راهبردهای آموزش در علوم پزشکی
راهبردهای آموزش در علوم پزشکی دوره چهاردهم بهمن و اسفند 1400 شماره 6 (پیاپی 70) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هویت یابی حرفه ای به عنوان یک فرایند اجتماعی در جهت تعریف فرد از خود و جامعه حرفه ای از فرد، متاثر از عوامل محیطی، فردی و نهادی متفاوتی است. مطالعه حاضر در این راستا با هدف شناسایی مدلی برای بررسی نقش محیط یادگیری و توافق استاد- دانشجو در پیش بینی هویت یابی حرفه ای دانشجویان پزشکی انجام گرفت. روش ها: این تحقیق ازنظر هدف کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان علوم پزشکی اردبیل بود که با استفاده از جدول مورگان در نهایت به صورت تصادفی تعداد ۲۲۷ نفر به عنوان نمونه انتخاب و بررسی شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های ارزیابی محیط یادگیری املا دی. تاکر و ملیسا کی. لوی، توافق استاد-دانشجوی ویلسون و رایان (۲۰۱۰) و منزلت هویت تحصیلی واز و ایزاکسیون (۲۰۰۸) استفاده شد و به منظور پاسخگویی به سؤالات تحقیق از آزمون های آماری تی، همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری در محیط LISREL و SPSS استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که محیط یادگیری بر میزان توافق استاد-دانشجو و همچنین از طریق توافق استاد-دانشجو بر هویت یابی موفق حرفه ای دانشجویان تأثیر معنادار دارد و ۱۸۵/۰ تغییرات رفتار هویت یابی دانشجویان را تبیین می کند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر تأثیر معنادار محیط یادگیری با نقش میانجی گری توافق استاد دانشجو بر هویت یابی حرفه ای دانشجویان علوم پزشکی را نشان داد. از این رو، محیط یادگیری از طریق ادراکات دانشجویان و نیز مشارکت دانشجویان بر هویت یابی موفق دانشجویان علوم پزشکی تأثیر معناداری دارد.
مقایسه اثربخشی تنظیم هیجان مدل گروس با توانبخشی شناختی بر رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مدل تنظیم هیجان گروس با توانبخشی شناختی بر رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی انجام شد. روش ها: طرح پژوهشی از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه پژوهش شامل دانش آموزان نوجوانان 14 تا 18 ساله که توسط کارشناسان مرکز مشاوره آموزش و پرورش شهر کرمانشاه مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی تشخیص داده شده بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 36 نفر از آنها انتخاب شد و به طور تصادفی در سه گروه درمان تنظیم هیجان گروس، درمان توانبخشی شناختی و گروه کنترل قرار گرفتند. به یک گروه آزمایش درمان تنظیم هیجان به مدت 8 جلسه (هفته ای یک جلسه 90 دقیقه ای) و دیگر گره آزمایش درمان توانبخشی شناختی به مدت 12 جلسه (هفته ای دو جلسه 60 دقیقه ای) و گروه کنترل هیچ کدام از دو درمان را دریافت نکردند. برای سنجش سطح رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از مقیاس بازخورد خوردن ویلیامسون استفاده شد. نهایتا داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و به کمک تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبیLSD تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو درمان در پس آزمون نسبت به گروه کنترل اثر بخشی معناداری بر کاهش رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی داشتند (P< 0/001). جالب اینکه بین اثربخشی دو درمان مذکور تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های مذکور نشانگر سودمندی درمان های تنظیم هیجان گروس و توانبخشی شناختی بر کاهش رفتارها و نگرش های خوردن ناسالم در دانش آموزان نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه و بیش فعالی است.
