اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی
آرشیو
چکیده
متن
در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح یکى دیگر از خطبههاى امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهجالبلاغه را به محضر اهل معرفت تقدیم مىداریم:
«نحمده على ما وفَّق له من الطاعة، و ذاد عنه من المعصیة. و نسأله لمنّته تماماً و لحبله اعتصاماً. و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمرة، و تجرَّع فیه کل غصه و قد تلوَّن له الادنون، و تألَّب علیه الاقصَوْن. و خلعت الیه العرب اعنَّتها، و ضربت الى محاربته بطون رواحلها، حتى انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق المزار.»1
نفاق، بزرگترین خطر براى جامعه اسلامى
مهمترین خطرى که جامعه اسلامى را تهدید مىکند و از زمان پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تا به امروز وجود داشته است، جریان نفاق است. از آنجایى که کشور ما نیز در معرض چنین خطرى قرار دارد و متأسفانه استکبار جهانى با توطئههاى شیطانى خود تا حد زیادى موفق به پیاده کردن این سیاست خطرناک در جامعه اسلامى ما شده است، مبارزه با آن از وظایف آحاد ملت ایران مىباشد. چندى پیش یکى از مسؤولان کشور اعلام کرده بود که نرخ افزایش منکرات در کشور 5/63 درصد است. کدام دست پلید شیطانى مىتواند چنین تحول خطرناکى را در جامعه به وجود آورد؟ متأسفانه گویا در کشور ما فقط یک قانون ضمانت اجرا دارد و آن هم حقوق بشر است; حقوق بشرى که منکرات، فحشا و تبلیغات سوء را آزاد مىداند! عملکرد برخى از مسؤولان چنان است که گویا هیچگونه مسؤولیتى در قبال حفط ارزشها و احکام اسلامى و نیز مبارزه با شبههافکنىها و تجریّاتى که به مبانى اسلام مىشود ندارند; تنها یک مسؤولیت بر عهدهشان است و آن اینکه اجازه دهند هرکس هرکارى مىخواهد انجام دهد! این نقشهاى است که دشمنان اسلام براى ما طراحى کرده و تمام توان خود را روى آن متمرکز نمودهاند. مسأله تساهل و تسامح نمونه بارز آن است. اگر دیروز کسانى مىگفتند ما در اسلام خشونت قانونى داریم ـ و این سخن مورد اعتراض عدهاى قرار مىگرفت که چرا لفظ خشونت را به کار مىبرید ـ براى این بود که امروز و بدتر از امروز را پیشبینى مىکردند. داعیهداران سیاست تساهل و تسامح کار را به جایى رساندند که مقام معظم رهبرى مجبور شدند خود پا به صحنه بگذارند و با صراحت اعلام کنند که من در جامعه جاى پاى اُبّیبن کعبها را مىبینم. جاى پاى اُبّیبن کعبها کجاست و این افراد به چه صورتى در جامعه ظاهر مىشوند؟ آیا با ریش تراشیده و با کراوات هستند یا با محاسن بلند و گاهى هم با عمامه؟ جاى پاى اُبّیبن کعبها را در میان کسانى باید جستوجو کرد که تظاهر به اسلامیت و انقلابىگرى مىکنند; حتى در نماز جمعه و محافل دینى هم شرکت مىکنند و گاهى با دفاع ظاهرى از اسلام و با یدک کشیدن اسم اسلامى به گروهشان، درصدد فریب دیگران برمىآیند.
به هر حال، این خطر، بزرگترین خطرى است که اساس نظام اسلامى ما را تهدید مىکند و از آنجایى که چشم تمام مسلمانان دنیا به ایران دوخته شده، اگر اسلام در اینجا شکست بخورد، در همه دنیا شکست خورده است. امید مسلمانان دنیا به این است که این نظام اسلامى با اقتدار سرپا باقى بماند و کارایى خودش را اثبات کند تا آنها هم بتوانند از آن الگو بگیرند. اگر اسلام در این کشور شکست بخورد، گناهش به گردن من و شمایى است که در برابر کجروىها و کجاندیشىها و بدعتها سکوت اختیار مىکنیم.
