تعامل غرب زدگى و انحرافات اجتماعى
آرشیو
چکیده
متن
غرب زدگى از پدیده هایى است که در کشورهاى آسیایى، بخصوص خاورمیانه، کمتر به آن توجه شده است. مطالعه، تحقیق و تفحّص درباره ماهیت غرب و غرب شناسى به ندرت انجام شده است. غرب توانست با مطالعات مردم شناسى، باستان شناسى و زمین شناسى کشورهاى شرقى را مورد کنکاش دقیق قرار دهد و با مطالعات شرق شناسى خود توانست ضربه هاى فرهنگى مهلکى بر آنان وارد سازد، به طورى که تمام شئونات اجتماعى آنان تحت تأثیر قرار گیرد.
تغییر ارزش ها و شکاف نسل پس از انقلاب اسلامى ایران توسط غربى ها ریشه یابى شده است. غرب از یک سو، تهاجم فرهنگى خود را توسط عوامل خارجى براى دور کردن نسل پس از انقلاب از فرهنگ با ثبات نسل هاى قبلى آغاز نموده و از سوى دیگر، عوامل داخلى وابسته خود را براى بسترسازى مناسب در جهت نفوذ بیشتر ارزش هاى غربى بسیج کرده است.
علاوه بر این، غرب با نظریه هاى استعمارى و پیشرفت فناورى و صنعتى خود، توانست جوامع دیگر را از حالت انسجام فرهنگى جدا سازد و آنان را با هجوم ارزش هاى خود، به صورت چند پارچه فرهنگى درآورد; ده ها سبک لباس، مسکن و الگوهاى آرایشى را با هجوم فرهنگى خود بر دیگر جوامع وارد کرد و روحیه مصرف زدگى و تجمّل پرستى را گسترش داد و کار را تا جایى به پیش برد که با شعار «جهانى سازى»، در اقتصاد، سیاست، تاریخ و فرهنگ جوامع دخالت کرده و خواهان نظم نوین جهانى گردیده است.
آنچه مى تواند از هجوم این نوع فرهنگ بر دیگر جوامع جلوگیرى کند، آگاهى و توجه کشورها به حافظه تاریخى، ارزش ها، تمدن و فرهنگ خودى است. این نوشتار درصدد است به تعامل غرب زدگى و انحرافات اجتماعى جامعه ایران بپردازد و به راه کارهاى مقابله با آن اشاره نماید تا شاید با تأکید بر خودباورى فرهنگى، گامى به سمت کاهش خودباختگى فرهنگى برداریم.
غرب زدگى
درباره تمایز مفهومى «غرب گرایى»، «غربى شدن» و «غرب زدگى» چند نکته لازم به ذکر است: «وسترنیزاسیون»3 یا غربى شدن جریانى است که عملا به غرب روى آورده، در طى آن، نهادها، روابط و ارزش هاى غربى پذیرفته مى شوند. اما «وسترنیسم»4 یا «غرب گرایى» یک نوع گرایش فکرى است که به پذیرش هر آنچه غربى است تمایل دارد و از سنّت هاى خودى و شرقى متنفّر است.5
غرب زدگى به آن نوع گرایش گفته مى شود که در آن علاقه مندى زیادى به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربى نه از روى شناخت، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته مى باشد و این تمایل در کلیه شئونات زندگى فرد دخالت دارد. انگیزه تمایل به غرب در فرد، از روى احساسات یا علاقه به حفظ سنّت ها و ارزش هاى فرهنگ خودى در برابر هجمه استعمارى غرب نیست، بلکه دل بستگى یا وابستگى به غرب مى باشد. این جریان به از خودبیگانگى6 منجر مى شود که در آن شخصیت، هویّت اسلامى و ملیّت شرقى وجود ندارد.7
یکى از پیامدهاى غرب زدگى، «از خودبیگانگى» است. از خود بیگانگى نقطه مقابل اعتماد به نفس است. از نظر اجتماعى ـ سیاسى، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تکیه بر خود، مى تواند در حفظ هویّت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم براى خود اتّکایى، حفظ روحیه روى پاى خود ایستادن است. اما فرهنگ استکبارى همواره به ما القا مى کند که هرچه دارید، از صدقه سر غرب است. به دنبال آن، روحیه خود اتّکایى را در افراد جامعه ما مى کُشد و حسّ تسلیم و بدین روى، دنباله روى در جامعه پرورش یافته، خود کم بینى افراد افزایش مى یابد و در نهایت، با پى روى کورکورانه و با روحیه خوار و مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربى خواهد شد.8
گرچه در اصطلاحاتى که ذکر شده اند به لحاظ مفهومى، تفاوت هایى مشاهده مى شوند، اما مى توان آن ها را بر روى یک طیف قرار داد، به گونه اى که غربى شدن و غرب گرایى عملا به غرب زدگى منتهى شده، در مقابل مفهوم «غرب ستیزى» قرار گیرد. به عبارت دیگر، غرب گرایى را مى توان در بین ملت ها به سه دوره تقسیم کرد:9
الف. مرحله گرایش آگاهانه براى اقتباس برخى از شیوه هاى غربى براى مقابله با قدرت غرب، که در طى زمان، این گرایش به علاقه مندى و دل بستگى تبدیل مى گردد (غرب گرایى);
ب. مرحله تسلیم در برابر غرب و تقلید و پى روى کورکورانه (غرب زدگى);
ج. مرحله اى که در آن عناصر بیگانه طرد مى شوند و با آگاهى از فرایند از خودبیگانگى، به خویشتن خود بازگشت خواهند کرد. (غرب ستیزى).
راه هاى نفوذ فرهنگ غرب در کشور
گرچه تاریخ غرب زدگى در ایران دقیقاً مشخص نیست، اما به نظر مى رسد اولین برخوردهاى ایرانیان با تمدن اروپایى و دولت هاى خارجى به دوره ساسانیان برمى گردد. در این دوره، ایران یگانه راه مراوده بین یونان، روم، آسیاى صغیر و مصر از یک سو، و چین، هند و آسیاى وسطا از سوى دیگر بود. خود ایران نیز کالاهاى صادراتى زیادى داشت که به اروپا، چین و هند حمل مى شدند. کالاهایى از قبیل منسوجات زربافت، پارچه هاى ابریشمى، پوست و مانند آن نیز وجود داشتند. کالاهاى آرایشى ایران در چین طالبان زیادى به خود اختصاص مى داد و در مقابل، چین ابریشم و کاغذ به ایران مى فرستاد. مروارید و مرجان هاى دریاى سرخ نیز از ایران به چین و دیگر کشورها حمل مى شد.10
بدین سان، به تدریج در اثر مبادلات اقتصادى و فرهنگى پاى استعمار به ایران باز شد و مهم ترین انگیزه اى که سبب استعمار گردید، منافع اقتصادى بود. بیگانگان بر اساس نیازهاى خود در مبادلات کالا، با نفوذ سیاسى در پیکره دولت با امتیازخواهى درصدد استفاده از زمین هاى کشاورزى، چاه هاى نفت و جنگل ها بودند. آنان براى بهره بردارى بیشتر، بخشى از نیروهاى کارى موردنیاز خود را توسط آموزش هاى افراد بومى تأمین نمودند و با تشویق آنان به تحصیلات غربى، گروه هاى منورالفکر را ترویج دادند و با توجه به فنون جدیدى که به کار گرفتند و با استفاده از اشاعه پول، اعتبار، ارزش ها و الگوهایى که با خود به ایران وارد کردند، توانستند در جایگاه نوآور، سبب بروز نیازها و تمایلاتى شوند که ناشناخته بوده اند و با گسترش خدمات مصنوعى، به هدف هاى خود دست یافتند و با تبلیغات بسیار تلاش کردند جامعه ایرانى را به سمت غرب سوق دهند.
عوامل غرب زدگى
عوامل متعدّد فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى در غرب زدگى جامعه ایرانى دخالت دارند که به آن ها اشاره مى شود:
یکى از عوامل مهم غرب زدگى «استعمار»11 است که در حقیقت، نوعى تسلّط سیاسى، نظامى، اقتصادى یا فرهنگى ملّتى قدرتمند بر قوم یا ملتى ضعیف است. استعمارگرى بیشتر کار کشورهایى است که امپراتورى دریایى و ناپیوستگى خاک آن ها، مانع تشکیل واحد سیاسى یکپارچه مانند امپراتورى هاى زمینى مى شود.12
ژرژ بالاندیه درباره وضعیت استعمارى چنین مى گوید: «سلطه تحمیلى اقلّیتى بیگانه تحت عنوان "برترى اجتماعى، قومى یا فرهنگى" بر اکثریتى از مردم بومى... و تحمیل تمدنى ماشینى با اقتصادى پویا و آهنگى سریع و بنیانى مبتنى بر مسیحیت بر تمدن هاى فاقد فنّاورى پیشرفته... و بنیانى غیرمسیحى... توسّل جستن نه تنها به زور، بلکه همچنین به مجموعه اى از توجیهات و رفتارهاى قالبى به منظور حفظ و استمرار سلطه.»13
استعمار به وسیله رشته هایى با جوامع دیگر مربوط مى شود و با ایجاد گروه هاى تحصیل کرده و از طریق بخشى از فرهنگ، ارزش ها و هنجارهاى سایر جوامع را دگرگون مى سازد.14 از این رو، در جامعه استعمارزده پدیده وابستگى و از خودبیگانگى به وجود مى آید.
استعمارگران از جمله انگلستان، روس، آلمان و فرانسه با توجه به پیشرفت و توسعه فنّاورى صنعتى با تشکیل امپراتورى هاى دریایى، هجوم گسترده اى علیه کشورهاى عقب مانده آغاز کردند و به دنبال منافع خود، خواهان وابستگى سیاسى و تجزیه یکپارچگى و انسجام ایرانیان بودند و تلاش نمودند، سلطه خود را با هجوم تفکّرات و الگوهاى غربى در سایر کشورها حفظ نمایند.
الف. عوامل فرهنگى
از عوامل دیگر غرب زدگى، که زمینه هاى جذب جوانان و بى هویّتى آنان را در پى دارد، عامل فرهنگى و فرهنگ پذیرى است.
فرهنگ، دایره اى گسترده دارد که در مطالعات جامعه شناختى، از آن به بُعد مادى و معنوى تعبیر مى شود. بعد مادى فرهنگ در حقیقت، همان ابزار و وسایل نفوذ ارزش ها هستند و بُعد دیگر آن همان ویژگى هاى رفتارى و عقیدتى اکتسابى اعضاى یک جامعه خاص مى باشد. غربزدگى تنها بعد مادى قضیه نیست که بتوان از ورود آن به کشور در مرزها جلوگیرى کرد، بلکه غرب با استفاده از فنّاورى و ابزار نوین صنعتى، هنجارها و ارزش هاى خود را بر جوامع دیگر القا مى کند که در صورت ورود آن، ممکن است در جوامعى که به سابقه تاریخى خود توجه نکرده اند منجر به «واپسماندگى فرهنگى»15 گردد; ارزش ها و هنجارهاى اصیل و بومى آن جامعه مضمحل شود و تغییر یابد.
ابزارهاى فرهنگى شامل16 رسانه هاى گروهى، اینترنت، وسایل تبلیغى و امثال آن است. روش دیرینه غرب در القاى ارزش هاى خود به سایر ملل به این گونه است که این ارزش ها را به صورت قوانین علمى و لوازم تمدّنى جدید ارائه مى دهد و در محافل علمى و آموزشى، رفتارهاى غربى به صورت ناخودآگاه از سوى محققّان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده مى شوند، در حالى که علم و ارزش هاى حاکم بر غرب دو روى یک سکّه اند و با هم تعامل داشته، لازم و ملزوم یکدیگرند.17 روح آموزش هاى غربى بر اومانیسم (انسان گرایى) مبتنى است، در حالى که این تفکر با تفکر اسلامى، که مبتنى بر الوهیّت و دین سالارى است، تفاوت دارد.18
در تبلیغات غرب، همواره بهره بردارى از جهل و شهوت و استفاده ابزارى از زنان دایم مورد توجه است. بى خبرى مردم از میراث هاى فرهنگى و حافظه تاریخى کشورشان و استفاده از غرایز فطرى، تجمّل گرایى و رفاه زدگى از چاشنى هاى اصلى تبلیغات سینمایى، تلویزیونى و مطبوعاتى غرب است.
ب. عوامل اجتماعى
یکى از عوامل اجتماعى مهم در ترویج غرب گرایى، «اوقات فراغت» است. در عصر کنونى، اوقات فراغت به عنوان یک نهاد اجتماعى19 مطرح شده و جزو ضروریات جامعه قرار گرفته است.
منشأ بروز رفتارهاى کجروانه، بیکارى و داشتن وقت آزاد است که در آن فرد از تفریحات سالم برخوردار نیست. در یک تحقیق، بیشتر متهمان به کجروى اجتماعى، مهم ترین عامل گرایش به منکرات را کمبود تفریحات سالم ذکر کرده اند.20
اگر دولت ها درباره اوقات فراغت و پر کردن وقت اضافى جوانان برنامه اى نداشته باشند و بودجه کافى براى آن هزینه نکنند، مجبور خواهند شد چند برابر آن را براى بازپرورى و درمان بزه کاران صرف کنند. البته لازم نیست تمام اوقات فراغت براى کار و اشتغال صرف شود، بلکه تفریح و ورزش نیز از نیازهاى ضرورى براى تأمین سلامت جسمانى و اجتماعى است.
نکته مهمى که در اینجا لازم است ذکر شود، این است که بین کار، ورزش، بازى و تفریح تفاوت هایى وجود دارد.21 عده اى از والدین فکر مى کنند همین که نوجوانان و یا کودکان به ورزش مى پردازند، این خود نوعى بازى است، در حالى که «بازى» به فعالیتى مى گویند که براى تفریح باشد و فرد به دنبال نتیجه فعالیت خود نباشد و عامل بیرونى نیز آن را تحت تأثیر قرار ندهد، در حالى که کار نوعى فعالیت است که براى رسیدن به هدفى باشد. در ورزش، صرف لذت بردن هدف نیست، بلکه در آن، هدف آماده سازى جسمانى و تقویت عضلات است. ممکن است ورزش براى کودکان تفریح باشد، ولى براى جوانان چنین نیست.22 در صورتى که نیاز جسمانى به تفریح و ورزش از راه درست آن ارضا نشود، پیامدها و آثار مخرّبى در جامعه ایجاد خواهد شد.23 از جمله پیامدهاى آن، افسردگى، «دپرسیون» و تمایل به راه هاى انحرافى و بدلى24 مانند قمار، مواد مخدّر، فحشا و انواع دیگرى از بزه کارى هاست. بنابراین، تأمین نیازهاى تفریحى و پر کردن اوقات فراغت و فراهم نمودن فضایى مذهبى و جامعه پذیر کردن آنان به ارزش ها و فرهنگ اسلامى از عوامل مهم در جلوگیرى از غرب زدگى و بزه کارى هاى اجتماعى است.
یکى دیگر از عوامل اجتماعى مؤثر در غرب زدگى «خانواده» است. از جمله وظایف عمده خانواده به طور عرفى، آموزش و اجتماعى کردن فرزندان در فرایند جامعه پذیرى است. بسیارى از هنجارها، ارزش ها و زمینه هاى موردنیاز مربوط به زندگى فردى افراد از طریق انتقال فرهنگى به اعضاى جوان تر خانواده توسط والدین منتقل مى گردد.25
از آن رو، که بعضى از پدران و مادران در فرهنگ طاغوتى دوران قبل ایران رشد یافته اند، شاید این مسئله مهم ترین عامل گرایش فرزندانشان به فرهنگ غیراسلامى باشد. بعضى از خانواده هاى مذهبى و سنّتى هم، که نامأنوس با فرهنگ غربى اند، معمولا به همان شیوه هاى سنّتى خویش مى خواهند هدایتگر نسل جدید باشند که در عمل، ناموفقند; زیرا فرزند از یک سو، با نهادهاى دیگرى همچون مدرسه و دیگر مراکز تربیتى در جامعه سر و کار دارد و از طریق همسالان و مربّیان اجتماعى تحت تعلیم قرار مى گیرد و دایم فرهنگ اجتماعى و ارزش هاى مرسوم جامعه به وى تعلیم داده مى شوند و از سوى دیگر، تحت تأثیر خانواده با ارزش هاى برگرفته از دوران قبل از انقلاب مواجه است. از این رو، با تضاد و تناقض تربیتى مواجه مى شود. خانواده ها باید تلاش کنند تا ارزش هاى اسلامى را با زبانى تازه و جوان پسند به او ارائه کنند تا او را به هویّت دینى نزدیک کرده، شخصیت به کمال رسیده انسانى را در فرزندان بارور نمایند.26
علاوه بر این، عوامل محیط آموزشى از جمله معلّم، مدرسه و هم کلاسى نقش سازنده اى در شکل گیرى شخصیت فرد دارد و یکى از عوامل مهم «اجتماعى شدن» محسوب مى شود،27 بخصوص در دوره هاى ابتدایى که کودک از معلّم و مربّى خود الگو مى گیرد و نقش مى پذیرد.
