مطالب مرتبط با کلیدواژه

علوم اعصاب


۱.

ادراک حسی: مقایسه دیدگاه ابن سینا و تئوری های جدید علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ابن سینا ادراک حسی احساس علوم اعصاب حواس ظاهری

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۲۷۱۴ تعداد دانلود : ۱۱۲۰
امروزه یکی از مباحث مطرح در حوزه­ های مختلف فلسفی، روان شناسی و علوم اعصاب مانند فیزیولوژی و نوروسای کلوژی، مسئله ادراک حسی است. از میان فلاسفه، ابن­ سینا فیلسوفی است که با دقت نظر و ژرف­نگری خاصی مسایل مربوط به ادراک حسی را تبیین نموده است، به گونه ­ای که با گشودن افق ­های جدید در این خصوص راه­گشای بسیاری از فیلسوفان و حتی پزشکان در مباحث مربوطه بوده است. با توجه به آن که مطالعات مربوط به ادراک، مطالعاتی چند بُعدی و میان رشته ­ای است، طرح و تبیین آن در حوزه ­های مختلف علمی و فلسفی با مبانی متفاوت صورت پذیرفته است. با مقایسه نظر ابن ­سینا ـ به عنوان حکیم و فیلسوفی جامع علوم ـ و اندیشمندان علوم اعصاب در زمینه « ادراک حسی» رگه­ ها و تأثیراتی از نظریات و ابن­ سینا در آرا فلاسفه و پزشکان پس از او مشاهده می شود. این تأثیر در مباحثی چون توجیه مسئله حس و فرآیند ادراک حسی، شناسایی زوج ­های عصبی مغزی، عملکرد اختصاصی مناطق قشر مغز، تقسیم­بندی حس­ها، ادراکات حسی کاذب قابل پی­گیری است. در مقایسه­ این دو دیدگاه علاوه بر تبیین نقاط اختلاف آن­ ها، هم در مبانی نظری و هم در مسایل خاص، به تحلیل و بررسی موارد اشتراک متعدد نیز پرداخته شده است.
۲.

سوگیری شناختی پردازش اطلاعات هیجانی در افراد مضطرب، افسرده و عادی

کلیدواژه‌ها: اضطراب سوگیری شناختی شناخت افسرده علوم اعصاب

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال خلقی افسردگی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی اضطراب فراگیر
تعداد بازدید : ۱۲۹۰ تعداد دانلود : ۶۶۲
پژوهش حاضر با هدف مقایسه سوگیری شناختی پردازش اطلاعات در افراد مضطرب، افسرده و عادی انجام شد. در این مطالعه که از نوع علی- مقایسه ای بود آزمودنی های پژوهش را 50 آزمودنی مضطرب، 50 آزمودنی افسرده و 50 آزمودنی عادی تشکیل داده بودند که از بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز انتخاب شده بودند.گردآوری داده ها به کمک مقیاس های اضطراب و افسردگی بک، مقیاس نشانگان روان شناختی و مصاحبه بالینی ساختار یافته، آزمون یادآوری نشانه ای و آزمون تکمیل کردن ریشه واژه انجام گرفت و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در حافظه آشکار و ناآشکار بین سه گروه مضطرب، افسرده و عادی در واژگان منفی، مثبت و تهدید کننده تفاوت معناداری وجود داشت، ضمن اینکه گروه مضطرب در واژگان تهدید کننده، گروه افسرده در واژگان منفی و گروه عادی در واژگان مثبت نمره بالاتری کسب کردند. اما در واژگان خنثی بین این سه گروه تفاوت معناداری دیده نشد. می توان چنین نتیجه گیری کرد که پردازش اطلاعات در حافظه آشکار و ناآشکار سوگیری ایجاد می کند و موجب می شود که اطلاعات همخوان با خلق بیشتر به خاطر آید.
۳.

