اصول و روش هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان
آرشیو
چکیده
متن
در رابطه با چگونگى آموزش مفاهیم دینى به کودکان اختلافنظرهایى وجود دارد. گروهى معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینى داد و گروهى عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهاى معصومان علیهمالسلام ، آموزش مفاهیم دینى از هنگام تولد شروع مىشود و آموزش در دوره کودکى پایه و اساس در دورههاى دیگر است.(2) از طرفى، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایى ذهنى کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیرى دلسرد و یا در یادگیرى او اختلال ایجاد نماید. از اینرو، آموزش مفاهیم دینى به کودکان گرچه امرى بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهى و شناخت اصول و روشهاى آموزشى متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیهالسلام هیچ حرکتى نیست مگر اینکه انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهى دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الى مَعرِفَه.»(3)
آموزش مفاهیم دینى نیز مانند هر علم دیگرى نیاز به شناسایى و به کارگیرى اصول و روشهاى صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همانگونه که شناخت خصوصیات و توانایىهاى کودکان در بهینهسازى آموزش مفاهیم دینى امرى مسلم است، شناخت اصول و روشهاى مربوط به آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینى کودکان بدون توجه به اصول و روشهاى صحیح آموزشى انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق علیهالسلام خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلى غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(4) کسى که بدون بصیرت دست به انجام کارى مىزند، مانند رونده در بیراههاى است که هرچه سرعتش بیشتر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپى آن مىباشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینى با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنى خود مطالب دینى را مىفهمند و برآن اساس، جهانبینى خود را مىسازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(5) اگر آموزش مفاهیم دینى براى دانشآموزان دوره ابتدایى به گونهاى حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازندهاى برخوردار نمىگردد، بلکه مىتواند پیامدهاى زیانبارى به دنبال داشته باشد. از اینرو، هدف اصلى این مقاله دستیابى به اصول وروشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان با مرورى بر آیات و روایات اسلامى، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامى است.
مفهومشناسى واژههاى کلیدى
اصول
اصول جمع اصل، واژهاى است عربى به معناى بیخ، بنیاد، ریشه، پایه و بن هر چیزى.(6) در اصطلاح، براى اصول تعاریف متعددى شده است. برخى از نویسندگان معتقدند که اصول تعلیم و تربیت عبارت است از نظریهها و قواعد نسبتا کلى که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنماى مربیان، معلمان، مدیران، اولیاى فرهنگ و والدین دانشآموزان در کلیه اعمال تربیتى باشد.(7) و از نگاه بعضى دیگر، اصول به دستورالعملهاى کلى گفته مىشود که بر مبانى مبتنىاند(8) و مقصود از اصول در این بحث عبارت است از قواعد و دستورالعملهاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهشهاى روانشناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت.
روش
روش در کتابهاى فارسى معانى گوناگونى دارد؛ نظیر: طرز، طریقه، شیوه، اسلوب، سبک و راه.(9) در عربى نیز معادل با کلمات «المنهج» و«المنهاج» و یا «الطریق الواضح» (راه روشن) آمده است.(10)
روش در اصطلاح به معناى «راه انجام هرکارى» است. از اینرو، روش تدریس نیز عبارت از راه منظم، با قاعده و منطقى براى ارائه درس مىباشد.(11) مقصود از روش دراین بحث عبارت است از سازوکارها و شیوههاى ایجاد یا دگرگونسازى رفتار و ویژگىهاى کودک که در مقایسه با اصول مشخصتر و کاربردىتر است.
آموزش
آموزش در کتابهاى لغت فارسى به معنى یاد دادن،تعلیموآموختنتعریفشدهاست.(12)
در اصطلاح، براى آموزش تعریفهاى متعددى شده است. راغب در مفردات مىنویسد: «اَلتَّعلیمُ اخْتُصَّ بِما یکُونُ بِتَکْریر وَ تکْثیر حَتّى یَحْصُلَ مِنْهُ اَثَرٌ فى نَفْسِ المُتَعَلِّم»؛(13) آموزش آن است که با تمرین و تکرار زیاد، از آن اثرى در ذهن و نفس دانش آموز پدید مىآید.
از نگاه برخى، «آموزش به معناى انتقال معلومات و مهارتها به دیگران است، به طورى که این معلومات و مهارتها به کار آیند و موجب تحول و دگرگونى در رفتار شوند.»(14) و از نگاه برخى دیگر، «آموزش براین دلالت دارد که کسى (معلم یا مربى) کارى کند تا دیگرى امرى را واجد شود؛ به این معنى آموزش براى آن است که دانشآموز واجد علم و آگاهى گردد.»(15) مؤلف محترم کتاب روانشناسى پرورشى در تعریف آموزش مىنویسد: «آموزش عبارت است از فعالیتهایى که به منظور ایجاد یادگیرى در یادگیرنده، از جانب آموزگار یا معلم طرحریزى مىشود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مىیابد.»(16) بنابراین، آموزش به عنوان وسیله و زمینهساز پرورش است که بیشتر دربعدشناختىوذهنىمطرحمىباشد.
مفاهیم دینى
مقصود از دین در این پژوهش، دین اسلام است نه مطلق دین و نه هرگونه معرفتى که منشأ الهى و شهودى دارد. بر این اساس، محتواى دین اسلام به سه بخش تقسیم مىشود: اعتقادات، اخلاق و احکام (قوانین). منظور از آموزش مفاهیم دینى همان مفاهیم اعتقادى دین اسلام است؛ زیرا مفاهیم اعتقادى ـ که بنابر عقیده تشیّع عبارت است از توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت ـ در حقیقت، پایه و اساس معارف اسلامى را تشکیل مىدهند؛ آموزش آنها به کودکان دبستانى ـ که در ادبیات روانشناختى ژان پیاژه در مرحله عملیات عینى قرار دارند ـ از آموزش سایر معارف اسلامى مشکلتر به نظر مىرسد. از اینرو، ضرورى است که در این پژوهش، توجّه بیشتر خود را به شناسایى اصول و روشهاى مناسب در آموزش مفاهیم اعتقادى به کودکان اختصاص دهیم.
ویژگىهاى کودکان دبستانى
شناخت صحیح استعدادها، توانایىها، کاستىها، نیازها و نیروهاى جسمانى و روانى کودکان در مراحل مختلف سنى از عوامل بسیار مهم و کارساز امر آموزش و پرورش به شمار مىآید. نخستین ویژگى کودکان دبستانى این است که نوآموز سال اول دبستان از هر حیث با نوجوان دبیرستانى تفاوت دارد. بر این اساس، در این پژوهش به بررسى و شناسایى بخشهایى از توانشهاى شناختى کودکان دبستانى خواهیم پرداخت که ارتباط بیشترى با آموزش پذیرى مفاهیم دینى این دوره دارد.
کودک در این دوره وارد مرحله جدیدى از رشد عقلى (ذهنى) مىشود که پیاژه آن را مرحله «عملیات عینى» نامیده است. «این دوره، به این دلیل عملیات عینى خوانده مىشود که با وجود رشد استعدادهاى ذهنى و عقلى در کودک، هنوز عملیات ذهنى وابستگى به جهان خارج دارد و حل مسائل در گرو ارتباط مستقیم و عینى است.»(17) به اعتقاد پیاژه، کودکان در این دوره از نظر احساسات و عواطف بیشتر به بزرگسالان شباهت دارند، ولى در تفکراتشان با آنان بسیار متفاوت هستند. در این دوره هرچند از سرعت رشد بدنى کاسته مىشود، اما رشد عقلى همچنان به سرعت دوره قبلى (در جهت آشنایى با مفاهیم گوناگون) ادامه مىیابد، حتى اندیشه و استدلال پیشرفت بیشترى دارد. آشنایى کودک با مفاهیم نگهدارى ذهنى، از جمله نشانههاى روشن رشد عقلى کودک در این دوره مىباشد. منظور از نگهدارى ذهنى این است که اگر ظاهر اشیاى خارجى (از جهات مختلف) تغییر کند، وضع آنها در ذهن کودک ثابت مىماند و او چنین تشخیص مىدهد که این اشیاى به ظاهر تغییر کرده، همان اشیاى سابق هستند و فرقى نکردهاند.
موریس دبس نیز درباره رشد و تحول عقلى کودک دوره ابتدایى مىگوید: «در این دوره، فکر هیأت جدیدى به خود مىگیرد. فکر مرکب از مناسبات، جانشین فکر در هم آمیخته دوره پیشین مىگردد و کودک به مدد آن از جهان خارجى تعبیرى مىکند که به علم ما درباره جهان بسیار نزدیکتر است... بر اثر رشد و اثرگذارىهاى محیط تربیتى، فکر کودک حول چند مفهوم اساسى، یعنى مفهوم زمان، مکان، عدد، علت، حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد مىسازند، سازمان مىیابد.»(18)
یکى از اساسىترین ویژگىها که مىتواند درآموزش مفاهیم دینى به ما کمک کند وجود گرایش دینى و میل به سوى امور مذهبى در کودک است. ما معتقدیم، مفاهیم اساسى دین اسلام، از قبیل اعتقاد به خدا و دین، امورى هستند که با سرشت اولیه و دست نخورده کودک، و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگار است. علاقهمندى کودک به دین و خدا اکتسابى نیست، بلکه این علاقه در درون او وجود دارد و در سنین پس از بلوغ به شکوفایى آشکار مى رسد. کودک فطرتى خدا آشنا دارد، تعلیم و تربیت در اصل عهدهدار رشد و شکوفایى و تقویت این گرایشهاى فطرتى است و معلم پرورشدهنده آنهاست. در این زمینه، به فرمایش پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله اشاره مىنماییم که فرمود: «کل مولود یولد على الفطرة حتى یکون ابواه یهودانه و ینصرانه»؛(19) هر نوزادى با فطرت خدایى به دنیا مىآید و این پدر و مادر او هستند که او را از مسیر فطرت سلیم خود منحرف ساخته، یهودى یا نصرانى مىسازند.
اصول آموزش مفاهیم دینى به کودکان
همانگونه که در بخش مفهومشناسى گذشت، اصول عبارت است از قواعد و دستورالعملهاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهشهاى روانشناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت، که به منزله راهنماى عمل، در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد استفاده قرار مىگیرند. بنابراین، در این پژوهش، به بررسى این اصول مىپردازیم.
اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینى به کودکان، باید توان شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان را در نظر گرفت و از زیادهروى، خشونت و سختگیرى در روند آموزشى پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینى، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیرى آموزههاى دینى است و نه صرفا انتقال آگاهىهاى دینى. از اینرو، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله همواره این سخن را تکرار نمودهاند که «آموزش دهید و آسان بگیرید و سختگیرى نکنید»؛(20) چرا که «خداوند مرا سختگیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگارى آسانگیر مبعوث نموده است.»(21) شهید مطهرى نیز نقل مىکند: «پیامبر صلىاللهعلیهوآله آنگاه که معاذ بن جبل را براى تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ یَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ مىروى براى تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کارى بکن که مردم مزایاى اسلام را درک بکنند و از روى میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نکتهاى که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ کارى نکن که مردم را از اسلام فرار بدهى و متنفر بکنى. مطالب را طورى تقریر نکن که عکسالعمل روحى مردم فرار از اسلام باشد.(22)
حال با توجه به اصل آسانگیرى در آموزشهاى اسلامى، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى به کودکان از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسى ویژگىهاى کودکان بیان شد، مفاهیم دینى امورى هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازى به تحمیل و سختگیرى ندارند، سختگیرى زمانى است که آموزههایى خلاف خواست فطرى کودک به گونهاى براى او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزههاى دینى سهل و آسان، زمینههاى درونى و انگیزشى لازم را براى کودک فراهم نموده، او را به یادگیرى مفاهیم و حقایق دینى علاقهمند مىسازد. چنانکه خشونت و سختگیرى در امر آموزش مفاهیم دینى، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیاتبخش آن بدبین نموده، آثار و پىآمدهاى ناگوارى در روحیه لطیف او باقى خواهد گذاشت. بنابراین، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى کودک چنان مهم است که ائمه معصومین علیهمالسلام در سخنان نورانى خویش والدین را بدان سفارش نمودهاند. بنابر مضمون روایتى از امام صادق علیهالسلام به نقل از رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآله ، «والدین کارى را که انجام آن براى کودک آسان و ساده است بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وى سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»(23)
اصل تدریج
اصل تدریج و رعایت توان و استعداد دانشآموز از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالى توانایىهاى جسمى، ذهنى و عاطفى یکسانى ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه آن دوره ظاهر مىشود.