معلمى که داراى تفکّر غربى است و از ارزش هاى آن حمایت مى کند، زمینه مناسبى براى پرورش کودکان کشور به عهده خواهد داشت. وى مى تواند رفتارهاى ضدّ اخلاقى و ضدّ اسلامى را به سهولت رواج دهد. بنابراین، مدرسه، هم مى تواند محیط مناسبى براى رشد و توسعه علم و ایمان باشد و هم مى تواند فضاى مناسبى براى ترویج تفکرات غربى و نامناسب باشد. از بین دوره هاى تحصیلى، مستعدترین زمینه این دو حرکت مقطع راهنمایى است; دوره اى که دانش آموز به راحتى نقش مثبت و منفى را مى پذیرد و از الگوهاى خویش تقلید مى کند. از این رو، دوره راهنمایى مى تواند یکى از مهم ترین عوامل اجتماعى و محیطى گرایش به فرهنگ غربى محسوب شود که مورد توجه بیگانگان واقع شده است.
از دیگر عوامل اجتماعى مؤثر بر غرب زدگى، که تأثیر بسیارى بر کجروى و انحرافات اجتماعى جامعه دارد، «بى همسرى» افراد است. با مراجعه به آمار افراد متّهم به منکرات اخلاقى، چنین به دست مى آید که بیشتر متّهمان را افراد مجرّد تشکیل مى دهند; یعنى 70% مردان و 65% زنان دستگیر شده مجرّد هستند.28
برطرف کردن مشکلات جوانان، بخصوص همسرگزینى، ازدواج، فراهم کردن شرایط اشتغال و ورزش مى توانند عوامل مهمى در جهت جلوگیرى از رفتارهاى پرخاشگرانه و مدگرایى غربى باشند. در اثر ازدواج، بسیارى از رفتارهاى دوران بى همسرى کاهش مى یابد. فروکش کردن غرایز جنسى و نگرانى هاى جوانى موجب بى رغبتى جوانان متأهّل به بسیارى از رفتارهاى دوران تجرّدشان مى شود و چنانچه مسئولان فرهنگى کشور و برنامه ریزان سیاسى ـ اجتماعى از این فرصت استفاده کنند، به راحتى خواهند توانست فرهنگ اسلامى را جانشین مدگرایى و غرب زدگى نمایند.29
در گذشته، تنها دوره کودکى و بزرگ سالى مطرح بود. فردى که متولّد مى شد، به او «کودک» مى گفتند و به محض رسیدن به رشدى که قدرت انجام کار پیدا مى کرد به او «بزرگ سال» مى گفتند.30 از این رو، مراحل رشد، که شامل دوران هاى نوزادى، کودکى، نوجوانى، جوانى، بزرگ سالى و سال خوردگى در جامعه امروز است، مطرح نبودند. در عصر نوین کارکرد ازدواج تغییر کرده و نهاد خانواده تنها به منزله تولید نسل در نظر گرفته نمى شود، بلکه تربیت و جامعه پذیرى فرزندان در خانواده هاى هسته اى شکل مى گیرد. بنابراین، خانواده نقش مهمى در بزه کارى و دیگر مسائل اجتماعى دارد.31
یکى از آسیب هاى اجتماعى پس از انقلاب، بالا رفتن سنّ ازدواج و سطح توقّع خانواده هاست. سیاست هاى اقتصادى ـ اجتماعى در مواقعى بر این توقّعات تأثیرگذار بوده اند. توسعه اقتصادى بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعى، مى تواند جامعه را دچار قشربندى شدید کرده، فاصله طبقاتى را افزایش دهد. سطح درآمد طبقه پایین و تغییر ارزش هاى جامعه با الگوپذیرى از تلویزیون خارج از ایران، هزینه هاى تجمّلاتى را روز به روز افزایش داده است. جوان امروز به زندگى در یک اتاق با امکانات اولیه قانع نیست، بلکه از همان ابتدا، باید مسکن و تمامى لوازم زندگى کامل براى وى فراهم باشد. از این رو، تأثیرگذارى این فرهنگ در خانواده باعث شده است که ازدواج در میان انبوهى از مشکلات تصور شود، در حالى که با پایین آمدن سطح توقّع و با قناعت، مى توان با حداقل امکانات یک زندگى سالم را شروع کرد. جامعه صنعتى امروز فرهنگ زندگى در خانواده هسته اى را روز به روز تبلیغ مى نماید، به گونه اى که گفته مى شود دیگر زمان آن نیست که یک زن و مرد در کنار پدر و مادر، برادران و خواهران و نوه ها در خانواده اى گسترده زندگى کنند، حتماً باید به محض ازدواج جدا شوند.32علاوه بر این، عده اى پایان قرن را پایان خانواده تلقّى کرده، مى گویند: ارزش هاى خانواده در عصر حاضر تغییر یافته اند،33 در حالى که بسیارى از مشکلات پس از ازدواج مى توانند در خانواده گسترده حل شود و آرامش روانى و احساس امنیت در کنار دیگران مى تواند دوباره با سیاست گذارى هاى فرهنگى به خانواده ها برگردد.
همسرگزینى و ازدواج تنها راه ارضاى شتاب زدگى جنسى است. عوامل متعددى در به وجود آوردن این مشکل دخالت دارند، از یک سو، میل به ازدواج و از سوى دیگر، وجود کم رویى، پاى بندى به مذهب ـ که روابط ناروا را محکوم مى کند ـ فقدان اطلاعات صحیح درباره غریزه و نیز اندیشیدن دایم به مسائل جنسى، همه این ه34 جز در سایه ازدواج، که حقّ فرزندان است و در اسلام تأکید بسیارى بر آن شده، نمى تواند چیز دیگرى مانع بروز ناهنجارى هاى جنسى شود. امروزه اغتشاشات جنسى35 از عواملى هستند که غرب را به فروپاشى نزدیک کرده اند.
ج. عوامل سیاسى
احزاب سیاسى به صورت امروزى، که در مسائل سیاسى شرکت مى کنند، از پدیده هاى غربى هستند که تاریخ پیدایش آن ها به اواخر قرن 18 میلادى برمى گردد. هنرى سنت جان ویسکانت بولین ـ بروک، یکى از متفکران سیاسى انگلیس، معتقد است: احزاب سیاسى منافع گروهى و شخصى را بر منافع ملّى ترجیح خواهند داد. امروزه روش انتخاب نمایندگان قواى مقنّنه و تشکیل دولت ها در کشورهاى صنعتى، که بر نظام سرمایه دارى تکیه دارند، مانند اروپا و امریکا و ژاپن، هنوز در چارچوب احزاب سیاسى انجام مى شود.
در تمام نظام هاى اجتماعى، چه جدید و چه سوسیالیزم و یا سرمایه دارى، گرچه احزاب سیاسى تلاش مى کنند پایگاه هاى خود را براى تحصیل قدرت مستحکم کنند، اما محبوبیّت و مشروعیت آن ها به عنوان ارکانى که به خوبى و شایستگى بتوانند خواسته هاى مردم را جامه عمل بپوشانند و در کاربرد سیاسى نظام مؤثر باشند، در حال ضعف و تزلزل است.36
چرا احزاب سیاسى، بخصوص از دیدگاه مردم و افکار عمومى، دچار تزلزل و بحران شده اند؟ دلایل بسیارى وجود دارند که از آن جمله، دلایل زیر است:
1. احزاب سیاسى ابزار نفاق شده اند، نه اتحاد و بسیج ملّى;
2. احزاب سیاسى اصول اخلاقى، شرعى و عرفى را زیرپا مى گذارند;
3. احزاب سیاسى راه حل و برنامه اى واقعى براى رفع مشکلات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه ندارند;
4. احزاب سیاسى در فساد غوطهورند;
5. احزاب سیاسى با مردم تماس ندارند;
6. احزاب سیاسى با توسّل به وسایل ارتباط جمعى و الکترونیکى، درصدد تضعیف سازمان هاى سنّتى هستند;
7. رهبرى احزاب فاقد اقتدار معنوى و پیشوایى و محبوبیت است و استفاده شخصى را بر منافع اجتماعى ترجیح مى دهند.37
بنابراین، تشتّت، چند گروهى و تشکیل احزاب با اهداف مذکور مى تواند زمینه هاى مساعدى براى غرب گرایى جامعه باشد. معمولا غرب تلاش مى کند با گشت سیاسى جوامع مختلف آنان را در ضعف برنامه ریزى و ناتوانى در رفع مشکلات اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى نگه دارد، تا اقتدار و سلطه اش بر کشورهاى دیگر از بین نرود.
ترویج فرهنگ پوچى و ابتذال، که اولین گام عملى آن در زمان رضاخان در ایران شروع شد، با طرح متحدالشکل کردن لباس ها و کشف حجاب، اولین سنگ بناى اسلام زدایى را در ایران بنیان نهاد. از این رو، ترفند سیاست زدایى و سوق دادن توده هاى انقلابى و جوانان یک کشور به سمت پوچ گرایى و خارج کردن مردم از صحنه هاى اجتماعى، خود از عوامل مؤثر در غرب گرایى است.38
د. عوامل اقتصادى
فقر، بیکارى، جنگ، ثروت و گردشگرى از جمله عوامل اقتصادى مهم در غرب زدگى جوامع محسوب مى شوند. فقر انسان را به کفر نزدیک کرده، زمینه هاى بروز ناهنجارى و انحرافات اجتماعى را در وى فراهم مى سازد.39 فرد براى رهایى از این وضعیت، به سمت مظاهر مادى غرب روى مى آورد، سرپرست خانواده با کار بیشتر، تلاش مى کند مشکلات اقتصادى خود را برطرف نماید. کار بیشتر وقت بیشتر مى طلبد و از این رو، چنین فردى نمى تواند فرصت کافى براى تأمین نیازهاى عاطفى و تربیتى فرزندان خود داشته باشد. بنابراین، الگوهاى رفتارى و نیازهاى عاطفى فرزند وى را دوستانش پُر خواهند کرد، آن هم بدون نظارت پدر و مادر، آن گونه که خودشان مى خواهند و از این طریق، بسیارى از الگوهاى غربى را مى پذیرند و از آن ها پى روى مى کنند.40
در دوران جنگ ممکن است تمام بودجه کشور صرف جنگ شود و از مسائل تربیتى و فرهنگى غفلت گردد. این خود عامل مؤثرى در گرایش افراد به سمت غرب خواهد بود; چرا که از یک سو، راه هاى ارضاى سالم غرایز به دلیل فشارهاى جنگ و خطرات احتمالى آن سد مى شوند و از سوى دیگر، اشرافیّت41 و پول هایى که عده اى در بحران اقتصادى ناشى از جنگ براى خود مهیّا ساخته اند، شکاف طبقاتى شدیدى در جامعه فراهم مى سازد42 و عمدتاً قشر سرمایه دار با الگوپذیرى از جدیدترین مُدها و الگوهاى تبلیغاتى برخاسته از وسایل ارتباط جمعى، گرایش بیشترى به غرب دارند و عملا در ظاهر لباس و آرایش صورت خود از آن پى روى مى کنند.
یکى دیگر از عوامل اقتصادى غرب زدگى، گردشگرى است. وضعیت و بازدید از آثار و اماکن باستانى و تاریخى ایران پیش از انقلاب اسلامى و بعد از آن بسیار متفاوت است و برنامه ریزان سیاسى ـ فرهنگى کشور در هر مقطع، اهداف خاصّى دنبال مى کنند. پس از انقلاب، توجه به جهانگردى تنها بُعد مادى و جذب سرمایه هاى خارجى نیست، بلکه اهداف بالاترى مطرحند; از جمله گسترش و الگوسازى فرهنگ اسلامى و انقلابى ایران به دیگر کشورها و گردشگران خارجى.
گردشگرى پیش از انقلاب مى خواست یاد بگیرد و بر تمدّن ها حکومت کند; مى خواست همه چیز را زودتر به دست آورد، بهره بگیرد، و به خانه برگردد. هرجا گردشگرى پیدا مى شد، مراسم و آیین هاى مقدّس به قیل و قال سیرک، و معابد و مساجد به بازار مکاره، و خشوع و خضوع زائر به کنجکاوى تنزّل مى یافت. گردشگرى عامل آلودگى فرهنگى بود; هنر را به کالاى مصرفى و عشق را به دفع شهوت تبدیل مى کرد. گردشگر در واقع، معیارهاى اقتصادى و سودجویى را بر هر چیز دیگرى مقدّم مى دانست.43 تهاجم فرهنگى از طریق ارزش هاوهنجارهاى گردشگران امریکایى و اروپایى بدون هیچ منع و کنترل داخلى در ایران منتشر مى شد.
برخى از کشورهاى آسیایى به وسیله گردشگر به یک کارخانه آلوده روسپى گرى تبدیل شدند; چرا که جهانگرد ماجراجویى است که موجب غربى شدن سایر جوامع مى شود. به دنبال گشایش راه هاى دریایى و استعمار کشورهاى قدرتمند، میسیونرهاى مسیحى، دین خود را همچون متاعى اخروى به جهانیان تحمیل کردند و راه تسلّط بیگانگان را براى توسعه طلبى و سلطه خود بر کشورهاى ضعیف هموار ساختند. از این رو، گردشگر گرچه به ظاهر فردى بى آزار بود، اما در واقع، به صورت جدیدى از استعمار نو جلوه مى کرد.44
پس از انقلاب اسلامى ایران با نظارت برنامه ریزان و توصیه علما، تلاش بر این بوده است که از پیامدهاى منفى این عامل جلوگیرى شود. یکى از علماى شیعه در این باره مى گوید: «غربى ها از توجه به جهانگردى مسئله اى مادّى و... را در نظر دارند; ما هدف بالاترى داریم و مى خواهیم گردشگرانى را که به اینجا مى آیند جذب اسلام و انقلاب کنیم. نحوه رفتار با توریست ها باید رفتار تبلیغى باشد. هدف ما از جهانگردى با کشورهاى اروپایى و امریکایى فرق مى کند و ما تنها به دنبال آن نیستیم که جهانگردان را در کشورمان بگردانیم، بلکه مى خواهیم آن ها را جذب اسلام کنیم. از این رو، کسانى را که براى همراهى گردشگران انتخاب مى کنیم باید مدیر و متدیّن باشند تا وقتى جهانگردان آنان را مى بینند زمینه جذبشان به اسلام فراهم شود.»45
نتایج و پیامدهاى غرب زدگى
الف. شیوع تفکّر بى دینى
فرهنگ و عقاید غرب بر محور انسان مدارى (اومانیسم) شکل گرفت که تأکید آن بر ارزش هاى انسانى قرار دارد که با نفى عبودیت و احکام الهى و انکار غیب به تشکیل جامعه اى اندیشیده که خداى آن انسان است. اومانیسم با تضعیف دین و دورى جستن از دیانت، به دنیایى روى آورده که در تمامى اصول و باورهاى فطرى انسان در تمایل به خداگرایى تشکیک کرده است.46 اصلى ترین و خطرناک ترین پیامد غرب زدگى در کشورهاى مذهبى، تضعیف عقاید و فرهنگ دینى است. غرب با تمسّک به نظریه پردازان خود، پس از عصر نوزایى، توانست مکاتب ساختگى زیادى از قبیل «تئیسم»،47 «راسیونالیسم»،48 «فراماسونرى»،49 و «سکولاریسم»50 را براى جاى گزینى خلأ فکرى بشر به دین پر نماید.
