امید و نقش تربیتى آن در زندگى انسان
آرشیو
چکیده
متن
«تربیت» از جمله مسائل مهمى است که از دیرباز توجه معلمان و متولّیان آموزش و پروش را به خود مشغول ساخته است. در هر دوره اى دانشمندان و متفکران درباره تربیت، فعالیت هاى علمى و عملى داشته و در این زمینه، نظرات کاربردى مهمى ارائه داده اند. در منابع اسلامى (قرآن و روایات) بیش از هر امرى، مسئله تربیت و سازندگى انسان به چشم مى خورد. رشد معنوى انسان و رسیدن او به کمالات، از مهم ترین برنامه هاى انبیا و کتاب هاى آسمانى بوده است. در این مقاله، به «امید» به عنوان یکى از عوامل مهم در تربیت انسان از دیدگاه قرآن و نقش سازنده آن اشاره مى شود.
«امید» یک حالت روحى و روانى و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعى، انگیزه بشر در کارهاى اختیارى امید به نفع یا ترس از زیان است. در واقع، خوف و رجا به منزله نیروى اجرایى براى حرکت بوده، عامل مستقیم تلاش ها و رفتارهاى انسانى است.
به مثال ذیل توجه کنید: مردى در بیابانِ پر از برف و یخ قطب شمال، راه خود را گم کرده است. او مى داند در نقطه دورى پناهگاهى وجود دارد و باید خود را به آن برساند. تمام سعى خویش را به کار مى بندد تا به آن پناهگاه برسد. اگر این فرد بسیار خسته و سرمازده باشد، دوست دارد روى زمین دراز بکشد و استراحت کند، ولى مى داند در این صورت به خواب مى رود و خواهد مرد. امید، او را به حرکت وامى دارد تا به هدف خویش برسد.
امید، که از معرفت و شناخت نسبت به مبدأ و معاد حاصل مى شود، اساس همه تلاش هاى مفید و پرثمر انسانى و نیز منشأ اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت ابدى است; همان گونه که ناامیدى و قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ فسادها و تبه کارى ها و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى است.1 همین که انسان به آینده اى روشن امید داشته باشد، احساس نیکو و حالتى شاد به وى دست داده، باعث نشاط وى مى شود و در او انگیزه کار و تلاش ایجاد شده، او را به فعالیت هاى صحیح زندگى وادار مى کند.2
همیشه خردمند امیدوار *** نبیند بجز شادى از روزگار.
(فردوسى)
امید در قرآن
مسئله امید در فرهنگ اسلامى مطرح شده است. قرآن براى تشویق و ترغیب انسان به کارهاى شایسته، بهره فراوانى از امید برده است. در ذیل، به چند آیه در این زمینه اشاره مى شود:
خداوند نسبت به دیدار خود امید مى دهد:
ـ (مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَت وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)(عنکبوت: 5)، کسى که به دیدار خداوند امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى ]خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا.
امیدواران به لقاى الهى، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده اى حتمى و قطعى از طرف پروردگار است، مرگ نیز پلى است که باید براى آن آمادگى داشت. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روى آورند تا با سربلندى به لقاى پروردگارشان برسند.
اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است. قرآن مى فرماید:
ـ (... فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) (کهف: 110); هر کس امید به لقاى پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجاى آورد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى وى، کارهاى شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتى اخلاص و انگیزه الهى در عمل انسان نباشد رنگ عمل صالح به خود نمى گیرد. کسى که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: عده اى از یاران شما مرتکب گناه شده، مى گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا ]داریم. امام فرمود: «دروغ مى گویند; آنان پیرو ما نیستند، گروهى اند که آرزوهاى [بى پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزى امید دارد براى آن کار و فعالیت مى کند، و هر کس از چیزى بترسد از آن فرار مى کند.»3
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «از کسانى مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازند.»4
باور به معاد، حتى در حد امید، اهرمى کارامد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتارها و باورهاى انسان نقش مهم دارد.
در آیه دیگرى خداوند مى فرماید:
ـ (إِنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِى سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) (بقره: 218); آنان که ایمان آورده اند و کسانى که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
در آیه مزبور، امیدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد به رحمت خدا ذکر گردیده است. هرچند امید حالتى روانى است، ولى آثار آن در عمل آشکار مى گردد. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد مى کنند، مى توانند ادعاى امید به رحمت الهى داشته باشند.
چنان دارم امید از لطف یزدان *** که زایل گردد از من ناتوانى.
(مسعود سعد)
ایجاد امید با توبه و شفاعت
انسان موجودى ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگى نیازمند عنایت الهى است. نفس آدمى مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقاى اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش ها و نافرمانى خدا شده، در مبارزه با نفس شکست مى خورند و در این هنگام است که ناامیدى به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایى در پیش مى گیرند و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به کمالات انسانى مأیوس مى گردند. وقتى انسان راه بازگشت را به روى خویش مسدود مى بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگىِ افق آینده اش، به هر سرکشى و طغیانى دست مى زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینى آن ها، همانند کابوسى وحشتناک بر روح انسان سایه مى افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانى مى گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگى شود.
خداوند با عنایتى که به بندگان خویش دارد، راهى براى آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانىِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد; توبه و بازگشت به سوى پروردگار راهى است که خدا در برابر انسان ها قرار داده است تا از یأس و نومیدى بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان پذیرنده افراد عاصى است. آیات توبه5نشان دهنده رحمت الهى نسبت به تمام بندگان هستند; چنان که هر کس با هر گناهى، اگر به طور حقیقى به سوى پروردگارش رود، با آغوش باز پذیراى او خواهد بود و گناهانش را مى آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه هاى غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز مى گردند. در قوانین کیفرى کشورها، قانونى به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانى از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدى به زندگى براى آنان باشد. امید به زندگى براى این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتى در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایى، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدى نباشد، نه تنها آنان هیچ گونه تلاشى انجام نمى دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتى مى زنند.
احساس گناه یکى از عوامل اضطراب و افسردگى و مایه خستگى روح انسان است که باعث سرخوردگى در زندگى او مى شود. فرد گنه کار احساس پوچى مى کند و انگیزه ادامه زندگى را از دست مى دهد و این موجب ناامیدى در او مى شود.6 فردى که براى خود آینده اى مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص مى داند، و یا در انتظار عذاب الهى پس از مرگ نشسته است، ناامیدى به سراغش مى آید و او را دچار فشارهاى روانى و اضطراب مى سازد. اما اگر بداند که آمرزش الهى نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار مى بندد تا مرتکب گناه نشود و در صورت غفلت، اگر مرتکب نافرمانى الهى شد، مأیوس نمى گردد.
آثار توبه
اگر به برخى از آثار توبه نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که هر کدام از این آثار به تنهایى نقش بسزایى در ایجاد امید و در نتیجه، به وجود آمدن نشاط در انسان خواهند داشت. در ذیل، به سه اثر توبه اشاره مى شود; که هر کس توبه کند این آثار را مشاهده مى کند:
1. محبوبیت تائب نزد خداوند
قرآن کریم درباره دوستى خداوند نسبت به فرد توبه کننده مى فرماید: (... اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)(بقره: 222); خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «... لیس شىءٌ اَحبُّ اِلىَ اللّهِ مِن مؤمن تائب، او مؤمنة تائبة»7; نزد خداوند هیچ چیز دوست داشتنى تر از مرد و زن توبه کننده نیست.
