موانع و آسیبهای معرفتی تفسیر قرآن (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
شناخت موانع و آسیبهای تفسیر و پرهیز از آنها برای رسیدن به فهم صحیح قرآن ضروری است. از اینرو، پیشوایان معصوم درباره دامنگیر شدن آسیبهای تفسیر هشدار دادهاند. اندیشوران مسلمان نیز در این امر تحقیقاتی کردهاند؛ اما بررسی همهجانبه و دقیق آن، پژوهش بیشتری میطلبد. این تحقیق در پی شناخت و تحلیل همه این آسیبها و موانع است. در این مقاله آسیبهای تفسیری مربوط به ضعف معرفتی جستوجو و تحلیل شده است که عبارتند از: 1. تحمیل رأی خود به قرآن؛ 2. تفسیر بر اساس قرائت غیرواقعی آیات؛ 3. ملاک قرار دادن معانی کنونی واژگان قرآن، استفاده از منابع لغوی ضعیف و بسنده کردن به لغتنامهها؛ 4. بهره نگرفتن از قواعد علم صرف و نحو و نکات بلاغی؛ 5. استفاده نکردن از همه دلالتها: مطابقی، تضمنی، التزامی و...؛ 6. بیتوجهی به لایههای معنایی قرآن، یا باطن قرآن را یگانه مراد الهی دانستن و بیان معانی باطنی بیپایه برای قرآن؛ 7. تفسیر قرآن بر اساس دلیلهای عقلی غیرقطعی، یافتههای تجربی نامطمئن، یافتههای شخصی و شواهد نقلی غیرمتقن.متن
قرآن کریم نخستین و استوارترین منبع اسلام است و آمده تا هماره راهنمای انسانها به سعادت و راستی باشد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهبه مدد این کتاب الهی مردمان دوران جاهلیت را از کمند جهل و تاریکی رهانید و به نور توحید رساند. پیشرفت علمی و معنوی در پرتو بهرهمندی مسلمانان از فهم صحیح قرآن کریم و عمل به آن رخ نمود. فهم صحیح مسلمانان صدر اسلام از قرآن و عمل به آن، حاصل آشنایی آنان با قرائن و اسباب نزول آیات و درک حضور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و دریافت تفسیر درست آن حضرت از قرآن بوده است.2 به همین جهت، هنگامی این پیشرفت کند گردید و سپس عقبماندگی مسلمانان شروع شد که از یکسو، با گذر زمان و فاصله آنان از قرائن نزول آیات، بیشتر به تفسیر قرآن احساس نیاز کردند و از سوی دیگر، با رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهو مرجع قرار ندادن امامان معصوم علیهمالسلام در فهم قرآن و اداره جامعه، و به کار نگرفتن قواعد صحیح در فهم قرآن، دستشان از تفسیر معصوم و راهنمایی معصومان کوتاه شد. بر این پایه، برگشت به آن عزت اسلامی جز با فهم صحیح قرآن کریم و عمل به آن میسور نیست و برای رسیدن به فهم صحیح از این کتاب الهی، علاوه بر قواعد و شرایط لازم، شناخت موانع و آسیبهای تفسیر و دوری از آنها نیز ضروری است.
«تفسیر» از ماده «فسر»، به معنای بیان، توضیح3 و آشکار کردن4 است. با عنایت به اینکه در باب تفعیل مفهوم مبالغه نهفته است، تفسیر به معنای خوب آشکار کردن است.5 این واژه در قرآن کریم، تنها یک بار آن هم به همین معنای لغوی آمده است: «وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرا» (فرقان: 33)؛ برای تو مثلی
نیاوردند، مگر آنکهماحقرابانیکوترینبیانبرایتو آوردیم.
تفسیر در اصطلاح، گاهی یک علم تعریف میشود؛ چنانکه زرقانی گفته است: «تفسیر در اصطلاح دانشی است که از دلالت آیات قرآن بر مراد الهی بحث میکند.»6
گاه از واژه تفسیر تلاش فکری و علمی اراده شده است. گاهی نیز این واژه معنای حاصل مصدری آن یعنی حاصل عمل تفسیری مفسّران مراد است. کاربرد این واژه درباره بیانها، کتابها و مقالات تفسیری از این باب است.
در این نوشته مراد از تفسیر، تلاش فکری و علمی برای کشف مراد خداوند از آیات قرآن بر مبنای قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره و فهم است.7
مراد ما از آسیب، کژی و نادرستی است. بنابراین مقصود از آسیبشناسی تفسیر قرآن، شناخت و بیان کژفهمیها و لغزشگاههای تلاش علمی در فهم قرآن کریم است.
پیشینه و ضرورت آسیبشناسی تفسیر قرآن
مسئله آسیبهای فهم قرآن کریم و راههای پرهیز از آنها از کهنترین مسائل مربوط به قرآن و همزاد ابلاغ آن است. قرآن کریم در نکوهش کژفهمی آیات الهی میفرماید:8
«إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَفَمَن یُلْقَی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَم مَن یَأْتِی آمِنا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(فصلت: 40)؛ کسانی که در [فهم و ارائه] آیات ما کژ میروند بر ما پوشیده نیستند. آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که روز قیامت آسودهخاطر میآید؟ هر چه میخواهید بکنید که او به آنچه انجام میدهید بیناست.
در آیه 7 سوره آلعمران نیز خبر میدهد که قرآن کریم آیات محکم و متشابه دارد و بیماردلان با تمسک به تفسیر ناصحیح از آیات متشابه فتنهجویی میکنند:
«هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ»؛ اوست کسی که این کتاب [= قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم [= صریح و روشن] است، آنها اساس کتاباند و [پارهای] دیگر متشابهاتاند [که تأویلپذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنهجویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی میکنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و جانشینان معصوم آن حضرت علیهمالسلام در کنار سفارش به هدایتپذیری از قرآن کریم، همواره به فهم صحیح و دوری از کژفهمی از آن رهنون بودند و به مروجان فهم نادرست از قرآن در میان مردم اعتراض میکردند.9 حضرت علی علیهالسلام از قاضی زمان خود پرسیدند: آیا تو ناسخ و منسوخ [قرآن] را از یکدیگر باز میشناسی؟ پاسخ داد: نه. حضرت فرمودند: «خود و دیگران را نابود کردی.»10
پیشوایان معصوم حتی درباره دامنگیر شدن جامعه اسلامی به آسیبهای فهم قرآن در آینده هشدار دادهاند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«اکثر ما اخاف علی امتی من بعدی رجل یناول القرآن یضعه علی غیر موضعه»؛11 بیشتر نگرانی من درباره امتم از کسی است که به قرآن دست مییازد و آن را نادرست تفسیر میکند.
حضرت علی علیهالسلام نیز فرمودهاند:
بعد از من روزگاری بر شما خواهد رسید که... نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر قرآن نیست، اگر درست بخوانند و تفسیر کنند؛ و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند.12
مفسّران مسلمان نیز به این مسئله اهتمام داشته و در مقدّمه تفاسیر13 و به مناسبتهای مختلف از جمله در ذیل آیات مربوط به آسیب فهم قرآن، از آسیبشناسی تفسیر سخن گفتهاند. قرآنپژوهان نیز در آثار مستقل و در منابع مربوط به تفسیر قرآن، تاریخ تفسیر و گرایشها و روشهای تفسیر به از موانع و آسیبهای فهم قرآن کریم بحث کردهاند؛ آثار مستقل مانند الاتجاهات المنحرفة فی تفسیر القرآن نگارش محمّدحسین ذهبی و تفسیر به رأی نگارش آیتاللّه ناصر مکارم شیرازی. آثاری غیرمستقل که در ضمن آنها از آسیب فهم سخن آمده است مانند التفسیر و المفسرون نگارش محمّدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب به قلم آیتاللّه محمّدهادی معرفت، و اصول التفسیر و قواعده از خالد عبدالرحمن العک، برخی مقالات14 و... لکن با این همه، جای تحقق جدی و جامع به زبان فارسی، در این باب همچنان خالی است.
اهمیت و ضرورت بحث از آسیب تفسیر قرآن، همطراز اهمیت بهرهمندی و هدایتپذیری از این وحی خداوندی است که هدف نزول آن میباشد؛ زیرا اولاً، بهرهمندی از هدایت قرآن و درمان دردهای فردی و اجتماعی خود با آن، جز در سایه عمل به فهم صحیح از آن فراهم نمیآید؛ ثانیا، فهم قرآن همانند فهم هر متن دیگر (وحیانی و غیروحیانی) ضابطهمند و دارای قواعدی است که باید آنها را رعایت کرد و موانع و آسیبهایی دارد که باید از آنها پرهیز کرد.15 اضافه بر اینکه قرآن کریم ویژگیهایی دارد که سبب شده است، فهم صحیح آن نیازمند شرایط بیشتری باشد و در نتیجه رعایت نکردن قواعد ضروری و نداشتن شرایط لازم و نیز برخی عوامل دیگر کژفهمیهای فزونتری دامنگیر مفسّران آن شود. برخی از آن ویژگیها و شرایط عبارتاند از: داشتن معارف گسترده و متعالی در قالب واژگان محدود بشری؛16 آمیختگی مطالب آن؛17 فاصله زمانی ما با زمان نزول آن، در نتیجه از بین رفتن پارهای از قرائن و قابل حملبودنبرمعنی مختلف. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوا علی احسن الوجوه»؛18 قرآن وجوه معنایی گوناگونی را میپذیرد، بهترین وجه را برای آن بیان کنید.
بنابراین، شناخت موانع و آسیبهای فهم قرآن و راههای پرهیز از آنها ضروی و بسیار مهم است؛ به ویژه اینکه به علت جایگاه والای قرآن کریم در میان مسلمانان، افراد و گروههای مذهبی و فکری، گاه باورهای غلط خود را به قرآن کریم مستند میکنند و زمامداران جوامع اسلامی نیز با استفادههای سیاسی از کژفهمی در باب برخی مفاهیم قرآنی مانند قضا و قَدَر سلطه ناحق خویش را توجیه کرده و موجب عقبماندگی مسلمانان شدهاند.19 از سوی دیگر نیز مخالفان اسلام در مواردی با تمسک به فهم ناصحیح از قرآن به آن طعن میزنند.
آسیبشناسی فهم قرآن کریم ـ با مشخص کردن موانع و آسیبهای فهم قرآن کریم و راههای پرهیز از آن ـ علاوه بر تفسیر، به تمام علومی که از قرآن کریم بهره میبرند خدمت میرساند.
چنانکه گذشت تحقیقات موجود درباره این مسئله کافی و همهجانبه نیست و بحث دقیق جامع در اینباره ضروری است.
آسیبهای معرفتی تفسیر قرآن
آسیبهای فهم قرآن را بر اساس معیارهای مختلف، مانند قابل مهار یا غیرقابل مهار بودن، آگاهانه یا ناآگاهانه بودن، پیشینی یا پسینی بودن، و عمومی یا ویژه قرآن بودن میتوان بر چند گونه دستهبندی کرد. در این نوشته ملاک تقسیم آسیبها منشأ آن است. عوامل مختلف سبب آسیب در فهم قرآن کریم میشود؛ مانند حسگرایی، علمزدگی، و تعصب بیمورد. این عوامل را میتوان بر اساس یکی از ابعاد مختلف انسان به عوامل معرفتی، عوامل باوری، عوامل گرایشی و عوامل اخلاقی تقسیم کرد. بنابراین، آسیبهای فهم قرآن کریم به آسیبهای معرفتی، آسیبهای باوری، آسیبهای گرایشی و آسیبهای اخلاقی دستهبندی میشود. در این مقاله تنها آسیبهای معرفتی بررسی میشود. مراد از آسیبهای معرفتی آن دسته از آسیبهاست که منشأ آن، نبود دانش کافی و لازم برای فهم آیات قرآن کریم است. این دسته موانع و آسیبها عبارتاند از:
1. تفسیر به رأی
تفسیر به رأی مهمترین آسیب در تفسیر قرآن کریم است. به همین جهت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلامدر مورد قرآن کریم بیش از هر چیزی از تفسیر به رأی نگران بوده و درباره آن هشدار دادهاند. برای نمونه به چند روایت اشاره میکنیم. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«من قال فی القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار»؛20 کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند جایگاه خود را در آتش [جهنم ]آماده کند.
نیز آن حضرت فرمودهاند: کسی که قرآن را تفسیر به رأی میکند، حتی اگر به معنای واقعی نیز دست یازد، خطا کرده است: «من قال فی القرآن برأیه فأصاب فلقد أخطأ.»21
از اینکه روایات میگوید اگر تفسیر به رأی به واقع هم برسد خطاست برمیآید که ممکن است معنای مورد نظر مفسّر فینفسه صحیح باشد، ولی قرآن بر آن دلالتی نداشته باشد که خطا در استدلال است، نه در مدلول. نیز احتمال دارد معنای مراد مفسّر فینفسه خطا و باطل باشد که در این صورت، هم خطا در استدلال است و هم خط7ا در مدلول.
آثار منفی تفسیر به رأی به قدری است که در روایات کفر شمرده شده است. طبق نقل صحیح22 خداوند در حدیث قدسی به حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی»؛23 کسی که کلام مرا تفسیر به رأی کند، به من ایمان نیاورده است.
واژه «رأی» یعنی اعتقاد، اجتهاد و نظریه24 و تفسیر به رأی تفسیر قرآن کریم به یکی از دو شکل ذیل است که فقط شکل نخست آسیب معرفتی خواهد بود:25
1. تفسیر قرآن کریم به حدس و گمان و بدون بهرهمندی از شرایط لازم و بدون استفاده از ابزار و علوم لازم برای تفسیر. بر این اساس حتی تفسیر قرآن کریم تنها با استفاده از ابزار فهم کلام بشری نیز تفسیر به رأی خواهد بود.26
2. تفسیر قرآن بر طبق مذهب و مسلک و عقیده خود برای تأیید آن؛ یعنی تحمیل نظر خود بر قرآن کریم.
