راهبردهای آموزش در علوم پزشکی
راهبردهای آموزش در علوم پزشکی دوره سیزدهم مهر و آبان 1399 شماره 4 (پیاپی 62) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: دکتری پرستاری بالاترین مقطع آموزشی در پرستاری است، از این رو نقش تعیین کننده ای در صلاحیت های دانش آموختگان و در نتیجه رشد حرفه ای پرستاری و سطح سلامت جامعه خواهد داشت. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تطبیقی نظام آموزشی دوره دکتری پرستاری درایران و دانشکده پرستاری دانشگاه اوکلند انجام شده است روش: مطالعه تطبیقی حاضر از نظر روش شناختی، توصیفی –تحلیلی بوده که در سال 1399، با جستجو در سامانه ی وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی در ایران و دانشکده پرستاری دانشگاه اوکلند انجام شد، برای مقایسه تطبیقی از الگوی ( Beredy ) در چهارمرحله؛ توصیف، ،تفسیر، همجوار ی و مقایسه استفاده شد . یافته ها: دو دانشگاه با داشتن شباهتهایی، از حیث اهداف، چشم انداز، برنامه ی درسی و نحوه اجرای برنامه ها تفاوت هایی با هم دارند. این تفاوتها شامل شرایط پذیرش دانشجو،کیفیت ارائه دروس، ارزیابی دانشجویان و نقشهای مورد انتظار از دانش آموخته است. نقش های دانش اموختگان در دانشکده پرستاری دانشگاه اوکلند بر توانایی ارائه مراقبت جهانی و بین فرهنگی تاکید داشته ولی در ایران بر نقش های آموزشی و پژوهشی دانش آموختگان توجه بیشتری می شود. نتیجه گیری : جهت توسعه توانمندی های آموزشی، پژوهشی ، بالینی و رهبری در دانشجویان دکتری پرستاری در ایران، ایجاد فرصتهای آموزش مجازی، ایجاد نگرش فراملی به مقوله سلامت، ایجاد توانمندیهای جذب گرانت از مراکز تحقیقاتی داخل و خارج از کشور، توسعه مراکز اعتبار سنجی و ارزشیابی تحصیلی دوره ی دکترای پرستاری و جذب دانشجویان دکترا در مراکز تحقیقات بالینی توصیه می شود. واژگان کلیدی: مطالعه تطبیقی، برنامه آموزشی، دوره دکتری پرستاری، دانشگاه ایران، دانشکده پرستاری دانشگاه اوکلند
بررسی تأثیر آموزش معکوس برمیزان آمادگی یادگیری خود راهبر دانشجویان پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه محیط های آموزشی به طور جدی بر اهمیت آمادگی یادگیری خود راهبر فراگیران تاکید می ورزند و از سوی دیگر آن دسته از روش های آموزشی که در آنها مدرسان می توانند از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات استفاده نمایند بسیار مورد توجه قرار گرفته است لذا مطالعه ی حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش معکوس برمیزان آمادگی یادگیری خود راهبر دانشجویان پرستاری انجام شد . روش: مطالعه ی حاضر مطالعه ایی نیمه تجربی است که بر روی 36 نفر دانشجوی پرستاری دانشکده پرستاری میبد انجام شد. 12 جلسه درس پرستاری بیماری کودکان به روش سنتی سخنرانی بهمراه اسلاید و 12 جلسه به شیوه ی کلاس درس معکوس تدریس شد. ابزار جمع اوری داده ها پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه آمادگی یادگیری خود راهبر فیشر بود که در جلسه ی 12 و جلسه 24 توسط دانشجویان تکمیل و داده ها در نرم افزار آماری spss نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : نتایج نشان داد که مقایسه ی میزان آمادگی یادگیری خودراهبر نمونه های مورد مطالعه قبل و بعد از مداخله ، اختلاف آماری معناداری داشته است (004/0 = p ) همچنین در حیطه ی رغبت به یادگیری تفاوت معنادار بود(001/0 = p )ولی در حیطه های خود کنترلی و خود مدیریتی تفاوت معناداری مشاهده نشد(05/0 p>) . نتیجه گیری :استفاده از روش کلاس درس معکوس می تواند تاثیری مثبتی بر آمادگی یادگیری خود راهبر دانشجویان داشته باشد و در کنار روش های تدریس سنتی مورد استفاده قرار گیرد.