همانگونه که در قرآن کریم یک سوره در وصف مؤمنان آمده است و یک سوره نیز در وصف منافقان، در نهجالبلاغه نیز یک خطبه به وصف متقین اختصاص یافته است و یک خطبه به وصف منافقان. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه 194، که در وصف منافقان است، پس از حمد و ثناى الهى و نیز قدردانى از زحمات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، وارد موضوع محورى خطبه مىشوند. اگر با دقت به خطبههاى حضرت على(علیه السلام) در نهجالبلاغه بنگریم، مشاهده مىکنیم که واژههایى را که حضرت در ابتداى خطبه انتخاب مىفرمایند، با هدفى که از بیان آن خطبه دارند، تناسب دارد. در ابتداى این خطبه نیز پس از حمد و ثناى الهى، واژهها و عبارتهایى به کار رفته است که با موضوع محورى خطبه و مطلبى که حضرت در ادامه مىخواهند بیان بفرمایند، تناسب دارد. این کار موجب مىشود تا ذهنها آمادگى لازم را براى درک مسأله اصلى پیدا کنند. خطبه اینگونه آغاز مىشود: «نحمده على ما وفق له من الطاعه، و ذاد عنه من المعصیة»; خدا را ستایش مىکنیم که توفیق اطاعت به ما داد و ما را از گناه باز داشت. چرا حضرت، ذکر این نعمت خدا را براى حمد و ثناى
الهى انتخاب کردهاند؟ شاید یکى از دلایلش این باشد که مىخواهند اثبات نمایند که هدف منافقان فراهم کردن زمینهاى است که اطاعت خدا ضعیف شود و معصیت رواج پیدا کند. حضرت مىفرمایند: چون خدا ما را از معصیت باز داشته، او را ستایش مىکنیم. البته، نکتههاى توحیدى نیز در این تعبیر وجود دارد; اینکه ما بدانیم اطاعت خدا و ترک معصیت از توفیقات الهى است، خداست که وسایل انجام عبادت و اطاعت را فراهم مىکند و اوست که با ابزارها و نعمتهاى مختلف تکوینى و تشریعى ما را از انجام گناه بازمىدارد. حضرت در ادامه مىفرمایند: «و نسأله لمنته تماماً و لحبله اعتصاماً»; از او مىخواهیم که نعمتش را بر ما تمام کند و ما را به چنگ زدن به ریسمان خودش موفق بدارد. شاید این مطلب اشاره به این نکته داشته باشد که براى رهاشدن از چنگال منافقان و توطئههاى آنان، آنچه لازم است این است که با توسل به خدا و اولیاى الهى و دعا و تضرّع در پیشگاه الهى، از خدا بخواهیم که ما را در چنگ زدن به ریسمان الهى و آن چیزى که واسطه بین ما و اوست، یعنى دین اسلام و قرآن، موفق بدارد. ملاک وحدت اسلامى چیزى جز این نیست.
ترفندهاى منافقان براى فریب دادن مردم
یکى از کارهاى منافق این است که از کلام خدا، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و اولیاى الهى به نفع خودش بهرهبردارى کند. در زمان ما نیز سوء استفادههاى بسیارى از سخنان امام راحل و مقام معظم رهبرى به عمل آمده و مىآید. براى مثل، از این سخن رهبر معظم انقلاب در ابتداى سال 1379 که فرمودند: «شعار ما در امسال وحدت و امنیت کشور است»، اینگونه بهرهبردارى کردند که از بیان مسایل دین باید خوددارى شود تا موجب اختلاف نگردد و نیز براى اینکه امنیت و آرامش برقرار باشد، نباید نسبت به عملکرد دستگاههاى مختلف هیچگونه اعتراضى و انتقادى نمود. آیا منظور مقام معظم رهبرى این بود؟ آیا براى حفظ آرامش باید اجازه دهیم دشمن هرکارى خواست انجام دهد؟ روزنامهها هرچه مىخواهند بنویسند؟ سخنگوهاى دشمنان در دانشگاهها هر حرفى مىخواهند بزنند؟ آیا باید به قیمت حفظ آرامش، اجازه دهیم دشمنان، آبروى اسلام و انقلاب را بریزند؟ کسانى که طالب امنیت کشور هستند، اگر راست مىگویند کارى نکنند که احساسات دینى مردم، تحریک شود. معناى امنیت و آرامش، سکوت و بىتفاوتى نیست. اگر بناست امنیت مردم حفظ شود، باید به دین مردم، آرمانهاى انقلاب، خون شهیدان و رهنمودهاى مقام معظم رهبرى احترام گذاشت. در این صورت است که مسؤولان مىتوانند از مردم ـ همانهایى که آنها را به این مقام رساندهاند ـ انتظار اعتماد و همراهى داشته باشند. برخى از مسؤولان خیال مىکنند با پشت گوش انداختن و بىاعتنایى مىتوانند از همه چیز عبور کنند. چندین سال است که مقام معظم رهبرى در مورد تهاجم فرهنگى دردمندانه نصیحت کرده و هشدار دادهاند، اما متأسفانه گوش شنوایى وجود ندارد. بعضىها به عنوان شعار تنها به این سخن بسنده کردند که باید هشدارهاى مقام معظم رهبرى را جدى بگیریم، اما عملا هیچ رفتارى انجام ندادند. همچنین چند سالى است که رهبر معظم انقلاب در خصوص اسلامى شدن دانشگاهها توصیه و تأکید مىکنند، اما هر بار مسؤولان فقط به ظاهر قضیه مىپردازند و با تکرار این جمله که باید هشدار رهبرى را جدى گرفت، اصل ماجرا را فراموش مىکنند. برخى از ایشان نیز با این تصور که مردم به زودى ماجرا را فراموش خواهند کرد، چند روزى سکوت اختیار مىکنند تا ـ به اصطلاح ـ آبها از آسیاب بیفتد و بعد از آن، آنان بتوانند مجدداً به هر راهى که مىخواهند بروند.
منافقان بر اساس تجربههایى که دارند، هر روز رنگ عوض مىکنند و با این کار خود، عوام را فریب مىدهند. یک روز به عنوان حفظ وحدت، شعارِ «وحدت را باید تحکیم کرد» سر مىدهند، یک روز هم به عنوان طرفدارى از جامعه مدنى و چند صدایى، کثرتگرا مىشوند. مادامى که شور و شعور انقلابى و اسلامى در مردم هست، آنان مدعى هستند که ما انجمن اسلامى داریم، اما وقتى به خیال خودشان ارزشهاى اسلامى ضعیف شد، کمکم پسوند «اسلامى» آن را حذف مىکنند. تا موقعیت امام در جامعه محفوظ است، خود را پیرو خط امام معرفى مىکنند، اما وقتى به گمان خودشان موقعیت امام و روحانیت در جامعه تضعیف شد، به سراغ ملّىگراها مىروند. در ظاهر خود را پیرو مقام معظم رهبرى و ملتزم به ولایتفقیه معرفى مىکنند، اما در جلسات خصوصىشان مىگویند با جدیّت باید با مسأله ولایتفقیه مبارزه کرد. مردم باید هوشیار باشند تا فریب این منافقان چند چهره را نخورند.
لزوم هوشیارى در برابر اقدامات منافقان
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه خطبه پس از ستایش خداى متعال، به موقعیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)و زحمتى که آن حضرت کشیدند تا مردم مسلمان شوند، اشاره مىفرمایند: «و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمرة و تجرع فیه کل غصة»; و گواهى مىدهیم که محمد(صلى الله علیه وآله) بنده او و فرستاده اوست، در راه خشنودى خدا سختىها و رنجها را تحمل کرد تا اسلام در جامعه پا برجا و زنده شود و هر غم و اندوهى را جرعه جرعه نوشید تا مردم گمراه را هدایت کند. این بخش از سخنان حضرت على(علیه السلام)نیز اشارهاى است بر این مطلب که منافقان مىخواهند دستاوردى را که پیامبراکرم با هزاران مشقّت، براى مردم به ارمغان آورد، بگیرند. حضرت با بیان این نکته، در واقع مىخواهند ذهنها را متوجه خیانت منافقان کنند. مىخواهند به نسلهاى بعد یاداورى کنند که زحمات ائمه(علیهم السلام)و مسلمانان در طول چهارده قرن موجب شد تا اسلام و تشیع به دست شما برسد. خود ما نیز باید به یاد بیاوریم که از آغاز نهضت تاکنون چقدر علما تبعید و شکنجه شدند و یا به شهادت رسیدند تا نظام اسلامى روى کار آمد. امروز این منافقان چندچهره با نقشههاى شیطانى خود دارند حاصل هزار و چهارصد سال زحمات مسلمانان را از بین مىبرند. اگر وحدتى هست، حول حبلالله هست: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» (آلعمران: 103) ملاک وحدت، اسلام است نه ملیت. وحدتى مطلوب خداست که بر اساس حبلالله باشد. با برقرارى حکومت اسلامى، امنیت همه اقلیتهاى دینى نیز حفظ خواهد شد، همانگونه که امروز در ایران وجود دارد.
