فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۶۱۹ مورد.
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
55 - 73
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به نقد و بررسی نظریه کمینه گرایی معناییِ کاپلن و لپور می پردازد که در سال 2005 به عنوان یک نظریه معنایی همگانی در زبان شناسی مطرح شد. در مقاله حاضر همچنین، این نظریه در زبان فارسی و بر روی داده های این زبان بررسی خواهد شد. با بررسی انتقادات مطرح شده توسط برخی از صاحب نظران، ملاحظه می شود با توجه به ماهیت نظریه که از زبان های منطقی و ریاضی تبعیت می کند، در تحلیل معنا در زبان های طبیعی از جهت های مختلف ناکارآمد و غیرقابل قبول می باشد. در این مقاله، آرا صاحب نظران مختلف در خصوص این نظریه موردنقد و بررسی قرار گرفته است. همچنین مقاله حاضر، به ارزیابی نقاط ضعف و قدرت این آرا نیز پرداخته است. ایرادهای مهمی به این نظریه وارد است که از جمله آن می توان به مباحثی همچون جابجایی بافتی، ناتمام بودن و تغییرناپذیری شرایط صدق اشاره کرد.
کشش جبرانی در ترکی آذربایجانی در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشش جبرانی فرایندی دوبخشی است که در بخش اول آن عنصری حذف و در بخش دوم عنصر دیگری کشیده می شود. ارائه تحلیل یکپارچه از دو بخش این فرایند برای نظریه های واج شناسی مهم است. این پژوهش فرایند کشش جبرانی را در زبان ترکی آذربایجانی گویش اردبیلی در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ که یکی از رویکردهای نظریه بهینگی است توصیف و تبیین می کند. معرفی و رتبه بندی محدودیت های دخیل در آن و ارزیابی کفایت رویکرد مذکور در تبیین این فرایند، از اهداف دیگر این پژوهش است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های مورد نیاز به روش میدانی و از طریق مصاحبه با30 گویشور گردآوری و با استفاده از آزمون خی2 تحلیل می شوند. بر اساس یافته های پژوهش، بین فراوانی مشاهده شده و موردانتظار در رابطه با کشش و عدم کشش واکه بعد از حذف همخوان غلت، تفاوت معنادار وجود دارد. داده های تحقیق در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ در قالب تعامل محدودیت ها و ترسیم تابلوی بهینگی بررسی شد. تحلیل داده ها نشان داد که در این گویش، همخوان های غلت/j/ و/w/ از جایگاه پایانه و آغازه هجا بعد از واکه های/ø, y, o/ حذف می شوند، با این تفاوت که حذف از جایگاه پایانه هجا بر خلاف آغازه، منجر به کشش واکه پیشین می شود. فعال بودن محدودیت glideCOND باعث حذف همخوان های غلت و فعال بودن محدودیت WBP باعث وقوع کشش جبرانی می شود. رتبه بندی محدودیت های دخیل در این فرایند به شکل زیر است:
WBP, *FLOAT >> MAX[µ] , glideCOND >> MAX, *μ/C >> DEP-L[µ], *SHARE
بررسی تکواژ «تا» فارسی در گفتار و زبان گویشوران آذربایجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، نمود آوایی تکواژ «تا» فارسی به عنوان حرف ربط و حرف اضافه در گفتار گویشوران آذربایجانی مطالعه می شود. داده ها از تعاملات زبانی گویشوران مناطق مختلف استان های آذربایجان شرقی و اردبیل جمع آوری شده است. نخست کاربرد تکواژ «تا» به صورت حرف ربط و حرف اضافه با معانی گوناگون از گفتار گویشوران استخراج و فراوانی کاربرد آنها مشخص شد. سپس داده ها بر اساس دیدگاه های مطرح در حوزه پدیده برخورد زبان ها تحلیل شد. بنابراین پژوهش حاضر پیکره بنیاد است و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بررسی داده ها نشان می دهد که فراوانی کاربرد تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط (در معانی بیان علت، زمانی که، همین که و شرط) نسبت به فراوانی کاربرد همین تکواژ به صورت حرف اضافه، خیلی بیشتر است. همچنین تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط در گفتار همه گویشوران، حتی گویشوران تک زبانه آذربایجانی به وفور یافت می شود. بنابراین دو معیار بسامد کاربرد و راه یابی عنصر زبانی به گفتار و زبان تک زبانه ها، شواهدی دال بر قرضی بودن تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط در زبان آذربایجانی است. فراوانی کاربرد تکواژ «تا» در نقش حرف اضافه و حرف ربط در معانی خاص (تردید، از وقتی که) در گفتار گویشوران آذربایجانی پایین تر است؛ همچنین این نوع تکواژها فقط در گفتار دوزبانه های آذربایجانی-فارسی ظاهر می شوند. بنابراین تکواژ «تا» به عنوان حرف اضافه و حرف ربط در معانی خاص، هنوز به صورت عناصر رمزگردانی شده در گفتار دوزبانه ها نمود آوایی دارند و احتمال دارد با گذر زمان، به تدریج به گفتار تک زبانه ها نیز راه یابند و به عناصر قرضی در زبان آذربایجانی تبدیل شوند. اکثر دیدگاه های مطرح در پدیده برخورد زبان ها فقط به مطالعه نتایج قرض گیری بسنده کرده اند؛ در صورتی که پیوستار رمزگردانی- قرض گیری روند راه یابی و تثبیت عناصر غیربومی در زبان پذیرا را ترسیم کرده است. راه یابی تکواژ «تا» فارسی به گفتار و زبان گویشوران آذربایجانی نیز مهر تائیدی بر روند انتقال تدریجی عنصر نقشی از زبانی به زبان دیگر است که در این پژوهش، طبق پیوستار رمزگردانی-قرض گیری تحلیل می شود.
