فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
منبع:
معرفت سال ۳۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۳۰۷
43-52
حوزههای تخصصی:
سیر تکاملی انسان از بحث های غامض و مهم صدرالمتألهین است او برخلاف پیشینیان، راهی جدید در اثبات تکامل انسان در پیش گرفت. تأثیرات تلقی صدرا از حرکت جوهری امتدادی نفس در تبیین کنش های انسان، هدف این مقاله است. تبیین کنش های انسانی را یکی از رسالت های علوم انسانی تعریف می کنند که جایگاه برجسته تری نسبت به دیگر کارکردهای علوم انسانی دارد. مقاله پیش رو به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی است که تحلیل صدرالمتألهین از تکامل نفس چیست و اینکه آیا تلقی ما از حرکت جوهری اشتدادی نفس می تواند در علت کاوی کنش های بشری اثرگذار باشد یا خیر؟ اگر تأثیرگذار است، چه کاربست هایی را در حوزه تبیین کنش ها به دنبال دارد؟ با روش توصیفی تحلیلی و استنباطی، نشان داده خواهد شد که توجه به دیدگاه خاص صدرا، کاربست های متمایزی در تبیین خواهد داشت. گزاف بودن دگماتیسم روشی و منبعی، نادرستی یکسان انگاری تبیین کنش در انواع انسانی، نادرستی عُقبی گریزی علمی، عدم تساوی میان کنش های یک فرد و عدم کفایت علوم انسانی مصطلح در تبیین کنش را می توان از جمله دستاوردهای پژوهش پیش رو به شمار آورد.
تحلیل مباحث الهیاتی برتراند راسل در نگاه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
107 - 128
حوزههای تخصصی:
مواجهه فیلسوفان اسلامی با فلاسفه غربی از زوایای مختلف قابل بررسی است. علامه جعفری توجه بسیاری به آرای متفکران غربی دارد، از جمله برتراند راسل که جعفری به تحلیل شخصیت فکری و برخی آرای او پرداخته و در میان آثار خود مطالبی را از راسل نقل و نقد نموده است. دیدگاه های راسل در باب ماوراء الطبیعه، خدا، نظم جهان هستی، شرور جهان، هدف داری خلقت، نقش خدا در جهان و ریشه های گرایش به خدا، از جمله مباحث الهیاتی است که جعفری در آثار خود مطرح و تجزیه و تحلیل کرده است. از نظر جعفری از یک سو، راسل نکات مهمی را در باب جهان هستی و رابطه آن با ماورای طبیعت ارائه می کند و از سوی دیگر، مطالبی را درباره خدا بیان می کند که نشانگر تعارضاتی در اندیشه اوست. تصور نادرست راسل از خدا ریشه بسیاری از اظهارات غیرمنطقی وی در برخی مباحث الهیاتی است. در این تحقیق بر اساس آرای علامه جعفری، نظرات الهیاتی راسل نقد می شود.
حاکمیت تدریجی کلام فلسفی در سیر تطور علم کلام
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
47 - 70
حوزههای تخصصی:
چگونگی تعامل علم کلام و فلسفه، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده است. در این میان، برخی فقط به تعامل در روش اکتفا کرده و گروهی دیگر، تا حد جایگزینی فلسفه با کلام پیش رفته اند. روشن است که آگاهی از حقیقت این امر می تواند زمینه ساز حل بسیاری از اختلافات و ایجاد زمینه های مشترک باشد. بنابراین، مسئله ما در این نوشتار، بررسی نحوه تعامل این دو حوزه معرفتی خواهد بود. بررسی ها نشان داد سیر متلاطم و ناموزون رشد مباحث کلامی، مانع از این است که حکمی واحد درباره رابطه علم کلام و فلسفه داشته باشیم؛ زیرا این رابطه در طول تاریخ، پیوسته از ضعف به سوی قوت در حرکت بوده است. همچنین به جرئت می توان مدعی شد در دوران متأخر، مرز میان کلام و فلسفه در مسائل مشترک برداشته شده و این دوگانگی، به وحدت تبدیل شده است؛ وحدتی که برخی از آن به «کلام فلسفی» تعبیر کرده اند. در این نوشته، ضمن توصیف این تحول تاریخی، چگونگی این حرکت، تحلیل و بررسی شده است.