قرآن کریم در طول 23 سال به تدریج بر پیامبر نازل گردید که خداوند در کریمه 106 از سوره «اسراء» به این نکته اشاره مىفرماید: «وَ قُرآنا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْث وَ نَزَّلناهَّ تَنزیلاً»؛ و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج نازل کردیم.
مفسّران در بیان علل نزول تدریجى آیات قرآن مطالب فراوانى نوشتهاند که بررسى همه آنها از حوصله این مقاله بیرون است و در اینجا تنها به دیدگاه علامه طباطبائى اشاره مىکنیم. به عقیده ایشان، نزول آیات قرآن به تدریج به خاطر بلوغ و رشد استعداد مردم در تلقّى معارف اعتقادى و احکام فرعى و عملى آن است.(24)
خلاصه آنکه، قرآن با در نظر داشتن سطح درک و فهم مردم، به مرور احکام اسلام را بیان فرموده، به گونهاى که فهم و پذیرش آن براى آنان ممکن باشد. بنابراین، آموزش مفاهیم دینى به کودکان باید تدریجى باشد و آنان را به تدریج و آرام آرام با مفاهیم دینى آشنا نمود. در تعالیم اسلامى توصیههایى در این زمینه وجود دارد که ما تنها به ذکر یک روایت اکتفا نموده و نتیجهگیرى مىکنیم.
امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام در حدیث مفصلى آموزش مفاهیم دینى کودکان را در سنین مختلف بیان فرموده است: «در سه سالگى کلمه توحید "لااله الاالله" را به کودک بیاموزید، سپس او را رها کنید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آنگاه "محمد رسول الله" را به او یاد بدهید، سپس تا چهارسالگى او را رها سازید و در چهار سالگى صلوات بر محمد را به او بیاموزید...»(25)
بر این اساس، دانشمندان تعلیم و تربیت ـ با توجه به توانایىهاى ویژه دوران کودکى ـ در آموختن مفاهیم و معارف، رعایت اصل تدریج را مسأله مهمى تلقّى نمودهاند که غفلت از آن نتایج جبرانناپذیرى به بار خواهد آورد. در این مجال به آراء تنى چند از آنان اشاره مىکنیم.
به نظر پستالوزى (J. H. Pestalozzi 1827 ـ 1746)، مربى بزرگ تعلیم و تربیت سوییسى، آموزش کودک باید بر اساس مراحل رشد طبیعى آدمى صورت گیرد. بر همین اساس، دست یافتن کودک به مرحله بعدى را، آنگاه براى او ممکن مىداند که مرحله نخست را پیموده باشد. وى ـ با توجه به اصل تدریج در آموزش ـ سرعت و شتابزدگى را زیان آور دانسته، مىگوید: «طبیعت، شایستگىهاى برتر آدمى را همانند گوهرى که در صدف پنهان است، در او پنهان کرده است. اگر صدف را پیش از وقت بشکنید، گوهرى ناقص خواهید یافت.»(26) غزالى در کتاب میزان العمل مىنویسد: «یکى دیگر از وظایف معلم این است که به قدر فهم فراگیر سخن گوید و یکباره در تربیت نخست، آنان را از امور آشکار به موارد دقیق، و از ظاهر و علنى به پنهان و خفى منتقل نکند...»(27)
بنابراین، آموزش مفاهیم دینى داراى مراحل و درجات است و این مراحل و درجات به دلیل تفاوت در رشد استعدادهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات دانشآموزان است، به گونهاى که نمىتوان هر مطلبى را در هر مرحلهاى آموزش داد، بلکه مطالب باید متناسب با سطح فکر و قدرت درک دانشآموزان باشد. به عنوان مثال، آموزههاى وجود خداوند، توحید، معاد و مانند آنها در دوره ابتدایى نمىتواند در قالب استدلالهاى پیچیده عقلانى و مفاهیم انتزاعى آموزش داده شوند، بلکه باید با زبانى ساده، جذاب و آسان بیان گردند؛ و مفاهیم انتزاعى، براهین فلسفى و منطقى را به دورههایى موکول کرد که استعداد لازم براى فهم آنها در دانشآموزان پدیده آمده باشد.
اصل مداومت و استمرار
در مکتب اسلام، آموزش امرى است مداوم و مستمر، و مسلمان همیشه باید در وادى آموزش و فراگیرى باشد، همانگونه که در حدیث آمده است: «اُطلُب العِلم مِنَ المَهدِ اِلىَ الْلَحْدِ.»
چنین گفت پیغمبر راستگوىزگهواره تا گور دانش بجوى
کسب علم و فراگیرى امر دایمى تلقّى شده است و تحصیل علم از نظر اسلام زمان معین و مشخصى ندارد، چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمودند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ حال»(28) و حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: «لایُحرِز العِلمَ الا ّمَن یُطیِلُ دَرْسَهُ»؛(29) بر دانش و معرفت دست نیابد، مگر کسى که در تحصیل خویش مدوامت نماید؛ زیرا که به فرموده آن حضرت، دانش و معرفت پایان نمىپذیرد.(30)
بنابراین، همانگونه که گذشت، از نظر اسلام، آموزش مفاهیم و حقایق دینى امرى است که باید تا پایان عمر استمرار یابد و آدمى تحت تأثیر آن باشد، لکن دوران کودکى و نوجوانى را مىتوان دوران ملازمت و مداومت آموزههاى دینى از نظر اسلام دانست که باید والدین و مربیان بر این امر نظارت داشته و هدایت نمایند. در اینباره تنها به ذکر یک روایت از امام صادق علیهالسلام بسنده مىکنیم که فرمود: «اَلغُلامُ یَلعَبُ سَبْعَ سِنیَن وَ یَتَعلَّم الکتابِ سَبعَ سنِینَ و یَتَعلَّمُ الحَلالَ وَ الَحرام سَبْعَ سِنینَ»(31)؛ کودک به مدت هفت سال باید بازى کند و به مدت هفت سال باید آموزش خواندن ببیند و به مدت هفت سال باید تعلیم حلال و حرام داده شود.»
بنابراین، از روایات اسلامى استفاده مىشود که آموزش مفاهیم دینى در دوران کودکى از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است، چنانچه آموزههاى دینى در این دوران انجام نپذیرد، به آموزش در بزرگسالى نمىتوان امید چندانى داشت. به عبارتى، اهمیت آموزش آموزههاى دینى به کودک از سویى و طولانى بودن دوره ساختار ذهنى و روانى کودکى انسان از سوى دیگر، استمرار و مداومت در آموزش مفاهیم دینى به کودک را مىطلبد. از اینرو، باید به موازات رشد عقلى و تحول روانى کودک، مفاهیم اعتقادى را به کودک انتقال داد و از شتاب و فشار بىمورد در این امر پرهیز نمود.
اصل آگاهى بخشى
آموزش مبتنى بر بصیرت و آگاهى دانشآموز از اصول اساسى نظام آموزشى اسلام است. در منابع اسلامى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد که علم و آگاهى را مىستاید و مردم را به سوى آن مىخواند و تشویق مىکند و از جمود و تقلید کورکورانه و بدون تفکّر و تعقّل بر حذر داشته و به شدت نکوهش مىنماید؛ مثلا، کریمه 108 سوره «یوسف» مىفرماید: «قُلْ هذِهِ سَبیلى أَدْعُوا الىَ اللّهِ عَلى بَصیرة أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنى وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مااَنَا مِنَ الْمُشرِکین.»(32) در این آیه، خداوند از انسان ها مىخواهد بر اساس بصیرت و آگاهى رفتار نمایند و دین حق را بپذیرند، و شیوه دعوت پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز بر اساس آگاهى است.
از اینرو، در نظام آموزشى اسلام دیگر جایى براى تحمیل عقیده و القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمىماند؛ چرا که اصولاً این مفاهیم با مفهوم پذیرش بر اساس بصیرت و آگاهى، به هیچ وجه سازگار نیست. در برخى از روایات نیز بر این نکته تأکید شده که آموزش اگر بر اساس فهم و آگاهى نباشد، چندان سودمند و پایدار نخواهد بود.
روایت علوى زیر نمونهاى از این روایات است: «اَلا لا خَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیه تَفَهّم، اَلا لاخَیْرَ فى قراءة لَیْسَ فیه تَدَبّرٌ...»؛(33) هان! بدانید دانشى که بر اساس اندیشه و آگاهى فرا گرفته نشود، خیرى ندارد، و یادگیرى که در آن تدبر نباشد نیز خیرى نخواهد داشت.»
همانگونه که پیروان نظریه گشتالت، یادگیرى را عبارت از کسب بینش دانسته و عقیده دارند اگر دانش آموز آنچه را که در مدرسه مىآموزد واقعا بفهمد و نسبت به آن بصیرت حاصل کند به آسانى مىتواند به موقعیتهاى جدید انتقال دهد، صاحبنظران تعلیم و تربیت اسلامى نیز به آموزش بر اساس فهم و آگاهى بخشى تأکید مىکنند، بلکه برخى با تمایز بین مفهوم فهم و بصیرت با حفظ کردن و به خاطر سپردن، معتقدند فهم یا بصیرت پایه و اساس یادگیرى را تشکیل مىدهد.(34) از دیدگاه شهید مطهرى، هدف در تعلیم و تربیت اسلامى باید دادن رشد فکرى به دانش آموز باشد.(35) از دیدگاه برخى دیگر، رشد و تعالى کودک در فرآیند آموزش و پرورش به عمق و معرفت درونى وابسته است نه افزایش حجم اطلاعات.(36)
بنابراین، آنچه باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان، مورد توجه معلمان قرار گیرد، تأکید بر درک و آگاهى مفاهیم است، ضمن اینکه حفظ و تکرار و تلقین شرط لازم آموزش در سنین کودکى است ولى کافى نیست. این حقیقت را مىتوان در کلام امیرالمؤمنین على علیهالسلام یافت که مىفرماید: «فَضْلُ فِکْر وَ تَفَهّم اَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تِکْرار وَ دِراسَة»؛(37) یادگیرىاى که بر اساس تفکّر و فعالیت فکرى دانشآموز باشد، به مراتب سودمندتر از تکرار و مرور آن است.»
