اسلام در فراسوى مکه - نگاهى به بیعتیثربیان با پیامبر خداصلى الله علیه وآله در عقبه اولى; زمینهها و پیامدها
آرشیو
چکیده
متن
با وفات ابوطالب و خدیجه، دیگر مکه حریم مطمئنى براى پیامبر(ص) و پیروانش نبود. از اینرو، رسول خدا(ص) براى تداوم رسالت الهىاش و به منظور رهانیدن یاران خود از آزار کافران، در پى آن بود که به پایگاه و پناهى استوار دستیابد.
موسم حج، که مشرکان نیز آن را محترم مىشمردند، فرارسید و این خود فرصتى مناسب بود تا پیامبر(ص) براى شناساندن «اسلام» به قبایل عرب همت گمارد. «عقبه منى»، گردنهاى سخت گذر در بیرون از مکه، (1) در این موسم، از سال یازدهم تا سیزدهم بعثت، شاهد صحنههایى از پرشورترین ابراز احساسات اوسیان و خزرجیانى (2) است که بیزار از ستیز و عداوت و شیفته پیوندى برادرانه بودند. همانان به جان پذیراى راهبرى محمد(ص) و آیین او شدند.
در جدال میان یثربیان بتپرست و یهودیان یثرب، همواره یهودیان تهدید مىکردند که بهزودى، با ظهور پیامبرى تازه مردمان یثرب را نابود و بتپرستىشان را واژگون خواهند کرد و این تهدید، خود زمینهساز بود تا اهل یثرب در یاورى این آیین مبین پیشى گیرند و به دریافت نشان پرافتخار «انصار» مفتخر شوند.
این گزارش، توصیفى است از «اسلام انصار» که خود بىگمان سرفصلى مهم در تاریخ اسلام است و در آن پیمان، «عقبه اول»، زمینهها و پیامدهاى آن، به عنوان نخستین آشنایى جمعى یثربیان با اسلام و مقطعى مهم از پدیده تاریخى مورد بحث، بررسى خواهد شد.
اسلام نخستین گروه از یثربیان
در موسم حجسال یازدهم بعثت (3) در عقبه، محمد امین(ص) با شش تن (4) روبهرو مىشود که سرهاى خود را تراشیدهاند (5) و اینک پس از انجام حجبه دیار خود باز مىگردند. پیامبر(ص) رو به آنان مىپرسد: «شما کیستید؟» پاسخ مىدهند: «گروهى خزرجى.» گویا او6 بدان سبب که اقوام مادرىاش یثربى بودهاند و در خردسالى نیز سفرى به یثرب کرده، به مجاورت یثربیان و یهود آشناست، پس مىپرسد: «همان همپیمانان یهود؟» و پاسخى مثبت مىشنود: «آرى.»
با وجود انحراف یهود از مکتب آسمانى حضرت موسى(ع)، همسایگى با ایشان مىتوانسته در آشنایى این مردان یثربى با مبناهایى از توحید و پیامآورى الهى کارگشا باشد. سپس پیامبر(ص) ایشان را به شنودن گفتار خود دعوت مىنماید: «آیا نمىنشینید تا با شما سخنى بگویم؟» یثربیان که کمابیش مردمانى زراعت پیشه و کمتر گرفتار تندخویى بودند، این دعوت برادرانه را اجابت مىکنند و رسول خدا(ص) با بیان آیاتى از قرآن کریم، آنان را به خداى یگانه و آیین اسلام فرا مىخوانند. اینان در رقابتبا یهود یثرب همواره تهدید مىشدند که «بهزودى، پیامبرى مبعوث مىشود و یهود به همراهىاش چیره و پیروز مىگردند و کیش بتپرستى از بین مىرود.» از اینرو، با خود اندیشیدند: «این همان پبامبرى است که یهودیان مىگفتند. مبادا، یهود دریارى او بر ما پیشى گیرند!»افزون بر این، رنجبرادرکشى و سیتز خانگى نیز بهروشنى، بر آن چهرهها نقش بسته بود، از اینرو، همگان پذیراى اسلام گردیدند و خطاب به پیامبر(ص) گفتند: «پیوسته میان قوم ما فتنه و دشمنى است. امید آنکه خداوند بهوسیله تو، ما را برادر و یگانه سازد. ما بهسوى یثربیان بازمىگردیم و آنان را به آیین تو فرا مىخوانیم. اگر آنرا بپذیرند و با هم متحد شوند، تو گرامىترین فرد - در میان ما - خواهى بود.» به نقل تاریخ، آنان پس از بازگشتبه یثرب و ورود به شهر، ماجراى دین جدید را براى مردم بازگو کردند و در معرفى اسلام بسى کوششها نمودند تا بدانجا که در یثرب، هیچ خانهاى یافت نمىشد که سخنى از پیامبر(ص) در آن نباشد. (6)
اسلام آوردن این شش خزرجى در سال یازدهم بعثت مبتنى استبر نقل ابناسحاق که استوانه نگارش تاریخ زندگانى رسول کریم6 است، اما از میان دیگر روایتگران، زهرى و موسىبن عقبه (در نقل بیهقى در کتاب دلائل النبوة (7) ) درباره ماجراى مزبور گرفتار خلط شده و آنرا با «بیعة النساء» در عقبه اولى یک واقعه پنداشتهاند. علىبن ابراهیم نیز (در نقل مجلسى در کتاب بحارالانوار (8) ) مرتکب همین خطا گردیده است. یعقوبى، مورخ بزرگ، که در این مورد، مستقیما خطا ننموده، اما درباره «بیعة النساء» و اعزام مصعب (که بدان اشاره خواهد شد) دچار اشتباه شده است. در این میان، ابنکثیر، که خود متوجه این اختلاف است، به شایستگى، روایت ابناسحاق را تمامتر از روایت زهرى مىشمارد. (9) در مقام ارزیابى، شاید بتوان گفت: در اصطلاح مورخان اسلامى، چون اسلام انصار در سالهاى دوازدهم و سیزدهم بعثت همراه با «بیعت» بوده اهمیتبیشترى داشته و به ترتیب، عقبه اولى و عقبه ثانى نام گرفته است. صرف این نامگذارى سبب گردیده تا حادثه عقبه سال یازدهم نزد برخى فراموش و نزد برخى دیگر با حوادث بعدى مخلوط شود.
در اینجا، به منظور ارج نهادن بر همت والاى این یثربیان پیشگام در اسلام و گرامیداشت نامشان، فهرستى از احوال ایشان ارائه مىشود:
1. اسعدبن زراره، ابوامامه، از «بنىنجار»; او یکى از دوازده نقیب انصار (10) بود که در سالهاى دوازدهم و سیزدهم بعثتبا حضور در پیمانهاى اول و دوم عقبه بر بیعتخود با رسول خدا(ص) تاکید کرد. (11) اسعد پیش از نبرد بدر وفات یافت. سپس طایفه «بنىنجار» از پیامبر(ص) نقیبى دیگر خواستند، اما حضرت در پاسخ به این تقاضا فرمود: «من خود نقیب شمایم.» (12)
2. عوف بنحارث، ابن عفراء، از «بنىنجار»; در نبرد بدر به فیض شهادت دستیافت.
