آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

در میان منصب های اجتماعی، هیچ یک به اندازه مقام هدایت و رهبری افراد ارزشمندتر و در عین حال سنگین تر و مشکل تر نیست و تا فردی دارای مجموعه ای از کمالات و سجایای انسانی و محاسن اخلاقی نباشد شایستگی این مقام را ندارد. رهبر جامعه باید دارای خصلت های نیک باشد تا در هر زمان مناسب بتواند از آنها بهره گیرد. رهبری حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) به دلیل جهانی بودن و نیز ختم پیامبری به ایشان با دشواری های فراوانی همراه بود. اقوامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) هدایت آنها را بر عهده گرفته بود، از نظر فرهنگ، تمدّن، اخلاق و بینش در یک سطح نبودند; مسئله ای که باعث بروز مشکلات فراوانی برای آن حضرت در راه تبلیغ دین اسلام شد. خداوند برای پیروزی بر این سختی ها، او را با استعدادهای فراوان که مظهر مجموعه ای از کمالات انسانی بود، آفرید و پس از چهل سال تربیت زیرنظر بزرگ ترین فرشته الهی، برای رهبری برگزید.1 رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تلاش های فراوانی در این راه انجام داد، سختی ها و مشکلات بسیاری را تحمل کرد و یک لحظه از پای ننشست و با اخلاق نیکوی خویش مردم را به اسلام و ایمان دعوت نمود. این نوشتار بر آن است تا گوشه ای از تلاش ها و زحمات فراوان آن حضرت را در راه هدایت عموم از دیدگاه آیات قران کریم به تصویر کشد. امید آنکه پندی برای مسلمانان و درسی برای مبلغان دین باشد.
تلاش در راه هدف
از آن رو که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) علاقه وافری به هدایت عموم و حتی مشرکان داشت، کوشش فراوان نمود تا با هر وسیله ممکن آنان را به صف مؤمنان بکشاند، اما بسیاری اسلام را نپذیرفتند که این باعث شد روح پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) از گمراهی و لجاجت آنان سخت آزرده شود. از این رو، خداوند برای دلداری به آن حضرت می فرماید: (وَ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَة وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ)(انعام: 35); اگر رویگردانی مشرکان بر تو سخت و سنگین است، چنانچه می توانی نقبی (سوراخی) در زمین بزنی و یا با نردبان به آسمان رفته، به جستوجو بپردازی تا معجزه ای تهیه کنی که آنان را بر ایمان مضطر و بی اختیار سازد، این کار را بکن. اما این گونه ایمان را خداوند از بندگان نخواسته، بلکه ایمان اختیاری و با میل و رغبت را خواسته است. بدین روی، خداوند معجزه ای که مردم را مجبور بر ایمان سازد، نیافریده است، وگرنه خود می توانست با چنین کاری تمام مردم را وادار به ایمان سازد.
خداوند با این جمله به پیامبر می فهماند که هیچ گونه کوتاهی در برنامه تعلیمات و دعوت او وجود نداشته، آن حضرت با اراده قوی و با تکاپوی بسیار، مردم را به اسلام دعوت کرده است. اگر آنان نپذیرفتند اشکال از خودشان بود که تصمیم گرفته بودند پذیرای حق نباشند.2 خداوند در آیه 2 سوره «طه» رسول خود را از برگزیدن شیوه سخت و پررنج برای هدایت مردم و ابلاغ قرآن برحذر می دارد: (مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی); ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی.