اصل تفاوتهاى فردى
تفاوتهاى فردى از اصول پذیرفته شده در روانشناسى، تعلیم و تربیت و معارف دینى است، و به این معناست که همه انسانها با یکدیگر شباهتهایى دارند، ولى آنان از حیث ویژگىهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، بهره هوشى، تأثیر و تأثرات محیطى و صفات شخصیتى از همدیگر متفاوتند. همین امر موجب مىشود که هر انسانى، موجود مستقل، تام و فردى خاص باشد. به همین دلیل، یکى از عمدهترین مسائل روانشناسى، مسأله تفاوتهاى فردى و عوامل آنها مىباشد و حتى برخى از روانشناسان مىگویند: «روانشناسى غیر از تفاوتهاى فردى موضوع دیگرى براى بحث ندارد.»(38) بر این اساس؛ اصل تفاوتهاى فردى از دیدگاه دانشمندان تعلیم و تربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. براى مثال، شهید ثانى بر این اعتقاد است که معلم باید با هر یک از دانشآموزان با توجه به میزان فهم و استعداد آنان سخن گوید، و مورد خطاب قرار دهد.(39) خواجه نصیرالدین طوسى ترجیح مىدهد که معلم باید پیش از هر اقدام آموزشى، استعداد و قابلیتهاى کودک را با دقت و فراست شناسایى و آنگاه علوم و صنایع متناسب را به او بیاموزد.(40) مرحوم محمدتقى جعفرى، معلم و دانشآموزان را به باغبان و گلها و درختان یک باغ تشبیه مىکند که هر یک از درختان و گلها، ویژگىها و نیازهاى متفاوتى دارند. نیاز هر کدام به آب و هوا و نور و کود متفاوت مىباشد. این باغبان است که باید با دقت کامل نیاز هر یک از آنان را بشناسد، به مقدار لازم آنها را آبیارى نموده، و در معرض نور و هوا قرار دهد. معلّم نیز باید ویژگىهاى شناختى و عاطفى هر یک از دانشآموزان را بشناسد تا بتواند متناسب با آنها رفتار خاصى در پیش گیرد.(41)
خلاصه آنکه، توجه به تفاوتهاى فردى در آموزش یکى از اصولى است که معلم باید با آن آشنا باشد وآموزش خود را با آن همگام سازد؛ زیرا «اهمیت دادن به تفاوتهاى فردى در آموزش، اثربخشى آموزشى را بیمه مىکند.»(42) بر این اساس، رعایت تفاوتهاى فردى در آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى از اهمیت زیادى برخوردار است، به ویژه در انتخاب و استفاده از روشهاى آموزشى، معلّمان باید انعطاف بیشترى داشته باشند و در آموزش مفاهیم دینى به کودکان به طور یکسان عمل ننمایند، بلکه متناسب با ویژگىهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، سوابق خانوادگى و محیطى آنان، از روشهاى گوناگون و مؤثر استفاده نمایند. به عنوان نمونه، معلّمان مىبایست بدانند براى برخى از کودکان، آموزش مفاهیم دینى با استفاده از روش شعر و داستان سودمند است و براى برخى از راه پرسش و پاسخ. برخى مفاهیم دینى را زودتر مىفهمند و برخى دیگر نیاز به مثال و توضیح بیشترى دارند.
روشهاىآموزش مفاهیم دینى
مقصود از روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان، فنون، شیوهها و دستورالعملهاى جزئى است که اهداف و اصول آموزش مفاهیم دینى را به ثمر مىرساند و به آنها عینیت مىبخشد. در واقع، بخش کاربردى فرایند آموزش مفاهیم دینى، شیوهها و روشهاى آن است. به عبارتى، مهمترین و دشوارترین مرحله از فرایند آموزش، تعیین و تشخیص روشهاى آموزش مفاهیم دینى و استفاده و به کارگیرى صحیح و مناسب آن، به ویژه براى کودکان مىباشد. از اینرو، در این بخش، با توجّه به ویژگىهاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان دبستانى، به بررسى این روشها خواهیم پرداخت.
روش استفاده از مثال
یکى از روشهاى مهم و مؤثر در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى، استفاده از مثال است. استفاده از مثالهاى متنوع، فهم مسائل انتزاعى را براى دانشآموزانى که از نظر رشد شناختى و تحول روانى ضعیف و یا در سطح پایینى مىباشند، آسان مىکند. به عبارتى، در بیان مطالب علمى و عقلى، استفاده از مثال بهترین روش براى هر چه بیشتر آشکار ساختن مطالب، تفهیم سادهتر و در نتیجه، درک بهتر و سریعتر آنهاست. از اینرو، استفاده از مثال یک شیوه قرآنى است. قرآن کریم با استفاده از این روش، حقایق و مفاهیم عقلى و غیر محسوس را در قالب حکایات و مثالهاى سودمند، به گونهاى در ذهن مخاطب ملموس و مجسم مىسازد تا به این ترتیب ماهیت امر براى مردم روشن و آشکار گردد و آنان به خوبى به حقیقت موضوع پى ببرند.(43) پیامبر مکّرم اسلام صلىاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام نیز در بسیارى از موارد براى القا و تفهیم آموزههاى عالى دینى و تبیین مطالب عقلى، از مثال آورى بهره بردهاند.(44)
اگرچه اعتقاد به خدا و دین در کودکان فطرى است و نیازى به اثبات ندارد، اما حتى در کودکى نباید از تقویت زیربناى اعتقادى غافل ماند، و در سنین دبستان مىتوان آنها را به زبانى ساده مطرح کرد. بنابراین، استفاده از مثال یکى از روشهاى مناسب در آموزش مفاهیم دینى و اصول اعتقادى به کودکان است؛ زیرا گاه مىتوان با ذکر یک مثال مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب و مفهوم عمیق دینى را آسان و براى کودکان قابل فهم و درک نمود. از اینرو، مربیّان و معلّمان مىتوانند با استفاده از این روش مفاهیم اعتقادى اسلام را در پرتو مثالهایى ساده و محسوس و ملموس در حد توان کودکان براى آنان آموزش دهند.
روش قصّهگویى
زبان قصّه یا داستان یکى از مناسبترین روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان است؛ زیرا کودکان شیفته شنیدن قصّه و خواندن داستان مىباشند و این سبب مىشود تا بخش عمده تعلیم و تربیت دینى کودکان از این راه انجام پذیرد. هرچه استفاده از داستانهاى مناسب بیشتر باشد، تأثیر این آموزش و رسیدن به هدفهاى مورد نظر آن، سادهتر و سریعتر صورت مىگیرد. در اهمیّت این روش و بهرهگیرى از آن، همین بس که در قرآن کریم و تعالیم انبیاى الهى و کتابهاى آسمانى هم این روش مؤثر، یعنى زبان داستان و قصّه براى آموزش، هدایت، القاى مفاهیم و پیامهاى دینى مورد توجّه قرار گرفته است. قرآن کریم بسیارى از مفاهیم، حقایق و آموزههاى دینى را در قالب بهترین قصّهها، به زبانى ساده، جذّاب و قابل فهم براى مردم بیان نموده است. مثلاً، در داستان حضرت آدم و حضرت عیسى علیهماالسلام حقیقت و چگونگى آفرینش الهى تفسیر مىشود؛ در داستان حضرت ابراهیم علیهالسلام اثبات توحید و یگانگى خداوند و در داستان عُزَیر کیفیت معاد بیان گردید است.
از آنجا که قصه و داستان آموزهها و حقایق آموزشى را به طور غیر مستقیم بیان مىدارد، از نظر روانشناسى تربیتى نیز یکى از مهمترین و مؤثرترین روشهاى آموزشى به حساب مىآید. بنابراین، معلّمان در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مىتوانند با استفاده از این روش، مفاهیم اعتقادى دین اسلام، از قبیل مسأله توحید، نبوّت، امامت و معاد را در صورت لزوم در قالب داستانهاى مناسب و با توجّه به مقتضاى سن و حالت روحى دانشآموزان دبستانى بیان کنند.
روشیادآورى نعمتهاى الهى
خداوند متعال نعمتهاى مادى و معنوى فراوانى براى بشر آفریده است. به عبارتى، خداوند انسان را سرشار از نعمتهاى خویش نموده و همه نوع نعمت در اختیار او قرار داده است. در قرآن، نعمتهاى الهى بر دو گونهاند: نعمتهاى ظاهرى و نعمتهاى باطنى؛ چنانکه قرآن کریم در کریمه 20 سوره «لقمان» مىفرماید: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً»؛ نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است. در اینکه منظور از نعمتهاى «ظاهر» و «باطن» در آیه چیست، مفسّران بسیار سخن گفتهاند. در احادیثى که از پیامبر مکّرم اسلام صلىاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام نقل شده است، نعمت ظاهرى را رزق و آفرینش نیکو و توحید و نبوت و اسلام، و نعمت باطنى را ولایت و مودت اهلبیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله دانستهاند.(45) از سوى دیگر، قرآن کریم در آیاتى چند به یادآورى نعمتهاى الهى سفارش نموده است. براى مثال، در کریمه 3 سوره «فاطر» مىفرماید: «یا اَیُّهَاالنّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالق غیرُاللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ و الْارضِ لااله اِلاّ هُوَ فَاَنّى تُؤفَکُون.»(46) همچنین یکى از روشهاى تربیتى پیامبران الهى، یادآورى نعمتهاى الهى مىباشد تا به این وسیله گرایش انسانها را به سوى صاحب نعمت برانگیزند و سپاسگزارى از نعمتدهنده را، که از گرایشهاى ریشهدار و فطرى انسان است، در آنان بیدار سازند. چنانکه حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام در اینباره مىفرماید: «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ، وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکّروُ هُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ.»(47)
از اینرو، در دوره دبستان با توجه به تمایلات فطرى و گرایشهاى ذاتى پاک و دست نخورده کودکان بهتر مىتوان از روش یادآورى نعمتهاى الهى در آموزش و تعمیق بینش الهى آنان استفاده کرد. یادآورى نعمتهاى خداوند مىتواند به تقویت و تعمیق شناخت کودک در مسأله خداشناسى کمک کند تا بتواند ولى نعمت خود را بشناسد و وظایف خود را از قبیل شکرگزارى و ایمان به او، ایفا کند. با یادآورى نعمتهاى الهى مىتوان ذهن کودک را به خداى مهربان متوجه کرد و میل و گرایش او را نسبت به خدایى که همه چیز را آفریده و به همه کمک مىکند، جلب نمود. بر این اساس، در تدریس و آموزش خداشناسى و معاد به کودکان، باید بیشتر بر محبت و عشق الهى به همه انسانها و به ویژه نیکوکاران و دادن پاداش و نعمتهاى بهشتى به آنان در روز قیامت تأکید کرد و آنان را نسبت به خدا و رحمت او امیدوار و علاقهمند ساخت و از بیان عذاب و رنج دوزخ، که زندگى پس از مرگ را به گونهاى وحشتناک و دهشتانگیز ترسیم نماید، خوددارى کرد.
روش نمایشى (نمادین)
منظور از نمایش، مجسّم کردن و به صورت مشهود و محسوس درآوردن پیامها و آموزههاست. روش نمایشى یکى از روشهاى آموزشى است که داراى تأثیر فوقالعادهاى مىباشد و از راه آن مىتوان آموزههاى دینى را در قالبهاى قابل مشاهده و به گونهاى روشن، آسان و محسوس به کودکان آموزش داد. نمایشى کردن مفاهیم عقلى و انتزاعى، به ویژه براى کودکان با توجه به غلبه برخورد حسّى آنان، موجب مىشود که اینگونه مطالب بهتر درک شود و یادگیرى عمیقترى صورت پذیرد؛ معمولاً کودکان، خاطرات نمایشى را که در کودکى دیدهاند، به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه، تا آخر عمر در حافظه خود حفظ و نگهدارى مىکنند. اصولاً استفاده از روش نمایشى، و به صورت محسوس و مشهود در آوردن مفاهیم و مسائل آموزشى، از جمله روشهایى است که در قرآن کریم نیز فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. قرآن کریم با استفاده از روش نمایشى توانسته است اصول اعتقادى را اثبات و براى عموم مردم قابل درک و فهم نماید. قرآن کریم هنگامى که ـ مثلاً ـ درصدد تقویت ایمان مخاطبان به زندگى پس از مرگ و مسأله معاد مىباشد، به ارائه نمونههاى مشابه حسّى و قابل مشاهده در این دنیا مىپردازد؛ یکى از نمونههاى عینى که قرآن مجید بارها به آن پرداخته و براى اثبات این امر در برابر چشم همگان به معرض نمایش قرار داده، زنده شدن مجدد گیاهان مىباشد.(48) علاوه بر تعالیم وحى، معصومان علیهمالسلام نیز در پارهاى از موارد براى محسوس و مجسّم نمودن مفاهیم و حقایق دینى از روش نمایشى استفاده نمودهاند. پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله در موارد متعددى، مانند آموزش نماز و حج از این روش استفاده نموده و به مردم مىفرمودند: «صَلُّواکَمارَاَیْتُمُونى اُصَلّى»؛(49) نماز بگزارید، آنگونه که مىبینید من نماز مىگزارم. در حدیثى آمده است که روزى عدهاى از بزرگان یهود به مدینه آمدند و از حضرت على علیهالسلام در مورد خدا سؤالاتى نمودند؛ از جمله درباره معنى جمله «اَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ یعنى چطور ما به هر طرف رو کنیم، به طرف خدا هستیم؟ حضرت على علیهالسلام به ابن عباس دستور داد هیزمى آماده نموده و آتشى را برافروزند، آنگاه از آنان سؤال کرد: صورت آتش به کدام جهت است؟ گفتند: ما که براى شعله آتش صورتى نمىیابیم؛ یعنى شعله آتش که پشت و رو ندارد. آنگاه حضرت فرمود: «کَذلِکَ ربّى اینما تولوا فثم وجه الله»؛ یعنى همانگونه که شعله پشت و رو ندارد و شما در هر طرف آن باشید، روبه روى آن هستنید، خدا نیز پشت و رو ندارد.(50)
بنابراین، طبیعى است که جنبه آموزشى روش نمایشى مؤثرتر و پرجاذبهتر از روش گفتارى صرف است؛ چرا که روش نمایشى همزمان گوش و چشم مخاطب را به کار مىگیرد. از اینرو، در آموزش مفاهیم دینى کودکان لازم است تا آنجا که امکان دارد مواد و مطالب آموزشى به صورت نمایشى ارائه گردد. آموزش بسیارى از مفاهیم دینى اعمّ از اصول و مبانى ارزشى، اعتقادى و احکام عملى با استفاده از روش نمایشى قابل آموزش پذیر است. مثلاً، در ارتباط با خداشناسى، معلم مىتواند دانشآموزان را به نزدیک ساختمانى که عدهاى مشغول ساخت و تکمیل آن هستند ببرد تا آنان با مشاهده زحمات و تلاشهاى فراوانى که براى بناى آن صورت مىگیرد، به این نتیجه برسند که ساختمانى به این کوچکى و بساطت نیازمند سازندهاى است، پس این زمین و آسمانها و دیگر مخلوقات عالم که بسیار عظیمتر و شکوهمندتر مىباشند، محتاج خالقى آگاه و توانا است.