واکاوی چالش های دانشجویان بین المللی دانشگاه یزد بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: از دو دهه اخیر، دانشجویان بین المللی و مسائل آنها جزء جدا ناشدنیبین المللی سازی دانشگاه ها است. درنتیجه شناخت و بررسی مسائل و مشکلات دانشجویان بین المللی و تلاش برای جذب آنها در دانشگاه مقصد از جمله اهداف سیاسی و اقتصادی آموزش عالی کشور است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر واکاوی چالش های دانشجویان بین المللی دانشگاه یزد تعیین شد. روش کار: رویکرد پژوهش «کیفی» و روش پژوهش «نظریه مبنایی» بود. گروه هدف شامل دانشجویان بین المللی دانشگاه یزد بود که با استفاده از روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. ابزار پژوهش «مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته» بود. مصاحبه ها تا 18 مورد انجام شد و اشباع نظری حاصل گردید. داده ها به شیوه «کدگذاری» و «مقوله بندی» در سه سطح کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. برای تعیین اعتبار داده ها، از روش «سه سوسازی» استفاده شد. نتایج: در مجموع یافته ها مؤید ابعاد شش گانه نظریه مبنایی بود. مقوله های شکل دهنده چالش های دانشجویان بین الملل دانشگاه یزد و روابط بین آنها در قالب مدل پارادایمی ظهور یافت که شامل موجبات علّی (6 مقوله)، مقوله محوری (چالش بدو ورود و سازگاری)، راهبرد (5 مقوله)، شرایط محیطی (2 مقوله) ویژگی های زمینه ای (5 مقوله) و پیامدها (3 مقوله) می شود. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن ویژگی های زمینه ای و شرایط محیطی، از طریق راهبردهای توجه، راهنمایی و مشاوره با دانشجویان بین المللی، انگیزش دانشجویان، ارتباطات و همکاری های دانشگاهی، تلاش مضاعف و مشارکت دانشجویان بین المللی می توان شاهد پیامد های رضایتمندی دانشجویان بین المللی، وفاداری به دانشگاه و پیشرفت تحصیلی آن ها بود.
تاثیر آموزش گروهی مهارت های اجتماعی بر رفتار سکوت کلاسی، ترس از ارزیابی منفی و کمرویی در دانش آموزان دختر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کمرویی به عنوان یک پدیده ی پیچیده مرکب از عوامل ذهنی، روانی و اجتماعی تعریف شده است که با اضطراب در موقعیت های اجتماعی یا رفتارهای بین فردی ناشی از نگرانی درباره ی ارزیابی از طرف دیگران مشخص می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش گروهی مهارت های اجتماعی بر رفتار سکوت کلاسی، ترس از ارزیابی منفی و کمرویی در دانش آموزان متوسطه دوم دختر شهر خرم آباد بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان متوسطه دوم مشغول به تحصیل در سال 96-1395 در شهر خرم آباد می باشد. که تعداد 40 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه رفتار سکوت کلاسی بهنام فر، ضامنی و عنایتی (1394)، پرسشنامه ترس از ارزیابی منفی لیری (1983) و مقیاس رفتار کمرویی چیک و ملچیور (1990) جمع آوری شدند. جهت تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مهارت های اجتماعی بر کاهش رفتار سکوت کلاسی، ترس از ارزیابی منفی و کمرویی در دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر خرم آباد اثربخش بود (82/22=F ،001/0p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های اجتماعی به دانش آموزان منجر به افزایش مهارت های اجتماعی در دانش آموزان شد که برخوردارری از این مهارت ها سبب کاهش رفتار سکوت کلاسی، ترس از ارزیابی منفی و کمرویی دانش آموزان در موقعیت های اجتماعی می شود.