پیچیدگی روایت های داستانی کودکان تک زبانه و دوزبانه 4 -6 ساله (مطالعه موردی: تهران و جویبار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
75 - 107
حوزه های تخصصی:
بررسی رشد روایی یکی از ابزارهای کارآمد و پرکاربرد در مطالعات رشد زبان، دوزبانگی و اختلال های زبانی است. به ویژه آزمون های مرتبط با دستور داستان که ساختار روایت را در دو سطح کلان (شناختی) و خرد (زبانی) تحلیل می کنند، در سال های اخیر بسیار موردتوجه زبان شناسان بوده اند. در این پژوهش، پیچیدگی ساختار روایت های داستانی فارسی 16 کودک 4 تا 6 ساله دوزبانه مازندرانی-فارسی ساکن جویبار با 16 کودک تک زبانه فارسی زبان همتای سنی و جنسی آن ها در تهران مقایسه و تحلیل می شوند. متغیرهای مستقل و کنترل در این پژوهش دوزبانگی، جنسیت و سن هستند. ابزار گردآوری داده، بازگویی داستان مصور بی کلام و چارچوب تحلیل، شاخص تی اِن اِل پی آر (TNL-Pr) (گیلام و گیلام، 2009) برای سنجش پیچیدگی ساختار روایت است. بر مبنای یافته ها در هر دو گروه با بالارفتن سن پیچیدگی ساختار روایت به ویژه در سطح ساختار خرد در کاربرد قید، حروف ربط و افعال ذهنی و در ساختار کلان در اشاره به پیامد، بیشتر می شود. میانگین نمره کودکان تک زبانه در همه گروه ها، به ویژه در سنین پایین تر بیشتر از دوزبانه و تفاوت دو گروه در اشاره به رخداد آغازین و پاسخ درونی معنادار است. تعداد واژه در روایت های تک زبانه ها بیشتر از دوزبانه و این تفاوت در گروه سنی 4 تا 5/4 ساله معنادار است. پیچیدگی ساختار روایت در دختران و پسران تفاوت هایی را نشان می دهد، اما تفاوت ها به لحاظ آماری معنادار نیستند. در گروه تک زبانه تعداد واژه و میانگین طول پاره گفتار در دختران بیشتر از پسران و در گروه دوزبانه در پسران بیشتر از دختران است. با وجود این، جنسیت تأثیر معناداری بر طول روایت ندارد.
بررسی بندهای موصولی در زبان ترکی آذری و فارسی: رویکردی رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رده شناسی از شاخه های پویای زبان شناسی است که به کمک آن می توان با مقایسه زبان ها به تعمیم های گوناگون دست یافت. هدفی که در این رویکرد دنبال می شود مقایسه دست ور زبان های مختلف و آشکارکردن الگوهای نظام مند تنوع های موجود درمیان آن ها است. بررسی ترتیب سازه ها یکی از مهم ترین بحث های رده شناسی زبان است که تنوع هایی به همراه دارد؛ مانند توالی هسته و بند موصولی که با آرایش سازه های اصلی زبان ها هم بستگی دارد. هدف اصلی پژوهش پیشِ رو بررسی بند موصولی در زبان ترکی و مقایسه آن با بند موصولی فارسی است. برای کارآمدی این پژوهش، داده ها از جمله های طبیعی گفتاری و نوشتاری ترکی آذری معیار و رمانی با عنوان شامان گردآوری شده است. مثال های ارائه شده برای تأیید درستی و روانی در معرض قضاوت شمّ زبانی گویشوران زبان ترکی قرار گرفته اند؛ سپس بندهای موصولی تحلیل شده اند. در این پژوهش که بر روش توصیفی-تحلیلی مبتنی است تلاش شد تا در چارچوب نظریه رده شناختی باتکیه بر تعمیم های رده شناختی کُمری (1989) به این پرسش ها پاسخ داده شود که چه راهکارهایی در موصولی سازی زبان ترکی به کار برده می شوند و موصول نما کجای بند موصولی قرار می گیرد. یافته های پژوهش نشان داد زبان ترکی برای موصولی سازی از راهبرد «حذف» استفاده می کند و این زبان فاقد موصول نمایی مانند «که» است.
