بهائیگری؛ اصول و مبانی اعتقادی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
اصول اعتقادی هر دین و آیینی نمایانگر اتقان و میزان پایبندی آن به دادههای عقلانی است. این مقاله با رویکرد نظری و روش کتابخانهای، و با هدف شناخت عقاید بهائیت و نقد و بررسی آن به کاوش در این زمینه پرداخته که برایند آن چیزی جز تناقض، تزلزل و غیر وحیانی بودن اصول و مبانی اعتقادی بهائیت نیست. از آنرو که توجه به رویکرد سیاسی، روش تبلیغی و احکام عملی در این مسلک برای روشنتر شدن بحث ضروری به نظر میرسد، به آنها نیز اشارهای شده است. علیرغم اینکه «تأویل» در این مسلک باطل شمرده شده است، اما در عمل برای فرار از شبهات و انتقادهای وارد بر عقایدشان، دست به تأویلاتی زدهاند که به دلیل نامعقول بودن، خود نیاز به تأویلاتی دیگر دارند. اینها همه بیانگر این است که چنانچه دین منشأ الهی نداشته باشد، با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.متن
در تاریخ تفکر بشر، بر وجود امری مقدس و ماورایی در جهان خلقت تحت عنوان «خدا» تأکید شده است. عقل و فطرت و اعتراف عینی و التزام عملی آدمیان به خالق مقدس، مؤیّد این نکته میباشد. اندیشه خانمانسوز مرگ، رنجش از ظلم و بیداد و مسائلی از این دست که راهحل خود را در علم و ذهن مخلوق نمییابد، وجود «دین» را امری قطعی و ضروری کرده است.
دو نوع دین در عالم وجود دارد:
الف. دین اصیل: دینی که از طرف خداوند جهان برای هدایت بشر نازل گشته، هرچند بعد از مدتی به واسطه تکامل اوضاع بشر از جانب باریتعالی منسوخ گردیده باشد.
ب. دین غیر اصیل: مجعولات و بست و بندهایی که دارای اصل صحیح آسمانی نبوده و مخلوق اوهام و ساخته سیاستهای هواپرستانه و استعماری است.
مسلک بابی و بهائیگری از نوع دوم بوده و قرائن عدیدهای بر این مطلب دلالت دارد.
قانون تجزیه و تحلیل و نیز قانون علت و معلول ابزار مناسبی برای شناخت اصالت یک دین میباشد. خود بهائیان نیز به همین دلیل تلاش بسیار میکنند تا مؤلفات باب و بها و احکام و عقایدشان را از انظار پوشیده نگه دارند تا آنجا که خود پیروان این مسلک هم از عقاید و احکام و مبادی و مبانی این مسلک اطلاع ندارند. از اینرو، میتوان گفت: این مسلک بر اساس بیاطلاعی پیروانش بنا شده است.
در زمینه اعتقادات بهائی، مطالبی به صورت پراکنده در برخی منابع مطرح گردیده است، ولی چون این مقاله درصدد معرفی عقاید بهائیت به نحو موجز و مستند است، قصد دارد با پرداختن به مفاهیم اعتقادی نظیر خدا، قیامت،
بهشت و جهنم که در اسلام ناب محمدی بدیهی هستند، ولی در بهائیت از معنای تأویلی خاصی برخوردارند، به این سؤالات پاسخ دهد: 1. آیا عقاید بهائیت از اتقان علمی و عقلی برخوردار است؟ 2. منبع جعل احکام و عقاید در بهائیت چه کسی یا چه چیزی است؟
تاریخچه
الف. علت محدثه (پیدایش) مسلک بهائیت
1. علل داخلی: در خصوص علل داخلی، میتوان به دو عامل ذیل اشاره کرد:
ـ جریان فکری که محصول اوضاع و شرایط خاص زمانه بود.
ـ روحیات درونی و شخصیت سران مسلک.
2. علل خارجی: هر دو شیطان روس و انگلیس به نوعی در تخمریزی و انعقاد نطفه این مسلک همدست شدند.2 حسینعلی مانند باب مسلکی را بر اساس خواستههای سیاسی وزارت مستعمرات انگلیس به وجود آورد تا «بابیه» ساخته دست روس،3 قدرت اجتماعی غیر قابل کنترل نشود؛ سیاست همیشگی دولتهای قدرتمند برای مهار نیروهای انقلابی.4 انگلیسها از تحریک و تربیت و تقویت شیخاحمد احسایی5 فتنه «رکن رابع» را به وجود آوردند و روسها توسط دالگورکی6 از طریق کاظم رشتی زمینه ادعای قائمیت علیمحمّد شیرازی را فراهم کردند. سپس هر دو سفارت روس و انگلیس برای حفظ و حمایت آنچه به وجود آورده بودند به همکاری با یکدیگر پرداختند؛ چنانکه ازلیان از حمایت انگلستان، و بهائیان از حمایت روس برخوردار شدند و برای اینکه به قدرتی مهار نشدنی تبدیل نشوند آنها را در مقابل یکدیگر قرار دادند. بهائیان با خیانت به روسیه، به ذیل عنایت دایه انگلیسی درآمدند و پس از مدتی به ارباب انگلیسی هم پشت کردند و به مولای پولدار و سخاوتمندتری مثل آمریکا پناه آوردند.7
ب. علل مبقیه (استمرار)
برخی از علل مبقیه مسلک بهائیت عبارتند از:
1. وضعیت روحی و حالات روانی و شخصیتی سران مسلک؛
2. عوامل درون مسلکی و شرایط زمانی و مکانی؛
3. شکنجه پیروان باب از سوی حکومت به علت ترور نافرجام ناصرالدین شاه.8 به اعتقاد یکی از صاحبنظران، این شکنجهها سبب انتشار مسلک بابیان در ایران، هند و ترکیه شد.9
4. اقدامات و برنامههای بزرگان بها؛ از جمله:
ـ اختصاص دعوت این طایفه به طبقات بیاطلاع جامعه: بسیاری از بابیان و بهائیان از عقاید دینی خودشان مثل هور قلیا و تناسخ10 و احکام و عقاید دینشان بیاطلاعند. به تصریح یکی از مستبصران، بهائیان دو دستهاند: دستهای از آنها انسانهای فریبخورده و ناآگاهند که به دام افتاده و غافلند؛ بهائیت یا به صورت موروثی به آنان رسیده و یا به علت عدم دانش کافی از دین و دیانت، در دام آن افتاده و بهائیت را به عنوان دینی فرستاده شده از سوی خدا پذیرفتهاند و بدون کوچکترین دلیل قانعکنندهای ادعای اربابان بهائیت را پذیرفتهاند. دسته دوم کسانیاند که در رأس تشکیلات بهائی قرار دارند و از سیاسی بودن فرقه اطلاع دارند، ولی به خاطر حفظ منافع، اعتراف نمیکنند.11
خواندن کتابهای ضد بهائیت برای بهائیان به شدت ممنوع است. در پاسخ به شبهات، بعضا این طور جواب میدهند که کافی است ما فقط جمال مبارک [میرزا حسینعلی] را بشناسیم و از عشق او سرمست شویم؛ آفتاب آمد، چه دلیلی بهتر از این؟! بهائیان را فقط عاشق (عاشق بهاء و عبدالبهاء) بار میآورند نه عاقل.12
یکی از دستورات تشکیلات بهائی این است که به پیروان خود میآموزند اگر از علت بهائی شدن سؤالی از شما کردند بگویید: تفتیش عقاید ممنوع، و حق بحث کردن ندارید و از دین نباید حرفی بزنید! حال آنکه ایشان در تبلیغ دینشان این شعار را سر نمیدهند.13
ـ کار کردن بر روی ذهن بچههای بهائی؛
ـ پر کردن اوقات آنها با برنامههای خاص تا آنجا که ملاک کرامت انسانی قرار میگیرد؛
ـ بها دادن ظاهری به اهل بهائیت و حمایت از آنها؛
ـ منع از مجاورت با علمای مسلمان و تحصیلکردهها؛
ـ کیفیت برخورد با نجاتیافتگان از بهائیت: صبحی پس از اینکه گوشهای از چگونگی رفتار بهائیان با خود را ـ آن زمان که صبحی مستبصر میشود ـ به رشته تحریر درمیآورد مینویسد: «اگر بخواهم گزارش بسیاری از مردم را که به دست آنها [بهائیان ]نابود شدند بگویم به دفتری جداگانه نیاز میافتد.»14
ـ ادامه همکاری و سرسپردگی عمیق و همهجانبه با دولتهای استعماری؛
ـ صرف هزینههای سنگین؛
ـ نفوذ در حکومت پهلوی؛
ـ دیدگاه و راهحل متخذ در امر شهوت و ازدواج؛
ـ ارائه آمار تقلبی در مورد تعداد بهائیان؛
ـ کیفیت تبلیغ؛
ـ عقبمانده و روانی معرفی کردن کسی که علیه بها یا مسلک او حرفی بزند.15
نقش استعمار در پیدایش و بقای بهائیت: آنقدر مسئله بهائیت و حفظ «بها» برای روس اهمیت دارد که شخصی مثل دالگورکی را به ایران میفرستد و مبالغ بسیار کلانی هم برای تحقق اهداف پلید خود هزینه میکند. این جاسوس آنقدر نفوذ دارد که در قضیه نجات حسینعلی، حکومت را تهدید میکند که اگر یک مو از سر حسینعلی کم شود نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد.16
دالگورکی درباره اسلام چنین مینویسد:
پس از پنج سال و چند ماه که در ایران بودم به من ثابت شد که دین اسلام بر حق است و میتواند بشر را سعادتمند کند و هیچ شک و شبههای برای من باقی نمانده بود و نیت کرده بودم که در حضور امپراتور و اعیان و بزرگان دولت مدلل کنم که دین اسلام ناسخ تمام ادیان است و هیچ دین دیگری هم بعد از آن نخواهد آمد و قبول این دین برای عموم مردم، هم اجر آخرت دارد، هم اجر دنیا. ولی پس از حضور در وزارت خارجه و هزاران سؤال و جواب، چنان یافتم که حرفی بر زبان جاری نکنم؛ زیرا الکساندر دوم پادشاه و امپراتور روسیه به شخصه مرا خفه خواهد نمود.17
نکته قابل ذکر این است که برخی از دینشناسان بزرگ و مشهور غربی نیز بهائیت را نه از اسلام میدانند و نه از شیعه، بلکه ریشه آن را در شیخیگری احسائی میدانند.18
عقیده کلی بهائیت در سیاست
موارد ذیل، مشخصکننده دیدگاه بهائیان در سیاست است:
ـ اقدامات میرزا برای رسیدن به قدرت؛
ـ اقدامات سیاسی و راپورتچیگریهای او؛
ـ عاملیت بهائیان در قتل طیب؛
ـ خصومت آنان با جشنهای نیمه شعبان؛
ـ شادی آنها در شهادت رزمندگان ایرانی در طول جنگ؛
ـ شادی آنها از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدسسره؛19
ـ همکاسگی میرزا و پیروان و جانشینانش با کشورهای استعماری متخاصم با اسلام؛
ـ مقابله جدّی علمای اسلام، از جمله آیهاللّه بروجردی، امام خمینی و مرحوم فلسفی با او و عقایدش.20
از نظر بهائیت، ادنی مداخله سیاسی قلبا و ظاهرا و لسانا و باطنا طبق قول ولی امر اللّه جایز نیست. یکی از محققان علت این کار را دو عامل میداند:
1. موقعیت سیاسی، مداخلههای سیاسی، سرسپردگیها و حمایت مأموران خارجی از بهائیان را پنهان سازند؛
2. در راستای سیاست خارجی و اشخاص سیاسی خارجی، تحت عنوان «عدم دخالت سیاسی» از آزادیخواهان و وطنخواهان حمایت نکرده، موجب تقویت وضع موجود شوند.21
آنگاه که عثمانی از انگلستان شکست خورد، میرزا شروع به حمایت از انگلستان و جاسوسی برای این کشور کرد. بعدها که قضیه جاسوسی او لو رفت، حاکم عثمانی درصدد اعدامش برآمد که اربابان انگلیسیاش به دادش رسیدند و لقب «سر» به او دادند. در همان زمان باید از او سؤال میشد: آیا بدا در حکم خدای بهائیت حاصل شد که سرسپاری از عثمانی به انگلستان تغییر یافت؟!22
این جمله نیز از بها است که «کن کشعلة النار لاعدائی»؛ یعنی: با دشمن من، همچون شعله آتش باش!23
در خصوص ارتباط بهائیت با آمریکا، انگلیس، اسرائیل و پهلوی، مباحث گستردهای صورت گرفته که پرداختن به آنها از حوصله این نبشتار خارج است.24
ادلّه چهارگانه بهائیان و نقد آنها
پیش از پرداختن به بحث مزبور، تذکر چند مطلب ضروری است:
1. خلاصه پنجاه کتاب مهم عقیدتی و احکامی بهائیت به همراه نقد آنها، در کتاب باارزش محاکمه و بررسی باب و بهاء به قلم ح. م. ت.25 در یک جلد موجود است.
2. از دیگر کتبی که برخی از عقاید و سخنان و سوابق باب و بها را از چهل و شش مأخذ بابی و بهائی نقل و سپس انتقاد میکند، کتاب ماجرای باب و بهاء نوشته مصطفی حسینی طباطبایی است.
3. قویترین ادلّهای که در دفاع از مسلک بهائیت نوشته شده کتاب فرائد ابوالفضل گلپایگانی است. هرچند تبرّی وی از مسلک بهائیت در واقع، تبرّی از آن کتاب نیز هست، لکن برخی از ادلّه مطرح شده را بررسی میکنیم؛ چراکه با رد و تضعیف ادلّه، مدعا (حقانیت مهدویت باب و پیامبری باب و بها) نیز تضعیف و رد خواهد گردید.
الف. استدلال به آیات
1. «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِکَةُ وَقُضِیَ الأَمْرُ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ»؛26 آیا انتظار آنان جز این است که خدا و ملائکه (سوار) بر پارههای ابر سفید به سوی آنان بیاید؟...
