آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

در رابطه با چگونگى آموزش مفاهیم دینى به کودکان اختلاف‏نظرهایى وجود دارد. گروهى معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینى داد و گروهى عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهاى معصومان علیهم‏السلام ، آموزش مفاهیم دینى از هنگام تولد شروع مى‏شود و آموزش در دوره کودکى پایه و اساس در دوره‏هاى دیگر است.(2) از طرفى، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایى ذهنى کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیرى دلسرد و یا در یادگیرى او اختلال ایجاد نماید. از این‏رو، آموزش مفاهیم دینى به کودکان گرچه امرى بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهى و شناخت اصول و روش‏هاى آموزشى متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام هیچ حرکتى نیست مگر این‏که انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهى دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الى مَعرِفَه.»(3)
آموزش مفاهیم دینى نیز مانند هر علم دیگرى نیاز به شناسایى و به کارگیرى اصول و روش‏هاى صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همان‏گونه که شناخت خصوصیات و توانایى‏هاى کودکان در بهینه‏سازى آموزش مفاهیم دینى امرى مسلم است، شناخت اصول و روش‏هاى مربوط به آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینى کودکان بدون توجه به اصول و روش‏هاى صحیح آموزشى انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق علیه‏السلام خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلى غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(4) کسى که بدون بصیرت دست به انجام کارى مى‏زند، مانند رونده در بیراهه‏اى است که هرچه سرعتش بیش‏تر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپى آن مى‏باشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینى با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنى خود مطالب دینى را مى‏فهمند و برآن اساس، جهان‏بینى خود را مى‏سازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(5) اگر آموزش مفاهیم دینى براى دانش‏آموزان دوره ابتدایى به گونه‏اى حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازنده‏اى برخوردار نمى‏گردد، بلکه مى‏تواند پیامدهاى زیانبارى به دنبال داشته باشد. از این‏رو، هدف اصلى این مقاله دستیابى به اصول وروش‏هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان با مرورى بر آیات و روایات اسلامى، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامى است.
مفهوم‏شناسى واژه‏هاى کلیدى
اصول
اصول جمع اصل، واژه‏اى است عربى به معناى بیخ، بنیاد، ریشه، پایه و بن هر چیزى.(6) در اصطلاح، براى اصول تعاریف متعددى شده است. برخى از نویسندگان معتقدند که اصول تعلیم و تربیت عبارت است از نظریه‏ها و قواعد نسبتا کلى که در بیش‏تر موارد صادق است و باید راهنماى مربیان، معلمان، مدیران، اولیاى فرهنگ و والدین دانش‏آموزان در کلیه اعمال تربیتى باشد.(7) و از نگاه بعضى دیگر، اصول به دستورالعمل‏هاى کلى گفته مى‏شود که بر مبانى مبتنى‏اند(8) و مقصود از اصول در این بحث عبارت است از قواعد و دستورالعمل‏هاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهش‏هاى روان‏شناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت.
روش
روش در کتاب‏هاى فارسى معانى گوناگونى دارد؛ نظیر: طرز، طریقه، شیوه، اسلوب، سبک و راه.(9) در عربى نیز معادل با کلمات «المنهج» و«المنهاج» و یا «الطریق الواضح» (راه روشن) آمده است.(10)
روش در اصطلاح به معناى «راه انجام هرکارى» است. از این‏رو، روش تدریس نیز عبارت از راه منظم، با قاعده و منطقى براى ارائه درس مى‏باشد.(11) مقصود از روش دراین بحث عبارت است از سازوکارها و شیوه‏هاى ایجاد یا دگرگون‏سازى رفتار و ویژگى‏هاى کودک که در مقایسه با اصول مشخص‏تر و کاربردى‏تر است.
آموزش
آموزش در کتاب‏هاى لغت فارسى به معنى یاد دادن،تعلیم‏وآموختن‏تعریف‏شده‏است.(12)
در اصطلاح، براى آموزش تعریف‏هاى متعددى شده است. راغب در مفردات مى‏نویسد: «اَلتَّعلیمُ اخْتُصَّ بِما یکُونُ بِتَکْریر وَ تکْثیر حَتّى یَحْصُلَ مِنْهُ اَثَرٌ فى نَفْسِ المُتَعَلِّم»؛(13) آموزش آن است که با تمرین و تکرار زیاد، از آن اثرى در ذهن و نفس دانش آموز پدید مى‏آید.
از نگاه برخى، «آموزش به معناى انتقال معلومات و مهارت‏ها به دیگران است، به طورى که این معلومات و مهارت‏ها به کار آیند و موجب تحول و دگرگونى در رفتار شوند.»(14) و از نگاه برخى دیگر، «آموزش براین دلالت دارد که کسى (معلم یا مربى) کارى کند تا دیگرى امرى را واجد شود؛ به این معنى آموزش براى آن است که دانش‏آموز واجد علم و آگاهى گردد.»(15) مؤلف محترم کتاب روان‏شناسى پرورشى در تعریف آموزش مى‏نویسد: «آموزش عبارت است از فعالیت‏هایى که به منظور ایجاد یادگیرى در یادگیرنده، از جانب آموزگار یا معلم طرح‏ریزى مى‏شود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مى‏یابد.»(16) بنابراین، آموزش به عنوان وسیله و زمینه‏ساز پرورش است که بیش‏تر دربعدشناختى‏وذهنى‏مطرح‏مى‏باشد.
مفاهیم دینى
مقصود از دین در این پژوهش، دین اسلام است نه مطلق دین و نه هرگونه معرفتى که منشأ الهى و شهودى دارد. بر این اساس، محتواى دین اسلام به سه بخش تقسیم مى‏شود: اعتقادات، اخلاق و احکام (قوانین). منظور از آموزش مفاهیم دینى همان مفاهیم اعتقادى دین اسلام است؛ زیرا مفاهیم اعتقادى ـ که بنابر عقیده تشیّع عبارت است از توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت ـ در حقیقت، پایه و اساس معارف اسلامى را تشکیل مى‏دهند؛ آموزش آن‏ها به کودکان دبستانى ـ که در ادبیات روان‏شناختى ژان پیاژه در مرحله عملیات عینى قرار دارند ـ از آموزش سایر معارف اسلامى مشکل‏تر به نظر مى‏رسد. از این‏رو، ضرورى است که در این پژوهش، توجّه بیش‏تر خود را به شناسایى اصول و روش‏هاى مناسب در آموزش مفاهیم اعتقادى به کودکان اختصاص دهیم.