ب. شکاف نسل
از دیگر پیامدهاى غرب زدگى، دوگانگى میان نسل ها، ملت ها و تمدن هاست. غرب همواره سعى دارد رابطه مردم را با سنن و آداب و رسوم و ارزش هاى فرهنگى شان قطع کند و آنان را به اقتباس فرهنگى از غرب وادارد. نسل جدید را بى دین و لاابالى پرورش دهد تا با ایجاد شکاف بین نسل جدید و نسل هاى گذشته، آنان را به سمت ارزش هاى غربى سوق دهد و با ایجاد لااُبالى گرى جوانان را وادارد تا بزرگان و گذشتگان خود را عقب افتاده و خرافاتى بپندارند و آنان را به موضع گیرى علیه اصول و ارزش هاى سنّتى و خانوادگى خود تشویق نماید تا جامعه به دو دسته «متجدّد» و «مرتجع» تبدیل شود. پیدایش روشن فکر مآبان در این گونه جوامع، زاییده همین شکاف است.51
در این جا، بجاست براى روشن شدن بحث به تمایز مفهومى «روشن فکر» و «منوّرالفکر» اشاره نماییم:
عده اى معتقدند که «روشن فکر»52 یک مفهوم مناقشه آمیز است، به طورى که در فرهنگ هاى گوناگون معانى متعددى دارد و در عرف هاى متفاوت، ترجمه آن گوناگون است.53
عده اى دیگر چنین تعریف کرده اند که روشن فکران گروهى هستند که نسبت به روابط جامعه و دولت انتقاد داشته، از وضع موجود راضى نیستند و تسلط سنّت را به نقد مى کشند. روشن فکران مدافعان ارزش هاى شناختى و اخلاقى و خالق نمادها و افرادى هستند که با قلمروهاى معنادار و ارزش هاى مقدّس فرهنگ درگیرند.54
روشن فکرى در حوزه هاى گوناگونى به کار مى رود که عبارتند از: حوزه معرفت شناسى55 که معتقد است معرفت تنها از راه استدلال و تعقّل به دست مى آید. دوم حوزه روان شناسى56 که معتقد است همه اعمال ذهنى به شناخت برمى گردند. سوم حوزه متافیزیک57 که مى گوید: واقعیت اصلى طبیعت، اندیشه و یا افکار است.58
اما «منوّرالفکر»59 واژه اى است اروپایى به این معنا که هر مرجعى بجز عقل را بى اعتبار مى دانست. این عقل مصحلت اندیش به صورت یک علم جدید درآمد و منوّرالفکر تصور مى کرد تاریخ بشر به آن درجه از رشد و آگاهى رسیده است که انسان بتواند تمام مسائل را خودش حل کند. وقتى این مفهوم با بار ایدئولوژیکى خود، اعم از مارکسیسم، لیبرالیسم و غیر آن به ایران آمد، شکست خورد. منوّرالفکرها غافل از شرایط تاریخى ایران، مى خواستند همان وضعیتى را که در اروپا پیدا شده بود، در کشورشان به وجود آورند. آنان نیز به نقد دین و تقویت تفکرات سکولاریسم پرداختند.60
بنابراین، آنچه موجب غرب زدگى جامعه ایران شد، منوّرالفکرى بود که با دین سرستیز داشت. بعدها که واژه «روشنفکرى» مطرح شد، این واژه خوشایند منوّرالفکران قرار گرفت و آنان خودشان را «روشنفکر» نامیدند، در حالى که کار آنان نقد دین بود، ولى روشنفکر نقد دین نمى کرد. ما مى توانیم روشنفکر دیندار داشته باشیم، ولى منوّرالفکر دیندار تناقض گویى است. «منوّرالفکر» لقبى بود که به تحصیل کردگان و از فرنگ برگشته هاى عصر قاجار اطلاق مى کردند که با ورود آنان به ایران، ارزش هاى غربى در کشور منتشر شدند و عده اى از جمله ملکم و سپهسالار61 با امتیازدهى به بیگانگان، در غربى کردن جامعه ایران تلاش کردند.
ج. پوچ گرایى
بن بستى که دنیاى غرب با آن روبه روست، بى هدفى انسان متمدن غربى است. تفکر مادى و انسان محورى تمام ابعاد معنوى و روحانى انسان را در قالب نفع و سود و رسیدن به نهایت لذت جسمانى تلقّى مى نماید. در نتیجه، تمام فعالیت هاى انسانى بر محور کار و درآمد مى چرخند. از این رو، عده اى که در این راه موفق نباشند، گرایش به سمت پوچى و بى هدفى خواهند داشت. روحیه پوچ گرایى به تدریج، به مردم غرب زده جهان شرق نیز تزریق شد، به نحوى که امروزه زندگى روزمرّه بسیارى از مردم را تحت تأثیر قرار داده است. متأسفانه در عده اى از جوانان پس از انقلاب حالت تخفیف یافته اى از همان پوچ گرایى غربى وجود دارد که به صورت بى مبالاتى، گذراندن بى هدف اوقات جوانى و بى رغبتى به تحصیل و کار و فعالیت بروز کرده است.62
د. بى غیرتى دینى
یکى از زمینه هاى اصلى گسترش غرب گرایى در جامعه اسلامى ایران را مى توان ترویج فرهنگ بیگانگان از جمله نسبیّت گرایى در دین و تمدن دانست. «غیرت» از جمله مفاهیمى است که فهم و درک معناى آن در فرهنگ غرب دشوار است; زیرا فرهنگ غربى بر پایه مادّیگرى بنا شده و هرچه داراى سود، نفع و فایده مادى باشد، در آن قالب گنجانده مى شود.
«غیرت» در لغت،63 به معناى جانب دارى همراه با تعصّب انسان در امور مورد علاقه اش مى باشد. از این رو، غرب همواره تلاش کرده است که انسان ها نسبت به دین خود جدّى نبوده، بى تفاوت باشند و در عمل به دستورات و شعائر دینى، لاابالى گرى را در پیش گیرند. یکى از زمینه هاى بى غیرتى دینى، که غرب بر روى آن سرمایه گذارى مى کند، ساختن برنامه هاى مهیّج جنسى است که امروزه از طریق ماهواره، اینترنت، سینما و مجلّات براى به دام انداختن جوانان و گسترش انحرافات اجتماعى آنان از آن ها استفاده مى نماید; زیرا دیدن این مناظر نه تنها نیاز جنسى را تأمین نمى کند، بلکه آتش آن را شعلهورتر مى کند و به همین دلیل، زیان بار است; حتى افراد قوىّ الایمان نیز ممکن است به لحاظ روحى صدمه دیده و چیزى جز افسردگى و سرخوردگى برایشان به دنبال نداشته باشد. این برنامه ها زیان هاى روحى غیرقابل جبرانى ایجاد مى نمایند که احساس ناکامى و خود خورى به دنبال دارند. عده اى از والدین فکر مى کنند که دیدن این صحنه ها در فرزندان آنان تأثیر ندارد و یا فرزندان آن ها را درک نمى کنند، در حالى که این توهّمى بیش نیست، بلکه آنان به خوبى درک مى کنند و با رشد جسمى، که در آنان ایجاد مى شود اثرات سوئى در رفتارشان بروز پیدا خواهد کرد. صحنه هاى تلویزیونى غرب مملوّ از این نمایش ها هستند و حتى در برنامه هاى کارتونى کودکان، صحنه هاى محرّک جنسى به نمایش گذاشته مى شود.64 تمام این ها زمینه ساز انحرافات اجتماعى اى هستند که از نتایج غرب زدگى محسوب مى شوند.
هـ. مُدگرایى
یکى از زمینه هاى ترویج غرب گرایى، که جامعه را به سمت غرب زدگى به پیش مى برد، ترویج مُدهاى غربى توسط وسایل ارتباط جمعى است. پخش فیلم ها و تصویرهاى مبتذل توسط رسانه هاى بین المللى و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، و نشر مُدها و برچسب هایى با کلمات غربى بر روى لباس هاى گوناگون از سوى کشورهاى غربى، در دراز مدت بر دیگر جوامع اثر مى گذارد و به تدریج، به صورت فرهنگ خودى درآمده، حسّاسیت هاى الگوهاى غربى را از بین مى برد. از این رو، مشارکت با فرهنگ بیگانگان در انتخاب مُد و الگوهاى پوششى بانوان، خود زمینه غرب زدگى را در جامعه فراهم مى سازد.65
و. تجمّل گرایى
از جمله پیامدهاى مضرّ غرب گرایى، که جامعه را به سمت فقر روانى66 و آسیب هاى دیگر اجتماعى به پیش مى برد، «تجمّل گرایى» است.
زندگى انسان را مى توان به سه بخش تقسیم کرد: 1. زندگى ضرورى; 2. زندگى رفاهى; 3. زندگى تجمّلى.
در زندگى ضرورى، انسان به دنبال تأمین نیازهاى اولیه و ضرورى خود مى باشد و تأمین خوراک و پوشاک را سرلوحه فعالیت هاى اقتصادى روزانه خود قرار مى دهد. در اسلام، این حد از تأمین معیشت براى مردم در زندگى مشترک واجب بوده و از آن به «نفقه» تعبیر شده است.
در زندگى رفاهى، انسان درصدد تأمین رفاه بیشتر براى خانواده است و تلاش مى کند امور روزمرّه خود را از حدّ ضرورت فراتر برده، خوراک و پوشاک و مسکن بهترى براى خانواده خود فراهم نماید. این قبیل تلاش ها نیز در دستورات اسلامى ستوده شده و از آن ها به «جهاد» تعبیر شده است. از این رو، در اسلام، زندگى بهتر همراه با رفاه بیشتر منع نشده است.
اما آنچه جامعه را به سمت هلاکت67 نزدیک مى کند زندگى تجمّلى است. مصداق روشن زندگى تجمّلى اسراف در مصرف است. براى مثال، اگر فردى که در خانه خود داراى وسیله سردکننده مناسبى براى نگه دارى غذاهاست، درصدد بیفتد که چون در خانه خویشان وى نوع جدیدى از این وسیله وجود دارد، وى نیز باید با فروش وسیله خود به سمسارى، مدل جدید آن را فراهم نماید، این برخورد اولین گام به سمت ورطه تجمّل پرستى است; چرا که غرب امروزه با همین تفکر، در دنیاى مصرف زدگى بیشتر براى کسب لذت و سود انسانى (اومانیسم) گرفتار آمده است و در این دنیا هویّت خود را فراموش کرده و هستى اش را بى ارزش، بى کرامت و بى معنا قلمداد مى کند.
غرب با سرمایه و قدرت صنعت توانسته است اشیاى گران بها و جواهر آلات و کالاهاى شیک را به بازار مصرف وارد کند و وجودش را که، تجسّمى از عدم، پوچى و بیهودگى است معنا و ماهیّت ببخشد و به یارى این تمدن مادى و با توسّل به این کالاها، عقده گشایى کند و کمبودهایش را ترمیم نماید.68
در جامعه اسلامى ما، على رغم فرهنگ ضد غربى، ریشه هاى مصرف زدگى و تجمّل پرستى در بعضى خانواده هاى شهرى و روستایى نهفته است که باید به عنوان یکى از مظاهر غرب زدگى، آسیب شناسى گردد و راه حلّى براى آن پیشنهاد شود.
نتیجه گیرى
آنچه را مى توان به عنوان راه کارهاى کاربردى براى پیش گیرى از گسترش پدیده غرب زدگى مطرح کرد، در حقیقت از بین بردن عوامل غرب زدگى است که در ذیل به آن ها اشاره مى شود:
مهم ترین عامل جلوگیرى از انحرافات اجتماعى و ارزش هاى غربى، هویّت بخشى و توجه به شخصیت جوان است. آنچه فرد را به سوى رفتارهاى انحرافى سوق مى دهد ضعف شخصیت است. در صورتى که خطایى از یک جوان سر زد، اگر افراد جامعه به جاى هدایت و تربیت وى، به «انگ زدن» به او بپردازند، چنین فردى عزّت نفس و شخصیت خود را تضعیف شده و هویّت خویش را بزه کار تلقّى مى کند. او با از دست دادن اعتبار اجتماعى خود، زمینه مناسبى براى انحرافات پیدا خواهد کرد; چرا که چنین فردى با احساس در هم ریختگى هویّت و شخصیت اجتماعى خود، تصور مى کند دیگر احترامى در جامعه ندارد. این موضوع اولین گام به سمت ستیز با ارزش هاى حاکم بر جامعه است که در نتیجه، وى را به سمت پى روى از الگوهاى غربى سوق مى دهد.
فرد در دوران نوجوانى، دنبال این است که دریابد از کجا آمده است، به کجا خواهد رفت و الگوهایى که وى مى تواند از آنان تأثیر بپذیرد، کدام است. از این رو، اگر در جامعه اى زمینه هاى درست جامعه پذیرى و گروه هاى مرجع مناسب وجود نداشته باشند، ممکن است یک هنر پیشه سینمایى غرب و یا گروه هاى منحرف اجتماعى از قبیل «هوى متال»، «پانک» و «رپ» به عنوان مدل هاى تقلیدى وى قرار گیرند و خلأ هویّتى او را پر نمایند.
تأثیر محیط اجتماعى و نقش جامعه در تکوین شخصیت و هویّت یابى فرد، بسیار مهم است. مدرسه، خانواده، همسالان و شهروندان در جهان امروز، که در حقیقت عصر ارتباطات الکترونیکى است، به عنوان نقش هاى فردى و اجتماعى بر افراد تأثیر مى گذارند. اگر به جامعه پذیرى ارزش هاى اسلامى بیندیشیم، مى توانیم در دراز مدت، مانع بزرگى در برابر غرب گرایى ایجاد کنیم; زیرا فضاى فرهنگى، که فرد در آن زندگى مى کند، بر او اثر خواهد گذاشت.
جوان به دنبال عاطفه است. خانواده اى که نیاز عاطفى وى را فراهم نسازد، باید منتظر رفتارهاى پرخاشگرانه و ناسازگارى وى در دوران بلوغ و پس از آن باشد. چه بسیار اتفاق مى افتد که والدین شخصیت جوان خود را نزد همسالان و دوستانش تضعیف مى کنند و یا با رفتارهاى عوامانه، مانع تکوین شخصیت وى مى گردند. اینجاست که جوان براى ضعف خود، به سمت الگوپذیرى کاذب از غرب روى مى آورد تا به دیگران بفهماند که او نیز مى تواند مسیر زندگى خود را تعیین نماید!
هدف سازى براى زندگى و ایجاد انگیزه به کار و تحصیل از سوى نخبگان و اندیشمندان مى تواند جوانان را از پوچ گرایى دور سازد و هدف درستى براى زندگى آینده آنان نشان دهد.
انقلاب اسلامى ایران و به دست آوردن ارزش هاى اسلامى بر پایه ابعاد معنوى انسان در جامعه شکل گرفت. از این رو، تجمّل پرستى و تقویت دنیاپرستى و مصرف زدگى مى تواند عامل مؤثرى بر گسترش غرب زدگى جامعه باشد. حفظ ارزش هاى به دست آمده پس از انقلاب، از جمله قبح تجمّلات و یا بى حجابى در بین زنان، خود عامل مؤثرى در جلوگیرى از غرب زدگى است. البته حجاب، بخصوص چادر، یک ارزش ملّى در ایران است. حجاب صرفاً مصونیت فرد از تبه کاران جنسى را به دنبال ندارد; زیرا ممکن است فردى بى حجاب باشد و براى مصونیت خود از سلاح یا حرکات رزمى استفاده کند، بلکه حجاب نه تنها پى روى از دستورات الهى است، بلکه جامعه را در فضاى آرام جنسى قرار مى دهد و از عوامل تحریک کننده جوانان جلوگیرى مى کند. از این رو، جلوى بسیارى از ناهنجارى ها و اغتشاشات جنسى را مى گیرد و جامعه را در یک فرهنگ اسلامى قرار مى دهد.
هجوم فیلم هاى گوناگون در قالب سینما توسط وسایل ارتباط جمعى غالباً نه تنها هیچ پیامى ندارند، بلکه فرهنگ پوچى، سبک سرى و وقت تلف کردن را به جامعه تزریق مى نمایند، در حالى که ایران نیازمند تولید علم، سخت کوشى و رسیدن به توسعه انسانى است. سینما باید با تولید فیلم هاى اخلاقى از زندگى عالمان دینى، مخترعان و مکتشفان، فرهنگ سخت کوشى و تولید علم و معرفت توسط اندیشمندان را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد تا نسل آینده به دنبال علم آموزى و اختراع حرکت کنند.
درباره ادیسون مى گویند: وى از افرادى بود که هیچ اختراعى در جهان به اندازه کشف الکتریسیته وى داراى اهمیت نبوده است. او در آزمایشگاه خود، به صورت شبانه روزى مشغول کار بوده، سخت کوشى وى چنان بود که فرصت ملاقات و سخن گفتن با کسى را نداشت. عده اى از دانشمندان کشورهاى دیگر براى دیدار او آمده بودند، در پاسخ گفت: من وقت ندارم. ولى با اصرار زیاد، تنها پنج دقیقه از وقت خود را به آنان اختصاص داد. چنین فردى در موقع مرگ خود، گفت: طرح هاى زیادى در مغزم وجود دارد که فرصت نکردم درباره آن ها فکر کنم.
استفاده بازیگران فیلم ها از کلمات عامیانه و زشت از قبیل: «بزن به چاک»، «گم شو»، «پدر سوخته»، «احمق» و مانند آن ناخودآگاه بر ارزش ها و فرهنگ خانواده ها تأثیر مى گذارد و چنین وانمود مى شود که گفتن این کلمات بین برادر، خواهر، دوستان و همکلاسى ها قبحى ندارد.
