خانواده از منظر دین و روانشناسی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
این مقاله با هدف تبیین جایگاه خانواده در آموزههای دینی و روانشناختی و بررسی تفاوتهای زن و مرد تدوین یافته است. از این رو، تاکنون در رابطه با جایگاه خانواده از دو منظر مزبور و همچنین تفاوتهای زن و مرد و اشتراکات آنان، تحقیق و پژوهش جدی صورت نگرفته است. در این مقال، سعی شده این مسئله در منابع دینی و روانشناختی به صورت جدی و با روش تحلیلی و توصیفی مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای این پژوهش بسیار ارزشمند و قابل استفاده برای خانوادهها، مربیان و برنامهریزان خواهد بود. در این پژوهش به تفاوتهای عاطفی، روانشناختی و گرایشهای ذاتی هر یک از زن و مرد توجه، و به اشتراکات زن و مرد در حوزههای گوناگون پرداخته شده است.متن
آدمی از نخستین روزهای حضور خود بر عرصه خاک و از همان لحظههای آغازین شکوفایی جوانههای تأمل و اندیشه بر شاخسار حیات دنیایی، به خوبی دریافته است که تشکیل خانواده و گزینش همسر بهترین و منطقیترین راه برای تبلور سکون و کسب آرامش و مطمئنترین سکوی پیشرفت و بالندگی است. این امر نشانگر این حقیقت است که نیاز به خانواده، یکی از اساسیترین و طبیعیترین نیازهای انسان به شمار میآید. بسیاری از مشکلات روانی و خستگیهای جسمانی حاصل از فعالیتهای زندگی روزمره توسط یک خانواده و همسر مناسب، التیام یافته و برطرف میگردد. به همین دلیل، خانواده یگانه سازمان اجتماعی است که از دیرباز، عمومیت و دوام ویژهای در زندگی بشر داشته است. حتی پیش از تشکیل هر دولت و سازمانی برای تمرکز و مدیریت فعالیتهای انسان، خانواده شکل گرفته است. اگر چه در طول تاریخ خطراتی برای آن به وجود آمده و تا مرز سقوط نیز پیشرفته، ولی به دلیل استحکام روابط انسانی و به دلیل محور بودن در برآورده کردن نیازهای حیاتی انسانها، به کارش ادامه داده و از پراکندگی رهایی یافته است.
مردمشناسان اعتقاد دارند که علت استمرار و دوام خانواده به این دلیل است که این کانون مقدس به آسانی و به بهترین وجه حوایج انسانها را برآورده نموده و نیازهای آنان را برطرف مینماید. در رابطه با جایگاه، نقش، ارکان، مدیریت خانواده و تفاوت زن و مرد به عنوان ارکان اصلی خانواده، پژوهشهایی انجام گرفته، ولی به صورت جامع و با نگاهی دینی، روانشناختی و گسترده، به آن پرداخته نشده است. به همین دلیل در این نوشتار سعی شده با توجه به آموزههای دینی و
روانشناختی به مباحث خانواده و تفاوت زن و مرد پرداخته شود. همچنین به هدف بهرهمندی بیشتر محققان و برنامهریزان و حتی خانوادهها، سعی شده مباحث جامعیت و اتقان کافی داشته باشند و نگاهی کاربردی به بحث شده باشد.
تعریف خانواده
خانواده در لغت به معنای خاندان، دودمان، خیلخانه و تبار آمده است، اما در معنای اصطلاحی آن اختلافنظر وجود دارد و اندیشمندان گوناگون علوم اجتماعی، تعریفهای متنوعی برای آن ذکر کردهاند. هر کدام از این تعاریف به بُعدی از خانواده توجه نموده است. با توجه به هدفی که از نگارش این مقاله وجود دارد و با توجه به منابع اسلامی میتوان خانواده را چنین تعریف کرد: خانواده کوچکترین و سادهترین و عمومیترین واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج رسمی بین یک مرد و حداقلیکزنتشکیلمیشودوباتولدفرزندانتوسعهمییابد.
نگرش اسلام به خانواده
خانواده از نگاه اسلام و آموزههای دینی، نهادی مقدس، سازمانی حرکت آفرین، ساحلی برای آرامش و بستری برای رشد و تربیت، جایگاه پیشرفت مادی و معنوی و تجلّیگاه شکوفایی و بالندگی است. اگر ضروری باشد تا انسان برای نیل به کمال و بهروزی از یک نردبان چند پلهای صعود کند و بالا برود، به طور حتم و یقین اولین پله این نردبان ترقی و رشد، تشکیل خانواده است. به همین دلیل، یعنی به دلیل تأثیر شگرف خانواده در شکوفایی و رشد افراد، بیشتر اندیشمندان دینی و بزرگان علوم انسانی واجتماعیدربارهخانواده،توصیههاودستوراتیبیاننمودهاند.
در متون اسلامی و آموزههای دینی نیز دستورات سازندهای در رابطه با تعامل همسران و امور خانواده وارد شده است. علاوه بر این، در تمام ادیان الهی نیز به خانواده توجه ویژه شده و برای هدایت آن، قوانینی وضع گردیده است. در آموزههای اسلامی به دلیل اینکه آخرین و کاملترین دین الهی است، توصیهها، دستورالعملها و قوانین محکم، جامع و فراوانی در رابطه با خانواده بیان گردیده است.
در نگاه تعالیم سازنده اسلام، خانواده کانونی مقدّس، مبارک و مورد رضایت حق تعالی تلقّی شده و مورد ستایش و تمجید خداوند متعال قرار گرفته است. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهمیفرمایند: «در اسلام هیچ بنیانی پیش خداوند محبوبتر و ارزشمندتر از بنیان تشکیل خانواده و بنیان ازدواج نیست.»2 این همه تقدیر و تمجید از ازدواج و بنیان خانواده به دلیل آن است که ازدواج منشأ سرنوشتساز خانواده و نقطه شروع یک واحد اجتماعی ستوده است. ازدواج به عنوان سنگ بنای اولیه خانواده و به عنوان عاملی اساسی در شکلگیری این نهاد با عظمت بوده و زمینهساز زوجیت و همدلی دو جوان و همچنین بسترساز پیشرفت مادی و معنوی آنان خواهد بود. خانوادهای که به دنبال ازدواج بنا نهاده میشود به مثابه لنگرگاه امنی است که همسران جوان در بستر آن با اطمینان و صلابت، بر ناکامیها و فراز و نشیبهای زندگی چیره شده و از وادیهای شکست، مصمّم و استوار عبور کرده و به سوی اعلا علّیّین (قرب خدا) که همانا مقصود خلقت است،3 پرواز میکنند.
قرآن کریم درباره آرامش و اطمینانبخشی خانواده و همسر میفرماید: از آیات و نشانههای قدرت خداوند این است که برای انسان از نوع و جنس خود، همسرانی آفرید تا در کنار آنان (در خانواده) به آرامش و سکون نیل پیدا کنند و بین آنان دوستی و رحمت قرار داد.4
خانواده به دلیل ایجاد حس وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری موجب بروز و شکوفایی استعداد همسران شده و آنها را به سوی تلاش، سازندگی و نقشپذیری وادار میسازد. شهید مطهّری درباره نقش ارزنده خانواده مینویسد:
... یکپختگی و پویایی وجود دارد که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در جهاد با نفس پیدا نمیشود، در نماز شب پیدا نمیشود. این کمالات را فقط در تشکیل خانواده میتوان به دست آورد.5
در آموزهها و تعالیم اسلامی برای این حسّ مسئولیت و تلاش در راه رفاه، بالندگی و پیشرفت معنوی خانواده، پاداش در نظر گرفته شده و حتی به منزله برترین کارها، یعنی جهاد در راه خدا قرار گرفته است.6 خانواده سالم علاوه بر اینکه زمینه ترقّی معنوی، کسب ثواب،7 دوری از گناه،8 شادی، نشاط9 و امنیت میگردد، زمینهساز تربیت و تولید نسلی صالح و مطیع پروردگار شده و به این وسیله نیز برکات و الطاف الهی را به طرف خانه و خانواده سرازیر میکند. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهدرباره تولید نسل و تربیت فرزند میفرمایند:
ازدواج کنید و خانواده تشکیل دهید تا صاحب فرزند شوید. به درستی که من به زیادی شما در روز قیامت بر امتهای دیگر افتخار میکنم.10
این نکته بسیار واضح و روشن است که پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهبه صِرف جمعیت زیاد افتخار نمیکند، بلکه مباحات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهبه دلیل جمعیت و افرادی است که بندگی و اطاعت خدا کرده و به وسیله انجام وظایف دینی و انسانی، به کمالات معنوی نایل شده باشند.
خانواده گروه کوچکی است که به وسیله پیوند زناشویی بین دو نفر، یعنی یک مرد و یک زن تشکیل و آغاز میشود و با تولد فرزندان گسترش یافته و تعاملات ویژهای به خود میگیرد. خانواده در بین نهادها و سازمانهای اجتماعی از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار است، به گونهای که این نهاد اجتماعی از سویی، طبیعیترین، مهمترین، ارزشمندترین، پردامنهترین، مشروعترین و اثربخشترین گروه اجتماعی بوده و از سوی دیگر، روابط و تعاملات حاکم در آن، بسیار عاطفی، انسانی و صمیمی میباشد. خانواده بستری مناسب برای پرورش و تربیت فرزندان و نسلهای آینده است. اگر چنانچه خانوادهای نتواند نقش واقعی خود را ایفا کند و دچار ناهنجاری و مشکل گردد، نه تنها آسیبهای جدی در درون خود ایجاد میکند، بلکه بر تمام جامعه تأثیر منفی خواهد گذاشت؛ چراکه جامعه انسانی قوام و ماهیت خود را مدیون خانواده و اعضای آن میباشد.
به دلیل تأثیرگذاری و نقش زیاد خانواده در ابعاد گوناگون حیات فردی و جمعی، اندیشمندان و نظریهپردازان علوم انسانی اجتماعی، به ویژه روانشناسان سعی نمودهاند تا مباحثی را در رابطه با خانواده مطرح نمایند و درباره فواید تشکیل خانواده، آثار، آسیبها و راههای استحکام آن سخن بگویند.
به دلیل اینکه در پی کسب نگرشها و دیدگاههای روانشناسان درباره موضوع خانواده هستیم، سعی خواهیم کرد تا به نظریات آنان بیشتر توجه داشته باشیم و به آثاروفوایدتشکیلخانواده از نگاه روانشناسی بپردازیم.
فواید تشکیل خانواده
الف. زمینهساز آرامش روانی
به اعتقاد روانشناسان، آرامش و اطمینانی که برای همسران و حتی اعضای دیگر خانواده در محیط خانواده بهنجار ایجاد میشود، در هیچ جایی حاصل نمیگردد و محیط آن، امنترین و رضایتبخشترین بستر برای ارضای نیازهای روانی، به ویژه تأمین آرامش روانی میباشد. محبت، غمخواری و پذیرش یکدیگر که از مهمترین مؤلفهها و ضروریات زندگی اجتماعی است، به بهترین وجهی در خانواده تأمین میشود.11
ب. موجب رشد شخصیت
از آثار مهم دیگر ازدواج و تشکیل خانواده، رشد و تکامل شخصیت است؛ زیرا یکی از زمینههای مهم رشد شخصیت، برخورداری شخص از عزت نفس بالا میباشد و ازدواج و ارتباط خانوادگی در افزایش عزّت نفس مؤثر است. به دلیل اینکه زن و شوهر و فرزندان به طور معمول موجب حس رضایتمندی از زندگی میگردند و به واسطه همسر شدن و پس از آن پدر و مادر شدن و احساس مسئولیت کردن، زمینههای توسعه وجودی و رشد شخصیت را فراهم میسازند. وقتی اعضای خانواده تعامل محبتآمیز و صمیمی با دیگران برقرار میکنند، این تعامل موجب میشود تا دیگران را بخشی از وجود خود احساس کنند و این اتفاق، نوعی توسعه خود است. ژان پیاژه روانشناس معروف اروپایی، اعتقاد دارد که حرکت از خود میانبینی12 به سویمیانواگرایی13 در سیر تحول کودک، دلیل ارتقایشخص به مرحله بالاتر و کمال بیشتر است.14 در ازدواج و خانواده این پدیده به وضوح اتفاق میافتد و هر عضوی از خود میانبینی به سوی میان واگرایی حرکت میکند. از اینرو، برای همسر و فرزندان و اعضای خانواده ایثار و فداکاری کرده و آنها را جزئی از وجود خود میداند.
ج. عامل سلامت و امنیت اجتماعی
ازدواج و تأسیس خانواده، برای امنیت جامعه مفید بوده و زمینه جرم و بزهکاری را کاهش میدهد. آماری که توسط محققان علوماجتماعیارائهشدهمؤیداین ادعاست. در یک تحقیق میدانی که بر روی پانصد نفر از جوانان انگلستان انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که جوانان پس از تشکیلخانواده،کمتربهانجامکارهایمجرمانهرویمیآورند و خلافکاری در آنان کاهش چشمگیری پیدا میکند.15
د. بهترین بستر برای رفع نیاز جنسی
نیاز جنسی یکی از نیازهای اساسی انسانهاست که باید ارضا شود. عدم توجه به این بُعد از نیازها، افراد را دچار مشکلات جدی میکند.16 خانواده و محیط آن میتواند به بهترین صورت و منطقیترین روش، نیاز جنسی همسران را تأمین کرده و آنها را از آسیبهایی که در ورای این راه وجود دارد، مصون سازد.
ه . تقویت و تثبیت صفات جنسی
عبور از مرحله کودکی و رسیدن به نوجوانی یا جوانی و بزرگسالی، نیازمند دستیابی به هویت جنسی و نقش جنسیتی است که این دو بر اثر ازدواج و انتخاب همسر تثبیت میشود؛ زیرا وقتی در جامعه به فردی، «همسر» یا «شوهر» خطاب میشود، در او این حس به وجود میآید که به مرحله بزرگسالی رسیده است و از او انتظار میرود تا مثل یک بزرگسال رفتار کند. از اینرو، احساس مسئولیت بیشتری نموده، سعی میکند نقش جنسی خود را بهتر انجام دهد. در واقع، دختر و پسر به واسطه ازدواج، به شناخت خود، عمق میدهند و زنانگی17 ومردانگی18 خویش را ابراز میکنند و به بسیاری ازدلمشغولیهای دوران کودکی و نوجوانی خود پایان میدهند و باورها و ارزشهای محوری جامعه را در درون خود تثبیت کرده، نسبت به آن متعهد میشوند؛ در نتیجه، خود را از پراکندگی نقشها رهانیده، به انسجام در هویت جنسی روی میآورند. به بیان دیگر، ازدواج همانند ساختاری میماند که پیوسته زنان و مردان را تحت تأثیر قرار میدهد تا به رفتار خود شکل منطقی دهند و از همه مهمتر، موجب میشود تا احساس زن و مرد بودن در آنان تقویت گردد.19
و. ایجاد بستری مناسب برای پرورش فرزند
کانون خانواده، بستری مناسب برای تربیت عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، ذهنی، جسمانی و مهارتی فرزندان است. در این کانون پر مهر، فرزندان به نحو مطلوبی رشد کرده و به بالندگی میرسند. هیچ مکانی نمیتواند نیازهای تربیتی فرزندان را همانند خانواده برآورده سازد. تحقیقات نشان میدهد فرزندانی که به واسطه روابط جنسی نامشروع یا لقاح مصنوعی ـ بدون برقراری یک ازدواج رسمی ـ به وجود میآیند، مشکلات عاطفی بسیاری دارند. همچنین بروز بیمارهای روانی، خودکشی، اعتیاد و غیره در میان فرزندان طلاق و خانوادههای از هم گسسته و نامتعادل، بیشتر است.20
ارکان اولیه خانواده
هسته مرکزی و پایههای اساسی خانواده و ارکان نخستین آن را در تمام خانوادهها (هستهای21 یا گسترده22) زن و شوهر تشکیل میدهند. یک زن و یک مرد به وسیله ازدواج قانونی و شرعی و حتی ممکن است در بعضی کشورها بدون ازدواج قانونی و شرعی و یا دستکم بدون ازدواج شرعی با همدیگر زندگی کنند و خانواده جدیدی را پایهریزی نمایند.
زن و شوهر (همسران) محور و ارکان اصلی خانواده بوده و سایر اعضای خانواده (فرزندان) بر مدار آنها شکل میگیرند و عضو خانواده میشوند. زن و شوهر به عنوان محور اصلی خانواده علاوه بر وظایف همسری که نسبت به یکدیگر دارند، باید نقش والدینی را نیز ایفا نموده و بتوانند بین نقش همسری و والدینی به گونهای سازگاری ایجاد کنند تا مشکلی به وجود نیاید. اگر چنانچه اشکال و آسیبی در روابط همسران و یا مشکلی در ایفای نقش همسری و والدینی پیش آید، در سایر اعضای خانواده که اعضای ثانوی (غیر اصلی) هستند نیز تأثیر گذاشته و همدلی، همکاری و استحکام لازم برای یک خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد.
از اینرو، خانوادهای که ارکان اولیه آن، یعنی زن و شوهر از سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی متعادل و قابل قبولی برخوردار است، با خانوادهای کهارکاناولیهآناینگونهنباشد،تفاوتاساسیخواهدداشت.
سلسله مراتب در خانواده
خانواده همانند دیگر واحدهای اجتماعی دارای یک سلسله مراتب است. در هر واحد اجتماعی و هر سازمان رسمی و غیررسمی، هر شخص دارای جایگاه و نقش ویژهای است.
