مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
کلام فلسفی
حوزه های تخصصی:
این مقاله در آغاز، چشم اندازی کلی از زمینه های تاریخی شکل گیری کلام ارائه می دهد، سپس پرسش های بنیادین و پاسخ های درخور و متناسب را مطرح می سازد تا وجوه اشتراک و افتراق و ریشه های تقابل و چالش های کلام دینی و فلسفی را از دیدگاه شیعه بررسی نماید و در این راستا، تعاریف و تقسیم بندی های مختلف عقل و اصالت آن و نگرش درون دینی و برون دینی به علم کلام و شکل گیری کلام فلسفی با گرایش به عقل فلسفی و چالش های جدید را مورد توجه قرار میدهد و با ارائه پیشنهادها و چشم انداز آینده، مقاله را پایان میدهد.
نقش فیاض لاهیجی در فلسفی شدن کلام شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرن هفتم هجری شمسی، خواجه نصیرالدین طوسی با رویکرد فلسفی به مباحث کلامی، مکتب کلام فلسفی را بنیان نهاد. پس از او شاگردان مکتب وی، شیوه او را در تقریر مسائل کلامی ادامه دادند. ملاعبدالرزاق لاهیجی متخلص به فیاض، یکی از برجسته ترین متکلمانی بود که آثار خود را در قالب سنت کلام فلسفی به نگارش درآورد. او همانند خواجه و حتی بیش از او با استفاده از اصول، قواعد و اصطلاحات فلسفه مشا، به تقریر و تبیین مباحث کلامی پرداخت و ازاین حیث، تاثیر فراوانی بر جریان فلسفی شدن علم کلام در مذهب تشیع داشت. مقاله حاضر با استفاده از تحلیل های ساختاری و محتوایی آثار کلامی لاهیجی، در صدد تبیین نقش وی در فرایند فلسفی شدن علم کلام است.
ملاک ها و ویژگی های مکتب کلام فلسفی در شیعه (با روی کرد به آثار فیاض لاهیجی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین گرایش ها و مکاتب کلامی پدید آمده در کلام تشیع، مکتب کلام فلسفی است. این مکتب که در قرن هفتم توسط خواجه نصیرالدین طوسی (م 672 ق) تأسیس گردید، در ادامه توسط پیروان او مانند علاّمه حلّی (م 726 ق) وفیاض لاهیجی (م 1072 ق) بسط و گسترش یافت و در اندک زمانی، تبدیل به جریان غالب و حاکم در کلام شیعه گشت در این مقاله، در صدد آنیم که پس از ارائه ی تعریفی دقیق و جامع از کلام فلسفی، با توجه به نگاشته های کلامی لاهیجی، ملاک ها و ویژگی های این مکتب کلامی، از جمله استفاده از اصول، قواعد و اصطلاحات فلسفی در تبیین مباحث کلامی را بازشناسی و معرّفی نماییم. شناخت این ویژگی ها و خصائص در تجزیه و تحلیل آرا و اندیشه های کلامی متکلّمان این مکتب از اهمیت فراوانی برخوردار است.
نقش خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفی کردن کلام(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از میان روش های کلامی، (نص گرایی، عقل گرایی تأویلی و عقل گرایی فلسفی) باید خواجه نصیر الدین طوسی را تابع روش عقل گرایی فلسفی به شمار آورد و گرچه قبل از ایشان، افراد دیگری نیز برای اثبات مدعیات کلامی از مبانی فلسفی بهره می گرفتند، ولی از این جهت یا دچار افراط می شوند و یا از آن، استفاده جدلی می کردند؛ همان طور که این مبانی نظم خاصی نداشتند. اما خواجه نصیر، راه اعتدال را در پیش گرفت و ضمن مقید بودن به روش برهانی، مبانی فلسفی را به صورت نظام مند و سامان یافته در علم کلام به خدمت گرفت؛ زیرا قبل از خواجه نصیر، علم کلام حتی در میان شیعه، نظم مشخص و چینش منطقی نداشت. او توانست با چینش و تنظیم جامع و تا حدی نو و ابتکاری و با استفاده از اصول و قواعد فلسفی، کلام را به اوج تحول و تکامل برساند و از آن پس، اکثر دانشمندان اسلامی شیعه و سنی سبک او را دنبال کردند.