امروزه اوقات فراغت جوانان به دلیل فقدان بازى هاى کامپیوترى مناسب، توسط سى دى هاى بازى که حتى مسائل سکس در آن ها مشاهده مى شود، آرامش روحى را از آنان سلب مى کند و فکر و ذهنشان را دایم به این مسائل مشغول مى کند در نهایت، افت و ترک تحصیلى آنان را به دنبال خواهد داشت. لازم است متولّیان فرهنگى با تولید گسترده بازى هاى آموزنده، جایگزین مناسبى براى نسل آینده فراهم نمایند تا ارزش ها و هنجارهاى ملّى اسلامى ایران در بین جوانان منتشر و از این طریق، گام مؤثرى در جامعه پذیرى آداب اسلامى برداشته شود.
عده اى تصور مى کنند همین که نماز مى خوانند و در دل خود، پاى بند دستورات اسلامى هستند کفایت مى کنند، در حالى که تظاهر به دین دارى در جامعه، نقش مهمى در جلوگیرى از غرب زدگى و انحرافات اجتماعى دارد. تأکیدات متون اسلامى بر ظاهر لباس و عدم شباهت به کفّار در چهره، خود گواه روشنى بر این مدعاست. نمى شود فردى در ظاهر صورت و لباس خود به سبک غربیان آرایش نماید، ولى بروز اجتماعى وى در جامعه با رفتار و آداب اسلامى جلوه کند. بنابراین، بى توجهى به ارزش هاى اسلامى و عدم تظاهر به دیانت و فرهنگ اسلامى، بخصوص شیعى، مى تواند جامعه را به سمت غرب زدگى سوق دهد.
تبدیل واحد پول کشورها به دلار و گسترش ادبیات غربى و ایجاد پایگاه هاى گسترده اینترنتى توسط اروپا و امریکا، خود از مظاهر استعمار ادبى غرب است که در این زمینه، عده اى از روشن فکران وابسته نیز درصدد جلب منافع و رضایت بیگانگان تلاش کرده، سعى در غربى کردن جامعه اسلامى دارند. از این رو، بازگشت به معناى اصیل روشن فکرى و تعهد دینى در بین روشن فکران مى تواند عامل مؤثرى در جلوگیرى از غرب زدگى باشد.
جلوگیرى از برخوردهاى انفعالى در برابر شبهات و ارزش هاى غربى و ایجاد زمینه هاى لازم براى فعال کردن افراد جامعه در تولید مد، لباس و فیلم با تأکید بر الگوهاى اسلامى و نیز تولید گسترده سبک هاى اسلامى، خود از عوامل مهم در پیش گیرى از عمل بر اساس شیوه هاى غربى است.
ما مى توانیم فنّاورى غرب را بگیریم، ولى براى جلوگیرى از آسیب هاى فرهنگى آن، با نصب نمادهایى توسط معمارى سنّتى و تمدن ملّى ـ اسلامى، آن را جزو فرهنگ اسلامى قرار دهیم.
سالم سازى محیط مدارس و دانشگاه ها و استفاده از استادان مسلمان متعهد و ایجاد تولید علم و اندیشه بدون اقتباس از غرب و گسترش بعد معنوى و تربیتى اسلامى در فضاى حاکم بر دانشگاه و کم کردن شکاف نسل در بین اعضاى جامعه و درک شرایط روز اجتماعى توسط پدران و بروز رفتارهاى عالمانه همراه با عطوفت با جوانان، خود از دیگر عوامل مهم در کاهش غرب زدگى است.
گسترش مراسم عبادى، بخصوص اعتکاف و برگزارى مجالس روضه در سالگرد شهادت امامان معصوم(علیهم السلام) و نیز اهمیت دادن به ورزش و تفریحات سالم در کنار کار و فعالیت روزانه و الگوسازى از زندگى بزرگان و اندیشمندان و اولیاى الهى در کاهش انحرافات اجتماعى تأثیرگذار است و جامعه را از جهت گیرى غربى نجات مى بخشد.
ایجاد فضاى مناسب تفریحى در شهرها و رسیدگى به وضعیت سواحل دریاها براى استراحت و تفریح خانواده ها، که در حقیقت یکى از آسیب هاى کنونى سواحل به شمار مى رود، خود از عوامل مهم در کج روى ها و انحرافات اجتماعى است. عریان شدن مردان در کنار خانواده بدون هیچ ممنوعیت اجتماعى در انظار عمومى و احساس آزادى در رعایت پوشش، عده اى را به سوءاستفاده از آن وادار کرده است. در مواقعى، مردان بى لباس بدون هیچ منع عرفى، حتى به همراه همسر خود به شنا مى پردازند. چنین وضعیتى مى تواند بسیارى از هنجارهاى جامعه را دگرگون سازد و با ایجاد الگوهاى غربى، ادب و تربیت اجتماعى مردم را به مخاطره اندازد.
از این رو، نباید جامعه را بدون توجه به تربیت فرهنگى رها کرد. رهایى فرهنگى مى تواند ارزش هاى جامعه را تغییر داده، ناهنجارى ها و انحرافات اجتماعى را رشد دهد و جامعه را به سمت اضمحلال و فروپاشى نزدیک گرداند.
پى نوشت ها
1ـ علاقه مندى زیاد به غرب و اقتباس فرهنگ غربى به صورت کورکورانه.
2ـ زیر پا گذاشتن اصول و قواعد هنجارى را «کج روى» و یا «انحرافات اجتماعى» مى نامند که در صورت شدت یافتن ناهنجارى رفتارى و مسائل اجتماعى در یک جامعه، وضعیت آنومى پدید مى آید. براى آگاهى بیش تر ر.ک:
- Allang Johnson, The Blakwell Dictionary of sociology Auser¨s Guide to sociological, 1995, p. 190.
- Psychology and the legal system (wrightsman, 1998), L,s. P. 104.
3. Westerenization.
4. Westernism.
5ـ على محمد نقوى، جامعه شناسى غرب گرایى، تهران، امیرکبیر، 1377، ج 1و2، ص 18.
6ـ Alienation در علوم اجتماعى به معناى «گسستگى یا جدایى میان اجزا یا کلّ شخصیت از جنبه هاى مهم جهان تجربه است.» این اصطلاح اشاره به چند نکته دارد: الف. حالت عینى گسستگى یا جدایى; ب. حالت احساس شخصیت بیگانه شده; ج. حالتى انگیزشى که به گسستگى و جدایى گرایش دارد. آن جدایى که به آن دلالت دارد، شاید جدایى «خود» از سه چیز باشد: اول. جدایى «خود» از جهان عینى; دوم. جدایى «خود» و جنبه هایى از آن که جدا شده و رویاروى آن قرار گرفته شده است; مثلا، کار بیگانه شده; سوم. جدایى «خود» از خود. (براى مطالعه بیشتر ر.ک: جولیوس تولدل کولب، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه محمدجواد زاهدى مازندرانى، تهران، مازیار، 1376، ص 170.)
7ـ على محمد نقوى، پیشین، ص 20.
8ـ حمید مکارم شیرازى، بررسى پدیده غرب زدگى جوانان پس از انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص 59.
9ـ على محمد نقوى، پیشین، ص 22.
10ـ حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانى، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، کتابفروشى خیّام، 1370، ص 250.
11. Colonialism.
12ـ داریوش آشورى، دانشنامه سیاسى (فرهنگ اصطلاحات و مکتب هاى سیاسى)، تهران، مروارید، 1370، ص 26.
13ـ گى روشه، تغییرات اجتماعى، ترجمه منصور وثوقى، تهران، نشر نى، 1376، ص 192، به نقل از:
Georges Balandiar, Sociology actuelle de I¨ Afrique noire paris (Presses universitaires, 2 edition, 1963), P. 34 - 35.
14ـ همان، ص 204.
15ـ واپسماندگى یا تأخّر فرهنگى در صورتى تحقق مى یابد که در یک جامعه، عناصر غیرمادى فرهنگ نتوانند پا به پاى عناصر مادى آن دگرگون شوند و به پیش بروند. براى مطالعه بیشتر، در این باره ر.ک: بروس کوئن، درآمدى به جامعه شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، فرهنگ معاصر، 1374، ص 44.
16ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: اصغر افتخارى و على اکبر کمالى، رویکرد دینى در تهاجم فرهنگى، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1377، ص 190.
17ـ حمید مکارم، پیشین، ص 130.
18ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: تى. اس. الیت، درباره فرهنگ، ترجمه حمید شاهرخ، تهران، مرکز، 1369، ص 135.
19ـ «نهاد اجتماعى» مفهومى است که به هریک از نیازهاى کارکردى یک جامعه در مسائل اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى که به صورت یک ضرورت درآمده است، اطلاق مى شود. براى مطالعه بیشتر ر.ک:
Adam kuper & Jessica Kuper, The Social Science encyclopedia (1996), p.p: 417 - 418.
20ـ حمید مکارم، پیشین، به نقل از: تحقیقى پیرامون وضعیت دستگیرشدگان منکراتى کمیته انقلاب اسلامى، ص 28.
21. Anderson, Nels, Work and leisure: The Internatioaal library of Sociology, 1998, P. 31.41.
22ـ محمد نریمانى، آموزش خانواده; راهنماى عملى والدین و مربیان در تربیت کودکان و نوجوانان، انتشارات شیخ صفى، 1377، ص 51.
23ـ ناصرالدین صاحب الزمانى، جوانى پررنج، تهران، مؤسسه مطبوعاتى عطایى، بى تا، ص 190.
24ـ حمید مکارم، پیشین، ص 167.
25ـ تى. بى تومور، جامعه شناسى، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسین حسینى کلجاهى، تهران، امیرکبیر، 1370، ص 201ـ 204.
26ـ حمید مکارم، پیشین، ص 162.
27ـ برخلاف جوامع ابتدایى، که خانواده مسئول اجتماعى شدن اولیه کودکان است، در جوامع پیشرفته، این مسئولیت به سازمان هاى رسمى همانند مدرسه واگذار شده است. پس از خانواده و مدرسه، گروه همسالان مهم ترین عامل اجتماعى شدن به شمار مى آید و این گروه بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانى اعمال مى کند. براى مطالعه بیشتر ر.ک: بروس کوئن، پیشین، ص 79.
28و29ـ همان، ص 153 / ص 154.
30ـ ناصرالدین صاحب الزمانى، پیشین، ص 147.
31ـ براى مطالعه بیشتر درباره زندگى، ازدواج و مسائل اجتماعى ر.ک:
Anthony Giddens, Sociology. Second Edition fully Revised & updated Polity press, 1996, P. 8, 393.
32ـ براى مطالعه بیشتر، درباره خانواده هسته اى و گسترده ر.ک: محمدتقى شیخى، جامعه شناسى زنان و خانواده، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1380، ص 24 و 69.
33ـ براى مطالعه بیش تر ر.ک:
Gil Jagger and Caroline Wright, Changing family values (London and NewYork, 1999), P.17.
34ـ على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، امیرى، 1378، ص 169.
35ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: فروپاشى تمدّن غرب «ماشین سالارى»، ترجمه احمد تقى پور، تهران، رسام، 1365، ص 22.
36ـ حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، کتاب صبح، 1380، ص 79.
37ـ همان، ص 76ـ80.
38ـ حمید مکارم، پیشین، ص 186.
39ـ على قائمى، پیشین، ص 173.
40ـ حمید مکارم، پیشین، ص 174.
41ـ آل احمد یکى از خاستگاه هاى روشن فکرى در ایران را اشرافیّت مى دانست. وى معتقد بود: اشرافیّت به واسطه ثروت و سرمایه خود مى تواند با آموزش هاى خصوصى و یا غربى به گروه روشن فکران با گرایش غربى بپیوندد. براى اطلاع بیش تر ر.ک: جلال آل احمد. خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، خوارزمى، 1357، ج 1، ص 171.
42ـ حمید مکارم، پیشین، ص 181.
43و44ـ داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 81ـ84 / ص 85.
45ـ فاضل لنکرانى، روزنامه جمهورى اسلامى، ش 6969، پنج شنبه 2 مرداد 1382، ص 4.
46ـ اسماعیل شفیعى سروستانى، تهاجم فرهنگى و نقش تاریخى روشنفکران، تهران، کیهان، 1372، ص 20.
47ـ «تئیسم» (Theism) جریانى است که اعتقاد به خدا، بدون اعتقاد به وحى و پیامبر را تبلیغ مى کرد. خداى آن ساخته و پرداخته نفس امّاره انسان و ملهم از اندیشه بشرانگارانه است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: سیر تفکر عصر جدید در اروپا، تهران، بعثت، 1368، ص 102.
48ـ «راسیونالیسم» (Rationalism) اعتقادى است که همه چیز را از طریق عقل اومانیستى (انسان محورى) اثبات مى کند. براى آگاهى بیش تر، ر.ک: اسماعیل شفیعى سروستانى، پیشین، ص 254.
49ـ «فراماسونرى» (Freemasonary) در لغت، به معناى بنّاى سنگ تراش است. پیداین این واژه به قرون وسطا برمى گردد. یهودیان آواره و بىوطن در اروپا، که شغل بنّایى داشتند، براى کمک به همدیگر و در انحصار گرفتن این حرفه، گروه هایى تشکیل دادند و شاگردانى از بین خودشان انتخاب کردند و در محل خصوصى، که بعداً به لژ «Lodge» معروف شد، به تعلیم پرداختند و در مخفى نگه داشتن این فنون و براى شناسایى همدیگر، از اشاره هایى استفاده مى کردند و براى خود درجاتى قایل بودند. در اواسط قرن 14 براى خود قانونى وضع کردند و اصل برادرى، برابرى و آزادى را شعار خود قرار دادند و در شهرها و کشورهاى دیگر رفت و آمد نموده، لژهاى خود را به صورت معبد حضرت سلیمان درست مى کردند. براى آگاهى بیشتر ر.ک: ابراهیم صادقى نیا، فراماسونرى و جمعیت هاى سرّى در ایران، تهران، هیرمند، 1377، ص 12 / م. ح. زاوش، رابطه فراماسونرى با صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، آینده، 1361، ص 73 / محمد خاتمى، فراماسونرى پیرامون سازمان مخفى فراماسونرى در ایران و جهان، تهران، کتاب صبح، 1375، ص 50ـ 59.
50ـ «سکولاریسم» (Secularism) جریانى است که معتقد است دین نباید در سیاست و حکومت دخالت نماید و نیز حکومت نباید در مسائل دینى نظر دهد. محور اصلى این دیدگاه بر انسان محورى است و در حقیقت، حاکمیت امیال را بر هر چیزى مقدّم مى دارد و معتقدند این امیالند که به اعمال انسان ها روح مى بخشند. براى آگاهى بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکى، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379، ص 20.
- Neilj Smelser, Sociology, Bertrand, unesco, 1994, P. 299.
51ـ حمید مکارم، پیشین، ص 57.
52. Intellectual
53ـ حمید پارسانیا، «جستارى معناشناختى در باب روشن فکرى»، ماهنامه فرهنگى، سیاسى، اجتماعى اندیشه حوزه، ش 23، سال ششم، (مرداد و شهریور 1379، ص 10.
54. William Outhwaite & Tom Bottomore The Blackwell Dictionary of Twentieth century: Scocial Thought. 1994. P. 288.
55. Epistemolgy.
56. Psychology
57. Metaphysics.
58ـ على اکبر شعارى نژاد، فرهنگ علوم رفتارى، تهران، امیرکبیر، 1375، ص 205.
59. Enlightenment.
60ـ مسعود رضوى، روشنفکران، احزاب و منافع ملى، گفتوگوهایى با متفکران معاصر ایران، تهران، فرزان، 1379، ص 32.
61و62ـ براى آگاهى بیشتر ر.ک: ابراهیم تیمورى، عصر بى خبرى یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1363، ص 102 / ص 62.
63ـ م. آذینفر، سعیدى پور، فرهنگ فارسى خرد، تهران، خرد، بى تا.
64ـ محمد فنائى اشکورى، منزلت زن در اندیشه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1377، ص 95.
65ـ محمود اخیرى، غیرتمندى و آسیب ها، قم، گلستان ادب، 1381، ص 98.
66ـ اگر افراد یک جامعه با وجود درآمد مناسب براى تأمین زندگى، به علت چشم و هم چشمى ها و مصرف زدگى، نتوانند کالاهاى تجمّلى و شیک را فراهم نمایند، ممکن است احساس فقر کرده، تصور نمایند که آنان نسبت به دیگران فقیر هستند، در حالى که این اشخاص نسبت به طبقه متوسط جامعه در سطح بالایى از درآمد و ثروت قرار دارند. به چنین وضعیتى «فقر روانى» اطلاق مى شود.