2. تفسیر قرآن بر اساس قرائت غیرواقعی
از جمله آسیبهای تفسیر قرآن کریم این است که مفسّر نتواند قرائت واقعی قرآن کریم را به دست آورد و طبق آن قرآن کریم را تفسیر کند. منشأ این آسیب آن است که به رغم وجود حافظان فراوان و اهتمام و تلاوت فراوان مسلمانان، بر اثر عواملی مانند ابتدایی بودن خط، خالی بودن آن از نقطه و حرکات، تأثیر لهجه، تحکیم رأی و اجتهاد27 و عوامل دیگر قرائتهای متعدد برای قرآن کریم به دست روایان درست شد.28 منابع تاریخی، روایی و علوم قرآنی نیز قرائتهای مختلف برای برخی کلمات قرآن کریم نقل میکند29 که پارهای از این اختلاف قرائت ـ گرچه اندک ـ در تفسیر تأثیر دارد. مانند قرائت «بضنین» به معنای «ببخیل» و «بظنین» به معنای «بمتّهم» در آیه شریفه «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»(تکویر: 24)30 این در حالی است که طبق روایات، قرآن کریم به یک قرائت نازل شده است. امام باقر علیهالسلامدر اینباره میفرمایند:
«ان القرآن واحد نزل من عند واحد و لکن الاختلاف یجی من قبل الرواة»؛31 قرآن یکی بیش نیست و اختلافات بر سر قرائت آن ازجانب راویان [قاریان] صورت گرفته است.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز قرآن را به یک قرائت برای مردم خواندهاند.32 مفسّر باید قرآن کریم را طبق قرائت واقعی قرائت و تفسیر کند.33
برخی به اشتباه میپندارند طبق هریک از هفت قرائتی34 که ابوبکربن مجاهد در اوایل قرن چهارم، از میان قرائات برگزید، میتوان قرآن کریم را تفسیر کرد. مثلاً در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ... .» (مائده: 6) «لام» در «ارجلکم» را شماری از قاریان هفتگانه به کسر و عدهای به فتح قرائت کردهاند. ابن جریر طبری هر دو قرائت را پذیرفته و گفته است باید در وضوء پاها را هم شست که با این کار شستوشو و مسح انجام میگیرد که هر کدام لازمه یک قرائت از آیه شریفه است.35
کسانی در دفاع از کار ابن مجاهد تألیفاتی نوشته36 و برای اثبات حجیت این قرائتهای هفتگانه، به روایت مشهوری تمسک کردهاند37 که با عبارتهای گوناگون38 اشاره دارد قرآن کریم بر هفت حرف را نازل شده است. ایشان «حرف» در این روایات را به معنای قرائت گرفتهاند. از جمله این روایات:
«انزل القرآن علی سبعة احرف»؛39 قرآن به هفت حرف نازل شده است.
در مقابل بسیاری از بزرگان شتابزدگی و نااستواری ابن مجاهد را در انتخاب قرائات سبع، به شدت نکوهش کردهاند.40 علاوه بر متواتر نبودن این احادیث،41 چنین تطبیقی نیز درست نیست42 و این روایت هیچ دلالتی بر رسمیت و صحت قرائات هفتگانه ندارد؛43 زیرا اولاً، حرف در آنها به معنای قرائت نیست.44 ثانیا، روایات دیگری با این مضمون، نزول قرآن بر دو و چهار حرف را مطرح میکند.45 ثالثا، قرائات منحصر در هفت نیست و بعد از مدتی سه قاری دیگر46 به هفت قاری افزوده شد و شمار آنها به ده نفر رسید.47 دوباره پس گذشت زمانی، چهار قاری نیز افزوده شد48 و در مجموع چهارده قرائت معروف شدند که هریک از این قرائات را دو راوی روایت کرده است. بدین ترتیب، مجموع قرائت متداول به بیست و هشت قرائت میرسد.
بنابراین با عنایت به نبود دلیلی بر رسمیت این قرائات و متواتر نبودن آنها49 به رغم ضرورت متواتر بودن قرآن،50 ثابت میشود هیچیک از این قرائات بماهو قرائت معتبر نیست،51 و نمیتوان طبق آن قرآن را تفسیر کرد؛ مگر ثابت شود همان قرائتی است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیان فرمودهاند.
3. خطا در فهم صحیح و دقیق واژگان
بیشک واژگان برای معنایی وضع شدهاند و هر کلمهای از معنای خاصی حکایت میکند که بر اثر وضع52 و قرارداد به آن، وابستگی یافته است. وضع، عاملی غیرشخصی53 و مورد قبول همگان است. آیات قرآن ترکیبی از واژگان و درک روشن از آنها بخشی از فرآیند فهم صحیح قرآن کریم است. با عنایت به اینکه مخاطبان نخستین قرآن کریم مردم صدر اسلاماند و علیالقاعده آنان میبایست مراد الهی را از آیات درک کنند، لازم است معنای واژگان در زمان نزول به دست آید. بنابراین اگر مفسّر به معنای دقیق واژگان در زمان نزول دست نیابد، فهم درستی از آیات قرآن کریم نخواهد داشت. این ناکامی در فهم دقیق مراد الهی از آیات قرآن کریم از عواملی سرچشمه میگیرد:
1. ملاک قرار گرفتن معنای کنونی واژهها: قرآن کریم به زبان لغت عرب صدر اسلام نازل شده است تا برای آنان قابل فهم باشد؛ ولی با گذر زمان، برخی از واژگان قرآن کریم معنا و کاربردی جدید و مفتاوت از گذشته یافته است. بنابراین، اگر مفسّر در تفسیر قرآن کریم به معانی متبادر کنونی بسنده کند، تفسیرش دچار آسیب خواهد شد و ممکن است در مواردی نتواند به مراد الهی از آیات قرآن کریم برسد. برای نمونه، برخی فرهنگها واژه «توفّی» را «میراندن» معنا کردهاند؛54 در حالی که به معنای «کامل گرفتن» است که یکی از مصادیق آن، میراندن میباشد و مصداق دیگر آن در قرآن کریم «برگرفتن» است. مثلاً میفرماید:
«إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ»(آلعمران: 55)؛ [یاد کن] هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی! من تو را برمیگیرم و به سوی خویش بالا میبرم.
2. اخذ معانی واژگان از واژهنامههای ضعیف و متأخر: یکی از راههای دستیابی به معانی واژههای قرآن کریم، رجوع به کتابهای واژهشناسی است. در این کار جستوجوی معانی واژگان قرآن کریم از منابع ضعیف و متأخر درست نیست؛ زیرا منبع ضعیف ممکن است، معانی اصلی و کاربردهای دقیق را نتواند به دست آورد و منبع متأخر ممکن است به بیان معانی و کاربردهای کنونی اکتفا کند و معانی زمان نزول واژگان را بیان نکند که بسنده کردن به جستوجوی معانی واژگان در آنها فهم قرآن کریم را دچار آسیب میکند.
3. بسنده کردن به منابع لغوی: علاوه بر پرهیز از رجوع به لغتنامههای ضعیف و متأخر، بسنده کردن به منابغ لغوی نیز درست نیست و باید به متون نثر و شعر زمان جاهلیت و صدر اسلام نیز مراجعه کرد؛ به ویژه به روایات پیشوایان معصوم که جزئی از فرهنگ مردم آن زمان است، وانگهی آن بزرگواران مبیّن و مفسّر قرآن نیز هستند. برای نمونه از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که در آیه «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ...» (توبه: 112) مراد از «السائحون» روزهداراناند؛55 ولی در منابع واژهنامهها این معنا بیان نشده است. حال اگر مفسّر به یافتن معنای این واژه در لغتنامه بسنده کند به مرادالهی نخواهد رسید.
4. غفلت از کاربردهای قرآنی واژگان: یکی از راههای پی بردن به معانی واژگان قرآن کریم، بررسی موارد استعمال آنها در خود این کتاب الهی است که غفلت از آن، تفسیر را دچار آسیب میکند؛ زیرا برخی از واژگان قرآنی چندین معنا و کاربرد لغوی دارد که قرآن یکی از آن معانی را اراده کرده یا آن واژه را در معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گستردهتر از معنای لغوی به کار برده است؛ مانند واژه «کتاب» و «امّه». البته باید توجه داشت که بسنده کردن به بررسی کاربردهای قرآنی یک واژه برای رسیدن به تنها معنای موردنظر الهی کفایت نمیکند و فهم را دچار آسیب مینماید، بلکه باید تمام قراین متصل و منفصل را در نظر گرفت؛ چراکه برخی واژگان چندین معنا دارد و در هر یک از کاربردهایی متعدد قرآنی یکی از آن معانی مراد است.56 مثلاً واژه «ظن» به دو معنای گمان و یقین است که در آیه «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» به دلیلاینکهباخاشعینآمده،بهمعناییقیناست.
4. خطا در بهرهگیری از علوم ادبی و بلاغی
قرآن کریم به زبان عربی نازل شده است و در زبان عربی همانند هر زبان دیگری ساختها و قالبهای ترکیبی واژگان در ضمن جملهها و جملهها در داخل عبارات معانی خاص خود را دارند. ناآگاهی مفسّر از معانی ساختهای گوناگون صرفی و ابواب مختلف افعال و ناتوانی وی از تشخیص ساخت معنایی واژگان و باب فعلهای به کار رفته در آیات، او را در فهم صحیح مراد الهی از آیات ناکام خواهد گذاشت. اگر مفسّر نداند که اسم فاعل بر کننده کار، صفت مشبه بر ثبوت و صیغه مبالغه بر تکثر و بزرگنمایی و... دلالت دارد یا نتواند تشخیص دهد آنچه در آیه آمده اسم فاعل یا صفت مشبه یا... است به فهم صحیحی از آیه دست نمییابد. همچنین اگر مفسّر نتواند تشخیص دهد فعل به کار رفته در آیه، ثلاثی، رباعی یا خماسی و مجرد یا مزید است، یا به معانی هر یک از بابها ناآگاه باشد، در آیات دارای فعل، مراد واقعی خداوند را که هدف از تفسیر است نمیتواند کشف کند. این قسم آسیب از چند امر سرچشمه میگیرد:
1. بهره نگرفتن صحیح از قواعد علم صرف: ناآشنایی با قواعد دانش صرف یا بهره نگرفتن از آن در تفسیر، مفسّر را دچار خطا در فهم مراد الهی از آیات میکند. برای نمونه، برخی واژه «امام» را در آیه شریفه «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ... .» (اسراء: 71) جمع امّ به معنای مادر شمرده و گفتهاند: مردم روز قیامت با مادرانشان خوانده میشوند.57 حال آنکه امام مفرد و به معنای پیشواست. همچنین عدهای از مفسّران «خلیلاً» را در آیه «وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً» (نساء: 125) از ریشه «خُله» به معنای محبت دانسته و آن را دوست معنا کردهاند58 و کسانی آن را از ماده «خَله» گرفته و آن را نیازمند معنا کردهاند59 که یقینا یکی از آنها مراد است.
برخی پنداشتهاند که بهرهمندی از علم لغت و نحو مفسّر را از دانش صرف بینیاز میکند،60 حال آنکه دانش لغت، تنها معنای ماده را و دانش نحو هیئت ترکیبات کلمه را بیان میکند؛ ولی علم صرف ساختهای مختلف یک ماده را مشخص میسازد.
2. بهره نگرفتن درست از قواعد علم نحو: با عنایت به اینکه قرآن کریم از بلاغت و فصاحت بالایی برخوردار است و یکی از ملاکهای فصاحت و بلاغت موافقت با قواعد عربی میباشد، نباید قرآن را به گونهای تفسیر کرد که بر خلاف قواعد مسلم عربی باشد. این امر در صورتی ممکن است که مفسّر با قواعد عربی کاملاً آشنا باشد. به ویژه اینکه از قرآن کریم با قرائتهای مختلف بیان شده که برخی خلاف قواعد عربی است و همین امر میتواند دلیل بر نادرستی آن باشد. برای نمونه ـ چنانکه گذشت ـ در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ...» (مائده: 6) برخی به نادرست «ارجلکم» را بر «ایدیکم» عطف گرفته و شستن پاها در وضو را لازم دانستهاند؛ حال آنکه «ارجلکم» به «برؤسکم» عطف شده است.61 محمّدجواد بلاغی بر زمخشری خرده گرفته است که وی مواردی را که «لا» بر حرف قسم وارد میشود با جایی که بر سر فعل قسم میآید، خلط کرده است.62
3. بیتوجهی به نکات بلاغی: قرآن کریم در مواردی به جهت اهمیت مسئله آن را با تأکید آورده است، مانند «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر: 9) یا برای بیان اختصاص تقدیم و تأخیر را به کار برده است، مانند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»(حمد: 5) و برای نشان دادن مبالغه از استعاره مانند «وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبا» (مریم: 4) و تشبیه استفاده کرده است. ناآشنایی مفسّر با قواعد بلاغی یا بیتوجهی به نکات بلاغی قرآن کریم، وی را از رسیدن به ظرافتهای اینگونه آیات بازمیدارد. برای نمونه چنانکه زمخشری اشاره دارد63 بهره نداشتن برخی از مفسّران از علم بیان سبب شده است که در تفسیر آیاتی مانند «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامت: 22ـ23)، «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» (طه: 5)،64«یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(فتح: 10) به نکات بلاغی توجه نکنند و دچار اشتباه شوند و با حمل ید و عرش بر معنای ظاهری، برای خداوند صفات جسمانی معتقد شوند.65
5. ضعف استنطاق
با عنایت به اینکه قرآن کریم به زبان مردم و بیان آشکار نازل شده، معنای موردنظر خود را بر اساس اصول عقلایی محاوره بیان کرده است. بنابراین باید از انواع دلالتهای وضعی و عقلی سخن در استنطاق قرآن کریم بهره گرفت.66 این دلالتها عبارتاند از:
1. دلالت مطابقی، یعنی دلالت لفظ بر تمام آنچه وضع شده است.
2. دلالت تضمنی، یعنی دلالت لفظ بر بخشی از معنایی که برای آن وضع شده است.
3. دلالت التزامی یعنی دلالت لفظ بر معنایی که لفظ برای آن وضع نشده ولی لازمه معنای موضوع له لفظ است.67
4. دلالت اقتضا یعنی دلالت کلام بر معنایی که لفظی در کلام بر آن وضع نشده است؛ ولی صحت عقلی یا شرعی یا لغوی کلام وابسته به آن است.
5. دلالت تنبیه یعنی دلالت کلام بر معنایی که لازمه سخن است و از قرینه موجود در کلام استفاده میشود.
6. دلالت اشاره یعنی دلالت بر لوازم بین به معنای اعم68 که علاوه بر تصور مدلول آن، معنای لازم نیز باید تصور شود و لوازم غیر بین که علاوه بر تصور مدلول و معنای لازم آن اقامه برهان نیز ضروری است. این قسم دلالت از نوع دلالت عقلی کلام است نه دلالت وضعی.
7. دلالت مفهومی (در مقابل منطوقی)؛ یعنی دلالت کلام بر معنای غیر از موضوعله که از قید یا شرط موجود در کلام استفاده میشود.69
تمام این دلالتها معتبر و مورد توجه خداوند در آیات قرآن کریم است. اگر مفسّر به غلط باور نداشته باشد که این نوع دلالتهای آیات قرآن نیز مراد است یا در تفسیر به این دلالتها توجه نکند یا نتواند معانی حاصل از این دلالتها را با تدبر و تلاش دریابد و تنها به کشف و بیان معنای مطابقی آیات بسنده کند، در تفسیرش راه به خطا میرود و از بخشی از معارف قرآن کریم بیبهره خواهد ماند. به چند نمونه آیات اشاره میشود:
1. در تفسیر آیه«الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (حمد: 2) کسی که تنها صفت «صاحب اختیار جهان بودن» را برای خدا که دلالت مطابقی آیه است، استفاده میکند، بینصیب میماند از اینکه آیه شریفه با دلالت تضمنی بر صاحب اختیار بودن خدا نسبت به تکتک مخلوقات و با دلالت التزامی اشاری بر توحید ربوبی نیز دلالت دارد.
