آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

تعداد زیادى از کتاب‏هاى معتبر لغت در ذیل ریشه «ربّ» و کتاب‏هاى تفسیر در ذیل سوره «حمد» واژه «ربّ العالمین» آورده‏اند که «ربّ» با واژه تربیت مرتبط است، علاوه براین، برخى از کتاب‏هاى لغوى معتبر مانند لسان العرب و تاج العروس بعضى مشتقات واژه «تربیت» مانند «ربّب»، «تَرَبَّب»، «ربّى» و «تربّى» را به رغم این‏که از دو ریشه متفاوت «ربب» و «ربو» هستند. در کنار هم ذکر کرده‏اند.
با توجه به این‏که شکل فعلى واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است و قرآن بدون تردید، آخرین و کامل‏ترین کتاب تربیتى الهى است، ولى با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «ربب» بیش‏تر از ریشه «ربو» در قرآن به کار رفته‏اند.
مشاهده واقعیت‏هاى مذکور باعث کنجکاوى و ایجاد پرسش‏هاى ذیل مى‏گردد:
اولاً، آیا بین واژه «ربّ» و ریشه «ربب» و کلمه تربیت از ریشه «ربو» همگرایى و همخوانى معنایى وجود دارد؟ ثانیا، بر فرض وجود رابطه معنایى بین آن دو، آیا منشأ این رابطه، رابطه لغوى و لفظى بین آن‏هاست؛ اگر منشأ رابطه معنایى یاد شده وجود رابطه لغوى و لفظى است، چگونه مى‏توان همگرایى و همخوانى رابطه لغوى و لفظى دو واژه ربّ و تربیت را تبیین نمود؟
ثالثا، کدام یک از مشتقات واژه عربى «تربیت» در قرآن به عنوان یک کتاب تربیتى، که به زبان عربى مبین نازل شده است، به کار رفته و این مشتقات بیش‏تر از کدام ریشه لفظى هستند؟ و چرا؟
چون معمولاً هر کاوشى در پى پاسخ‏گویى به سؤال‏هاى پژوهشى مشخصى است، این‏ها نیز برخى از مهم‏ترین پرسش‏هایى هستند که مقاله حاضرتلاش‏نموده‏است‏به آن‏ها پاسخ دهد.
ریشه لغوى «تربیت»
از کتاب‏هاى لغت اصیل و معتبر، استفاده مى‏شود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوى «ربو» و «ربب» مرتبط است.
کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوى آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.(1)
گرچه بسیارى از کتاب‏هاى تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر مى‏کنند، ولى نویسنده عرب زبان کتاب النظام التربوى فى الاسلام با استناد به برخى کتاب‏هاى لغوى معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است(2) با مراجعه اجمالى به کلمات لغویان آشکار مى‏گردد که واژه «تربیت» داراى دو ریشه لغوى «ربو» و «ربب» است. ولى به دلیل آن‏که هر کلمه‏اى نمى‏تواند بیش از یک ریشه لغوى اصلى داشته باشد، پرسش مهم این است که کدام‏یک از دو ریشه مذکور اوّلى و اصلى و کدام‏یک ثانوى و فرعى است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسى در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره مى‏شود:
دیدگاه اول: قول افرادى مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فى الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»(3)
از ظاهر کلام راغب استفاده مى‏شود «تربیت» از ربو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف(4) بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلى و اوّلى واژه تربیت است.
دیدگاه دوم: قول افرادى مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة على تحویل التضعیف و تربّاه على تحویل التضعیف ایضا.»(5)
علاوه بر ابن منظور، زبیدى در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبى یربّه ربّاه... کربّبه تربیبا... و ربّاه تربیةً على تحویل التضعیف.»(6)
از کلام ابن منظور و زبیدى که گفته‏اند «ربّاه تربیة على تحویل التضعیف» استفاده مى‏شود «ربّى» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل(7) بودن فعل «ربّى» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ـ ربّى ـ یربّى ـ تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدى استفاد مى‏شود. «ربب» ریشه اصلى‏واوّلى و«ربو» ریشه فرعى و ثانوى «تربیت» است.
به نظر مى‏رسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمى است؛ زیرا تبدیل یکى از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعده‏وقانون‏است‏وازاین‏رو، در زبان‏عربى داراى‏شواهدمتعددى‏است.