ویژگى‏هاى کودکان دبستانى
شناخت صحیح استعدادها، توانایى‏ها، کاستى‏ها، نیازها و نیروهاى جسمانى و روانى کودکان در مراحل مختلف سنى از عوامل بسیار مهم و کارساز امر آموزش و پرورش به شمار مى‏آید. نخستین ویژگى کودکان دبستانى این است که نوآموز سال اول دبستان از هر حیث با نوجوان دبیرستانى تفاوت دارد. بر این اساس، در این پژوهش به بررسى و شناسایى بخش‏هایى از توانش‏هاى شناختى کودکان دبستانى خواهیم پرداخت که ارتباط بیش‏ترى با آموزش پذیرى مفاهیم دینى این دوره دارد.
کودک در این دوره وارد مرحله جدیدى از رشد عقلى (ذهنى) مى‏شود که پیاژه آن را مرحله «عملیات عینى» نامیده است. «این دوره، به این دلیل عملیات عینى خوانده مى‏شود که با وجود رشد استعدادهاى ذهنى و عقلى در کودک، هنوز عملیات ذهنى وابستگى به جهان خارج دارد و حل مسائل در گرو ارتباط مستقیم و عینى است.»(17) به اعتقاد پیاژه، کودکان در این دوره از نظر احساسات و عواطف بیش‏تر به بزرگسالان شباهت دارند، ولى در تفکراتشان با آنان بسیار متفاوت هستند. در این دوره هرچند از سرعت رشد بدنى کاسته مى‏شود، اما رشد عقلى همچنان به سرعت دوره قبلى (در جهت آشنایى با مفاهیم گوناگون) ادامه مى‏یابد، حتى اندیشه و استدلال پیشرفت بیش‏ترى دارد. آشنایى کودک با مفاهیم نگهدارى ذهنى، از جمله نشانه‏هاى روشن رشد عقلى کودک در این دوره مى‏باشد. منظور از نگهدارى ذهنى این است که اگر ظاهر اشیاى خارجى (از جهات مختلف) تغییر کند، وضع آن‏ها در ذهن کودک ثابت مى‏ماند و او چنین تشخیص مى‏دهد که این اشیاى به ظاهر تغییر کرده، همان اشیاى سابق هستند و فرقى نکرده‏اند.
موریس دبس نیز درباره رشد و تحول عقلى کودک دوره ابتدایى مى‏گوید: «در این دوره، فکر هیأت جدیدى به خود مى‏گیرد. فکر مرکب از مناسبات، جانشین فکر در هم آمیخته دوره پیشین مى‏گردد و کودک به مدد آن از جهان خارجى تعبیرى مى‏کند که به علم ما درباره جهان بسیار نزدیک‏تر است... بر اثر رشد و اثرگذارى‏هاى محیط تربیتى، فکر کودک حول چند مفهوم اساسى، یعنى مفهوم زمان، مکان، عدد، علت، حرکت و نظایر آن که معلومات محسوس را متحد مى‏سازند، سازمان مى‏یابد.»(18)
یکى از اساسى‏ترین ویژگى‏ها که مى‏تواند درآموزش مفاهیم دینى به ما کمک کند وجود گرایش دینى و میل به سوى امور مذهبى در کودک است. ما معتقدیم، مفاهیم اساسى دین اسلام، از قبیل اعتقاد به خدا و دین، امورى هستند که با سرشت اولیه و دست نخورده کودک، و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگار است. علاقه‏مندى کودک به دین و خدا اکتسابى نیست، بلکه این علاقه در درون او وجود دارد و در سنین پس از بلوغ به شکوفایى آشکار مى رسد. کودک فطرتى خدا آشنا دارد، تعلیم و تربیت در اصل عهده‏دار رشد و شکوفایى و تقویت این گرایش‏هاى فطرتى است و معلم پرورش‏دهنده آن‏هاست. در این زمینه، به فرمایش پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اشاره مى‏نماییم که فرمود: «کل مولود یولد على الفطرة حتى یکون ابواه یهودانه و ینصرانه»؛(19) هر نوزادى با فطرت خدایى به دنیا مى‏آید و این پدر و مادر او هستند که او را از مسیر فطرت سلیم خود منحرف ساخته، یهودى یا نصرانى مى‏سازند.
اصول آموزش مفاهیم دینى به کودکان
همان‏گونه که در بخش مفهوم‏شناسى گذشت، اصول عبارت است از قواعد و دستورالعمل‏هاى کلى مبتنى بر تعالیم دینى، پژوهش‏هاى روان‏شناسى و نظریات دانشمندان تعلیم و تربیت، که به منزله راهنماى عمل، در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد استفاده قرار مى‏گیرند. بنابراین، در این پژوهش، به بررسى این اصول مى‏پردازیم.
اصل سهولت
منظور از اصل سهولت این است که در آموزش مفاهیم دینى به کودکان، باید توان شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان را در نظر گرفت و از زیاده‏روى، خشونت و سخت‏گیرى در روند آموزشى پرهیز نمود؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینى، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیرى آموزه‏هاى دینى است و نه صرفا انتقال آگاهى‏هاى دینى. از این‏رو، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همواره این سخن را تکرار نموده‏اند که «آموزش دهید و آسان بگیرید و سخت‏گیرى نکنید»؛(20) چرا که «خداوند مرا سخت‏گیر و سرسخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگارى آسان‏گیر مبعوث نموده است.»(21) شهید مطهرى نیز نقل مى‏کند: «پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏گاه که معاذ بن جبل را براى تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود: «یا مَعاذُ بَشّروَ لاتُنَفِّرْ وَ یَسّرْوَ لاتُعَسِّرْ»؛ مى‏روى براى تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کارى بکن که مردم مزایاى اسلام را درک بکنند و از روى میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. نکته‏اى که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشَّر وَ لا تُنَفِّرْ»؛ کارى نکن که مردم را از اسلام فرار بدهى و متنفر بکنى. مطالب را طورى تقریر نکن که عکس‏العمل روحى مردم فرار از اسلام باشد.(22)
حال با توجه به اصل آسان‏گیرى در آموزش‏هاى اسلامى، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى به کودکان از اهمیت بیش‏ترى برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسى ویژگى‏هاى کودکان بیان شد، مفاهیم دینى امورى هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازى به تحمیل و سخت‏گیرى ندارند، سخت‏گیرى زمانى است که آموزه‏هایى خلاف خواست فطرى کودک به گونه‏اى براى او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این، مفاهیم و آموزه‏هاى دینى سهل و آسان، زمینه‏هاى درونى و انگیزشى لازم را براى کودک فراهم نموده، او را به یادگیرى مفاهیم و حقایق دینى علاقه‏مند مى‏سازد. چنان‏که خشونت و سخت‏گیرى در امر آموزش مفاهیم دینى، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیات‏بخش آن بدبین نموده، آثار و پى‏آمدهاى ناگوارى در روحیه لطیف او باقى خواهد گذاشت. بنابراین، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینى کودک چنان مهم است که ائمه معصومین علیهم‏السلام در سخنان نورانى خویش والدین را بدان سفارش نموده‏اند. بنابر مضمون روایتى از امام صادق علیه‏السلام به نقل از رسول مکرّم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، «والدین کارى را که انجام آن براى کودک آسان و ساده است بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وى سنگین و غیر قابل تحمّل است از او انتظار نداشته باشند.»(23)
اصل تدریج
اصل تدریج و رعایت توان و استعداد دانش‏آموز از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالى توانایى‏هاى جسمى، ذهنى و عاطفى یکسانى ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه آن دوره ظاهر مى‏شود.