استدلال: معنای آیه این است که مردم انتظار نمیکشند مگر این را که خدا با ملائکه بر روی پارههای ابر بیایند و چون آمدن خداوند محال است، لابد مقصود از آیه آمدن مظاهر خداست و مظاهر جز علی محمّد باب و حسینعلی بها کس دیگری نیست.
پاسخ: آیه مذکور در توبیخ کسانی است که هر چه ادلّه و معجزه از سوی پیامبران برای آنها نمایان میشد باز انکار میکردند تا آنجا که از موسی علیهالسلام درخواست کردند تا خدا خود را به بنیاسرائیل طوری نشان دهد که آنان با چشم ظاهری خدا را ببینند. آیه هم میگوید: لابد منتظرند خدا با ملائک سوار بر ابر برای هدایت اینها بیاید؛ البته این کار غیرممکن است.
این مسئله چه ربطی به مدعای گلپایگانی دارد؟ در حقیقت، او برای اثبات ادعای پیامبری، تمسّک به ادعای دیگری کرده نه تمسّک به دلیل؛ یعنی اینکه از او پرسیده شد: چرا باب و بها پیامبرند؟ او میگوید: به دلیل اینکه مصداق آیهاند. حال آنکه مصداق این آیه بودن، خود ادعای دومی است نه دلیل بر ادعای اول.
2. «وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَکَانٍ قَرِیبٍ یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ»؛27 گوش کن در روزی که نداکننده از مکان نزدیکی ندا میکند. روزی که فریاد را میشنوند. به حق، آن روز خروج است.
استدلال: مفسّران اهل تسنن و اهل تشیع در تفسیر این آیه متفقالقولند که ندای الهی از صخره بیتالمقدس بلند میشود؛ یعنی از «جبل کرمل» که در تورات از آن به «جبل مقدس» و «جبل بیتاللّه» تعبیر شده است.
پاسخ: اولاً، هیچ روایتی و در خود آیه، قرینهای در مورد اینکه مراد از «مکان قریب» صخره بیتالمقدس باشد، وجود ندارد.
ثانیا، همه مفسّران «مکان قریب» را اینگونه تفسیر نکردهاند، بلکه اغلب آنها در تفسیر «مکان قریب» گفتهاند: مکان خاصی نیست، بلکه کنایه از این است که صدای منادی مذکور در آیه بر هیچکس مخفی نخواهد ماند و همه آن را طوری خواهند شنید که هر کس در هر کجا که باشد میپندارد که این صدا از همان نزدیکی میآید. عده دیگری از مفسّران هم گفتهاند: مراد از ندا در این آیه، صدایی از جانب آسمان است که قبل از ظهور مهدی موعود (عج) واقع میشود و نام آن حضرت و پدرش را فریاد میکند.
ثالثا، بر فرض که از بین دهها مفسّر، یکی همان قول میرزا را بگوید یا اصلاً همه مفسّران بگویند، این مطلب چه ربطی به جبل کرمل و شهر عکا که گلپایگانی میگوید دارد؟ صخره بیتالمقدس سنگ معروف بزرگی است در مسجد بیتالمقدس در شهر قدس. معلوم نیست چطور میرزا این صخره را تبدیل به کوه کرده و آن را هم از قدس به شهر عکا برده است؟!
3. «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ»؛28 در آن روز خداوند مکافات و جزای آنان را که بر اساس حق است، به طور کامل خواهد داد و آنان میدانند که همانا خداوند حق آشکار است.
پیش از بیان استدلال، لازم است متذکر شویم که عقیده بابیها و بهائیها این است که مهدی موعودی که در روایات وعده آمدن او داده شده است دارای دین مستقل و جدید و کتاب و سنت جدیدی غیر از قرآن و اسلام است و به همین دلیل هم ادعای مهدویت و ادعای پیامبری باب را دو ادعا نمیدانند؛ چون میگویند: مهدی ـ در واقع ـ یک پیامبر جدید است. در بررسی استدلال گلپایگانی به روایات، به این مسئله خواهیم پرداخت.
استدلال: و این جمله صریح است بر اینکه چنین ظهور عظیمی، بیانگر مقام نیابت و خلافت و امامت نیست، بل بیانی از ظهور کلی و مقام شارعیت و سلطنت الهیه است. با اینکه در مقام بیان موعود، همین آیات و القاب عظیمه کافی بود، معذلک از برای تنصیص بر اینکه در این یوم عظیم دیانت متجدد خواهد شد و شریعت جدیده ظهور خواهد نمود، این آیه مبارکه نازل شد؛ یعنی در آن روز حق ـ جلجلاله ـ دین حق را وافیا (یعنی به طور کمال) به خلق عنایت خواهد فرمود و این در غایت وضوح است که مقصود از این دین که در آیه کریمه وعده فرموده است که به خلق عنایت کند دین اسلام نیست؛ زیرا که دین اسلام در ظهور حضرت رسول صلی الله علیه و آله وافیا نازل شد و آن حضرت کاملاً به خلق ابلاغ فرمود، بل مقصود شریعت جدیده است.
پاسخ: اینجا هم ـ مثل مورد اول و بسیاری از موارد دیگر ـ از جاهایی است که اگر این آیه به همراه دو آیه قبل از آن دیده شود، معلوم میگردد که معنای آیه اینگونه که او میگوید نیست. ترجمه دو آیه قبل با این آیه چنین است:
کسانی که به زنان با ایمان پاکدامن، بیاطلاع (از فحشا) نسبت زنا میدهند، در دنیا و آخرت ملعون (و محروم از رحمت حق) بوده و برای آنان عذابی بزرگ است. روزی که زبان، دستها و پاهای آنان بر ضد ایشان به آنچه انجام میدادند گواهی دهد. در آن روز خداوند مکافات و جزای آنان را که بر اساس حق است، به طور کامل خواهد داد و آنان میدانند که همانا خداوند حق آشکار است.
پس اشکال وی آن است که بین معانی مختلف دین، «کیش و آیین» را گرفته، در حالی که در اینجا هم مثل «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»به معنای «جزا» است.
4. «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»؛29 و اگر به دروغ برخی سخنان بیپایه و اساس را به ما میبست حتما ما او را با دست قدرت خود میگرفتیم، سپس رگ حیاتش را قطع میکردیم و هیچیک از شما قادر به دفاع از او نبودید و این قرآن حقیقتا موجب تذکر پرهیزگاران است.
استدلال: حالا که خدا رگ حیات باب که هفت سال و بها که چهل سال کتابهایی نوشتند و الواح صادر میکردند و صریحا میگفتند اینها کلمات خداست و به غیر اذن او تکلم نمیکنیم [قطع نکرد ]پس معلوم میشود گفتههای اینان بر حق بوده است.
پاسخ: در این مورد هم، به آیات دیگر رجوع نشده است. به استناد آیات قبل، مرادْ شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است و شامل دیگران نمیشود؛ زیرا قرآن در مورد دیگران میفرماید: «ما آنهایی را که به خدا افترا ببندند و شرک بورزند تا روزی که در آن چشمها به عبرت و حسرت بنگرند، مهلت میدهیم.»30 و نباید بپندارند که این مهلت به سود آنهاست و بر اساس این آیه، نه فقط باب و بها و دهها مرد دیگر که به دروغ ادعای خدایی و پیامبری میکردند مهلت یافتند، بلکه صدها ظالم و ستمگر مثل حجاج بن یوسف ثقفی هم مهلت یافتند. دیری است که این فلسفه که «پیروز مساوی با حق است و شکستخورده مساوی باطل» از هم تنیده است.
ب. استدلال به روایات
1. روایاتی که در آنها گفته شده مهدی موعود با امر تازه و کتاب جدید و راه و روش نو و شیوه قضاوتی جدید قیام میکند. گلپایگانی ضمن ذکر این روایات در کتاب فرائد (ص 295ـ297) میگوید: این روایات به روشنی دلالت میکنند که مهدی موعود مقام پیامبری خواهد داشت نه اینکه تابع دین و پیامبر دیگری باشد؛ زیرا دارای کتاب نو است که ناسخ قرآن است و دارای سنت و دین جدید که ناسخ سنت پیامبر اسلام و دین آن حضرت است.
پاسخ: این روایات را از بحارالانوار نقل کرده، در حالی که علّامه مجلسی در همین کتاب صدها روایت نقل کرده که همگی آنها دلالت دارند بر اینکه مهدی موعود و قائم (عج) نیز مانند یازده امام پیش از خودشان جز مقام وصایت و خلافت پیلامبر صلی الله علیه و آله مقام دیگری نخواهند داشت. در روایاتی که گلپایگانی به آنها استدلال کرده، همین مطلب ذکر شده و مطالبی درباره مهدی موعود آمده که به هیچ وجه بر باب و بها تطبیق نمیشود. خود باب هم به این مسئله اعتراف کرده است؛ آنجا که به دالگورکی میگوید: من چطور ادعای امام زمانی بکنم، حال آنکه حتی نامم مهدی و نام پدرم حسن نیست. دالگورکی شرابی به او خورانده میگوید:... پول از من ادعا از تو.31
حضرت مهدی (عج) احیاگر دین رسولاللّه است نه آورنده دین دیگری. بر این مطلب، روایات عدیدهای که نام ائمّه اطهار علیهمالسلام و به ویژه اوصاف حضرت مهدی (عج) را بیان میکنند شهادت میدهند.
2. روایاتی که دلالت بر جوان بودن حضرت مهدی موعود (عج) هنگام ظهور میکنند. آنها که ظهور باب را انکار کردند به خاطر این بود که او را پیرمردی هزار ساله میدانستند [در حالی که روایت تصریح دارد او جوان خواهد بود و علیمحمّد هم جوان بود، پس خودش بود.]
پاسخ: در اینجا هم روایت به صورت ناقص آورده شده؛ یعنی همان مقدار که با ادعای خودش مطابقت دارد بسنده شده و از ذکر بقیه روایات خودداری گردیده است. طبق احادیث، آن حضرت با سن بالا ولی قیافه کمتر از چهل سال ظهور میکند. علاوه بر آن، در همان روایات اوصاف دیگری برای مهدی موعود (عج) ذکر شده که حتی یکی از آنها هم بر علیمحمّد صدق نمیکند.
آیا علیمحمّد فرزند نهم امام حسین علیهالسلام است و با نه واسطه نسلش به آن حضرت منتهی میشود؟ آیا آنچنانکه وارد شده، حضرت عیسی علیهالسلام پشت سر باب نماز خواند؟ آیا ولادت علیمحمّد مخفی و عمرش طولانی بود؟ آیا بعد از ظهورش صلح جهان را گرفت یا دو جنگ جهانی؟ آیا بیعت هیچ سلطان طاغی بر گردن او نبود یا اینکه بعکس همیشه از دست حکومت در فشار و فرار بود و در نهایت هم به دست حکومت گرفتار و اعدام شد؟32 و دهها علامت دیگر.33
ج. دلیل تقریر
استدلال: بقا و نفوذ شریعت بین مردم دال بر صحت ادعای مدعی است.
پاسخ: اولاً، نفوذی نداشته، هرچند آمار جعلی هم در این زمینه بدهند که توضیح آن گذشت.
ثانیا، بر فرض که نفوذ کرده باشد، آیا نفوذ دال بر صحت و حقانیت است؟ آیا مهدی سودانی که طرفداران بیشتری هم نسبت به بهائیت دارد، این نشان حقانیت ادعای مهدویت اوست؟
ثالثا، اگر عدم نفوذ دال بر بطلان آن شریعت باشد شامل بسیاری از پیامبران هم میشود؛ مثل پیامبران قوم عاد و ثمود، و لوط و صالح و پیامبرانی دیگر از این قبیل. گذشته از اینکه با درگذشت برخی از پیامبران، مردم دوباره به همان خرافهپرستی و بتپرستی روی آوردند.
د. دلیل معجزه
گلپایگانی در این مورد، بعد از چهل صفحه عبارتپردازی چیزی را به عنوان معجزه باب و بها نمیتواند بشمارد. از اینرو، گاهی معجزات انبیا را انکار کرده، میگوید: لزومی ندارد که پیامبر معجزه ارائه کند تا کسی انتظار وقوع معجزه از باب و بها داشته باشد.
گاهی هم اخبار مربوط به آینده (اخبار غیبی) باب و بها را به عنوان معجزه شمرده، ولی به جای ذکر معجزه باب و بها، طالبان را به محل خود ـ که معلوم نیست کجاست ـ ارجاع میدهد.34
عقیده سران بهائیت در مورد مهدی موعود با الفاظ متفاوت، همان عقیده بها است که امام و خانواده وی و مکانش را موهوم میداند.35
ادعای الوهیت باب و بها
مهمترین عقیده بهائیت عقیده به پیامبری باب و بها است که مورد بررسی قرار گرفت. البته هر دوی آنها ادعای الوهیت و خدایی هم کردهاند که بر این مطلب ادلّه زیادی اقامه شده؛ از جمله، تصریح خود گلپایگانی است که در اینباره میگوید: علیمحمّد هفت سال و بها چهل سال الواحی نوشته، صریحا میگفتند اینها کلمات خداست. یا جمله «ای اهل انشاء! ندای مالک اسماء را بشنوید که از طرف زندان اعظم خود شما را ندا میکند که خدایی جز من مقتدر متسخر متعالی علیهم حکیم نیست... .»36
در جایی میگوید: «باسمی المهیمن علی الاسماء» و جای دیگر میگوید: «بسمی المشرق من الافق البلاء» و موارد دیگر.37
از جمله ادلّه ادعای الوهیت باب، نوشته وی در نامهای به یحیی صبح ازل است: «این نامهای است از خدای زنده و برپادارنده جهان (باب) به سوی خدای زنده و برپادارنده جهان (صبح ازل). بگو همه از خدا آغاز میشوند و همه به سوی او باز میگردند.»38
لازم به ذکر است که بهائیان به ظاهر میگویند ادعای بها رجعت مسیح علیهالسلام و رجعت حسین علیهالسلام است، ولی در حقیقت، ادعای او ادعای الوهیت است.39 یکی از نجاتیافتگان چنین میگوید: «بهائیان خدا را به فرمان خود بها40 به نام بها میپرستند. و بها و باب را پیامبران خدا و صاحب زمان میدانند و بها را به اندازه خدا و گاهی فراتر از خدا میپرستند. همه دعا و نیایش و راز و نیازشان خطاب به بها و عبدالبها است.»41 البته عبدالبها نبوت و قائمیت باب را انکار کرده است.42
در مورد ادعای رجعت حسین علیهالسلام از سوی بها، خواهرش (عزّیه خانم) ضمن بیان برخی از جنایات بهائیان، چنین میگوید:
... چنانکه بعضی از مؤمنینِ دینِ بیان، عدول کرده این بیت را انشاء نموده در محافل میخواندند و میخندیدند:
اگر حسینعلی، مظهرِ حسین علی استهزار رحمت حق بر روان پاک یزید!43
و میگفتند که ما هر چه شنیده بودیم حسین علیهالسلام مظلوم بوده است نه ظالم.44
اصول دهگانه اعتقادی اسلام در بطلان ادیان پس از اسلام
در زمینه عقاید، ما همان کتاب وزین محاکمه و بررسی باب و بها را معیار قرار داده، به اختصار مطالبی را ذکر میکنیم. مطلب آغازین کتاب ـ پیش از پرداختن به بحث ـ به این مضمون است که اسلام دارای ده اصل محکم است که به وسیله ثبوت هر کدام از این اصول دهگانه، بطلان بهائیت و بابیت و هر حزب دیگری که به نام دین جعل میشود اثبات میگردد. این اصول دهگانه عبارتند از:
1. خاتمیت دین رسول اکرم صلی الله علیه و آله
کتاب مزبور با استناد به شش آیه از قرآن، تصریح برخی از علما از جمله احسائی و سید کاظم رشتی و استناد به ده روایت، به این مطلب پرداخته است. در اینجا به ذکر سه آیه بسنده میشود:
1. آیه 40 سوره مبارکه «احزاب»: محمّد پدر یکی از شماها نیست، او رسول پروردگار متعال و ختمکننده پیغمبران است و خداوند به هر چیزی عالم و دانا است.