افراد آلوده دامن، که دل هایشان را با گناهان تیره کرده، روشنى امید را از دست داده اند، احساس مى کنند در جامعه هیچ جایى برایشان نیست و از هیچ نوع احترام و منزلتى برخوردار نیستند; زمین و زمان با تمام گستردگى اش بر آنان تنگ مى گردد. آنان پس از بازگشت به سوى رحمت الهى، علاوه بر اینکه توبه شان پذیرفته مى شود، محبوبیت ویژه اى پیدا کرده، از جاه و مقام بلندى برخوردار خواهند گشت. بنده اى که محبوب خدا شد، دیگران حق ندارند با دیده تحقیر و فرد ستمکار به او بنگرند; زیرا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «براى امّتم چهار حق قرار داده ام که آنان ملزمند رعایت کنند:
1. فرد توبه کننده را دوست بدارند;
2. ضعیف را مورد رحمت و مهربانى قرار دهند;
3. به نیکوکار کمک کنند;
4. براى گنه کار آمرزش بخواهند.»8
اینکه انسان بداند افراد جامعه و از همه مهم تر، پروردگارش او را دوست دارند، برایش بسیار لذت بخش است و در او نشاطى به وجود مى آورد که انجام کارهاى نیک را به دنبال دارد.
2. تبدیل گناهان تائب به حسنات
گناهانى را که فرد مرتکب شده از آن ها توبه کند، نه تنها خداوند مى آمرزد و آن ها را نادیده مى گیرد، بلکه آن ها را تبدیل به نیکى و پاداش مى کند; مى فرماید: (اِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحیماً) (فرقان: 70); مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.
مشرکان به عذاب بزرگ الهى، که همراه با خوارى آنان است، مبتلا مى شوند. تنها افرادى از عذاب خداوند در امانند که توبه کنند و کار شایسته انجام دهند. در این صورت، خداوند به لطف و کرمش، گناهان بزرگ آنان را نادیده گرفته، گناهان کوچکشان را به حسنات تبدیل مى کند و به جاى هر گناه پاداش مى دهد. و نیز آثار بدى را که گناه بر روح آنان در این دنیا داشته است برداشته، آثار نیک را جایگزین آن مى سازد.
3. وسعت روزى توبه کننده
با توبه روزى توبه کننده در دنیا وسعت مى یابد و روزى نیکو نصیب او مى شود. توجه به این نتیجه که با توبه روزى انسان فراوان مى گردد، باعث ایجاد امید و در نتیجه انجام اعمال صالح مى گردد. خداوند در این زمینه مى فرماید:
ـ (فَقُلْتُ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَاراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّات وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَاراً) (نوح: 10ـ12); و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است; [ت] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغ ها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.
ـ (وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَل مُّسَمًّى...)(هود: 3); و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا اینکه] شما را با بهره مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره مند سازد.
این آیات بیان کننده پیوند دین با دنیا هستند که دین در زندگى همین دنیا تأثیر داشته، آبادکننده سراى دنیاست. در آیه اول، حضرت نوح(علیه السلام)با بشارت و تشویق به قوم لجوج خویش روى کرده، به آن ها وعده مى دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنید، پروردگارتان درهاى رحمتش را به روى شما باز خواهد کرد; نه تنها گناهانتان را محو مى سازد، بلکه باران هاى مفید، بموقع و پربرکتِ آسمان را پى درپى بر شما فرو مى فرستد; بارانى که مایه روزى شماست، که اگر نباشد گرفتار قحطى و گرسنگى مى شوید، و نیز اموال و فرزندان (سرمایه هاى انسانى) شما را افزون ساخته، برایتان باغ هاى سرسبز و خرّم و نهرهاى جارى قرار مى دهد.9 این نعمت ها ویژه یک گروه نبوده و شامل تمام افرادى مى شوند که به چنین دستورى عمل کنند; زیرا حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «طلب آمرزش [از خداوند ]روزى را فراوان مى گرداند. زیاد استغفار کنید تا روزى را به سوى خود جلب کنید.»10
در آیه دوم، خداوند با لطف و مهربانى خطاب به مردم مى فرماید: از گناهان خویش استغفار جویید و از آلودگى ها، خود را شستوشو دهید و به سوى پروردگارتان باز گردید، که اگر به این دستورات جامه عمل بپوشانید تا پایان عمر، شما را از زندگى سعادت بخش این دنیا بهره مند خواهم ساخت.
شفاعت
«شفاعت» در لغت به معناى میانجیگرى، وساطت و پا در میانى کردن است11 و در قرآن بدین مفهوم است که فرد گنه کار با داشتن برخى جنبه هاى مثبت، همچون ایمان و انجام برخى اعمال شایسته، شباهتى با اولیاى الهى پیدا کرده، آنان با عنایات خود او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه ربوبى براى او درخواست آمرزش کنند.
اعتقاد به شفاعت نیز پدیدآورنده امید در دل گنه کاران بوده و مایه نشاط، ادامه فعالیت و بازگشت آنان از نیمه راه زندگى به سوى خدا مى گردد. اگر مفهوم شفاعت به طور صحیح شناخته شود، نه تنها موجب جرئت بر گناه و نافرمانى پروردگار نمى گردد، بلکه سبب مى شود تا نور امید در دل عده اى ایجاد شود و بتوانند به وسیله اولیاى الهى آمرزش خدا را نسبت به گذشته تاریک خود جلب کنند و از عصیان و سرپیچى دست برداشته، به سوى حق بازگردند.
شفاعت موجب مى شود تا گنه کاران بتوانند سرنوشت خود را تغییر داده، دیگر دنبال کارهاى ناپسند نروند و از هم اکنون به کمک اولیاى الهى تصمیم راسخ خود را بگیرند که از شیطان پیروى نکرده، از فرامین الهى اطاعت کنند و با این کار درهاى سعادت را بر روى خویش باز کنند.
علت وضع شفاعت این است که در افراد امید ایجاد شود. بسیارى از افراد بر اثر غلبه هواى نفس مرتکب گناهان سنگین شده، به دنبال آن روح ناامیدى بر آنان چیره مى شود; آنان گرفتار یأس از بخشودگى در پیشگاه خدا مى شوند و چون راه بازگشت را به سوى خود بسته مى بینند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نمى گردند و با توجه به تیرگى افق آینده، به آلودگى بیشتر دست مى زنند و در گناهان غوطهور مى شوند. امید به شفاعتِ اولیاى خدا به آن ها نوید مى دهد که اگر همین جا توقف کنند و خود را اصلاح کنند، از راه شفاعت، گذشته شان جبران مى شود.
از سوى دیگر، یکى از مهم ترین شرایط شفاعت، اذن و اجازه خداوند است، که اگر اجازه او نباشد هیچ کس قادر بر شفاعت نیست.12 کسى که امید و انتظار شفاعت دارد باید اجازه پروردگار را به نحوى فراهم سازد; یعنى کارهاى خداپسندانه انجام دهد تا به مقام رضایت الهى برسد; زیرا امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: «هر که مى خواهد از شفاعتِ شفاعت کنندگان نزد خداوند بهره مند شود، باید در جستوجوى رضایت خداوند باشد.»13
شفاعت همچنین موجب رابطه معنوى با اولیاى الهى مى شود. کسى که خواهان شفاعت است تلاش مى کند تا با آنان رابطه داشته باشد، از آنان پیروى کند و کارهاى خلاف شأن آنان انجام ندهد.