تشخیص خودکار هویت نویسنده متن در زبان فارسی براساس دستور نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشخیص خودکار هویت نویسنده متن یکی از مسائل مهم زبان شناسی حقوقی تلقی می شود. در پژوهش حاضر تلاش می شود کارایی ویژگی های مبتنی بر مفاهیم دستور نقش گرای نظام مند هالیدی (هالیدی و متیسن، 2014) با کارایی واژ ه های دستوری در تشخیص هویت نویسنده مقایسه شود. به این منظور، در ابتدا، پیکره ای از آثار هفت نویسنده معاصر ایرانی گردآوری شد. در مرحله دوم، از واژه های دستوری استخراج شده از پیکره فهرستی تهیه شد؛ به علاوه، یک مجموعه واژگان براساس شبکه نظام حروف ربط، شبکه نظام افزوده وجه و شبکه نظام افزوده نگرشی با استفاده از منابع زبانی تهیه شد. سپس بسامد نسبی واژه های دستوری و ویژگی های مبتنی بر دستور نقش گرای نظام مند در هر متن محاسبه شد. طبقه بند پرسپترون چند لایه، نوعی شبکه عصبی، برای مرحله آموزش سامانه به کار گرفته شد و به دقت مطلوبی در مرحله ارزیابی منجر شد. بررسی نتایج ارزیابی سامانه نشان داد که روش محاسبه بسامد واژه های دستوری نسبت به روش مبتنی بر دستور نقش گرای نظام مند در تشخیص هویت نویسنده متون فارسی برتری دارد؛ باوجوداین، هنگامی که ویژگی های دستور نقش گرای نظام مند هالیدی درکنار ویژگی بسامد واژه های دستوری به کار روند، کارایی سامانه نسبت به حالتی که تنها از ویژگی بسامد واژه های دستوری استفاده شود، ارتقا می یابد.
متمم های ریشهه dā در زبان اوستایی و فارسی باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان های ایرانی دوره باستان (اوستایی و فارسی باستان) علاوه بر ساختمان تصریفی می توان روابط نحوی و نقش های معنایی هر یک از حالت های دستوری و حاشیه ای را بررسی کرد. در این زبان ها، متمم های فعل که می توانند اسم، صفت و یا ضمیر باشند، از طریق حالت نشانی بازنمایی می شوند که با توجه به فعل بر نقش های گوناگونی دلالت دارند. بازنمایی متمم های فعل و کارکرد حالت ها با افعال مختلف، تاکنون جز اشاراتی مختصر، مورد توجه محققان این حوزه نبوده است. به این دلیل، بررسی این موضوع در زبان های ایرانی باستان قدری مغفول مانده است. از این رو، در این نوشتار به بررسی متمم های یکی از ریشه های فعلی پرکاربرد و پربسامد زبان اوستایی، dā، پرداخته می شود که در متون اوستایی بیشتر در معانی دادن، آفریدن و قراردادن و در کتیبه های فارسی باستان با بسامدی کم در معانی آفریدن و دادن آمده است. چنانکه از بررسی جملات حاوی ریشه dā برآمد، متمم های این ریشه، با توجه به معنی و بافت جمله در زبان فارسی باستان در حالت های مفعولی و برایی و در زبان اوستایی در حالت های مفعولی، برایی، اضافی و دری در نقش های معنایی متعددی چون موضوع/ کنش پذیر، پذیرنده، بهره ور، تمیز و مکان ظاهر شده اند.
طرحواره ساختی موقعیت در ساخت های مرحله ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان فارسی ساخت هایی وجود دارند که بیانگر مفهوم تغییر مرحله در درون یک رویداد اصلی هستند. این ساخت ها به جهت معنایی یک «رویداد واحد» محسوب می شوند و به جهت ساختاری نیز دارای ترکیب قالب «فعل-فعل» هستند. در پژوهش حاضر چگونگی مفهومی سازی این ساخت ها مورد نظر است، چرا که معنی حاصل فرایند مفهومی سازی است. جهت نیل به این مقصود از چارچوب پیشنهادی نولان (۲۰۱۷) به نام «موقعیت» بهره برده می شود. موقعیت به عنوان یک چارچوب شناختی، دربردارنده تمام اطلاعات ساخت واژی-نحوی و معنایی یک ساخت است. همچنین در مطالعه حاضر جهت تحلیل داده ها به طور عمده از نظریه های «ساختار لایه ای بند» و «روابط الحاق-پیوند» در دستور نقش و ارجاع استفاده شد. تحلیل داده ها مؤید آن است که در زبان فارسی می توان قائل به وجود دو نوع ساخت مرحله ای ساده و مرکب بود. ساخت های مرحله ای مرکب نیز دارای سه گونه اضافی، صریح و غیر صریح هستند که در قالب انواع الحاق هسته ای ارائه می شوند. نگارندگان در نهایت طرحواره ساختی موقعیت در ساخت های مرحله ای زبان فارسی را ارائه می دهند.