سیوطى، یکى از دانشمندان ادبیات عرب، در کتاب المزهر مى‏نویسد: یکى از انواع ابدال و تبدیل حروف به یکدیگر ابدال در برخى کلمات مضاعف است. ابوعبید گفته است که عرب حروف مضاعف را به یاء تبدیل مى‏کند که از جمله آن‏ها کلمه «دسّا» در قول خداوند تبارک و تعالى «وقد خاب من دَسّها» است. «دسّا» از «دَسَّس» مشتق شده است.(8)
علامه طباطبایى نیز در ذیل آیه شریفه مذکور تصریح کرده است: اصل «دسى» از «دسّ» است که یکى از سین‏هاى مضاعف آن تبدیل به حرف علّه یاء شده است.(9)
عزالدین زنجانى صاحب کتاب تصریف نیز گفته است: همانا کلمه مضاعف به کلمات معتل ملحق مى‏گردد؛ چون حرف تضعیف آن دچار ابدال و تغییر مى‏شود؛ مانند «املیت» که در اصل «امللت» است.(10)
راغب نیز در مفردات آورده است که اصل «املیت»، «امللت» بوده است که به دلیل تخفیف و سهولت در تلفظ، لام دوم آن به حرف یاء قلب و تبدیل شده است.(11)
علاوه بر این، شواهد و موارد دیگرى نیز در زبان عربى مى‏توان پیدا نمود؛ مثل «صدّ» که مراحل تحویل لغوى آن چنین است: صدّ ـ صدّد ـ صدّى ـ تصدیه. براى «تربَّب» از باب تفعّل، که ابن منظور گفته حرف دوم مضاعف آن به حرف عله تبدیل شده و در نتیجه «تربّى» گشته است، نیز مى‏توان به «تظنّن» مثال زد که به «تظنّى» تحویل مى‏گردد. همچنین ابن منظور در لسان العرب، ذیل ماده «ظن» تصریح کرده است: «تظنیّت» در اصل، «تظنّنت» بوده که در اثر کثرت نون‏ها و سنگینى تلفظ، یکى از حرف‏هاى مضاعف آن به یاء تبدیل شده است.(12)
حاصل این‏که قاعده صرفى فوق و شواهد متعدد یاد شده دلایل روشن و واضحى بر صحّت دیدگاه دوم هستند که «ربب» ریشه اصلى و اوّلى «تربیت» و «ربو» ریشه فرعى و ثانوى آن است.
به نظر مى‏رسد افرادى که «ربو» را به عنوان ریشه واژه تربیت ذکر مى‏کنند. ریشه فرعى و ثانوى آن را ملاک قرار مى‏دهند، ولى افرادى که «ربب» را به عنوان ریشه «تربیت» ذکر کرده‏اند، ریشه اصلى و اولى آن قبل از حدوث تغییرات در آن را مورد توجه قرار داده‏اند. به نظر مى‏رسد بتوان براى یک واژه، بخصوص واژه‏هایى که در اثر جارى شدن برخى قواعد ادبى در حروف آن‏ها تغییراتى رخ مى‏دهد، قایل به تعدد ریشه لغوى شد که از جمله آن‏ها، مى‏توان واژه تربیت را ذکر کرد که داراى ریشه اوّلى «ربب» و ریشه ثانوى «ربو» است. قایل شدن به دو ریشه اولى (ربب) و ریشه ثانویى (ربو) براى «تربیت» در حقیقت، به منزله دیدگاه تفصیلى در مسأله است که آشتى‏دهنده دو دیدگاه مذکور و مبیّن وجه جمعى بین آن دو است.
گرچه قرآن کتاب لغت نیست و ما نیز نخست براى بررسى ریشه لغوى «تربیت» به سراغ کتاب‏هاى لغت رفتیم و کلمات آن‏ها را بررسى نمودیم، ولى با توجه به این‏که زبان قرآن زبان عربى مبین است. (وهذا لسان عربى مبین) (نحل: 103)و در کتاب‏هاى علوم قرآن، یکى از برجسته‏ترین وجوه اعجاز قرآن را «اعجاز ادبى» آن ذکر مى‏کنند، حال پرسش مهم این است که آیا براى کشف ریشه لغوى «تربیت» و معناى آن مى‏توان از قرآن کمک گرفت یا نه؟
پاسخ‏به‏پرسش مزبورمثبت است؛زیرا:
اولاً، ما معتقدیم قرآن معجزه جاوید پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى هدایت و تربیت انسان است و اعجاز آن در ابعاد ادبى مثل فصاحت و بلاغت و انتخاب لغات و واژه‏هاى مناسب براى بیان مقاصد خویش امرى مسلّم و غیرقابل تردید است، به گونه‏اى که ادباى سرآمد عصر نزول قرآن نیز به اعجاز آن در ابعاد ادبى‏اش شهادت داده‏اند.(13)
ثانیا، قرآن خود منشأ و اساس پیدایش علوم گوناگون و از جمله علم لغت بوده است. آیة‏اللّه حسن‏زاده آملى در این زمینه فرموده‏اند: «چون قرآن به میان آمد، از هر علم درى به روى جهانیان بگشود... دانشمندان سر تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتن قرآن و دانستن الفاظ و معانى آن داشتند، تا کم کم علم قرائت‏پیش‏آمد وبراى حفظ ترکیب جمله‏ها و خطاى در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبى درنحو و صرف نوشتند و براى دانستن معانى‏قرآن‏احتیاج به‏لغت‏و...پیدا شد.»(14)
بنابراین پرواضح است کتابى آسمانى مانند قرآن، که خود منشأ پیدایش علم لغت بوده و رسالت اصلى و اساسى آن نیز بر تربیت انسان است، حتما مى‏تواند در ریشه‏یابى الفاظ و معانى واژه‏هاى زبان عربى و بخصوص واژه عربى «تربیت» به ما کمک کند. با توجه به مطالب مزبور، اکنون به ریشه‏یابى مشتقات واژه «تربیت» در قرآن مى‏پردازیم:
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو» در قرآن
با مراجعه به قرآن، به خوبى آشکار مى‏گردد واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» چندان مورد توجه قرار نگرفته‏اند. در ذیل، مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در رابطه با انسان را، که در دو آیه به کار رفته‏اند، بررسى مى‏کنیم:
1. «و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانى صغیرا»؛ (اسراء: 29) و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم، که مرا در کودکى و خردسالى بزرگ کردند، رحم کن.
