آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

مشکلات انسان همیشه ناشی از ندانستن نیست، بلکه در موارد بسیاری ناشی از غفلت، فراموشی و بی‏توجهی است. بنابراین، یکی از وظایف مربّی تذکر و غفلت‏زدایی از متربّی است و باید با یادآوری آنچه متربّی می‏داند، زمینه رفع مشکلات او را فراهم سازد. یکی از ابعاد تذکر، یادآوری نعمت‏های الهی است. هدف پژوهش حاضر آن است که ابعاد گوناگون روش تربیتی یادآوری نعمت‏ها مانند اهمیت، انواع و آثار و نتایج آن را مورد بررسی قرار دهد. این تحقیق توصیفی بوده و به روش کتابخانه‏ای انجام شده است و از آن حاصل می‏شود که مربّی آگاه باید با استفاده از شیوه‏های گفتاری، نوشتاری و رفتاری، متربّی خود را متذکر انواع نعمت‏های ظاهری و باطنی پروردگار نماید. آثار و نتایج این روش سودمند تربیتی فراوان است که از جمله آنها می‏توان به حمد و شکرگزاری خداوند، عشق و محبت به او، عبادت، تقوا، بازگشت به مسیر صحیح، امیدواری و فلاح و رستگاری اشاره کرد.

متن

خداوند مهربان نعمت‏های بسیار گسترده‏ای به انسان عطا فرموده است، اما غفلت و فراموشی آفت بزرگی است که انسان را دچار خود کرده است. یادآوری نعمت‏ها روش تربیتی بسیار مؤثری است که مربیان بزرگ بشریت یعنی خداوند و انبیا و اولیا آن را به طور گسترده مورد استفاده قرار داده‏اند و سایر مربیان نیز باید با الهام گرفتن از آنان این شیوه را به کار برند.
 با توجه به اهمیت روش مذکور و پژوهش‏های اندک انجام شده در مورد آن، نیاز به تحقیقی مستقل در خصوص روش تربیتی یادآوری نعمت‏ها احساس شد. در تحقیق حاضر که به هدف بررسی ابعاد این روش تربیتی انجام شده، از روش کتابخانه‏ای استفاده شده است.
 «نِعَم» به معنای رفاه و پاکی و مطلوبیت زندگانی است2 و «نعمت» که برای نوع به کار می‏رود، به نوع خاصی از آن دلالت دارد.3 در این نوشتار، منظور از نعمت، نعمت‏های خداوند است. «ذکر» نیز به معنای به یاد داشتن است که در مقابل غفلت و فراموشی استعمال می‏شود.4
 بر این اساس، یادآوری نعمت‏ها به معنای آن است که مربّی متذکر نعمت‏های بیکران خداوند به متربّی شود. در این روش، مربّی غفلت کنونی فرد یا جمع را در پرتو نعمت‏هایی که در گذشته به آنان عطا شده می‏زداید و در او شور و رغبت تازه‏ای برای عمل فراهم می‏سازد. در این شیوه، مربّی باید تنگناها و گشایش‏های زندگی متربّی را در خاطر او زنده کند و او را برای به ثمر رساندن گشایش‏ها و نعمت‏هایی که در اختیار اوست فراخواند و به راه اندازد.5
اهمیت روش
الف. یکی از دلایل مهم ارزش و اهمیت این روش تربیتی تأکید پی‏در پی قرآن به یادآوری نعمت‏های الهی است. برخی از آیاتی که موضوع تذکر و به یاد داشتن نعمات خداوند را مورد تأکید قرار داده‏اند، عبارتند از:
ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»؛6 ای مردم! نعمتی را که خدا به شما داده است، متذکر شوید.
ـ «وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ»؛7 و به یاد آرید نعمت‏های خدا را بر خود.
ـ «وَ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ»؛8 و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که شما با هم دشمن بودید، پس خدا در دل‏های شما الفت و مهربانی انداخت.
ـ «فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛9 پس نعمت‏های خدا را به یاد آرید، شاید که رستگار شوید.
ـ «فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ»؛10 پس نعمت‏های خدا را یاد کنید و در زمین به فساد و تبه‏کاری برنخیزید.
دستورات مکرر خداوند متعال مبنی بر متذکر شدن به الطاف بیکران او، دلیل روشنی است بر اهمیت این روش در رشد معنوی انسان‏ها.
