فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۵۰۷٬۵۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از هدف های نظام تعلیم و تربیت، پرورش یادگیرندگانی با انگیزه، کارآمد و هدفمند است، بررسی عوامل مرتبط با درگیری تحصیلی دانش آموزان و ارتقاء آن ضروری به نظر می رسد؛ در همین راستا، شناسایی عوامل مؤثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان بسیار حائز اهمیت است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه کنترل روانشناختی والدین با عملکرد تحصیلی دردانش آموزان متوسطه دوم با میانجی گری جهت گیری هدف پیشرفت و تاب آوری انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهرکرمانشاه در سال تحصیلی 1402-1403 بود؛ از این جامعه نمونه آماری به حجم 235 نفر از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های کنترل روانشناختی والدین (سوننس و همکاران،2010)، جهت گیری هدف پیشرفت (الیوت و مک گریگور، 2001)، تاب آوری (کانر- دیویدسون، 2003) و عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) گردآوری شد. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر در نرم افزار های Spss-24 و Amos-24 تجزیه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل مفروض از برازش خوبی برخوردار است. کنترل روان شناختی تأثیرات منفی قابل توجهی بر تاب آوری (504/0- =β)، تسلط – گرایش (458/0- =β)، و عملکرد تحصیلی (18/0- =β) دارد. همچنین تأثیر مثبت بر عملکرد - اجتنابی دارد (473/0 =β). علاوه بر این، تاب آوری (286/0 =β) و تسلط – گرایش (293/0- =β) تأثیر مثبتی بر عملکرد تحصیلی دارند، در حالی که عملکرد - اجتنابی تأثیر منفی دارد (173/0- =β). به طور غیرمستقیم، کنترل روان شناختی از طریق تاب آوری (144/0- =β)، تسلط – گرایش (134/0- =β)، و عملکرد – اجتنابی (082/0- =β) بر عملکرد تحصیلی تأثیر منفی دارد (05/0 p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کنترل روانشناختی، تاب آوری و جهت گیری هدف بر عملکرد تحصیلی تأثیرگذار است، بنابراین با ایجاد آگاهی و آموزش می توان بر نتایج تأثیرگذار بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر گذاشت و باعث افزایش عملکرد تحصیلی شد.
نقد و بررسی تطبیقی حکمرانی بر فضای مجازی در دوگانه نظم و تضاد
حوزههای تخصصی:
فضای مجازی به عنوان پدیده ای پیچیده و چند وجهی، تأثیرات شگرفی بر زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع معاصر گذاشته است. با گسترش روزافزون استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی، ضرورت تدوین رویکردی جامع برای مدیریت و حکمرانی بر این فضا بیش از پیش احساس می شود. در این میان، دو دیدگاه نظم گرا و تضاد گرا ا در خصوص حاکمیت بر فضای مجازی مطرح است. در این پژوهش، با روش تحلیلی –توصیفی وبا رویکردی انتقادی، به بررسی و مقایسه این دو دیدگاه پرداخته شد. نتایج نشان داد که سه نوع مدیریت می تواند حکمرانی بر فضای مجازی را اعمال کند:1-مدیریت در سطح خرد، خانواده به عنوان اولین و مهم ترین نهاد اجتماعی، نقش محوری در شکل دهی به الگوهای فرهنگی و رفتاری فرزندان ایفا می کند. 2-مدیریت در سطح نیمه کلان، مدارس به عنوان نهادهای آموزشی و تربیتی، نقش محوری در شکل دهی به گفتمان عمومی پیرامون موضوع های نوظهور نظیر حفاظت از داده ها ایفا می کنند. 3-مدیریت در سطح کلان، استفاده از فناوری های بومی در صیانت از فضای مجازی بسیار اهمیت دارد. بسترسازی لازم جهت استفاده از موتور جست و جوی داخلی و استفاده از شبکه های اجتماعی ملی از جمله عوامل مهم در این زمینه است.