«تشقی» از «شقاوه» به معنای شدت و دشواری است. توصیه خداوند به پیامبر(صلی الله علیه وآله)مبنی بر سختی نکشیدن و عدم انتخاب شیوه پر رنج و زحمت، نشان از تلاش طاقت فرسای او در راه هدایت مردم دارد.3
حضرت علی(علیه السلام) درباره کوشش پیامبر نسبت به راهنمایی مردم می فرماید: «خداوندا، شریف ترین درودهایت را به همراه بالنده ترین برکاتت بر محمّد ـ بنده و رسول خویش ـ مقرّر فرما که سلسله بعثت را حلقه آخرین بود، و با شکستن بن بست ها، آغازگر راهی نوین. حق را با آهنگ حق اعلام کرد، نیروهای سپاه باطل را به واپس راند و هیاهوی دروغ و فریب را فرو نشاند. بار سنگین رسالت را به گونه ای در خور به دوش کشید، در انجام فرمان تو ثابت قدم و در راه خشنودی بیشتر تو پویا بود، بی آنکه گام های استوارش به سستی گراید، یا در اراده آهنینش اندک تردیدی راه یابد. وحی تو را به گوش جان شنوا بود. حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود، در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت.»4
آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «محمد(صلی الله علیه وآله)طبیبی سیّار برای بیماران است که مرهم های شفابخش او آماده و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته است. برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده است.»5
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) پزشکی است که خود به سراغ بیماران روحی و معنوی می رود، نه اینکه منتظر باشد تا مریض به مطب او سر بزند، اگر بداند در قبیله ای دوردست فردی قابل هدایت است، مشتاقانه به سویش رفته، او را راهنمایی می کند.
حضرت علی(علیه السلام) درباره مشکلات رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله)می فرماید: «... شهادت می دهم که محمد(صلی الله علیه وآله)بنده و فرستاده اوست که در راه رضایت حق، در کام هرگونه سختی فرو رفت و جام مشکلات و ناگواری ها را جرعه جرعه سر کشید. روزگاری، خویشاوندان او به دورویی و دشمنی پرداختند و بیگانگان در کینه توزی و دشمنی با او متحد شدند. اعراب برای نبرد با پیامبر عنان گسیخته و با تازیانه ها بر مرکب ها می نواختند و از هر سو گرد می آمدند و از دورترین نقطه ها و فراموش شده ترین سرزمین ها، دشمنی خود را بر پیامبر فرود آوردند.»6
شرح صدر پیامبر(صلی الله علیه وآله)
خداوند گاهی برخی از نعمت های فراوانی را که در اختیار رسول خود قرار داده بر می شمارد. یکی از آنها شرح صدر و بزرگی روح اوست: (أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ)(شرح: 1); آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟
شرح صدر به معنای گسترش سینه به وسیله نور الهی است که با آن، روح و فکر پیامبر(صلی الله علیه وآله) گسترش یافته، در برابر سختی ها و لجاجت افراد بردبار می شود.
هیچ پیامبر و رهبری بدون شرح صدر نمی تواند با مشکلات روبه رو شود، و آنکه رسالتش از همه بزرگ تر است، شرح صدرش نیز باید بیشتر باشد تا طوفان های حوادث نتواند آرامش روح او را بر هم زند و سختی های فراروی مسلمانان او را به زانو در نیاورد و کارشکنی های دشمن او را مأیوس نسازد. بنابراین، اگر کسی حالات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را به صورت دقیق مطالعه کند و میزان شرح صدر آن حضرت را در حوادث سخت و پیچیده دوران عمر گرامی اش بنگرد که چگونه به عالی ترین وجه مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت و وظایف خود را در این راه به خوبی به انجام رسانید، یقین می کند که این امر از راه های عادی ممکن نیست، بلکه تأییدی الهی و عنایتی ویژه از طرف خداوند همراه آن بوده است.7
اگر این عنایت ویژه الهی، آن حضرت را همراهی نمی کرد، در دوران آغازین رسالت که با سختی ها و دشواری های فراوان همراه بود، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)قادر به انجام رسالت جهانی خویش نبود. اما خداوند روح آن حضرت را چنان بزرگ قرار داد که تمام این سختی ها را با شادابی تحمل می کرد. اگر هم گاهی از ایمان نیاوردن مشرکان و یا نادانی همراهان سخت ناراحت و اندوهگین می شد، غم او برای خدا بود و هیچ گاه در اراده پولادین او تأثیری نداشت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در برابر هوس ها، وسوسه ها و جاذبه های رنگارنگ دنیایی ـ که پیشوایان بی شماری را به درّه ژرف خودکامکی و حق کشی پرتاب کرده است ـ و نیز در برابر کارشکنی ها و سرسختی ها و نقشه های شیطانی دشمنان، قهرمان راستین شکیبایی و بردباری و پایداری بود. همان گونه که او بر پایداری و شکیبایی در ابلاغ دین و توحید فرمان یافته است، دیگر افراد مؤمن نیز باید چنین باشند و در برابر سختی ها و مشکلات بردباری پیشه کنند: (فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) (هود: 112); پس همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می دهید بیناست.