 ب. دلیل دیگری که بر اهمیت این روش تربیتی صحّه می‏گذارد، فرمایش امیرالمؤمنین علیه‏السلامدر این زمینه است. آن حضرت یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبران الهی را یادآوری نعمت‏های خدا برای مردم دانسته‏اند:
«فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسی نعمته»؛11 و پی در پی رسولان خود را به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه نمایند و نعمت‏های فراموش شده را به یاد آنها آورند.
گویا موضوع تذکر در مورد نعمت‏های الهی تا آنجا مهم است که خداوند برای انجام این رسالت خطیر فرستادگان خویش را مبعوث کرده است.
انواع نعمت‏ها
نعمت‏های الهی انواع بسیار متعدد و متنوعی داشته، غیرقابل شمارش می‏باشند؛ چراکه خدای متعال خود فرموده:
«وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»؛12 و اگر نعمت‏های خدا را بشمارید، هرگز نمی‏توانید آنها را احصا کنید.
ولی خداوند نعمت‏های بیکران خویش را به دو بخش نعمت‏های ظاهری و باطنی تقسیم کرده است:
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»؛13 آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمان و زمین است، مسخّر شما کرده و نعمت‏های ظاهری و باطنی خود را بر شما گسترده و افزون ساخته است؟
سؤالی که در اینجا مطرح می‏شود این است که منظور از نعمت‏های ظاهری و باطنی چیست که یادآوری هر دو قسم آن روشی مؤثر در تربیت اخلاقی و معنوی محسوب می‏شود؟ در روایات معصومان علیهم‏السلامبه مصادیقی از این دو گونه نعمت برمی‏خوریم که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‏شود:
 پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سخنی با ابن عبّاس به توضیح نعمت‏های ظاهری پرداخته، فرمودند:
ای فرزند عباس! اما نعمت ظاهری، اسلام و آفرینش نیکوی تو و رزقی است که خداوند روزی‏ات ساخته، و نعمت باطنی آن است که اعمال بد تو را پوشانده و تو را مفتضح نساخته است.14
امام باقر علیه‏السلام نیز در روایتی به بیان مصداقی دیگر از نعمت ظاهری پرداخته‏اند:
نعمت ظاهری، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و رهاوردهای او از قبیل شناخت خدای ـ عزّ و جلّ ـ و توحید او می‏باشد و نعمت باطنی، ولایت ما اهل‏بیت پیامبر و مودّت قلبی ما.15
امام کاظم علیه‏السلام ضمن بیانی دیگر ازمصادیق این تقسیم‏بندی، هر دو نوع نعمت را در حیطه امامت تفسیر کرده‏اند: «نعمت ظاهری امام ظاهر ونعمت باطنی امام غایب است.»16
 در هر حال، همه موارد مزبور می‏توانند نمونه‏هایی از نعمت‏های ظاهری و باطنی به شمار آیند که یادآوری آنها تأثیرات تربیتی شگرفی بر متربّی بر جای خواهد گذاشت.
 علاوه بر تقسیم‏بندی نعمت‏ها به دو بخش ظاهری و باطنی، بر اساس تحقق آنها در فرد یا جامعه، می‏توان آنها را به نعمت‏های فردی و اجتماعی نیز تقسیم کرد. نمونه یادآوری نعمت‏های فردی، آیاتی است که شخص پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را متذکر الطاف الهی به او می‏کند:
«أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیما فَآوَی وَ وَجَدَکَ ضَالّا فَهَدَی وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؛17 آیا خدا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد و تو را ره گم کرده یافت و راهنمایی کرد و تو را فقیر یافت و توانگر کرد، پس تو هم یتیم را هرگز میازار و فقیر سائل را به زجر مران، و اما نعمت پروردگارت را بازگو.