بررسی تاثیر افزایش سطح زیر کشت و رشد جمعیت بر منابع آب سطحی حوضه آبخیز سد مهاباد با استفاده از مدل WEAP(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
299 - 324
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل رشد جمعیت، ارتقای سطح بهداشت و رفاه عمومی، گسترش صنعت و رشد فعالیت های اقتصادی و کشاورزی، سرانه مصرف آب به شدت افزایش یافته است.همچنین با توجه به کمبود شدید آب و عدم توازن بین عرضه و تقاضا، مدیریت منابع آب بسیار پیچیده و با اهمیت شده است. در همین راستا مدل های مختلفی از جمله مدلWEAP به منظور شبیه سازی مدیریت یکپارچه منابع آب و ارزیابی چگونگی تخصیص منابع آبی محدود میان مصرف کنندگان مختلف توسعه یافته اند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی وضعیت منابع آبی حوضه آبخیز سد مهاباد و تاثیر سناریوهای افزایش تقاضا بر نحوه تامین نیازها می باشد. در این تحقیق پس از جمع آوری اطلاعات هواشناسی ازجمله بارش های روزانه و دمای حداقل و حداکثر روزانه، اطلاعات هیدرولوژیکی از جمله دبی های روزانه و مشخصات فیزیوگرافی حوضه فایل ورودی مدل WEAP تشکیل داده شد. داده های مقادیر حجم و تراز مشاهداتی سد مخزنی مهاباد در بازه زمانی 1371 تا 1390 و 1391 تا 1400 به ترتیب برای واسنجی و اعتبارسنجی مدل مورد استفاده قرار گرفتند. در ادامه سناریوهای بهره برداری از مخزن سد تدوین و اجرا شده و نتایج بدست آمده مورد ارزیابی قرار گرفت. سناریوهای مورد استفاده شامل سناریوی افزایش سطح زیرکشت20،10 و 30 درصدی نسبت وضعیت کنونی و سناریوی افزایش جمعیت می باشند. نتایج نشان می دهد که سد مهاباد طبق سناریو مرجع با کمبود 8/18 میلیون مترمکعب و براساس سناریوهای S1، S2، S3 و S4 به ترتیب با کمبود 30، 41، 52 و 21 میلیون متر مکعب روبه رو خواهد شد. بیشترین نیاز تأمین آب در افق 17 ساله مربوط به کاربری کشاورزی می باشد. از میان سناریوهای اجرایی، سناریو مرجع به دلیل اینکه دارای بیشترین درصد تامین آب بوده و شاخص اطمینان پذیری بالایی دارد، به عنوان سناریو برگزیده انتخاب گردید.
اثر نامتقارن مالیات بر درآمد نیروی کار بر بیکاری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه و توسعه سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
157 - 188
حوزههای تخصصی:
تأثیر مالیات بر اقتصاد، موضوعی چندوجهی است که نقشی حیاتی در شکل دهی چشم انداز مالی یک کشور ایفا می کند. بااین حال تعیین میزان و ترکیب نامناسب مالیات ها می تواند اثرات نامطلوبی بر رفتار متغیرهای اقتصادی، ازجمله مخارج مصرف کننده، سرمایه گذاری تجاری و رشد و اشتغال داشته باشد. در این مطالعه، تأثیرات نامتقارن مالیات بر درآمد نیروی کار بر نرخ بیکاری در ایران طی دوره زمانی 1355 تا 1402 بااستفاده از روش خودتوضیح با وقفه های توزیع شده غیرخطی (NARDL) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از تخمین نشان می دهد که در کوتاه مدت اثر شوک های مثبت و منفی معنی دار نبوده و شوک های مثبت مالیات بر درآمد نیروی کار در بلندمدت (بعداز حدود 5 سال)، اثر مثبت معنی داری بر نرخ بیکاری دارد. نتایج نشان می دهد که اثر شوک های منفی معنی دار نیست. براساس نتایج این مطالعه، تولید ناخالص داخلی سرانه اثر منفی قابل توجهی بر نرخ بیکاری دارد. همچنین اثر حداقل دستمزد و نرخ تورم بر نرخ بیکاری نیز منفی و معنی دار است.
جستاری در نظریه عمومی تصحیح اشتباه
منبع:
تحقیق و توسعه در حقوق عمومی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
111 - 170
حوزههای تخصصی:
نظریه عمومی تصحیح اشتباه، که برای نخستین بار در این پژوهش معرفی می شود، بر این نکته پای می فشارد که: هرگونه خطا و اشتباهی باید تصحیح شود. در این مقاله تلاش می شود تا مبانی، منابع، قلمرو و آثار این نظریه در نظام حقوقی ایران تبیین شود. برای این منظور، نخست مفاهیم بنیادین مرتبط با اشتباه و تصحیح آن تبیین شده و سپس، مبانی نظری و پیشینه تاریخی آن بیان می شود. در ادامه، قلمرو این نظریه در فقه و حقوق ایران مرور شده تا دامنه و ابعاد این نظریه در حقوق ایران مشخص شود. همچنین، به اختصار، قلمرو این نظریه در سایر علوم و معرفت ها مرور می شود و در نهایت، پیامدهای پذیرش این نظریه بر نظام حقوقی تحلیل شده که به منزله یافته های اصلی پژوهش است. این یافته ها نشان می دهد که پذیرش نظریه عمومی تصحیح اشتباه موجب می شود که نظام حقوقی در ساحت های مختلف (سیاست گذاری، تقنینی، تفسیری، قضایی و اجرای قوانین) برای تحقق عدالت، انعطاف پذیر گردد و از بی عدالتی های ناشی از اشتباه های اجتناب ناپذیر جلوگیری کند.