3. رافعبن مالک، ابومالک (ابورفاعه)، از «بنىزریق»; وى در عقبه اول و دوم شرکت کرد و یکى از نقیبان گردید. به سبب افتخار حضور در پیکار بدر، همچون دیگر شرکتکنندگان، به لقب «بدرى» نامور گشت.
4. قطبة بنعامر، ابوزید، از «بنىسلمه»; در بیعت عقبه اولى و ثانى شرکت کرد. او هم بدرى است و هم بهدلیل افتخار رزمآورى در کارزار احد، «احدى» مىباشد. در فتح مکه، وى پرچمدار بنىسلمه بود. قطبة در عصر خلافت عثمان درگذشت.
5. عقبةبن عامر بننابى، از «بنىحرام»; او در بیعت عقبه اولى حضور داشت و به لقب «بدرى» نیز مفتخر گردید.سرانجام، در یمامه به فوز شهادت دستیافت.
6. جابربن عبداللهبن رئاب، از «بنىعبیدبن عدى»; بدرى، احدى و خندقى بود. (13)
با آنکه اسامى این شش تن در منابع تاریخى (14) مضبوط است، اما باید اشاره کرد که در بحارالانوار به اشتباه (شاید اشتباه چاپى)، عون بنحارث، قطبةبن عامر و عقبة بنعامر بنناى به ترتیب، بهجاى عوف بنحارث، قطنة بنعامر و عقبة بنعامربن نابى ذکر شدهاند. (15) همچنین یعقوبى، ایاس بن معاذ را در زمره نخستین گروه خزرجى آورده است، در حالىکه وى پیش از این، در جنگ بعاث (میان اوس و خزرج) کشته شده بود. (16)
پیمان در عقبه (عقبه اولى)
هنوز یکسال بیشتر از ترویج اسلام در یثرب به کوشش نخستین گروه خزرجى مسلمان شده نمىگذشت که این بار در موسم حجسال دوازدهم بعثت، دوازده مرد یثربى به شوق دیدار پیامبر(ص) خود را به مکه رسانیدند و آن حضرت را در خارج از مکه و در گردنهاى موسوم به «عقبه منى» ملاقات کردند. ابتدا رسول خدا(ص) به تلاوت آیاتى از قرآن کریم - سوره ابراهیم، از آیه «و اذ قال ابراهیم ...» - پرداختند (17) و آنگاه در فضایى پرنور، یثربیان بیعتى (18) به یاد ماندنى با رسول الله6 نمودند. این بیعت پیش از وجوب قتال با مشرکان بود و بعدها به «بیعة النساء» مشهور گشت; زیرا مفاد آن منطبق بر بیعت و معاهدهاى بود که در سال ششم هجرى، در حدیبیه گروهى از زنان مسلمان (نساء) خود را متعهد به رعایتش کردند.
بیعتکنندگان پیمان بستند که: «به خداوند متعال شرک نورزند، دزدى نکنند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، به یکدیگر تهمت و افترایى نزنند و از انجام هیچ کار پسندیدهاى تخلف ننمایند.» پیامبر(ص) به ایشان فرمود: «اگر به این پیمان و فادار بمانید به بهشت جاوید خواهید رسید و در صورت سرپیچى از هر یک از مفاد آن، خداوند خود عهدهدار کارتان خواهد بود; یا عذابتان مىکند و یا اگر خواست مىبخشاید.» (19) در روایتى از زهرى گزارش شده که پیامبر(ص) در ضمن این کلام پایانى، سخن از اجراى «حد» به میان آوردند: «... در صورت سرپیچى، در دنیا بر شما حد جارى خواهد شد تا کفاره گناهتان باشد... .» (20) اما مىتوان استبعاد کرد که از سویى، شرایط خطرناک مسلمانان در مکه و بىپناهى ایشان چندان موافق آن نبود که پیامبر(ص) خطابى عتابآمیز مطرح نماید و از سوى دیگر، هنوز حکومت اسلامى تشکیل نشده بود تا اجراى حد ممکن باشد.
ذهبى در مفاد بیعت مزبور، به روایت از عبادة بنصامت نقل مىکند که یثربیان در بیعتخود بر حمایت از پیامبر(ص) همچون جان و خانواده خویش تاکید کردند، اما واقع آن است که اعلام حمایت از جان پیامبر(ص) و آمادگى ستیز در دفاع از آن حضرت، مربوط به بیعت در عقبه دوم بود و از آنجا که عباده در نقل خود اشارهاى ندارد بر اینکه منظورش عقبه اول است پس احتمالا این اشتباه از سوى خود ذهبى بوده آن روایت را مربوط به عقبه مزبور دانسته است. (21)
بههرروى، پنج تن از دوازده مردى که به افتخار انجام این بیعت دستیافتند جزو همان کسانى بودند که در سال پیش، اسلام آورده بودند. از آن گروه نخستین، تنها جابربن عبدالله بن رئاب در این بیعت غایب بود. بدینسان، بدون تکرار شرح احوال نامبردگان - به نامهاى اسعد بنزراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، عقبة بن عامر و قطبة بن عامر - با سایر افراد شرکت کننده در این پیمان آشنا مىشویم: (از میان افراد ذیل، پنج نفر اول از خزرجیان و دو نفر آخر از اوسیان بودند)
1- معاذبن حارث، ابن عفراء، از طایفه «بنىنجار»; او برادر عوف بنحارث بود و از مردان بدرى شد.
2- ذکوان بنعبد قیس، از طایفه «بنىزریق»;
3- عبادة بنصامت، ابوالولید، از طایفه «بنىغنم بنعوف»; وى پس از این در عقبه دوم (22) نیز شرکت نمود و بعدها، در زمان عمر، قاضى شام گردید، در فلسطین وفات کرد و در بیتالمقدس دفن شد.
4- یزیدبن ثعلبه، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بلى» (حلیف بنى عوف);
5- عباسبن عباده، از طایفه «بنىسالم بنعوف»; وى پس از این بیعت، نزد رسول الله6 در مکه ماند و سپس به مدینةالنبى (یثرب) مهاجرت کرد. لذا، «مهاجر انصارى» نامیده مىشود. او جزو بیعتکنندگان در عقبه دوم و نیز جنگاوران نبرد بدر شد که سرانجام، در احد به فوز شهادت دستیافت.
6- مالک بنالتیهان، ابوالهیثم، از طایفه «بنىعبدالاشهل» (حلیف بنىعبدالاشهل); او که در عقبه دوم نیز بیعت کرد، بنابر قولى، در سال سىو هفتم هجرى در صفین و در رکاب امیرالمؤمنین على(ع) به شهادت رسید. این صحابى پیامبر(ص) به دلیل آنکه با دو شمشیر و با هر دو دست جنگ مىکرده به «ذوالسیفین» معروف بوده است. (23)
7- مریم بنساعده، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بنىعمروبن عوف» (حلیف «بنىامیة بنزید»); او به حضور در بیعت عقبه دوم و نیز به رزمندگى در بدر، احد و خندق مفتخر گردید و در همان عصر رسول خدا(ص) در گذشت.