طراحی الگوی مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر با هدف طراحی و الگوی مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان انجام پذیرفت. روش کار:روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و آموزشی شامل مسؤلین آموزش و پرورش استان هرمزگان بود که به صورت هدفمند به روش دلفی، تعداد 18 نفر انتخاب شدند. در بخش کمی، کلیه مدیران اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان و مدیران مدارس به تعداد 1000 نفردر سال 1397 بودند که با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 246 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری، چند مرحله ای بود. گرداوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسشنامه محقق ساخته انجام پذیرفت. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی کدگذاری نظری برگرفته از روش نظریه پردازی داده بنیاد بود. در بخش کمی، در دو بخش توصیفی و استنباطی انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مولفه های تشکیل دهنده مدیریت دانش شامل، خلق دانش(32/3)، حفظ دانش(29/3)، انتقال دانش(22/3) و بکارگیری دانش(27/3) بودند. نتیجه گیری: مدل ارائه شده در این مطالعه، تسهیلگرها و موانع پیش روی مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش را نیز در بر می گیرد و از برازش و اعتبار مناسبی برخوردار است. واژگان کلیدی: مدیریت دانش، خلق دانش، انتقال دانش، حفظ و نگهداری دانش، بکارگیری دانش وآموزش و پرورش
اثربخشی مداخله ی اصلاح سوگیری شناختی بر کاهش سوگیری توجه دانش آموزان دارای اضطراب امتحان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بسیاری از مشکلات تحصیلی دانش آموزان ازجمله افت تحصیلی و رفتارهای ناسازگارانه از اضطراب امتحانی نشأت می گیرد که ریشه در سوگیری شناختی دارد. اصلاح سوگیری شناختی می تواند موجب کاهش سوگیری توجه دانش آموزان به نکات منفی شود؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله ی اصلاح سوگیری شناختی بر کاهش سوگیری توجه دانش آموزان دارای اضطراب امتحان بود. روش کار: این پژوهش به شیوه ی آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان دختر سال آخر دبیرستان منطقه 3 شهر تهران که دارای اضطراب امتحان بودند، تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-98 مشغول به تحصیل بودند. نمونه ی پژوهش شامل 32 دانش آموز دختر دارای اضطراب امتحان بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (16 نفر برای هر گروه). ابزار تحقیق در این پژوهش پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون (1980) باپایایی 0/88 و آزمایه دات پروب(2017) استفاده شد که دارای روایی مناسبی بوده و پایایی ابزار برای چهره متنفر 0/94 و چهره خنثی 0/95 است. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره در نسخه 22SPSS مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که مداخله ی اصلاح سوگیری شناختی بر کاهش سوگیری توجه دانش آموزان دارای اضطراب امتحان مؤثر بوده است (0/05P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که با به کارگیری این شیوه از مداخله می توان سوگیری توجه دانش آموزان دارای اضطراب امتحان را کاهش داد و در نتیجه موجب افزایش سلامت روان و تمرکز بیشتر دانش آموزان دارای اضطراب امتحان شد.