نقش میانجی گر مشارکت ورزشی در رابطه اختلالات بد شکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۲۸۷-۲۷۲
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت مرتبط است، اما نقش میانجی مشارکت ورزشی در این رابطه کمتر بررسی شده است. مطالعات پیشین نشان داده اند که نگرانی از تصویر بدنی می تواند منجر به اعتیاد به اینترنت شود، اما تأثیر فعالیت های ورزشی به عنوان یک عامل میانجی در این ارتباط نیاز به پژوهش بیشتری دارد. این مطالعه به بررسی این شکاف پژوهشی می پردازد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اختلالات بدشکلی بدن با نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت با نقش میانجی گر مشارکت ورزشی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان ورودی 1403-1404 دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر بود که از میان آن ها 210 نفر به عنوان نمونه به شیوه در دسترس انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشارکت ورزشی (اکیلز و همکاران، 2001)؛ پرسشنامه اختلال بدشکلی بدن (ربیعی و همکاران، 1390)؛ نگرانی از تصویر بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) و اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1996) بود. تحلیل های همبستگی در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 27 و تحلیل های مربوط به مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار ایموس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اختلالات بدشکلی بدن با افزایش نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ارتباط مثبت دارد (05/0 >P). مشارکت ورزشی به عنوان یک متغیر میانجی، این رابطه را تعدیل کرد و کاهش معناداری در اثرات بدشکلی بدن بر نگرانی از تصویر بدنی و اعتیاد به اینترنت ایجاد نمود (05/0 >P). به عبارت دیگر، ورزش منظم توانست با کاهش نگرانی های مرتبط با تصویر بدن، از شدت اعتیاد به اینترنت بکاهد. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان می دهد که افزایش مشارکت در فعالیت های ورزشی می تواند به عنوان یک راهکار مؤثر برای کاهش نگرانی های ناشی از اختلال بدشکلی بدن و جلوگیری از اعتیاد به اینترنت مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی برای ترویج ورزش منظم، به ویژه در میان افراد با علائم بدشکلی بدن، می تواند به بهبود تصویر بدنی و کاهش وابستگی به فضای مجازی کمک کند. پیشنهاد می شود مداخلات روانشناختی و برنامه های سلامت عمومی، ورزش را به عنوان یک ابزار کمکی در کنار درمان های سنتی بدشکلی بدن و اعتیاد به اینترنت بگنجانند.
تبیین جامعه شناختی تأثیر ساختار قدرت در خانواده بر بدبینی اجتماعی با تأکید بر نقش تعدیلگری طبقه اجتماعی (مورد مطالعه شهروندان بالای 18 سال شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
77 - 100
هدف از نگارش مقالیه حاضر تبیین نظری و تجربی مدل تحلیلی است که در آن تأثیر ساختار قدرت در خانواده به عنوان متغیر مستقل بر بدبینی اجتماعی به عنوان متغیری وابسته با در نظر گرفتن طبقیه اجتماعی به عنوان متغیر تعدیلگر بررسی شده است. چارچوب نظری این پژوهش با استفاده ازنظریه های دارندورف، ترنر، کالینز، کمپر و نظرییه منابع نگاشته شده است. جامعیه آماری در این پژوهش، شهروندان بالای 18 سال شهر اصفهان بودند و حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Sample Power 410 نفر برآورد شد. روش تحقیق پیمایشی و شیویه نمونه گیری ترکیبی (خوشه ای دو مرحله ای-دردسترس) و ابزار سنجش پرسش نامیه دارای اعتبار و قابلیت اعتماد بوده است. بدبینی اجتماعی در 4 بُعد فردی، بین فردی، گروهی و نهادی و متغیر ساختار قدرت در خانواده در سه بُعد حوزیه قدرت، تصمیم گیری و شیویه اعمال قدرت و بُعد عینی طبقیه اجتماعی با استفاده ازنظرییه وبر سنجش شده است. اعتبار استفاده شده در این مطالعه اعتبار محتوایی و سازه بوده است. برای سنجش قابلیت اعتماد پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که مقدار آن برای بدبینی اجتماعی 0.86 و برای ساختار قدرت در خانواده 0.84 به دست آمده است. نتایج این تحقیق نشان داد که ساختار قدرت در خانواده و طبقیه اجتماعی در جامعیه مطالعه شده تأثیر معناداری بر بدبینی اجتماعی دارد و طبقیه اجتماعی نقش تعدیلگری معناداری در رابطیه ساختار قدرت در خانواده و بدبینی اجتماعی دارد.