2. آیه 106 سوره «بقره»: آیتی از آیات الهی، منسوخ یا فراموش شده و متروک نمیشود، مگر اینکه آیتی را که بهتر از اولی یا نظیر آن باشد میآوریم.
کتابی که بعد از قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و هدایت انسان نازل میشود باید از هر حیث بهتر و جامعتر و مفیدتر از قرآن باشد و ما اگر قرآن مجید را با کتابهای سرا پا اغلاط (لفظی، ادبی، معنوی) بیان و اقدس و مطالب و احکام مسخرهآمیز و درهم و خندهآور45 آنها مقایسه کنیم، پاینده بودن دین اسلام اثبات خواهد شد.
3. آیه 88 سوره «بنیاسرائیل»: بگو اگر همه جن و انس اجتماع نمایند تا مانند این قرآن را بیاورند البته نخواهند توانست، اگرچه همدیگر را یاری کرده و در این مبارزه پشت به پشت یکدیگر بدهند.46
2. حضرت ولیعصر (عج) امام دوازدهم
بزرگترین دلیل برای وجود حیات امام دوازدهم علیهالسلامدر مقابل سید علیمحمّد و پیروانش، نوشتههای خود او در مقام تمجید و تجلیل و تعظیم و اظهار اشتیاق شدید او برای ملاقات با آن حضرت است که پیش از ادعای قائمیت نوشته است.47 اما بعدها که ابواب تأویل گشوده شد یکایک مطالب را تأویل کردند.
ما میگوییم: اگر ـ چنانکه جناب بها میگوید ـ قیامت یعنی: قیام یک نفر برای اصلاح حال مردم؛ بهشت یعنی: باغ وصال و لقای شخصی که دعوی مقامی میکند؛ جهنم: یعنی: به آتش فراق و جهل و خلاف سوختن؛ خداوند یعنی: آن شخصی که شما را تعلیم و تربیت میکند؛ معجزه یعنی عاجزکننده یک مشت عوام و احمق و نادان (از دعویهای پوچ و طلا و نقره و حیله و تزویر و سیاست و تدبیر)؛ کتاب آسمانی یعنی: آن کلماتی که از سمای فکری و روح به زبان جاری میشود و همچنین سایر قسمتها...، پس آیین و دین یعنی چه؟ پس با امکان این تأویلات و محتملات چرا مردم بیچاره را زیربار تکلیف و قوانین میبرید؟
جناب عبدالبها طی جملاتی48 نه تنها علایم ظهور قائم (عج) را به مسخره و استهزاء و تأویل تمام کرده، بلکه علایم قیامت و دوزخ و بهشت و جهان دیگر (از جمله: میزان و صراط و حساب و ملائکه و حور و کوثر و غیر اینها) را در ردیف علایم ظهور شمرده و همه را واقع شده و منقضی و تمام شده میداند. از اینروست که میگوییم: بهائیت آزادی مطلق و حرّیت کلی به مردم داده، مردم بیچاره را از زیربار تکلیف و حدود و جزا و دوزخ و عذاب و آخرت و حساب و کتاب میرهاند.
3. مقام نبوت
مقام نبوت را هم باب و هم میرزا فقط محتاج به نزول آیات میدانند. پس در این صورت، میباید صدها امثال حریری، که جناب باب و بها از فهمیدن جملات ایشان عاجزند، در رأس مقام نبوت قرار گیرند. یا خود صبح ازل که آیات زیادی نازل کرده [!] و یا بها که ده سال مقابل او خاضع بوده است.
4. پروردگار جهان
بها میگوید: «حینئذٍ اننّنی انا اللّه لا اله الا انا کما قال النقطةُ (سید باب) مِن قبل و بعینِه یقول من یأتی من بعد.»49 طبق این گفته، مقام الوهیت خودش و باب را برای آیندگان ثابت میکند. از سوی دیگر، طبق گفتههای خودشان، بها خدای باب است.50
پاسخ: جانشینان بها باید پاسخ بدهند که در صورتی که توجه پیدا کردن به پروردگار جهان و مبدأ ظهور و مشرق آیات برای بشر غیرممکن بوده و به قول بها و عبدالبها «السَّبیل مقطوع و الطلب مردوده»، پس خود باب و بها در عبادات خودشان به کجا متوجه میشدند؟ آنها کدام مرآت و مَجلی را در نظر میگرفتند؟ آیا باب و بها از افراد بشر نبودهاند؟ آیا مرآت و مَجلی بودن بدون تحقق توجه و ارتباط صورت میگیرد؟ و آیا مرایا و مَظاهر حق از مظهر بودن خودشان غافل بودهاند و مرآت بودن خودشان را نفهمیدهاند؟
5. توقیفی بودن عبادت
اصحاب باب ابتدا دو دسته بودند: دستهای تصرف در شریعت اسلام را جایز نمیدانستند، ولی دستهای جایز میدانستد. قرهالعین جزو این دسته دوم بود. وی اولین فردی بود که تصرف کرده، قانون حجاب و حکم صوم را نسخ کرد. بعدها معتقد شدند که باب پیغمبر جدید برتر از پیامبران سابق است... و خداوند ظهور کرده و مذهب قبل منسوخ و قوانین قدیم از ریشه درآمدهاند.51
بها تا زمان حیاتش احکام را خودش معین و جعل میکرد. وی دستور داد پس از مرگش بیتالعدل در این زمینه تشکیل شود.52
6. قیامت و حشر و نشر
قیامت از نظر اسلام عبارت است از عود روح به بدن (معاد) و زنده شدن پس از مردن و حشر مردم برای دیدن نتیجه اعمال خوب و بدی که دراین جهان به جا آوردهاند.
باب قیامت را روز ظهور شجره حقیقت [خودش] دانسته و گفته: احدی از شیعه یوم قیامت را نفهمیده، بلکه همهموهوماامریراتوهمنمودهکهعنداللّهحقیقتندارد.53
بها هم منظور از قیامت را قیام خودش دانسته، برای نبوت و از «ساعة» [که در قرآن آمده و منظورْ قیامت است] ساعت بعثت خودش را اراده کرده است. بر اساس این عقیده، آیات قرآن را به خودش تأویل مینماید.54 پیشتر سخنی در مورد قیامت و بهشت و جهنم از نظر آنان آوردیم.55
7. مقام نبوت، موهبتی الهی
فضایل شخصی نبی باید از جانب پروردگار جهان اعطا شود نه از راه ریاضت و تحصیل. در این باب، ادعاها و کلمات متناقضی دارند که در برخی درصدد اثبات امی بودن باب و بها برآمدهاند. در حالی که تصریح به تحصیل آنها کردهاند. حتی نام استادهایشان و علوم و کتبی که با آن سروکار داشتهاند در منابع اصیل موجود است.
8. نبوت و درستی
پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را به سوی راستی و درستی و حقیقت دعوت کرده، از راههای تزویر و تقلب و تدلیس و دروغ نهی میکند. خلاف موارد مذکور در مورد آنها با استناد به بیانات خودشان ثابت شده است. از جمله آنها، ادعای قائمیت و نبوت و الوهیت و عقیده آنها در مورد صراط و قیامت است که منابع آنها پیشتر ذکر گردید.
9. کتاب آسمانی
کتاب آسمانی، هم از حیث محتوا و هم از لحاظ الفاظ و عبارات باید در حد اعجاز باشد که دیگران از آوردن آن عاجز باشند. درباره این مطلب نیز پیشتر بحث شد.
10. دین و تناقض نداشتن
حقیقت هر قضیه بیش از یکی نیست. صدق هر کلامی یک رنگ بیشتر ندارد و قرآن به استناد آیه 82 سوره «نساء» عاری از تناقض است.
در احسنالقصص در سوره 86 میگوید: «چون از سید باب کلامی برخلاف قواعد متداوله شیطانیه شنیدید آن را رد نکنید؛ زیرا که ملک جهان برای پروردگار است و او به هر نحوی که بخواهد در ملک خود تصرف میکند.»
از عبارات باب به دست میآید که او احتیاجی به علوم متداوله ندارد، در دو شبانه روز نظیر یک قرآن را مینویسد، متفکران جهان نمیتوانند یک آیه آن را بفهمند و او «من یشاء کیف یشاء بما یشاء لما یشاء» است! سید باب خداست، صبح ازل هم خداست، موجودات از سید باب آفریده شده و به سوی او نیز برگشت و رجوع خواهند کرد و صبح ازل صراط بزرگ و حقی است که مأموریت دارد کتاب بیان را حفظ کرده و مردم را به آن کتاب دعوت نماید!
این سخن نیز با مقام رسالت و نمایندگی او کمال تناقض و تنافی را داشته، از جهات متعدد با دعوی سید باب سازگار نیست. از جمله تناقضات بها اعتراف به نیابت و وصایت صبح ازل تا چند سال است که بعدا موضعش تغییر عجیبی میکند.
احکام بهائیت
1. نماز و روزه: نماز و روزه از اول بلوغ واجب میشود. نماز نه رکعت است برای خدا، نازلکننده آیات. حکم به عدم نماز جماعت داده شده، در حالی که بر اساس شواهد تاریخی، خود میرزا و پسرش تا آخر عمر پشت سر امام جماعت وقت نماز را به جماعت میخواندند.
2. قبله: همان جایگاه جسد بها در عکا است.
3. سرقت: مرتبه اول، دزد را تبعید و مرتبه دوم، او را زندانی کنند و بار سوم علامتی در پیشانی دزد بگذارند که بدان وسیله شهرهای خدا او را نپذیرند. به این حکم، که بهائیان آن را برجستهترین احکام اقدس میدانند، چندین ایراد وارد شده است.56
4. زنا: دیه زنا نُه مثقال طلا برای بیتالعدل است. در صورت تکرار، دو برابر و الی آخر، که در آن فرقی بین زنای محصنه و غیرمحصنه قرار داده نشده است.
5. عید: اعیاد واجب روز ولادت بها و روز بعثت باب میباشد.
6. ازدواج: به عقیده بهائیان، ازدواج با بیش از یک زن حرام است.
ـ آزادی معاملات ربوی، الغای حجاب زنان و ترک تراشیدن ریش مردان از دیگر احکام آنهاست.
ـ نفی روحانیت و ملغا نمودن این نهاد نیز یکی از ابداعات بها است.57
ـ در وضو گرفتن، شستن دستها تا مچ و شستن صورت در مرتبه اول با گلاب و در صورت نبودن آب، گفتن کلمه «اللّه».
ـ اَطهَر به جای وضو و تطهیر کافی است، علاوه بر اینکه مسح سر و پاها نیز لازم نیست.
ـ میرزا بها ابتدای بلوغ زن و مرد را در سن شانزده سالگی و منتهای آن را سن هفتاد سالگی دانسته است.
ـ نه روز در سال کسب و کار حرام است.58
ـ عدم جواز ذکر گفتن بین مردم، حرام بودن سؤال کردن فقیر [تکدیگری] و نیز حرام بودن اعطای چیزی به او، حلال بودن پوشیدن حریر برای مردان و جواز ریشتراشی برای آنها، حرام بودن بوسیدن دست، حرمت تراشیدن موی سر، تحریم نشستن بر روی منبر، جایز نبودن نشر کتابهایی که صلاح بهائیت نیست به نام اینکه مخالفت با دولت است، حرام دانستن تقیه (با آنکه خودشان به شدت تقیه میکردند)، جواز غنا، تحریم سفرهای زیارتی مگر اینکه برای زیارت خودشان یا قبرشان باشد، تجویز استفاده از ظروف طلا و نقره، منع از غذا خوردن با دست، حرام بودن استعمال تریاک به طور مطلق، پاک دانستن تمام اشیا حتی سگ و خوک و منی، حرام بودن دخول در خزینه حمام (و حوض و اینگونه اماکن)، تکفین میت در پنج پارچه حریر یا پنبه و دفن کردن میت در زمانی کمتر از یک ساعت (در حالی که به قول خودشان، بها دستور میدهد جنازه باب را از تبریز به تهران انتقال داده، در امامزاده معصوم به ودیعه بگذارند. در سنه 1284 باز به دستور بها جنازه را از آنجا برداشته، به سوی عکا در فلسطین انتقال دادند)، گذاشتن میت در میان بلور یا سنگهای محکم یا چوبهای سخت و لطیف، و انگشترهای منقوش به آیه در دست میت کردن مواردی دیگر،59 از جمله احکام این مسلک جعلی میباشد.