نقش ابواسحاق ابراهیم نوبختی در پیدایش «کلام فلسفی» شیعه (با تأکید بر کتاب الیاقوت فی علم الکلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۵۲
101-120
حوزه های تخصصی:
علم کلام در سیر تطور تاریخی خود، همواره با رویکردهای مختلفی مواجه بوده است. یکی از رهیافت های مشهور در کلام شیعی، رویکرد عقل گرایی فلسفی است. در مکتب «کلام فلسفی»، مسایل و دعاوی کلامی با استفاده از وجودشناسی و بهره گیری از قواعد و اصطلاحات فلسفی، در قالب روش برهانی تقریر و تبیین می شوند. دیدگاه رایج، شکل گیری و تأسیس این مکتب را در قرن هفتم توسط خواجه نصیرالدین طوسی می داند؛ لیکن ما دراین نوشتار بر آنیم تا با روش توصیفی تحلیلی، ضمن ارایه تعریفی جامع از کلام فلسفی، با استنباط معیارها و مؤلفه های این مکتب کلامی، به بررسی و تحلیل نقش ابواسحاق نوبختی در پیدایش کلام فلسفی شیعه بپردازیم. بی شک، بازشناسی ملاک ها و شاخص های این مکتب کلامی ازجمله: طرح مباحث وجودشناسی در آثار کلامی؛ بهره گیری از اصطلاحات و قواعد فلسفی؛ اخذ رهیافت برهانی در اثبات دعاوی کلامی؛ استقلال عقل و استناد حداقلی به ادله نقلی، در فهم نحوه شکل گیری و زمان پیدایش این مکتب از اهمیت فراوانی برخوردار است.
فخر رازی: خاستگاه کلام فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی در احصاء العلوم دو شیوه را در کلام متمایز می کند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب می شود و کلامی شکل می گیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفت وگو و مفاهمه ای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمی گیرد. مبدع کلام فلسفی، فخر الدین رازی است و با خواجه نصیر به اوج خود می رسد. ویژگی های مهم کلام جدید این است که منطق را به عنوان روش استدلال در کلام اختیار می کنند، موضوعات فلسفی را وارد مباحث کلامی می کنند و از آنها بحث می کنند، با استمداد از آموزه های فلسفی و دیگر علوم سعی می کنند از مدعیات دینی دفاع و آن ها را تدوین و تبیین کنند. در این مقاله بنابر سرشت تاریخی موضوع با استفاده از گزارش ابن خلدون و مطالعه آثار فخر رازی، کیفیت این تحول بررسی و این ویژگی های اساسی نشان داده شده است. ادعای این مقاله این است که کسانی مانند غزالی، به ویژه فخر رازی با به کار گرفتن منطق و اصول فلسفی ماهیت کلام را تغییر دادند و آن را به چیزی متفاوت و مشابه با فلسفه تبدیل کردند.
تطوّر برهان صدّیقین در کلام فلسفی امامیّه از نصیر الدین طوسی تا نصیر الدین کاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی بشمار می آید که نخست در فلسفه ابن سینا بطور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورت های مختلفی از آن را ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی و علّامه حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجسته ای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی را از برهان صدّیقین عرضه کند نصیر الدین کاشی (م 755 ق) بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونه ای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیر الدین طوسی تا نصیر الدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دوره یادشده از کلام شیعه نشان می دهد و از سوی دیگر، نحوه مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو می کند.
تطوّر برهان صدّیقین در کلام فلسفی امامیّه از نصیرالدین طوسی تا نصیرالدین کاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به شمار می آید که نخست در فلسفه ابن سینا به طور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورت های مختلفی از آن ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی هم چون خواجه نصیرالدین طوسی و علّامه حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجسته ای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی از برهان صدّیقین عرضه کند، نصیرالدین کاشی بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونه ای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیرالدین طوسی تا نصیرالدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دوره یادشده از کلام شیعه نشان می دهد و از سوی دیگر، نحوه مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو می کند.
نگرشی بر نگارش های کلامی 8 : نصیرالدین کاشانی و نگاشته های کلامی او
منبع:
آینه پژوهش سال ۲۸ خرداد و تیر ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۱۶۴)
119 - 128
حوزه های تخصصی:
نصیرالدّین کاشانی )قاشی( حلّی )د: 755 ه . ق.( از متکلّمان و منطق دانان مهمّ امامیّه در قرون میانی است که آثار او، بویژه شروح وحواشی ارزشمندی که بر آثار کلامی و منطقی و فلسفی نگاشته است، حائز اهمّیّت بسیار است. با وجود این، تا کنون هیچ نوشتار شایان توجّهی در شرح احوال و آثار و افکار وی نوشته نشده است. در این مقاله تاش می شود نخست، آ گاه یهای پرا کنده ای که در منابع مختلف در خصوص زندگانی و تحصیل و تدریس کاشانی ثبت شده است، تدوین و بازگو شود و در ادامه، آثار وی، خاصّه نگاشت ههای کلامی او معرّفی گردد.