67ـ «انّ الانسان لیطغى ان رآهُ استغنى» (علق: 6); اگر انسان به دنبال زندگى تجملى رفت و بى نیاز شد، سرکشى مى کند. «انّ الى ربّک الرُّجعى» (علق: 8); و بترسید که محققاً به سوى پروردگار باز خواهید گشت.
68ـ حمید مکارم، پیشین، ص 64.
تغییر ارزش ها و شکاف نسل پس از انقلاب اسلامى ایران توسط غربى ها ریشه یابى شده است. غرب از یک سو، تهاجم فرهنگى خود را توسط عوامل خارجى براى دور کردن نسل پس از انقلاب از فرهنگ با ثبات نسل هاى قبلى آغاز نموده و از سوى دیگر، عوامل داخلى وابسته خود را براى بسترسازى مناسب در جهت نفوذ بیشتر ارزش هاى غربى بسیج کرده است.
علاوه بر این، غرب با نظریه هاى استعمارى و پیشرفت فناورى و صنعتى خود، توانست جوامع دیگر را از حالت انسجام فرهنگى جدا سازد و آنان را با هجوم ارزش هاى خود، به صورت چند پارچه فرهنگى درآورد; ده ها سبک لباس، مسکن و الگوهاى آرایشى را با هجوم فرهنگى خود بر دیگر جوامع وارد کرد و روحیه مصرف زدگى و تجمّل پرستى را گسترش داد و کار را تا جایى به پیش برد که با شعار «جهانى سازى»، در اقتصاد، سیاست، تاریخ و فرهنگ جوامع دخالت کرده و خواهان نظم نوین جهانى گردیده است.
آنچه مى تواند از هجوم این نوع فرهنگ بر دیگر جوامع جلوگیرى کند، آگاهى و توجه کشورها به حافظه تاریخى، ارزش ها، تمدن و فرهنگ خودى است. این نوشتار درصدد است به تعامل غرب زدگى و انحرافات اجتماعى جامعه ایران بپردازد و به راه کارهاى مقابله با آن اشاره نماید تا شاید با تأکید بر خودباورى فرهنگى، گامى به سمت کاهش خودباختگى فرهنگى برداریم.
غرب زدگى
درباره تمایز مفهومى «غرب گرایى»، «غربى شدن» و «غرب زدگى» چند نکته لازم به ذکر است: «وسترنیزاسیون»3 یا غربى شدن جریانى است که عملا به غرب روى آورده، در طى آن، نهادها، روابط و ارزش هاى غربى پذیرفته مى شوند. اما «وسترنیسم»4 یا «غرب گرایى» یک نوع گرایش فکرى است که به پذیرش هر آنچه غربى است تمایل دارد و از سنّت هاى خودى و شرقى متنفّر است.5
غرب زدگى به آن نوع گرایش گفته مى شود که در آن علاقه مندى زیادى به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربى نه از روى شناخت، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته مى باشد و این تمایل در کلیه شئونات زندگى فرد دخالت دارد. انگیزه تمایل به غرب در فرد، از روى احساسات یا علاقه به حفظ سنّت ها و ارزش هاى فرهنگ خودى در برابر هجمه استعمارى غرب نیست، بلکه دل بستگى یا وابستگى به غرب مى باشد. این جریان به از خودبیگانگى6 منجر مى شود که در آن شخصیت، هویّت اسلامى و ملیّت شرقى وجود ندارد.7
یکى از پیامدهاى غرب زدگى، «از خودبیگانگى» است. از خود بیگانگى نقطه مقابل اعتماد به نفس است. از نظر اجتماعى ـ سیاسى، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تکیه بر خود، مى تواند در حفظ هویّت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم براى خود اتّکایى، حفظ روحیه روى پاى خود ایستادن است. اما فرهنگ استکبارى همواره به ما القا مى کند که هرچه دارید، از صدقه سر غرب است. به دنبال آن، روحیه خود اتّکایى را در افراد جامعه ما مى کُشد و حسّ تسلیم و بدین روى، دنباله روى در جامعه پرورش یافته، خود کم بینى افراد افزایش مى یابد و در نهایت، با پى روى کورکورانه و با روحیه خوار و مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربى خواهد شد.8
گرچه در اصطلاحاتى که ذکر شده اند به لحاظ مفهومى، تفاوت هایى مشاهده مى شوند، اما مى توان آن ها را بر روى یک طیف قرار داد، به گونه اى که غربى شدن و غرب گرایى عملا به غرب زدگى منتهى شده، در مقابل مفهوم «غرب ستیزى» قرار گیرد. به عبارت دیگر، غرب گرایى را مى توان در بین ملت ها به سه دوره تقسیم کرد:9
الف. مرحله گرایش آگاهانه براى اقتباس برخى از شیوه هاى غربى براى مقابله با قدرت غرب، که در طى زمان، این گرایش به علاقه مندى و دل بستگى تبدیل مى گردد (غرب گرایى);
ب. مرحله تسلیم در برابر غرب و تقلید و پى روى کورکورانه (غرب زدگى);
ج. مرحله اى که در آن عناصر بیگانه طرد مى شوند و با آگاهى از فرایند از خودبیگانگى، به خویشتن خود بازگشت خواهند کرد. (غرب ستیزى).
راه هاى نفوذ فرهنگ غرب در کشور
گرچه تاریخ غرب زدگى در ایران دقیقاً مشخص نیست، اما به نظر مى رسد اولین برخوردهاى ایرانیان با تمدن اروپایى و دولت هاى خارجى به دوره ساسانیان برمى گردد. در این دوره، ایران یگانه راه مراوده بین یونان، روم، آسیاى صغیر و مصر از یک سو، و چین، هند و آسیاى وسطا از سوى دیگر بود. خود ایران نیز کالاهاى صادراتى زیادى داشت که به اروپا، چین و هند حمل مى شدند. کالاهایى از قبیل منسوجات زربافت، پارچه هاى ابریشمى، پوست و مانند آن نیز وجود داشتند. کالاهاى آرایشى ایران در چین طالبان زیادى به خود اختصاص مى داد و در مقابل، چین ابریشم و کاغذ به ایران مى فرستاد. مروارید و مرجان هاى دریاى سرخ نیز از ایران به چین و دیگر کشورها حمل مى شد.10
بدین سان، به تدریج در اثر مبادلات اقتصادى و فرهنگى پاى استعمار به ایران باز شد و مهم ترین انگیزه اى که سبب استعمار گردید، منافع اقتصادى بود. بیگانگان بر اساس نیازهاى خود در مبادلات کالا، با نفوذ سیاسى در پیکره دولت با امتیازخواهى درصدد استفاده از زمین هاى کشاورزى، چاه هاى نفت و جنگل ها بودند. آنان براى بهره بردارى بیشتر، بخشى از نیروهاى کارى موردنیاز خود را توسط آموزش هاى افراد بومى تأمین نمودند و با تشویق آنان به تحصیلات غربى، گروه هاى منورالفکر را ترویج دادند و با توجه به فنون جدیدى که به کار گرفتند و با استفاده از اشاعه پول، اعتبار، ارزش ها و الگوهایى که با خود به ایران وارد کردند، توانستند در جایگاه نوآور، سبب بروز نیازها و تمایلاتى شوند که ناشناخته بوده اند و با گسترش خدمات مصنوعى، به هدف هاى خود دست یافتند و با تبلیغات بسیار تلاش کردند جامعه ایرانى را به سمت غرب سوق دهند.
عوامل غرب زدگى
عوامل متعدّد فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى در غرب زدگى جامعه ایرانى دخالت دارند که به آن ها اشاره مى شود:
یکى از عوامل مهم غرب زدگى «استعمار»11 است که در حقیقت، نوعى تسلّط سیاسى، نظامى، اقتصادى یا فرهنگى ملّتى قدرتمند بر قوم یا ملتى ضعیف است. استعمارگرى بیشتر کار کشورهایى است که امپراتورى دریایى و ناپیوستگى خاک آن ها، مانع تشکیل واحد سیاسى یکپارچه مانند امپراتورى هاى زمینى مى شود.12
ژرژ بالاندیه درباره وضعیت استعمارى چنین مى گوید: «سلطه تحمیلى اقلّیتى بیگانه تحت عنوان "برترى اجتماعى، قومى یا فرهنگى" بر اکثریتى از مردم بومى... و تحمیل تمدنى ماشینى با اقتصادى پویا و آهنگى سریع و بنیانى مبتنى بر مسیحیت بر تمدن هاى فاقد فنّاورى پیشرفته... و بنیانى غیرمسیحى... توسّل جستن نه تنها به زور، بلکه همچنین به مجموعه اى از توجیهات و رفتارهاى قالبى به منظور حفظ و استمرار سلطه.»13
استعمار به وسیله رشته هایى با جوامع دیگر مربوط مى شود و با ایجاد گروه هاى تحصیل کرده و از طریق بخشى از فرهنگ، ارزش ها و هنجارهاى سایر جوامع را دگرگون مى سازد.14 از این رو، در جامعه استعمارزده پدیده وابستگى و از خودبیگانگى به وجود مى آید.
استعمارگران از جمله انگلستان، روس، آلمان و فرانسه با توجه به پیشرفت و توسعه فنّاورى صنعتى با تشکیل امپراتورى هاى دریایى، هجوم گسترده اى علیه کشورهاى عقب مانده آغاز کردند و به دنبال منافع خود، خواهان وابستگى سیاسى و تجزیه یکپارچگى و انسجام ایرانیان بودند و تلاش نمودند، سلطه خود را با هجوم تفکّرات و الگوهاى غربى در سایر کشورها حفظ نمایند.
الف. عوامل فرهنگى
از عوامل دیگر غرب زدگى، که زمینه هاى جذب جوانان و بى هویّتى آنان را در پى دارد، عامل فرهنگى و فرهنگ پذیرى است.
فرهنگ، دایره اى گسترده دارد که در مطالعات جامعه شناختى، از آن به بُعد مادى و معنوى تعبیر مى شود. بعد مادى فرهنگ در حقیقت، همان ابزار و وسایل نفوذ ارزش ها هستند و بُعد دیگر آن همان ویژگى هاى رفتارى و عقیدتى اکتسابى اعضاى یک جامعه خاص مى باشد. غربزدگى تنها بعد مادى قضیه نیست که بتوان از ورود آن به کشور در مرزها جلوگیرى کرد، بلکه غرب با استفاده از فنّاورى و ابزار نوین صنعتى، هنجارها و ارزش هاى خود را بر جوامع دیگر القا مى کند که در صورت ورود آن، ممکن است در جوامعى که به سابقه تاریخى خود توجه نکرده اند منجر به «واپسماندگى فرهنگى»15 گردد; ارزش ها و هنجارهاى اصیل و بومى آن جامعه مضمحل شود و تغییر یابد.
ابزارهاى فرهنگى شامل16 رسانه هاى گروهى، اینترنت، وسایل تبلیغى و امثال آن است. روش دیرینه غرب در القاى ارزش هاى خود به سایر ملل به این گونه است که این ارزش ها را به صورت قوانین علمى و لوازم تمدّنى جدید ارائه مى دهد و در محافل علمى و آموزشى، رفتارهاى غربى به صورت ناخودآگاه از سوى محققّان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده مى شوند، در حالى که علم و ارزش هاى حاکم بر غرب دو روى یک سکّه اند و با هم تعامل داشته، لازم و ملزوم یکدیگرند.17 روح آموزش هاى غربى بر اومانیسم (انسان گرایى) مبتنى است، در حالى که این تفکر با تفکر اسلامى، که مبتنى بر الوهیّت و دین سالارى است، تفاوت دارد.18
در تبلیغات غرب، همواره بهره بردارى از جهل و شهوت و استفاده ابزارى از زنان دایم مورد توجه است. بى خبرى مردم از میراث هاى فرهنگى و حافظه تاریخى کشورشان و استفاده از غرایز فطرى، تجمّل گرایى و رفاه زدگى از چاشنى هاى اصلى تبلیغات سینمایى، تلویزیونى و مطبوعاتى غرب است.
ب. عوامل اجتماعى
یکى از عوامل اجتماعى مهم در ترویج غرب گرایى، «اوقات فراغت» است. در عصر کنونى، اوقات فراغت به عنوان یک نهاد اجتماعى19 مطرح شده و جزو ضروریات جامعه قرار گرفته است.
منشأ بروز رفتارهاى کجروانه، بیکارى و داشتن وقت آزاد است که در آن فرد از تفریحات سالم برخوردار نیست. در یک تحقیق، بیشتر متهمان به کجروى اجتماعى، مهم ترین عامل گرایش به منکرات را کمبود تفریحات سالم ذکر کرده اند.20
اگر دولت ها درباره اوقات فراغت و پر کردن وقت اضافى جوانان برنامه اى نداشته باشند و بودجه کافى براى آن هزینه نکنند، مجبور خواهند شد چند برابر آن را براى بازپرورى و درمان بزه کاران صرف کنند. البته لازم نیست تمام اوقات فراغت براى کار و اشتغال صرف شود، بلکه تفریح و ورزش نیز از نیازهاى ضرورى براى تأمین سلامت جسمانى و اجتماعى است.
نکته مهمى که در اینجا لازم است ذکر شود، این است که بین کار، ورزش، بازى و تفریح تفاوت هایى وجود دارد.21 عده اى از والدین فکر مى کنند همین که نوجوانان و یا کودکان به ورزش مى پردازند، این خود نوعى بازى است، در حالى که «بازى» به فعالیتى مى گویند که براى تفریح باشد و فرد به دنبال نتیجه فعالیت خود نباشد و عامل بیرونى نیز آن را تحت تأثیر قرار ندهد، در حالى که کار نوعى فعالیت است که براى رسیدن به هدفى باشد. در ورزش، صرف لذت بردن هدف نیست، بلکه در آن، هدف آماده سازى جسمانى و تقویت عضلات است. ممکن است ورزش براى کودکان تفریح باشد، ولى براى جوانان چنین نیست.22 در صورتى که نیاز جسمانى به تفریح و ورزش از راه درست آن ارضا نشود، پیامدها و آثار مخرّبى در جامعه ایجاد خواهد شد.23 از جمله پیامدهاى آن، افسردگى، «دپرسیون» و تمایل به راه هاى انحرافى و بدلى24 مانند قمار، مواد مخدّر، فحشا و انواع دیگرى از بزه کارى هاست. بنابراین، تأمین نیازهاى تفریحى و پر کردن اوقات فراغت و فراهم نمودن فضایى مذهبى و جامعه پذیر کردن آنان به ارزش ها و فرهنگ اسلامى از عوامل مهم در جلوگیرى از غرب زدگى و بزه کارى هاى اجتماعى است.
یکى دیگر از عوامل اجتماعى مؤثر در غرب زدگى «خانواده» است. از جمله وظایف عمده خانواده به طور عرفى، آموزش و اجتماعى کردن فرزندان در فرایند جامعه پذیرى است. بسیارى از هنجارها، ارزش ها و زمینه هاى موردنیاز مربوط به زندگى فردى افراد از طریق انتقال فرهنگى به اعضاى جوان تر خانواده توسط والدین منتقل مى گردد.25
از آن رو، که بعضى از پدران و مادران در فرهنگ طاغوتى دوران قبل ایران رشد یافته اند، شاید این مسئله مهم ترین عامل گرایش فرزندانشان به فرهنگ غیراسلامى باشد. بعضى از خانواده هاى مذهبى و سنّتى هم، که نامأنوس با فرهنگ غربى اند، معمولا به همان شیوه هاى سنّتى خویش مى خواهند هدایتگر نسل جدید باشند که در عمل، ناموفقند; زیرا فرزند از یک سو، با نهادهاى دیگرى همچون مدرسه و دیگر مراکز تربیتى در جامعه سر و کار دارد و از طریق همسالان و مربّیان اجتماعى تحت تعلیم قرار مى گیرد و دایم فرهنگ اجتماعى و ارزش هاى مرسوم جامعه به وى تعلیم داده مى شوند و از سوى دیگر، تحت تأثیر خانواده با ارزش هاى برگرفته از دوران قبل از انقلاب مواجه است. از این رو، با تضاد و تناقض تربیتى مواجه مى شود. خانواده ها باید تلاش کنند تا ارزش هاى اسلامى را با زبانى تازه و جوان پسند به او ارائه کنند تا او را به هویّت دینى نزدیک کرده، شخصیت به کمال رسیده انسانى را در فرزندان بارور نمایند.26
علاوه بر این، عوامل محیط آموزشى از جمله معلّم، مدرسه و هم کلاسى نقش سازنده اى در شکل گیرى شخصیت فرد دارد و یکى از عوامل مهم «اجتماعى شدن» محسوب مى شود،27 بخصوص در دوره هاى ابتدایى که کودک از معلّم و مربّى خود الگو مى گیرد و نقش مى پذیرد.