اگر جایگاه و حوزه اختیارات و وظایف افراد در یک سازمان و اداره یکسان باشد، آن سازمان به اهداف خود نیل پیدا نمیکند و به گسستگی میگراید. اگر در خانواده نیز به عنوان یک اداره و جامعه کوچک، سلسله مراتب وجود نداشته باشد و جایگاه افراد تعیین نگردد، آن خانواده به سامان مطلوبی نمیرسد. بسیاری از کارشناسان خانواده همانند مینوچین (Minuchin) و جی هی لی (Jay Hailey)، وجود سلسله مراتب روشن و صریح درون خانوادگی را از مسائل ضروری در کارآیی خانواده میدانند. مینوچین که یکی از نظریهپردازان و متخصصان خانواده و خانواده درمانی است، اعتقاد دارد که معیار سلامتی و بهنجاری خانواده این است که هر کس در جایگاه و نقش متناسب با خود قرار داشته باشد. ایشان هدف از روش درمانی خود در خانواده را، نشاندن والدین و همسران در پست فرمان کنترل خانواده و ایفای نقشهای ویژه و اداره خانواده اعلام میکند.23
در آموزهها و تعالیم اسلام به صورت جدی و بنیانی بر لزوم رعایت سلسله مراتب در خانواده توصیه گردیده و به دلیل حفظ مصالح خانواده و اقتدار بیشتر در مدیریت بهینه آن، به برخی از اعضای خانواده نقشهای ویژهای واگذار شده است. اگر چنانچه نقش و مسئولیتی به شخصی واگذار شود و در کنار آن اقتدار و اختیارات لازم وجود نداشته باشد، این کار لغو و بیهوده بوده و ثمرهای در پی نخواهد داشت. در اداره خانواده نیز باید مسئولیتها و نقشها همراه با اقتدار کافی و اختیارات کافی باشد. در خانواده، والدین به ویژه پدر، بیشترین نقشها و مسئولیتها را به عهده دارد. از اینرو، باید از اختیارات بیشتری نسبت به سایر اعضا که نقش کمتری دارند، برخوردار باشد. در راستای تحقق این مهم (اختیارات والدین) در تعالیم اسلامی، از سویی بر مدیریت و اختیارات ویژه پدر تأکید شده، به گونهای که پدر را به عنوان مدیر و سرپرست خانواده معرفی نموده است24 و از سوی دیگر، اطلاعات و پیروی از والدین، به ویژه پدر را ضروری و واجب دانسته و نافرمانی از آنان را فقط در صورت اصرار پدر و مادر بر گناه و شرک به خدا جایز دانسته است.25 البته در این صورت نیز (شرک و گناه والدین) برخورد مؤدبانه با والدین ضروری شمرده شده است. در آموزههای دینی، علاوه بر اطاعت فرزندان از والدین، به اطاعت زن نیز از مرد و شوهر خود، توصیه گردیده و از وظایف شرعی و اخلاقی زن تلقی شده است. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهدر این زمینه میفرمایند: «حقوق شوهر بر عهده زن آن است که از او اطاعت کند، در مقابلش نافرمانی ننماید، صدقهای از اموال شوهر بدون اجازه او ندهد، روزه مستحبی فقط با اجازه او بگیرد و از منزل بدون اجازه شوهر خارج نشود.» در ادامه حدیث به ایشان عرض شد: چه کسی بزرگترین حق را بر عهده زن دارد؟ فرمود: همسرش.26
وجود اقتدار و هیبت برای مرد علاوه بر جنبه مدیریتی مطلوب، خواسته زن نیز میباشد و خانمها دوست دارند تا همسرشان مردی با اقتدار و قوی باشد تا بتوانند به او تکیه کرده و اعتماد قلبی پیدا کنند. در این زمینه حضرت علی علیهالسلاممیفرمایند: «اگر زن، مرد را صاحب اقتدار و قدرت ببیند، بهتر است از آنکه او را در حال شکستگی و ضعف ببیند.»27
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، ماده 1105 با الهام از آیات قرآن و سخنان معصومان علیهمالسلام ریاست خانواده از نقشها و وظایف شوهر اعلام شده است.28
اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در اداره امور آن برابر باشند، این خانواده دچار هرج و مرج میگردد و قعطا زن و شوهر در اموری اختلاف پیدا خواهند کرد و این اختلاف در تربیت فرزندان و اداره امور منزل، آسیبهای جدی خواهد رساند. آیتاللّه مصباح با الهام از قرآن کریم و روایات معصومان علیهمالسلامو سخنان اندیشمندان دربارهادارهمنزلوجایگاهمردوزن بیان میکنند:
یکی از اصول حاکم بر خانواده این است که وظیفه سرپرستی خانواده به مرد واگذار شده است. در زندگی خانوادگی، گاهی مشکلات و اختلاف نظرهایی پیش میآید که از طریق مشورت و اظهار عواطف حل نمیشود و اگر این اختلاف ادامه یابد، آرامش خانواده و پایههای زندگی را متزلزل میکند. از اینرو، برای پیشگیری از متلاشیشدن زندگی خانوادگی، لازم است برای اینگونه مسائل، چارهاندیشی شود. در آموزههای دینی این مسئولیت (سرپرستی خانواده) به مرد واگذار شده تا استحکام خانواده حفظ گردد. ایشان در ادامه بیان میدارند: در خانواده، زن و فرزندان باید سرپرستی مرد را بپذیرند و غیر از جنبه قانونی و حقوقی، از نظر اخلاقی نیز باید احترام پدر خانواده را رعایت نمایند؛ زیرا هر جمعی به مدیر نیاز دارد و یک نفر باید در موارد لازم، تصمیم بگیرد وگرنه خانواده به گسستگی و پراکندگی میگراید. این یک نفر، پدر خانواده است و این فرد شرایط و ویژگیهای احراز این نقش را دارا میباشد.29
البته پر واضح است که ریاست خانواده مسئولیتی در جهت ثبات و مصالح خانواده و در راستای پیشرفت خانواده میباشد و این امر موجب امتیاز و برتری برای شوهر نیست. این مسئله در واقع یک مسئولیت اجتماعی و نقشی ویژه برای شوهر است تا بتواند نیازهای جسمانی، روانی، تربیتی اعضای خانواده، به ویژه همسر را تحقق بخشد و خانواده را به سوی بالندگی، رفاه و کمال رهنمون شود. پدر باید در چارچوب موازین اخلاقی و شرعی در خانواده امر و نهی کند و در همین چارچوب حرکت نماید و حق هیچگونه بیعدالتی، تبعیض، سوء استفاده و غیره را ندارد.30
مشترکات و تفاوتهای زن و مرد
بدون تردید، انسان اعم از زن و مرد یکی از پیچیدهترین و پر رمز و رازترین مخلوقات خداوند است؛ زیرا این موجود کوچک، عالمی بزرگ از شگفتیها و ظرافتها را در خود جای داده است. انسان تنها مخلوقی است که به دلیل دارا بودن شرایط ویژه (اراده و اختیار) میتواند به عالیترین درجات کمال نایل شود و یا به پستترین درجات (حتی پایینتر از حیوانات) سقوط نماید. آگاهی از تمام ابعاد و ویژگیها و توانمندیهای این مخلوق پر رمز و راز، کاری بس مشکل است و زمانی که مشخص شود عناصر این مخلوق ـ یعنی زن و مرد ـ نیز دارای تفاوتهای زیادی هستند، این مشکل دو برابر میشود. درباره توانمندیهای انسان، به ویژه درباره تفاوتها و مشترکات زن و مرد از زمانهای بسیار دور مباحثی مطرح بوده است و هر کدام از نظریهپردازان و اندیشمندان حوزههای گوناگون علوم انسانی، موضوعاتی را مطرح نمودهاند. برای مثال، زیستشناسان به بررسی تأثیر کروموزومها و آنزیمها و کارکرد اعضای بدن زن و مرد پرداخته و روانشناسان به تفاوتهای ذهنی، احساسی و رفتاری زنان توجه نموده و در علوم گوناگون این جریان ادامه داشته است. آنچه در این بحث مورد نظر است اشاره به تفاوتهای جسمانی، ذهنی، عقلی و روانی زن و مرد و همچنین مشترکات آنها میباشد.
اشتراکات زن و مرد
زن و مرد در مواردی با همدیگر اشتراکاتی دارند و در موارد زیادی نیز تفاوت دارند. در این مقاله به نمونههایی از اشتراکات زن و مرد اشاره میشود:
الف. مشترکات جسمانی
زن و مرد در بسیاری از جنبههای ظاهری و اندامهای داخلی با هم اشتراک دارند. اشتراک در راست قامتی، دست، پا، چشم، دهان، ابرو، گوش و اندامهای فیزیولوژیکی مثل قلب، کبد، کلیهها، نظام تعادل حیاتی، نظام تعرق، سلولهای حسی و عصبی از موارد این تشابهات است. گرچه کارکرد بعضی از نظامهای داخلی بدن زن با مرد تفاوت دارد، ولی این نظامها در جنبههای ظاهری شبیه همدیگر هستند.
ب. مشترکات سرشتی
بر اساس آموزههای اسلامی و منطق قرآنی، زن و مرد از حقیقت و سرشتی31 واحد برخوردارند؛ یعنی گوهر وجودی و انسانی آنان تفاوتی ندارد. از منظر قرآن کریم این تفکر و اندیشه که مرد از سیرتی آسمانی و الهی (روحانی) برخوردار است و میل به صعود و کمال دارد و زن از سیرتی شیطانی و زمینی (پست) سرشته شده است، مردود تلقّی شده و خط بطلان بر آن کشیده شده است؛ حتی قرآن کریم با لحنی نکوهشآمیز از فرهنگ جاهلی که پسران را بر دختران ترجیح میدادند، یاد میکند.32
درباره خلقت زن و مرد و اشتراک آنان در اصل خلقت آیات متعددی وجود دارد که شاید مهمترین و صریحترین آنها آیهای است که میفرماید:
ای مردم، تقوا پیشه کنید در مقابل پروردگاری که شما را از نفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرد و از این دو صنف (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی پدید آورد.33
این آیه به صراحت بیان میکند که همه انسانها اعم از زن و مرد از یک نفس (حقیقت) آفریده شدهاند. مرحوم طبرسی، مینویسد: مراد از نفس در این آیه به اجماع مفسّران حضرت آدم است.34 از ادامه آیه نیز میتوان قرینهای بر وحدت سرشت زن و مرد به دست آورد و آن این است که در آیه میفرماید: همسر آن «جنس» را از جنس او قرار داده و از آن دو نفر (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی به وجود آورد. در واقع، انتساب خلقت همه انسانها به آدم و حوا بیانکننده این نکته است که همه انسانها، اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل سرچشمه میگیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر برمیگردد؛ یعنی تمام انسانها از همان طینتی که آدم خلق شده، آفریده شدهاند و همگی فرزندان آدم هستند. علّامه طباطبائی در تفسیر آیه مزبور (نساء آیه 1) میفرماید: ظاهر آیه «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این است که همسری از نوع مرد آفرید و همه انسانها به دو فرد همانند و مشابه بازگشت دارند. ایشان همچنین میفرماید: واژه «مِنْ» در آیه «نشویه» است؛ یعنی منشأ چیزی را بیان میکند. این آیه همانند آیات دیگری35 است که به آفرینش زن و مرد پرداختهاند و مرادشان اشتراک زن و مرد در حقیقت انسانی است. بنابراین، سخن بعضی از افراد که میگویند: «زن از آدم مشتق شده و جزیی از آدم است»، سخنی بیدلیل بوده و آیه بر آن دلالت ندارد.36
از امام صادق علیهالسلامسؤال شد گروهی میگویند: حوّا از دنده چپ آدم آفریده شده، فرمود: «خدا از این نسبتْ پاک و منزّه است. آیا خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند که از دنده او نباشد تا راهی برای ملامتگران به دست ندهد که بگویند آدم با خودش ازدواج کرد؟»37
ج. اشتراک در کمالطلبی
زن و مرد در تمام استعدادهای کمال با هم مشترک بوده و تفاوت آشکاری ندارند. به عنوان نمونه، ابزارهای کمال، اراده، اختیار، ابزارهای شناخت، فهم، بینش، وجود راهنما و مانند آنهاست که خداوند متعال همه اینها را به مرد و زن عنایت فرموده است و زمینه تکامل را به هر دو داده است. خداوند متعال به هر دو جنسْ قدرت اراده و اختیار عنایت کرده و پیامبران را برای هدایت هر دو جنس فرستاده است. همچنین خداوند متعال ابزارهای شناخت مثل چشم، گوش، فؤاد و عقل را به همه ارزانی داشته است. قرآن کریم در سوره نحل آیه 78 وقتی درصدد بیان نعمتهای شناخت است، زن و مرد را مخاطب قرار میدهد و هر دو را به این نعمت توجه میدهد و میفرماید:
خداوند شما را (زن و مرد) از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالی که هیچ چیز نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و فؤاد قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.
د. اشتراک در هدف غایی آفرینش
از نگاه قرآن کریم هدف نهایی و غایی از آفرینش انسان، رسیدن به کمال و قرب پروردگار متعال است. البته این هدف به وسیله آزمایش و مکلّف شدن انسانها و در نتیجه بندگی خداوند حاصل میشود. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «جن و انس را نیافریدیم، جز برای اینکه مرا بپرستند و عبادت کنند (تا به کمال برسند).»38
از امام صادق علیهالسلام درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمود: یعنی برای بندگی کردن خلق شدند. راوی میگوید گفتم: همه یا بعضی؟ حضرت فرمود: همه بندگان برای بندگی و عبادت خلق شدهاند.39
در این آیه چند نکته قابل توجه است: اولاً، همه انسانها را شامل میشود (چه زن و چه مرد)؛ یعنی همه برای بندگی خدا خلق شدهاند و هدف نهایی از خلقت انسانها اطاعت پروردگار و ستایش او بوده است؛ ثانیا، خداوند متعال از باب رحمت واسعه خودخواسته تا همه انسانها به وسیله عبادت و بندگی به کمال و سعادت و قرب به خدا نیل پیدا کنند و در این مسئله نیز بین زن و مرد تفاوتینیست و هرکداممیتوانندبهواسطهاطاعتپروردگار و گردن نهادن به دستورات او به سعادت ابدی برسند.
ه . اشتراک در تکلیف واشتراک در کیفر و پاداش
در نگاه تعالیم آسمانی بین زن و مرد در دریافت پاداش الهی و برخورداری از ثواب اعمال، فرقی وجود ندارد و هر کدام به اندازه تلاش و فعالیتی که دارند از بهرههای معنوی و پاداش الهی برخوردار میشوند. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «من (پروردگار) مزد و پاداش هیچ کسی از شماها را ضایع نمیکنم، چه مرد باشد و چه زن.40 (یعنی پاداش همه محفوظ است).»
و در جای دیگر میفرماید: «هر کس ـ از زن یا مرد ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزهای، حیات [حقیقی ]میبخشیم و مسلما به آنان پاداشی بهتر از آنچه انجام دادهاند خواهیم داد.»41
و. اشتراک در تکریم پروردگار
خداوند متعال در قرآن کریم انسان را برترین آفریدگار خود معرفی نموده است و به انسان در مقایسه با سایر جنبندگان امتیازاتی داده و او را مورد تکریم قرار داده است. گرچه این امتیازات از ناحیه خداوند عنایت شده و تکوینی میباشد و ربطی به افعال اختیاری انسان ندارد ـ که انسان در اثر کار اختیاری میتواند بدترین یا بهترین جنبده روی زمین باشد ـ ولی انسان این شایستگی را داشته که مورد عنایت حضرت حق واقع شود و در این امر هم فرقی بین زن و مرد وجود نداشته باشد. از آیاتی که به کرامت انسان (چه زن و چه مرد) اشاره دارند، آیه 70 از سوره اسراء است که میفرماید: به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.42
درباره آیه مزبور، گرچه نظریات گوناگونی وجود دارد، ولی همه آنها این مسئله را قبول دارند که در مورد تکریم الهی بودن انسان، فرقی بین زن و مرد نیست.43
تفاوتهای زن و مرد
گرچه در بحث قبلی به چند اشتراک درباره زن و مرد اشاره شد، ولی باید توجه داشت که با وجود این اشتراکهای فراوان تفاوتهای عمدهای نیز میان این دو وجود دارد که در حوزهها و در ابعاد گوناگونی قابل طرح است. در اینجا به مهمترین آنها اشاره میگردد.
الف. تفاوتهای زیستی و جسمانی
بین زن و مرد علاوه بر تفاوتهای جسمانی ظاهری مثل تفاوت در آلت، سینه، الگوی صورت، بدن، تفاوتهای جسمانی درونی فراوانی وجود دارد. تفاوت زن و مرد از دنیای رحم آغاز میشود و از همان ابتدا پسرها دارای دو کروموزوم جنسی XYو دخترها دارای دو کروموزوم XXهستند. سلول جنسی ماده (تخمک) همواره دارای کروموزوم Xاست، اما سلولهای جنسی نر (اسپرم) گاه دارای کروموزوم X و گاه دارای کروموزوم Y است. اگر اسپرم دارای کروموزوم Xتخمک را بارور نماید، فرزندْ دختر وگرنه پسر خواهد بود.
