اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی
آرشیو
چکیده
متن
در شماره پیشین خواندیم که حضرت امام صادق() در ضمن وصایاى خود به عبدالله بن جندب، به بیان داستانى از حضرت عیسى() پرداختند. اینک ادامه سخنان آن حضرت را که اختصاص به بخش دیگرى از توصیه هاى اخلاقى حضرت عیسى() دارد، همراه با شرح و توضیح آن، به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم: «بحق أقول لکم انکم لاتصیبون ما تریدون الا بترک ما تشتهون و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تکرهون ایاکم و النظرة فانها تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة.»([1])
مبارزه با خواهش هاى نفسانى
انسان براى دست یابى به اهداف مادى و معنوى خود، به اسباب و وسایلى نیاز دارد. این اسباب و وسایل دو گونه اند: یا ایجابى و ثبوتى مى باشند و یا سلبى و عدمى. بدیهى است در بیش تر اوقات براى نیل به مقصود، انجام برخى از کارها ضرورى است. براى مثال، انسان گرسنه اى که مى خواهد خود را سیر کند، باید اسباب و وسایل غذاخوردن را مهیا سازد و یا شخص جاهلى که مى خواهد عالم شود، باید مقدمات درس خواندن را فراهم آورد. اما به ندرت اتفاق مى افتد که ما انسان ها براى رسیدن به هدفى، خود را مجبور به ترک فعلى نماییم. به عبارت دیگر، اسباب سلبى و شرایط عدمى در مقایسه با امور ایجابى و ثبوتى، در نزد ما از اهمیت کم ترى براى رسیدن به هدف برخوردارند. مثلاً، براى دست یابى به کمالات معنوى، بیش تر به واجبات و مستحبات مبادرت مى کنیم تا ترکِ مکروهات و محرمات.
در بین ادیان و مذاهب و گرایش هاى مختلفى هم که در دنیا وجود دارد، نحله هایى که اهداف غیر مادى ارائه مى دهند، برنامه هایى را براى رسیدن به کمالات معنوى پیشنهاد مى کنند. مثلاً برخى از بودایى ها و جوکى ها که عنوان عارف یا صوفى را بر خود اطلاق مى کنند، براى رسیدن به کمالات معنوى، ریاضت هاى سختى را متحمل مى شوند، اما از اسباب سلبى غافل اند. براى دست یابى به اهداف، فقط انجام دادن برخى از کارها کافى نیست، بلکه باید بسیارى از کارها را نیز ترک کرد. براى مثال، معالجه بسیارى از بیمارى ها با پرهیز کردن و خوددارى از خوردن بعضى خوراکى ها تحقق مى یابد ـ شیوه اى که بیش تر اطباى قدیمى روى آن تأکید مىورزیدند ـ و در برخى از موارد نیز لازم است که داروهاى خاصى مصرف شود، همچون توصیه اى که معمولاً پزشکان امروزى به بیماران خود مى نمایند. در امور معنوى هم این مطلب صدق مى کند. مثلاً در همین جامعه اسلامى ما، افراد متدین بیش تر به اسباب ایجابى، مانند خواندن چندین رکعت نماز در روز، ختم قرآن، ادعیه گوناگون و ... توجه مى کنند و از برنامه هاى سلبى براى رسیدن به اهداف معنوى غافل اند.
اگر انسان روز و شب هم عبادت کند، اما در کنارش مرتکب معصیت شود، مثل این مى ماند که داخل کیسه سوراخى پول بریزد; یعنى زحمت مى کشد و پول به دست مى آورد، اما هنگامى که به آن ها نیاز دارد، متوجه مى شود که پولى داخل کیسه نیست. کارهایى که در شرع به عنوان واجب تعیین شده، باید انجام داد و کارهاى حرام را باید ترک کرد. البته کسانى که همتشان بلند است و مى خواهند به مقامات عالى ترى برسند، نباید به این حد واجب و حرام اکتفا کنند; در کنار واجبات باید مستحبات را انجام دهند و در کنار ترک حرام، از مکروهات هم اجتناب ورزند. انسان اگر مى خواهد به کمالات معنوى و مقامات عالى برسد، باید با خواهش هاى نفسانى خود مبارزه کند; یعنى به دنبال هوس ها و تمایلات حیوانى و شیطانى نرود. البته افراط در این زمینه نیز درست نیست. برخى تصور مى کنند راه رسیدن به خدا، فقط مخالفت با نفس است; یعنى به عوامل ایجابى خیلى توجه نمى کنند، همواره به این فکر هستند که ببینند دلشان چه چیزى مى خواهد، تا آن را سرکوب نمایند. تمام توجه آن ها به این است که با خودشان بجنگند. البته این حالت فى الجمله صحیح است و کلام عیسى بن مریم() نیز ناظر به این مطلب است، اما باید توجه داشت که همه این ها در حد اعتدال خوب است; انسان نباید با فشار زیاد بر نفس و ریاضت شدید، موجبات امراض بدنى و ناراحتى هاى عصبى و روانى خود را فراهم آورد و از آن طرف، از تکالیف واجب خود نیز باز بماند.