پدیده حذف درون بند (رویکردی فاز بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
151 - 185
حوزه های تخصصی:
در سنت دستور زایشی، پدیده حذف یا زدایش، ساخت های گوناگونی را دربرمی گیرد که در آن ها عناصر پیش بینی پذیر نحوی ذیل شرایط خاصی از اشتقاق زدوده می شوند. از سرآغاز نظریه اصول و پارامترها، یافت تعمیمی که بتواند همه گونه های حذف را تبیین کند، یکی از مسائل بنیادین زبان شناسان بوده است. مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب کمینه گرایی فازبنیاد گامی به سوی این هدف بردارد و تبیین جامعی از انواع مختلف حذف در جملات زبان فارسی به دست دهد. برای این منظور، نخست به مهم ترین موارد حذف در پیشینه پژوهش نگاهی می افکنیم و تبیین های مختلف از این پدیده زبانی را ارزیابی می کنیم. سپس به معرفی سامانه متمم ساز شکافته و بررسی فرافکن های نقش نمای فراتر از گروه زمان می پردازیم تا از این طریق، فرافکنی را که در زبان فارسی هسته فاز بالایی را تشکیل می دهد، بیابیم. بررسی شواهد زبانی نشان می دهد در فارسی، مانند زبان آلمانی، عناصر متمم سازی مانند «که» و «تا» در هسته گروه ایستایی تولید می شوند و سپس به هسته گروه عامل ارتقا می یابند و بنابراین، گروه ایستایی را باید نقطه فاز بالایی تلقی کرد که برخی از فرایندهای حذف را در درون ساختار بند موجب می شود. در ادامه این مبحث، توصیفی تفصیلی از انواع حذف در درون جمله به دست می دهیم و می کوشیم ساخت های محذوفی همچون کافت، شبه کافت، ارتقای گره راست، حذف گروه فعلی، بندزدایی، پی پرسش و خرده پاسخ را براساس رویکرد کمینه گرا تحلیل کنیم. سرانجام در بخش پایانی پژوهش استدلال می کنیم که انواع حذف درون بند بر فرافکن فاز پایینی (vP) یا فاز بالایی (FinP) اعمال می شوند و هسته ها و/ یا سازه هایی را از اشتقاق نحوی می زدایند. این تحلیل با تکیه بر فرایندهای پسانحوی حذف و ادغام صرفی توضیح می دهد که چرا در محمول های مرکب فارسی، جزء غیرفعلی محمول می تواند حفظ یا حذف شود.
ماهیت ویژگی تدریجی بودن تغییرات مشخصه های جایگاه تولید واکه ها در بهینگی متوالی با تکیه بر شواهدی از سه زبان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در الگوی اولیه نظریه بهینگی که پرینس و اسمولنسکی (1993/2004) مطرح کرده اند، بخش مولد مجاز است بیش از یک فرایند را بر صورت درونداد اعمال کند. این نسخه از نظریه بهینگی که به بهینگی موازی شهرت دارد، قادر نیست اشتقاق و صورت های میانی را تشخیص دهد. ضرورت به رسمیت شناختن صورت های میانی زمینه را برای شکل گیری انگاره جدیدی با عنوان «بهینگی متوالی» فراهم کرد. در بهینگی متوالی، بخش مولد مجاز است که صرفاً یک فرایند را بر درونداد اعمال کند. در پژوهش حاضر تلاش می شود با تحلیل همگونی واکه پیش از غلت /w/ در کردی کلهری، کردی سورانی و لری بختیاری مشخص شود که آیا این فرایند باید یک مشخصه واجی را هدف قرار دهد یا کل گره جایگاه تولید را. داده های کردی در این مطالعه از مصاحبه با 10 گویشور کلهری و 10 گویشور سورانی و داده های لری بختیاری از پژوهش آنونبی و اسدی (2014) گرد آوری شده است. تحلیل های پژوهش حاضر نشان می دهد که برای تبیین همگونی در چارچوب بهینگی متوالی، بخش مولد حتماً باید گره هندسه مشخصه ها را هدف قرار دهد و صرفاً هر مشخصه واجی واحد را هدف قرار ندهد.