2. در آیه «وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده: 2) با عنایت به دلالتها معلوم میشود که علاوه بر جواز صید در بیرون از حالت احرام، بر حرمت آن در حالت احرام نیز دلالت دارد.
3. در مورد آیه «وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا» (یوسف: 82) بیتوجهی به دلالتهای متعدد سبب میشود که مفسّر نفهمد مراد آیه پرسش از اهل آن آبادی است و دچار این شبهه خواهد شد که مگر میتوان از آبادی مطلبی پرسید.
4. غفلت از دلالتها مفسّر را بازمیدارد از اینکه بفهمد آیه «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ» (اسراء: 23) بر جایز نبودن زدن و ناسزا گفتن به پدر و مادر نیز دلالت دارد.
6. بیتوجهی به لایههای باطنی قرآن کریم
بیشک یکی از ویژگیهای قرآن کریم این است که افزون بر آنچه از ظاهر واژگان و معانی لغوی آن استفاده میشود، معانی ژرف و پنهانتری نیز در نهان دارد که باطن آن است.
قرآن کریم واژه «بطن» یا «باطن» را درباره خود به صراحت به کار نبرده است؛ ولی از برخی آیات70 با ضمیمه روایت یا مقدمات دیگری، برمیآید که احکام و معارف قرآن منحصر نیست در آنچه از ظاهر استفاده میشود. تعداد روایات مربوط به بطن داشتن قرآن در منابع روایی شیعه و اهلسنّت در حد تواتر معنوی است71 که ما را از بررسی سندی روایات بینیاز میکند.72 در زیر به چند نمونه اشاره میشود:
1. حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
اِنّی سَمِعْتُ رَسولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ: «لِیْسَ مِنَ القُرآنِ آیَةٌ اِلّا وَ لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنُ»؛73 از حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم که میفرمود: «آیهای از قرآن نیست، مگر برای آن ظاهر و باطنی است.»
2. امام باقر علیهالسلام میفرمایند:
«اِنَّ لِلْقُرآنِ بَطْنا وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهْ ظَهْر وَ لِلظْهرِ ظَهْرٌ»؛74 برای قرآن باطنیاست و برایباطن، باطنی دیگر و قرآن ظاهری دارد و ظاهرش ظاهری دیگر.
بنابراین، قرآن کریم معارف نهفته در ورای ظاهر و باطنی دارد و دانش ظاهر و باطن قرآن در همه سطحها تنها در اختیار آنان است. برخی مراتب باطن قرآن را جز پیامبر و امامان علیهمالسلام کسی نمیداند. امام باقر علیهالسلامفرمودهاند:
«ما یستطیع احدٌ اَن یَدّعی اَن عنده جمیعَ القرآنِ کلَّه ظاهَره و باطنَه غیرَ الاوصیاءِ»؛75 جز اوصیا [جانشینان پیامبر ]کسی نمیتواند مدعی شود دانش تمام قرآن [ظاهر و باطن ]را نزد خود دارد.
بر این اساس، برای درک مراتب بالای معانی باطنی قرآن باید به معلمان قرآن یعنی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امام معصوم علیهالسلامرجوع کرد و تنها برخی از مراتب پایین معانی باطنی قرآن برای افراد عادی قابل دسترسی است.76
درباره فهم معانی باطنی قرآن کریم دو گونه آسیب ممکن است پیش بیاید: یکی آسیبی که دامنگیر ناباوران به باطن قرآن کریم میشود و آن، بینصیبی از بخشی از معارف باطنی قرآن است که در روایات معتبر آمده است. مثلاً محمّدحسین ذهبی بدون دلیل بر شیعه که با بهرهگیری از روایات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلاممعانی بطنی برخی آیات را بیان کرده است خرده میگیرد که برای آیاتی از قرآن کریم معانیای آوردهاند که از آنها برنمیآید.77 دیگری آسیبهایی که برای باورمندان به باطن برای قرآن کریم ممکن است رخ دهد، مانند تنها مراد الهی دانستن باطن قرآن مثل آنچه باطنیه معتقدند،78 و نیز بیان معانی باطنی برای قرآن کریم بدون دلیل معتبر.
7. استناد به قرائن نامعتبر
مفسّر باید بکوشد در تفسیر قرآن کریم از امور قطعی یا حداقل اطمینانآور و مورد اعتماد عقلا بهره بگیرد.79
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار.»80
با توجه به اینکه مجاری عادی فهم بشر با کمی تسامح عبارتاند از: عقل؛ تجربه درونی و بیرونی؛ و نقل، این نوع آسیب ممکن است در استفاده از موارد ذیل باشد که طبق بیان علّامه طباطبائی تمام آنها در حقیقت تطبیق است نه تفسیر.81
1. تفسیر قرآن بر اساس دلیل عقلی و فلسفی غیرقطعی، آنجا که برخی فیلسوفان ظاهر آیات قرآن را خلاف آرای فلسفی خود دیدهاند؛ مانند تفسیر عرش در آیه «وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ»(حاقه: 17) به فلک نهم یعنی فلکالافلاک طبق دیدگاه مشّائین.82 البته باید توجه داشت که بیشک یکی از منابع یا قرائن تقسیر، یافتههای قطعی عقلی و بدیهی است؛ حتی گاه با استناد به آن، مراد جدی خداوند از آیه را غیر از مراد استعمالی آن بدانیم و از ظاهر آیه دست برمیداریم؛ مانند آیاتی که در ظاهر ممکن است بر جسمانی بودن ذات خدای متعال دلالت کند، مثل «وَجَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفّا صَفّا» (فجر: 22) و این مسئله با آنچه بیان شد در تنافی نیست.
2. تفسیر قرآن کریم بر اساس یافتههای تجربی غیراطمینانآور، مانند کار طنطاوی در تفسیر الجواهر برای اثبات جامعیت قرآن کریم در مورد تمام علوم که شمار اندکی نیز کم و بیش این روش را پی گرفتهاند؛83 از این جمله است: تفسیر «ابابیل» (پرندگان مأمور از بین بردن اصحاب فیل) در سوره فیل به «آبله» و تفسیر «مارج» در آیه «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِن نَّارٍ»(الرحمن: 15) به نور مرکب از هفت رنگ84 و تفسیر شکافته شدن غیرعادی دریا برای عبور بنیاسرائیل از آن85 به جزر و مد86 یا توجیه شفای بیماران به دست حضرت عیسی علیهالسلام87 به نیروی متمرکز در انسان مانند هیپنوتیزم و تفسیر جریان زنده شدن مرده با زدن گوشت قربانی که در آیات 72 و 73 بقره به آن اشاره شده است، به زنده شدن انسان با احکام الهی، مانند قصاص88 یا به احضار روح برای پرسیدن اسم قاتل.89
حتی برخی از این افراد به دلیل اعتماد بیش از حد به یافتههای تجربی، آیات مربوط به معجزات را که با تجربه غیرقابل تفسیرند، مجازی و استعاری میدانند و باور به معجزه را نه امری خارقالعاده، بلکه اعتقادی خرافی میشمارند.90
آشکار است که از یافتههای تجربی که به حد اطمینان رسیده است میتوان در تفسیر استفاده کرد، مانند گردش زمین به دور خورشید، منتها نباید آن را تفسیر قطعی شمرد.
3. تفسیر قرآن با یافتههای درونی و عرفان؛ مانند تفسیر «والضحی و...» به اینکه مراد از روز و شب کشف حجاب است و کشف حجاب نشان لطف و قهر.91 یا مثلاً در تفسیر آیه «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»(شعراء: 80) گفته شده است مراد این است که هرگاه بی او به سوی غیر او حرکت کنم، خدا مرا حفظ میکند و هرگاه به شهوت دنیا میل کنم، او مرا بازمیدارد.92 و تأویل شفای بیمار و زنده کردن مرده به دست حضرت عیسی علیهالسلام به شفا از بیماری نادانی و زنده کردن مرده به احیای معنوی از طریق آگاه کردن به حق93 و تفسیر آیه «خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»(بقره: 7) به اینکه بر دل آنان مهر زدم تا جایی برای غیر من نباشد و بر گوششان مهر زدم تا سخنی جز از من نشنوند و بر چشمانشان پردهای است از عظمتم هنگام مشاهده تا غیر من را نبینند.94
البته باید توجه داشت که تفسیر باطن آیات برای دیگران،درصورتیحجتاستکهمستندبهکلاممعصومباشد.
4. تفسیر قرآن به شواهد نقلی غیرقطعی، مانند استفاده از منابع تاریخی ضعیف در بیان شأن نزول آیات یا تمسک به روایات ضعیف.
نتیجهگیری
1. شناسایی آسیبهای تفسیر و دوری از آنها ضروری است.
2. مسئله مواضع و آسیبهای تفسیر مورد توجه ائمّه اطهار علیهمالسلام و اندیشمندان بوده است.
3. آسیبهای تفسیری به چهار قسم معرفتی، گرایشی، باوری و اخلاقی قابل تقسیم است.
4. موانع و آسیبهای معرفتی تفسیر عبارتند از: 1. تفسیر به رأی؛ 2. تفسیر بر اساس قرائت غیرواقعی؛ 3. خطا در فهم معنای دقیق واژگان؛ 4. بهره نگرفتن صحیح از قواعد علم صرف و نحو و علوم بلاغی؛ 5. ضعف استنطاق؛ 6. بیتوجهی به لایههای باطنی قرآن کریم و باطن قرآن را یگانه مراد الهی دانستن؛ 7. استناد به قرائن نامعتبر.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 عضو هیئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره. دریافت: 21/879ـ پذیرش: 27/12/87.
2 چنانکه به اعتراف برخى از دانشمندان غیرمسلمان، جامعه اسلامى طى پنج قرن، از نظر علم و فرهنگ صدرنشین ملتها و از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، اخلاق نیک، و سطح زندگانى، پیشتاز جهان بود. ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران، ج 4، ص 432.
گوستاو لوبون گوید: «تقریبا حدود 5 الى 6 قرن، تنها کتابهاى علمى که در دانشگاههاى اروپا تدریس مىشد، همان کتابهایى بود که از زبانهاى عربى به لاتین ترجمه شده بود.» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، ص 77.)
3ـ «فسر» کلمة واحد تدل على بیان شىء و ایضاحه. احمدبن فارس، معجم مقاییساللغة، ماده «فسر».
4ـ الفسر کشف المغطى. ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر».
5ـ احمدبن محمّد مقرّى الفیّومى، المصباح المنیر، ماده «فسر».
6ـ محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان فى علومالقرآن، ج 2، ص 3.
7ـ این تعریف جامع و مانع است. ر.ک: علىاکبر بابایى و همکاران، روششناسى تفسیر، ص 23. از تفسیر به این معنا تعریفهاى دیگرى نیز ارائه شده است؛ از جمله: «کشف مراد از لفظ»، فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 26؛ «بیان معانى آیات قرآنى و مقاصد و مدالیل آن»، سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 7 و «آشکار کردن مراد خداوند متعال از کتاب عزیز او»، سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، ص 39.
8ـ در اینباره ر.ک: فضلبن حسن طبرسى، جوامع الجامع، ج 4، ص 483 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 17، ص 422.
9ـ جلالالدین سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149.
10ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 110 / جلالالدین سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149.
11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 112.
12ـ نهجالبلاغه، خ 147.
13ـ براى نمونه ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، مقدّمه.
14ـ مقالاتى نیز در این باب نگارش شده است مانند: غلامعلى عزیزىکیا، «نگاهى به آسیبهاى فهم قرآن»، معرفت 26، ص 27ـ36 / علىمحمّد قاسمى، «آسیبشناسى فهم قرآن از منظر اهلبیت علیهمالسلام»، معرفت 71، ص 57ـ69.
15ـ کژفهمى متون وحیانى منحصر به قرآن کریم نیست و سابقهاى دیرینه دارد. قرآن کریم در مورد کژفهمى اهل کتاب از تورات مىفرماید: «یُحرّفونَ الکَلمَ عَن مواضعه» نساء: 46 و نیز مائده: 13ـ14.
16ـ ر.ک: بدرالدین زرکشى، البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 14.
17ـ جابر از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند: «لیس شىء أبعد من عقول الرجال منه. إن الایة لتنزل أولها فى شىء و أوسطها فى شىء و آخرها فى شىء.» سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 87.
18ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 1، ص 40 / علىبن عمر دارقطنى، سنن الدارقطنى، ج 4، ص 82 / محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 1، ص 36.
19ـ ر.ک: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1 انسان و سرنوشت، ص 375ـ443.
20ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 4 / احمدبن شعیب نسائى، السنن الکبرى، ج 5، ص 31، ح 8085 / حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 16، ح 2985؛ ج 10، ص 222.
21ـ جلالالدین سیوطى، جامع الصغیر، ج 2، ص 62.
22ـ ابوطالب تحلیل، معجم الثقات، ص 5، 45، 79، 118، 379، 526 و 793.
23ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 18، ص 137.
24ـ ابن منظور، لسانالعرب، ج 14، ص 300، ماده «رأى».
25ـ محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 1، ص 36 / مصطفى عبداللّه کاتب حلبى حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 434 / محمّدهادى معرفت، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 60ـ96.
26ـ ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 76ـ80.
27ـ محمد بن مکّى، کتابى با نام الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها در توجیه قرائتها دارد که نشان مىدهد اجتهاد در امر قرائتها مؤثر بوده است.
28ـ محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 2، ص 42ـ49.
29ـ ر. ک: احمد مختار عمر و عبدالعال سالم مکرم، معجم القراءات القرآنیة، که در هشت جلد تدوین شده است.
30ـ نیز مانند اختلاف قرائت در بقره: 37، 106، 125 و 222 / نساء: 42 / مائده: 6 و 95.
31ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 630، ح 12.
32ـ براى تفصیل بیشتر ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علومالقرآن، ص 149ـ151.
33ـ روایت شده است که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: خداى متعال دوست مىدارد که قرآن آنگونه که فرود آمده خوانده شود. حسامالدین متقى هندى، کنزلالعمّال، ج 2، ص 49.
34ـ این هفت قرائت عبارتاند از: قرائتهاى عبداللّه بن عامر دمشقى، ابن کثیر مکّى، عاصم کوفى، ابوعمرو بصرى، حمزه کوفى، نافع مدنى و کسایى.
35ـ محمّدبن جریر طبرى، جامع البیان، ج 4، ص 467.
36ـ براى نمونه ابوعمرو عثمان بن سعید دانى کتاب التیسر فى القرائات السبع را نوشت.