بررسی رویکردهای کلامی مکتب اصفهان در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
103 - 126
حوزه های تخصصی:
شکل گیری مکتب علمی اصفهان نقطه عطف در تاریخ اندیشه کلامی شیعه عصر صفوی است و در کنار پیدایش حکمت متعالیه، کلام اسلامی جایگاه ممتازی یافت و زمینه رشد و گسترش مباحث کلامی شیعه را در غالب سه رویکرد فراهم آورد. «کلام فلسفی» در مکتب اصفهان بر رویکردهای دیگر کلامی تقدم زمانی داشت و اوج آن در آثار و آرای فیاض لاهیجی تبلور یافت و این شاگرد برجسته صدرا، به نوعی تحت تأثیر اندیشه مشاء آثار کلامی خود را ارائه نمود. ظهور «کلام نقلی و روایی» با محوریت علامه مجلسی بر رونق کلام شیعی افزود. با وجود اعتماد شدید مجلسی بر روایات اهل بیت: نمی توان او را عالمی اخباری و ضد عقل انگاشت؛ زیرا او عقل را به عنوان ابزار کسب معرفت دینی دخالت می داد. افزون بر این دو رویکرد کلامی می توان از شکل گیری یک رویکرد ترکیبی توسط قاضی سعید قمی یاد کرد. او که از ذوق عرفانی برخوردار بود و مروج الهیات سلبی تلقی می شد، بر ایجاد تقارب بین ظواهر دینى و فلسفه تأکید داشت و رویکرد «کلام ترکیبی» را بنا نهاد. در این نوشتار ضمن اشاره به جایگاه کلام شیعی در مکتب علمی اصفهان، این سه رویکرد کلامی بررسی شده و تحلیلی از تفوق کلام فلسفی و پرهیز از عقل ستیزی نمایندگان کلام روایی ارائه می شود و اهم ابتکارات و نوآوری های کلامی عالمان عصر صفوی ارائه می گردد.
روش شناسی «کلام فلسفی» در اندیشه ابن میثم بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
93 - 106
حوزه های تخصصی:
علم کلام از آغاز پیدایش، به لحاظ روش شناختی، مراحل و اطوار مختلفی را پشت سر گذاشته است؛ رویکرد نقلی و اخبارگرایی، روش جدلی، عقلی، تأویل گروی و رویکرد کلام فلسفی از مهم ترین رویکردها در سیر تطور کلام شیعی به شمار می آیند. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی، ضمن معرفی اجمالی جریان کلام فلسفی و مؤلفه های آن، روش کلامی ابن میثم بحرانی، بیان و با ارائه شواهد متعددی از آثار و آرای او ثابت شده روش کلامی او عقلی - فلسفی است. او به سبک و سیاق مرسوم آثار فلسفی به امور عامه و طبیعیات را در اثر کلامی خود قواعدالمرام فی علم الکلام، طرح و همان شیوه حکما را در نگارش علم کلام در پیش گرفته است. بازکاوی و بیان شاخصه های کلام فلسفی در اندیشه ابن میثم، از این نظر نیز بااهمیت است که با تأکید بر عقلانیت، استدلال گروی، آزاداندیشی و تفکر انتقادی می تواند یک الگوی روش شناختی در حوزه کلام امامیه را پیش روی پژوهشگران و دین پژوهان قرار دهد.
