مقایسه فضای تبلیغی تلویزیون و مسجد (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
در این نوشتار با بهرهگیری از چارچوب نظری «هویت، فضا»، فرایند تعامل ساحتهای عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید آن، که حاکی از تبلور متفاوت ابعاد عقلانی و احساسی آدمی نسبت به گونههای متفاوت فضایی است، برخی از ابعاد دینداری در دو فضای «تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» و «تقیّد به رفتن به مسجد» با روش پیمایشی و فن پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته و تبیین گردیده که در شرایط تقیّد به مسجد زمینه مناسبتری برای تبلیغ دینی فراهم است؛ چراکه در فضای تماشای تلویزیون، ماهیت سرگرمکنندگی آن مجال کمتری برای تجلّی ابعاد دینمدارانه انسان فراهم میکند. هدف از این پژوهش این است که ظرفیت مکانها و فضاهای سنّتی تبلیغ را با فضاهای مجازی نوین بررسی و میزان تأثیرگذاری، تفاوت و ظرفیتهای هر یک را با هم مقایسه نماید.متن
امروزه تلویزیون، به عنوان پرقدرتترین وسیله ارتباط جمعی، در تکوین، تحکیم و تضعیف، جهتدهی فرهنگی و ایجاد انسجام یا عدم انسجام جامعه نقش اساسی دارد. در جامعه ما، روزانه افراد 2 تا 5 ساعت وقت خود را به تماشای تلویزیون اختصاص میدهند و کودکان در خردسالی با این وسیله خو گرفته و هویت میپذیرند. دیگر عوامل، زمینهها و ابزارهای فرهنگی و تبلیغی نیز تحت تأثیر تلویزیون قرار گرفتهاند.
تلویزیون در جامعه ما بایستی از خاستگاه دینی تعریف شود که یکی از اساسیترین نقشهای آن ترویج و تبلیغ دینی است. این در حالی است که از یکسو، دین دارای ابعاد، لایهها و سطوح متعددی است که آموزش و ابلاغ آن نیازمند تمهید مقدمات است؛ چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ابلاغ خویش را با دعوت از اقوام خویش برای پذیرش اسلام آغاز نمودند و به تناسب ظرفیت و قابلیت جامعه، ابلاغ معارف و احکام دینی را توسعه دادند. نگاهی به تفاوت سورههای مکی و مدنی به خوبی توجه به تبلیغ دین متناسب با قابلیت جامعه را آشکار میسازد. رویه سایر رسولان و مبلّغان دینی نیز بر همین امر استوار بوده است؛ حضرت ابراهیم علیهالسلام پس از جلب اعتماد جامعه و فراهم نمودن شرایط ابلاغ، مردم را به توحید دعوت کرد. روند صدور برخی احکام دینی نیز بر این پایه بوده است. احکام زیادی از شریعت و اخلاق و اعتقادات نیز بر توجه به قابلیت و ظرفیت و استعداد جوامع و آحاد افراد در پذیرش دین حکایت دارد. از سوی دیگر، هر وسیله اقتضائات خاص خود را داشته و دارای ظرفیت و قابلیت محدود و مشخص برای ارسال پیام است. پرسش ما در این مقال این است: اقتضا و ظرفیت و قابلیت تلویزیون در مقایسه با مسجد چگونه است؟ بنابراین،
هدف تحقیق عبارت است از: شناخت قابلیت و ظرفیت سیمای جمهوری اسلامی برای تبلیغ دین و تأثیرگذاری آن بر دینداری، که بر اساس چارچوب نظری «هویت، فضا» (فرایند تعامل ساحتهای عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید هویت) پیگیری میشود.
اصول رویکردی
در این الگو تلاش شده از نظریات جامعهشناختی، روانشناختی اجتماعی، ارتباطات، دیدگاههای دینپژوهشی و رویکردهای پارادایمی آنها، ترکیبی ایجاد گردد که هم بتواند تبیینکننده روند جریانات در مسیر تاریخی باشد و هم آینده را ترسیم نماید. بر این اساس، اصول رویکردی ذیل حایز اهمیت است:
1. هویت
انسان آغازین تعین دارد؛ ویژگیها و اوصافی دارد که میان تمام افراد این نوع مشترک است. انسان در ابتدا چیزی هست نه آنکه هیچ نباشد؛ گرایشهایی دارد، کمالهایی دارد، میل و خواستهایی دارد، همچنین بینش و شناختهایی دارد. اما ویژگی خاص انسان آن است که فعلیتی که پیش رو دارد یک فعلیت از پیش تعیین شده نیست، بلکه بسیار گوناگون است. انسان تمام آنچه را که میتواند داشته باشد، از آغاز ندارد و همه آنچه میتواند باشد از آغاز نیست، بلکه چونان مادهای است که صورتهای بسیار متفاوتی را میتواند واجد شود و فعلیتهای بسیار مختلفی را میتواند در خود بپذیرد. صدرالمتألّهین میگوید:
بدان که در هیچ نوعی از انواع موجودات، اختلافی که در افراد بشر یافت میشود وجود ندارد و این بدان سبب است که ماده انسانی به گونهای آفریده شده است که در آن استعداد انتقال به هر صورتی از صور و اتصاف به هر صفتی از صفات تحقق دارد.2
آدمی همزمان دارای هویتهای طولی و عرضی، فردی و جمعی متعددی است که گاه در وضعیت متعارض قرار میگیرند. هویت فردی انسان، برخاسته از فضای خصوصی درونی او، دارای اقتضائات و تمنّیات و خواستههایی است که به تناسب به فعلیت رسیدن استعدادهای درونی و موقعیت آن استعدادها نسبت به یکدیگر، تجلّی مییابد. هویت جمعی انسان برخاسته از قرار گرفتن او در فضای عمومی و به عنوان عضوی از گروه، مذهب، قبیله، ملت و... بوده و دارای خواستههای جمعی متناسب با آن فضا و نحوه قرار گرفتن او در فضا و میزان تجلّی یافتن خواستههای آن فضا در اوست.3
2. فضا
در نگاه کلی، دو فضای خصوصی و عمومی برای انسان قابل تفکیک است. فضای خصوصی ناظر به تمایلات و خواستههایی است که از فرد بدون لحاظ عضوی از گروه یا نحله مذهبی و مانند آن بودن، سر میزند و فضای عمومی ناظر بر آن بخش از خواستهها و تمایلاتی است که از فرد به عنوان عضو گروه یا نحله صادر میشود. هویت فردی و هویت جهانی در فضای خصوصی قابلیت بیشتری برای تجلّی مییابند. مواجهه فرد با فضای رسانهای (تلویزیون) موجب برخورد و مواجهه ابعاد سهگانه هویتی فرد با فضای خصوصی و عمومی وی شده و حاصل آن غلبه احساسات و عواطف در مواجهه فضای خصوصی با هویتی فردی و غلبه عقلانیت در مواجهه فضای خصوصی با هویت جهانی و تبلور تعهدات و تعلّقات جمعی (ملّی مذهبی ـ قومی) در مواجهه فضای عمومی با هویت جمعی (مذهبی ـ قومی ـ ملی) است.
ناهماهنگی این مواجهات موجب ناهمسانی شخصیتی و بحران هویتی میگردد. هرچه هویت جمعی فرد با صلابتتر باشد زمینه کمتری برای دو هویت دیگر فراهم میآید.
در فضای سنّتی، وجود اماکن مذهبی همچون مساجد و حسینیهها در هر کوی و برزن روستاها و شهرها، وجود زمانهایی همچون ماه مبارک رمضان و ماه محرم به عنوان زمانهای مقدس عبادی که مردم را به مساجد و حسینیهها و هیئات مذهبی و پای منابر میکشانند، از سرمایههای فرهنگی ـ اجتماعی هویتساز به شمار میروند.
در تبلیغ سنّتی همه چیز دارای قداست است؛ از منبر و محراب تا واعظ و خطیب و محتوای کلام. از اینرو، دارای آداب و تشریفات خاصی است. نشستن پای منبر و حضور در مسجد عبادت است. مسجد، هم میتواند شافع باشد و هم شاکی. با جماعت بودن عبادت است و ثواب یک گروه ده نفره در نماز جماعت دارای ثوابی است که جز خدا، کسی دیگر نمیتواند به اندازه و مقدار آن واقف گردد. این دورنما و شمایی از سرمایه فرهنگی ـ اجتماعی در مذهب و تبلیغ مذهبی است. در این تبلیغ، هم از قوای ادراکی بهره میگیرند و آگاهی عقلی ایجاد مینمایند و هم از انرژی احساسات و عواطف استفاده میکنند و تعصب تولید میکنند. تعصب و غیرت دینی سرمایهای است که محصول این فضای دینی به شمار میرود. در این فضا، نظارت عمومی و در نتیجه، فشارهای اجتماعی، دارای قوت فراوانی است.
در فضای سنّتی رابطه بین عالم و عامی وجود دارد و کارگزار اصلی روحانیت است. در مقابل، در فضای تلویزیونی، فضای هنرمند و مخاطب مطرح است. موقعیت منزلتی روحانیت در تبلیغ سنّتی بر موقعیت همعرضی در کنار متخصصان تنزل مییابد. در این فضا، سخن از تقلید از لحاظ روحی ـ روانی جایگاهی ندارد.
در فضای سنّتی، امر و نهی حاکم است، اما در فضای تلویزیونی برای جذب و حفظ مخاطب ملاحظات فراوانی صورت میگیرد.
فضای رسانهای خود زمینهساز مواجهه با امور غیردینی و غیرشرعی است و به لحاظ روانی، آدمی در اثر تکرار مشاهده و مواجهه با امور، نسبت به آنها بیتفاوت میگردد. تکرار مشاهده تصویر زنان غیرمحجبه موجب کاهش قبح آن میگردد و ناخواسته جامعه را به سراب عرفی شدن سوق میدهد. این در حالی است که در فضای تبلیغ سنّتی امور دارای مرز مشخص حرام و حلال است و زمینه برای رعایت آداب و دستورات اسلامی فراهم است. از این نظر، فضای رسانهای فضایی التقاطی است؛ پالایش کردن و سره را از ناسره تشخیص دادن، به ویژه برای کودکان و نوجوانان، کار آسانی نیست.
فضای تبلیغ رسانهای، فضای تنوعطلبی و توجه به نوآمدی پدیده برای جلب توجه مخاطبان است. این موضوع موجب شده که به مرور زمان محافل دینی که توسط دستاندرکاران دینی رسانه برپا میگردد از نمادها و ایماژها و تزیینات سنّتی فاصله بگیرد و زمینه دور شدن از وضعیت سنّتی را فراهم نماید. برای مثال، برپایی محافل دینی در فضای باز، در کنار حوض و گل و بوته، با چیدمان متنوع و تجمع خانوادگی در کنار یک میز به صورت مختلط، با اجرای موسیقی، تأثیر هویتی خاص خود را به همراه دارد.
«در فضای تبلیغ سنّتی، حضور در زمان و مکان مقدس، آدمی را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر میبرد؛ موضوعی که الیاده آن را لازمه یک مراسم مذهبی میداند. آنچه او در کتاب مقدس و نامقدس و تاریخ ادیان (1372)، چشم اندازهای اسطوره (1362) و اسطوره بازگشت جاودانه (1378) بر آن تأکید دارد این است که در جهت کمالبخشی به مراسم نمیتوان به کشف نیّتها و دلایل آن بیتوجهی نمود؛ چراکه در همه ادیان زمان و مکان مقدس قابل اهمیتاند. در ذهن و ضمیر فرد دیندار، حضور در زمان و مکان مقدس او را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر میبرد.»4 فضای تبلیغ رسانهای تلویزیونی برای ارائه مراسم مذهبی اگرچه مکان و زمان را به طور مجازی در خود میپروراند، اما مقیّد به این دو مقوله نمیتواند باشد. در عوض، فضای مشحون و سرشار از ابژهها، رنگها، تصاویر، تقدسها، نگاهها و ژستها را تقویت مینماید تا تأثیر همانندی را بر آگاهی و احساس عاطفی و دینی بر جای گذارد.
فضای تبلیغ رسانهای فضای ذهنی و مجازی است. در این فضا روابط چهره به چهره و عاطفی به صورت مجازی تجربه میگردد. از اینرو، مخاطب گاهی پا به پای مراسم میگرید، سینه میزند و لذت همنشینی با همکیشان خود را درک میکند و در نهایت، از دیدن یک مراسم در تلویزیون احساس سبکی و حتی ثواب مینماید. این اشباع و ارضا جایگزین حضور مستقیم واقعی در محافل مذهبی و نیز زمینهساز فردگرایی و کاهش مراودات و مشارکت اجتماعی میگردد. این وضعیت از نظر شخصیتی همواره آسیبزاست.
فضای تبلیغ رسانهای اقتضای آن را دارد که دین را از منظر کارکردهای آن ارائه نماید. فضای تبلیغ رسانهای با توجه به کاستی شرایط، مقتضی ارائه برنامههای کلامی و اعتقادی است. از سوی دیگر، نگاه سرگرمی و غیرجدّی مخاطبان به تلویزیون و ضرورت جذب مخاطب بیشتر، و خصلت برنامهای شدن نگاه کارکردی و ارائه روانتر آن تا ذاتانگاری، مقتضی رویکرد کارکردگرایی به دین میباشد. این رویکرد به رغم آثار اقناعی آن، همواره خطر اشتباه در مصداق و تشخیص کارکرد و ابطال را در پی دارد و منزلگاه مطمئنی برای عرضه دین نمیباشد. به طور خلاصه، در این فضا بحث این است که دین چه فایدهای دارد نه اینکه دین چیست. این منظر فضای تبلیغ تلویزیونی، در مرز «دینداری و غیردینداری» و «دین و سکولاریسم» قرار دارد و همواره خطر عرفیسازی معارف دینی را با خود حمل میکند.
فضای تبلیغ رسانهای با برداشتن مرز کودکی و بزرگسالی در واقعیت خارجی ـ نه برنامهای ـ شرایط تعلیمی و تربیتی لازم را ندارد. این در حالی است که فضای تربیتی دینی مقتضی توجه به همه شرایط، از جمله شرایط سنی است. از اینروست که در نظرسنجی از نمایش داستان ذبح اسماعیل توسط ابراهیم علیهالسلام، تعدادی از کودکان آن را بیرحمانه تلقّی کردند!