37ـ مانند ابن سبکى. در اینباره ر.ک: محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 436ـ437. و نیز ابو شامه این اعتقاد را به گروهى نسبت داده و آن را حاکى از جهل شمرده است. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، نوع 22ـ27، التنبیه الثالث، ص 274.
38ـ محمّدهادى معرفت مضمون این بیان را از دوازده بیان نقل کرده و آنها را اخبار واحد شمرده است. ر.ک: محمّدهادى معرفت، التمهید فى علومالقرآن، ج 2، ص 86ـ92 / حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085.
39ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085 و 3086.
40ـ محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 425، به نقل از: ابن الجزرى، منجد المقرئین و اتحاف فضلا البشر، ص 439.
41ـ تواتر قرائات سبع، اساسا قابل تصور و معقول نیست؛ زیرا در زمان هریک از قاریان هفتگانه تنها خود آنها تواتر را نقل کردهاند وگرنه آن قرائت به او نسبت داده نمىشد و جنبه اختصاصى پیدا نمىکرد. به فرض ثبوت اسناد بین قارى و یکى از صحابه اولیه، چنین اسنادى در زمره اسناد آحاد است و شرایط تواتر در آن وجود ندارد. در اینباره، ر.ک: محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص 97ـ98.
42ـ جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27، التنبیه الثالث، ص 274.
43ـ سیدجعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآن الکریم، ص 180.
44ـ سیوطى معتقد است چهل قول در «نزول القرآن على سبعة احرف» وجود دارد. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 131ـ142. برخى حرف به معنى لهجه گرفتهاند. ر. ک: محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص97ـ98 و نیز آن را به معنى بطن قرآن گرفتهاند، همان، ج 2، ص 86ـ87.
45ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3087 و 3097.
46ـ این سه نفر عبارتاند از: 1. خلف بن هشام، راوى حمزه م 229 قارى بغداد، دو راوى او ابویعقوب (م 286) و ابوالحسن (م 130)؛ 2. یعقوب حضرمى م 205 قارى بصره، دو راوى او رویس (م 238) و روح (م 235). 3. ابوجعفر مخزومى (م 130) قارى مدینه، دو راوى او ابن وردان (م 160) و ابن جماز (م 170).
47ـ ابن جزرى کتابى با نام النشر فى القراءات العشر نوشت و قرائت دهگانه را مطرح کرد.
48ـ این افراد عبارتاند از: 1. حسن بن یسار م 110 قارى بصره، دو راوى او شجاع بلخى (120ـ190) و دورى (م 246) هستند؛ 2. محمّدبن عبدالرحمان بن محیصن (م 123) قارى مکه، دو راوى اوبزى (170ـ250) و ابن شنبوذ (م 328) مىباشند؛ 3. یحیى بن مبارک یزیدى (م 202) قارى بصره، دو راوى اوسلیمانبن حکم (م 235) و احمدبن فرج ضریر (م 303) هستند و 4. سلیمان بن مهران اسدى اعمش (م 148) قارى کوفه، دو راوى او شنبوذى (300ـ388) و مطوعى (م 371) هستند.
49ـ در اینباره ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علوم القرآن، ص 151ـ159 / محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص 42ـ86.
50ـ بدرالدین زرکشى، البرهان، ج 2، نوع 39 / جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27.
51ـ براى تفصیل بیشتر ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علومالقرآن، ص 149ـ151.
52ـ بحث از رابطه لفظ و معنا سابقه طولانى در تاریخ علم دارد و اکنون نیز در محافل علمى کانون مطالعه و بررسى است و بخشى از مباحث کتابهاى فلسفه زبان و علم اصول فقه را نیز به خود اختصاص داده است. در اینباره میان دانشمندان علاوه بر قراردادى دانستن این علقه دو گرایش دیگر نیز وجود دارد: یکى طبیعتگرایى منصور اختیار، معنىشناسى، ص 117 و دیگرى قول به تفصیل (محمّدرضا باطنى، درباره زبان، مجموعه مقالات، ص 118ـ119.)
53ـ سید محمّدباقر صدر، المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمّدباقر الصدر، اصول الفقه، ج 3، ص 119.
54ـ احمد سیّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 2، ص 1812.
55ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 7.
56ـ و نیز واژه «جائر» در آیه 9 سوره نحل.
57ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشاف عن حقائق التنزیل، ج 2، ص 637.
58ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 3ـ4، ص 177.
59ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 88.
60ـ سیدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج 1، ص 6.
61ـ براى تفصیل بیشتر به تفاسیر شیعه ذیل آیه رجوع شود مانند التبیان فى تفسیرالقرآن، مجمعالبیان و المیزان.
62ـ محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 38.
63ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشاف، ج 1، ص 655.
64ـ نیز مانند اعراف: 54 / یونس: 3 / رعد: 2 / فرقان: 59 / سجده: 4.
65ـ علىبن اسماعیل اشعرى، الابانة عن اصول الدیانة، ص 38. براى نقد چنین تفسیرى از آیات ر.ک: محمّدبن جعفر طوسى، التبیان ذیل آیات مورد بحث / محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف، ج 14، ص 662 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 34؛ ج 8، ص 154 / محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 3، ص 85ـ155.
66ـ عالمان علم منطق دلالت را سه قسم شمردهاند: 1. عقلى مانند دلالت معلول بر علت خود؛ 2. دلالت طبعى مانند دلالت اثر طبیعى یک پدیده بر آن پدیده؛ 3. دلالت وضعى مانند دلالت الفاظ بر معانى در اثر وضع. ر.ک: ملّاعبداللّه یزدى، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، ص 29ـ38.
67ـ ر.ک: ملّاعبداللّه یزدى، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، ص 39ـ42 / محمّدرضا مظفّر، المنطق، ج 1، ص 37ـ38.
68ـ در مقابل بین به معناى اخص که لوازمى است که با تصور مدلول به ذهن مىآید؛ در اینجا دلالت لفظ بر آن معنا دلالت التزامى است.
69ـ محمّد غزالى، المستصفى من علم الاصول، ج 1، ص 30.
70ـ مانند «و ما یعلم تأویله الا اللّه والراسخون فى العلم»آلعمران: 7 با ضمیمه روایتى از امام صادق علیهالسلام که تأویل را به بطن تفسیر فرمودهاند. در اینباره ر.ک: حسین صفار قمى، بصائرالدرجات، ص 196، ح 7.
71ـ در اینباره ر.ک: حسین صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 212ـ216 / محمّدبن یعقوب کلینى، الاصول من الکافى، ج 1، کتاب الحجة باب «انه لم یجمع القرآن کلّه الّا الائمة علیهمالسلام و انهم یعلمون علمه کلّه»، ح 1 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، کتاب القرآن، باب «انّ للقرآن ظهرا و بطنا و ان علم کل شىء فى القرآن و ان علم ذلک کلَّه عندالائمه علیهمالسلام و لا یعلمه غیرهم الّا بتعلیهم.
72ـ براى اطلاع از بررسى روایات بطن، ر.ک: علىاکبر بابایى، «باطن قرآن»، معرفت 26، ص 7ـ16 / محمّدکاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 87ـ97 / سیدحیدر علوىنژاد، «ظاهر و باطن قرآن در گستره روایات»، پژوهشهاى قرآنى 5ـ6.
73ـ سیدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 270، ح 6.
74ـ همان، ج 89، ص 91 / محمّدبن مسعود عیّاشى، تفسیر العیاشى، ج 1، ص 12.
75ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة، باب «ما یستطیع احدٌ اَن یَدّعى اَن عنده جمیعَ القرآنِ کلَّه ظاهَره و باطنَه غیرَ الاوصیاءِ».
76ـ براى نمونه برداشت علّامه طباطبائى از آیه «و لا تُشرکوا به شیئا»نساء: 36، سید محمّدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 27ـ28.
77ـ محمّدحسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 2، قسمت نخست تحت عنوان تفسیر شیعه. همینطور سیوطى نیز چنین اشکالى دارد. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان، باب 78، فصل «فى امهات مآخذ التفسیر»، ج 4، ص 185.
78ـ در اینباره ر.ک: عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، ص 18ـ20. براى نقد این دیدگاه ر.ک: ابوحامد غزالى، فضائح الباطنیه.
79ـ از این امور در اصول فقه به علمى و غیرعلمى یاد مىشود ر.ک: محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 3ـ4، ص 17 و 28ـ29 / علىاکبر بابایى و دیگران، روششناسى تفسیر، ص 215ـ243.
80ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 16، ش 2958 / احمدبن شعیب نسائى، السنن الکبرى، ج 5، ص 30، ح 8084، در روایت شماره 8085 به جاى «بغیر» عبارت «بما لم یعلم علم» آمده است.
81ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 4ـ6.
82ـ ابنسینا، رسائل، ص 124ـ125.
83ـ مانند تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان اثر سر احمدخان هندى و کار اسکندرانى در کشفالاسرار النورانیه و نیز القرآن و العلم الحدیث اثر عبدالرزاق النوفلى.
84ـ در اینباره ر.ک: طنطاوى، الجواهر فى تفسیرالقرآن، ذیل تفسیر ذیل سوره فیل: 3 و الرحمن: 15. نیز مانند تفسیر آیه 15 سوره نوح و آیه 3 سوره ملک.
85ـ اعراف: 138.
86ـ سیداحمد خان هندى، تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمه سید محمّدتقى فخر داعى گیلانى، بخش 1، ص 110ـ132.
87ـ «وَرَسُولاً إِلَى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَنِّى... َأُبْرِىءُ الاکْمَهَ والاَبْرَصَ»آلعمران: 49 و [عیسى را به عنوان] پیامبرى به سوى بنىاسرائیل [فرستاد که او به آنان گوید: ]در حقیقت من... به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مىبخشم.
88ـ در اینباره ر.ک: محمّد رشیدرضا، تفسیر القرآنالحکیم الشهیر بتفسیر المنار، ج 1، ص 350ـ351 / طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72.
89ـ طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72.
90ـ سید احمدخان هندى، تفسیرالقرآن و هو الهدى و الفرقان، بخش 1، ص طا.
91ـ ابوالفضل رشیدین میبدى، کشف الاسرار، ج 10، ص 530.
92ـ سهلبن عبداللّه تسترى، تفسیر القرآنالعظیم، ص 7.
93ـ محىالدین ابن عربى، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق مصطفى غالب، ج 1، ص 188.
94ـ محىالدین ابن عربى، الفتوحات المکیه، ج 2، ص 206، رقم 296.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ نهجالبلاغه، تحقیق صبحى صالح، قم، دارالهجره، بىتا.
ـ آلوسى، سیدمحمود، روح المعانى، بیروت، دارالفکر، 1409.
ـ ابنسینا حسینبن عبداللّه، تسع رسائل فى الحکمة و الطبیعة، بیروت، دارالعربى البستان، 1989ق، ط. الثانیة.
ـ ابن عربى، محیىالدین، الفتوحات المکیه، مصر، المکتبة العربیه، 1405.
ـ ـــــ ، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق مصطفى غالب، تهران، ناصر خسرو، 1368.
ـ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، بیروت، الدارالاسلامیة، 1410.
ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1300ق.
ـ اختیار، منصور، معنى شناسى، تهران، دانشگاه تهران، 1348.
ـ اشعرى، على بن اسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، بیروت، دارالنفائس، 1414.
ـ بابائى، علىاکبر، «باطن قرآن»، معرفت 26 (پاییز 1377)، 7ـ16.
ـ بابایى، علىاکبر و همکاران، روششناسى تفسیر، زیرنظر محمود رجبى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
ـ بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیرالقرآن، تهران، مرکز الطباعة و النشر فى المؤسسة البعثه، 1417.
ـ بغدادى، عبدالقاهربن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، تحقیق محمّدزاهد کوثرى، بیروت، دارالمعرفة، 1417.
ـ بلاغى، محمدجواد، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، صیدا، المطبعة العرفان، 1351ق.
ـ تحلیل، ابوطالب، معجم الثقات، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، بىتا.
ـ تسترى، سهلبن عبداللّه، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مصطفى الیابى الحلبى، مصر دار الکتب العربیه، بىتا.
ـ خوئى، سید ابولقاسم، البیان فى تفسیر القرآن، قم، منشورات انوار الهدى، 1401.
ـ دارقطنى، علىبن عمر، سنن الدارقطنى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417.
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، بىتا.
ـ زرقانى، محمّد، مناهل العرفان فى علومالقرآن، بیروت، دارالکتب العربى، 1415.
ـ زرکشى، بدرالدین، البرهان فى علوم القرآن، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1376ق،
ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1417.
ـ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، اسلام، 1365.
ـ سیوطى، جلالالدین، الاتقان فى علوم القرآن، قم، شریف رضى، بىتا.
ـ ـــــ ، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، 1403.
ـ ـــــ ، جامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، 1401.
ـ صدر، سید محمّدباقر، المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمّدباقر الصدر، اصول الفقه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1410.
ـ صفّار قمى، محمّدبن حسن، بصائر الدرجات، قم، منشورات مکتبة آیهاللّه العظمى المرعشى، 1404.
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372، چ پنجم.
ـ ـــــ ، قرآن در اسلام از دیدگاه شیعه، قم، انتشارات اسلامى، 1374، چ هفتم.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، موسسه الاعملى للمطبوعات، 1415.
ـ طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسیر القرآن، مصر، بابى حلبى، 1348ق.
ـ طوسى، جفعربن محمّد، التبیان فى تفسیر القرآن، قم، مکتبة الاعلام الاسلامى، 1409.
ـ عاملى، جعفر مرتضى، حقایق هامة حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417.
ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1414.
ـ عزیزىکیا، غلامعلى، «نگاهى به آسیبهاى فهم قرآن» معرفت 26 (پاییز 1377)، ص 27ـ36.
ـ علوىنژاد، سیدحیدر، «ظاهر و باطن قرآن در گسترده روایات»، پژوهشهاى قرآنى 5ـ6 (بهار 1375)، 138ـ172.
ـ عیّاشى، محمّدبن مسعود، تفسیر عیّاشى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1411.
ـ غزالى، محمد، المستصفى من علم الاصول، بیروت، دارالفکر، بىتا.
ـ فیض کاشانى، محسن، تفسیر الصافى، تهران، مکتبه الصدر، 1416.
ـ قاسمى، علىمحمّد، «آسیبشناسى فهم قرآن از منظر اهلبیت علیهمالسلام»، معرفت 71 (آبان 1382)، ص 57ـ69.
ـ کاتب حلبى، مصطفى عبداللّه (حاجى خلیفه)، کشفالظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا.
ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الاصول من الکافى، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1288.
ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، تهران، کتابفروشى اسلامى، بىتا.
ـ متقى هندى، حسامالدین، کنزالعمّال، بیروت، مؤسسة الرساله، 1409.
ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1412.