با توجه به تمام این ها، شفاعت یک عامل سازنده و بازدارنده است که مى تواند از یک فرد مجرم و جنایت کار، شخصى صالح و کارامد بسازد.
شفاعت براى این است که روزنه امید را در دل انسان ها باز بگذارد، افراد براى اینکه مشمول آن شوند باید کوشش کنند تا کارهاى شایسته اى از خود نشان دهند; زیرا شفاعت ویژه کسانى است که روابط خود را با خدا و اولیاى دین حفظ کرده اند، نه افرادى که یکسره در گناه بوده، در عمر خود هیچ اطاعتى انجام نداده اند، که در این صورت، اینان هرگز مشمول شفاعت نخواهند بود.
اینکه انسان بداند چه در دنیا و چه در قیامت مى تواند با اولیاى الهى ارتباط پیدا کرده، آنان را واسطه درگاه خداوند قرار دهد که آنان براى او طلب آمرزش کنند و به دلیل نزدیکى شان با پروردگار بتوانند رحمت او را براى انسان جلب کنند و در قیامت براى نجات از عذاب الهى و یا براى بالا رفتن درجه اش، او را شفاعت با اذن خداوند کنند، امید فراوانى در او ایجاد مى کند و او را به فعالیت و تلاش وامى دارد و او را از کسالت، تنبلى و خمودى باز مى دارد. شفاعت مایه امید است; اگر نباشد موجب یأس مى شود، و ناامیدى باعث دلهره و فشارهاى روانى در انسان مى گردد و اگر شدت یابد به افسردگى منجر مى شود.
ناامیدى و زیان هاى آن
چنانچه اشاره شد، امید در زندگى انسان، باعث انجام کارهاى شایسته و تلاش هاى مفید و پرثمر مى شود. انسان امیدوار، هم در این دنیا راحت و سالم زندگى مى کند و هم در آخرت از نعمت هاى فراوان الهى بهره مند مى گردد. در برابر امید، ناامیدى قرار دارد که زیان هاى فراوانى براى فرد و جامعه به دنبال دارد. کسى که به علل گوناگونى همچون تبلیغات دشمن، عجول بودن و فقدان آینده نگرى، احساس ناتوانى، احساس خود کم بینى و مشکلات جسمى، به زندگى در این دنیا امید ندارد، و کسى که از آمرزش پروردگار پس از مردن ناامید است، برنامه اى نیز براى بهره مندى از آن ندارد، زندگى را هیچ و پوچ مى داند. او از هم اکنون ناراحت است که چه پیش خواهد آمد، و چه سرنوشتى در انتظار اوست. از این رو، به هیچ کار مهمى دست نمى زند و هیچ اقدام مثبتى انجام نمى دهد و چون امیدى به آینده ندارد، مرتکب جنایات بزرگ و خطرناگ مى شود. روان شناسان براى افسردگى نشانه هایى ذکر کرده اند که یکى از آن ها نومیدى است. فرد افسرده نسبت به آینده بدبین و نومید بوده و بوى بهبودى از اوضاع جهان احساس نمى کند.14 فرد نومید احساساتى همچون تنهایى، وازدگى، غمزدگى و بیروحى دارد که این امر منجر به سرخوردگى بیشتر او مى شود.15
در آیه اى خداوند درباره نومیدى به سبب کم ظرفیتى انسان مى فرماید: (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لیؤوسٌ کَفُورٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ)(هود: 9ـ10); و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از وى باز گیریم قطعاً نومید و ناسپاس خواهد شد; و اگر پس از محنتى که به او رسیده است نعمتى به او بچشانیم، حتماً خواهد گفت: گرفتارى ها از من دور شد. بى گمان، او شادمان و فخرفروش (خودستاى) است.16 افراد کوته نظر، که تنها زمان حال خود را دیده، از امور دیگر غافلند، هنگام از دست دادن امکانات و موهبت هاى مادى، از رحمت الهى ناامید شده، تدبیر خداوند را در هستى منکر مى شوند. چون انسان از نظر روحى و روانى ضعیف است، وقتى خداوند برخى نعمت هاى دنیوى را به او داد، سپس باز ستاند، ناامید شده، تصور نمى کند که دیگر آن نعمت ها به سویش بازگردند. گویا امکانات مادى را حق مسلّم خود دانسته، خدا را مالک آن ها نمى شناسد. چنین افرادى پس از گذر از سختى ها و دست یابى به موهبت هاى دنیوى، به شادمانى بسیار، تکبّر، و فخرفروشى، که صفات نکوهیده اى هستند، مبتلا خواهند شد و آنچنان به خود مغرور مى گردند که تصور مى کنند همه مشکلات و ناراحتى هاى آن ها برطرف شده اند، و هرگز باز نخواهند گشت. بدین دلیل، شادى و سرمستى بى حساب و فخرفروشى بیجا به حدى سر تا پاى آنان را فرا مى گیرد که از شکر نعمت هاى پروردگار غافل مى مانند.
این افراط و تفریط بلاى بزرگى است که اینان بدان مبتلا شده اند; زیرا سبب مى شود اینان هرگز نتوانند در زندگى موضعى متعادل و صحیح داشته باشند; گاه مغرور و متکبر و گاه ناامید مى شوند. از این رو، دایم در حال تشویش و دلهره اند. فقط افراد با ایمان، که روحى بلند و سینه اى گشاده (شرح صدر) دارند و در برابر شداید و حوادث سختِ زندگى صبر را پیشه خود ساخته اند و در همه حالات از کارهاى شایسته فروگذار نمى کنند از این دو حالت افراط و تفریط بیرونند; آنان هنگام فراوانى نعمت مغرور نمى شوند و خدا را فراموش نمى کنند، و هنگام سختى ها و مصیبت ها از رحمت خدا ناامید نمى گردند و به تدبیر او در هستى کافر نمى شوند.17 به همین دلیل، براى اینان آمرزش از گناهان و پاداش بزرگ الهى (بهشت) خواهد بود.
پس راه مبتلا نشدن به یأس دو امر است: 1. صبر و تحمّل مشکلات; 2. ایمان به این واقعیت که نعمت ها در ید قدرت الهى اند; به هر کس بخواهد و مصلحت بداند مى دهد، و از هر کس بخواهد مى گیرد، و به آنکه گرفته است، مى تواند بازگرداند.
خداوند در آیاتى چند بشر را از ناامیدى باز داشته است; از جمله در آیه 53 سوره زمر مى فرماید: (قُلْ یَا عِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ...); بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید.
به دلیل فراوانى ضرر نومیدى، خداوند با لحنى آکنده از محبت و لطف، آغوش رحمت خویش را باز کرده و فرمان عفو عمومى صادر کرده است; مى فرماید: به بندگان گنه کار من بگو: هر اندازه گناه کردید، مبادا از رحمت الهى ناامید شوید، بلکه با توبه کارهاى زشت خویش را تدارک کنید. از آیه استفاده مى شود که ناامیدى از گناهان بزرگ است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «... ناامیدى از رحمت خداوند، از بزرگ ترین گناهان نزد پروردگار است.»18
ناامیدى را خدا گردن زده است *** چون گنه مانند طاعت آمده است
کوى نومیدى مرو، امیدهاست *** سوى تاریکى مرو، خورشیدهاست.