در بدن زن هورمونهای استروژن بیشتر ترشح میشود و غلبه دارد، در حالی که در بدن مرد هورمونهای آندروژن بیشتر ترشح میشود و همین هورمونها نیز موجب صفات مردانه و زنانه میگردد.44
پسرانْ اسکلت حجیمتر، مغز، شش و قلبهای بزرگتری دارند و از رشد ماهیچهای بیشتری برخوردارند و با افزایش سن در فعالیتهایی که نیاز به مهارتهای حرکتی دارد، برتری خود را نشان میدهند. در نقطه مقابل، رشد جسمی دختران، چه در ابتدای تولد، چه در زمان راه افتادن و چه هنگام بلوغ زودتر از پسرهاست. مقاومت آنان در مقابل بیماریها بیشتر بوده و کمتر از پسرها آسیبپذیر هستند.45 مقاومت پسران در برابر حوادثی مانند جدایی والدین یا فوت یکی از آنها و در برابر بیماریهای اوایل تولد یا دوران رشد کمتر از دختران است و بیش از دختران، مستعد ناهنجاریهای دوران رشد، از قبیل ابتلا به صرع و فلج مغزی هستند.46 توانایی زنان و مردان در قوای بینایی و شنوایی هم تا حدودی متفاوت است. چشمان مردان بزرگتر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و دور طراحی شده است، اما دایره دید زنان وسیعتر از مردان است و میتوانند در یک لحظه چیزهای بیشتری را در حوزه دید خود قرار دهند و این به دلیل آن است که سفیدی چشم زنان بیش از مردان است و سیگنالهای مختلف بصری را دریافت و ارسال میکنند.47
دستگاه تناسلی زن از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و همچنین مسائلی همچون، قاعدگی، تحولات هورمونی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را نیز در خود دارد. استخوانبندی زن به ویژه در قسمتهای جمجمه و لگن با مرد تفاوت عمده دارد، به گونهای که به وسیله استخوانها میتوان جنسیت را تشخیص داد. علاوه بر آن، بین دستگاه ادراری، قلب و ریه نیز تفاوتهایی وجود دارد.48
ب. تفاوتهای روانشناختی
بیشترین تفاوتهای بین زن و مرد تفاوتهای روانشناختی است و همین تفاوتهای روانشناختی است که به طور عمده موجب تفاوتهای رفتاری و مانند آن در زنان و مردان میگردد. زن و مرد در بیشتر ویژگیهای روانشناختی با هم متفاوت هستند؛ مهمترین آنها عبارتند از:
1. تفاوت در تمایلات جنسی: رفتارها و تمایلات جنسی از مواردی است که زن و مرد در آن تمایز آشکاری دارند. تحقیقات نشان میدهد که مردان به دلایل تفاوت فیزیولوژیکی،49 تمایل بیشتری به مسائل جنسی دارند. مؤسسه «کینزی» که بزرگترین نهاد تحقیقاتی در موضوع مسائل جنسی است، در تحقیقات خود نشان داده که میل به ارتباط با زنان متعدد در نهاد مرد تعبیه شده است.50 در بیشتر جانوران میل جنسی نر بیش از ماده است که این نکتهای با اهمیت برای بقای نسل تلقّی میشود.51 تحریک جنسی در مردان در مقایسه با زنان سریعتر، آسانتر و با فراوانی بیشتر صورت میگیرد. مردان سریعتر از زنان تحریک میشوند و بیشتر از طریق بینایی این تحریکپذیری اتفاق میافتد. از اینرو، تصاویر جنسی و صحنههای جذاب و زنان زیبا، آنان را بیشتر تحریک میکند. زنان غالبا دیر تحریک میشوند و تحریکپذیری آنان بیشتر به وسیله قوّه شنوایی و لامسه است.52 از اینرو، کلمات محبتآمیز و تحریکات بدنی آنان را بیشتر تحریک میکند.53
در متون دینی نیز اشارات فراوانی به مسئله تفاوت جنسی شده است که از مهمترین آنها عبارتند از:
الف) میل جنسی مردان از نظر کمّی برتر و میل جنسی زنان از نظر کیفی برتر است. امام علی علیهالسلام فرمودند: «همت و تلاش حیوانات شکمشان و تلاش زنان به دست آوردن مردان است.»54
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «خداوند صبر ده مرد را به زن داده است، ولی به هنگام تحریک و هیجان به اندازه ده مرد شهوت دارد.»55
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «خداوند متعال برای شهوت ده جزء خلق کرده که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.»56
ب) زنان در مقایسه با مردان در برابر ارضا نشدن نیازهای جنسی بردبارترند. امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «خداوند به زنان لذت جنسی دوازده نفر و صبر دوازده نفر عنایت کرده است.»57
ج) زن و مرد از نظر تحریکپذیری جنسی متفاوتند؛ مردان سریعتر از زنان تحریک میشوند و بیش از زنان از طریق بینایی به تهییج جنسی میرسند. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهمیفرمایند: «وقتی خواستید با همسرتان زناشویی داشته باشید عجله نکنید.»58
و در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام فرمودند: «وقتی یکی از شما خواست با همسرش زناشویی داشته باشد، قبلش ملاعبه و تحریک جنسی داشته باشد، به درستی که این کار نیکو و پسندیده است.»59
د) حس حسادت جنسی مربوط به زنان و حس غیرت مربوط به مردان است. امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «غیرت مربوط به مردان است و وجود این صفت در زنان، حسد میباشد و خداوند به دلیل غیرت مردان، حرام کرده بر زنان مگر یک شوهر را، ولی برای مردان چهار زن را اجازه داده.»60
به دلیل همین تفاوتهای جنسی و تفاوت در تحریکپذیریهاست که در روایاتْ توصیه به ملاعبه، اظهار محبت و امثال آن شده است. روانشناسان اعتقاد دارند که اگر زن در برقراری روابط جنسی بهره کافی و طبیعی را نگیرد در برقراری مجدّد آن بیرغبت شده و رفتارهای روانی ناهنجار از خود نشان میدهد. همچنین زنان نیازمند هستند علاوه بر درک توانایی مرد برای روابط جنسی، کلمات محبّتآمیز، اطمینانبخش، اظهار عشق و جملات عاطفی بشنوند و نیاز دارند تا مردان این کلمات را به زبان جاری کنند و علاقه قلبی کافی نیست.61
جانگری در این زمینه میگوید: بیشتر مردان از گفتن چنین جملهای (من دوستت دارم) اکراه دارند. آنها فکر میکنند تکرار این جملات، همسرتان را آزرده یا خسته میکند، اما باید بدانند تکرار جملات محبتآمیز هیچگاه اثر بد ندارد. زمانی که مرد این جملات را به زبان میآورد مثل این است که به همسرش این امکان را میدهد که فرایند دوست داشتن را احساس کند.62 پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم هیچگاه از قلب زن بیرون نمیرود.»63
2. تفاوت عاطفی: زنان با مردان در بُعد عواطف و احساسات نیز تفاوتهای آشکاری دارند. روابط اجتماعی قویتر، نوع دوستی بیشتر، صمیمیت فراوان، توجه زیاد به دیگران و حمایت زیاد از سایرین از ویژگیهای زنها میباشد. زنان به طور طبیعی به احساسات لطیفتر و عواطف ملایم و ظریف مجهز هستند. مغز دختران در مقابل انسانها و چهرهها حساسیت بیشتری دارد، از اینرو، زنان نسبت به همدردی و همدلی بسیار حساسند، اما مغز پسران در مقابل اشیا و اشکال واکنش بیشتری نشان میدهد، از اینرو، برای ساخت نظام، مناسب هستند. ویژگی همدلی و عواطف زنانه سبب میشود که بتوانند بهتر و سریعتر تغییرات احساسی و عاطفی دیگران را حس کنند، راحتتر افکار و احساس خود را با دیگران سازگار نمایند و با راحتی بیشتری از دیگران مراقبت کنند. زنان در مرزگشایی از ارتباطات غیر کلامی، حالات چهره و احساس حالات دیگر، از مردان قویتر میباشند. گفتوگو و تبادلنظر برای پسران وسیلهای برای انتقال پیام است، اما برای دختران بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است. دختران بیشتر دستخوش احساسات میشوند و در مهار احساسات و مخفی نگه داشتن آن توانایی کمتری دارند.64 زنان قدرت سازگاری و انعطاف بیشتری دارند، از اینرو، هنگام برقراری رابطه با مرد تسلیم وی شده و خود را با او وفق میدهند. در مسائل عشق تقریبا همیشه زن است که قلمرو مرد را میپذیرد و نه بر عکس. شهید مطهّری با به کارگیری واژه «رأفت» و با بیان تفاوت میان شهوت و رأفت، این ویژگی را از شاهکارهای آفرینش و چیزی فراتر از حس استخدام و منفعتطلبی میداند و مینویسد:
گرچه علاقه زن و مرد یکدیگر طرفینی است، اما بر خلاف اجسام بیجان، این جسم کوچکتر (زن) است که جسم بزرگتر را به سمت خود میکشاند. خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و عشق و زن را مظهر محبوبیت، عواطف و معشوقیت قرار داده است.65
به دلیل عاطفی بودن زنان، آنها معمولاً در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مردها نمیرسند، ولی در ادبیات، نقاشی، شعر و سایر مسائلی که با ذوق و احساسات مربوط است دست کمی از مردها ندارند. جانگری میگوید: به دلیل عاطفیتر بودن زنان، آنها از شوهرشان بیشتر دلسوزی میخواهند، در حالی که مردها بیشتر اعتقاد و اعتماد همسرشان را میخواهند. وقتی مرد نشان میدهد که به احساسات همسرش و به آنچه در دل او میگذرد اهمیت میدهد، زن حس میکند که شوهرش نگران و دلواپس و غمخوار اوست.66
دانشوران اسلامی، به ویژه در عصر حاضر با بهرهگیری از روایات به ویژگیهای عاطفی و احساسات سرشار زنان تأکید کردهاند. تا آنجا که علّامه طباطبائی زن را دارای حیات عاطفی دانسته است و آیتاللّه جوادی آملی احساسات زنانه را موجب پیشتازی زن در سلوک معنوی و عرفانی میداند. آیتاللّه مصباح نیز بر این باور است که تفاوت در کارکرد عقلی زن و مرد حاصل از غلبه احساسات و عاطفه در زنان است، نه ضرورتا وجود ضعف در استعداد عقلی.67
در کلام ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز به برتری عاطفی زنان اشارههایی شده است که نمونههایی ذکر میگردد:
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «چه خوبند فرزندان دختر! اهل ملاطفت (عواطف)، کمک و یاریکننده، انسگیرنده، با خیر و برکت و اهل پاکیزگی.»68
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «حضرت ابراهیم از خداوند طلب دختر نمود تا پس از مرگش بر او بگریند و عزایش را گرم و با شور نگه دارند.»69
دختر به دلیل عاطفه و احساس زیاد، نسبت به دیگران، به ویژه پدر و مادر اظهار لطف و عاطفه بیشتری میکند.
3. تفاوت در علایق و گرایشها: از دیگر ویژگیهای روانی زنان، علاقه به زیبایی و دلبستگی به زیورآلات و مظاهر دنیوی است که این ویژگی در مردان کمتر مشاهده میشود. همچنین خودآرایی، خودنمایی، پوشیدن لباسهای توجهبرانگیز، علاقه به دوستیهای انفرادی (بر عکس پسران)، تجمّلگرایی در امور زندگی و حتی در چیدن سفره و پخت غذا، از ویژگیهایی است که زنان با مردان تفاوت آشکاری دارند.70 حتی در گرایش به بازیها و نوع تفریحات بین زن و مرد تفاوت وجود دارد و دختران بیشتر به بازیهای آرام، سبک، لطیف و احساسی روی میآورند و پسران به بازیها و ورزشهای خشن و سنگین. زنان در بروز و ظهور عصبانیت نیز با مردان متفاوت بوده و عصبانیت خود را بیشتر به شکل غیرمستقیم، یعنی مقاومت منفی که گاه به شکل قهر، کینهتوزی، سکوت یا شایعهپراکنی است ظاهر میسازند، در حالی که مردانْ عصبانیت خود را غالبا به صورت خشونتهای فیزیکی اعمال میکنند و میل بیشتری به رقابت دارند.
در آموزههای دینی، به ویژه آموزههای قرآن کریم به تجمّلگرایی، خودنمایی و گرایش به جاذبهها در زن توجه شده است. قرآن کریم در سوره زخرف آیه 18 مأنوسبودن با زر و زیور را از ویژگی زنان بیان کرده است. همچنین در سوره احزاب آیه 33 آمده است: ای زنان، (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید؛ مانند خود نمایی دوران جاهلیت نخستین.
و در آیه دیگری میفرماید: زنان (در برابر نامحرمان) با زینتها و آرایشهایشان خودنمایی نکنند.71 از اینکه قرآن کریم فقط زنان را از خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبههای جنسی خود در برابر نامحرم نهی کرده و از خودنمایی مردان سخنی نگفته، استفاده میشود که خودنمایی از ویژگیهای خاص زنان است و در مردان کمتر پیدا میشود. شهید مطهّری درباره آثار این ویژگی (خودنمایی) و نیز اختصاص آن به زنان مینویسد:
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی، از این نوع حسّ شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس بدننما و آرایشهای تحریککننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. لذا تبرّج و خودآرایی مخصوص زنان است و دستور پوشش و حجاب نیز برای آنان مقرر شده است.72
شاید بتوان گفت دلیل قویبودن حیا در وجود زن نیز برای این است که این ویژگی خودآرایی، تعدیل و کنترل شود و از آسیبهای احتمالی آن جلوگیری گردد. امام صادق علیهالسلامدرباره حیای زنان میفرمایند: «حیا ده جزء دارد که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان نهاده شده است.»73
صفت حیا نوعی ترس در انجام کارهای خلاف در انسان ایجاد میکند. وجود این صفت در زنان سبب میشود که آنان با احساس آسیبپذیری جنسی ـ که این آسیبپذیری هم حاصل از جذابیت جنسی زن برای مرد و هم ضعف قوای بدنی زن در دفاع از خود است ـ پیشاپیش خود را از زمینههای خطر دور سازند.
4. تفاوت در هوش و حافظه: اگر چه هوش و حافظه به عوامل متعددی از جمله عوامل ارثی و محیطی وابستهاند و هر کدام از اینها در تقویت حافظه و رشد استعدادهای مربوط به هوش دخالت دارند، اما بین زن و مرد از لحاظ هوش و حافظه تفاوتهایی وجود دارد. ناگفته نماند عمده این تفاوتها در تواناییهای ویژه است و در هوش کلی بین زنان و مردان تفاوت آشکاری ثابت نگردیده است. مطالعات دانشمندان نشان داده است که هر یک از دو نیمکره مغزْ فعالیتهای متمایزی دارند و در رفتارهای متفاوت زن و مرد نیز تأثیرات متفاوتی بر جای میگذارند. نیمکره راست مسئول پردازشاطلاعات فضایی و نیمکره چپ متصدی پردازش اطلاعات کلامی است. با افزایش سن فعالیت دو نیمکره متمایزتر میشود. این تمایز در پسران بیشتر از دختران مشاهده میشود. نتیجه این تمایز آن است که پسراندرپردازشاطلاعاتفضاییو ریاضیات، به ویژه در هندسه تجسّمی موفقتر عمل میکنند.74
مردان در دریافت و شناخت مفاهیم انتزاعی برتری دارند، اما زنان در کاربرد لغات، ادای کلمات و مهارتهای خواندن و سخنوری موفقترند. دختر بچهها زودتر از پسرها زبان باز میکنند و لکنت زبان کمتری دارند. زنها در آزمون کلامی و حافظه بصری از مردان قویتر هستند. مردان در آزمون غیرکلامی، به ویژه استعداد تجسّم فضایی قویتر هستند. مردها در استعداد عددی بالاترند و دختران در حافظه لغات برتری دارند.75
اگر چه بعضی از افراد مانند فمینیستها تلاش کردهاند تا تفاوتهای هوشی و روانی زن و مرد را به محیط و شرایط محیطی نسبت دهند، ولی پژوهشها زمینههای زیستی را تأیید نمودهاند. بررسیها نشان داده است که مغز مردان در قسمت مربوط به حسابگری و قسمت مربوط به طبقهبندی و مرتب کردن اطلاعات، تفاوت آشکاری با زنان دارد و مغز مردان اطلاعات را منظمتر و مرتبتر طبقهبندی میکند. همچنین ثابت شده که وسعت منطقهای از مغز که هنگام درگیری زنان با خاطرات غمانگیز فعال میشود هشت برابر مردان است و احتمالاً علت اینکه افسردگیهای عمده در زنان دو برابر مردان است، از همینجا ناشی میشود.76
5. تفاوت ادراکی و عقلانی: یکی دیگر از تفاوتهای میان زن و مرد تفاوت ادراکی و عقلانی است. قبل از پرداختن به دیدگاه اندیشمندان و روانشناسان درباره این تفاوت، اشارهای به مفهوم عقل و ادراک لازم است.
مفهوم عقل: اهل لغت برای عقل معانی متعددی ذکر نمودهاند. المنجد برای عقل این معانی را ذکر میکند: بستن، بند آوردن، به زمین زدن، به بلوغ رسیدن، پیبردن، فهمیدن و درک کردن.77 در اصطلاح برای عقل معانی زیادی در منطق و فلسفه بیان شده است که از جمله آنها عبارتند از:
ـ قوّه ادراک خیر و شرّ و تشخیص بین آنها، قوّه تشخیص خوب و بد؛
ـ قوّه نظمدهنده زندگی؛78
ـ قوّه تشخیص مصالح و مفاسد و حجت باطن؛
ـ نیروی کلی شناختی کهکارشدرک و تشخیص است؛
ـ ابزار عالی شناخت و ادارک.
آیتاللّه مصباح درباره مفهوم اصطلاحی عقل میفرماید: عقل یکی از ابزارهای عالی شناخت است و شناختها و ادراکاتی که به وسیله این قوّه حاصل میشود، به نام ادارک عقلی یاد میکنند. بنابراین، انسان علاوه بر قوای حسّ و خیال از قوّه عاقله نیز برخوردار است که به وسیله آن از مجموع صورتها و ادراکات جزئی (مجموع اطلاعاتی که از طریق حواس ظاهری و قوّه خیال به دست آمده) مفاهیم کلی را درک میکند. بنابراین، عقل نوعی شناخت و ادراک کلی را برای فرد میسر میسازد.79
با توجه به تعاریف مزبور و با توجه به کاربرد عقل در قرآن و روایات میتوان گفت: عقل یک نیروی کلی شناختی است که به وسیله آن از ادراکات جزئی میتوان به ادراکات کلی رسید و همچنین مصالح و مفاسد و خیر و شر را تشخیص داد.
حال که به اجمال با مفهوم لغوی و اصطلاحی عقل آشنا شدیم، به تفاوتهای عقلانی زن و مرد میپردازیم. در برخی آیات قرآن به شکل تلویحی و در روایات متعددی به صراحت به تفاوتهای عقلی زن و مرد اشاره شده است. همچنین اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی و حتی روانشناسان نیز به این بحث پرداختهاند. ما در اینجا به طرح برخی از آن مباحث میپردازیم. اما پیش از پرداختن به نظریات و دیدگاههای اندیشمندان اشاره به این نکته لازم است که فلاسفه اسلامی از زمان ابنسینا قوّه عاقله را دارای دو کارکرد دانستهاند:80 کارکرد عقل گاهی قضاوت درباره واقعیتهاست و در اینباره قضاوت میکند که فلان معنا حقیقت دارد یا نه؟ واقعیت این شیء چیست و آیا این شیء چنین خاصیتی را دارا میباشد یا نه؟ در این کارکرد عقل را عقل نظری مینامند که مبنای علوم طبیعی، علوم ریاضی و فلسفه الهی است. کارکرد دیگر عقل، قضاوت درباره بایدها و نبایدهای عملی و امور ارزشی است که در این کارکرد به آن عقل عملی میگویند. در عقل عملی آنچه مورد قضاوت قرار میگیرد خوبیها و بدیهای یک عمل است و با مفاهیمی چون زشت (قبح) و زیبا (حُسن)، امر و نهی و مصادیق جزئی سر و کار دارد. عقل عملی مبنای علم اخلاق، تدبیر منزل سیاست و مسیر سعادت انسان را در زندگی مشخص میکند. برخی از فلاسفه غربی کارکرد دیگری برای عقل ارائه نمودهاند و واژه عقل ابزاری را به معنای اتخاذ کارآمدترین وسیله برای رسیدن به هدف به کار گرفتهاند؛ یعنی عقل ابزاری مفهوم راههای رسیدن به آرزوها و امیال را مشخص میکند.81
با توجه به این کارکردها باید حوزه تفاوت زن و مرد را مشخص نمود. آیتاللّه جوادی آملی تفاوتی بین عقل زن و مرد نمیداند و میفرماید: اگر تفاوتی بین زن و مرد باشد، این تفاوت صرفا در ناحیه عقل ابزاری (اجتماعی) است. ایشان تمام روایات مربوط به ناقص بودن عقل زنان را توجیه کرده و مربوط به زنان خاصی میدانند.82 آیتاللّه مصباح معتقد است که زن در استعداد عقلی با مرد یکسان است، اما به دلیل آنکه زن از نظر طبیعی دارای عاطفه و احساسات بیشتری است، کارکرد عقلی او تا حدودی تضعیف میگردد. ایشان در تبیین این دیدگاه میگوید: احساسات، عواطف و انفعالات طبیعی زن سبب بروز رفتارهای دیگرخواهانه و تأثیرپذیری بیشتر از او میشود. این ویژگیهای سبب شده تا زن زودتر از مرد بخندد، بگرید و یا دستخوش سایر انفعالات شود. عاطفه بیشتر زن سبب توانمندی وی در عرصههایی است که نیازمند احساساتی فزونتر، در قالب مهر و محبت، رقت قلب و عطوفت مادرانه است. غلبه احساسات و عواطف، قدرت تفکر، دور اندیشی و داوری زن را کم میکند و روحیه انفعالی وی نظارت و حکومت عقل را تضعیف مینماید. به همین دلیل داوریهای زن اغلب سطحی و غیرواقعگرایانه است. بنابراین، شاهدی در دست نیست که به طور قطع نشانگر نقص زن در استعداد عقلی باشد، بلکه دلیل برتری مردان در قدرت تعقل به دلیل ضعف دشمنان عقل در مردان و قویبودن دشمنان عقل (احساسات زیاد) در زنان است.83 علّامه طباطبائی نیز اعتقاد دارند که مرد دارای حیات تعقلی و زن دارای حیات احساسی است و علت سرپرستی مردان بر زنان به دلیل برتری نسبی مردان [را] در قوای عقلی میداند که نتیجه این برتری، توانمندی بیشتر در مقابله با مشکلات و تحمل سختیها، احراز مدیریت خانه و مسائل خانوادگی و اجتماعی است.84
آلوسی از مفسّران اهلسنّت و امینالاسلام طبرسی مفسّر نامدار شیعی و صاحب تفسیر مجمعالبیان نیز بر برتری مرد در تصمیمگیری، رأی استوار و برتری عقلی تأکید دارند.85
علاوه بر این، اندیشمندانی مانند لبیب بیضون شارح نهجالبلاغه به تفاوت عقل عملی زن و مرد و علّامه محمّدتقی جعفری به نقص در عقل نظری زن تأکید کردهاند.86 آیتاللّه مصباح و علّامه طباطبائی نیز تفاوت زن و مرد در دو حوزه نظری و عملی را پذیرفتهاند و علّامه طباطبائی در بحث تفاوت زن و مرد در ارث، به برتری تدبیر مردانه اشاره میکند.87
نکتهای که در پایان قابل ذکر است این است که بحث تفاوتهای عقلی مربوط به نوع زنان و نوع مردان است و الّا ممکن است در مصداق زنانی باشند که از حیث عقل و ادراک بر بعضی از مردان برتری داشته باشند.