بنابر این، از خزرجیان افزون بر پنج تن که از زمره نخستین گروه یثربى بودند و در سال یازدهم مسلمان شدند، چهار نفر دیگر و یک «حلیف» (همپیمان) - روى هم ده تن - در این پیمان شرکت جستند. اما از قبیله اوس دو نفرى که از آنها یاد شد، در واقع، هیچیک اوسى نبودند و تنها به دلیل «حلیف» بودن با اوسیان، (24) اوسى به شمار آمدهاند. بعد از این، اوسیان پس از عقبه اولى و بیشتر پس از مسلمان شدن سرکردهشان، سعدبن معاذ، ایمان آوردهاند. (25) در اینجا، یاداور مىشویم که مقریزى مورخ معتقد است که على(ع) و ابوبکر نیز در «بیعة النساء» شرکت کردند. همچنین وى به جاى عباس بن عباده، براء بن معرور اوسى را در زمره بیعت کنندگان دانسته است. (26)
اولین تشکل اسلامى در فراسوى مکه
هنگام بازگشت مردان یثرب، رسول گرامى(ص) مصعب بنعمیر را مامور کردند تا همراه آنان به یثرب برود و در آن دیار، به ترویج اسلام و بیان احکام آن بپردازد. مصعب، جوانى زیبارو از بنىهاشم و عموزاده عبدالله، پدر بزرگوار حضرت رسول6، بود. وى در یثرب میهمان ابوامامه - اسعدبن زراره - گردید و خانه او را منزل گزید. بنابر نقلى، عبدالله بن ام مکتوم نیز در این ماموریت او را همراهى مىکرد. (27)
مصعب در شهر یثرب، مسائل دین اسلام را باز مىگفت و در بین یثربیان، آیات قرآن کریم را با لحنى دلکش تلاوت مىکرد. لذا، لقب «مقرى» (قرائت کننده قرآن) بدو دادند. بر اثر کوششهاى او و دیگر مسلمانان، اسلام در یثرب چنان جاى گرفت که او حتى در آن ایام براى مسلمانان «نماز جماعت» اقامه مىکرد. در این زمینه، مورخان نگاشتهاند که چون اوس و خزرج بهدنبال اختلافاتى دیرینه امامتیکدیگر را ناپسند مىدانستند، مصعب را به امامتبر گزیدند; اما باید توجه داشت که چون مصعب نماینده تبلیغى رسول خدا(ص) در مدینه بوده، لذا، تنها اقتدا به او سزاوار بوده است. شاید یعقوبى، مورخ بزرگ، نیز که این مبلغ اعزامى پیامبر(ص) را نخستین «مهاجر» به مدینةالنبى6 مىپندارد، از این مطلب غفلت نموده است که رنگ و بوى سفر مصعب به یثرب بیش از آنکه «هجرت» به دیارى امن و دور باشد، یک «ماموریت» تبلیغى بوده (28) و اساسا فرمان هجرت به یثرب پس از عقبه دوم و «بیعة الحرب» صادر شده است. (29)
به هرصورت، با وجود ترس از برخورد مشرکان، تبلیغات آشکار و نهان مصعب، اسعدبن زراره و دیگر مسلمانان به گسترش روز افزون اسلام در یثرب و به تشکیل انجمنى از مسلمانان، بالغ بر چهل تن، انجامید که به تعبیر مورخان، «جماعتى» بالغ بر چهل مسلمان (30) شکل یافت. هرچند تکیه بر شناسایى یکایک این افراد و یا کسانى که بعدا تا پیمان عقبه دوم، به آنها پیوستند، کارى ارزنده است، اما بجز آن، مىتوان همین «تشکل» اسلامى را در بیرون از مرزهاى مکه مهمترین نقطه عطف در تاریخ اسلام دانست. بهدنبال این تشکل، پیمان عقبه دوم در بیعتى گسترده منعقد شد و به امداد «الهى»، یثرب شهر پیامبر(ص) «مدینة النبى6» نام یافت و هم پایگاه یارى رسانى به مسلمانان گردید تا مردمانش در همیشه تاریخ با مباهات بر این نصرت، به لقب «انصار» آراسته شوند.
اینک شایسته است که بر جلوههاى پر صدق و صفاى اسلامپذیرى یثربیان تکیه کنیم و آن هنگام را به یاد آوریم که شش خزرجى - گروه نخستین - نشستند و برادرانه، به سخنان سراسر مهر رسول خدا(ص) دل سپردند; به خاطر آوریم دورانى را که طنین روحنواز صداى مصعب در قرائت قرآن، نومسلمانان یثربى را به دور از تفرقه و جنگهاى فرساینده گردهم آورد; .... . بىگمان، این گزارشهاى تاریخى را نمىتوان بهدور از محیطى آکنده از مهربانى تجسم نمود و این صحنهها هیچیک نمىتواند در گسترش برون مرزى اسلام، آن هم در نخستین گام، خبر از قهر و غلبه و یا دخالت «شمشیر» داشته باشد. پس بجاست تا محققان از سر انصاف درباره اتهامى که از سوى برخى از شرقشناسان و با عنوان «روح ستیزهجویى» درباره رشد مرزهاى اسلامى مطرح شده است، (31) به قضاوت بپردازند و به ستیزهجویى ایشان با اسلام پى ببرند.
سخنى در گرایش انصار به اسلام
در پایان این مختصر، شایسته است که در نگاهى گذرا، خاستگاههاى اسلام انصار را مورد توجه قرار دهیم. در این زمینه، بجز آنچه معمول است و تاریخپسند (که در اینجا نیز بدان اشاره مىشود)، با تکیه بر مدارک موجود باید بر تاثیر شگفتآور قرآن کریم بر اهل یثرب و نقش تبلیغى مصعب، نماینده رسول الله6 تاکید ورزیم که بر اثر تلاشهاى این مبلغ بزرگ و سایر مسلمانان، در سال سیزدهم بعثت هفتاد و چند یثربى دیگرباره، در عقبه منى با پیامبر(ص) بیعت کردند و این خود زمینه «هجرت» مهم مسلمانان را به یثرب فراهم ساخت.
گفتار شش خزرجى در موسم حجیازدهمین سال بعثت در عقبه، اعترافى استبر این که اهل یثرب در کشاکش درگیرى با مجاوران یهودى، بر بعثت زود هنگام پیامبرى شرکستیز آگاه شده بودند و نیز همان سخنان فاش مىکند که ایشان از منازعات داخلى خود به شدت بیزار و به همان میزان، به آیینى عدالت گستر و صمیمیتپرور علاقهمند بودند. این آرمان سبب شد تا حتى آن شش تن آمادگى خود را براى ترویج این کیش تازه در بین قوم خود (32) اعلام نمایند که بىگمان، از پیشآمدن خطرات احتمالى نیز غافل نبودند.
باید دانست که بر خلاف اهل مکه و یا دیگر بلاد، نه زمینههاى سوداگرى براى یثربیان - که کمتر به تجارت و بیشتر به زراعت مىپرداختند - فراهم بود و نه ایشان به روحیه سوداگرى گرفتار بودند و این همه سبب مىشد تا پس از شناخت آیین اسلام،به شدت شیفته آن شوند و حتى به بذل مال و جانفشانى راضى گردند.