(مولوى)
حضرت على(علیه السلام) در ضرر ناامیدى مى فرماید:
ـ «فقیه (و دین شناسِ) کامل کسى است که مردم را از آمرزش و مهربانى خداوند ناامید نسازد و از عذاب ناگهانى ایمن نسازد.»19
ـ «... اگر نومیدى بر [دل] چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى درآورد.»20
ـ «بزرگ ترین بلا [براى انسان] قطع شدن امید است.»21
ـ «ناامیدى آدم را از پا در مى آورد.»22
ـ «قرنت الهیبةُ بالخیبةِ; ترس با ناامیدى همراه است.»23
ـ «تعجب مى کنم از کسى که [از رحمت خداوند] ناامید است، در صورتى که وسیله رستگارى با اوست که آن استغفار کردن است.»24
برخى آیات، قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت را منشأ فسادها، تبه کارى ها، انجام کارهاى ناپسند، طغیان و سرکشى و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى مى دانند (یونس: 7 و 8 و 11 و 15 / فرقان: 21).25
امید به رحمت خداوند، که قدرت بى انتها دارد، مطابق فطرت انسان است. اما اگر فطرت پوشیده شود ناامیدى به سراغ او مى آید. یأس از رحمت پروردگار محدود کردن رحمت او و نیز عفو و آمرزش الهى را نادیده گرفتن است; چنان که امید محرّک انسان به فعالیت و تلاش بود، ناامیدى سبب بازماندن او از عمل و دست کشیدن از جدیّت در کارها و بریدن از بندگى خداست.
از دام هاى بزرگ شیطان این است که در ابتدا بنده را فریب مى دهد و با گناهان کوچک و بزرگ او را مشغول مى سازد و چون مدتى بدین صورت با او بازى کرد، اگر باز در او نورانیتى دید که احتمال توبه و بازگشت به سوى حق در او وجود داشت، او را به یأس از رحمت مى کشاند و به او مى گوید: از تو گذشته و کار تو اصلاح پذیر نیست. این دام بزرگى است که شیطان بر سر راه بندگان گذارده، تا آنان را از درگاه پروردگار روى گردان کند. اگر چنین حالتى براى فردى پیش آمد، ضررهاى فراوانى براى خود و دیگران دارد. چنین فردى دنبال فعالیت نمى رود و از زندگى دنیا باز مى ماند، و چون امیدى به زندگى ندارد دچار خمودى و افسردگى مى شود و همه چیز و همه کس را با دیده زشت و باطل مى بیند، و چون براى آخرت نیز کار شایسته اى انجام نداده است، پس از مرگ، از عذاب الهى در رنج است.
فرد مؤمن دایم بین خوف و رجا (بیم و امید) قرار دارد; بدین معنا که او از یک سو، به فقر و ندارى خود نگاه مى کند که سرتا پا نقص و کمبود است، از خود هیچ گونه کمال، عزّت و توانایى ندارد و آنچه دارد همه از خداوند است. او از عبادت هاى خود بیم دارد، چه رسد به گناهان و نافرمانى هایش از پروردگار; و از سوى دیگر، به رحمت گسترده الهى، که تمام عالم را فرا گرفته است، نظر افکنده، امید دارد که این رحمت شامل او نیز مى شود.26
بدین روى، امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «در سفارشات لقمان به فرزندش امور عجیبى بود; عجیب ترین آن ها اینکه از خداوند آن گونه بترس که اگر در درگاه او خوبى هاى جن و انس را آوردى، تو را عذاب مى کند; و به خدا این گونه امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را بیاورى تو را مى آمرزد.» سپس امام فرمودند: «هیچ بنده مؤمنى نیست جز اینکه در دل او دو نور است: نور امید و نور بیم، که اگر هر کدام را وزن کنند بر دیگرى نچربد.»27
پى نوشت ها
1ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره)، 1376، ج 1، ص 400.
2ـ حتى بیمارانى که مرگ آنان نزدیک است، با امیدِ به آینده مى توانند روحیه خویش را حفظ کرده، روزها، هفته ها و ماه ها درد و رنج را به راحتى تحمل کنند. (ر.ک: الیزابت کوبلر، پایان راه (پیرامون مرگ و زندگى)، تهران، رشد، 1379، ص 142 / غلامحسین معتمدى، انسان و مرگ (درآمدى بر مرگ شناسى)، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 40)
3ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 68.
4ـ نهج البلاغه، ص 663، حکمت 150.
5ـ شورى: 25 / نساء: 145 و 146 / هود: 99 و... .
6ـ ر.ک: ناتانیل براندن، روان شناسى حرمت نفس، ترجمه جمال هاشمى، تهران، مترجم، 1376، ص 241.
7ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 21، ح 15.
8ـ همان، ج 6، ص 20، ح 10.
9ـ ر.ک: ناصرمکارم شیرازىودیگران، تفسیرنمونه، ج 25، ص 68.
10ـ عبدعلى جمعه حویزى، نورالثقلین، ج5، ص424،ح13 و 14.
11ـ ر.ک: راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 457.
12ـ «یَوْمَئِذ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْل» (طه:109); در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد، مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. و نیز ر.ک: انبیاء: 28.
13ـ عبدعلى جمعه حویزى، پیشین، ج 5، ص 53، ح 61.
13ـ «... فرد افسرده تقریباً همیشه آینده را با بدبینى و نومیدى زیاد مى بیند. او معتقد است که اقدامات وى، حتى اگر بتواند از عهده آن ها برآید، محکوم به شکست هستند. ... فرد افسرده به تعداد زیادى دلیل براى شکست آینده مجهّز است، و اصلا دلیلى براى موفقیت نمى بیند.» «وقتى از یک بیمار افسرده سؤال مى شود که چه احساسى دارد، رایج ترین صفت هایى که به کار مى برد عبارتند از: غمگین، دمغ، بدبخت، درمانده، ناامید، تنها، ناخشنود، اندوهگین، بى ارزش، شرمنده، حقیر، نگران، بى مصرف، گناه کار.» (دیوید روزنهان و دیگران، روان شناسى نابهنجارى آسیب شناسى روانى، ترجمه یحیى سیدمحمدى، تهران، ارسباران، 1379، ج 2، ص 11 و 6.)
15ـ ر.ک: غلامحسین معتمدى، پیشین، ص 39.
16ـ شبیه آیه مزبور، آیه 83 سوره اسراء است که خداوند مى فرماید: (وَ إِذا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوساً); (و چون به انسان نعمت ارزانى داریم، روى مى گرداند و پهلو تهى مى کند و چون آسیبى به وى رسد نومید مى گردد.) فردِ بدبین چون توجیه عقلانى و منطقى صحیحى از رابطه خود با اجتماع و هستى ندارد، حوادث را نسبت به خود به صورت تحمیل مى نگرد. بنابراین، احساس فشار روانى مى کند و دچار ناامیدى مى گردد.
17ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 9، ص 31 / على اکبر هاشمى رفسنجانى و دیگران، تفسیر راهنما، ج 8، ص 30.
18ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 544، ح 3.
19ـ نهج البلاغه، حکمت 90.
20ـ نهج البلاغه، حکمت 108.
21ـ آمدى، پیشین، ج 1، ص 180.