روش شناسی فرآیند تصمیم گیری با رویکرد زیست شناسی مبتنی بر اعصاب

کلیدواژه‌ها: تصمیم گیری روش شناسی علوم اعصاب زیست شناسی عصبی اقتصاد تجربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳۵ تعداد دانلود : ۶۷۸
پژوهش در مورد فرایند تصمیم گیری بر موضوعاتی همچون روانشناسی، زیست شناسی عصبی، آسیب شناسی و همچنین اقتصاد متکی است و صرفنظر از این واقعیت که فرایند تصمیم گیری آگاهانه یا ناخودآگاه خلق می شود، شامل عواملی است که هر کدام نقش مهمی را در تصمیم گیری در سطوح مختلف مبتنی بر اع صاب ایفا می کنند. از دیدگاه روانشناسی، تصمیم گیری فرایندی است که جنبه های شناختی، احساسی و انگیزشی نقش حیاتی در آن ایفا می کنند. مطالعات انجام پذیرفته بر روی تکنیک تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی مغز نشان می دهد که فرایندهای تصمیم گیری قبل از اینکه فرد بتواند آن را درک کند، شروع می شود. علم نوروشیمی چندین انتقال دهنده عصبی مانند دوپامین، سروتونین، کورتیزول، اکسی ت وسین و پرولاکتین را شناسایی کرده است که با فرآیندهای تص میم گی ری از راه های گ وناگون مرت بط می باشند و ماهیت پیچیده ای دارند که هنوز به طور کامل شناخته نشده است. از دیدگاه شیمی مبتنی بر اعصاب، کنترل فرایندهای تصمیم گیری توسط ارتباط مطلوب در میان بخش های مختلف مغز که توسط سطوح مختلف هورمون سروتونین تنظیم می شود تعیین می گردد. از نظر آناتومی عصبی، این (قشر پیشانی) است که نقش مهمی در هماهنگ کردن همه فرآیندهای منتهی به تصمیم گیری ایفا می کند و حاصل ترجیحات و باورهای فردی است و در نهایت علوم اعصاب اجتماعی ما را قادر می سازد تا مکانیزم های عصبی بنیادی که توانایی انسان برای نشان دادن اهداف و نیات ما را دارند، مشاهده کنیم. مطالعات پیرامون فرآیندهای تصمیم گیری مبتنی بر علوم اعصاب به ما بینشی بهتر نسبت به عقلانیت محدود انسان و نقش احساسات، اخلاقیات و همدلی در فرایند تصمیم گیری می دهد. همچنین این مطالعات به دانش ما در مورد روند تصمیم گیری ها و ارزش ه ای انط باقی آن ها ک مک می نماید.
۴.

نقش کاربردی علوم اعصاب در مدیریت ؛ مفاهیم و نظریه ها

کلیدواژه‌ها: علوم اعصاب رهبری عصبی تکامل گرایی عصبی اثبات گرایی عصبی پارادایم های مدیریت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶۵ تعداد دانلود : ۹۴۶
بررسی ذهن انسان موضوعی از متشکل از رشته های مختلف متعلق به علوم طبیعی و یا علوم اجتماعی و یا حد فاصل بین این دو علم می باشد. مهمترین این رشته ها عبارتند از زیست شناسی، روانشناسی، عصب شناسی، علوم اعصاب، روانپزشکی، انسان شناسی و جامعه شناسی. علاقه به تحقیق در مورد ارتباطات بالقوه بین علوم اعصاب و مدیریت به عنوان یک علم اجتماعی و همچنین مطالعات سازمانی در این زمینه به طور مداوم در حال رشد است. این امر موجب جلب توجه و تمرکز مناسب به فرآیندهای ذهنی و نقش آن ها در توضیح رفتار و اثربخشی انسانی می شود. هدف از این پژوهش آن است که استفاده و کاربرد اعلوم اعصاب در مدیریت تجزیه و تحلیل شود.
۵.