جمعبندى و دستاوردها
از آنجا این پژوهش در دو بخش «اصول» و «روشهاى آموزش» مفاهیم دینى به کودکان دبستانى مىباشد، به دستاوردهاى هر بخش جداگانه اشاره مىکنیم. به نظر مىرسد در میان اصول مطرح شده، آنچه بسیار مهم مىباشد، اصل آگاهى بخشى در آموزش مفاهیم دینى است. در دیدگاه اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه مفاهیم و آموزههاى اعتقادى، امورى هستند که با سرشت اولیه و دستنخورده کودک و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگارند. چنانکه آیه 30 سوره «روم» خود شاهدى بر همین دست مایههاى فطرى است. فطرى بودن مفاهیم اعتقادى حاکى از این است که پیش از هر نوع آموزشى، نوعى کشش به سمت دین، خدا و معاد در نهاد کودک وجود دارد که مىتواند پرورش یابد و شکوفا شود. روایت نبوى «کل مولود یولد على الفطرة»(51) نیز بر همین امر دلالت دارد. بر این اساس، آموزش مفاهیم دینى به کودکان، علىرغم اعتقاد کسانى که آن را در سنین کودکى مناسب نمىدانند، ممکن و قابل اجراست؛ زیرا ما در آموزش مفاهیم دینى به کودکان هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبى بیرون از وجود کودک نیستیم، بلکه غرض از آموزش اعطاى بینش و آگاهى، یا به عبارتى، رشد و شکوفاسازى امورى است که در سرشت کودک نهاده شده و فطرى اوست. به همین دلیل، در آموزش و انتقال مفاهیم و آموزههاى مبتنى بر فطرت، دیگر جایى براى خشونت و سختگیرى، تحمیل عقیده، القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمىماند؛ چرا که این مفاهیم با آموزش بر اساس فهم و آگاهى به هیچ وجه سازگار نیست. از اینرو، مهمترین اصلى که باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد توجه معلمان و مربیان قرار گیرد، اصل آگاهى بخشى است و اصول دیگر نیز با توجه به این اصل مهم و اساسى قابل اجرا مىباشند. اما در میان روشهاى مطرح شده نیز، آنچه بسیار مهم مىباشد، استفاده از روش نمایشى در آموزش مفاهیم دینى است. تجربههاى آموزشى ثابت کرده است مفاهیم و آموزههایى که با استفاده از روش نمایشى آموزش داده مىشود، علاوه بر سهولت در یادگیرى، از جهت کیفى نیز بهتر و پایدارتر است. استفاده از روش نمایشى از روزگاران پیشین در مراسمهاى دینى و اعتقادى نقش داشته و مانند زبانى مناسب براى بیان حالت و ویژگىهاى عاطفى و باورهاى اعتقادى به کار رفته است. در جامعه و قبیلههاى ابتدایى، مراسم دینى بیشتر با استفاده از روش نمایشى بوده، تا آنجا که تاریخچه نمایش و تئاتر امروزى به مراسم و آیینهاى مذهبى باز مىگردد. به دلیل آنکه کودکان دبستانى ظرفیت درک و دریافت حقایق انتزاعى را ندارند، از اینرو، با استفاده از روش نمایشى مىتوان آموزههاى دینى را در قالبهاى قابل مشاهده و به گونهاى روشن، آسان و محسوس به آنان آموزش داد.
کدام روش کارآمدتر است؟
الف. پیشنهادهاى نظرى
1. به دلیل آنکه نظام آموزشى در دین اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روشهاى آموزشى است، این پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روشهاى آموزش مفاهیم اعتقادى اسلام به کودکان دبستانى بود که مورد بررسى قرار گرفت. از اینرو، پیشنهاد مىشود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.
2. در این پژوهش، اصول و روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پیشنهاد مىشود شبیه چنین پژوهشى در مقاطع مختلف تحصیلى (دوره راهنمایى و دبیرستان) نیز به عنوان مکمل انجام گیرد.
3. انجام پژوهشهاى میدانى گسترده و در سطح وسیع با عنوان «بررسى توانایىهاى شناختى و عاطفى کودکان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مىتواند موضوع پژوهشهاى دیگرى قرار گیرد که کاملکننده این پژوهش باشد.
ب. پیشنهادهاى کاربردى
1. به دلیل آنکه در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره ابتدایى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دینى باید علاوه بر آگاهى صحیح از دین اسلام و التزام عملى به ارزشهاى اسلامى، با ویژگىهاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودک که موضوع روانشناسى رشد کودک است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ویژه مفاهیم اعتقادى را به نحوى مؤثر به کودکان آموزش دهند.
2. نظر به ویژگىهاى رشد روانى در این دوره، طرح جنبههاى استدلالى معارف اعتقادى به کودکان دبستانى کار درستى نیست و شایسته است آموزگاران در آموزش مفاهیم دینى و اعتقادى بیشتر پىآمدهاى دنیایى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روشهاى آموزشى مناسب این دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.
3. از آنجا که دانشآموزان در دوره ابتدایى، (به ویژه در سالهاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و کار دارند، پیشنهاد مىشود معلمان دینى کودکان در تدریس و آموزش توحید، معاد و جلوههاى نظم و هدفمندى طبیعت، از ابزارهاى کمک آموزشى همچون عکس، اسلاید و فیلمهاى آموزشى استفاده نمایند.
4. براى حفظ نشاط و شادابى کودکان در آموزش مفاهیم دینى، پیشنهاد مىشود از شیوههاى تشویقى متناسب با روحیه کودکان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهیز گردد.
پىنوشتها
1ـ برگرفته از: پایان نامه «اصول و روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى» مقطع کارشناسى ارشد، رشته علوم تربیتى، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى قدسسره . على مقدسىپور، بهار 1381.
2ـ قال على علیهالسلام : «العلم من الصغر کالنقش فى الحجر»؛ یادگیرى و آموزش در خردسالى، بسان کندن نقش روى سنگ پایدار است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، باب 7، روایت 13، ص224.)
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، باب 11 ـ فى وصیته لکمیل بن زیاد النخعى، ص 267.
4ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، باب من عمل بغیر علم، ح1، ص 43.
5ـ قال النبى: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم» (کافى، ج1، روایه 15، ص 23.)
6ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ماده اصل و فرهنگ معین، ماده اصل.
7ـ على شریعتمدارى، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 11.
8ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، چ چهارم، تهران، انتشارات مدرسه، 1376، ص 64.
9ـ لغتنامه دهخدا، ماده روش.
10ـ لسان العرب و اقرب الموارد، ذیل ماده نهج.
11ـ امان الله صفوى، کلیات روش و فنون تدریس، چ پنجم، تهران، انتشارات معاصر، 1374، ص 238.
12ـ فرهنگ معین، لغتنامه دهخدا، ماده آموزش.
13ـ حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، پژوهش صفوان عدنان، الطبعه الاولى، دمشق، دارالقلم، 1416، ص 580.
14ـ على تقىپور ظهیر، مبانى و اصول آموزش و پرورش، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 28.
15ـ علىمحمد کاردان و دیگران، فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1، تهران، سمت، 1372، ص 336.
16ـ علىاکبر سیف، روانشناسى پرورشى، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 14.
17ـ ناصر بىریا و دیگران، روانشناسى رشد (2)، چ اول، تهران، سمت، 1375، ص 614.
18ـ موریس دبس، مراحل تربیت، ترجمه علىمحمد کاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374، ص 66.
19ـ بحارالانوار، ج 3، ص 281.
20ـ محمد محمدى رىشهرى، العلم والحکمه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، 1376، حدیث 1311.
21ـ همان، حدیث 1308.
22ـ مرتضى مطهرى، سیرى در سیره نبوى، انتشارات صدرا، 1367، ص 209.
23ـ وسایل الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 86، ص 199.
24ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ذیل آیه 106 اسراء.
25ـ وسایلالشیعه،ج15، ص 194 -193.
26ـ میرعبدالحسین نقیبزاده، نگاهى به فلسفه آموزش پرورش، چ هفتم، تهران، طهورى، 1375، ص 147.
27ـ محمد غزالى، میزان العمل، ترجمه علىاکبر کسمایى، تهران، سروش، 1376، ص 138.
28ـ العلم و الحکمه فى الکتاب و السنه، همان ، حدیث 780.
29ـ همان، حدیث 1005.
30ـ همان، حدیث 165.
31ـ وسایلالشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ص 194.
32ـ «بگو: این راه من است! من و پیروانم، با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم. منزه است خدا و من از مشرکان نیستم.»
33ـ اصول کافى، ج 1، روایه 3، ص 36.
34ـ على شریعتمدارى، روانشناسى تربیتى،تهران،امیرکبیر،1370،ص344ـ345.
35ـ مرتضى مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1374، ص 24.
36ـ عبدالعظیم کریمى، کودک و مدرسه، تهران، تربیت، 1378، ص 23.
37ـ آمدى، غررالحکم، حدیث 6564.
38ـ علىاکبر شعارىنژاد، روانشناسى، تهران، اطلاعات، 1372، ص 132.
39ـ زینالدین بن على عاملى، منیته المرید فى ادب المفید و المستفید، قم، مکتبالاعلامالاسلامى، 1368، ص 196.
40ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، تهران، انتشارات خوارزمى، 1369، ص 227.
41ـ محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، جلد چهارم از دوره پانزده جلدى، تهران، انتشارات اسلامى، بىتا، ص 442.
42ـ محرم آقازاده و محمد احدیان، راهنماى روشهاى نوین تدریس، تهران، آییژ، 1378، ص 167.
43ـ براى آشنایى ر. ک. به: تفسیر امثال القرآن، اسماعیل اسماعیلى، چاپ سوم، تهران، اسوه، جلد دوم و سوم، 1368.
44ـ نگارنده، پایاننامه، ص 72ـ 73.
45ـ بهاءالدین خرمشاهى، دانشنامه قرآن و قرآنشناسى، ج دوم، تهران، دوستان و ناهید، 1377، ص 2247.
46ـ «اى مردم به یاد آورید نعمتهاى خدا را بر شما؛ آیا آفرینندهاى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوى باطل منحرف مىشوید؟»
47ـ نهجالبلاغه، خطبه اول.
48ـ براى آگاهى بیشتر در این زمینه به مضامین آیات: ق: 9و11 / روم: 19و50 / حج: 5 و 6 / فصلت: 39 / فاطر: 9 / اعراف: 57 توجه نمایید.
49ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج85، ص 276.
50ـ حسن الدیلمى، ارشادالقلوب، المجلّد الثانى، پژوهش سید هاشم میلانى،قم،دارالاُسوه،1375ش، ص 175.
51ـمحمدباقرمجلسى،پیشین،ج3،ص281.
--------------------------------------------------------------------------------
آموزش مفاهیم دینى نیز مانند هر علم دیگرى نیاز به شناسایى و به کارگیرى اصول و روشهاى صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همانگونه که شناخت خصوصیات و توانایىهاى کودکان در بهینهسازى آموزش مفاهیم دینى امرى مسلم است، شناخت اصول و روشهاى مربوط به آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینى کودکان بدون توجه به اصول و روشهاى صحیح آموزشى انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق علیهالسلام خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلى غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(4) کسى که بدون بصیرت دست به انجام کارى مىزند، مانند رونده در بیراههاى است که هرچه سرعتش بیشتر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپى آن مىباشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینى با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنى خود مطالب دینى را مىفهمند و برآن اساس، جهانبینى خود را مىسازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(5) اگر آموزش مفاهیم دینى براى دانشآموزان دوره ابتدایى به گونهاى حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازندهاى برخوردار نمىگردد، بلکه مىتواند پیامدهاى زیانبارى به دنبال داشته باشد. از اینرو، هدف اصلى این مقاله دستیابى به اصول وروشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان با مرورى بر آیات و روایات اسلامى، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامى است.
مفهومشناسى واژههاى کلیدى
اصول
اصول جمع اصل، واژهاى است عربى به معناى بیخ، بنیاد، ریشه، پایه و بن هر چیزى.(6) در اصطلاح، براى اصول تعاریف متعددى شده است. برخى از نویسندگان معتقدند که اصول تعلیم و تربیت عبارت است از نظریهها و قواعد نسبتا کلى که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنماى مربیان، معلمان، مدیران، اولیاى فرهنگ و والدین دانشآموزان در کلیه اعمال تربیتى باشد.(7) و از نگاه بعضى دیگر، اصول به دستورالعملهاى کلى گفته مىشود که بر مبانى مبتنىاند(8) و مقصود از اصول در این بحث عبارت است از قواعد و دستورالعملهاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهشهاى روانشناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت.
روش
روش در کتابهاى فارسى معانى گوناگونى دارد؛ نظیر: طرز، طریقه، شیوه، اسلوب، سبک و راه.(9) در عربى نیز معادل با کلمات «المنهج» و«المنهاج» و یا «الطریق الواضح» (راه روشن) آمده است.(10)
روش در اصطلاح به معناى «راه انجام هرکارى» است. از اینرو، روش تدریس نیز عبارت از راه منظم، با قاعده و منطقى براى ارائه درس مىباشد.(11) مقصود از روش دراین بحث عبارت است از سازوکارها و شیوههاى ایجاد یا دگرگونسازى رفتار و ویژگىهاى کودک که در مقایسه با اصول مشخصتر و کاربردىتر است.
آموزش
آموزش در کتابهاى لغت فارسى به معنى یاد دادن،تعلیموآموختنتعریفشدهاست.(12)
در اصطلاح، براى آموزش تعریفهاى متعددى شده است. راغب در مفردات مىنویسد: «اَلتَّعلیمُ اخْتُصَّ بِما یکُونُ بِتَکْریر وَ تکْثیر حَتّى یَحْصُلَ مِنْهُ اَثَرٌ فى نَفْسِ المُتَعَلِّم»؛(13) آموزش آن است که با تمرین و تکرار زیاد، از آن اثرى در ذهن و نفس دانش آموز پدید مىآید.
از نگاه برخى، «آموزش به معناى انتقال معلومات و مهارتها به دیگران است، به طورى که این معلومات و مهارتها به کار آیند و موجب تحول و دگرگونى در رفتار شوند.»(14) و از نگاه برخى دیگر، «آموزش براین دلالت دارد که کسى (معلم یا مربى) کارى کند تا دیگرى امرى را واجد شود؛ به این معنى آموزش براى آن است که دانشآموز واجد علم و آگاهى گردد.»(15) مؤلف محترم کتاب روانشناسى پرورشى در تعریف آموزش مىنویسد: «آموزش عبارت است از فعالیتهایى که به منظور ایجاد یادگیرى در یادگیرنده، از جانب آموزگار یا معلم طرحریزى مىشود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مىیابد.»(16) بنابراین، آموزش به عنوان وسیله و زمینهساز پرورش است که بیشتر دربعدشناختىوذهنىمطرحمىباشد.
مفاهیم دینى
مقصود از دین در این پژوهش، دین اسلام است نه مطلق دین و نه هرگونه معرفتى که منشأ الهى و شهودى دارد. بر این اساس، محتواى دین اسلام به سه بخش تقسیم مىشود: اعتقادات، اخلاق و احکام (قوانین). منظور از آموزش مفاهیم دینى همان مفاهیم اعتقادى دین اسلام است؛ زیرا مفاهیم اعتقادى ـ که بنابر عقیده تشیّع عبارت است از توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت ـ در حقیقت، پایه و اساس معارف اسلامى را تشکیل مىدهند؛ آموزش آنها به کودکان دبستانى ـ که در ادبیات روانشناختى ژان پیاژه در مرحله عملیات عینى قرار دارند ـ از آموزش سایر معارف اسلامى مشکلتر به نظر مىرسد. از اینرو، ضرورى است که در این پژوهش، توجّه بیشتر خود را به شناسایى اصول و روشهاى مناسب در آموزش مفاهیم اعتقادى به کودکان اختصاص دهیم.
ویژگىهاى کودکان دبستانى
شناخت صحیح استعدادها، توانایىها، کاستىها، نیازها و نیروهاى جسمانى و روانى کودکان در مراحل مختلف سنى از عوامل بسیار مهم و کارساز امر آموزش و پرورش به شمار مىآید. نخستین ویژگى کودکان دبستانى این است که نوآموز سال اول دبستان از هر حیث با نوجوان دبیرستانى تفاوت دارد. بر این اساس، در این پژوهش به بررسى و شناسایى بخشهایى از توانشهاى شناختى کودکان دبستانى خواهیم پرداخت که ارتباط بیشترى با آموزش پذیرى مفاهیم دینى این دوره دارد.
کودک در این دوره وارد مرحله جدیدى از رشد عقلى (ذهنى) مىشود که پیاژه آن را مرحله «عملیات عینى» نامیده است. «این دوره، به این دلیل عملیات عینى خوانده مىشود که با وجود رشد استعدادهاى ذهنى و عقلى در کودک، هنوز عملیات ذهنى وابستگى به جهان خارج دارد و حل مسائل در گرو ارتباط مستقیم و عینى است.»(17) به اعتقاد پیاژه، کودکان در این دوره از نظر احساسات و عواطف بیشتر به بزرگسالان شباهت دارند، ولى در تفکراتشان با آنان بسیار متفاوت هستند. در این دوره هرچند از سرعت رشد بدنى کاسته مىشود، اما رشد عقلى همچنان به سرعت دوره قبلى (در جهت آشنایى با مفاهیم گوناگون) ادامه مىیابد، حتى اندیشه و استدلال پیشرفت بیشترى دارد. آشنایى کودک با مفاهیم نگهدارى ذهنى، از جمله نشانههاى روشن رشد عقلى کودک در این دوره مىباشد. منظور از نگهدارى ذهنى این است که اگر ظاهر اشیاى خارجى (از جهات مختلف) تغییر کند، وضع آنها در ذهن کودک ثابت مىماند و او چنین تشخیص مىدهد که این اشیاى به ظاهر تغییر کرده، همان اشیاى سابق هستند و فرقى نکردهاند.
موریس دبس نیز درباره رشد و تحول عقلى کودک دوره ابتدایى مىگوید: «در این دوره، فکر هیأت جدیدى به خود مىگیرد. فکر مرکب از مناسبات، جانشین فکر در هم آمیخته دوره پیشین مىگردد و کودک به مدد آن از جهان خارجى تعبیرى مىکند که به علم ما درباره جهان بسیار نزدیکتر است... بر اثر رشد و اثرگذارىهاى محیط تربیتى، فکر کودک حول چند مفهوم اساسى، یعنى مفهوم زمان، مکان، عدد، علت، حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد مىسازند، سازمان مىیابد.»(18)
یکى از اساسىترین ویژگىها که مىتواند درآموزش مفاهیم دینى به ما کمک کند وجود گرایش دینى و میل به سوى امور مذهبى در کودک است. ما معتقدیم، مفاهیم اساسى دین اسلام، از قبیل اعتقاد به خدا و دین، امورى هستند که با سرشت اولیه و دست نخورده کودک، و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگار است. علاقهمندى کودک به دین و خدا اکتسابى نیست، بلکه این علاقه در درون او وجود دارد و در سنین پس از بلوغ به شکوفایى آشکار مى رسد. کودک فطرتى خدا آشنا دارد، تعلیم و تربیت در اصل عهدهدار رشد و شکوفایى و تقویت این گرایشهاى فطرتى است و معلم پرورشدهنده آنهاست. در این زمینه، به فرمایش پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله اشاره مىنماییم که فرمود: «کل مولود یولد على الفطرة حتى یکون ابواه یهودانه و ینصرانه»؛(19) هر نوزادى با فطرت خدایى به دنیا مىآید و این پدر و مادر او هستند که او را از مسیر فطرت سلیم خود منحرف ساخته، یهودى یا نصرانى مىسازند.
اصول آموزش مفاهیم دینى به کودکان
همانگونه که در بخش مفهومشناسى گذشت، اصول عبارت است از قواعد و دستورالعملهاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهشهاى روانشناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت، که به منزله راهنماى عمل، در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد استفاده قرار مىگیرند. بنابراین، در این پژوهش، به بررسى این اصول مىپردازیم.
اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینى به کودکان، باید توان شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان را در نظر گرفت و از زیادهروى، خشونت و سختگیرى در روند آموزشى پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینى، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیرى آموزههاى دینى است و نه صرفا انتقال آگاهىهاى دینى. از اینرو، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله همواره این سخن را تکرار نمودهاند که «آموزش دهید و آسان بگیرید و سختگیرى نکنید»؛(20) چرا که «خداوند مرا سختگیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگارى آسانگیر مبعوث نموده است.»(21) شهید مطهرى نیز نقل مىکند: «پیامبر صلىاللهعلیهوآله آنگاه که معاذ بن جبل را براى تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ یَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ مىروى براى تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کارى بکن که مردم مزایاى اسلام را درک بکنند و از روى میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نکتهاى که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ کارى نکن که مردم را از اسلام فرار بدهى و متنفر بکنى. مطالب را طورى تقریر نکن که عکسالعمل روحى مردم فرار از اسلام باشد.(22)
حال با توجه به اصل آسانگیرى در آموزشهاى اسلامى، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى به کودکان از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسى ویژگىهاى کودکان بیان شد، مفاهیم دینى امورى هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازى به تحمیل و سختگیرى ندارند، سختگیرى زمانى است که آموزههایى خلاف خواست فطرى کودک به گونهاى براى او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزههاى دینى سهل و آسان، زمینههاى درونى و انگیزشى لازم را براى کودک فراهم نموده، او را به یادگیرى مفاهیم و حقایق دینى علاقهمند مىسازد. چنانکه خشونت و سختگیرى در امر آموزش مفاهیم دینى، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیاتبخش آن بدبین نموده، آثار و پىآمدهاى ناگوارى در روحیه لطیف او باقى خواهد گذاشت. بنابراین، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى کودک چنان مهم است که ائمه معصومین علیهمالسلام در سخنان نورانى خویش والدین را بدان سفارش نمودهاند. بنابر مضمون روایتى از امام صادق علیهالسلام به نقل از رسول مکرّم اسلام صلىاللهعلیهوآله ، «والدین کارى را که انجام آن براى کودک آسان و ساده است بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وى سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»(23)
اصل تدریج
اصل تدریج و رعایت توان و استعداد دانشآموز از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالى توانایىهاى جسمى، ذهنى و عاطفى یکسانى ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه آن دوره ظاهر مىشود.