فضای تبلیغ سنّتی، فضای «برای او، خشنودی او، بخشش او» است. آدمی به مسجد میرود تا ادای تکلیف کند و دلواپس هستی خویش است. فضای تلویزیون به طور کلی، فضای «برای من، خشنودی من» است. از اینرو، در این فضا، نظریه «چشمداشت ارزش»5 مطرحمیگردد. ایجاد رضایت و خشنودی در این فضا حایز اهمیت است. افرادْ رسانهای را گزینش میکنند که خشنودی بیشتری را در پی داشته باشد. یافتههای نظریه «برجستهسازی» نیز بر توجه به خواست مخاطبان تأکید دارد. اگر به این مطلب «مخاطب همگانی» را بیفزاییم فاصله دو فضا عمیقتر نیز میگردد. مخاطب همگانی بر کوچه و بازاری و عامیانه شدن رسانه تأکید دارد. داشتن روحیه جهانگرایانه ایرانیان»6 نیز این فضا را تقویت مینماید.
فضای تبلیغ رسانهای همواره با موسیقی آمیخته است. موسیقی بر احساسات و غرایز انسان تأثیر میگذارد نه بر عقل و فهم او. انسان هرگز از عهده تجربه و تحلیل عقلایی تأثیرات موسیقی بر روان خویش برنمیآید. او ناگزیر است که این تأثیرات را در ساحت مفاهیمی صرفا احساسی، همچون «غمانگیز»، «شادیآور»، «نرم»، «داغ» و مانند آن، دستهبندی کند. این فضا دارای جاذبه است و مقاومتی در برابر آن وجود ندارد. کسی که بدین فضا وارد شود، از فضای محلی به سمت فضای منطقهای و جهانی، و از آنتن به ماهواره کشیده خواهد شد. احساسات با گستردگی همزاد است و عقل با تمرکز. به همین دلیل است که مک لوهان از «جادوی وسایل» و بار ناخودآگاه آنها سخن میگوید.7 تلویزیون آدمی را مفتون میسازد. طبیعت آدمی به غفلتطلبی تمایل دارد و فضای رسانهای مستعد تقویت چنین طبیعتی است. از اینرو، میل به بازی که در «نظریه بازیها» در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی مطرح است، به خوبی فرصت شکوفایی مییابد. کودک بودن، غفلتطلبی و گریز از واقعیت، خاصیت فضای تلویزیونی است. حال آنکه فضای تبلیغ سنّتی، فضای دوری از اخلاد در زمین و عوالم کودکی است. کسی که احکام عملی زندگی خویش را از دین اخذ میکند، از ابزار تلویزیون به همان شکلی که غیردیندار استفاده میکند، بهره نمیبرد.
فضای تبلیغ رسانهای (تلویزیونی) فضای زیست چندگانهای است که موجب به وجود آمدن فضای التقاطی و غیرناب میگردد. از این طریق ارزشها و هنجارهای ناهمخوان به نمایش درمیآید. بدیهی است در این وضعیت سره را از ناسره تمیز دادن و توجه به آثار پنهان برنامههای متعدد، کار سادهای نیست و این، ناخواسته تلویزیون را به فضای عرفیسازی سوق میدهد؛ چراکه در این وضعیت نیازهایی پدیدار میگردد که ارزشهای خاص خود را میطلبد. این ارزشهای متفاوت، موجب بروز و ظهور هنجارهای متفاوت میشود و یا بعکس، موجب پذیرش هنجارها و مدگراییهایی میگردد که در بسیاری از موارد ناشی از عدم آگاهی نسبت به باورها و ارزشها و نمادهای حامل این هنجارها و مدهاست؛ مانند آنچه در کشور ما مشاهده میشود.
3. کارکردهای دو فضای تبلیغ سنّتی و رسانهای و ابعاد وجودی انسان
بیتردید، دو فضای یاد شده از نظر تأثیرگذاری بر ابعاد وجودی انسان متفاوتند. تبلیغ سنّتی با دارا بودن شرایط آموزشی برای تحریک ابعاد عقلانی و تقویت اعتقادات توأم با تحریک احساسات مستعدتر است، در حالی که تلویزیون به عنوان رسانهای تفریحی استعداد بیشتری برای تحریک احساسات را داراست. از اینرو، نمیتوان از این دو شیوه تبلیغی توقع یکسان داشت.
بنابر نظریات فطرت، انسان دستکم در این دنیا و پیش از رسوخ ملکات مختلف در جان او، نوع واحدی است و دارای هویت و ماهیت مشترک. این نوع واحد، بینشها و گرایشهایی دارد که در تمام دورانها، در همه مکانها و جامعهها با او و درون اوست.8 انسان دارای قوا و استعدادهای فراوان است که در طول زندگی خود با اختیار و انتخاب و ارادههای دمادم به آنها فعلیت میبخشد. در واقع، انسان در صحنه حیات و زندگی خود را میسازد و به خود شکل میدهد. اساس حرکت انسان حبالذاتاست.9وذاتانساندارایابعادشناختی،عاطفی، احساسی و انگیزشی است که با استعداد اختیار و قدرت گزینش، مجموعهای تحت عنوان «قلب» را شکل میدهند که در روز نخست پاک و مصفّاست. ازاینرو،ممکن است بهفعلیترسیدناینابعاد،قلبراحرماللّهیاحرمشیطاننماید.
4. نقش هماهنگ کنندگی دین
نابسامانی و تعارضات اجتماعی و فضای بیرون از ذهن افراد، میتواند ریشه در رفتار نابسامان درونی افراد داشته باشد. نقش دین برای دیندار و جامعه دینی، نقش ایجاد سازگاری و هماهنگی فضای درونی و بیرونی است. هماهنگسازی نیروهای درونی و همسانسازی آن بر عهده دین است. همانگونه که باورها، ارزشها و هنجارهای جامعه فرهنگ جامعه را میسازند، ادراکات، احساسات، عواطف و رفتار آدمی نیز هویت آدمی را میسازند و همانگونه که کانالهای فرهنگساز در جامعه میتواند متنوع و متعدد باشد، کانالهای هویتساز فردی نیز میتواند متعدد باشد. تعدد در صورتی که هماهنگ نباشد منجر به بحران و بیخانمانی هویت میگردد. تعارض هویتهای طولی و عرضی از جمله نابسامانیهایی است که ممکن است در اثر قرار گرفتن در فضاهای مختلف بروز نماید.
فرضیات
بر این مبنا که تلویزیون، نظیر هر وسیله ارتباط جمعی دیگر، دارای قدرت مشروط بوده و باید به اقتضائات آن ـ از جمله اینکه کارکرد تفریحی تلویزیون در سطح فردی بر دیگر کارکردهای آن غلبه دارد و استعداد ترویج دینداری آن در این سطح قابل رقابت با استعداد ترویج دینداری مسجد نیست ـ توجه نمود، فرضیات زیر مطرح گردیده است:
فرضیه اصلی: تلویزیون به لحاظ اقتضائات رسانهای خود، دارای قابلیتها و ظرفیتهای خاص بوده و نمیتوان انتظار داشت که همانند رسانههای تبلیغی سنّتی، دین را تبلیغ نماید.
فرضیات فرعی: به نظر میرسد افرادی که مقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون هستند، نسبت به افرادی که مقیّد به رفتن به مسجداند:
1. تقیّد کمتری به نماز دارند.
2. تقیّد کمتری به تقلید از مرجع تقلید دارند.
3. از روحیه تکلیفمداری کمتری برخوردارند.
4. دارای تمایلات عرفی شدهاند.
5. نسبیگرا و اهل تسامح و تساهلاند.
6. از روحیه احتیاطگرایی کمتری برخوردارند.
تعاریف عملیاتی
تکلیف مداری: خواندن نماز، رفتن به مسجد، تقلید از مرجع تقلید، تقیّد به احکام شرعی، و احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد، از مؤلفههای تکلیفمداری به شمار میرود.
روحیه احتیاط گرایی: توجه به این نکته که هر چیزی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود لزوما شرعی نیست و باید از شرعی بودن آن مطمئن شد، روحیه احتیاطگرایی دینی خوانده میشود.
تمایلات عرفی شده: افرادی که دین را برای زندگی میدانند و بر اساس فهم خود، هرچه از دین میفهمند عمل میکنند و اهل احتیاط در دین نیستند و معتقدند: امور دینی نیز لازم است مثل سایر امور (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مانند آن) به روز گردد، و هر زمان اقتضای خود را دارد؛ از اینرو، جای نگرانی نیست و تلویریون را بر مسجد ترجیح میدهند، دارای تمایلات عرفی شدهاند.
روحیه تساهل و تسامح: افرادی که معتقدند: دل انسان باید پاک باشد، نوع تکلیف مهم نیست، و اگر عقیده و حکم شرعی باعث نظر منفی کشورهای دیگر نسبت به ما شود نباید آن را مطرح کرد، دارای روحیه تساهل و تسامحاند.
روش تحقیق علّی ـ مقایسهای
هدف از روش تحقیق علّی ـ مقایسهای یافتن علتهای احتمالی یک الگوی رفتار است. بدین منظور، آزمودنیهایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنیهایی که این رفتار در آنها مشاهده نمیشود، مقایسه میشوند. این روش را غالبا پژوهش «پس رویداد» مینامند؛ زیرا به مواردی اشاره دارد که در آنها علت از پیش رخ داده است و مطالعه آن در حال حاضر از طریق اثری که به متغیر دیگر ـ که معلول خوانده میشود ـ گذارده و بر جا مانده است، امکان دارد.10
در این تحقیق، برای شناخت تأثیر تلویزیون بر ابعاد دینداری از روش علّی ـ مقایسهای استفاده شده است. در این روش، به جای گروه کنترل، از گروه مقایسهای استفاده میشود. از اینرو، برای استفاده از این روش، سؤالات پرسشنامه به گونهای تنظیم گردیده است که امکان مقایسه دو گونه دینداری ـ در فضای تلویزیونی و در فضای تبلیغ سنّتی ـ فراهم گردد و از این طریق، روابط علّی بین آثار مختلف و این دو فضا مورد بررسی قرار گیرد.
سنجش اعتبار و آزمون روایی
در این تحقیق، برای محاسبه اعتبار، از اعتباری صوری و برای سنجش روایی از آماره «آلفا» استفاده شده است. دامنه آماره «آلفا» از 0 تا 1 است. هرچه آلفا بیشتر باشد روایی مقیاس بیشتر خواهد بود.
طبق قاعده تجربی، آلفا دستکم باید 70 درصد باشد تا بتوان مقیاس را دارای روایی به شمار آورد. اندازه آلفا به روایی تکتک گویهها بستگی دارد. برای افزایش تعداد آنها و در نتیجه، افزایش روایی مقیاس، باید همه گویههای ناپایا را حذف کرد. بدین منظور، باید دید با حذف هر گویه معین مقدار آنها چقدر میشود. بعد از حذف گویههای بیربط و ناپایا، بار دیگر نمره مقیاس پاسخگویان را محاسبه میکنیم و مجددا مقیاس را با آمارههای مزبور وارسی مینماییم. پس از اطمینان از رضایتبخش بودن مقیاس، گویههای آن را برای مرحله اصلی گردآوری دادههای تحقیق به کار میبریم.11
در پرسشنامه این تحقیق، از 21 گویه دارای متغیر ترتیبی با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، آزمون پایایی به عمل آمد و ضریب آلفای کرونباخ با رقم 746/0 پایایی قابل قبولی را نشان داد.
جامعه و نمونه آماری و نحوه تحلیل
جامعه آماری این تحقیق را افراد (مرد و زن) پانزده سال به بالای شهر قم در اردیبهشت و خرداد ماه سال 1386 تشکیل میدهند.
در این تحقیق، با توجه به وسعت جامعه آماری از شیوه نمونهگیری برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. در این خصوص، با لحاظ ناهمگنی مناطق، شهر قم به پنج منطقه تقسیم گردید و به صورت نمونهگیری غیراحتمالی سهمیهای 400 نمونه انتخاب گردید.
برای سنجش متغیرهای ترتیبی «دینداری» و «تقیّد به مسجد» و «تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با متغیرهای اسمی، از جدول تقاطعی و کای اسکور (c2) با آزمون وی کرامرز (V cramers) و برای سنجش آنها با متغیرهای ترتیبی، از جدول تقاطعی و همبستگی با آزمون دی سامرز (samers D) استفاده گردید.
تحلیل سه فضای تبلیغی
برای بررسی و تحلیل فضای تبلیغ تلویزیونی و فضای تبلیغ سنّتی و تفاوت آن دو، مطابق با پاسخ به پرسشهای پرسشنامه، سه فضای تبلیغ دینی، تحت عناوین: دینداری (به عنوان فضای معیار و محک دو فضای دیگر که حاصل پاسخهای همسان شده به متغیرهای ترتیبی پرسشنامه است)، تبلیغ تلویزیونی (تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون) و تبلیغ سنّتی (تقیّد به مسجد = مسجدی) تفکیک گردید و متغیرهای مزبور (دینداری، تبلیغ تلویزیونی و تبلیغ سنّتی) به عنوان متغیر مستقل نسبت به متغیرهای دیگر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت تا بدین وسیله، زمینه تأیید یا عدم تأیید فرضیههای تحقیق فراهم گردد. لازم به توضیح است که مسجدی بودن که حاصل برخی متغیرهای مربوط به تقیّد به مسجد است به عنوان مهمترین ابزار تبلیغ یا پایگاه تبلیغی برای مقایسه سنجش با متغیر تبلیغ تلویزیونی (تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون) منظور گردیده است.
تجزیه و تحلیل آماری
آمار حاکی از آن است که با افزایش دینداری، بر توجه برنامههای سخنرانی و میزگرد افزوده میشود. این وضعیت در تقیّد به مسجد و تقید به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون در سطح متوسط همجهت و در سطح زیاد معکوس میگردد.
با افزایش دینداری و تقیّد به مسجد، بر توجه به برنامههای مذهبی دارای جنبههای مناسکی و سرگرمی افزوده میشود و این حاکی از ماهیت سرگرمکننده و غیرآموزشی تلویزیون است. این وضعیت در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس میگردد؛ به این معنا که آنان هم که در گروه تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون قرار گرفتهاند عمدتا در حدّ کم پایبند تماشای برنامههای مذهبیاند و بنابراین، اوقات فراغت آنان هم در حدّ کم به تماشای برنامههای مذهبی سپری میشود. این موضوع نیز حاکی از ضرورت احتیاط در تشویق افراد به تماشای تلویزیون میباشد.
