مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
بقای نفس
حوزه های تخصصی:
فاسد شدن بدن بعد از جدایی نفس امری محسوس است که به استدلال نیازی ندارد. اما با توجه به دخالتی که بدن در حدوث نفس دارد فاسد نشدن نفس با زوال بدن نیازمند برهان است. از این رو مقاله پیش رو در تلاش است از منظر سه فیلسوف بزرگ اسلامی، ابن سینا، سهروردی و صدرالدین شیرازی به این پرسش پایه ای در فلسفه اسلامی پاسخ دهد که «چگونه با وجود دخالت بدن در حدوث نفس، با زوال بدن، نفس همچنان باقی می ماند؟». در بررسی پاسخ های این سه فیلسوف به پرسش یادشده به نظر می رسد طبق نظر صدرالدین شیرازی، که بین حدوث و بقای نفس از حیث تجرد تفاوت می گذارد، بدن می تواند در ابتدای پیدایش، شرط حدوث نفس باشد، ولی در بقا بی نیاز از بدن باشد. اما طبق دیدگاه ابن سینا و سهروردی که نفس را در حدوث و بقا مجرد می دانند نفس در هر دو حالت وابسته به علت قابلی (بدن) و علت فاعلی است و نفی وابستگی نفس به علت قابلی (بدن) در مرحله بقا و عدم فساد آن با زوال بدن ادعایی بدون دلیل است.
بررسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ابن سینا و ابن رشد در باب نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی موضوع تجرد و بقای نفس انسانی توسط سه فیلسوف نامدار به نام های، ارسطو (384-322 ق.م)، ابن سینا (370-428ه.ق) و ابن رشد(595-520ه.ق)، مسئله این مقاله را شکل می دهد. تعارض و ابهاماتی که در برخی از آراء ارسطو در حوزه نفس دیده
می شود، منشأ اختلاف نظر شارحان وی در این باره شده است. افرادی همچون اسکندرافرودیسی (قرن های دوم و سوم ق.م) و ابن رشد قول به مادیت و فناپذیری نفوس فردی و ابن سینا، تجرد و بقای آن را به ارسطو نسبت داده اند. برخی از تعاریف ارسطو در باب تجرد و بقای نفس و نیز تأکید ارسطو بر بساطت نفس، بیانگر صحت دیدگاه ابن سینا است نه دیدگاه ابن رشد.ابن سینا با تکیه بر عدم انقسام محلّ صور معقول و نیز بر مبنای پایه علم حضوری نفس به خود، تجرد نفوس فردی را اثبات
می نماید در حالیکه ابن رشد بر مبنای آموزه وحدت عقل و رابطه عقل هیولانی و عقل فعال، قائل به تجرد نفوس فردی نیست.
بقای نفس انسان در دیدگاه ابن سینا و فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
بقای نفس از موضوعات بحث برانگیز و چالشی در حوزه فلسفه است که در این نوشتار با پرداختن به مفاهیم اساسی آن، این موضوع از دیدگاه ابن سینا و فخر رازی بررسی می شود. ابن سینا از طریق عدم تعلق ذاتی میان نفس و بدن، بقای نفس پس از مرگ را اثبات می کند؛ بدین معنا که فساد بدن، هیچ گونه تأثیری در فساد نفس ندارد. فخر رازی نیز بدن را محل تصرف نفس می داند و برای رهایی از شبهه فساد نفس با فساد بدن، معتقد است نباید نفس را حال در بدن و ساری در آن بدانیم؛ بلکه بین نفس و بدن، مناسبتی از جهت قرب و بعد نیست. بر این اساس، این دو فیلسوف، بر اینکه نفس ناطقه به عنوان یک موجود مجرد، پس از مرگ باقی است و انعدام بدن، هیچ تأثیری در انعدام آن ندارد، اتفاق دارند.
بررسی سازگاری نظریه تجرد نفس با آموزه های قرآنی مربوط به زندگی اخروی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
30 - 53
حوزه های تخصصی:
بیشتر فیلسوفان مسلمان معتقدند که انسان مرکب از نفس مجرد و بدن است و نفس مجرد حقیقت او را تشکیل می دهد. لازمه پذیرش تجرد نفس این است که نفس مجرد که با مرگ از بدن جدا می شود، اولاً بدون نیاز به بدن می تواند به حیات خود ادامه دهد؛ ثانیاً برای بقا به عامل بیرونی نیاز ندارد. در مقابل، آنچه از قرآن برداشت می شود این است که انسان فی نفسه باقی نیست و با مرگ از میان می رود؛ از این رو ادامه زندگی انسان پس از مرگ وابسته به خداوند است و اوست که با قدرت خود همه یا برخی از انسان ها را زنده نگه می دارد یا پس از فاصله ای زمانی، بار دیگر زنده می کند. روش این مقاله ترکیبی است از تحلیل منطقی لوازم نظریه تجرد نفس و بررسی دلالت آیات محوری قرآن درباره مرگ و مقایسه این دو. هدف این مقاله نشان دادن این است که نظریه فلسفی تجرد نفس با برخی از آموزه های قرآنی درباره مرگ و زندگی اخروی سازگار نیست.
اثبات جاودانگی نفس در نظر افلاطون و تأثیر آن در برهان بساطت نفس سینوی در اثبات جاودانگی نفس (یک بررسی تاریخی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
54 - 74
حوزه های تخصصی:
افلاطون در رساله <em>فایدون</em> برای اثبات جاودانگی نفس پس از مرگ سه برهان اقامه می کند. بیان دو برهان اول، بیانی اسطوره ای فلسفی است که بر چرخه های متوالی زایش مبتنی است. برهان سومی که افلاطون برای بقای نفس پس از مرگ اقامه می کند، برهان بساطت نفس است. او معتقد است چیزی که جزء ندارد فساد نمی پذیرد و از آنجا که نفس جزء ندارد با مرگ بدن جاودان خواهد بود و از بین نخواهد رفت. در فلسفه اسلامی یکی از مهم ترین مباحث درباره نفس، اثبات جاودانگی و بقای نفس پس از مرگ است. ابن سینا فیلسوف بزرگ مشائی برای اثبات جاودانگی نفس براهینی را اقامه کرده است. به نظر نگارنده مهم ترین این برهان ها، برهان اثبات جاودانگی نفس از طریق بساطت است که افلاطون، قبل از ابن سینا آن را اقامه کرده است. این مقاله در صدد آن است تا براهین بقای نفس از دیدگاه افلاطون و تأثیر آن در برهان بساطت ابن سینا را از لحاظ تاریخی بررسی و تحلیل کند. روش بحث در این مقاله یک سیر تاریخی و با استناد به عبارات خود فیلسوفان به ویژه ابن سینا خواهد بود. پاسخ اجمالی که این مقاله به این مسئله می دهد این است که اثبات جاودانگی نفس از راه بساطت در فلسفه ابن سینا از لحاظ تاریخی صبغه افلاطونی دارد.
بررسی و تحلیل پاسخهای ملاصدرا به پرسش خواجه طوسی و ملامظفر حسین کاشانی درباره بقای نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله بقای نفس پس از مفارقت از بدن، یکی از چالش برانگیزترین مسائل فلسفی است. این مسئله، هم از سوی حکمایی که نفس را قدیم و مجرد میدانند و هم از سوی حکمایی که به حدوث روحانی نفس معتقد هستند، مورد بحث واقع شده و استدلالهای گوناگون در اینباره اقامه شده است. خواجه طوسی که به سنت حکمت مشاء تعلق دارد، این پرسش را مطرح کرده است که چرا بعقیده حکما، بدن و استعداد بدنی در ابتدای حدوث نفس لازم و ضروری است اما در مرحله بقا و مفارقت شرط نیست؟ او پاسخ این پرسش را در رساله یی که درباره بقای نفس نوشته، بررسی کرده است و در عین حال آن را از حکیم معاصر خویش، شمس الدین خسروشاهی نیز پرسیده ولی پاسخی دریافت نکرده است. همین پرسش را ملامظفر حسین کاشانی، حکیم معاصر ملاصدرا از او پرسیده است زیرا بنظر میرسد که ظاهراً مسئله بقای نفس با نظریه حدوث جسمانی ملاصدرا قابل جمع نیست. صدرالمتألهین پرسش خواجه و ملامظفر را هم بر اساس مبنای قوم و هم اصول فلسفه خویش پاسخ داده و از مسئله بقای نفس پس از مفارقت بدن دفاع کرده است.
بررسی تطبیقی ادله تجرد نفس در اثبات تجرد خیالی از دیدگاه محقق طوسی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دلایل اصلی برای اثبات بقای نفس، تجرد نفس است. اما در این میان، حل معضل بقای همه نفوس انسانی، منوط به تحلیل نحوه تجرد نفس و اثبات تجرد خیالی است. محقق طوسی در صدد اثبات تجرد نفس برآمده و اساساً تجرد را بعنوان دلیلی برای اثبات بقای نفس مطرح کرده است. گرچه وی اشاره یی به اثبات تجرد خیالی ندارد اما برخی از ادله ارائه شده، قابلیت اثبات تجرد خیالی را دارند. از سوی دیگر وی معتقد است نفوسی که به مرتبه تجرد عقلی نائل آیند، از تجرد خیالی نیز بهره مندند. در مقابل، ملاصدرا نیز برای حل مسئله بقای تمام نفوس، تجرد عقلی و خیالی را اثبات کرده و اساساً تلاش وی در اثبات تجرد خیالی، معطوف به اثبات بقای تمام نفوس بوده است. در این میان، برخی از ادله یی که ملاصدرا مطرح کرده، با محقق طوسی اشتراک دارد. ملاصدرا دلالت برخی از این ادله را بر تجرد خیالی تام میداند و علاوه بر آن چند دلیل مستقل در اثبات تجرد عقلی و خیالی نیز مطرح کرده است. بنابرین، ملاصدرا با اثبات اینکه قوه خیال از مراتب نفس و خود، امری مجرد است، توانسته بقای نفوسی را نیز مستدل کند که از مرتبه تجرد خیالی ارتقا نیافته اند. در نوشتار پیش رو، روشن شده است ادله یی که محقق طوسی بیان کرده، قابلیت اثبات تجرد خیالی را دارند و بر این اساس چنانکه ملاصدرا تبیین کرده است بقای همه نفوس انسانی با اثبات تجرد خیالی نفس امکانپذیر است. این امر بر اساس مبانی صدرایی بروشنی منقح است اما پیش از صدرالمتألهین و در تحقیقات محقق طوسی، تجرد خیالی را میتوان تنها در نفوسی پیگیری کرد که به مرتبه تجرد عقلی رسیده اند که این امر، توان حل بقای تمام نفوس انسانی را ندارد.
حقیقت و بقای نفس از منظر انسان شناسی پویشی و مدرسه کلامی بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۱۷۶-۱۵۹
از آثار مهم شناخت حقیقت نفس، باور و توجیه چگونگی زندگی پس از مرگ است. براین اساس، مسئله اصلی این تحقیق، بررسی مقایسه ای تبیین این چگونگی در دیدگاه پویشی و برخی دیدگاه های مشابه در سنت کلام اسلامی است. برخی از معتزلیان و نیز سیدمرتضی با اعتقاد به یگانه انگاری نفس، آن را همین شخص ظاهری و هیکل مشهود می دانند که روح در منافذ آن حلول کرده است و برخی همچون شیخ مفید و وایتهد، با اعتقاد به دوگانه انگاری نفس و بدن، نفس را جوهری غیر از بدن و متعلق به آن دانسته اند؛ هرچند وایتهد این جوهر را مادی و شیخ مفید آن را روح مجرد و غیرمادی می داند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است و مهم ترین یافته آن، ارتباط تبیین صحیح و بدون ابهامِ بقای نفس پس از مرگ، با تمایز ساختاری میان نفس و بدن است که دیدگاه پویشی و نیز برخی دیدگاه های یگانه انگاری نفس در سنت اسلامی، در این مسئله با چالش مواجه هستند.