قرآن کریم در طول 23 سال به تدریج بر پیامبر نازل گردید که خداوند در کریمه 106 از سوره «اسراء» به این نکته اشاره مى‏فرماید: «وَ قُرآنا فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْث وَ نَزَّلناهَّ تَنزیلاً»؛ و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را به تدریج نازل کردیم.
مفسّران در بیان علل نزول تدریجى آیات قرآن مطالب فراوانى نوشته‏اند که بررسى همه آن‏ها از حوصله این مقاله بیرون است و در این‏جا تنها به دیدگاه علامه طباطبائى اشاره مى‏کنیم. به عقیده ایشان، نزول آیات قرآن به تدریج به خاطر بلوغ و رشد استعداد مردم در تلقّى معارف اعتقادى و احکام فرعى و عملى آن است.(24)
خلاصه آن‏که، قرآن با در نظر داشتن سطح درک و فهم مردم، به مرور احکام اسلام را بیان فرموده، به گونه‏اى که فهم و پذیرش آن براى آنان ممکن باشد. بنابراین، آموزش مفاهیم دینى به کودکان باید تدریجى باشد و آنان را به تدریج و آرام آرام با مفاهیم دینى آشنا نمود. در تعالیم اسلامى توصیه‏هایى در این زمینه وجود دارد که ما تنها به ذکر یک روایت اکتفا نموده و نتیجه‏گیرى مى‏کنیم.
امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام در حدیث مفصلى آموزش مفاهیم دینى کودکان را در سنین مختلف بیان فرموده است: «در سه سالگى کلمه توحید "لااله الاالله" را به کودک بیاموزید، سپس او را رها کنید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آن‏گاه "محمد رسول الله" را به او یاد بدهید، سپس تا چهارسالگى او را رها سازید و در چهار سالگى صلوات بر محمد را به او بیاموزید...»(25)
بر این اساس، دانشمندان تعلیم و تربیت ـ با توجه به توانایى‏هاى ویژه دوران کودکى ـ در آموختن مفاهیم و معارف، رعایت اصل تدریج را مسأله مهمى تلقّى نموده‏اند که غفلت از آن نتایج جبران‏ناپذیرى به بار خواهد آورد. در این مجال به آراء تنى چند از آنان اشاره مى‏کنیم.
به نظر پستالوزى (J. H. Pestalozzi 1827 ـ 1746)، مربى بزرگ تعلیم و تربیت سوییسى، آموزش کودک باید بر اساس مراحل رشد طبیعى آدمى صورت گیرد. بر همین اساس، دست یافتن کودک به مرحله بعدى را، آن‏گاه براى او ممکن مى‏داند که مرحله نخست را پیموده باشد. وى ـ با توجه به اصل تدریج در آموزش ـ سرعت و شتابزدگى را زیان آور دانسته، مى‏گوید: «طبیعت، شایستگى‏هاى برتر آدمى را همانند گوهرى که در صدف پنهان است، در او پنهان کرده است. اگر صدف را پیش از وقت بشکنید، گوهرى ناقص خواهید یافت.»(26) غزالى در کتاب میزان العمل مى‏نویسد: «یکى دیگر از وظایف معلم این است که به قدر فهم فراگیر سخن گوید و یکباره در تربیت نخست، آنان را از امور آشکار به موارد دقیق، و از ظاهر و علنى به پنهان و خفى منتقل نکند...»(27)
بنابراین، آموزش مفاهیم دینى داراى مراحل و درجات است و این مراحل و درجات به دلیل تفاوت در رشد استعدادهاى شناختى، عاطفى، انگیزشى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات دانش‏آموزان است، به گونه‏اى که نمى‏توان هر مطلبى را در هر مرحله‏اى آموزش داد، بلکه مطالب باید متناسب با سطح فکر و قدرت درک دانش‏آموزان باشد. به عنوان مثال، آموزه‏هاى وجود خداوند، توحید، معاد و مانند آن‏ها در دوره ابتدایى نمى‏تواند در قالب استدلال‏هاى پیچیده عقلانى و مفاهیم انتزاعى آموزش داده شوند، بلکه باید با زبانى ساده، جذاب و آسان بیان گردند؛ و مفاهیم انتزاعى، براهین فلسفى و منطقى را به دوره‏هایى موکول کرد که استعداد لازم براى فهم آن‏ها در دانش‏آموزان پدیده آمده باشد.
اصل مداومت و استمرار
در مکتب اسلام، آموزش امرى است مداوم و مستمر، و مسلمان همیشه باید در وادى آموزش و فراگیرى باشد، همان‏گونه که در حدیث آمده است: «اُطلُب العِلم مِنَ المَهدِ اِلىَ الْلَحْدِ.»
چنین گفت پیغمبر راستگوىزگهواره تا گور دانش بجوى
کسب علم و فراگیرى امر دایمى تلقّى شده است و تحصیل علم از نظر اسلام زمان معین و مشخصى ندارد، چنان‏که امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ حال»(28) و حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «لایُحرِز العِلمَ الا ّمَن یُطیِلُ دَرْسَهُ»؛(29) بر دانش و معرفت دست نیابد، مگر کسى که در تحصیل خویش مدوامت نماید؛ زیرا که به فرموده آن حضرت، دانش و معرفت پایان نمى‏پذیرد.(30)
بنابراین، همان‏گونه که گذشت، از نظر اسلام، آموزش مفاهیم و حقایق دینى امرى است که باید تا پایان عمر استمرار یابد و آدمى تحت تأثیر آن باشد، لکن دوران کودکى و نوجوانى را مى‏توان دوران ملازمت و مداومت آموزه‏هاى دینى از نظر اسلام دانست که باید والدین و مربیان بر این امر نظارت داشته و هدایت نمایند. در این‏باره تنها به ذکر یک روایت از امام صادق علیه‏السلام بسنده مى‏کنیم که فرمود: «اَلغُلامُ یَلعَبُ سَبْعَ سِنیَن وَ یَتَعلَّم الکتابِ سَبعَ سنِینَ و یَتَعلَّمُ الحَلالَ وَ الَحرام سَبْعَ سِنینَ»(31)؛ کودک به مدت هفت سال باید بازى کند و به مدت هفت سال باید آموزش خواندن ببیند و به مدت هفت سال باید تعلیم حلال و حرام داده شود.»