طراحی مدل بازاریابی سیاسی شناختی(عصب پایه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازاریابی سیاسی علوم اعصاب بازاریابی سیاسی عصب پایه انتخابات رقابت سیاسی علوم شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴۸ تعداد دانلود : ۵۵۲
بازاریابی سیاسی به عنوان یکی از علوم اجتماعی، ترکیبی از علوم بازاریابی ، علم سیاست وعلوم اجتماعی است . با توجه به این موضوع که بازاریابی سیاسی از رفتارهای موجود در واقعیت امور سیاسی به دانشگاه ها آمده است، و در دانشکده های علوم سیاسی تئوری سازی شده است، بنابراین تئوری های موجود معمولا تنها تبیین کننده واقعیت ها هستند و معمولا لایه های پنهان و عمیق تر این علم در این تئوری ها کمتر مورد توجه قرار گرفته دارد. محقق در این پژوهش ابتدا تئوری های موجود بازاریابی سیاسی را از منظر و دیدگاه خود نقد و سپس اقدام به ارائه یک مدل عصب پایه بازاریابی سیاسی که بر اساس پژوهش بدست آمده است می نماید.نگاه نویسنده در نقد مدلهای بازاریابی بین الملل بر اساس نگاه بازاریابی بوده و بر اساس این نگاه مدلها بررسی شده اند.در نهایت محقق مدل بازاریابی عصب پایه را به عنوان یک مدل کاربردی که بر اساس عملکرد عصب ها و روش کارکرد مغز انسانها شکل گرفته است ارائه می نماید. امدل به دست آمده در این پژوهش در سه سطح ارایه شده است: سطح یک سطح رای دهندگان و رای گیرندگان ،سطح دوم سطح محیط نزدیک داخل کشور که شامل رسانه داخلی و قوانیین داخلی است، می باشد و سطح سوم سطح محیط سیاسی خارج کشورکه شامل رسانه های بین المللی و نهاد های سیاسی بین الملل می باشد.در تدوین مدل از روش دلفی استفاده شده است و البته با توجه به اینکه مدل باید آزمون گردد محقق با استفاده از ابزار pls اقدام به آزمون مدل با 384 نفر پاسخگو و به روش پرسشنامه در بخش رای دهندگان نموده است.سایر قسمتهای مدل این پژوهش از روش دلفی مورد آزمون قرار گرفته است.
۶.

طراحی الگوی بازاریابی سیاسی شناختی(عصب پایه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازاریابی سیاسی علوم اعصاب بازاریابی سیاسی عصب پایه انتخابات رقابت سیاسی علوم شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۹ تعداد دانلود : ۴۰۱
بازاریابی سیاسی به عنوان یکی از علوم اجتماعی، ترکیبی از علوم بازاریابی ، علم سیاست وعلوم اجتماعی است . با توجه به این موضوع که بازاریابی سیاسی از رفتارهای موجود در واقعیت امور سیاسی به دانشگاه ها آمده است، و در دانشکده های علوم سیاسی تئوری سازی شده است، بنابراین تئوری های موجود معمولا تنها تبیین کننده واقعیت ها هستند و معمولا لایه های پنهان و عمیق تر این علم در این تئوری ها کمتر مورد توجه قرار گرفته دارد. محقق در این پژوهش ابتدا تئوری های موجود بازاریابی سیاسی را از منظر و دیدگاه خود نقد و سپس اقدام به ارائه یک مدل عصب پایه بازاریابی سیاسی که بر اساس پژوهش بدست آمده است می نماید.نگاه نویسنده در نقد مدلهای بازاریابی بین الملل بر اساس نگاه بازاریابی بوده و بر اساس این نگاه مدلها بررسی شده اند.در نهایت محقق مدل بازاریابی عصب پایه را به عنوان یک مدل کاربردی که بر اساس عملکرد عصب ها و روش کارکرد مغز انسانها شکل گرفته است ارائه می نماید. امدل به دست آمده در این پژوهش در سه سطح ارایه شده است: سطح یک سطح رای دهندگان و رای گیرندگان ،سطح دوم سطح محیط نزدیک داخل کشور که شامل رسانه داخلی و قوانیین داخلی است، می باشد و سطح سوم سطح محیط سیاسی خارج کشورکه شامل رسانه های بین المللی و نهاد های سیاسی بین الملل می باشد.در تدوین مدل از روش دلفی استفاده شده است و البته با توجه به اینکه مدل باید آزمون گردد محقق با استفاده از ابزار pls اقدام به آزمون مدل با 384 نفر پاسخگو و به روش پرسشنامه در بخش رای دهندگان نموده است.سایر قسمتهای مدل این پژوهش از روش دلفی مورد آزمون قرار گرفته است.
۷.