کلمه صغیر در آیه مزبور، به معناى کوچک در مقابل کلمه کبیر به معناى بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانى»(15) بزرگ کردن و رشد و نمو جسمانى فرزند از سوى پدر و مادر است.
2. «الم نربّک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین»؛ (شعراء: 18) آیا ما تو را در کودکى بزرگ نکردیم، در حالى که چندین سال از عمرت را در بین ما سپرى کردى؟
هنگامى که حضرت موسى علیه‏السلام به پیامبرى رسید و در برابر فرعون قیام کرد، فرعون او را شناخت و خطاب به او عبارت فوق را بیان کرد. در این آیه نیز به قرینه لفظ «ولید»، که به معناى «طفل تازه تولد یافته» مى‏باشد(16) مراد فرعون آن است که اى موسى،، تو طفلى در معرض هلاکت بودى و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود فرعون از واژه «الم نربّک» کمال روحى و دینى و اخلاقى حضرت موسى علیه‏السلام نمى‏تواند باشد.
فرعون فاقد کمال روحى و تربیت الهى واخلاقى، چگونه مى‏تواند منشأ کمال روحى و تهذیب اخلاقى و دینى حضرت موسى علیه‏السلام گردد؟
کسى که خود از هدایت و تربیت برخوردار نیست، چگونه مى‏تواند دیگران را هدایت و تربیت روحى کند؟ «افمن یهدى الى الحق احقّ ان یتّبع امّن لا یهدى الاّ ان یهدّى»؛ (یونس: 35) آیا آن‏که خلق را به راه حق رهبرى مى‏کند سزاوارتر به پى‏روى است، یا آن‏که هدایت نمى‏کند، مگر این‏که خود هدایت شود؟
حاصل این‏که با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه «تربیت» از ریشه ثانوى «ربو» در مورد انسان به معناى «تربیت بدنى و رشد و نمو جسمانى مترّبى» است.
پس از این بررسى قرآنى، اکنون نگاهى اجمالى به مقدار کاربرد مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در ادعیه معصومان علیهم‏السلام ، که «قرآن صاعد» نام گرفته‏اند، خواهیم داشت.
1. «الهى ربّیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمى کبیرا»؛(17)
خدایا، مرا در نعمت‏ها و احسان‏هایت در هنگام کوچکى و خردسالى، بزرگ و تربیت کردى و در هنگام بزرگى نیز اسم مرا به عظمت یاد نمودى.
2. «ربّ لى صغیرهم»؛(18)
(خدایا) فرزندان کوچک را براى من تربیت و بزرگ کن.
3. «اللّهمَّ انَّک خلقتنی سویّا و ربیّتنی صغیرا»؛(19)
اى خدا، تو مرا به طور متعادل خلق کردى و در زمان خردسالى تربیت و بزرگ نمودى.
از شواهد صریح مزبور، آشکار مى‏گردد که در ادعیه نیز همانند قرآن، به خاطر وجود قراین لفظى مثل کلمه «صغیر»، «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى زیادت و افزایش جسمانى و بزرگ کردن متربّى است، البته روشن است که لزومى ندارد در همه موارد کلمه صغیر در کنار مشتقات «ربو» موجود باشد تا افاده‏کننده معناى مذکور باشد بلکه ممکن است قرینه‏هاى لبى و لفظى دیگرى در صدر و یا ذیل کلام وجود داشته باشند.
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربب» در قرآن
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» که در متون اسلامى مثل قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شده‏اند، واژه «تربیت» از ریشه اصلى و اوّلى «ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «ربوبیت»، «مربوب» در قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ به گونه‏اى که مشتقات این واژه از ریشه «ربب» بخصوص کلمه «ربّ» از نظر کثرت استعمال در قرآن و ادعیه کم‏نظیر است.(20) کثرت استعمال مشتقات ریشه «ربب» به حدّى است که کم‏تر آیه و جمله‏اى از ادعیه را مى‏توان یافت که یکى از مشتقات «ربّ» در آن به کار نرفته باشد.
در قرآن، علاوه بر واژه «ربّ»، برخى دیگر از مشتقات ماده «ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتى و در اصطلاح، به معناى مربیان و متربیّان است نیز به کار رفته است.
به دلیل آن‏که دو رکن اساسى تربیت استادوشاگرد یامربّى‏ومتربّى هستند، برخى آیات مربوط به این دو واژه ذکر مى‏شود:
ـ «و کایّن من نبىٍّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل‏الله و ما ضعفواومااستکانوا و اللّه یحبُّ الصابرین».(آل‏عمران:146)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند. آن‏ها هیچ‏گاه دربرابرآنچه در راه خدا به آنان مى‏رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند) و خداوند صابران را دوست دارد.