تبلیغ بهائیت
برخی از اقدامات تبلیغی بهائیت در ایران عبارتند از:
1. صرف میلیونها دلار برای خرید «فضا» و «وقت» از ماهوارههای گوناگون؛
2. تبلیغ رذیلانه درباره اعزام دختران ایرانی به منطقه شیخنشینهای خلیج فارس که طبق تحقیقات صورت گرفته تمام گروههای فعال در این زمینه بهائی هستند.اجرای این طرح تحت عنوان «تبلیغات منفی» با هدف بدنام کردن جمهوری اسلامی صورت میگیرد.
3. انجام کارهای خیریه و عامالمنفعه مانند عیادت از بیماران در بیمارستانها، نظافت پارکهای محل و معابر کوهستانی، مراجعه به آسایشگاه سالمندان و کمک به سالخوردگان توسط کودکان بهائی 12 تا 15 ساله که در صورتامکان،اینکارهمراهبزرگترهایشانصورتمیگیرد.
4. تربیت راهنمایان و مبلغان بهائی که از طریق آشنایی مجدد با دوستان دوران مدرسه، ایجاد کلاسهای آشپزی و هنری، رفت و آمد به کتابخانهها و سمینارها و... به تبلیغ میپردازند.
5. تبلیغ تحت عنوان یونیسف و پژوهش دنیای کودک در مدارس شیراز که از گروه 54 نفری آنان سه نفر بازداشت شدهاند.
6. تبلیغات بر روی برخی اجناس.60
همه اقدامات مزبور ناشی از احکام بیتالعدل میباشد. البته دلایل عدیدهای مبنی بر اثبات شکست روزافزون بیت مذکور موجود است.61
جمعبندی
در عصر غیبت، با تأسی از فرمایش یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) مبنی بر رجوع در حوادث واقعه به فقها62 و در رأس آنها ولیفقیه،63 اسلام واقعی حفظ میگردد و در نتیجه، ارزش و کرامت و جایگاه واقعی انسانی باقی میماند و نقشه دشمنان سعادت انسانی لگدکوب خواهد شد.
یافتههای این تحقیق بدین قرار است:
1. عقاید بهائیت برگرفته از وحی نبوده، فاقد پشتوانه عقلی نیز میباشد.
2. با آنکه به دستور سران مسلک باب تأویل مسدود گشته، ولی در عمل تأویلات زیادی کردهاند که خود این تأویلات هم معقول و مشروع نیستند.
3. اعتقادات بهائی متناقض و بسیار سستاند تا آنجا که خود بزرگان بهائی هم بدان معترفند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد مبانى نظرى اسلام.
2ـ یوسف فضایى، تحقیق در تاریخ: و عقاید شیخىگرى، بابىگرى... و کسروىگرایى، 1381، ص 23.
3ـ چگونگى برقرارى ارتباط دالگورکى جاسوس روسى با محمّدعلى و صمیمت با او تا حدى که نیاز جنسى همدیگر را هم بر طرف کنند، در کتاب فضلاللّه مهتدى (صبحى)، خاطرات انحطاط و سقوط، 1384، ص 66ـ69 آمده است.
4ـ علىامیر مستوفیان، رهبران ضلالت، 1386، ص 498.
5ـ شیخ احمد احسایى 1166 ه. ق ـ 1243 ـ بنیانگذار مکتب شیخىگرى ـ از اخباریون مىباشد. اصل عقاید شیخیه چنین است:
1. امامان دوازدهگانه شیعه را مظهر الهى صفات الهى مىدانند:
2. از آنرو که امام دوازدهم در سال 266ق، از نظرها غایب گشته و هنگام ظهور او فقط در آخرالزمان است، آنان مسئله «شیعى کامل» و حلول روح او را عنوان نموده تا اینکه بتوانند همیشه به امام غایب به نحوى دسترسى داشته باشند. این شخص در نظر شیخیان رکن رابع است.
3. آنان مىگویند: معاد، جسمانى نیست تنها چیزى که پس از انحلال جسم عنصرى از بشر باقى مىماند جسم لطیفى است که آنان آن را «جسم هور قلیایى» مىنامند. بنابراین، شیخیان به اصول زیر معتقدند: 1. توحید؛ 2. نبوت؛ 3. امامت؛ 4. اعتقاد به وجود شیعى کامل یا رکن رابع [شخصى که واسطه بین امام غایب و مردم است.] (ر.ک. بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، 1382، ص 25ـ36.)
6ـ وى به عنوان مترجم وارد ایران مىشود و نزد یکى از طلاب به نام شیخ محمّد که از شاگردان حکیم گیلانى بوده یکى از محققان قایلند که چنین شخصى را نیافتهاند. (ر.ک. (تحقیق) عبدالعلى یاسینىنسب (عمارلو)، خاطرات سیاسى جاسوس روسى کینیاز دالگورکى در ایران، 1382.) تظاهر به مسلمانى مىکند و با برادرزاده استادش به نام زیور که چهارده ساله بوده ازدواج مىکند. زبان فارسى و عربى را به طور کامل مىآموزد. علاوه بر صرف و نحو، نصاب، ترسل، تاریخ معجم، و فقه و اصول را در حد قریب به اجتهاد یاد مىگیرد و لباس روحانیت را به تن کرده با استفاده از عناصرى همچون یحیى و حسینعلى و زن خودش «زیور» به جاسوسى و ایجاد تفرقه بین شیعه مىپردازد. وى تا آنجا پیش مىرود که حتى در عزل و نصبهاى حکومتى و تصمیمات مهم حکومت هم دخالت مىکند. (ر.ک. کینیاز دالگورکى، خاطرات کینیاز دالگورکى، 1382.)
7ـ فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 72ـ73 / علىامیر مستوفیان، رهبران ضلالت، پاورقى ص 498ـ499.
8ـ درباره فجایع بهائیان، ر.ک. بىنا، فجایع بهائیت (واقعه قتل ابرقو استخراج از پروندههاى شاهرود، کاشان و ابرقوى یزد در دادگاه جنائى تهران)، بىتا.
9ـ حسن گلپایگانى فرید، ترجمه مفتاح بابالابواب یا تاریخ باب و بها، 1334، ص 67.
10ـ ر.ک. بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، ص 65.
11ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، 1385، ص 16ـ17.
12ـ همان، ص 49ـ51.
13ـ همان، ص 21.
14ـ فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 394ـ414.
15ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، ص 65.
16ـ فضلاللّه مهتدىصبحى، خاطراتانحطاطوسقوط، ص 77.
17ـ ر.ک. تحقیق عبدالعلى یاسینىنسب (عمارلو)، خاطرات سیاسى جاسوس روسى کینیاز دالگورکى در ایران.
18ـ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، 1370، ص 79.
19ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک. ایام 29، ص 53ـ59.
20ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، 1381، ص 292ـ293 / ر.ک. ایام 29، ص 50ـ52.
21ـ سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، 1382، ص 736ـ739، به نقل از: احمد یزدانى، مبلغ مشهور بهائى در کتاب نظر اجمالى در دیانت بهائى.
22ـ ر.ک. همان، ص 639ـ645، به نقل از: کشفالحیل، ص 149 / قرن بدیع، ص 299 / مکاتیب، ج 4، ص 345.
23ـ مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها پژوهشى نو و مستند درباره بابىگرى و بهائىگرى، 1380، ص 153، به نقل از: لوح احمد حسینعلى بها.
24ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک. ایام 29.
25ـ در چاپ سه جلدى، نام مؤلف علامه مصطفوى درج شده است.
26ـ بقره: 210.
27ـ ق: 41ـ42.
28ـ نور: 25.
29ـ حاقه: 44ـ48.
30ـ آلعمران: 177 و 178.
31ـ ر.ک. فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 68ـ69.
32ـ ر.ک. اعتمادالسلطنه، فتنه باب، 1351، ص 146.
33ـ فهرست منابع شیعى که در آن روایاتى که مهدى عج را معرفى کردهاند، در دو صفحه در کتاب بهائیان، سید محمّدباقر نجفى، ص 189ـ190 آمده است.
34ـ تمام چهار دلیل گلپایگانى و ایرادات وارد بر آن از کتاب بهائیت، دکتر مهناز آیتى، ذکر گردید. نقد کتاب فرائد توسط آیهاللّه شیخ جواد تهرانى در کتاب بهائى چه مىگوید ـ که احتمالاً مهناز آیتى هم از این کتاب استفاده نموده است ـ موجود است که به علت عدم دسترسى به این کتاب گرانسنگ مراجعه بدان حاصل نشد.
35ـ ر.ک. سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، ص 204ـ205.
36ـ بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، ص 389.
37ـ ر.ک. عزالدین رضانژاد، «نقد و بررسى آیین بهائیت»، انتظار موعود 11و12، ص 540ـ545، به نقل از: اشراقات، ص 147.
38ـ همان، ص 539.
39ـ همان، ص 543، به نقل از: عبدالحسین آیتى، کشف الحیل، ج 1، ص 55ـ56.
40ـ حسینعلى این اسم را از دعاى سحر گرفته است. ر.ک. احمد زمردیان، معارف الهى شرح دعاى سحر، 1355، ص 32. یحیى هم اسم صبح ازل را از حدیثى از امیرالمؤمنین علیهالسلام گرفته است. ر.ک. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، 1351، ص 205.
41ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، ص 17.
42ـ ر.ک. سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، ص 215.
43ـ این شعر را شخصى معروف به سید عبادوز در داستان استخدام چاقوکشها توسط حسینعلى براى کشتن پیروان یحیى سروده است که بعدها سید عبادوز نیز از بهائیت عدول کرده شیعه مىشود. این شعر در بسیارى از منابع ذکر شده؛ از جمله: نورالدین چهاردهى، چگونه بهائیت پدید آمد؟، 1369، ص 289.
44ـ مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها، 152، به نقل از: تنبیه النائمین، ص 15ـ16.
45ـ یکى از امور بدیهى در مورد مسلک بهائیت، همین مطلب است. براى نمونه ر. ک. محمّدعلى خادمى، بىبهایى باب و بها، 1327، ص 143 / جان ر. هیلنز، راهنماى ادیان زنده، 1385، ج 2، ص 1193. جالب اینجاست که همین کتابها و جملات خود را معجزه خودشان مىدانند، همچنانکه در عبارات گلپایگانى ذکر شد و نیز ر.ک. جان هینلز، راهنماى ادیان زنده، ص 1193.
46ـ در طول تاریخ کسانى بودهاند که مثل علىمحمّد و حسینعلى جملات عربى به صورت موزون و سبک خاصى نوشتهاند تا ـ مثلاً ـ آیه یا آیاتى مثل قرآن بیاورند که هر کدام از دیگرى مضحکتر و بىمحتواترند و نشانگر وضعیت شخصیتى و معرفتى آورندگانشان مىباشند. نمونه دیگرى را ملاحظه نمایید؛ آیاتى که مُسیله مىگفته است: والمُبَذِّرات زَرعا. و الحاصداتِ حَصدا و الذّاریات قَمحا و الطاحناتِ طحنا و الخابزات خبزا و...؛ یعنى قسم به بذرپاشان براى کشتن و دروکنندگان درو کردنى و پراکندهکنندگان گندمى و آسیابکنندگان گندمى و پختکنندگان نانى و تریدکنندگان تریدى و لقمهگیران لقمهاى از پیه ذوب شده که شما از چادرنشینان برترى یافتهاید و شهرنشینان از شما پیشى نگرفتهاند. مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها، ص 14و15.
47ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، 1386، به نقل از: تفسیر سوره یوسف علىمحمّد باب، احسن القصص، سوره 58، یا سیدالاکبر... سوره 59، یا اهل الارض... سوره 60، یا عباداللّه... و در 5 سوره دیگر که در برخى از موارد از همین کاب به اسم شریف امام دوازدهم علیهالسلام و اسامى آباء طاهرینش تصریح کرده است.
48ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: عبدالبها، مکاتیب، ص 352، س 8.
49ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، بدیع، ص 154؛ ص 341ـ342 / عبدالبها، مکاتیب، ص 245، س 3، ص 255 / بها، مبین، ص 21، س 5، ص 48، س 14.
50ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى، بدیع، ص 232ـ236 و 352، که بها از قول سید باب عباراتى را نقل مىکند که مضمونش این است که خداى باب ـ به گفته خودش ـ من بها بودهام.
51ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: میسیونیکلا، مذاهب ملل، ص 297 و به استناد یازده آیه از علىمحمّد شیرازى باب.
52ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، اقدس، ص 9، س 9 / عبدالبها، مکاتیب اول، ص 455، س 17.
53ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: علىمحمّد شیرازى، بیان، باب سابع از واحد ثانى.
54ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، اقدس، ص 102، س 3 / عبدالبها، مکاتیب، عبدالبها، ص 33، ص 15 / حسینعلى نورى (بها)، اقدس، ص 252، س 9 / عبدالبها، مکاتیب ثانى، ص 165، س 11. که علایم قیامت از نظر آنها شمرده شده.
55ـ اوصاف قیامت از منظر قرآن را مىتوانید در آیات 66 مریم، اول حج، 6 حج، 15 مؤمنون و 66 نمل نگاه کنید.
56ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، به نقل از: عبدالحمید اشراقخاورى، گنجینه حدود و احکاموبدیع،ص 105.
57ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، ص 110ـ112.
58ـ ر.ک. مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، ص 223ـ232.
59ـ ر.ک. همان، ج دوم، ص 54ـ103 / ر.ک. حسن نیکو، فلسفه نیکو، 1342، ص 110ـ124. این کتاب نسز از بهترین منابع در شناخت بهائیت است که عقاید و احکام بهائیت را همراه انتقادات وارد بر آنها را به رشته تحریر درآورده است. از آنرو که دکتر نیکو، زمانى بهائى بوده، چنین مىسراید:
زمن شنو که بگویم هر آنچه دیده شدهنه از کسى که بگوید چنین شنیده شده
چهاردهى در باب کیست سخن او چیست، دو کتاب بابیان در رد بهائیت تنبیه النائمین عزیه خانم، عمه عبدالبها، و هشت بهشت میرزا آقاخان نورى و احمد روحى را بهترین ردیه بر بهائیت مىداند.
