زهره سلحشور سفیدسنگی

زهره سلحشور سفیدسنگی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۹ مورد از کل ۹ مورد.
۱.

تبیین برنامه درسی ترکیبی دروس فلسفه و منطق با استفاده از روش معکوس

کلیدواژه‌ها: برنامه ترکیبی آموزش یادگیری منطق فلسفه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۹ تعداد دانلود : ۱۵۹
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی استفاده از برنامه درسی ترکیبی و استفاده از روش معکوس در دروس فلسفه و منطق اجرا شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر، توصیفی _ تحلیلی است. گستره پژوهش، اسناد و مدارک معتبر است. نتایج: استفاده از برنامه ترکیبی در دروس فلسفه و منطق این امکان را فراهم می کند که با استفاده از تکنولوژی، دسترسی به محتوا و منابع آموزشی به سهولت فراهم شود، کلاس درس محدود به مکان و زمان خاصی نباشد و هم چنین توانایی مربیان برای دریافت بازخورد از پیشرفت یادگیرندگان بهبود یابد و از این طریق بتوان بهتر به اهداف دوره های آموزشی دست یافت. با استفاده از روش معکوس و یادگیری الکترونیکی می توان یادگیری اصول و قواعد را در خارج از کلاس درس انجام داد و کلاس درس بر کاربرد این علوم و انجام تمرین و پروژه متمرکز شود. البته با توجه به اینکه یکی از اصلیترین عوامل تأثیرگذار در اثربخشی یادگیری الکترونیکی، به کارگیری شیوه طراحی آموزشی مناسب برای شکل دهی به محیط یاددهی و یادگیری است؛ بنابراین نقش معلم در این برنامه درسی، طراح آموزشی است. طراحی که بتواند محیط جذابی را در کلاس درس حضوری و مجازی ایجاد کند تا مخاطبان با علاقه دروس مختلف را فرابگیرند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که استفاده از برنامه ترکیبی به همراه روش معکوس، معلمان را توانمندتر و در فراگیران مهارت های تفکر را افزایش می دهد، به گونه ای که می توانند قواعد منطق و دیدگاه های فیلسوفان مختلف را در فهم و حل مسائل مختلف به کار گیرند.
۲.

مقایسه حس مشترک در فلسفه اسلامی با نواحی همگرایی در علوم اعصاب

کلیدواژه‌ها: صور حسی نواحی همگرایی مغز ادراک حس مشترک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵ تعداد دانلود : ۱۸
یکی از مهم ترین و پیچیده ترین حواس باطنی انسان، حس مشترک است. حس مشترک اطلاعاتی مانند تصویر، طعم، صدا و امثال آن را در اشیا به وسیله ی حواس پنجگانه درمی یابد و این اطلاعات را با یکدیگر ترکیب می کند. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و علوم اعصاب تعریف مشترکی است. لکن علوم اعصاب از این حس با عنوان نواحی همگرایی یاد می کند. تخصص نواحی همگرایی در این است که میان اطلاعاتی که از طریق حواس پنجگانه در مورد یک شی ء به دست می آید پیوند برقرار می کند. بنابراین گرچه نامی متفاوت برای ترکیب اطلاعات حواس در علوم اعصاب و فلسفه اسلامی وجود دارد اما تعریف و کارکرد آن مشترک است. البته جهت اشتراک صرفاً به تعریف محدود نمی شود، و ادله ی اثبات وجود حس مشترک در فلسفه نیز مورد تأیید علوم اعصاب می باشد. اما در فلسفه اسلامی یافته های علوم اعصاب صرفا بعد مادی ادراکات حس مشترک را تبیین می کند. بر این اساس سوالی که در این پژوهش مطرح است این است که با توجه به یافته های علوم اعصاب آیا می توان از نظریات فلسفه اسلامی در مورد ادراکات حس مشترک استفاده کرد. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی استحکام نظریات فلسفه اسلامی در مورد حس مشترک با یافته های علوم اعصاب مقایسه و بررسی شود.
۳.

شنوایی از دیدگاه ملاصدرا و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۴ تعداد دانلود : ۱۰۹
شنوایی یکی از مفاهیمی است که همواره مورد توجه فیلسوفان اسلامی مانند ملاصدرا و دانشمندان علوم اعصاب بوده است. در فلسفه و علوم اعصاب، شنوایی به عنوان قوه ای معرفی می شود که صوت را درک می-کند. درک صوت شامل مراتب حسی، خیالی و عقلی است، که یافته های علوم اعصاب و فلسفه در این زمینه مکمل یکدیگر هستند. از دیدگاه علوم اعصاب اصوات در مراتب حس و خیال (حافظه) فرآیند پیچیده ای را در سیستم شنوایی محیطی و مرکزی پشت سر می گذارند که منجر به ادراک شنوایی می شود. اما ملاصدرا تبیین علمای طبیعی از شنوایی را مخدوش می داند و معتقد است که در این تعاریف علل اعدادی با علل فاعلی خلط گردیده است. صدرا معتقد است وقتی نفس از طریق بدن و تعلق به بدن با عالم طبیعت و خارج ارتباط برقرار کرد، صورتی مماثل با شی خارجی را در حیطه خود (نفس) انشاء می کند. در واقع این روح است که حقیقت صوت را خلق می کند. این ماهیت تجردی شنوایی، خود را در مراحل بالاتر آن، یعنی شنود مثالی و عقلی، آشکارتر می سازد.
۴.