در حیات جمعی نیز یادآوری نعمت‏ها مصادیق متعددی دارد. آیه ذیل که جامعه اسلامی را متذکر نعمت وحدت و ثمره شیرین آن ساخته، از هرگونه اختلاف و تشتّت برحذر می‏دارد:
«وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ‏اللّهِ جَمِیعا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَهَ‏اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ کُنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.»18
انواع یادآوری ‏ها
همچنان‏که نعمت از گونه‏های متعددی برخوردار است، یادآوری آن نیز به صورت‏های مختلفی امکان‏پذیر می‏باشد. برخی از آنها عبارتند از:
 یادآوری ذهنی
در این‏گونه از یادآوری، فرد با انجام عملیاتی ذهنی متذکر نعمت‏های خداوند گشته و با مرور ذهنی آن، از نتایج ارزشمندش برخوردار می‏گردد. برای مثال، امام علی علیه‏السلامتفکر مردم درباره نعمت‏ها را مفید و موجب فاصله گرفتن ایشان از گناه می‏دانند:
«و لو فکّروا فی عظیم القدرة و جسیم النعمة لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق»؛19 و اگر مردم در قدرت عظیم الهی و نعمت‏های بزرگ او می‏اندیشیدند، قطعا به راه صواب باز می‏گشتند و از عذاب جهنم نگران می‏شدند.
 یادآوری گفتاری
گونه دیگر یادآوری، با سخن گفتن از عطایای الهی همراه است و ذکر گفتاری نیز می‏تواند زمینه را برای ذکر قلبی فراهم سازد. خدای متعال در آیه پایانی سوره «ضحی» خطاب به فرستاده عزیز خویش می‏فرماید: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؛ و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن. مردی از امام حسین علیه‏السلامپرسید: این فرمایش الهی «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»یعنی چه؟ حضرت فرمود: «امره ان یحدث بما انعم اللّه به علیه فی دینه»؛20 به فرستاده خود فرموده تا نعمت‏هایی که در دین بدو داده بر زبان جاری سازد و به مردم بگوید.
 یادآوری نوشتاری
در این نوع از یادآوری که شباهت زیادی به یادآوری گفتاری دارد، فرد با زبان قلم به واگویی نعمت‏های الهی می‏پردازد؛ مانند آنجا که امیرالمؤمنین علیه‏السلام در پاسخ به نامه معاویه، بر اساس دستور پروردگار در آیه پیشین، متذکر نعمت‏های خداوند می‏شوند:
مگر نمی‏بینی ـ نه اینکه بخواهم خبرت دهم، بلکه به عنوان شکر و سپاسگزاری نعمت خداوند می‏گویم ـ جمعیتی از مهاجرین و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و هر کدام دارای مقام و مرتبتی بودند، اما هنگامی که شهید ما (حمزه) شهید شد، به او گفته شد: «سیدالشهدا» و رسول خدا هنگام نماز بر وی (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت و نیز مگر نمی‏دانی گروهی دستشان در میدان جهاد قطع شد که هر کدام مقام و منزلتی دارند، ولی هنگامی که این جریان درباره یکی از ما انجام شد، لقب طیّار به او داده شد؛ آن کس که در آسمان بهشت با دو بال خود پرواز می‏کند.21
 یادآوری رفتاری
منظور از یادآوری رفتاری آن است که فرد رفتاری از خود بروز دهد که نوعی یادآوری و تذکر به شمار آید؛ مانند آنکه نعمت‏های الهی را مورد استفاده قرار داده و آنها را آشکار سازد.
 امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نامه‏ای به حارث همدانی فرمودند:
«و استصلح کل نعمة انعمها اللّه علیک و لاتضیعنَ نعمة من نعم اللّه عندک و لیُرَعلیک اثرُ ما انعم اللّه به علیک»؛22 هر نعمتی که به تو داد، نیکو دار و هیچ نعمتی از نعمت‏ها را ضایع و تباه مساز و باید اثر نعمت‏هایی که خدا به تو داده در تو دیده شود.
همچنین امام صادق علیه‏السلام در توضیح اهمیت آشکارسازی نعمت‏ها می‏فرمایند:
«اذا انعم اللّه علی عبده بنعمة فظهرت علیه سمّی حبیب اللّه محدّثا بنعمة اللّه و اذا انعم اللّه علی عبد بنعمة فلم تظهر علیه سمّی بغیض اللّه مکذبا بنعمة اللّه»؛23 هر گاه خدا بر بنده‏اش نعمتی عطا کند و این نعمت بر او ظاهر شود، وی حبیب خدا و گوینده نعمت او نامیده می‏شود و هر گاه نعمتی بر بنده‏ای ارزانی دارد ولی بر او آشکار نشود، او دشمن خدا و تکذیب‏کننده نعمت او شمرده می‏شود.