22ـ همان، ج 2، ص 81.
23ـ نهج البلاغه، حکمت 21.
24ـ آمدى، پیشین، ج 2، ص 36.
25ـ براى تفصیل مطلب رجوع کنید به: محمدتقى مصباح، پیشین، ج 1، ص 402.
26ـ ر.ک: امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1380، ص 129.
27ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 55، ح 1.
«امید» یک حالت روحى و روانى و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعى، انگیزه بشر در کارهاى اختیارى امید به نفع یا ترس از زیان است. در واقع، خوف و رجا به منزله نیروى اجرایى براى حرکت بوده، عامل مستقیم تلاش ها و رفتارهاى انسانى است.
به مثال ذیل توجه کنید: مردى در بیابانِ پر از برف و یخ قطب شمال، راه خود را گم کرده است. او مى داند در نقطه دورى پناهگاهى وجود دارد و باید خود را به آن برساند. تمام سعى خویش را به کار مى بندد تا به آن پناهگاه برسد. اگر این فرد بسیار خسته و سرمازده باشد، دوست دارد روى زمین دراز بکشد و استراحت کند، ولى مى داند در این صورت به خواب مى رود و خواهد مرد. امید، او را به حرکت وامى دارد تا به هدف خویش برسد.
امید، که از معرفت و شناخت نسبت به مبدأ و معاد حاصل مى شود، اساس همه تلاش هاى مفید و پرثمر انسانى و نیز منشأ اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت ابدى است; همان گونه که ناامیدى و قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ فسادها و تبه کارى ها و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى است.1 همین که انسان به آینده اى روشن امید داشته باشد، احساس نیکو و حالتى شاد به وى دست داده، باعث نشاط وى مى شود و در او انگیزه کار و تلاش ایجاد شده، او را به فعالیت هاى صحیح زندگى وادار مى کند.2
همیشه خردمند امیدوار *** نبیند بجز شادى از روزگار.
(فردوسى)
امید در قرآن
مسئله امید در فرهنگ اسلامى مطرح شده است. قرآن براى تشویق و ترغیب انسان به کارهاى شایسته، بهره فراوانى از امید برده است. در ذیل، به چند آیه در این زمینه اشاره مى شود:
خداوند نسبت به دیدار خود امید مى دهد:
ـ (مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَت وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)(عنکبوت: 5)، کسى که به دیدار خداوند امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى ]خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا.
امیدواران به لقاى الهى، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده اى حتمى و قطعى از طرف پروردگار است، مرگ نیز پلى است که باید براى آن آمادگى داشت. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روى آورند تا با سربلندى به لقاى پروردگارشان برسند.
اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است. قرآن مى فرماید:
ـ (... فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً) (کهف: 110); هر کس امید به لقاى پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجاى آورد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى وى، کارهاى شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتى اخلاص و انگیزه الهى در عمل انسان نباشد رنگ عمل صالح به خود نمى گیرد. کسى که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: عده اى از یاران شما مرتکب گناه شده، مى گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا ]داریم. امام فرمود: «دروغ مى گویند; آنان پیرو ما نیستند، گروهى اند که آرزوهاى [بى پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزى امید دارد براى آن کار و فعالیت مى کند، و هر کس از چیزى بترسد از آن فرار مى کند.»3
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «از کسانى مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازند.»4
باور به معاد، حتى در حد امید، اهرمى کارامد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتارها و باورهاى انسان نقش مهم دارد.
در آیه دیگرى خداوند مى فرماید:
ـ (إِنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِى سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ) (بقره: 218); آنان که ایمان آورده اند و کسانى که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
در آیه مزبور، امیدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد به رحمت خدا ذکر گردیده است. هرچند امید حالتى روانى است، ولى آثار آن در عمل آشکار مى گردد. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد مى کنند، مى توانند ادعاى امید به رحمت الهى داشته باشند.
چنان دارم امید از لطف یزدان *** که زایل گردد از من ناتوانى.
(مسعود سعد)
ایجاد امید با توبه و شفاعت
انسان موجودى ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگى نیازمند عنایت الهى است. نفس آدمى مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقاى اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش ها و نافرمانى خدا شده، در مبارزه با نفس شکست مى خورند و در این هنگام است که ناامیدى به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایى در پیش مى گیرند و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به کمالات انسانى مأیوس مى گردند. وقتى انسان راه بازگشت را به روى خویش مسدود مى بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگىِ افق آینده اش، به هر سرکشى و طغیانى دست مى زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینى آن ها، همانند کابوسى وحشتناک بر روح انسان سایه مى افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانى مى گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگى شود.
خداوند با عنایتى که به بندگان خویش دارد، راهى براى آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانىِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد; توبه و بازگشت به سوى پروردگار راهى است که خدا در برابر انسان ها قرار داده است تا از یأس و نومیدى بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان پذیرنده افراد عاصى است. آیات توبه5نشان دهنده رحمت الهى نسبت به تمام بندگان هستند; چنان که هر کس با هر گناهى، اگر به طور حقیقى به سوى پروردگارش رود، با آغوش باز پذیراى او خواهد بود و گناهانش را مى آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه هاى غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز مى گردند. در قوانین کیفرى کشورها، قانونى به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانى از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدى به زندگى براى آنان باشد. امید به زندگى براى این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتى در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایى، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدى نباشد، نه تنها آنان هیچ گونه تلاشى انجام نمى دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتى مى زنند.
احساس گناه یکى از عوامل اضطراب و افسردگى و مایه خستگى روح انسان است که باعث سرخوردگى در زندگى او مى شود. فرد گنه کار احساس پوچى مى کند و انگیزه ادامه زندگى را از دست مى دهد و این موجب ناامیدى در او مى شود.6 فردى که براى خود آینده اى مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص مى داند، و یا در انتظار عذاب الهى پس از مرگ نشسته است، ناامیدى به سراغش مى آید و او را دچار فشارهاى روانى و اضطراب مى سازد. اما اگر بداند که آمرزش الهى نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار مى بندد تا مرتکب گناه نشود و در صورت غفلت، اگر مرتکب نافرمانى الهى شد، مأیوس نمى گردد.
آثار توبه
اگر به برخى از آثار توبه نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که هر کدام از این آثار به تنهایى نقش بسزایى در ایجاد امید و در نتیجه، به وجود آمدن نشاط در انسان خواهند داشت. در ذیل، به سه اثر توبه اشاره مى شود; که هر کس توبه کند این آثار را مشاهده مى کند:
1. محبوبیت تائب نزد خداوند
قرآن کریم درباره دوستى خداوند نسبت به فرد توبه کننده مى فرماید: (... اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)(بقره: 222); خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «... لیس شىءٌ اَحبُّ اِلىَ اللّهِ مِن مؤمن تائب، او مؤمنة تائبة»7; نزد خداوند هیچ چیز دوست داشتنى تر از مرد و زن توبه کننده نیست.