تاثیر مداخله آموزشی-درمانی با رویکرد آدلری بر ارتقاء ابعاد سرمایه روانشناختی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: برخورداری دانشجویان از سرمایه روانشناختی با پیامدهای مثبت زیادی همراه است. سرمایه روانشناختی، عاملی مهم در کاهش فرسودگی تحصیلی و اهمال کاری دانشجویان و نیز افزایش اشتیاق تحصیلی به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر، تاثیر مداخله آموزشی-درمانی با رویکرد آدلری بر ارتقاء ابعاد سرمایه روانشناختی(شامل امیدواری، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی) در دانشجویان بود. روش ها: پژوهش حاضر، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری یک ماهه بود.. به منظور انجام پژوهش، از بین کلیه دانشجو-معلمان دانشگاه فرهنگیان، پردیس دخترانه رسالت شهر زاهدان در سال تحصیلی98- 97 که در پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز(2007) نمرات پایینی گرفته بودند، نمونه ای هدفمند به حجم 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) جاگماری شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله آموزشی-درمانی بر اساس رویکرد آدلر-درایکورس-شوناکر قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت هیچ آموزشی دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات آموزش، آزمودنی های هر دو گروه آزمایش و کنترل در معرض پس آزمون و یک ماه بعد ، تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. . برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره(مانکوا) و تک متغیره(آنکوا) با استفاده از نرم افزار SPSS_23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمره های ابعاد سرمایه روانشناختی شامل امیدواری، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی در گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری در قیاس با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است که نشان دهنده بهبود سرمایه روانشناختی در گروه آزمایش تحت مداخله آموزشی بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که مداخله آموزشی-درمانی با رویکرد آدلر- درایکورس- شوناکر می تواند در بهبود سرمایه روان شناختی دانشجویان موثر باشد.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر تفکر انتقادی و سلامت روان دانش آموزان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:امروزه آگاهی از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی یکی از الزامات موفقیت دانش آموزان محسوب می شود. یادگیری خود تنظیمی یک مهارت عملکرد تحصیلی یا ذهنی نیست، بلکه یک فرایند خود هدایت گری است که یادگیرندگان می توانند مهارت های ذهنی شان را در مهارت های تحصیلی بکار گیرند. روش ها:این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان پسر ودختر پایه ششم ابتدایی شهرستان فهرج می باشند که به روش نمونه گیری تصادفی از پایه ششم انتخاب و بر اساس شماره کلاس در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه 25 نفر)گمارده شدند. ابزار گردآوری در این پژوهش پرسشنامه تفکرانتقادی ریکتس (2003)وپرسشنامه استاندارد سلامت روان گلدبرگ (1970 )که قبل و بعد از آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در بین دانش آموزان گروه گواه و آزمایش توزیع شد.تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS23 انجام شد. یافته ها:یافته های پژوهش حاکی از تاثیر مثبت و معنادار آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر تفکر انتقادی و سلامت روان دانش آموزان است. نمرات میانگین تعدیل شده تفکر انتقادی )خلاقیت)و سلامت روان بربهبود( نشانه های جسمانی، اضطراب و بی خوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی) تأکید میکند، گروه آزمایش که مورد آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی قرار گرفته اند در مقایسه با گروه کنترل که تحت آموزشی قرار نداشته اند، از میزان تفکر انتقادی بالاترو سلامت روان بهتری برخوردارند. نتیجه گیری: بنابراین پیشنهاد می شود در کتاب راهنمای تدریس معلم درسی برای آگاهی دانش آموزان، آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی گنجانده شودو توصیه می گردد که مولفین و نویسندگان کتاب های درسی، الگوهای تدریس را که بر اساس یادگیری خودتنظیمی بنا شده است، در کتاب های دانش آموزان بیشتر مورد بحث قرار دهند.