حضرت عیسى() به شاگردان و پیروان خود که براى کسب مقامات معنوى و کمالات روحى نزد ایشان آمده بودند مى فرماید: بسیار جدى به شما مى گویم! به این خواسته نمى رسید مگر با رها کردن چیزهایى که میل و شهوتتان به دنبال آن هاست: «بحق اقول لکم انکم لاتصیبون ما تریدون الابترک ما تشتهون.»
صبر در برابر مشکلات
انسان به هر حال در زندگى با مسائلى مواجه مى شود که مطابق میل او نیست و سعى مى کند آن ها را برطرف کند. حتى گاهى انسان بر اساس وظیفه شرعى خود موظف است با برخى از امور ناخوشایند زندگى مبارزه نماید; مثلاً باید مرض و بیمارى را از خود دور کند و در صدد معالجه آن برآید. نکته مهم در این است که انسان باید با سعه صدر مشکلات و گرفتارى هاى زندگى را پشت سر بگذارد و به دور از جزع و فزع و بى تابى با آن ها برخورد کند. حضرت عیسى() در ادامه توصیه خود مى فرماید: اگر مى خواهید به مقامات عالى برسید باید نسبت به امور مکروه و ناخوشایند که برایتان پیش مى آید بردبار و صبور باشید: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تکرهون.»
انسان ممکن است در زندگى با مشکلات و سختى هاى کوچک و بزرگى روبه رو شود; از یک سرماخوردگى جزیى گرفته تا یک بیمارى صعب العلاج، از زندگى با همسرى بداخلاق و تندخو گرفته تا داشتن فرزندى معلول و ... همه و همه ناراحتى ها و رنج هایى است که خواه ناخواه برخى از آن ها در زندگى انسان رخ مى نمایاند. حالات اشخاص در مقابل این مشکلات متفاوت است. کسانى که جز رضاى خدا چیز دیگرى نمى خواهند، به وظیفه خود عمل مى کنند و با صبر و شکیبایى سختى ها را تحمل مى نمایند. داستان معروفى در این زمینه وجود دارد که در این جا بدون توجه به صحت و سقم جزئیات آن و صرفاً به دلیل نکته آموزنده اى که دارد، آن را نقل مى کنیم.
مى گویند در منطقه خرقان، عارف زنده دلى به نام شیخ ابوالحسن خرقانى مى زیسته که آوازه شهرتش تا دوردست ها پیچیده بود. یک روز، شخصى طالب حقیقت از شهرى دور به قصد ملاقات شیخ عازم خرقان مى شود تا پندى بگیرد و از کرامات او بهره اى ببرد. وى با زحمت فراوان خود را به محل سکونت شیخ مى رساند و منزل او را پیدا مى کند. هنگامى که در خانه را مى زند، همسر شیخ ابوالحسن بیرون مى آید و خواسته مرد ناشناس را مى پرسد. مرد با احترام پاسخ مى دهد: مى خواهم شیخ را زیارت کنم. زن با شنیدن این سخن شروع به فحاشى کردن مى کند و نسبت به آن شخص و شوهر خود کلمات زشتى را بر زبان جارى مى سازد. پس از پافشارى فراوان مرد مبنى بر لزوم ملاقات با شیخ، زن مى گوید که همسرش براى جمع آورى هیزم به بیابان رفته است. مرد از همان مسیرى که همسر شیخ گفته بود راهى بیابان مى شود. از دور فردى را مى بیند که سوار بر حیوانى است و بار هیزمى را نیز با خود دارد. مطمئن مى شود که آن شخص شیخ ابوالحسن خرقانى است. از این که مطلوبش را یافته بود، شادمان مى گردد. کمى که جلوتر مى رود متوجه مى شود شیخ سوار بر شیر درنده اى است. وحشت زده خود را به شیخ مى رساند و از او مى پرسد: آیا تو شیخ ابوالحسن خرقانى هستى؟ او در پاسخ مى گوید: آرى. آن شخص پیش از مطرح کردن خواسته خود، از رفتار ناشایستى که همسر او با وى داشته است سخن به میان مى آورد و خطاب به شیخ مى گوید: تو چگونه با این زن زندگى مى کنى و چرا تاکنون او را طلاق نداده اى؟ شیخ در پاسخ مى گوید: این مقام و کراماتى که خداوند به من عطا فرموده به دلیل صبرى است که نسبت به اخلاق بد همسر خود داشته ام.