تا چندى پیش، آنان درصدد بودند تا عبدالله بن ابى را به دلیل عدم شرکت در جنگ بعاث، به امیرى برگزینند (33) و این سندى استبر آنکه یثربیان در جستجوى یک زندگى «برادرانه» بودند و انصراف بعدىشان نیز از این تصمیم و اینکه اسلام را بر حاکمیت عبداللهبن ابى ترجیح دادند، خود گواه تعالى خواهى ایشان است. البته این را هم نمىتوان گفت که مردم بهدنبال یک زندگانى بهدور از مخاطره بودند; زیرا خود در عقبه دوم بر «بیعة الحرب» (پیمان جنگ) متعهد شدند و گفتند: «فانا ناخذه على مصیبة الاموال و قتل الاشراف.» (34)
کوتاه سخن آنکه اهل یثرب همتى کردند و همواره بر آن بالیدند. جابربن عبدالله مىگوید: «رسول الله6 ده سال تمام در منازل مکیان و در موسم حج در عکاظ و مجنه ندا در مىداد که «کیست مرا پناه دهد و کیست که مرا در ابلاغ رسالتم یارى رساند»، هیچکس اجابتش نمىنمود و اگر کسى هم از یمن یا مصر درصدد یارى او بر مىآمد، نزدیکانش او را باز مىداشتند و مىگفتند: از این جوان قریش بپرهیزید، مبادا که شما را بفریبد! ... تا آنکه خداوند ما یثربیان را بهسوى او فرستاد; پس پناهش دادیم و یاریش نمودیم. مردمان یثرب نزد پیامبر(ص) مىرفتند و با شنیدن آیات قرآن، ایمان مىآوردند ... . سپس با خود گفتیم: تا کى رسول الله6 بىپناه و یاور باشد؟ لذا، هفتاد تن از ما به مکه آمدند و در موسم حج، در شعب عقبه با او بیعت نمودند... .» (35)
تاریخ از جفا بر این یاوران رسول خدا(ص) بسیار حکایتها دارد... .
پىنوشتها
1- «عقبه» گردنه و گذرگاهى صعبالعبور و سختگذر بر روى کوه است. عقبه مزبور در خارج از مکه، بین مکه و منى، با فاصله دو میل واقع شده است. ر. ک. به: یاقوت حموى، معجمالبلدان، ج 4، ص 134، بیروت، داراحیاء التراث العربى،1399 ق.
2- به نقل یعقوبى، مورخ مسلمان، اوس و خزرج پسران حارثةبن ثعلبه بودند که هر یک اساس قومى شدند و میان این دو قوم جنگهایى پیاپى به وقوع پیوست. ر. ک. به: یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص37، بیروت، دارصادر، بىتا.
3- از آنجا که «بیعت النساء» به ثبت مورخان، یک سال پس از جریان مزبور و در سال دوازدهم بعثت رخ داده است، پس زمان وقوع این جریان همان سال یازدهم بعثت است. ر. ک. به: ابنهشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقاء، ج 2 ، ص 431 ، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا/ طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2 ، ص 494 ، بیروت، عزالدین، بىتا/ ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 2 ، ص 234 ، بىتا، دارالکتاب المصرى و بیروت، دارالکتاب اللبنانى/ ابنکثیر، السیرة النبویه، ج 2، ص 178، بیروت، دارالوائد العربى، بىتا/ مقریزى، امتاعالاسماع، ص33 ، مصر، بىتا/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج19 ، ص23.
4- درباره اینکه پیش از این افراد نیز اشخاص دیگرى از مردمان یثرب، به صورت جداگانه، با اسلام آشنا شده باشند، مباحثى مطرح است، لکن به عنوان یک آشنایى جمعى، شناخت این شش تن اهمیت مىیابد، بویژه آنکه با فعالیت ایشان نخستین زمینههاى پذیرش اسلام در یثرب فراهم مىآید و اینکه این زمینه توسط نفرات پیشین فراهم شده باشد، مسالهاى است که فاقد سند تاریخى مىباشد.
5- مقریزى، پیشین، ص 32
6- ابنهشام، ج 2 ، ص429 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 494 / هاشم معروف حسنى، سیرةالمصطفى، ص229 ، قم، منشورات الرضى، بىتا
7- بیهقى، دلائل النبوة، ج2، ص430 و438، بیروت، دارالکتب العلمیة، بىتا
8- محمدباقرمجلسى، پیشین، ج19 ، ص 8
9- ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 178 و 180
10- پس از آنکه انصار در عقبه دوم، به «بیعت الحرب» معتهد شدند، به دستور پیامبر(ص) دوازده نقیب ( نماینده) از میان خود برگزیدند.
11- به روایتابونعیم، اسعدنخستینخزرجى بودکهایمان آوردوبهقولىدیگر که معاذبن عفراء را جزو همین گروه نخست مىشمارد، معاذ و رافعبن مالک، پیشترازدیگراناسلامآوردند. ر.ک.به:ابنکثیر،پیشین،ج2،ص177.
12- ر.ک.به:ابنحجرعسقلانى،الاصابة فىتمییزالصمابة،ج1،ص34،بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا/ ابن عبدالبر اندلسى، الاستیعاب فى معرفةالاصحاب (درحاشیهکتابالاصابة فىتمییزالصمابة)،ج1،ص84.
13- براى شرح احوال این افراد، ر. ک. به: ابن حجر عسقلانى، پیشین/ ابن عبدالبر اندلسى، پیشین.
14- ابن هشام، پیشسین، ج 2 ، ص177 / مقریزى، پیشین، ص 32/ محمدباقر مجلسى، ج 5 ، ص 370 و ج19 ،23
15- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 15 ، 370 و ج19 ، ص23
16- ر. ک. به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص37 / ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص427 / طبرى،پیشین،ج1،ص493/ ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 175.
17- ابن کثیر، پیشین، ص179
18- «بیعت» یعنى معاهده و معاقده. ر. ک. به: لسانالعرب و تاجالعروس.
19- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص433 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 235 / مقریزى، پیشین، ص 34
20- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 180
21- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص236
22- در شب سیزدهم ماه ذیحجه از سال سیزدهم بعثت، هفتاد و اندى یثربى در عقبه منى، باردیگر، با پیامبر(ص) بیعت کردند و چون آن بیعت پس از اذن الهى بر قتال مشرکان بود، یثربیان بر اساس آن متعهد شدند که از رسول خدا(ص) همچون فرزندان و خاندان خود دفاع کنند. آن بیعتبه «بیعتالحرب» نام یافت. ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 438 و446 و 454 و467 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 498.
23- تحقیق محمود محمد شاکر بر امتاع الاسماء مقریزى، ص33
24- ر. ک. به: ابن عبدالبر اندلسى، پیشین (در حاشیه کتاب الاصابة فى تمییز الصحابة) / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495.
25- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص437
26 و27- مقریزى، پیشین، ص 34
28- روشن است که این سخن به معناى انکار فضیلت هجرت از مصعب - رضوانالله علیه - نیست وتنها نظربهاصطلاحاتتاریخىاسلاممىباشد.
29- چنان که پیشتر اشاره شد، یعقوبى درباره زمان اعزام مصعب نیز مرتکبخلطشده، آنراپیشازبیعت النساءانگاشته است که درباره زمینه این اشتباه نیز سخن به میان آمد. ر.ک.به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص 38.
30- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 435 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص237
31- این دسته از مستشرقان در اظهاراتى ناعادلانه، کوشیدهاند تا هم سیره رسول خدا(ص) را مخدوش نمایند و هم مسلمانان غیر عرب را بر فتوحات اسلامى به خردهگیرى وادارند.