بررسی عوامل موثر بر کیفیت آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان اتاق عمل و هوشبری دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1397(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: آموزش بالینی در شکل دهی مهارت های اساسی و توانمندی های حرفه ای دانشجویان در اتاق عمل نقش مهمی دارد. شناخت وضعیت فعلی ، بستری برای ارتقاء عملکرد آنها در آینده میباشد . هدف مطالعه تعیین عوامل موثر بر کیفیت آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان اتاق عمل و هوشبری دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1397 بود. روش ها: در مطالعه توصیفی-مقطعی حاضر، 134 نفراز دانشجویان اتاق عمل و هوشبری که حداقل یک ترم تحصیلی کارآموزی بالینی را گذرانده بودند، انتخاب شدند. دیدگاه دانشجویان در مورد آموزش بالینی توسط پرسشنامه پایا و روا، متشکل از پنج بخش : عملکرد مربیان بالینی؛ برخورد با دانشجو، اهداف و برنامه آموزشی، امکانات و تجهیزات محیط بالینی و سیستم ارزشیابی بالینی مورد ارزیابی و امتیاز دهی قرار گرفت. داده ها ، آزمون تی مستقل و کای اسکوئر تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میانگین سنی دانشجویان 8/1 ± 6/21 سال بود. میانگین امتیاز حیطه های مورد سنجش به ترتیب عبارت از اهداف و برنامه های آموزشی 6/4 ± 3/10، ، مربی 7/3 ± 4/11 ، برخورد با دانشجو 9/1 ± 2/4، محیط آموزشی 5/2± 9/4 )، نظارت و ارزشیابی 6/1 ± 7/2 و خودکارآمدی دانشجو 7/2 ± 6/7 بود. به ترتیب حیطه مربی و اهداف و برنامه آموزشی بیشترین میانگین امتیاز کسب شد. 9/67 درصد شرکت کنندگان، کیفیت آموزش بالینی را متوسط گزارش کردند و اختلاف نظرات دانشجویان اتاق عمل و هوشبری در حیطه ی اهداف و برنامه آموزشی معنی دار بود (01/0 > P ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه، کیفیت آموزش بالینی در این دو رشته مشابه هم بوده و در کل در سطح متوسطی می باشد. برای بهبود وضعیت آموزش بالینی در این رشته ها، تأمین امکانات، تجهیزات محیط بالینی و بازنگری ابزارها و فرایندهای ارزشیابی بالینی، ارتقای عملکرد مربیان و جذب مربیان بالینی مستقل پیشنهاد می شود
بررسی صلاحیت آموزشی اعضای هیئت علمی از دیدگاه اساتید و دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شناسایی نقاط قوت و ضعف صلاحیت های اساتید خصوصاً در شاخه های پزشکی گامی مهم در زمینه ی ارتقای آموزش و بدنبال آن سلامت جامعه محسوب می شود، مطالعه ی حاضر با هدف تعیین صلاحیت آموزشی اعضای هیئت علمی از دیدگاه اساتید و دانشجویان انجام شد. روش کار: مطالعه مقطعی حاضر بر روی اعضای هیئت علمی رشته پرستاری و دانشجویان پرستاری دانشکده ی پرستاری و مامائی زاهدان در سال 1395 انجام شد. 40 استاد به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. و به ازای هر استاد به تصادف سه دانشجو انتخاب شد. صلاحیت آموزشی اساتید با استفاده از پرسشنامه ی خودارزیابی صلاحیت آموزشی اساتید و پرسشنامه ی صلاحیت آموزشی اساتید از منظر دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات حاصل، با استفاده از آزمون های تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، همبستگی پیرسون و تی زوج تحت نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: میانگین نمره ی صلاحیت آموزشی اعضای هیئت علمی به روش خودگزارشی 2/6±47/82 و میانگین این نمره، از دید دانشجویان 08/11±40/65 گزارش شد. این تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0> P). اما میان نمره ی صلاحیت آموزشی اساتید، با ویژگی های فردی اساتید و دانشجویان اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت (05/0< P) نتیجه گیری: توانمندی آموزشی اعضای هیئت علمی از دیدگاه اساتید در سطح عالی و از دیدگاه دانشجویان در سطح خوب ارزیابی شد. این اختلاف، برنامه ریزی مناسب جهت ارتقاء توانمندی آموزشی اساتید را می طلبد و مطالعات بیشتر برای کشف عوامل مؤثر بر توانمندی آموزشی توصیه می شود.
