پژوهشى در زمینه آیةالاکمال
آرشیو
چکیده
متن
در بخش اول این نوشتار، که در شماره 24 به محضر اهل معرفت تقدیم گردید، در زمینه مفردات آیه سوم از سوره مبارکه مائده، تقدیم «الیوم» بر «لکم»، نکاتى درباره «اکمال» و «اتمام»، معترضه بودن بخشى از آیه، ارتباط و هماهنگى بین دو بخش «الیوم» در آیه و منظور از آن در آیه مزبور، همچنین نکاتى در باب روزنه امید کافران، برداشته شدن زمینه ترس و اکمال دین مطرح گردید. اکنون در ادامه سخن، بحث را درباره اکمال دین ادامه مىدهیم و سخن را در دیگر موضوعات پى مىگیریم:
اکمال دین
عدهاى از اهل تفسیر علت اکمال دین را در این روز، کامل شدن مراسم حج مىدانند; چون حضرت رسول(ص) در آن سال احکام و مناسک حج تمتع را عملا به مسلمانان تعلیم دادند و شخصا در مراسم شرکت داشتند.
در پاسخ به این عده باید گفت: اولا، چگونه تعلیم یک حکم از احکام دین یعنى حج تمتع - که پس از مدتى کنار گذاشته شد - مىتواند علت اکمال دین باشد؟ همچنین چه ارتباطى بین تعلیم مناسک حج و یاس کافران وجود دارد؟
بعضى دیگر از مفسران عامه گفتهاند: منظور پاک شدن خانه خدا از مشرکان مىباشد که حضرت رسول(ص) روز عرفه نگاهى به سرزمین انداختند و هیچ مشرکى را ندیدند. (1)
پاسخ آن است که اولا، شهر مکه و خانه خدا یک سال پیش از حجةالوداع از مشرکان پاک شده بود، در صورتى که آیه صحبت از امروز مىکند(الیوم).
ثانیا، سخن از اکمال دین است و دین مجموعهاى از عقاید و احکام مىباشد. اکمال دین نیز با اضافه کردن احکامى بر آن مجموعه محقق مىشود. اما پاک شدن محیط مکه از مشرکان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احکام دین از اجزاى دین به شمار نمىآید. اوضاع و احوال و رفتار ظاهرى جامعه اسلامى ارتباط با اصل مجموعهاى به نام «دین» ندارد که شامل احکام و فرایض و معارف است.
باید دقت داشت که در روزهاى آخر عمر حضرت رسول(ص) روز عرفه یا غدیر چه حکمى از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیستسال نزول تدریجى احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟ از بررسى تاریخ اسلام و اقوال علماى شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمى که این روزها براى مسلمانان بیان شد و داراى ویژگى خاص و اهمیت فوقالعادهاى بود که مىتوانست علتیاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجراى غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) است.
در این روز تحولى بزرگ در دین اسلام روى داد; تکلیف رهبرى و سرپرستى مسلمانان و جامعه اسلامى پس از حضرت رسول(ص) مشخص شد و ادامه این رهبرى، که نقش بسیار مهمى در اداره معنوى و ظاهرى جامعه اسلامى دارد، در افرادى که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبى نیز بین آنها و حضرت رسول(ص) باشد معین گردید. به عبارت دیگر، سرپرستى و رهبرى شخصى حضرت به رهبرى و سرپرستى نوعى - ولى محصور و محدود در ائمه دوازدهگانه: - تبدیل شد و گویا مقام ولایت از مرحله حدوث و تجلى در شخص حضرت رسول(ص)، که به مرحله بقا و ظهور در امیرالمؤمنین على بن ابىطالب و یازده فرزند ایشان: به اسامى مشخص شدهاندرسید.این موضوع نقطه عطفى در بیان احکام و فرایض دین بهشمار مىآید که با آن، روزنه امید کافران بسته و دین کامل شد.
امام صادق(ع) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.» (2)
اتمام نعمت
«و اتممت علیکم نعمتى»; و نعمتخود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست. آیا هرچه خداوند آفریده براى همه مردم نعمت است؟ ممکن استیک چیز براى فردى نعمتباشد، ولى همان چیز براى دیگرى بلا به حساب آید. شاید برتر از قرآن - پس از وجود ائمه اطهار: - در این عالم، نعمتى نباشد. با وجود این، خداوند درباره قرآن مىفرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء: 82)
مفسر بزرگ قرآن، مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى در تفسیر المیزان نعمتالهى را چنین توضیح مىدهد:
مراد از نعمت همه آن چیزهایى است که با طبع انسانى سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشیا از آن نظر که در نظام کلى تدبیر الهى قرار گرفته و به یکدیگر متصل و مربوط اند و اجزاى آنها با یکدیگر سازگار و ملایم است، نعمت الهى هستند. از اینرو، در آیه 24 سوره ابراهیم مىفرماید. «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها» یا در جاى دیگر مىفرماید: «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة» (لقمان: 20) ولى با این وجود، خداوند برخى از آنها را به اوصاف شر و لهو و لعب و اوصاف ناپسند دیگرى توصیف نموده است. به عنوان مثال، مىفرماید: «و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب»(عنکبوت: 64)
این آیات دلیل بر آناست که آنچه نعمتبه شمار آمده تنها در صورتى نعمت است که با غرض و هدفى که خداوند از آفریدن آنها براى انسان داشته موافق باشد; زیرا آنها به این منظور آفریده شده که از سوى خداوند کمکى براى انسان باشد تا در راه سعادت حقیقى خود - که همان قرب و نزدیکى به خداوند بر اثر بندگى و فروتنى در برابر پروردگار است - از آنها بهره گیرد. بدین روى، مىفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (الذاریات:56)
پس هرچه را که انسان بدین منظور مورد استفاده قرار دهد که به ساحت و قرب الهى راه یابد و خشنودى او را به دست آورد نعمت است. ولى اگر از آنها در راه شیطان و نافرمانى او بهره گیرد براى انسان نقمت و بلا خواهد بود.
در نتیجه، موجودات این عالم به خودى خود، نعمتیا نقمت نیست، مگر به اعتبار نوع و شکل تصرفى که انسان در آنها انجام مىدهد. اگر در راه عبودیتباشد نعمت است و اگر در راه نافرمانى و بندگى شیطان باشد نقمت و بلا.
معناى این سخن در واقع، آن است که «نعمت» عبارت است از ولایت و سرپرستى الهى و هر چیزى در صورتى نعمتبه حساب مىآید که مشتمل بر ولایت الهى باشد. «الله ولى الذین آمنوا.» (بقره:275); «ذلک بان الله مولى الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولى لهم.» (محمد:16)بنابراین، اسلام، که «مجموعهاى از دستوراتى است که از سوى خداوند نازل شده تا او را بپرستند»، در ظاهر، دین است اما از آن حیث که عمل به آنها مشتمل بر ولایتخدا و رسول و اولیاى امر: مىباشد، نعمت است. ولایت هم مانند قرآن است; براى برخى نعمت و براى برخى نعمت است. به عبارت دقیقتر، در یک مرتبه، براى همه نعمت و در مرتبه دیگر، براى برخى نعمت و براى برخى نقمت است. در ارائه راه براى همه نعمت است ولى در بهرهگیرى و ایصال الى المطلوب براى افراد فرق مىکند.
ولایتخداوند - یعنى تدبیر امور بندگان به وسیله دین - تمام نمىشود، مگر به ولایت رسول(ص) و ولایت او نیز جز به واسطه ولایت اولىالامر پس از حضرت رسول(ص) - یعنى: تدبیر امور دینى مردم به اذن خداوند - تمام نمىشود. «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم.» (نساء:(ص59); «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون.» (مائده:55)
پس ماحصل معناى آیه چنین مىشود: روزى که کافران از دین شما ناامید شدند، مجموع معارف دینى را که بر شما نازل کرده بودم با ولایت کامل ساختم و نعمتخود را - یعنى: ولایت را که عبارت از تدبیر و اداره الهى در امور دینى است - بر شما تمام کردم.
تا آن روز تنها ولایتخدا و رسول او(ص) بود و چنین ولایتى تا زمانى که وحى نازل مىشد کفایت مىکرد، ولى براى دوره پس از انقطاع وحى، که رسولى در بین مردم نیست تا از دین خدا دفاع کند، نیاز است که از سوى خداوند کسى منصوب شود و به این مهم قیام نماید و او همان ولى پس از رسول خدا(ص) است.
نتیجه آنکه ولایت تکمیل قانونى است که ناقص بوده و با نصب ولى امر پس از پیامبر(ص) تمام گردیده و اکنون که دین و تشریع آن کامل شده و نعمت ولایت تمام گشته خدا دین اسلام را براى بندگان خود پسندیده که همان دین توحید است و در آن غیر از خدا دیگرى پرستش نمىشود. همچنین غیر از خداوند و رسول یا ولىامرى: که خدا امر به اطاعت او کرده از دیگرى اطاعت نمىشود. (3)
از بیانات قبل، روشن شد که تنها نعمت در این عالم، نعمت ولایت و سرپرستى خداوند و به دنبال آن رسول او و اولىالامر است. سایر چیزهایى که خداوند آفریده اگر تحت این ولایت قرار گیرند و در راه بندگى و اطاعت از خداوند به کار گرفته شوند نعمتاند، و گرنه جز بلا و نقمت چیزى نخواهد بود.
به عنوان مثال، از جمله نعمتهاى الهى، وجود، طول عمر، سلامتى، و مال و ثروت است. اگر اینها در راه بندگى خداوند به کار گرفته شوند نعمت هستند، ولى اگر در راه بندگى شیطان و آزار مردم صرف گردند بلا و مصیبتخواهند بود. «ولا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین.» (آل عمران:178)
امام سجاد(ع) در دعاى مکارمالاخلاق مىفرماید: «وعمرنى ما کان عمرى بذلة فى طاعتک فاذا کان عمرى مرتعا للشیطان فاقبضنى الیک قبل ان یسبق مقتک الى او یستحکم غضبک على.»
به کار گرفتن این امکانات در راه بندگى خداوند به معناى تصرف در آنهاست، به گونهاى که تدبیر پروردگار عالم اقتضا مىکند. چنین عملکردى تحت ولایتخداوند بودن را مىرساند. ولایتخداوند به ولایت رسول او(ص) و ولایت رسول(ص) به ولایت ائمه اطهار: تمام مىشود.
پس روشن شد که اصل نعمت در این عالم، ولایت است و سایر چیزها اگر تحت این ولایت درآیند نعمتاند، ولى اگر از محدوده این ولایتخارج شوند، نه تنها نعمت نیستند، بلکه بلا و مصیبتخواهند بود: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم.»
امام هشتم، علىبن موسىالرضا(ع)، فرمودند: «لیس فى الدنیا نعیم حقیقى.» عدهاى گفتند: با توجه به آیه مزبور، آیا آب خنک و امثال آن نعمت الهى نیست؟ حضرت فرمودند: آیا آیه را چنین تفسیر مىکنید؟ امام صادق(ع) فرمودند: «و لکن النعیم حبنا اهل البیت و موالاتنا یسال الله عنه بعد التوحید و النبوة.» (4) این نعمتى بود که روز هجدهم ماه ذىالحجه حجةالوداع در غدیر خم با اعلان نبى اکرم(ص) به ولایتو خلافت امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب(ع) و ائمه اطهار: به اتمام رسید و سبب رضایت پروردگار پس از23 سال نبوت حضرت رسول(ص) گردید.
طمع کافران، ناامیدى آنها، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایتپروردگار، همهدریک روزواقعشده است. امابایداندیشید که آیا مجموعه این مسائل در روزى غیر از غدیر خم و روز نصب امیرالمؤمنین(ع) واقع شده است، باتوجه بهاینکه بیشتر روایات فریقین روز غدیر را به عنوان شان نزول آیه ذکر کردهاند؟ آیا در سایر روزهایى که احتمال آن را عدهاى مطرح کردهاند، ممکن است تمام این اتفاقات افتاده باشد؟ با بررسى روزهایى که در آن چنین احتمال داده شده کاملا روشن مىشود که هیچ کدام از این روزها - غیر از روز غدیر - نمىتواند روز مورد نظر باشد.