32- در این فراز از سخن ایشان دقتشود: «فسعى ان یجمعهم الله بک... فندعوهم الى امرک.» ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص429.
33- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 620 / بیهقى، پیشین، ج 4 ، ص53
34- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص446 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 201
35- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 241 / ابن کثیر، پیشین، ص 194
موسم حج، که مشرکان نیز آن را محترم مىشمردند، فرارسید و این خود فرصتى مناسب بود تا پیامبر(ص) براى شناساندن «اسلام» به قبایل عرب همت گمارد. «عقبه منى»، گردنهاى سخت گذر در بیرون از مکه، (1) در این موسم، از سال یازدهم تا سیزدهم بعثت، شاهد صحنههایى از پرشورترین ابراز احساسات اوسیان و خزرجیانى (2) است که بیزار از ستیز و عداوت و شیفته پیوندى برادرانه بودند. همانان به جان پذیراى راهبرى محمد(ص) و آیین او شدند.
در جدال میان یثربیان بتپرست و یهودیان یثرب، همواره یهودیان تهدید مىکردند که بهزودى، با ظهور پیامبرى تازه مردمان یثرب را نابود و بتپرستىشان را واژگون خواهند کرد و این تهدید، خود زمینهساز بود تا اهل یثرب در یاورى این آیین مبین پیشى گیرند و به دریافت نشان پرافتخار «انصار» مفتخر شوند.
این گزارش، توصیفى است از «اسلام انصار» که خود بىگمان سرفصلى مهم در تاریخ اسلام است و در آن پیمان، «عقبه اول»، زمینهها و پیامدهاى آن، به عنوان نخستین آشنایى جمعى یثربیان با اسلام و مقطعى مهم از پدیده تاریخى مورد بحث، بررسى خواهد شد.
اسلام نخستین گروه از یثربیان
در موسم حجسال یازدهم بعثت (3) در عقبه، محمد امین(ص) با شش تن (4) روبهرو مىشود که سرهاى خود را تراشیدهاند (5) و اینک پس از انجام حجبه دیار خود باز مىگردند. پیامبر(ص) رو به آنان مىپرسد: «شما کیستید؟» پاسخ مىدهند: «گروهى خزرجى.» گویا او6 بدان سبب که اقوام مادرىاش یثربى بودهاند و در خردسالى نیز سفرى به یثرب کرده، به مجاورت یثربیان و یهود آشناست، پس مىپرسد: «همان همپیمانان یهود؟» و پاسخى مثبت مىشنود: «آرى.»
با وجود انحراف یهود از مکتب آسمانى حضرت موسى(ع)، همسایگى با ایشان مىتوانسته در آشنایى این مردان یثربى با مبناهایى از توحید و پیامآورى الهى کارگشا باشد. سپس پیامبر(ص) ایشان را به شنودن گفتار خود دعوت مىنماید: «آیا نمىنشینید تا با شما سخنى بگویم؟» یثربیان که کمابیش مردمانى زراعت پیشه و کمتر گرفتار تندخویى بودند، این دعوت برادرانه را اجابت مىکنند و رسول خدا(ص) با بیان آیاتى از قرآن کریم، آنان را به خداى یگانه و آیین اسلام فرا مىخوانند. اینان در رقابتبا یهود یثرب همواره تهدید مىشدند که «بهزودى، پیامبرى مبعوث مىشود و یهود به همراهىاش چیره و پیروز مىگردند و کیش بتپرستى از بین مىرود.» از اینرو، با خود اندیشیدند: «این همان پبامبرى است که یهودیان مىگفتند. مبادا، یهود دریارى او بر ما پیشى گیرند!»افزون بر این، رنجبرادرکشى و سیتز خانگى نیز بهروشنى، بر آن چهرهها نقش بسته بود، از اینرو، همگان پذیراى اسلام گردیدند و خطاب به پیامبر(ص) گفتند: «پیوسته میان قوم ما فتنه و دشمنى است. امید آنکه خداوند بهوسیله تو، ما را برادر و یگانه سازد. ما بهسوى یثربیان بازمىگردیم و آنان را به آیین تو فرا مىخوانیم. اگر آنرا بپذیرند و با هم متحد شوند، تو گرامىترین فرد - در میان ما - خواهى بود.» به نقل تاریخ، آنان پس از بازگشتبه یثرب و ورود به شهر، ماجراى دین جدید را براى مردم بازگو کردند و در معرفى اسلام بسى کوششها نمودند تا بدانجا که در یثرب، هیچ خانهاى یافت نمىشد که سخنى از پیامبر(ص) در آن نباشد. (6)
اسلام آوردن این شش خزرجى در سال یازدهم بعثت مبتنى استبر نقل ابناسحاق که استوانه نگارش تاریخ زندگانى رسول کریم6 است، اما از میان دیگر روایتگران، زهرى و موسىبن عقبه (در نقل بیهقى در کتاب دلائل النبوة (7) ) درباره ماجراى مزبور گرفتار خلط شده و آنرا با «بیعة النساء» در عقبه اولى یک واقعه پنداشتهاند. علىبن ابراهیم نیز (در نقل مجلسى در کتاب بحارالانوار (8) ) مرتکب همین خطا گردیده است. یعقوبى، مورخ بزرگ، که در این مورد، مستقیما خطا ننموده، اما درباره «بیعة النساء» و اعزام مصعب (که بدان اشاره خواهد شد) دچار اشتباه شده است. در این میان، ابنکثیر، که خود متوجه این اختلاف است، به شایستگى، روایت ابناسحاق را تمامتر از روایت زهرى مىشمارد. (9) در مقام ارزیابى، شاید بتوان گفت: در اصطلاح مورخان اسلامى، چون اسلام انصار در سالهاى دوازدهم و سیزدهم بعثت همراه با «بیعت» بوده اهمیتبیشترى داشته و به ترتیب، عقبه اولى و عقبه ثانى نام گرفته است. صرف این نامگذارى سبب گردیده تا حادثه عقبه سال یازدهم نزد برخى فراموش و نزد برخى دیگر با حوادث بعدى مخلوط شود.
در اینجا، به منظور ارج نهادن بر همت والاى این یثربیان پیشگام در اسلام و گرامیداشت نامشان، فهرستى از احوال ایشان ارائه مىشود:
1. اسعدبن زراره، ابوامامه، از «بنىنجار»; او یکى از دوازده نقیب انصار (10) بود که در سالهاى دوازدهم و سیزدهم بعثتبا حضور در پیمانهاى اول و دوم عقبه بر بیعتخود با رسول خدا(ص) تاکید کرد. (11) اسعد پیش از نبرد بدر وفات یافت. سپس طایفه «بنىنجار» از پیامبر(ص) نقیبى دیگر خواستند، اما حضرت در پاسخ به این تقاضا فرمود: «من خود نقیب شمایم.» (12)
2. عوف بنحارث، ابن عفراء، از «بنىنجار»; در نبرد بدر به فیض شهادت دستیافت.
3. رافعبن مالک، ابومالک (ابورفاعه)، از «بنىزریق»; وى در عقبه اول و دوم شرکت کرد و یکى از نقیبان گردید. به سبب افتخار حضور در پیکار بدر، همچون دیگر شرکتکنندگان، به لقب «بدرى» نامور گشت.