جمع نوع برنامه
تقیدبه مسجد
هیچ کدام سخنرانی/میزگرد مداحی/فیلم سریال
100٪ 73/4٪ 39٪ 56٪ کم
100٪ 5/15٪ 7/12٪ 8/71٪ متوسط
100٪ 1/11٪ 5/9٪ 4/79٪ زیاد
100٪ 5/18٪ 5/11٪ 70٪ جمع
جمع نوع برنامه
تقید به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون
هیچ کدام سخنرانی/میزگرد مداحی/فیلم و سریال
100٪ 5/5٪ 9/10٪ 6/83٪ کم
100٪ 1/21٪ 5/12٪ 4/66٪ متوسط
100٪ 48٪ 4٪ 48٪ زیاد
100٪ 4/18٪ 5/11٪ 1/70٪ جمع
رابطه تماشای نوع برنامه با تقید به تماشای برنامههای مذهبی رابطه تماشای نوع برنامه با تقید به مسجد
طبق این آمار، با بالا رفتن تقیّد به دینداری و تقیّد به مسجد، از تفریح و سرگرمی به عنوان هدف تماشای برنامههای تلویزیون کاسته میشود و حال آنکه این رابطه در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس است.
با افزایش تقیّد به دینداری، بر هدف تربیتی تماشای تلویزیون افزوده شده و این رابطه از کم به متوسط و زیاد در متغیر تقیّد به مسجد برقرار است، ولی در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه معکوس وجود دارد.
در دو وضعیت تقیّد به دینداری و تقیّد به مسجد، با افزایش متغیر، بر اطلاعات و اخبار به عنوان هدف تماشای برنامههای تلویزیون افزوده میشود و این وضعیت در تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس است.
در خصوص آموزش، وضعیتمتفاوت است. تقریبا در هر سهمتغیر تفاوت چندانی با افزایش متغیر مستقل در متغیر آموزشی ایجاد نمیگردد و این حاکی از آن است که اصولاً تلویزیون دستگاهی آموزشی تلقّی نمیشود. حتی آنان که تقیّد زیاد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون دارند این وسیله را آموزشی تلقّی نمیکنند. این وضعیت میتواند هشداری جدّی برای سیاستگذاران تلویزیون باشد که فراگیری و آموزش دین و دینداری اصولاً با ماهیت این دستگاه سنخیت چندانی ندارد.
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 2/4٪ 5/12٪ 4/10٪ 9/72٪ کم
100٪ 7/6٪ 8/28٪ 6/14٪ 50٪ متوسط
100٪ 3/15٪ 7/36٪ 3/14٪ 7/33٪ زیاد
100٪ 5/8٪ 8/28٪ 14٪ 7/48٪ جمع
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 2/4٪ 8/20٪ 4/19٪ 6/55٪ کم
100٪ 5/9٪ 6/30٪ 3/12٪ 6/47٪ متوسط
100٪ 8/9٪ 1/31٪ 8/14٪ 3/44٪ زیاد
100٪ 6/8٪ 8/28٪ 14٪ 6/48 جمع
هدف از تماشای برنامههای تلویزیون نسبت به تقید به مسجد هدف از تماشای برنامههای تلویزیون نسبت به دینداری
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 4/10٪ 33٪ 1/15٪ 5/41٪ کم
100٪ 5/9٪ 6/30٪ 3/12٪ 6/47٪ متوسط
100٪ 8/9٪ 1/31٪ 8/14٪ 3/44٪ زیاد
100٪ 6/8٪ 8/28٪ 14٪ 6/48٪ جمع
هدف از تماشای برنامه های تلویزیون نسبت به تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون
همانگونه که در جداول زیر مشاهده میشود، با افزایش دینداری، تماشای ماهواره ماهش مییابد. این وضعیت در تقیّد به مسجد نیز صادق است، ولی در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه عکس میشود.
در دینداری زیاد، در حدّ کم و خیلی کم ماهواره تماشا میشود، حال آنکه با تقیّد زیاد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون، تماشای ماهواره به میزان 20% در حدّ خیلی زیاد پاسخ مثبت داده شده است.
جمع ماهواره
دین داری
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 5/24٪ 3/14٪ 4/22٪ 3/14٪ 5/24٪ کم
100٪ 8/11٪ 7/5٪ 9/15٪ 2/14٪ 4/52٪ متوسط
100٪ 0 0 0 4٪ 96٪ زیاد
100٪ 4/10٪ 3/5٪ 6/12٪ 6/11٪ 1/60٪ جمع
جمع ماهواره
دین داری
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 1/17٪ 9/7٪ 4/18٪ 8/11٪ 7/44٪ کم
100٪ 2/10٪ 9/5٪ 7/11٪ 5/12٪ 8/59٪ متوسط
100٪ 8/48٪ 0 5/9٪ 3/6٪ 4/79٪ زیاد
100٪ 6/10٪ 3/5٪ 7/12٪ 4/11٪ 60٪ جمع
تماشای ماهواره به نسبت تقید به مسجد تماشای ماهواره به نسبت دینداری
جمع ماهواره
تقید به تماشای برنامه مذهبی تلویزیون
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 5/4٪ 9/0٪ 8/10٪ 9/9٪ 9/3٪ کم
100٪ 3/12٪ 2/6٪ 7/12٪ 7/12٪ 2/56٪ متوسط
100٪ 20٪ 16٪ 20٪ 8٪ 36٪ زیاد
100٪ 6/10٪ 3/5٪ 6/12٪ 6/11٪ 8/59٪ جمع
تماشای ماهواره به نسبت تقیّد به برنامه های مذهبی تلویزیون
متغیر وابسته متغیر مستقل دین داری تقیدبهمسجد/مسجدی تقیدبه تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون
sigs value sigs values sigs values
دین داری 000/ 000/0 347/0 000/0 341/0-
تکلیف مداری 000/ 0756/ 000/0 385/0 000/0 301/0-
نسبی گرایی و اهل تسامح و تساهل 000/ 472/0 004/0 114/0- 000/0 203/0
عرفی گرایی 000/ 472/0 000/0 140/0- 000/0 229/0
نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی،بهخاطر همدلی با دیگر مذاهب 000/ 219/0 248/0 48/0- 48/0 078/0
غلبیه خودافزایی 000/ 428/0 015/0 095/0- 000/0 191/0
مشارکت طلبی 000/ 150/0 000/0 203/0 000/0 141/0-
امربه معروف و نهی از منکر 000/ 341/0 020/0 090/0 066/0 076/0-
روحیه فعال داشتن 000/ 158/0 000/0 133/0 009/0 102/0-
گرایش به ماهواره 000/0 174/0
تقید به مسجد 000/ 273/0 000/0 493/0 000/0 201/0-
تقید به تماشای برنامه های مذهبی 000/ 000/0 357/0- 005/0 093/0
تقید به نماز 000/ 239/0 000/0 237/0 000/0 229/0-
اهل تقلید از مراجع تقلید 000/ 432/0 000/0 429-0 000/0 229/0-
اهمیت ندادن به تکلیف و اعتقاد به اهمیت پاکی دل 000/ 449/0- 000/0 134/0- 000/0 189/0
مطابق فهم شخصی پایبند به دین بودن 000/ 308/0- 226/0 047/0- 721/0 015/0
ترجیح سخنرانی به مداحی 000/ 221/0 004/0 113/0 002/0 126/0-
ترجیح برنامه های مذهبی تلویزیون به مسجد 028/ 078/0- 000/0 88/3/0- 000/0 577/0
اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها 000/ 314/0- 082/0 068/0- 043/0 084/0
عدم نگرانی ازسرنوشت نسل آینده، چرا که هر زمان اقتضای خود را دارد 000/ 130/0- 001/0 130/0- 000/0 199/0
احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد 000/ 211/0- 000/0 529/0 000/0 58/6/0-
ترجیح تلویزین به خاطر کیفیت آن 028/ 078/0- 000/0 388/0- 002/0 129-0
عدم احتیاط در دیدن برنامه های تلویزیون 000/ 348/0- 000/0 175/0- 000/0 137/0
مسجدی بودن 000/ 314/0- - - 000/0 490/0-
جدول تفصیلی مقایسه سه متغیر دینداری ـ تقیّد به مسجد، و تقیّد به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون
متغیرهای وابسته
تقیّد به نماز: طبق آمار به دست آمده، دینداری با همبستگی مثبت 239/0 و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد (مسجدی بودن) با همبستگی مثبت 237/0 و سطح معناداری 000/0 با پدیده تقیّد به نماز، دارای رابطهاند که هم فرضیه 0 Hرد میشود و هم جهت همبستگی مثبت بوده که حاکی از اثر افزایشدهنده و همجهت این پدیدههاست. این در حالی است که تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون با همبستگی معکوس 229/0- و سطح معناداری 000/0 با پدیده «نماز» مواجه است که حاکی از اثر کاهنده این پدیده بوده و نمونه خوبی برای تشخیص وضعیتدر سطحجامعه محسوب میشود.
اهل تقلید از مرجع بودن: تقلید از مرجع تقلید از امور شناخته شده دینداری و تکلیفمداری است. بدیهی است ابزار تبلیغی مناسب مشوق این پدیده میباشد.
دینداری با همبستگی مثبت و بسیار بالای 432/0 و سطح معناداری 000/0 با این پدیده مرتبط است و تقیّد به مسجد با همبستگی مثبت 249/0 و سطح معناداری 000/0 انتظارات ابزاری و پایگاهی خود را در خصوص تشویق و افزایش این پدیده، برآورده میکند و در هر دو مورد، یافتههای نمونه، توان تعمیمپذیری را دارد؛ ولی وضعیت «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» متفاوت است. یافتهها حاکی از آن است که «تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با اهل تقلید از مرجع بودن دارای همبستگی معکوس 229/0- و سطح معناداری 000/0 میباشد. این مسئله گویای این است که در جامعه، نظیر جامعه نمونه، افزایش تقیّد به تلویزیون موجب کاهش پدیده «اهل تقلید از مرجع بودن» میگردد. این یافتهها نیز غیرمترقبه و دور از انتظار نبوده است؛ چراکه ـ همانگونه که در مطالعه اکتشافی به تفصیل بیان شد ـ فضای تبلیغ تلویزیونی فضای برگشت «به من» و «فهم شخصی» است و این با روحیه تقلید و دغدغه انجام عمل مطابق نظر مرجع سازگاری چندانی ندارد. این در حالی است که یافتههای تحقیق رابطه قابل قبول و قابل تعمیم از نظر جنسیت، سطح تحصیلات و وضعیت تأهّل و اشتغال را تأیید نمیکند؛ بدین معنا که کم و بیش این پدیده در همه این وضعیتها قابل انتظار است.
اعتقاد به اینکه دل باید پاک باشد؛ نوع تکلیف مهم نیست: دینداری با همبستگی منفی و بالای 449/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همین رابطه و به میزان 133/0ـ و سطح معناداری 000/0 با این پدیده مواجه است که حاکی از آن است که دینداری و تقیّد به مسجد موجب کاهش گرایش فوق در نمونه و جامعه میگردد؛ ولی در وضعیت تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه مثبت 189/0 و سطح معناداری 000/0 حاکی از اثر تشویقکننده و تقویتکننده این پدیده در سطح نمونه و جامعه میباشد.
دین برای زندگی است و بر اساس فهم خودم هرچه از دین فهمیدم عمل میکنم: متغیر دینداری با همبستگی معکوس و نسبتا بالای 308/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همبستگی معکوس ضعیف 047/0- و سطح معناداری 221/0 با پدیده فوق مرتبطند. این مسئله حاکی از آن است که در سطح نمونه و جامعه (قابل تعمیم) دینداری با پدیده فهم شخصی از دین دارای رابطه معکوس میباشد؛ بدین معنا که افزایش دینداری موجب کاهش پدیده مزبور میگردد. این رابطه معکوس گرچه در ارتباط با متغیر تقیّد به مسجد نیز تأیید میگردد و افزایش تقیّد به مسجد موجب کاهش پدیده فهم شخصی از دین میشود، ولی با توجه به سطح معناداری که بالاتر از حد انتظار 05/0<221/0 میباشد، قابلیت تعمیم به جامعه را ندارد و فرضیه 0H تأیید میگردد. ولی در مورد تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون، همبستگی مثبت و ضعیف 015/0 و سطح معناداری 721/0 مشاهده گردید که گرچه تفاوت این پدیده را از نظر جهت همبستگی نسبت به دو پدیده دینداری و تقیّد به مسجد نشان میدهد، ولی به دلیل آنکه سطح معناداری 05/0<721/0 sigs=میباشد یافتهها قابلیت تعمیم به جامعه را ندارد.
اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها: در پرسشنامه، پرسشی بدین شرح مطرح شد: «امور دینی نیز لازم است مثل سایر امور (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و...) به روز گردد.»
یافتههای تحقیق نشان میدهد که متغیر مستقل دینداری با همبستگی منفی و بالای 314/0- و سطح معناداری 000/0 این پدیده را برنمیتابد و نمونه قابلیت تعمیم به سطح جامعه را نیز دارد و متغیر تقیّد به مسجد با همبستگی منفی 068/0- و سطح معناداری 082/0 با این پدیده ارتباط برقرار میکند که از نظر جهت همبستگی همسویی پدیده تقیّد به مسجد با پدیده دینداری را نشان میدهد، ولی چون 05/0<082/0 sigs= میباشد فرضیه 0H تأیید میگردد و دادهها قابلیت تعمیم به سطح جامعه را ندارد. متغیر تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیونی با پدیده مزبور دارای همبستگی مثبت 084/0 و سطح معناداری 043/0 میباشد که حاکی از عدم همسویی تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با متغیرهای دینداری و تقیّد به مسجد میباشد؛ بدین معنا که از تماشای برنامههای مذهبی تلویزیونی نه تنها نمیتوان انتظار داشت که «اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها» کاهش یابد، بلکه موجب افزایش آن نیز میگردد. علاوه بر آن، یافتههای تحقیق قابل تعمیم به سطحجامعهنیزمیباشد؛چراکه05/0<043/0sigs=است.