طراحی الگوی جامع برنامه درسی مبتنی بر نظریه یادگیری مغزمحوردر آموزشهای سازمانی (آندروگوژی)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : از دهه1990 مطالعات مرتبط با طراحی برنامه درسی براساس توانمندیهای مغزآغازشد. توسعه مطالعات صورت گرفته در سالهای اخیر نشان از اثربخشی طراحی برنامه درسی مبتنی برنظریه های یادگیری مغز محور در آموزش ها به ویژه سازمانی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بهبود فرآیندهای آموزش سازمانی با طرا حی الگوی جامع برنامه درسی مبتنی بر نظریه یادگیری مغز محور تدوین شده است. روش ها: روش پژوهش در این تحقیق، توسعه ای مبتنی بر روش نظریه ای(مولفه ها و ساختار) است که یکی ازروش های 17 گانه پژوهش در حوزه برنامه درسی می باشد، نوع پژوهش کاربردی و از نظر جمع آوری و تحلیل اطلاعات ترکیبی(کیفی و کمی) است. جامعه تحقیق، کلیه کارشناسان موضوعی- تخصصی(برنامه ریزان درسی) و مربیان، اساتید دانشگاه امام حسین(ع)، دانشکده های وابسته و دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد سمنان(دانشکده علوم انسانی)می باشند. در بخش کیفی از نظرات 50 نفر از صاحبنظران و کارشناسان برنامه درسی و روان شناسان آشنا به نظریه های یادگیری مغز محور(تااشباع کامل) براساس نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. در بخش کمی، جهت ساخت و تدوین عناصر برنامه درسی پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 96/0طراحی و در نمونه 120 نفری از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری روان شناسی با گرایش ها ی تربیتی، عمومی و بالینی(60نفر) ومدیریت با گرایش های برنامه ریزی درسی، بازرگانی وکسب و کار(60نفر)با روش نمونه گیری تصادفی ساده توزیع شد. تحقیق در در نیسمال دوم تحصیلی 97-96 انجام شده است. یافته ها : نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی(مدل یابی معادلات ساختاری) نشان داده است که الگوی جامع برنامه درسی مغز محور در آموزش های سازمانی دارای 5پایه(ارکان اعم از مبانی، نظریه ها، رویکردها، فرادیدگاهها، الگوی سازنده گرایی) ، ده عنصراساسی(تعیین ویژگی های فراگیران،محتوی، فعالیت های یادگیری ،اهداف آموزشی، راهبردهای تدریس،منابع و ابزار یادگیری، فضا و مکان، گروه بندی،زمان و روش های ارزشیابی آموزشی) و 88 ویژگی است. ویژگی های الگوی برنامه درسی با عناصر مرتبط ؛ تدوین، پیاده سازی و استقرار آن را در نظام آموزش سازمانی امکان پذیر نموده است. همچنین، یافته ها نشان می دهد که همه ضرایب مدل با سطح اطمینان بیش از 99 درصد به معناداری آماری رسیده اند. راهبردهای تدریس با ضریب مسیر0.85بیشترین تبیین را نسبت به برنامه درسی دارد. نتیجه گیری : براساس یافته های حاصل از تحلیل کیفی و کمی ، برنامه درسی مبتنی برنظریه یادگیری مغز محوردرآموزش های سازمانی با ده عنصر قابل طراحی و تدوین است که جهت اثربخش نمودن آن در آموزش های سازمانی لحاظ نمودن 88 ویژگی در طراحی، تولید، اجرا وارزشیابی از ضرورت های اساسی است.
رابطه اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی تحصیلی و پایستگی تحصیلی با سرزندگی تحصیلی دانشجویان علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی رابطه اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی با سرزندگی تحصیلی انجام گرفت. روش ها: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش را کلیه ی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی رشت در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل می دادند که از میان آنها 200 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه ی سرزندگی تحصیلی حسین چاری و دهقانی زاده (1391)، پرسشنامه ی تاب آوری تحصیلی ساموئلز (2004)، پرسشنامه ی اشتیاق تحصیلی اسکاوفیلی و همکاران (2002) و پرسشنامه ی کمک طلبی آموزشی پیتریچ و همکاران (1991) پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان داد که بین اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی با سرزندگی تحصیلی دانشجویان رابطه ی مثبت معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون آشکار کرد که تقریباً 23 درصد از کل واریانس سرزندگی تحصیلی دانشجویان براساس متغیرهای اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی قابل پیش بینی است (01/0>p). نتیجه گیری: بنابراین، می توان نتیجه گرفت که اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی تحصیلی و تاب آوری تحصیلی از متغیرهای مرتبط با سرزندگی تحصیلی دانشجویان می باشد که لزوم توجه مسئولین و دست اندرکاران نظام آموزشی را به سوی اینگونه متغیرها طلب می کند.