4. قطبة بنعامر، ابوزید، از «بنىسلمه»; در بیعت عقبه اولى و ثانى شرکت کرد. او هم بدرى است و هم بهدلیل افتخار رزمآورى در کارزار احد، «احدى» مىباشد. در فتح مکه، وى پرچمدار بنىسلمه بود. قطبة در عصر خلافت عثمان درگذشت.
5. عقبةبن عامر بننابى، از «بنىحرام»; او در بیعت عقبه اولى حضور داشت و به لقب «بدرى» نیز مفتخر گردید.سرانجام، در یمامه به فوز شهادت دستیافت.
6. جابربن عبداللهبن رئاب، از «بنىعبیدبن عدى»; بدرى، احدى و خندقى بود. (13)
با آنکه اسامى این شش تن در منابع تاریخى (14) مضبوط است، اما باید اشاره کرد که در بحارالانوار به اشتباه (شاید اشتباه چاپى)، عون بنحارث، قطبةبن عامر و عقبة بنعامر بنناى به ترتیب، بهجاى عوف بنحارث، قطنة بنعامر و عقبة بنعامربن نابى ذکر شدهاند. (15) همچنین یعقوبى، ایاس بن معاذ را در زمره نخستین گروه خزرجى آورده است، در حالىکه وى پیش از این، در جنگ بعاث (میان اوس و خزرج) کشته شده بود. (16)
پیمان در عقبه (عقبه اولى)
هنوز یکسال بیشتر از ترویج اسلام در یثرب به کوشش نخستین گروه خزرجى مسلمان شده نمىگذشت که این بار در موسم حجسال دوازدهم بعثت، دوازده مرد یثربى به شوق دیدار پیامبر(ص) خود را به مکه رسانیدند و آن حضرت را در خارج از مکه و در گردنهاى موسوم به «عقبه منى» ملاقات کردند. ابتدا رسول خدا(ص) به تلاوت آیاتى از قرآن کریم - سوره ابراهیم، از آیه «و اذ قال ابراهیم ...» - پرداختند (17) و آنگاه در فضایى پرنور، یثربیان بیعتى (18) به یاد ماندنى با رسول الله6 نمودند. این بیعت پیش از وجوب قتال با مشرکان بود و بعدها به «بیعة النساء» مشهور گشت; زیرا مفاد آن منطبق بر بیعت و معاهدهاى بود که در سال ششم هجرى، در حدیبیه گروهى از زنان مسلمان (نساء) خود را متعهد به رعایتش کردند.
بیعتکنندگان پیمان بستند که: «به خداوند متعال شرک نورزند، دزدى نکنند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، به یکدیگر تهمت و افترایى نزنند و از انجام هیچ کار پسندیدهاى تخلف ننمایند.» پیامبر(ص) به ایشان فرمود: «اگر به این پیمان و فادار بمانید به بهشت جاوید خواهید رسید و در صورت سرپیچى از هر یک از مفاد آن، خداوند خود عهدهدار کارتان خواهد بود; یا عذابتان مىکند و یا اگر خواست مىبخشاید.» (19) در روایتى از زهرى گزارش شده که پیامبر(ص) در ضمن این کلام پایانى، سخن از اجراى «حد» به میان آوردند: «... در صورت سرپیچى، در دنیا بر شما حد جارى خواهد شد تا کفاره گناهتان باشد... .» (20) اما مىتوان استبعاد کرد که از سویى، شرایط خطرناک مسلمانان در مکه و بىپناهى ایشان چندان موافق آن نبود که پیامبر(ص) خطابى عتابآمیز مطرح نماید و از سوى دیگر، هنوز حکومت اسلامى تشکیل نشده بود تا اجراى حد ممکن باشد.
ذهبى در مفاد بیعت مزبور، به روایت از عبادة بنصامت نقل مىکند که یثربیان در بیعتخود بر حمایت از پیامبر(ص) همچون جان و خانواده خویش تاکید کردند، اما واقع آن است که اعلام حمایت از جان پیامبر(ص) و آمادگى ستیز در دفاع از آن حضرت، مربوط به بیعت در عقبه دوم بود و از آنجا که عباده در نقل خود اشارهاى ندارد بر اینکه منظورش عقبه اول است پس احتمالا این اشتباه از سوى خود ذهبى بوده آن روایت را مربوط به عقبه مزبور دانسته است. (21)
بههرروى، پنج تن از دوازده مردى که به افتخار انجام این بیعت دستیافتند جزو همان کسانى بودند که در سال پیش، اسلام آورده بودند. از آن گروه نخستین، تنها جابربن عبدالله بن رئاب در این بیعت غایب بود. بدینسان، بدون تکرار شرح احوال نامبردگان - به نامهاى اسعد بنزراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، عقبة بن عامر و قطبة بن عامر - با سایر افراد شرکت کننده در این پیمان آشنا مىشویم: (از میان افراد ذیل، پنج نفر اول از خزرجیان و دو نفر آخر از اوسیان بودند)
1- معاذبن حارث، ابن عفراء، از طایفه «بنىنجار»; او برادر عوف بنحارث بود و از مردان بدرى شد.
2- ذکوان بنعبد قیس، از طایفه «بنىزریق»;
3- عبادة بنصامت، ابوالولید، از طایفه «بنىغنم بنعوف»; وى پس از این در عقبه دوم (22) نیز شرکت نمود و بعدها، در زمان عمر، قاضى شام گردید، در فلسطین وفات کرد و در بیتالمقدس دفن شد.
4- یزیدبن ثعلبه، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بلى» (حلیف بنى عوف);
5- عباسبن عباده، از طایفه «بنىسالم بنعوف»; وى پس از این بیعت، نزد رسول الله6 در مکه ماند و سپس به مدینةالنبى (یثرب) مهاجرت کرد. لذا، «مهاجر انصارى» نامیده مىشود. او جزو بیعتکنندگان در عقبه دوم و نیز جنگاوران نبرد بدر شد که سرانجام، در احد به فوز شهادت دستیافت.
6- مالک بنالتیهان، ابوالهیثم، از طایفه «بنىعبدالاشهل» (حلیف بنىعبدالاشهل); او که در عقبه دوم نیز بیعت کرد، بنابر قولى، در سال سىو هفتم هجرى در صفین و در رکاب امیرالمؤمنین على(ع) به شهادت رسید. این صحابى پیامبر(ص) به دلیل آنکه با دو شمشیر و با هر دو دست جنگ مىکرده به «ذوالسیفین» معروف بوده است. (23)
7- مریم بنساعده، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بنىعمروبن عوف» (حلیف «بنىامیة بنزید»); او به حضور در بیعت عقبه دوم و نیز به رزمندگى در بدر، احد و خندق مفتخر گردید و در همان عصر رسول خدا(ص) در گذشت.