مطلب آخر اینکه ممکن است با پذیرش تفاوت عقلی میان زن و مرد با این اشکال مواجه شویم که روایات بسیاری، عقل را عامل نجات انسان دانسته و همچنین درجات بهشت را به میزان برخورداری از عقل وابسته کردهاند. بنابراین، نتیجه پذیرش تفاوت عقلی زن و مرد، اذعان به نابرابری در جایگاه ارزشی آنان است. پاسخ به این اشکال با توجه به مباحثی که قبلاً درباره اشتراکات کمالی زن و مرد بیان شد، روشن میگردد. اما در تکمیل بحث قبل میتوان این نکات را اضافه کرد که در نگاه آموزههای دینی در درجات کمالی تفاوت آشکاری بین زن و مرد وجود ندارد و قرآن کریم به صراحت میفرماید: هر کسی کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیات پاک زنده میداریم و پاداش آنها را با بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد.88
توجه به آیات مذکور به اضافه ادلّه عمومی تکلیف که زن و مرد را در برابر خداوند مسئول میداند و عقل را نیز شرط تکلیف میشمارد و حتی دختران را قبل از پسران مکلّف کرده و به حضور کبریایی خود میپذیرد، این پیام را به همراه دارد که نباید تفاوت در عقل نظری و عملی را به قدری فاحش و زیاد دانست که نقصانی در مراتب اخلاقی و سعادتمندی زنان ایجاد کند، بلکه اثر آن ـ چنانکه گذشت ـ در عدم واگذاری برخی مسئولیتهایی که نیازمند دوراندیشی بیشتر و پرهیز از احساسات است ظاهر میشود. علّامه طباطبائی در ذیل آیه 34 از سوره نساء پس از بیان توضیحاتی درباره برتری مردان بر زنان میفرمایند: فضیلت مطرح شده در آیه به برتریهایی اشاره دارد که مربوط به تنظیم امور دنیوی، یعنی امور مربوط به زندگی روزمره انسان و مصلحت اجتماعی است و هرگز به معنای فضیلت و برتری واقعی از نگاه اسلام، یعنی تقرّب به درگاه خداوند و رسیدن به درجات معنوی خاص نیست؛ چراکه در اسلام برتریهای عادی و جسمانی ملاک برتری واقعی نیست.89
حکمت تفاوتهای زن و مرد
در آموزههای اسلامی چنان که تفاوتهای ظاهری و طبیعی میان دو شخص مثل شکل ظاهری، هوش، حافظه و ذوق هنری نمیتواند نشانهای از تفاوت در جایگاه کمالات انسانی و ارزشی تلقّی شود، تفاوتهای طبیعی دو جنس (زن و مرد) نیز چنین است و دلیل برتری انسانی و ارزشی یکی بر دیگری نیست.
از سوی دیگر، بر اساس تعالیم قرآن و بر اساس هدفمندی خلقت و حکمت خداوند این نتیجه به دست میآید که در جهان هر چیز به اندازه و حساب شده و از روی حکمت خلق شده است.90 بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در تفاوتهای میان مرد و زن رازی نهفته است و هرگز نمیتوان این تفاوتها را مانند بسیاری از فمینیستها نادیده گرفت، بلکه باید آنها را از شاهکارهای خلقت و حکمت و مصلحت پروردگار عالم دانست.
با توجه به نکات مزبور میتوان تحلیلی از تفاوتهای زن و مرد در اندیشه دینیو حتی علوماجتماعی ارائه نمود:
الف. تفاوتهای صنفی میان زن و مرد، هدفمند و حکیمانه طراحی شده است و با توجه به طرح کلی خلقت است و تلاش در راستای تضعیف و یا برداشتن آنها، حرکت بر خلاف نقشه حکیمانه است.
ب. تفاوتها موجب میشوند تا خلقت زن و مرد در راستای تکمیل همدیگر باشد، بدین معنا که خداوند تمامی موهبتها را به یک صنف عطا نکرده است. از اینرو، هر یک از دو صنف دیگری را واجد ویژگیهایی مییابد که خود فاقد آن است و همین تفاوتها زمینه جذابیت را برای این دو صنف فراهم میسازد و آنها را به همدیگر پیوند میدهد.
ج. تفاوت در میان زن و مرد موجب تفاوت در نقشها و وظایف میگردد و موجب میشود تا نقشهای متفاوتی برای زن و مرد طراحی گردد که مناسب با توانمندیهای طبیعی آنان و تکمیلکننده نقشهای طرف مقابل باشد. برای مثال، نقش نانآوری مرد، هم متناسب با شرایط جسمی و روحی مرد است و هم زمینهساز ایفای نقش مادری زن و همسر است. تفاوتهای طبیعی زن و مرد و تفاوت در نقشها زمینهساز کارآیی زن و مرد در جهات دنیوی و تسهیلکننده حرکت معنوی آنان است. از اینرو، زن و مرد خلق شدهاند تا یکدیگر را به کمال برسانند، نه اینکه زن صرفا ابزاری برای تکامل مرد باشد.
د. اگر چنانچه در نظام ارزشگذاری، ایفای نقشها و حقوق مرد و زن هماهنگ با ویژگی و تفاوتهای تکوینی آنان نباشد، نتیجهاش ایجاد تعارض میان زن و مرد، کاهش کارآیی زن و مرد و تزلزل خانواده خواهد بود؛ مثلاً، اگر ویژگی ذاتی زن اقتضا کند که به کارهای خانهداری و یا کار در محیطهای آرام و بدون حضور جنس مخالفْ مبادرت ورزد، وادار کردن او به شغل ویژه مردان، موجب تعارض در ویژگی طبیعی او و خواستههای اجتماع میگردد و این موجب افسردگی و اضطراب زن میگردد.
ه . وجود تفاوت بین زن و مرد و آگاهی از این تفاوتها و احترام به آنها موجب رونق هر چه بیشتر زندگی و زمینهساز حرکت جامعه به سوی کمال و تعالی خواهد بود. همچنین وجود این تفاوت موجب جذب شدن زن و مرد به یکدیگر و طلب یکدیگر و اظهار عشق و علاقه خواهد بود. جان گری مینویسد: باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوتهای یکدیگر احترام گذارند تا نسبت به همدیگر نزدیکتر و صمیمیتر شوند. الکسیس کارل میگوید: به راستی اگر زن دارای ویژگیهای جسمی و روانی و اخلاقی مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگی برای وصال در مرد را نمیتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالیترین هنر خود که صیدوشکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.91
و. تفاوت بین زن و مرد موجب ایجاد نشاط در زندگی شده و خانواده به سوی زندگی بالنده پیش میرود. جان گری مینویسد: هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه قابل توجه را از دست میدهند. زندگی کردن با شخصی که مثل خودمان است بسیار خستهکننده میباشد.92 تفاوت روانی زن و مرد موجب توازن و تعادل در زندگی میگردد؛ مثلاً، سردی مرد با گرمی زن متعادل شده و قاطعیت و تهاجمی بودن مرد با انتقادپذیری و عشق زن متوازن میشود.
ز. وجود تفاوت بین زن و مرد زمینهساز بروز استعدادهای بالقوه در هر دو جنس شده و آنها را به طرف تکامل رهنمون میشود. برای مثال، مردان نیازمند اعتماد، پذیرش و قدردانی از طرف همسرشان هستند و از سوی دیگر زنان نیازمند مراقبت، ادراک و احترام هستند. این نیازها در زنان و مردان از هر نژاد و فرهنگی که باشند مشترک است. با توجه به این ویژگیها در زن و مرد، هر چه مردان بیشتر به مراقبت زنان بپردازند اعتماد بیشتری را از ناحیه آنان کسب میکنند. در واقع، با ارضای نیاز طبیعی زن که مراقبت و توجه است، نیاز طبیعی مرد که اعتماد از سوی همسر است ارضا میشود. از سوی دیگر، اگر زنان به مردها اعتماد کرده و آنها را قهرمان زندگی خود بدانند، مردان انرژی گرفته و بیش از پیش به مراقبت از همسر و رفع نیازهای او میپردازند. همچنین اگر مردان درک بیشتری نسبت به نیازها و احساسات همسران خود نشان دهند، زنان احساس میکنند که بیشتر درک شدهاند و به همان اندازه بیشتر میتوانند پذیرای مردان باشند و از آنها سپاسگزاری کنند. همینطور آنگاه که مرد احساسات و نیازهای زن را محترم میشمارد و به انتخابهای او بها میدهد، با قدردانی و سپاسگزاری زن رو به رو خواهد شد. به عبارت دیگر، زنان در مقابل احترامی که از سوی مردان میبینند به قدردانی از آنها میپردازند و چون قدردانی از نیازهای طبیعی مردان است آنها مستقیما با احترام به زنان این نیاز خود را ارضا میکنند. از سوی دیگر زنان نیز به احترام نیاز دارند و آنگاه که به قدردانی از همسران خود میپردازند در مقابل، با احترام آنها مواجه شده و این تعامل و ارتباط در طول زندگی ادامه خواهد داشت و علاوه بر اینکه موجب باصفا شدن و پویا بودن زندگی میشود، موجب بروز استعدادهای عاطفی زن و شوهر نیز میگردد.
جان گری میگوید: وقتی زن و مرد با هم زندگی میکنند کامل میشوند. آنگاه که تواناییهایی شخصی مرد رشد میکند و بالغ میگردد، طبیعت مراقبت و مهرورزی، ادراک و احترامش پرورش و توسعه مییابد و حالتِ سردِ حسابگر و خودمحور او به حالتی کاملاً گرم و انسانی تبدیل میشود. همچنین وقتی که زن در سایه تعامل با شوهر رشد کرد و با تجربه شد و به تواناییهای خود دسترسی پیدا کرد، بیشتر سرشت پذیرش، اعتماد و قدردانی او آشکار میشود. از اینرو، زمانی که مرد سرشت مراقبت، ادراک و احترام خود را پرورش میدهد، خود به خود نیازهای عاطفی اصلی زن خویش را تأمین مینماید و وقتی زن سرشتهای طبیعی خود که عبارتند از: پذیرش، قدردانی و اعتماد را پرورش میدهد به صورت ناخودآگاه نیازهای عاطفی اصلی مرد برآورده میشود.93
نتیجهگیری
1. نیاز به خانواده یکی از اساسیترین و طبیعیترین نیازهای انسان به شمار میرود.
2. خانواده از منظر دینی، نهادی مقدّس و دارای جایگاهی ویژه تلقّی شده است.
3. زن و شوهر به عنوان ارکان اصلی خانواده نقش کلیدی در بالندگی خانواده دارند.
4. جایگاه پدر به عنوان مدیر و سرپرست خانواده، جایگاهی ممتاز است.
5. زن و مرد به عنوان دو موجود متفاوت، تفاوتهای بسیار و همچنین اشتراکات فراوانی با هم دارند.
6. تفاوت زن و مرد هدفمند بوده و از روی حکمت و مصلحت است و ویژگیهای مرد و زن و همچنین تفاوتهای آنان هماهنگ با نقش حیاتی است که در خانواده و جامعه از سوی خالق متعال مشخص گردیده است.
7. وجود تفاوتهای عاطفی، روانشناختی، عقلی، ذهنی و... بر اساس مصالح و حکمتهایی بوده که در خلقت جهان و هدفمندی آن وجود دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 کارشناس ارشد روانشناسى بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. تاریخ دریافت: 12/7/87 ـ تاریخ پذیرش: 25/10/87.
2ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 100، ص 222.
3ـ ذاریات: 56.
4ـ روم: 21.
5ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، 1367، ص 389.
6ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 324.
7ـ محمّدبن حسنحرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1412،ج20،ص 18.
8ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، 1408، ج 14، ص 150.
9 محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 39.
10ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 14، ص 153.
11ـ ف. چ، بورنستین، روشهاى درمان مشکلات زناشویى، 1380، ص 12ـ13.
121. Egocentrism.
132. Decent Ration.
14ـ محمود منصور و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، 1374، ص 359.
15ـ حسین محبوبىمنش، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان 26، ص 183.
16ـ ویرجینا ستیر، آدمسازى در روانشناسى خانواده، 1370، ص 131.
173. Feminity.
184. Mesculinity.
19ـ ناک استیون، ازدواج در زندگى مردان، 1382، ص 78.
20ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، 1386، ص 60.
21 همان.
22ـ خانواده هستهاى (nuclear family) خانوادهاى است تشکیل شده از والدین یا یکى از آن دو و فرزندان وابسته به آنها. (حسین بستان، اسلام و جامعهشناسى خانواده، 1383، ص 55)
23ـ ف. ج، زیمون، مفاهیم و تئورىهاى کلیدى در خانواده درمانى، 1379، ص 235.
24ـ نساء: 34.
25ـ اسراء: 23 / لقمان: 15.
26ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 158.
27ـ همان، ص 68.
28ـ سیدحسین صفایى و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، 1376، ص 125.
29ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، 1378، ج 3، ص 80.
30ـ محمّدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 93ـ94.
31ـ مقصود از سرشت و حقیقت، همان وجه مشترک انسانها مىباشد؛ یعنى حلقههایى که افراد بشر را در گذشته و آینده به هم پیوند مىزند. ر.ک. احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، 1377، ص 65.
32ـ نحل: 58.
33ـ نساء: 1.
34ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بىتا، ج 3، ص 8.
35ـ روم: 21.
36ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، 1983، ج 4، ص 136.
37ـ همان.
38ـ ذاریات: 56.
39ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 314.
40ـ آلعمران: 195.
41ـ نحل: 97.
42ـ اسراء: 70.
43ـ براى تفصیل بیشتر ر. ک. محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، 1376، بخش انسانشناسى، ص 365 تا 375.
44ـ ایتال اتکینسون، زمینه روانشناسى، 1384، ج 1، ص 678ـ679.
45ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، 1379، ص 340.
46ـ داود حسینىنسب، «نقشآموزى جنسیت و تفاوتهاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علومانسانى1ـ2، ص 20.
47ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، ص 112.
48ـ کریستین گان، استخوانشناسى و مفصلشناسى، 1375، ص 4.
49ـ به دلیل اینکه غده هیپوتالاموس که مرکز کنترل احساسات، ضربان قلب، جریان خون و... است در مردان بزرگتر از زنان است. همچنین هورمون تستسترون که نقش زیادى در تمایلات جنسى دارد در مردان چندین برابر زنان است.
50ـ شاید اجازه چندهمسرى براى مردان در اسلام به این دلیل باشد.
51ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىکنند؟، 1382، ص 294ـ296.
52ـ آستانه تحریک مردان پایینتر است و همچنین قدرت بینایى مردان بهتر است و در مقابل، قوّه شنوایى زنان قوىتر و به محرکهاى شنوایى و لمسى حساسترند. ناصر بىریا و همکاران، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، 1375، ج 2، ص 1029.
53ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىکنند؟، ص 318.
54ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 62.
55ـ همان، ص 63.
56ـ همان.
57ـ همان.
58ـ هماان، ص 118.
59ـ همان.
60ـ همان، ص 152.
61ـ مریممعینالاسلام،روانشناسىزندرنهجالبلاغه،1380،ص76.
62ـ همان.
63ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 23.
64ـ سیمون کوهن بارون، زن چیست، مرد کیست، 1384، ص 69ـ71.
65ـ مرتضى مطهّرى، نظام حقوق زن در اسلام، 1382، ص 166ـ172.
66ـ جان گرى، مردان مریخى، زنان ونوسى، 1376، ص 131.
67ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، جزوه درسى، «تفاوتهاى مرد و زن».
68ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 362.
69ـ همان، ص 361.
70ـ محمّدصادق رحمتى، روانشناسى اجتماعى معاصر، 1371، ص 187ـ188.
71ـ نور: 60.
72ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، 1379، ج 19 مسئله حجاب، ص 436.
73ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 244.
74ـ روژه پیره، روانشناسى اختلافى زن و مرد، 1370، ص 104.
75ـ حمزه گنجى، روانشناسى عمومى، 1374، ص 336.
76ـ سارا روزنتال، زنان و افسردگى، 1374، ص 45.
77ـ مصطفى رحیمىاردستانى، ترجمه المنجد، 1380، ماده عقل، ص 727.
78ـ محسن ایمانى، تربیت عقلانى، 1378، ص 20ـ22.
79ـ محمّدصادق شجاعى، دیدگاههاى روانشناختى آیتاللّه مصباح، 1385، ص 206.
80ـ فلاسفه، عقل عملى و عقل نظرى را دو کارکرد قوّه عاقله دانستهاند، نه آنکه انسان داراى چند قوّه عقلى باشد. در عین حال عبارتى از آیتاللّه جوادى آملى، آنجا که عقل را مشترک لفظى میان سه معنا عقل نظرى، عقل عملى و عقل ابزارى مىداند، گرایش به تعدد قوا استشمام مىشود. (ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، 1371، ص 228)
81ـ آیتاللّه جوادى آملى نیز در کتاب زن در آیینه جلال و جمال به عقل اجتماعى اشاره دارد ابزارى.
82ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال.
83ـ محمّدتقى مصباح، پرسشها و پاسخها، 1382، ج 5 حقوق زن در قرآن، ص 20ـ24 / ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، 1362، ج 2، ص 287 / سید محمّدحسین فضلاللّه، دنیاى زن، 1383، ص 59.
84ـ سید محمّدحسین طباطبایى، المیزان، ج 2، ص 275؛ ج 4، ص 343؛ ج 18، ص 141.
85ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، جزوه «تفاوتهاى مرد و زن»، ص 57.
86ـ همان، ص 58.
87ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 2، ص 271ـ275 / محمّدتقى مصباح، پرسشها و پاسخها، ج 5، ص 20 و 47.
88ـ نحل: 97 / آل عمران: 195 / نساء: 124.
89ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 4، ص 215ـ217.
90ـ قمر: 49 / مؤمنون: 115.
91ـ مریم معینالاسلام، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، ص 152.
92ـ همان.
93ـ مریم معینالاسلام، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، ص 186.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ اتکینسون، ریتال و دیگران، زمینه روانشناسى، ترجمه تقى براهنى و دیگران، تهران، رشد، 1384.
ـ استیون، ناک، ازدواج در زندگى مردان، ترجمه سعید غفارى، تهران، گوهرکمال، 1382.
ـ ایمانى، محسن، تربیت عقلانى، تهران، امیرکبیر، 1378.
ـ بارون کوهن، سیمون، زن چیست، مرد کیست، ترجمه گیسو ناصرى، تهران، پل، 1384.
ـ بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسى خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.
ـ بورنستین، ف. چ، روشهاى درمان مشکلات زناشویى، ترجمه حسن توزنده جانى و نسرین کمالپور، مشهد، مرندیز، 1380.
ـ بىریا، ناصر و همکاران، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران، سمت، 1375.
ـ پیره، روژه، روانشناسى اختلافى زن و مرد، ترجمه حسین نورى، تهران، جانزاده، 1370.
ـ پیس، آلن، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىدهند؟، ترجمه آذر محمودى، تهران، فصل سبز، 1382.
ـ جوادى آملى، عبداللّه، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، رجاء، 1371.
ـ حسینىنسب، داود، «نقشآموزى جنسین و تفاوتهاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علوم انسانى 1ـ2 بهار و زمستان، 1373، ص 10ـ20.
ـ رحمتى، محمّدصادق، روانشناسى اجتماعى معاصر، تهران، سینا، 1371.
ـ رحیمى، مصطفى، ترجمه المنجد، تهران، صبا، 1380.
ـ روزنتال، سارا، زنان و افسردگى، ترجمه نوید هادیان، تهران، ویژه نشر، 1374.
ـ زیبایىنژاد، محمّدرضا، تفاوتهاى مرد و زن، جزوه درسى، قم، مرکز مطالعات زنان حوزه علمیه.
ـ زیمون، ف. ج، مفاهیم و تئورىهاى کلیدى در خانواده درمانى، ترجمه و تألیف سعید پیرمرادى، تهران، همام، 1379.
ـ سالارىفر، محمّدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
ـ ستیرویر جینا، آدمسازى در روانشناسى خانواده، ترجمه بهروز بیرشک، تهران، رشد، 1370.
ـ شجاعى، محمّدصادق، دیدگاههاى روانشناختى آیتاللّه مصباحیزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385.
ـ صفایى، سیدحسین و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، تهران، دادگستر، 1376.
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1983.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان، تهران، ناصر خسرو، بىتا.
ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائلالشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت، 1412.
ـ فضلاللّه، سید محمّدحسین، دنیاى زن، تهران، سهروردى، 1383.
ـ کارلسون، کان جى و دیگران، بهداشت روانى زنان، ترجمه خدیجه ابوالمعالى و دیگران، تهران، ساوالان، 1379.
ـ گان، کریستین، استخوانشناسى و مفصلشناسى، ترجمه صوفیا نقدى، تهران، نخل، 1375.
ـ گرى، جان، مردان مریخى، زنان ونوسى، ترجمه مریم نقیبى، تهران، همشهرى، 1376.
ـ گنجى، حمزه، روانشناسى عمومى، تهران، بعثت، 1374.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
ـ محبوبىمنش، حسین، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان26 (زمستان 1383)، ص 183ـ190.
ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.
ـ ـــــ ، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه و پژوهشى امام خمینى، 1382، ج 5 (حقوق زن در قرآن).