مصادیق احتمالى «الیوم»
روزهایى که به عنوان مصداق «الیوم» ذکر شده از این قرار است:
1- روز بعثت و ظهور اسلام: از ظاهر آیه کریمه اینگونه به نظر مىرسد که در زمان نزول این آیه، مسلمانان دینى داشتند که کافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نیز از آنها مىترسیدند. اما خداوند در این روز زمینه ترس را برداشت و دین کامل شد و نعمتبه اتمام رسید. هیچکدام از این موارد مزبور در روز بعثت و ابتداى ظهور اسلام نبود و درآن روز، سخنى از طمع کافران و یاس آنها وجود نداشت.
2- روز هجرت: در روز هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه نیز هیچکدام از خصوصیات مورد نظر مطرح نبوده است.
3- روز تشکیل حکومت: در ابتداى تشکیل حکومت اسلامى در مدینه منوره، هرگز کافران از محو و ابطال دین ناامید نبودند; زیرا در ابتدا، جنگ کافران با مسلمانان براى محو دین اسلام بود و جنگ براى غلبه و پیروزى با یاس و ناامیدى سازگارى ندارد.
4- روز فتح مکه: هرچند فتح مکه براى مسلمانان پیروزى بزرگى بود، ولى فتح مکه در سال هشتم هجرى واقع شد و تا سال دهم احکام بسیارى نازل گردید. پس چگونه در این روز دین، کامل شد و نعمتبه اتمام رسید؟
از این گذشته، بیان شد که جمله «الذین کفروا» شامل جمیع کافران مىشود و با فتح مکه، هرچند بسیارى از کافران از دین اسلام قطع امید کردند، ولى بسیارى از آنها هنوز از محو و ابطال دین اسلام ناامید نشده بودند و بسیارى از عهدنامهها و پیمانها با کافران هنوز برقرار بود و آنها بر سنت مشرکان مراسم حج را انجام مىدادند.
5- روز نزول و قرائت آیه برائت: در این روز، اسلام کاملا بر جزیرةالعرب تسلط یافت و آثار شرک و بتپرستى محو شد و از آن پس، مشرکان در مراسم حجشرکت نداشتند. ولى با این همه، اکمال دین و اتمام نعمت در چنین روزى تحقق نیافت; چون این ماجرا در سال نهم هجرى واقع شد و پس از آن، هنوز احکام بسیارى نازل مىشد. همچنین با وجود آنکه کافران جزیرةالعرب ناامید شدند، ولى کافران خارج جزیرةالعرب هنوز از ابطال و محو دین اسلام ناامید نشده بودند.
6- روز عرفه: چنانچه معناى «الیوم» را «امروز» - یعنى: روز نزول آیه - بدانیم دو احتمال در این روز ذکر شده است: 1. روز عرفه; 2. روز غدیر. از قسمتهاى نخستین بحث روشن شد که هیچکدام از خصوصیاتى را که آیه کریمه براى این روز ذکر کرده است در روز عرفه نمىتوان یافت; یاس کافران، برداشته شدن زمینه ترس از مسلمانان، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت پررودگار، هیچیک با روز عرفه مطابقت ندارد.
بنابراین، تنها روزى که روز نزول آیه و داراى تمامى این خصوصیات مىباشد روز غدیر خم است که شواهد تاریخى فراوان و روایات و شان نزولهایى که از فریقین نقل شده نیز آن را تایید مىکند.
به عنوان مثال، بیشتر عامه نقل کردهاند که پس از نزول این آیه، حضرت رسول(ص) هشتاد و یک روز بیشتر عمر نکردند. (5)
از سوى دیگر، مورخان عامه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربیع الاول مىدانند. (6)
از جمع بین این دو نقل و جمع و تفریق اعداد، ظاهر مىشود که روز نزول آیه هجدهم ماه ذىالحجه - روز غدیر - بوده است، و این با روز عرفه چندین روز اختلاف دارد.
آیه اکمال در روایات
در این زمینه، ابتدا روایتشیعه از بیانات ائمه معصوم: و سپس روایات عامه نقل مىگردد:
الف - روایات شیعه
روایاتى که روز نزول آیه را روز غدیرخم و ماجراى نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع)به جانشینى پیامبر گرامى اسلام(ص) مىداند:
1. قال ابوجعفر(ع): «و کان الفریضة تنزل بعد الفریضة الاخرى و کانت الولایة آخر الفرائض فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى."»
قال ابوجعفر(ع): «یقول الله عز و جل: "لا انزل علیکم بعد هذه الفریضة قد اکملت لکم الفرائض."» (7)
در تفسیر عیاشى و قمى و بحارالانوار روایات دیگرى نیز شبیه همین نقل شده است. (8)
2. عن الصادقین8: «انه انزل الله بعد ان نصب النبى(ص) علیا(ع) للانام یوم غدیر خم عند منصرفه من حجةالوداع.» قالا: «و هى آخر فریضة انزلها الله تعالى. لم ینزل بعدها فریضة.» (9)
3. فى الخصائص عن الصادقین8: «نزلت هذه الایة (آیة التبلیغ) یوم الغدیر و فیه نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم."» و قال الصادق(ع): «اى الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسلیم النفس لامرنا.» (10)
4. ابن بابویه... قال حدثنى القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم، قال: کنا مع الرضا(ع) بمرو... فتیمم(ع) ثم قال: «... و انزل الله فى حجةالوداع و هى آخر عمره(ص) "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا"فامر الامامةمنتمامالدین...واقام لهم علیا(ع) اماما....» (11)
5. الطبرسى... عن ابىسعید الخدرى: «ان رسول الله(ص) لما نزلت هذه الایة قال: «الله اکبر على تمام الدین و کمال النعمة و رضى الرب برسالتى و ولایة على بن ابىطالب(ع) من بعدى و قال: "من کنت مولاه فعلى مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."»
6. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا ابوعبدالله محمد بن محمد النعمان.. عن الصادق قال امیرالمؤمنین(ع): «فان بولایتى اکمل الله لهذه الامة دینهم و اتم علیهم النعم و رضى لهم اسلامهم اذ یقول یوم الولایة لمحمد(ص): یا محمد اخبرهم انى اکملت لهم الیوم دینهم و اتممت علیهم النعم و رضیت لهم اسلامهم کل ذلک من الله على فله الحمد.» (12)
7. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا جماعة عن ابى المفضل... عن ابى عبدالله(ع) عن على امیرالمؤمنین(ع) قال: «سمعت رسول الله(ص) یقول: بناء الاسلام على خمس... و ختم ذلک بالولایة فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا.» (13)
8. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا الحسین بن عبیدالله... عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه: قال حدثنا الحسن بن على(ع): «فلما من علیکم باقامة الاولیاء بعد نبیکم(ص) قال: "الیوم اکملت..."» (14)
9- السید الرضى فى کتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابى جعفر(ع) عن جده، قال: «لما انصرف رسول الله(ص) من حجةالوداع نزل ارضا یقال لها "ضوجان" فنزلت هذه الایة: "یا ایها الرسول بلغ..." ثم انزل الله تعالى على نبیه: "الیوم اکملت لکم دینکم..."»
قال ابن اسحق: قلت لابى جعفر(ع): ما کان ذلک؟ قال: «سبع عشرة لیلة خلت من ذىالحجة... و کان سمع رسول الله(ص) بغدیر خم اثنا عشر رجلا.» (15)
از بررسى و دقت در روایات شیعه، که تنها نمونههایى از آنها نقل شد، روشن مىشود که نزول آیه اکمال در روز غدیر خم و در ماجراى نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب(ع) توسط پیامبر گرامى اسلامى(ص) به جانشینى و خلافتخود مىباشد و موضوع آیه مزبور ولایت و معرفى حافظ و نگهبان دین است که دین از مرحله نگهبان و حافظ شخصى - یعنى، پیامبر گرامى اسلام(ص) - به مرحله نگهبان و حافظ نوعى - یعنى، مساله ولایت ائمه اطهار: رسید و در نتیجه، دین اسلام مورد رضایتخداوند قرار گرفت و ناامیدى کفار را به دنبال آورد.
ب - روایات عامه
در بین عامه نیز روایات فراوانى مشاهده مىشود که نزول آیه اکمال را روز غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله به جانشینى و خلافتخود و ولایتبر مسلمانان مىداند و روزه گرفتن روز غدیر خم، که از اعیاد بزرگ اسلامى است، نیز از ابوهریره نقل شده است.
1. الحافظ ابونعیم الاصفهانى روى فى کتابه: «ما نزل من القرآن فى على(ع)» قال:... عن ابى هارون العیدى عن ابى سعید الخدرى2: «ان النبى(ص) دعا الناس الى على فى غدیر خم امر بما تحت الشجرة من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس فدعا علیا فاخذ بضبعیه فرفعها حتى نظر الناس الى بیاض ابطی رسولاللهصلى الله علیه وآله ثم لم یتفرقوا حتى نزلت هذه الایة: "الیوم اکملت لکم دینکم..." الایه، فقال رسولاللهصلى الله علیه وآله: «الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتی و بالولایة لعلىعلیهالسلام من بعدی...» فقال حسان:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا (16)
2. ابىالمؤید موفق بن احمد در کتاب فضائل على از سید الحفاظ شهرداربن شیرویه ... از ابوهریرة از ابن سعید الخدرى مانند روایت اول را نقل کرده است. (17)
3. ابراهیمبن محمد الحموبنى از شیخ تاجالدین ... از ابىهارون العبدى از ابىسعید الخدرى ... نیز مانند روایت اول را نقل کرده است.
4. ابراهیمبن محمد الحموبنى از سیدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شیرویه ... از ابىهارون العبدى از ابىسعید الخدرى.. . نیز مثل روایت اول را نقل کرده است. اما در دنباله آن مىنویسد: هذا حدیث له طرق کثیرة الى ابى سعید سعدبن مالک الخدرى الانصارى. (18)
5. عن نزول القرآن فى على یرفعه الى على بن عامر عن ابى الحجاف عن الاعمش عن عضة قال: نزلت هذه الایة على رسولاللهصلى الله علیه وآله فی علىبن ابىطالبعلیهالسلام "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک" و قد قال الله تعالى: "الیوم اکملت..."» (19)
6. الحافظ ابوبکر الخطیب البغدادى در تاریخش، ج 8، ص 290... از ابىهریره از پیامرصلى الله علیه وآله و از احمدبن عبدالله التیرى ... از بىهریره... و ابنمغازلى... از ابىهریره... از پیامبرصلى الله علیه وآله نقل کرده است: «من صام یوم ثمانیة عشر من ذىالحجة کتب الله له صیامه ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما اخذ النبىصلى الله علیه وآله بیعة على بن ابىطالب و قال: "من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره "فقال عمربن الخطاب: بخ بخ لک یا على بن ابىطالب. اصبحت مولاى و مولىکل مؤمن ومؤمنة. فانزل الله تعالى "الیوم اکملت ..."» (20)
7. اخرج ابن مردویه و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى سعید الخدرى قال: «لما نصب رسولاللهصلى الله علیه وآله علیا یوم غدیر خم فنادى له بالولایة هبط جبرئیل بهذه الایة "الیوم اکملت ..."» (21)
8. اخرج ابن مردویه والخطیب و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى هریرة قال: «لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانى عشر من ذىالحجة قال النبىصلى الله علیه وآله: "من کنت مولاه فعلى مولاه فانزل الله الیوم اکملت ..."» (22)
9. اخرج ابوعبید عن محمدبن کعب القرظى قال: «نزلتسورة المائدة على رسولاللهصلى الله علیه وآله فى حجةالوداع فیما بین مکة و المدینة...» (23)
بررسى روایات شیعه
در میان شیعه روایاتى دیده مىشود که نزول آیه کریمه اکمال را روز عرفه مىداند، هرچند شان نزول آیه را همان مساله ولایت و جانشینى امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب بیان مىکند:
1. محمدبن یحیى عن احمدبن محمد... عن ابى الجارد عن ابى جعفرصلى الله علیه وآله قال: سمعت ابا جعفر یقول: «فرض الله عزوجل ...» الى قوله «ثم نزلت الولایة و انما اتاه ذلک یوم الجمعة بعرفة انزل الله عز و جل "الیوم اکملت..." و کان کمال الدین بولایة علىبن ابىطالبعلیهالسلام...» (24)
2. عن جعفر بن محمد بن محمد الخزاعى عن ابیه قال: سمعت ابا عبداللهعلیهالسلام یقول: «لما نزل رسولاللهصلى الله علیه وآله عرفات یوم الجمعة اتاه جبرئیل فقال له: یا محمد، ان الله یقرؤک السلام و یقول لک: قل: لا شک الیوم اکملت دینکم بولایة على بن ابىطالبعلیهالسلام و اتممت علیکم نعمتی...» (25)
مرحوم علامه طباطبائى درباره این روایات مىنویسند: از دقت در آیه کریمه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» و احادیثى که ذیل این آیه بیان شده و از بررسى اوضاع اجتماعى اواخر عمر پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله، به این نتیجه قطعى دست مىیابیم که آیه ولایت پیش از روز غدیر نازل شده بوده، ولى آن حضرت از اظهار و اعلان آن به دلایلى پرهیز مىکردهاند تا زمانى که آیه«یا ایها الرسول بلغ ...» نازل شد. (26)
بنابراین، ممکن است که بیشتر سوره مائده و از آن جمله آیه اکمال - که مساله ولایت را بیان مىکند - روز عرفه نازل شده، ولى حضرت رسولصلى الله علیه وآله بیان آن را تا روز غدیر به تاخیر انداخته باشند، هرچند آیه را روز عرفه تلاوت کردند.