عدم نگرانی از سرنوشت نسل آینده؛ زیرا هر زمان اقتضای خود را دارد: از ویژگیهای مؤمن و دیندار و تکلیفمدار این است که همواره نسبت به نسل حاضر و نسل آینده احساس مسئولیت کرده و خود را مسئول دینداری نسل آینده میداند. احساس او این است که سرمایهای عظیم از گذشتگان به او به ارث رسیده و او باید آن را به آیندگان منتقل سازد.
تغییرات و تحولات جهان و طرح دهکده جهانی و کاهش فاصلهها، حضور دنیای مجازی در عصر تبلیغات و دگرگونی در باورها و ارزشها و هنجارهای نسل جدید نسبت به نسل گذشته که گاهی از آن به عنوان «چالش نسلی» یاد میشود یکی از دلمشغولیهای جدی دینداران و متدینان میباشد. نمیتوان از فضای دینداری عبور کرد و با این دلمشغولی مواجه نشد. حال این سؤال مطرح میشود که چقدر میتوان به وسایل ارتباط جمعی، از جمله تلویزیون، اعتماد و اتکا کرد تا کاروان را به مسیر مورد توقع دین رهنمون گرداند؟ از اینرو، پرسش مزبور مطرح شد. طبق یافتههای تحقیق، «دینداری» با همبستگی معکوس 13/0- و سطح معناداری 000/0 و «تقیّد به مسجد» با همبستگی معکوس 130/0- و سطح معناداری 000/0 با پدیده فوق ارتباط دارد. این مسئله حاکی از رابطه ناهمسوی آن دو و امکان تعمیم یافتههای نمونه در سطح جامعه است، ولی متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با پدیده فوق دارای همبستگی مثبت 199/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از آن است که تلویزیون خود به دغدغه دینداران دامن میزند و نمیتواند ابزار مطمئنی برای ترویج معارف و گرایشهای دینی از این نظر باشد، مضافا اینکه تعمیم این وضعیت از نمونه به سطح جامعه نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی به خاطر پرهیز از نظر منفی دیگر مذاهب و کشورها: در پرسشنامه دو پرسش بدین شرح مطرح گردید:
ـ اگر عقیده و حکم شرعی باعث نظر منفی کشورهای دیگر نسبت به ما میشود نباید آن را مطرح کرد.
ـ در پخش برنامههای مذهبی باید توجه کرد چیزی که باعث ناراحتی غیرشیعیان میشود پخش نشود.
تلفیق دو پرسش مزبور مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که متغیر دینداری با متغیر ترکیبی فوق دارای همبستگی منفی 219/0- و سطح معناداری 000/0 بوده و متغیر تقیّد به مسجد با متغیر مزبور دارای همبستگی منفی 048/0- و سطح معناداری 248/0 میباشد. بنابراین، رابطه متغیر مورد بحث با متغیر دینداری قابل تعمیم به جامعه میباشد؛ چراکه 05/0>000/0sigs= است و حاکی از آن است که دینداری موجب پرهیز از چنین دیدگاهی است و نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی را به خاطر جلب رضایت دیگران برنمیتابد. رابطه این متغیر با متغیر تقیّد به مسجد گرچه از نظر جهت همبستگی همسو با دینداری است و حاکی از عدم تأیید موضوع فوق توسط مقیّدان به مسجد میباشد، ولی به خاطر آنکه 05/0>248/0sigs= است، فرضیه 0H تأیید نمیگردد و رابطه مذکور قابل تعمیم به جامعه نیست.
رابطه متغیر فوق با تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با همبستگی مثبت 078/0 و سطح معناداری 048/0 حاکی از آن است که بر خلاف دو متغیر دینداری و تقیّد به مسجد، متغیر تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون دارای همبستگی مثبت با پدیده مورد اشاره بوده و افزایش میزان متغیر مستقل «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» موجب افزایش نگرش «نادیده گرفتن بخشی از...» میگردد و با توجه به سطح معناداری آن 05/0>048/0sigs= نتیجه به دست آمده قابل تعمیم به جامعه نیز میباشد.
تقیّد به مسجد: توقع اولیه این است که دینداری و ابزارها و پایگاههای مروج آن موجب افزایش گرایش به مسجد گردد. بنابراین، این متغیر مورد آزمون قرار گرفت و مشخص گردید که متغیر مزبور به عنوان متغیر وابسته با دینداری دارای همبستگی مثبت 273/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که مؤید و محقق انتظار است و متغیر مزبور با تقیّد به مسجد (مسجدی به عنوان متغیر تلفیقی از چند پرسش) دارای همبستگی مثبت 493/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد، ولی متغیر مزبور با متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» دارای همبستگی معکوس 201/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از نامناسب بودن این ابزار برای تبلیغ دینی است. نتایج هر سه متغیر نیز قابل تعمیم به جامعه میباشد.
نماز ستون دین خوانده شده و پایه و اساس تکلیفمداری و دینداری است. رابطه این متغیر با دینداری دارای همبستگی 239/0 و سطح معناداری 000/0 و رابطه آن با تقیّد به مسجد دارای همبستگی 237/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که نشاندهنده مقوّم بودن این دو متغیر و قابل تعمیم به جامعه است؛ ولی رابطه آن با متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» دارای همبستگی معکوس 229/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که به رغم تعمیم نتایج آن از سطح نمونه به سطح جامعه، حاکی از نامناسب بودن این فضا برای تبلیغ دینی است؛ به نحوی که افرادی که اظهار کردهاند تلویزیون و برنامههای مذهبی آن را به مسجد ترجیح میدهند، با میزان افزایش این گرایش به تقیّدات آنها نسبت به نماز کاسته شده است.
احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد: گرایش به مسجد داشتن و نگرش اینکه با رفتن به مسجد احساس مطلوبی به دست میآید که با تماشای همان برنامه از طریق تلویزیون حاصل نمیشود، میتواند زمینهساز شکلگیری هویت تکلیفمدار گردد. در این خصوص رابطه دینداری با همبستگی 211/0 و سطح معناداری 000/0 و رابطه مسجدی (تقیّد به مسجد) با همبستگی 529/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد؛ ولی رابطه تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون با همبستگی معکوس 658/0 و سطح معناداری 000/0 رابطهای متفاوت را نشان میدهد؛ بدین معنا که نباید از افزایش گرایش به تلویزیون انتظار افزایش احساس به مسجد را داشت و روابط در هر سه مورد قابل تعمیم به جامعه نیز میباشد.
عدم احتیاط در دیدن برنامه های تلویزیون: پرسش مطرح شده این بود: «به نظر من در دیدن برنامههای تلویزیون باید احتیاط کرد؛ ممکن است برخی از آنها شرعی نباشد.» با وارونه کردن پرسش، وضعیت عدم احتیاط در دیدن برنامههای تلویزیون حاصل گردید و رابطه آن با سه متغیر دینداری، تقیّد به مسجد و تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها حاکی است که دینداری با متغیر مزبور با همبستگی معکوس 348/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همبستگی معکوس 175/0- و سطح معناداری 000/0 دارای رابطه منفی در سطح نمونه و جامعه است، ولی متغیر مزبور با متغیر تقیّد به تلویزیون «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با همبستگی مثبت 137/0 و سطح معناداری 000/0 رابطه برقرار میکند که حاکی از پنداشت عدم احتیاط در سطح نمونه و جامعه است.
ترجیح تلویزیون بر مسجد به خاطر کیفیت بالای آن: در این خصوص، متغیر مستقل دینداری دارای همبستگی معکوس 078/0- و سطح معناداری 000/0 و متغیر مستقل تقیّد به مسجد دارای همبستگی معکوس 388/0- و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از عدم ترجیح مزبور در نمونه و جامعه است؛ ولی متغیر مستقل تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با متغیر مزبور دارای همبستگی مثبت 129/0 و سطح معناداری 002/0 میباشد که حاکی از ترجیحتلویزیونبهمسجددرسطحنمونهوجامعهمیباشد.
نتیجه گیری و جمع بندی
دادههای آماری حاکی از این است که تلویزیون دارای اقتضائات رسانهای خاص خود میباشد. از اینرو، باید آن را شناخت و از آن به اقتضای ظرفیت و قابلیتش در امور مختلف از جمله تبلیغ دین استفاده کرد. بر این اساس، فرضیه اصلی تأیید میشود؛ همانگونه که آمارها گویای صحت فرضیات فرعی است. بنابراین، تلویزیون در سطح هویت فردی نمیتواند ابزار مناسبی برای تبلیغ دینی باشد؛ چه در این سطح احساسات و غرایز غلبه داشته، و در تلویزیون زمینه بهرهگیری از سرگرمی و امور ملایم با طبع زیستی او فراهم است و حال و هوای آن با حال و هوای مسجد که آدمی خود را در فضایی معنوی احساس میکند و احساس تکلیف در او تبلور مییابد، متفاوت است. بر همین اساس است که پیشوایان دینی بر تربیت چهره به چهره و ممارست در آن، به ویژه برای والدین که بیشتر با فرد در تماساند، تأکید کردهاند. پس باید تلاش کرد افراد با مراکز تبلیغ سنّتی از جمله مسجد، ارتباط برقرار کنند؛ چه اینکه در این فضا، زمینه شکوفایی استعدادهای فطری و ادراکی فراهم میگردد.
نهایت تأثیر تبلیغ تلویزیونی در سطح هویت فردی، تأثیر اقناعی است. این تأثیر، با تأثیر ارشادی و افزایشدهنده شناخت و انگیزش فاصله بسیار دارد. برای ترویج دین باید در مقام تربیت برآمد. تربیت، فضا و شرایط مناسب خود را میطلبد؛ از جمله:
ـ ایجاد رابطه عاطفی، صمیمی و رودررو؛
ـ توجه به شرایط روحی و روانی و میزان شناخت مخاطب؛
ـ توجه به شرایط یادگیری؛
ـ توجه به مراحل یادگیری؛
توجه به جنبه های تشویقی وتبیینی مطابق شرایط مصادیق؛
ـ ممارست مربّی در تربیت.
اینگونه امور و امثال آنها مستلزم وجود گروههای کوچک در مکان و زمان خاصی است. از اینرو، گروههای نخستین برترین و مهمترین کانون و جایگاه آموزشی ـ تربیتی شناخته میشوند.
اسلام تأثیر فضا و ساختار جوامع را نیز برای ارشاد و راهنمایی انسانها مهم میداند. مبلّغ دینی باید در متن جامعه حضور داشته باشد و به تناسب فضا و محیط به تبلیغ بپردازد.
دینداری متوقف بر شکلگیری شالوده هویتی و شخصیتی چند بُعدی، چند ضلعی و دارای لایههای مختلفی است و در نهایت، یک نظام و وجدان منسجم را میسازد که از آن به «قلب سلیم» یا «قلب نقی» یاد کردهاند. دیندار هرچند ممکن است در طیف وسیع دینداری در نقطهای قرار گیرد، ولی نمیتواند برخی از مؤلّفههای غیردینی را با مؤلّفههای دینی بیامیزد و گاهی این و گاهی آن باشد. چنین وضعیتی در ادبیات دینی به «شرک» تعبیر گردیده است. دیندار در ضمن اینکه اهل عبادت است، اجتماعی نیز هست. اساس فکر و حرکت و سکون او به نیّت او (قلب) بازمیگردد. برای تکوّن چنین وضعیتی باید فضای تکوّن شخصیت و هویت از ابتدا با رعایت اصول روانشناختی و تعلیم و تربیتی مهیّا گردد. بیتردید، تلویزیون با آمیختگی و تنوع و رسالتهای مختلف، برای مخاطبان مختلف نمیتواند چنین فضایی را به وجود آورد. از اینرو، مطابق سفارشهای پیشوایان دینی، پیشنهاد میشود هر چه بیشتر فرهنگ جامعه به سمت مسجد گرایش یابد. در اصول سیاستگذاری تلویزیون باید تشویق خانوادهها به حضور در مسجد و آشنا کردن کودکان با مسجد و مشتاق کردن آنها بدین امر نهفته باشد. آوردن مسجد به منزل از طریق تلویزیون به معنای بیگانه کردن نسلهای آینده از مسجد است. در مسجد است که هم فضای مناسب برای هویتپذیری دینی فراهم میشود و هم از تودهای شدن افراد در جامعه ماشینی و صنعتی امروز جلوگیری به عمل میآید و مسجد است که سازنده افراد آماده فداکاری برای دین و کشور میباشد. تلویزیون ممکن است به این امور بپردازد؛ اما با تغییر کانال، حال و هوای مخاطب عوض میشود، ولی حال و هوای مسجد همواره ثابت است. دینداری با طرح یک سؤال در روز و به کارگیری اهرم تشویق سکه و امثال آن ایجاد نمیگردد، گرچه ممکن است اینها در جای خود کار پسندیدهای باشد و عدهای را به تکاپوی یافتن پاسخ وادارد و در نتیجه، به محتوای پرسش و پاسخ توجه نمایند، اما ایجاد و تولید هیجان و دغدغه دینی و «حب دینی» مستلزم فضایی دیگر است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانش آموخته حوزه علمیه، دکتراى جامعهشناسى و عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى نراق.
2ـ على شیروانى، سرشت انسان: پژوهشى در خداشناسى، 1376، ص 36.
3ـ ر.ک. حسن خیرى، تلویزیون و فرهنگ، ص 214ـ219.
4ـ مهرى بهار، ابژههاى دینى، تلویزیون و سکولاریسم، در: دین و رسانه، 1384، ص 3.
5- Valus Expectancy.
6ـ محسن ثلاثى، جهان ایرانى و ایران جهانى، 1379، ص 10.
7ـ سید مرتضى آوینى، جادوى پنهان و حلقه نارسیسى، 1385.
8ـ على شیروانى، سرشت انسان: پژوهشى در خداشناسى، ص 20.
9ـ سید محمّدباقر صدر، فلسفتنا، 1404، ص 36.
10ـ على دلاور، مبانى نظرى و عملى پژوهش در علوم انسانى و اجتماعى، 1380، ص 392.
11ـ دى. اى. دواس، پیمایش در تحقیقات اجتماعى، 1376، ص 252.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ آوینی، سید مرتضی، جادوی پنهان و حلقه نارسیسی، سایت باشگاه اندیشه، 1385، www.bashgah.net.
ـ بهار، مهری، «ابژههای دینی، تلویزیون و سکولاریسم»، در: همایش دین و رسانه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1384.