بنابراین، از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که آموزش مفاهیم دینى در دوران کودکى از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است، چنانچه آموزه‏هاى دینى در این دوران انجام نپذیرد، به آموزش در بزرگسالى نمى‏توان امید چندانى داشت. به عبارتى، اهمیت آموزش آموزه‏هاى دینى به کودک از سویى و طولانى بودن دوره ساختار ذهنى و روانى کودکى انسان از سوى دیگر، استمرار و مداومت در آموزش مفاهیم دینى به کودک را مى‏طلبد. از این‏رو، باید به موازات رشد عقلى و تحول روانى کودک، مفاهیم اعتقادى را به کودک انتقال داد و از شتاب و فشار بى‏مورد در این امر پرهیز نمود.
اصل آگاهى بخشى
آموزش مبتنى بر بصیرت و آگاهى دانش‏آموز از اصول اساسى نظام آموزشى اسلام است. در منابع اسلامى، آیات و روایات فراوانى وجود دارد که علم و آگاهى را مى‏ستاید و مردم را به سوى آن مى‏خواند و تشویق مى‏کند و از جمود و تقلید کورکورانه و بدون تفکّر و تعقّل بر حذر داشته و به شدت نکوهش مى‏نماید؛ مثلا، کریمه 108 سوره «یوسف» مى‏فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبیلى أَدْعُوا الىَ اللّهِ عَلى بَصیرة أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنى وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مااَنَا مِنَ الْمُشرِکین.»(32) در این آیه، خداوند از انسان ها مى‏خواهد بر اساس بصیرت و آگاهى رفتار نمایند و دین حق را بپذیرند، و شیوه دعوت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز بر اساس آگاهى است.
از این‏رو، در نظام آموزشى اسلام دیگر جایى براى تحمیل عقیده و القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمى‏ماند؛ چرا که اصولاً این مفاهیم با مفهوم پذیرش بر اساس بصیرت و آگاهى، به هیچ وجه سازگار نیست. در برخى از روایات نیز بر این نکته تأکید شده که آموزش اگر بر اساس فهم و آگاهى نباشد، چندان سودمند و پایدار نخواهد بود.
روایت علوى زیر نمونه‏اى از این روایات است: «اَلا لا خَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیه تَفَهّم، اَلا لاخَیْرَ فى قراءة لَیْسَ فیه تَدَبّرٌ...»؛(33) هان! بدانید دانشى که بر اساس اندیشه و آگاهى فرا گرفته نشود، خیرى ندارد، و یادگیرى که در آن تدبر نباشد نیز خیرى نخواهد داشت.»
همان‏گونه که پیروان نظریه گشتالت، یادگیرى را عبارت از کسب بینش دانسته و عقیده دارند اگر دانش آموز آنچه را که در مدرسه مى‏آموزد واقعا بفهمد و نسبت به آن بصیرت حاصل کند به آسانى مى‏تواند به موقعیت‏هاى جدید انتقال دهد، صاحب‏نظران تعلیم و تربیت اسلامى نیز به آموزش بر اساس فهم و آگاهى بخشى تأکید مى‏کنند، بلکه برخى با تمایز بین مفهوم فهم و بصیرت با حفظ کردن و به خاطر سپردن، معتقدند فهم یا بصیرت پایه و اساس یادگیرى را تشکیل مى‏دهد.(34) از دیدگاه شهید مطهرى، هدف در تعلیم و تربیت اسلامى باید دادن رشد فکرى به دانش آموز باشد.(35) از دیدگاه برخى دیگر، رشد و تعالى کودک در فرآیند آموزش و پرورش به عمق و معرفت درونى وابسته است نه افزایش حجم اطلاعات.(36)
بنابراین، آنچه باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان، مورد توجه معلمان قرار گیرد، تأکید بر درک و آگاهى مفاهیم است، ضمن این‏که حفظ و تکرار و تلقین شرط لازم آموزش در سنین کودکى است ولى کافى نیست. این حقیقت را مى‏توان در کلام امیرالمؤمنین على علیه‏السلام یافت که مى‏فرماید: «فَضْلُ فِکْر وَ تَفَهّم اَنْجَعُ مِنْ فَضْلِ تِکْرار وَ دِراسَة»؛(37) یادگیرى‏اى که بر اساس تفکّر و فعالیت فکرى دانش‏آموز باشد، به مراتب سودمندتر از تکرار و مرور آن است.»
اصل تفاوت‏هاى فردى
تفاوت‏هاى فردى از اصول پذیرفته شده در روان‏شناسى، تعلیم و تربیت و معارف دینى است، و به این معناست که همه انسان‏ها با یکدیگر شباهت‏هایى دارند، ولى آنان از حیث ویژگى‏هاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، بهره هوشى، تأثیر و تأثرات محیطى و صفات شخصیتى از همدیگر متفاوتند. همین امر موجب مى‏شود که هر انسانى، موجود مستقل، تام و فردى خاص باشد. به همین دلیل، یکى از عمده‏ترین مسائل روان‏شناسى، مسأله تفاوت‏هاى فردى و عوامل آن‏ها مى‏باشد و حتى برخى از روان‏شناسان مى‏گویند: «روان‏شناسى غیر از تفاوت‏هاى فردى موضوع دیگرى براى بحث ندارد.»(38) بر این اساس؛ اصل تفاوت‏هاى فردى از دیدگاه دانشمندان تعلیم و تربیت نیز مورد توجه قرار گرفته است. براى مثال، شهید ثانى بر این اعتقاد است که معلم باید با هر یک از دانش‏آموزان با توجه به میزان فهم و استعداد آنان سخن گوید، و مورد خطاب قرار دهد.(39) خواجه نصیرالدین طوسى ترجیح مى‏دهد که معلم باید پیش از هر اقدام آموزشى، استعداد و قابلیت‏هاى کودک را با دقت و فراست شناسایى و آن‏گاه علوم و صنایع متناسب را به او بیاموزد.(40) مرحوم محمدتقى جعفرى، معلم و دانش‏آموزان را به باغبان و گل‏ها و درختان یک باغ تشبیه مى‏کند که هر یک از درختان و گل‏ها، ویژگى‏ها و نیازهاى متفاوتى دارند. نیاز هر کدام به آب و هوا و نور و کود متفاوت مى‏باشد. این باغبان است که باید با دقت کامل نیاز هر یک از آنان را بشناسد، به مقدار لازم آن‏ها را آبیارى نموده، و در معرض نور و هوا قرار دهد. معلّم نیز باید ویژگى‏هاى شناختى و عاطفى هر یک از دانش‏آموزان را بشناسد تا بتواند متناسب با آن‏ها رفتار خاصى در پیش گیرد.(41)
خلاصه آن‏که، توجه به تفاوت‏هاى فردى در آموزش یکى از اصولى است که معلم باید با آن آشنا باشد وآموزش خود را با آن همگام سازد؛ زیرا «اهمیت دادن به تفاوت‏هاى فردى در آموزش، اثربخشى آموزشى را بیمه مى‏کند.»(42) بر این اساس، رعایت تفاوت‏هاى فردى در آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى از اهمیت زیادى برخوردار است، به ویژه در انتخاب و استفاده از روش‏هاى آموزشى، معلّمان باید انعطاف بیش‏ترى داشته باشند و در آموزش مفاهیم دینى به کودکان به طور یکسان عمل ننمایند، بلکه متناسب با ویژگى‏هاى شناختى، عاطفى، انگیزشى، سوابق خانوادگى و محیطى آنان، از روش‏هاى گوناگون و مؤثر استفاده نمایند. به عنوان نمونه، معلّمان مى‏بایست بدانند براى برخى از کودکان، آموزش مفاهیم دینى با استفاده از روش شعر و داستان سودمند است و براى برخى از راه پرسش و پاسخ. برخى مفاهیم دینى را زودتر مى‏فهمند و برخى دیگر نیاز به مثال و توضیح بیش‏ترى دارند.