تبیین کرامت انسان بر پایه انسان شناسی فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
73 - 93
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که انسان موجودی دارای کرامت است، اما درباره این که کرامت چیست و خاستگاه آن کدام است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی از موقعیت اجتماعی افراد به عنوان کرامت یا خاستگاه آن یاد کرده اند و کسانی از تشبه به خداوند یا برخورداری از عقل سخن به میان آورده اند. بر پایه آموزه های فلسفه اسلامی مفهوم کرامت از نوع معقول ثانی فلسفی و منشأ انتزاع آن ظرفیت های نفس ناطقه است. سؤال این است که آیا نفس ناطقه ظرفیت های لازم برای انتزاع کرامت را داراست و آن ظرفیت ها کدام است؟ در این نوشتار به شیوه تحلیلی توصیفی نشان دادیم که نفس ناطقه از چشم انداز فلسفه اسلامی دارای ظرفیت های فوق العاده پیچیده است و علاوه بر داشتن ظرفیت های نباتی و حیوانی، ظرفیت های دیگری نیز دارد که او را در مسیر فرشته شدن یاری می رساند. این ظرفیت ها باعث شده است که فیلسوفان مسلمان در جای جای آثار خود انسان را به کرامت و مانند آن توصیف کنند. از منظر فلسفه اسلامی اولاً انسان دارای کرامت است. ثانیاً خاستگاه کرامت مجموع ظرفیت های نفس ناطقه است. ثالثاً کرامت امری ذاتی و عمومی است. رابعاً کرامت مقول به تشکیک است و در همه موارد به یک میزان صدق نمی کند. آشنایی با عواملی که باعث تقویت کرامت انسانی می گردد و همچنین آشنایی با چالش ها و موانع کرامت انسانی از دیگر نتایج این نوشتار به حساب می آید.
سه «علیت» بر مبنای سه سیر فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می آید مهم ترین مبحثی که متناسب با سه سیر فلسفه ی صدرایی دچار تحول شده است مبحث علیت است که ابعاد و فروعِ بسیاری دارد و در زمینه های مختلف با تحول های یاد شده همراهی می کند؛ ما در این مقاله پنج موضوعِ مقدماتی مبحث علیت را بر مبنای سه سیر فلسفی مورد بررسی قرار می دهیم؛ به عنوان مثال در موضوعِ مفاد علیت، متناسب با نگاهِ غیرِ وجودی و ماهیت محور، سه نحو بیانِ «هر موجودی، هر حادثی و هر ممکنی (به امکان ماهوی)» نیاز به علت دارد» قابلِ طرح است؛ حال آن که بر مبنای سیر دوم مفاد اصل علیت به نحو «هر ممکنی (به امکان فقری) محتاج به علت است» مطرح است و متناسب با سیر سوم «هر شأنی وابسته به ذی شأن است» قابل بیان می باشد؛ در باقی موضوعات نیز چنین تناسب هایی وجود دارد که در مقاله ی حاضر به آن پرداخته ایم.
بررسی قاعده حسن و قبح عقلی از منظر روایات معصومین (علیهم السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
273 - 291
حوزههای تخصصی:
یکی مهم ترین قواعد علم کلام که زیربنای بسیاری از قواعد و مسائل این علم می باشد، قاعده «حسن و قبح عقلی» است. پذیرش این قاعده تاثیر بسزایی در نگرش ما به جهان هستی، خداشناسی و دیگر مسائل مهم کلامی دارد. متکلمان مسلمان درباره آن دو دیدگاه دارند. عدلیه(اعم از معتزله و امامیه) آن را پذیرفته و معتقدند حسن و قبح افعال، ذاتی است و عقل و فطرت آدمی بدون در نظر گرفتن هر چیز دیگری آن ها را درک می کند؛ اما اشاعره عقلی بودن آن را منکر شده و بر این باورند که بیان شارع حسن و قبح را سامان می دهد. در این نوشتار تلاش می کنیم با روشی تحلیلی-توصیفی و کتابخانه ای، این قاعده را از منظر روایات معصومین(علیهم السلام) بررسی کنیم و روشن سازیم که آیا خود قاعده یا مضمون آن در روایات بیان شده است یا خیر؟ بر اساسِ یافته های این پژوهش، معصومین به این مسئله پرداخته اند و روایات گاهی با صراحت و گاهی به صورت ضمنی، بر حُسن و قُبح عقلی دلالت دارند. در این مقاله به تبیین آن روایات خواهیم پرداخت.