ـ ثلاثی، محسن، جهان ایرانی و ایران جهانی، تهران، نشر مرکز، 1379.
ـ خیری، حسن، تلویزیون و فرهنگ، پایاننامه دکتری رشته جامعهشناسی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، 1386.
ـ دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، رشد، 1380.
ـ دواس، دی. ای.، پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران، نی، 1376.
ـ شیروانی، علی، سرشت انسان: پژوهشی در خداشناسی، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376.
ـ صدر، سید محمّدباقر، فلسفتنا، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1401.
تلویزیون در جامعه ما بایستی از خاستگاه دینی تعریف شود که یکی از اساسیترین نقشهای آن ترویج و تبلیغ دینی است. این در حالی است که از یکسو، دین دارای ابعاد، لایهها و سطوح متعددی است که آموزش و ابلاغ آن نیازمند تمهید مقدمات است؛ چنانکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ابلاغ خویش را با دعوت از اقوام خویش برای پذیرش اسلام آغاز نمودند و به تناسب ظرفیت و قابلیت جامعه، ابلاغ معارف و احکام دینی را توسعه دادند. نگاهی به تفاوت سورههای مکی و مدنی به خوبی توجه به تبلیغ دین متناسب با قابلیت جامعه را آشکار میسازد. رویه سایر رسولان و مبلّغان دینی نیز بر همین امر استوار بوده است؛ حضرت ابراهیم علیهالسلام پس از جلب اعتماد جامعه و فراهم نمودن شرایط ابلاغ، مردم را به توحید دعوت کرد. روند صدور برخی احکام دینی نیز بر این پایه بوده است. احکام زیادی از شریعت و اخلاق و اعتقادات نیز بر توجه به قابلیت و ظرفیت و استعداد جوامع و آحاد افراد در پذیرش دین حکایت دارد. از سوی دیگر، هر وسیله اقتضائات خاص خود را داشته و دارای ظرفیت و قابلیت محدود و مشخص برای ارسال پیام است. پرسش ما در این مقال این است: اقتضا و ظرفیت و قابلیت تلویزیون در مقایسه با مسجد چگونه است؟ بنابراین،
هدف تحقیق عبارت است از: شناخت قابلیت و ظرفیت سیمای جمهوری اسلامی برای تبلیغ دین و تأثیرگذاری آن بر دینداری، که بر اساس چارچوب نظری «هویت، فضا» (فرایند تعامل ساحتهای عقلانی و احساسی انسان در فضا و بازتولید هویت) پیگیری میشود.
اصول رویکردی
در این الگو تلاش شده از نظریات جامعهشناختی، روانشناختی اجتماعی، ارتباطات، دیدگاههای دینپژوهشی و رویکردهای پارادایمی آنها، ترکیبی ایجاد گردد که هم بتواند تبیینکننده روند جریانات در مسیر تاریخی باشد و هم آینده را ترسیم نماید. بر این اساس، اصول رویکردی ذیل حایز اهمیت است:
1. هویت
انسان آغازین تعین دارد؛ ویژگیها و اوصافی دارد که میان تمام افراد این نوع مشترک است. انسان در ابتدا چیزی هست نه آنکه هیچ نباشد؛ گرایشهایی دارد، کمالهایی دارد، میل و خواستهایی دارد، همچنین بینش و شناختهایی دارد. اما ویژگی خاص انسان آن است که فعلیتی که پیش رو دارد یک فعلیت از پیش تعیین شده نیست، بلکه بسیار گوناگون است. انسان تمام آنچه را که میتواند داشته باشد، از آغاز ندارد و همه آنچه میتواند باشد از آغاز نیست، بلکه چونان مادهای است که صورتهای بسیار متفاوتی را میتواند واجد شود و فعلیتهای بسیار مختلفی را میتواند در خود بپذیرد. صدرالمتألّهین میگوید:
بدان که در هیچ نوعی از انواع موجودات، اختلافی که در افراد بشر یافت میشود وجود ندارد و این بدان سبب است که ماده انسانی به گونهای آفریده شده است که در آن استعداد انتقال به هر صورتی از صور و اتصاف به هر صفتی از صفات تحقق دارد.2
آدمی همزمان دارای هویتهای طولی و عرضی، فردی و جمعی متعددی است که گاه در وضعیت متعارض قرار میگیرند. هویت فردی انسان، برخاسته از فضای خصوصی درونی او، دارای اقتضائات و تمنّیات و خواستههایی است که به تناسب به فعلیت رسیدن استعدادهای درونی و موقعیت آن استعدادها نسبت به یکدیگر، تجلّی مییابد. هویت جمعی انسان برخاسته از قرار گرفتن او در فضای عمومی و به عنوان عضوی از گروه، مذهب، قبیله، ملت و... بوده و دارای خواستههای جمعی متناسب با آن فضا و نحوه قرار گرفتن او در فضا و میزان تجلّی یافتن خواستههای آن فضا در اوست.3
2. فضا
در نگاه کلی، دو فضای خصوصی و عمومی برای انسان قابل تفکیک است. فضای خصوصی ناظر به تمایلات و خواستههایی است که از فرد بدون لحاظ عضوی از گروه یا نحله مذهبی و مانند آن بودن، سر میزند و فضای عمومی ناظر بر آن بخش از خواستهها و تمایلاتی است که از فرد به عنوان عضو گروه یا نحله صادر میشود. هویت فردی و هویت جهانی در فضای خصوصی قابلیت بیشتری برای تجلّی مییابند. مواجهه فرد با فضای رسانهای (تلویزیون) موجب برخورد و مواجهه ابعاد سهگانه هویتی فرد با فضای خصوصی و عمومی وی شده و حاصل آن غلبه احساسات و عواطف در مواجهه فضای خصوصی با هویتی فردی و غلبه عقلانیت در مواجهه فضای خصوصی با هویت جهانی و تبلور تعهدات و تعلّقات جمعی (ملّی مذهبی ـ قومی) در مواجهه فضای عمومی با هویت جمعی (مذهبی ـ قومی ـ ملی) است.
ناهماهنگی این مواجهات موجب ناهمسانی شخصیتی و بحران هویتی میگردد. هرچه هویت جمعی فرد با صلابتتر باشد زمینه کمتری برای دو هویت دیگر فراهم میآید.
در فضای سنّتی، وجود اماکن مذهبی همچون مساجد و حسینیهها در هر کوی و برزن روستاها و شهرها، وجود زمانهایی همچون ماه مبارک رمضان و ماه محرم به عنوان زمانهای مقدس عبادی که مردم را به مساجد و حسینیهها و هیئات مذهبی و پای منابر میکشانند، از سرمایههای فرهنگی ـ اجتماعی هویتساز به شمار میروند.
در تبلیغ سنّتی همه چیز دارای قداست است؛ از منبر و محراب تا واعظ و خطیب و محتوای کلام. از اینرو، دارای آداب و تشریفات خاصی است. نشستن پای منبر و حضور در مسجد عبادت است. مسجد، هم میتواند شافع باشد و هم شاکی. با جماعت بودن عبادت است و ثواب یک گروه ده نفره در نماز جماعت دارای ثوابی است که جز خدا، کسی دیگر نمیتواند به اندازه و مقدار آن واقف گردد. این دورنما و شمایی از سرمایه فرهنگی ـ اجتماعی در مذهب و تبلیغ مذهبی است. در این تبلیغ، هم از قوای ادراکی بهره میگیرند و آگاهی عقلی ایجاد مینمایند و هم از انرژی احساسات و عواطف استفاده میکنند و تعصب تولید میکنند. تعصب و غیرت دینی سرمایهای است که محصول این فضای دینی به شمار میرود. در این فضا، نظارت عمومی و در نتیجه، فشارهای اجتماعی، دارای قوت فراوانی است.
در فضای سنّتی رابطه بین عالم و عامی وجود دارد و کارگزار اصلی روحانیت است. در مقابل، در فضای تلویزیونی، فضای هنرمند و مخاطب مطرح است. موقعیت منزلتی روحانیت در تبلیغ سنّتی بر موقعیت همعرضی در کنار متخصصان تنزل مییابد. در این فضا، سخن از تقلید از لحاظ روحی ـ روانی جایگاهی ندارد.
در فضای سنّتی، امر و نهی حاکم است، اما در فضای تلویزیونی برای جذب و حفظ مخاطب ملاحظات فراوانی صورت میگیرد.
فضای رسانهای خود زمینهساز مواجهه با امور غیردینی و غیرشرعی است و به لحاظ روانی، آدمی در اثر تکرار مشاهده و مواجهه با امور، نسبت به آنها بیتفاوت میگردد. تکرار مشاهده تصویر زنان غیرمحجبه موجب کاهش قبح آن میگردد و ناخواسته جامعه را به سراب عرفی شدن سوق میدهد. این در حالی است که در فضای تبلیغ سنّتی امور دارای مرز مشخص حرام و حلال است و زمینه برای رعایت آداب و دستورات اسلامی فراهم است. از این نظر، فضای رسانهای فضایی التقاطی است؛ پالایش کردن و سره را از ناسره تشخیص دادن، به ویژه برای کودکان و نوجوانان، کار آسانی نیست.
فضای تبلیغ رسانهای، فضای تنوعطلبی و توجه به نوآمدی پدیده برای جلب توجه مخاطبان است. این موضوع موجب شده که به مرور زمان محافل دینی که توسط دستاندرکاران دینی رسانه برپا میگردد از نمادها و ایماژها و تزیینات سنّتی فاصله بگیرد و زمینه دور شدن از وضعیت سنّتی را فراهم نماید. برای مثال، برپایی محافل دینی در فضای باز، در کنار حوض و گل و بوته، با چیدمان متنوع و تجمع خانوادگی در کنار یک میز به صورت مختلط، با اجرای موسیقی، تأثیر هویتی خاص خود را به همراه دارد.
«در فضای تبلیغ سنّتی، حضور در زمان و مکان مقدس، آدمی را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر میبرد؛ موضوعی که الیاده آن را لازمه یک مراسم مذهبی میداند. آنچه او در کتاب مقدس و نامقدس و تاریخ ادیان (1372)، چشم اندازهای اسطوره (1362) و اسطوره بازگشت جاودانه (1378) بر آن تأکید دارد این است که در جهت کمالبخشی به مراسم نمیتوان به کشف نیّتها و دلایل آن بیتوجهی نمود؛ چراکه در همه ادیان زمان و مکان مقدس قابل اهمیتاند. در ذهن و ضمیر فرد دیندار، حضور در زمان و مکان مقدس او را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر میبرد.»4 فضای تبلیغ رسانهای تلویزیونی برای ارائه مراسم مذهبی اگرچه مکان و زمان را به طور مجازی در خود میپروراند، اما مقیّد به این دو مقوله نمیتواند باشد. در عوض، فضای مشحون و سرشار از ابژهها، رنگها، تصاویر، تقدسها، نگاهها و ژستها را تقویت مینماید تا تأثیر همانندی را بر آگاهی و احساس عاطفی و دینی بر جای گذارد.
فضای تبلیغ رسانهای فضای ذهنی و مجازی است. در این فضا روابط چهره به چهره و عاطفی به صورت مجازی تجربه میگردد. از اینرو، مخاطب گاهی پا به پای مراسم میگرید، سینه میزند و لذت همنشینی با همکیشان خود را درک میکند و در نهایت، از دیدن یک مراسم در تلویزیون احساس سبکی و حتی ثواب مینماید. این اشباع و ارضا جایگزین حضور مستقیم واقعی در محافل مذهبی و نیز زمینهساز فردگرایی و کاهش مراودات و مشارکت اجتماعی میگردد. این وضعیت از نظر شخصیتی همواره آسیبزاست.
فضای تبلیغ رسانهای اقتضای آن را دارد که دین را از منظر کارکردهای آن ارائه نماید. فضای تبلیغ رسانهای با توجه به کاستی شرایط، مقتضی ارائه برنامههای کلامی و اعتقادی است. از سوی دیگر، نگاه سرگرمی و غیرجدّی مخاطبان به تلویزیون و ضرورت جذب مخاطب بیشتر، و خصلت برنامهای شدن نگاه کارکردی و ارائه روانتر آن تا ذاتانگاری، مقتضی رویکرد کارکردگرایی به دین میباشد. این رویکرد به رغم آثار اقناعی آن، همواره خطر اشتباه در مصداق و تشخیص کارکرد و ابطال را در پی دارد و منزلگاه مطمئنی برای عرضه دین نمیباشد. به طور خلاصه، در این فضا بحث این است که دین چه فایدهای دارد نه اینکه دین چیست. این منظر فضای تبلیغ تلویزیونی، در مرز «دینداری و غیردینداری» و «دین و سکولاریسم» قرار دارد و همواره خطر عرفیسازی معارف دینی را با خود حمل میکند.
فضای تبلیغ رسانهای با برداشتن مرز کودکی و بزرگسالی در واقعیت خارجی ـ نه برنامهای ـ شرایط تعلیمی و تربیتی لازم را ندارد. این در حالی است که فضای تربیتی دینی مقتضی توجه به همه شرایط، از جمله شرایط سنی است. از اینروست که در نظرسنجی از نمایش داستان ذبح اسماعیل توسط ابراهیم علیهالسلام، تعدادی از کودکان آن را بیرحمانه تلقّی کردند!
فضای تبلیغ سنّتی، فضای «برای او، خشنودی او، بخشش او» است. آدمی به مسجد میرود تا ادای تکلیف کند و دلواپس هستی خویش است. فضای تلویزیون به طور کلی، فضای «برای من، خشنودی من» است. از اینرو، در این فضا، نظریه «چشمداشت ارزش»5 مطرحمیگردد. ایجاد رضایت و خشنودی در این فضا حایز اهمیت است. افرادْ رسانهای را گزینش میکنند که خشنودی بیشتری را در پی داشته باشد. یافتههای نظریه «برجستهسازی» نیز بر توجه به خواست مخاطبان تأکید دارد. اگر به این مطلب «مخاطب همگانی» را بیفزاییم فاصله دو فضا عمیقتر نیز میگردد. مخاطب همگانی بر کوچه و بازاری و عامیانه شدن رسانه تأکید دارد. داشتن روحیه جهانگرایانه ایرانیان»6 نیز این فضا را تقویت مینماید.