آن حضرت در حدیثی دیگر می‏فرمایند:
«انی لاکره للرجل ان یکون علیه نعمة من اللّه فلا یظهرها»؛24 من ناخشنودم از اینکه فردی از نعمتی الهی برخوردار باشد، ولی آن را ظاهر نسازد.
تحقق یادآوری در همه موارد مزبور در خصوص متربّی ممکن است. مربّی نیز می‏تواند به صورت گفتاری، نوشتاری و رفتاری زمینه تذکر را برای متربّی خویش فراهم سازد.
آثار و نتایج یادآوری نعمت‏ها
به خاطر آوردن عطایای ربوبی، آثار و برکات ویژه‏ای دارد و به دلیل همین آثار گرانبهاست که این روش در زمره روش‏های بسیار سودمند تربیتی قرار گرفته است. در اینجا به اجمال برخی از این نتایج را مرور می‏کنیم:
 1. حمد پروردگار
«حمد» در مقابل ذمّ است و در فارسی از آن تعبیر به «ستایش» می‏کنند؛ همچنان‏که در فارسی به عنوان معادل کلمه «شکر» واژه «سپاس» را به کار می‏برند.25 ستایش خدای متعال از نخستین آثار یادآوری نعمت‏های او به شمار می‏رود. توجه کردن به نعمت‏های گسترده الهی موجب می‏گردد فرد بی‏اختیار زبان خویش را به حمد و ثنای پروردگار بگشاید و از خدای خویش به نیکی یاد کند. امام علی علیه‏السلام خطاب به مردم، ضمن توجه دادن ایشان به گوشه‏ای از نعمات فراگیر الهی، آنها را به حمد زیاد او فرا می‏خوانند:
«اوصیکم ایّها النّاس بتقوی اللّه و کثرة حمده علی آلائه الیکم و نعمائه علیکم و بلائه لدیکم فکم خصّکم بنعمة و ندارککم برحمة اعورتم له فسترکم و تَعَرَّضتم لاخذه فَاَمهلکم»؛26 ای مردم! من شما را به تقوای خداوند و حمد فراوان بر نعمت‏ها و احسان و رحمتش که بر شما فرو باریده است، سفارش می‏کنم. چه بسیار نعمت‏هایی که ویژه شما قرار داد و شما را به رحمت خویش مورد عنایت خاص گردانیده؛ شما عیب‏های خود را آشکار کردید و او پوشاند، و خود را در معرض مؤاخذه او قرار دادید، اما به شما مهلت داد.
 2. شکرگزاری
همچنان‏که غفلت و فراموشی نعمت‏ها زمینه را برای ناسپاسی فراهم می‏سازد، به خاطر آوردن الطاف بی‏شمار الهی نیز موجبات شکر و سپاس بنده از خدای خویش را مهیا می‏کند. «شکر» از نظر لغوی به معنای اظهار تقدیر و تجلیل در برابر نعمت ظاهری و معنوی است که از منعم به فرد برسد.27 امام خمینی قدس‏سره در کتاب چهل حدیث خود شکر را این‏گونه تعریف کرده‏اند: «شکر عبارت از یک حالت نفسانیه است که در اثر معرفت منعم و نعمت، و اینکه آن نعمت از منعم است، به وجود می‏آید.»28
 استاد شهید مرتضی مطهّری نیز در توضیح دقیق معنای شکر می‏فرمایند:
معنی شکر این است که انسان در مقابل فردی که از او چیزی به وی رسیده است اظهار قدردانی کند و مثلاً بگوید: من ممنون هستم. آیا معنی شکر خدا همین است که بگوییم: «الهی شکر»؟ این صیغه شکر است نه خود شکر. خود شکر چیز دیگری است. و آن یک معنای دقیقی دارد که عبارت است از: قدردانی، اندازه‏شناسی و حق‏شناسی. بنده اگر بخواهد قدرشناس و شاکر باشد باید قدر نعمت‏های خدا را بداند؛ یعنی هر نعمتی را بداند برای چه هدفی و منظوری است و در همان مورد مصرف کند؛ مثلاً، در مورد زبان، فهماندن مقاصد خود به دیگران، تعلیم، ارشاد و نصیحت، شکر زبان است نه اینکه با زبان دروغ بگوید، تهمت بزند، به مردم آزار رساند، دشنام دهد و اشاعه فحشا کند.29
بنابراین، معنای شکر قدردانی، اندازه‏شناسی و حق‏شناسی در مورد نعمت‏های خداوند است. با مراجعه به سیره اهل‏بیت علیهم‏السلاممشاهده می‏کنیم که آن بزرگواران زیاد نعمت‏های الهی را یاد می‏کردند و آن را زمینه شکرگزاری از خداوند قرار می‏دادند. هشام‏بن احمر می‏گوید: در اطراف مدینه به همراه امام موسی کاظم علیه‏السلامحرکت می‏کردم که حضرت از مرکب خود به زیر آمد و به سجده افتاد. سجده به طول انجامید تا آنکه حضرت سر بلند کرد و سوار بر مرکب گردید. عرض کردم: فدایت شوم، چرا سجده شما طولانی شد؟ فرمود: «انّنی ذکرت نعمة انعم اللّه بها علی فاحببت ان اشکر ربی»؛30 به یاد یکی از نعمت‏هایی افتادم که پروردگار ارزانی‏ام داشته بود، دوست داشتم شکر آن نعمت را به جای آورم.