نقش خودشناسی و هویت اجتماعی بر مهارت های ارتباطی و تاب آوری (مورد مطالعه: دانشجویان دختر دانشگاه یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مهارتهای ارتباطی از مهم ترین توانایی های فردی است که تقویت تاب آوری در آن، موفقیت افراد را در تمام حوزه های زندگی تسهیل می کند و به عنوان یکی از مهارتهای نرم، از اصول بی بدیل برنامه های توسعه اخلاقی است. از آنجا که آموزه های دینی و اخلاقی با تأکید بر خودشناسی، هماره انسانها را به برخورد شایسته با سایرین فرامی خوانند؛ پژوهش حاضر با هدف دستیابی به نقش خودشناسی و هویت اجتماعی بر مهارتهای ارتباطی و تاب آوری انجام شد. روش: پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی و توصیفی از نوع همبستگی است که به شیوه رگرسیون انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، گزاره های دینی، کتب اخلاقی و تمامی دانشجویان دختر سال تحصیلی 1403-1402 دانشگاه یاسوج بود. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان می دهد دو متغیّر هویت اجتماعی وخودشناسی، به ترتیب 33 و36 درصد از واریانس تاب آوری و مهارتهای ارتباطی را تبیین کرده اند؛ بعلاوه، ضرایب غیر استاندارد بتا و همچنین ضرایب استاندارد بتا برای متغیّر پایگاه اجتماعی، 551/0 و برای متغیّر خودشناسی، 161/0 است که نشان می دهد هویت اجتماعی و خودشناسی دانشجویان دختر، تاب آوری آنان را پیش بینی می کند. همچنین، ضرایب بتا برای متغیّر هویت اجتماعی(514/0) و خودشناسی(512/0) نشان می دهد هویت اجتماعی و خودشناسی دانشجویان دختر، مهارتهای ارتباطی آنان را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: متغیّرهای پیش بین هویت اجتماعی و خودشناسی، واریانس متغیّرهای تاب آوری و مهارتهای ارتباطی دانشجویان را پیش بینی کرد؛ بنابر این می توان نتیجه گرفت با افزایش مهارت خودشناسی و هویت اجتماعی، مهارتهای تاب آوری و ارتباطی دانشجویان بهبود می یابد.
مکان گزینی بهینه پادگان های شهرستان مشگین شهر با استفاده از قابلیت های سیستم اطلاعات جغرافیایی و مدل تحلیل فرایند شبکه ای (ANP)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: روش های تصمیم گیری چندمعیاره در ترکیب با سیستم اطلاعات جغرافیایی امکان ارزیابی هم زمان معیارهای مختلف محیطی، زیرساختی و امنیتی را فراهم می کنند و به انتخاب بهینه ترین مکان برای احداث پادگان های نظامی کمک می نمایند. از این رو هدف از این پژوهش، مکان گزینی پادگان های نظامی در شهرستان مشگین شهر با بهره گیری از مدل فرایند تحلیل شبکه ای و سیستم اطلاعات جغرافیایی است. روش شناسی: جهت دستیابی به هدف پژوهش در گام اول با تهیه و تنظیم پرسشنامه به روش پیمایشی، نظرات کارشناسان درباره فاکتورهای موثر در مکان گزینی پادگان های نظامی منطقه مورد مطالعه جمع آوری شد. در مرحله بعد با رقومی کردن لایه های مورد نیاز از روی نقشه های موجود، پایگاه داده ها در محیط ArcGIS تهیه شد. همچنین وزن دهی داده ها با استفاده از روش ANP انجام گرفت. در نهایت، نقشه پهنه بندی منطقه با تلفیق و همپوشانی لایه های مورد استفاده تهیه شد. نتایج و یافته ها: نتایج نشان داد که 67/15 درصد از مساحت شهرستان در کلاس خیلی مناسب و 97/17 درصد در کلاس مناسب قرار دارد که این مناطق عمدتاً در بخش های مرکزی و شرقی شهرستان واقع شده اند. در مقابل، 55/25 درصد در کلاس نامناسب و 48/21 درصد در کلاس خیلی نامناسب قرار دارد که این نواحی عمدتاً در مناطق کوهستانی و پرشیب غربی و جنوبی شهرستان قرار دارند. پژوهش حاضر نشان داد که استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره در کنار تحلیل های مکانی GIS می تواند به تصمیم گیری بهینه در مکان گزینی پادگان های نظامی کمک کرده و تعارضات زیست محیطی و امنیتی را به حداقل برساند.