خداوند در آیه 61 سوره توبه، پیامبر(صلی الله علیه وآله)را به سبب سعه صدر و گوش دادن به سخنان مردم می ستاید: (وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ); و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند: او زودباور است. بگو: گوش خوبی برای شماست، به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور می کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند، رحمتی است و کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند عذابی پردرد [در پیش] خواهند داشت.
برخی منافقان پیوسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را آزار و اذیت می کردند و آن حضرت را به دلیل اینکه به تمام سخنان افراد گوش می دهد و همه را باور می کند، فردی خوش باور معرفی می کردند. اما خداوند این امر را خصلتی نیک و پسندیده برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) می داند که نشان از شکیبایی و سعه صدر کامل آن حضرت دارد. یک رهبر مهربان و دلسوز و در عین حال، آگاه به تمام مسائل، لازم است نهایت لطف و محبت را نسبت به افراد جامعه داشته باشد و عذر آنان را بپذیرد و در مورد عیوب آنان پرده پوشی کند. خداوند در ادامه آیه مزبور می فرماید: این کار به نفع شماست; زیرا با آشکار نکردن عیوب، آبروی شما حفظ شده و عواطفتان جریحه دار نمی شود.
استواری دل پیامبر(صلی الله علیه وآله)
در بیان قرآن، شناخت سیره انبیا و سرگذشت امت ها مایه آرامش قلب مربیان بعدی می باشد. از این رو، خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)می فرماید: (وَکُـلا نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ)(هود: 120); و هر یک از سرگذشت های پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می کنیم چیزی است که دلت را بدان استوار می گردانیم. ما سرگذشت های گوناگون پیامبران را برای تو بیان کردیم تا دل تو را محکم و اراده ات را قوی و ثابت گردانیم; زیرا دل ها با یاد خدا آرامش می یابد، و یاد خدا همواره با یاد اولیای او ظهور می کند.
مخالفت های بی رحمانه و سرسختانه دشمنان لجوج، خواه ناخواه در قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)ـ که از جنس بشر بود ـ اثر می گذاشت، اما برای اینکه هرگز کمترین گرد و غبار ناامیدی بر دل او ننشیند و اراده آهنینش از مخالفت ها و کارشکنی ها به سستی نگراید، خداوند داستان های پیامبران و سختی کار آنان و مقاومت هایشان در برابر اقوام لجوج و پیروزی آنها را یکی پس از دیگری شرح می دهد تا روح پیامبر(صلی الله علیه وآله)و مؤمنانی که دوشادوش او در این پیکار بزرگ شرکت دارند هر روز قوی تر گردد، و با نشاط به مبارزه برخیزند.
فرمان به صبر و یاد خدا
دعوت مردم به سوی حق، ارشاد و راهنمایی آنان، حرکت دادن افراد به سوی خدا و در نهایت، تبلیغ دین، امری بس مشکل است; زیرا بشر را از خودخواهی، خودپرستی و نفع پرستی رهانیدن و به حق و حقیقت پرستی رساندن سخت است.