معلمى که داراى تفکّر غربى است و از ارزش هاى آن حمایت مى کند، زمینه مناسبى براى پرورش کودکان کشور به عهده خواهد داشت. وى مى تواند رفتارهاى ضدّ اخلاقى و ضدّ اسلامى را به سهولت رواج دهد. بنابراین، مدرسه، هم مى تواند محیط مناسبى براى رشد و توسعه علم و ایمان باشد و هم مى تواند فضاى مناسبى براى ترویج تفکرات غربى و نامناسب باشد. از بین دوره هاى تحصیلى، مستعدترین زمینه این دو حرکت مقطع راهنمایى است; دوره اى که دانش آموز به راحتى نقش مثبت و منفى را مى پذیرد و از الگوهاى خویش تقلید مى کند. از این رو، دوره راهنمایى مى تواند یکى از مهم ترین عوامل اجتماعى و محیطى گرایش به فرهنگ غربى محسوب شود که مورد توجه بیگانگان واقع شده است.
از دیگر عوامل اجتماعى مؤثر بر غرب زدگى، که تأثیر بسیارى بر کجروى و انحرافات اجتماعى جامعه دارد، «بى همسرى» افراد است. با مراجعه به آمار افراد متّهم به منکرات اخلاقى، چنین به دست مى آید که بیشتر متّهمان را افراد مجرّد تشکیل مى دهند; یعنى 70% مردان و 65% زنان دستگیر شده مجرّد هستند.28
برطرف کردن مشکلات جوانان، بخصوص همسرگزینى، ازدواج، فراهم کردن شرایط اشتغال و ورزش مى توانند عوامل مهمى در جهت جلوگیرى از رفتارهاى پرخاشگرانه و مدگرایى غربى باشند. در اثر ازدواج، بسیارى از رفتارهاى دوران بى همسرى کاهش مى یابد. فروکش کردن غرایز جنسى و نگرانى هاى جوانى موجب بى رغبتى جوانان متأهّل به بسیارى از رفتارهاى دوران تجرّدشان مى شود و چنانچه مسئولان فرهنگى کشور و برنامه ریزان سیاسى ـ اجتماعى از این فرصت استفاده کنند، به راحتى خواهند توانست فرهنگ اسلامى را جانشین مدگرایى و غرب زدگى نمایند.29
در گذشته، تنها دوره کودکى و بزرگ سالى مطرح بود. فردى که متولّد مى شد، به او «کودک» مى گفتند و به محض رسیدن به رشدى که قدرت انجام کار پیدا مى کرد به او «بزرگ سال» مى گفتند.30 از این رو، مراحل رشد، که شامل دوران هاى نوزادى، کودکى، نوجوانى، جوانى، بزرگ سالى و سال خوردگى در جامعه امروز است، مطرح نبودند. در عصر نوین کارکرد ازدواج تغییر کرده و نهاد خانواده تنها به منزله تولید نسل در نظر گرفته نمى شود، بلکه تربیت و جامعه پذیرى فرزندان در خانواده هاى هسته اى شکل مى گیرد. بنابراین، خانواده نقش مهمى در بزه کارى و دیگر مسائل اجتماعى دارد.31
یکى از آسیب هاى اجتماعى پس از انقلاب، بالا رفتن سنّ ازدواج و سطح توقّع خانواده هاست. سیاست هاى اقتصادى ـ اجتماعى در مواقعى بر این توقّعات تأثیرگذار بوده اند. توسعه اقتصادى بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعى، مى تواند جامعه را دچار قشربندى شدید کرده، فاصله طبقاتى را افزایش دهد. سطح درآمد طبقه پایین و تغییر ارزش هاى جامعه با الگوپذیرى از تلویزیون خارج از ایران، هزینه هاى تجمّلاتى را روز به روز افزایش داده است. جوان امروز به زندگى در یک اتاق با امکانات اولیه قانع نیست، بلکه از همان ابتدا، باید مسکن و تمامى لوازم زندگى کامل براى وى فراهم باشد. از این رو، تأثیرگذارى این فرهنگ در خانواده باعث شده است که ازدواج در میان انبوهى از مشکلات تصور شود، در حالى که با پایین آمدن سطح توقّع و با قناعت، مى توان با حداقل امکانات یک زندگى سالم را شروع کرد. جامعه صنعتى امروز فرهنگ زندگى در خانواده هسته اى را روز به روز تبلیغ مى نماید، به گونه اى که گفته مى شود دیگر زمان آن نیست که یک زن و مرد در کنار پدر و مادر، برادران و خواهران و نوه ها در خانواده اى گسترده زندگى کنند، حتماً باید به محض ازدواج جدا شوند.32علاوه بر این، عده اى پایان قرن را پایان خانواده تلقّى کرده، مى گویند: ارزش هاى خانواده در عصر حاضر تغییر یافته اند،33 در حالى که بسیارى از مشکلات پس از ازدواج مى توانند در خانواده گسترده حل شود و آرامش روانى و احساس امنیت در کنار دیگران مى تواند دوباره با سیاست گذارى هاى فرهنگى به خانواده ها برگردد.
همسرگزینى و ازدواج تنها راه ارضاى شتاب زدگى جنسى است. عوامل متعددى در به وجود آوردن این مشکل دخالت دارند، از یک سو، میل به ازدواج و از سوى دیگر، وجود کم رویى، پاى بندى به مذهب ـ که روابط ناروا را محکوم مى کند ـ فقدان اطلاعات صحیح درباره غریزه و نیز اندیشیدن دایم به مسائل جنسى، همه این ه34 جز در سایه ازدواج، که حقّ فرزندان است و در اسلام تأکید بسیارى بر آن شده، نمى تواند چیز دیگرى مانع بروز ناهنجارى هاى جنسى شود. امروزه اغتشاشات جنسى35 از عواملى هستند که غرب را به فروپاشى نزدیک کرده اند.
ج. عوامل سیاسى
احزاب سیاسى به صورت امروزى، که در مسائل سیاسى شرکت مى کنند، از پدیده هاى غربى هستند که تاریخ پیدایش آن ها به اواخر قرن 18 میلادى برمى گردد. هنرى سنت جان ویسکانت بولین ـ بروک، یکى از متفکران سیاسى انگلیس، معتقد است: احزاب سیاسى منافع گروهى و شخصى را بر منافع ملّى ترجیح خواهند داد. امروزه روش انتخاب نمایندگان قواى مقنّنه و تشکیل دولت ها در کشورهاى صنعتى، که بر نظام سرمایه دارى تکیه دارند، مانند اروپا و امریکا و ژاپن، هنوز در چارچوب احزاب سیاسى انجام مى شود.
در تمام نظام هاى اجتماعى، چه جدید و چه سوسیالیزم و یا سرمایه دارى، گرچه احزاب سیاسى تلاش مى کنند پایگاه هاى خود را براى تحصیل قدرت مستحکم کنند، اما محبوبیّت و مشروعیت آن ها به عنوان ارکانى که به خوبى و شایستگى بتوانند خواسته هاى مردم را جامه عمل بپوشانند و در کاربرد سیاسى نظام مؤثر باشند، در حال ضعف و تزلزل است.36
چرا احزاب سیاسى، بخصوص از دیدگاه مردم و افکار عمومى، دچار تزلزل و بحران شده اند؟ دلایل بسیارى وجود دارند که از آن جمله، دلایل زیر است:
1. احزاب سیاسى ابزار نفاق شده اند، نه اتحاد و بسیج ملّى;
2. احزاب سیاسى اصول اخلاقى، شرعى و عرفى را زیرپا مى گذارند;
3. احزاب سیاسى راه حل و برنامه اى واقعى براى رفع مشکلات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه ندارند;
4. احزاب سیاسى در فساد غوطهورند;
5. احزاب سیاسى با مردم تماس ندارند;
6. احزاب سیاسى با توسّل به وسایل ارتباط جمعى و الکترونیکى، درصدد تضعیف سازمان هاى سنّتى هستند;
7. رهبرى احزاب فاقد اقتدار معنوى و پیشوایى و محبوبیت است و استفاده شخصى را بر منافع اجتماعى ترجیح مى دهند.37
بنابراین، تشتّت، چند گروهى و تشکیل احزاب با اهداف مذکور مى تواند زمینه هاى مساعدى براى غرب گرایى جامعه باشد. معمولا غرب تلاش مى کند با گشت سیاسى جوامع مختلف آنان را در ضعف برنامه ریزى و ناتوانى در رفع مشکلات اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى نگه دارد، تا اقتدار و سلطه اش بر کشورهاى دیگر از بین نرود.
ترویج فرهنگ پوچى و ابتذال، که اولین گام عملى آن در زمان رضاخان در ایران شروع شد، با طرح متحدالشکل کردن لباس ها و کشف حجاب، اولین سنگ بناى اسلام زدایى را در ایران بنیان نهاد. از این رو، ترفند سیاست زدایى و سوق دادن توده هاى انقلابى و جوانان یک کشور به سمت پوچ گرایى و خارج کردن مردم از صحنه هاى اجتماعى، خود از عوامل مؤثر در غرب گرایى است.38
د. عوامل اقتصادى
فقر، بیکارى، جنگ، ثروت و گردشگرى از جمله عوامل اقتصادى مهم در غرب زدگى جوامع محسوب مى شوند. فقر انسان را به کفر نزدیک کرده، زمینه هاى بروز ناهنجارى و انحرافات اجتماعى را در وى فراهم مى سازد.39 فرد براى رهایى از این وضعیت، به سمت مظاهر مادى غرب روى مى آورد، سرپرست خانواده با کار بیشتر، تلاش مى کند مشکلات اقتصادى خود را برطرف نماید. کار بیشتر وقت بیشتر مى طلبد و از این رو، چنین فردى نمى تواند فرصت کافى براى تأمین نیازهاى عاطفى و تربیتى فرزندان خود داشته باشد. بنابراین، الگوهاى رفتارى و نیازهاى عاطفى فرزند وى را دوستانش پُر خواهند کرد، آن هم بدون نظارت پدر و مادر، آن گونه که خودشان مى خواهند و از این طریق، بسیارى از الگوهاى غربى را مى پذیرند و از آن ها پى روى مى کنند.40
در دوران جنگ ممکن است تمام بودجه کشور صرف جنگ شود و از مسائل تربیتى و فرهنگى غفلت گردد. این خود عامل مؤثرى در گرایش افراد به سمت غرب خواهد بود; چرا که از یک سو، راه هاى ارضاى سالم غرایز به دلیل فشارهاى جنگ و خطرات احتمالى آن سد مى شوند و از سوى دیگر، اشرافیّت41 و پول هایى که عده اى در بحران اقتصادى ناشى از جنگ براى خود مهیّا ساخته اند، شکاف طبقاتى شدیدى در جامعه فراهم مى سازد42 و عمدتاً قشر سرمایه دار با الگوپذیرى از جدیدترین مُدها و الگوهاى تبلیغاتى برخاسته از وسایل ارتباط جمعى، گرایش بیشترى به غرب دارند و عملا در ظاهر لباس و آرایش صورت خود از آن پى روى مى کنند.
یکى دیگر از عوامل اقتصادى غرب زدگى، گردشگرى است. وضعیت و بازدید از آثار و اماکن باستانى و تاریخى ایران پیش از انقلاب اسلامى و بعد از آن بسیار متفاوت است و برنامه ریزان سیاسى ـ فرهنگى کشور در هر مقطع، اهداف خاصّى دنبال مى کنند. پس از انقلاب، توجه به جهانگردى تنها بُعد مادى و جذب سرمایه هاى خارجى نیست، بلکه اهداف بالاترى مطرحند; از جمله گسترش و الگوسازى فرهنگ اسلامى و انقلابى ایران به دیگر کشورها و گردشگران خارجى.
گردشگرى پیش از انقلاب مى خواست یاد بگیرد و بر تمدّن ها حکومت کند; مى خواست همه چیز را زودتر به دست آورد، بهره بگیرد، و به خانه برگردد. هرجا گردشگرى پیدا مى شد، مراسم و آیین هاى مقدّس به قیل و قال سیرک، و معابد و مساجد به بازار مکاره، و خشوع و خضوع زائر به کنجکاوى تنزّل مى یافت. گردشگرى عامل آلودگى فرهنگى بود; هنر را به کالاى مصرفى و عشق را به دفع شهوت تبدیل مى کرد. گردشگر در واقع، معیارهاى اقتصادى و سودجویى را بر هر چیز دیگرى مقدّم مى دانست.43 تهاجم فرهنگى از طریق ارزش هاوهنجارهاى گردشگران امریکایى و اروپایى بدون هیچ منع و کنترل داخلى در ایران منتشر مى شد.
برخى از کشورهاى آسیایى به وسیله گردشگر به یک کارخانه آلوده روسپى گرى تبدیل شدند; چرا که جهانگرد ماجراجویى است که موجب غربى شدن سایر جوامع مى شود. به دنبال گشایش راه هاى دریایى و استعمار کشورهاى قدرتمند، میسیونرهاى مسیحى، دین خود را همچون متاعى اخروى به جهانیان تحمیل کردند و راه تسلّط بیگانگان را براى توسعه طلبى و سلطه خود بر کشورهاى ضعیف هموار ساختند. از این رو، گردشگر گرچه به ظاهر فردى بى آزار بود، اما در واقع، به صورت جدیدى از استعمار نو جلوه مى کرد.44
پس از انقلاب اسلامى ایران با نظارت برنامه ریزان و توصیه علما، تلاش بر این بوده است که از پیامدهاى منفى این عامل جلوگیرى شود. یکى از علماى شیعه در این باره مى گوید: «غربى ها از توجه به جهانگردى مسئله اى مادّى و... را در نظر دارند; ما هدف بالاترى داریم و مى خواهیم گردشگرانى را که به اینجا مى آیند جذب اسلام و انقلاب کنیم. نحوه رفتار با توریست ها باید رفتار تبلیغى باشد. هدف ما از جهانگردى با کشورهاى اروپایى و امریکایى فرق مى کند و ما تنها به دنبال آن نیستیم که جهانگردان را در کشورمان بگردانیم، بلکه مى خواهیم آن ها را جذب اسلام کنیم. از این رو، کسانى را که براى همراهى گردشگران انتخاب مى کنیم باید مدیر و متدیّن باشند تا وقتى جهانگردان آنان را مى بینند زمینه جذبشان به اسلام فراهم شود.»45
نتایج و پیامدهاى غرب زدگى
الف. شیوع تفکّر بى دینى
فرهنگ و عقاید غرب بر محور انسان مدارى (اومانیسم) شکل گرفت که تأکید آن بر ارزش هاى انسانى قرار دارد که با نفى عبودیت و احکام الهى و انکار غیب به تشکیل جامعه اى اندیشیده که خداى آن انسان است. اومانیسم با تضعیف دین و دورى جستن از دیانت، به دنیایى روى آورده که در تمامى اصول و باورهاى فطرى انسان در تمایل به خداگرایى تشکیک کرده است.46 اصلى ترین و خطرناک ترین پیامد غرب زدگى در کشورهاى مذهبى، تضعیف عقاید و فرهنگ دینى است. غرب با تمسّک به نظریه پردازان خود، پس از عصر نوزایى، توانست مکاتب ساختگى زیادى از قبیل «تئیسم»،47 «راسیونالیسم»،48 «فراماسونرى»،49 و «سکولاریسم»50 را براى جاى گزینى خلأ فکرى بشر به دین پر نماید.