60ـ محمود علىپور، «مبلغان شیطان»، فرهنگ پویا 7، ص 97ـ102.
61ـ ر.ک. همان، ص 100.
62ـ شیخ حرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1404، ج 27، ص 140.
63ـ ر.ک. جزوه تبلیغى بهائیت، بىتا.
دو نوع دین در عالم وجود دارد:
الف. دین اصیل: دینی که از طرف خداوند جهان برای هدایت بشر نازل گشته، هرچند بعد از مدتی به واسطه تکامل اوضاع بشر از جانب باریتعالی منسوخ گردیده باشد.
ب. دین غیر اصیل: مجعولات و بست و بندهایی که دارای اصل صحیح آسمانی نبوده و مخلوق اوهام و ساخته سیاستهای هواپرستانه و استعماری است.
مسلک بابی و بهائیگری از نوع دوم بوده و قرائن عدیدهای بر این مطلب دلالت دارد.
قانون تجزیه و تحلیل و نیز قانون علت و معلول ابزار مناسبی برای شناخت اصالت یک دین میباشد. خود بهائیان نیز به همین دلیل تلاش بسیار میکنند تا مؤلفات باب و بها و احکام و عقایدشان را از انظار پوشیده نگه دارند تا آنجا که خود پیروان این مسلک هم از عقاید و احکام و مبادی و مبانی این مسلک اطلاع ندارند. از اینرو، میتوان گفت: این مسلک بر اساس بیاطلاعی پیروانش بنا شده است.
در زمینه اعتقادات بهائی، مطالبی به صورت پراکنده در برخی منابع مطرح گردیده است، ولی چون این مقاله درصدد معرفی عقاید بهائیت به نحو موجز و مستند است، قصد دارد با پرداختن به مفاهیم اعتقادی نظیر خدا، قیامت،
بهشت و جهنم که در اسلام ناب محمدی بدیهی هستند، ولی در بهائیت از معنای تأویلی خاصی برخوردارند، به این سؤالات پاسخ دهد: 1. آیا عقاید بهائیت از اتقان علمی و عقلی برخوردار است؟ 2. منبع جعل احکام و عقاید در بهائیت چه کسی یا چه چیزی است؟
تاریخچه
الف. علت محدثه (پیدایش) مسلک بهائیت
1. علل داخلی: در خصوص علل داخلی، میتوان به دو عامل ذیل اشاره کرد:
ـ جریان فکری که محصول اوضاع و شرایط خاص زمانه بود.
ـ روحیات درونی و شخصیت سران مسلک.
2. علل خارجی: هر دو شیطان روس و انگلیس به نوعی در تخمریزی و انعقاد نطفه این مسلک همدست شدند.2 حسینعلی مانند باب مسلکی را بر اساس خواستههای سیاسی وزارت مستعمرات انگلیس به وجود آورد تا «بابیه» ساخته دست روس،3 قدرت اجتماعی غیر قابل کنترل نشود؛ سیاست همیشگی دولتهای قدرتمند برای مهار نیروهای انقلابی.4 انگلیسها از تحریک و تربیت و تقویت شیخاحمد احسایی5 فتنه «رکن رابع» را به وجود آوردند و روسها توسط دالگورکی6 از طریق کاظم رشتی زمینه ادعای قائمیت علیمحمّد شیرازی را فراهم کردند. سپس هر دو سفارت روس و انگلیس برای حفظ و حمایت آنچه به وجود آورده بودند به همکاری با یکدیگر پرداختند؛ چنانکه ازلیان از حمایت انگلستان، و بهائیان از حمایت روس برخوردار شدند و برای اینکه به قدرتی مهار نشدنی تبدیل نشوند آنها را در مقابل یکدیگر قرار دادند. بهائیان با خیانت به روسیه، به ذیل عنایت دایه انگلیسی درآمدند و پس از مدتی به ارباب انگلیسی هم پشت کردند و به مولای پولدار و سخاوتمندتری مثل آمریکا پناه آوردند.7
ب. علل مبقیه (استمرار)
برخی از علل مبقیه مسلک بهائیت عبارتند از:
1. وضعیت روحی و حالات روانی و شخصیتی سران مسلک؛
2. عوامل درون مسلکی و شرایط زمانی و مکانی؛
3. شکنجه پیروان باب از سوی حکومت به علت ترور نافرجام ناصرالدین شاه.8 به اعتقاد یکی از صاحبنظران، این شکنجهها سبب انتشار مسلک بابیان در ایران، هند و ترکیه شد.9
4. اقدامات و برنامههای بزرگان بها؛ از جمله:
ـ اختصاص دعوت این طایفه به طبقات بیاطلاع جامعه: بسیاری از بابیان و بهائیان از عقاید دینی خودشان مثل هور قلیا و تناسخ10 و احکام و عقاید دینشان بیاطلاعند. به تصریح یکی از مستبصران، بهائیان دو دستهاند: دستهای از آنها انسانهای فریبخورده و ناآگاهند که به دام افتاده و غافلند؛ بهائیت یا به صورت موروثی به آنان رسیده و یا به علت عدم دانش کافی از دین و دیانت، در دام آن افتاده و بهائیت را به عنوان دینی فرستاده شده از سوی خدا پذیرفتهاند و بدون کوچکترین دلیل قانعکنندهای ادعای اربابان بهائیت را پذیرفتهاند. دسته دوم کسانیاند که در رأس تشکیلات بهائی قرار دارند و از سیاسی بودن فرقه اطلاع دارند، ولی به خاطر حفظ منافع، اعتراف نمیکنند.11
خواندن کتابهای ضد بهائیت برای بهائیان به شدت ممنوع است. در پاسخ به شبهات، بعضا این طور جواب میدهند که کافی است ما فقط جمال مبارک [میرزا حسینعلی] را بشناسیم و از عشق او سرمست شویم؛ آفتاب آمد، چه دلیلی بهتر از این؟! بهائیان را فقط عاشق (عاشق بهاء و عبدالبهاء) بار میآورند نه عاقل.12
یکی از دستورات تشکیلات بهائی این است که به پیروان خود میآموزند اگر از علت بهائی شدن سؤالی از شما کردند بگویید: تفتیش عقاید ممنوع، و حق بحث کردن ندارید و از دین نباید حرفی بزنید! حال آنکه ایشان در تبلیغ دینشان این شعار را سر نمیدهند.13
ـ کار کردن بر روی ذهن بچههای بهائی؛
ـ پر کردن اوقات آنها با برنامههای خاص تا آنجا که ملاک کرامت انسانی قرار میگیرد؛
ـ بها دادن ظاهری به اهل بهائیت و حمایت از آنها؛
ـ منع از مجاورت با علمای مسلمان و تحصیلکردهها؛
ـ کیفیت برخورد با نجاتیافتگان از بهائیت: صبحی پس از اینکه گوشهای از چگونگی رفتار بهائیان با خود را ـ آن زمان که صبحی مستبصر میشود ـ به رشته تحریر درمیآورد مینویسد: «اگر بخواهم گزارش بسیاری از مردم را که به دست آنها [بهائیان ]نابود شدند بگویم به دفتری جداگانه نیاز میافتد.»14
ـ ادامه همکاری و سرسپردگی عمیق و همهجانبه با دولتهای استعماری؛
ـ صرف هزینههای سنگین؛
ـ نفوذ در حکومت پهلوی؛
ـ دیدگاه و راهحل متخذ در امر شهوت و ازدواج؛
ـ ارائه آمار تقلبی در مورد تعداد بهائیان؛
ـ کیفیت تبلیغ؛
ـ عقبمانده و روانی معرفی کردن کسی که علیه بها یا مسلک او حرفی بزند.15
نقش استعمار در پیدایش و بقای بهائیت: آنقدر مسئله بهائیت و حفظ «بها» برای روس اهمیت دارد که شخصی مثل دالگورکی را به ایران میفرستد و مبالغ بسیار کلانی هم برای تحقق اهداف پلید خود هزینه میکند. این جاسوس آنقدر نفوذ دارد که در قضیه نجات حسینعلی، حکومت را تهدید میکند که اگر یک مو از سر حسینعلی کم شود نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد.16
دالگورکی درباره اسلام چنین مینویسد:
پس از پنج سال و چند ماه که در ایران بودم به من ثابت شد که دین اسلام بر حق است و میتواند بشر را سعادتمند کند و هیچ شک و شبههای برای من باقی نمانده بود و نیت کرده بودم که در حضور امپراتور و اعیان و بزرگان دولت مدلل کنم که دین اسلام ناسخ تمام ادیان است و هیچ دین دیگری هم بعد از آن نخواهد آمد و قبول این دین برای عموم مردم، هم اجر آخرت دارد، هم اجر دنیا. ولی پس از حضور در وزارت خارجه و هزاران سؤال و جواب، چنان یافتم که حرفی بر زبان جاری نکنم؛ زیرا الکساندر دوم پادشاه و امپراتور روسیه به شخصه مرا خفه خواهد نمود.17
نکته قابل ذکر این است که برخی از دینشناسان بزرگ و مشهور غربی نیز بهائیت را نه از اسلام میدانند و نه از شیعه، بلکه ریشه آن را در شیخیگری احسائی میدانند.18
عقیده کلی بهائیت در سیاست
موارد ذیل، مشخصکننده دیدگاه بهائیان در سیاست است:
ـ اقدامات میرزا برای رسیدن به قدرت؛
ـ اقدامات سیاسی و راپورتچیگریهای او؛
ـ عاملیت بهائیان در قتل طیب؛
ـ خصومت آنان با جشنهای نیمه شعبان؛
ـ شادی آنها در شهادت رزمندگان ایرانی در طول جنگ؛
ـ شادی آنها از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدسسره؛19
ـ همکاسگی میرزا و پیروان و جانشینانش با کشورهای استعماری متخاصم با اسلام؛
ـ مقابله جدّی علمای اسلام، از جمله آیهاللّه بروجردی، امام خمینی و مرحوم فلسفی با او و عقایدش.20
از نظر بهائیت، ادنی مداخله سیاسی قلبا و ظاهرا و لسانا و باطنا طبق قول ولی امر اللّه جایز نیست. یکی از محققان علت این کار را دو عامل میداند:
1. موقعیت سیاسی، مداخلههای سیاسی، سرسپردگیها و حمایت مأموران خارجی از بهائیان را پنهان سازند؛
2. در راستای سیاست خارجی و اشخاص سیاسی خارجی، تحت عنوان «عدم دخالت سیاسی» از آزادیخواهان و وطنخواهان حمایت نکرده، موجب تقویت وضع موجود شوند.21
آنگاه که عثمانی از انگلستان شکست خورد، میرزا شروع به حمایت از انگلستان و جاسوسی برای این کشور کرد. بعدها که قضیه جاسوسی او لو رفت، حاکم عثمانی درصدد اعدامش برآمد که اربابان انگلیسیاش به دادش رسیدند و لقب «سر» به او دادند. در همان زمان باید از او سؤال میشد: آیا بدا در حکم خدای بهائیت حاصل شد که سرسپاری از عثمانی به انگلستان تغییر یافت؟!22
این جمله نیز از بها است که «کن کشعلة النار لاعدائی»؛ یعنی: با دشمن من، همچون شعله آتش باش!23
در خصوص ارتباط بهائیت با آمریکا، انگلیس، اسرائیل و پهلوی، مباحث گستردهای صورت گرفته که پرداختن به آنها از حوصله این نبشتار خارج است.24
ادلّه چهارگانه بهائیان و نقد آنها
پیش از پرداختن به بحث مزبور، تذکر چند مطلب ضروری است:
1. خلاصه پنجاه کتاب مهم عقیدتی و احکامی بهائیت به همراه نقد آنها، در کتاب باارزش محاکمه و بررسی باب و بهاء به قلم ح. م. ت.25 در یک جلد موجود است.
2. از دیگر کتبی که برخی از عقاید و سخنان و سوابق باب و بها را از چهل و شش مأخذ بابی و بهائی نقل و سپس انتقاد میکند، کتاب ماجرای باب و بهاء نوشته مصطفی حسینی طباطبایی است.
3. قویترین ادلّهای که در دفاع از مسلک بهائیت نوشته شده کتاب فرائد ابوالفضل گلپایگانی است. هرچند تبرّی وی از مسلک بهائیت در واقع، تبرّی از آن کتاب نیز هست، لکن برخی از ادلّه مطرح شده را بررسی میکنیم؛ چراکه با رد و تضعیف ادلّه، مدعا (حقانیت مهدویت باب و پیامبری باب و بها) نیز تضعیف و رد خواهد گردید.
الف. استدلال به آیات
1. «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِکَةُ وَقُضِیَ الأَمْرُ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ»؛26 آیا انتظار آنان جز این است که خدا و ملائکه (سوار) بر پارههای ابر سفید به سوی آنان بیاید؟...
استدلال: معنای آیه این است که مردم انتظار نمیکشند مگر این را که خدا با ملائکه بر روی پارههای ابر بیایند و چون آمدن خداوند محال است، لابد مقصود از آیه آمدن مظاهر خداست و مظاهر جز علی محمّد باب و حسینعلی بها کس دیگری نیست.
پاسخ: آیه مذکور در توبیخ کسانی است که هر چه ادلّه و معجزه از سوی پیامبران برای آنها نمایان میشد باز انکار میکردند تا آنجا که از موسی علیهالسلام درخواست کردند تا خدا خود را به بنیاسرائیل طوری نشان دهد که آنان با چشم ظاهری خدا را ببینند. آیه هم میگوید: لابد منتظرند خدا با ملائک سوار بر ابر برای هدایت اینها بیاید؛ البته این کار غیرممکن است.
این مسئله چه ربطی به مدعای گلپایگانی دارد؟ در حقیقت، او برای اثبات ادعای پیامبری، تمسّک به ادعای دیگری کرده نه تمسّک به دلیل؛ یعنی اینکه از او پرسیده شد: چرا باب و بها پیامبرند؟ او میگوید: به دلیل اینکه مصداق آیهاند. حال آنکه مصداق این آیه بودن، خود ادعای دومی است نه دلیل بر ادعای اول.