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سیّد ما گشته سالار
همو اول همو آخر در این کار
مقام دل گشایش جمع جمع است
جمال جان فزایش شمع جمع است
شده او پیش و دل ها جمله در پی
گرفته دست جان ها دامن وی.8
از طرفی، تبلیغ دین باید به گونه ای صورت گیرد که معارف و حقایق دین از حد گوش و چشم گذشته، به عقل و فکر انسان ها برسد; یعنی گوینده مطلبش را به صورتی بیان کند تا در عقل ها نفوذ کند و عقل آن را بپذیرد; کاری که انجام آن بسیار مشکل است. پیامبران علاوه بر اینکه پیام را با حکمت و موعظه حسنه به عقل افراد می رسانند، آن را به دل انسان ها نفوذ می دهند; یعنی سخن را به گونه ای روشن بیان می کنند تا در عمق روح بشر وارد شود و تمام احساسات و وجود او را در اختیار بگیرد. کسی که مرید پیامبری شد و به او ایمان آورد، سراسر وجودش وابسته به او می شود، از این رو، زود سخنان پیامبران را می پذیرد و به آن جامه عمل می پوشاند.9
خداوند در آغاز بعثت، پیامبران را از عهده دار شدن مسئولیتی سنگین آگاه می سازد: (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلا ثَقِیلا) (مزمّل: 5); در حقیقت، ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا می کنیم. این کلام سنگین قرآن کریم بیان کننده رسالت جهانی آن حضرت است که باید پیام الهی را به عقل و دل مردم برساند. انجام چنین رسالت خطیری بدون روح مقاوم و صبور و شکیبا، امکان پذیر نیست، از این رو، خداوند در آیات متعددی آن حضرت را به صبر و شکیبایی امر فرموده است.10 برای نمونه، در آیه 127 سوره نحل می فرماید: (وَ اصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللّهِ وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلاَ تَکُ فِی ضَیْق مِّمَّا یَمْکُرُونَ); و صبر کن و صبر تو جز به [توفیق] خدا نیست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نیرنگ می کنند دل تنگ مدار.
ای رسول ما، در برابر تمام سختی ها که از جنگ و دشمن به تو می رسد شکیبا باش و صبرت تنها برای خداوند باشد، نه چشمداشت از دیگران. اگر تمام زحمات تو در راه تبلیغ دین و دعوت به سوی خداوند برای افرادی سود بخشید، مأیوس و دلسرد نشو و بی تابی مکن، بلکه با حوصله و خونسردی همچنان به هدایت امت خویش ادامه بده و بر ایمان نیاوردن آنان ناراحت نباش. حزن و اندوهی که از لجاحت برخی افراد کافر و مشرک، به وجود می آید ممکن است یکی از این دو اثر را در انسان داشته باشد: 1. او را برای همیشه دلسرد و از ایمان آوردن انسان ها ناامید سازد; 2. او را به بی حوصلگی در کارها وادارد. خداوند در آیه مزبور از اندوه نسبت به هر دو نهی کرده است. گویا خداوند به رسول خود می فرماید: با شادابی تمام و حوصله فراوان کار خود را ادامه بده و مبادا به خاطر طرح و نقشه ها و توطئه های دشمنان سینه ات تنگی کند، که ما پشتیبان و یاور تو هستیم.
خداوند برای بالا بردن سطح توانایی و بردباری رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در برابر لجاجت مشرکان و سرسختی آنان، خطاب به آن حضرت می فرماید: (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِنَ السَّاجِدِینَ.) (حجر: 97 و 98)
ما می دانیم که تبلیغات سوء و استهزای مشرکان سینه تو را تنگ و نارحت می سازد، روح لطیف و قلب حساس تو نمی تواند در برابر بدگویی های آنان ساکت بنشیند و سخنان کفرآمیز آنان را تحمل کند. به همین دلیل، دلتنگ و اندوهگین می شوی. برای بر طرف شدن ناراحتی های برخاسته از رسالت و مخالفت های دشمنان، از یاد خداوند استمداد جو و به تسبیح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاکش عبادت و سجده به جای آور که ذکر خداوند برطرف کننده نگرانی ها و اندوه ها و تقویت کننده روحیه پایداری و موجب آرامش است.