تحلیل پیکره ای بر حرف اضافه «از» در کتب درسی پایه های اول تا ششم: رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
31 - 53
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، بررسی حرف اضافه «از» در کتاب های درسی است. چندمعنایی حرف اضافه موجب اشکالاتی در دریافت و درک بسیاری از دانش آموزان می شود. در این پژوهش از پیکره متنی کتب درسی فارسی، علوم، هدیه های آسمانی و مطالعات اجتماعی از پایه اول تا ششم ابتدایی بهره گرفته ایم. در تحلیل داده ها از رویکردهای پیش نمونه راش (Rosch) (1975) و چندمعنایی نظام مند تایلر و ایوانز (Tyler & Evans) (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی استفاده شده است. ابتدا جملات شاهد حاوی حرف اضافه «از» از پیکره جداسازی شدند. مجموعه معانی به دست آمده از مطالعه این زیرپیکره عبارتند از: «نوع»، «جزء کل»، «منشأ»، «زمان»، «قیاس»، «به وسیله، به کمک، با»، «درباره»، «جهت»، «حرکت»، «مجاز» و «متمّم». توزیع آماری معانی در کلّ زیرپیکره (دامنه عام) به معنی «جزء کل» تعلق دارد. معانی این حرف اضافه در میان درس ها و پایه های تحصیلی (دامنه خاص) یکسان به دست نیامد. در میان سه پایه اول تا سوم تحصیلی معنی «متمّم» و سه پایه چهارم تا ششم تحصیلی معنی «جزء کل» سرنمون شد. این یافته ها نشان داد که معنای سرنمون دروس فارسی و هدیه های آسمانی «مجاز» و دروس علوم و مطالعات اجتماعی «جزء کل» است.
بعضی ویژگی های تمایزبخش مهم گویش های خراسانی زبان فارسی از گویش های گروه افغانی و تاجیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی پنج ویژگی گروه گویش های فارسی خراسانی می پردازد که آن را از گروه افعانی-تاجیکی متمایز می کند. این ویژگی ها که از دو ویژگی آوایی و دو ویژگی صرفی و همچنین یکی مربوط به حروف اضافه تشکیل شده ، علی رغم اینکه همه وجوه تمایز بین گروه ها را نشان نمی دهد، توسط مؤلف به عنوان پایدارترین ویژگی ها مشخص شده است. مقاله مبتنی بر طیف گسترده ای است از منابع، که شامل تحقیقات میدانی مؤلف و آثار متعدد پژوهشگران روسی، غربی، ایرانی، تاجیکی و افغانی است. متون (افسانه ها و داستان ها راجع به مسائل روزمره) به لهجه هراتی که در نتیجه کار میدانی مؤلف در افغانستان به دست آمده اند از گویندگان بی سواد و کم سواد لهجه مذکور جمع آوری شده اند. این افراد به خاطر عدم تحصیل، تحت تأثیر لهجه کابلی یا زبان ادبی قرار نگرفته، لهجه بومی خود را به خالص ترین شکل حفظ کرده بودند. پژوهش حاضر ثابت می کند ویژگی های موردبحث جزء ویژگی های اصلی متمایزکننده گروه گویش های فارسی خراسانی از گروه افغانی- تاجیکی است.
تحلیل ساختارهای گفتمان مدار در روایت بَردارکردن حسنک وزیر: پژوهشی ازمنظر انگاره شناختی-اجتماعی ون دایک (2007)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی با آشکارسازی لایه های زیرینِ پیام، بر درک افراد از مسائل فرهنگی-اجتماعی و سیاسی تأثیر می گذارد. پژوهشِ توصیفی-تحلیلی حاضر با واکاوی داستان بَردارکردن حسنک وزیر ازمنظر رویکرد شناختی-اجتماعی ون دایک (2007)، ارتباط کارکردی زبان، ایدئولوژی و روابط قدرت و سلطه در بافت سیاسی و اجتماعی زمان بیهقی را روشن می کند. نمونه گیری در این پژوهش، هدفمند و نمونه ها برگرفته از داستان حسنک وزیر برمبنای نمون برگ محقق ساخته است. تحلیل داده ها نشان داد که در این روایت، از راهبردهای سطوح معنایی مقوله بندی، قطبی سازی، مبالغه، تکذیب، ابهام، همدلی، فاصله و حسن تعبیر استفاده شده است. در سطح استدلال نیز مؤلفه های استناد، ارجاع، مقایسه و صراحت به کار برده شده اند. یافته ها مؤید آن است که بیهقی در این گفتمان که براساس تقابل گروه های قدرت شکل گرفته است به جامعه دوقطبی ما-آن ها اشاره دارد. همچنین مؤلفه های مقوله بندی، تکذیب و مبالغه بر مشخصه های خوب درون گروه (خودنمودی مثبت) و کنش های ناپسند اجتماعی برون گروه (دیگرنمودی منفی) تأکید دارند. سورهای مبهم، فضای تاریک جامعه زمان بیهقی (روابط درون گروه و برون گروه) را نشان می دهد. راهبرد حسن تعبیر نیز برای تلطیف کردن اوضاع نابسامان است و مؤید واقعیت جامعه خشن و شرایط بدِ زمان بیهقی است. در سطح سبکی، استعاره، مجاز و تقابل و در سطح نحوی جابه جایی ارکان جمله و وجهیت برای نشان دادن قطب بندی ما-آن ها به کار می روند.