مروری بر پاتوفیزیولوژی سندرم روده تحریک پذیر با تاکید بر نقش عوامل مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سندرم روده تحریک پذیر محور مغز-روده پاتوفیزیولوژی علوم اعصاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۵ تعداد دانلود : ۷۱۹
سندرم روده تحریک پذیر ( IBS ) یک اختلال مزمن و شایع کنشی گوارشی است که بار زیادی را بر فرد و جامعه وارد می کند. با وجود پژوهش های فراوان همچنان در مورد علت شناسی، روش های تشخیصی و درمانی آن توافق نظر وجود ندارد. در سال های اخیر توجه زیادی به عوامل عصب شناختی دخیل در آن به منظور شناخت و مدیریت بهتر این اختلال شده است. هدف از پژوهش حاضر مروری روایتی بر پاتوفیزیولوژی IBS با تاکید بر دستگاه عصبی مرکزی به ویژه عوامل مغزی بود. بر اساس ادبیات پژوهش عوامل مختلفی در پاتوفیزویولوژی IBS نقش دارند و در سال های اخیر فرضیه ناکارآمدی محور مغز- روده به عنوان عاملی بسیار مهم در ایجاد نشانه های IBS در نظر گرفته شده است. محور مغز-روده بستری عصبی- ساختاری است که در آن تعامل دوسویه بین مغز و روده از طریق مسیرهای دو طرفه بین سیستم عصبی مرکزی، سیستم اعصاب خودمختار و سیستم عصبی روده ای صورت می گیرد. مرور پژوهش های انجام شده در مورد ساختار و کارکرد مغزی بیماران مبتلا به IBS نشان داد که بخش های قشری و زیر قشری مختلفی به ویژه نواحی مرتبط با درد، هیجان و شناخت در این بیماران با افراد سالم تفاوت دارد. یافته های به دست آمده منجر به فهم دقیق تر از مکانیسم های زیربنایی سندرم روده تحریک پذیر می شود و می توان از آنها در فرآیندهای تشخیص و درمان بیماران چه در موارد بالینی و چه در پژوهش استفاده کرد.
۸.

عصب شناسی در رفتارسازمانی

کلیدواژه‌ها: عصب شناسی علوم اعصاب علوم اعصاب شناختی و رفتاری علوم اعصاب سازمانی رفتارسازمانی عصبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹۲ تعداد دانلود : ۲۸۲
در عصر حاضر ، علاقه به استفاده از ابزارها و تکنیک های عصب علمی برای مطالعه رفتار انسان در سازمان ها افزایش یافته است. بسیاری از محقیقین سازمانی با استفاده از اصطلاحاتی مانند علوم اعصاب شناختی سازمانی تلاش کرده اند بر نقش تاثیرگذار فرایندهای مغزی در تصمیمات مدیریتی و عملکرد افراد در سازمان تاکید کنند. رفتار عصبی-سازمان ، و علوم اعصاب سازمانی از شاخه های جدید علم مدیریت هستند که برای تأکید بر کاربرد علوم اعصاب در رفتار سازمانی بوجود آمده اند. استفاده از ابزارها و تکنیک های عصب علمی برای مطالعه پدیده های سازمانی دلگرم کننده است زیرا درک چگونگی عملکرد مغز انسان می تواند به رفع بهتر برخی از سوالاتی کمک کند که روشهای فعلی علوم سازمانی قادر به حل آنها نیستند. در این راستا ، علوم اعصاب سازمانی می تواند مکمل تحقیقات سازمانی باشد. با این وجود ، برای بهره مندی از یافته های علوم اعصاب، دانشمندان سازمانی باید درک کاملی از علوم اعصاب و علوم سازمانی داشته باشند. به عنوان یک زمینه تحقیقات علمی و ارتباط عملی، علوم اعصاب سازمانی هنوز در مراحل ابتدایی است. دراین مقاله برآنیم تا به بررسی مفاهیم مرتبط با علوم اعصاب و کاربرد آن در مدیریت و رفتار سازمانی بپردازیم.
۹.