هر چند خطاب آیه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است، ولی عموم آن شامل همه افراد می شود. هر کس می خواهد در برابر سختی ها مقاوم باشد و در برابر سخنان ناروای دیگران، آرامش خود را از دست ندهد و با شور و هیجان به وظیفه خود عمل کند، همیشه با عبادت و تسبیح، به یاد خدا باشد و او را حاضر و ناظر بر کردار خویش بداند. هنگامی که انسان احساس کند فرد بزرگواری ناظر بر اعمال اوست و تمام کوشش و تلاش او را می بیند و او را در برابر دشمنان یاری خواهد کرد، توان و نیرو پیدا می کند تا جایی که سختی ها را به راحتی تحمل می نماید. این دلگرمی، که انسان خود را در حضور پروردگار خویش می بیند و از پشتیبانی او برخوردار، برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز وجود داشته است. قرآن می فرماید: (وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ) (طور: 48); و در برابر دستور پروردگارت شکیبایی پیشه کن که تو خود در حمایت مایی و هنگامی که [از خواب] برمی خیزی به نیایش پروردگارت تسبیح گوی.
ای رسول ما، اگر تو را شاعر و مجنون و کاهن خواندند، شکیبا باش و اگر آیات الهی را دروغ های تو به خداوند دانستند و در برابر براهین منطقی تو لجاجت کردند، مبادا دلسرد گردی و در انجام وظایف خویش سستی کنی; زیرا تو در برابر علم ما قرار داری و در حفاظت ما هستی، کارهای تو از نظر ما پنهان نیست و تمام تلاش تو را در راه دین مشاهده می کنیم.
دلسوزترین فرد برای امّت
علاقه به هدف، عامل درونی مهمی است که یک رهبر را به سعی و تلاش وادار ساخته، غبار خستگی را از چهره او پاک می سازد. قرآن، به علاقه وافر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر هدایت مردم تصریح می نماید: (لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ)(توبه: 128); قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
تعبیر «من انفسکم» (پیامبری از خودتان به سوی شما می آید)، شدت ارتباط پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را با مردم می رساند. به همین دلیل، او تمام دردها، مشکلات و ناراحتی ها را می داند و با آنان شریک بوده، هرگونه ناراحتی و زیان و ضرری که به آنان برسد، بر او سخت و ناراحت کننده است.
«حرص» در لغت به معنای شدت علاقه به چیزی است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به هرگونه خیر و سعادت و پیشرفت افراد امتش عشق و علاقه وافر داشت و برای رسیدن به این هدف از هیچ گونه تلاش و فعالیتی خودداری نمیورزید. حرص پیامبر(صلی الله علیه وآله)به سبب علاقه شدید او به نجات امت خویش است; مانند پدری آگاه و مهربان که می کوشد فرزندش درس بخواند و به کمال علمی برسد، و اگر به بیراهه رفت، خون دل می خورد. اینکه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرمایند: «من و علی دو پدر این امت هستیم»11 از همین باب است که آن دو بزرگوار پدران معنوی امت هستند. هیچ پدری به فرزند خویش به اندازه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حضرت علی(علیه السلام)نسبت به امت اسلامی دلسوز نیست; زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) شب و روز برای رساندن انسان ها به کمال، تلاش و کوشش می کردند و از اینکه عده ای با دیدن این همه لطف و عنایت باز به بیراهه می روند، اندوهگین می شدند. این مطلب نشانه ظهور رحمت خاصه خداوند متعال در رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)است. در آیه دیگر، از حرص پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)نسبت به هدایت مردم چنین سخن به میان آمده است: (وَ مَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ) (یوسف: 103); و بیشتر مردم هر چند آرزومند باشی ایمان نمی آورند.
مردم با دیدن نشانه های فراوان وحی و شنیدن اندرزهای الهی، به طور طبیعی باید ایمان بیاورند، ولی ای رسول ما، هر چند علاقه شدید و اصرار داشته باشی بر اینکه مشرکان ایمان بیاورند، بسیاری از آنها ایمان نمی آورند; زیرا تنها عشق تو نسبت به ایمان آنان کافی نیست، بلکه قابلیت نیز شرط است که آنان فاقد آنند. این آیه نوعی تسلّی خاطر و دلداری برای پیامبر(صلی الله علیه وآله)است تا آن حضرت از اصرار مردم بر کفر و گناه و از کمی همسفران در این راه خطرناک هرگز خسته و ناامید نشود و با کمی امکانات، از قیام علیه شرک و کفر منصرف نگردد.