اثر بخشی برنامه درسی تجربه شده در توسعه شایستگی فرهنگی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: شایستگی فرهنگی به عنوان جزء اصلی و اساسی از حرفه گرایی، در حوزه علوم پزشکی به دلیل تنوع فرهنگی مراجعین جایگاه منحصر به فرد و ویژه ای را دارا است. در این راستا هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه درسی تجربه شده در توسعه شایستگی فرهنگی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز بوده است. روش ها: روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز بوده، که از میان آن ها با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی بر حسب دانشکده 366 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اثربخشی برنامه درسی تجربه شده محمدی و ملتجی (1391) و پرسشنامه محقق ساخته شایستگی فرهنگی، بود که پس از محاسبه روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفته شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که: 1- کیفیت برنامه درسی تجربه شده بالاتر از معیار میانگین و پایین تر از حد مطلوب می باشد.2- شایستگی فرهنگی، در سه بعد (آگاهی فرهنگی، دانش فرهنگی و مهارت فرهنگی) بالاتر از معیار میانگین و بعد (مواجهه فرهنگی) پایین تر از معیار میانگین و همه ابعاد شایستگی فرهنگی پایین تر از حد مطلوب می باشند. 3- بین عناصر برنامه درسی تجربه شده و شایستگی فرهنگی (آگاهی، دانش و مهارت) رابطه معنی داری وجود دارد. 4- عناصر برنامه درسی تجربه شده (محتوا، تکلیف، کیفیت و هدف)، پیش بینی کننده معنی دار و ارزشیابی پیش بینی کننده غیرمعنی دار شایستگی فرهنگی می باشند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، می توان با طراحی برنامه درسی با کیفیت در همه ابعاد و عناصر شرایطی را فراهم کنیم که دانشجویان به بالاترین میزان دانش فرهنگی، آگاهی فرهنگی و مهارت فرهنگی دست یابند و با ارائه تکالیف مناسب و گروهی باعث بهبود عملکرد مواجهه فرهنگی در دانشجویان شد.
ارتباط خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی دانشجویان اتاق عمل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خودکارآمدی موجب تاثیرگذاری بر شیوه ی تفکر، احساس، انگیزش و رفتار فرد می گردد. با توجه به اینکه خودکارآمدی یکی از مهم ترین و قوی ترین مؤلفه های پیش بینی کننده برای پیشرفت تحصیلی است و به دلیل تأثیر انگیزه پیشرفت در موفقیت دانشجویان، پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط میان خودکارآمدی و انگیزش تحصیلی دانشجویان اتاق عمل استان خوزستان طراحی شده است. روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است که بر روی 225 نفر از دانشجویان کارشناسی رشته اتاق عمل در سطح استان خوزستان که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه نامه انگیزش تحصیلی (AMS) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان (CASES) جمع آوری شدند. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار 19 spss و آزمون های آمار توصیفی و تحلیلی انجام شد. نتایج: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که خودکارآمدی دانشجویان اتاق عمل استان خوزستان، بالاتر از حد متوسط است و انگیزه این دانشجویان، در سطح بسیار خوب گزارش شد. به طور کلی روند خودکارآمدی دانشجویان از سال اول تا سال چهارم تحصیل، سیر صعودی داشت. انگیزه دانشجویان اتاق عمل بهبهان، دزفول و آبادان از اهواز بیش تر است و دانشجویان اتاق عمل شوشتر از کمترین میزان انگیزه برخوردارند. بین خودکارآمدی و تمام ابعاد انگیزش تحصیلی ارتباط مثبت و معنادار یافت شد. نتیجه گیری: باتوجه به اینکه خودکارآمدی دانشجویان اتاق عمل استان خوزستان، بالاتر از حد متوسط گزارش شده و انگیزه بسیار خوبی نیز دارند، هم چنین بین خودکارآمدی و انگیزه تحصیلی ارتباط مثبت و معناداری یافت شده است. لذا جهت پیشرفت و موفقیت روزافزون این دانشجویان، لازم است برنامه هایی کاربردی جهت افزایش میزان خودکارآمدی و انگیزه توسط مسئولین ذیربط تدارک دیده شود و کمبوها و نواقص موجود که منجر به کاهش انگیزه و خودکارآمدی میشوند را نیز برطرف نمود.