امروز جریان نفاق بسیار مرموزانه عمل مىکند. اگر این روند ادامه پیدا کند، معلوم نیست کار به کجا خواهد انجامید. اگر نرخ 5/63 درصدى افزایش منکرات در جامعه ادامه پیدا کند، چه خواهد شد؟ آیا باید در جامعه اسلامى تا این حد منکرات وجود داشته باشد؟ ما تا چه وقت باید فریب بخوریم؟ آیا اجر و مزد پیامبراکرم و اولیاى الهى را که براى حفظ اسلام سختىهاى فراوانى را متحمل شدند، اینگونه باید بدهیم؟ آیا مزد چند سال تبعید حضرت امام و یاران ایشان و نیز شکنجه و شهادت مردم انقلابى این است که کسانى که به واسطه خون شهدا به پست و مقامى رسیدهاند، تیشه به ریشه اسلام بزنند؟
حضرت على(علیه السلام) در ادامه خطبه مىفرمایند: «وقد تلون له الادنون و تألب علیه الاقصون»; یعنى وقتى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مردم را به اسلام دعوت کرد، نزدیکان آن حضرت رنگ به رنگ شدند و از یارى پیامبر دست کشیدند و دیگران نیز تصمیم گرفتند که با این حرکت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مبارزه کنند. اسلام اینگونه به دست من و شما رسیده است; حتى نزدیکترین خویشاوندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)از بدترین دشمنان آن حضرت شدند و دورترین آنان نیز از گوشه و کنار جمع شدند و با تشکیل احزاب به جنگ پیامبراکرم و مسلمانان آمدند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)علىرغم خوندلهایى که خوردند، به دستور خداوند استقامت کردند و سختىها را تحمل نمودند: «فلذلک فادع و استقم کما امرت» (شورى: 15)، «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل» (احقاف: 35). پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)این سختىها را تحمل کردند تا من و شما بعد از هزار و چهارصد سال با خدا و اسلام آشنا شویم. آیا ما نباید این اسلام را حفظ کنیم و در برابر بدعتها بایستیم؟ آیا باید در مقابل این سخن که تاریخ مصرف احکام اسلام گذشته است، سکوت کنیم؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه مىفرمایند: «و خلعت الیه العرب اعنتها، و ضربت الى محاربته بطون رواحلها»; عربهاى سوار بر اسب و شتر براى جنگ با آن حضرت از هر سو روانه شدند. حضرت تعبیرات بسیار زیبا و ادیبانهاى را در این جمله به کار بردهاند; دشمنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى اینکه نگذارند اسلام پا بگیرد، عنان اسبها را سست کردند و زیر شکم شترها زدند; یعنى مرکبهاى خود را با سرعت راندند تا هرچه زودتر به جنگ پیامبر بیایند. امروز منافقان چه مىکنند و با چه سرعتى به جنگ اسلام مىآیند؟ خود امریکایىها گفتند که امروز در مطبوعات ایران چیزهایى نوشته مىشود که زمان شاه جرأت نمىکردند آنها را بنویسند.
نتیجه این دشمنىها چه شد؟ نتیجه این شد که از دورترین سرزمینها دشمنىها را بار کردند و در پیشگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرو ریختند:«حتى انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق المزار.»
درسى که ما از این خطبه باید بگیریم این است که اگر استقامت نماییم، با توکل به خدا بر همه دشمنان پیروز خواهیم شد و اگر سستى کنیم، دشمن گام به گام به جلو مىآید.
این سخنرانى در تاریخ 21/2/1379 ایراد گردیده است.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشت
1. نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، خطبه 194.