استعاره های مفهومی سوره جمعه؛ رویکردی شناختی-تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان شناسی شناختی مفهوم سازی نقش مهمی در شناخت معنی دارد. از دیدگاه لیکاف و جانسون استعاره های مفهومی، صرفاً اموری زبانی نیستند بلکه سازوکارهایی اندیشگانی هستند که بازنمود آن ها نه تنها در زبان بلکه در رفتارهای اجتماعی و فرهنگ نیز قابل مطالعه هستند. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که نظریه استعاره مفهومی تا چه حد در متون مذهبی کارآمد است؟ در این نوشتار تلاش می شود تا با کمک نظریه استعاره مفهومی سوره منتخب جمعه بررسی شود که یکی از پنج سوره مسبحات (حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن که با سَبَحَ یا یُسَبِحُ آغاز می شوند) قرآن کریم است. تحلیل با رویکرد شناختی و با نگاهی به فرایند مفهوم سازی آیات صورت می گیرد، دلیل این انتخاب این است که این سوره بر دو محور اصلی و اساسی تاکید می کند؛ نخست توحید و صفات الهی و هدف از بعثت پیامبر اسلام و مسئله معاد و دوم پرداختن به اهمیت نماز جمعه. نتایج این پژوهش نشان می دهند که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی با استفاده از الگوی دو حوزه ای مقصد و مبدأ لیکاف و جانسون می تواند در تبیین ساختار مفهومی مؤلفه های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار کند. به این ترتیب، این تحلیل نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و بینش کلی در مقیاس بشری به منظور تسهیل در فهم آیات را فراهم می آورد. نتایج این پژوهش می توانند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشند.
بررسی تطبیقی دیدگاه زبانشناختی دو تن از دستورنویسان معاصر عرب؛ نقد روش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
129 - 150
حوزه های تخصصی:
قرن نوزدهم را می توان زمان شکل گیری تفکر نوین عرب به شمار آورد و پژوهش های زبان شناسی معاصر نیز در راستای سایر حوزه های اندیشگانی عرب در این زمان، پدید آمد. زبان شناسان نوگرا، دستاوردهای نوین خود را که برگرفته از رویکردهای زبان شناختی معاصر است، به خواننده عرب زبان ارائه کردند، و با وجود واکنش های متفاوتی که اغلب بر پایه تقدس بخشیدن به میراث سنتی زبانی شان بود، توانستند ساختار مشخص و مستقلی برای زبان شناسی معاصر عربی ایجاد کنند که از یک سو بر پایه مبانی نظری قدما باشد و از سوی دیگر با رویکردهای مدرن غرب در حوزه زبان شناسی سازگار. «ابراهیم مصطفی» و «مهدی مخزومی» دو تن از زبان شناسان معاصر عرب هستند که نگاهی نوین به پژوهش های زبانی و نحو عربی داشتند. این مقاله در تلاش است به شیوه توصیفی- تحلیلی به پژوهش در دو کتاب احیاء النحو ابراهیم مصطفی و فی النحو العربی؛ نقد و توجیه مهدی مخزومی بپردازد. رویکرد این پژوهش بررسی تطبیقی دیدگاه زبان شناسی، مبانی و خاستگاه فکری این دو نحوی است و بر مبنای نقد روش شناختی به این مهم پرداخته است و به دنبال فهم روش کار این دو زبان شناس معاصر و نظریه هایشان در حوزه نحو در پژوهشی تطبیقی است. حاصل پژوهش اینکه ابراهیم مصطفی با اینکه رویکرد زبان شناسی ندارد، به دنبال احیای نحو است و در تلاش برای الغاء نظریه عامل در دستور زبان عربی بوده است؛ اما مهدی مخزومی رویکرد زبان شناسی متن دارد و بر جمله در نحو عربی تأکید دارد. چنین به نظر می رسد که، اغلب زبان شناسان معاصر عرب با تکیه بر ضرورت ایجاد تغییرات مبنایی در نحو عربی، با هدف رهایی از نحو سنتی توانسته اند با اندوخته علمی و تجربی خود، هر یک بخشی از نحو عربی را مورد نقد قرار دهند و در حوزه نظری و کاربردی دیدگاه های دقیق، علمی، تازه و نویی ارائه کنند.