تحلیل سطوح مختلف اثرات شناختی فضای معماری بر فعالیت های مغز در بازه های زمانی متفاوت: با بهره گیری از علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شناخت فعالیت های مغز فضای معماری علوم اعصاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۲۳
زمینه: فضای معماری بر سلامت جسمی و روانی انسان اثرات زیادی می گذارد. برخی اثرات از منظر شناختی به صورت خودآگاه و نمایان در رفتار است، اما برخی اثرات پنهان و درک آن ها نیاز به تحلیل دارد. طیف اثرات می تواند از مثبت تا منفی باشد. از گذشته مطالعات متعددی در زمینه روانشناسی محیط صورت گرفته است، اما به دلیل استفاده از روش های سنتی پاسخگوی چگونگی تأثیر فضای معماری بر مغز نبوده اند. امروزه با پیدایش گرایش نوین علوم اعصاب، نحوه این تأثیر روشن شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثرات شناختی فضای معماری بر فعالیت های مغز بر مبنای علوم اعصاب، صورت گرفته است و در پی شفاف سازی سطوح مختلف اثرات کوتاه مدت و بلندمدت فضای معماری بر مغز بوده است. روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش توصیفی - تحلیلی با بهره گیری از مرور منابع و مطالعات موجود انجام شده است و به طور خاص به اثرات معماری بر فعالیت های مغز و شناخت پرداخته است. بازه زمانی مورد مطالعه بین 11 دی 1388 تا 10 آذر 1398 در یک دهه اخیر بوده است و از پایگاه داده های Science Citation Index Expanded, Social Sciences Citation Index, Arts, and Humanities citation Index, and Emerging Sources Citation Index استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که فضای معماری در سه سطح مختلف از لحاظ اهمیت اثرات، از ساده تا پیچیده قابل دسته بندی است. فضای معماری در سطح پایین بر تنظیمات متابولیک، پاسخ های ایمنی و اساسی، در سطح میانی بر جهت یابی و استرس و در سطح بالایی بر هیجان، حافظه و توجه اثرگذار است. نتیجه گیری: به نظر می رسد زمینه پژوهشی حاضر گامی در جهت روشن سازی اثرات معماری برای پژوهشگران زمینه های روانشناختی محیطی باشد و مسیری روشن را برای دست یابی به فضای سالم در این زمینه باز کند.
۱۰.

شناسایی مؤلفه های رهبری مبتنی بر علم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رهبری علوم اعصاب رهبری مبتنی بر علم اعصاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۱ تعداد دانلود : ۱۱۷
فعالیت های عصبی تحت تأثیر روابط افراد است و اگر روابط خوبی بین افرد باشد، روابط مطلوبی نیز بین اعصاب شکل خواهد گرفت. به منظور بهبود عملکرد سازمان ها هدف از پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های رهبری مبتنی بر علم اعصاب بوده است. این تحقیق بر اساس هدف کاربردی و به لحاظ نوع روش آمیخته است. جامعه آماری در بخش اول کلیه متون مربوط به رهبری مبتنی بر علم اعصاب است و در بخش دوم جامعه آماری خبرگان در حوزه مطالعاتی رهبری مبتنی بر اعصاب می باشند که تعداد 15 نفر از صاحب نظران به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با توجه به ماهیت موضوع جهت تأیید مؤلفه ها از نظرات آنان استفاده شد. سپس جهت تعیین مؤلفه های رهبری از آزمون تی تک نمونه استفاده گردید. بر اساس نظر خبرگان، 15 مؤلفه خلق چالش های جدید و تشویق به آن، همدلی، ایجاد فضایی برای تجربیات مثبت، رفتار اخلاقی در تصمیم گیری، امیدبخشی، آزادی عمل، اعتماد متقابل، ارتباطات سازنده و صمیمی، شفافیت، حمایت گری، شور و شوق، ارائه بازخورد عملکرد، طراحی سیستم پاداش دهی، قدردانی و عدالت شناسایی شدند. رهبری مبتنی بر علوم اعصاب با تحریک مؤلفه های رفتاری منجر به ترشح مثبت هورمون در مغز کارکنان می شود و در این شرایط شاهد بروز رفتارهایی مانند خلاقیت، مشارکت، تعهد و تعلق سازمانی و ارتقای هویت سازمانی و... هستیم و در نتیجه نفوذ رهبر در قلب و رفتار کارکنان افزایش می یابد.
۱۱.