پس مىتوان گفت: بین روایات درباره نزول آیه در روز عرفه یا روز غدیر منافاتى نیست; چون به اعتبار نزول ابتدایى، آیه در روز عرفه نازل شده و به اعتبار تلاوت آیه همراه با رساندن و تبلیغ مساله ولایت، در روز غدیر بیان شده است. (27)
مناسب است در این زمینه گفته شود که بین روایات اهل سنت - که دلالتبر نزول آیه در روز عرفه دارد - با روایات شیعه - که آیه را در مورد مساله ولایت و جریان غدیر مىداند - منافاتى نیست.
بررسى روایات عامه
در مقابل روایاتى که از اهل سنت درباره آیه اکمال و نزول آن درباره ولایت ذکر شد، عدهاى از عامه ادعاى ضعف سند یا جعلى و دروغ بودن این روایات را دارند; مثلا، آلوسى در روحالمعانى چنین ادعا مىکند: «ولا یخفى ان هذا من مفتر یاتهم و رکاکة الخبر شاهدة على ذلک فی مبتدا الامر ... و روایاتهم فی هذا الفصل ینادی لفظها على وضعها.»
همچنین در کتاب الدر المنثور ضمن نقل روایت از ابىسعید خدرى و ابوهریره مىگوید: سند اینها ضغیف است. در پاسخ به این سخن آلوسى، که این روایات اولا، از شیعه است. ثانیا، رکاکتخبر و الفاظ آن شاهد بر دروغ و جعلى بودن آن مىباشد. باید گفت: اینگونه کلمات از محقق و مفسر قرآن که با روایات نیز آشنایى دارد بسیار عجیب است; زیرا روایات اهل سنت از کتب معتبر آنها، که حتما در اختیار آلوسى نیز بوده، نقل گردیده و دست کم، باید کتاب الدر المنثور سیوطى در اختیار او بوده باشد. پس چگونه است که او این روایات را در کتب عامه ندیده است؟ ثالثا، آیا بین روایات شیعه و روایات آنها تفاوت زیادى وجود دارد یا این روایات هم مانند سایر روایات شیعه است که او باید ادعاى جعلى بودن تمام روایات شیعه را داشته باشد؟ آیا کلمات این روایات و الفاظ آنها با الفاظ و کلمات روایات عامه شباهتى ندارد؟ او باید ادعاى خود را به صورت واضح و روشن بیان مىکرد.
مرحوم علامه امینى چنین مىفرماید: «الرکاکة التی حسبها فى الحدیث و جعلها شاهدا على کونه من مفتریات الشیعة اهى فی لفظه؟ و لا یعدوه ان یکون لذة سایر الاحادیث المرویة و هو خال عن اى تعقید او ضعف فى الاسلوب او تکلف فى البیان او تنافر فى الترکیب جار على مجارى العربیة المحضة او فی معناه و لیس فیه منها شىء؟» (28)
اما درباره آنچه سیوطى در الدر المنثور و همچنین در الاتقان آورده که سند این دو روایت را صحیح نمىداند و اشاره به ضعف آن مىکند، لازم است توجه شود که:
اولا، روایات ابوهریره نزد خود عامه از معتبرترین روایات است. مرحوم علامه امینى ضمن بررسى رجال حدیث «صوم یوم الغدیر»، مىنویسند:
«ابوهریرةاجمع الجمهور علی عدالته و ثقته فلانحتاج الى بسط المقال فیه.»
ثانیا، این روایات از طرق دیگرى نیز نزد عامه نقل شده و راوى آنها منحصر به ابوهریره و ابوسعید خدرى نیست.
مرحوم علامه طباطبائى مىفرمایند: ضعف سند اشکالى به متن و بیان روایت وارد نمىکند; زیرا محتواى آیه کریمه اکمال با بیانى که در جمع خصوصیات یاس و اکمال و اتمام نعمت و رضایت گذشت، جز با مساله ولایتسازگارى ندارد. (29)
روایات نزول آیه در عرفه
برخى از روایات نزول آیه اکمال را روز عرفه بیان مىکند. در کنار آن، بعضى از نویسندگان و مفسران یا راویان حادیثسعى کردهاندبهوسیله اینروایات آیهاکمال رااز مساله ولایت و جریان غدیر بیگانه بهشمار آورند. نمونهاى از این روایات چنین است:
- اخرج عبدبن حمید عن الشعبى قال: «نزل على النبىصلى الله علیه وآله هذه الایة و هو بعرفة "الیوم اکملت..."» (30)
- اخرج ابن ابى شیبه و ابن جریر عن عنترة قال: «لما نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم" و ذلک یوم الحج الاکبر بکى عمر فقال له النبىصلى الله علیه وآله ما یبکیک؟ قال: ابکانی انا کنا فی زیادة من دیننا فاما اذ کمل فانه لم یکمل شىء قط الا نقص. فقال صدقت»
- اخرج الحمیدى و احمد و عبد بن حمید والبخارى و مسلم والترمذى والنسائى و ابن جریر و ابن المنذر و ابن حیان و البیهقى فى سننه عن طارق بن شهاب قال: قالت الیهود: «انکم تقرؤون آیة فی کتابکم لو علینا معشر الیهود نزلت لاتخذنا ذلک الیوم عیدا. قال و اى آیة؟ قالوا: "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی." قال عمر: والله انی لاعلم الیوم الذی نزلت على رسول اللهصلى الله علیه وآله فیه و الساعة التی نزلت فیها; نزلت على رسولاللهصلى الله علیه وآله عشیة عرفة من یوم جمعة.» (31)
مانند این روایت که روز نزول آیه اکمال را روز عرفه مىداند، در روایات عامه فراوان است، اما همچنان که در بحث از روایتشیعه گذشت، اصل این مساله، که روز نزول آیه اکمال روز عرفه باشد منافاتى ندارد با اینکه آیه در مورد تبلیغ ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در روز غدیر باشد; چون این امکان وجود دارد که آیه اکمال در روز عرفه بر حضرت رسولصلى الله علیه وآله نازل شده باشد ولى آن حضرت تلاوت همراه با تبلیغ ولایت و خلافت را به قرینه آیه «یا ایها الرسول بلغ...» تا روز غدیر به تاخیر انداخته و روز غدیر این جریان واقع شده باشد. این مطلب از بررسى شان نزول آیه تبلیغ به صورت کامل روشن مىگردد. احتمال دو مرتبه نازل شدن آیه نیز هست، چنانچه درباره تعدادى از آیات این احتمال داده شده است.
صاحب الغدیر چنین نقل مىکند:
«لا سیما مع امکان الجمع بنزول الآیة مرتین کما احتمله سبط ابن الجوزى فى تذکرته(ص 18) کغیر واحد من الآیات الکریمة النازلة غیر مرة واحدة و منها البسملة النازلة فی مکة مرة و فى المدینة اخرى و غیرها مما یاتی.» (32)
اما در خصوص روایتى که به صورتهاى گوناگون از عمر نقل شده که شخصى یهودى گفت: آیهاى در کتاب شما هست که اگر بر ما یهود نازل شده بود آن روز را عید قرار مىدادیم... و در ذیل تعدادى از این روایات آمده که عمر گفت: دین کامل شده و بعد از کامل شدن رو به نقصان خواهد گذاشت.
به این اظهار نظر و برداشت عمر از آیه اکمال مرحوم علامه طباطبائى اشکال کردهاند: این روایت این معنا را بیان مىکند که در روز عرفه دین، ظاهر و غالب شده و در موسم حج در مکه استقلال یافته و مراد از اکمال دین صفاى جو مکه و در اختیار مسلمانان بودن مراسم حج و عدم حضور مشرکان و کفار در مراسم است. به عبارت دیگر، مراد از اکمال دین و اتمام نعمتبهکمال رسیدن وضع مسلمانان است، نه دین به معناى شریعت و معارف و احکامى که نزد خدا جعل شده; زیرا آنچه قابل نقصان است همین وضع ظاهرى مسلمانان است. اما کلیات معارف و احکام، که از سوى خداوند تشریع شده، پس از اکمال و اتمام قابل نقصان نیست، علىرغم آنچه در روایتبه آن اشاره شده است. در نتیجه، معنایى که براى اکمال دین بیان گردیده بر آیه کریمه منطبق نیست. چگونه خداوند ظاهر وضع مسلمانان را به خود نسبت دهد و بر مؤمنان منت گذارد که دین آنها را کامل کند، در صورتى که بین مسلمانان منافقانى وجود داشتند که ضرر آنها کمتر از کفار نبود و اجتماعات سرى تشکیل مىدادند. (33)
روایات نزول آیه در غدیر
اما در تعدادى از روایات، اضافه بر نقل نزول آیه اکمال در روز عرفه، راوى اکمال دین را نیز به عقیده خود تفسیر کرده است; مانند:
- «الیوم اکملت...» یقول: حلالکم و حرامکم;
- «الیوم اکملت...» قال: اخلص الله لهم دینهم و نفى المشرکین عن البیت;
- «الیوم اکملت...» حین نفى الله المشرکین عن المسجد الحرام و اخلص للمسلمین حجهم;
- «الیوم اکملت...» قال: تمام الحج و نفى المشرکین عن البیت.
از دقت در اینگونه روایات بهطور کامل روشن مىشود که آنچه راوى نقل مىکند فهم و نظر خود اوست و هیچگاه کلامى از پیامبرگرامىصلى الله علیه وآله نقل نکرده و حتى به آن حضرت هم نسبت نداده است. در نتیجه، اینها از حد یک اظهارنظر چیزى افزونتر نیست و باید دقت کرد که این اظهارنظر با ظاهر آیه و سایر روایات و کلمات ائمه اطهارعلیهمالسلام وصحابه منافاتىنداشته باشد.
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، آیه اکمال مىفرماید: «امروز خداوند دین شما را کامل کرد» و دین مجموعهاى از معارف و احکامى است که از سوى خداوند تشریع مىشود و این مجموعه چیز مستقلى است و در کنار آن، اوضاع و احوال و رفتار اجتماعى مسلمانان چیز دیگرى است که نباید بین این دو اشتباه شود. آنچه در روایات عامه آمده مربوط به بیان وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان است که مشرکى در مراسم حج نباشد.
معناى اکمال دین به بیان حلال و حرام نیز فهم راوى است و با ظاهر آیه مناسبتى ندارد; چون در این روز حکمى بیان شد که خصوصیات فراوانى داشت: یاس و نا امیدى کفار، اکمال دین، اتمام نعمت، و رضایت پروردگار نسبتبه دین مقدس اسلام. این مجموعه خصوصیات در کدامیک از حلال و حرام احکام دین وجود دارد؟ آیا در تحریم خون و مردار و وشتبرخى از حیوانات... این اهمیت وجود دارد؟
همچنین این احکام آخرین احکامى نبود که بر پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله نازل مىشد، بلکه پس از آن احکام دیگرى مثل آیه کلاله بر آن حضرت نازل شد. طبرى از مفسران عامه در تفسیر خود چنین مىنویسد: «فاما الفرائض والاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...؟ و لا یدفع ذوعلم ان الوحى لم ینقطع عن رسولاللهصلى الله علیه وآله الى ان قبض بل کان الوحى قبل وفاته اکثر ماکان تتابعا...» (34)
بررسى آراء مفسران عامه
1. درباره بخش اول از آیه «الیوم یئس الذین کفروا»، مفسران عامه تفاسیرى بیان مىکنند که اجمالا نقد و بررسى مىشود: بیشتر مفسران در تفسیر این بخش از آیه، دو احتمال نقل مىکنند:
- کفار از حلال کردن این محرمات نا امید شدند.