«نحمده على ما وفَّق له من الطاعة، و ذاد عنه من المعصیة. و نسأله لمنّته تماماً و لحبله اعتصاماً. و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمرة، و تجرَّع فیه کل غصه و قد تلوَّن له الادنون، و تألَّب علیه الاقصَوْن. و خلعت الیه العرب اعنَّتها، و ضربت الى محاربته بطون رواحلها، حتى انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق المزار.»1
نفاق، بزرگترین خطر براى جامعه اسلامى
مهمترین خطرى که جامعه اسلامى را تهدید مىکند و از زمان پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تا به امروز وجود داشته است، جریان نفاق است. از آنجایى که کشور ما نیز در معرض چنین خطرى قرار دارد و متأسفانه استکبار جهانى با توطئههاى شیطانى خود تا حد زیادى موفق به پیاده کردن این سیاست خطرناک در جامعه اسلامى ما شده است، مبارزه با آن از وظایف آحاد ملت ایران مىباشد. چندى پیش یکى از مسؤولان کشور اعلام کرده بود که نرخ افزایش منکرات در کشور 5/63 درصد است. کدام دست پلید شیطانى مىتواند چنین تحول خطرناکى را در جامعه به وجود آورد؟ متأسفانه گویا در کشور ما فقط یک قانون ضمانت اجرا دارد و آن هم حقوق بشر است; حقوق بشرى که منکرات، فحشا و تبلیغات سوء را آزاد مىداند! عملکرد برخى از مسؤولان چنان است که گویا هیچگونه مسؤولیتى در قبال حفط ارزشها و احکام اسلامى و نیز مبارزه با شبههافکنىها و تجریّاتى که به مبانى اسلام مىشود ندارند; تنها یک مسؤولیت بر عهدهشان است و آن اینکه اجازه دهند هرکس هرکارى مىخواهد انجام دهد! این نقشهاى است که دشمنان اسلام براى ما طراحى کرده و تمام توان خود را روى آن متمرکز نمودهاند. مسأله تساهل و تسامح نمونه بارز آن است. اگر دیروز کسانى مىگفتند ما در اسلام خشونت قانونى داریم ـ و این سخن مورد اعتراض عدهاى قرار مىگرفت که چرا لفظ خشونت را به کار مىبرید ـ براى این بود که امروز و بدتر از امروز را پیشبینى مىکردند. داعیهداران سیاست تساهل و تسامح کار را به جایى رساندند که مقام معظم رهبرى مجبور شدند خود پا به صحنه بگذارند و با صراحت اعلام کنند که من در جامعه جاى پاى اُبّیبن کعبها را مىبینم. جاى پاى اُبّیبن کعبها کجاست و این افراد به چه صورتى در جامعه ظاهر مىشوند؟ آیا با ریش تراشیده و با کراوات هستند یا با محاسن بلند و گاهى هم با عمامه؟ جاى پاى اُبّیبن کعبها را در میان کسانى باید جستوجو کرد که تظاهر به اسلامیت و انقلابىگرى مىکنند; حتى در نماز جمعه و محافل دینى هم شرکت مىکنند و گاهى با دفاع ظاهرى از اسلام و با یدک کشیدن اسم اسلامى به گروهشان، درصدد فریب دیگران برمىآیند.
به هر حال، این خطر، بزرگترین خطرى است که اساس نظام اسلامى ما را تهدید مىکند و از آنجایى که چشم تمام مسلمانان دنیا به ایران دوخته شده، اگر اسلام در اینجا شکست بخورد، در همه دنیا شکست خورده است. امید مسلمانان دنیا به این است که این نظام اسلامى با اقتدار سرپا باقى بماند و کارایى خودش را اثبات کند تا آنها هم بتوانند از آن الگو بگیرند. اگر اسلام در این کشور شکست بخورد، گناهش به گردن من و شمایى است که در برابر کجروىها و کجاندیشىها و بدعتها سکوت اختیار مىکنیم.