روش‏هاى‏آموزش مفاهیم دینى
مقصود از روش‏هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان، فنون، شیوه‏ها و دستورالعمل‏هاى جزئى است که اهداف و اصول آموزش مفاهیم دینى را به ثمر مى‏رساند و به آن‏ها عینیت مى‏بخشد. در واقع، بخش کاربردى فرایند آموزش مفاهیم دینى، شیوه‏ها و روش‏هاى آن است. به عبارتى، مهم‏ترین و دشوارترین مرحله از فرایند آموزش، تعیین و تشخیص روش‏هاى آموزش مفاهیم دینى و استفاده و به کارگیرى صحیح و مناسب آن، به ویژه براى کودکان مى‏باشد. از این‏رو، در این بخش، با توجّه به ویژگى‏هاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودکان دبستانى، به بررسى این روش‏ها خواهیم پرداخت.
روش استفاده از مثال
یکى از روش‏هاى مهم و مؤثر در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى، استفاده از مثال است. استفاده از مثال‏هاى متنوع، فهم مسائل انتزاعى را براى دانش‏آموزانى که از نظر رشد شناختى و تحول روانى ضعیف و یا در سطح پایینى مى‏باشند، آسان مى‏کند. به عبارتى، در بیان مطالب علمى و عقلى، استفاده از مثال بهترین روش براى هر چه بیش‏تر آشکار ساختن مطالب، تفهیم ساده‏تر و در نتیجه، درک بهتر و سریع‏تر آن‏هاست. از این‏رو، استفاده از مثال یک شیوه قرآنى است. قرآن کریم با استفاده از این روش، حقایق و مفاهیم عقلى و غیر محسوس را در قالب حکایات و مثال‏هاى سودمند، به گونه‏اى در ذهن مخاطب ملموس و مجسم مى‏سازد تا به این ترتیب ماهیت امر براى مردم روشن و آشکار گردد و آنان به خوبى به حقیقت موضوع پى ببرند.(43) پیامبر مکّرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام نیز در بسیارى از موارد براى القا و تفهیم آموزه‏هاى عالى دینى و تبیین مطالب عقلى، از مثال آورى بهره برده‏اند.(44)
اگرچه اعتقاد به خدا و دین در کودکان فطرى است و نیازى به اثبات ندارد، اما حتى در کودکى نباید از تقویت زیربناى اعتقادى غافل ماند، و در سنین دبستان مى‏توان آن‏ها را به زبانى ساده مطرح کرد. بنابراین، استفاده از مثال یکى از روش‏هاى مناسب در آموزش مفاهیم دینى و اصول اعتقادى به کودکان است؛ زیرا گاه مى‏توان با ذکر یک مثال مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب و مفهوم عمیق دینى را آسان و براى کودکان قابل فهم و درک نمود. از این‏رو، مربیّان و معلّمان مى‏توانند با استفاده از این روش مفاهیم اعتقادى اسلام را در پرتو مثال‏هایى ساده و محسوس و ملموس در حد توان کودکان براى آنان آموزش دهند.
روش قصّه‏گویى
زبان قصّه یا داستان یکى از مناسب‏ترین روش‏هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان است؛ زیرا کودکان شیفته شنیدن قصّه و خواندن داستان مى‏باشند و این سبب مى‏شود تا بخش عمده تعلیم و تربیت دینى کودکان از این راه انجام پذیرد. هرچه استفاده از داستان‏هاى مناسب بیش‏تر باشد، تأثیر این آموزش و رسیدن به هدف‏هاى مورد نظر آن، ساده‏تر و سریع‏تر صورت مى‏گیرد. در اهمیّت این روش و بهره‏گیرى از آن، همین بس که در قرآن کریم و تعالیم انبیاى الهى و کتاب‏هاى آسمانى هم این روش مؤثر، یعنى زبان داستان و قصّه براى آموزش، هدایت، القاى مفاهیم و پیام‏هاى دینى مورد توجّه قرار گرفته است. قرآن کریم بسیارى از مفاهیم، حقایق و آموزه‏هاى دینى را در قالب بهترین قصّه‏ها، به زبانى ساده، جذّاب و قابل فهم براى مردم بیان نموده است. مثلاً، در داستان حضرت آدم و حضرت عیسى علیهماالسلام حقیقت و چگونگى آفرینش الهى تفسیر مى‏شود؛ در داستان حضرت ابراهیم علیه‏السلام اثبات توحید و یگانگى خداوند و در داستان عُزَیر کیفیت معاد بیان گردید است.
از آن‏جا که قصه و داستان آموزه‏ها و حقایق آموزشى را به طور غیر مستقیم بیان مى‏دارد، از نظر روان‏شناسى تربیتى نیز یکى از مهم‏ترین و مؤثرترین روش‏هاى آموزشى به حساب مى‏آید. بنابراین، معلّمان در آموزش مفاهیم دینى به کودکان مى‏توانند با استفاده از این روش، مفاهیم اعتقادى دین اسلام، از قبیل مسأله توحید، نبوّت، امامت و معاد را در صورت لزوم در قالب داستان‏هاى مناسب و با توجّه به مقتضاى سن و حالت روحى دانش‏آموزان دبستانى بیان کنند.