اثربخشی آموزش حرکات ورزشی آیروبیک بر حافظه فعال و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه اول(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: عملکرد تحصیلی دانش آموزان، نه تنها نشانگر اثربخشی مدارس و مراکز آموزشی است بلکه تعیین کننده اصلی آینده نوجوانان است. هدف از این پژوهش تعیین تأثیر آموزش حرکات ورزشی آیروبیک بر حافظه فعال و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره اول متوسطه بود. روش ها: روش این مطالعه نیمه تجربی (پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل) و جامعه آماری شامل 4322 دانش آموز، کلیه دانش آموزان دختر دبیرستانی مدارس راهنمایی مریوان طی سال تحصیلی 1398-1397 بود. نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای با خوشه بندی مدارس بر اساس مناطق جغرافیایی، دو مدرسه بصورت تصادفی انتخاب شدند. سپس در هر مدرسه به صورت تصادفی از هر پایه 5 نفر و در مجموع 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و به تصادف یک مدرسه به عنوان گروه آزمایش و مدرسه دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. نمونه ها بر اساس معدل کتبی سال قبل، پایه تحصیلی و سن همتا شده بودند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه های حافظه کاری دانیمن و کارپنتر (1980) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی دانش آموزان درتاج (1383). هر دو گروه آزمایش و کنترل، به پرسشنامه های یاد شده در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از ازمون آماری در دو سطح توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) و نرم افزار 24SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش حرکات ورزشی آیروبیک بر حافظه فعال دانش آموزان دختر اثربخش است (01/0 =p ) و 40% واریانس حافظه فعال توسط حرکات آیروبیک تبین می شود. آموزش حرکات ورزشی آیروبیک بر عملکرد تحصیلی این دانش آموزان اثربخش نیست. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش حرکات ورزشی آیروبیک بر حافظه فعال دانش آموزان، مدارس می توانند با گنجاندن برنامه های ورزشی به تقویت حافظه فعال دانش آموزان کمک کنند.
بررسی صلاحیت های حرفه ای معلمان درس مهارت های زندگی در مقطع متوسطه بر اساس رویکرد ارزشیابی دانش آموزان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: انجام مطالعات کاربردی در جهت ارزیابی میزان برخورداری معلمان از صلاحیتهای حرفه ای، امری ضروریست. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی ص لاحیت ه ای حرف ه ای معلم ان دوره متوسطه اول در درس مهارت های زندگی بر اساس رویکرد ارزشیابی دانش آموزان، انج ام ش ده است. روش ها: پژوهش حاضر در سال تحصیلی96-95 با استفاده از روش توصیفی- مقطعی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره متوسطه اول در شهر شیراز بود که در در سال تحصیلی 97-1396، مشغول به تحصیل بودند و از بین آنها 385 نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و از طریق فرمول تعیین حجم نمونه مورگان و کرجسی، به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شده و در پژوهش مشارکت داده شدند. ابزار مطالعه، پرسشنامه محقق ساخته صلاحیتهای حرفه ای معلم بود و تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و شاخص های آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، واریانس، تحلیل عاملی تاییدی و آزمونT وابسته استفاده گردید. یافته ها: نتایج آزمون t وابسته نشان داد بین وضع موجود و مطلوب صلاحیتهای حرفه ای معلمان در هر سه صلاحیت مورد بررسی، تفاوت معناداری وجود دارد(05/0P≤) و به عبارتی برای رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله وجود دارد. نتیجه گیری: با نظر به نتایج اکتسابی از مطالعه حاضر که بیانگر عدم برخورداری معلمان از صلاحیتهای حرفه ای بود، ضروری است مواردی نظیر رعایت دقیق اصل شایسته محوری در گزینش معلمان، توجه به مولفه های رفاهی و معیشتی معلمان، برگزاری دوره های نوین ضمن خدمت، برگزاری کارگاه ها و جلسات آموزشیِ مشارکت محور، تدوین نظام جامع ارزیابی از فعالیتهای حرفه ای معلمان، انجام نظارت سازمان یافته و همچنین انجام اقدامات اصلاحی در این زمینه، مورد توجه قرار گیرد و بستر مناسبی در جهت ارتقا و توسعه صلاحیتهای حرفه ای معلمان، فراهم گردد.