Near-Death Experiences: An Ontological Perspective from the Quran and Ḥadīth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۱۲, Issue ۴۱, Winter ۲۰۲۵
39 - 56
حوزههای تخصصی:
SUBJECT & OBJECTIVES: Near-death experiences (NDEs) have garnered significant attention, particularly in recent years. Existing explanations in this field have often failed to provide a comprehensive analysis of these experiences due to their neglect of ontological and anthropological dimensions. This study aims to offer a religious ontological explanation of NDEs by drawing on Quranic verses and narrations related to the nature of the world and human existence.METHOD & FINDING: The study adopts a descriptive-analytical approach, utilizing Islamic religious texts to explore the immaterial dimension of the human soul and its connection to ʿĀlam al-Barzakh (the intermediate realm). According to religious teachings, when the soul's attention to the body diminishes and sensory faculties cease their activity, the soul, aided by the faculty of imagination, perceives phenomena. The faculty of imagination has several characteristics that may influence these perceptions, including the creation of unreal images, the retention of past observations, the potential influence of Satan, and its connection to the intermediate realm. Islamic scriptures describe existence as encompassing multiple realms, from Khazāʾin ʿind Allāh (the divine treasuries) to ʿĀlam al-Dunyā (the material world), with the intermediate realm bearing significant similarities to NDEs. CONCLUSION: From the perspective of religious literature, it appears that when the soul's attention to the material dimension decreases, it may enter the intermediate realm and experience real observations. These observations, however, occur for specific individuals and may, in some cases, be influenced by their imagination, leading to perceptions that are limited to imaginary constructs. This study highlights the importance of integrating ontological and anthropological dimensions into the analysis of near-death experiences, offering a framework rooted in Islamic teachings.
پدیدارشناسی تجربلأ معتادین درحال بهبودی و خانوادلأ آن ها در شبکۀ روابط اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۱۶۰-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف دستیابی به درکی عمیق تر از پدیده اجتماعی اعتیاد و بازگشت به آن، به مطالعه پدیدارشناسانه تجربه زیسته فرد مصرف کننده درحال بهبودی و خانواده او پرداخته است. داده ها با ترکیبی از روش های مشاهده مستقیم و مصاحبه های عمیق گردآوری شدند. در روش مشاهده مستقیم، جلسات همدردی مصرف کنندگان در حال بهبودی (NA)، کنگره ۶۰ و خانواده های آنان مورد بررسی قرار گرفت. در روش مصاحبه عمیق، مشارکت کنندگان شامل ۱۱ نفر از روان پزشکان، روان شناسان و همتایان درمانی بودند. یافته ها نشان داد برخی خانواده ها با حمایت های بیش از حد و کنترل گری، فرصت تجربه کردن و مواجهه با چالش های زندگی را از فرزندان خود سلب کرده اند که این امر به «اجتناب تجربه ای» منجر شده و به عنوان یکی از علل شکل گیری اعتیاد مطرح است. بر اساس این نتایج، فرد مصرف کننده پس از اولین تجربه مصرف، احساس می کند «زندگی اش تازه روبه راه شده» و «به آرامش رسیده است»، در حالی که خانواده او با احساساتی از قبیل نگرانی، هراس، شرم و سرزنش مواجه می شود. این شکاف در تجربیات باعث می شود که فرد مصرف کننده و خانواده اش از حوزه درک متقابل یکدیگر خارج شوند و این امر به تداوم مصرف و بازگشت به اعتیاد منجر گردد. برخی از خانواده ها از طریق شرکت در جلسات همدردی می آموزند که با تغییر سبک زندگی و به کارگیری رویکرد «رها کردن با عشق»، می توانند به بهبود مصرف کننده کمک کنند یا حداقل از قربانی شدن سایر اعضای خانواده جلوگیری نمایند. این نتایج نشان می دهد که برخی مصرف کنندگان با شرکت در جلسات همدردی (NA و کنگره ۶۰) موفق به دستیابی به درمان و حفظ پاکی شده اند. با این وجود، همچنان برخی خانواده ها و فعالان حوزه درمان با دو چالش اصلی مواجه اند: درک فرد مصرف کننده به عنوان مجرم پس از ارتکاب جرم و انتخاب بین درمان داوطلبانه یا اجباری.