«رِبیّون» در آیه مزبور جمع «رِبّى» است و «ربّى» دراصل، از واژه رِبّه» بر وزن «فِعله» مصدر نوعى است که با اضافه شدن یاء نسبت، تاء آن حذف شده است.
«ربیّون» در اصطلاح تربیتى، به معناى متربیّان و شاگردانى است که تحت نوع خاصى از تربیت الهى انبیاء علیهم‏السلام قرار گرفته‏اند.(21)
ـ «انّا انزلنا التوریة فیها هدىً و نور یحکم بها النبیّون الذین اسلموا للذّین هادوا و الربانیّون والاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»؛ (مائده: 44)
ما تورات را نازل کردیم، در حالى که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مى‏کردند و همچنین علما و دانشمندان با این کتاب که به آن‏ها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى‏نمودند.
«ربّانیون» در این آیه، جمع «ربّانى» است. واژه «ربّانى» منسوب به «ربّان» است، و او کسى است که وظیفه‏اش تربیت ثابت و بادوام است و در اصطلاح تربیتى «ربّانى» به معناى مربّى است. و «ربّانى» به همین معنا در حدیثى از امیرمؤمنان امام على علیه‏السلام به کار رفته است؛ آن‏جا که فرموده‏اند: «أنا ربّانىّ هذه الامّة»؛(22) من مربّى این امّت (امت اسلام) هستم. و چون استاد و مربّى نسبت به متربّى باید از مراتب بالاترى از تربیت برخوردار باشد تا بتواند در او اثر بگذارد، از این‏رو، انتساب به «ربّ» در واژه «ربّانى» به دلیل اضافه شدن الف و نون در آن شدیدتر است.(23)
علاوه بر قرآن، همان‏گونه که گفته شد ـ در ادعیه نیز مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربب» فراوان آمده است که به چند نمونه آن اشاره مى‏گردد:
امام على علیه‏السلام در دعاى شریف کمیل، که یکى از گنجینه‏ها و معادن تربیت اسلامى و قرآنى است، فراوان واژه «ربّ» و مشتقات آن را به کار برده‏اند:
«یا الهى و سیّدى و ربّى، اتراک معذّبى بنارک بعد توحیدکَ.... و بعد صدق اعترافى و دعائى خاضعا لربوبیّتک.»(24)
امام سجاد علیه‏السلام در صحیفه سجادیه، که مظهر بارز قرآن صاعد و به «اخت القرآن» مشهور مى‏باشد و معارف تربیتى آن به منزله معادن تربیت و انسان‏سازى است نیز فراوان واژه «تربیت» از ریشه «ربب» و مشتقات آن را به کار برده‏اند.
براى نمونه، در دعاى امام سجاد علیه‏السلام درباره پناه بردن به خداوند از شر شیطان آمده است:
«اللّهمَّ و اعمم بذلک (الاستعاذه من الشیطان) من شهد لک بالربّوبیة... و استظهر بک علیه فی معرفة العلوم الربّانیة.»(25)
همچنین در دعاى دیگرى از آن حضرت آمده است: «لا یجیرُ یا الهى الاّ ربّ على مربوبٍ.»(26)
پیامد دو ریشه لفظى در معناى «تربیت»
پس از بحث درباره ریشه لفظى «تربیت» در لغت و قرآن، مناسب است به اختصار، به معناى «ربّ»(27) در کتاب‏هاى لغت و تفسیر قرآن نیز اشاره گردد:
اصلاح و مصلح(28)، خالق(29)، حفظ و مراعات(30)، خضانت(31) تتمیم و تمام کردن(32) سید مطاع(33) صاحب(34) قیّم(35) منعم(36)، سیاست و تدبیر(37)، مالک مدبّر(38) ولایت و سرپرستى(39) و بیش‏تر از همه مالک(40) و تربیت و مربّى و پروردگار(41) از جمله معانى است که براى «ربّ» و ریشه «ربب» ذکر شده است.البته لازم به توضیح است که وجه معنا کردن «ربّ» به «مالک» نیز این است که لازمه مالکیت حفاظت و سرپرستى و تربیت مملوک است. به این مطلب، برخى از کتاب‏هاى تفسیر مثل تفسیر انوار التنزیل بیضاوى(42) و العروة الوثقى(43) شیخ بهائى تصریح کرده‏اند.
در مقابل معانى فراوان ذکر شده براى واژه «ربّ»، براى «تربیت» از ریشه «ربو» معانى محدود و کم‏ترى مثل تغذیه(44) نشو و نمو(45)، و زیادت و فزونى(46) ذکر گردیده‏اند.
در کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتى ماده «ربو» در مورد تربیت انسان به کار رود، مراد رشد و نمو و تربیت بدنى، جسمانى و مادى است، برخلاف «تربیت» از ریشه اصلى «ربب» که به معناى سوق به سمت کمال معنوى است.(47)
حال اگر سؤال شود که نقل معانى فوق براى واژه ربّ با تربیت چه ارتباطى دارد؟ پاسخ این است که همان‏گونه که صاحب کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و برخى تفسیرهاى ادبى مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوى(48) و روح المعانى آلوسى(49) گفته‏اند، معناى اصلى «ربّ»، «تربیت» است و تربیت به معناى سوق دادن و رساندن متربّى به سوى کمال است. آلوسى در ذیل تفسیر «ربّ العالمین»، پس از ذکر معانى متعدد براى «ربّ» مى‏گوید: قول مشهور این است که «رب» به معناى «تربیت» است و سپس از برخى محققان نقل مى‏کند که «تربیت» معناى حقیقى واژه «ربّ» است و تبادر، علامت حقیقى بودن معناى تربیت براى واژه «ربّ» است، و یکى از بهترین شواهد براى وجود تبادر مذکور، این است که تقریبا همه مترجمان قرآن واژه «ربّ» در سوره «حمد» را به طور صفتى به پروردگار معنا کرده‏اند.
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان مقوله‏اى پیچیده است که داراى ابعاد، آثار و لوازم فراوانى است، به نظر مى‏رسد معانى متعددى مثل اصلاح، تدبیر، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستى، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که براى دو ریشه «ربب» و «ربو» نقل شده است از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
در ضمن مباحث قبل آشکار شد که تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانى و بدنى انسان است در قرآن بسیار اندک به کار رفته است و در مقابل تربیت از ریشه رَبَب که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوى کمال معنوى است در قرآن فراوان به کار رفته است. حال اگر پرسیده شود چرا چنین است؟ به طور خلاصه پاسخ این است که اساسا از دیدگاه مکاتب الهى، خصوصا دین اسلام که قرآن کتاب آسمانى آن است. تربیت روحى و معنوى انسان در مقایسه با تربیت جسمانى و مادى او اهمیت بیش‏ترى دارد.
توضیح این‏که از دیدگاه اسلام، انسان داراى دو بُعد عمده جسمانى و روحانى است. قرآن، منبع اصیل اسلام درباره بُعد جسمانى انسان مى‏فرماید: «و بدأ خلق الانسان من طینٍ»؛ (سجده: 7) و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز کرد.
در آیه دیگرى، درباره بعد روحى انسان و اهمیت آن مى‏فرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»؛ (حجر: 29) پس چون آن عنصر را معتدل بیاراستم و در آن از روح خویش دمیدم، همه بر او سجده کنید.
از آیه شریفه مزبور به روشنى استفاده مى‏شود که اولاً، انسان برخوردار از روح الهى است، و ثانیا همین برخوردارى انسان از روح الهى باعث ارزش و کرامت انسان گشته، به گونه‏اى که ملائکه در مقابل انسان از سوى خداوند مأمور به سجده مى‏شوند. البته روشن است این مطلب، که ارزش و کرامت و هویّت انسان را روح او تشکیل مى‏دهد و اصالت از آن روح انسان است،(50) به معناى آن نیست که اسلام توجهى به بعد مادى و جسمانى انسان ندارد، اسلام همان‏گونه که براى صحّت، سلامت و تربیت قواى روحانى و معنوى ـ مثل فکر، عقل، اعتقادات و اخلاقیات ارزش زیادى قایل است، براى صحّت و سلامت و تربیت قواى مادى و جسمانى نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و به قول مشهور، عقل سالم در بدن سالم است.
ولى با این همه، تردیدى نیست که امور روحانى مثل لبّ و عقل حقیقت و اصل انسان را تشکیل مى‏دهند.(51) و جسم و بدن در مقایسه با عقل و روح، امرى طفیلى و تبعى است که به تبع سلامت بُعد روحانى و معنوى سلامت و صحت بُعد جسمانى نیز داراى ارزش و اعتبار مى‏گردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانى نیز باید مقدّمه و زمینه‏اى براى تعالى بُعد روحانى و معنوى انسان باشد؛ همان‏گونه که این مطلب از این جمله دعاى کمیل از امیرمؤمنان نیز استفاده مى‏شود که فرموده‏اند: «قوّ على خدمتک جوارحى.» اى خدا جوارج و اعضاى بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.
در پایان ناگفته نماند که اگر گفته شود «تربیت» از ریشه «ربب» به معناى سوق دادن متربى به سوى کمال، بخصوص کمال معنوى، است در این‏که مراد و منظور از این کمال معنوى چیست، براساس مکاتب تربیتى گوناگون و از جمله مکتب تربیتى اسلام، مفهوم و مصداق «کمال»(52) تعریف و مظاهر متفاوتى دارد؛ مثلاً، چون در اسلام ما معتقد هستیم خداوند کمال مطلق است، بنابراین، هدف غایى تربیت در اسلام سوق دادن متربى به سوى خداوند به عنوان کمال مطلق و قرب به سوى اوست. تا این‏که با متصف شدن انسان به اوصاف ربوبى و خداگونه شدن، شایستگى خلافت و جانشینى خداوند در روى زمین را کسب نماید.
خلاصه و نتیجه‏گیرى
از مجموع مباحث مطرح شده، نکات ذیل را به طور خلاصه مى‏توان نتیجه گرفت:
1. از کلمات لغویان استفاده مى‏شود که واژه «تربیت» با دو ریشه لفظى «ربب» و «ربو» مرتبط است.