 امام کاظم علیه‏السلام این روش را از پدر بزرگوارش امام صادق علیه‏السلامآموخته‏اند که فرمودند:
هرگاه یکی از شما نعمتی از نعمت‏های خداوند را به یاد آورد، باید در مقام سپاس‏گزاری از خدا گونه خود را بر خاک نهد؛ اگر او سوار بر مرکب است، از مرکب خود پیاده شود و بر خاک سجده کند و اگر برای پرهیز از شهرت نمی‏تواند پیاده شود، گونه خویش را بر قسمت مقدم زین قرار دهد و اگر قادر بر آن هم نیست، گونه خود را بر کف دستش قرار داده، خدا را بر نعمت‏هایی که به او عطا نموده، ستایش کند.31
یاد نعمت‏ها زمینه شکر و قدرشناسی از آن را فراهم کرده و موجب می‏شود تا فرد بهتر بتواند گوشه‏ای از عطایای خداوند را به دیگران معطوف سازد.
 با توجه به همین تأثیر است که خدای سبحان الطاف خود را به یاد رسول برگزیده خویش آورده، می‏فرماید:
«أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیما فَآوَی وَ وَجَدَکَ ضَالّا فَهَدَی وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؛32 آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟! و تو را گم‏شده یافت و هدایت کرد، و تو را فقیر یافت و بی‏نیاز نمود. حال که چنین است، یتیم را تحقیر مکن، و سؤال‏کننده را از خود مران، و نعمت‏های پروردگارت را بازگو.
 3. محبت و عشق به خداوند
عشق و محبت یکی از خصوصیات آدمی است که در پرتو آن، صفات معشوق به طور ناخواسته در شخص عاشق تجلّی می‏یابد. بر این اساس، اگر فردی به موجودی با کمال محبت ورزد، کمال محبوب به وی تسّری می‏یابد و چنانچه محبت خود را معطوف به موجودی پست و عاری از کمالات ارزشمند سازد، در اندک زمانی تجلّی صفات وی را در خود احساس خواهد کرد. جابر جعفی از امام باقر علیه‏السلامنقل می‏کند که آن حضرت فرمودند:
«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیکَ خَیْرا فَانْظُرْ إِلَی قَلْبِکَ فَإِنْ کَانَ یُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ یُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُحِبُّکَ وَ إِذَا کَانَ یُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ یُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فِیکَ خَیْرٌ وَ اللَّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»؛33 هر گاه می‏خواهی بدانی در تو خیری هست به دلت نگاه کن، اگر بندگان مطیع خدا را دوست می‏دارد و معصیت‏کاران را از خود طرد می‏کند، در تو خیری وجود دارد و خداوند شما را دوست می‏دارد. اما از آن طرف، اگر مشاهده کردی دلت همواره با معصیت‏کاران می‏باشد و به آنها تمایل دارد و با دوستان خدا و اهل طاعت بغض و کینه نموده و آنها را دوست نمی‏دارد، بدان در تو خیری نیست و خداوند دشمن تو می‏باشد، و آدمی با کسی که دوست دارد محشور است.