ـ ـــــ ، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376، بخش انسانشناسى.
ـ مطهّرى، مرتضى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
ـ ـــــ ، مجموعه آثار (مسئله حجاب)، تهران، صدرا، 1379.
ـ ـــــ ، نظام حقوق زن در اسلام، قم، صدرا، 1382.
ـ معاونت پژوهش گروه روانشناسى، تقویت نظام خانواده و آسیبشناسى آن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386.
ـ معینالاسلام، مریم، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، قم، عطر سعادت، 1380.
ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.
ـ منصور، محمود و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، تهران، بعثت، 1374.
ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آلالبیت، 1408.
ـ واعظى، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1377.
مردمشناسان اعتقاد دارند که علت استمرار و دوام خانواده به این دلیل است که این کانون مقدس به آسانی و به بهترین وجه حوایج انسانها را برآورده نموده و نیازهای آنان را برطرف مینماید. در رابطه با جایگاه، نقش، ارکان، مدیریت خانواده و تفاوت زن و مرد به عنوان ارکان اصلی خانواده، پژوهشهایی انجام گرفته، ولی به صورت جامع و با نگاهی دینی، روانشناختی و گسترده، به آن پرداخته نشده است. به همین دلیل در این نوشتار سعی شده با توجه به آموزههای دینی و
روانشناختی به مباحث خانواده و تفاوت زن و مرد پرداخته شود. همچنین به هدف بهرهمندی بیشتر محققان و برنامهریزان و حتی خانوادهها، سعی شده مباحث جامعیت و اتقان کافی داشته باشند و نگاهی کاربردی به بحث شده باشد.
تعریف خانواده
خانواده در لغت به معنای خاندان، دودمان، خیلخانه و تبار آمده است، اما در معنای اصطلاحی آن اختلافنظر وجود دارد و اندیشمندان گوناگون علوم اجتماعی، تعریفهای متنوعی برای آن ذکر کردهاند. هر کدام از این تعاریف به بُعدی از خانواده توجه نموده است. با توجه به هدفی که از نگارش این مقاله وجود دارد و با توجه به منابع اسلامی میتوان خانواده را چنین تعریف کرد: خانواده کوچکترین و سادهترین و عمومیترین واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج رسمی بین یک مرد و حداقلیکزنتشکیلمیشودوباتولدفرزندانتوسعهمییابد.
نگرش اسلام به خانواده
خانواده از نگاه اسلام و آموزههای دینی، نهادی مقدس، سازمانی حرکت آفرین، ساحلی برای آرامش و بستری برای رشد و تربیت، جایگاه پیشرفت مادی و معنوی و تجلّیگاه شکوفایی و بالندگی است. اگر ضروری باشد تا انسان برای نیل به کمال و بهروزی از یک نردبان چند پلهای صعود کند و بالا برود، به طور حتم و یقین اولین پله این نردبان ترقی و رشد، تشکیل خانواده است. به همین دلیل، یعنی به دلیل تأثیر شگرف خانواده در شکوفایی و رشد افراد، بیشتر اندیشمندان دینی و بزرگان علوم انسانی واجتماعیدربارهخانواده،توصیههاودستوراتیبیاننمودهاند.
در متون اسلامی و آموزههای دینی نیز دستورات سازندهای در رابطه با تعامل همسران و امور خانواده وارد شده است. علاوه بر این، در تمام ادیان الهی نیز به خانواده توجه ویژه شده و برای هدایت آن، قوانینی وضع گردیده است. در آموزههای اسلامی به دلیل اینکه آخرین و کاملترین دین الهی است، توصیهها، دستورالعملها و قوانین محکم، جامع و فراوانی در رابطه با خانواده بیان گردیده است.
در نگاه تعالیم سازنده اسلام، خانواده کانونی مقدّس، مبارک و مورد رضایت حق تعالی تلقّی شده و مورد ستایش و تمجید خداوند متعال قرار گرفته است. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهمیفرمایند: «در اسلام هیچ بنیانی پیش خداوند محبوبتر و ارزشمندتر از بنیان تشکیل خانواده و بنیان ازدواج نیست.»2 این همه تقدیر و تمجید از ازدواج و بنیان خانواده به دلیل آن است که ازدواج منشأ سرنوشتساز خانواده و نقطه شروع یک واحد اجتماعی ستوده است. ازدواج به عنوان سنگ بنای اولیه خانواده و به عنوان عاملی اساسی در شکلگیری این نهاد با عظمت بوده و زمینهساز زوجیت و همدلی دو جوان و همچنین بسترساز پیشرفت مادی و معنوی آنان خواهد بود. خانوادهای که به دنبال ازدواج بنا نهاده میشود به مثابه لنگرگاه امنی است که همسران جوان در بستر آن با اطمینان و صلابت، بر ناکامیها و فراز و نشیبهای زندگی چیره شده و از وادیهای شکست، مصمّم و استوار عبور کرده و به سوی اعلا علّیّین (قرب خدا) که همانا مقصود خلقت است،3 پرواز میکنند.
قرآن کریم درباره آرامش و اطمینانبخشی خانواده و همسر میفرماید: از آیات و نشانههای قدرت خداوند این است که برای انسان از نوع و جنس خود، همسرانی آفرید تا در کنار آنان (در خانواده) به آرامش و سکون نیل پیدا کنند و بین آنان دوستی و رحمت قرار داد.4
خانواده به دلیل ایجاد حس وظیفهشناسی و مسئولیتپذیری موجب بروز و شکوفایی استعداد همسران شده و آنها را به سوی تلاش، سازندگی و نقشپذیری وادار میسازد. شهید مطهّری درباره نقش ارزنده خانواده مینویسد:
... یکپختگی و پویایی وجود دارد که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در جهاد با نفس پیدا نمیشود، در نماز شب پیدا نمیشود. این کمالات را فقط در تشکیل خانواده میتوان به دست آورد.5
در آموزهها و تعالیم اسلامی برای این حسّ مسئولیت و تلاش در راه رفاه، بالندگی و پیشرفت معنوی خانواده، پاداش در نظر گرفته شده و حتی به منزله برترین کارها، یعنی جهاد در راه خدا قرار گرفته است.6 خانواده سالم علاوه بر اینکه زمینه ترقّی معنوی، کسب ثواب،7 دوری از گناه،8 شادی، نشاط9 و امنیت میگردد، زمینهساز تربیت و تولید نسلی صالح و مطیع پروردگار شده و به این وسیله نیز برکات و الطاف الهی را به طرف خانه و خانواده سرازیر میکند. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهدرباره تولید نسل و تربیت فرزند میفرمایند:
ازدواج کنید و خانواده تشکیل دهید تا صاحب فرزند شوید. به درستی که من به زیادی شما در روز قیامت بر امتهای دیگر افتخار میکنم.10
این نکته بسیار واضح و روشن است که پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهبه صِرف جمعیت زیاد افتخار نمیکند، بلکه مباحات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهبه دلیل جمعیت و افرادی است که بندگی و اطاعت خدا کرده و به وسیله انجام وظایف دینی و انسانی، به کمالات معنوی نایل شده باشند.
خانواده گروه کوچکی است که به وسیله پیوند زناشویی بین دو نفر، یعنی یک مرد و یک زن تشکیل و آغاز میشود و با تولد فرزندان گسترش یافته و تعاملات ویژهای به خود میگیرد. خانواده در بین نهادها و سازمانهای اجتماعی از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار است، به گونهای که این نهاد اجتماعی از سویی، طبیعیترین، مهمترین، ارزشمندترین، پردامنهترین، مشروعترین و اثربخشترین گروه اجتماعی بوده و از سوی دیگر، روابط و تعاملات حاکم در آن، بسیار عاطفی، انسانی و صمیمی میباشد. خانواده بستری مناسب برای پرورش و تربیت فرزندان و نسلهای آینده است. اگر چنانچه خانوادهای نتواند نقش واقعی خود را ایفا کند و دچار ناهنجاری و مشکل گردد، نه تنها آسیبهای جدی در درون خود ایجاد میکند، بلکه بر تمام جامعه تأثیر منفی خواهد گذاشت؛ چراکه جامعه انسانی قوام و ماهیت خود را مدیون خانواده و اعضای آن میباشد.
به دلیل تأثیرگذاری و نقش زیاد خانواده در ابعاد گوناگون حیات فردی و جمعی، اندیشمندان و نظریهپردازان علوم انسانی اجتماعی، به ویژه روانشناسان سعی نمودهاند تا مباحثی را در رابطه با خانواده مطرح نمایند و درباره فواید تشکیل خانواده، آثار، آسیبها و راههای استحکام آن سخن بگویند.
به دلیل اینکه در پی کسب نگرشها و دیدگاههای روانشناسان درباره موضوع خانواده هستیم، سعی خواهیم کرد تا به نظریات آنان بیشتر توجه داشته باشیم و به آثاروفوایدتشکیلخانواده از نگاه روانشناسی بپردازیم.
فواید تشکیل خانواده
الف. زمینهساز آرامش روانی
به اعتقاد روانشناسان، آرامش و اطمینانی که برای همسران و حتی اعضای دیگر خانواده در محیط خانواده بهنجار ایجاد میشود، در هیچ جایی حاصل نمیگردد و محیط آن، امنترین و رضایتبخشترین بستر برای ارضای نیازهای روانی، به ویژه تأمین آرامش روانی میباشد. محبت، غمخواری و پذیرش یکدیگر که از مهمترین مؤلفهها و ضروریات زندگی اجتماعی است، به بهترین وجهی در خانواده تأمین میشود.11
ب. موجب رشد شخصیت
از آثار مهم دیگر ازدواج و تشکیل خانواده، رشد و تکامل شخصیت است؛ زیرا یکی از زمینههای مهم رشد شخصیت، برخورداری شخص از عزت نفس بالا میباشد و ازدواج و ارتباط خانوادگی در افزایش عزّت نفس مؤثر است. به دلیل اینکه زن و شوهر و فرزندان به طور معمول موجب حس رضایتمندی از زندگی میگردند و به واسطه همسر شدن و پس از آن پدر و مادر شدن و احساس مسئولیت کردن، زمینههای توسعه وجودی و رشد شخصیت را فراهم میسازند. وقتی اعضای خانواده تعامل محبتآمیز و صمیمی با دیگران برقرار میکنند، این تعامل موجب میشود تا دیگران را بخشی از وجود خود احساس کنند و این اتفاق، نوعی توسعه خود است. ژان پیاژه روانشناس معروف اروپایی، اعتقاد دارد که حرکت از خود میانبینی12 به سویمیانواگرایی13 در سیر تحول کودک، دلیل ارتقایشخص به مرحله بالاتر و کمال بیشتر است.14 در ازدواج و خانواده این پدیده به وضوح اتفاق میافتد و هر عضوی از خود میانبینی به سوی میان واگرایی حرکت میکند. از اینرو، برای همسر و فرزندان و اعضای خانواده ایثار و فداکاری کرده و آنها را جزئی از وجود خود میداند.
ج. عامل سلامت و امنیت اجتماعی
ازدواج و تأسیس خانواده، برای امنیت جامعه مفید بوده و زمینه جرم و بزهکاری را کاهش میدهد. آماری که توسط محققان علوماجتماعیارائهشدهمؤیداین ادعاست. در یک تحقیق میدانی که بر روی پانصد نفر از جوانان انگلستان انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که جوانان پس از تشکیلخانواده،کمتربهانجامکارهایمجرمانهرویمیآورند و خلافکاری در آنان کاهش چشمگیری پیدا میکند.15
د. بهترین بستر برای رفع نیاز جنسی
نیاز جنسی یکی از نیازهای اساسی انسانهاست که باید ارضا شود. عدم توجه به این بُعد از نیازها، افراد را دچار مشکلات جدی میکند.16 خانواده و محیط آن میتواند به بهترین صورت و منطقیترین روش، نیاز جنسی همسران را تأمین کرده و آنها را از آسیبهایی که در ورای این راه وجود دارد، مصون سازد.
ه . تقویت و تثبیت صفات جنسی
عبور از مرحله کودکی و رسیدن به نوجوانی یا جوانی و بزرگسالی، نیازمند دستیابی به هویت جنسی و نقش جنسیتی است که این دو بر اثر ازدواج و انتخاب همسر تثبیت میشود؛ زیرا وقتی در جامعه به فردی، «همسر» یا «شوهر» خطاب میشود، در او این حس به وجود میآید که به مرحله بزرگسالی رسیده است و از او انتظار میرود تا مثل یک بزرگسال رفتار کند. از اینرو، احساس مسئولیت بیشتری نموده، سعی میکند نقش جنسی خود را بهتر انجام دهد. در واقع، دختر و پسر به واسطه ازدواج، به شناخت خود، عمق میدهند و زنانگی17 ومردانگی18 خویش را ابراز میکنند و به بسیاری ازدلمشغولیهای دوران کودکی و نوجوانی خود پایان میدهند و باورها و ارزشهای محوری جامعه را در درون خود تثبیت کرده، نسبت به آن متعهد میشوند؛ در نتیجه، خود را از پراکندگی نقشها رهانیده، به انسجام در هویت جنسی روی میآورند. به بیان دیگر، ازدواج همانند ساختاری میماند که پیوسته زنان و مردان را تحت تأثیر قرار میدهد تا به رفتار خود شکل منطقی دهند و از همه مهمتر، موجب میشود تا احساس زن و مرد بودن در آنان تقویت گردد.19
و. ایجاد بستری مناسب برای پرورش فرزند
کانون خانواده، بستری مناسب برای تربیت عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، ذهنی، جسمانی و مهارتی فرزندان است. در این کانون پر مهر، فرزندان به نحو مطلوبی رشد کرده و به بالندگی میرسند. هیچ مکانی نمیتواند نیازهای تربیتی فرزندان را همانند خانواده برآورده سازد. تحقیقات نشان میدهد فرزندانی که به واسطه روابط جنسی نامشروع یا لقاح مصنوعی ـ بدون برقراری یک ازدواج رسمی ـ به وجود میآیند، مشکلات عاطفی بسیاری دارند. همچنین بروز بیمارهای روانی، خودکشی، اعتیاد و غیره در میان فرزندان طلاق و خانوادههای از هم گسسته و نامتعادل، بیشتر است.20
ارکان اولیه خانواده
هسته مرکزی و پایههای اساسی خانواده و ارکان نخستین آن را در تمام خانوادهها (هستهای21 یا گسترده22) زن و شوهر تشکیل میدهند. یک زن و یک مرد به وسیله ازدواج قانونی و شرعی و حتی ممکن است در بعضی کشورها بدون ازدواج قانونی و شرعی و یا دستکم بدون ازدواج شرعی با همدیگر زندگی کنند و خانواده جدیدی را پایهریزی نمایند.
زن و شوهر (همسران) محور و ارکان اصلی خانواده بوده و سایر اعضای خانواده (فرزندان) بر مدار آنها شکل میگیرند و عضو خانواده میشوند. زن و شوهر به عنوان محور اصلی خانواده علاوه بر وظایف همسری که نسبت به یکدیگر دارند، باید نقش والدینی را نیز ایفا نموده و بتوانند بین نقش همسری و والدینی به گونهای سازگاری ایجاد کنند تا مشکلی به وجود نیاید. اگر چنانچه اشکال و آسیبی در روابط همسران و یا مشکلی در ایفای نقش همسری و والدینی پیش آید، در سایر اعضای خانواده که اعضای ثانوی (غیر اصلی) هستند نیز تأثیر گذاشته و همدلی، همکاری و استحکام لازم برای یک خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد.
از اینرو، خانوادهای که ارکان اولیه آن، یعنی زن و شوهر از سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی متعادل و قابل قبولی برخوردار است، با خانوادهای کهارکاناولیهآناینگونهنباشد،تفاوتاساسیخواهدداشت.
سلسله مراتب در خانواده
خانواده همانند دیگر واحدهای اجتماعی دارای یک سلسله مراتب است. در هر واحد اجتماعی و هر سازمان رسمی و غیررسمی، هر شخص دارای جایگاه و نقش ویژهای است.