افراد آلوده دامن، که دل هایشان را با گناهان تیره کرده، روشنى امید را از دست داده اند، احساس مى کنند در جامعه هیچ جایى برایشان نیست و از هیچ نوع احترام و منزلتى برخوردار نیستند; زمین و زمان با تمام گستردگى اش بر آنان تنگ مى گردد. آنان پس از بازگشت به سوى رحمت الهى، علاوه بر اینکه توبه شان پذیرفته مى شود، محبوبیت ویژه اى پیدا کرده، از جاه و مقام بلندى برخوردار خواهند گشت. بنده اى که محبوب خدا شد، دیگران حق ندارند با دیده تحقیر و فرد ستمکار به او بنگرند; زیرا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «براى امّتم چهار حق قرار داده ام که آنان ملزمند رعایت کنند:
1. فرد توبه کننده را دوست بدارند;
2. ضعیف را مورد رحمت و مهربانى قرار دهند;
3. به نیکوکار کمک کنند;
4. براى گنه کار آمرزش بخواهند.»8
اینکه انسان بداند افراد جامعه و از همه مهم تر، پروردگارش او را دوست دارند، برایش بسیار لذت بخش است و در او نشاطى به وجود مى آورد که انجام کارهاى نیک را به دنبال دارد.
2. تبدیل گناهان تائب به حسنات
گناهانى را که فرد مرتکب شده از آن ها توبه کند، نه تنها خداوند مى آمرزد و آن ها را نادیده مى گیرد، بلکه آن ها را تبدیل به نیکى و پاداش مى کند; مى فرماید: (اِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحیماً) (فرقان: 70); مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند، پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.
مشرکان به عذاب بزرگ الهى، که همراه با خوارى آنان است، مبتلا مى شوند. تنها افرادى از عذاب خداوند در امانند که توبه کنند و کار شایسته انجام دهند. در این صورت، خداوند به لطف و کرمش، گناهان بزرگ آنان را نادیده گرفته، گناهان کوچکشان را به حسنات تبدیل مى کند و به جاى هر گناه پاداش مى دهد. و نیز آثار بدى را که گناه بر روح آنان در این دنیا داشته است برداشته، آثار نیک را جایگزین آن مى سازد.
3. وسعت روزى توبه کننده
با توبه روزى توبه کننده در دنیا وسعت مى یابد و روزى نیکو نصیب او مى شود. توجه به این نتیجه که با توبه روزى انسان فراوان مى گردد، باعث ایجاد امید و در نتیجه انجام اعمال صالح مى گردد. خداوند در این زمینه مى فرماید:
ـ (فَقُلْتُ اسْتَغْفِروُا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَاراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّات وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَاراً) (نوح: 10ـ12); و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است; [ت] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغ ها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.
ـ (وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَل مُّسَمًّى...)(هود: 3); و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید [تا اینکه] شما را با بهره مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره مند سازد.
این آیات بیان کننده پیوند دین با دنیا هستند که دین در زندگى همین دنیا تأثیر داشته، آبادکننده سراى دنیاست. در آیه اول، حضرت نوح(علیه السلام)با بشارت و تشویق به قوم لجوج خویش روى کرده، به آن ها وعده مى دهد که اگر از شرک و گناه توبه کنید، پروردگارتان درهاى رحمتش را به روى شما باز خواهد کرد; نه تنها گناهانتان را محو مى سازد، بلکه باران هاى مفید، بموقع و پربرکتِ آسمان را پى درپى بر شما فرو مى فرستد; بارانى که مایه روزى شماست، که اگر نباشد گرفتار قحطى و گرسنگى مى شوید، و نیز اموال و فرزندان (سرمایه هاى انسانى) شما را افزون ساخته، برایتان باغ هاى سرسبز و خرّم و نهرهاى جارى قرار مى دهد.9 این نعمت ها ویژه یک گروه نبوده و شامل تمام افرادى مى شوند که به چنین دستورى عمل کنند; زیرا حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «طلب آمرزش [از خداوند ]روزى را فراوان مى گرداند. زیاد استغفار کنید تا روزى را به سوى خود جلب کنید.»10
در آیه دوم، خداوند با لطف و مهربانى خطاب به مردم مى فرماید: از گناهان خویش استغفار جویید و از آلودگى ها، خود را شستوشو دهید و به سوى پروردگارتان باز گردید، که اگر به این دستورات جامه عمل بپوشانید تا پایان عمر، شما را از زندگى سعادت بخش این دنیا بهره مند خواهم ساخت.
شفاعت
«شفاعت» در لغت به معناى میانجیگرى، وساطت و پا در میانى کردن است11 و در قرآن بدین مفهوم است که فرد گنه کار با داشتن برخى جنبه هاى مثبت، همچون ایمان و انجام برخى اعمال شایسته، شباهتى با اولیاى الهى پیدا کرده، آنان با عنایات خود او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه ربوبى براى او درخواست آمرزش کنند.
اعتقاد به شفاعت نیز پدیدآورنده امید در دل گنه کاران بوده و مایه نشاط، ادامه فعالیت و بازگشت آنان از نیمه راه زندگى به سوى خدا مى گردد. اگر مفهوم شفاعت به طور صحیح شناخته شود، نه تنها موجب جرئت بر گناه و نافرمانى پروردگار نمى گردد، بلکه سبب مى شود تا نور امید در دل عده اى ایجاد شود و بتوانند به وسیله اولیاى الهى آمرزش خدا را نسبت به گذشته تاریک خود جلب کنند و از عصیان و سرپیچى دست برداشته، به سوى حق بازگردند.
شفاعت موجب مى شود تا گنه کاران بتوانند سرنوشت خود را تغییر داده، دیگر دنبال کارهاى ناپسند نروند و از هم اکنون به کمک اولیاى الهى تصمیم راسخ خود را بگیرند که از شیطان پیروى نکرده، از فرامین الهى اطاعت کنند و با این کار درهاى سعادت را بر روى خویش باز کنند.
علت وضع شفاعت این است که در افراد امید ایجاد شود. بسیارى از افراد بر اثر غلبه هواى نفس مرتکب گناهان سنگین شده، به دنبال آن روح ناامیدى بر آنان چیره مى شود; آنان گرفتار یأس از بخشودگى در پیشگاه خدا مى شوند و چون راه بازگشت را به سوى خود بسته مى بینند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نمى گردند و با توجه به تیرگى افق آینده، به آلودگى بیشتر دست مى زنند و در گناهان غوطهور مى شوند. امید به شفاعتِ اولیاى خدا به آن ها نوید مى دهد که اگر همین جا توقف کنند و خود را اصلاح کنند، از راه شفاعت، گذشته شان جبران مى شود.
از سوى دیگر، یکى از مهم ترین شرایط شفاعت، اذن و اجازه خداوند است، که اگر اجازه او نباشد هیچ کس قادر بر شفاعت نیست.12 کسى که امید و انتظار شفاعت دارد باید اجازه پروردگار را به نحوى فراهم سازد; یعنى کارهاى خداپسندانه انجام دهد تا به مقام رضایت الهى برسد; زیرا امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: «هر که مى خواهد از شفاعتِ شفاعت کنندگان نزد خداوند بهره مند شود، باید در جستوجوى رضایت خداوند باشد.»13
شفاعت همچنین موجب رابطه معنوى با اولیاى الهى مى شود. کسى که خواهان شفاعت است تلاش مى کند تا با آنان رابطه داشته باشد، از آنان پیروى کند و کارهاى خلاف شأن آنان انجام ندهد.
با توجه به تمام این ها، شفاعت یک عامل سازنده و بازدارنده است که مى تواند از یک فرد مجرم و جنایت کار، شخصى صالح و کارامد بسازد.