- کفار از غلبه بر دین شما نا امید شدند.
آلوسى در روح المعانى آورده است: «والمراد انقطع رجاؤهم من ابطال دینکم و رجوعکم عنه بتحلیل هذه الخبائث و غیرها او من ان یغلبوکم علیه.» (35)
فخر رازى نیز تفسیر آیه را چنین بیان مىکند: «فیه قولان: الاول یئسوا من ان تحللوا هذه الخبائث والثانى یئسوا من ان یغلبوکم على دینکم.» () 36
زمخشرى در تفسیر کشاف نیز همین دو احتمال را بیان مىکند: «یئسوا منه ان یبطلوه ... و یئسوا من دینکم ان یعلنوه.» (37)
طبرى در ذیل آیه کریمه مىنویسد: «انقطع طمع الاحزاب و اهلالکفر والجحود ایها المؤمنون من دینکم انتترکوه فترتدوا عنه.» (38)
در توجیه این تفسیر، مىگویند: در روز عرفه حضرت رسولصلى الله علیه وآله دیدند هیچ مشرکى در موقف دیده نمىشود و مسلمانان بدون مانع اعمال حج را انجام مىدهند.
2. در مورد بخش دوم آیه - «الیوم اکملت لکم دینکم» - مفسران عامه احتمالات و تفاسیر گوناگونى بیان کردهاند: طبرى در جامعالبیان بهترین اقوال را چنین بیان مىکند: «اولى الاقوال فى ذلک بالصواب ان یقال ان الله عزوجل اخبر نبیهصلى الله علیه وآله و المؤمنین بانه اکمل لهم یوم نزول هذه الآیة على نبیه(ص) دینهم بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عنه المشرکین...»
صاحب تفسیر کشاف اکمال را اینچنین تفسیر کرده است: «کفیتکم امر عدوکم و جعلت الید العلیا لکم.... او اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام...»
در تفسیر روح المعانى این آیه چنین توجیه شده است: «بالنصر و الاظهار لانهم بذلک یجرون احکام الدین من غیر مانع و بهتمامه...» عن ابن عباس والسدى: «اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی.»
بیشتر مفسران عامه نزول آیه را روز عرفه در حجةالوداع مىدانند و مىگویند دین کامل شد به اینکه شهر مکه منحصرا در اختیار مسلمانان گردید و یا اینکه اکمال دین به بیان حرامها و حلالها وحدود فرایضاست و یاغلبه ونصرت با مسلمانان بود.
آنچه از مجموع کتب تفسیرى و تحقیقى اهل سنت درباره تفیسر آیه اکمال مورد توجه است این نکته مىباشد که آنها سعى دارند نزول آیه اکمال را روز عرفه بدانند. بدین منظور، ربط بین این آیه و مساله غدیر و ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام را نادیده گرفته و انکار کردهاند. ولى در بیان مراد آیه در روز عرفه از تعابیرى استفاده کردهاند که از ظاهر آیه بهدور است. نمونه این قبیل تفاسیر گذشت.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه این آراء و نظریات را نقد و بررسى کنیم همانگونه که در بیانات قبلى ذکر شد،در تفسیر آیه باید به نکاتى توجه کرد:
آنچه آیه کریمه بر آن تاکید دارد اصل دین است. (یاس از دین و اکمال دین) و آنچه اهل سنت در تفسیر آیه بیان کردهاند مربوط به وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان و رفتار آنها است و ربطى به اصل دین ندارد. چگونه ممکن استخلوص نیتیا تعلیم اعمال حج موجب اکمال دین باشد؟ همچنین در یاس کفار، اگر مراد ناامیدى کفار و مشرکان قریش است این ناامیدى روز فتح مکه در سال هشتم هجرى واقع شد، نه روز عرفه سال دهم هجرى. و اگر مراد یاس و ناامیدى کفار و مشرکان عرب باشد این واقعه نیز روز نزول آیه در سال نهم هجرى اتفاق افتاد، نه روز عرفه سال دهم. اگر هم مراد جمیع کفار - از یهود و نصارى و مجوس و غیر آنها - منظور است که اطلاق آیه نیز همین را بیان مىکند. اینها از دین اسلام قطع امید نکردند، مگر وقتى که خداوند آنچه را که مایه امید و طمع آنان بود به یاس و ناامیدى مبدل کرد. آنها امیدوار بودند که روزى حافظ و نگهبان این دین از دنیا برود و سرپرست و نگهبانى براى دین و مسلمانان باقى نماند و در آن روز به امید و آرزوى خود برسند; دین را از بین ببرند. اما خداوند در روز غدیر با معرفى ولى امر مسلمانان و خلیفه و جانشین پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله و معرفى سرپرست و نگهبان نوعى ائمه اطهارعلیهالسلام در ادامه نگهبانى شخصى حضرت رسولصلى الله علیه وآله امید مطلق کفار را به یاس مبدل ساخت.
هرگونه بیانى براى یاس در این آیه کریمه غیر از این مواجه با اشکالاتى خواهد بود که ذکر آنها گذشت. البته تعدادى از مفسران عامه اجمالا گفتهاند که کفار از دین شما مایوس شدند، ولى در بیان این مطلب که روز عرفه چه اتفاقى رخ داد که مایه قطع امید کفار از دین گردید بیان روشن و گویایى وجود ندارد.
مساله دیگرى که در نقد آراء مفسران عامه مهم است این که آیا بیان محرماتى که قبلا نیز در آیات سورههاى قبلى براى مسلمانان بیان گردیده (و در روز عرفه با اضافات مختصرى گفته شد) اکمال دین به حساب مىآید؟ باید توجه داشت که پس از روز عرفه تا آخر عمر حضرت ختمى مرتبتصلى الله علیه وآله بیان احکام ادامه داشت و روز عرفه آخرین احکام نیامده است تا به این دلیل اکمال دین باشد.
طبرى در جامعالبیان مىنویسد: در اینکه احکام و فرایض در این روز کامل شده باشد اختلاف است. از ابنعباس و سدى و براء بن عازب نیز نقل گردیده که آخرین آیهاى که بر حضرت رسولصلى الله علیه وآله نازل شده آیه کلاله بوده و معلوم است که اواخر عمر آن حضرت وحى بیشتر نازل مىشده و در نتیجه، آخرین حکم آیه کلاله آست که احکام و فرایض را بیان مىکند: «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...» (39)
اما آنچه را خود طبرى به عنوان اکمال دین مىپذیرد که شهر مکه در اختیار مسلمانان بود و کفار از آنجا کوچ کردند نقد گردید که این وضع موجود مسلمانان است و ربطى به اصل دین تشریع شده از سوى خداوند ندارد.
شبهه فخر رازى
فخر رازى مىنویسد: این آیه دلالتبر بطلان قول رافضه دارد، به این بیان که خداوند در این آیه مىفرماید: کفار از تبدیل دین ناامید شدند و دیگر از آنها نترسید و اگر امامت على بن ابىطالبعلیهالسلام از طرف خداوند و رسولصلى الله علیه وآله او نص صریح و روشنى داشت در نتیجه، باید کسانى که قصد مخفى کردن یا تغییر آن را داشتند ناامید شده باشند و دیگر کسى از صحابه قدرت بر انکار یا تغییر و پوشاندن آن را نداشته باشد و چون اینچنین نشد، معلوم مىشود ادعاى شیعه دروغ است. (40)
در پاسخ به این شبهه، باید گفتسالها پیش از فخر رازى، امام صادقعلیهالسلام شبهه او را پاسخ داده و فرمودهاند: «یئس الکفرة و طمع الظلمة.» (41)
علاوه بر آنکه خود آیه پاسخ شبهه را کاملا بیان کرده، خداوند بلافاصله پس از یاس کفار مىفرماید: «فلا تخشوهم»; دیگر از کفار نترسید، امید آنها به یاس تبدیل شده است، ولى «و اخشون»; از من بترسید. معلوم است این بخش از آیه در مقام تهدید و تحذیر مسلمانان است; همانگونه که از کفار مىترسیدید و من شما را در امان نگه داشتم و کفار را نا امید کردم، از من بترسید - یعنى: مبادا همان فسادى که ممکن بود از ناحیه کفار در دین ایجاد شود از ناحیه خود شما مسلمانان ایجاد گردد و بر اثر کفران نعمتى که در این روز آن را بر شما تمام کردم و کنار گذاشتن این دین کامل و مورد پسند خداوند، نعمت از شما گرفته شود و به نقمت و بلا تبدیل گردد. البته مسلمانان این کار را کردند و خدا هم کرد. (42)
پىنوشتها
1- نویسنده جامعالبیان، در ج6، ص 52 نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشرکین.»
2- علامه امینى، الغدیر، ج 1، ص 234
3- سید محمدحسین طباطبائى، المیزان
4- حویزى، نورالثقلین، ج 5، ص 664
5- محمدبن جریر طبرى در جامع البیان، ج6، ص 51 مىنویسد: «مکث النبى(ص) بعد ما نزلت هذه الایة احدى و ثمانین لیلة / جلالالدین سیوطى،الدرالمنثور، ج3،ص16/ فخررازى،تفسیرالکبیر، ج12، ص139/ ابىالسعود، تفسیرابىالسعود، ج3،ص7 / رشید رضا، المنار، ج6، ص 154
6- مرحوم علامه امینى نقل کتب تاریخى عامه را ذکر کردهاند. ر.ک. به: الغدیر، ج 1، ص 230
7- محمدبن یعقوب کلینى اصول کافى، ج 1، ص289، روایت 4 / نورالثقلین، ج 1، ص587، روایت 24 / هاشمبن سلیمان بحرانى البرهان، ج 1، ص 444، روایت16 / محمدباقر مجلسى بحارالانوار، ج37، ص138، روایت29
8- نورالثقلین، روایت27، ص 588 / البرهان، ج 1، ص 444، روایت 14 / فضلبن حسن طبرسى/ مجمع البیان (رحلى)، ج 2، ص159
9- الولایة و الامامة، ص 105 / غایة المرام، ص 338
10- الامامة و الولایة، ص 105 / الغدیر، ج 1، ص 234
11- البرهان، ج 1، ص 435، روایت 2
12- البرهان، ج 1، ص 435
13- البرهان، ج 1، ص 435
14- البرهان، ج 1، ص 435
15- البرهان، ج 1، روایت9
16- الغدیر، ج 1، ص 232 / البرهان، ج 1، ص 445، روایت9
17- الغدیر، ج 1، ص 235 / غایةالمرام به نقل از: المیزان، ج 5، ص 192
18- الغدیر، ج 1، ص 235
19- المیزان، ج 5، ص193
20- الغدیر، ج 1، ص233 / المیزان، ج 5، ص 195
21- الدرالمنثور، ج3، ص19
22- الدرالمنثور، ج3، ص19
23- الدرالمنثور، ج3، ص3
24- نورالثقلین، ج 1، ص 588، روایت26
25- البرهان، ج 1، ص 444، روایت 15
26- البرهان، ج 1، ص587، حدیث26
27- المیزان، ج 5، ص196
28- ر. ک. به: الغدیر، ج 1، ص237
29- المیزان، ج 5، ص 195
30- الدر المنثور، ج3، ص17
31- الدرالمنثور، ج3، ص17
32- الغدیر، ج 1، ص237
33- المیزان، ج 5، ص197
34- محمد بن جریر طبرى، جامعالبیان، ج6، ص 52
35- آلوسى، روح المعانى، ج6، ص 60
36- تفسیر کبیر، ج 11، ص137
37- زمخشرى، کشاف، ج 1، ص 605
38- تفسیر جامعالبیان، ج 4، ص 51
39- جامعالبیان، ج6، ص 52
40- تفسیر کبیر، ج 11، ص 140
41- بحارالانوار، ج37، ص 134
42- المیزان، ج 5، ص 178
اکمال دین
عدهاى از اهل تفسیر علت اکمال دین را در این روز، کامل شدن مراسم حج مىدانند; چون حضرت رسول(ص) در آن سال احکام و مناسک حج تمتع را عملا به مسلمانان تعلیم دادند و شخصا در مراسم شرکت داشتند.