فضای تبلیغ رسانهای همواره با موسیقی آمیخته است. موسیقی بر احساسات و غرایز انسان تأثیر میگذارد نه بر عقل و فهم او. انسان هرگز از عهده تجربه و تحلیل عقلایی تأثیرات موسیقی بر روان خویش برنمیآید. او ناگزیر است که این تأثیرات را در ساحت مفاهیمی صرفا احساسی، همچون «غمانگیز»، «شادیآور»، «نرم»، «داغ» و مانند آن، دستهبندی کند. این فضا دارای جاذبه است و مقاومتی در برابر آن وجود ندارد. کسی که بدین فضا وارد شود، از فضای محلی به سمت فضای منطقهای و جهانی، و از آنتن به ماهواره کشیده خواهد شد. احساسات با گستردگی همزاد است و عقل با تمرکز. به همین دلیل است که مک لوهان از «جادوی وسایل» و بار ناخودآگاه آنها سخن میگوید.7 تلویزیون آدمی را مفتون میسازد. طبیعت آدمی به غفلتطلبی تمایل دارد و فضای رسانهای مستعد تقویت چنین طبیعتی است. از اینرو، میل به بازی که در «نظریه بازیها» در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی مطرح است، به خوبی فرصت شکوفایی مییابد. کودک بودن، غفلتطلبی و گریز از واقعیت، خاصیت فضای تلویزیونی است. حال آنکه فضای تبلیغ سنّتی، فضای دوری از اخلاد در زمین و عوالم کودکی است. کسی که احکام عملی زندگی خویش را از دین اخذ میکند، از ابزار تلویزیون به همان شکلی که غیردیندار استفاده میکند، بهره نمیبرد.
فضای تبلیغ رسانهای (تلویزیونی) فضای زیست چندگانهای است که موجب به وجود آمدن فضای التقاطی و غیرناب میگردد. از این طریق ارزشها و هنجارهای ناهمخوان به نمایش درمیآید. بدیهی است در این وضعیت سره را از ناسره تمیز دادن و توجه به آثار پنهان برنامههای متعدد، کار سادهای نیست و این، ناخواسته تلویزیون را به فضای عرفیسازی سوق میدهد؛ چراکه در این وضعیت نیازهایی پدیدار میگردد که ارزشهای خاص خود را میطلبد. این ارزشهای متفاوت، موجب بروز و ظهور هنجارهای متفاوت میشود و یا بعکس، موجب پذیرش هنجارها و مدگراییهایی میگردد که در بسیاری از موارد ناشی از عدم آگاهی نسبت به باورها و ارزشها و نمادهای حامل این هنجارها و مدهاست؛ مانند آنچه در کشور ما مشاهده میشود.
3. کارکردهای دو فضای تبلیغ سنّتی و رسانهای و ابعاد وجودی انسان
بیتردید، دو فضای یاد شده از نظر تأثیرگذاری بر ابعاد وجودی انسان متفاوتند. تبلیغ سنّتی با دارا بودن شرایط آموزشی برای تحریک ابعاد عقلانی و تقویت اعتقادات توأم با تحریک احساسات مستعدتر است، در حالی که تلویزیون به عنوان رسانهای تفریحی استعداد بیشتری برای تحریک احساسات را داراست. از اینرو، نمیتوان از این دو شیوه تبلیغی توقع یکسان داشت.
بنابر نظریات فطرت، انسان دستکم در این دنیا و پیش از رسوخ ملکات مختلف در جان او، نوع واحدی است و دارای هویت و ماهیت مشترک. این نوع واحد، بینشها و گرایشهایی دارد که در تمام دورانها، در همه مکانها و جامعهها با او و درون اوست.8 انسان دارای قوا و استعدادهای فراوان است که در طول زندگی خود با اختیار و انتخاب و ارادههای دمادم به آنها فعلیت میبخشد. در واقع، انسان در صحنه حیات و زندگی خود را میسازد و به خود شکل میدهد. اساس حرکت انسان حبالذاتاست.9وذاتانساندارایابعادشناختی،عاطفی، احساسی و انگیزشی است که با استعداد اختیار و قدرت گزینش، مجموعهای تحت عنوان «قلب» را شکل میدهند که در روز نخست پاک و مصفّاست. ازاینرو،ممکن است بهفعلیترسیدناینابعاد،قلبراحرماللّهیاحرمشیطاننماید.
4. نقش هماهنگ کنندگی دین
نابسامانی و تعارضات اجتماعی و فضای بیرون از ذهن افراد، میتواند ریشه در رفتار نابسامان درونی افراد داشته باشد. نقش دین برای دیندار و جامعه دینی، نقش ایجاد سازگاری و هماهنگی فضای درونی و بیرونی است. هماهنگسازی نیروهای درونی و همسانسازی آن بر عهده دین است. همانگونه که باورها، ارزشها و هنجارهای جامعه فرهنگ جامعه را میسازند، ادراکات، احساسات، عواطف و رفتار آدمی نیز هویت آدمی را میسازند و همانگونه که کانالهای فرهنگساز در جامعه میتواند متنوع و متعدد باشد، کانالهای هویتساز فردی نیز میتواند متعدد باشد. تعدد در صورتی که هماهنگ نباشد منجر به بحران و بیخانمانی هویت میگردد. تعارض هویتهای طولی و عرضی از جمله نابسامانیهایی است که ممکن است در اثر قرار گرفتن در فضاهای مختلف بروز نماید.
فرضیات
بر این مبنا که تلویزیون، نظیر هر وسیله ارتباط جمعی دیگر، دارای قدرت مشروط بوده و باید به اقتضائات آن ـ از جمله اینکه کارکرد تفریحی تلویزیون در سطح فردی بر دیگر کارکردهای آن غلبه دارد و استعداد ترویج دینداری آن در این سطح قابل رقابت با استعداد ترویج دینداری مسجد نیست ـ توجه نمود، فرضیات زیر مطرح گردیده است:
فرضیه اصلی: تلویزیون به لحاظ اقتضائات رسانهای خود، دارای قابلیتها و ظرفیتهای خاص بوده و نمیتوان انتظار داشت که همانند رسانههای تبلیغی سنّتی، دین را تبلیغ نماید.
فرضیات فرعی: به نظر میرسد افرادی که مقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون هستند، نسبت به افرادی که مقیّد به رفتن به مسجداند:
1. تقیّد کمتری به نماز دارند.
2. تقیّد کمتری به تقلید از مرجع تقلید دارند.
3. از روحیه تکلیفمداری کمتری برخوردارند.
4. دارای تمایلات عرفی شدهاند.
5. نسبیگرا و اهل تسامح و تساهلاند.
6. از روحیه احتیاطگرایی کمتری برخوردارند.
تعاریف عملیاتی
تکلیف مداری: خواندن نماز، رفتن به مسجد، تقلید از مرجع تقلید، تقیّد به احکام شرعی، و احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد، از مؤلفههای تکلیفمداری به شمار میرود.
روحیه احتیاط گرایی: توجه به این نکته که هر چیزی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود لزوما شرعی نیست و باید از شرعی بودن آن مطمئن شد، روحیه احتیاطگرایی دینی خوانده میشود.
تمایلات عرفی شده: افرادی که دین را برای زندگی میدانند و بر اساس فهم خود، هرچه از دین میفهمند عمل میکنند و اهل احتیاط در دین نیستند و معتقدند: امور دینی نیز لازم است مثل سایر امور (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مانند آن) به روز گردد، و هر زمان اقتضای خود را دارد؛ از اینرو، جای نگرانی نیست و تلویریون را بر مسجد ترجیح میدهند، دارای تمایلات عرفی شدهاند.
روحیه تساهل و تسامح: افرادی که معتقدند: دل انسان باید پاک باشد، نوع تکلیف مهم نیست، و اگر عقیده و حکم شرعی باعث نظر منفی کشورهای دیگر نسبت به ما شود نباید آن را مطرح کرد، دارای روحیه تساهل و تسامحاند.
روش تحقیق علّی ـ مقایسهای
هدف از روش تحقیق علّی ـ مقایسهای یافتن علتهای احتمالی یک الگوی رفتار است. بدین منظور، آزمودنیهایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمودنیهایی که این رفتار در آنها مشاهده نمیشود، مقایسه میشوند. این روش را غالبا پژوهش «پس رویداد» مینامند؛ زیرا به مواردی اشاره دارد که در آنها علت از پیش رخ داده است و مطالعه آن در حال حاضر از طریق اثری که به متغیر دیگر ـ که معلول خوانده میشود ـ گذارده و بر جا مانده است، امکان دارد.10
در این تحقیق، برای شناخت تأثیر تلویزیون بر ابعاد دینداری از روش علّی ـ مقایسهای استفاده شده است. در این روش، به جای گروه کنترل، از گروه مقایسهای استفاده میشود. از اینرو، برای استفاده از این روش، سؤالات پرسشنامه به گونهای تنظیم گردیده است که امکان مقایسه دو گونه دینداری ـ در فضای تلویزیونی و در فضای تبلیغ سنّتی ـ فراهم گردد و از این طریق، روابط علّی بین آثار مختلف و این دو فضا مورد بررسی قرار گیرد.
سنجش اعتبار و آزمون روایی
در این تحقیق، برای محاسبه اعتبار، از اعتباری صوری و برای سنجش روایی از آماره «آلفا» استفاده شده است. دامنه آماره «آلفا» از 0 تا 1 است. هرچه آلفا بیشتر باشد روایی مقیاس بیشتر خواهد بود.
طبق قاعده تجربی، آلفا دستکم باید 70 درصد باشد تا بتوان مقیاس را دارای روایی به شمار آورد. اندازه آلفا به روایی تکتک گویهها بستگی دارد. برای افزایش تعداد آنها و در نتیجه، افزایش روایی مقیاس، باید همه گویههای ناپایا را حذف کرد. بدین منظور، باید دید با حذف هر گویه معین مقدار آنها چقدر میشود. بعد از حذف گویههای بیربط و ناپایا، بار دیگر نمره مقیاس پاسخگویان را محاسبه میکنیم و مجددا مقیاس را با آمارههای مزبور وارسی مینماییم. پس از اطمینان از رضایتبخش بودن مقیاس، گویههای آن را برای مرحله اصلی گردآوری دادههای تحقیق به کار میبریم.11
در پرسشنامه این تحقیق، از 21 گویه دارای متغیر ترتیبی با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، آزمون پایایی به عمل آمد و ضریب آلفای کرونباخ با رقم 746/0 پایایی قابل قبولی را نشان داد.
جامعه و نمونه آماری و نحوه تحلیل
جامعه آماری این تحقیق را افراد (مرد و زن) پانزده سال به بالای شهر قم در اردیبهشت و خرداد ماه سال 1386 تشکیل میدهند.
در این تحقیق، با توجه به وسعت جامعه آماری از شیوه نمونهگیری برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. در این خصوص، با لحاظ ناهمگنی مناطق، شهر قم به پنج منطقه تقسیم گردید و به صورت نمونهگیری غیراحتمالی سهمیهای 400 نمونه انتخاب گردید.
برای سنجش متغیرهای ترتیبی «دینداری» و «تقیّد به مسجد» و «تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با متغیرهای اسمی، از جدول تقاطعی و کای اسکور (c2) با آزمون وی کرامرز (V cramers) و برای سنجش آنها با متغیرهای ترتیبی، از جدول تقاطعی و همبستگی با آزمون دی سامرز (samers D) استفاده گردید.
تحلیل سه فضای تبلیغی
برای بررسی و تحلیل فضای تبلیغ تلویزیونی و فضای تبلیغ سنّتی و تفاوت آن دو، مطابق با پاسخ به پرسشهای پرسشنامه، سه فضای تبلیغ دینی، تحت عناوین: دینداری (به عنوان فضای معیار و محک دو فضای دیگر که حاصل پاسخهای همسان شده به متغیرهای ترتیبی پرسشنامه است)، تبلیغ تلویزیونی (تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون) و تبلیغ سنّتی (تقیّد به مسجد = مسجدی) تفکیک گردید و متغیرهای مزبور (دینداری، تبلیغ تلویزیونی و تبلیغ سنّتی) به عنوان متغیر مستقل نسبت به متغیرهای دیگر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت تا بدین وسیله، زمینه تأیید یا عدم تأیید فرضیههای تحقیق فراهم گردد. لازم به توضیح است که مسجدی بودن که حاصل برخی متغیرهای مربوط به تقیّد به مسجد است به عنوان مهمترین ابزار تبلیغ یا پایگاه تبلیغی برای مقایسه سنجش با متغیر تبلیغ تلویزیونی (تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون) منظور گردیده است.
تجزیه و تحلیل آماری
آمار حاکی از آن است که با افزایش دینداری، بر توجه برنامههای سخنرانی و میزگرد افزوده میشود. این وضعیت در تقیّد به مسجد و تقید به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون در سطح متوسط همجهت و در سطح زیاد معکوس میگردد.
با افزایش دینداری و تقیّد به مسجد، بر توجه به برنامههای مذهبی دارای جنبههای مناسکی و سرگرمی افزوده میشود و این حاکی از ماهیت سرگرمکننده و غیرآموزشی تلویزیون است. این وضعیت در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس میگردد؛ به این معنا که آنان هم که در گروه تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون قرار گرفتهاند عمدتا در حدّ کم پایبند تماشای برنامههای مذهبیاند و بنابراین، اوقات فراغت آنان هم در حدّ کم به تماشای برنامههای مذهبی سپری میشود. این موضوع نیز حاکی از ضرورت احتیاط در تشویق افراد به تماشای تلویزیون میباشد.
جمع نوع برنامه
تقیدبه مسجد
هیچ کدام سخنرانی/میزگرد مداحی/فیلم سریال
100٪ 73/4٪ 39٪ 56٪ کم
100٪ 5/15٪ 7/12٪ 8/71٪ متوسط
100٪ 1/11٪ 5/9٪ 4/79٪ زیاد
100٪ 5/18٪ 5/11٪ 70٪ جمع
جمع نوع برنامه
تقید به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون
هیچ کدام سخنرانی/میزگرد مداحی/فیلم و سریال
100٪ 5/5٪ 9/10٪ 6/83٪ کم
100٪ 1/21٪ 5/12٪ 4/66٪ متوسط
100٪ 48٪ 4٪ 48٪ زیاد
100٪ 4/18٪ 5/11٪ 1/70٪ جمع
رابطه تماشای نوع برنامه با تقید به تماشای برنامههای مذهبی رابطه تماشای نوع برنامه با تقید به مسجد
طبق این آمار، با بالا رفتن تقیّد به دینداری و تقیّد به مسجد، از تفریح و سرگرمی به عنوان هدف تماشای برنامههای تلویزیون کاسته میشود و حال آنکه این رابطه در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس است.