اگر جایگاه و حوزه اختیارات و وظایف افراد در یک سازمان و اداره یکسان باشد، آن سازمان به اهداف خود نیل پیدا نمیکند و به گسستگی میگراید. اگر در خانواده نیز به عنوان یک اداره و جامعه کوچک، سلسله مراتب وجود نداشته باشد و جایگاه افراد تعیین نگردد، آن خانواده به سامان مطلوبی نمیرسد. بسیاری از کارشناسان خانواده همانند مینوچین (Minuchin) و جی هی لی (Jay Hailey)، وجود سلسله مراتب روشن و صریح درون خانوادگی را از مسائل ضروری در کارآیی خانواده میدانند. مینوچین که یکی از نظریهپردازان و متخصصان خانواده و خانواده درمانی است، اعتقاد دارد که معیار سلامتی و بهنجاری خانواده این است که هر کس در جایگاه و نقش متناسب با خود قرار داشته باشد. ایشان هدف از روش درمانی خود در خانواده را، نشاندن والدین و همسران در پست فرمان کنترل خانواده و ایفای نقشهای ویژه و اداره خانواده اعلام میکند.23
در آموزهها و تعالیم اسلام به صورت جدی و بنیانی بر لزوم رعایت سلسله مراتب در خانواده توصیه گردیده و به دلیل حفظ مصالح خانواده و اقتدار بیشتر در مدیریت بهینه آن، به برخی از اعضای خانواده نقشهای ویژهای واگذار شده است. اگر چنانچه نقش و مسئولیتی به شخصی واگذار شود و در کنار آن اقتدار و اختیارات لازم وجود نداشته باشد، این کار لغو و بیهوده بوده و ثمرهای در پی نخواهد داشت. در اداره خانواده نیز باید مسئولیتها و نقشها همراه با اقتدار کافی و اختیارات کافی باشد. در خانواده، والدین به ویژه پدر، بیشترین نقشها و مسئولیتها را به عهده دارد. از اینرو، باید از اختیارات بیشتری نسبت به سایر اعضا که نقش کمتری دارند، برخوردار باشد. در راستای تحقق این مهم (اختیارات والدین) در تعالیم اسلامی، از سویی بر مدیریت و اختیارات ویژه پدر تأکید شده، به گونهای که پدر را به عنوان مدیر و سرپرست خانواده معرفی نموده است24 و از سوی دیگر، اطلاعات و پیروی از والدین، به ویژه پدر را ضروری و واجب دانسته و نافرمانی از آنان را فقط در صورت اصرار پدر و مادر بر گناه و شرک به خدا جایز دانسته است.25 البته در این صورت نیز (شرک و گناه والدین) برخورد مؤدبانه با والدین ضروری شمرده شده است. در آموزههای دینی، علاوه بر اطاعت فرزندان از والدین، به اطاعت زن نیز از مرد و شوهر خود، توصیه گردیده و از وظایف شرعی و اخلاقی زن تلقی شده است. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهدر این زمینه میفرمایند: «حقوق شوهر بر عهده زن آن است که از او اطاعت کند، در مقابلش نافرمانی ننماید، صدقهای از اموال شوهر بدون اجازه او ندهد، روزه مستحبی فقط با اجازه او بگیرد و از منزل بدون اجازه شوهر خارج نشود.» در ادامه حدیث به ایشان عرض شد: چه کسی بزرگترین حق را بر عهده زن دارد؟ فرمود: همسرش.26
وجود اقتدار و هیبت برای مرد علاوه بر جنبه مدیریتی مطلوب، خواسته زن نیز میباشد و خانمها دوست دارند تا همسرشان مردی با اقتدار و قوی باشد تا بتوانند به او تکیه کرده و اعتماد قلبی پیدا کنند. در این زمینه حضرت علی علیهالسلاممیفرمایند: «اگر زن، مرد را صاحب اقتدار و قدرت ببیند، بهتر است از آنکه او را در حال شکستگی و ضعف ببیند.»27
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، ماده 1105 با الهام از آیات قرآن و سخنان معصومان علیهمالسلام ریاست خانواده از نقشها و وظایف شوهر اعلام شده است.28
اگر خانواده رئیس نداشته باشد و زن و مرد در اداره امور آن برابر باشند، این خانواده دچار هرج و مرج میگردد و قعطا زن و شوهر در اموری اختلاف پیدا خواهند کرد و این اختلاف در تربیت فرزندان و اداره امور منزل، آسیبهای جدی خواهد رساند. آیتاللّه مصباح با الهام از قرآن کریم و روایات معصومان علیهمالسلامو سخنان اندیشمندان دربارهادارهمنزلوجایگاهمردوزن بیان میکنند:
یکی از اصول حاکم بر خانواده این است که وظیفه سرپرستی خانواده به مرد واگذار شده است. در زندگی خانوادگی، گاهی مشکلات و اختلاف نظرهایی پیش میآید که از طریق مشورت و اظهار عواطف حل نمیشود و اگر این اختلاف ادامه یابد، آرامش خانواده و پایههای زندگی را متزلزل میکند. از اینرو، برای پیشگیری از متلاشیشدن زندگی خانوادگی، لازم است برای اینگونه مسائل، چارهاندیشی شود. در آموزههای دینی این مسئولیت (سرپرستی خانواده) به مرد واگذار شده تا استحکام خانواده حفظ گردد. ایشان در ادامه بیان میدارند: در خانواده، زن و فرزندان باید سرپرستی مرد را بپذیرند و غیر از جنبه قانونی و حقوقی، از نظر اخلاقی نیز باید احترام پدر خانواده را رعایت نمایند؛ زیرا هر جمعی به مدیر نیاز دارد و یک نفر باید در موارد لازم، تصمیم بگیرد وگرنه خانواده به گسستگی و پراکندگی میگراید. این یک نفر، پدر خانواده است و این فرد شرایط و ویژگیهای احراز این نقش را دارا میباشد.29
البته پر واضح است که ریاست خانواده مسئولیتی در جهت ثبات و مصالح خانواده و در راستای پیشرفت خانواده میباشد و این امر موجب امتیاز و برتری برای شوهر نیست. این مسئله در واقع یک مسئولیت اجتماعی و نقشی ویژه برای شوهر است تا بتواند نیازهای جسمانی، روانی، تربیتی اعضای خانواده، به ویژه همسر را تحقق بخشد و خانواده را به سوی بالندگی، رفاه و کمال رهنمون شود. پدر باید در چارچوب موازین اخلاقی و شرعی در خانواده امر و نهی کند و در همین چارچوب حرکت نماید و حق هیچگونه بیعدالتی، تبعیض، سوء استفاده و غیره را ندارد.30
مشترکات و تفاوتهای زن و مرد
بدون تردید، انسان اعم از زن و مرد یکی از پیچیدهترین و پر رمز و رازترین مخلوقات خداوند است؛ زیرا این موجود کوچک، عالمی بزرگ از شگفتیها و ظرافتها را در خود جای داده است. انسان تنها مخلوقی است که به دلیل دارا بودن شرایط ویژه (اراده و اختیار) میتواند به عالیترین درجات کمال نایل شود و یا به پستترین درجات (حتی پایینتر از حیوانات) سقوط نماید. آگاهی از تمام ابعاد و ویژگیها و توانمندیهای این مخلوق پر رمز و راز، کاری بس مشکل است و زمانی که مشخص شود عناصر این مخلوق ـ یعنی زن و مرد ـ نیز دارای تفاوتهای زیادی هستند، این مشکل دو برابر میشود. درباره توانمندیهای انسان، به ویژه درباره تفاوتها و مشترکات زن و مرد از زمانهای بسیار دور مباحثی مطرح بوده است و هر کدام از نظریهپردازان و اندیشمندان حوزههای گوناگون علوم انسانی، موضوعاتی را مطرح نمودهاند. برای مثال، زیستشناسان به بررسی تأثیر کروموزومها و آنزیمها و کارکرد اعضای بدن زن و مرد پرداخته و روانشناسان به تفاوتهای ذهنی، احساسی و رفتاری زنان توجه نموده و در علوم گوناگون این جریان ادامه داشته است. آنچه در این بحث مورد نظر است اشاره به تفاوتهای جسمانی، ذهنی، عقلی و روانی زن و مرد و همچنین مشترکات آنها میباشد.
اشتراکات زن و مرد
زن و مرد در مواردی با همدیگر اشتراکاتی دارند و در موارد زیادی نیز تفاوت دارند. در این مقاله به نمونههایی از اشتراکات زن و مرد اشاره میشود:
الف. مشترکات جسمانی
زن و مرد در بسیاری از جنبههای ظاهری و اندامهای داخلی با هم اشتراک دارند. اشتراک در راست قامتی، دست، پا، چشم، دهان، ابرو، گوش و اندامهای فیزیولوژیکی مثل قلب، کبد، کلیهها، نظام تعادل حیاتی، نظام تعرق، سلولهای حسی و عصبی از موارد این تشابهات است. گرچه کارکرد بعضی از نظامهای داخلی بدن زن با مرد تفاوت دارد، ولی این نظامها در جنبههای ظاهری شبیه همدیگر هستند.
ب. مشترکات سرشتی
بر اساس آموزههای اسلامی و منطق قرآنی، زن و مرد از حقیقت و سرشتی31 واحد برخوردارند؛ یعنی گوهر وجودی و انسانی آنان تفاوتی ندارد. از منظر قرآن کریم این تفکر و اندیشه که مرد از سیرتی آسمانی و الهی (روحانی) برخوردار است و میل به صعود و کمال دارد و زن از سیرتی شیطانی و زمینی (پست) سرشته شده است، مردود تلقّی شده و خط بطلان بر آن کشیده شده است؛ حتی قرآن کریم با لحنی نکوهشآمیز از فرهنگ جاهلی که پسران را بر دختران ترجیح میدادند، یاد میکند.32
درباره خلقت زن و مرد و اشتراک آنان در اصل خلقت آیات متعددی وجود دارد که شاید مهمترین و صریحترین آنها آیهای است که میفرماید:
ای مردم، تقوا پیشه کنید در مقابل پروردگاری که شما را از نفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرد و از این دو صنف (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی پدید آورد.33
این آیه به صراحت بیان میکند که همه انسانها اعم از زن و مرد از یک نفس (حقیقت) آفریده شدهاند. مرحوم طبرسی، مینویسد: مراد از نفس در این آیه به اجماع مفسّران حضرت آدم است.34 از ادامه آیه نیز میتوان قرینهای بر وحدت سرشت زن و مرد به دست آورد و آن این است که در آیه میفرماید: همسر آن «جنس» را از جنس او قرار داده و از آن دو نفر (آدم و حوا) مردان و زنان فراوانی به وجود آورد. در واقع، انتساب خلقت همه انسانها به آدم و حوا بیانکننده این نکته است که همه انسانها، اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل سرچشمه میگیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر برمیگردد؛ یعنی تمام انسانها از همان طینتی که آدم خلق شده، آفریده شدهاند و همگی فرزندان آدم هستند. علّامه طباطبائی در تفسیر آیه مزبور (نساء آیه 1) میفرماید: ظاهر آیه «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این است که همسری از نوع مرد آفرید و همه انسانها به دو فرد همانند و مشابه بازگشت دارند. ایشان همچنین میفرماید: واژه «مِنْ» در آیه «نشویه» است؛ یعنی منشأ چیزی را بیان میکند. این آیه همانند آیات دیگری35 است که به آفرینش زن و مرد پرداختهاند و مرادشان اشتراک زن و مرد در حقیقت انسانی است. بنابراین، سخن بعضی از افراد که میگویند: «زن از آدم مشتق شده و جزیی از آدم است»، سخنی بیدلیل بوده و آیه بر آن دلالت ندارد.36
از امام صادق علیهالسلامسؤال شد گروهی میگویند: حوّا از دنده چپ آدم آفریده شده، فرمود: «خدا از این نسبتْ پاک و منزّه است. آیا خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند که از دنده او نباشد تا راهی برای ملامتگران به دست ندهد که بگویند آدم با خودش ازدواج کرد؟»37
ج. اشتراک در کمالطلبی
زن و مرد در تمام استعدادهای کمال با هم مشترک بوده و تفاوت آشکاری ندارند. به عنوان نمونه، ابزارهای کمال، اراده، اختیار، ابزارهای شناخت، فهم، بینش، وجود راهنما و مانند آنهاست که خداوند متعال همه اینها را به مرد و زن عنایت فرموده است و زمینه تکامل را به هر دو داده است. خداوند متعال به هر دو جنسْ قدرت اراده و اختیار عنایت کرده و پیامبران را برای هدایت هر دو جنس فرستاده است. همچنین خداوند متعال ابزارهای شناخت مثل چشم، گوش، فؤاد و عقل را به همه ارزانی داشته است. قرآن کریم در سوره نحل آیه 78 وقتی درصدد بیان نعمتهای شناخت است، زن و مرد را مخاطب قرار میدهد و هر دو را به این نعمت توجه میدهد و میفرماید:
خداوند شما را (زن و مرد) از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالی که هیچ چیز نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و فؤاد قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.
د. اشتراک در هدف غایی آفرینش
از نگاه قرآن کریم هدف نهایی و غایی از آفرینش انسان، رسیدن به کمال و قرب پروردگار متعال است. البته این هدف به وسیله آزمایش و مکلّف شدن انسانها و در نتیجه بندگی خداوند حاصل میشود. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «جن و انس را نیافریدیم، جز برای اینکه مرا بپرستند و عبادت کنند (تا به کمال برسند).»38
از امام صادق علیهالسلام درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمود: یعنی برای بندگی کردن خلق شدند. راوی میگوید گفتم: همه یا بعضی؟ حضرت فرمود: همه بندگان برای بندگی و عبادت خلق شدهاند.39
در این آیه چند نکته قابل توجه است: اولاً، همه انسانها را شامل میشود (چه زن و چه مرد)؛ یعنی همه برای بندگی خدا خلق شدهاند و هدف نهایی از خلقت انسانها اطاعت پروردگار و ستایش او بوده است؛ ثانیا، خداوند متعال از باب رحمت واسعه خودخواسته تا همه انسانها به وسیله عبادت و بندگی به کمال و سعادت و قرب به خدا نیل پیدا کنند و در این مسئله نیز بین زن و مرد تفاوتینیست و هرکداممیتوانندبهواسطهاطاعتپروردگار و گردن نهادن به دستورات او به سعادت ابدی برسند.
ه . اشتراک در تکلیف واشتراک در کیفر و پاداش
در نگاه تعالیم آسمانی بین زن و مرد در دریافت پاداش الهی و برخورداری از ثواب اعمال، فرقی وجود ندارد و هر کدام به اندازه تلاش و فعالیتی که دارند از بهرههای معنوی و پاداش الهی برخوردار میشوند. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «من (پروردگار) مزد و پاداش هیچ کسی از شماها را ضایع نمیکنم، چه مرد باشد و چه زن.40 (یعنی پاداش همه محفوظ است).»
و در جای دیگر میفرماید: «هر کس ـ از زن یا مرد ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزهای، حیات [حقیقی ]میبخشیم و مسلما به آنان پاداشی بهتر از آنچه انجام دادهاند خواهیم داد.»41
و. اشتراک در تکریم پروردگار
خداوند متعال در قرآن کریم انسان را برترین آفریدگار خود معرفی نموده است و به انسان در مقایسه با سایر جنبندگان امتیازاتی داده و او را مورد تکریم قرار داده است. گرچه این امتیازات از ناحیه خداوند عنایت شده و تکوینی میباشد و ربطی به افعال اختیاری انسان ندارد ـ که انسان در اثر کار اختیاری میتواند بدترین یا بهترین جنبده روی زمین باشد ـ ولی انسان این شایستگی را داشته که مورد عنایت حضرت حق واقع شود و در این امر هم فرقی بین زن و مرد وجود نداشته باشد. از آیاتی که به کرامت انسان (چه زن و چه مرد) اشاره دارند، آیه 70 از سوره اسراء است که میفرماید: به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.42
درباره آیه مزبور، گرچه نظریات گوناگونی وجود دارد، ولی همه آنها این مسئله را قبول دارند که در مورد تکریم الهی بودن انسان، فرقی بین زن و مرد نیست.43
تفاوتهای زن و مرد
گرچه در بحث قبلی به چند اشتراک درباره زن و مرد اشاره شد، ولی باید توجه داشت که با وجود این اشتراکهای فراوان تفاوتهای عمدهای نیز میان این دو وجود دارد که در حوزهها و در ابعاد گوناگونی قابل طرح است. در اینجا به مهمترین آنها اشاره میگردد.
الف. تفاوتهای زیستی و جسمانی
بین زن و مرد علاوه بر تفاوتهای جسمانی ظاهری مثل تفاوت در آلت، سینه، الگوی صورت، بدن، تفاوتهای جسمانی درونی فراوانی وجود دارد. تفاوت زن و مرد از دنیای رحم آغاز میشود و از همان ابتدا پسرها دارای دو کروموزوم جنسی XYو دخترها دارای دو کروموزوم XXهستند. سلول جنسی ماده (تخمک) همواره دارای کروموزوم Xاست، اما سلولهای جنسی نر (اسپرم) گاه دارای کروموزوم X و گاه دارای کروموزوم Y است. اگر اسپرم دارای کروموزوم Xتخمک را بارور نماید، فرزندْ دختر وگرنه پسر خواهد بود.
در بدن زن هورمونهای استروژن بیشتر ترشح میشود و غلبه دارد، در حالی که در بدن مرد هورمونهای آندروژن بیشتر ترشح میشود و همین هورمونها نیز موجب صفات مردانه و زنانه میگردد.44
پسرانْ اسکلت حجیمتر، مغز، شش و قلبهای بزرگتری دارند و از رشد ماهیچهای بیشتری برخوردارند و با افزایش سن در فعالیتهایی که نیاز به مهارتهای حرکتی دارد، برتری خود را نشان میدهند. در نقطه مقابل، رشد جسمی دختران، چه در ابتدای تولد، چه در زمان راه افتادن و چه هنگام بلوغ زودتر از پسرهاست. مقاومت آنان در مقابل بیماریها بیشتر بوده و کمتر از پسرها آسیبپذیر هستند.45 مقاومت پسران در برابر حوادثی مانند جدایی والدین یا فوت یکی از آنها و در برابر بیماریهای اوایل تولد یا دوران رشد کمتر از دختران است و بیش از دختران، مستعد ناهنجاریهای دوران رشد، از قبیل ابتلا به صرع و فلج مغزی هستند.46 توانایی زنان و مردان در قوای بینایی و شنوایی هم تا حدودی متفاوت است. چشمان مردان بزرگتر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و دور طراحی شده است، اما دایره دید زنان وسیعتر از مردان است و میتوانند در یک لحظه چیزهای بیشتری را در حوزه دید خود قرار دهند و این به دلیل آن است که سفیدی چشم زنان بیش از مردان است و سیگنالهای مختلف بصری را دریافت و ارسال میکنند.47
دستگاه تناسلی زن از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و همچنین مسائلی همچون، قاعدگی، تحولات هورمونی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را نیز در خود دارد. استخوانبندی زن به ویژه در قسمتهای جمجمه و لگن با مرد تفاوت عمده دارد، به گونهای که به وسیله استخوانها میتوان جنسیت را تشخیص داد. علاوه بر آن، بین دستگاه ادراری، قلب و ریه نیز تفاوتهایی وجود دارد.48
ب. تفاوتهای روانشناختی
بیشترین تفاوتهای بین زن و مرد تفاوتهای روانشناختی است و همین تفاوتهای روانشناختی است که به طور عمده موجب تفاوتهای رفتاری و مانند آن در زنان و مردان میگردد. زن و مرد در بیشتر ویژگیهای روانشناختی با هم متفاوت هستند؛ مهمترین آنها عبارتند از:
1. تفاوت در تمایلات جنسی: رفتارها و تمایلات جنسی از مواردی است که زن و مرد در آن تمایز آشکاری دارند. تحقیقات نشان میدهد که مردان به دلایل تفاوت فیزیولوژیکی،49 تمایل بیشتری به مسائل جنسی دارند. مؤسسه «کینزی» که بزرگترین نهاد تحقیقاتی در موضوع مسائل جنسی است، در تحقیقات خود نشان داده که میل به ارتباط با زنان متعدد در نهاد مرد تعبیه شده است.50 در بیشتر جانوران میل جنسی نر بیش از ماده است که این نکتهای با اهمیت برای بقای نسل تلقّی میشود.51 تحریک جنسی در مردان در مقایسه با زنان سریعتر، آسانتر و با فراوانی بیشتر صورت میگیرد. مردان سریعتر از زنان تحریک میشوند و بیشتر از طریق بینایی این تحریکپذیری اتفاق میافتد. از اینرو، تصاویر جنسی و صحنههای جذاب و زنان زیبا، آنان را بیشتر تحریک میکند. زنان غالبا دیر تحریک میشوند و تحریکپذیری آنان بیشتر به وسیله قوّه شنوایی و لامسه است.52 از اینرو، کلمات محبتآمیز و تحریکات بدنی آنان را بیشتر تحریک میکند.53
در متون دینی نیز اشارات فراوانی به مسئله تفاوت جنسی شده است که از مهمترین آنها عبارتند از:
الف) میل جنسی مردان از نظر کمّی برتر و میل جنسی زنان از نظر کیفی برتر است. امام علی علیهالسلام فرمودند: «همت و تلاش حیوانات شکمشان و تلاش زنان به دست آوردن مردان است.»54
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «خداوند صبر ده مرد را به زن داده است، ولی به هنگام تحریک و هیجان به اندازه ده مرد شهوت دارد.»55
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «خداوند متعال برای شهوت ده جزء خلق کرده که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.»56
ب) زنان در مقایسه با مردان در برابر ارضا نشدن نیازهای جنسی بردبارترند. امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «خداوند به زنان لذت جنسی دوازده نفر و صبر دوازده نفر عنایت کرده است.»57
ج) زن و مرد از نظر تحریکپذیری جنسی متفاوتند؛ مردان سریعتر از زنان تحریک میشوند و بیش از زنان از طریق بینایی به تهییج جنسی میرسند. پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهمیفرمایند: «وقتی خواستید با همسرتان زناشویی داشته باشید عجله نکنید.»58
و در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام فرمودند: «وقتی یکی از شما خواست با همسرش زناشویی داشته باشد، قبلش ملاعبه و تحریک جنسی داشته باشد، به درستی که این کار نیکو و پسندیده است.»59
د) حس حسادت جنسی مربوط به زنان و حس غیرت مربوط به مردان است. امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: «غیرت مربوط به مردان است و وجود این صفت در زنان، حسد میباشد و خداوند به دلیل غیرت مردان، حرام کرده بر زنان مگر یک شوهر را، ولی برای مردان چهار زن را اجازه داده.»60
به دلیل همین تفاوتهای جنسی و تفاوت در تحریکپذیریهاست که در روایاتْ توصیه به ملاعبه، اظهار محبت و امثال آن شده است. روانشناسان اعتقاد دارند که اگر زن در برقراری روابط جنسی بهره کافی و طبیعی را نگیرد در برقراری مجدّد آن بیرغبت شده و رفتارهای روانی ناهنجار از خود نشان میدهد. همچنین زنان نیازمند هستند علاوه بر درک توانایی مرد برای روابط جنسی، کلمات محبّتآمیز، اطمینانبخش، اظهار عشق و جملات عاطفی بشنوند و نیاز دارند تا مردان این کلمات را به زبان جاری کنند و علاقه قلبی کافی نیست.61
جانگری در این زمینه میگوید: بیشتر مردان از گفتن چنین جملهای (من دوستت دارم) اکراه دارند. آنها فکر میکنند تکرار این جملات، همسرتان را آزرده یا خسته میکند، اما باید بدانند تکرار جملات محبتآمیز هیچگاه اثر بد ندارد. زمانی که مرد این جملات را به زبان میآورد مثل این است که به همسرش این امکان را میدهد که فرایند دوست داشتن را احساس کند.62 پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «اگر مردی به همسرش بگوید دوستت دارم هیچگاه از قلب زن بیرون نمیرود.»63
2. تفاوت عاطفی: زنان با مردان در بُعد عواطف و احساسات نیز تفاوتهای آشکاری دارند. روابط اجتماعی قویتر، نوع دوستی بیشتر، صمیمیت فراوان، توجه زیاد به دیگران و حمایت زیاد از سایرین از ویژگیهای زنها میباشد. زنان به طور طبیعی به احساسات لطیفتر و عواطف ملایم و ظریف مجهز هستند. مغز دختران در مقابل انسانها و چهرهها حساسیت بیشتری دارد، از اینرو، زنان نسبت به همدردی و همدلی بسیار حساسند، اما مغز پسران در مقابل اشیا و اشکال واکنش بیشتری نشان میدهد، از اینرو، برای ساخت نظام، مناسب هستند. ویژگی همدلی و عواطف زنانه سبب میشود که بتوانند بهتر و سریعتر تغییرات احساسی و عاطفی دیگران را حس کنند، راحتتر افکار و احساس خود را با دیگران سازگار نمایند و با راحتی بیشتری از دیگران مراقبت کنند. زنان در مرزگشایی از ارتباطات غیر کلامی، حالات چهره و احساس حالات دیگر، از مردان قویتر میباشند. گفتوگو و تبادلنظر برای پسران وسیلهای برای انتقال پیام است، اما برای دختران بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است. دختران بیشتر دستخوش احساسات میشوند و در مهار احساسات و مخفی نگه داشتن آن توانایی کمتری دارند.64 زنان قدرت سازگاری و انعطاف بیشتری دارند، از اینرو، هنگام برقراری رابطه با مرد تسلیم وی شده و خود را با او وفق میدهند. در مسائل عشق تقریبا همیشه زن است که قلمرو مرد را میپذیرد و نه بر عکس. شهید مطهّری با به کارگیری واژه «رأفت» و با بیان تفاوت میان شهوت و رأفت، این ویژگی را از شاهکارهای آفرینش و چیزی فراتر از حس استخدام و منفعتطلبی میداند و مینویسد:
گرچه علاقه زن و مرد یکدیگر طرفینی است، اما بر خلاف اجسام بیجان، این جسم کوچکتر (زن) است که جسم بزرگتر را به سمت خود میکشاند. خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و عشق و زن را مظهر محبوبیت، عواطف و معشوقیت قرار داده است.65
به دلیل عاطفی بودن زنان، آنها معمولاً در علوم استدلالی و مسائل خشک عقلانی به پای مردها نمیرسند، ولی در ادبیات، نقاشی، شعر و سایر مسائلی که با ذوق و احساسات مربوط است دست کمی از مردها ندارند. جانگری میگوید: به دلیل عاطفیتر بودن زنان، آنها از شوهرشان بیشتر دلسوزی میخواهند، در حالی که مردها بیشتر اعتقاد و اعتماد همسرشان را میخواهند. وقتی مرد نشان میدهد که به احساسات همسرش و به آنچه در دل او میگذرد اهمیت میدهد، زن حس میکند که شوهرش نگران و دلواپس و غمخوار اوست.66
دانشوران اسلامی، به ویژه در عصر حاضر با بهرهگیری از روایات به ویژگیهای عاطفی و احساسات سرشار زنان تأکید کردهاند. تا آنجا که علّامه طباطبائی زن را دارای حیات عاطفی دانسته است و آیتاللّه جوادی آملی احساسات زنانه را موجب پیشتازی زن در سلوک معنوی و عرفانی میداند. آیتاللّه مصباح نیز بر این باور است که تفاوت در کارکرد عقلی زن و مرد حاصل از غلبه احساسات و عاطفه در زنان است، نه ضرورتا وجود ضعف در استعداد عقلی.67
در کلام ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز به برتری عاطفی زنان اشارههایی شده است که نمونههایی ذکر میگردد:
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «چه خوبند فرزندان دختر! اهل ملاطفت (عواطف)، کمک و یاریکننده، انسگیرنده، با خیر و برکت و اهل پاکیزگی.»68
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «حضرت ابراهیم از خداوند طلب دختر نمود تا پس از مرگش بر او بگریند و عزایش را گرم و با شور نگه دارند.»69
دختر به دلیل عاطفه و احساس زیاد، نسبت به دیگران، به ویژه پدر و مادر اظهار لطف و عاطفه بیشتری میکند.