شفاعت براى این است که روزنه امید را در دل انسان ها باز بگذارد، افراد براى اینکه مشمول آن شوند باید کوشش کنند تا کارهاى شایسته اى از خود نشان دهند; زیرا شفاعت ویژه کسانى است که روابط خود را با خدا و اولیاى دین حفظ کرده اند، نه افرادى که یکسره در گناه بوده، در عمر خود هیچ اطاعتى انجام نداده اند، که در این صورت، اینان هرگز مشمول شفاعت نخواهند بود.
اینکه انسان بداند چه در دنیا و چه در قیامت مى تواند با اولیاى الهى ارتباط پیدا کرده، آنان را واسطه درگاه خداوند قرار دهد که آنان براى او طلب آمرزش کنند و به دلیل نزدیکى شان با پروردگار بتوانند رحمت او را براى انسان جلب کنند و در قیامت براى نجات از عذاب الهى و یا براى بالا رفتن درجه اش، او را شفاعت با اذن خداوند کنند، امید فراوانى در او ایجاد مى کند و او را به فعالیت و تلاش وامى دارد و او را از کسالت، تنبلى و خمودى باز مى دارد. شفاعت مایه امید است; اگر نباشد موجب یأس مى شود، و ناامیدى باعث دلهره و فشارهاى روانى در انسان مى گردد و اگر شدت یابد به افسردگى منجر مى شود.
ناامیدى و زیان هاى آن
چنانچه اشاره شد، امید در زندگى انسان، باعث انجام کارهاى شایسته و تلاش هاى مفید و پرثمر مى شود. انسان امیدوار، هم در این دنیا راحت و سالم زندگى مى کند و هم در آخرت از نعمت هاى فراوان الهى بهره مند مى گردد. در برابر امید، ناامیدى قرار دارد که زیان هاى فراوانى براى فرد و جامعه به دنبال دارد. کسى که به علل گوناگونى همچون تبلیغات دشمن، عجول بودن و فقدان آینده نگرى، احساس ناتوانى، احساس خود کم بینى و مشکلات جسمى، به زندگى در این دنیا امید ندارد، و کسى که از آمرزش پروردگار پس از مردن ناامید است، برنامه اى نیز براى بهره مندى از آن ندارد، زندگى را هیچ و پوچ مى داند. او از هم اکنون ناراحت است که چه پیش خواهد آمد، و چه سرنوشتى در انتظار اوست. از این رو، به هیچ کار مهمى دست نمى زند و هیچ اقدام مثبتى انجام نمى دهد و چون امیدى به آینده ندارد، مرتکب جنایات بزرگ و خطرناگ مى شود. روان شناسان براى افسردگى نشانه هایى ذکر کرده اند که یکى از آن ها نومیدى است. فرد افسرده نسبت به آینده بدبین و نومید بوده و بوى بهبودى از اوضاع جهان احساس نمى کند.14 فرد نومید احساساتى همچون تنهایى، وازدگى، غمزدگى و بیروحى دارد که این امر منجر به سرخوردگى بیشتر او مى شود.15
در آیه اى خداوند درباره نومیدى به سبب کم ظرفیتى انسان مى فرماید: (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لیؤوسٌ کَفُورٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ)(هود: 9ـ10); و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم، سپس آن را از وى باز گیریم قطعاً نومید و ناسپاس خواهد شد; و اگر پس از محنتى که به او رسیده است نعمتى به او بچشانیم، حتماً خواهد گفت: گرفتارى ها از من دور شد. بى گمان، او شادمان و فخرفروش (خودستاى) است.16 افراد کوته نظر، که تنها زمان حال خود را دیده، از امور دیگر غافلند، هنگام از دست دادن امکانات و موهبت هاى مادى، از رحمت الهى ناامید شده، تدبیر خداوند را در هستى منکر مى شوند. چون انسان از نظر روحى و روانى ضعیف است، وقتى خداوند برخى نعمت هاى دنیوى را به او داد، سپس باز ستاند، ناامید شده، تصور نمى کند که دیگر آن نعمت ها به سویش بازگردند. گویا امکانات مادى را حق مسلّم خود دانسته، خدا را مالک آن ها نمى شناسد. چنین افرادى پس از گذر از سختى ها و دست یابى به موهبت هاى دنیوى، به شادمانى بسیار، تکبّر، و فخرفروشى، که صفات نکوهیده اى هستند، مبتلا خواهند شد و آنچنان به خود مغرور مى گردند که تصور مى کنند همه مشکلات و ناراحتى هاى آن ها برطرف شده اند، و هرگز باز نخواهند گشت. بدین دلیل، شادى و سرمستى بى حساب و فخرفروشى بیجا به حدى سر تا پاى آنان را فرا مى گیرد که از شکر نعمت هاى پروردگار غافل مى مانند.
این افراط و تفریط بلاى بزرگى است که اینان بدان مبتلا شده اند; زیرا سبب مى شود اینان هرگز نتوانند در زندگى موضعى متعادل و صحیح داشته باشند; گاه مغرور و متکبر و گاه ناامید مى شوند. از این رو، دایم در حال تشویش و دلهره اند. فقط افراد با ایمان، که روحى بلند و سینه اى گشاده (شرح صدر) دارند و در برابر شداید و حوادث سختِ زندگى صبر را پیشه خود ساخته اند و در همه حالات از کارهاى شایسته فروگذار نمى کنند از این دو حالت افراط و تفریط بیرونند; آنان هنگام فراوانى نعمت مغرور نمى شوند و خدا را فراموش نمى کنند، و هنگام سختى ها و مصیبت ها از رحمت خدا ناامید نمى گردند و به تدبیر او در هستى کافر نمى شوند.17 به همین دلیل، براى اینان آمرزش از گناهان و پاداش بزرگ الهى (بهشت) خواهد بود.
پس راه مبتلا نشدن به یأس دو امر است: 1. صبر و تحمّل مشکلات; 2. ایمان به این واقعیت که نعمت ها در ید قدرت الهى اند; به هر کس بخواهد و مصلحت بداند مى دهد، و از هر کس بخواهد مى گیرد، و به آنکه گرفته است، مى تواند بازگرداند.
خداوند در آیاتى چند بشر را از ناامیدى باز داشته است; از جمله در آیه 53 سوره زمر مى فرماید: (قُلْ یَا عِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ...); بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید.
به دلیل فراوانى ضرر نومیدى، خداوند با لحنى آکنده از محبت و لطف، آغوش رحمت خویش را باز کرده و فرمان عفو عمومى صادر کرده است; مى فرماید: به بندگان گنه کار من بگو: هر اندازه گناه کردید، مبادا از رحمت الهى ناامید شوید، بلکه با توبه کارهاى زشت خویش را تدارک کنید. از آیه استفاده مى شود که ناامیدى از گناهان بزرگ است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «... ناامیدى از رحمت خداوند، از بزرگ ترین گناهان نزد پروردگار است.»18
ناامیدى را خدا گردن زده است *** چون گنه مانند طاعت آمده است
کوى نومیدى مرو، امیدهاست *** سوى تاریکى مرو، خورشیدهاست.