ارزیابی نقش عوامل جامعه شناختی بازار بر گردشگری پایدار با تأکید بر جذب توریسم تجاری در شهر گناوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
119 - 133
حوزههای تخصصی:
گردشگری پایدار یک مفهوم جدید، ولی بسیار مهم در صنعت گردشگری است. کشورها با رعایت چند نکته ساده می توانند سود خود از این صنعت را چند برابر کنند. هدف مقاله حاضر بررسی عوامل جامعه شناختی بازار بر گردشگری پایدار با تأکید بر جذب توریسم تجاری در شهر گناوه می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل شهروندان بالای 18 سال ساکن شهر گناوه به تعداد 43965 نفر می باشد. نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 381 نفر بوده که به صورت در دسترس انتخاب شدند. روش تحقیق به لحاظ ماهیت توصیفی-همبستگی است و ازلحاظ هدف کاربردی می باشد و برای سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه های محقق ساخته استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS و آزمون فرضیه ها با روش معادلات ساختاری در نرم افزار SmartPLS انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد از جمله عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری در شهر گناوه با توجه به اقتضائات روز شامل بازار تجاری و فروشگاه ها، زیرساخت های گردشگری، توان اقتصادی، توان طبیعی، تسهیلات گردشگری، توان جمعیتی- اجتماعی اشاره کرد و همچنین مشخص شد که هرکدام از مؤلفه های فوق به ترتیب بازار تجاری و فروشگاه ها حدود 38.5 درصد، زیرساخت های گردشگری حدود 19.6 درصد، توان اقتصادی حدود 36.8 درصد، توان طبیعی حدود 39.5 درصد، تسهیلات گردشگری حدود 42.9 درصد و درنهایت مؤلفه توان جمعیتی - اجتماعی حدود 21 درصد تغییرات مربوط به توسعه گردشگری پایدار را تبیین می کنند. درنهایت اینکه شهر گناوه از منظر مقوله های تأثیرگذار بر توسعه گردشگری پایدار ازجمله زیرساخت های گردشگری، توان اقتصادی، توان طبیعی، توان جمعیتی- اجتماعی و تسهیلات گردشگری از وضعیت مناسبی برخوردار است.
خودشیفتگی شرکای حسابرسی و حق الزحمه حسابرسی: نقش دوره تصدی و تعدد کاری حسابرس
منبع:
پژوهش های حسابرسی حرفه ای سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸
8 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین خودشیفتگی شرکای حسابرسی و حق الزحمه حسابرسی با توجه به نقش دوره تصدی و تعدد کاری شریک حسابرسی می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، هم بستگی و پس رویدادی است. جامعه آماری این پژوهش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، طی سال های 1394تا ۱۴۰۰ بود که با روش حذف سیستماتیک، داده های مربوط به 82 شرکت انتخاب شد و فرضیه ها با استفاده از رگرسیون چندگانه برای داده های تابلویی، به روش اثرات ثابت، از طریق نرم افزار ایویوز آزمون گردید. نتایج پژوهش نشان داده که خودشیفتگی شریک اول امضا کننده گزارش حسابرسی ارتباط معناداری با حق الزحمه حسابرسی ندارد و دوره تصدی و تعدد کاری این شریک تاثیری بر این رابطه ندارد. اما خودشیفتگی شریک دوم به طور مثبت و معناداری با حق الزحمه حسابرسی مرتبط است. در میان دوره تصدی و تعدد کاری این شریک تنها دوره تصدی دارای یک اثر کاهنده بر این رابطه می باشد. ویژگی های شریک دوم حسابرسی بر قیمت گذاری خدمات حسابرسی تعیین کننده تر از شریک اول است. با این حال موسسه های حسابرسی با آگاهی از میزان خودشیفتگی شرکای خود، علاوه بر کاهش هزینه های صرف شده در یک پروژه حسابرسی شریک خودشیفته و امکان افزودن بر سود خود، می توانند با کاهش قیمت خدمات ارائه شده مزیت رقابتی خود را بالا ببرند.
Investigating the Effect of Narcissistic Tendencies on Marital Relationship Stability and the Mediating Role of Emotional Maturity in Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effect of narcissistic tendencies on marital relationship stability and examine the mediating role of emotional maturity in couples. Methods and Materials: This study employed a descriptive-correlational design and was conducted among married couples residing in Chaharmahal and Bakhtiari Province, Iran. A total of 384 couples were selected using multistage cluster sampling. Inclusion criteria included at least two years of marital experience and no history of severe psychological disorders. Data were collected using three standardized instruments: the Marital Instability Index (MII), the Narcissistic Personality Inventory (NPI), and the Emotional Maturity Scale (EMS). The psychometric properties of these tools were confirmed through Cronbach’s alpha and split-half reliability. Data were analyzed using descriptive statistics, Pearson correlation, and structural equation modeling (SEM) via SPSS and AMOS software. Bootstrapping was also employed to test the mediating effect. Findings: The results revealed that narcissistic tendencies were significantly and negatively associated with marital relationship stability (β = -0.32, p < .001). Emotional maturity was found to have a significant positive effect on marital stability (β = 0.43, p < .001) and a significant negative relationship with narcissistic tendencies (β = -0.38, p < .001). Importantly, emotional maturity partially mediated the relationship between narcissistic tendencies and marital stability (indirect effect β = -0.16, p < .01), and the total effect of narcissism on marital instability was substantial (β = -0.48, p < .001). The proposed model demonstrated a good fit to the data with acceptable fit indices. Conclusion: The findings suggest that narcissistic traits undermine marital stability directly and indirectly by reducing emotional maturity. Emotional maturity serves as a protective factor that enhances relational resilience. These results highlight the importance of addressing emotional development and personality traits in marital counseling and relationship education.