2. رابطه مزبور را با استناد به برخى قواعد علم صرف و شواهد متعدد مى‏توان این‏گونه تبیین کرد که از دو ریشه لفظى مذکور، «ربب» ریشه اصلى و «ربو» ریشه فرعى براى واژه «تربیت» است. دلیل اصلى پیدایش ریشه فرعى «ربو» از بین بردن سنگینى تلفظ در فعل «ربّب» و ایجاد سهولت تلفظ از طریق تبدیل آن به «ربّى» است. (ربّب کربّى یربّى تربیة)
3. تغییرات لغوى و لفظى مزبور داراى پیامد معنایى خاص است؛ زیرا «تربیت» از ریشه اولى «ربب» به معناى سوق به سوى کمال معنوى، روحى و دینى است، ولى «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى سوق به سوى کمال و پرورش مادى و جسمانى مى‏باشد.
4. گرچه از نظر اسلام، جسم و روح هر دو مهم هستند و از این‏رو، تربیت و سوق به سوى کمال مادى و روحى، هر دو لازم و داراى ارزش و اهمیت مى‏باشند، ولى چون روح انسان هویّت او را تشکیل مى‏دهد و به همین دلیل در مقایسه با جسم و بدن داراى ارزش و اهمیت بیش‏ترى است، بدین‏روى، تربیت روحى و معنوى انسان نیز از نظر اسلام داراى ارزش و اهمیت بیش‏ترى است.
همین نکته موجب شده است در قرآن به عنوان منبع اصیل اسلام، «تربیت» از ریشه «ربب»، که ناظر به تربیت روحى و دینى است، در مقایسه با تربیت از ریشه «ربو» که به معناى بزرگ کردن و تربیت جسمانى است بیش‏تر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد.
پیشنهاد
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله، و به منظور مترتب شدن ثمره عملى و کاربردى بر مطالب نظرى طرح شده پیشنهاد ذیل ارایه مى‏گردد، چون جامعه ما جامعه جوانى است و طبیعتا به ورزش براى حفظ سلامت و دست‏یابى به نشاط و تفریح اهمیت زیادى مى‏دهند و این امر در صورت همراهى آن با دیگر نیازهاى تربیتى انسان مثل تربیت دینى، اخلاقى و معنوى امرى نیکو و شایسته و بلکه لازم است. اما از سوى دیگر، روشن است که تقویت قواى روحانى و معنوى، بخصوص در دوره جوانى که دوره مهم شکل‏پذیرى شخصیت است، از طریق پرداختن به مسائل عقیدتى و اخلاقى که از اهمیت اساسى برخوردار است محقق مى‏شود؛ زیرا همان‏گونه که گذشت هویّت و حقیقت انسان را روح و تعالى معنوى و اخلاقى او تشکیل مى‏دهد. بدین روى، به همه دست‏اندرکاران ورزش جامعه اسلامى توصیه مى‏گردد که در کنار توجه به مسائل تربیت بدنى جوانان، حتما براى پرورش و تربیت روحى و دینى و اخلاقى آنان نیز به طور جدّى برنامه‏ریزى کنند؛ زیرا روشن است که یک ورزش‏کار متخلّق به اخلاق و برخوردار از تربیت دینى و معنوى در صحنه‏هاى ورزشى که روز به روز مسایل معنوى و اخلاقى در آن‏ها کم‏رنگ‏تر مى‏گردد الگویى ارزشمند و موجب افتخار است و در مقابل یک جوان ورزش‏کار فاقد تربیت روحى و دینى مایه ننگ و آبروریزى جامعه است.
بنابراین، براى ارتقاى دقیق و عمیق تربیت دینى و مذهبى جوانان در باشگاه‏هاى و ورزش‏گاه‏ها، به متولّیان تربیت بدنى توصیه مى‏شود با همکارى حوزه‏هاى علمیه و کمک گرفتن از طلاب جوان علاقه‏مند به ورزش، زمینه گسترش و تعمیق تربیت روحى و دینى جوانان ورزش‏کار را بیش از پیش فراهم سازند. تا بدین طریق با استحکام پایه‏هاى عقیدتى و فکرى ورزش‏کاران از آسیب‏هاى عقیدتى و اخلاقى و روحى، که به شدت نسل جوان و از جمله نسل جوان ورزش‏کار را بعضا تهدید مى‏کند، پیشگیرى شود.