بررسی تطبیقی روش علامه طباطبایی و شیخ محمد عبده در حل تعارض قرآن و علم
حوزههای تخصصی:
با گسترش و پیشرفت علوم تجربی و قطعی تلقی شدن هر نظریه ای در این علوم و توارد این تفکر از سمت دنیای غرب به جهان اسلام، یکی از شبهات امروزی، شبهه تعارض علم و قرآن است به این معنا که گاهی بین گزاره های این دو در موضوع واحد، ناسازگاری ظاهری نه واقعی، وجود دارد؛ از آن جا که اندیشمندان اسلامی از جمله علامه طباطبایى و شیخ محمد عبده، برای رفع تعارض ظاهری علوم تجربی و قرآن راه حل هایی در نظر گرفته اند، پژوهش حاضر در صدد برآمد مبانی و روش این بزرگان را در حل تعارض، با روش توصیفی- تحلیلی، بررسی، نقد و مقایسه نماید. در این راستا، برخی از دیدگاه ها عبارتند از: از نظر علامه، علوم تجربی نمی توانند درباره آیات مرتبط با ماوراء طبیعت قضاوتی داشته باشند و در تطبیق بین علوم تجربی و آیات علمی قرآن نیز، باید تفکیک بین مسلمات و غیر مسلمات علمی مد نظر قرار گیرد. عبده معتقد است قرآن همگام با اندیشه بشری به تکامل می رسد؛ از این رو تغییر برخی احکام به اقتضای علوم تجربی، گریز ناپذیر است؛ چنان که به همین دلیل، تأویل برخی مفاهیم غیبی قرآن مجاز است
راهکاری تلفیقی در کاهش اضطراب مرگ بر اساس مقایسه راهکارهای یالوم و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله مرگ یکی از مهمترین دغدغه های وجودی انسان است. انسان از بدو تولد تا زمان مرگ، همیشه اضطراب مرگ را با خود به همراه دارد. متفکران بسیاری برای کاهش اضطراب مرگ راهکار ارائه داده اند. یالوم و ملاصدرا نیز هر کدام بر اساس مبانی خویش به چیستی مرگ پرداخته و راهکارهایی را ارائه کرده اند؛ از جمله راهکارهای مهم یالوم در درمان اضطراب مرگ، موج آفرینی است. با تحلیل مبانی فلسفی ملاصدرا نیز، راهکار نگرش تحولی به مرگ و جزئی از فرایند تکاملی هستی انسان دانستن آن، از فلسفه اش استنباط می شود. نویسندگان در این تحقیق در صددند تا با به کارگیری معیارهای مختلف علمی، به مقایسه و داوری دیدگاههای دو متفکر بپردازند. مسأله اصلی مقاله حاضر آن است که، چه راهکار تلفیقی ای را می توان با مقایسه دیدگاههای یالوم و ملاصدرا در کاهش اضطراب مرگ، ارائه داد؟ روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است. داده های این تحقیق نشان می دهد که راهکارهای یالوم و ملاصدرا هر کدام، کاستی های خاصی دارند؛ اما با در کنار هم قرار دادن آنها می توان راهکاری تلفیقی و جامع در کاهش اضطراب مرگ ارائه داد. نتیجه تحقیق، ارائه «حیات مبتنی بر اندیشیدن و عمل کردن» به عنوان راهکاری تلفیقی در کنترل و کاهش اضطراب مرگ، است.
مسئله اتصاف ماهیت به وجود از دیدگاه سیدصدرالدین دشتکی و ارزیابی روایت ملاصدرا از او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
103 - 120
حوزههای تخصصی:
حل مسئله اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهم تنیده یی با نظریه حمل، مشتق و قاعده فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفس الامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئله اتصاف همسو با عناصر پیش گفته پرداخته است؛ او عروض وجود بر ماهیت را تنها در وجود بمعنای موجود و در ظرف اعتبار ذهن میپذیرد. ملاصدرا غالباً دیدگاه دشتکی در مورد اتصاف، نظریه حمل، مشتق و لزوم ثبوت مبدأ محمول برای موضوع را بطور ناقص روایت کرده و تنها در یک موضع به تبیین همه عناصر آن پرداخته است. او در تحلیل قاعده فرعیه کاملاً متأثر از دشتکی است. بنظر میرسد صدرالمتألهین برغم تلاش بسیار برای ارائه روایتی منسجم از دشتکی، نتوانسته برخی عناصر را بصورت سازگار در نظریه خویش حفظ نماید.