رهیافت شرطی در منطق سینوی با رویکرد کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
459-477
حوزه های تخصصی:
تأمّل در منطق ارسطو و تحلیل مبانی متافیزیکی آن، ارتباط تنگاتنگ میان منطق و متافیزیک در اندیشه او را نشان می دهد. امّا با دقّت در تمایزات این منطق با منطق ابن سینا، شاهد کم رنگ شدن ارتباط متافیزیک و منطق نزد ابن سینا و به تبع آن پر رنگ تر شدن گرایش صوری در این منطق می شویم. پرداختن به تمایزاتی که نشان دهنده گرایش صوریِ منطق ابن سینا نسبت به منطق ارسطو است، نیازمند نوشتار دیگری است و ما در این مقاله تنها به بیان علل کلامی و معرفت شناختی این گرایش نزد ابن سینا می پردازیم. او در کتاب اشارات و تنبیهات، منطق را علم بررسی اشکال تفکّر معرفی می کند و تفکّر شرطی را نیز قسمی از تفکّر دانسته و در مورد آن به تفصیل بحث می کند. این توجه به تفکّر شرطی، ناشی از دغدغه ها و مسائلی است که ابن سینا با آن ها درگیر بوده و برای تبیین آن ها از منطق بهره جسته است. ابن سینا در شرایطی از مکان و زمان زندگی می کرد که اندیشه کلامی، تفکّر غالب زمانه وی بود و ازآنجاکه در مباحث کلامی از واقعیت های جهان و مصادیق باورهای دینی و روابط آن ها بحث می شود نه از مفاهیم و امور ذاتی و اندراج آن ها، لذا ابن سینا به منطق شرطی که روابط میان امور واقع را تبیین می کند التفات بیشتری داشت و چون منطق ارسطو را با توجه به مبانی خاص فلسفی آن در تبیین این قسم از تفکّر ناتوان می یافت، سعی درکمرنگ کردن رابطه منطق و متافیزیک و درنتیجه صوری تر کردن منطق ارسطویی نمود.
اصطلاح شناسی «کلام فلسفی» و «فلسفه کلامی»
حوزه های تخصصی:
کلام فلسفی و فلسفه کلامی دو اصطلاح نوپدید در حوزه علوم اسلامی اند. پژوهش حاضر با رویکرد اصطلاح شناختی (ترمینولوژی) و به شیوه استقرایی، درصدد تعیین جایگاه دو اصطلاح مذکور در نظام جامع اصطلاح نامه علوم اسلامی است. بر این اساس در گفته ها و نوشته هایی سیر و تفحص کرده است که یا در مقام تبیین معناییِ این دو اصطلاح بوده اند یا برای بیان مقاصد خود از آن دو بهره گرفته اند، بدون اینکه به معنا و مراد خود از آنها تصریح کنند. مهم ترین نتایج تحقیق به این شرح است: خاستگاه هر دو اصطلاح، مباحث روش شناختی است؛ ازاین رو «لحاظ تقسیم» در هر دو اصطلاح، «روش شناسی» است. در مورد معانی دو اصطلاح گفته شده، تفاوت معانی مورد نظر کاربرانِ هریک از این دو واژه، به گونه ای است که قابل ارجاع به معنای واحد نیست و تنها با قول به اشتراک لفظی قابل توجیه است. همه کاربردهای «کلام فلسفی» و برخی از کاربردهای «فلسفه کلامی» مربوط به حوزه دانشی کلام اسلامی است. پیشنهاد این پژوهش با استناد به مبانی اصطلاح نامه نگاری، توافق و تسالم بر معنای «کلام بهره گیر از روش، آموزه ها و قواعد فلسفی» برای اصطلاح «کلام فلسفی»، و ترک به کارگیری واژه «فلسفه کلامی» است.
بررسی تطبیقی کارکرد عقل در کلام فلسفی و تفکیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
41 - 70
حوزه های تخصصی:
کارکردها و چگونگی کاربست عقل از مسائل مهم روش شناختی در حوزه علم کلام و معارف اعتقادی است. در تاریخ علم کلام شیعه، عقلگرایی، بویژه عقل فلسفی را می توان رویکرد غالب به حساب آورد. در عین حال در حدود و ثغور و چگونگی کاربست عقل و میزان اعتبار بخشی به آن اختلافاتی رخ نموده است. مقاله حاضر درپی آن است که این مساله را با روش اسنادی – تحلیلی، از منظر کلام عقلی - فلسفی و کلام تفکیکی که آن نیز مدعی نوعی عقلگرایی به نام خرد نوری و فطری است بررسی کند. نقش چنین تحقیقاتی در سنجش میزان قوت و ضعف هر یک از دو مدل روشگانی یاد شده و کمک به توسعه و تعمیق منطق علم کلام ضرورت بخش آن است. نتیجه این تحقیق دریافت وجوه کارآمدی افزونتر عقلگرایی اصطلاحی اعم از منطقی و فلسفی در علم کلام و بیان ناراستی ها و نارساییهای مدل تفکیکی در این عرصه است.