ب. شکاف نسل
از دیگر پیامدهاى غرب زدگى، دوگانگى میان نسل ها، ملت ها و تمدن هاست. غرب همواره سعى دارد رابطه مردم را با سنن و آداب و رسوم و ارزش هاى فرهنگى شان قطع کند و آنان را به اقتباس فرهنگى از غرب وادارد. نسل جدید را بى دین و لاابالى پرورش دهد تا با ایجاد شکاف بین نسل جدید و نسل هاى گذشته، آنان را به سمت ارزش هاى غربى سوق دهد و با ایجاد لااُبالى گرى جوانان را وادارد تا بزرگان و گذشتگان خود را عقب افتاده و خرافاتى بپندارند و آنان را به موضع گیرى علیه اصول و ارزش هاى سنّتى و خانوادگى خود تشویق نماید تا جامعه به دو دسته «متجدّد» و «مرتجع» تبدیل شود. پیدایش روشن فکر مآبان در این گونه جوامع، زاییده همین شکاف است.51
در این جا، بجاست براى روشن شدن بحث به تمایز مفهومى «روشن فکر» و «منوّرالفکر» اشاره نماییم:
عده اى معتقدند که «روشن فکر»52 یک مفهوم مناقشه آمیز است، به طورى که در فرهنگ هاى گوناگون معانى متعددى دارد و در عرف هاى متفاوت، ترجمه آن گوناگون است.53
عده اى دیگر چنین تعریف کرده اند که روشن فکران گروهى هستند که نسبت به روابط جامعه و دولت انتقاد داشته، از وضع موجود راضى نیستند و تسلط سنّت را به نقد مى کشند. روشن فکران مدافعان ارزش هاى شناختى و اخلاقى و خالق نمادها و افرادى هستند که با قلمروهاى معنادار و ارزش هاى مقدّس فرهنگ درگیرند.54
روشن فکرى در حوزه هاى گوناگونى به کار مى رود که عبارتند از: حوزه معرفت شناسى55 که معتقد است معرفت تنها از راه استدلال و تعقّل به دست مى آید. دوم حوزه روان شناسى56 که معتقد است همه اعمال ذهنى به شناخت برمى گردند. سوم حوزه متافیزیک57 که مى گوید: واقعیت اصلى طبیعت، اندیشه و یا افکار است.58
اما «منوّرالفکر»59 واژه اى است اروپایى به این معنا که هر مرجعى بجز عقل را بى اعتبار مى دانست. این عقل مصحلت اندیش به صورت یک علم جدید درآمد و منوّرالفکر تصور مى کرد تاریخ بشر به آن درجه از رشد و آگاهى رسیده است که انسان بتواند تمام مسائل را خودش حل کند. وقتى این مفهوم با بار ایدئولوژیکى خود، اعم از مارکسیسم، لیبرالیسم و غیر آن به ایران آمد، شکست خورد. منوّرالفکرها غافل از شرایط تاریخى ایران، مى خواستند همان وضعیتى را که در اروپا پیدا شده بود، در کشورشان به وجود آورند. آنان نیز به نقد دین و تقویت تفکرات سکولاریسم پرداختند.60
بنابراین، آنچه موجب غرب زدگى جامعه ایران شد، منوّرالفکرى بود که با دین سرستیز داشت. بعدها که واژه «روشنفکرى» مطرح شد، این واژه خوشایند منوّرالفکران قرار گرفت و آنان خودشان را «روشنفکر» نامیدند، در حالى که کار آنان نقد دین بود، ولى روشنفکر نقد دین نمى کرد. ما مى توانیم روشنفکر دیندار داشته باشیم، ولى منوّرالفکر دیندار تناقض گویى است. «منوّرالفکر» لقبى بود که به تحصیل کردگان و از فرنگ برگشته هاى عصر قاجار اطلاق مى کردند که با ورود آنان به ایران، ارزش هاى غربى در کشور منتشر شدند و عده اى از جمله ملکم و سپهسالار61 با امتیازدهى به بیگانگان، در غربى کردن جامعه ایران تلاش کردند.
ج. پوچ گرایى
بن بستى که دنیاى غرب با آن روبه روست، بى هدفى انسان متمدن غربى است. تفکر مادى و انسان محورى تمام ابعاد معنوى و روحانى انسان را در قالب نفع و سود و رسیدن به نهایت لذت جسمانى تلقّى مى نماید. در نتیجه، تمام فعالیت هاى انسانى بر محور کار و درآمد مى چرخند. از این رو، عده اى که در این راه موفق نباشند، گرایش به سمت پوچى و بى هدفى خواهند داشت. روحیه پوچ گرایى به تدریج، به مردم غرب زده جهان شرق نیز تزریق شد، به نحوى که امروزه زندگى روزمرّه بسیارى از مردم را تحت تأثیر قرار داده است. متأسفانه در عده اى از جوانان پس از انقلاب حالت تخفیف یافته اى از همان پوچ گرایى غربى وجود دارد که به صورت بى مبالاتى، گذراندن بى هدف اوقات جوانى و بى رغبتى به تحصیل و کار و فعالیت بروز کرده است.62
د. بى غیرتى دینى
یکى از زمینه هاى اصلى گسترش غرب گرایى در جامعه اسلامى ایران را مى توان ترویج فرهنگ بیگانگان از جمله نسبیّت گرایى در دین و تمدن دانست. «غیرت» از جمله مفاهیمى است که فهم و درک معناى آن در فرهنگ غرب دشوار است; زیرا فرهنگ غربى بر پایه مادّیگرى بنا شده و هرچه داراى سود، نفع و فایده مادى باشد، در آن قالب گنجانده مى شود.
«غیرت» در لغت،63 به معناى جانب دارى همراه با تعصّب انسان در امور مورد علاقه اش مى باشد. از این رو، غرب همواره تلاش کرده است که انسان ها نسبت به دین خود جدّى نبوده، بى تفاوت باشند و در عمل به دستورات و شعائر دینى، لاابالى گرى را در پیش گیرند. یکى از زمینه هاى بى غیرتى دینى، که غرب بر روى آن سرمایه گذارى مى کند، ساختن برنامه هاى مهیّج جنسى است که امروزه از طریق ماهواره، اینترنت، سینما و مجلّات براى به دام انداختن جوانان و گسترش انحرافات اجتماعى آنان از آن ها استفاده مى نماید; زیرا دیدن این مناظر نه تنها نیاز جنسى را تأمین نمى کند، بلکه آتش آن را شعلهورتر مى کند و به همین دلیل، زیان بار است; حتى افراد قوىّ الایمان نیز ممکن است به لحاظ روحى صدمه دیده و چیزى جز افسردگى و سرخوردگى برایشان به دنبال نداشته باشد. این برنامه ها زیان هاى روحى غیرقابل جبرانى ایجاد مى نمایند که احساس ناکامى و خود خورى به دنبال دارند. عده اى از والدین فکر مى کنند که دیدن این صحنه ها در فرزندان آنان تأثیر ندارد و یا فرزندان آن ها را درک نمى کنند، در حالى که این توهّمى بیش نیست، بلکه آنان به خوبى درک مى کنند و با رشد جسمى، که در آنان ایجاد مى شود اثرات سوئى در رفتارشان بروز پیدا خواهد کرد. صحنه هاى تلویزیونى غرب مملوّ از این نمایش ها هستند و حتى در برنامه هاى کارتونى کودکان، صحنه هاى محرّک جنسى به نمایش گذاشته مى شود.64 تمام این ها زمینه ساز انحرافات اجتماعى اى هستند که از نتایج غرب زدگى محسوب مى شوند.
هـ. مُدگرایى
یکى از زمینه هاى ترویج غرب گرایى، که جامعه را به سمت غرب زدگى به پیش مى برد، ترویج مُدهاى غربى توسط وسایل ارتباط جمعى است. پخش فیلم ها و تصویرهاى مبتذل توسط رسانه هاى بین المللى و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، و نشر مُدها و برچسب هایى با کلمات غربى بر روى لباس هاى گوناگون از سوى کشورهاى غربى، در دراز مدت بر دیگر جوامع اثر مى گذارد و به تدریج، به صورت فرهنگ خودى درآمده، حسّاسیت هاى الگوهاى غربى را از بین مى برد. از این رو، مشارکت با فرهنگ بیگانگان در انتخاب مُد و الگوهاى پوششى بانوان، خود زمینه غرب زدگى را در جامعه فراهم مى سازد.65
و. تجمّل گرایى
از جمله پیامدهاى مضرّ غرب گرایى، که جامعه را به سمت فقر روانى66 و آسیب هاى دیگر اجتماعى به پیش مى برد، «تجمّل گرایى» است.
زندگى انسان را مى توان به سه بخش تقسیم کرد: 1. زندگى ضرورى; 2. زندگى رفاهى; 3. زندگى تجمّلى.
در زندگى ضرورى، انسان به دنبال تأمین نیازهاى اولیه و ضرورى خود مى باشد و تأمین خوراک و پوشاک را سرلوحه فعالیت هاى اقتصادى روزانه خود قرار مى دهد. در اسلام، این حد از تأمین معیشت براى مردم در زندگى مشترک واجب بوده و از آن به «نفقه» تعبیر شده است.
در زندگى رفاهى، انسان درصدد تأمین رفاه بیشتر براى خانواده است و تلاش مى کند امور روزمرّه خود را از حدّ ضرورت فراتر برده، خوراک و پوشاک و مسکن بهترى براى خانواده خود فراهم نماید. این قبیل تلاش ها نیز در دستورات اسلامى ستوده شده و از آن ها به «جهاد» تعبیر شده است. از این رو، در اسلام، زندگى بهتر همراه با رفاه بیشتر منع نشده است.
اما آنچه جامعه را به سمت هلاکت67 نزدیک مى کند زندگى تجمّلى است. مصداق روشن زندگى تجمّلى اسراف در مصرف است. براى مثال، اگر فردى که در خانه خود داراى وسیله سردکننده مناسبى براى نگه دارى غذاهاست، درصدد بیفتد که چون در خانه خویشان وى نوع جدیدى از این وسیله وجود دارد، وى نیز باید با فروش وسیله خود به سمسارى، مدل جدید آن را فراهم نماید، این برخورد اولین گام به سمت ورطه تجمّل پرستى است; چرا که غرب امروزه با همین تفکر، در دنیاى مصرف زدگى بیشتر براى کسب لذت و سود انسانى (اومانیسم) گرفتار آمده است و در این دنیا هویّت خود را فراموش کرده و هستى اش را بى ارزش، بى کرامت و بى معنا قلمداد مى کند.
غرب با سرمایه و قدرت صنعت توانسته است اشیاى گران بها و جواهر آلات و کالاهاى شیک را به بازار مصرف وارد کند و وجودش را که، تجسّمى از عدم، پوچى و بیهودگى است معنا و ماهیّت ببخشد و به یارى این تمدن مادى و با توسّل به این کالاها، عقده گشایى کند و کمبودهایش را ترمیم نماید.68
در جامعه اسلامى ما، على رغم فرهنگ ضد غربى، ریشه هاى مصرف زدگى و تجمّل پرستى در بعضى خانواده هاى شهرى و روستایى نهفته است که باید به عنوان یکى از مظاهر غرب زدگى، آسیب شناسى گردد و راه حلّى براى آن پیشنهاد شود.
نتیجه گیرى
آنچه را مى توان به عنوان راه کارهاى کاربردى براى پیش گیرى از گسترش پدیده غرب زدگى مطرح کرد، در حقیقت از بین بردن عوامل غرب زدگى است که در ذیل به آن ها اشاره مى شود:
مهم ترین عامل جلوگیرى از انحرافات اجتماعى و ارزش هاى غربى، هویّت بخشى و توجه به شخصیت جوان است. آنچه فرد را به سوى رفتارهاى انحرافى سوق مى دهد ضعف شخصیت است. در صورتى که خطایى از یک جوان سر زد، اگر افراد جامعه به جاى هدایت و تربیت وى، به «انگ زدن» به او بپردازند، چنین فردى عزّت نفس و شخصیت خود را تضعیف شده و هویّت خویش را بزه کار تلقّى مى کند. او با از دست دادن اعتبار اجتماعى خود، زمینه مناسبى براى انحرافات پیدا خواهد کرد; چرا که چنین فردى با احساس در هم ریختگى هویّت و شخصیت اجتماعى خود، تصور مى کند دیگر احترامى در جامعه ندارد. این موضوع اولین گام به سمت ستیز با ارزش هاى حاکم بر جامعه است که در نتیجه، وى را به سمت پى روى از الگوهاى غربى سوق مى دهد.
فرد در دوران نوجوانى، دنبال این است که دریابد از کجا آمده است، به کجا خواهد رفت و الگوهایى که وى مى تواند از آنان تأثیر بپذیرد، کدام است. از این رو، اگر در جامعه اى زمینه هاى درست جامعه پذیرى و گروه هاى مرجع مناسب وجود نداشته باشند، ممکن است یک هنر پیشه سینمایى غرب و یا گروه هاى منحرف اجتماعى از قبیل «هوى متال»، «پانک» و «رپ» به عنوان مدل هاى تقلیدى وى قرار گیرند و خلأ هویّتى او را پر نمایند.
تأثیر محیط اجتماعى و نقش جامعه در تکوین شخصیت و هویّت یابى فرد، بسیار مهم است. مدرسه، خانواده، همسالان و شهروندان در جهان امروز، که در حقیقت عصر ارتباطات الکترونیکى است، به عنوان نقش هاى فردى و اجتماعى بر افراد تأثیر مى گذارند. اگر به جامعه پذیرى ارزش هاى اسلامى بیندیشیم، مى توانیم در دراز مدت، مانع بزرگى در برابر غرب گرایى ایجاد کنیم; زیرا فضاى فرهنگى، که فرد در آن زندگى مى کند، بر او اثر خواهد گذاشت.
جوان به دنبال عاطفه است. خانواده اى که نیاز عاطفى وى را فراهم نسازد، باید منتظر رفتارهاى پرخاشگرانه و ناسازگارى وى در دوران بلوغ و پس از آن باشد. چه بسیار اتفاق مى افتد که والدین شخصیت جوان خود را نزد همسالان و دوستانش تضعیف مى کنند و یا با رفتارهاى عوامانه، مانع تکوین شخصیت وى مى گردند. اینجاست که جوان براى ضعف خود، به سمت الگوپذیرى کاذب از غرب روى مى آورد تا به دیگران بفهماند که او نیز مى تواند مسیر زندگى خود را تعیین نماید!
هدف سازى براى زندگى و ایجاد انگیزه به کار و تحصیل از سوى نخبگان و اندیشمندان مى تواند جوانان را از پوچ گرایى دور سازد و هدف درستى براى زندگى آینده آنان نشان دهد.
انقلاب اسلامى ایران و به دست آوردن ارزش هاى اسلامى بر پایه ابعاد معنوى انسان در جامعه شکل گرفت. از این رو، تجمّل پرستى و تقویت دنیاپرستى و مصرف زدگى مى تواند عامل مؤثرى بر گسترش غرب زدگى جامعه باشد. حفظ ارزش هاى به دست آمده پس از انقلاب، از جمله قبح تجمّلات و یا بى حجابى در بین زنان، خود عامل مؤثرى در جلوگیرى از غرب زدگى است. البته حجاب، بخصوص چادر، یک ارزش ملّى در ایران است. حجاب صرفاً مصونیت فرد از تبه کاران جنسى را به دنبال ندارد; زیرا ممکن است فردى بى حجاب باشد و براى مصونیت خود از سلاح یا حرکات رزمى استفاده کند، بلکه حجاب نه تنها پى روى از دستورات الهى است، بلکه جامعه را در فضاى آرام جنسى قرار مى دهد و از عوامل تحریک کننده جوانان جلوگیرى مى کند. از این رو، جلوى بسیارى از ناهنجارى ها و اغتشاشات جنسى را مى گیرد و جامعه را در یک فرهنگ اسلامى قرار مى دهد.
هجوم فیلم هاى گوناگون در قالب سینما توسط وسایل ارتباط جمعى غالباً نه تنها هیچ پیامى ندارند، بلکه فرهنگ پوچى، سبک سرى و وقت تلف کردن را به جامعه تزریق مى نمایند، در حالى که ایران نیازمند تولید علم، سخت کوشى و رسیدن به توسعه انسانى است. سینما باید با تولید فیلم هاى اخلاقى از زندگى عالمان دینى، مخترعان و مکتشفان، فرهنگ سخت کوشى و تولید علم و معرفت توسط اندیشمندان را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد تا نسل آینده به دنبال علم آموزى و اختراع حرکت کنند.
درباره ادیسون مى گویند: وى از افرادى بود که هیچ اختراعى در جهان به اندازه کشف الکتریسیته وى داراى اهمیت نبوده است. او در آزمایشگاه خود، به صورت شبانه روزى مشغول کار بوده، سخت کوشى وى چنان بود که فرصت ملاقات و سخن گفتن با کسى را نداشت. عده اى از دانشمندان کشورهاى دیگر براى دیدار او آمده بودند، در پاسخ گفت: من وقت ندارم. ولى با اصرار زیاد، تنها پنج دقیقه از وقت خود را به آنان اختصاص داد. چنین فردى در موقع مرگ خود، گفت: طرح هاى زیادى در مغزم وجود دارد که فرصت نکردم درباره آن ها فکر کنم.
استفاده بازیگران فیلم ها از کلمات عامیانه و زشت از قبیل: «بزن به چاک»، «گم شو»، «پدر سوخته»، «احمق» و مانند آن ناخودآگاه بر ارزش ها و فرهنگ خانواده ها تأثیر مى گذارد و چنین وانمود مى شود که گفتن این کلمات بین برادر، خواهر، دوستان و همکلاسى ها قبحى ندارد.