از این حدیث روشن می‏شود که عشق و محبت به خداوند متعال رمز آراسته شدن فرد به صفات الهی است و او می‏تواند با تقویت محبت خویش به خدا بدون احساس ملالت و دشواری، خود را مزیّن به صفات ارزشمند الهی سازد. اما سؤال اساسی این است که چگونه می‏توان عاشق خدا شد و محبت واقعی او را در دل خود جای داد؟
 این سؤالی است که پیامبران بزرگی همچون داود و موسی علیهماالسلام از خدای خویش پرسیده‏اند. آن‏گاه که خداوند به موسی علیه‏السلام وحی کرد:
«احببنی و حبّبنی الی خلقی. قال موسی: یا ربّ انّک لتعلم انه لیس احدٌ احبّ الی منک، فکیف لی بقلوب العباد؟ فاوحی اللّه الیه: فذکّرهم نعمتی و آلایی فانّهم لایذکرون منّی الّا خیرا»؛34 مرا دوست بدار و مرا محبوب مخلوقاتم گردان. موسی گفت: پروردگارا تو می‏دانی که کسی محبوب‏تر از تو در نزد من نیست. اما چگونه دل بندگانت را متوجه تو سازم؟ پس خدا به او وحی کرد: نعمتم را به یاد ایشان آور که آنان مرا جز به خیر یاد نخواهند کرد.
خداوند متعال در پاسخ به همین سؤال حضرت داود نیز رمز محبت خدا را خاطرنشان کردن نعمت‏ها برای مردم دانسته است:
«اذکرهم ایادی عندهم، فانّک اذا ذکرت ذلک لهم احبّونی»؛35 نعمت‏های مرا به یاد ایشان آور؛ چراکه هر گاه چنین کنی مرا دوست خواهند داشت.
اینکه در ادعیه شورانگیزی همچون «مناجات شعبانیه»، دعای «عرفه»، دعای «کمیل» و دعای «ندبه» از این روش استفاده شده، دلیل بر اهمیت آن در جهت تشدید محبت الهی است.
 4. عبادت
به خاطر آوردن نعمت‏های خداوند زمینه را برای عبادت و بندگی او فراهم می‏سازد. از این‏رو، خدای متعال پس از متذکر شدن اعطای نعمت کوثر به پیامبر خویش، او را به انجام عباداتی همچون نماز و قربانی کردن فرامی‏خواند:
«اِءنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ»؛36 ما به تو کوثر [خیر و برکت فراوان] عطا کردیم! پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن!
این نکته نیز روشن است که عبادتی که با یاد نعمت‏های خداوند و به شکرانه آن تحقق یابد، برترین نوع عبادت محسوب می‏شود؛ چنان‏که امیرمؤمنان علیه‏السلامفرمودند:
«انَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ شُکْرا فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ»؛37 گروهی در عبادت و اطاعت انگیزه رغبت و میل دارند و برای دست‏یابی به منافع اخروی خدا را عبادت می‏نمایند که این رقم عبادت، عبادت تجّار و بازرگانان است که هدفْ سودجویی است. گروهی دیگر به خاطر ترس از عذاب، خدا را عبادت می‏کنند، این هم عبادت بردگان است. گروهی هم از روی شکر و انگیزه سپاس از نعمت‏های فراوان خداوندی عبادت خود را انجام می‏دهند و این عبادت آزادمردان است.
 5. تقوا
تقوا به معنای محافظت از نفس در برابر چیزی است که از آن می‏ترسد.38 در مورد چیستی حقیقت تقوای الهی ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام درباره آیه شریفه «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»39 (از مخالفت با خدا بترسید، چنان‏که سزاوار ترسیدن از اوست) سؤال نمود. آن حضرت فرمودند:
«یطَاعُ فَلَا یُعْصَی وَ یُذْکَرُ فَلَا یُنْسَی وَ یُشْکَرُ فَلَا یُکْفَر»؛40 همواره مطیع اوامر الهی بودن و هرگز گناه نکردن، پیوسته به یاد خدا بودن و هیچ‏گاه او را فراموش نکردن، همه نعمت‏های خدای را سپاسگزار بودن و هرگز ناسپاسی نکردن.