در پاسخ به این عده باید گفت: اولا، چگونه تعلیم یک حکم از احکام دین یعنى حج تمتع - که پس از مدتى کنار گذاشته شد - مىتواند علت اکمال دین باشد؟ همچنین چه ارتباطى بین تعلیم مناسک حج و یاس کافران وجود دارد؟
بعضى دیگر از مفسران عامه گفتهاند: منظور پاک شدن خانه خدا از مشرکان مىباشد که حضرت رسول(ص) روز عرفه نگاهى به سرزمین انداختند و هیچ مشرکى را ندیدند. (1)
پاسخ آن است که اولا، شهر مکه و خانه خدا یک سال پیش از حجةالوداع از مشرکان پاک شده بود، در صورتى که آیه صحبت از امروز مىکند(الیوم).
ثانیا، سخن از اکمال دین است و دین مجموعهاى از عقاید و احکام مىباشد. اکمال دین نیز با اضافه کردن احکامى بر آن مجموعه محقق مىشود. اما پاک شدن محیط مکه از مشرکان و برطرف شدن موانع در راه عمل به احکام دین از اجزاى دین به شمار نمىآید. اوضاع و احوال و رفتار ظاهرى جامعه اسلامى ارتباط با اصل مجموعهاى به نام «دین» ندارد که شامل احکام و فرایض و معارف است.
باید دقت داشت که در روزهاى آخر عمر حضرت رسول(ص) روز عرفه یا غدیر چه حکمى از احکام دین نازل و ابلاغ شد که بعد از بیستسال نزول تدریجى احکام، این حکم خاص علت اکمال دین گردید؟ از بررسى تاریخ اسلام و اقوال علماى شیعه و در خلال نظرات عامه، کاملا روشن است که تنها حکمى که این روزها براى مسلمانان بیان شد و داراى ویژگى خاص و اهمیت فوقالعادهاى بود که مىتوانست علتیاس کافران و اکمال دین باشد همان ماجراى غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع) است.
در این روز تحولى بزرگ در دین اسلام روى داد; تکلیف رهبرى و سرپرستى مسلمانان و جامعه اسلامى پس از حضرت رسول(ص) مشخص شد و ادامه این رهبرى، که نقش بسیار مهمى در اداره معنوى و ظاهرى جامعه اسلامى دارد، در افرادى که بتوانند راه آن حضرت را ادامه دهند و تناسبى نیز بین آنها و حضرت رسول(ص) باشد معین گردید. به عبارت دیگر، سرپرستى و رهبرى شخصى حضرت به رهبرى و سرپرستى نوعى - ولى محصور و محدود در ائمه دوازدهگانه: - تبدیل شد و گویا مقام ولایت از مرحله حدوث و تجلى در شخص حضرت رسول(ص)، که به مرحله بقا و ظهور در امیرالمؤمنین على بن ابىطالب و یازده فرزند ایشان: به اسامى مشخص شدهاندرسید.این موضوع نقطه عطفى در بیان احکام و فرایض دین بهشمار مىآید که با آن، روزنه امید کافران بسته و دین کامل شد.
امام صادق(ع) فرمودند: «الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسیلم النفس لامرنا.» (2)
اتمام نعمت
«و اتممت علیکم نعمتى»; و نعمتخود را بر شما تمام کردم.
ابتدا باید روشن کرد که در این عالم نعمت چیست. آیا هرچه خداوند آفریده براى همه مردم نعمت است؟ ممکن استیک چیز براى فردى نعمتباشد، ولى همان چیز براى دیگرى بلا به حساب آید. شاید برتر از قرآن - پس از وجود ائمه اطهار: - در این عالم، نعمتى نباشد. با وجود این، خداوند درباره قرآن مىفرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء: 82)
مفسر بزرگ قرآن، مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبائى در تفسیر المیزان نعمتالهى را چنین توضیح مىدهد:
مراد از نعمت همه آن چیزهایى است که با طبع انسانى سازگار باشد و از آن امتناع نورزد. همه اشیا از آن نظر که در نظام کلى تدبیر الهى قرار گرفته و به یکدیگر متصل و مربوط اند و اجزاى آنها با یکدیگر سازگار و ملایم است، نعمت الهى هستند. از اینرو، در آیه 24 سوره ابراهیم مىفرماید. «و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها» یا در جاى دیگر مىفرماید: «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة» (لقمان: 20) ولى با این وجود، خداوند برخى از آنها را به اوصاف شر و لهو و لعب و اوصاف ناپسند دیگرى توصیف نموده است. به عنوان مثال، مىفرماید: «و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب»(عنکبوت: 64)
این آیات دلیل بر آناست که آنچه نعمتبه شمار آمده تنها در صورتى نعمت است که با غرض و هدفى که خداوند از آفریدن آنها براى انسان داشته موافق باشد; زیرا آنها به این منظور آفریده شده که از سوى خداوند کمکى براى انسان باشد تا در راه سعادت حقیقى خود - که همان قرب و نزدیکى به خداوند بر اثر بندگى و فروتنى در برابر پروردگار است - از آنها بهره گیرد. بدین روى، مىفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (الذاریات:56)
پس هرچه را که انسان بدین منظور مورد استفاده قرار دهد که به ساحت و قرب الهى راه یابد و خشنودى او را به دست آورد نعمت است. ولى اگر از آنها در راه شیطان و نافرمانى او بهره گیرد براى انسان نقمت و بلا خواهد بود.
در نتیجه، موجودات این عالم به خودى خود، نعمتیا نقمت نیست، مگر به اعتبار نوع و شکل تصرفى که انسان در آنها انجام مىدهد. اگر در راه عبودیتباشد نعمت است و اگر در راه نافرمانى و بندگى شیطان باشد نقمت و بلا.
معناى این سخن در واقع، آن است که «نعمت» عبارت است از ولایت و سرپرستى الهى و هر چیزى در صورتى نعمتبه حساب مىآید که مشتمل بر ولایت الهى باشد. «الله ولى الذین آمنوا.» (بقره:275); «ذلک بان الله مولى الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولى لهم.» (محمد:16)بنابراین، اسلام، که «مجموعهاى از دستوراتى است که از سوى خداوند نازل شده تا او را بپرستند»، در ظاهر، دین است اما از آن حیث که عمل به آنها مشتمل بر ولایتخدا و رسول و اولیاى امر: مىباشد، نعمت است. ولایت هم مانند قرآن است; براى برخى نعمت و براى برخى نعمت است. به عبارت دقیقتر، در یک مرتبه، براى همه نعمت و در مرتبه دیگر، براى برخى نعمت و براى برخى نقمت است. در ارائه راه براى همه نعمت است ولى در بهرهگیرى و ایصال الى المطلوب براى افراد فرق مىکند.
ولایتخداوند - یعنى تدبیر امور بندگان به وسیله دین - تمام نمىشود، مگر به ولایت رسول(ص) و ولایت او نیز جز به واسطه ولایت اولىالامر پس از حضرت رسول(ص) - یعنى: تدبیر امور دینى مردم به اذن خداوند - تمام نمىشود. «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم.» (نساء:(ص59); «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون.» (مائده:55)
پس ماحصل معناى آیه چنین مىشود: روزى که کافران از دین شما ناامید شدند، مجموع معارف دینى را که بر شما نازل کرده بودم با ولایت کامل ساختم و نعمتخود را - یعنى: ولایت را که عبارت از تدبیر و اداره الهى در امور دینى است - بر شما تمام کردم.
تا آن روز تنها ولایتخدا و رسول او(ص) بود و چنین ولایتى تا زمانى که وحى نازل مىشد کفایت مىکرد، ولى براى دوره پس از انقطاع وحى، که رسولى در بین مردم نیست تا از دین خدا دفاع کند، نیاز است که از سوى خداوند کسى منصوب شود و به این مهم قیام نماید و او همان ولى پس از رسول خدا(ص) است.
نتیجه آنکه ولایت تکمیل قانونى است که ناقص بوده و با نصب ولى امر پس از پیامبر(ص) تمام گردیده و اکنون که دین و تشریع آن کامل شده و نعمت ولایت تمام گشته خدا دین اسلام را براى بندگان خود پسندیده که همان دین توحید است و در آن غیر از خدا دیگرى پرستش نمىشود. همچنین غیر از خداوند و رسول یا ولىامرى: که خدا امر به اطاعت او کرده از دیگرى اطاعت نمىشود. (3)
از بیانات قبل، روشن شد که تنها نعمت در این عالم، نعمت ولایت و سرپرستى خداوند و به دنبال آن رسول او و اولىالامر است. سایر چیزهایى که خداوند آفریده اگر تحت این ولایت قرار گیرند و در راه بندگى و اطاعت از خداوند به کار گرفته شوند نعمتاند، و گرنه جز بلا و نقمت چیزى نخواهد بود.
به عنوان مثال، از جمله نعمتهاى الهى، وجود، طول عمر، سلامتى، و مال و ثروت است. اگر اینها در راه بندگى خداوند به کار گرفته شوند نعمت هستند، ولى اگر در راه بندگى شیطان و آزار مردم صرف گردند بلا و مصیبتخواهند بود. «ولا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین.» (آل عمران:178)
امام سجاد(ع) در دعاى مکارمالاخلاق مىفرماید: «وعمرنى ما کان عمرى بذلة فى طاعتک فاذا کان عمرى مرتعا للشیطان فاقبضنى الیک قبل ان یسبق مقتک الى او یستحکم غضبک على.»
به کار گرفتن این امکانات در راه بندگى خداوند به معناى تصرف در آنهاست، به گونهاى که تدبیر پروردگار عالم اقتضا مىکند. چنین عملکردى تحت ولایتخداوند بودن را مىرساند. ولایتخداوند به ولایت رسول او(ص) و ولایت رسول(ص) به ولایت ائمه اطهار: تمام مىشود.
پس روشن شد که اصل نعمت در این عالم، ولایت است و سایر چیزها اگر تحت این ولایت درآیند نعمتاند، ولى اگر از محدوده این ولایتخارج شوند، نه تنها نعمت نیستند، بلکه بلا و مصیبتخواهند بود: «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم.»
امام هشتم، علىبن موسىالرضا(ع)، فرمودند: «لیس فى الدنیا نعیم حقیقى.» عدهاى گفتند: با توجه به آیه مزبور، آیا آب خنک و امثال آن نعمت الهى نیست؟ حضرت فرمودند: آیا آیه را چنین تفسیر مىکنید؟ امام صادق(ع) فرمودند: «و لکن النعیم حبنا اهل البیت و موالاتنا یسال الله عنه بعد التوحید و النبوة.» (4) این نعمتى بود که روز هجدهم ماه ذىالحجه حجةالوداع در غدیر خم با اعلان نبى اکرم(ص) به ولایتو خلافت امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب(ع) و ائمه اطهار: به اتمام رسید و سبب رضایت پروردگار پس از23 سال نبوت حضرت رسول(ص) گردید.
طمع کافران، ناامیدى آنها، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایتپروردگار، همهدریک روزواقعشده است. امابایداندیشید که آیا مجموعه این مسائل در روزى غیر از غدیر خم و روز نصب امیرالمؤمنین(ع) واقع شده است، باتوجه بهاینکه بیشتر روایات فریقین روز غدیر را به عنوان شان نزول آیه ذکر کردهاند؟ آیا در سایر روزهایى که احتمال آن را عدهاى مطرح کردهاند، ممکن است تمام این اتفاقات افتاده باشد؟ با بررسى روزهایى که در آن چنین احتمال داده شده کاملا روشن مىشود که هیچ کدام از این روزها - غیر از روز غدیر - نمىتواند روز مورد نظر باشد.
مصادیق احتمالى «الیوم»
روزهایى که به عنوان مصداق «الیوم» ذکر شده از این قرار است:
1- روز بعثت و ظهور اسلام: از ظاهر آیه کریمه اینگونه به نظر مىرسد که در زمان نزول این آیه، مسلمانان دینى داشتند که کافران طمع به محو و ابطال آن بستند و مسلمانان نیز از آنها مىترسیدند. اما خداوند در این روز زمینه ترس را برداشت و دین کامل شد و نعمتبه اتمام رسید. هیچکدام از این موارد مزبور در روز بعثت و ابتداى ظهور اسلام نبود و درآن روز، سخنى از طمع کافران و یاس آنها وجود نداشت.