Evaluating the Inflationary Rule of Exchange Rate Determination based on the Resistive Economy Strategy (Case Study: Iran)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The exchange rate is a critical variable that impacts the economy in the international environment. The purpose of this study is to evaluate and compare the two approaches to exchange rate determination outlined in the Law on Permanent Decrees of the Country's Development Programs under economic sanctions. The analysis involves a theoretical discussion of a set of mathematical equations and software results, obtained from the algebraic and numerical solving of a simulated version of a dynamic stochastic general equilibrium model in the context of the international economy for a small open economy. The model is calibrated using the structural parameters of the Iranian economy. The criterion for evaluating the rule and comparing it with other policy options is the "stability" of macroeconomic variables, a key aspect of the Resistive Economy Strategy as the obliging basic document in economic policy-making and planning. The stability is quantified using the "Variance" index. Based on the results of this study, the adoption of the rule-based inflationary exchange rate determination approach, compared with the contingency approach to exchange rate determination, on the one hand, offers the possibility of achieving lower inflation rates and exchange rate growth pace. On the other hand, it will reduce the instability of selected macroeconomic variables, which is desirable from the perspective of the overall policies of the resistance economy strategy. Therefore, it is recommended that, in the presence of foreign economic sanctions, the economic authority should implement inflationary rule of exchange rate determination based on the current inflation rate.
روایی و گسترش فرهنگ ایرانی ساسانی در دوره دودمانی تانگ (با تأکید بر میراث ایران ساسانی در گورگاه های شیان لینگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۱
۱۵۴-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
پیوندهای ایران و چین با دوره ساسانی به شکوه رسید؛ آنجا که دوره ساسانی را باید دومین شاهنشاهی بزرگ در پیوند با چین ارزیابی کرد. با تازش تازیان، پیوندهای فرهنگی در زیر سایه روابط امپراتوران تانگ و شاهزادگان (چین نشین) ساسانی گسترش یافت. در این موضوع باید به روابط گائوزنگ لیچی و (همسرش) شهبانو وو زوتیان با پیروز (فرزند یزدگرد)، فرزندش نرسی، پس از سکونت شاهزاده در چانگ آن (پایتخت تانگ) اشاره کرد؛ بنابر منابع، پیکره پیروز در شمار شصت و یکمین پیکره نصب شده در آرامگاه گائوزنگ و همسرش وو زتیان در شیان لینگ بوده است. سه گورگاه دیگر نیز در شیان لینگ، درهم آمیختگی با فرهنگ ساسانی دارند. این پژوهش به بررسی روایی فرهنگ ایران ساسانی در دربار شاهان تانگ و چگونگی بومی شدگی این میراث ساسانی خواهد پرداخت؛ منابع مورد مطالعه این جستار به آثار به دست آماده از گورگاه های زیرزمینی شیان لینگ محدود می شود.
نقش معافیت تعرفه گمرکی واردات در عملکرد مناطق آزاد با استفاده مدل تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تلاش برای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی، مناطق آزاد تجاری در ایران برای از بین بردن یا به حداقل رساندن موانع سنتی تجارت از سال 1372 و با تصویب قانون مربوطه شروع به فعالیت کردند. مناطق آزاد به عنوان ابزاری برای تحقق استراتژی های توسعه برون نگر با تأکید بر توسعه صادرات، مورد توجه واقع شده اند و این مناطق تأسیس می شوند تا منافعی از جنس افزایش سرمایه گذاری، بهبود تولید، ارتقاء فناوری، افزایش اشتغال و توسعه صادرات را داشته باشند. هدف از انجام این پژوهش، تحلیل تأثیر اعمال معافیت تعرفه گمرکی در مناطق آزاد بر متغیرهای کلان اقتصاد ایران در قالب روش تعادل عمومی پویای تصادفی است که روشی مناسب برای تحلیل پویایی حاصل از اعمال تکانه های مدل در چهارچوب تعادل عمومی اقتصاد ایران به حساب می آید. شبیه سازی اعمال تکانه های معافیت تعرفه گمرکی در مناطق آزاد در این پژوهش، نشان می دهد که اعمال تکانه افزایش این معافیت به مناطق آزاد، منجر به افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی، افزایش انباشت سرمایه و افزایش اشتغال می گردد و از سوی دیگر، صادرات مناطق آزاد، افزایش و صادرات سرزمین اصلی، کاهش می یابد.