بنابر این، از خزرجیان افزون بر پنج تن که از زمره نخستین گروه یثربى بودند و در سال یازدهم مسلمان شدند، چهار نفر دیگر و یک «حلیف» (همپیمان) - روى هم ده تن - در این پیمان شرکت جستند. اما از قبیله اوس دو نفرى که از آنها یاد شد، در واقع، هیچیک اوسى نبودند و تنها به دلیل «حلیف» بودن با اوسیان، (24) اوسى به شمار آمدهاند. بعد از این، اوسیان پس از عقبه اولى و بیشتر پس از مسلمان شدن سرکردهشان، سعدبن معاذ، ایمان آوردهاند. (25) در اینجا، یاداور مىشویم که مقریزى مورخ معتقد است که على(ع) و ابوبکر نیز در «بیعة النساء» شرکت کردند. همچنین وى به جاى عباس بن عباده، براء بن معرور اوسى را در زمره بیعت کنندگان دانسته است. (26)
اولین تشکل اسلامى در فراسوى مکه
هنگام بازگشت مردان یثرب، رسول گرامى(ص) مصعب بنعمیر را مامور کردند تا همراه آنان به یثرب برود و در آن دیار، به ترویج اسلام و بیان احکام آن بپردازد. مصعب، جوانى زیبارو از بنىهاشم و عموزاده عبدالله، پدر بزرگوار حضرت رسول6، بود. وى در یثرب میهمان ابوامامه - اسعدبن زراره - گردید و خانه او را منزل گزید. بنابر نقلى، عبدالله بن ام مکتوم نیز در این ماموریت او را همراهى مىکرد. (27)
مصعب در شهر یثرب، مسائل دین اسلام را باز مىگفت و در بین یثربیان، آیات قرآن کریم را با لحنى دلکش تلاوت مىکرد. لذا، لقب «مقرى» (قرائت کننده قرآن) بدو دادند. بر اثر کوششهاى او و دیگر مسلمانان، اسلام در یثرب چنان جاى گرفت که او حتى در آن ایام براى مسلمانان «نماز جماعت» اقامه مىکرد. در این زمینه، مورخان نگاشتهاند که چون اوس و خزرج بهدنبال اختلافاتى دیرینه امامتیکدیگر را ناپسند مىدانستند، مصعب را به امامتبر گزیدند; اما باید توجه داشت که چون مصعب نماینده تبلیغى رسول خدا(ص) در مدینه بوده، لذا، تنها اقتدا به او سزاوار بوده است. شاید یعقوبى، مورخ بزرگ، نیز که این مبلغ اعزامى پیامبر(ص) را نخستین «مهاجر» به مدینةالنبى6 مىپندارد، از این مطلب غفلت نموده است که رنگ و بوى سفر مصعب به یثرب بیش از آنکه «هجرت» به دیارى امن و دور باشد، یک «ماموریت» تبلیغى بوده (28) و اساسا فرمان هجرت به یثرب پس از عقبه دوم و «بیعة الحرب» صادر شده است. (29)
به هرصورت، با وجود ترس از برخورد مشرکان، تبلیغات آشکار و نهان مصعب، اسعدبن زراره و دیگر مسلمانان به گسترش روز افزون اسلام در یثرب و به تشکیل انجمنى از مسلمانان، بالغ بر چهل تن، انجامید که به تعبیر مورخان، «جماعتى» بالغ بر چهل مسلمان (30) شکل یافت. هرچند تکیه بر شناسایى یکایک این افراد و یا کسانى که بعدا تا پیمان عقبه دوم، به آنها پیوستند، کارى ارزنده است، اما بجز آن، مىتوان همین «تشکل» اسلامى را در بیرون از مرزهاى مکه مهمترین نقطه عطف در تاریخ اسلام دانست. بهدنبال این تشکل، پیمان عقبه دوم در بیعتى گسترده منعقد شد و به امداد «الهى»، یثرب شهر پیامبر(ص) «مدینة النبى6» نام یافت و هم پایگاه یارى رسانى به مسلمانان گردید تا مردمانش در همیشه تاریخ با مباهات بر این نصرت، به لقب «انصار» آراسته شوند.
اینک شایسته است که بر جلوههاى پر صدق و صفاى اسلامپذیرى یثربیان تکیه کنیم و آن هنگام را به یاد آوریم که شش خزرجى - گروه نخستین - نشستند و برادرانه، به سخنان سراسر مهر رسول خدا(ص) دل سپردند; به خاطر آوریم دورانى را که طنین روحنواز صداى مصعب در قرائت قرآن، نومسلمانان یثربى را به دور از تفرقه و جنگهاى فرساینده گردهم آورد; .... . بىگمان، این گزارشهاى تاریخى را نمىتوان بهدور از محیطى آکنده از مهربانى تجسم نمود و این صحنهها هیچیک نمىتواند در گسترش برون مرزى اسلام، آن هم در نخستین گام، خبر از قهر و غلبه و یا دخالت «شمشیر» داشته باشد. پس بجاست تا محققان از سر انصاف درباره اتهامى که از سوى برخى از شرقشناسان و با عنوان «روح ستیزهجویى» درباره رشد مرزهاى اسلامى مطرح شده است، (31) به قضاوت بپردازند و به ستیزهجویى ایشان با اسلام پى ببرند.
سخنى در گرایش انصار به اسلام
در پایان این مختصر، شایسته است که در نگاهى گذرا، خاستگاههاى اسلام انصار را مورد توجه قرار دهیم. در این زمینه، بجز آنچه معمول است و تاریخپسند (که در اینجا نیز بدان اشاره مىشود)، با تکیه بر مدارک موجود باید بر تاثیر شگفتآور قرآن کریم بر اهل یثرب و نقش تبلیغى مصعب، نماینده رسول الله6 تاکید ورزیم که بر اثر تلاشهاى این مبلغ بزرگ و سایر مسلمانان، در سال سیزدهم بعثت هفتاد و چند یثربى دیگرباره، در عقبه منى با پیامبر(ص) بیعت کردند و این خود زمینه «هجرت» مهم مسلمانان را به یثرب فراهم ساخت.
گفتار شش خزرجى در موسم حجیازدهمین سال بعثت در عقبه، اعترافى استبر این که اهل یثرب در کشاکش درگیرى با مجاوران یهودى، بر بعثت زود هنگام پیامبرى شرکستیز آگاه شده بودند و نیز همان سخنان فاش مىکند که ایشان از منازعات داخلى خود به شدت بیزار و به همان میزان، به آیینى عدالت گستر و صمیمیتپرور علاقهمند بودند. این آرمان سبب شد تا حتى آن شش تن آمادگى خود را براى ترویج این کیش تازه در بین قوم خود (32) اعلام نمایند که بىگمان، از پیشآمدن خطرات احتمالى نیز غافل نبودند.
باید دانست که بر خلاف اهل مکه و یا دیگر بلاد، نه زمینههاى سوداگرى براى یثربیان - که کمتر به تجارت و بیشتر به زراعت مىپرداختند - فراهم بود و نه ایشان به روحیه سوداگرى گرفتار بودند و این همه سبب مىشد تا پس از شناخت آیین اسلام،به شدت شیفته آن شوند و حتى به بذل مال و جانفشانى راضى گردند.