2- روز هجرت: در روز هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه نیز هیچکدام از خصوصیات مورد نظر مطرح نبوده است.
3- روز تشکیل حکومت: در ابتداى تشکیل حکومت اسلامى در مدینه منوره، هرگز کافران از محو و ابطال دین ناامید نبودند; زیرا در ابتدا، جنگ کافران با مسلمانان براى محو دین اسلام بود و جنگ براى غلبه و پیروزى با یاس و ناامیدى سازگارى ندارد.
4- روز فتح مکه: هرچند فتح مکه براى مسلمانان پیروزى بزرگى بود، ولى فتح مکه در سال هشتم هجرى واقع شد و تا سال دهم احکام بسیارى نازل گردید. پس چگونه در این روز دین، کامل شد و نعمتبه اتمام رسید؟
از این گذشته، بیان شد که جمله «الذین کفروا» شامل جمیع کافران مىشود و با فتح مکه، هرچند بسیارى از کافران از دین اسلام قطع امید کردند، ولى بسیارى از آنها هنوز از محو و ابطال دین اسلام ناامید نشده بودند و بسیارى از عهدنامهها و پیمانها با کافران هنوز برقرار بود و آنها بر سنت مشرکان مراسم حج را انجام مىدادند.
5- روز نزول و قرائت آیه برائت: در این روز، اسلام کاملا بر جزیرةالعرب تسلط یافت و آثار شرک و بتپرستى محو شد و از آن پس، مشرکان در مراسم حجشرکت نداشتند. ولى با این همه، اکمال دین و اتمام نعمت در چنین روزى تحقق نیافت; چون این ماجرا در سال نهم هجرى واقع شد و پس از آن، هنوز احکام بسیارى نازل مىشد. همچنین با وجود آنکه کافران جزیرةالعرب ناامید شدند، ولى کافران خارج جزیرةالعرب هنوز از ابطال و محو دین اسلام ناامید نشده بودند.
6- روز عرفه: چنانچه معناى «الیوم» را «امروز» - یعنى: روز نزول آیه - بدانیم دو احتمال در این روز ذکر شده است: 1. روز عرفه; 2. روز غدیر. از قسمتهاى نخستین بحث روشن شد که هیچکدام از خصوصیاتى را که آیه کریمه براى این روز ذکر کرده است در روز عرفه نمىتوان یافت; یاس کافران، برداشته شدن زمینه ترس از مسلمانان، اکمال دین و اتمام نعمت، و رضایت پررودگار، هیچیک با روز عرفه مطابقت ندارد.
بنابراین، تنها روزى که روز نزول آیه و داراى تمامى این خصوصیات مىباشد روز غدیر خم است که شواهد تاریخى فراوان و روایات و شان نزولهایى که از فریقین نقل شده نیز آن را تایید مىکند.
به عنوان مثال، بیشتر عامه نقل کردهاند که پس از نزول این آیه، حضرت رسول(ص) هشتاد و یک روز بیشتر عمر نکردند. (5)
از سوى دیگر، مورخان عامه وفات آن حضرت را روز دوازدهم ربیع الاول مىدانند. (6)
از جمع بین این دو نقل و جمع و تفریق اعداد، ظاهر مىشود که روز نزول آیه هجدهم ماه ذىالحجه - روز غدیر - بوده است، و این با روز عرفه چندین روز اختلاف دارد.
آیه اکمال در روایات
در این زمینه، ابتدا روایتشیعه از بیانات ائمه معصوم: و سپس روایات عامه نقل مىگردد:
الف - روایات شیعه
روایاتى که روز نزول آیه را روز غدیرخم و ماجراى نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالب(ع)به جانشینى پیامبر گرامى اسلام(ص) مىداند:
1. قال ابوجعفر(ع): «و کان الفریضة تنزل بعد الفریضة الاخرى و کانت الولایة آخر الفرائض فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى."»
قال ابوجعفر(ع): «یقول الله عز و جل: "لا انزل علیکم بعد هذه الفریضة قد اکملت لکم الفرائض."» (7)
در تفسیر عیاشى و قمى و بحارالانوار روایات دیگرى نیز شبیه همین نقل شده است. (8)
2. عن الصادقین8: «انه انزل الله بعد ان نصب النبى(ص) علیا(ع) للانام یوم غدیر خم عند منصرفه من حجةالوداع.» قالا: «و هى آخر فریضة انزلها الله تعالى. لم ینزل بعدها فریضة.» (9)
3. فى الخصائص عن الصادقین8: «نزلت هذه الایة (آیة التبلیغ) یوم الغدیر و فیه نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم."» و قال الصادق(ع): «اى الیوم اکملت لکم دینکم باقامة حافظه و اتممت علیکم نعمتى ای بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا ای تسلیم النفس لامرنا.» (10)
4. ابن بابویه... قال حدثنى القاسم بن مسلم عن اخیه عبدالعزیز بن مسلم، قال: کنا مع الرضا(ع) بمرو... فتیمم(ع) ثم قال: «... و انزل الله فى حجةالوداع و هى آخر عمره(ص) "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا"فامر الامامةمنتمامالدین...واقام لهم علیا(ع) اماما....» (11)
5. الطبرسى... عن ابىسعید الخدرى: «ان رسول الله(ص) لما نزلت هذه الایة قال: «الله اکبر على تمام الدین و کمال النعمة و رضى الرب برسالتى و ولایة على بن ابىطالب(ع) من بعدى و قال: "من کنت مولاه فعلى مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."»
6. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا ابوعبدالله محمد بن محمد النعمان.. عن الصادق قال امیرالمؤمنین(ع): «فان بولایتى اکمل الله لهذه الامة دینهم و اتم علیهم النعم و رضى لهم اسلامهم اذ یقول یوم الولایة لمحمد(ص): یا محمد اخبرهم انى اکملت لهم الیوم دینهم و اتممت علیهم النعم و رضیت لهم اسلامهم کل ذلک من الله على فله الحمد.» (12)
7. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا جماعة عن ابى المفضل... عن ابى عبدالله(ع) عن على امیرالمؤمنین(ع) قال: «سمعت رسول الله(ص) یقول: بناء الاسلام على خمس... و ختم ذلک بالولایة فانزل الله عز و جل "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا.» (13)
8. الشیخ فى الامالى قال: اخبرنا الحسین بن عبیدالله... عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه: قال حدثنا الحسن بن على(ع): «فلما من علیکم باقامة الاولیاء بعد نبیکم(ص) قال: "الیوم اکملت..."» (14)
9- السید الرضى فى کتاب المناقب عن محمد بن اسحق عن ابى جعفر(ع) عن جده، قال: «لما انصرف رسول الله(ص) من حجةالوداع نزل ارضا یقال لها "ضوجان" فنزلت هذه الایة: "یا ایها الرسول بلغ..." ثم انزل الله تعالى على نبیه: "الیوم اکملت لکم دینکم..."»
قال ابن اسحق: قلت لابى جعفر(ع): ما کان ذلک؟ قال: «سبع عشرة لیلة خلت من ذىالحجة... و کان سمع رسول الله(ص) بغدیر خم اثنا عشر رجلا.» (15)
از بررسى و دقت در روایات شیعه، که تنها نمونههایى از آنها نقل شد، روشن مىشود که نزول آیه اکمال در روز غدیر خم و در ماجراى نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب(ع) توسط پیامبر گرامى اسلامى(ص) به جانشینى و خلافتخود مىباشد و موضوع آیه مزبور ولایت و معرفى حافظ و نگهبان دین است که دین از مرحله نگهبان و حافظ شخصى - یعنى، پیامبر گرامى اسلام(ص) - به مرحله نگهبان و حافظ نوعى - یعنى، مساله ولایت ائمه اطهار: رسید و در نتیجه، دین اسلام مورد رضایتخداوند قرار گرفت و ناامیدى کفار را به دنبال آورد.
ب - روایات عامه
در بین عامه نیز روایات فراوانى مشاهده مىشود که نزول آیه اکمال را روز غدیر خم و نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله به جانشینى و خلافتخود و ولایتبر مسلمانان مىداند و روزه گرفتن روز غدیر خم، که از اعیاد بزرگ اسلامى است، نیز از ابوهریره نقل شده است.
1. الحافظ ابونعیم الاصفهانى روى فى کتابه: «ما نزل من القرآن فى على(ع)» قال:... عن ابى هارون العیدى عن ابى سعید الخدرى2: «ان النبى(ص) دعا الناس الى على فى غدیر خم امر بما تحت الشجرة من الشوک فقم و ذلک یوم الخمیس فدعا علیا فاخذ بضبعیه فرفعها حتى نظر الناس الى بیاض ابطی رسولاللهصلى الله علیه وآله ثم لم یتفرقوا حتى نزلت هذه الایة: "الیوم اکملت لکم دینکم..." الایه، فقال رسولاللهصلى الله علیه وآله: «الله اکبر على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتی و بالولایة لعلىعلیهالسلام من بعدی...» فقال حسان:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا (16)
2. ابىالمؤید موفق بن احمد در کتاب فضائل على از سید الحفاظ شهرداربن شیرویه ... از ابوهریرة از ابن سعید الخدرى مانند روایت اول را نقل کرده است. (17)
3. ابراهیمبن محمد الحموبنى از شیخ تاجالدین ... از ابىهارون العبدى از ابىسعید الخدرى ... نیز مانند روایت اول را نقل کرده است.
4. ابراهیمبن محمد الحموبنى از سیدالحفاط و ابومنصور شهردار بن شیرویه ... از ابىهارون العبدى از ابىسعید الخدرى.. . نیز مثل روایت اول را نقل کرده است. اما در دنباله آن مىنویسد: هذا حدیث له طرق کثیرة الى ابى سعید سعدبن مالک الخدرى الانصارى. (18)
5. عن نزول القرآن فى على یرفعه الى على بن عامر عن ابى الحجاف عن الاعمش عن عضة قال: نزلت هذه الایة على رسولاللهصلى الله علیه وآله فی علىبن ابىطالبعلیهالسلام "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک" و قد قال الله تعالى: "الیوم اکملت..."» (19)
6. الحافظ ابوبکر الخطیب البغدادى در تاریخش، ج 8، ص 290... از ابىهریره از پیامرصلى الله علیه وآله و از احمدبن عبدالله التیرى ... از بىهریره... و ابنمغازلى... از ابىهریره... از پیامبرصلى الله علیه وآله نقل کرده است: «من صام یوم ثمانیة عشر من ذىالحجة کتب الله له صیامه ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما اخذ النبىصلى الله علیه وآله بیعة على بن ابىطالب و قال: "من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره "فقال عمربن الخطاب: بخ بخ لک یا على بن ابىطالب. اصبحت مولاى و مولىکل مؤمن ومؤمنة. فانزل الله تعالى "الیوم اکملت ..."» (20)
7. اخرج ابن مردویه و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى سعید الخدرى قال: «لما نصب رسولاللهصلى الله علیه وآله علیا یوم غدیر خم فنادى له بالولایة هبط جبرئیل بهذه الایة "الیوم اکملت ..."» (21)
8. اخرج ابن مردویه والخطیب و ابن عساکر بسند ضعیف عن ابى هریرة قال: «لما کان یوم غدیر خم و هو یوم ثمانى عشر من ذىالحجة قال النبىصلى الله علیه وآله: "من کنت مولاه فعلى مولاه فانزل الله الیوم اکملت ..."» (22)
9. اخرج ابوعبید عن محمدبن کعب القرظى قال: «نزلتسورة المائدة على رسولاللهصلى الله علیه وآله فى حجةالوداع فیما بین مکة و المدینة...» (23)
بررسى روایات شیعه
در میان شیعه روایاتى دیده مىشود که نزول آیه کریمه اکمال را روز عرفه مىداند، هرچند شان نزول آیه را همان مساله ولایت و جانشینى امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب بیان مىکند:
1. محمدبن یحیى عن احمدبن محمد... عن ابى الجارد عن ابى جعفرصلى الله علیه وآله قال: سمعت ابا جعفر یقول: «فرض الله عزوجل ...» الى قوله «ثم نزلت الولایة و انما اتاه ذلک یوم الجمعة بعرفة انزل الله عز و جل "الیوم اکملت..." و کان کمال الدین بولایة علىبن ابىطالبعلیهالسلام...» (24)
2. عن جعفر بن محمد بن محمد الخزاعى عن ابیه قال: سمعت ابا عبداللهعلیهالسلام یقول: «لما نزل رسولاللهصلى الله علیه وآله عرفات یوم الجمعة اتاه جبرئیل فقال له: یا محمد، ان الله یقرؤک السلام و یقول لک: قل: لا شک الیوم اکملت دینکم بولایة على بن ابىطالبعلیهالسلام و اتممت علیکم نعمتی...» (25)
مرحوم علامه طباطبائى درباره این روایات مىنویسند: از دقت در آیه کریمه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» و احادیثى که ذیل این آیه بیان شده و از بررسى اوضاع اجتماعى اواخر عمر پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله، به این نتیجه قطعى دست مىیابیم که آیه ولایت پیش از روز غدیر نازل شده بوده، ولى آن حضرت از اظهار و اعلان آن به دلایلى پرهیز مىکردهاند تا زمانى که آیه«یا ایها الرسول بلغ ...» نازل شد. (26)
بنابراین، ممکن است که بیشتر سوره مائده و از آن جمله آیه اکمال - که مساله ولایت را بیان مىکند - روز عرفه نازل شده، ولى حضرت رسولصلى الله علیه وآله بیان آن را تا روز غدیر به تاخیر انداخته باشند، هرچند آیه را روز عرفه تلاوت کردند.