روش‏یادآورى نعمت‏هاى الهى
خداوند متعال نعمت‏هاى مادى و معنوى فراوانى براى بشر آفریده است. به عبارتى، خداوند انسان را سرشار از نعمت‏هاى خویش نموده و همه نوع نعمت در اختیار او قرار داده است. در قرآن، نعمت‏هاى الهى بر دو گونه‏اند: نعمت‏هاى ظاهرى و نعمت‏هاى باطنى؛ چنان‏که قرآن کریم در کریمه 20 سوره «لقمان» مى‏فرماید: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِنَةً»؛ نعمت‏هاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است. در این‏که منظور از نعمت‏هاى «ظاهر» و «باطن» در آیه چیست، مفسّران بسیار سخن گفته‏اند. در احادیثى که از پیامبر مکّرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه اطهار علیهم‏السلام نقل شده است، نعمت ظاهرى را رزق و آفرینش نیکو و توحید و نبوت و اسلام، و نعمت باطنى را ولایت و مودت اهل‏بیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دانسته‏اند.(45) از سوى دیگر، قرآن کریم در آیاتى چند به یادآورى نعمت‏هاى الهى سفارش نموده است. براى مثال، در کریمه 3 سوره «فاطر» مى‏فرماید: «یا اَیُّهَاالنّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ الله عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالق غیرُاللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ و الْارضِ لااله اِلاّ هُوَ فَاَنّى تُؤفَکُون.»(46) همچنین یکى از روش‏هاى تربیتى پیامبران الهى، یادآورى نعمت‏هاى الهى مى‏باشد تا به این وسیله گرایش انسان‏ها را به سوى صاحب نعمت برانگیزند و سپاس‏گزارى از نعمت‏دهنده را، که از گرایش‏هاى ریشه‏دار و فطرى انسان است، در آنان بیدار سازند. چنان‏که حضرت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ، وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ، وَ یُذَکّروُ هُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ.»(47)
از این‏رو، در دوره دبستان با توجه به تمایلات فطرى و گرایش‏هاى ذاتى پاک و دست نخورده کودکان بهتر مى‏توان از روش یادآورى نعمت‏هاى الهى در آموزش و تعمیق بینش الهى آنان استفاده کرد. یادآورى نعمت‏هاى خداوند مى‏تواند به تقویت و تعمیق شناخت کودک در مسأله خداشناسى کمک کند تا بتواند ولى نعمت خود را بشناسد و وظایف خود را از قبیل شکرگزارى و ایمان به او، ایفا کند. با یادآورى نعمت‏هاى الهى مى‏توان ذهن کودک را به خداى مهربان متوجه کرد و میل و گرایش او را نسبت به خدایى که همه چیز را آفریده و به همه کمک مى‏کند، جلب نمود. بر این اساس، در تدریس و آموزش خداشناسى و معاد به کودکان، باید بیش‏تر بر محبت و عشق الهى به همه انسان‏ها و به ویژه نیکوکاران و دادن پاداش و نعمت‏هاى بهشتى به آنان در روز قیامت تأکید کرد و آنان را نسبت به خدا و رحمت او امیدوار و علاقه‏مند ساخت و از بیان عذاب و رنج دوزخ، که زندگى پس از مرگ را به گونه‏اى وحشتناک و دهشت‏انگیز ترسیم نماید، خوددارى کرد.
روش نمایشى (نمادین)
منظور از نمایش، مجسّم کردن و به صورت مشهود و محسوس درآوردن پیام‏ها و آموزه‏هاست. روش نمایشى یکى از روش‏هاى آموزشى است که داراى تأثیر فوق‏العاده‏اى مى‏باشد و از راه آن مى‏توان آموزه‏هاى دینى را در قالب‏هاى قابل مشاهده و به گونه‏اى روشن، آسان و محسوس به کودکان آموزش داد. نمایشى کردن مفاهیم عقلى و انتزاعى، به ویژه براى کودکان با توجه به غلبه برخورد حسّى آنان، موجب مى‏شود که این‏گونه مطالب بهتر درک شود و یادگیرى عمیق‏ترى صورت پذیرد؛ معمولاً کودکان، خاطرات نمایشى را که در کودکى دیده‏اند، به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه، تا آخر عمر در حافظه خود حفظ و نگهدارى مى‏کنند. اصولاً استفاده از روش نمایشى، و به صورت محسوس و مشهود در آوردن مفاهیم و مسائل آموزشى، از جمله روش‏هایى است که در قرآن کریم نیز فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. قرآن کریم با استفاده از روش نمایشى توانسته است اصول اعتقادى را اثبات و براى عموم مردم قابل درک و فهم نماید. قرآن کریم هنگامى که ـ مثلاً ـ درصدد تقویت ایمان مخاطبان به زندگى پس از مرگ و مسأله معاد مى‏باشد، به ارائه نمونه‏هاى مشابه حسّى و قابل مشاهده در این دنیا مى‏پردازد؛ یکى از نمونه‏هاى عینى که قرآن مجید بارها به آن پرداخته و براى اثبات این امر در برابر چشم همگان به معرض نمایش قرار داده، زنده شدن مجدد گیاهان مى‏باشد.(48) علاوه بر تعالیم وحى، معصومان علیهم‏السلام نیز در پاره‏اى از موارد براى محسوس و مجسّم نمودن مفاهیم و حقایق دینى از روش نمایشى استفاده نموده‏اند. پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در موارد متعددى، مانند آموزش نماز و حج از این روش استفاده نموده و به مردم مى‏فرمودند: «صَلُّواکَمارَاَیْتُمُونى اُصَلّى»؛(49) نماز بگزارید، آن‏گونه که مى‏بینید من نماز مى‏گزارم. در حدیثى آمده است که روزى عده‏اى از بزرگان یهود به مدینه آمدند و از حضرت على علیه‏السلام در مورد خدا سؤالاتى نمودند؛ از جمله درباره معنى جمله «اَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ یعنى چطور ما به هر طرف رو کنیم، به طرف خدا هستیم؟ حضرت على علیه‏السلام به ابن عباس دستور داد هیزمى آماده نموده و آتشى را برافروزند، آن‏گاه از آنان سؤال کرد: صورت آتش به کدام جهت است؟ گفتند: ما که براى شعله آتش صورتى نمى‏یابیم؛ یعنى شعله آتش که پشت و رو ندارد. آن‏گاه حضرت فرمود: «کَذلِکَ ربّى اینما تولوا فثم وجه الله»؛ یعنى همان‏گونه که شعله پشت و رو ندارد و شما در هر طرف آن باشید، روبه روى آن هستنید، خدا نیز پشت و رو ندارد.(50)
بنابراین، طبیعى است که جنبه آموزشى روش نمایشى مؤثرتر و پرجاذبه‏تر از روش گفتارى صرف است؛ چرا که روش نمایشى همزمان گوش و چشم مخاطب را به کار مى‏گیرد. از این‏رو، در آموزش مفاهیم دینى کودکان لازم است تا آن‏جا که امکان دارد مواد و مطالب آموزشى به صورت نمایشى ارائه گردد. آموزش بسیارى از مفاهیم دینى اعمّ از اصول و مبانى ارزشى، اعتقادى و احکام عملى با استفاده از روش نمایشى قابل آموزش پذیر است. مثلاً، در ارتباط با خداشناسى، معلم مى‏تواند دانش‏آموزان را به نزدیک ساختمانى که عده‏اى مشغول ساخت و تکمیل آن هستند ببرد تا آنان با مشاهده زحمات و تلاش‏هاى فراوانى که براى بناى آن صورت مى‏گیرد، به این نتیجه برسند که ساختمانى به این کوچکى و بساطت نیازمند سازنده‏اى است، پس این زمین و آسمان‏ها و دیگر مخلوقات عالم که بسیار عظیم‏تر و شکوهمندتر مى‏باشند، محتاج خالقى آگاه و توانا است.