نکته آموزنده اى که در این داستان وجود دارد این است که اگر انسان براى رضاى خداوند بر امور ناخوشایند زندگى صبر کند، به مقامات عالى معنوى نایل خواهد گردید: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تکرهون.»
از دیگر مصادیق مخالفت با نفس، خوددارى از نگاه حرام است. یکى از لذت هایى که بسیار راحت و بدون هیچ زحمتى به دست مى آید، لذتى است که از راه چشم عاید انسان مى گردد. به طور کلى، تماشاى طبیعت و یا رفت و آمد افراد در خیابان، به انسان آرامش مى بخشد. اگر انسان در اتاقى محبوس باشد و به هیچ چیز نگاه نکند، بر او بسیار سخت خواهد گذشت. اما از آن طرف، اگر انسان مواظب چشمش نباشد، ممکن است به دام شیطان بیفتد. اگر انسان به چیزهایى نگاه کند که خیره شدن به آن ها جایز نیست، در واقع با دست خودش در زمین دلش بذر شهوت کاشته است. نتیجه آن این مى شود که انسان از اهداف عقلایى، حتى اهداف صحیح دنیوى خود، باز مى ماند و در تصمیم گیرى نیز دچار مشکل مى شود.
اگر انسان از همان ابتدا عنان چشمش را در اختیار بگیرد و نگاهش را آزاد نگذارد، مى تواند خود را از آثار سوء شهوت مصون بدارد، وگرنه اگر چشم چران شد و از نگاه هاى نامطلوب خوددارى نکرد، نه تنها به کمالات معنوى نخواهد رسید، بلکه حالاتى برایش به وجود مى آید که شبیه به حیوانات است. چنین حالتى کافى است که انسان را دچار فتنه و گرفتارى کند و از مسیر صحیح باز دارد: «ایاکم و النظرة فانها تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة.»
ادامه دارد.
مبارزه با خواهش هاى نفسانى
انسان براى دست یابى به اهداف مادى و معنوى خود، به اسباب و وسایلى نیاز دارد. این اسباب و وسایل دو گونه اند: یا ایجابى و ثبوتى مى باشند و یا سلبى و عدمى. بدیهى است در بیش تر اوقات براى نیل به مقصود، انجام برخى از کارها ضرورى است. براى مثال، انسان گرسنه اى که مى خواهد خود را سیر کند، باید اسباب و وسایل غذاخوردن را مهیا سازد و یا شخص جاهلى که مى خواهد عالم شود، باید مقدمات درس خواندن را فراهم آورد. اما به ندرت اتفاق مى افتد که ما انسان ها براى رسیدن به هدفى، خود را مجبور به ترک فعلى نماییم. به عبارت دیگر، اسباب سلبى و شرایط عدمى در مقایسه با امور ایجابى و ثبوتى، در نزد ما از اهمیت کم ترى براى رسیدن به هدف برخوردارند. مثلاً، براى دست یابى به کمالات معنوى، بیش تر به واجبات و مستحبات مبادرت مى کنیم تا ترکِ مکروهات و محرمات.
در بین ادیان و مذاهب و گرایش هاى مختلفى هم که در دنیا وجود دارد، نحله هایى که اهداف غیر مادى ارائه مى دهند، برنامه هایى را براى رسیدن به کمالات معنوى پیشنهاد مى کنند. مثلاً برخى از بودایى ها و جوکى ها که عنوان عارف یا صوفى را بر خود اطلاق مى کنند، براى رسیدن به کمالات معنوى، ریاضت هاى سختى را متحمل مى شوند، اما از اسباب سلبى غافل اند. براى دست یابى به اهداف، فقط انجام دادن برخى از کارها کافى نیست، بلکه باید بسیارى از کارها را نیز ترک کرد. براى مثال، معالجه بسیارى از بیمارى ها با پرهیز کردن و خوددارى از خوردن بعضى خوراکى ها تحقق مى یابد ـ شیوه اى که بیش تر اطباى قدیمى روى آن تأکید مىورزیدند ـ و در برخى از موارد نیز لازم است که داروهاى خاصى مصرف شود، همچون توصیه اى که معمولاً پزشکان امروزى به بیماران خود مى نمایند. در امور معنوى هم این مطلب صدق مى کند. مثلاً در همین جامعه اسلامى ما، افراد متدین بیش تر به اسباب ایجابى، مانند خواندن چندین رکعت نماز در روز، ختم قرآن، ادعیه گوناگون و ... توجه مى کنند و از برنامه هاى سلبى براى رسیدن به اهداف معنوى غافل اند.