حوزه مفهومی شکار و بازنمایی منفی آن در مقوله عشق: تحلیلی شناختی - فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و گویش های غرب ایران سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
101 - 119
حوزه های تخصصی:
استعاره به منزله فرایندی شناختی، مقوله های ذهنی را در حوزه ای ملموس، عینیت می بخشد و امکان مطالعه ساختار ذهنی انسان را فراهم می کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی کلان استعاره «ازدواج شکار است» و بازنمایی منفی آن در حوزه عشق (همسرگزینی و ازدواج) براساس نظریه استعاره مفهومی و زبان شناسی فرهنگی (پالمر، 1996؛ شریفیان، 1392) است. با استناد به پیکره دادگان زبان فارسی و ضرب المثل های فارسی، استعاره «ازدواج شکار است» و بازنمایی منفی آن در این حوزه را بررسی کردیم. سه خرده استعاره «همسرگزینی و ازدواج، شکار است»، «همسرگزینی و ازدواج، سرقت است» و «همسرگزینی و ازدواج، اسارت است» به دست آمد. این خرده استعاره ها در قالب استعاره های زبانی «شکارکردن»، «به چنگ آوردن»، «عقل و هوش ربودن»، «قاپ دزدیدن»، «قرزدن»، «تورکردن»، «گرفتارکردن»، «به دام انداختن»، «اسیرکردن»، «به بندگی گرفتن» و «درکمندکشیدن» با بار عاطفی منفی درباره مرد یا زن به کار می روند. یافته ها نشان داد که در زبان فارسی بازنمایی استعاری منفی حوزه شکار درزمینه «همسرگزینی و ازدواج» درمورد زن و مرد مشاهده می شود. گاه زن صیدی ارزشمند و طعمه مرد است و گاه نقش صیاد را پیدا می کند و مرد به عنوان طعمه شکارچیِ زن معرفی می شود. نتایج نشان داد که عواملی مانند جنسیت، تعهد نسبت به زندگی مشترک و تناسب زوجین به لحاظ ظاهری، اقتصادی، سن، تجرد و اخلاق مداری بر بازنمایی های استعاری تأثیرگذار هستند.
حالت نمایی و نظام حالت در ترکی خلجی رایج در آبادی های استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی موضوع نشانه گذاری حالت و نظام حالت با رویکرد رده شناختی در زبان ترکی خلجی می پردازد. پیکره پژوهش مستخرج از داده های موجود در سامانه اطلس زبانی ایران است که از طریق مصاحبه رو در رو با گویشوران توسط پرسشنامه اطلس گردآوری شده اند. در سامانه اطلس یاد شده داده های زبانی خلجی از 16 آبادی خلج زبان در استان قم در دسترس است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها بر اساس چارچوب نظری پژوهش یعنی چگونگی نشانه گذاری حالت در زبان ها و رده بندی نظام حالت در آن ها، نشان می دهد که در زبان خلجی حالت های دستوری و معنایی با استفاده از پسوند های حالت و حروف اضافه نشانه گذاری می شوند. حالت فاعلی در زبان خلجی بدون نشانه است. نشانه های حالت در حالت های مفعولی (معرفه)، به/برایی (بهره ور/ مفعول غیرصریح) ، مکانی، ازی (مبدأ مکانی) و اضافی (ملکی) به صورت پسوند حالت هستند. اما در حالت همراهی و ابزاری پس اضافه وابسته /-lɑ/ و /-læ/ به صورت پی بست به گروه اسمی متصل می شوند. از سوی دیگر یافته های پژوهش حاکی از این است که نظام حالت در زبان خلجی از رده زبان های فاعلی-مفعولی است.
بازنمایی قدرت، سلطه و مقاومت در گفتمان دادگاه: جستاری در گفتمان کاوی قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام قضایی موجود در هر کشور از مهم ترین نهادهای اعمال قدرت محسوب می شود. در این نظام مهم ترین ابزارکنش اجتماعی، زبان است تا جایی که می توان اذعان کرد که در هیچ بافتی به اندازه بافت حقوقی و قضایی چگونگی کاربرد زبان محسوس و تأثیرگذار نیست. زبان در بافت های مذکور ابزاری در جهت اعمال قدرت، سلطه و کنترل است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ابعاد مختلف گفتمان محاکمه به بررسی انواع بازنمایی های قدرت در تعامل مشارکان در جلسات مختلف دادگاه می پردازد. بدین منظور جلسات متعدد دادگاه حقوقی، کیفری و خانواده مربوط به دادگاه و دادسرای شهرستان دورود مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. تحلیل داده ها در مطالعه حاضر بر مبنای تلفیقی از رویکردهای کمی و کیفی است. در بعد کمی از محاسبات آماری، و در بعد کیفی با اتکاء بر چارچوب قوم نگاری (هایمز، 1974) به تحلیل داده ها پرداختیم. یافته ها مؤید آن هستند که در گفتمان محاکمه، مشارکان حقوقی (قاضی، بازپرس، دادیار و غیره) جهت تثبیت قدرت و سلطه خود از راهبردهای مختلف کلامی و غیرکلامی بهره می جویند که از میان آن ها می توان به «پرسش» و «قطع کلام» اشاره کرد. در مقابل، مشارکان عادی (اعم از متهم، شاکی، متشکی و غیره) با به کارگیری شگردهایی چون مداخله، قطع کلام، پرسش متقابل و سکوت مقاومت خود را در برابر اعمال سلطه و قدرت نشان می دهند. نتایج پژوهش حاضر می تواند گامی در جهت بهبود تعامل مشارکان در گفتمان محاکمه تلقی شود که بر مبنای آن افراد با آگاهی بیش تری در پیشبرد اهداف خود در بافت های قضایی اقدام کنند.