اصطلاح «جوهر» در کلام اسلامی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۹۳)
171 - 195
حوزه های تخصصی:
شناخت صحیح و دقیق معانی اصطلاحات ب هکار رفته در دانش کلام اسلامی یکی از پی شنیازها و مقدّمات ضروری هرگونه مطالعه و تحقیق در متون کلامی است. با توجّه به دگرگون یها و تطوّرات مفهومی بسیاری از اصطلاحات کلامی در ادوار و مکاتب مختلف، بررسی و گزارش تحوّلات معنایی واژگان فنّی دانش کلام در تاریخ این علم از اهمّیّت بسیاری برخوردار در کلام » جوهر « است. در این مقاله، دو معنای اصلی اصطلاح اسلامی تعریف و تبیین م یگردد و تحوّل معنایی اصطلاح مزبور در فرایند گذار کلام اسلامی از گفتمان معتزلی به گفتمان فلسفی بازنموده م یشود.
تأثیر فلسفه اسلامی بر اندیشه و روش کلامی ابن میمون(با محوریت روش شناسی کلام فلسفی در دلالة الحائرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
132 - 111
حوزه های تخصصی:
موسی بن میمون، متکلم برجسته یهودی در اندیشه فلسفی-کلامی خود، به شدّت تحت تأثیر حکیمان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر، به طرح و اثبات این ادعا پرداخته که کتاب دلاله الحائرین، متعلّق به جریان «کلام فلسفی» است که در آن، آموزه های دینی یهود با قواعد فلسفی درهم آمیخته و تلاش شده است که مدعیات کلامی به روش عقلی - فلسفی، تأویل وتبیین گردد. سعی فلسفی ابن میمون برای ساماندهی کلام یهودی، با الهام از اندیشه و روش حکمای مسلمان، مؤثر واقع شد و تحوّلی شگرف در ساختار و روش علم کلام ایجادکرد. روش کلام فلسفی ابن میمون، از شاخصه های ویژه ای برخوردار است که واکاوی آنها علاوه بر نقش راهبردی در آموزش الهیات و تفهیم نظریات کلامی، درتبیین ساختار این مکتب، اهمیت بسزایی دارد. استنباط و تحلیل این مؤلفه ها از قبیل: طرح مباحث هستی شناختی و امور عامه در اثر کلامی؛ استخدام قواعد منطقی و حِکمی در تبیین مسائل اعتقادی؛ استدلال گروی و کار بست شیوه برهانی؛ استفاده از تأویل به مثابه روش؛ حجیّت عقل وغلبه عقلانیت بر نقل گرایی در اثبات مدعیات کلامی، از مهمترین یافته های این پژوهش به شمار می آید.
کلام فلسفی؛ چیستی، مطلوبیت و ضرورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
123 - 145
حوزه های تخصصی:
کلام فلسفی رویکردی در دانش کلام اسلامی است که در عصر حاضر، بیشتر از گذشته شیوع یافته است. مقاله پیش رو تلقی های موجود از کلام فلسفی را گزارش و تحلیل کرده و نسبت آن با اصطلاحات و حوزه های دانشی مرتبط را کاویده و داوری های مثبت و منفی نسبت به کلام فلسفی را اعتبارسنجی نموده است. مهم ترین نتایج تحقیق به این شرح است: خاستگاه این اصطلاح، مباحث روش شناختی علم کلام است و کلام فلسفی، شاخه ای از کلام عقلی است که به لحاظ موضوعات مسائل و روش، اخص از کلام -به معنای عام- است؛ اما از «فلسفه کلامی» متمایز است و نسبت به فلسفه دین و کلام جدید -بر اساس تلقی های مختلف از این دو- گاهی مفهوماً به مرز عینیت می رسد و گاهی تفاوت آشکار پیدا می کند؛ چنان که به لحاظ مصداق نیز گاهی محصول تأملات عقلی متفکران در حوزه کلام فلسفی با حوزه های دیگر -یعنی الهیات فلسفی، الهیات طبیعی، فلسفه دین، کلام جدید و فلسفه- آثاری مشابه و با نتایج مشترک است. ارزش و ضروت کلام فلسفی نیز تابع برداشتی است که از این رویکرد کلامی می شود و بر اساس تعریف مختار، به لحاظ ارزش و ضرورت، همسنگ کلام عقلی غیر فلسفی و کلام نقلی است.