قرآن کریم در طول 23 سال به تدریج بر پیامبر نازل گردید که خداوند در کریمه 106 از سوره «اسراء» به این نکته اشاره مىفرماید: «وَ قُرآنا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْث وَ نَزَّلناهَّ تَنزیلاً»؛ و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج نازل کردیم.
مفسّران در بیان علل نزول تدریجى آیات قرآن مطالب فراوانى نوشتهاند که بررسى همه آنها از حوصله این مقاله بیرون است و در اینجا تنها به دیدگاه علامه طباطبائى اشاره مىکنیم. به عقیده ایشان، نزول آیات قرآن به تدریج به خاطر بلوغ و رشد استعداد مردم در تلقّى معارف اعتقادى و احکام فرعى و عملى آن است.(24)
خلاصه آنکه، قرآن با در نظر داشتن سطح درک و فهم مردم، به مرور احکام اسلام را بیان فرموده، به گونهاى که فهم و پذیرش آن براى آنان ممکن باشد. بنابراین، آموزش مفاهیم دینى به کودکان باید تدریجى باشد و آنان را به تدریج و آرام آرام با مفاهیم دینى آشنا نمود. در تعالیم اسلامى توصیههایى در این زمینه وجود دارد که ما تنها به ذکر یک روایت اکتفا نموده و نتیجهگیرى مىکنیم.
امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام در حدیث مفصلى آموزش مفاهیم دینى کودکان را در سنین مختلف بیان فرموده است: «در سه سالگى کلمه توحید "لااله الاالله" را به کودک بیاموزید، سپس او را رها کنید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آنگاه "محمد رسول الله" را به او یاد بدهید، سپس تا چهارسالگى او را رها سازید و در چهار سالگى صلوات بر محمد را به او بیاموزید...»(25)
بر این اساس، دانشمندان تعلیم و تربیت ـ با توجه به توانایىهاى ویژه دوران کودکى ـ در آموختن مفاهیم و معارف، رعایت اصل تدریج را مسأله مهمى تلقّى نمودهاند که غفلت از آن نتایج جبرانناپذیرى به بار خواهد آورد. در این مجال به آراء تنى چند از آنان اشاره مىکنیم.
به نظر پستالوزى (J. H. Pestalozzi 1827 ـ 1746)، مربى بزرگ تعلیم و تربیت سوییسى، آموزش کودک باید بر اساس مراحل رشد طبیعى آدمى صورت گیرد. بر همین اساس، دست یافتن کودک به مرحله بعدى را، آنگاه براى او ممکن مىداند که مرحله نخست را پیموده باشد. وى ـ با توجه به اصل تدریج در آموزش ـ سرعت و شتابزدگى را زیان آور دانسته، مىگوید: «طبیعت، شایستگىهاى برتر آدمى را همانند گوهرى که در صدف پنهان است، در او پنهان کرده است. اگر صدف را پیش از وقت بشکنید، گوهرى ناقص خواهید یافت.»(26) غزالى در کتاب میزان العمل مىنویسد: «یکى دیگر از وظایف معلم این است که به قدر فهم فراگیر سخن گوید و یکباره در تربیت نخست، آنان را از امور آشکار به موارد دقیق، و از ظاهر و علنى به پنهان و خفى منتقل نکند...»(27)
بنابراین، آموزش مفاهیم دینى داراى مراحل و درجات است و این مراحل و درجات به دلیل تفاوت در رشد استعدادهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات دانشآموزان است، به گونهاى که نمىتوان هر مطلبى را در هر مرحلهاى آموزش داد، بلکه مطالب باید متناسب با سطح فکر و قدرت درک دانشآموزان باشد. به عنوان مثال، آموزههاى وجود خداوند، توحید، معاد و مانند آنها در دوره ابتدایى نمىتواند در قالب استدلالهاى پیچیده عقلانى و مفاهیم انتزاعى آموزش داده شوند، بلکه باید با زبانى ساده، جذاب و آسان بیان گردند؛ و مفاهیم انتزاعى، براهین فلسفى و منطقى را به دورههایى موکول کرد که استعداد لازم براى فهم آنها در دانشآموزان پدیده آمده باشد.
اصل مداومت و استمرار
در مکتب اسلام، آموزش امرى است مداوم و مستمر، و مسلمان همیشه باید در وادى آموزش و فراگیرى باشد، همانگونه که در حدیث آمده است: «اُطلُب العِلم مِنَ المَهدِ اِلىَ الْلَحْدِ.»
چنین گفت پیغمبر راستگوىزگهواره تا گور دانش بجوى
کسب علم و فراگیرى امر دایمى تلقّى شده است و تحصیل علم از نظر اسلام زمان معین و مشخصى ندارد، چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمودند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ حال»(28) و حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: «لایُحرِز العِلمَ الا ّمَن یُطیِلُ دَرْسَهُ»؛(29) بر دانش و معرفت دست نیابد، مگر کسى که در تحصیل خویش مدوامت نماید؛ زیرا که به فرموده آن حضرت، دانش و معرفت پایان نمىپذیرد.(30)
بنابراین، همانگونه که گذشت، از نظر اسلام، آموزش مفاهیم و حقایق دینى امرى است که باید تا پایان عمر استمرار یابد و آدمى تحت تأثیر آن باشد، لکن دوران کودکى و نوجوانى را مىتوان دوران ملازمت و مداومت آموزههاى دینى از نظر اسلام دانست که باید والدین و مربیان بر این امر نظارت داشته و هدایت نمایند. در اینباره تنها به ذکر یک روایت از امام صادق علیهالسلام بسنده مىکنیم که فرمود: «اَلغُلامُ یَلعَبُ سَبْعَ سِنیَن وَ یَتَعلَّم الکتابِ سَبعَ سنِینَ و یَتَعلَّمُ الحَلالَ وَ الَحرام سَبْعَ سِنینَ»(31)؛ کودک به مدت هفت سال باید بازى کند و به مدت هفت سال باید آموزش خواندن ببیند و به مدت هفت سال باید تعلیم حلال و حرام داده شود.»
بنابراین، از روایات اسلامى استفاده مىشود که آموزش مفاهیم دینى در دوران کودکى از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است، چنانچه آموزههاى دینى در این دوران انجام نپذیرد، به آموزش در بزرگسالى نمىتوان امید چندانى داشت. به عبارتى، اهمیت آموزش آموزههاى دینى به کودک از سویى و طولانى بودن دوره ساختار ذهنى و روانى کودکى انسان از سوى دیگر، استمرار و مداومت در آموزش مفاهیم دینى به کودک را مىطلبد. از اینرو، باید به موازات رشد عقلى و تحول روانى کودک، مفاهیم اعتقادى را به کودک انتقال داد و از شتاب و فشار بىمورد در این امر پرهیز نمود.
اصل آگاهى بخشى
آموزش مبتنى بر بصیرت و آگاهى دانشآموز از اصول اساسى نظام آموزشى اسلام است. در منابع اسلامى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد که علم و آگاهى را مىستاید و مردم را به سوى آن مىخواند و تشویق مىکند و از جمود و تقلید کورکورانه و بدون تفکّر و تعقّل بر حذر داشته و به شدت نکوهش مىنماید؛ مثلا، کریمه 108 سوره «یوسف» مىفرماید: «قُلْ هذِهِ سَبیلى أَدْعُوا الىَ اللّهِ عَلى بَصیرة أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنى وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مااَنَا مِنَ الْمُشرِکین.»(32) در این آیه، خداوند از انسان ها مىخواهد بر اساس بصیرت و آگاهى رفتار نمایند و دین حق را بپذیرند، و شیوه دعوت پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز بر اساس آگاهى است.
از اینرو، در نظام آموزشى اسلام دیگر جایى براى تحمیل عقیده و القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمىماند؛ چرا که اصولاً این مفاهیم با مفهوم پذیرش بر اساس بصیرت و آگاهى، به هیچ وجه سازگار نیست. در برخى از روایات نیز بر این نکته تأکید شده که آموزش اگر بر اساس فهم و آگاهى نباشد، چندان سودمند و پایدار نخواهد بود.
روایت علوى زیر نمونهاى از این روایات است: «اَلا لا خَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیه تَفَهّم، اَلا لاخَیْرَ فى قراءة لَیْسَ فیه تَدَبّرٌ...»؛(33) هان! بدانید دانشى که بر اساس اندیشه و آگاهى فرا گرفته نشود، خیرى ندارد، و یادگیرى که در آن تدبر نباشد نیز خیرى نخواهد داشت.»
همانگونه که پیروان نظریه گشتالت، یادگیرى را عبارت از کسب بینش دانسته و عقیده دارند اگر دانش آموز آنچه را که در مدرسه مىآموزد واقعا بفهمد و نسبت به آن بصیرت حاصل کند به آسانى مىتواند به موقعیتهاى جدید انتقال دهد، صاحبنظران تعلیم و تربیت اسلامى نیز به آموزش بر اساس فهم و آگاهى بخشى تأکید مىکنند، بلکه برخى با تمایز بین مفهوم فهم و بصیرت با حفظ کردن و به خاطر سپردن، معتقدند فهم یا بصیرت پایه و اساس یادگیرى را تشکیل مىدهد.(34) از دیدگاه شهید مطهرى، هدف در تعلیم و تربیت اسلامى باید دادن رشد فکرى به دانش آموز باشد.(35) از دیدگاه برخى دیگر، رشد و تعالى کودک در فرآیند آموزش و پرورش به عمق و معرفت درونى وابسته است نه افزایش حجم اطلاعات.(36)
بنابراین، آنچه باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان، مورد توجه معلمان قرار گیرد، تأکید بر درک و آگاهى مفاهیم است، ضمن اینکه حفظ و تکرار و تلقین شرط لازم آموزش در سنین کودکى است ولى کافى نیست. این حقیقت را مىتوان در کلام امیرالمؤمنین على علیهالسلام یافت که مىفرماید: «فَضْلُ فِکْر وَ تَفَهّم اَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تِکْرار وَ دِراسَة»؛(37) یادگیرىاى که بر اساس تفکّر و فعالیت فکرى دانشآموز باشد، به مراتب سودمندتر از تکرار و مرور آن است.»
اصل تفاوتهاى فردى
تفاوتهاى فردى از اصول پذیرفته شده در روانشناسى، تعلیم و تربیت و معارف دینى است، و به این معناست که همه انسانها با یکدیگر شباهتهایى دارند، ولى آنان از حیث ویژگىهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، بهره هوشى، تأثیر و تأثرات محیطى و صفات شخصیتى از همدیگر متفاوتند. همین امر موجب مىشود که هر انسانى، موجود مستقل، تام و فردى خاص باشد. به همین دلیل، یکى از عمدهترین مسائل روانشناسى، مسأله تفاوتهاى فردى و عوامل آنها مىباشد و حتى برخى از روانشناسان مىگویند: «روانشناسى غیر از تفاوتهاى فردى موضوع دیگرى براى بحث ندارد.»(38) بر این اساس؛ اصل تفاوتهاى فردى از دیدگاه دانشمندان تعلیم و تربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. براى مثال، شهید ثانى بر این اعتقاد است که معلم باید با هر یک از دانشآموزان با توجه به میزان فهم و استعداد آنان سخن گوید، و مورد خطاب قرار دهد.(39) خواجه نصیرالدین طوسى ترجیح مىدهد که معلم باید پیش از هر اقدام آموزشى، استعداد و قابلیتهاى کودک را با دقت و فراست شناسایى و آنگاه علوم و صنایع متناسب را به او بیاموزد.(40) مرحوم محمدتقى جعفرى، معلم و دانشآموزان را به باغبان و گلها و درختان یک باغ تشبیه مىکند که هر یک از درختان و گلها، ویژگىها و نیازهاى متفاوتى دارند. نیاز هر کدام به آب و هوا و نور و کود متفاوت مىباشد. این باغبان است که باید با دقت کامل نیاز هر یک از آنان را بشناسد، به مقدار لازم آنها را آبیارى نموده، و در معرض نور و هوا قرار دهد. معلّم نیز باید ویژگىهاى شناختى و عاطفى هر یک از دانشآموزان را بشناسد تا بتواند متناسب با آنها رفتار خاصى در پیش گیرد.(41)
خلاصه آنکه، توجه به تفاوتهاى فردى در آموزش یکى از اصولى است که معلم باید با آن آشنا باشد وآموزش خود را با آن همگام سازد؛ زیرا «اهمیت دادن به تفاوتهاى فردى در آموزش، اثربخشى آموزشى را بیمه مىکند.»(42) بر این اساس، رعایت تفاوتهاى فردى در آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى از اهمیت زیادى برخوردار است، به ویژه در انتخاب و استفاده از روشهاى آموزشى، معلّمان باید انعطاف بیشترى داشته باشند و در آموزش مفاهیم دینى به کودکان به طور یکسان عمل ننمایند، بلکه متناسب با ویژگىهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، سوابق خانوادگى و محیطى آنان، از روشهاى گوناگون و مؤثر استفاده نمایند. به عنوان نمونه، معلّمان مىبایست بدانند براى برخى از کودکان، آموزش مفاهیم دینى با استفاده از روش شعر و داستان سودمند است و براى برخى از راه پرسش و پاسخ. برخى مفاهیم دینى را زودتر مىفهمند و برخى دیگر نیاز به مثال و توضیح بیشترى دارند.