جمع‏بندى و دستاوردها
از آن‏جا این پژوهش در دو بخش «اصول» و «روش‏هاى آموزش» مفاهیم دینى به کودکان دبستانى مى‏باشد، به دستاوردهاى هر بخش جداگانه اشاره مى‏کنیم. به نظر مى‏رسد در میان اصول مطرح شده، آنچه بسیار مهم مى‏باشد، اصل آگاهى بخشى در آموزش مفاهیم دینى است. در دیدگاه اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه مفاهیم و آموزه‏هاى اعتقادى، امورى هستند که با سرشت اولیه و دست‏نخورده کودک و به تعبیر قرآنى، با فطرت او سازگارند. چنان‏که آیه 30 سوره «روم» خود شاهدى بر همین دست مایه‏هاى فطرى است. فطرى بودن مفاهیم اعتقادى حاکى از این است که پیش از هر نوع آموزشى، نوعى کشش به سمت دین، خدا و معاد در نهاد کودک وجود دارد که مى‏تواند پرورش یابد و شکوفا شود. روایت نبوى «کل مولود یولد على الفطرة»(51) نیز بر همین امر دلالت دارد. بر این اساس، آموزش مفاهیم دینى به کودکان، على‏رغم اعتقاد کسانى که آن را در سنین کودکى مناسب نمى‏دانند، ممکن و قابل اجراست؛ زیرا ما در آموزش مفاهیم دینى به کودکان هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبى بیرون از وجود کودک نیستیم، بلکه غرض از آموزش اعطاى بینش و آگاهى، یا به عبارتى، رشد و شکوفاسازى امورى است که در سرشت کودک نهاده شده و فطرى اوست. به همین دلیل، در آموزش و انتقال مفاهیم و آموزه‏هاى مبتنى بر فطرت، دیگر جایى براى خشونت و سخت‏گیرى، تحمیل عقیده، القائات و به تبع آن، تقلید کورکورانه باقى نمى‏ماند؛ چرا که این مفاهیم با آموزش بر اساس فهم و آگاهى به هیچ وجه سازگار نیست. از این‏رو، مهم‏ترین اصلى که باید در جریان آموزش مفاهیم دینى به کودکان مورد توجه معلمان و مربیان قرار گیرد، اصل آگاهى بخشى است و اصول دیگر نیز با توجه به این اصل مهم و اساسى قابل اجرا مى‏باشند. اما در میان روش‏هاى مطرح شده نیز، آنچه بسیار مهم مى‏باشد، استفاده از روش نمایشى در آموزش مفاهیم دینى است. تجربه‏هاى آموزشى ثابت کرده است مفاهیم و آموزه‏هایى که با استفاده از روش نمایشى آموزش داده مى‏شود، علاوه بر سهولت در یادگیرى، از جهت کیفى نیز بهتر و پایدارتر است. استفاده از روش نمایشى از روزگاران پیشین در مراسم‏هاى دینى و اعتقادى نقش داشته و مانند زبانى مناسب براى بیان حالت و ویژگى‏هاى عاطفى و باورهاى اعتقادى به کار رفته است. در جامعه و قبیله‏هاى ابتدایى، مراسم دینى بیش‏تر با استفاده از روش نمایشى بوده، تا آن‏جا که تاریخچه نمایش و تئاتر امروزى به مراسم و آیین‏هاى مذهبى باز مى‏گردد. به دلیل آن‏که کودکان دبستانى ظرفیت درک و دریافت حقایق انتزاعى را ندارند، از این‏رو، با استفاده از روش نمایشى مى‏توان آموزه‏هاى دینى را در قالب‏هاى قابل مشاهده و به گونه‏اى روشن، آسان و محسوس به آنان آموزش داد.
کدام روش کارآمدتر است؟
الف. پیشنهادهاى نظرى
1. به دلیل آن‏که نظام آموزشى در دین اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روش‏هاى آموزشى است، این پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روش‏هاى آموزش مفاهیم اعتقادى اسلام به کودکان دبستانى بود که مورد بررسى قرار گرفت. از این‏رو، پیشنهاد مى‏شود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.
2. در این پژوهش، اصول و روش‏هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پیشنهاد مى‏شود شبیه چنین پژوهشى در مقاطع مختلف تحصیلى (دوره راهنمایى و دبیرستان) نیز به عنوان مکمل انجام گیرد.
3. انجام پژوهش‏هاى میدانى گسترده و در سطح وسیع با عنوان «بررسى توانایى‏هاى شناختى و عاطفى کودکان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مى‏تواند موضوع پژوهش‏هاى دیگرى قرار گیرد که کامل‏کننده این پژوهش باشد.
ب. پیشنهادهاى کاربردى
1. به دلیل آن‏که در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره ابتدایى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دینى باید علاوه بر آگاهى صحیح از دین اسلام و التزام عملى به ارزش‏هاى اسلامى، با ویژگى‏هاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودک که موضوع روان‏شناسى رشد کودک است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ویژه مفاهیم اعتقادى را به نحوى مؤثر به کودکان آموزش دهند.