یاد نعمت‏های الهی حیایی ایجاد می‏کند که فرد را از ارتکاب گناه بازمی‏دارد. امام علی علیه‏السلام در بیان ارتباط یاد کردن نعمت‏ها و تقوا می‏فرمایند:
«فاتّقوا اللّه الّذی نفعکم بموعظته و وعظکم برسالته و امْتَنَّ علیکم بنعمته»؛41 پس بترسید از خدایی که شما را از موعظت خود بهره‏مند ساخت، و با فرستادن ـ پیامبرانش ـ پند داد، و با نعمت خود رشته منت به گردنتان انداخت.
در حدیثی دیگر، آن حضرت خودداری از گناه را کمترین حقی می‏دانند که فرد موظف به رعایت آن در برابر نعمت‏های الهی است:
«اقل ما یلزمکم اللّه الّا تستعینوا بنعمه علی معاصیه»؛42 کمترین چیزی که باید شما آن را ملاحظه کنید آن است که با نعمت‏های خداوند او را نافرمانی نکنید.
تأثیر به خاطر آوردن نعمات الهی در پیش‏گیری از گناه، به خوبی در داستان حضرت یوسف علیه‏السلام قابل مشاهده است. خداوند این ماجرا را چنین ترسیم می‏کند:
«وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نِفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ»؛43 و آن زن که یوسف در خانه او بود، از او تمنّای کامجویی کرد؛ درها را بست و گفت: بیا (به سوی آنچه برای تو مهیاست!) (یوسف) گفت: پناه می‏برم به خدا! او صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته؛ مسلّما ظالمان رستگار نمی‏شوند!
بنابراین، در موقعیتی که همه چیز برای ارتکاب گناه فراهم بود، یاد نعمت خدا که او را از قعر چاه به اوج رسانده بود، مانع انجام نافرمانی خدا شد.
 6. بازگشت به راه راست
گاه ممکن است که فرد نتوانسته باشد خود را از انجام معصیت بازدارد. حتی در این شرایط نیز تذکر الطاف خداوند می‏تواند او را از ادامه مسیری که برگزیده، باز دارد و به مسیر صحیح هدایت کند.
 حضرت علی علیه‏السلام در این زمینه می‏فرمایند:
«و لو فکّروا فی عظیم القدرة و جسیم النعمة لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق»؛44 و اگر این مردم در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او می‏اندیشیدند به راه راست بازمی‏گشتند و از آتش سوزان می‏ترسیدند.
 7. امیدواری
فردی که متذکر نعمات گسترده الهی در سراسر عمر گذشته خویش است، دغدغه‏ای در مورد آینده نداشته و با کمال امیدواری به آینده می‏نگرد. امید به آینده که در پرتو یادآوری نعمت‏ها میسر می‏شود، منحصر به زندگی کوتاه دنیوی نیست و حیات جاودان پس از مرگ را نیز دربر می‏گیرد. بر این اساس، در ادعیه پرشور معصومان علیهم‏السلاممشاهده می‏کنیم که آن بزرگواران هرگونه نگرانی در مورد آینده را با نگاه به گذشته سرشار از لطف الهی، از دل می‏زدایند. برای مثال، ائمّه اطهار علیهم‏السلامدر مناجات دلنشین «شعبانیه» چنین زمزمه می‏کنند:
«الهی لم یزل برّک علی ایّام حیوتی فلا تقطع برّک عنّی فی مماتی. الهی کیف آیس من حسن نظرک لی بعد مماتی و انت لم تُوَلّنی الّا الجمیل فی حیاتی»؛45 خدایا پیوسته در دوران زندگی نیکی تو بر من می‏رسد، پس نیکی‏ات را در هنگام مرگ از من مگیر. خدایا من چگونه مأیوس شوم از اینکه پس از مرگ مورد حسن نظر تو واقع گردم، در صورتی که در دوران زندگی‏ام جز به نیکی سرپرستی‏ام نکردی.
این شیوه معصومان علیهم‏السلام الگوی مناسبی برای مربیان و مشاورانی است که با ناامیدی و افسردگی متربّی و مراجع خویش مواجه شده‏اند.
 8. فلاح و رستگاری
نتیجه نهایی یادآوری نعمت‏ها فلاح و رستگاری است. «فلاح» به معنای نجات از شرور و ادراک خیر و صلاح است که معادل آن در فارسی، واژه «پیروزی» می‏باشد.46 آثار و برکات پیش گفته که در اثر به خاطر آوردن نعمت‏ها حاصل شده بود، زمینه موفقیت نهایی و نیل به سعادت را برای متربّی فراهم می‏سازد. از این‏رو، خداوند متعال به بندگان ذاکر بشارت می‏دهد و می‏فرماید: «فَاذْکُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛47 پس نعمت‏های خدا را به یاد آورید، شاید رستگار شوید!