اصالت عقلانیت شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۶
99 - 125
از جمله مباحث مهم فلسفه و کلام شیعی، اثبات اصالت روش است. وجود برخی شباهت ها سبب شده عده ای، مباحث فلسفی و کلامی متفکران شیعی را تقلید از فلسفه یونان و معتزله بدانند. مسئله اصلی این مقاله آن است که نشان دهد الگوی عقلانیت شیعی، نه تقلیدی و مترجَم بلکه مستقل و اصیل است. اثبات این مدعا از این جهت ضروری است که علاوه بر پاسخ به اتهام یادشده، رویکرد متفاوتی در تحلیل عقلانی را نمایان می سازد. این مقاله با روش اسنادی، تحلیلی به بررسی روش تعقل در دو حوزه فلسفه و کلام پرداخته و اثبات می کند متکلمان و فیلسوفان شیعی به دلیل بهره مندی از تراث وحیانی و شهودی، عقلانیتی کاملاً متمایز از معتزله و یونان باستان داشتند. تأثیرپذیری فلسفه اسلامی از این منابع، برهانی بودن روش فلسفی را مخدوش نساخته است.
واکاوی روش کلامی فخرالدین رازی و تأثیر آموزه های حِکمی بر اندیشه و منطق فهم او از آموزه های دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
139 - 168
هدف از این نوشتار، تحلیل و واکاوی روش کلامی فخرالدین رازی و تأثیر آموزه های حِکمی بر اندیشه و منطق فهم او از دین است؛ زیرا در میان متکلمان اشعری، نقش امام فخر رازی به لحاظ روش شناختی، در فرایند فلسفی شدن دانش کلام، برجسته و حائز اهمیت بوده و کمتر نیز موردتوجه اهل تحقیق واقع شده است. این درحالی است که از میان مسائل متعدد درباره این دانش، بررسی و تنقیح روش علم کلام و طرح مباحث روش شناختی درباره این علم، یکی از پیش شرط ها و مقدمات ضروری برای شناخت یک نظام کلامیِ منسجم است. استنباط و تحلیل مؤلفه های رهیافت کلام فلسفی فخر، از قبیل استفاده از منطق و ابزارهای فلسفی در تبیین مسائل اعتقادی؛ اخذ شیوه برهانی در اثبات مدعیات دینی؛ تقلیدگریزی و غلبه عقلانیت بر تعبّد؛ و عدم تمسّک به ادله نقلی از مهم ترین یافته های این پژوهش به شمار می آید. روش مورداستفاده در این تحقیق، شیوه توصیفی-تحلیلی از نوع استنتاجی است.
بررسی جایگاه و نقش ملاصدرا و برخی از شاگردانش در فلسفی شدن کلام شیعه
حوزه های تخصصی:
اوضاع ایران در اواخر قرن هشتم هجری با حوادثی همراه شد که سبب تأثیرگذاری در مسائل فرهنگی و فکری آن دوران شد. با تأسیس دولت صفوی، تشیع به عنوان مذهب رسمی اعلام و وارد جریان های اجتماعی شد و عالمان و اندیشمندان شیعه نیز از حالت انفعالی خارج شدند. با وارد شدن تفکر عقلانی به این جریان ها، آرای جدید در میان حکما و متکلمان به وجود آمد، در قرن دهم حکمت الهی با تحولات اساسی روبه رو شد و فلسفه اسلامی که مبتنی بر آموزه های شیعی بود، به وسیله ملاصدرا و با الهام گرفتن از اندیشه عارفان و حکیمان پیشین، وارد دوره تازه ای شد. ملاصدرا با وارد کردن مسائلی تازه در فلسفه، مکتبی جدید به نام حکمت متعالیه بنیان نهاد و با این مکتب، فرایند شرعی شدن عقل در مسیر تازه قرار گرفت و به اختلافات عقل گرایان و باطنی گرایان از دین پایان داد. ملاصدرا اختلافات را با سبکی جدید حل کرد. او با استفاده از روش فلسفی خود، سعی در تبیین، تحکیم و دفاع از اعتقادات داشت و نوعی کلام فلسفی ایجاد کرد و در این مسیر، با استفاده از روش های استدلالی مشاء، تجربه های شخصی عارفان و با تأویل های تازه ای از آیه های قرآن و پایه های اعتقادی، توانست شیوه جدیدی از دین شناسی فلسفی، یعنی کلام فلسفی را به وجود آورد، بعد از او، شاگردانش این مسیر را ادامه دادند و هریک نقش مهمی در شکوفا کردن کلام فلسفی ملاصدرا ایفا کردند. این پژوهش، ضمن بررسی رویکردها و دوره های مختلف علم کلام، به جایگاه مهم ملاصدرا در به اوج رساندن این رویکرد اشاره کرده است و با روشی توصیفی تحلیلی به تبیین این مسئله پرداخته است.