تفسیر ماتریالیستی سم هریس از اراده آزاد و نقد آن از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اراده آزاد سم هریس علوم اعصاب ملاصدرا مادی گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۶۲
مسئله اراده آزاد از جمله مسائل مهم اندیشه است که محل تلاقی آراء مختلف الحادی و الهی بوده است. در این بین، برخی با توجه به یافته های نوین علوم اعصاب، جبرگرایی را وارد ورطه جدیدی کرده و از یافته های نوین علمی در جهت تقویت دیدگاه دترمینیستی خود سود جسته اند. سم هریس با بهره گیری از آزمایش بنجامین لیبت و تأکید بر عنصر محیط، اراده آزاد را توهمی بیش نمی داند و بر این باور است که ژنتیک و محیط دو عامل تعیین کننده در رفتارهای ما هستند. از سوی دیگر برخلاف هریس، صدرالمتألهین بر این باور است که اراده از لوازم نفس است و نمی توان منشأئی خارج از نفس برای آن متصور شد. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد انتقادی به بررسی مبانی سم هریس و ملاصدرا در تبیین و تحلیل اراده آزاد بپردازد و در نهایت به نقد دیدگاه ماتریالیستی هریس منتهی شود. بینش سم هریس در تبیین اراده آزاد با چالش هایی عقلانی همچون عدم شمولیت همگانی، تأکید افراطی و تعیین گرا بر محیط، تأکید بر عنصر شانس و توجیه کردن ب رخی رف تارها به تص ادفی بودن و انسان را ع روسک بی وشیمیایی دانس تن روبه رو است و  ازجهات مختلفی برمبنای حکمت صدرایی قابل بحث و تأمل است.
۱۲.

پژوهشی در نقش تجربه ی چند حسی در حضورپذیری فضاها با استفاده از روش های علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک چند حسی علوم اعصاب معماری حواس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵ تعداد دانلود : ۶۵
انسان، در برقراری تعامل، چه با فرد دیگر و یا با محیط پیرامونی، از دستگاه حواس خود به صورت یک تمامیت منسجم بهره می برد. بنابراین، کیفیت محیط و تمایل افراد به حضور در آن، در کنار مجموعه ی عوامل دیگر، به میزان زیادی وابسته به چگونگی ادراک آن توسط انسان است. در همین حال، به رغم آن که در خصوص ماهیت چندحسی سازوکار ادراکی انسان در فرآیند تعامل با محیط ، تردید چندانی وجود ندارد؛ اما، در مورد تاثیر این ادراکات حسی، به طور مستقل یا ترکیبی، بر میزان حضورپذیری محیط برای بهره بردار، اطلاع چندانی در دست نیست. در پژوهش حاضر، تلاش شده است که با استفاده از روش های نوین رایج در حوزه ی علوم اعصاب، به این سوال پاسخ داده شود که کدام یک از محرک های حسی در محیط، به تنهایی یا در همراهی با یکدیگر، سبب حضورپذیری بیش تر محیط برای بهره بردار می شوند. در این راستا، آزمونی برای سنجش کمیت تاثیر تحریک حواس به صورت مجزا و ترکیبی، بر میزان خوشایندی فضا، به عنوان شاخص حضورپذیری آن، انجام شد. گروه آزمودنی، متشکل از ۲۰ داوطلب، در یک فضای واحد معماری، که با استفاده از تمهیدات واقعیت مجازی برای آن ها شبیه سازی شد؛ در معرض محرک های حسی چهارگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه)، به طور مجزا و ترکیبی قرار گرفتند. هم زمان، واکنش های احساسی مغز آن ها به محرک ها، در قالب ۶ شاخص کمی، که عبارتند از درگیری ذهنی، هیجان، تمرکز، علاقه، آرامش و استرس، با استفاده از دستگاه +Emotiv EPOC و در محیط نرم افزار +Emotiv EPOC استخراج و ثبت شد. هم چنین، میزان خوشایندی فضا برای آن ها نیز، بر اساس خوداظهاری داوطبان، در طیف لیکرت با مقیاس ۵ واحدی، ثبت شد. داده های حاصله، از حیث رابطه ی هم بستگی احتمالی میان تحریکات حسی و خوشایندی فضا، مورد تحلیل ها و آزمون های کیفی و کمی قرار گرفت. جمع بندی یافته ها روشن می سازد که در فضاهای داخلی، همراهی محرک های بینایی، بویایی و لامسه، با درجه ی اطمینان بالایی، موجب افزایش خوشایندی فضا خواهند بود. نتایج حاکی از آن است که افزایش هم سازی در ادراک و تجربه ی بدنمند فضا، به گونه ای که دریافت های فضایی، تک حسی نباشند؛ به نحو مشاهده پذیری موجب افزایش درجه ی خوشایندی فضا شده و محتمل است که به ارتقای حضور در فضاها نیز منجر شود.