مقایسه آیین های دینی کاتولیک و شیعه از منظر تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
59 - 74
حوزههای تخصصی:
«تربیت اخلاقی» از مباحث بسیار مهم در رسیدن انسان به کمال واقعی و سعادت نهایی است. ازاین رو همه ادیان و مذاهب به آن توجه خاص داشته اند، به ویژه با آیین های دینی که برای پیروان خود لحاظ نموده اند. مسئله مقاله حاضر بررسی شباهت ها و تفاوت های موجود در آیین های دینی کاتولیک و شیعه از حیث تربیت اخلاقی است. برای پاسخ به این مسئله، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی ضمن بهره گیری از منابع دینی کاتولیک و شیعه و همچنین آثار برخی از پژوهشگران، آیین های دینی کاتولیک و شیعه از حیث تربیت اخلاقی بررسی شده و شباهت ها و تفاوت های میان آن دو تحلیل گردیده است. بدین روی چهار آیین «تعمید»، «اعتراف»، «ازدواج» و «عشای ربانی» از مذهب کاتولیک و در مقابل، چهار آیین «شهادتین»، «توبه»، «ازدواج» و «نماز» از مذهب شیعه بررسی شده است. شباهت های تربیتی زیادی میان این آیین ها مشاهده شد، ولی تفاوت های بسیاری هم میانشان وجود دارد. در این میان از نظر تربیت اخلاقی آیین های دینی شیعه برتری قابل توجهی دارد و ضمن برخورداری از تمام وجوه مثبت تربیت اخلاقی در آیین های مذهب کاتولیک، فاقد نقاط ضعف آنهاست.
بررسی رابطه گوهر و صدف دین از دیدگاه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از رابطه گوهر و صدف دین از موضوعات چالشی در این دوران و پرثمر است. نفی رابطه این دو، ضرورت عمل به شریعت را منتفی می سازد و به اباحه گری می انجامد. باروخ اسپینوزا که از بنیان گذاران عصر روشنگری به شمار می رود، با تکیه بر تحلیل خود، درباره بالاترین خیر و سعادت که آن را معرفت و محبت الهی می داند، شریعت را نفی می کند و تنها منبع برای قواعد رسیدن به این غایت را رجوع به علم اخلاق می داند. وی با تقسیم قانون به «الهی» و «انسانی» (یا تشریعی)، غرض قانون الهی را کسب بالاترین خیر ذکر می کند. او با ذکر ویژگی هایی که برای قانون الهی برمی شمارد، قوانین تشریعی را از آن خارج می سازد. این قوانین شامل احکام موجود در دین تاریخی و قوانینی است که اغراضی مانند امنیت و آسایش انسان و نظم جامعه را دنبال می کنند. این نوشتار که با روش «تحلیلی انتقادی» رابطه گوهر و صدف را در اندیشه اسپینوزا بررسی کرده، به کاستی های این دیدگاه نیز اشاره کرده است. اندیشه گوهرشناسی اسپینوزا بر مبانی دین شناختی عصر روشنگری مبتنی است و این مبانی محل تأمل است. او اراده تکوینی و تشریعی خداوند را خلط کرده و ویژگی های غیرقابل قبولی را برای قانون الهی برشمرده است. برخلاف دیدگاه وی، قوانین اجتماعی بسترساز خیر برتر هستند و دین تاریخی می تواند ما را در این مسیر یاری کند و دانش اخلاق به تنهایی توان رساندن انسان به این خیر را ندارد.