مدل یابی روابط ساختاری نظریه ذهن با گرایش به شبکه های مجازی از طریق میانجی سازگاری اجتماعی در دانش آموزان تیزهوش(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فضای مجازی ابعاد زیادی از زندگی انسان ها را پوشش می دهد و این گرایش به فضای مجازی می تواند تحت تاثیر ابعاد شناختی و هیجانی باشد، بنابراین هدف پژوهش حاضر مدل یابی روابط ساختاری نظریه ذهن با گرایش به شبکه های مجازی از طریق میانجی سازگاری اجتماعی در دانش آموزان تیزهوش بود. روش کار: روش پژوهش توصیفی- همبستگی و به طور خاص مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی 300 دانش آموزان تیزهوش مدرسه سمپاد متوسطه دوم در مقطع 11 رشته تحصیلی تجربی در سال تحصیلی 1399-1398، در شهر گرگان بودند که تعداد 300 دانش آموز به عنوان حجم نمونه به روش سرشماری انتخاب شدند و با پرسشنامه شبکه های مجازی مجردی و همکاران (1393)، پرسشنامه نظریه ذهن استیرمن (1994) و پرسشنامه سازگاری کالیفرنیا (CTP) ارزیابی شدند. نتایج: نتایج نشان داد، بین نظریه ذهن و سازگاری اجتماعی با گرایش به شبکه های مجازی رابطه ی منفی معنی دار وجود دارد. مدل پژوهش دارای برازش بوده و تایید شد و 380/0 از واریانس گرایش به شبکه های مجازی توسط نظریه ذهن و سازگاری اجتماعی مورد تبیین قرار گرفت و سازگاری اجتماعی در رابطه ی بین نظریه ذهن با گرایش به شبکه های مجازی نقش واسطه ای دارا بود. نتیجه گیری: تغییرات گرایش به فضای مجازی بر مبنای مستقیم نظریه ذهن و غیرمستقیم سازگاری اجتماعی در دانش آموزان تیزهوش قابل تبیین است و این پژوهش تلویحات کاربردی برای مشاوران مدارس دارا می باشد
درک دانشجویان رشته های بهداشت از محیط آموزشی و نقش آن در پیش بینی سرزندگی تحصیلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: درک دانشجویان از محیط آموزشی محل تحصیل، نقش بسیار مهمی در فرایند یادگیری، سرزندگی تحصیلی و عملکرد دارد. این مطالعه، باهدف بررسی درک دانشجویان رشته های بهداشت از محیط آموزشی و ارزیابی قابلیت پیش بینی سرزندگی تحصیلی از طریق درک آن ها از محیط آموزشی انجام شده است. روش ها: این تحقیق از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان رشته های بهداشت شاغل به تحصیل در دانشگاه های علوم پزشکی ایلام، اراک، بیرجند، سمنان و همدان در سال تحصیلی 98-97 بوده است. تعداد 475 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، انتخاب و داده های 400 شرکت کننده مورد آنالیز قرار گرفت (نرخ پاسخ=2/84 درصد). ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه سنجش محیط آموزشی (DREEM) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی بود. در این مطالعه ضمن استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22، از آزمون های t مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، رگرسیون های ساده و چندگانه جهت آنالیز داده ها استفاده گردید. نتایج: میانگین نمره کلی درک دانشجویان از محیط آموزشی 92/22±1/114 (حداکثر 200) به دست آمد. نتایج مطالعه نشان داد که درک دانشجویان از محیط آموزشی 9 درصد از واریانس سرزندگی تحصیلی آن ها را پیش بینی می کند (304/0=R، 092/0=2R، 09/0=2 R تعدیل شده،507/40=F،001/0>p). همچنین، ضرایب رگرسیونی نشان داد که تمام مؤلفه های درک دانشجویان از محیط آموزشی به جزء مؤلفه درک دانشجویان از مدرسین، نقش معنی داری در پیش بینی سرزندگی تحصیلی داشته اند. نتیجه گیری: درک دانشجویان رشته های بهداشت در مورد محیط آموزشی، در سطح متوسط بوده، به مفهوم وجود جنبه های مثبت در محیط آموزشی بیش از جنبه های منفی است. گرچه، انجام ارزیابی های دقیق، تشخیص نقاط قوت و ضعف و انجام مداخلات آموزشی، جهت بهبود درک دانشجویان از محیط آموزشی و به تبع آن، افزایش سرزندگی تحصیلی ضروری است.