ـ مطفّر، محمّدرضا، اصول الفقه، قم، اسماعیلیان، 1408.
ـ ـــــ ، المنطق، بیروت، دارالتعاریف، 1400.
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1373، ج 1 (علل گرایش به مادىگرى).
ـ معرفت، محمّدهادى، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، مشهد، منشورات الجامعه الرضوى، 1418.
ـ ـــــ ، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1415.
ـ مقرّى فیومى، احمدبن محمّد، المصباح المنیر، تصیحیح محمد محیىالدین عبدالحمید، بىجا، بىنا، 1347.
ـ میبدى، ابوالفضل رشیدین، کشف الاسراو عدهالابرار، تهران، کتابخانه سینا، 1361.
ـ نسائى، احمدبن شعیب، السنن الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411.
ـ هندى، سید احمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمه سید محمّدتقى فخر داعى گیلانى، تهران، کتابخانه و چاپخانه علمى، بىتا.
ـ یزدى، ملّاعبداللّه، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، قم، اسماعیلیان، 1363.
«تفسیر» از ماده «فسر»، به معنای بیان، توضیح3 و آشکار کردن4 است. با عنایت به اینکه در باب تفعیل مفهوم مبالغه نهفته است، تفسیر به معنای خوب آشکار کردن است.5 این واژه در قرآن کریم، تنها یک بار آن هم به همین معنای لغوی آمده است: «وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرا» (فرقان: 33)؛ برای تو مثلی
نیاوردند، مگر آنکهماحقرابانیکوترینبیانبرایتو آوردیم.
تفسیر در اصطلاح، گاهی یک علم تعریف میشود؛ چنانکه زرقانی گفته است: «تفسیر در اصطلاح دانشی است که از دلالت آیات قرآن بر مراد الهی بحث میکند.»6
گاه از واژه تفسیر تلاش فکری و علمی اراده شده است. گاهی نیز این واژه معنای حاصل مصدری آن یعنی حاصل عمل تفسیری مفسّران مراد است. کاربرد این واژه درباره بیانها، کتابها و مقالات تفسیری از این باب است.
در این نوشته مراد از تفسیر، تلاش فکری و علمی برای کشف مراد خداوند از آیات قرآن بر مبنای قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره و فهم است.7
مراد ما از آسیب، کژی و نادرستی است. بنابراین مقصود از آسیبشناسی تفسیر قرآن، شناخت و بیان کژفهمیها و لغزشگاههای تلاش علمی در فهم قرآن کریم است.
پیشینه و ضرورت آسیبشناسی تفسیر قرآن
مسئله آسیبهای فهم قرآن کریم و راههای پرهیز از آنها از کهنترین مسائل مربوط به قرآن و همزاد ابلاغ آن است. قرآن کریم در نکوهش کژفهمی آیات الهی میفرماید:8
«إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیَاتِنَا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنَا أَفَمَن یُلْقَی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَم مَن یَأْتِی آمِنا یَوْمَ الْقِیَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(فصلت: 40)؛ کسانی که در [فهم و ارائه] آیات ما کژ میروند بر ما پوشیده نیستند. آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که روز قیامت آسودهخاطر میآید؟ هر چه میخواهید بکنید که او به آنچه انجام میدهید بیناست.
در آیه 7 سوره آلعمران نیز خبر میدهد که قرآن کریم آیات محکم و متشابه دارد و بیماردلان با تمسک به تفسیر ناصحیح از آیات متشابه فتنهجویی میکنند:
«هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ»؛ اوست کسی که این کتاب [= قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهای از آن آیات محکم [= صریح و روشن] است، آنها اساس کتاباند و [پارهای] دیگر متشابهاتاند [که تأویلپذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنهجویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی میکنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و جانشینان معصوم آن حضرت علیهمالسلام در کنار سفارش به هدایتپذیری از قرآن کریم، همواره به فهم صحیح و دوری از کژفهمی از آن رهنون بودند و به مروجان فهم نادرست از قرآن در میان مردم اعتراض میکردند.9 حضرت علی علیهالسلام از قاضی زمان خود پرسیدند: آیا تو ناسخ و منسوخ [قرآن] را از یکدیگر باز میشناسی؟ پاسخ داد: نه. حضرت فرمودند: «خود و دیگران را نابود کردی.»10
پیشوایان معصوم حتی درباره دامنگیر شدن جامعه اسلامی به آسیبهای فهم قرآن در آینده هشدار دادهاند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«اکثر ما اخاف علی امتی من بعدی رجل یناول القرآن یضعه علی غیر موضعه»؛11 بیشتر نگرانی من درباره امتم از کسی است که به قرآن دست مییازد و آن را نادرست تفسیر میکند.
حضرت علی علیهالسلام نیز فرمودهاند:
بعد از من روزگاری بر شما خواهد رسید که... نزد مردم آن زمان کالایی زیانمندتر قرآن نیست، اگر درست بخوانند و تفسیر کنند؛ و متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود، آنگاه که آن را تحریف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند.12
مفسّران مسلمان نیز به این مسئله اهتمام داشته و در مقدّمه تفاسیر13 و به مناسبتهای مختلف از جمله در ذیل آیات مربوط به آسیب فهم قرآن، از آسیبشناسی تفسیر سخن گفتهاند. قرآنپژوهان نیز در آثار مستقل و در منابع مربوط به تفسیر قرآن، تاریخ تفسیر و گرایشها و روشهای تفسیر به از موانع و آسیبهای فهم قرآن کریم بحث کردهاند؛ آثار مستقل مانند الاتجاهات المنحرفة فی تفسیر القرآن نگارش محمّدحسین ذهبی و تفسیر به رأی نگارش آیتاللّه ناصر مکارم شیرازی. آثاری غیرمستقل که در ضمن آنها از آسیب فهم سخن آمده است مانند التفسیر و المفسرون نگارش محمّدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب به قلم آیتاللّه محمّدهادی معرفت، و اصول التفسیر و قواعده از خالد عبدالرحمن العک، برخی مقالات14 و... لکن با این همه، جای تحقق جدی و جامع به زبان فارسی، در این باب همچنان خالی است.
اهمیت و ضرورت بحث از آسیب تفسیر قرآن، همطراز اهمیت بهرهمندی و هدایتپذیری از این وحی خداوندی است که هدف نزول آن میباشد؛ زیرا اولاً، بهرهمندی از هدایت قرآن و درمان دردهای فردی و اجتماعی خود با آن، جز در سایه عمل به فهم صحیح از آن فراهم نمیآید؛ ثانیا، فهم قرآن همانند فهم هر متن دیگر (وحیانی و غیروحیانی) ضابطهمند و دارای قواعدی است که باید آنها را رعایت کرد و موانع و آسیبهایی دارد که باید از آنها پرهیز کرد.15 اضافه بر اینکه قرآن کریم ویژگیهایی دارد که سبب شده است، فهم صحیح آن نیازمند شرایط بیشتری باشد و در نتیجه رعایت نکردن قواعد ضروری و نداشتن شرایط لازم و نیز برخی عوامل دیگر کژفهمیهای فزونتری دامنگیر مفسّران آن شود. برخی از آن ویژگیها و شرایط عبارتاند از: داشتن معارف گسترده و متعالی در قالب واژگان محدود بشری؛16 آمیختگی مطالب آن؛17 فاصله زمانی ما با زمان نزول آن، در نتیجه از بین رفتن پارهای از قرائن و قابل حملبودنبرمعنی مختلف. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوا علی احسن الوجوه»؛18 قرآن وجوه معنایی گوناگونی را میپذیرد، بهترین وجه را برای آن بیان کنید.
بنابراین، شناخت موانع و آسیبهای فهم قرآن و راههای پرهیز از آنها ضروی و بسیار مهم است؛ به ویژه اینکه به علت جایگاه والای قرآن کریم در میان مسلمانان، افراد و گروههای مذهبی و فکری، گاه باورهای غلط خود را به قرآن کریم مستند میکنند و زمامداران جوامع اسلامی نیز با استفادههای سیاسی از کژفهمی در باب برخی مفاهیم قرآنی مانند قضا و قَدَر سلطه ناحق خویش را توجیه کرده و موجب عقبماندگی مسلمانان شدهاند.19 از سوی دیگر نیز مخالفان اسلام در مواردی با تمسک به فهم ناصحیح از قرآن به آن طعن میزنند.
آسیبشناسی فهم قرآن کریم ـ با مشخص کردن موانع و آسیبهای فهم قرآن کریم و راههای پرهیز از آن ـ علاوه بر تفسیر، به تمام علومی که از قرآن کریم بهره میبرند خدمت میرساند.
چنانکه گذشت تحقیقات موجود درباره این مسئله کافی و همهجانبه نیست و بحث دقیق جامع در اینباره ضروری است.
آسیبهای معرفتی تفسیر قرآن
آسیبهای فهم قرآن را بر اساس معیارهای مختلف، مانند قابل مهار یا غیرقابل مهار بودن، آگاهانه یا ناآگاهانه بودن، پیشینی یا پسینی بودن، و عمومی یا ویژه قرآن بودن میتوان بر چند گونه دستهبندی کرد. در این نوشته ملاک تقسیم آسیبها منشأ آن است. عوامل مختلف سبب آسیب در فهم قرآن کریم میشود؛ مانند حسگرایی، علمزدگی، و تعصب بیمورد. این عوامل را میتوان بر اساس یکی از ابعاد مختلف انسان به عوامل معرفتی، عوامل باوری، عوامل گرایشی و عوامل اخلاقی تقسیم کرد. بنابراین، آسیبهای فهم قرآن کریم به آسیبهای معرفتی، آسیبهای باوری، آسیبهای گرایشی و آسیبهای اخلاقی دستهبندی میشود. در این مقاله تنها آسیبهای معرفتی بررسی میشود. مراد از آسیبهای معرفتی آن دسته از آسیبهاست که منشأ آن، نبود دانش کافی و لازم برای فهم آیات قرآن کریم است. این دسته موانع و آسیبها عبارتاند از:
1. تفسیر به رأی
تفسیر به رأی مهمترین آسیب در تفسیر قرآن کریم است. به همین جهت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلامدر مورد قرآن کریم بیش از هر چیزی از تفسیر به رأی نگران بوده و درباره آن هشدار دادهاند. برای نمونه به چند روایت اشاره میکنیم. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهفرمودهاند:
«من قال فی القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار»؛20 کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند جایگاه خود را در آتش [جهنم ]آماده کند.
نیز آن حضرت فرمودهاند: کسی که قرآن را تفسیر به رأی میکند، حتی اگر به معنای واقعی نیز دست یازد، خطا کرده است: «من قال فی القرآن برأیه فأصاب فلقد أخطأ.»21
از اینکه روایات میگوید اگر تفسیر به رأی به واقع هم برسد خطاست برمیآید که ممکن است معنای مورد نظر مفسّر فینفسه صحیح باشد، ولی قرآن بر آن دلالتی نداشته باشد که خطا در استدلال است، نه در مدلول. نیز احتمال دارد معنای مراد مفسّر فینفسه خطا و باطل باشد که در این صورت، هم خطا در استدلال است و هم خط7ا در مدلول.
آثار منفی تفسیر به رأی به قدری است که در روایات کفر شمرده شده است. طبق نقل صحیح22 خداوند در حدیث قدسی به حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی»؛23 کسی که کلام مرا تفسیر به رأی کند، به من ایمان نیاورده است.
واژه «رأی» یعنی اعتقاد، اجتهاد و نظریه24 و تفسیر به رأی تفسیر قرآن کریم به یکی از دو شکل ذیل است که فقط شکل نخست آسیب معرفتی خواهد بود:25
1. تفسیر قرآن کریم به حدس و گمان و بدون بهرهمندی از شرایط لازم و بدون استفاده از ابزار و علوم لازم برای تفسیر. بر این اساس حتی تفسیر قرآن کریم تنها با استفاده از ابزار فهم کلام بشری نیز تفسیر به رأی خواهد بود.26
2. تفسیر قرآن بر طبق مذهب و مسلک و عقیده خود برای تأیید آن؛ یعنی تحمیل نظر خود بر قرآن کریم.
2. تفسیر قرآن بر اساس قرائت غیرواقعی
از جمله آسیبهای تفسیر قرآن کریم این است که مفسّر نتواند قرائت واقعی قرآن کریم را به دست آورد و طبق آن قرآن کریم را تفسیر کند. منشأ این آسیب آن است که به رغم وجود حافظان فراوان و اهتمام و تلاوت فراوان مسلمانان، بر اثر عواملی مانند ابتدایی بودن خط، خالی بودن آن از نقطه و حرکات، تأثیر لهجه، تحکیم رأی و اجتهاد27 و عوامل دیگر قرائتهای متعدد برای قرآن کریم به دست روایان درست شد.28 منابع تاریخی، روایی و علوم قرآنی نیز قرائتهای مختلف برای برخی کلمات قرآن کریم نقل میکند29 که پارهای از این اختلاف قرائت ـ گرچه اندک ـ در تفسیر تأثیر دارد. مانند قرائت «بضنین» به معنای «ببخیل» و «بظنین» به معنای «بمتّهم» در آیه شریفه «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»(تکویر: 24)30 این در حالی است که طبق روایات، قرآن کریم به یک قرائت نازل شده است. امام باقر علیهالسلامدر اینباره میفرمایند:
«ان القرآن واحد نزل من عند واحد و لکن الاختلاف یجی من قبل الرواة»؛31 قرآن یکی بیش نیست و اختلافات بر سر قرائت آن ازجانب راویان [قاریان] صورت گرفته است.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز قرآن را به یک قرائت برای مردم خواندهاند.32 مفسّر باید قرآن کریم را طبق قرائت واقعی قرائت و تفسیر کند.33
برخی به اشتباه میپندارند طبق هریک از هفت قرائتی34 که ابوبکربن مجاهد در اوایل قرن چهارم، از میان قرائات برگزید، میتوان قرآن کریم را تفسیر کرد. مثلاً در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ... .» (مائده: 6) «لام» در «ارجلکم» را شماری از قاریان هفتگانه به کسر و عدهای به فتح قرائت کردهاند. ابن جریر طبری هر دو قرائت را پذیرفته و گفته است باید در وضوء پاها را هم شست که با این کار شستوشو و مسح انجام میگیرد که هر کدام لازمه یک قرائت از آیه شریفه است.35
کسانی در دفاع از کار ابن مجاهد تألیفاتی نوشته36 و برای اثبات حجیت این قرائتهای هفتگانه، به روایت مشهوری تمسک کردهاند37 که با عبارتهای گوناگون38 اشاره دارد قرآن کریم بر هفت حرف را نازل شده است. ایشان «حرف» در این روایات را به معنای قرائت گرفتهاند. از جمله این روایات:
«انزل القرآن علی سبعة احرف»؛39 قرآن به هفت حرف نازل شده است.