امروزه اوقات فراغت جوانان به دلیل فقدان بازى هاى کامپیوترى مناسب، توسط سى دى هاى بازى که حتى مسائل سکس در آن ها مشاهده مى شود، آرامش روحى را از آنان سلب مى کند و فکر و ذهنشان را دایم به این مسائل مشغول مى کند در نهایت، افت و ترک تحصیلى آنان را به دنبال خواهد داشت. لازم است متولّیان فرهنگى با تولید گسترده بازى هاى آموزنده، جایگزین مناسبى براى نسل آینده فراهم نمایند تا ارزش ها و هنجارهاى ملّى اسلامى ایران در بین جوانان منتشر و از این طریق، گام مؤثرى در جامعه پذیرى آداب اسلامى برداشته شود.
عده اى تصور مى کنند همین که نماز مى خوانند و در دل خود، پاى بند دستورات اسلامى هستند کفایت مى کنند، در حالى که تظاهر به دین دارى در جامعه، نقش مهمى در جلوگیرى از غرب زدگى و انحرافات اجتماعى دارد. تأکیدات متون اسلامى بر ظاهر لباس و عدم شباهت به کفّار در چهره، خود گواه روشنى بر این مدعاست. نمى شود فردى در ظاهر صورت و لباس خود به سبک غربیان آرایش نماید، ولى بروز اجتماعى وى در جامعه با رفتار و آداب اسلامى جلوه کند. بنابراین، بى توجهى به ارزش هاى اسلامى و عدم تظاهر به دیانت و فرهنگ اسلامى، بخصوص شیعى، مى تواند جامعه را به سمت غرب زدگى سوق دهد.
تبدیل واحد پول کشورها به دلار و گسترش ادبیات غربى و ایجاد پایگاه هاى گسترده اینترنتى توسط اروپا و امریکا، خود از مظاهر استعمار ادبى غرب است که در این زمینه، عده اى از روشن فکران وابسته نیز درصدد جلب منافع و رضایت بیگانگان تلاش کرده، سعى در غربى کردن جامعه اسلامى دارند. از این رو، بازگشت به معناى اصیل روشن فکرى و تعهد دینى در بین روشن فکران مى تواند عامل مؤثرى در جلوگیرى از غرب زدگى باشد.
جلوگیرى از برخوردهاى انفعالى در برابر شبهات و ارزش هاى غربى و ایجاد زمینه هاى لازم براى فعال کردن افراد جامعه در تولید مد، لباس و فیلم با تأکید بر الگوهاى اسلامى و نیز تولید گسترده سبک هاى اسلامى، خود از عوامل مهم در پیش گیرى از عمل بر اساس شیوه هاى غربى است.
ما مى توانیم فنّاورى غرب را بگیریم، ولى براى جلوگیرى از آسیب هاى فرهنگى آن، با نصب نمادهایى توسط معمارى سنّتى و تمدن ملّى ـ اسلامى، آن را جزو فرهنگ اسلامى قرار دهیم.
سالم سازى محیط مدارس و دانشگاه ها و استفاده از استادان مسلمان متعهد و ایجاد تولید علم و اندیشه بدون اقتباس از غرب و گسترش بعد معنوى و تربیتى اسلامى در فضاى حاکم بر دانشگاه و کم کردن شکاف نسل در بین اعضاى جامعه و درک شرایط روز اجتماعى توسط پدران و بروز رفتارهاى عالمانه همراه با عطوفت با جوانان، خود از دیگر عوامل مهم در کاهش غرب زدگى است.
گسترش مراسم عبادى، بخصوص اعتکاف و برگزارى مجالس روضه در سالگرد شهادت امامان معصوم(علیهم السلام) و نیز اهمیت دادن به ورزش و تفریحات سالم در کنار کار و فعالیت روزانه و الگوسازى از زندگى بزرگان و اندیشمندان و اولیاى الهى در کاهش انحرافات اجتماعى تأثیرگذار است و جامعه را از جهت گیرى غربى نجات مى بخشد.
ایجاد فضاى مناسب تفریحى در شهرها و رسیدگى به وضعیت سواحل دریاها براى استراحت و تفریح خانواده ها، که در حقیقت یکى از آسیب هاى کنونى سواحل به شمار مى رود، خود از عوامل مهم در کج روى ها و انحرافات اجتماعى است. عریان شدن مردان در کنار خانواده بدون هیچ ممنوعیت اجتماعى در انظار عمومى و احساس آزادى در رعایت پوشش، عده اى را به سوءاستفاده از آن وادار کرده است. در مواقعى، مردان بى لباس بدون هیچ منع عرفى، حتى به همراه همسر خود به شنا مى پردازند. چنین وضعیتى مى تواند بسیارى از هنجارهاى جامعه را دگرگون سازد و با ایجاد الگوهاى غربى، ادب و تربیت اجتماعى مردم را به مخاطره اندازد.
از این رو، نباید جامعه را بدون توجه به تربیت فرهنگى رها کرد. رهایى فرهنگى مى تواند ارزش هاى جامعه را تغییر داده، ناهنجارى ها و انحرافات اجتماعى را رشد دهد و جامعه را به سمت اضمحلال و فروپاشى نزدیک گرداند.
پى نوشت ها
1ـ علاقه مندى زیاد به غرب و اقتباس فرهنگ غربى به صورت کورکورانه.
2ـ زیر پا گذاشتن اصول و قواعد هنجارى را «کج روى» و یا «انحرافات اجتماعى» مى نامند که در صورت شدت یافتن ناهنجارى رفتارى و مسائل اجتماعى در یک جامعه، وضعیت آنومى پدید مى آید. براى آگاهى بیش تر ر.ک:
- Allang Johnson, The Blakwell Dictionary of sociology Auser¨s Guide to sociological, 1995, p. 190.
- Psychology and the legal system (wrightsman, 1998), L,s. P. 104.
3. Westerenization.
4. Westernism.
5ـ على محمد نقوى، جامعه شناسى غرب گرایى، تهران، امیرکبیر، 1377، ج 1و2، ص 18.
6ـ Alienation در علوم اجتماعى به معناى «گسستگى یا جدایى میان اجزا یا کلّ شخصیت از جنبه هاى مهم جهان تجربه است.» این اصطلاح اشاره به چند نکته دارد: الف. حالت عینى گسستگى یا جدایى; ب. حالت احساس شخصیت بیگانه شده; ج. حالتى انگیزشى که به گسستگى و جدایى گرایش دارد. آن جدایى که به آن دلالت دارد، شاید جدایى «خود» از سه چیز باشد: اول. جدایى «خود» از جهان عینى; دوم. جدایى «خود» و جنبه هایى از آن که جدا شده و رویاروى آن قرار گرفته شده است; مثلا، کار بیگانه شده; سوم. جدایى «خود» از خود. (براى مطالعه بیشتر ر.ک: جولیوس تولدل کولب، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه محمدجواد زاهدى مازندرانى، تهران، مازیار، 1376، ص 170.)
7ـ على محمد نقوى، پیشین، ص 20.
8ـ حمید مکارم شیرازى، بررسى پدیده غرب زدگى جوانان پس از انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص 59.
9ـ على محمد نقوى، پیشین، ص 22.
10ـ حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانى، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، کتابفروشى خیّام، 1370، ص 250.
11. Colonialism.
12ـ داریوش آشورى، دانشنامه سیاسى (فرهنگ اصطلاحات و مکتب هاى سیاسى)، تهران، مروارید، 1370، ص 26.
13ـ گى روشه، تغییرات اجتماعى، ترجمه منصور وثوقى، تهران، نشر نى، 1376، ص 192، به نقل از:
Georges Balandiar, Sociology actuelle de I¨ Afrique noire paris (Presses universitaires, 2 edition, 1963), P. 34 - 35.
14ـ همان، ص 204.
15ـ واپسماندگى یا تأخّر فرهنگى در صورتى تحقق مى یابد که در یک جامعه، عناصر غیرمادى فرهنگ نتوانند پا به پاى عناصر مادى آن دگرگون شوند و به پیش بروند. براى مطالعه بیشتر، در این باره ر.ک: بروس کوئن، درآمدى به جامعه شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، فرهنگ معاصر، 1374، ص 44.
16ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: اصغر افتخارى و على اکبر کمالى، رویکرد دینى در تهاجم فرهنگى، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1377، ص 190.
17ـ حمید مکارم، پیشین، ص 130.
18ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: تى. اس. الیت، درباره فرهنگ، ترجمه حمید شاهرخ، تهران، مرکز، 1369، ص 135.
19ـ «نهاد اجتماعى» مفهومى است که به هریک از نیازهاى کارکردى یک جامعه در مسائل اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى که به صورت یک ضرورت درآمده است، اطلاق مى شود. براى مطالعه بیشتر ر.ک:
Adam kuper & Jessica Kuper, The Social Science encyclopedia (1996), p.p: 417 - 418.
20ـ حمید مکارم، پیشین، به نقل از: تحقیقى پیرامون وضعیت دستگیرشدگان منکراتى کمیته انقلاب اسلامى، ص 28.
21. Anderson, Nels, Work and leisure: The Internatioaal library of Sociology, 1998, P. 31.41.
22ـ محمد نریمانى، آموزش خانواده; راهنماى عملى والدین و مربیان در تربیت کودکان و نوجوانان، انتشارات شیخ صفى، 1377، ص 51.
23ـ ناصرالدین صاحب الزمانى، جوانى پررنج، تهران، مؤسسه مطبوعاتى عطایى، بى تا، ص 190.
24ـ حمید مکارم، پیشین، ص 167.
25ـ تى. بى تومور، جامعه شناسى، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسین حسینى کلجاهى، تهران، امیرکبیر، 1370، ص 201ـ 204.
26ـ حمید مکارم، پیشین، ص 162.
27ـ برخلاف جوامع ابتدایى، که خانواده مسئول اجتماعى شدن اولیه کودکان است، در جوامع پیشرفته، این مسئولیت به سازمان هاى رسمى همانند مدرسه واگذار شده است. پس از خانواده و مدرسه، گروه همسالان مهم ترین عامل اجتماعى شدن به شمار مى آید و این گروه بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانى اعمال مى کند. براى مطالعه بیشتر ر.ک: بروس کوئن، پیشین، ص 79.
28و29ـ همان، ص 153 / ص 154.
30ـ ناصرالدین صاحب الزمانى، پیشین، ص 147.
31ـ براى مطالعه بیشتر درباره زندگى، ازدواج و مسائل اجتماعى ر.ک:
Anthony Giddens, Sociology. Second Edition fully Revised & updated Polity press, 1996, P. 8, 393.
32ـ براى مطالعه بیشتر، درباره خانواده هسته اى و گسترده ر.ک: محمدتقى شیخى، جامعه شناسى زنان و خانواده، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1380، ص 24 و 69.
33ـ براى مطالعه بیش تر ر.ک:
Gil Jagger and Caroline Wright, Changing family values (London and NewYork, 1999), P.17.
34ـ على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، امیرى، 1378، ص 169.
35ـ براى مطالعه بیشتر ر.ک: فروپاشى تمدّن غرب «ماشین سالارى»، ترجمه احمد تقى پور، تهران، رسام، 1365، ص 22.
36ـ حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، کتاب صبح، 1380، ص 79.
37ـ همان، ص 76ـ80.
38ـ حمید مکارم، پیشین، ص 186.
39ـ على قائمى، پیشین، ص 173.
40ـ حمید مکارم، پیشین، ص 174.
41ـ آل احمد یکى از خاستگاه هاى روشن فکرى در ایران را اشرافیّت مى دانست. وى معتقد بود: اشرافیّت به واسطه ثروت و سرمایه خود مى تواند با آموزش هاى خصوصى و یا غربى به گروه روشن فکران با گرایش غربى بپیوندد. براى اطلاع بیش تر ر.ک: جلال آل احمد. خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، خوارزمى، 1357، ج 1، ص 171.
42ـ حمید مکارم، پیشین، ص 181.
43و44ـ داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 81ـ84 / ص 85.
45ـ فاضل لنکرانى، روزنامه جمهورى اسلامى، ش 6969، پنج شنبه 2 مرداد 1382، ص 4.
46ـ اسماعیل شفیعى سروستانى، تهاجم فرهنگى و نقش تاریخى روشنفکران، تهران، کیهان، 1372، ص 20.
47ـ «تئیسم» (Theism) جریانى است که اعتقاد به خدا، بدون اعتقاد به وحى و پیامبر را تبلیغ مى کرد. خداى آن ساخته و پرداخته نفس امّاره انسان و ملهم از اندیشه بشرانگارانه است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: سیر تفکر عصر جدید در اروپا، تهران، بعثت، 1368، ص 102.
48ـ «راسیونالیسم» (Rationalism) اعتقادى است که همه چیز را از طریق عقل اومانیستى (انسان محورى) اثبات مى کند. براى آگاهى بیش تر، ر.ک: اسماعیل شفیعى سروستانى، پیشین، ص 254.
49ـ «فراماسونرى» (Freemasonary) در لغت، به معناى بنّاى سنگ تراش است. پیداین این واژه به قرون وسطا برمى گردد. یهودیان آواره و بىوطن در اروپا، که شغل بنّایى داشتند، براى کمک به همدیگر و در انحصار گرفتن این حرفه، گروه هایى تشکیل دادند و شاگردانى از بین خودشان انتخاب کردند و در محل خصوصى، که بعداً به لژ «Lodge» معروف شد، به تعلیم پرداختند و در مخفى نگه داشتن این فنون و براى شناسایى همدیگر، از اشاره هایى استفاده مى کردند و براى خود درجاتى قایل بودند. در اواسط قرن 14 براى خود قانونى وضع کردند و اصل برادرى، برابرى و آزادى را شعار خود قرار دادند و در شهرها و کشورهاى دیگر رفت و آمد نموده، لژهاى خود را به صورت معبد حضرت سلیمان درست مى کردند. براى آگاهى بیشتر ر.ک: ابراهیم صادقى نیا، فراماسونرى و جمعیت هاى سرّى در ایران، تهران، هیرمند، 1377، ص 12 / م. ح. زاوش، رابطه فراماسونرى با صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، آینده، 1361، ص 73 / محمد خاتمى، فراماسونرى پیرامون سازمان مخفى فراماسونرى در ایران و جهان، تهران، کتاب صبح، 1375، ص 50ـ 59.
50ـ «سکولاریسم» (Secularism) جریانى است که معتقد است دین نباید در سیاست و حکومت دخالت نماید و نیز حکومت نباید در مسائل دینى نظر دهد. محور اصلى این دیدگاه بر انسان محورى است و در حقیقت، حاکمیت امیال را بر هر چیزى مقدّم مى دارد و معتقدند این امیالند که به اعمال انسان ها روح مى بخشند. براى آگاهى بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکى، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379، ص 20.
- Neilj Smelser, Sociology, Bertrand, unesco, 1994, P. 299.
51ـ حمید مکارم، پیشین، ص 57.
52. Intellectual
53ـ حمید پارسانیا، «جستارى معناشناختى در باب روشن فکرى»، ماهنامه فرهنگى، سیاسى، اجتماعى اندیشه حوزه، ش 23، سال ششم، (مرداد و شهریور 1379، ص 10.
54. William Outhwaite & Tom Bottomore The Blackwell Dictionary of Twentieth century: Scocial Thought. 1994. P. 288.
55. Epistemolgy.
56. Psychology
57. Metaphysics.
58ـ على اکبر شعارى نژاد، فرهنگ علوم رفتارى، تهران، امیرکبیر، 1375، ص 205.
59. Enlightenment.
60ـ مسعود رضوى، روشنفکران، احزاب و منافع ملى، گفتوگوهایى با متفکران معاصر ایران، تهران، فرزان، 1379، ص 32.
61و62ـ براى آگاهى بیشتر ر.ک: ابراهیم تیمورى، عصر بى خبرى یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1363، ص 102 / ص 62.
63ـ م. آذینفر، سعیدى پور، فرهنگ فارسى خرد، تهران، خرد، بى تا.
64ـ محمد فنائى اشکورى، منزلت زن در اندیشه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1377، ص 95.
65ـ محمود اخیرى، غیرتمندى و آسیب ها، قم، گلستان ادب، 1381، ص 98.
66ـ اگر افراد یک جامعه با وجود درآمد مناسب براى تأمین زندگى، به علت چشم و هم چشمى ها و مصرف زدگى، نتوانند کالاهاى تجمّلى و شیک را فراهم نمایند، ممکن است احساس فقر کرده، تصور نمایند که آنان نسبت به دیگران فقیر هستند، در حالى که این اشخاص نسبت به طبقه متوسط جامعه در سطح بالایى از درآمد و ثروت قرار دارند. به چنین وضعیتى «فقر روانى» اطلاق مى شود.
67ـ «انّ الانسان لیطغى ان رآهُ استغنى» (علق: 6); اگر انسان به دنبال زندگى تجملى رفت و بى نیاز شد، سرکشى مى کند. «انّ الى ربّک الرُّجعى» (علق: 8); و بترسید که محققاً به سوى پروردگار باز خواهید گشت.
68ـ حمید مکارم، پیشین، ص 64.