پس مىتوان گفت: بین روایات درباره نزول آیه در روز عرفه یا روز غدیر منافاتى نیست; چون به اعتبار نزول ابتدایى، آیه در روز عرفه نازل شده و به اعتبار تلاوت آیه همراه با رساندن و تبلیغ مساله ولایت، در روز غدیر بیان شده است. (27)
مناسب است در این زمینه گفته شود که بین روایات اهل سنت - که دلالتبر نزول آیه در روز عرفه دارد - با روایات شیعه - که آیه را در مورد مساله ولایت و جریان غدیر مىداند - منافاتى نیست.
بررسى روایات عامه
در مقابل روایاتى که از اهل سنت درباره آیه اکمال و نزول آن درباره ولایت ذکر شد، عدهاى از عامه ادعاى ضعف سند یا جعلى و دروغ بودن این روایات را دارند; مثلا، آلوسى در روحالمعانى چنین ادعا مىکند: «ولا یخفى ان هذا من مفتر یاتهم و رکاکة الخبر شاهدة على ذلک فی مبتدا الامر ... و روایاتهم فی هذا الفصل ینادی لفظها على وضعها.»
همچنین در کتاب الدر المنثور ضمن نقل روایت از ابىسعید خدرى و ابوهریره مىگوید: سند اینها ضغیف است. در پاسخ به این سخن آلوسى، که این روایات اولا، از شیعه است. ثانیا، رکاکتخبر و الفاظ آن شاهد بر دروغ و جعلى بودن آن مىباشد. باید گفت: اینگونه کلمات از محقق و مفسر قرآن که با روایات نیز آشنایى دارد بسیار عجیب است; زیرا روایات اهل سنت از کتب معتبر آنها، که حتما در اختیار آلوسى نیز بوده، نقل گردیده و دست کم، باید کتاب الدر المنثور سیوطى در اختیار او بوده باشد. پس چگونه است که او این روایات را در کتب عامه ندیده است؟ ثالثا، آیا بین روایات شیعه و روایات آنها تفاوت زیادى وجود دارد یا این روایات هم مانند سایر روایات شیعه است که او باید ادعاى جعلى بودن تمام روایات شیعه را داشته باشد؟ آیا کلمات این روایات و الفاظ آنها با الفاظ و کلمات روایات عامه شباهتى ندارد؟ او باید ادعاى خود را به صورت واضح و روشن بیان مىکرد.
مرحوم علامه امینى چنین مىفرماید: «الرکاکة التی حسبها فى الحدیث و جعلها شاهدا على کونه من مفتریات الشیعة اهى فی لفظه؟ و لا یعدوه ان یکون لذة سایر الاحادیث المرویة و هو خال عن اى تعقید او ضعف فى الاسلوب او تکلف فى البیان او تنافر فى الترکیب جار على مجارى العربیة المحضة او فی معناه و لیس فیه منها شىء؟» (28)
اما درباره آنچه سیوطى در الدر المنثور و همچنین در الاتقان آورده که سند این دو روایت را صحیح نمىداند و اشاره به ضعف آن مىکند، لازم است توجه شود که:
اولا، روایات ابوهریره نزد خود عامه از معتبرترین روایات است. مرحوم علامه امینى ضمن بررسى رجال حدیث «صوم یوم الغدیر»، مىنویسند:
«ابوهریرةاجمع الجمهور علی عدالته و ثقته فلانحتاج الى بسط المقال فیه.»
ثانیا، این روایات از طرق دیگرى نیز نزد عامه نقل شده و راوى آنها منحصر به ابوهریره و ابوسعید خدرى نیست.
مرحوم علامه طباطبائى مىفرمایند: ضعف سند اشکالى به متن و بیان روایت وارد نمىکند; زیرا محتواى آیه کریمه اکمال با بیانى که در جمع خصوصیات یاس و اکمال و اتمام نعمت و رضایت گذشت، جز با مساله ولایتسازگارى ندارد. (29)
روایات نزول آیه در عرفه
برخى از روایات نزول آیه اکمال را روز عرفه بیان مىکند. در کنار آن، بعضى از نویسندگان و مفسران یا راویان حادیثسعى کردهاندبهوسیله اینروایات آیهاکمال رااز مساله ولایت و جریان غدیر بیگانه بهشمار آورند. نمونهاى از این روایات چنین است:
- اخرج عبدبن حمید عن الشعبى قال: «نزل على النبىصلى الله علیه وآله هذه الایة و هو بعرفة "الیوم اکملت..."» (30)
- اخرج ابن ابى شیبه و ابن جریر عن عنترة قال: «لما نزلت "الیوم اکملت لکم دینکم" و ذلک یوم الحج الاکبر بکى عمر فقال له النبىصلى الله علیه وآله ما یبکیک؟ قال: ابکانی انا کنا فی زیادة من دیننا فاما اذ کمل فانه لم یکمل شىء قط الا نقص. فقال صدقت»
- اخرج الحمیدى و احمد و عبد بن حمید والبخارى و مسلم والترمذى والنسائى و ابن جریر و ابن المنذر و ابن حیان و البیهقى فى سننه عن طارق بن شهاب قال: قالت الیهود: «انکم تقرؤون آیة فی کتابکم لو علینا معشر الیهود نزلت لاتخذنا ذلک الیوم عیدا. قال و اى آیة؟ قالوا: "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی." قال عمر: والله انی لاعلم الیوم الذی نزلت على رسول اللهصلى الله علیه وآله فیه و الساعة التی نزلت فیها; نزلت على رسولاللهصلى الله علیه وآله عشیة عرفة من یوم جمعة.» (31)
مانند این روایت که روز نزول آیه اکمال را روز عرفه مىداند، در روایات عامه فراوان است، اما همچنان که در بحث از روایتشیعه گذشت، اصل این مساله، که روز نزول آیه اکمال روز عرفه باشد منافاتى ندارد با اینکه آیه در مورد تبلیغ ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام در روز غدیر باشد; چون این امکان وجود دارد که آیه اکمال در روز عرفه بر حضرت رسولصلى الله علیه وآله نازل شده باشد ولى آن حضرت تلاوت همراه با تبلیغ ولایت و خلافت را به قرینه آیه «یا ایها الرسول بلغ...» تا روز غدیر به تاخیر انداخته و روز غدیر این جریان واقع شده باشد. این مطلب از بررسى شان نزول آیه تبلیغ به صورت کامل روشن مىگردد. احتمال دو مرتبه نازل شدن آیه نیز هست، چنانچه درباره تعدادى از آیات این احتمال داده شده است.
صاحب الغدیر چنین نقل مىکند:
«لا سیما مع امکان الجمع بنزول الآیة مرتین کما احتمله سبط ابن الجوزى فى تذکرته(ص 18) کغیر واحد من الآیات الکریمة النازلة غیر مرة واحدة و منها البسملة النازلة فی مکة مرة و فى المدینة اخرى و غیرها مما یاتی.» (32)
اما در خصوص روایتى که به صورتهاى گوناگون از عمر نقل شده که شخصى یهودى گفت: آیهاى در کتاب شما هست که اگر بر ما یهود نازل شده بود آن روز را عید قرار مىدادیم... و در ذیل تعدادى از این روایات آمده که عمر گفت: دین کامل شده و بعد از کامل شدن رو به نقصان خواهد گذاشت.
به این اظهار نظر و برداشت عمر از آیه اکمال مرحوم علامه طباطبائى اشکال کردهاند: این روایت این معنا را بیان مىکند که در روز عرفه دین، ظاهر و غالب شده و در موسم حج در مکه استقلال یافته و مراد از اکمال دین صفاى جو مکه و در اختیار مسلمانان بودن مراسم حج و عدم حضور مشرکان و کفار در مراسم است. به عبارت دیگر، مراد از اکمال دین و اتمام نعمتبهکمال رسیدن وضع مسلمانان است، نه دین به معناى شریعت و معارف و احکامى که نزد خدا جعل شده; زیرا آنچه قابل نقصان است همین وضع ظاهرى مسلمانان است. اما کلیات معارف و احکام، که از سوى خداوند تشریع شده، پس از اکمال و اتمام قابل نقصان نیست، علىرغم آنچه در روایتبه آن اشاره شده است. در نتیجه، معنایى که براى اکمال دین بیان گردیده بر آیه کریمه منطبق نیست. چگونه خداوند ظاهر وضع مسلمانان را به خود نسبت دهد و بر مؤمنان منت گذارد که دین آنها را کامل کند، در صورتى که بین مسلمانان منافقانى وجود داشتند که ضرر آنها کمتر از کفار نبود و اجتماعات سرى تشکیل مىدادند. (33)
روایات نزول آیه در غدیر
اما در تعدادى از روایات، اضافه بر نقل نزول آیه اکمال در روز عرفه، راوى اکمال دین را نیز به عقیده خود تفسیر کرده است; مانند:
- «الیوم اکملت...» یقول: حلالکم و حرامکم;
- «الیوم اکملت...» قال: اخلص الله لهم دینهم و نفى المشرکین عن البیت;
- «الیوم اکملت...» حین نفى الله المشرکین عن المسجد الحرام و اخلص للمسلمین حجهم;
- «الیوم اکملت...» قال: تمام الحج و نفى المشرکین عن البیت.
از دقت در اینگونه روایات بهطور کامل روشن مىشود که آنچه راوى نقل مىکند فهم و نظر خود اوست و هیچگاه کلامى از پیامبرگرامىصلى الله علیه وآله نقل نکرده و حتى به آن حضرت هم نسبت نداده است. در نتیجه، اینها از حد یک اظهارنظر چیزى افزونتر نیست و باید دقت کرد که این اظهارنظر با ظاهر آیه و سایر روایات و کلمات ائمه اطهارعلیهمالسلام وصحابه منافاتىنداشته باشد.
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، آیه اکمال مىفرماید: «امروز خداوند دین شما را کامل کرد» و دین مجموعهاى از معارف و احکامى است که از سوى خداوند تشریع مىشود و این مجموعه چیز مستقلى است و در کنار آن، اوضاع و احوال و رفتار اجتماعى مسلمانان چیز دیگرى است که نباید بین این دو اشتباه شود. آنچه در روایات عامه آمده مربوط به بیان وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان است که مشرکى در مراسم حج نباشد.
معناى اکمال دین به بیان حلال و حرام نیز فهم راوى است و با ظاهر آیه مناسبتى ندارد; چون در این روز حکمى بیان شد که خصوصیات فراوانى داشت: یاس و نا امیدى کفار، اکمال دین، اتمام نعمت، و رضایت پروردگار نسبتبه دین مقدس اسلام. این مجموعه خصوصیات در کدامیک از حلال و حرام احکام دین وجود دارد؟ آیا در تحریم خون و مردار و وشتبرخى از حیوانات... این اهمیت وجود دارد؟
همچنین این احکام آخرین احکامى نبود که بر پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله نازل مىشد، بلکه پس از آن احکام دیگرى مثل آیه کلاله بر آن حضرت نازل شد. طبرى از مفسران عامه در تفسیر خود چنین مىنویسد: «فاما الفرائض والاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...؟ و لا یدفع ذوعلم ان الوحى لم ینقطع عن رسولاللهصلى الله علیه وآله الى ان قبض بل کان الوحى قبل وفاته اکثر ماکان تتابعا...» (34)
بررسى آراء مفسران عامه
1. درباره بخش اول از آیه «الیوم یئس الذین کفروا»، مفسران عامه تفاسیرى بیان مىکنند که اجمالا نقد و بررسى مىشود: بیشتر مفسران در تفسیر این بخش از آیه، دو احتمال نقل مىکنند:
- کفار از حلال کردن این محرمات نا امید شدند.