همانگونه که در قرآن کریم یک سوره در وصف مؤمنان آمده است و یک سوره نیز در وصف منافقان، در نهجالبلاغه نیز یک خطبه به وصف متقین اختصاص یافته است و یک خطبه به وصف منافقان. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه 194، که در وصف منافقان است، پس از حمد و ثناى الهى و نیز قدردانى از زحمات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، وارد موضوع محورى خطبه مىشوند. اگر با دقت به خطبههاى حضرت على(علیه السلام) در نهجالبلاغه بنگریم، مشاهده مىکنیم که واژههایى را که حضرت در ابتداى خطبه انتخاب مىفرمایند، با هدفى که از بیان آن خطبه دارند، تناسب دارد. در ابتداى این خطبه نیز پس از حمد و ثناى الهى، واژهها و عبارتهایى به کار رفته است که با موضوع محورى خطبه و مطلبى که حضرت در ادامه مىخواهند بیان بفرمایند، تناسب دارد. این کار موجب مىشود تا ذهنها آمادگى لازم را براى درک مسأله اصلى پیدا کنند. خطبه اینگونه آغاز مىشود: «نحمده على ما وفق له من الطاعه، و ذاد عنه من المعصیة»; خدا را ستایش مىکنیم که توفیق اطاعت به ما داد و ما را از گناه باز داشت. چرا حضرت، ذکر این نعمت خدا را براى حمد و ثناى
الهى انتخاب کردهاند؟ شاید یکى از دلایلش این باشد که مىخواهند اثبات نمایند که هدف منافقان فراهم کردن زمینهاى است که اطاعت خدا ضعیف شود و معصیت رواج پیدا کند. حضرت مىفرمایند: چون خدا ما را از معصیت باز داشته، او را ستایش مىکنیم. البته، نکتههاى توحیدى نیز در این تعبیر وجود دارد; اینکه ما بدانیم اطاعت خدا و ترک معصیت از توفیقات الهى است، خداست که وسایل انجام عبادت و اطاعت را فراهم مىکند و اوست که با ابزارها و نعمتهاى مختلف تکوینى و تشریعى ما را از انجام گناه بازمىدارد. حضرت در ادامه مىفرمایند: «و نسأله لمنته تماماً و لحبله اعتصاماً»; از او مىخواهیم که نعمتش را بر ما تمام کند و ما را به چنگ زدن به ریسمان خودش موفق بدارد. شاید این مطلب اشاره به این نکته داشته باشد که براى رهاشدن از چنگال منافقان و توطئههاى آنان، آنچه لازم است این است که با توسل به خدا و اولیاى الهى و دعا و تضرّع در پیشگاه الهى، از خدا بخواهیم که ما را در چنگ زدن به ریسمان الهى و آن چیزى که واسطه بین ما و اوست، یعنى دین اسلام و قرآن، موفق بدارد. ملاک وحدت اسلامى چیزى جز این نیست.
ترفندهاى منافقان براى فریب دادن مردم
یکى از کارهاى منافق این است که از کلام خدا، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ائمه اطهار(علیهم السلام) و اولیاى الهى به نفع خودش بهرهبردارى کند. در زمان ما نیز سوء استفادههاى بسیارى از سخنان امام راحل و مقام معظم رهبرى به عمل آمده و مىآید. براى مثل، از این سخن رهبر معظم انقلاب در ابتداى سال 1379 که فرمودند: «شعار ما در امسال وحدت و امنیت کشور است»، اینگونه بهرهبردارى کردند که از بیان مسایل دین باید خوددارى شود تا موجب اختلاف نگردد و نیز براى اینکه امنیت و آرامش برقرار باشد، نباید نسبت به عملکرد دستگاههاى مختلف هیچگونه اعتراضى و انتقادى نمود. آیا منظور مقام معظم رهبرى این بود؟ آیا براى حفظ آرامش باید اجازه دهیم دشمن هرکارى خواست انجام دهد؟ روزنامهها هرچه مىخواهند بنویسند؟ سخنگوهاى دشمنان در دانشگاهها هر حرفى مىخواهند بزنند؟ آیا باید به قیمت حفظ آرامش، اجازه دهیم دشمنان، آبروى اسلام و انقلاب را بریزند؟ کسانى که طالب امنیت کشور هستند، اگر راست مىگویند کارى نکنند که احساسات دینى مردم، تحریک شود. معناى امنیت و آرامش، سکوت و بىتفاوتى نیست. اگر بناست امنیت مردم حفظ شود، باید به دین مردم، آرمانهاى انقلاب، خون شهیدان و رهنمودهاى مقام معظم رهبرى احترام گذاشت. در این صورت است که مسؤولان مىتوانند از مردم ـ همانهایى که آنها را به این مقام رساندهاند ـ انتظار اعتماد و همراهى داشته باشند. برخى از مسؤولان خیال مىکنند با پشت گوش انداختن و بىاعتنایى مىتوانند از همه چیز عبور کنند. چندین سال است که مقام معظم رهبرى در مورد تهاجم فرهنگى دردمندانه نصیحت کرده و هشدار دادهاند، اما متأسفانه گوش شنوایى وجود ندارد. بعضىها به عنوان شعار تنها به این سخن بسنده کردند که باید هشدارهاى مقام معظم رهبرى را جدى بگیریم، اما عملا هیچ رفتارى انجام ندادند. همچنین چند سالى است که رهبر معظم انقلاب در خصوص اسلامى شدن دانشگاهها توصیه و تأکید مىکنند، اما هر بار مسؤولان فقط به ظاهر قضیه مىپردازند و با تکرار این جمله که باید هشدار رهبرى را جدى گرفت، اصل ماجرا را فراموش مىکنند. برخى از ایشان نیز با این تصور که مردم به زودى ماجرا را فراموش خواهند کرد، چند روزى سکوت اختیار مىکنند تا ـ به اصطلاح ـ آبها از آسیاب بیفتد و بعد از آن، آنان بتوانند مجدداً به هر راهى که مىخواهند بروند.
منافقان بر اساس تجربههایى که دارند، هر روز رنگ عوض مىکنند و با این کار خود، عوام را فریب مىدهند. یک روز به عنوان حفظ وحدت، شعارِ «وحدت را باید تحکیم کرد» سر مىدهند، یک روز هم به عنوان طرفدارى از جامعه مدنى و چند صدایى، کثرتگرا مىشوند. مادامى که شور و شعور انقلابى و اسلامى در مردم هست، آنان مدعى هستند که ما انجمن اسلامى داریم، اما وقتى به خیال خودشان ارزشهاى اسلامى ضعیف شد، کمکم پسوند «اسلامى» آن را حذف مىکنند. تا موقعیت امام در جامعه محفوظ است، خود را پیرو خط امام معرفى مىکنند، اما وقتى به گمان خودشان موقعیت امام و روحانیت در جامعه تضعیف شد، به سراغ ملّىگراها مىروند. در ظاهر خود را پیرو مقام معظم رهبرى و ملتزم به ولایتفقیه معرفى مىکنند، اما در جلسات خصوصىشان مىگویند با جدیّت باید با مسأله ولایتفقیه مبارزه کرد. مردم باید هوشیار باشند تا فریب این منافقان چند چهره را نخورند.
لزوم هوشیارى در برابر اقدامات منافقان
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه خطبه پس از ستایش خداى متعال، به موقعیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)و زحمتى که آن حضرت کشیدند تا مردم مسلمان شوند، اشاره مىفرمایند: «و نشهد انّ محمداً عبده و رسوله خاض الى رضوان الله کل غمرة و تجرع فیه کل غصة»; و گواهى مىدهیم که محمد(صلى الله علیه وآله) بنده او و فرستاده اوست، در راه خشنودى خدا سختىها و رنجها را تحمل کرد تا اسلام در جامعه پا برجا و زنده شود و هر غم و اندوهى را جرعه جرعه نوشید تا مردم گمراه را هدایت کند. این بخش از سخنان حضرت على(علیه السلام)نیز اشارهاى است بر این مطلب که منافقان مىخواهند دستاوردى را که پیامبراکرم با هزاران مشقّت، براى مردم به ارمغان آورد، بگیرند. حضرت با بیان این نکته، در واقع مىخواهند ذهنها را متوجه خیانت منافقان کنند. مىخواهند به نسلهاى بعد یاداورى کنند که زحمات ائمه(علیهم السلام)و مسلمانان در طول چهارده قرن موجب شد تا اسلام و تشیع به دست شما برسد. خود ما نیز باید به یاد بیاوریم که از آغاز نهضت تاکنون چقدر علما تبعید و شکنجه شدند و یا به شهادت رسیدند تا نظام اسلامى روى کار آمد. امروز این منافقان چندچهره با نقشههاى شیطانى خود دارند حاصل هزار و چهارصد سال زحمات مسلمانان را از بین مىبرند. اگر وحدتى هست، حول حبلالله هست: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» (آلعمران: 103) ملاک وحدت، اسلام است نه ملیت. وحدتى مطلوب خداست که بر اساس حبلالله باشد. با برقرارى حکومت اسلامى، امنیت همه اقلیتهاى دینى نیز حفظ خواهد شد، همانگونه که امروز در ایران وجود دارد.