(مولوى)
حضرت على(علیه السلام) در ضرر ناامیدى مى فرماید:
ـ «فقیه (و دین شناسِ) کامل کسى است که مردم را از آمرزش و مهربانى خداوند ناامید نسازد و از عذاب ناگهانى ایمن نسازد.»19
ـ «... اگر نومیدى بر [دل] چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى درآورد.»20
ـ «بزرگ ترین بلا [براى انسان] قطع شدن امید است.»21
ـ «ناامیدى آدم را از پا در مى آورد.»22
ـ «قرنت الهیبةُ بالخیبةِ; ترس با ناامیدى همراه است.»23
ـ «تعجب مى کنم از کسى که [از رحمت خداوند] ناامید است، در صورتى که وسیله رستگارى با اوست که آن استغفار کردن است.»24
برخى آیات، قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت را منشأ فسادها، تبه کارى ها، انجام کارهاى ناپسند، طغیان و سرکشى و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى مى دانند (یونس: 7 و 8 و 11 و 15 / فرقان: 21).25
امید به رحمت خداوند، که قدرت بى انتها دارد، مطابق فطرت انسان است. اما اگر فطرت پوشیده شود ناامیدى به سراغ او مى آید. یأس از رحمت پروردگار محدود کردن رحمت او و نیز عفو و آمرزش الهى را نادیده گرفتن است; چنان که امید محرّک انسان به فعالیت و تلاش بود، ناامیدى سبب بازماندن او از عمل و دست کشیدن از جدیّت در کارها و بریدن از بندگى خداست.
از دام هاى بزرگ شیطان این است که در ابتدا بنده را فریب مى دهد و با گناهان کوچک و بزرگ او را مشغول مى سازد و چون مدتى بدین صورت با او بازى کرد، اگر باز در او نورانیتى دید که احتمال توبه و بازگشت به سوى حق در او وجود داشت، او را به یأس از رحمت مى کشاند و به او مى گوید: از تو گذشته و کار تو اصلاح پذیر نیست. این دام بزرگى است که شیطان بر سر راه بندگان گذارده، تا آنان را از درگاه پروردگار روى گردان کند. اگر چنین حالتى براى فردى پیش آمد، ضررهاى فراوانى براى خود و دیگران دارد. چنین فردى دنبال فعالیت نمى رود و از زندگى دنیا باز مى ماند، و چون امیدى به زندگى ندارد دچار خمودى و افسردگى مى شود و همه چیز و همه کس را با دیده زشت و باطل مى بیند، و چون براى آخرت نیز کار شایسته اى انجام نداده است، پس از مرگ، از عذاب الهى در رنج است.
فرد مؤمن دایم بین خوف و رجا (بیم و امید) قرار دارد; بدین معنا که او از یک سو، به فقر و ندارى خود نگاه مى کند که سرتا پا نقص و کمبود است، از خود هیچ گونه کمال، عزّت و توانایى ندارد و آنچه دارد همه از خداوند است. او از عبادت هاى خود بیم دارد، چه رسد به گناهان و نافرمانى هایش از پروردگار; و از سوى دیگر، به رحمت گسترده الهى، که تمام عالم را فرا گرفته است، نظر افکنده، امید دارد که این رحمت شامل او نیز مى شود.26
بدین روى، امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «در سفارشات لقمان به فرزندش امور عجیبى بود; عجیب ترین آن ها اینکه از خداوند آن گونه بترس که اگر در درگاه او خوبى هاى جن و انس را آوردى، تو را عذاب مى کند; و به خدا این گونه امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را بیاورى تو را مى آمرزد.» سپس امام فرمودند: «هیچ بنده مؤمنى نیست جز اینکه در دل او دو نور است: نور امید و نور بیم، که اگر هر کدام را وزن کنند بر دیگرى نچربد.»27
پى نوشت ها
1ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره)، 1376، ج 1، ص 400.
2ـ حتى بیمارانى که مرگ آنان نزدیک است، با امیدِ به آینده مى توانند روحیه خویش را حفظ کرده، روزها، هفته ها و ماه ها درد و رنج را به راحتى تحمل کنند. (ر.ک: الیزابت کوبلر، پایان راه (پیرامون مرگ و زندگى)، تهران، رشد، 1379، ص 142 / غلامحسین معتمدى، انسان و مرگ (درآمدى بر مرگ شناسى)، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 40)
3ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 68.
4ـ نهج البلاغه، ص 663، حکمت 150.
5ـ شورى: 25 / نساء: 145 و 146 / هود: 99 و... .
6ـ ر.ک: ناتانیل براندن، روان شناسى حرمت نفس، ترجمه جمال هاشمى، تهران، مترجم، 1376، ص 241.
7ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 21، ح 15.
8ـ همان، ج 6، ص 20، ح 10.
9ـ ر.ک: ناصرمکارم شیرازىودیگران، تفسیرنمونه، ج 25، ص 68.
10ـ عبدعلى جمعه حویزى، نورالثقلین، ج5، ص424،ح13 و 14.
11ـ ر.ک: راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 457.
12ـ «یَوْمَئِذ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْل» (طه:109); در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد، مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. و نیز ر.ک: انبیاء: 28.
13ـ عبدعلى جمعه حویزى، پیشین، ج 5، ص 53، ح 61.
13ـ «... فرد افسرده تقریباً همیشه آینده را با بدبینى و نومیدى زیاد مى بیند. او معتقد است که اقدامات وى، حتى اگر بتواند از عهده آن ها برآید، محکوم به شکست هستند. ... فرد افسرده به تعداد زیادى دلیل براى شکست آینده مجهّز است، و اصلا دلیلى براى موفقیت نمى بیند.» «وقتى از یک بیمار افسرده سؤال مى شود که چه احساسى دارد، رایج ترین صفت هایى که به کار مى برد عبارتند از: غمگین، دمغ، بدبخت، درمانده، ناامید، تنها، ناخشنود، اندوهگین، بى ارزش، شرمنده، حقیر، نگران، بى مصرف، گناه کار.» (دیوید روزنهان و دیگران، روان شناسى نابهنجارى آسیب شناسى روانى، ترجمه یحیى سیدمحمدى، تهران، ارسباران، 1379، ج 2، ص 11 و 6.)
15ـ ر.ک: غلامحسین معتمدى، پیشین، ص 39.
16ـ شبیه آیه مزبور، آیه 83 سوره اسراء است که خداوند مى فرماید: (وَ إِذا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَؤُوساً); (و چون به انسان نعمت ارزانى داریم، روى مى گرداند و پهلو تهى مى کند و چون آسیبى به وى رسد نومید مى گردد.) فردِ بدبین چون توجیه عقلانى و منطقى صحیحى از رابطه خود با اجتماع و هستى ندارد، حوادث را نسبت به خود به صورت تحمیل مى نگرد. بنابراین، احساس فشار روانى مى کند و دچار ناامیدى مى گردد.
17ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 9، ص 31 / على اکبر هاشمى رفسنجانى و دیگران، تفسیر راهنما، ج 8، ص 30.
18ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 544، ح 3.
19ـ نهج البلاغه، حکمت 90.
20ـ نهج البلاغه، حکمت 108.
21ـ آمدى، پیشین، ج 1، ص 180.
22ـ همان، ج 2، ص 81.
23ـ نهج البلاغه، حکمت 21.
24ـ آمدى، پیشین، ج 2، ص 36.
25ـ براى تفصیل مطلب رجوع کنید به: محمدتقى مصباح، پیشین، ج 1، ص 402.
26ـ ر.ک: امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1380، ص 129.
27ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 55، ح 1.