در مقابل بسیاری از بزرگان شتابزدگی و نااستواری ابن مجاهد را در انتخاب قرائات سبع، به شدت نکوهش کردهاند.40 علاوه بر متواتر نبودن این احادیث،41 چنین تطبیقی نیز درست نیست42 و این روایت هیچ دلالتی بر رسمیت و صحت قرائات هفتگانه ندارد؛43 زیرا اولاً، حرف در آنها به معنای قرائت نیست.44 ثانیا، روایات دیگری با این مضمون، نزول قرآن بر دو و چهار حرف را مطرح میکند.45 ثالثا، قرائات منحصر در هفت نیست و بعد از مدتی سه قاری دیگر46 به هفت قاری افزوده شد و شمار آنها به ده نفر رسید.47 دوباره پس گذشت زمانی، چهار قاری نیز افزوده شد48 و در مجموع چهارده قرائت معروف شدند که هریک از این قرائات را دو راوی روایت کرده است. بدین ترتیب، مجموع قرائت متداول به بیست و هشت قرائت میرسد.
بنابراین با عنایت به نبود دلیلی بر رسمیت این قرائات و متواتر نبودن آنها49 به رغم ضرورت متواتر بودن قرآن،50 ثابت میشود هیچیک از این قرائات بماهو قرائت معتبر نیست،51 و نمیتوان طبق آن قرآن را تفسیر کرد؛ مگر ثابت شود همان قرائتی است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیان فرمودهاند.
3. خطا در فهم صحیح و دقیق واژگان
بیشک واژگان برای معنایی وضع شدهاند و هر کلمهای از معنای خاصی حکایت میکند که بر اثر وضع52 و قرارداد به آن، وابستگی یافته است. وضع، عاملی غیرشخصی53 و مورد قبول همگان است. آیات قرآن ترکیبی از واژگان و درک روشن از آنها بخشی از فرآیند فهم صحیح قرآن کریم است. با عنایت به اینکه مخاطبان نخستین قرآن کریم مردم صدر اسلاماند و علیالقاعده آنان میبایست مراد الهی را از آیات درک کنند، لازم است معنای واژگان در زمان نزول به دست آید. بنابراین اگر مفسّر به معنای دقیق واژگان در زمان نزول دست نیابد، فهم درستی از آیات قرآن کریم نخواهد داشت. این ناکامی در فهم دقیق مراد الهی از آیات قرآن کریم از عواملی سرچشمه میگیرد:
1. ملاک قرار گرفتن معنای کنونی واژهها: قرآن کریم به زبان لغت عرب صدر اسلام نازل شده است تا برای آنان قابل فهم باشد؛ ولی با گذر زمان، برخی از واژگان قرآن کریم معنا و کاربردی جدید و مفتاوت از گذشته یافته است. بنابراین، اگر مفسّر در تفسیر قرآن کریم به معانی متبادر کنونی بسنده کند، تفسیرش دچار آسیب خواهد شد و ممکن است در مواردی نتواند به مراد الهی از آیات قرآن کریم برسد. برای نمونه، برخی فرهنگها واژه «توفّی» را «میراندن» معنا کردهاند؛54 در حالی که به معنای «کامل گرفتن» است که یکی از مصادیق آن، میراندن میباشد و مصداق دیگر آن در قرآن کریم «برگرفتن» است. مثلاً میفرماید:
«إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ»(آلعمران: 55)؛ [یاد کن] هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی! من تو را برمیگیرم و به سوی خویش بالا میبرم.
2. اخذ معانی واژگان از واژهنامههای ضعیف و متأخر: یکی از راههای دستیابی به معانی واژههای قرآن کریم، رجوع به کتابهای واژهشناسی است. در این کار جستوجوی معانی واژگان قرآن کریم از منابع ضعیف و متأخر درست نیست؛ زیرا منبع ضعیف ممکن است، معانی اصلی و کاربردهای دقیق را نتواند به دست آورد و منبع متأخر ممکن است به بیان معانی و کاربردهای کنونی اکتفا کند و معانی زمان نزول واژگان را بیان نکند که بسنده کردن به جستوجوی معانی واژگان در آنها فهم قرآن کریم را دچار آسیب میکند.
3. بسنده کردن به منابع لغوی: علاوه بر پرهیز از رجوع به لغتنامههای ضعیف و متأخر، بسنده کردن به منابغ لغوی نیز درست نیست و باید به متون نثر و شعر زمان جاهلیت و صدر اسلام نیز مراجعه کرد؛ به ویژه به روایات پیشوایان معصوم که جزئی از فرهنگ مردم آن زمان است، وانگهی آن بزرگواران مبیّن و مفسّر قرآن نیز هستند. برای نمونه از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که در آیه «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ...» (توبه: 112) مراد از «السائحون» روزهداراناند؛55 ولی در منابع واژهنامهها این معنا بیان نشده است. حال اگر مفسّر به یافتن معنای این واژه در لغتنامه بسنده کند به مرادالهی نخواهد رسید.
4. غفلت از کاربردهای قرآنی واژگان: یکی از راههای پی بردن به معانی واژگان قرآن کریم، بررسی موارد استعمال آنها در خود این کتاب الهی است که غفلت از آن، تفسیر را دچار آسیب میکند؛ زیرا برخی از واژگان قرآنی چندین معنا و کاربرد لغوی دارد که قرآن یکی از آن معانی را اراده کرده یا آن واژه را در معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گستردهتر از معنای لغوی به کار برده است؛ مانند واژه «کتاب» و «امّه». البته باید توجه داشت که بسنده کردن به بررسی کاربردهای قرآنی یک واژه برای رسیدن به تنها معنای موردنظر الهی کفایت نمیکند و فهم را دچار آسیب مینماید، بلکه باید تمام قراین متصل و منفصل را در نظر گرفت؛ چراکه برخی واژگان چندین معنا دارد و در هر یک از کاربردهایی متعدد قرآنی یکی از آن معانی مراد است.56 مثلاً واژه «ظن» به دو معنای گمان و یقین است که در آیه «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» به دلیلاینکهباخاشعینآمده،بهمعناییقیناست.
4. خطا در بهرهگیری از علوم ادبی و بلاغی
قرآن کریم به زبان عربی نازل شده است و در زبان عربی همانند هر زبان دیگری ساختها و قالبهای ترکیبی واژگان در ضمن جملهها و جملهها در داخل عبارات معانی خاص خود را دارند. ناآگاهی مفسّر از معانی ساختهای گوناگون صرفی و ابواب مختلف افعال و ناتوانی وی از تشخیص ساخت معنایی واژگان و باب فعلهای به کار رفته در آیات، او را در فهم صحیح مراد الهی از آیات ناکام خواهد گذاشت. اگر مفسّر نداند که اسم فاعل بر کننده کار، صفت مشبه بر ثبوت و صیغه مبالغه بر تکثر و بزرگنمایی و... دلالت دارد یا نتواند تشخیص دهد آنچه در آیه آمده اسم فاعل یا صفت مشبه یا... است به فهم صحیحی از آیه دست نمییابد. همچنین اگر مفسّر نتواند تشخیص دهد فعل به کار رفته در آیه، ثلاثی، رباعی یا خماسی و مجرد یا مزید است، یا به معانی هر یک از بابها ناآگاه باشد، در آیات دارای فعل، مراد واقعی خداوند را که هدف از تفسیر است نمیتواند کشف کند. این قسم آسیب از چند امر سرچشمه میگیرد:
1. بهره نگرفتن صحیح از قواعد علم صرف: ناآشنایی با قواعد دانش صرف یا بهره نگرفتن از آن در تفسیر، مفسّر را دچار خطا در فهم مراد الهی از آیات میکند. برای نمونه، برخی واژه «امام» را در آیه شریفه «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ... .» (اسراء: 71) جمع امّ به معنای مادر شمرده و گفتهاند: مردم روز قیامت با مادرانشان خوانده میشوند.57 حال آنکه امام مفرد و به معنای پیشواست. همچنین عدهای از مفسّران «خلیلاً» را در آیه «وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً» (نساء: 125) از ریشه «خُله» به معنای محبت دانسته و آن را دوست معنا کردهاند58 و کسانی آن را از ماده «خَله» گرفته و آن را نیازمند معنا کردهاند59 که یقینا یکی از آنها مراد است.
برخی پنداشتهاند که بهرهمندی از علم لغت و نحو مفسّر را از دانش صرف بینیاز میکند،60 حال آنکه دانش لغت، تنها معنای ماده را و دانش نحو هیئت ترکیبات کلمه را بیان میکند؛ ولی علم صرف ساختهای مختلف یک ماده را مشخص میسازد.
2. بهره نگرفتن درست از قواعد علم نحو: با عنایت به اینکه قرآن کریم از بلاغت و فصاحت بالایی برخوردار است و یکی از ملاکهای فصاحت و بلاغت موافقت با قواعد عربی میباشد، نباید قرآن را به گونهای تفسیر کرد که بر خلاف قواعد مسلم عربی باشد. این امر در صورتی ممکن است که مفسّر با قواعد عربی کاملاً آشنا باشد. به ویژه اینکه از قرآن کریم با قرائتهای مختلف بیان شده که برخی خلاف قواعد عربی است و همین امر میتواند دلیل بر نادرستی آن باشد. برای نمونه ـ چنانکه گذشت ـ در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ...» (مائده: 6) برخی به نادرست «ارجلکم» را بر «ایدیکم» عطف گرفته و شستن پاها در وضو را لازم دانستهاند؛ حال آنکه «ارجلکم» به «برؤسکم» عطف شده است.61 محمّدجواد بلاغی بر زمخشری خرده گرفته است که وی مواردی را که «لا» بر حرف قسم وارد میشود با جایی که بر سر فعل قسم میآید، خلط کرده است.62
3. بیتوجهی به نکات بلاغی: قرآن کریم در مواردی به جهت اهمیت مسئله آن را با تأکید آورده است، مانند «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر: 9) یا برای بیان اختصاص تقدیم و تأخیر را به کار برده است، مانند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»(حمد: 5) و برای نشان دادن مبالغه از استعاره مانند «وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبا» (مریم: 4) و تشبیه استفاده کرده است. ناآشنایی مفسّر با قواعد بلاغی یا بیتوجهی به نکات بلاغی قرآن کریم، وی را از رسیدن به ظرافتهای اینگونه آیات بازمیدارد. برای نمونه چنانکه زمخشری اشاره دارد63 بهره نداشتن برخی از مفسّران از علم بیان سبب شده است که در تفسیر آیاتی مانند «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامت: 22ـ23)، «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» (طه: 5)،64«یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(فتح: 10) به نکات بلاغی توجه نکنند و دچار اشتباه شوند و با حمل ید و عرش بر معنای ظاهری، برای خداوند صفات جسمانی معتقد شوند.65
5. ضعف استنطاق
با عنایت به اینکه قرآن کریم به زبان مردم و بیان آشکار نازل شده، معنای موردنظر خود را بر اساس اصول عقلایی محاوره بیان کرده است. بنابراین باید از انواع دلالتهای وضعی و عقلی سخن در استنطاق قرآن کریم بهره گرفت.66 این دلالتها عبارتاند از:
1. دلالت مطابقی، یعنی دلالت لفظ بر تمام آنچه وضع شده است.
2. دلالت تضمنی، یعنی دلالت لفظ بر بخشی از معنایی که برای آن وضع شده است.
3. دلالت التزامی یعنی دلالت لفظ بر معنایی که لفظ برای آن وضع نشده ولی لازمه معنای موضوع له لفظ است.67
4. دلالت اقتضا یعنی دلالت کلام بر معنایی که لفظی در کلام بر آن وضع نشده است؛ ولی صحت عقلی یا شرعی یا لغوی کلام وابسته به آن است.
5. دلالت تنبیه یعنی دلالت کلام بر معنایی که لازمه سخن است و از قرینه موجود در کلام استفاده میشود.
6. دلالت اشاره یعنی دلالت بر لوازم بین به معنای اعم68 که علاوه بر تصور مدلول آن، معنای لازم نیز باید تصور شود و لوازم غیر بین که علاوه بر تصور مدلول و معنای لازم آن اقامه برهان نیز ضروری است. این قسم دلالت از نوع دلالت عقلی کلام است نه دلالت وضعی.
7. دلالت مفهومی (در مقابل منطوقی)؛ یعنی دلالت کلام بر معنای غیر از موضوعله که از قید یا شرط موجود در کلام استفاده میشود.69
تمام این دلالتها معتبر و مورد توجه خداوند در آیات قرآن کریم است. اگر مفسّر به غلط باور نداشته باشد که این نوع دلالتهای آیات قرآن نیز مراد است یا در تفسیر به این دلالتها توجه نکند یا نتواند معانی حاصل از این دلالتها را با تدبر و تلاش دریابد و تنها به کشف و بیان معنای مطابقی آیات بسنده کند، در تفسیرش راه به خطا میرود و از بخشی از معارف قرآن کریم بیبهره خواهد ماند. به چند نمونه آیات اشاره میشود:
1. در تفسیر آیه«الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (حمد: 2) کسی که تنها صفت «صاحب اختیار جهان بودن» را برای خدا که دلالت مطابقی آیه است، استفاده میکند، بینصیب میماند از اینکه آیه شریفه با دلالت تضمنی بر صاحب اختیار بودن خدا نسبت به تکتک مخلوقات و با دلالت التزامی اشاری بر توحید ربوبی نیز دلالت دارد.
2. در آیه «وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده: 2) با عنایت به دلالتها معلوم میشود که علاوه بر جواز صید در بیرون از حالت احرام، بر حرمت آن در حالت احرام نیز دلالت دارد.
3. در مورد آیه «وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا» (یوسف: 82) بیتوجهی به دلالتهای متعدد سبب میشود که مفسّر نفهمد مراد آیه پرسش از اهل آن آبادی است و دچار این شبهه خواهد شد که مگر میتوان از آبادی مطلبی پرسید.
4. غفلت از دلالتها مفسّر را بازمیدارد از اینکه بفهمد آیه «فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ» (اسراء: 23) بر جایز نبودن زدن و ناسزا گفتن به پدر و مادر نیز دلالت دارد.
6. بیتوجهی به لایههای باطنی قرآن کریم
بیشک یکی از ویژگیهای قرآن کریم این است که افزون بر آنچه از ظاهر واژگان و معانی لغوی آن استفاده میشود، معانی ژرف و پنهانتری نیز در نهان دارد که باطن آن است.
قرآن کریم واژه «بطن» یا «باطن» را درباره خود به صراحت به کار نبرده است؛ ولی از برخی آیات70 با ضمیمه روایت یا مقدمات دیگری، برمیآید که احکام و معارف قرآن منحصر نیست در آنچه از ظاهر استفاده میشود. تعداد روایات مربوط به بطن داشتن قرآن در منابع روایی شیعه و اهلسنّت در حد تواتر معنوی است71 که ما را از بررسی سندی روایات بینیاز میکند.72 در زیر به چند نمونه اشاره میشود:
1. حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
اِنّی سَمِعْتُ رَسولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ: «لِیْسَ مِنَ القُرآنِ آیَةٌ اِلّا وَ لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنُ»؛73 از حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم که میفرمود: «آیهای از قرآن نیست، مگر برای آن ظاهر و باطنی است.»