با افزایش تقیّد به دینداری، بر هدف تربیتی تماشای تلویزیون افزوده شده و این رابطه از کم به متوسط و زیاد در متغیر تقیّد به مسجد برقرار است، ولی در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه معکوس وجود دارد.
در دو وضعیت تقیّد به دینداری و تقیّد به مسجد، با افزایش متغیر، بر اطلاعات و اخبار به عنوان هدف تماشای برنامههای تلویزیون افزوده میشود و این وضعیت در تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون معکوس است.
در خصوص آموزش، وضعیتمتفاوت است. تقریبا در هر سهمتغیر تفاوت چندانی با افزایش متغیر مستقل در متغیر آموزشی ایجاد نمیگردد و این حاکی از آن است که اصولاً تلویزیون دستگاهی آموزشی تلقّی نمیشود. حتی آنان که تقیّد زیاد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون دارند این وسیله را آموزشی تلقّی نمیکنند. این وضعیت میتواند هشداری جدّی برای سیاستگذاران تلویزیون باشد که فراگیری و آموزش دین و دینداری اصولاً با ماهیت این دستگاه سنخیت چندانی ندارد.
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 2/4٪ 5/12٪ 4/10٪ 9/72٪ کم
100٪ 7/6٪ 8/28٪ 6/14٪ 50٪ متوسط
100٪ 3/15٪ 7/36٪ 3/14٪ 7/33٪ زیاد
100٪ 5/8٪ 8/28٪ 14٪ 7/48٪ جمع
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 2/4٪ 8/20٪ 4/19٪ 6/55٪ کم
100٪ 5/9٪ 6/30٪ 3/12٪ 6/47٪ متوسط
100٪ 8/9٪ 1/31٪ 8/14٪ 3/44٪ زیاد
100٪ 6/8٪ 8/28٪ 14٪ 6/48 جمع
هدف از تماشای برنامههای تلویزیون نسبت به تقید به مسجد هدف از تماشای برنامههای تلویزیون نسبت به دینداری
جمع ترتیبی اطلاعات/اخبار آموزش نوعی/سرگرمی دینداری
100٪ 4/10٪ 33٪ 1/15٪ 5/41٪ کم
100٪ 5/9٪ 6/30٪ 3/12٪ 6/47٪ متوسط
100٪ 8/9٪ 1/31٪ 8/14٪ 3/44٪ زیاد
100٪ 6/8٪ 8/28٪ 14٪ 6/48٪ جمع
هدف از تماشای برنامه های تلویزیون نسبت به تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون
همانگونه که در جداول زیر مشاهده میشود، با افزایش دینداری، تماشای ماهواره ماهش مییابد. این وضعیت در تقیّد به مسجد نیز صادق است، ولی در تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه عکس میشود.
در دینداری زیاد، در حدّ کم و خیلی کم ماهواره تماشا میشود، حال آنکه با تقیّد زیاد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون، تماشای ماهواره به میزان 20% در حدّ خیلی زیاد پاسخ مثبت داده شده است.
جمع ماهواره
دین داری
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 5/24٪ 3/14٪ 4/22٪ 3/14٪ 5/24٪ کم
100٪ 8/11٪ 7/5٪ 9/15٪ 2/14٪ 4/52٪ متوسط
100٪ 0 0 0 4٪ 96٪ زیاد
100٪ 4/10٪ 3/5٪ 6/12٪ 6/11٪ 1/60٪ جمع
جمع ماهواره
دین داری
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 1/17٪ 9/7٪ 4/18٪ 8/11٪ 7/44٪ کم
100٪ 2/10٪ 9/5٪ 7/11٪ 5/12٪ 8/59٪ متوسط
100٪ 8/48٪ 0 5/9٪ 3/6٪ 4/79٪ زیاد
100٪ 6/10٪ 3/5٪ 7/12٪ 4/11٪ 60٪ جمع
تماشای ماهواره به نسبت تقید به مسجد تماشای ماهواره به نسبت دینداری
جمع ماهواره
تقید به تماشای برنامه مذهبی تلویزیون
خیلی زیاد زیاد متوسط کم خیلی کم/اصلا
100٪ 5/4٪ 9/0٪ 8/10٪ 9/9٪ 9/3٪ کم
100٪ 3/12٪ 2/6٪ 7/12٪ 7/12٪ 2/56٪ متوسط
100٪ 20٪ 16٪ 20٪ 8٪ 36٪ زیاد
100٪ 6/10٪ 3/5٪ 6/12٪ 6/11٪ 8/59٪ جمع
تماشای ماهواره به نسبت تقیّد به برنامه های مذهبی تلویزیون
متغیر وابسته متغیر مستقل دین داری تقیدبهمسجد/مسجدی تقیدبه تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون
sigs value sigs values sigs values
دین داری 000/ 000/0 347/0 000/0 341/0-
تکلیف مداری 000/ 0756/ 000/0 385/0 000/0 301/0-
نسبی گرایی و اهل تسامح و تساهل 000/ 472/0 004/0 114/0- 000/0 203/0
عرفی گرایی 000/ 472/0 000/0 140/0- 000/0 229/0
نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی،بهخاطر همدلی با دیگر مذاهب 000/ 219/0 248/0 48/0- 48/0 078/0
غلبیه خودافزایی 000/ 428/0 015/0 095/0- 000/0 191/0
مشارکت طلبی 000/ 150/0 000/0 203/0 000/0 141/0-
امربه معروف و نهی از منکر 000/ 341/0 020/0 090/0 066/0 076/0-
روحیه فعال داشتن 000/ 158/0 000/0 133/0 009/0 102/0-
گرایش به ماهواره 000/0 174/0
تقید به مسجد 000/ 273/0 000/0 493/0 000/0 201/0-
تقید به تماشای برنامه های مذهبی 000/ 000/0 357/0- 005/0 093/0
تقید به نماز 000/ 239/0 000/0 237/0 000/0 229/0-
اهل تقلید از مراجع تقلید 000/ 432/0 000/0 429-0 000/0 229/0-
اهمیت ندادن به تکلیف و اعتقاد به اهمیت پاکی دل 000/ 449/0- 000/0 134/0- 000/0 189/0
مطابق فهم شخصی پایبند به دین بودن 000/ 308/0- 226/0 047/0- 721/0 015/0
ترجیح سخنرانی به مداحی 000/ 221/0 004/0 113/0 002/0 126/0-
ترجیح برنامه های مذهبی تلویزیون به مسجد 028/ 078/0- 000/0 88/3/0- 000/0 577/0
اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها 000/ 314/0- 082/0 068/0- 043/0 084/0
عدم نگرانی ازسرنوشت نسل آینده، چرا که هر زمان اقتضای خود را دارد 000/ 130/0- 001/0 130/0- 000/0 199/0
احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد 000/ 211/0- 000/0 529/0 000/0 58/6/0-
ترجیح تلویزین به خاطر کیفیت آن 028/ 078/0- 000/0 388/0- 002/0 129-0
عدم احتیاط در دیدن برنامه های تلویزیون 000/ 348/0- 000/0 175/0- 000/0 137/0
مسجدی بودن 000/ 314/0- - - 000/0 490/0-
جدول تفصیلی مقایسه سه متغیر دینداری ـ تقیّد به مسجد، و تقیّد به تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون
متغیرهای وابسته
تقیّد به نماز: طبق آمار به دست آمده، دینداری با همبستگی مثبت 239/0 و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد (مسجدی بودن) با همبستگی مثبت 237/0 و سطح معناداری 000/0 با پدیده تقیّد به نماز، دارای رابطهاند که هم فرضیه 0 Hرد میشود و هم جهت همبستگی مثبت بوده که حاکی از اثر افزایشدهنده و همجهت این پدیدههاست. این در حالی است که تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون با همبستگی معکوس 229/0- و سطح معناداری 000/0 با پدیده «نماز» مواجه است که حاکی از اثر کاهنده این پدیده بوده و نمونه خوبی برای تشخیص وضعیتدر سطحجامعه محسوب میشود.
اهل تقلید از مرجع بودن: تقلید از مرجع تقلید از امور شناخته شده دینداری و تکلیفمداری است. بدیهی است ابزار تبلیغی مناسب مشوق این پدیده میباشد.
دینداری با همبستگی مثبت و بسیار بالای 432/0 و سطح معناداری 000/0 با این پدیده مرتبط است و تقیّد به مسجد با همبستگی مثبت 249/0 و سطح معناداری 000/0 انتظارات ابزاری و پایگاهی خود را در خصوص تشویق و افزایش این پدیده، برآورده میکند و در هر دو مورد، یافتههای نمونه، توان تعمیمپذیری را دارد؛ ولی وضعیت «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» متفاوت است. یافتهها حاکی از آن است که «تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با اهل تقلید از مرجع بودن دارای همبستگی معکوس 229/0- و سطح معناداری 000/0 میباشد. این مسئله گویای این است که در جامعه، نظیر جامعه نمونه، افزایش تقیّد به تلویزیون موجب کاهش پدیده «اهل تقلید از مرجع بودن» میگردد. این یافتهها نیز غیرمترقبه و دور از انتظار نبوده است؛ چراکه ـ همانگونه که در مطالعه اکتشافی به تفصیل بیان شد ـ فضای تبلیغ تلویزیونی فضای برگشت «به من» و «فهم شخصی» است و این با روحیه تقلید و دغدغه انجام عمل مطابق نظر مرجع سازگاری چندانی ندارد. این در حالی است که یافتههای تحقیق رابطه قابل قبول و قابل تعمیم از نظر جنسیت، سطح تحصیلات و وضعیت تأهّل و اشتغال را تأیید نمیکند؛ بدین معنا که کم و بیش این پدیده در همه این وضعیتها قابل انتظار است.
اعتقاد به اینکه دل باید پاک باشد؛ نوع تکلیف مهم نیست: دینداری با همبستگی منفی و بالای 449/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همین رابطه و به میزان 133/0ـ و سطح معناداری 000/0 با این پدیده مواجه است که حاکی از آن است که دینداری و تقیّد به مسجد موجب کاهش گرایش فوق در نمونه و جامعه میگردد؛ ولی در وضعیت تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون رابطه مثبت 189/0 و سطح معناداری 000/0 حاکی از اثر تشویقکننده و تقویتکننده این پدیده در سطح نمونه و جامعه میباشد.
دین برای زندگی است و بر اساس فهم خودم هرچه از دین فهمیدم عمل میکنم: متغیر دینداری با همبستگی معکوس و نسبتا بالای 308/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همبستگی معکوس ضعیف 047/0- و سطح معناداری 221/0 با پدیده فوق مرتبطند. این مسئله حاکی از آن است که در سطح نمونه و جامعه (قابل تعمیم) دینداری با پدیده فهم شخصی از دین دارای رابطه معکوس میباشد؛ بدین معنا که افزایش دینداری موجب کاهش پدیده مزبور میگردد. این رابطه معکوس گرچه در ارتباط با متغیر تقیّد به مسجد نیز تأیید میگردد و افزایش تقیّد به مسجد موجب کاهش پدیده فهم شخصی از دین میشود، ولی با توجه به سطح معناداری که بالاتر از حد انتظار 05/0<221/0 میباشد، قابلیت تعمیم به جامعه را ندارد و فرضیه 0H تأیید میگردد. ولی در مورد تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون، همبستگی مثبت و ضعیف 015/0 و سطح معناداری 721/0 مشاهده گردید که گرچه تفاوت این پدیده را از نظر جهت همبستگی نسبت به دو پدیده دینداری و تقیّد به مسجد نشان میدهد، ولی به دلیل آنکه سطح معناداری 05/0<721/0 sigs=میباشد یافتهها قابلیت تعمیم به جامعه را ندارد.
اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها: در پرسشنامه، پرسشی بدین شرح مطرح شد: «امور دینی نیز لازم است مثل سایر امور (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و...) به روز گردد.»
یافتههای تحقیق نشان میدهد که متغیر مستقل دینداری با همبستگی منفی و بالای 314/0- و سطح معناداری 000/0 این پدیده را برنمیتابد و نمونه قابلیت تعمیم به سطح جامعه را نیز دارد و متغیر تقیّد به مسجد با همبستگی منفی 068/0- و سطح معناداری 082/0 با این پدیده ارتباط برقرار میکند که از نظر جهت همبستگی همسویی پدیده تقیّد به مسجد با پدیده دینداری را نشان میدهد، ولی چون 05/0<082/0 sigs= میباشد فرضیه 0H تأیید میگردد و دادهها قابلیت تعمیم به سطح جامعه را ندارد. متغیر تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیونی با پدیده مزبور دارای همبستگی مثبت 084/0 و سطح معناداری 043/0 میباشد که حاکی از عدم همسویی تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با متغیرهای دینداری و تقیّد به مسجد میباشد؛ بدین معنا که از تماشای برنامههای مذهبی تلویزیونی نه تنها نمیتوان انتظار داشت که «اعتقاد به ضرورت به روز شدن دین نظیر دیگر نهادها» کاهش یابد، بلکه موجب افزایش آن نیز میگردد. علاوه بر آن، یافتههای تحقیق قابل تعمیم به سطحجامعهنیزمیباشد؛چراکه05/0<043/0sigs=است.
عدم نگرانی از سرنوشت نسل آینده؛ زیرا هر زمان اقتضای خود را دارد: از ویژگیهای مؤمن و دیندار و تکلیفمدار این است که همواره نسبت به نسل حاضر و نسل آینده احساس مسئولیت کرده و خود را مسئول دینداری نسل آینده میداند. احساس او این است که سرمایهای عظیم از گذشتگان به او به ارث رسیده و او باید آن را به آیندگان منتقل سازد.