2. «وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَکَانٍ قَرِیبٍ یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ»؛27 گوش کن در روزی که نداکننده از مکان نزدیکی ندا میکند. روزی که فریاد را میشنوند. به حق، آن روز خروج است.
استدلال: مفسّران اهل تسنن و اهل تشیع در تفسیر این آیه متفقالقولند که ندای الهی از صخره بیتالمقدس بلند میشود؛ یعنی از «جبل کرمل» که در تورات از آن به «جبل مقدس» و «جبل بیتاللّه» تعبیر شده است.
پاسخ: اولاً، هیچ روایتی و در خود آیه، قرینهای در مورد اینکه مراد از «مکان قریب» صخره بیتالمقدس باشد، وجود ندارد.
ثانیا، همه مفسّران «مکان قریب» را اینگونه تفسیر نکردهاند، بلکه اغلب آنها در تفسیر «مکان قریب» گفتهاند: مکان خاصی نیست، بلکه کنایه از این است که صدای منادی مذکور در آیه بر هیچکس مخفی نخواهد ماند و همه آن را طوری خواهند شنید که هر کس در هر کجا که باشد میپندارد که این صدا از همان نزدیکی میآید. عده دیگری از مفسّران هم گفتهاند: مراد از ندا در این آیه، صدایی از جانب آسمان است که قبل از ظهور مهدی موعود (عج) واقع میشود و نام آن حضرت و پدرش را فریاد میکند.
ثالثا، بر فرض که از بین دهها مفسّر، یکی همان قول میرزا را بگوید یا اصلاً همه مفسّران بگویند، این مطلب چه ربطی به جبل کرمل و شهر عکا که گلپایگانی میگوید دارد؟ صخره بیتالمقدس سنگ معروف بزرگی است در مسجد بیتالمقدس در شهر قدس. معلوم نیست چطور میرزا این صخره را تبدیل به کوه کرده و آن را هم از قدس به شهر عکا برده است؟!
3. «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ»؛28 در آن روز خداوند مکافات و جزای آنان را که بر اساس حق است، به طور کامل خواهد داد و آنان میدانند که همانا خداوند حق آشکار است.
پیش از بیان استدلال، لازم است متذکر شویم که عقیده بابیها و بهائیها این است که مهدی موعودی که در روایات وعده آمدن او داده شده است دارای دین مستقل و جدید و کتاب و سنت جدیدی غیر از قرآن و اسلام است و به همین دلیل هم ادعای مهدویت و ادعای پیامبری باب را دو ادعا نمیدانند؛ چون میگویند: مهدی ـ در واقع ـ یک پیامبر جدید است. در بررسی استدلال گلپایگانی به روایات، به این مسئله خواهیم پرداخت.
استدلال: و این جمله صریح است بر اینکه چنین ظهور عظیمی، بیانگر مقام نیابت و خلافت و امامت نیست، بل بیانی از ظهور کلی و مقام شارعیت و سلطنت الهیه است. با اینکه در مقام بیان موعود، همین آیات و القاب عظیمه کافی بود، معذلک از برای تنصیص بر اینکه در این یوم عظیم دیانت متجدد خواهد شد و شریعت جدیده ظهور خواهد نمود، این آیه مبارکه نازل شد؛ یعنی در آن روز حق ـ جلجلاله ـ دین حق را وافیا (یعنی به طور کمال) به خلق عنایت خواهد فرمود و این در غایت وضوح است که مقصود از این دین که در آیه کریمه وعده فرموده است که به خلق عنایت کند دین اسلام نیست؛ زیرا که دین اسلام در ظهور حضرت رسول صلی الله علیه و آله وافیا نازل شد و آن حضرت کاملاً به خلق ابلاغ فرمود، بل مقصود شریعت جدیده است.
پاسخ: اینجا هم ـ مثل مورد اول و بسیاری از موارد دیگر ـ از جاهایی است که اگر این آیه به همراه دو آیه قبل از آن دیده شود، معلوم میگردد که معنای آیه اینگونه که او میگوید نیست. ترجمه دو آیه قبل با این آیه چنین است:
کسانی که به زنان با ایمان پاکدامن، بیاطلاع (از فحشا) نسبت زنا میدهند، در دنیا و آخرت ملعون (و محروم از رحمت حق) بوده و برای آنان عذابی بزرگ است. روزی که زبان، دستها و پاهای آنان بر ضد ایشان به آنچه انجام میدادند گواهی دهد. در آن روز خداوند مکافات و جزای آنان را که بر اساس حق است، به طور کامل خواهد داد و آنان میدانند که همانا خداوند حق آشکار است.
پس اشکال وی آن است که بین معانی مختلف دین، «کیش و آیین» را گرفته، در حالی که در اینجا هم مثل «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»به معنای «جزا» است.
4. «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنکُم مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»؛29 و اگر به دروغ برخی سخنان بیپایه و اساس را به ما میبست حتما ما او را با دست قدرت خود میگرفتیم، سپس رگ حیاتش را قطع میکردیم و هیچیک از شما قادر به دفاع از او نبودید و این قرآن حقیقتا موجب تذکر پرهیزگاران است.
استدلال: حالا که خدا رگ حیات باب که هفت سال و بها که چهل سال کتابهایی نوشتند و الواح صادر میکردند و صریحا میگفتند اینها کلمات خداست و به غیر اذن او تکلم نمیکنیم [قطع نکرد ]پس معلوم میشود گفتههای اینان بر حق بوده است.
پاسخ: در این مورد هم، به آیات دیگر رجوع نشده است. به استناد آیات قبل، مرادْ شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است و شامل دیگران نمیشود؛ زیرا قرآن در مورد دیگران میفرماید: «ما آنهایی را که به خدا افترا ببندند و شرک بورزند تا روزی که در آن چشمها به عبرت و حسرت بنگرند، مهلت میدهیم.»30 و نباید بپندارند که این مهلت به سود آنهاست و بر اساس این آیه، نه فقط باب و بها و دهها مرد دیگر که به دروغ ادعای خدایی و پیامبری میکردند مهلت یافتند، بلکه صدها ظالم و ستمگر مثل حجاج بن یوسف ثقفی هم مهلت یافتند. دیری است که این فلسفه که «پیروز مساوی با حق است و شکستخورده مساوی باطل» از هم تنیده است.
ب. استدلال به روایات
1. روایاتی که در آنها گفته شده مهدی موعود با امر تازه و کتاب جدید و راه و روش نو و شیوه قضاوتی جدید قیام میکند. گلپایگانی ضمن ذکر این روایات در کتاب فرائد (ص 295ـ297) میگوید: این روایات به روشنی دلالت میکنند که مهدی موعود مقام پیامبری خواهد داشت نه اینکه تابع دین و پیامبر دیگری باشد؛ زیرا دارای کتاب نو است که ناسخ قرآن است و دارای سنت و دین جدید که ناسخ سنت پیامبر اسلام و دین آن حضرت است.
پاسخ: این روایات را از بحارالانوار نقل کرده، در حالی که علّامه مجلسی در همین کتاب صدها روایت نقل کرده که همگی آنها دلالت دارند بر اینکه مهدی موعود و قائم (عج) نیز مانند یازده امام پیش از خودشان جز مقام وصایت و خلافت پیلامبر صلی الله علیه و آله مقام دیگری نخواهند داشت. در روایاتی که گلپایگانی به آنها استدلال کرده، همین مطلب ذکر شده و مطالبی درباره مهدی موعود آمده که به هیچ وجه بر باب و بها تطبیق نمیشود. خود باب هم به این مسئله اعتراف کرده است؛ آنجا که به دالگورکی میگوید: من چطور ادعای امام زمانی بکنم، حال آنکه حتی نامم مهدی و نام پدرم حسن نیست. دالگورکی شرابی به او خورانده میگوید:... پول از من ادعا از تو.31
حضرت مهدی (عج) احیاگر دین رسولاللّه است نه آورنده دین دیگری. بر این مطلب، روایات عدیدهای که نام ائمّه اطهار علیهمالسلام و به ویژه اوصاف حضرت مهدی (عج) را بیان میکنند شهادت میدهند.
2. روایاتی که دلالت بر جوان بودن حضرت مهدی موعود (عج) هنگام ظهور میکنند. آنها که ظهور باب را انکار کردند به خاطر این بود که او را پیرمردی هزار ساله میدانستند [در حالی که روایت تصریح دارد او جوان خواهد بود و علیمحمّد هم جوان بود، پس خودش بود.]
پاسخ: در اینجا هم روایت به صورت ناقص آورده شده؛ یعنی همان مقدار که با ادعای خودش مطابقت دارد بسنده شده و از ذکر بقیه روایات خودداری گردیده است. طبق احادیث، آن حضرت با سن بالا ولی قیافه کمتر از چهل سال ظهور میکند. علاوه بر آن، در همان روایات اوصاف دیگری برای مهدی موعود (عج) ذکر شده که حتی یکی از آنها هم بر علیمحمّد صدق نمیکند.
آیا علیمحمّد فرزند نهم امام حسین علیهالسلام است و با نه واسطه نسلش به آن حضرت منتهی میشود؟ آیا آنچنانکه وارد شده، حضرت عیسی علیهالسلام پشت سر باب نماز خواند؟ آیا ولادت علیمحمّد مخفی و عمرش طولانی بود؟ آیا بعد از ظهورش صلح جهان را گرفت یا دو جنگ جهانی؟ آیا بیعت هیچ سلطان طاغی بر گردن او نبود یا اینکه بعکس همیشه از دست حکومت در فشار و فرار بود و در نهایت هم به دست حکومت گرفتار و اعدام شد؟32 و دهها علامت دیگر.33
ج. دلیل تقریر
استدلال: بقا و نفوذ شریعت بین مردم دال بر صحت ادعای مدعی است.
پاسخ: اولاً، نفوذی نداشته، هرچند آمار جعلی هم در این زمینه بدهند که توضیح آن گذشت.
ثانیا، بر فرض که نفوذ کرده باشد، آیا نفوذ دال بر صحت و حقانیت است؟ آیا مهدی سودانی که طرفداران بیشتری هم نسبت به بهائیت دارد، این نشان حقانیت ادعای مهدویت اوست؟
ثالثا، اگر عدم نفوذ دال بر بطلان آن شریعت باشد شامل بسیاری از پیامبران هم میشود؛ مثل پیامبران قوم عاد و ثمود، و لوط و صالح و پیامبرانی دیگر از این قبیل. گذشته از اینکه با درگذشت برخی از پیامبران، مردم دوباره به همان خرافهپرستی و بتپرستی روی آوردند.
د. دلیل معجزه
گلپایگانی در این مورد، بعد از چهل صفحه عبارتپردازی چیزی را به عنوان معجزه باب و بها نمیتواند بشمارد. از اینرو، گاهی معجزات انبیا را انکار کرده، میگوید: لزومی ندارد که پیامبر معجزه ارائه کند تا کسی انتظار وقوع معجزه از باب و بها داشته باشد.
گاهی هم اخبار مربوط به آینده (اخبار غیبی) باب و بها را به عنوان معجزه شمرده، ولی به جای ذکر معجزه باب و بها، طالبان را به محل خود ـ که معلوم نیست کجاست ـ ارجاع میدهد.34
عقیده سران بهائیت در مورد مهدی موعود با الفاظ متفاوت، همان عقیده بها است که امام و خانواده وی و مکانش را موهوم میداند.35
ادعای الوهیت باب و بها
مهمترین عقیده بهائیت عقیده به پیامبری باب و بها است که مورد بررسی قرار گرفت. البته هر دوی آنها ادعای الوهیت و خدایی هم کردهاند که بر این مطلب ادلّه زیادی اقامه شده؛ از جمله، تصریح خود گلپایگانی است که در اینباره میگوید: علیمحمّد هفت سال و بها چهل سال الواحی نوشته، صریحا میگفتند اینها کلمات خداست. یا جمله «ای اهل انشاء! ندای مالک اسماء را بشنوید که از طرف زندان اعظم خود شما را ندا میکند که خدایی جز من مقتدر متسخر متعالی علیهم حکیم نیست... .»36
در جایی میگوید: «باسمی المهیمن علی الاسماء» و جای دیگر میگوید: «بسمی المشرق من الافق البلاء» و موارد دیگر.37
از جمله ادلّه ادعای الوهیت باب، نوشته وی در نامهای به یحیی صبح ازل است: «این نامهای است از خدای زنده و برپادارنده جهان (باب) به سوی خدای زنده و برپادارنده جهان (صبح ازل). بگو همه از خدا آغاز میشوند و همه به سوی او باز میگردند.»38
لازم به ذکر است که بهائیان به ظاهر میگویند ادعای بها رجعت مسیح علیهالسلام و رجعت حسین علیهالسلام است، ولی در حقیقت، ادعای او ادعای الوهیت است.39 یکی از نجاتیافتگان چنین میگوید: «بهائیان خدا را به فرمان خود بها40 به نام بها میپرستند. و بها و باب را پیامبران خدا و صاحب زمان میدانند و بها را به اندازه خدا و گاهی فراتر از خدا میپرستند. همه دعا و نیایش و راز و نیازشان خطاب به بها و عبدالبها است.»41 البته عبدالبها نبوت و قائمیت باب را انکار کرده است.42
در مورد ادعای رجعت حسین علیهالسلام از سوی بها، خواهرش (عزّیه خانم) ضمن بیان برخی از جنایات بهائیان، چنین میگوید:
... چنانکه بعضی از مؤمنینِ دینِ بیان، عدول کرده این بیت را انشاء نموده در محافل میخواندند و میخندیدند:
اگر حسینعلی، مظهرِ حسین علی استهزار رحمت حق بر روان پاک یزید!43
و میگفتند که ما هر چه شنیده بودیم حسین علیهالسلام مظلوم بوده است نه ظالم.44
اصول دهگانه اعتقادی اسلام در بطلان ادیان پس از اسلام
در زمینه عقاید، ما همان کتاب وزین محاکمه و بررسی باب و بها را معیار قرار داده، به اختصار مطالبی را ذکر میکنیم. مطلب آغازین کتاب ـ پیش از پرداختن به بحث ـ به این مضمون است که اسلام دارای ده اصل محکم است که به وسیله ثبوت هر کدام از این اصول دهگانه، بطلان بهائیت و بابیت و هر حزب دیگری که به نام دین جعل میشود اثبات میگردد. این اصول دهگانه عبارتند از:
1. خاتمیت دین رسول اکرم صلی الله علیه و آله
کتاب مزبور با استناد به شش آیه از قرآن، تصریح برخی از علما از جمله احسائی و سید کاظم رشتی و استناد به ده روایت، به این مطلب پرداخته است. در اینجا به ذکر سه آیه بسنده میشود:
1. آیه 40 سوره مبارکه «احزاب»: محمّد پدر یکی از شماها نیست، او رسول پروردگار متعال و ختمکننده پیغمبران است و خداوند به هر چیزی عالم و دانا است.