Effectiveness of Schema Therapy and Compassion-Focused Therapy on Emotional Self-Awareness, Hostile Attribution, and Critical Thinking in Adolescents with Binge Eating Disorder(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study compares the effectiveness of schema therapy and compassion-focused therapy on emotional self-awareness, hostile attribution, and critical thinking in adolescents with binge eating disorder. The aim of this research was to evaluate the impact of these two therapies on improving the cognitive and emotional aspects of individuals. The research method was a semi-experimental study with a pretest-posttest and control group. The statistical population consists of adolescents with binge eating disorder in Azarshahr. The samples that were selected as available were randomly divided into two therapy groups (n=15). The first group received schema therapy, while the second group received compassion-focused therapy. To collect data, the Hostile Attribution Questionnaire (Arntz et al., 2003), the Self-Reflection and Insight Scale (Grant et al., 2002), and the Critical Thinking Questionnaire (Ricketts, 2003) were used. The results indicated that both therapies had a significant effect on increasing emotional self-awareness and reducing hostile attribution and critical thinking. However, compassion-focused therapy demonstrated a greater impact on reducing hostile attribution and improving critical thinking. The findings suggested that both approaches can be effective interventions for treating binge eating disorder in adolescents, with compassion-focused therapy being more effective in some aspects.
ترسیم چشم انداز تربیت صلح - محور در دوره دبستان به مدد گفت وگو (دیالوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۶۴-۴۹
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با مسائل خشونت بار دنیای کنونی که آرامش حیات بشری را به انقیاد کشیده، آموزش صلح به کودکان و تربیت صلح - محور امری حیاتی و ضروری است. از این منظر، «کودکی»، طلایی ترین فرصت دوران رشد برای آموزش صلح است. این پژوهش، با هدف بررسی مبانی فلسفی- تربیتی صلح آموزی به کودکان از طریق دیالوگ (گفت وگو) انجام گرفته است. به این منظور و با بهره گیری از تحلیل محتوای تأملی، تلاش شده تا انگاره هایی از تعلیم و تربیت صلح -محور با هدف کنش مندی کودکان از طریق دیالوگ بازشناسی شوند. مهم ترین یافته های این پژوهش عبارت اند از: دستیابی به صلح، نیازمند دیالوگ است. برای چنین هدفی، کودکان از ظرفیتی مناسب برای آموزش صلح برخوردارند. در واقع، آموزش و آگاهی بر اساس دیالوگ در دوره کودکی، بزرگ ترین گام در جهت ساختن دنیایی بهتر و مبتنی بر صلح و دوری از نفرت و دشمنی در میان افراد اجتماع است. از این رو، خانواده و مدرسه در حکم مهم ترین ارکان تعلیم و تربیت می توانند زمینه آموزشی مناسبی را برای برقراری صلح در کودکان فراهم کنند. همچنین گام برداشتن در جهت آموزش مهارت های نرم با هدف بازتنظیم و بازسازی نقش دیالوگ در روابط میان معلم و دانش آموزان، متربیان با یکدیگر، والدین و مربیان و برنامه درسی زمینه ساز دستیابی به صلح و تفاهم است.
AI as a Psychodynamic Therapist: Future Perspectives
منبع:
Cyberspace Studies,Volume ۹, Issue ۱, January ۲۰۲۵
127 - 144
حوزههای تخصصی:
Background: The integration of artificial intelligence into psychodynamic therapy presents a transformative opportunity to enhance mental health interventions.Aims: By consolidating evidence from diverse studies, this research underscores the theoretical and practical implications of psychodynamic AI systems and their potential to reshape therapeutic practices.Methodology: This study employs a meta-analytic approach to synthesize findings from existing research, focusing on the application of psychodynamic principles—such as unconscious processes, relational dynamics, and symbolic meaning—in AI-driven systems. Despite the dominance of cognitive-behavioral frameworks in AI therapeutic tools, psychodynamic approaches offer unique potential for fostering deeper emotional engagement and interpersonal understanding.Results: The analysis highlights advancements in AI-based systems designed to emulate psychodynamic processes and explores challenges, including technical limitations and ethical concerns. The findings emphasize the need for future research to refine AI's capacity to address complex psychodynamic phenomena while adhering to ethical standards, ensuring accessibility, and enhancing emotional intelligence.Conclusions: Ultimately, this work advocates for a balanced integration of psychodynamic principles with AI technologies to achieve scalable and effective mental health solutions.