اگر انسان روز و شب هم عبادت کند، اما در کنارش مرتکب معصیت شود، مثل این مى ماند که داخل کیسه سوراخى پول بریزد; یعنى زحمت مى کشد و پول به دست مى آورد، اما هنگامى که به آن ها نیاز دارد، متوجه مى شود که پولى داخل کیسه نیست. کارهایى که در شرع به عنوان واجب تعیین شده، باید انجام داد و کارهاى حرام را باید ترک کرد. البته کسانى که همتشان بلند است و مى خواهند به مقامات عالى ترى برسند، نباید به این حد واجب و حرام اکتفا کنند; در کنار واجبات باید مستحبات را انجام دهند و در کنار ترک حرام، از مکروهات هم اجتناب ورزند. انسان اگر مى خواهد به کمالات معنوى و مقامات عالى برسد، باید با خواهش هاى نفسانى خود مبارزه کند; یعنى به دنبال هوس ها و تمایلات حیوانى و شیطانى نرود. البته افراط در این زمینه نیز درست نیست. برخى تصور مى کنند راه رسیدن به خدا، فقط مخالفت با نفس است; یعنى به عوامل ایجابى خیلى توجه نمى کنند، همواره به این فکر هستند که ببینند دلشان چه چیزى مى خواهد، تا آن را سرکوب نمایند. تمام توجه آن ها به این است که با خودشان بجنگند. البته این حالت فى الجمله صحیح است و کلام عیسى بن مریم() نیز ناظر به این مطلب است، اما باید توجه داشت که همه این ها در حد اعتدال خوب است; انسان نباید با فشار زیاد بر نفس و ریاضت شدید، موجبات امراض بدنى و ناراحتى هاى عصبى و روانى خود را فراهم آورد و از آن طرف، از تکالیف واجب خود نیز باز بماند.
حضرت عیسى() به شاگردان و پیروان خود که براى کسب مقامات معنوى و کمالات روحى نزد ایشان آمده بودند مى فرماید: بسیار جدى به شما مى گویم! به این خواسته نمى رسید مگر با رها کردن چیزهایى که میل و شهوتتان به دنبال آن هاست: «بحق اقول لکم انکم لاتصیبون ما تریدون الابترک ما تشتهون.»
صبر در برابر مشکلات
انسان به هر حال در زندگى با مسائلى مواجه مى شود که مطابق میل او نیست و سعى مى کند آن ها را برطرف کند. حتى گاهى انسان بر اساس وظیفه شرعى خود موظف است با برخى از امور ناخوشایند زندگى مبارزه نماید; مثلاً باید مرض و بیمارى را از خود دور کند و در صدد معالجه آن برآید. نکته مهم در این است که انسان باید با سعه صدر مشکلات و گرفتارى هاى زندگى را پشت سر بگذارد و به دور از جزع و فزع و بى تابى با آن ها برخورد کند. حضرت عیسى() در ادامه توصیه خود مى فرماید: اگر مى خواهید به مقامات عالى برسید باید نسبت به امور مکروه و ناخوشایند که برایتان پیش مى آید بردبار و صبور باشید: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تکرهون.»
انسان ممکن است در زندگى با مشکلات و سختى هاى کوچک و بزرگى روبه رو شود; از یک سرماخوردگى جزیى گرفته تا یک بیمارى صعب العلاج، از زندگى با همسرى بداخلاق و تندخو گرفته تا داشتن فرزندى معلول و ... همه و همه ناراحتى ها و رنج هایى است که خواه ناخواه برخى از آن ها در زندگى انسان رخ مى نمایاند. حالات اشخاص در مقابل این مشکلات متفاوت است. کسانى که جز رضاى خدا چیز دیگرى نمى خواهند، به وظیفه خود عمل مى کنند و با صبر و شکیبایى سختى ها را تحمل مى نمایند. داستان معروفى در این زمینه وجود دارد که در این جا بدون توجه به صحت و سقم جزئیات آن و صرفاً به دلیل نکته آموزنده اى که دارد، آن را نقل مى کنیم.