3. تفاوت در علایق و گرایشها: از دیگر ویژگیهای روانی زنان، علاقه به زیبایی و دلبستگی به زیورآلات و مظاهر دنیوی است که این ویژگی در مردان کمتر مشاهده میشود. همچنین خودآرایی، خودنمایی، پوشیدن لباسهای توجهبرانگیز، علاقه به دوستیهای انفرادی (بر عکس پسران)، تجمّلگرایی در امور زندگی و حتی در چیدن سفره و پخت غذا، از ویژگیهایی است که زنان با مردان تفاوت آشکاری دارند.70 حتی در گرایش به بازیها و نوع تفریحات بین زن و مرد تفاوت وجود دارد و دختران بیشتر به بازیهای آرام، سبک، لطیف و احساسی روی میآورند و پسران به بازیها و ورزشهای خشن و سنگین. زنان در بروز و ظهور عصبانیت نیز با مردان متفاوت بوده و عصبانیت خود را بیشتر به شکل غیرمستقیم، یعنی مقاومت منفی که گاه به شکل قهر، کینهتوزی، سکوت یا شایعهپراکنی است ظاهر میسازند، در حالی که مردانْ عصبانیت خود را غالبا به صورت خشونتهای فیزیکی اعمال میکنند و میل بیشتری به رقابت دارند.
در آموزههای دینی، به ویژه آموزههای قرآن کریم به تجمّلگرایی، خودنمایی و گرایش به جاذبهها در زن توجه شده است. قرآن کریم در سوره زخرف آیه 18 مأنوسبودن با زر و زیور را از ویژگی زنان بیان کرده است. همچنین در سوره احزاب آیه 33 آمده است: ای زنان، (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید؛ مانند خود نمایی دوران جاهلیت نخستین.
و در آیه دیگری میفرماید: زنان (در برابر نامحرمان) با زینتها و آرایشهایشان خودنمایی نکنند.71 از اینکه قرآن کریم فقط زنان را از خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبههای جنسی خود در برابر نامحرم نهی کرده و از خودنمایی مردان سخنی نگفته، استفاده میشود که خودنمایی از ویژگیهای خاص زنان است و در مردان کمتر پیدا میشود. شهید مطهّری درباره آثار این ویژگی (خودنمایی) و نیز اختصاص آن به زنان مینویسد:
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی، از این نوع حسّ شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس بدننما و آرایشهای تحریککننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر سازد. لذا تبرّج و خودآرایی مخصوص زنان است و دستور پوشش و حجاب نیز برای آنان مقرر شده است.72
شاید بتوان گفت دلیل قویبودن حیا در وجود زن نیز برای این است که این ویژگی خودآرایی، تعدیل و کنترل شود و از آسیبهای احتمالی آن جلوگیری گردد. امام صادق علیهالسلامدرباره حیای زنان میفرمایند: «حیا ده جزء دارد که نُه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان نهاده شده است.»73
صفت حیا نوعی ترس در انجام کارهای خلاف در انسان ایجاد میکند. وجود این صفت در زنان سبب میشود که آنان با احساس آسیبپذیری جنسی ـ که این آسیبپذیری هم حاصل از جذابیت جنسی زن برای مرد و هم ضعف قوای بدنی زن در دفاع از خود است ـ پیشاپیش خود را از زمینههای خطر دور سازند.
4. تفاوت در هوش و حافظه: اگر چه هوش و حافظه به عوامل متعددی از جمله عوامل ارثی و محیطی وابستهاند و هر کدام از اینها در تقویت حافظه و رشد استعدادهای مربوط به هوش دخالت دارند، اما بین زن و مرد از لحاظ هوش و حافظه تفاوتهایی وجود دارد. ناگفته نماند عمده این تفاوتها در تواناییهای ویژه است و در هوش کلی بین زنان و مردان تفاوت آشکاری ثابت نگردیده است. مطالعات دانشمندان نشان داده است که هر یک از دو نیمکره مغزْ فعالیتهای متمایزی دارند و در رفتارهای متفاوت زن و مرد نیز تأثیرات متفاوتی بر جای میگذارند. نیمکره راست مسئول پردازشاطلاعات فضایی و نیمکره چپ متصدی پردازش اطلاعات کلامی است. با افزایش سن فعالیت دو نیمکره متمایزتر میشود. این تمایز در پسران بیشتر از دختران مشاهده میشود. نتیجه این تمایز آن است که پسراندرپردازشاطلاعاتفضاییو ریاضیات، به ویژه در هندسه تجسّمی موفقتر عمل میکنند.74
مردان در دریافت و شناخت مفاهیم انتزاعی برتری دارند، اما زنان در کاربرد لغات، ادای کلمات و مهارتهای خواندن و سخنوری موفقترند. دختر بچهها زودتر از پسرها زبان باز میکنند و لکنت زبان کمتری دارند. زنها در آزمون کلامی و حافظه بصری از مردان قویتر هستند. مردان در آزمون غیرکلامی، به ویژه استعداد تجسّم فضایی قویتر هستند. مردها در استعداد عددی بالاترند و دختران در حافظه لغات برتری دارند.75
اگر چه بعضی از افراد مانند فمینیستها تلاش کردهاند تا تفاوتهای هوشی و روانی زن و مرد را به محیط و شرایط محیطی نسبت دهند، ولی پژوهشها زمینههای زیستی را تأیید نمودهاند. بررسیها نشان داده است که مغز مردان در قسمت مربوط به حسابگری و قسمت مربوط به طبقهبندی و مرتب کردن اطلاعات، تفاوت آشکاری با زنان دارد و مغز مردان اطلاعات را منظمتر و مرتبتر طبقهبندی میکند. همچنین ثابت شده که وسعت منطقهای از مغز که هنگام درگیری زنان با خاطرات غمانگیز فعال میشود هشت برابر مردان است و احتمالاً علت اینکه افسردگیهای عمده در زنان دو برابر مردان است، از همینجا ناشی میشود.76
5. تفاوت ادراکی و عقلانی: یکی دیگر از تفاوتهای میان زن و مرد تفاوت ادراکی و عقلانی است. قبل از پرداختن به دیدگاه اندیشمندان و روانشناسان درباره این تفاوت، اشارهای به مفهوم عقل و ادراک لازم است.
مفهوم عقل: اهل لغت برای عقل معانی متعددی ذکر نمودهاند. المنجد برای عقل این معانی را ذکر میکند: بستن، بند آوردن، به زمین زدن، به بلوغ رسیدن، پیبردن، فهمیدن و درک کردن.77 در اصطلاح برای عقل معانی زیادی در منطق و فلسفه بیان شده است که از جمله آنها عبارتند از:
ـ قوّه ادراک خیر و شرّ و تشخیص بین آنها، قوّه تشخیص خوب و بد؛
ـ قوّه نظمدهنده زندگی؛78
ـ قوّه تشخیص مصالح و مفاسد و حجت باطن؛
ـ نیروی کلی شناختی کهکارشدرک و تشخیص است؛
ـ ابزار عالی شناخت و ادارک.
آیتاللّه مصباح درباره مفهوم اصطلاحی عقل میفرماید: عقل یکی از ابزارهای عالی شناخت است و شناختها و ادراکاتی که به وسیله این قوّه حاصل میشود، به نام ادارک عقلی یاد میکنند. بنابراین، انسان علاوه بر قوای حسّ و خیال از قوّه عاقله نیز برخوردار است که به وسیله آن از مجموع صورتها و ادراکات جزئی (مجموع اطلاعاتی که از طریق حواس ظاهری و قوّه خیال به دست آمده) مفاهیم کلی را درک میکند. بنابراین، عقل نوعی شناخت و ادراک کلی را برای فرد میسر میسازد.79
با توجه به تعاریف مزبور و با توجه به کاربرد عقل در قرآن و روایات میتوان گفت: عقل یک نیروی کلی شناختی است که به وسیله آن از ادراکات جزئی میتوان به ادراکات کلی رسید و همچنین مصالح و مفاسد و خیر و شر را تشخیص داد.
حال که به اجمال با مفهوم لغوی و اصطلاحی عقل آشنا شدیم، به تفاوتهای عقلانی زن و مرد میپردازیم. در برخی آیات قرآن به شکل تلویحی و در روایات متعددی به صراحت به تفاوتهای عقلی زن و مرد اشاره شده است. همچنین اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی و حتی روانشناسان نیز به این بحث پرداختهاند. ما در اینجا به طرح برخی از آن مباحث میپردازیم. اما پیش از پرداختن به نظریات و دیدگاههای اندیشمندان اشاره به این نکته لازم است که فلاسفه اسلامی از زمان ابنسینا قوّه عاقله را دارای دو کارکرد دانستهاند:80 کارکرد عقل گاهی قضاوت درباره واقعیتهاست و در اینباره قضاوت میکند که فلان معنا حقیقت دارد یا نه؟ واقعیت این شیء چیست و آیا این شیء چنین خاصیتی را دارا میباشد یا نه؟ در این کارکرد عقل را عقل نظری مینامند که مبنای علوم طبیعی، علوم ریاضی و فلسفه الهی است. کارکرد دیگر عقل، قضاوت درباره بایدها و نبایدهای عملی و امور ارزشی است که در این کارکرد به آن عقل عملی میگویند. در عقل عملی آنچه مورد قضاوت قرار میگیرد خوبیها و بدیهای یک عمل است و با مفاهیمی چون زشت (قبح) و زیبا (حُسن)، امر و نهی و مصادیق جزئی سر و کار دارد. عقل عملی مبنای علم اخلاق، تدبیر منزل سیاست و مسیر سعادت انسان را در زندگی مشخص میکند. برخی از فلاسفه غربی کارکرد دیگری برای عقل ارائه نمودهاند و واژه عقل ابزاری را به معنای اتخاذ کارآمدترین وسیله برای رسیدن به هدف به کار گرفتهاند؛ یعنی عقل ابزاری مفهوم راههای رسیدن به آرزوها و امیال را مشخص میکند.81
با توجه به این کارکردها باید حوزه تفاوت زن و مرد را مشخص نمود. آیتاللّه جوادی آملی تفاوتی بین عقل زن و مرد نمیداند و میفرماید: اگر تفاوتی بین زن و مرد باشد، این تفاوت صرفا در ناحیه عقل ابزاری (اجتماعی) است. ایشان تمام روایات مربوط به ناقص بودن عقل زنان را توجیه کرده و مربوط به زنان خاصی میدانند.82 آیتاللّه مصباح معتقد است که زن در استعداد عقلی با مرد یکسان است، اما به دلیل آنکه زن از نظر طبیعی دارای عاطفه و احساسات بیشتری است، کارکرد عقلی او تا حدودی تضعیف میگردد. ایشان در تبیین این دیدگاه میگوید: احساسات، عواطف و انفعالات طبیعی زن سبب بروز رفتارهای دیگرخواهانه و تأثیرپذیری بیشتر از او میشود. این ویژگیهای سبب شده تا زن زودتر از مرد بخندد، بگرید و یا دستخوش سایر انفعالات شود. عاطفه بیشتر زن سبب توانمندی وی در عرصههایی است که نیازمند احساساتی فزونتر، در قالب مهر و محبت، رقت قلب و عطوفت مادرانه است. غلبه احساسات و عواطف، قدرت تفکر، دور اندیشی و داوری زن را کم میکند و روحیه انفعالی وی نظارت و حکومت عقل را تضعیف مینماید. به همین دلیل داوریهای زن اغلب سطحی و غیرواقعگرایانه است. بنابراین، شاهدی در دست نیست که به طور قطع نشانگر نقص زن در استعداد عقلی باشد، بلکه دلیل برتری مردان در قدرت تعقل به دلیل ضعف دشمنان عقل در مردان و قویبودن دشمنان عقل (احساسات زیاد) در زنان است.83 علّامه طباطبائی نیز اعتقاد دارند که مرد دارای حیات تعقلی و زن دارای حیات احساسی است و علت سرپرستی مردان بر زنان به دلیل برتری نسبی مردان [را] در قوای عقلی میداند که نتیجه این برتری، توانمندی بیشتر در مقابله با مشکلات و تحمل سختیها، احراز مدیریت خانه و مسائل خانوادگی و اجتماعی است.84
آلوسی از مفسّران اهلسنّت و امینالاسلام طبرسی مفسّر نامدار شیعی و صاحب تفسیر مجمعالبیان نیز بر برتری مرد در تصمیمگیری، رأی استوار و برتری عقلی تأکید دارند.85
علاوه بر این، اندیشمندانی مانند لبیب بیضون شارح نهجالبلاغه به تفاوت عقل عملی زن و مرد و علّامه محمّدتقی جعفری به نقص در عقل نظری زن تأکید کردهاند.86 آیتاللّه مصباح و علّامه طباطبائی نیز تفاوت زن و مرد در دو حوزه نظری و عملی را پذیرفتهاند و علّامه طباطبائی در بحث تفاوت زن و مرد در ارث، به برتری تدبیر مردانه اشاره میکند.87
نکتهای که در پایان قابل ذکر است این است که بحث تفاوتهای عقلی مربوط به نوع زنان و نوع مردان است و الّا ممکن است در مصداق زنانی باشند که از حیث عقل و ادراک بر بعضی از مردان برتری داشته باشند.
مطلب آخر اینکه ممکن است با پذیرش تفاوت عقلی میان زن و مرد با این اشکال مواجه شویم که روایات بسیاری، عقل را عامل نجات انسان دانسته و همچنین درجات بهشت را به میزان برخورداری از عقل وابسته کردهاند. بنابراین، نتیجه پذیرش تفاوت عقلی زن و مرد، اذعان به نابرابری در جایگاه ارزشی آنان است. پاسخ به این اشکال با توجه به مباحثی که قبلاً درباره اشتراکات کمالی زن و مرد بیان شد، روشن میگردد. اما در تکمیل بحث قبل میتوان این نکات را اضافه کرد که در نگاه آموزههای دینی در درجات کمالی تفاوت آشکاری بین زن و مرد وجود ندارد و قرآن کریم به صراحت میفرماید: هر کسی کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیات پاک زنده میداریم و پاداش آنها را با بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد.88
توجه به آیات مذکور به اضافه ادلّه عمومی تکلیف که زن و مرد را در برابر خداوند مسئول میداند و عقل را نیز شرط تکلیف میشمارد و حتی دختران را قبل از پسران مکلّف کرده و به حضور کبریایی خود میپذیرد، این پیام را به همراه دارد که نباید تفاوت در عقل نظری و عملی را به قدری فاحش و زیاد دانست که نقصانی در مراتب اخلاقی و سعادتمندی زنان ایجاد کند، بلکه اثر آن ـ چنانکه گذشت ـ در عدم واگذاری برخی مسئولیتهایی که نیازمند دوراندیشی بیشتر و پرهیز از احساسات است ظاهر میشود. علّامه طباطبائی در ذیل آیه 34 از سوره نساء پس از بیان توضیحاتی درباره برتری مردان بر زنان میفرمایند: فضیلت مطرح شده در آیه به برتریهایی اشاره دارد که مربوط به تنظیم امور دنیوی، یعنی امور مربوط به زندگی روزمره انسان و مصلحت اجتماعی است و هرگز به معنای فضیلت و برتری واقعی از نگاه اسلام، یعنی تقرّب به درگاه خداوند و رسیدن به درجات معنوی خاص نیست؛ چراکه در اسلام برتریهای عادی و جسمانی ملاک برتری واقعی نیست.89
حکمت تفاوتهای زن و مرد
در آموزههای اسلامی چنان که تفاوتهای ظاهری و طبیعی میان دو شخص مثل شکل ظاهری، هوش، حافظه و ذوق هنری نمیتواند نشانهای از تفاوت در جایگاه کمالات انسانی و ارزشی تلقّی شود، تفاوتهای طبیعی دو جنس (زن و مرد) نیز چنین است و دلیل برتری انسانی و ارزشی یکی بر دیگری نیست.