 پى‏نوشت‏ها
1ـ «ربّى یربى تربیة» مانند «زکّى یزکّى تزکیة»
2ـ «التربیة فى اللغة مأخوذة من ربّ ولده و الصبى یربّه» باقر شریف قریشى، النظام التربوى فى الاسلام، ص 41
3ـ راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالتعارف، ماده «ربب» و «ربو»، تحقیق ندیم مرعشى، دارالکاتب العربى
4ـ «مضاعف» کلمه‏اى است که حروف عین‏الفعل و لام الفعل یا فاء الفعل و عین الفعل آن همجنس و همانند باشند؛ مانند: ربب، مدد، سدد، ددن، محمدرضا طباطبایى، صرف ساده، قم، دارالعلم، 1361، ص 20
5ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاءالتراث‏العربى، 1416، ماده «ربب»
6ـ محمد مرتضى زبیدى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، لبنان، دار مکتبة الحیاة، ماده «ربب»
7ـ کلمه‏اى را که یک یا چند حرف اصلى آن حرف علّه (الف. واو. یاء) باشد «معتل» مى‏نامند.محمدرضاطباطبایى،پیشین،ص19
8ـ الابدال فى المضاعف. و من المضاعف قال ابو عبیده: العرب تقلب حروف المضاعف الى الیاء، و منه قوله تعالى؛ و قد خاب من دسّاها.» هو من دسّست.» (جلال الدین سیوطى، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، دارالفکر، ج 1، ص 468
9ـ والدسى: و هوالدسّ بقلب احدى السنین یاء» (سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیرالقرآن، الطبعة الثانیة، بیروت، اعلمى، 1393 ق، ج 20، ص 429، ذیل سوره شمس، آیه 10)
10ـ «انما اُلحِق المضاعف بالمعتلات؛ لانّ حرف التضعیف یلحقه الابدال کقولهم "املیت" بمعنى "امللت".» از نویسندگان جامع المقدّمات، (عزالدین زنجانى، «التصریف»،تهران،اسلامیه،1379، ص 60)
11ـ «اصل "املیت"، "امللت" فقلب تخفیفا.»(راغب‏اصفهانى،پیشین،ماده«ملى»
12ـ ابن منظور، پیشین، ج 8، ص 271، ماده «ظنّ»
13ـ محمدباقر سعیدى روشن، علوم قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1377، ص 105ـ104
14ـ ویژه‏نامه المحقق الطباطبایى فى ذکراه السنویة الاولى، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1417، ج 3، ص 1327 مقاله «تدوین لغت عرب»، آیة‏الله حسن‏زاده آملى
15ـ برخلاف واژه «ربّ» در آیه مورد بحث، که از ریشه «ربب» است، واژه «ربیّانى» از ریشه «ربو» و صیغه دوم‏فعل‏ماضى از باب‏تفعیل همراه با ضمیرمتکلّم است.(ربیّا+ نى)
16ـ «الولید: الصبى المولود» (فیومى، احمدبن محمدبن على المقرى، المصباح المنیر، بیروت، المکتبة العلمیة، ماده «ولد»)
17ـ شیخ‏عباس‏قمى،مفاتیح‏الجنان، تهران، انتشارات‏علمى،دعاى‏ابوحمزه ثمالى
18ـ صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح سید علینقى فیض‏الاسلام، 1375 ق، دعاى 25 (دعا براى فرزندان) فقره دوم دعا. توجه شود که ربّ در این دعا، از ریشه «ربب» نیست، بلکه فعل امر از ریشه «ربو» است.
19ـ صحیفه سجادیه، دعاى شماره 50 (دعا از خوف خدا)، فقره اول دعا
20ـ در مجموع، کلمه «ربّ» به شکل‏هاى گوناگون‏مضاف‏وغیرمضاف‏قریب987مرتبه در قرآن به کار رفته است. (محمد فؤاد عبدالباقى،المعجم‏المفهرس لالفاظ القرآن الکریم)، قم، اسماعیلیان، ماده «رب»)
21ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، موسسة الطباعة والنشر، وزارة الثقافة الاسلامى، 1416، واژه «ربّ»
22ـ راغب اصفهانى، پیشین، واژه «ربّ»
23ـ ابن منظور، پیشین، ماده «ربّ»، همچنین ر.ک: ابن میثم بحرانى، کمال الدین، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالعالم الاسلامى، ج 5، ص 325
24ـ شیخ‏عباس‏قمى، پیشین، «دعاى کمیل»
25ـ صحیفه سجادیه، دعاى 17، فقره11 26ـ همان، دعاى 21، فقره سوم
27ـ کتاب‏هاى لغت و تفسیر، که براى «ربّ» معانى متعددى نقل کرده‏اند. در این مطلب که آیا «ربّ» مصدر است یا صفت مشبهّه یا اسم فاعل، دیدگاه‏هاى متفاوتى دارند. بدین دلیل برخى آن را به صورت مصدرى و برخى دیگر به صورت صفت معنا کرده‏اند. البته دیدگاه مشهور این است که ربّ مصدر است.