بررسی رابطه بین شناخت اجتماعی و عملکرد تحصیلی با نقش واسطه ای توانایی شناختی و هیجانات تحصیلی در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پایه اش وضعیت تحصیلی دانشجویان یکی از مأموریت های آموزشی دانشگاه هاست توانایی های شناختی مغز نقش محوری در یادگیری و موفقیت تحصیلی ایفا می کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای هیجانات تحصیلی و توانایی شناختی در ارتباط بین شناخت اجتماعی و عملکرد تحصیلی بود مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و طرح همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 1397-1398 تشکیل دادند که 380 دانشجو به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های عملکرد تحصیلی، پرسشنامه هیجان تحصیلی، پرسشنامه توانایی شناختی و پرسشنامه شناخت اجتماعی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج جدول ماتریس همبستگی نشان داد که بین عملکرد تحصیلی و همچنین توانایی شناختی با متغیر شناختی اجتماعی و ابعاد شناخت خود، ذهن خوانی و درک محیط آموزشی رابطه معناداری دارد همچنین هیجان تحصیلی با توانایی شناختی و شناخت اجتماعی و هر 4 بعد آن رابطه معناداری داشت. همچنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از معناداری نقش واسطه ای هیجانات تحصیلی و توانایی شناختی در ارتباط بین شناخت اجتماعی با عملکرد تحصیلی بود. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که شناخت اجتماعی با واسطه گری هیجانات تحصیلی و توانایی شناختی از عوامل اساسی برای بررسی رضایت و عملکرد تحصیلی دانشجویان است.
آسیب شناسی برنامه های آموزش مداوم پرستاران: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: آموزش مدوام که ابزاری مناسب برای ارتقای سطح دانش، مهارت و بینش منابع انسانی هر سازمان و ضامن پیشرفت و توسعه آنها است، نیازمند بستری مناسب و غلبه بر چالش های پیش روی خود است. از این رو هدف این تحقیق، بررسی تجارب پرستاران و شناخت نقاط ضعف دوره های آموزش مدوام رگزار شده، طی یک مطالعه کیفی بود.ر روش ها: این مطالعه یک مطالعه کیفی به روش پدیدارشناسی تفسیری در پاییز 1397 انجام شد،24 نفر از سوپروایزران آموزشی، سرپرستاران و پرستاران با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف، در این مطالعه مشارکت داشتند. با مصاحبه نیمه ساختارمند، داده ها جمع آوری شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد کلایزی استفاده شد. نرم افزار؟ ) از هیچ نرم افزاری استفاده نشده است) نتایج: در طی فرایند آنالیز محتوی مصاحبه، در نهایت 4 طبقه اصلی شامل محتوای نامناسب؛ پایین بودن سطح تعامل در کلاس ها؛ کم توجهی به روش های یاددهی –یادگیری مؤثر؛ مهارت حرفه ای اندک اساتید، بدست آمد . نتیجه گیری: در حال حاضر، در فرآیندهای یادگیری و آموزش مداوم، مسائل ذکر شده فوق، باعث کاهش اثربخشی دوره های آموزشی شده است و اجرای این دوره ها، صرفاٌ برای پر کردن ساعات آموزشی پرستاران استفاده می شود، بنابراین برای بهبود این وضعیت ،نیاز به توجه و بسترسازی مناسب است.
شناسایی و تبیین تجربیات مشکلات موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : شناسایی موانع سلامت افراد جامعه بزرگترین پشتوانه یک کشور است؛ به گونه ای که برای داشتن یک جامعه سالم، شناسایی موانع سلامت دانش آموزان را به عنوان یک ضرورت مطرح می کند , آنها را به سوی عادات و رفتارهای بهداشتی مناسب رهنمون خواهد ساخت. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی مشکلات موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی است . روش ها : این پژوهش به صورت کیفی انجام گردید . بر الگوی تفسیری استوار بود و با استفاده از روش پدیدارشناسی به اجرا درآمد ، شیوه جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که با 15 نفر از متخصصین تعلیم و تربیت و آموزش بهداشت که معیارهای ورود رو داشتند انجام گرفت. به منظور تحلیل داده های مصاحبه شده از روش Colaizzi استفاده شد . . یافته ها : با تحلیل و ادغام یافته ها 2 مولفه اصلی شامل " مشکلات در سطح مدارس و در سطح کلان " و 19 مولفه فرعی استخراج گردید نتیجه گیری : نتایج به دست آمده نشان می دهد که از میان مولفه های فرعی به دست آمده از تحلیل پاسخ های متخصصین تعلیم و تربیت و آموزش بهداشت ، مهم ترین مولفه ها در شناسایی موانع موجود در حیطه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت نظام آموزشی ، تربیت معلمان متخصص و علاقمند به آموزش بهداشت میباشد که نظام آموزشی باید در راستای تحقق آن تلاش نماید.
