آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

بین نظرات غزالی و کانت در شناخت مابعدالطبیعه اشتراکات و اختلافاتی وجود دارد. غزالی هفت قرن پیش از کانت در نقد فلسفه کتاب نوشت. هر دو در فکر احیای دین بوده اند؛ اما غزالی در اندیشه احیای جامعیت و کمال غیرسکولاریستی اسلام، و کانت در فکر اندیشه سکولاریستی و اومانیستی و خردگرایی پروتستان بود. از جمله نقدهای وارده به نظر غزالی این است که بین نظرات او انسجام چندانی وجود ندارد. از یکسو، به تکفیر کسانی پرداخت که در آثارش عین دلایل و براهین فلسفی آنها را در مسائل مابعدالطبیعه آورده است و از سوی دیگر، آنچه که در جمع میان استدلال برهانی و مشاهده باطنی آورده، در مقایسه با اسلوب استوار ملّاصدرا خام و ناپخته است. به علاوه، مسائلی را که وی در اندیشه و آثار حکما باطل دانسته، در واقع، باطل نبوده و صرفا برای جانبداری از آموزه های اشعریت و تصوف رد شده است. وی نتوانست شکاف نومن و فنومن را با مبانی خود توجیه کند. قانون اخلاق عملی او متأثر از مذهب پروتستان و مستقل از دین و انتزاعی و خیال پردازانه است. اخلاق بدون دین، که از سوی او تجویز شده، ناقص و معیوب است. این استدلال او باطل است که تصور تکلیف بدون تصور خدا در انسان ها وجود دارد. نقدهای او بر ادلّه عقلی اثبات مسائل مابعدالطبیعه نیز جانبدارانه و غیرمنطقی است. این مقاله با روش اسنادی به بررسی موضوع مزبور میپردازد.

تبلیغات