تغییرات و تحولات جهان و طرح دهکده جهانی و کاهش فاصلهها، حضور دنیای مجازی در عصر تبلیغات و دگرگونی در باورها و ارزشها و هنجارهای نسل جدید نسبت به نسل گذشته که گاهی از آن به عنوان «چالش نسلی» یاد میشود یکی از دلمشغولیهای جدی دینداران و متدینان میباشد. نمیتوان از فضای دینداری عبور کرد و با این دلمشغولی مواجه نشد. حال این سؤال مطرح میشود که چقدر میتوان به وسایل ارتباط جمعی، از جمله تلویزیون، اعتماد و اتکا کرد تا کاروان را به مسیر مورد توقع دین رهنمون گرداند؟ از اینرو، پرسش مزبور مطرح شد. طبق یافتههای تحقیق، «دینداری» با همبستگی معکوس 13/0- و سطح معناداری 000/0 و «تقیّد به مسجد» با همبستگی معکوس 130/0- و سطح معناداری 000/0 با پدیده فوق ارتباط دارد. این مسئله حاکی از رابطه ناهمسوی آن دو و امکان تعمیم یافتههای نمونه در سطح جامعه است، ولی متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با پدیده فوق دارای همبستگی مثبت 199/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از آن است که تلویزیون خود به دغدغه دینداران دامن میزند و نمیتواند ابزار مطمئنی برای ترویج معارف و گرایشهای دینی از این نظر باشد، مضافا اینکه تعمیم این وضعیت از نمونه به سطح جامعه نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی به خاطر پرهیز از نظر منفی دیگر مذاهب و کشورها: در پرسشنامه دو پرسش بدین شرح مطرح گردید:
ـ اگر عقیده و حکم شرعی باعث نظر منفی کشورهای دیگر نسبت به ما میشود نباید آن را مطرح کرد.
ـ در پخش برنامههای مذهبی باید توجه کرد چیزی که باعث ناراحتی غیرشیعیان میشود پخش نشود.
تلفیق دو پرسش مزبور مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که متغیر دینداری با متغیر ترکیبی فوق دارای همبستگی منفی 219/0- و سطح معناداری 000/0 بوده و متغیر تقیّد به مسجد با متغیر مزبور دارای همبستگی منفی 048/0- و سطح معناداری 248/0 میباشد. بنابراین، رابطه متغیر مورد بحث با متغیر دینداری قابل تعمیم به جامعه میباشد؛ چراکه 05/0>000/0sigs= است و حاکی از آن است که دینداری موجب پرهیز از چنین دیدگاهی است و نادیده گرفتن بخشی از احکام مذهبی را به خاطر جلب رضایت دیگران برنمیتابد. رابطه این متغیر با متغیر تقیّد به مسجد گرچه از نظر جهت همبستگی همسو با دینداری است و حاکی از عدم تأیید موضوع فوق توسط مقیّدان به مسجد میباشد، ولی به خاطر آنکه 05/0>248/0sigs= است، فرضیه 0H تأیید نمیگردد و رابطه مذکور قابل تعمیم به جامعه نیست.
رابطه متغیر فوق با تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با همبستگی مثبت 078/0 و سطح معناداری 048/0 حاکی از آن است که بر خلاف دو متغیر دینداری و تقیّد به مسجد، متغیر تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون دارای همبستگی مثبت با پدیده مورد اشاره بوده و افزایش میزان متغیر مستقل «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» موجب افزایش نگرش «نادیده گرفتن بخشی از...» میگردد و با توجه به سطح معناداری آن 05/0>048/0sigs= نتیجه به دست آمده قابل تعمیم به جامعه نیز میباشد.
تقیّد به مسجد: توقع اولیه این است که دینداری و ابزارها و پایگاههای مروج آن موجب افزایش گرایش به مسجد گردد. بنابراین، این متغیر مورد آزمون قرار گرفت و مشخص گردید که متغیر مزبور به عنوان متغیر وابسته با دینداری دارای همبستگی مثبت 273/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که مؤید و محقق انتظار است و متغیر مزبور با تقیّد به مسجد (مسجدی به عنوان متغیر تلفیقی از چند پرسش) دارای همبستگی مثبت 493/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد، ولی متغیر مزبور با متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» دارای همبستگی معکوس 201/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از نامناسب بودن این ابزار برای تبلیغ دینی است. نتایج هر سه متغیر نیز قابل تعمیم به جامعه میباشد.
نماز ستون دین خوانده شده و پایه و اساس تکلیفمداری و دینداری است. رابطه این متغیر با دینداری دارای همبستگی 239/0 و سطح معناداری 000/0 و رابطه آن با تقیّد به مسجد دارای همبستگی 237/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که نشاندهنده مقوّم بودن این دو متغیر و قابل تعمیم به جامعه است؛ ولی رابطه آن با متغیر «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» دارای همبستگی معکوس 229/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد که به رغم تعمیم نتایج آن از سطح نمونه به سطح جامعه، حاکی از نامناسب بودن این فضا برای تبلیغ دینی است؛ به نحوی که افرادی که اظهار کردهاند تلویزیون و برنامههای مذهبی آن را به مسجد ترجیح میدهند، با میزان افزایش این گرایش به تقیّدات آنها نسبت به نماز کاسته شده است.
احساس مطلوبتر با رفتن به مسجد: گرایش به مسجد داشتن و نگرش اینکه با رفتن به مسجد احساس مطلوبی به دست میآید که با تماشای همان برنامه از طریق تلویزیون حاصل نمیشود، میتواند زمینهساز شکلگیری هویت تکلیفمدار گردد. در این خصوص رابطه دینداری با همبستگی 211/0 و سطح معناداری 000/0 و رابطه مسجدی (تقیّد به مسجد) با همبستگی 529/0 و سطح معناداری 000/0 میباشد؛ ولی رابطه تقیّد به برنامههای مذهبی تلویزیون با همبستگی معکوس 658/0 و سطح معناداری 000/0 رابطهای متفاوت را نشان میدهد؛ بدین معنا که نباید از افزایش گرایش به تلویزیون انتظار افزایش احساس به مسجد را داشت و روابط در هر سه مورد قابل تعمیم به جامعه نیز میباشد.
عدم احتیاط در دیدن برنامه های تلویزیون: پرسش مطرح شده این بود: «به نظر من در دیدن برنامههای تلویزیون باید احتیاط کرد؛ ممکن است برخی از آنها شرعی نباشد.» با وارونه کردن پرسش، وضعیت عدم احتیاط در دیدن برنامههای تلویزیون حاصل گردید و رابطه آن با سه متغیر دینداری، تقیّد به مسجد و تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها حاکی است که دینداری با متغیر مزبور با همبستگی معکوس 348/0- و سطح معناداری 000/0 و تقیّد به مسجد با همبستگی معکوس 175/0- و سطح معناداری 000/0 دارای رابطه منفی در سطح نمونه و جامعه است، ولی متغیر مزبور با متغیر تقیّد به تلویزیون «تماشای برنامههای مذهبی تلویزیون» با همبستگی مثبت 137/0 و سطح معناداری 000/0 رابطه برقرار میکند که حاکی از پنداشت عدم احتیاط در سطح نمونه و جامعه است.
ترجیح تلویزیون بر مسجد به خاطر کیفیت بالای آن: در این خصوص، متغیر مستقل دینداری دارای همبستگی معکوس 078/0- و سطح معناداری 000/0 و متغیر مستقل تقیّد به مسجد دارای همبستگی معکوس 388/0- و سطح معناداری 000/0 میباشد که حاکی از عدم ترجیح مزبور در نمونه و جامعه است؛ ولی متغیر مستقل تقیّد به تماشای برنامههای مذهبی با متغیر مزبور دارای همبستگی مثبت 129/0 و سطح معناداری 002/0 میباشد که حاکی از ترجیحتلویزیونبهمسجددرسطحنمونهوجامعهمیباشد.
نتیجه گیری و جمع بندی
دادههای آماری حاکی از این است که تلویزیون دارای اقتضائات رسانهای خاص خود میباشد. از اینرو، باید آن را شناخت و از آن به اقتضای ظرفیت و قابلیتش در امور مختلف از جمله تبلیغ دین استفاده کرد. بر این اساس، فرضیه اصلی تأیید میشود؛ همانگونه که آمارها گویای صحت فرضیات فرعی است. بنابراین، تلویزیون در سطح هویت فردی نمیتواند ابزار مناسبی برای تبلیغ دینی باشد؛ چه در این سطح احساسات و غرایز غلبه داشته، و در تلویزیون زمینه بهرهگیری از سرگرمی و امور ملایم با طبع زیستی او فراهم است و حال و هوای آن با حال و هوای مسجد که آدمی خود را در فضایی معنوی احساس میکند و احساس تکلیف در او تبلور مییابد، متفاوت است. بر همین اساس است که پیشوایان دینی بر تربیت چهره به چهره و ممارست در آن، به ویژه برای والدین که بیشتر با فرد در تماساند، تأکید کردهاند. پس باید تلاش کرد افراد با مراکز تبلیغ سنّتی از جمله مسجد، ارتباط برقرار کنند؛ چه اینکه در این فضا، زمینه شکوفایی استعدادهای فطری و ادراکی فراهم میگردد.
نهایت تأثیر تبلیغ تلویزیونی در سطح هویت فردی، تأثیر اقناعی است. این تأثیر، با تأثیر ارشادی و افزایشدهنده شناخت و انگیزش فاصله بسیار دارد. برای ترویج دین باید در مقام تربیت برآمد. تربیت، فضا و شرایط مناسب خود را میطلبد؛ از جمله:
ـ ایجاد رابطه عاطفی، صمیمی و رودررو؛
ـ توجه به شرایط روحی و روانی و میزان شناخت مخاطب؛
ـ توجه به شرایط یادگیری؛
ـ توجه به مراحل یادگیری؛
توجه به جنبه های تشویقی وتبیینی مطابق شرایط مصادیق؛
ـ ممارست مربّی در تربیت.
اینگونه امور و امثال آنها مستلزم وجود گروههای کوچک در مکان و زمان خاصی است. از اینرو، گروههای نخستین برترین و مهمترین کانون و جایگاه آموزشی ـ تربیتی شناخته میشوند.
اسلام تأثیر فضا و ساختار جوامع را نیز برای ارشاد و راهنمایی انسانها مهم میداند. مبلّغ دینی باید در متن جامعه حضور داشته باشد و به تناسب فضا و محیط به تبلیغ بپردازد.
دینداری متوقف بر شکلگیری شالوده هویتی و شخصیتی چند بُعدی، چند ضلعی و دارای لایههای مختلفی است و در نهایت، یک نظام و وجدان منسجم را میسازد که از آن به «قلب سلیم» یا «قلب نقی» یاد کردهاند. دیندار هرچند ممکن است در طیف وسیع دینداری در نقطهای قرار گیرد، ولی نمیتواند برخی از مؤلّفههای غیردینی را با مؤلّفههای دینی بیامیزد و گاهی این و گاهی آن باشد. چنین وضعیتی در ادبیات دینی به «شرک» تعبیر گردیده است. دیندار در ضمن اینکه اهل عبادت است، اجتماعی نیز هست. اساس فکر و حرکت و سکون او به نیّت او (قلب) بازمیگردد. برای تکوّن چنین وضعیتی باید فضای تکوّن شخصیت و هویت از ابتدا با رعایت اصول روانشناختی و تعلیم و تربیتی مهیّا گردد. بیتردید، تلویزیون با آمیختگی و تنوع و رسالتهای مختلف، برای مخاطبان مختلف نمیتواند چنین فضایی را به وجود آورد. از اینرو، مطابق سفارشهای پیشوایان دینی، پیشنهاد میشود هر چه بیشتر فرهنگ جامعه به سمت مسجد گرایش یابد. در اصول سیاستگذاری تلویزیون باید تشویق خانوادهها به حضور در مسجد و آشنا کردن کودکان با مسجد و مشتاق کردن آنها بدین امر نهفته باشد. آوردن مسجد به منزل از طریق تلویزیون به معنای بیگانه کردن نسلهای آینده از مسجد است. در مسجد است که هم فضای مناسب برای هویتپذیری دینی فراهم میشود و هم از تودهای شدن افراد در جامعه ماشینی و صنعتی امروز جلوگیری به عمل میآید و مسجد است که سازنده افراد آماده فداکاری برای دین و کشور میباشد. تلویزیون ممکن است به این امور بپردازد؛ اما با تغییر کانال، حال و هوای مخاطب عوض میشود، ولی حال و هوای مسجد همواره ثابت است. دینداری با طرح یک سؤال در روز و به کارگیری اهرم تشویق سکه و امثال آن ایجاد نمیگردد، گرچه ممکن است اینها در جای خود کار پسندیدهای باشد و عدهای را به تکاپوی یافتن پاسخ وادارد و در نتیجه، به محتوای پرسش و پاسخ توجه نمایند، اما ایجاد و تولید هیجان و دغدغه دینی و «حب دینی» مستلزم فضایی دیگر است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانش آموخته حوزه علمیه، دکتراى جامعهشناسى و عضو هیأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى نراق.
2ـ على شیروانى، سرشت انسان: پژوهشى در خداشناسى، 1376، ص 36.
3ـ ر.ک. حسن خیرى، تلویزیون و فرهنگ، ص 214ـ219.
4ـ مهرى بهار، ابژههاى دینى، تلویزیون و سکولاریسم، در: دین و رسانه، 1384، ص 3.
5- Valus Expectancy.
6ـ محسن ثلاثى، جهان ایرانى و ایران جهانى، 1379، ص 10.
7ـ سید مرتضى آوینى، جادوى پنهان و حلقه نارسیسى، 1385.
8ـ على شیروانى، سرشت انسان: پژوهشى در خداشناسى، ص 20.
9ـ سید محمّدباقر صدر، فلسفتنا، 1404، ص 36.
10ـ على دلاور، مبانى نظرى و عملى پژوهش در علوم انسانى و اجتماعى، 1380، ص 392.
11ـ دى. اى. دواس، پیمایش در تحقیقات اجتماعى، 1376، ص 252.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ آوینی، سید مرتضی، جادوی پنهان و حلقه نارسیسی، سایت باشگاه اندیشه، 1385، www.bashgah.net.
ـ بهار، مهری، «ابژههای دینی، تلویزیون و سکولاریسم»، در: همایش دین و رسانه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1384.
ـ ثلاثی، محسن، جهان ایرانی و ایران جهانی، تهران، نشر مرکز، 1379.
ـ خیری، حسن، تلویزیون و فرهنگ، پایاننامه دکتری رشته جامعهشناسی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، 1386.
ـ دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، رشد، 1380.
ـ دواس، دی. ای.، پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران، نی، 1376.
ـ شیروانی، علی، سرشت انسان: پژوهشی در خداشناسی، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376.
ـ صدر، سید محمّدباقر، فلسفتنا، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1401.