نتیجه ‏گیری
روش یادآوری نعمت‏ها به این دلیل از مؤثرترین روش‏ها در تربیت اخلاقی و معنوی انسان به شمار می‏رود که طبق این روش، مربّی می‏کوشد:
 ـ غفلت متربّی را نسبت به الطاف گسترده خداوند برطرف ساخته و با متذکر ساختن او به انواع نعمت‏های ظاهری‏وباطنی، او را ستایشگروسپاسگزارخداوند گرداند.
 ـ عشق و محبت عمیق الهی را در دل او ایجاد و تقویت کرده، او را به عبادت پروردگار ترغیب نماید.
 ـ توفیق تقوا و خودداری از گناه را نصیب او ساخته، امکان بازگشت از مسیر غلط را برای او فراهم آورد.
 ـ او را به آینده امیدوار ساخته و در نهایت، زمینه موفقیت و پیروزی وی را فراهم نماید.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکتراى روان‏شناسى تربیتى.
2ـ احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغه، 1404، ذیل واژه «نعم».
3ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، 1368، ذیل واژه «نعم».
4ـ همان، ذیل «ذکر».
5ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، 1380، ص 149.
6ـ فاطر: 3.
7ـ بقره: 231.
8ـ آل‏عمران: 103.
9ـ اعراف: 69.
10ـ اعراف: 74.
11ـ نهج‏البلاغه، خ 1.
12ـ نحل: 18.
13ـ لقمان: 20.
14ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، بى‏تا، ج 4، ص 320.
15ـ همان.
16ـ عبدعلى جمعه العروسى الحویزى، نورالثقلین، بى‏تا، ج 4، ص 212.
17ـ ضحى: 6ـ11.
18ـ آل‏عمران: 103.
19ـ نهج‏البلاغه، خ 185.
20ـ حسن‏بن شعبه حرّانى، تحف‏العقول، 1404، ص 247.
21ـ نهج‏البلاغه، ن 28.
22ـ همان، کتاب 69.
23ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، 1365، ج 6، ص 438.
24ـ همان.
25ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 280.
26ـ نهج‏البلاغه، خ 188.
27ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 99.
28ـ روح‏اللّه خمینى، چهل حدیث، 1368، ص 294.
29ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با قرآن، 1371، ج 3، ص 12.
30ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1404، ج 48، ص 116.
31ـ همان، ج 68، ص 35.
32ـ ضحى: 6ـ11.
33ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 66، ص 248.
34ـ همان، ج 13، ص 352.
35ـ همان، ج 14، ص 38.
36ـ کوثر: 1و2.
37ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 196.
38ـ راغب اصفهانى، المفردات، 1416، ذیل واژه «وقى».
39ـ آل‏عمران: 102.
40ـ محمّدبن على صدوق، معانى‏الاخبار، 1403، ص 240.
41ـ نهج‏البلاغه، خ 198.
42ـ همان، ح 330.
43ـ یوسف: 23.
44ـ نهج‏البلاغه، خ 185.
45ـ مفاتیح‏الجنان، اعمال ماه شعبان.
46ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن‏الکریم، ج 9، ص 133.
47ـ اعراف: 69.
--------------------------------------------------------------------------------
 منابع
ـ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس‏اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1404.
ـ اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب‏القرآن، دمشق، دارالقلم، 1416.
ـ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه، 1380.
ـ حرّانی، حسن‏بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرّسین، 1404.
ـ خمینی، روح‏اللّه، چهل حدیث، تهران، رجاء، 1368.
ـ صدوق، محمّدبن علی، معانی‏الاخبار، قم، جامعه مدرّسین، 1403.
ـ طبرسی، فضل‏بن حسن، مجمع البیان، تهران، المکتبة العلمیة، بی‏تا، ج 4.
ـ عروسی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، قم، مطبعة العلمیة، بی‏تا، ج 4.
ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، فروع کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 6.
ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404، ج 13، 14، 48، 66، 67، 68.
ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران‏الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368.
ـ مطهّری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، 1371، ج 3.

تبلیغات