کارکردهای سیاست در اندیشه سیاسی امام خمینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از زمان نخستین جامعه بشری تا شکل گیری دولت های مدرن، اندیشه سامان بخشی به حیات اجتماعی _ سیاسی و تنظیم روابط میان فرمانروایان و فرمانبرداران از مهم ترین دغدغه های بشر بوده است. نظام های سیاسی اسلام و حکومت های برآمده از آن دارای برخی مختصات هندسی و ویژگی های منحصر به فرد است که هرچند به تدریج در طی زمان شکل گرفته اند، فهم کامل، شکل و ساخت آنها عمدتاً نیازمند درک نظریه های کلامی و فقهی است که در آن هندسه و خصوصیات مندرج هستند. بررسی منطق و بنیاد آرای سیاسی امام خمینی؟ره؟ از یک سو به دلیل تنوع آثارش در سنت های مختلف اندیشه اسلامی مانند؛ فقه، کلام، فلسفه، اخلاق، تفسیر و عرفان و از سوی دیگر به ویژه به دلیل تلاش و موفقیت ایشان در تاسیس یک حکومت دینی اهمیت بسیاری در مطالعات اندیشه سیاسی اسلام دارد. پرسش اساسی نوشته حاضر این است که نگاه امام خمینی؟ره؟ به مفهوم سیاست چیست و مهم ترین مؤلفه های کارکردی _ جامعه شناختی ایشان در حوزه سیاست که منجر به شکل گیری حکومت دینی شده است، چه می باشد؟روش به کار رفته در این تحقیق، روش کتابخانه ای و مطالعات اسنادی است که با رجوع به منابع دسته اول(صحیفه امام خمینی؟ره؟ و دیگر آثار ایشان) و منابع دسته دوم(کتب و مقالات تفسیری) انجام شده است. نتایج نشان می دهد که مهم ترین کارکردهای سیاست از منظر حضرت امام خمینی؟ره؟ عبارتند از؛ تربیت و تزکیه(جامعه پذیری)، ظلم ستیزی، توجه به حیات و سعادت اخروی انسان ، همزیستی مسالمت آمیز، وحدت امت اسلام و شکل گیری تمدن نوین اسلامی(حکومت دینی).
مؤلفه های حکمت مشرقی ابن سینا به روایت ابن طفیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
71 - 92
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ فلسفه اسلامی عبارت حکمت مشرقی، نخستین بار توسط ابن سینا مطرح گردید که می توان آن را نوعی جهش در فلسفه ی او دانست که در پی آن حکمت بحثی به سمت حکمت ذوقی ترقی یافت اما مفهوم حکمت مشرقی بوعلی سینا مفهومی مبهم و مورد اختلاف است. ابن طفیل تصریح کرده است که در رساله حی بن یقظان خویش در صدد بیان حکمت مشرقی ابن سینا است. بنابراین روایت ابن طفیل از فلسفه و حکمت پورسینا را می توان به مثابه یکی از قرائت های حکمت مشرقی شیخ الرییس انگاشت. خصوصیات این مفهوم حکمت مشرقی سینوی، به طور کلی در دو بخش مولفه های شکلی و محتوایی جای دارد. مقصود از مولفه شکلی، شیوه داستان پردازی و محاکات معقولات در قالب رمان و قصه به پیروی شیوه بوعلی سینا در رساله حی بن یقظان است. مولفه محتوایی شاخص حکمت مشرقی که در اینجا تحلیل شده، اسفار اربعه یا رشد چهار مرحله ای فلسفی-عرفانی حی بن یقظان است. در این مقاله که به روش توصیفی_تحلیلی به نگارش درآمده است نشان خواهیم داد که حی بن یقظان ابن طفیل در مولفه های شکلی از ابن سینا پیروی نموده و در عین حال در بخش مولفه های محتوایی، پایه گذار اسفار اربعه بوده است.