روشهاىآموزش مفاهیم دینى
مقصود از روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان، فنون، شیوهها و دستورالعملهاى جزئى است که اهداف و اصول آموزش مفاهیم دینى را به ثمر مىرساند و به آنها عینیت مىبخشد. در واقع، بخش کاربردى فرایند آموزش مفاهیم دینى، شیوهها و روشهاى آن است. به عبارتى، مهمترین و دشوارترین مرحله از فرایند آموزش، تعیین و تشخیص روشهاى آموزش مفاهیم دینى و استفاده و به کارگیرى صحیح و مناسب آن، به ویژه براى کودکان مىباشد. از اینرو، در این بخش، با توجّه به ویژگىهاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان دبستانى، به بررسى این روشها خواهیم پرداخت.
روش استفاده از مثال
یکى از روشهاى مهم و مؤثر در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى، استفاده از مثال است. استفاده از مثالهاى متنوع، فهم مسائل انتزاعى را براى دانشآموزانى که از نظر رشد شناختى و تحول روانى ضعیف و یا در سطح پایینى مىباشند، آسان مىکند. به عبارتى، در بیان مطالب علمى و عقلى، استفاده از مثال بهترین روش براى هر چه بیشتر آشکار ساختن مطالب، تفهیم سادهتر و در نتیجه، درک بهتر و سریعتر آنهاست. از اینرو، استفاده از مثال یک شیوه قرآنى است. قرآن کریم با استفاده از این روش، حقایق و مفاهیم عقلى و غیر محسوس را در قالب حکایات و مثالهاى سودمند، به گونهاى در ذهن مخاطب ملموس و مجسم مىسازد تا به این ترتیب ماهیت امر براى مردم روشن و آشکار گردد و آنان به خوبى به حقیقت موضوع پى ببرند.(43) پیامبر مکّرم اسلام صلىاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام نیز در بسیارى از موارد براى القا و تفهیم آموزههاى عالى دینى و تبیین مطالب عقلى، از مثال آورى بهره بردهاند.(44)
اگرچه اعتقاد به خدا و دین در کودکان فطرى است و نیازى به اثبات ندارد، اما حتى در کودکى نباید از تقویت زیربناى اعتقادى غافل ماند، و در سنین دبستان مىتوان آنها را به زبانى ساده مطرح کرد. بنابراین، استفاده از مثال یکى از روشهاى مناسب در آموزش مفاهیم دینى و اصول اعتقادى به کودکان است؛ زیرا گاه مىتوان با ذکر یک مثال مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب و مفهوم عمیق دینى را آسان و براى کودکان قابل فهم و درک نمود. از اینرو، مربیّان و معلّمان مىتوانند با استفاده از این روش مفاهیم اعتقادى اسلام را در پرتو مثالهایى ساده و محسوس و ملموس در حد توان کودکان براى آنان آموزش دهند.
روش قصّهگویى
زبان قصّه یا داستان یکى از مناسبترین روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان است؛ زیرا کودکان شیفته شنیدن قصّه و خواندن داستان مىباشند و این سبب مىشود تا بخش عمده تعلیم و تربیت دینى کودکان از این راه انجام پذیرد. هرچه استفاده از داستانهاى مناسب بیشتر باشد، تأثیر این آموزش و رسیدن به هدفهاى مورد نظر آن، سادهتر و سریعتر صورت مىگیرد. در اهمیّت این روش و بهرهگیرى از آن، همین بس که در قرآن کریم و تعالیم انبیاى الهى و کتابهاى آسمانى هم این روش مؤثر، یعنى زبان داستان و قصّه براى آموزش، هدایت، القاى مفاهیم و پیامهاى دینى مورد توجّه قرار گرفته است. قرآن کریم بسیارى از مفاهیم، حقایق و آموزههاى دینى را در قالب بهترین قصّهها، به زبانى ساده، جذّاب و قابل فهم براى مردم بیان نموده است. مثلاً، در داستان حضرت آدم و حضرت عیسى علیهماالسلام حقیقت و چگونگى آفرینش الهى تفسیر مىشود؛ در داستان حضرت ابراهیم علیهالسلام اثبات توحید و یگانگى خداوند و در داستان عُزَیر کیفیت معاد بیان گردید است.
از آنجا که قصه و داستان آموزهها و حقایق آموزشى را به طور غیر مستقیم بیان مىدارد، از نظر روانشناسى تربیتى نیز یکى از مهمترین و مؤثرترین روشهاى آموزشى به حساب مىآید. بنابراین، معلّمان در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مىتوانند با استفاده از این روش، مفاهیم اعتقادى دین اسلام، از قبیل مسأله توحید، نبوّت، امامت و معاد را در صورت لزوم در قالب داستانهاى مناسب و با توجّه به مقتضاى سن و حالت روحى دانشآموزان دبستانى بیان کنند.
روشیادآورى نعمتهاى الهى
خداوند متعال نعمتهاى مادى و معنوى فراوانى براى بشر آفریده است. به عبارتى، خداوند انسان را سرشار از نعمتهاى خویش نموده و همه نوع نعمت در اختیار او قرار داده است. در قرآن، نعمتهاى الهى بر دو گونهاند: نعمتهاى ظاهرى و نعمتهاى باطنى؛ چنانکه قرآن کریم در کریمه 20 سوره «لقمان» مىفرماید: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً»؛ نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است. در اینکه منظور از نعمتهاى «ظاهر» و «باطن» در آیه چیست، مفسّران بسیار سخن گفتهاند. در احادیثى که از پیامبر مکّرم اسلام صلىاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام نقل شده است، نعمت ظاهرى را رزق و آفرینش نیکو و توحید و نبوت و اسلام، و نعمت باطنى را ولایت و مودت اهلبیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله دانستهاند.(45) از سوى دیگر، قرآن کریم در آیاتى چند به یادآورى نعمتهاى الهى سفارش نموده است. براى مثال، در کریمه 3 سوره «فاطر» مىفرماید: «یا اَیُّهَاالنّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالق غیرُاللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ و الْارضِ لااله اِلاّ هُوَ فَاَنّى تُؤفَکُون.»(46) همچنین یکى از روشهاى تربیتى پیامبران الهى، یادآورى نعمتهاى الهى مىباشد تا به این وسیله گرایش انسانها را به سوى صاحب نعمت برانگیزند و سپاسگزارى از نعمتدهنده را، که از گرایشهاى ریشهدار و فطرى انسان است، در آنان بیدار سازند. چنانکه حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام در اینباره مىفرماید: «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ، وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکّروُ هُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ.»(47)
از اینرو، در دوره دبستان با توجه به تمایلات فطرى و گرایشهاى ذاتى پاک و دست نخورده کودکان بهتر مىتوان از روش یادآورى نعمتهاى الهى در آموزش و تعمیق بینش الهى آنان استفاده کرد. یادآورى نعمتهاى خداوند مىتواند به تقویت و تعمیق شناخت کودک در مسأله خداشناسى کمک کند تا بتواند ولى نعمت خود را بشناسد و وظایف خود را از قبیل شکرگزارى و ایمان به او، ایفا کند. با یادآورى نعمتهاى الهى مىتوان ذهن کودک را به خداى مهربان متوجه کرد و میل و گرایش او را نسبت به خدایى که همه چیز را آفریده و به همه کمک مىکند، جلب نمود. بر این اساس، در تدریس و آموزش خداشناسى و معاد به کودکان، باید بیشتر بر محبت و عشق الهى به همه انسانها و به ویژه نیکوکاران و دادن پاداش و نعمتهاى بهشتى به آنان در روز قیامت تأکید کرد و آنان را نسبت به خدا و رحمت او امیدوار و علاقهمند ساخت و از بیان عذاب و رنج دوزخ، که زندگى پس از مرگ را به گونهاى وحشتناک و دهشتانگیز ترسیم نماید، خوددارى کرد.
روش نمایشى (نمادین)
منظور از نمایش، مجسّم کردن و به صورت مشهود و محسوس درآوردن پیامها و آموزههاست. روش نمایشى یکى از روشهاى آموزشى است که داراى تأثیر فوقالعادهاى مىباشد و از راه آن مىتوان آموزههاى دینى را در قالبهاى قابل مشاهده و به گونهاى روشن، آسان و محسوس به کودکان آموزش داد. نمایشى کردن مفاهیم عقلى و انتزاعى، به ویژه براى کودکان با توجه به غلبه برخورد حسّى آنان، موجب مىشود که اینگونه مطالب بهتر درک شود و یادگیرى عمیقترى صورت پذیرد؛ معمولاً کودکان، خاطرات نمایشى را که در کودکى دیدهاند، به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه، تا آخر عمر در حافظه خود حفظ و نگهدارى مىکنند. اصولاً استفاده از روش نمایشى، و به صورت محسوس و مشهود در آوردن مفاهیم و مسائل آموزشى، از جمله روشهایى است که در قرآن کریم نیز فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. قرآن کریم با استفاده از روش نمایشى توانسته است اصول اعتقادى را اثبات و براى عموم مردم قابل درک و فهم نماید. قرآن کریم هنگامى که ـ مثلاً ـ درصدد تقویت ایمان مخاطبان به زندگى پس از مرگ و مسأله معاد مىباشد، به ارائه نمونههاى مشابه حسّى و قابل مشاهده در این دنیا مىپردازد؛ یکى از نمونههاى عینى که قرآن مجید بارها به آن پرداخته و براى اثبات این امر در برابر چشم همگان به معرض نمایش قرار داده، زنده شدن مجدد گیاهان مىباشد.(48) علاوه بر تعالیم وحى، معصومان علیهمالسلام نیز در پارهاى از موارد براى محسوس و مجسّم نمودن مفاهیم و حقایق دینى از روش نمایشى استفاده نمودهاند. پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله در موارد متعددى، مانند آموزش نماز و حج از این روش استفاده نموده و به مردم مىفرمودند: «صَلُّواکَمارَاَیْتُمُونى اُصَلّى»؛(49) نماز بگزارید، آنگونه که مىبینید من نماز مىگزارم. در حدیثى آمده است که روزى عدهاى از بزرگان یهود به مدینه آمدند و از حضرت على علیهالسلام در مورد خدا سؤالاتى نمودند؛ از جمله درباره معنى جمله «اَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ یعنى چطور ما به هر طرف رو کنیم، به طرف خدا هستیم؟ حضرت على علیهالسلام به ابن عباس دستور داد هیزمى آماده نموده و آتشى را برافروزند، آنگاه از آنان سؤال کرد: صورت آتش به کدام جهت است؟ گفتند: ما که براى شعله آتش صورتى نمىیابیم؛ یعنى شعله آتش که پشت و رو ندارد. آنگاه حضرت فرمود: «کَذلِکَ ربّى اینما تولوا فثم وجه الله»؛ یعنى همانگونه که شعله پشت و رو ندارد و شما در هر طرف آن باشید، روبه روى آن هستنید، خدا نیز پشت و رو ندارد.(50)
بنابراین، طبیعى است که جنبه آموزشى روش نمایشى مؤثرتر و پرجاذبهتر از روش گفتارى صرف است؛ چرا که روش نمایشى همزمان گوش و چشم مخاطب را به کار مىگیرد. از اینرو، در آموزش مفاهیم دینى کودکان لازم است تا آنجا که امکان دارد مواد و مطالب آموزشى به صورت نمایشى ارائه گردد. آموزش بسیارى از مفاهیم دینى اعمّ از اصول و مبانى ارزشى، اعتقادى و احکام عملى با استفاده از روش نمایشى قابل آموزش پذیر است. مثلاً، در ارتباط با خداشناسى، معلم مىتواند دانشآموزان را به نزدیک ساختمانى که عدهاى مشغول ساخت و تکمیل آن هستند ببرد تا آنان با مشاهده زحمات و تلاشهاى فراوانى که براى بناى آن صورت مىگیرد، به این نتیجه برسند که ساختمانى به این کوچکى و بساطت نیازمند سازندهاى است، پس این زمین و آسمانها و دیگر مخلوقات عالم که بسیار عظیمتر و شکوهمندتر مىباشند، محتاج خالقى آگاه و توانا است.