قرآن در آیه ای دیگر، شور و عشق وافر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نسبت به هدایت مردم چنین بیان می کند: (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً) (کهف: 6); شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه در پیگیری [کار]شان تباه کنی.
ای رسول ما! گویا می خواهی از شدت ناراحتی، جان خویش را از دست بدهی که چرا مشرکان به اسلام و قرآن ایمان نمی آورند. رهبران الهی اینچنین هستند که از گمراهی مردم رنج می برند و به ایمان آنان عشق میورزند. از اینکه می دیدند تشنه کامانی در کنار چشمه زلال معرفت نشسته اند و از تشنگی فریاد می کشند، ناراحت بودند، اشک می ریختند، دعا می کردند، شب و روز تلاش می کردند و در نهان و آشکار آنان را تبلیغ و به راه سعادت رهنمون می ساختند. از اینکه مردم راه روشن هدایت را رها کرده و به بیراهه می رفتند، اندوه جانکاهی رهبران را فرا می گرفت. گاه وجود چنین حالتی در رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به قدری شدید می شد که جان او به خطر می افتاد و بیم آن می رفت که جان خویش را از دست بدهد. ضایع کردن گوهر انسانیت، از دست دادن نعمت هدایت و از بین رفتن حس تشخیص، به گونه ای که زشت را زیبا دیدن، و نیز گرفتار آمدن در آتش قهر و غضب پروردگار، ناراحتی های آن حضرت درباره مشرکان و کافران بود.12 خداوند به او گوشزد می کند که این قدر دلسوزی لازم نیست; تو وظیفه ات را به بهترین وجه انجام داده ای، از سرسختی و مخالفت منحرفان غمگین نباش، آنان با نپذیرفتن حق به خود ضرر می زنند. خداوند در آیه زیر به رسول خود می فرماید: (لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ)(شعراء: 3 و 4); شاید تو [می خواهی] از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند جان خود را تباه سازی. اگر بخواهیم معجزه ای از آسمان بر آنان فرود می آوریم تا در برابر آن گردن هایشان خاضع گردد.
خداوند قادر است تمام مشرکان را به اجبار با آوردن معجزه ای خیره کننده و انکارناپذیر و عذابی سخت، وادار به ایمان و خضوع در برابر خویش کند، ولی این ایمان فاقد ارزش بوده، اهل آن سعادتمند نمی گردند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)با هر زبان و بیانی می کوشید تا معارف الهی را به مردم بفهماند. از این رو، به آنان می فرمود: (فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ) (تکویر: 26); به کجا می روید؟ دین اسلام را رها کرده، به دنبال کدام مکتب می روید؟ تنها مکتبی که شما را با خدا و جهان و وظایف آینده و حال، آشنا و مرتبط می کند، مکتب وحی است و تنها آیینی که زندگی پس از مرگ را شیرین جلوه می دهد و آن را سفر ابدی می داند، دین اسلام است.13
ایستادگی در نبردها
یکی از جلوه های پایدار حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)حضور در جنگ های متعددی است که دشمنان بر مسلمانان تحمیل کردند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این جنگ ها با شجاعت و با تمام وجود مبارزه می کردند و دیگران را تشویق به مقابله با دشمنان می نمودند و فرماندهی جنگ را نیز بر عهده داشتند.
خداوند از پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خواهد که اگر تمام افراد از اطراف او پراکنده شدند باز به مبارزه برخیزد و در راه دین کوتاهی و سستی به خود راه ندهد: (فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ)(نساء: 84); پس در راه خدا پیکار کن، جز عهده دار شخص خود نیستی، و[لی] مؤمنان را [به مبارزه] برانگیز.