2. آیه 106 سوره «بقره»: آیتی از آیات الهی، منسوخ یا فراموش شده و متروک نمیشود، مگر اینکه آیتی را که بهتر از اولی یا نظیر آن باشد میآوریم.
کتابی که بعد از قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و هدایت انسان نازل میشود باید از هر حیث بهتر و جامعتر و مفیدتر از قرآن باشد و ما اگر قرآن مجید را با کتابهای سرا پا اغلاط (لفظی، ادبی، معنوی) بیان و اقدس و مطالب و احکام مسخرهآمیز و درهم و خندهآور45 آنها مقایسه کنیم، پاینده بودن دین اسلام اثبات خواهد شد.
3. آیه 88 سوره «بنیاسرائیل»: بگو اگر همه جن و انس اجتماع نمایند تا مانند این قرآن را بیاورند البته نخواهند توانست، اگرچه همدیگر را یاری کرده و در این مبارزه پشت به پشت یکدیگر بدهند.46
2. حضرت ولیعصر (عج) امام دوازدهم
بزرگترین دلیل برای وجود حیات امام دوازدهم علیهالسلامدر مقابل سید علیمحمّد و پیروانش، نوشتههای خود او در مقام تمجید و تجلیل و تعظیم و اظهار اشتیاق شدید او برای ملاقات با آن حضرت است که پیش از ادعای قائمیت نوشته است.47 اما بعدها که ابواب تأویل گشوده شد یکایک مطالب را تأویل کردند.
ما میگوییم: اگر ـ چنانکه جناب بها میگوید ـ قیامت یعنی: قیام یک نفر برای اصلاح حال مردم؛ بهشت یعنی: باغ وصال و لقای شخصی که دعوی مقامی میکند؛ جهنم: یعنی: به آتش فراق و جهل و خلاف سوختن؛ خداوند یعنی: آن شخصی که شما را تعلیم و تربیت میکند؛ معجزه یعنی عاجزکننده یک مشت عوام و احمق و نادان (از دعویهای پوچ و طلا و نقره و حیله و تزویر و سیاست و تدبیر)؛ کتاب آسمانی یعنی: آن کلماتی که از سمای فکری و روح به زبان جاری میشود و همچنین سایر قسمتها...، پس آیین و دین یعنی چه؟ پس با امکان این تأویلات و محتملات چرا مردم بیچاره را زیربار تکلیف و قوانین میبرید؟
جناب عبدالبها طی جملاتی48 نه تنها علایم ظهور قائم (عج) را به مسخره و استهزاء و تأویل تمام کرده، بلکه علایم قیامت و دوزخ و بهشت و جهان دیگر (از جمله: میزان و صراط و حساب و ملائکه و حور و کوثر و غیر اینها) را در ردیف علایم ظهور شمرده و همه را واقع شده و منقضی و تمام شده میداند. از اینروست که میگوییم: بهائیت آزادی مطلق و حرّیت کلی به مردم داده، مردم بیچاره را از زیربار تکلیف و حدود و جزا و دوزخ و عذاب و آخرت و حساب و کتاب میرهاند.
3. مقام نبوت
مقام نبوت را هم باب و هم میرزا فقط محتاج به نزول آیات میدانند. پس در این صورت، میباید صدها امثال حریری، که جناب باب و بها از فهمیدن جملات ایشان عاجزند، در رأس مقام نبوت قرار گیرند. یا خود صبح ازل که آیات زیادی نازل کرده [!] و یا بها که ده سال مقابل او خاضع بوده است.
4. پروردگار جهان
بها میگوید: «حینئذٍ اننّنی انا اللّه لا اله الا انا کما قال النقطةُ (سید باب) مِن قبل و بعینِه یقول من یأتی من بعد.»49 طبق این گفته، مقام الوهیت خودش و باب را برای آیندگان ثابت میکند. از سوی دیگر، طبق گفتههای خودشان، بها خدای باب است.50
پاسخ: جانشینان بها باید پاسخ بدهند که در صورتی که توجه پیدا کردن به پروردگار جهان و مبدأ ظهور و مشرق آیات برای بشر غیرممکن بوده و به قول بها و عبدالبها «السَّبیل مقطوع و الطلب مردوده»، پس خود باب و بها در عبادات خودشان به کجا متوجه میشدند؟ آنها کدام مرآت و مَجلی را در نظر میگرفتند؟ آیا باب و بها از افراد بشر نبودهاند؟ آیا مرآت و مَجلی بودن بدون تحقق توجه و ارتباط صورت میگیرد؟ و آیا مرایا و مَظاهر حق از مظهر بودن خودشان غافل بودهاند و مرآت بودن خودشان را نفهمیدهاند؟
5. توقیفی بودن عبادت
اصحاب باب ابتدا دو دسته بودند: دستهای تصرف در شریعت اسلام را جایز نمیدانستند، ولی دستهای جایز میدانستد. قرهالعین جزو این دسته دوم بود. وی اولین فردی بود که تصرف کرده، قانون حجاب و حکم صوم را نسخ کرد. بعدها معتقد شدند که باب پیغمبر جدید برتر از پیامبران سابق است... و خداوند ظهور کرده و مذهب قبل منسوخ و قوانین قدیم از ریشه درآمدهاند.51
بها تا زمان حیاتش احکام را خودش معین و جعل میکرد. وی دستور داد پس از مرگش بیتالعدل در این زمینه تشکیل شود.52
6. قیامت و حشر و نشر
قیامت از نظر اسلام عبارت است از عود روح به بدن (معاد) و زنده شدن پس از مردن و حشر مردم برای دیدن نتیجه اعمال خوب و بدی که دراین جهان به جا آوردهاند.
باب قیامت را روز ظهور شجره حقیقت [خودش] دانسته و گفته: احدی از شیعه یوم قیامت را نفهمیده، بلکه همهموهوماامریراتوهمنمودهکهعنداللّهحقیقتندارد.53
بها هم منظور از قیامت را قیام خودش دانسته، برای نبوت و از «ساعة» [که در قرآن آمده و منظورْ قیامت است] ساعت بعثت خودش را اراده کرده است. بر اساس این عقیده، آیات قرآن را به خودش تأویل مینماید.54 پیشتر سخنی در مورد قیامت و بهشت و جهنم از نظر آنان آوردیم.55
7. مقام نبوت، موهبتی الهی
فضایل شخصی نبی باید از جانب پروردگار جهان اعطا شود نه از راه ریاضت و تحصیل. در این باب، ادعاها و کلمات متناقضی دارند که در برخی درصدد اثبات امی بودن باب و بها برآمدهاند. در حالی که تصریح به تحصیل آنها کردهاند. حتی نام استادهایشان و علوم و کتبی که با آن سروکار داشتهاند در منابع اصیل موجود است.
8. نبوت و درستی
پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را به سوی راستی و درستی و حقیقت دعوت کرده، از راههای تزویر و تقلب و تدلیس و دروغ نهی میکند. خلاف موارد مذکور در مورد آنها با استناد به بیانات خودشان ثابت شده است. از جمله آنها، ادعای قائمیت و نبوت و الوهیت و عقیده آنها در مورد صراط و قیامت است که منابع آنها پیشتر ذکر گردید.
9. کتاب آسمانی
کتاب آسمانی، هم از حیث محتوا و هم از لحاظ الفاظ و عبارات باید در حد اعجاز باشد که دیگران از آوردن آن عاجز باشند. درباره این مطلب نیز پیشتر بحث شد.
10. دین و تناقض نداشتن
حقیقت هر قضیه بیش از یکی نیست. صدق هر کلامی یک رنگ بیشتر ندارد و قرآن به استناد آیه 82 سوره «نساء» عاری از تناقض است.
در احسنالقصص در سوره 86 میگوید: «چون از سید باب کلامی برخلاف قواعد متداوله شیطانیه شنیدید آن را رد نکنید؛ زیرا که ملک جهان برای پروردگار است و او به هر نحوی که بخواهد در ملک خود تصرف میکند.»
از عبارات باب به دست میآید که او احتیاجی به علوم متداوله ندارد، در دو شبانه روز نظیر یک قرآن را مینویسد، متفکران جهان نمیتوانند یک آیه آن را بفهمند و او «من یشاء کیف یشاء بما یشاء لما یشاء» است! سید باب خداست، صبح ازل هم خداست، موجودات از سید باب آفریده شده و به سوی او نیز برگشت و رجوع خواهند کرد و صبح ازل صراط بزرگ و حقی است که مأموریت دارد کتاب بیان را حفظ کرده و مردم را به آن کتاب دعوت نماید!
این سخن نیز با مقام رسالت و نمایندگی او کمال تناقض و تنافی را داشته، از جهات متعدد با دعوی سید باب سازگار نیست. از جمله تناقضات بها اعتراف به نیابت و وصایت صبح ازل تا چند سال است که بعدا موضعش تغییر عجیبی میکند.
احکام بهائیت
1. نماز و روزه: نماز و روزه از اول بلوغ واجب میشود. نماز نه رکعت است برای خدا، نازلکننده آیات. حکم به عدم نماز جماعت داده شده، در حالی که بر اساس شواهد تاریخی، خود میرزا و پسرش تا آخر عمر پشت سر امام جماعت وقت نماز را به جماعت میخواندند.
2. قبله: همان جایگاه جسد بها در عکا است.
3. سرقت: مرتبه اول، دزد را تبعید و مرتبه دوم، او را زندانی کنند و بار سوم علامتی در پیشانی دزد بگذارند که بدان وسیله شهرهای خدا او را نپذیرند. به این حکم، که بهائیان آن را برجستهترین احکام اقدس میدانند، چندین ایراد وارد شده است.56
4. زنا: دیه زنا نُه مثقال طلا برای بیتالعدل است. در صورت تکرار، دو برابر و الی آخر، که در آن فرقی بین زنای محصنه و غیرمحصنه قرار داده نشده است.
5. عید: اعیاد واجب روز ولادت بها و روز بعثت باب میباشد.
6. ازدواج: به عقیده بهائیان، ازدواج با بیش از یک زن حرام است.
ـ آزادی معاملات ربوی، الغای حجاب زنان و ترک تراشیدن ریش مردان از دیگر احکام آنهاست.
ـ نفی روحانیت و ملغا نمودن این نهاد نیز یکی از ابداعات بها است.57
ـ در وضو گرفتن، شستن دستها تا مچ و شستن صورت در مرتبه اول با گلاب و در صورت نبودن آب، گفتن کلمه «اللّه».
ـ اَطهَر به جای وضو و تطهیر کافی است، علاوه بر اینکه مسح سر و پاها نیز لازم نیست.
ـ میرزا بها ابتدای بلوغ زن و مرد را در سن شانزده سالگی و منتهای آن را سن هفتاد سالگی دانسته است.
ـ نه روز در سال کسب و کار حرام است.58
ـ عدم جواز ذکر گفتن بین مردم، حرام بودن سؤال کردن فقیر [تکدیگری] و نیز حرام بودن اعطای چیزی به او، حلال بودن پوشیدن حریر برای مردان و جواز ریشتراشی برای آنها، حرام بودن بوسیدن دست، حرمت تراشیدن موی سر، تحریم نشستن بر روی منبر، جایز نبودن نشر کتابهایی که صلاح بهائیت نیست به نام اینکه مخالفت با دولت است، حرام دانستن تقیه (با آنکه خودشان به شدت تقیه میکردند)، جواز غنا، تحریم سفرهای زیارتی مگر اینکه برای زیارت خودشان یا قبرشان باشد، تجویز استفاده از ظروف طلا و نقره، منع از غذا خوردن با دست، حرام بودن استعمال تریاک به طور مطلق، پاک دانستن تمام اشیا حتی سگ و خوک و منی، حرام بودن دخول در خزینه حمام (و حوض و اینگونه اماکن)، تکفین میت در پنج پارچه حریر یا پنبه و دفن کردن میت در زمانی کمتر از یک ساعت (در حالی که به قول خودشان، بها دستور میدهد جنازه باب را از تبریز به تهران انتقال داده، در امامزاده معصوم به ودیعه بگذارند. در سنه 1284 باز به دستور بها جنازه را از آنجا برداشته، به سوی عکا در فلسطین انتقال دادند)، گذاشتن میت در میان بلور یا سنگهای محکم یا چوبهای سخت و لطیف، و انگشترهای منقوش به آیه در دست میت کردن مواردی دیگر،59 از جمله احکام این مسلک جعلی میباشد.
تبلیغ بهائیت
برخی از اقدامات تبلیغی بهائیت در ایران عبارتند از:
1. صرف میلیونها دلار برای خرید «فضا» و «وقت» از ماهوارههای گوناگون؛
2. تبلیغ رذیلانه درباره اعزام دختران ایرانی به منطقه شیخنشینهای خلیج فارس که طبق تحقیقات صورت گرفته تمام گروههای فعال در این زمینه بهائی هستند.اجرای این طرح تحت عنوان «تبلیغات منفی» با هدف بدنام کردن جمهوری اسلامی صورت میگیرد.
3. انجام کارهای خیریه و عامالمنفعه مانند عیادت از بیماران در بیمارستانها، نظافت پارکهای محل و معابر کوهستانی، مراجعه به آسایشگاه سالمندان و کمک به سالخوردگان توسط کودکان بهائی 12 تا 15 ساله که در صورتامکان،اینکارهمراهبزرگترهایشانصورتمیگیرد.