جمعبندى و دستاوردها
از آنجا این پژوهش در دو بخش «اصول» و «روشهاى آموزش» مفاهیم دینى به کودکان دبستانى مىباشد، به دستاوردهاى هر بخش جداگانه اشاره مىکنیم. به نظر مىرسد در میان اصول مطرح شده، آنچه بسیار مهم مىباشد، اصل آگاهى بخشى در آموزش مفاهیم دینى است. در دیدگاه اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه مفاهیم و آموزههاى اعتقادى، امورى هستند که با سرشت اولیه و دستنخورده کودک و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگارند. چنانکه آیه 30 سوره «روم» خود شاهدى بر همین دست مایههاى فطرى است. فطرى بودن مفاهیم اعتقادى حاکى از این است که پیش از هر نوع آموزشى، نوعى کشش به سمت دین، خدا و معاد در نهاد کودک وجود دارد که مىتواند پرورش یابد و شکوفا شود. روایت نبوى «کل مولود یولد على الفطرة»(51) نیز بر همین امر دلالت دارد. بر این اساس، آموزش مفاهیم دینى به کودکان، علىرغم اعتقاد کسانى که آن را در سنین کودکى مناسب نمىدانند، ممکن و قابل اجراست؛ زیرا ما در آموزش مفاهیم دینى به کودکان هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبى بیرون از وجود کودک نیستیم، بلکه غرض از آموزش اعطاى بینش و آگاهى، یا به عبارتى، رشد و شکوفاسازى امورى است که در سرشت کودک نهاده شده و فطرى اوست. به همین دلیل، در آموزش و انتقال مفاهیم و آموزههاى مبتنى بر فطرت، دیگر جایى براى خشونت و سختگیرى، تحمیل عقیده، القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمىماند؛ چرا که این مفاهیم با آموزش بر اساس فهم و آگاهى به هیچ وجه سازگار نیست. از اینرو، مهمترین اصلى که باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد توجه معلمان و مربیان قرار گیرد، اصل آگاهى بخشى است و اصول دیگر نیز با توجه به این اصل مهم و اساسى قابل اجرا مىباشند. اما در میان روشهاى مطرح شده نیز، آنچه بسیار مهم مىباشد، استفاده از روش نمایشى در آموزش مفاهیم دینى است. تجربههاى آموزشى ثابت کرده است مفاهیم و آموزههایى که با استفاده از روش نمایشى آموزش داده مىشود، علاوه بر سهولت در یادگیرى، از جهت کیفى نیز بهتر و پایدارتر است. استفاده از روش نمایشى از روزگاران پیشین در مراسمهاى دینى و اعتقادى نقش داشته و مانند زبانى مناسب براى بیان حالت و ویژگىهاى عاطفى و باورهاى اعتقادى به کار رفته است. در جامعه و قبیلههاى ابتدایى، مراسم دینى بیشتر با استفاده از روش نمایشى بوده، تا آنجا که تاریخچه نمایش و تئاتر امروزى به مراسم و آیینهاى مذهبى باز مىگردد. به دلیل آنکه کودکان دبستانى ظرفیت درک و دریافت حقایق انتزاعى را ندارند، از اینرو، با استفاده از روش نمایشى مىتوان آموزههاى دینى را در قالبهاى قابل مشاهده و به گونهاى روشن، آسان و محسوس به آنان آموزش داد.
کدام روش کارآمدتر است؟
الف. پیشنهادهاى نظرى
1. به دلیل آنکه نظام آموزشى در دین اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روشهاى آموزشى است، این پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روشهاى آموزش مفاهیم اعتقادى اسلام به کودکان دبستانى بود که مورد بررسى قرار گرفت. از اینرو، پیشنهاد مىشود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.
2. در این پژوهش، اصول و روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پیشنهاد مىشود شبیه چنین پژوهشى در مقاطع مختلف تحصیلى (دوره راهنمایى و دبیرستان) نیز به عنوان مکمل انجام گیرد.
3. انجام پژوهشهاى میدانى گسترده و در سطح وسیع با عنوان «بررسى توانایىهاى شناختى و عاطفى کودکان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مىتواند موضوع پژوهشهاى دیگرى قرار گیرد که کاملکننده این پژوهش باشد.
ب. پیشنهادهاى کاربردى
1. به دلیل آنکه در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره ابتدایى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دینى باید علاوه بر آگاهى صحیح از دین اسلام و التزام عملى به ارزشهاى اسلامى، با ویژگىهاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودک که موضوع روانشناسى رشد کودک است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ویژه مفاهیم اعتقادى را به نحوى مؤثر به کودکان آموزش دهند.
2. نظر به ویژگىهاى رشد روانى در این دوره، طرح جنبههاى استدلالى معارف اعتقادى به کودکان دبستانى کار درستى نیست و شایسته است آموزگاران در آموزش مفاهیم دینى و اعتقادى بیشتر پىآمدهاى دنیایى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روشهاى آموزشى مناسب این دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.
3. از آنجا که دانشآموزان در دوره ابتدایى، (به ویژه در سالهاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و کار دارند، پیشنهاد مىشود معلمان دینى کودکان در تدریس و آموزش توحید، معاد و جلوههاى نظم و هدفمندى طبیعت، از ابزارهاى کمک آموزشى همچون عکس، اسلاید و فیلمهاى آموزشى استفاده نمایند.
4. براى حفظ نشاط و شادابى کودکان در آموزش مفاهیم دینى، پیشنهاد مىشود از شیوههاى تشویقى متناسب با روحیه کودکان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهیز گردد.
پىنوشتها
1ـ برگرفته از: پایان نامه «اصول و روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى» مقطع کارشناسى ارشد، رشته علوم تربیتى، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى قدسسره . على مقدسىپور، بهار 1381.
2ـ قال على علیهالسلام : «العلم من الصغر کالنقش فى الحجر»؛ یادگیرى و آموزش در خردسالى، بسان کندن نقش روى سنگ پایدار است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، باب 7، روایت 13، ص224.)
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، باب 11 ـ فى وصیته لکمیل بن زیاد النخعى، ص 267.
4ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، باب من عمل بغیر علم، ح1، ص 43.
5ـ قال النبى: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم» (کافى، ج1، روایه 15، ص 23.)
6ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ماده اصل و فرهنگ معین، ماده اصل.
7ـ على شریعتمدارى، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 11.
8ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، چ چهارم، تهران، انتشارات مدرسه، 1376، ص 64.
9ـ لغتنامه دهخدا، ماده روش.
10ـ لسان العرب و اقرب الموارد، ذیل ماده نهج.
11ـ امان الله صفوى، کلیات روش و فنون تدریس، چ پنجم، تهران، انتشارات معاصر، 1374، ص 238.
12ـ فرهنگ معین، لغتنامه دهخدا، ماده آموزش.
13ـ حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، پژوهش صفوان عدنان، الطبعه الاولى، دمشق، دارالقلم، 1416، ص 580.
14ـ على تقىپور ظهیر، مبانى و اصول آموزش و پرورش، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 28.
15ـ علىمحمد کاردان و دیگران، فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1، تهران، سمت، 1372، ص 336.
16ـ علىاکبر سیف، روانشناسى پرورشى، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 14.
17ـ ناصر بىریا و دیگران، روانشناسى رشد (2)، چ اول، تهران، سمت، 1375، ص 614.
18ـ موریس دبس، مراحل تربیت، ترجمه علىمحمد کاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374، ص 66.
19ـ بحارالانوار، ج 3، ص 281.
20ـ محمد محمدى رىشهرى، العلم والحکمه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، 1376، حدیث 1311.
21ـ همان، حدیث 1308.
22ـ مرتضى مطهرى، سیرى در سیره نبوى، انتشارات صدرا، 1367، ص 209.
23ـ وسایل الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 86، ص 199.
24ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ذیل آیه 106 اسراء.
25ـ وسایلالشیعه،ج15، ص 194 -193.
26ـ میرعبدالحسین نقیبزاده، نگاهى به فلسفه آموزش پرورش، چ هفتم، تهران، طهورى، 1375، ص 147.
27ـ محمد غزالى، میزان العمل، ترجمه علىاکبر کسمایى، تهران، سروش، 1376، ص 138.
28ـ العلم و الحکمه فى الکتاب و السنه، همان ، حدیث 780.
29ـ همان، حدیث 1005.
30ـ همان، حدیث 165.
31ـ وسایلالشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ص 194.
32ـ «بگو: این راه من است! من و پیروانم، با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم. منزه است خدا و من از مشرکان نیستم.»
33ـ اصول کافى، ج 1، روایه 3، ص 36.
34ـ على شریعتمدارى، روانشناسى تربیتى،تهران،امیرکبیر،1370،ص344ـ345.
35ـ مرتضى مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1374، ص 24.
36ـ عبدالعظیم کریمى، کودک و مدرسه، تهران، تربیت، 1378، ص 23.
37ـ آمدى، غررالحکم، حدیث 6564.
38ـ علىاکبر شعارىنژاد، روانشناسى، تهران، اطلاعات، 1372، ص 132.
39ـ زینالدین بن على عاملى، منیته المرید فى ادب المفید و المستفید، قم، مکتبالاعلامالاسلامى، 1368، ص 196.
40ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، تهران، انتشارات خوارزمى، 1369، ص 227.
41ـ محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، جلد چهارم از دوره پانزده جلدى، تهران، انتشارات اسلامى، بىتا، ص 442.
42ـ محرم آقازاده و محمد احدیان، راهنماى روشهاى نوین تدریس، تهران، آییژ، 1378، ص 167.
43ـ براى آشنایى ر. ک. به: تفسیر امثال القرآن، اسماعیل اسماعیلى، چاپ سوم، تهران، اسوه، جلد دوم و سوم، 1368.
44ـ نگارنده، پایاننامه، ص 72ـ 73.
45ـ بهاءالدین خرمشاهى، دانشنامه قرآن و قرآنشناسى، ج دوم، تهران، دوستان و ناهید، 1377، ص 2247.
46ـ «اى مردم به یاد آورید نعمتهاى خدا را بر شما؛ آیا آفرینندهاى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوى باطل منحرف مىشوید؟»
47ـ نهجالبلاغه، خطبه اول.
48ـ براى آگاهى بیشتر در این زمینه به مضامین آیات: ق: 9و11 / روم: 19و50 / حج: 5 و 6 / فصلت: 39 / فاطر: 9 / اعراف: 57 توجه نمایید.
49ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج85، ص 276.
50ـ حسن الدیلمى، ارشادالقلوب، المجلّد الثانى، پژوهش سید هاشم میلانى،قم،دارالاُسوه،1375ش، ص 175.
51ـمحمدباقرمجلسى،پیشین،ج3،ص281.
--------------------------------------------------------------------------------