- کفار از غلبه بر دین شما نا امید شدند.
آلوسى در روح المعانى آورده است: «والمراد انقطع رجاؤهم من ابطال دینکم و رجوعکم عنه بتحلیل هذه الخبائث و غیرها او من ان یغلبوکم علیه.» (35)
فخر رازى نیز تفسیر آیه را چنین بیان مىکند: «فیه قولان: الاول یئسوا من ان تحللوا هذه الخبائث والثانى یئسوا من ان یغلبوکم على دینکم.» () 36
زمخشرى در تفسیر کشاف نیز همین دو احتمال را بیان مىکند: «یئسوا منه ان یبطلوه ... و یئسوا من دینکم ان یعلنوه.» (37)
طبرى در ذیل آیه کریمه مىنویسد: «انقطع طمع الاحزاب و اهلالکفر والجحود ایها المؤمنون من دینکم انتترکوه فترتدوا عنه.» (38)
در توجیه این تفسیر، مىگویند: در روز عرفه حضرت رسولصلى الله علیه وآله دیدند هیچ مشرکى در موقف دیده نمىشود و مسلمانان بدون مانع اعمال حج را انجام مىدهند.
2. در مورد بخش دوم آیه - «الیوم اکملت لکم دینکم» - مفسران عامه احتمالات و تفاسیر گوناگونى بیان کردهاند: طبرى در جامعالبیان بهترین اقوال را چنین بیان مىکند: «اولى الاقوال فى ذلک بالصواب ان یقال ان الله عزوجل اخبر نبیهصلى الله علیه وآله و المؤمنین بانه اکمل لهم یوم نزول هذه الآیة على نبیه(ص) دینهم بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عنه المشرکین...»
صاحب تفسیر کشاف اکمال را اینچنین تفسیر کرده است: «کفیتکم امر عدوکم و جعلت الید العلیا لکم.... او اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام...»
در تفسیر روح المعانى این آیه چنین توجیه شده است: «بالنصر و الاظهار لانهم بذلک یجرون احکام الدین من غیر مانع و بهتمامه...» عن ابن عباس والسدى: «اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی.»
بیشتر مفسران عامه نزول آیه را روز عرفه در حجةالوداع مىدانند و مىگویند دین کامل شد به اینکه شهر مکه منحصرا در اختیار مسلمانان گردید و یا اینکه اکمال دین به بیان حرامها و حلالها وحدود فرایضاست و یاغلبه ونصرت با مسلمانان بود.
آنچه از مجموع کتب تفسیرى و تحقیقى اهل سنت درباره تفیسر آیه اکمال مورد توجه است این نکته مىباشد که آنها سعى دارند نزول آیه اکمال را روز عرفه بدانند. بدین منظور، ربط بین این آیه و مساله غدیر و ولایت و خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسلام را نادیده گرفته و انکار کردهاند. ولى در بیان مراد آیه در روز عرفه از تعابیرى استفاده کردهاند که از ظاهر آیه بهدور است. نمونه این قبیل تفاسیر گذشت.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه این آراء و نظریات را نقد و بررسى کنیم همانگونه که در بیانات قبلى ذکر شد،در تفسیر آیه باید به نکاتى توجه کرد:
آنچه آیه کریمه بر آن تاکید دارد اصل دین است. (یاس از دین و اکمال دین) و آنچه اهل سنت در تفسیر آیه بیان کردهاند مربوط به وضع ظاهرى اجتماع مسلمانان و رفتار آنها است و ربطى به اصل دین ندارد. چگونه ممکن استخلوص نیتیا تعلیم اعمال حج موجب اکمال دین باشد؟ همچنین در یاس کفار، اگر مراد ناامیدى کفار و مشرکان قریش است این ناامیدى روز فتح مکه در سال هشتم هجرى واقع شد، نه روز عرفه سال دهم هجرى. و اگر مراد یاس و ناامیدى کفار و مشرکان عرب باشد این واقعه نیز روز نزول آیه در سال نهم هجرى اتفاق افتاد، نه روز عرفه سال دهم. اگر هم مراد جمیع کفار - از یهود و نصارى و مجوس و غیر آنها - منظور است که اطلاق آیه نیز همین را بیان مىکند. اینها از دین اسلام قطع امید نکردند، مگر وقتى که خداوند آنچه را که مایه امید و طمع آنان بود به یاس و ناامیدى مبدل کرد. آنها امیدوار بودند که روزى حافظ و نگهبان این دین از دنیا برود و سرپرست و نگهبانى براى دین و مسلمانان باقى نماند و در آن روز به امید و آرزوى خود برسند; دین را از بین ببرند. اما خداوند در روز غدیر با معرفى ولى امر مسلمانان و خلیفه و جانشین پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله و معرفى سرپرست و نگهبان نوعى ائمه اطهارعلیهالسلام در ادامه نگهبانى شخصى حضرت رسولصلى الله علیه وآله امید مطلق کفار را به یاس مبدل ساخت.
هرگونه بیانى براى یاس در این آیه کریمه غیر از این مواجه با اشکالاتى خواهد بود که ذکر آنها گذشت. البته تعدادى از مفسران عامه اجمالا گفتهاند که کفار از دین شما مایوس شدند، ولى در بیان این مطلب که روز عرفه چه اتفاقى رخ داد که مایه قطع امید کفار از دین گردید بیان روشن و گویایى وجود ندارد.
مساله دیگرى که در نقد آراء مفسران عامه مهم است این که آیا بیان محرماتى که قبلا نیز در آیات سورههاى قبلى براى مسلمانان بیان گردیده (و در روز عرفه با اضافات مختصرى گفته شد) اکمال دین به حساب مىآید؟ باید توجه داشت که پس از روز عرفه تا آخر عمر حضرت ختمى مرتبتصلى الله علیه وآله بیان احکام ادامه داشت و روز عرفه آخرین احکام نیامده است تا به این دلیل اکمال دین باشد.
طبرى در جامعالبیان مىنویسد: در اینکه احکام و فرایض در این روز کامل شده باشد اختلاف است. از ابنعباس و سدى و براء بن عازب نیز نقل گردیده که آخرین آیهاى که بر حضرت رسولصلى الله علیه وآله نازل شده آیه کلاله بوده و معلوم است که اواخر عمر آن حضرت وحى بیشتر نازل مىشده و در نتیجه، آخرین حکم آیه کلاله آست که احکام و فرایض را بیان مىکند: «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم ام لا...» (39)
اما آنچه را خود طبرى به عنوان اکمال دین مىپذیرد که شهر مکه در اختیار مسلمانان بود و کفار از آنجا کوچ کردند نقد گردید که این وضع موجود مسلمانان است و ربطى به اصل دین تشریع شده از سوى خداوند ندارد.
شبهه فخر رازى
فخر رازى مىنویسد: این آیه دلالتبر بطلان قول رافضه دارد، به این بیان که خداوند در این آیه مىفرماید: کفار از تبدیل دین ناامید شدند و دیگر از آنها نترسید و اگر امامت على بن ابىطالبعلیهالسلام از طرف خداوند و رسولصلى الله علیه وآله او نص صریح و روشنى داشت در نتیجه، باید کسانى که قصد مخفى کردن یا تغییر آن را داشتند ناامید شده باشند و دیگر کسى از صحابه قدرت بر انکار یا تغییر و پوشاندن آن را نداشته باشد و چون اینچنین نشد، معلوم مىشود ادعاى شیعه دروغ است. (40)
در پاسخ به این شبهه، باید گفتسالها پیش از فخر رازى، امام صادقعلیهالسلام شبهه او را پاسخ داده و فرمودهاند: «یئس الکفرة و طمع الظلمة.» (41)
علاوه بر آنکه خود آیه پاسخ شبهه را کاملا بیان کرده، خداوند بلافاصله پس از یاس کفار مىفرماید: «فلا تخشوهم»; دیگر از کفار نترسید، امید آنها به یاس تبدیل شده است، ولى «و اخشون»; از من بترسید. معلوم است این بخش از آیه در مقام تهدید و تحذیر مسلمانان است; همانگونه که از کفار مىترسیدید و من شما را در امان نگه داشتم و کفار را نا امید کردم، از من بترسید - یعنى: مبادا همان فسادى که ممکن بود از ناحیه کفار در دین ایجاد شود از ناحیه خود شما مسلمانان ایجاد گردد و بر اثر کفران نعمتى که در این روز آن را بر شما تمام کردم و کنار گذاشتن این دین کامل و مورد پسند خداوند، نعمت از شما گرفته شود و به نقمت و بلا تبدیل گردد. البته مسلمانان این کار را کردند و خدا هم کرد. (42)
پىنوشتها
1- نویسنده جامعالبیان، در ج6، ص 52 نوشته است: «بافرادهم بالبلد الحرام و اجلائه عند المشرکین.»
2- علامه امینى، الغدیر، ج 1، ص 234
3- سید محمدحسین طباطبائى، المیزان
4- حویزى، نورالثقلین، ج 5، ص 664
5- محمدبن جریر طبرى در جامع البیان، ج6، ص 51 مىنویسد: «مکث النبى(ص) بعد ما نزلت هذه الایة احدى و ثمانین لیلة / جلالالدین سیوطى،الدرالمنثور، ج3،ص16/ فخررازى،تفسیرالکبیر، ج12، ص139/ ابىالسعود، تفسیرابىالسعود، ج3،ص7 / رشید رضا، المنار، ج6، ص 154
6- مرحوم علامه امینى نقل کتب تاریخى عامه را ذکر کردهاند. ر.ک. به: الغدیر، ج 1، ص 230
7- محمدبن یعقوب کلینى اصول کافى، ج 1، ص289، روایت 4 / نورالثقلین، ج 1، ص587، روایت 24 / هاشمبن سلیمان بحرانى البرهان، ج 1، ص 444، روایت16 / محمدباقر مجلسى بحارالانوار، ج37، ص138، روایت29
8- نورالثقلین، روایت27، ص 588 / البرهان، ج 1، ص 444، روایت 14 / فضلبن حسن طبرسى/ مجمع البیان (رحلى)، ج 2، ص159
9- الولایة و الامامة، ص 105 / غایة المرام، ص 338
10- الامامة و الولایة، ص 105 / الغدیر، ج 1، ص 234
11- البرهان، ج 1، ص 435، روایت 2
12- البرهان، ج 1، ص 435
13- البرهان، ج 1، ص 435
14- البرهان، ج 1، ص 435
15- البرهان، ج 1، روایت9
16- الغدیر، ج 1، ص 232 / البرهان، ج 1، ص 445، روایت9
17- الغدیر، ج 1، ص 235 / غایةالمرام به نقل از: المیزان، ج 5، ص 192
18- الغدیر، ج 1، ص 235
19- المیزان، ج 5، ص193
20- الغدیر، ج 1، ص233 / المیزان، ج 5، ص 195
21- الدرالمنثور، ج3، ص19
22- الدرالمنثور، ج3، ص19
23- الدرالمنثور، ج3، ص3
24- نورالثقلین، ج 1، ص 588، روایت26
25- البرهان، ج 1، ص 444، روایت 15
26- البرهان، ج 1، ص587، حدیث26
27- المیزان، ج 5، ص196
28- ر. ک. به: الغدیر، ج 1، ص237
29- المیزان، ج 5، ص 195
30- الدر المنثور، ج3، ص17
31- الدرالمنثور، ج3، ص17
32- الغدیر، ج 1، ص237
33- المیزان، ج 5، ص197
34- محمد بن جریر طبرى، جامعالبیان، ج6، ص 52
35- آلوسى، روح المعانى، ج6، ص 60
36- تفسیر کبیر، ج 11، ص137
37- زمخشرى، کشاف، ج 1، ص 605
38- تفسیر جامعالبیان، ج 4، ص 51
39- جامعالبیان، ج6، ص 52
40- تفسیر کبیر، ج 11، ص 140
41- بحارالانوار، ج37، ص 134
42- المیزان، ج 5، ص 178