طراحی اهداف برنامه درسی مهارت های زندگی برای دانشجویان دوره کارشناسی مراکز آموزش عالی ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سلامتی افراد محور توسعه جامعه است و دانشجویان بخش اعظمی از جامعه جوان ما را تشکیل میدهند. آنان به لحاظ مشکلات و استرس های متنوعی که در این دورَان متحمل میشوند، در معرض ابتلا به بسیاری از مشکلات روانی _ اجتماعی قرار دارند برای جلوگیری از این آسیب ها باید مهارت های زندگی در قالب برنامه درسی در آموزش عالی گنجانده شود. هدف از این مطالعه طراحیاهداف برنامه درسی مهارت های زندگی را برای دانشجویان دوره کارشناسی مراکز آموزش عالی ایران بود. روش کار: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا انجام شد. مشارکت کنندگان را 15 نفر صاحب نظر در زمینه مهارت های زندگی و 15 سند مکتوب شامل می شد. برای انتخاب افراد ازروش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختار تا مرحله اشباع گردآوری و با نرم افزار MAXQDA طی سه مرحله کد گذاری باز ،محوری وگزینشی ،تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: یافته های حاصل از این پژوهش شامل شامل 157کد اولیه بوده که در نهایت با ادغام کدهای اولیه57 کد مفهومی، 8 کد محوری و در 5کد گزینشی ارائه گردید؛ کد های گزینشی « توسعه اجتماعی،توسعه اقتصادی،تقویت مهارت های مربوط به زندگی پیشرفته،بهزیستی روانی،خودشکوفایی» برای عتصر هدف استخراج شد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد اهداف برنامه درسی مهارت های زندگی باید زمینه های اجتماعی ،اقتصادی وروانی را در بر گیرد.
تاثیر یادگیری خودراهبر و روش ترکیبی بر زبان آموزی و ایجاد مهارت های ارتباطی نوآموزان دو زبانه پیش دبستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه نظام آموزش وپرورش ما به طور ملموس با چندگانگی زبانی و مسائل ناشی از آن، ازجمله ناکارآمدی مهارت های ارتباطی روبرو است؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر یادگیری ترکیبی و روش خودراهبر بر زبان آموزی و ایجاد مهارت ارتباطی نوآموزان دو زبانه پیش دبستانی است. روش کار: برای پژوهش از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه نوآموزان 5 ساله دوزبانه مدارس پیش دبستانی شهر کرج بود؛ از بین 50 مدرسه پیش دبستانی و مهدکودک گلبرگ که دارای بیشترین نوآموز دوزبانه بود انتخاب شد و بدین صورت تصادفی 36 نوآموز دوزبانه، انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 12 نفری تقسیم شدند سپس بر روی هرگروه به صورت تصادفی، هر سه روش سنتی، ترکیبی و خودراهبر اجرا شد. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه های محقق ساخته زبان آموزی و مهارت های ارتباطی بود که روایی پرسشنامه ها توسط اساتیدگفتاردرمان و متخصصان آزمون ساز بررسی و پس از انجام اصلاحات لازم بر روی گویه های پرسشنامه ها، پرسشنامه ها مورد تائید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده ازضریب آلفای کرنباخ، به ترتیب 81/0 و 83/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار تحلیل آماری spss به صورت آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس(اندازه گیری های مکرر)) استفاده شد. یافته ها: با توجه به یافته ها روش های ترکیبی، خودراهبر و سنتی بر زبان آموزی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان تاثیر معناداری دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که روش یادگیری ترکیبی به طورمعناداری نسبت به دو روش خودراهبر و سنتی تاثیر بیشتری بر یادگیری زبان آموزی نوآموزان دوزبانه دارد و روش یادگیری خودراهبر به طور معناداری نسبت به دوروش ترکیبی و سنتی تأثیر بیشتری بر یادگیری مهارت های ارتباطی نوآموزان دو زبانه دارد.