نقش عوامل صوتی در تمایز دستوری افعال دو هجایی همسان (در گونه مشهدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر افعال دو هجایی در گویش مشهدی معرفی می شوند که حتی به لحاظ جایگاه تکیه نیز کاملاً همسان هستند اما در زمان های متفاوت دستوری به کارمی روند و گویشوران مشهدی از عوامل صوتی خاصی جهت تمایز این افعال بهره می برند. عامل تمایز این افعال نه واجی است و نه تکیه ای به همین سبب در پژوهش حاضر به کمک آواشناسی آکوستیک این افعال بررسی می شوند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی بر ۱۰ مرد گویشور مشهدی در محدوده سنی ۴۰ تا ۶۰ سال انجام شد. نقش همبسته های آکوستیکی تکیه و تأثیر آن بر تمایز دستوری افعال دو هجایی به وسیله پارامترهای صوتی مهم نوای گفتار یعنی فرکانس پایه، شدت و دیرش بر افعال بررسی شد. در این بررسی۲۴ فعل تولید و به وسیله نرم افزار تحلیل گفتار پرات بررسی شد. این افعال دو هجایی در هشت زمان دستوری حال استمراری و آینده، ماضی ساده و ماضی نقلی، ماضی استمراری و ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید و ماضی ابعد به کار رفته اند. یافته ها نشان می دهند افعالی که نسبت زمانی دورتری با گوینده دارند با دیرش و زیر و بمی بیش تری تولید می شوند اما افعالی که به زمان گوینده نزدیک تر هستند از دیرش و زیرو بمی کم تری برخوردارند. این افعال به دو دسته دور (آینده، ماضی نقلی، ماضی نقلی مستمر و ماضی ابعد) و نزدیک (حال استمراری، ماضی ساده، ماضی استمراری و ماضی بعید) تقسیم شدند. گویشور مشهدی برای القای مفهوم زمان دورتر در افعال کاملا همسان نیازمند دو عامل دیرش و فرکانس پایه است.
مقایسه صرف فعل در چند گویش مرزی خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گویش های فارسی خراسان شمالی و حتی رضوی گاه آمیختگی هایی را با الگوهای زبانی برخی اقوام مهاجر شاهد هستیم که موجب شده اطلس گویشی آن ها ناهمگن شود. این در حالی است که نواحی جنوبی استان خراسان رضوی و نیز خراسان جنوبی به جهت واقع بودن در حاشیه کویر و دوری از مرکز، گویش های فارسی اصیلی دارد که برخی از ویژگی های فارسی میانه و دری آغازین را به یادگار داشته و در مواردی با گویش های فارسی مرزی در افغانستان نیز بی شباهت نیست. به دلیل ماهیت پیکره بنیاد پژوهش در زبان ها و گویش های ایرانی بررسی تطبیقی آن ها در تحقیقات دانشگاهی کشور چندان معمول نبوده و کمبود اطلاعات گویشی با رویکرد مقایسه ای، انجام این دسته از پژوهش ها را محدود کرده است. مقاله حاضر از نتایج یک تحقیق میدانی در باب بررسی تطبیقی گویش های مرزی شرق ایران است که در آن گونه های متنوع صرف فعل در زمان های مختلف در چند گویش از نواحی جنوبی استان خراسان رضوی شامل شهرهای خواف، تایباد و تربت جام همراه با مثال های مرتبط ارائه شده اند. پژوهنده به این منظور از رهگذر مصاحبه و همچنین مشاهده مستقیم، پیکره گویشی مورد نیاز را استخراج و ثبت کرده است. تعداد گویشوران از هر گویش 5 نفر مرد و زن بومی با میانگین سن 60 سال است. نتایج تحقیق حاضر حاکی از تفاوت هایی در ساخت فعل در برخی از گویش های مورد مطالعه از حیث نمود استمرار در زمان های حال و گذشته مستمر (ملموس) و نیز درج پیشوند be بر ابتدای برخی ساخت های گذشته، همسو با زبان فارسی میانه است.