امروز جریان نفاق بسیار مرموزانه عمل مىکند. اگر این روند ادامه پیدا کند، معلوم نیست کار به کجا خواهد انجامید. اگر نرخ 5/63 درصدى افزایش منکرات در جامعه ادامه پیدا کند، چه خواهد شد؟ آیا باید در جامعه اسلامى تا این حد منکرات وجود داشته باشد؟ ما تا چه وقت باید فریب بخوریم؟ آیا اجر و مزد پیامبراکرم و اولیاى الهى را که براى حفظ اسلام سختىهاى فراوانى را متحمل شدند، اینگونه باید بدهیم؟ آیا مزد چند سال تبعید حضرت امام و یاران ایشان و نیز شکنجه و شهادت مردم انقلابى این است که کسانى که به واسطه خون شهدا به پست و مقامى رسیدهاند، تیشه به ریشه اسلام بزنند؟
حضرت على(علیه السلام) در ادامه خطبه مىفرمایند: «وقد تلون له الادنون و تألب علیه الاقصون»; یعنى وقتى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مردم را به اسلام دعوت کرد، نزدیکان آن حضرت رنگ به رنگ شدند و از یارى پیامبر دست کشیدند و دیگران نیز تصمیم گرفتند که با این حرکت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مبارزه کنند. اسلام اینگونه به دست من و شما رسیده است; حتى نزدیکترین خویشاوندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)از بدترین دشمنان آن حضرت شدند و دورترین آنان نیز از گوشه و کنار جمع شدند و با تشکیل احزاب به جنگ پیامبراکرم و مسلمانان آمدند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)علىرغم خوندلهایى که خوردند، به دستور خداوند استقامت کردند و سختىها را تحمل نمودند: «فلذلک فادع و استقم کما امرت» (شورى: 15)، «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل» (احقاف: 35). پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)این سختىها را تحمل کردند تا من و شما بعد از هزار و چهارصد سال با خدا و اسلام آشنا شویم. آیا ما نباید این اسلام را حفظ کنیم و در برابر بدعتها بایستیم؟ آیا باید در مقابل این سخن که تاریخ مصرف احکام اسلام گذشته است، سکوت کنیم؟
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه مىفرمایند: «و خلعت الیه العرب اعنتها، و ضربت الى محاربته بطون رواحلها»; عربهاى سوار بر اسب و شتر براى جنگ با آن حضرت از هر سو روانه شدند. حضرت تعبیرات بسیار زیبا و ادیبانهاى را در این جمله به کار بردهاند; دشمنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى اینکه نگذارند اسلام پا بگیرد، عنان اسبها را سست کردند و زیر شکم شترها زدند; یعنى مرکبهاى خود را با سرعت راندند تا هرچه زودتر به جنگ پیامبر بیایند. امروز منافقان چه مىکنند و با چه سرعتى به جنگ اسلام مىآیند؟ خود امریکایىها گفتند که امروز در مطبوعات ایران چیزهایى نوشته مىشود که زمان شاه جرأت نمىکردند آنها را بنویسند.
نتیجه این دشمنىها چه شد؟ نتیجه این شد که از دورترین سرزمینها دشمنىها را بار کردند و در پیشگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرو ریختند:«حتى انزلت بساحته عداوتها من ابعد الدار و اسحق المزار.»
درسى که ما از این خطبه باید بگیریم این است که اگر استقامت نماییم، با توکل به خدا بر همه دشمنان پیروز خواهیم شد و اگر سستى کنیم، دشمن گام به گام به جلو مىآید.
این سخنرانى در تاریخ 21/2/1379 ایراد گردیده است.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشت
1. نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، خطبه 194.