توصیه های اخلاقی طلاق از منظر آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مرداد ۱۴۰۲ شماره ۳۰۸
31-42
حوزههای تخصصی:
طلاق در طول تاریخ به عنوان یک راه حل برای برون رفت از مشکلات زناشویی مطرح بوده است؛ اما شیوه برخورد با آن در هر جامعه ای متفاوت است. امروزه از طلاق به مثابه عاملی تنش زا و تهدیدکننده برای خانواده و نیز «آسیب اجتماعی» یاد می شود که نیازمند نگاهی متفاوت است. آن نگاه متفاوت از دیدگاه اسلام آمیختگی حقوق و توصیه های اخلاقی در طلاق است. در این پژوهش تلاش شده است داده های تحقیق با روش کتابخانه ای گرداوری و با روش پردازش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد. در فرایند واکاوی آیات و روایات مربوط به طلاق دریافتیم که اسلام مراحل دوگانه ای را برای این توصیه ها ترسیم می کند؛ به گونه ای که می توان توصیه های اخلاقی ناظر بر طلاق را به دستورالعمل های هنگام (حین) و دستورالعمل های بعد از طلاق تقسیم کرد. در گونه نخست، به زوجین توصیه می شود که اگر در زندگی زناشویی دچار اختلاف و مشکل شدند، باید با صبر، گذشت، مدارا و تغافل مشکل را حل کنند؛ اما اگر به هر دلیلی گذشت و صبر نتیجه نداد، طلاق تنها راه حل برای پایان دادن به این اختلافات خواهد بود. در این مرحله راهکار اسلام حقوق آمیخته با اخلاق است؛ لذا احکام طلاق را به قیود اخلاقی ویژه ای مثل معروف، احسان، تقوا، پرهیز از اذیت و آزار و... مقید کرده است. نوع دوم دستورات اخلاقی طلاق، معطوف به بعد از طلاق است، تا عوارض ناشی از آن کاهش پیدا کند و یا زمینه برای رجوع به زندگی زناشویی فراهم شود.
بررسی عوامل تنوع پذیری ادراکات و مشاهدات بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
3 - 20
حوزههای تخصصی:
بدون تردید هر حقیقت و پدیده ی واحدی می تواند متعلق ادراکات و مشاهدات متنوع و متکثر قرار گیرد. اینکه چگونه می توان از حقیقت و پدیده ای واحد، ادراکات و مشاهدات متنوعی داشت به نحوی که از یکسو تمام آن ادراکات و مشاهدات را دارای حیثیت «واقع نمایی» بدانیم و از سویی دیگر در دام «نسبیت گرایی» معرفت شناختی گرفتار نگردیم، معمایی است که به نظر می رسد کلید گشایش را باید در میان مبانی حکمت متعالیه جستجو نمود. نگاه وجودی به مقوله «ادراک»، وقوع تشکیک در «ادراکات» و «مشاهدات»، اتحاد وجودی میان «علم» و «عالم» و «معلوم»، سنخیت وجودی میان «علم» و «عالم» و «معلوم»، محدودیت و تعین ذاتی و امکانی در جانب «مدرِک»، محدودیت و تعین ذاتی و امکانی در جانب «مدرَک»، «عین ربط بودن مظاهر حقیقت وجود» و «وحدت اتصالی وجود» از مبانی ای محسوب می گردند که می توان با کاربست آنها راه حلی موجه و روشمند برای تنوع پذیری ادراکات و مشاهدات بر اساس مبانی حکمت متعالیه پیدا نمود. کاربست مبانی مذکور به ما نشان خواهد داد که چگونه تمامی «سطوح»، «مراتب» و «لایه»های مختلف معرفتی که برای «حقیقت» یا «مدرَک» واحد قابل شناسایی و تصور است، می توانند در «سطح»، «مرتبه» و «لایه» خود دارای ارزش معرفت شناسی به معنای «حکایتگری از واقع» باشند.
نسبت «معنا» به مثابه مدرَک باطنی با «مفهوم»، نزد صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۷
83 - 101
حوزههای تخصصی:
«ادراک باطنی» از مفاهیم شایع در حیطه معرفت شناسی و نفس شناسی نزد فیلسوفان مسلمان است که در مقابل ادراک ظاهری یا حسی یا مانند آن، قرار می گیرد. اما بااین وجود و با بررسی مواضع متعددی از عبارات فیلسوفان مسلمان، به نظر می رسد که این گونه ادراک، نیازمند واکاوی و وضوح مفهومی بیشتری بوده و ادراک باطنی در همه موارد، به یک معنا به کار برده نمی شود. این پژوهش درصدد است تا با تحلیل منطقی عبارات صدرالمتالهین -به مثابه فیلسوفی که نگاهی وجودی و تشکیکی به علم و ادراک داشته و تحلیل هایی عمیق تر از ادراک ارائه می دهد- به بازخوانی معانی متعدد ادراک باطنی در چارچوب فکری این فیلسوف بپردازد. ره آورد این مطالعه، نشان گر آن است که ادراک باطنی حداقل در دو معنا به کار می رود: «ادراک درونی» و «ادراک مفهومی(غیبی)» که به تریبت در مقابل ادراک حسی ظاهری و ادراک بی واسطه و شهودی قرار می گیرد. دخالت «مفهوم» و وجود ذهنی در مورد دوم، مسلتزم آن است که نسبت «مفهوم» و «معنا» نیز واکاویده شود؛ واکاوی ای که در ضمن خود، نسبت «معنا» و «صورت» و «ماده» را برجسته و تبیین کرده و در نهایت، منجر به خوانشی سوم و متفاوت از ادراک باطنی می گردد: ادراک باطنی به مثابه «مکاشفه معنوی و ادراک معنا». در این خوانش، ادراک باطنی مشاهده مستقیم معنا (به مثابه حقیقت و بنیان صورت) است که در مقابل آن، ادراک حسی و مشاهده صور مثالی قرار خواهد گرفت.