تا چندى پیش، آنان درصدد بودند تا عبدالله بن ابى را به دلیل عدم شرکت در جنگ بعاث، به امیرى برگزینند (33) و این سندى استبر آنکه یثربیان در جستجوى یک زندگى «برادرانه» بودند و انصراف بعدىشان نیز از این تصمیم و اینکه اسلام را بر حاکمیت عبداللهبن ابى ترجیح دادند، خود گواه تعالى خواهى ایشان است. البته این را هم نمىتوان گفت که مردم بهدنبال یک زندگانى بهدور از مخاطره بودند; زیرا خود در عقبه دوم بر «بیعة الحرب» (پیمان جنگ) متعهد شدند و گفتند: «فانا ناخذه على مصیبة الاموال و قتل الاشراف.» (34)
کوتاه سخن آنکه اهل یثرب همتى کردند و همواره بر آن بالیدند. جابربن عبدالله مىگوید: «رسول الله6 ده سال تمام در منازل مکیان و در موسم حج در عکاظ و مجنه ندا در مىداد که «کیست مرا پناه دهد و کیست که مرا در ابلاغ رسالتم یارى رساند»، هیچکس اجابتش نمىنمود و اگر کسى هم از یمن یا مصر درصدد یارى او بر مىآمد، نزدیکانش او را باز مىداشتند و مىگفتند: از این جوان قریش بپرهیزید، مبادا که شما را بفریبد! ... تا آنکه خداوند ما یثربیان را بهسوى او فرستاد; پس پناهش دادیم و یاریش نمودیم. مردمان یثرب نزد پیامبر(ص) مىرفتند و با شنیدن آیات قرآن، ایمان مىآوردند ... . سپس با خود گفتیم: تا کى رسول الله6 بىپناه و یاور باشد؟ لذا، هفتاد تن از ما به مکه آمدند و در موسم حج، در شعب عقبه با او بیعت نمودند... .» (35)
تاریخ از جفا بر این یاوران رسول خدا(ص) بسیار حکایتها دارد... .
پىنوشتها
1- «عقبه» گردنه و گذرگاهى صعبالعبور و سختگذر بر روى کوه است. عقبه مزبور در خارج از مکه، بین مکه و منى، با فاصله دو میل واقع شده است. ر. ک. به: یاقوت حموى، معجمالبلدان، ج 4، ص 134، بیروت، داراحیاء التراث العربى،1399 ق.
2- به نقل یعقوبى، مورخ مسلمان، اوس و خزرج پسران حارثةبن ثعلبه بودند که هر یک اساس قومى شدند و میان این دو قوم جنگهایى پیاپى به وقوع پیوست. ر. ک. به: یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص37، بیروت، دارصادر، بىتا.
3- از آنجا که «بیعت النساء» به ثبت مورخان، یک سال پس از جریان مزبور و در سال دوازدهم بعثت رخ داده است، پس زمان وقوع این جریان همان سال یازدهم بعثت است. ر. ک. به: ابنهشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقاء، ج 2 ، ص 431 ، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا/ طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2 ، ص 494 ، بیروت، عزالدین، بىتا/ ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 2 ، ص 234 ، بىتا، دارالکتاب المصرى و بیروت، دارالکتاب اللبنانى/ ابنکثیر، السیرة النبویه، ج 2، ص 178، بیروت، دارالوائد العربى، بىتا/ مقریزى، امتاعالاسماع، ص33 ، مصر، بىتا/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج19 ، ص23.
4- درباره اینکه پیش از این افراد نیز اشخاص دیگرى از مردمان یثرب، به صورت جداگانه، با اسلام آشنا شده باشند، مباحثى مطرح است، لکن به عنوان یک آشنایى جمعى، شناخت این شش تن اهمیت مىیابد، بویژه آنکه با فعالیت ایشان نخستین زمینههاى پذیرش اسلام در یثرب فراهم مىآید و اینکه این زمینه توسط نفرات پیشین فراهم شده باشد، مسالهاى است که فاقد سند تاریخى مىباشد.
5- مقریزى، پیشین، ص 32
6- ابنهشام، ج 2 ، ص429 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 494 / هاشم معروف حسنى، سیرةالمصطفى، ص229 ، قم، منشورات الرضى، بىتا
7- بیهقى، دلائل النبوة، ج2، ص430 و438، بیروت، دارالکتب العلمیة، بىتا
8- محمدباقرمجلسى، پیشین، ج19 ، ص 8
9- ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 178 و 180
10- پس از آنکه انصار در عقبه دوم، به «بیعت الحرب» معتهد شدند، به دستور پیامبر(ص) دوازده نقیب ( نماینده) از میان خود برگزیدند.
11- به روایتابونعیم، اسعدنخستینخزرجى بودکهایمان آوردوبهقولىدیگر که معاذبن عفراء را جزو همین گروه نخست مىشمارد، معاذ و رافعبن مالک، پیشترازدیگراناسلامآوردند. ر.ک.به:ابنکثیر،پیشین،ج2،ص177.
12- ر.ک.به:ابنحجرعسقلانى،الاصابة فىتمییزالصمابة،ج1،ص34،بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا/ ابن عبدالبر اندلسى، الاستیعاب فى معرفةالاصحاب (درحاشیهکتابالاصابة فىتمییزالصمابة)،ج1،ص84.
13- براى شرح احوال این افراد، ر. ک. به: ابن حجر عسقلانى، پیشین/ ابن عبدالبر اندلسى، پیشین.
14- ابن هشام، پیشسین، ج 2 ، ص177 / مقریزى، پیشین، ص 32/ محمدباقر مجلسى، ج 5 ، ص 370 و ج19 ،23
15- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 15 ، 370 و ج19 ، ص23
16- ر. ک. به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص37 / ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص427 / طبرى،پیشین،ج1،ص493/ ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 175.
17- ابن کثیر، پیشین، ص179
18- «بیعت» یعنى معاهده و معاقده. ر. ک. به: لسانالعرب و تاجالعروس.
19- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص433 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 235 / مقریزى، پیشین، ص 34
20- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 180
21- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص236
22- در شب سیزدهم ماه ذیحجه از سال سیزدهم بعثت، هفتاد و اندى یثربى در عقبه منى، باردیگر، با پیامبر(ص) بیعت کردند و چون آن بیعت پس از اذن الهى بر قتال مشرکان بود، یثربیان بر اساس آن متعهد شدند که از رسول خدا(ص) همچون فرزندان و خاندان خود دفاع کنند. آن بیعتبه «بیعتالحرب» نام یافت. ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 438 و446 و 454 و467 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 498.
23- تحقیق محمود محمد شاکر بر امتاع الاسماء مقریزى، ص33
24- ر. ک. به: ابن عبدالبر اندلسى، پیشین (در حاشیه کتاب الاصابة فى تمییز الصحابة) / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495.
25- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص437
26 و27- مقریزى، پیشین، ص 34
28- روشن است که این سخن به معناى انکار فضیلت هجرت از مصعب - رضوانالله علیه - نیست وتنها نظربهاصطلاحاتتاریخىاسلاممىباشد.
29- چنان که پیشتر اشاره شد، یعقوبى درباره زمان اعزام مصعب نیز مرتکبخلطشده، آنراپیشازبیعت النساءانگاشته است که درباره زمینه این اشتباه نیز سخن به میان آمد. ر.ک.به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص 38.
30- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 435 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص237
31- این دسته از مستشرقان در اظهاراتى ناعادلانه، کوشیدهاند تا هم سیره رسول خدا(ص) را مخدوش نمایند و هم مسلمانان غیر عرب را بر فتوحات اسلامى به خردهگیرى وادارند.
32- در این فراز از سخن ایشان دقتشود: «فسعى ان یجمعهم الله بک... فندعوهم الى امرک.» ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص429.
33- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 620 / بیهقى، پیشین، ج 4 ، ص53
34- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص446 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 201
35- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 241 / ابن کثیر، پیشین، ص 194