4. تربیت راهنمایان و مبلغان بهائی که از طریق آشنایی مجدد با دوستان دوران مدرسه، ایجاد کلاسهای آشپزی و هنری، رفت و آمد به کتابخانهها و سمینارها و... به تبلیغ میپردازند.
5. تبلیغ تحت عنوان یونیسف و پژوهش دنیای کودک در مدارس شیراز که از گروه 54 نفری آنان سه نفر بازداشت شدهاند.
6. تبلیغات بر روی برخی اجناس.60
همه اقدامات مزبور ناشی از احکام بیتالعدل میباشد. البته دلایل عدیدهای مبنی بر اثبات شکست روزافزون بیت مذکور موجود است.61
جمعبندی
در عصر غیبت، با تأسی از فرمایش یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) مبنی بر رجوع در حوادث واقعه به فقها62 و در رأس آنها ولیفقیه،63 اسلام واقعی حفظ میگردد و در نتیجه، ارزش و کرامت و جایگاه واقعی انسانی باقی میماند و نقشه دشمنان سعادت انسانی لگدکوب خواهد شد.
یافتههای این تحقیق بدین قرار است:
1. عقاید بهائیت برگرفته از وحی نبوده، فاقد پشتوانه عقلی نیز میباشد.
2. با آنکه به دستور سران مسلک باب تأویل مسدود گشته، ولی در عمل تأویلات زیادی کردهاند که خود این تأویلات هم معقول و مشروع نیستند.
3. اعتقادات بهائی متناقض و بسیار سستاند تا آنجا که خود بزرگان بهائی هم بدان معترفند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد مبانى نظرى اسلام.
2ـ یوسف فضایى، تحقیق در تاریخ: و عقاید شیخىگرى، بابىگرى... و کسروىگرایى، 1381، ص 23.
3ـ چگونگى برقرارى ارتباط دالگورکى جاسوس روسى با محمّدعلى و صمیمت با او تا حدى که نیاز جنسى همدیگر را هم بر طرف کنند، در کتاب فضلاللّه مهتدى (صبحى)، خاطرات انحطاط و سقوط، 1384، ص 66ـ69 آمده است.
4ـ علىامیر مستوفیان، رهبران ضلالت، 1386، ص 498.
5ـ شیخ احمد احسایى 1166 ه. ق ـ 1243 ـ بنیانگذار مکتب شیخىگرى ـ از اخباریون مىباشد. اصل عقاید شیخیه چنین است:
1. امامان دوازدهگانه شیعه را مظهر الهى صفات الهى مىدانند:
2. از آنرو که امام دوازدهم در سال 266ق، از نظرها غایب گشته و هنگام ظهور او فقط در آخرالزمان است، آنان مسئله «شیعى کامل» و حلول روح او را عنوان نموده تا اینکه بتوانند همیشه به امام غایب به نحوى دسترسى داشته باشند. این شخص در نظر شیخیان رکن رابع است.
3. آنان مىگویند: معاد، جسمانى نیست تنها چیزى که پس از انحلال جسم عنصرى از بشر باقى مىماند جسم لطیفى است که آنان آن را «جسم هور قلیایى» مىنامند. بنابراین، شیخیان به اصول زیر معتقدند: 1. توحید؛ 2. نبوت؛ 3. امامت؛ 4. اعتقاد به وجود شیعى کامل یا رکن رابع [شخصى که واسطه بین امام غایب و مردم است.] (ر.ک. بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، 1382، ص 25ـ36.)
6ـ وى به عنوان مترجم وارد ایران مىشود و نزد یکى از طلاب به نام شیخ محمّد که از شاگردان حکیم گیلانى بوده یکى از محققان قایلند که چنین شخصى را نیافتهاند. (ر.ک. (تحقیق) عبدالعلى یاسینىنسب (عمارلو)، خاطرات سیاسى جاسوس روسى کینیاز دالگورکى در ایران، 1382.) تظاهر به مسلمانى مىکند و با برادرزاده استادش به نام زیور که چهارده ساله بوده ازدواج مىکند. زبان فارسى و عربى را به طور کامل مىآموزد. علاوه بر صرف و نحو، نصاب، ترسل، تاریخ معجم، و فقه و اصول را در حد قریب به اجتهاد یاد مىگیرد و لباس روحانیت را به تن کرده با استفاده از عناصرى همچون یحیى و حسینعلى و زن خودش «زیور» به جاسوسى و ایجاد تفرقه بین شیعه مىپردازد. وى تا آنجا پیش مىرود که حتى در عزل و نصبهاى حکومتى و تصمیمات مهم حکومت هم دخالت مىکند. (ر.ک. کینیاز دالگورکى، خاطرات کینیاز دالگورکى، 1382.)
7ـ فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 72ـ73 / علىامیر مستوفیان، رهبران ضلالت، پاورقى ص 498ـ499.
8ـ درباره فجایع بهائیان، ر.ک. بىنا، فجایع بهائیت (واقعه قتل ابرقو استخراج از پروندههاى شاهرود، کاشان و ابرقوى یزد در دادگاه جنائى تهران)، بىتا.
9ـ حسن گلپایگانى فرید، ترجمه مفتاح بابالابواب یا تاریخ باب و بها، 1334، ص 67.
10ـ ر.ک. بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، ص 65.
11ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، 1385، ص 16ـ17.
12ـ همان، ص 49ـ51.
13ـ همان، ص 21.
14ـ فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 394ـ414.
15ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، ص 65.
16ـ فضلاللّه مهتدىصبحى، خاطراتانحطاطوسقوط، ص 77.
17ـ ر.ک. تحقیق عبدالعلى یاسینىنسب (عمارلو)، خاطرات سیاسى جاسوس روسى کینیاز دالگورکى در ایران.
18ـ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، 1370، ص 79.
19ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک. ایام 29، ص 53ـ59.
20ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، 1381، ص 292ـ293 / ر.ک. ایام 29، ص 50ـ52.
21ـ سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، 1382، ص 736ـ739، به نقل از: احمد یزدانى، مبلغ مشهور بهائى در کتاب نظر اجمالى در دیانت بهائى.
22ـ ر.ک. همان، ص 639ـ645، به نقل از: کشفالحیل، ص 149 / قرن بدیع، ص 299 / مکاتیب، ج 4، ص 345.
23ـ مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها پژوهشى نو و مستند درباره بابىگرى و بهائىگرى، 1380، ص 153، به نقل از: لوح احمد حسینعلى بها.
24ـ براى اطلاع بیشتر، ر.ک. ایام 29.
25ـ در چاپ سه جلدى، نام مؤلف علامه مصطفوى درج شده است.
26ـ بقره: 210.
27ـ ق: 41ـ42.
28ـ نور: 25.
29ـ حاقه: 44ـ48.
30ـ آلعمران: 177 و 178.
31ـ ر.ک. فضلاللّه مهتدى صبحى، خاطرات انحطاط و سقوط، ص 68ـ69.
32ـ ر.ک. اعتمادالسلطنه، فتنه باب، 1351، ص 146.
33ـ فهرست منابع شیعى که در آن روایاتى که مهدى عج را معرفى کردهاند، در دو صفحه در کتاب بهائیان، سید محمّدباقر نجفى، ص 189ـ190 آمده است.
34ـ تمام چهار دلیل گلپایگانى و ایرادات وارد بر آن از کتاب بهائیت، دکتر مهناز آیتى، ذکر گردید. نقد کتاب فرائد توسط آیهاللّه شیخ جواد تهرانى در کتاب بهائى چه مىگوید ـ که احتمالاً مهناز آیتى هم از این کتاب استفاده نموده است ـ موجود است که به علت عدم دسترسى به این کتاب گرانسنگ مراجعه بدان حاصل نشد.
35ـ ر.ک. سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، ص 204ـ205.
36ـ بهرام افراسیابى، تاریخ جامع بهائیت، ص 389.
37ـ ر.ک. عزالدین رضانژاد، «نقد و بررسى آیین بهائیت»، انتظار موعود 11و12، ص 540ـ545، به نقل از: اشراقات، ص 147.
38ـ همان، ص 539.
39ـ همان، ص 543، به نقل از: عبدالحسین آیتى، کشف الحیل، ج 1، ص 55ـ56.
40ـ حسینعلى این اسم را از دعاى سحر گرفته است. ر.ک. احمد زمردیان، معارف الهى شرح دعاى سحر، 1355، ص 32. یحیى هم اسم صبح ازل را از حدیثى از امیرالمؤمنین علیهالسلام گرفته است. ر.ک. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، 1351، ص 205.
41ـ مهناز رئوفى، سایه شوم، ص 17.
42ـ ر.ک. سید محمّدباقر نجفى، بهائیان، ص 215.
43ـ این شعر را شخصى معروف به سید عبادوز در داستان استخدام چاقوکشها توسط حسینعلى براى کشتن پیروان یحیى سروده است که بعدها سید عبادوز نیز از بهائیت عدول کرده شیعه مىشود. این شعر در بسیارى از منابع ذکر شده؛ از جمله: نورالدین چهاردهى، چگونه بهائیت پدید آمد؟، 1369، ص 289.
44ـ مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها، 152، به نقل از: تنبیه النائمین، ص 15ـ16.
45ـ یکى از امور بدیهى در مورد مسلک بهائیت، همین مطلب است. براى نمونه ر. ک. محمّدعلى خادمى، بىبهایى باب و بها، 1327، ص 143 / جان ر. هیلنز، راهنماى ادیان زنده، 1385، ج 2، ص 1193. جالب اینجاست که همین کتابها و جملات خود را معجزه خودشان مىدانند، همچنانکه در عبارات گلپایگانى ذکر شد و نیز ر.ک. جان هینلز، راهنماى ادیان زنده، ص 1193.
46ـ در طول تاریخ کسانى بودهاند که مثل علىمحمّد و حسینعلى جملات عربى به صورت موزون و سبک خاصى نوشتهاند تا ـ مثلاً ـ آیه یا آیاتى مثل قرآن بیاورند که هر کدام از دیگرى مضحکتر و بىمحتواترند و نشانگر وضعیت شخصیتى و معرفتى آورندگانشان مىباشند. نمونه دیگرى را ملاحظه نمایید؛ آیاتى که مُسیله مىگفته است: والمُبَذِّرات زَرعا. و الحاصداتِ حَصدا و الذّاریات قَمحا و الطاحناتِ طحنا و الخابزات خبزا و...؛ یعنى قسم به بذرپاشان براى کشتن و دروکنندگان درو کردنى و پراکندهکنندگان گندمى و آسیابکنندگان گندمى و پختکنندگان نانى و تریدکنندگان تریدى و لقمهگیران لقمهاى از پیه ذوب شده که شما از چادرنشینان برترى یافتهاید و شهرنشینان از شما پیشى نگرفتهاند. مصطفى حسینى طباطبائى، ماجراى باب و بها، ص 14و15.
47ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، 1386، به نقل از: تفسیر سوره یوسف علىمحمّد باب، احسن القصص، سوره 58، یا سیدالاکبر... سوره 59، یا اهل الارض... سوره 60، یا عباداللّه... و در 5 سوره دیگر که در برخى از موارد از همین کاب به اسم شریف امام دوازدهم علیهالسلام و اسامى آباء طاهرینش تصریح کرده است.
48ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: عبدالبها، مکاتیب، ص 352، س 8.
49ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، بدیع، ص 154؛ ص 341ـ342 / عبدالبها، مکاتیب، ص 245، س 3، ص 255 / بها، مبین، ص 21، س 5، ص 48، س 14.
50ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى، بدیع، ص 232ـ236 و 352، که بها از قول سید باب عباراتى را نقل مىکند که مضمونش این است که خداى باب ـ به گفته خودش ـ من بها بودهام.
51ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: میسیونیکلا، مذاهب ملل، ص 297 و به استناد یازده آیه از علىمحمّد شیرازى باب.
52ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، اقدس، ص 9، س 9 / عبدالبها، مکاتیب اول، ص 455، س 17.
53ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: علىمحمّد شیرازى، بیان، باب سابع از واحد ثانى.
54ـ مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، به نقل از: حسینعلى نورى بها، اقدس، ص 102، س 3 / عبدالبها، مکاتیب، عبدالبها، ص 33، ص 15 / حسینعلى نورى (بها)، اقدس، ص 252، س 9 / عبدالبها، مکاتیب ثانى، ص 165، س 11. که علایم قیامت از نظر آنها شمرده شده.
55ـ اوصاف قیامت از منظر قرآن را مىتوانید در آیات 66 مریم، اول حج، 6 حج، 15 مؤمنون و 66 نمل نگاه کنید.
56ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، به نقل از: عبدالحمید اشراقخاورى، گنجینه حدود و احکاموبدیع،ص 105.
57ـ ر.ک. سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، ص 110ـ112.
58ـ ر.ک. مصطفوى، محاکمه و بررسى باب و بها، ص 223ـ232.
59ـ ر.ک. همان، ج دوم، ص 54ـ103 / ر.ک. حسن نیکو، فلسفه نیکو، 1342، ص 110ـ124. این کتاب نسز از بهترین منابع در شناخت بهائیت است که عقاید و احکام بهائیت را همراه انتقادات وارد بر آنها را به رشته تحریر درآورده است. از آنرو که دکتر نیکو، زمانى بهائى بوده، چنین مىسراید:
زمن شنو که بگویم هر آنچه دیده شدهنه از کسى که بگوید چنین شنیده شده
چهاردهى در باب کیست سخن او چیست، دو کتاب بابیان در رد بهائیت تنبیه النائمین عزیه خانم، عمه عبدالبها، و هشت بهشت میرزا آقاخان نورى و احمد روحى را بهترین ردیه بر بهائیت مىداند.
60ـ محمود علىپور، «مبلغان شیطان»، فرهنگ پویا 7، ص 97ـ102.
61ـ ر.ک. همان، ص 100.
62ـ شیخ حرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1404، ج 27، ص 140.
63ـ ر.ک. جزوه تبلیغى بهائیت، بىتا.