نسبت فلسفه و فقه براساس طبقه بندی علوم از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
59 - 82
حوزههای تخصصی:
طبقه بندی علوم از مباحث بنیادی در علم شناسی و معرفت شناسی به شمار می رود و در تعیین جایگاه و نقش و کارکرد هر یک از شاخه های علم تأثیرگذار است. با نظر به اهمیت بنیادی حکمت و شریعت، دو اصل محوری نزد حکمای مسلمان، طبقه بندی علوم (علوم اسلامی) گاهی براساس این دو امر تدوین و ترسیم شده است. مسئله پژوهش، محور و معیار رویکرد فارابی و ابن سینا به نسبت میان فلسفه و فقه یا حکمت و شریعت است. براین اساس مبانی و لوازم و نتایج آن در هر یک از دو نظام فلسفه فارابی و ابن سینا بررسی شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش این است که هر دو فیلسوف با اعتقاد به سازگاری و تلائم فلسفه و دین به فراخور، هم به شریعت و هم به فلسفه توجه و اهتمام داشتند؛ اما معیار و ملاکشان متفاوت بود. فارابی با رویکرد اصالت فلسفی و با مبانی سه گانه جهان شناختی، معرفت شناختی و اخلاقی، فقه و کلام را در ذیل حکمت عملی و مادون حکمت نظری قرار می دهد و ابن سینا با رویکرد اصالت دین و با مبنای الهیاتی، صناعت شارعه را علمی مستقل در ذیل حکمت عملی و بالاتر از علوم انسانی با منشأ الهی می داند و آن را علمی مستقل در کنار علم مدنی و نه منشعب از آن می شمارد؛ به این ترتیب به علوم دینی با هویتی مستقل از فلسفه، اصالت و اعتبار می بخشد و به نحوی شرایط جایگزینی شریعت را به جای حکمت عملی در جریان فلسفه اسلامی فراهم می سازد و زمینه را برای دو علم اصول دین (کلام) و فروع دین (فقه) مهیا می کند. گویا ابن سینا تحقق فلسفه در جامعه اسلامی عصر خویش را در اسلامی سازی (بومی سازی) فلسفه و اعتبار و اصالت علوم دینی می بیند؛ ازاین رو نسبت به فارابی، دغدغه بیشتر و قوی تری برای بومی سازی داشته، و درصدد به روزرسانی فلسفه پیشینیان بوده است.
مراتب اعتبار و صدق معرفت های اعتباری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
58 - 81
حوزههای تخصصی:
«اعتبار» در فلسفه کاربردهای مختلفی دارد و امر اعتباری در مقابل امر حقیقی یا امر اصیل در موارد گوناگون به کار می رود. به همین جهت باید هنگام استفاده از این واژه، مقصود از آن روشن باشد تا احکام امور اعتباری به معانی مختلف با یکدیگر خلط نگردند. این نوشتار با الهام از نکته ای که مرحوم علامه مصباح2 متذکر آن شدند، در پی آن است نشان دهد «اعتبار» در همه کاربردهای متنوع خود، معنای مشترکی در مقابل حقیقت دارد و آنچه معانی مختلف اعتبار نامیده می شوند، گونه های مختلفی از اعتبارند که می توان میان آنها مراتبی در نظر گرفت. توجه به معنای مشترک و مراتب مختلف اعتبار می تواند نسبت اعتبارات مختلف را با یکدیگر و وابستگی برخی به برخی دیگر را نشان دهد. علاوه بر آن، ملاک اعتبار در هر مرتبه، نشان دهنده مرتبه ای از حقیقت متناسب با ظرف آن مرتبه از اعتبار نیز هست؛ به طوری که آنچه نسبت به مرتبه یا مراتبی اعتباری است، در ظرف خاصی دارای حقیقت و متناسب با آن، قابل سنجش خواهد بود. در این مقاله با روش تحلیل مفهومی از طریق مراجعه به کاربردهای مختلف «اعتبار»، مراتب اعتبار تفکیک شده و ضمن اشاره به فواید این رتبه بندی، نتیجه آن در ملاک صدق و کذب معرفت های گوناگون از جهت مرتبه اعتباری که در هر یک وجود دارد، بررسی شده است.