28ـ ابى الحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1404 / ابن منظور، پیشین / جوهرى، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح اللغة، و صحاح العربیة، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399، ذیل ماده «ربّ» / آلوسى بغدادى، سیدمحمود، تفسیر روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ذیل ربّ العالمین «در سوره حمد»
29ـ احمدبن‏فارس،پیشین / آلوسى، پیشین
30ـ ابن منظور، پیشین، ابن اثیر محمد الجزرى، النهایة فى غریب الحدیث والاثر، تحقیق طاهراحمد الزادى و محمود احمد الطنامى، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1367، ذیل ماده «ربّ»
31ـ خلیل بن‏احمدالفراهیدى، کتاب‏العین، قم، دارالهجرة، 1405، ماده «ربّ»
32ـ ابن درید، ابوبکر محمدبن الحسن، جمهرة اللغة، بیروت، دارصادر / ابوجعفر احمدبن على بن احمد المقرى، بیهقى، تاج المصادر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1366، ماده «ربّ»
33ـ شیخ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، / فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، داراحیاء التراث العربى، 14062، ذیل سوره حمد واژه «ربّ العالمین»
34ـ احمد بن فارس، پیشین / آلوسى، طبرسى، پیشین
35ـ ابن منظور، پیشین
36ـ ابن منظور، پیشین / آلوسى، پیشین
37ـ فیومى، پیشین، ماده «ربّ»
38ـ علّامه طباطبائى، پیشین، ذیل سوره «حمد» واژه «رب العالمین»
39ـ ابن منظور، پیشین / زبیدى، پیشین / بیهقى، پیشین / امین ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، الطبعة الثانیة
40ـ اسماعیل بن عباد، المحیط فى اللغه / ابن منظور، پیشین، ذیل ماده ربّ / زمخشرى، محمدبن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فى وجوه التأویل، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالکتب العربى، 1407 / طبرسى، پیشین / العروة الوثقى، تحقیق و تصحیح اکبر ایرانى قمى، قم، نشر دارالقرآن الکریم، 1412، تفسیر سوره حمد
41ـ «رب» به معناى مصدرى تربیت و به معناى صفتى «مربى» و پروردگار در بیش‏تر کتاب‏هاى لغت و تفسیر یادشده به کار رفته است حتى لغویان و مفسران که رابطه لفظى بین دو واژه «ربّ» و «تربیت» را انکار کرده‏اند، بیش‏تر قایل شده‏اند که «ربّ» و «ربّب» و «تربب» به معناى «ربّى» است.
42ـ «سمّى به المالک لانّه یحفظ ما یملکه و یربیّه» (بیضاوى، ناصرالدین بن سعید، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار صادر، ذیل سوره «حمد» کلمه «ربّ»
43ـ شیخ بهائى، تفسیر سوره حمد، ذیل واژه «ربّ العالمین»، ص 94
44ـ خلیل، پیشین، احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
45ـ ابن منظور، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
46ـ خلیل، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
47ـ مصطفوى،پیشین، ماده «ربو» و «ربب»
48ـ بیضاوى، پیشین، تفسیر سوره «حمد» ذیل واژه «ربّ العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشى‏ء الى کماله شیئا فشیئا.
49ـ آلوسى، پیشین، سوره «حمد» ذیل واژه «رب العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشى‏ء الى کماله بحسب استعداده الازلى شیئا فشیئا... و یطلق ایضا على الخالق و السید و الملک و المنعم والمصلح و الصاحب الاّ ان المشهور کونه بمعنى التربیة فلهذا قال بعض المحققین انّه حقیقة فیه لانّ التبادر امارتها و البواقى اما مجاز او مشترک و الاول ارجح لإنّ فى جمیعها ما یوجد معنى التربیة
50ـ براى آگاهى بیش‏تر درباره اصالت روح و ادله و شواهد آن ر.ک: انسان از دیدگاه اسلام، ص 34ـ43
51ـ امام‏على علیه‏السلام ،: «اصل الانسان لبّه» (محمدباقرمجلسى،بحارالانوار،ج1،ص82)
52ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، خودشناسى براى خودسازى، این کتاب اخیرا با تکمیل و اضافاتى با عنوان به سوى خودسازى منتشر شده است.
سایر منابع
ـ ابن درید، ابى‏بکر محمد بن الحسن، الاشتقاق، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، مصر، نوشته الفانجى، 1378؛
ـ الزمخشرى،جارالله‏ابى‏القاسم،محمود بن عمر،اساس‏البلاغه،بیروت، دارصادر، 1385
ـ الشرتونى اللبنانى، سعید الخورى، اقرب الموارد فى فصح العربیة و الشوارد، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1374
ـ احمدرضا، معجم متن اللغه، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1377
ـ لویس معلوف، المنجد فى اللغه، قم، اسماعیلیان، 1362
ـ مصطفى خمینى، تفسیرالقرآن الکریم، قم، اسماعیلیان
ـ لسان التنزیل، (تألیف قرن چهارم یا پنجم هجرى)، به اهتمام مهدى محقق، چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362
ـ فخرالدین الطریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چاپ دوم، تهران، مترضوى، 1362
ـ نگارنده، بررسى جایگاه عقل در تربیت از دیدگاه امام موسى کاظم علیه‏السلام در روایت هشام بن حکم، پایان‏نامه کارشناسى‏ارشدعلوم‏تربیتى،مؤسسه آموزشى‏وپژوهشى‏امام خمینى (ره)، 1377
ـ احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، تهران،سمت،1377،ص 34، «بحث اصالت روح»، ص 44 «شواهد عقلى اصالت روح»
ـ جعفر سبحانى، الاسماء الثلاثة، الاله و الربّ والعبادة، قم، مؤسسة الامام الصادق علیه‏السلام ، 1417 ه. ق
ـ اسفراینى ابو المظفر، شاهفوربن طاهربن‏محمد، تاج‏التراجم‏فى‏تفسیر القرآن الاعاجم، تصحیح نجیب مایل هروى، على‏اکبر الهى خراسانى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375
--------------------------------------------------------------------------------

تبلیغات