به تنهایی برابر دشمن بایست، حتی اگر هیچ کس همراه تو گام به میدان نبرد نگذاشت، تو موظّفی با تمام نیرو و ثبات قدم با دشمنان به مبارزه برخیزی.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «خداوند رسول خود را به تکلیفی امر کرد که هیچ کس را اینچنین امر نکرده بود. او را تکلیف کرد تا به تنهایی در برابر دشمن بایستد، هر چند کسی را برای یاری خود نیابد.14
هر گاه کار جنگ سخت می شد و دشمن پیشروی می کرد، مسلمانان به طرفی که پیامبر در آنجا نبود می گریختند. آن حضرت یک تنه با دشمنان می جنگید و با اینکه فرمانده بود، نزدیک ترین افراد به دشمن بود، و هیچ گاه میدان نبرد را خالی نمی کرد.
قرآن در عدم سازش رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) با دشمنان می فرماید: (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ) (قلم: 9); دوست دارند که نرمی کنی تا نرمی نمایند.
سران شرک و کفر دوست دارند تا تو نرمش نشان دهی و بخشی از فرمان های خدا را نادیده بگیری تا آنان هم نرمش نشان دهند و از مبارزه با تو دست بردارند. خداوند در این آیه، او را از این کار نهی می کند. کافران از او می خواستند مانند رهبران دنیایی دست از سخت گیری در اجرای اهداف خود بردارد و با سازش و نرمش با مخالفان خود کنار بیاید. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)هیچ گاه اهل سازش کاری و داد و ستد سیاسی نبود. او هرگز اهداف مقدس خویش را با ثروت و مقامات دنیوی معامله نکرد. آن حضرت با تمام وجود از دین و آیین خویش دفاع کرد و از فراوانی دشمن و سختی راه هرگز ناامید نگشت. با نشاط به وظایف خویش عمل کرد و هیچ گاه خستگی و سستی به خود راه نداد. تمام جنگ ها و مبارزات برای این است که مردم خداپرست شوند و با خدا ارتباط پیدا کنند. چگونه می توان با مشرکان کنار آمد و بر سر دین معامله کرد؟ باید با قاطعیت تمام از اصول ارزشی دین دفاع نمود.
هیچ گاه در زندگی پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) دیده نشده که در جایی از اصول و ارکان دین خویش عقب نشینی کرده باشد و یا از میدان جهاد فرار کند. حتی در میدان جنگ احد که کار به منتها درجه وخامت رسید و اغلب افراد از میدان خارج شده و به گوشه ای پناه بردند، پیامبر(صلی الله علیه وآله) در میدان ایستاد و با اینکه جراحات پیشانی و دندان، او را به شدت آزار می داد و ظاهراً هیچ امیدی به نجات او نبود، ایستادگی نمود.15
این گفتار را با سخنی از علی(علیه السلام) درباره اسوه بودن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) برای همه مسلمانان به پایان می بریم. آن حضرت فرمود: «... از راه و رسم پیامبرتان پیروی کنید که بهترین راهنمای هدایت است، رفتارتان را با روش پیامبر تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روش هاست.»16
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ر.ک: جعفر سبحانى، منشور جاوید: نخستین تفسیر موضوعى قرآن، قم، دارالقران الکریم، 1369، ج 7، ص 341.
2ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، قم، اسماعیلیان، 1371، ج 7، ص 64 / ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368، ج 5، ص 214.
3ـ اکبر هاشمى رفسنجانى، تفسیر راهنما، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379، ج 11، ص 14.
4ـ نهج البلاغه، ترجمه عبدالمجید معادیخواه، تهران، ذرّه، 1379، خ 72.
5ـ همان، خ 108.
6ـ همان، خ 194.
7ـ ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج 27، ص 121.
8ـ محمود شبسترى، گلشن راز، تهران، کتابخانه طهورى، 1361، ص 12.
9ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 16، ص 139.
10ـ جعفر سبحانى، پیشین، ج 7، ص 347.
11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، ج 16، ص 95، ح 29.
12ـ ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج 12، ص 347.
13ـ عبداللّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى قرآن: سیره رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) در قرآن، قم، اسراء، 1379، ج 8، ص 291.
14ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، بیروت، دارالاضواء، 1415، ج 8، ص 274، ح 414.
15ـ ناصر مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375، ص 331.
16ـ نهج البلاغه، خ 110.

تبلیغات