2. نظر به ویژگى‏هاى رشد روانى در این دوره، طرح جنبه‏هاى استدلالى معارف اعتقادى به کودکان دبستانى کار درستى نیست و شایسته است آموزگاران در آموزش مفاهیم دینى و اعتقادى بیش‏تر پى‏آمدهاى دنیایى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روش‏هاى آموزشى مناسب این دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.
3. از آن‏جا که دانش‏آموزان در دوره ابتدایى، (به ویژه در سال‏هاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و کار دارند، پیشنهاد مى‏شود معلمان دینى کودکان در تدریس و آموزش توحید، معاد و جلوه‏هاى نظم و هدف‏مندى طبیعت، از ابزارهاى کمک آموزشى همچون عکس، اسلاید و فیلم‏هاى آموزشى استفاده نمایند.
4. براى حفظ نشاط و شادابى کودکان در آموزش مفاهیم دینى، پیشنهاد مى‏شود از شیوه‏هاى تشویقى متناسب با روحیه کودکان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهیز گردد.
 پى‏نوشت‏ها
1ـ برگرفته از: پایان نامه «اصول و روش‏هاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دبستانى» مقطع کارشناسى ارشد، رشته علوم تربیتى، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى قدس‏سره . على مقدسى‏پور، بهار 1381.
2ـ قال على علیه‏السلام : «العلم من الصغر کالنقش فى الحجر»؛ یادگیرى و آموزش در خردسالى، بسان کندن نقش روى سنگ پایدار است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، باب 7، روایت 13، ص224.)
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، باب 11 ـ فى وصیته لکمیل بن زیاد النخعى، ص 267.
4ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، باب من عمل بغیر علم، ح1، ص 43.
5ـ قال النبى: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم» (کافى، ج1، روایه 15، ص 23.)
6ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا، ماده اصل و فرهنگ معین، ماده اصل.
7ـ على شریعتمدارى، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 11.
8ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، چ چهارم، تهران، انتشارات مدرسه، 1376، ص 64.
9ـ لغت‏نامه دهخدا، ماده روش.
10ـ لسان العرب و اقرب الموارد، ذیل ماده نهج.
11ـ امان الله صفوى، کلیات روش و فنون تدریس، چ پنجم، تهران، انتشارات معاصر، 1374، ص 238.
12ـ فرهنگ معین، لغت‏نامه دهخدا، ماده آموزش.
13ـ حسین بن محمد راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، پژوهش صفوان عدنان، الطبعه الاولى، دمشق، دارالقلم، 1416، ص 580.
14ـ على تقى‏پور ظهیر، مبانى و اصول آموزش و پرورش، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 28.
15ـ على‏محمد کاردان و دیگران، فلسفه تعلیم و تربیت، ج 1، تهران، سمت، 1372، ص 336.
16ـ على‏اکبر سیف، روان‏شناسى پرورشى، تهران، انتشارات آگاه، 1376، ص 14.
17ـ ناصر بى‏ریا و دیگران، روان‏شناسى رشد (2)، چ اول، تهران، سمت، 1375، ص 614.
18ـ موریس دبس، مراحل تربیت، ترجمه على‏محمد کاردان، انتشارات دانشگاه تهران، 1374، ص 66.
19ـ بحارالانوار، ج 3، ص 281.
20ـ محمد محمدى رى‏شهرى، العلم والحکمه فى الکتاب والسنه، قم، دارالحدیث، 1376، حدیث 1311.
21ـ همان، حدیث 1308.
22ـ مرتضى مطهرى، سیرى در سیره نبوى، انتشارات صدرا، 1367، ص 209.
23ـ وسایل الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 86، ص 199.
24ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ذیل آیه 106 اسراء.
25ـ وسایل‏الشیعه،ج15، ص 194 -193.
26ـ میرعبدالحسین نقیب‏زاده، نگاهى به فلسفه آموزش پرورش، چ هفتم، تهران، طهورى، 1375، ص 147.
27ـ محمد غزالى، میزان العمل، ترجمه على‏اکبر کسمایى، تهران، سروش، 1376، ص 138.
28ـ العلم و الحکمه فى الکتاب و السنه، همان ، حدیث 780.
29ـ همان، حدیث 1005.
30ـ همان، حدیث 165.
31ـ وسایل‏الشیعه، ج 15، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ص 194.
32ـ «بگو: این راه من است! من و پیروانم، با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنیم. منزه است خدا و من از مشرکان نیستم.»
33ـ اصول کافى، ج 1، روایه 3، ص 36.
34ـ على شریعتمدارى، روان‏شناسى تربیتى،تهران،امیرکبیر،1370،ص344ـ345.
35ـ مرتضى مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، قم، صدرا، 1374، ص 24.
36ـ عبدالعظیم کریمى، کودک و مدرسه، تهران، تربیت، 1378، ص 23.
37ـ آمدى، غررالحکم، حدیث 6564.
38ـ على‏اکبر شعارى‏نژاد، روان‏شناسى، تهران، اطلاعات، 1372، ص 132.
39ـ زین‏الدین بن على عاملى، منیته المرید فى ادب المفید و المستفید، قم، مکتب‏الاعلام‏الاسلامى، 1368، ص 196.
40ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، تهران، انتشارات خوارزمى، 1369، ص 227.
41ـ محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، جلد چهارم از دوره پانزده جلدى، تهران، انتشارات اسلامى، بى‏تا، ص 442.
42ـ محرم آقازاده و محمد احدیان، راهنماى روش‏هاى نوین تدریس، تهران، آییژ، 1378، ص 167.
43ـ براى آشنایى ر. ک. به: تفسیر امثال القرآن، اسماعیل اسماعیلى، چاپ سوم، تهران، اسوه، جلد دوم و سوم، 1368.
44ـ نگارنده، پایان‏نامه، ص 72ـ 73.
45ـ بهاءالدین خرمشاهى، دانش‏نامه قرآن و قرآن‏شناسى، ج دوم، تهران، دوستان و ناهید، 1377، ص 2247.
46ـ «اى مردم به یاد آورید نعمت‏هاى خدا را بر شما؛ آیا آفریننده‏اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوى باطل منحرف مى‏شوید؟»
47ـ نهج‏البلاغه، خطبه اول.
48ـ براى آگاهى بیش‏تر در این زمینه به مضامین آیات: ق: 9و11 / روم: 19و50 / حج: 5 و 6 / فصلت: 39 / فاطر: 9 / اعراف: 57 توجه نمایید.
49ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج85، ص 276.
50ـ حسن الدیلمى، ارشادالقلوب، المجلّد الثانى، پژوهش سید هاشم میلانى،قم،دارالاُسوه،1375ش، ص 175.
51ـمحمدباقرمجلسى،پیشین،ج3،ص281.
--------------------------------------------------------------------------------

تبلیغات