2. امام باقر علیهالسلام میفرمایند:
«اِنَّ لِلْقُرآنِ بَطْنا وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهْ ظَهْر وَ لِلظْهرِ ظَهْرٌ»؛74 برای قرآن باطنیاست و برایباطن، باطنی دیگر و قرآن ظاهری دارد و ظاهرش ظاهری دیگر.
بنابراین، قرآن کریم معارف نهفته در ورای ظاهر و باطنی دارد و دانش ظاهر و باطن قرآن در همه سطحها تنها در اختیار آنان است. برخی مراتب باطن قرآن را جز پیامبر و امامان علیهمالسلام کسی نمیداند. امام باقر علیهالسلامفرمودهاند:
«ما یستطیع احدٌ اَن یَدّعی اَن عنده جمیعَ القرآنِ کلَّه ظاهَره و باطنَه غیرَ الاوصیاءِ»؛75 جز اوصیا [جانشینان پیامبر ]کسی نمیتواند مدعی شود دانش تمام قرآن [ظاهر و باطن ]را نزد خود دارد.
بر این اساس، برای درک مراتب بالای معانی باطنی قرآن باید به معلمان قرآن یعنی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امام معصوم علیهالسلامرجوع کرد و تنها برخی از مراتب پایین معانی باطنی قرآن برای افراد عادی قابل دسترسی است.76
درباره فهم معانی باطنی قرآن کریم دو گونه آسیب ممکن است پیش بیاید: یکی آسیبی که دامنگیر ناباوران به باطن قرآن کریم میشود و آن، بینصیبی از بخشی از معارف باطنی قرآن است که در روایات معتبر آمده است. مثلاً محمّدحسین ذهبی بدون دلیل بر شیعه که با بهرهگیری از روایات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلاممعانی بطنی برخی آیات را بیان کرده است خرده میگیرد که برای آیاتی از قرآن کریم معانیای آوردهاند که از آنها برنمیآید.77 دیگری آسیبهایی که برای باورمندان به باطن برای قرآن کریم ممکن است رخ دهد، مانند تنها مراد الهی دانستن باطن قرآن مثل آنچه باطنیه معتقدند،78 و نیز بیان معانی باطنی برای قرآن کریم بدون دلیل معتبر.
7. استناد به قرائن نامعتبر
مفسّر باید بکوشد در تفسیر قرآن کریم از امور قطعی یا حداقل اطمینانآور و مورد اعتماد عقلا بهره بگیرد.79
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار.»80
با توجه به اینکه مجاری عادی فهم بشر با کمی تسامح عبارتاند از: عقل؛ تجربه درونی و بیرونی؛ و نقل، این نوع آسیب ممکن است در استفاده از موارد ذیل باشد که طبق بیان علّامه طباطبائی تمام آنها در حقیقت تطبیق است نه تفسیر.81
1. تفسیر قرآن بر اساس دلیل عقلی و فلسفی غیرقطعی، آنجا که برخی فیلسوفان ظاهر آیات قرآن را خلاف آرای فلسفی خود دیدهاند؛ مانند تفسیر عرش در آیه «وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ»(حاقه: 17) به فلک نهم یعنی فلکالافلاک طبق دیدگاه مشّائین.82 البته باید توجه داشت که بیشک یکی از منابع یا قرائن تقسیر، یافتههای قطعی عقلی و بدیهی است؛ حتی گاه با استناد به آن، مراد جدی خداوند از آیه را غیر از مراد استعمالی آن بدانیم و از ظاهر آیه دست برمیداریم؛ مانند آیاتی که در ظاهر ممکن است بر جسمانی بودن ذات خدای متعال دلالت کند، مثل «وَجَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفّا صَفّا» (فجر: 22) و این مسئله با آنچه بیان شد در تنافی نیست.
2. تفسیر قرآن کریم بر اساس یافتههای تجربی غیراطمینانآور، مانند کار طنطاوی در تفسیر الجواهر برای اثبات جامعیت قرآن کریم در مورد تمام علوم که شمار اندکی نیز کم و بیش این روش را پی گرفتهاند؛83 از این جمله است: تفسیر «ابابیل» (پرندگان مأمور از بین بردن اصحاب فیل) در سوره فیل به «آبله» و تفسیر «مارج» در آیه «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِن نَّارٍ»(الرحمن: 15) به نور مرکب از هفت رنگ84 و تفسیر شکافته شدن غیرعادی دریا برای عبور بنیاسرائیل از آن85 به جزر و مد86 یا توجیه شفای بیماران به دست حضرت عیسی علیهالسلام87 به نیروی متمرکز در انسان مانند هیپنوتیزم و تفسیر جریان زنده شدن مرده با زدن گوشت قربانی که در آیات 72 و 73 بقره به آن اشاره شده است، به زنده شدن انسان با احکام الهی، مانند قصاص88 یا به احضار روح برای پرسیدن اسم قاتل.89
حتی برخی از این افراد به دلیل اعتماد بیش از حد به یافتههای تجربی، آیات مربوط به معجزات را که با تجربه غیرقابل تفسیرند، مجازی و استعاری میدانند و باور به معجزه را نه امری خارقالعاده، بلکه اعتقادی خرافی میشمارند.90
آشکار است که از یافتههای تجربی که به حد اطمینان رسیده است میتوان در تفسیر استفاده کرد، مانند گردش زمین به دور خورشید، منتها نباید آن را تفسیر قطعی شمرد.
3. تفسیر قرآن با یافتههای درونی و عرفان؛ مانند تفسیر «والضحی و...» به اینکه مراد از روز و شب کشف حجاب است و کشف حجاب نشان لطف و قهر.91 یا مثلاً در تفسیر آیه «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»(شعراء: 80) گفته شده است مراد این است که هرگاه بی او به سوی غیر او حرکت کنم، خدا مرا حفظ میکند و هرگاه به شهوت دنیا میل کنم، او مرا بازمیدارد.92 و تأویل شفای بیمار و زنده کردن مرده به دست حضرت عیسی علیهالسلام به شفا از بیماری نادانی و زنده کردن مرده به احیای معنوی از طریق آگاه کردن به حق93 و تفسیر آیه «خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»(بقره: 7) به اینکه بر دل آنان مهر زدم تا جایی برای غیر من نباشد و بر گوششان مهر زدم تا سخنی جز از من نشنوند و بر چشمانشان پردهای است از عظمتم هنگام مشاهده تا غیر من را نبینند.94
البته باید توجه داشت که تفسیر باطن آیات برای دیگران،درصورتیحجتاستکهمستندبهکلاممعصومباشد.
4. تفسیر قرآن به شواهد نقلی غیرقطعی، مانند استفاده از منابع تاریخی ضعیف در بیان شأن نزول آیات یا تمسک به روایات ضعیف.
نتیجهگیری
1. شناسایی آسیبهای تفسیر و دوری از آنها ضروری است.
2. مسئله مواضع و آسیبهای تفسیر مورد توجه ائمّه اطهار علیهمالسلام و اندیشمندان بوده است.
3. آسیبهای تفسیری به چهار قسم معرفتی، گرایشی، باوری و اخلاقی قابل تقسیم است.
4. موانع و آسیبهای معرفتی تفسیر عبارتند از: 1. تفسیر به رأی؛ 2. تفسیر بر اساس قرائت غیرواقعی؛ 3. خطا در فهم معنای دقیق واژگان؛ 4. بهره نگرفتن صحیح از قواعد علم صرف و نحو و علوم بلاغی؛ 5. ضعف استنطاق؛ 6. بیتوجهی به لایههای باطنی قرآن کریم و باطن قرآن را یگانه مراد الهی دانستن؛ 7. استناد به قرائن نامعتبر.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 عضو هیئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره. دریافت: 21/879ـ پذیرش: 27/12/87.
2 چنانکه به اعتراف برخى از دانشمندان غیرمسلمان، جامعه اسلامى طى پنج قرن، از نظر علم و فرهنگ صدرنشین ملتها و از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، اخلاق نیک، و سطح زندگانى، پیشتاز جهان بود. ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران، ج 4، ص 432.
گوستاو لوبون گوید: «تقریبا حدود 5 الى 6 قرن، تنها کتابهاى علمى که در دانشگاههاى اروپا تدریس مىشد، همان کتابهایى بود که از زبانهاى عربى به لاتین ترجمه شده بود.» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، ص 77.)
3ـ «فسر» کلمة واحد تدل على بیان شىء و ایضاحه. احمدبن فارس، معجم مقاییساللغة، ماده «فسر».
4ـ الفسر کشف المغطى. ابن منظور، لسان العرب، ماده «فسر».
5ـ احمدبن محمّد مقرّى الفیّومى، المصباح المنیر، ماده «فسر».
6ـ محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان فى علومالقرآن، ج 2، ص 3.
7ـ این تعریف جامع و مانع است. ر.ک: علىاکبر بابایى و همکاران، روششناسى تفسیر، ص 23. از تفسیر به این معنا تعریفهاى دیگرى نیز ارائه شده است؛ از جمله: «کشف مراد از لفظ»، فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 26؛ «بیان معانى آیات قرآنى و مقاصد و مدالیل آن»، سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 7 و «آشکار کردن مراد خداوند متعال از کتاب عزیز او»، سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، ص 39.
8ـ در اینباره ر.ک: فضلبن حسن طبرسى، جوامع الجامع، ج 4، ص 483 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 17، ص 422.
9ـ جلالالدین سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149.
10ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 110 / جلالالدین سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 149.
11ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 112.
12ـ نهجالبلاغه، خ 147.
13ـ براى نمونه ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، مقدّمه.
14ـ مقالاتى نیز در این باب نگارش شده است مانند: غلامعلى عزیزىکیا، «نگاهى به آسیبهاى فهم قرآن»، معرفت 26، ص 27ـ36 / علىمحمّد قاسمى، «آسیبشناسى فهم قرآن از منظر اهلبیت علیهمالسلام»، معرفت 71، ص 57ـ69.
15ـ کژفهمى متون وحیانى منحصر به قرآن کریم نیست و سابقهاى دیرینه دارد. قرآن کریم در مورد کژفهمى اهل کتاب از تورات مىفرماید: «یُحرّفونَ الکَلمَ عَن مواضعه» نساء: 46 و نیز مائده: 13ـ14.
16ـ ر.ک: بدرالدین زرکشى، البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 14.
17ـ جابر از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند: «لیس شىء أبعد من عقول الرجال منه. إن الایة لتنزل أولها فى شىء و أوسطها فى شىء و آخرها فى شىء.» سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 87.
18ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 1، ص 40 / علىبن عمر دارقطنى، سنن الدارقطنى، ج 4، ص 82 / محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 1، ص 36.
19ـ ر.ک: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 1 انسان و سرنوشت، ص 375ـ443.
20ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 4 / احمدبن شعیب نسائى، السنن الکبرى، ج 5، ص 31، ح 8085 / حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 16، ح 2985؛ ج 10، ص 222.
21ـ جلالالدین سیوطى، جامع الصغیر، ج 2، ص 62.
22ـ ابوطالب تحلیل، معجم الثقات، ص 5، 45، 79، 118، 379، 526 و 793.
23ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 18، ص 137.
24ـ ابن منظور، لسانالعرب، ج 14، ص 300، ماده «رأى».
25ـ محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 1، ص 36 / مصطفى عبداللّه کاتب حلبى حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 434 / محمّدهادى معرفت، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 60ـ96.
26ـ ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 76ـ80.
27ـ محمد بن مکّى، کتابى با نام الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها در توجیه قرائتها دارد که نشان مىدهد اجتهاد در امر قرائتها مؤثر بوده است.
28ـ محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 2، ص 42ـ49.
29ـ ر. ک: احمد مختار عمر و عبدالعال سالم مکرم، معجم القراءات القرآنیة، که در هشت جلد تدوین شده است.
30ـ نیز مانند اختلاف قرائت در بقره: 37، 106، 125 و 222 / نساء: 42 / مائده: 6 و 95.
31ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 630، ح 12.
32ـ براى تفصیل بیشتر ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علومالقرآن، ص 149ـ151.
33ـ روایت شده است که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: خداى متعال دوست مىدارد که قرآن آنگونه که فرود آمده خوانده شود. حسامالدین متقى هندى، کنزلالعمّال، ج 2، ص 49.
34ـ این هفت قرائت عبارتاند از: قرائتهاى عبداللّه بن عامر دمشقى، ابن کثیر مکّى، عاصم کوفى، ابوعمرو بصرى، حمزه کوفى، نافع مدنى و کسایى.
35ـ محمّدبن جریر طبرى، جامع البیان، ج 4، ص 467.
36ـ براى نمونه ابوعمرو عثمان بن سعید دانى کتاب التیسر فى القرائات السبع را نوشت.
37ـ مانند ابن سبکى. در اینباره ر.ک: محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 436ـ437. و نیز ابو شامه این اعتقاد را به گروهى نسبت داده و آن را حاکى از جهل شمرده است. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، نوع 22ـ27، التنبیه الثالث، ص 274.
38ـ محمّدهادى معرفت مضمون این بیان را از دوازده بیان نقل کرده و آنها را اخبار واحد شمرده است. ر.ک: محمّدهادى معرفت، التمهید فى علومالقرآن، ج 2، ص 86ـ92 / حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085.
39ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3085 و 3086.
40ـ محمّد عبدالعظیم زرقانى، مناهل العرفان، ج 1، ص 425، به نقل از: ابن الجزرى، منجد المقرئین و اتحاف فضلا البشر، ص 439.
41ـ تواتر قرائات سبع، اساسا قابل تصور و معقول نیست؛ زیرا در زمان هریک از قاریان هفتگانه تنها خود آنها تواتر را نقل کردهاند وگرنه آن قرائت به او نسبت داده نمىشد و جنبه اختصاصى پیدا نمىکرد. به فرض ثبوت اسناد بین قارى و یکى از صحابه اولیه، چنین اسنادى در زمره اسناد آحاد است و شرایط تواتر در آن وجود ندارد. در اینباره، ر.ک: محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص 97ـ98.
42ـ جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27، التنبیه الثالث، ص 274.
43ـ سیدجعفر مرتضى عاملى، حقائق هامة حول القرآن الکریم، ص 180.
44ـ سیوطى معتقد است چهل قول در «نزول القرآن على سبعة احرف» وجود دارد. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 131ـ142. برخى حرف به معنى لهجه گرفتهاند. ر. ک: محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص97ـ98 و نیز آن را به معنى بطن قرآن گرفتهاند، همان، ج 2، ص 86ـ87.
45ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 53، ح 3087 و 3097.
46ـ این سه نفر عبارتاند از: 1. خلف بن هشام، راوى حمزه م 229 قارى بغداد، دو راوى او ابویعقوب (م 286) و ابوالحسن (م 130)؛ 2. یعقوب حضرمى م 205 قارى بصره، دو راوى او رویس (م 238) و روح (م 235). 3. ابوجعفر مخزومى (م 130) قارى مدینه، دو راوى او ابن وردان (م 160) و ابن جماز (م 170).
47ـ ابن جزرى کتابى با نام النشر فى القراءات العشر نوشت و قرائت دهگانه را مطرح کرد.
48ـ این افراد عبارتاند از: 1. حسن بن یسار م 110 قارى بصره، دو راوى او شجاع بلخى (120ـ190) و دورى (م 246) هستند؛ 2. محمّدبن عبدالرحمان بن محیصن (م 123) قارى مکه، دو راوى اوبزى (170ـ250) و ابن شنبوذ (م 328) مىباشند؛ 3. یحیى بن مبارک یزیدى (م 202) قارى بصره، دو راوى اوسلیمانبن حکم (م 235) و احمدبن فرج ضریر (م 303) هستند و 4. سلیمان بن مهران اسدى اعمش (م 148) قارى کوفه، دو راوى او شنبوذى (300ـ388) و مطوعى (م 371) هستند.
49ـ در اینباره ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علوم القرآن، ص 151ـ159 / محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 2، ص 42ـ86.
50ـ بدرالدین زرکشى، البرهان، ج 2، نوع 39 / جلالالدین سیوطى، الاتقان، ج 1، نوع 22ـ27.
51ـ براى تفصیل بیشتر ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى علومالقرآن، ص 149ـ151.
52ـ بحث از رابطه لفظ و معنا سابقه طولانى در تاریخ علم دارد و اکنون نیز در محافل علمى کانون مطالعه و بررسى است و بخشى از مباحث کتابهاى فلسفه زبان و علم اصول فقه را نیز به خود اختصاص داده است. در اینباره میان دانشمندان علاوه بر قراردادى دانستن این علقه دو گرایش دیگر نیز وجود دارد: یکى طبیعتگرایى منصور اختیار، معنىشناسى، ص 117 و دیگرى قول به تفصیل (محمّدرضا باطنى، درباره زبان، مجموعه مقالات، ص 118ـ119.)
53ـ سید محمّدباقر صدر، المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمّدباقر الصدر، اصول الفقه، ج 3، ص 119.
54ـ احمد سیّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 2، ص 1812.
55ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 7.
56ـ و نیز واژه «جائر» در آیه 9 سوره نحل.
57ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشاف عن حقائق التنزیل، ج 2، ص 637.
58ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، ج 3ـ4، ص 177.
59ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 88.
60ـ سیدمحمود آلوسى، روح المعانى، ج 1، ص 6.
61ـ براى تفصیل بیشتر به تفاسیر شیعه ذیل آیه رجوع شود مانند التبیان فى تفسیرالقرآن، مجمعالبیان و المیزان.
62ـ محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 38.
63ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشاف، ج 1، ص 655.
64ـ نیز مانند اعراف: 54 / یونس: 3 / رعد: 2 / فرقان: 59 / سجده: 4.
65ـ علىبن اسماعیل اشعرى، الابانة عن اصول الدیانة، ص 38. براى نقد چنین تفسیرى از آیات ر.ک: محمّدبن جعفر طوسى، التبیان ذیل آیات مورد بحث / محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف، ج 14، ص 662 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 34؛ ج 8، ص 154 / محمّدهادى معرفت، التمهید، ج 3، ص 85ـ155.
66ـ عالمان علم منطق دلالت را سه قسم شمردهاند: 1. عقلى مانند دلالت معلول بر علت خود؛ 2. دلالت طبعى مانند دلالت اثر طبیعى یک پدیده بر آن پدیده؛ 3. دلالت وضعى مانند دلالت الفاظ بر معانى در اثر وضع. ر.ک: ملّاعبداللّه یزدى، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، ص 29ـ38.
67ـ ر.ک: ملّاعبداللّه یزدى، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، ص 39ـ42 / محمّدرضا مظفّر، المنطق، ج 1، ص 37ـ38.
68ـ در مقابل بین به معناى اخص که لوازمى است که با تصور مدلول به ذهن مىآید؛ در اینجا دلالت لفظ بر آن معنا دلالت التزامى است.
69ـ محمّد غزالى، المستصفى من علم الاصول، ج 1، ص 30.
70ـ مانند «و ما یعلم تأویله الا اللّه والراسخون فى العلم»آلعمران: 7 با ضمیمه روایتى از امام صادق علیهالسلام که تأویل را به بطن تفسیر فرمودهاند. در اینباره ر.ک: حسین صفار قمى، بصائرالدرجات، ص 196، ح 7.
71ـ در اینباره ر.ک: حسین صفار قمى، بصائر الدرجات، ص 212ـ216 / محمّدبن یعقوب کلینى، الاصول من الکافى، ج 1، کتاب الحجة باب «انه لم یجمع القرآن کلّه الّا الائمة علیهمالسلام و انهم یعلمون علمه کلّه»، ح 1 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، کتاب القرآن، باب «انّ للقرآن ظهرا و بطنا و ان علم کل شىء فى القرآن و ان علم ذلک کلَّه عندالائمه علیهمالسلام و لا یعلمه غیرهم الّا بتعلیهم.
72ـ براى اطلاع از بررسى روایات بطن، ر.ک: علىاکبر بابایى، «باطن قرآن»، معرفت 26، ص 7ـ16 / محمّدکاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 87ـ97 / سیدحیدر علوىنژاد، «ظاهر و باطن قرآن در گستره روایات»، پژوهشهاى قرآنى 5ـ6.
73ـ سیدهاشم بحرانى، البرهان فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 270، ح 6.
74ـ همان، ج 89، ص 91 / محمّدبن مسعود عیّاشى، تفسیر العیاشى، ج 1، ص 12.
75ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة، باب «ما یستطیع احدٌ اَن یَدّعى اَن عنده جمیعَ القرآنِ کلَّه ظاهَره و باطنَه غیرَ الاوصیاءِ».
76ـ براى نمونه برداشت علّامه طباطبائى از آیه «و لا تُشرکوا به شیئا»نساء: 36، سید محمّدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 27ـ28.
77ـ محمّدحسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 2، قسمت نخست تحت عنوان تفسیر شیعه. همینطور سیوطى نیز چنین اشکالى دارد. ر.ک: جلالالدین سیوطى، الاتقان، باب 78، فصل «فى امهات مآخذ التفسیر»، ج 4، ص 185.
78ـ در اینباره ر.ک: عبدالقاهربن طاهر بغدادى، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، ص 18ـ20. براى نقد این دیدگاه ر.ک: ابوحامد غزالى، فضائح الباطنیه.
79ـ از این امور در اصول فقه به علمى و غیرعلمى یاد مىشود ر.ک: محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 3ـ4، ص 17 و 28ـ29 / علىاکبر بابایى و دیگران، روششناسى تفسیر، ص 215ـ243.
80ـ حسامالدین متقى هندى، کنزالعمّال، ج 2، ص 16، ش 2958 / احمدبن شعیب نسائى، السنن الکبرى، ج 5، ص 30، ح 8084، در روایت شماره 8085 به جاى «بغیر» عبارت «بما لم یعلم علم» آمده است.
81ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 4ـ6.
82ـ ابنسینا، رسائل، ص 124ـ125.
83ـ مانند تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان اثر سر احمدخان هندى و کار اسکندرانى در کشفالاسرار النورانیه و نیز القرآن و العلم الحدیث اثر عبدالرزاق النوفلى.
84ـ در اینباره ر.ک: طنطاوى، الجواهر فى تفسیرالقرآن، ذیل تفسیر ذیل سوره فیل: 3 و الرحمن: 15. نیز مانند تفسیر آیه 15 سوره نوح و آیه 3 سوره ملک.
85ـ اعراف: 138.
86ـ سیداحمد خان هندى، تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمه سید محمّدتقى فخر داعى گیلانى، بخش 1، ص 110ـ132.
87ـ «وَرَسُولاً إِلَى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَنِّى... َأُبْرِىءُ الاکْمَهَ والاَبْرَصَ»آلعمران: 49 و [عیسى را به عنوان] پیامبرى به سوى بنىاسرائیل [فرستاد که او به آنان گوید: ]در حقیقت من... به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مىبخشم.
88ـ در اینباره ر.ک: محمّد رشیدرضا، تفسیر القرآنالحکیم الشهیر بتفسیر المنار، ج 1، ص 350ـ351 / طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72.
89ـ طنطاوى، الجواهر، ج 1، ص 71ـ72.
90ـ سید احمدخان هندى، تفسیرالقرآن و هو الهدى و الفرقان، بخش 1، ص طا.
91ـ ابوالفضل رشیدین میبدى، کشف الاسرار، ج 10، ص 530.
92ـ سهلبن عبداللّه تسترى، تفسیر القرآنالعظیم، ص 7.
93ـ محىالدین ابن عربى، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق مصطفى غالب، ج 1، ص 188.
94ـ محىالدین ابن عربى، الفتوحات المکیه، ج 2، ص 206، رقم 296.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ نهجالبلاغه، تحقیق صبحى صالح، قم، دارالهجره، بىتا.
ـ آلوسى، سیدمحمود، روح المعانى، بیروت، دارالفکر، 1409.
ـ ابنسینا حسینبن عبداللّه، تسع رسائل فى الحکمة و الطبیعة، بیروت، دارالعربى البستان، 1989ق، ط. الثانیة.
ـ ابن عربى، محیىالدین، الفتوحات المکیه، مصر، المکتبة العربیه، 1405.
ـ ـــــ ، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق مصطفى غالب، تهران، ناصر خسرو، 1368.
ـ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، بیروت، الدارالاسلامیة، 1410.
ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1300ق.
ـ اختیار، منصور، معنى شناسى، تهران، دانشگاه تهران، 1348.
ـ اشعرى، على بن اسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، بیروت، دارالنفائس، 1414.
ـ بابائى، علىاکبر، «باطن قرآن»، معرفت 26 (پاییز 1377)، 7ـ16.
ـ بابایى، علىاکبر و همکاران، روششناسى تفسیر، زیرنظر محمود رجبى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
ـ بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیرالقرآن، تهران، مرکز الطباعة و النشر فى المؤسسة البعثه، 1417.
ـ بغدادى، عبدالقاهربن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، تحقیق محمّدزاهد کوثرى، بیروت، دارالمعرفة، 1417.
ـ بلاغى، محمدجواد، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، صیدا، المطبعة العرفان، 1351ق.
ـ تحلیل، ابوطالب، معجم الثقات، قم، مؤسسهالنشر الاسلامى، بىتا.
ـ تسترى، سهلبن عبداللّه، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مصطفى الیابى الحلبى، مصر دار الکتب العربیه، بىتا.
ـ خوئى، سید ابولقاسم، البیان فى تفسیر القرآن، قم، منشورات انوار الهدى، 1401.
ـ دارقطنى، علىبن عمر، سنن الدارقطنى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417.
ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده و دیگران تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، بىتا.
ـ زرقانى، محمّد، مناهل العرفان فى علومالقرآن، بیروت، دارالکتب العربى، 1415.
ـ زرکشى، بدرالدین، البرهان فى علوم القرآن، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1376ق،
ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشاف عن حقائق التنزیل، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1417.
ـ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، اسلام، 1365.
ـ سیوطى، جلالالدین، الاتقان فى علوم القرآن، قم، شریف رضى، بىتا.
ـ ـــــ ، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، 1403.
ـ ـــــ ، جامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، 1401.
ـ صدر، سید محمّدباقر، المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمّدباقر الصدر، اصول الفقه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1410.
ـ صفّار قمى، محمّدبن حسن، بصائر الدرجات، قم، منشورات مکتبة آیهاللّه العظمى المرعشى، 1404.
ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372، چ پنجم.
ـ ـــــ ، قرآن در اسلام از دیدگاه شیعه، قم، انتشارات اسلامى، 1374، چ هفتم.
ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، موسسه الاعملى للمطبوعات، 1415.
ـ طنطاوى جوهرى، الجواهر فى تفسیر القرآن، مصر، بابى حلبى، 1348ق.
ـ طوسى، جفعربن محمّد، التبیان فى تفسیر القرآن، قم، مکتبة الاعلام الاسلامى، 1409.
ـ عاملى، جعفر مرتضى، حقایق هامة حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417.
ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1414.
ـ عزیزىکیا، غلامعلى، «نگاهى به آسیبهاى فهم قرآن» معرفت 26 (پاییز 1377)، ص 27ـ36.
ـ علوىنژاد، سیدحیدر، «ظاهر و باطن قرآن در گسترده روایات»، پژوهشهاى قرآنى 5ـ6 (بهار 1375)، 138ـ172.
ـ عیّاشى، محمّدبن مسعود، تفسیر عیّاشى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1411.
ـ غزالى، محمد، المستصفى من علم الاصول، بیروت، دارالفکر، بىتا.
ـ فیض کاشانى، محسن، تفسیر الصافى، تهران، مکتبه الصدر، 1416.
ـ قاسمى، علىمحمّد، «آسیبشناسى فهم قرآن از منظر اهلبیت علیهمالسلام»، معرفت 71 (آبان 1382)، ص 57ـ69.
ـ کاتب حلبى، مصطفى عبداللّه (حاجى خلیفه)، کشفالظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا.
ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الاصول من الکافى، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1288.
ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، تهران، کتابفروشى اسلامى، بىتا.
ـ متقى هندى، حسامالدین، کنزالعمّال، بیروت، مؤسسة الرساله، 1409.
ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، 1412.
ـ مطفّر، محمّدرضا، اصول الفقه، قم، اسماعیلیان، 1408.
ـ ـــــ ، المنطق، بیروت، دارالتعاریف، 1400.
ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1373، ج 1 (علل گرایش به مادىگرى).
ـ معرفت، محمّدهادى، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، مشهد، منشورات الجامعه الرضوى، 1418.
ـ ـــــ ، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1415.
ـ مقرّى فیومى، احمدبن محمّد، المصباح المنیر، تصیحیح محمد محیىالدین عبدالحمید، بىجا، بىنا، 1347.
ـ میبدى، ابوالفضل رشیدین، کشف الاسراو عدهالابرار، تهران، کتابخانه سینا، 1361.
ـ نسائى، احمدبن شعیب، السنن الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411.
ـ هندى، سید احمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمه سید محمّدتقى فخر داعى گیلانى، تهران، کتابخانه و چاپخانه علمى، بىتا.
ـ یزدى، ملّاعبداللّه، حاشیه بر تهذیب المنطق تفتازانى، قم، اسماعیلیان، 1363.