مى گویند در منطقه خرقان، عارف زنده دلى به نام شیخ ابوالحسن خرقانى مى زیسته که آوازه شهرتش تا دوردست ها پیچیده بود. یک روز، شخصى طالب حقیقت از شهرى دور به قصد ملاقات شیخ عازم خرقان مى شود تا پندى بگیرد و از کرامات او بهره اى ببرد. وى با زحمت فراوان خود را به محل سکونت شیخ مى رساند و منزل او را پیدا مى کند. هنگامى که در خانه را مى زند، همسر شیخ ابوالحسن بیرون مى آید و خواسته مرد ناشناس را مى پرسد. مرد با احترام پاسخ مى دهد: مى خواهم شیخ را زیارت کنم. زن با شنیدن این سخن شروع به فحاشى کردن مى کند و نسبت به آن شخص و شوهر خود کلمات زشتى را بر زبان جارى مى سازد. پس از پافشارى فراوان مرد مبنى بر لزوم ملاقات با شیخ، زن مى گوید که همسرش براى جمع آورى هیزم به بیابان رفته است. مرد از همان مسیرى که همسر شیخ گفته بود راهى بیابان مى شود. از دور فردى را مى بیند که سوار بر حیوانى است و بار هیزمى را نیز با خود دارد. مطمئن مى شود که آن شخص شیخ ابوالحسن خرقانى است. از این که مطلوبش را یافته بود، شادمان مى گردد. کمى که جلوتر مى رود متوجه مى شود شیخ سوار بر شیر درنده اى است. وحشت زده خود را به شیخ مى رساند و از او مى پرسد: آیا تو شیخ ابوالحسن خرقانى هستى؟ او در پاسخ مى گوید: آرى. آن شخص پیش از مطرح کردن خواسته خود، از رفتار ناشایستى که همسر او با وى داشته است سخن به میان مى آورد و خطاب به شیخ مى گوید: تو چگونه با این زن زندگى مى کنى و چرا تاکنون او را طلاق نداده اى؟ شیخ در پاسخ مى گوید: این مقام و کراماتى که خداوند به من عطا فرموده به دلیل صبرى است که نسبت به اخلاق بد همسر خود داشته ام.
نکته آموزنده اى که در این داستان وجود دارد این است که اگر انسان براى رضاى خداوند بر امور ناخوشایند زندگى صبر کند، به مقامات عالى معنوى نایل خواهد گردید: «و لاتنالون ما تأملون الا بالصبر على ما تکرهون.»
از دیگر مصادیق مخالفت با نفس، خوددارى از نگاه حرام است. یکى از لذت هایى که بسیار راحت و بدون هیچ زحمتى به دست مى آید، لذتى است که از راه چشم عاید انسان مى گردد. به طور کلى، تماشاى طبیعت و یا رفت و آمد افراد در خیابان، به انسان آرامش مى بخشد. اگر انسان در اتاقى محبوس باشد و به هیچ چیز نگاه نکند، بر او بسیار سخت خواهد گذشت. اما از آن طرف، اگر انسان مواظب چشمش نباشد، ممکن است به دام شیطان بیفتد. اگر انسان به چیزهایى نگاه کند که خیره شدن به آن ها جایز نیست، در واقع با دست خودش در زمین دلش بذر شهوت کاشته است. نتیجه آن این مى شود که انسان از اهداف عقلایى، حتى اهداف صحیح دنیوى خود، باز مى ماند و در تصمیم گیرى نیز دچار مشکل مى شود.
اگر انسان از همان ابتدا عنان چشمش را در اختیار بگیرد و نگاهش را آزاد نگذارد، مى تواند خود را از آثار سوء شهوت مصون بدارد، وگرنه اگر چشم چران شد و از نگاه هاى نامطلوب خوددارى نکرد، نه تنها به کمالات معنوى نخواهد رسید، بلکه حالاتى برایش به وجود مى آید که شبیه به حیوانات است. چنین حالتى کافى است که انسان را دچار فتنه و گرفتارى کند و از مسیر صحیح باز دارد: «ایاکم و النظرة فانها تزرع فى القلب الشهوة و کفى بها لصاحبها فتنة.»
ادامه دارد.