از سوی دیگر، بر اساس تعالیم قرآن و بر اساس هدفمندی خلقت و حکمت خداوند این نتیجه به دست میآید که در جهان هر چیز به اندازه و حساب شده و از روی حکمت خلق شده است.90 بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در تفاوتهای میان مرد و زن رازی نهفته است و هرگز نمیتوان این تفاوتها را مانند بسیاری از فمینیستها نادیده گرفت، بلکه باید آنها را از شاهکارهای خلقت و حکمت و مصلحت پروردگار عالم دانست.
با توجه به نکات مزبور میتوان تحلیلی از تفاوتهای زن و مرد در اندیشه دینیو حتی علوماجتماعی ارائه نمود:
الف. تفاوتهای صنفی میان زن و مرد، هدفمند و حکیمانه طراحی شده است و با توجه به طرح کلی خلقت است و تلاش در راستای تضعیف و یا برداشتن آنها، حرکت بر خلاف نقشه حکیمانه است.
ب. تفاوتها موجب میشوند تا خلقت زن و مرد در راستای تکمیل همدیگر باشد، بدین معنا که خداوند تمامی موهبتها را به یک صنف عطا نکرده است. از اینرو، هر یک از دو صنف دیگری را واجد ویژگیهایی مییابد که خود فاقد آن است و همین تفاوتها زمینه جذابیت را برای این دو صنف فراهم میسازد و آنها را به همدیگر پیوند میدهد.
ج. تفاوت در میان زن و مرد موجب تفاوت در نقشها و وظایف میگردد و موجب میشود تا نقشهای متفاوتی برای زن و مرد طراحی گردد که مناسب با توانمندیهای طبیعی آنان و تکمیلکننده نقشهای طرف مقابل باشد. برای مثال، نقش نانآوری مرد، هم متناسب با شرایط جسمی و روحی مرد است و هم زمینهساز ایفای نقش مادری زن و همسر است. تفاوتهای طبیعی زن و مرد و تفاوت در نقشها زمینهساز کارآیی زن و مرد در جهات دنیوی و تسهیلکننده حرکت معنوی آنان است. از اینرو، زن و مرد خلق شدهاند تا یکدیگر را به کمال برسانند، نه اینکه زن صرفا ابزاری برای تکامل مرد باشد.
د. اگر چنانچه در نظام ارزشگذاری، ایفای نقشها و حقوق مرد و زن هماهنگ با ویژگی و تفاوتهای تکوینی آنان نباشد، نتیجهاش ایجاد تعارض میان زن و مرد، کاهش کارآیی زن و مرد و تزلزل خانواده خواهد بود؛ مثلاً، اگر ویژگی ذاتی زن اقتضا کند که به کارهای خانهداری و یا کار در محیطهای آرام و بدون حضور جنس مخالفْ مبادرت ورزد، وادار کردن او به شغل ویژه مردان، موجب تعارض در ویژگی طبیعی او و خواستههای اجتماع میگردد و این موجب افسردگی و اضطراب زن میگردد.
ه . وجود تفاوت بین زن و مرد و آگاهی از این تفاوتها و احترام به آنها موجب رونق هر چه بیشتر زندگی و زمینهساز حرکت جامعه به سوی کمال و تعالی خواهد بود. همچنین وجود این تفاوت موجب جذب شدن زن و مرد به یکدیگر و طلب یکدیگر و اظهار عشق و علاقه خواهد بود. جان گری مینویسد: باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوتهای یکدیگر احترام گذارند تا نسبت به همدیگر نزدیکتر و صمیمیتر شوند. الکسیس کارل میگوید: به راستی اگر زن دارای ویژگیهای جسمی و روانی و اخلاقی مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگی برای وصال در مرد را نمیتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالیترین هنر خود که صیدوشکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند.91
و. تفاوت بین زن و مرد موجب ایجاد نشاط در زندگی شده و خانواده به سوی زندگی بالنده پیش میرود. جان گری مینویسد: هنگامی که زنان و مردان خیلی شبیه یکدیگر شوند آن جاذبه قابل توجه را از دست میدهند. زندگی کردن با شخصی که مثل خودمان است بسیار خستهکننده میباشد.92 تفاوت روانی زن و مرد موجب توازن و تعادل در زندگی میگردد؛ مثلاً، سردی مرد با گرمی زن متعادل شده و قاطعیت و تهاجمی بودن مرد با انتقادپذیری و عشق زن متوازن میشود.
ز. وجود تفاوت بین زن و مرد زمینهساز بروز استعدادهای بالقوه در هر دو جنس شده و آنها را به طرف تکامل رهنمون میشود. برای مثال، مردان نیازمند اعتماد، پذیرش و قدردانی از طرف همسرشان هستند و از سوی دیگر زنان نیازمند مراقبت، ادراک و احترام هستند. این نیازها در زنان و مردان از هر نژاد و فرهنگی که باشند مشترک است. با توجه به این ویژگیها در زن و مرد، هر چه مردان بیشتر به مراقبت زنان بپردازند اعتماد بیشتری را از ناحیه آنان کسب میکنند. در واقع، با ارضای نیاز طبیعی زن که مراقبت و توجه است، نیاز طبیعی مرد که اعتماد از سوی همسر است ارضا میشود. از سوی دیگر، اگر زنان به مردها اعتماد کرده و آنها را قهرمان زندگی خود بدانند، مردان انرژی گرفته و بیش از پیش به مراقبت از همسر و رفع نیازهای او میپردازند. همچنین اگر مردان درک بیشتری نسبت به نیازها و احساسات همسران خود نشان دهند، زنان احساس میکنند که بیشتر درک شدهاند و به همان اندازه بیشتر میتوانند پذیرای مردان باشند و از آنها سپاسگزاری کنند. همینطور آنگاه که مرد احساسات و نیازهای زن را محترم میشمارد و به انتخابهای او بها میدهد، با قدردانی و سپاسگزاری زن رو به رو خواهد شد. به عبارت دیگر، زنان در مقابل احترامی که از سوی مردان میبینند به قدردانی از آنها میپردازند و چون قدردانی از نیازهای طبیعی مردان است آنها مستقیما با احترام به زنان این نیاز خود را ارضا میکنند. از سوی دیگر زنان نیز به احترام نیاز دارند و آنگاه که به قدردانی از همسران خود میپردازند در مقابل، با احترام آنها مواجه شده و این تعامل و ارتباط در طول زندگی ادامه خواهد داشت و علاوه بر اینکه موجب باصفا شدن و پویا بودن زندگی میشود، موجب بروز استعدادهای عاطفی زن و شوهر نیز میگردد.
جان گری میگوید: وقتی زن و مرد با هم زندگی میکنند کامل میشوند. آنگاه که تواناییهایی شخصی مرد رشد میکند و بالغ میگردد، طبیعت مراقبت و مهرورزی، ادراک و احترامش پرورش و توسعه مییابد و حالتِ سردِ حسابگر و خودمحور او به حالتی کاملاً گرم و انسانی تبدیل میشود. همچنین وقتی که زن در سایه تعامل با شوهر رشد کرد و با تجربه شد و به تواناییهای خود دسترسی پیدا کرد، بیشتر سرشت پذیرش، اعتماد و قدردانی او آشکار میشود. از اینرو، زمانی که مرد سرشت مراقبت، ادراک و احترام خود را پرورش میدهد، خود به خود نیازهای عاطفی اصلی زن خویش را تأمین مینماید و وقتی زن سرشتهای طبیعی خود که عبارتند از: پذیرش، قدردانی و اعتماد را پرورش میدهد به صورت ناخودآگاه نیازهای عاطفی اصلی مرد برآورده میشود.93
نتیجهگیری
1. نیاز به خانواده یکی از اساسیترین و طبیعیترین نیازهای انسان به شمار میرود.
2. خانواده از منظر دینی، نهادی مقدّس و دارای جایگاهی ویژه تلقّی شده است.
3. زن و شوهر به عنوان ارکان اصلی خانواده نقش کلیدی در بالندگی خانواده دارند.
4. جایگاه پدر به عنوان مدیر و سرپرست خانواده، جایگاهی ممتاز است.
5. زن و مرد به عنوان دو موجود متفاوت، تفاوتهای بسیار و همچنین اشتراکات فراوانی با هم دارند.
6. تفاوت زن و مرد هدفمند بوده و از روی حکمت و مصلحت است و ویژگیهای مرد و زن و همچنین تفاوتهای آنان هماهنگ با نقش حیاتی است که در خانواده و جامعه از سوی خالق متعال مشخص گردیده است.
7. وجود تفاوتهای عاطفی، روانشناختی، عقلی، ذهنی و... بر اساس مصالح و حکمتهایی بوده که در خلقت جهان و هدفمندی آن وجود دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 کارشناس ارشد روانشناسى بالینى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. تاریخ دریافت: 12/7/87 ـ تاریخ پذیرش: 25/10/87.
2ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 100، ص 222.
3ـ ذاریات: 56.
4ـ روم: 21.
5ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، 1367، ص 389.
6ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 324.
7ـ محمّدبن حسنحرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1412،ج20،ص 18.
8ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، 1408، ج 14، ص 150.
9 محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 39.
10ـ میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 14، ص 153.
11ـ ف. چ، بورنستین، روشهاى درمان مشکلات زناشویى، 1380، ص 12ـ13.
121. Egocentrism.
132. Decent Ration.
14ـ محمود منصور و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، 1374، ص 359.
15ـ حسین محبوبىمنش، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان 26، ص 183.
16ـ ویرجینا ستیر، آدمسازى در روانشناسى خانواده، 1370، ص 131.
173. Feminity.
184. Mesculinity.
19ـ ناک استیون، ازدواج در زندگى مردان، 1382، ص 78.
20ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، 1386، ص 60.
21 همان.
22ـ خانواده هستهاى (nuclear family) خانوادهاى است تشکیل شده از والدین یا یکى از آن دو و فرزندان وابسته به آنها. (حسین بستان، اسلام و جامعهشناسى خانواده، 1383، ص 55)
23ـ ف. ج، زیمون، مفاهیم و تئورىهاى کلیدى در خانواده درمانى، 1379، ص 235.
24ـ نساء: 34.
25ـ اسراء: 23 / لقمان: 15.
26ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 158.
27ـ همان، ص 68.
28ـ سیدحسین صفایى و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، 1376، ص 125.
29ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، 1378، ج 3، ص 80.
30ـ محمّدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 93ـ94.
31ـ مقصود از سرشت و حقیقت، همان وجه مشترک انسانها مىباشد؛ یعنى حلقههایى که افراد بشر را در گذشته و آینده به هم پیوند مىزند. ر.ک. احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، 1377، ص 65.
32ـ نحل: 58.
33ـ نساء: 1.
34ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بىتا، ج 3، ص 8.
35ـ روم: 21.
36ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، 1983، ج 4، ص 136.
37ـ همان.
38ـ ذاریات: 56.
39ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 314.
40ـ آلعمران: 195.
41ـ نحل: 97.
42ـ اسراء: 70.
43ـ براى تفصیل بیشتر ر. ک. محمّدتقى مصباح، معارف قرآن، 1376، بخش انسانشناسى، ص 365 تا 375.
44ـ ایتال اتکینسون، زمینه روانشناسى، 1384، ج 1، ص 678ـ679.
45ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، 1379، ص 340.
46ـ داود حسینىنسب، «نقشآموزى جنسیت و تفاوتهاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علومانسانى1ـ2، ص 20.
47ـ کان جى، کارلسون و دیگران، بهداشت روانى زنان، ص 112.
48ـ کریستین گان، استخوانشناسى و مفصلشناسى، 1375، ص 4.
49ـ به دلیل اینکه غده هیپوتالاموس که مرکز کنترل احساسات، ضربان قلب، جریان خون و... است در مردان بزرگتر از زنان است. همچنین هورمون تستسترون که نقش زیادى در تمایلات جنسى دارد در مردان چندین برابر زنان است.
50ـ شاید اجازه چندهمسرى براى مردان در اسلام به این دلیل باشد.
51ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىکنند؟، 1382، ص 294ـ296.
52ـ آستانه تحریک مردان پایینتر است و همچنین قدرت بینایى مردان بهتر است و در مقابل، قوّه شنوایى زنان قوىتر و به محرکهاى شنوایى و لمسى حساسترند. ناصر بىریا و همکاران، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، 1375، ج 2، ص 1029.
53ـ آلن پیس، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىکنند؟، ص 318.
54ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 62.
55ـ همان، ص 63.
56ـ همان.
57ـ همان.
58ـ هماان، ص 118.
59ـ همان.
60ـ همان، ص 152.
61ـ مریممعینالاسلام،روانشناسىزندرنهجالبلاغه،1380،ص76.
62ـ همان.
63ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 20، ص 23.
64ـ سیمون کوهن بارون، زن چیست، مرد کیست، 1384، ص 69ـ71.
65ـ مرتضى مطهّرى، نظام حقوق زن در اسلام، 1382، ص 166ـ172.
66ـ جان گرى، مردان مریخى، زنان ونوسى، 1376، ص 131.
67ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، جزوه درسى، «تفاوتهاى مرد و زن».
68ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 362.
69ـ همان، ص 361.
70ـ محمّدصادق رحمتى، روانشناسى اجتماعى معاصر، 1371، ص 187ـ188.
71ـ نور: 60.
72ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، 1379، ج 19 مسئله حجاب، ص 436.
73ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 244.
74ـ روژه پیره، روانشناسى اختلافى زن و مرد، 1370، ص 104.
75ـ حمزه گنجى، روانشناسى عمومى، 1374، ص 336.
76ـ سارا روزنتال، زنان و افسردگى، 1374، ص 45.
77ـ مصطفى رحیمىاردستانى، ترجمه المنجد، 1380، ماده عقل، ص 727.
78ـ محسن ایمانى، تربیت عقلانى، 1378، ص 20ـ22.
79ـ محمّدصادق شجاعى، دیدگاههاى روانشناختى آیتاللّه مصباح، 1385، ص 206.
80ـ فلاسفه، عقل عملى و عقل نظرى را دو کارکرد قوّه عاقله دانستهاند، نه آنکه انسان داراى چند قوّه عقلى باشد. در عین حال عبارتى از آیتاللّه جوادى آملى، آنجا که عقل را مشترک لفظى میان سه معنا عقل نظرى، عقل عملى و عقل ابزارى مىداند، گرایش به تعدد قوا استشمام مىشود. (ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، 1371، ص 228)
81ـ آیتاللّه جوادى آملى نیز در کتاب زن در آیینه جلال و جمال به عقل اجتماعى اشاره دارد ابزارى.
82ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال.
83ـ محمّدتقى مصباح، پرسشها و پاسخها، 1382، ج 5 حقوق زن در قرآن، ص 20ـ24 / ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، 1362، ج 2، ص 287 / سید محمّدحسین فضلاللّه، دنیاى زن، 1383، ص 59.
84ـ سید محمّدحسین طباطبایى، المیزان، ج 2، ص 275؛ ج 4، ص 343؛ ج 18، ص 141.
85ـ محمّدرضا زیبایىنژاد، جزوه «تفاوتهاى مرد و زن»، ص 57.
86ـ همان، ص 58.
87ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 2، ص 271ـ275 / محمّدتقى مصباح، پرسشها و پاسخها، ج 5، ص 20 و 47.
88ـ نحل: 97 / آل عمران: 195 / نساء: 124.
89ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 4، ص 215ـ217.
90ـ قمر: 49 / مؤمنون: 115.
91ـ مریم معینالاسلام، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، ص 152.
92ـ همان.
93ـ مریم معینالاسلام، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، ص 186.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ اتکینسون، ریتال و دیگران، زمینه روانشناسى، ترجمه تقى براهنى و دیگران، تهران، رشد، 1384.
ـ استیون، ناک، ازدواج در زندگى مردان، ترجمه سعید غفارى، تهران، گوهرکمال، 1382.
ـ ایمانى، محسن، تربیت عقلانى، تهران، امیرکبیر، 1378.
ـ بارون کوهن، سیمون، زن چیست، مرد کیست، ترجمه گیسو ناصرى، تهران، پل، 1384.
ـ بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسى خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1383.
ـ بورنستین، ف. چ، روشهاى درمان مشکلات زناشویى، ترجمه حسن توزنده جانى و نسرین کمالپور، مشهد، مرندیز، 1380.
ـ بىریا، ناصر و همکاران، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران، سمت، 1375.
ـ پیره، روژه، روانشناسى اختلافى زن و مرد، ترجمه حسین نورى، تهران، جانزاده، 1370.
ـ پیس، آلن، چرا مردان به حرف زنان گوش نمىدهند؟، ترجمه آذر محمودى، تهران، فصل سبز، 1382.
ـ جوادى آملى، عبداللّه، زن در آیینه جلال و جمال، تهران، رجاء، 1371.
ـ حسینىنسب، داود، «نقشآموزى جنسین و تفاوتهاى جنسیتى در کودکان»، دانشکده ادبیات و علوم انسانى 1ـ2 بهار و زمستان، 1373، ص 10ـ20.
ـ رحمتى، محمّدصادق، روانشناسى اجتماعى معاصر، تهران، سینا، 1371.
ـ رحیمى، مصطفى، ترجمه المنجد، تهران، صبا، 1380.
ـ روزنتال، سارا، زنان و افسردگى، ترجمه نوید هادیان، تهران، ویژه نشر، 1374.
ـ زیبایىنژاد، محمّدرضا، تفاوتهاى مرد و زن، جزوه درسى، قم، مرکز مطالعات زنان حوزه علمیه.
ـ زیمون، ف. ج، مفاهیم و تئورىهاى کلیدى در خانواده درمانى، ترجمه و تألیف سعید پیرمرادى، تهران، همام، 1379.
ـ سالارىفر، محمّدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
ـ ستیرویر جینا، آدمسازى در روانشناسى خانواده، ترجمه بهروز بیرشک، تهران، رشد، 1370.
ـ شجاعى، محمّدصادق، دیدگاههاى روانشناختى آیتاللّه مصباحیزدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385.
ـ صفایى، سیدحسین و اسداللّه امامى، مختصر حقوق خانواده، تهران، دادگستر، 1376.
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1983.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان، تهران، ناصر خسرو، بىتا.
ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائلالشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت، 1412.
ـ فضلاللّه، سید محمّدحسین، دنیاى زن، تهران، سهروردى، 1383.
ـ کارلسون، کان جى و دیگران، بهداشت روانى زنان، ترجمه خدیجه ابوالمعالى و دیگران، تهران، ساوالان، 1379.
ـ گان، کریستین، استخوانشناسى و مفصلشناسى، ترجمه صوفیا نقدى، تهران، نخل، 1375.
ـ گرى، جان، مردان مریخى، زنان ونوسى، ترجمه مریم نقیبى، تهران، همشهرى، 1376.
ـ گنجى، حمزه، روانشناسى عمومى، تهران، بعثت، 1374.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
ـ محبوبىمنش، حسین، «تغییرات اجتماعى ازدواج»، کتاب زنان26 (زمستان 1383)، ص 183ـ190.
ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.
ـ ـــــ ، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه و پژوهشى امام خمینى، 1382، ج 5 (حقوق زن در قرآن).
ـ ـــــ ، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376، بخش انسانشناسى.
ـ مطهّرى، مرتضى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
ـ ـــــ ، مجموعه آثار (مسئله حجاب)، تهران، صدرا، 1379.
ـ ـــــ ، نظام حقوق زن در اسلام، قم، صدرا، 1382.
ـ معاونت پژوهش گروه روانشناسى، تقویت نظام خانواده و آسیبشناسى آن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386.
ـ معینالاسلام، مریم، روانشناسى زن در نهجالبلاغه، قم، عطر سعادت، 1380.
ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362.
ـ منصور، محمود و پریرخ دادستان، دیدگاه پیاژه در گستره تحول روانى، تهران، بعثت، 1374.
ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آلالبیت، 1408.
ـ واعظى، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، تهران، سمت، 1377.