بررسی و تحلیل لامسه و قوای آن از دیدگاه ملاصدرا و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لامسه گیرنده های حسی ملاصدرا عصب شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۱ تعداد دانلود : ۱۶۳
یکی از مهم ترین و پیچیده ترین حواس انسان، حس لامسه است. لامسه سردی، گرمی، زبری و نرمی، درد و امثال آن در اشیا را به وسیله ی پوست درمی یابد. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و عصب شناسی تعریف مشترکی است. لکن عصب شناسی با تفصیل بیشتری فرایند لامسه را ذکر کرده است. طبق فلسفه ملاصدرا این تفصیل در مورد فرایند لامسه قابل پذیرش است، اما به اعتقاد ملاصدرا علوم اعصاب صرفا علل اعدادی ادراک را مورد بررسی قرار می دهند. این تبیین در مورد علل اعدادی در آثار ملاصدرا با توجه به طبیعیات زمان ملاصدرا نیز ذکر شده است. بنابراین پیشرفت های علوم طبیعی مراحل اعدادی را با تفصیل بیشتر و دقیق تری مطرح می کند، اما پس از این مراحل است که ادراک توسط نفس اتفاق می افتد. قوای لامسه نیز از جمله مباحث مشترک فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب است. علوم اعصاب براساس گیرنده های حسی و فلسفه ی ملاصدرا براساس ملموسات قوای لامسه را تقسیم بندی می کنند. به نظر می رسد در این زمینه بهتر است مباحث مربوط به قوای لامسه با توجه به یافته های علوم اعصاب تغییر یابد.
۵.

تحلیل مفهوم آگاهی از دیدگاه ملاصدرا و پیوند گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آگاهی تجرد مادیت ملاصدرا پیوندگرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷۵ تعداد دانلود : ۲۹۳
چکیده مسئله ی آگاهی از مهم ترین مسائل تاریخ فلسفه است. به دلیل دشواری تعریف آگاهی برخی فیلسوفان آن را به آگاهی پدیداری، آگاهی دسترسی، خودآگاهی و آگاهی نظارتی تقسیم کرده اند. فیلسوفانی مانند ملاصدرا که آگاهی (علم) را به نفس نسبت می دهند و بر این اساس ویژگی های مربوط به آگاهی را تبیین می کند، تمام اقسام آگاهی را به امری فراتر ماده نسبت می دهد. از این رو از دیدگاه وی نمی توان آگاهی را به ماده تقلیل داد. این در حالی است که نظریات فیزیکالیستی مانند نظریه ی پیوند گرایی آگاهی را به ماده نسبت می دهند. طبق نظر پیوند گرایان می توان آگاهی را با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی تبیین کرد. اما این نظریه بر خلاف ادعای خود ناتوان از تبیین اقسام و ویژگی های آگاهی است. در این نظریه دلیلی که باعث می شود آگاهی را به شبکه های عصبی نسبت دهند این است که آگاهی را مساوی با پردازش اطلاعات می دادند. در حالی که طبق نظر ملاصدرا آگاهی (درک اطلاعات) معمولاً همراه با پردازش اطلاعات هست، اما پردازش اطلاعات بدون آگاهی نیز امکان پذیر است. از این رو مطابق دیدگاه ملاصدرا نمی توان رابطه آگاهی و پردازش اطلاعات، را تساوی دانست.
۶.

بررسی عنصر ثبات در حافظه از دیدگاه حکمت متعالیه و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حافظه ثبات تغییر ژن مجرد مادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۷ تعداد دانلود : ۴۳۹
حافظه قابلیتی است که باعث می شود، انسان بتواند اطلاعاتی را که از طریق حواس فراهم می شود، ثبت و ذخیره کرده و در موقع لزوم آن ها را یادآوری کند. از این رو در حافظه، صور ادراکی ما بدون تغییر باقی می مانند و این عدم تغییر باعث می شود تصویر منسجمی از گذشته به یاد داشته باشیم. ملاصدرا علت این عدم تغییر حافظه را تجرد آن می داند. از نظر وی امر مادی همواره در حال حرکت است، بنابراین تغییرپذیر است. اما عصب شناسان هر حرکتی را تغییر تلقی نمی کنند، از این رو حرکاتی را که در سطح جهان اتم و کوچک تر اتفاق می افتد، باعث تغییر در سطح کلان تر یا همان ماده در سطح زیستی نمی دانند. هر چند از نظر حکمت متعالیه تغییر محسوب شود. عصب شناسان تغییراتی را باعث تغییر حافظه می دانند که در سطح سلول های عصبی رخ دهد. از این رو ثبات حافظه را به ثبات رمزگذاری ژن ها و به تبع آن رمزگذاری نورون ها نسبت می دهند، و اگر اختلالی در این عملکرد رخ دهد منجر به از دست دادن حافظه می شود. پس از نظر ایشان حافظه مادی است و به رغم مادی بودنش در شرایط متعارف تغییری در صور ادراکی ذخیره شده آن رخ نمی دهد. بدین ترتیب برای اثبات تجرد حافظه باید از دلایل دیگر بهره گرفت.
۷.

