آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده پس از بررسى معناى لغوى و اصطلاحى «سکولاریسم»، به بررسى زمینه‏هاى تاریخى ظهور اندیشه‏هاى سکولار در غرب مى‏پردازد. در بخش دیگر مقاله، شاخص‏هاى اساسى سکولاریسم، پیامدها و نتایج آن در جوامع سکولار و ارتباط سکولاریسم با اندیشه دینى مورد بحث قرار گرفته است.

متن

سکولاریسم از منظر لغت‏شناسى و اصطلاح‏شناسى:
مترجمان براى واژه «سکولاریسم» معادل‏هاى متعددى از قبیل «دنیویت و این جهانى»، «لادینى»، «عرفى شدن»، «جدا شدن دین از دنیا»، «غیر دینى شدن»، «اعتقاد به اصالت امور دنیوى»، «گیتى گرایى» یا «دنیاگرایى»، «دنیا مدارى»، «جدایى دین از سیاست» و... ذکر کرده‏اند که برخى از آنها ناظر به بُعد شناختى و بعضى دیگر ناظر به بُعد اجتماعى و سیاسى است. براى مثال گفته شده است: «سکولاریسم، برخلاف سکولاریزاسیون که یک پروسه و حادثه خارجى است، یک مسلک و طرز فکر و نگرش جهان‏بینى است که بشر را بى‏نیاز از ارزش‏هاى الهى و اخلاقى و معنویت و فضایل دینى و آموزه‏هاى وحیانى مى‏داند. سکولاریزه شدن دین یک پدیده و جریان است که در متن جامعه و واقعیت خارجى رخ مى‏دهد؛ اما سکولاریسم یک اندیشه و ایدئولوژى است و از جنس فکر و معنویت است و این دو را نباید با هم درآمیخت.» در یک جمع‏بندى اجمالى، ترجمه دقیق «سکولاریسم» در برخى دیدگاه‏ها عبارت است از: گیتى‏گرایى، این جهانى بودن، دنیامدارى، دنیا گرایى و طرفدارى از اصول دنیوى و عرفى.
سکولاریسم از منظر معرفت‏شناختى و تاریخى:
واژه «سکولاریسم» در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم در قرارداد «وستفالى» به کار رفت. در آن ایام، مقصود از این واژه توضیح این نکته بود که نهادها و سرزمین‏هایى که زیر سیطره کلیسا قرار داشت، از نظارت و حاکمیت کلیسا خارج شود و زیر سلطه اقتدار سیاسى غیر روحانى و نهادهاى عرفى دولتى و غیر کلیسایى برود.
سکولاریسم در غرب به دو صورت ظاهر شد:
1. به صورت الهى که جنبه‏هاى فردى و شخصى مذهب را پذیرفته، دین را دربُعد اخلاقى و معنوى و اُخروى خلاصه مى‏کرد و آن را تنها متعلق به جنبه درونى و روحى مى‏دانست و در نتیجه بین دین و جامعه و حکومت دیوار مى‏کشید.
2. به صورت الحادى که دین را از متن نیازهاى درونى و شخصى، در کنار امور اجتماعى و سیاسى، حذف مى‏کرد.
در مجموع مى‏توان شاخص‏هاى سکولاریسم را به شرح ذیل خلاصه کرد:
الف) حذف دین از متن حیات اجتماعى و سیاسى بشریت یا دنیایى دیدن و این جهانى شمردن زندگى بشرى؛
ب) نگرش مادى و ماتریالیستى به اخلاق؛
ج) بى‏نیازى از هدایت‏هاى وحیانى و اکتفا به هدایت عقل بشرى؛
د) تجددگرایى و نوگرایى افراطى یا مدرنیسم؛
ه) تکیه افراطى بر علوم تجربى یا تحصل‏گرایى پوزیتیویستى؛
و) تکیه بر عقلانیت ابزارى و فنى؛
ز) اباحى‏گرى و تساهل و تسامح در عرصه فکر و فعل و اعتقاد و اخلاق.
پیامدها و نتایج سکولاریسم:
غرب در فلسفه‏هاى نظرى و سیاسى خویش دچار یک تناقض شد و نتوانست بین دموکراسى و نقض آشکار حقوق بشر در کشورهاى مختلف، بین آزادى‏خواهى و جنگ‏هاى ویران‏گر سلطه‏جویانه، التیام و آشتى برقرار کند و نیز نتوانست با حکومت‏هاى بشرى و غیردینى، نیازهاى اساسى آدمیان را برآورده کند. اگرچه غرب با تسرى و توسعه اندیشه سکولاریستى به پیش مى‏رفت و فلسفه‏ها و مکاتب مختلفى را پشتوانه تئوریک این نظریه قرار مى‏داد، اما با بحران‏هاى فرهنگى یا بحران هویت در عالم فکر و اندیشه و اخلاق و تربیت روبه‏رو شد. از این رو، امروزه غرب در حال تحولى دوباره و تولدى جدید است و متفکران غربى به جاى مدرنیسم، از پُست مدرنیسم سخن مى‏گویند و گرایش به سنّت پیدا کرده‏اند. بزرگانى چون شووان، رنه گنون، تیتوس بورکهارت، هانرى کربن و ... از فقدان اخلاق و بحران معنویت رنج مى‏کشند. به قول اقبال لاهورى، غرب نیاز شدید به تفسیرى روحانى و معنوى از جهان، قانون الهى و روحانى و اخلاق الهى و روحانى دارد و نداى بازگشت به ایمان و معنویت راستین، بیان‏گر پناهندگى غربیان به مذهب و دیانت است و روزگار جدید غرب، روزگار وصل به اصل خویشتن و آشتى با فطرت است.
بنابراین، در یک دوباره‏نگرى مى‏توان پیامدهاى منفى سکولاریسم، نظیر بحران عقیدتى، اخلاقى و حکومتى را زمینه حدوث جریان پُست مدرنیسم دانست که رجعت به ارزش‏هاى انسانى و نوعى اخلاق و معنویت است.
سکولاریسم و روشنفکران ایرانى:
ریشه‏هاى تاریخى و فلسفى سکولاریزاسیون و سکولاریسم در ایران را مى‏توان به‏اختصار به شرح زیر فهرست کرد که عبارتند از:
الف) جهل به مبانى دینى و جامعیت اندیشه ناب اسلامى و عدم فهم بُعد اجتماعى و حکومتى دین؛
ب) جهل به مبانى سکولاریسم و عقلانیت ابزارى؛
ج) تفسیر ماتریالیستى و دیالکتیکى از دین و تفسیر انقلابى و سیاسى و اجتماعى از دین که به التقاط منتهى شده است؛
د) وابستگى‏هاى سیاسى به غرب و داشتن قصد و غرض سیاسى؛
ه) بشرى دانستن، تقدس‏زدایى، عصریت، تغییر و تحول معرفت دینى.
اندیشه دینى و سکولاریسم‏
داستان اندیشه دینى و سکولاریسم، داستان نسبت‏شناسى دین و فرهنگ و تمدن غربى است. درباره نسبت‏شناسى اندیشه دینى با سکولاریسم دو طرز تفکر وجود دارد:
الف) تباین و تفکیک بین اندیشه دینى با سکولاریسم به صورت مبنایى و اصیل؛
ب) ترابط بین این دو؛ به این معنا که سکولارپذیرى اندیشه دینى به عنوان بهترین راه‏حل در ایجاد وحدت بین دین و توسعه و دین و فن‏آورى جدید است.
گروه دوم در واقع به دین‏شناسى جامع نرسیده‏اند و در معرفت دینى آنها نقص جدّى وجود دارد؛ زیرا دین ناب اسلامى پاسخ‏گوى همه نیازهاى بشرى است؛ به شرط آن‏که اولاً دین را به‏درستى و به طور فراگیر فهم کنند و گوهر آن را بشناسند؛ ثانیاً فهم دینى ناب را بر پایه‏هاى کتاب و سنت قرار دهند و ثالثاً، با زبان زمان به القا و ابلاغ دین و معارف دینى بپردازند و مسأله‏شناسى و موضوع‏سنجى کنند.
اندیشه دینى با سکولاریسم در تضاد اصولى است اگر موارد ذیل در تحقیق ما نقش شاخص داشته باشند:
1. دین‏شناسى با روش قرآن و عترت؛
2. فهم نوین و هماهنگ با اقتضائات زمان و مکان، یا فهم پویا از دین، البته با روش جامع‏نگرانه دینى؛
3. غرب‏شناسى همه‏جانبه و برخورد گزینشى با فرهنگ و تمدن غربى و اعتقاد به توان‏مندى دین در تمدن‏سازى؛
4. اعتقاد و ارائه صحیح تئورى ولایت مطلقه فقه و فقیه با حکومت دینى؛
5 . زمان‏شناسى و اجتهاد دینى و گریز از غرب‏گرایى و غرب‏زدگى؛
6. تکیه بر خلاقیت و ابتکار و توانِ عناصر خودى در اکتشافات و اختراعات؛
7. فهم عمیق امامت و ولایت و رهبرى در اسلام؛
8 . تلاش عالمان در ارائه حکومت و سیاست، اقتصاد، جامعه‏شناسى اسلامى و... به دنیاى کنونى.
جام جم ، 15 و 17/5/80

تبلیغات