بازپروری مناقب و آموزه های علوی در سوگ سورده آیینی جیحون یزدی و تببین اندیشه ورزی شاعر از سیرت اهل بیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم علوی در کلام شاعرانه، جامه ای دیگر در بر می کنند به گونه ای که شعر با شرع آمیخته می شود و عشق علوی با معرفت تر حاصل می گردد؛ از این رو در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استشهادی به بررسی منقبت و آموزه های علوی در سوگ سردوه آیینی جیحون یزدی پرداخته می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که منقبت علوی در شعر جیحون، شیوه خاصی دارد به طوریکه کلام در چهارچوب اندیشه و تفکری خاص برای روی گردانی از دنیا، حرکت به وصول حق و سیر به سوی کمال شکل می گیرد. در حقیقت جیحون با استفاده از دو بال «خوف و رجا»، به منقبت علوی می پردازد و در این مسیر، ایمان را فرزندی حاصل از ازدواج این دو بال به حساب می آورد و حقیقت اندیشه خود را، فیض سیرت اهل بیت می داند. مصالح کلام شاعر با منقبت علوی در جهت سعادت انسان گام برمی دارند و در این مسیر حدِّ اعلای استفاده از مواهب مادی و معنوی را می رسانند، اما در این میان باطن شریعت به زیبایی در سخن شاعر نمایان می گردد و شریعت، وسیله یا پوسته ای برای طریقت و رسیدن به حقیقت مکتب علوی می گردد. شاعر در این مسیر، ابتدا چهره علوی را در درجه اول به صورت «طرح» در شعر پیاده می کند و سپس مخاطب را به فضایل علوی می کشاند به طوری که کلمات شعر ما را از وجود اهل بیت آگاه می سازد و شخصیت علوی در افق واژگان پدیدار می شود و با خواننده رابطه مستقیم برقرار می کند تا مخاطب به عرصه سیره اهل بیت راه جوید. بسامد مناقب امام حسین(ع) 39/0، قمربنی هاشم 15/0، حضرت زینب 14/0، علی اصغر7/0، علی اکبر6/0 و سایر اهل بیت و شهداء 19/0 می باشد.
اهمیت، نتایج و دستورالعمل «محاسبه نفس» از دیدگاه امام علی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محاسبه نفس، یک آموزه مورد تأکید در اخلاق دینی است. به پیروی از میزان شریعت، در عرفان اسلامی نیز پرداختن به محاسبه نفس، به عنوان یک دستور سلوکی مهم مطرح شده است. امام علی علیه السلام نیز در خلال بخش های متعددی از نهج البلاغه و در سایر روایات بر اهمیت محاسبه نفس تأکید ورزیده و برخی از مهم ترین نتایج آن را برشمرده اند. ایشان همچنین به برخی از نکات اساسی در دستور العمل محاسبه نفس اشاره داشته اند. «اهتمام به محاسبه نفس پیش از ورود در عمل»، «اختصاص دادن یک وقت خالی و اختصاصی در برنامه روزانه به محاسبه»، «جدیت و سخت گیری در محاسبه نفس» و «تهیه دفترچه جهت ثبت اعمال در آن»، برخی از این دستور العمل ها است. همچنین باید توجه داشت که امام علی علیه السلام ما را از نقطه مقابل محاسبه و بازرسی از نفس خود، یعنی عیب جویی از دیگران و تجسّس در معایب آنها، به شدت بر حذر داشته اند.