بررسی مفهوم «من» و آگاهی از دیدگاه حکمت متعالیه و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آگاهی من نفس مغز ملاصدرا عصب شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۲۲ تعداد دانلود : ۷۱۴
بحث آگاهی و «من» از مهم ترین مباحث تاریخ فلسفه است. ملاصدرا مانند سایر فلاسفه اسلامی، مفهوم «من» و آگاهی را به نفس نسبت می دهد. لکن وی بر خلاف فلاسفه پیشین سعی کرد تبیینی یگانه انگارانه از رابطه نفس و بدن ارائه دهد تا مشکلی را که پیشینیان بر اساس تبیین دوگانه انگار از نفس و بدن داشتند، حل کند. از نظر وی، انسان را جوهری در حال حرکت است که از نحوه وجود ضعیف تری به نام بدن به نحوه قوی تری از وجود به نام نفس مجرد تبدیل می شود. این در حالی است که در علوم اعصاب، آگاهی را به مغز نسبت می دهند و معتقدند که «من» نیز از آگاهی به دست می آید. اما عصب شناسان هنوز توضیح کاملی درباره چگونگی آگاهی ارائه نکرده اند. از این رو با استفاده از آسیب های مغزی که باعث تغییر و از دست دادن آگاهی می شود، نظریه خود را توجیه می کنند. لکن از آنجا که در حکمت متعالیه، نقش مغز در فرایند آگاهی انکار نشده است، این دلیل برای توجیه مادیت آگاهی کفایت نمی کند. طبق دیدگاه حکمت متعالیه، آگاهی را نمی توان صرفاً به ماده (مغز) نسبت داد، هرچند که فعل و انفعالات مغز، زمینه ساز آگاهی هستند. اما طبق این دیدگاه، آگاهی و «من» امر مجردی است که عامل وحدت دهنده ادراکات مختلف است و توانایی تجزیه و تحلیل و مقایسه این ادراکات را دارد، در حالی که در علوم اعصاب، در مورد چنین عاملی، تبیینی ارائه نشده است.
۸.

لوازم وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریه اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتحاد عقل معقول نفس ملاصدرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۳ تعداد دانلود : ۳۲۴
مسئله اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. سابقه این اصل در فلسفه اسلامی به ترجمه کتاب اثولوجیا بازمیگردد و صدرالمتألهین آن را بمدد اصول فلسفی خود همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری نفس تبیین کرده است. ملاصدرا حصول علم برای نفس را مانند پیدایش صورتهای جسمانی برای ماده میداند؛ نفس با صور علمی خود متحد میگردد، آنچنانکه ماده و صورت با یکدیگر متحدند. او با اثبات اتحاد عاقل و معقول، نظریه جدیدی در وجودشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی عرضه کرد و از این رهگذر برای معضلات و پرسشهای فراروی فیلسوفان مسلمان، پاسخهای جدیدی فراهم آورد. در پرتو این اصل است که وی تبیین فلسفی نوینی از مسائلی چون استکمال و اشتداد وجودی نفس، تجسم اعمال، عقل بسیط، تجرد فوق عقلی نفس، اتحاد نفس با عقل فعال و مسائل مربوط به وجود ذهنی ارائه میدهد.
۹.

علم حضوری از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علم حضوری ملاصدرا سهروردی ابصار علم به نفس

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۲۴۸۳ تعداد دانلود : ۱۰۰۵
در فلسفة اسلامی طرح مسئلة علم حضوری به صراحت در آثار سهروردی یافت می شود و پس از او صدرالمتألهین آن را بسط داده است. سهروردی علم را به ظهور و نور تعریف کرده و ملاصدرا از این تعریف سود جسته است. هر چند ملاصدرا در مسئلة ابصار با سهروردی مخالفت می کند، اما در مواردی همچون حصول مدرکات خیالی از او متأثر است. از جمله موارد اختلاف این دو می توان به مسئلة ابصار، مادی یا مجرددانستن قوة خیال، و اتصال یا اتحاد نفس با عقل فعال و از نقاط اشتراک می توان به تعریف علم اشاره کرد. این نقاط افتراق و اشتراک برآمده از مبانی هر یک از این دو فیلسوف از جمله قابل یا فاعل دانستن نفس نسبت به صور و تعریف غیر ماهوی علم است؛ مثلاً مبنای این که نفس قابل یا فاعل صور است باعث تفاوت در نظریة ابصار و مبنای تعریف غیر ماهوی از علم باعث اشتراک در تعریف علم شده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان