آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

از جمله اوصاف بندگان شایسته خدای متعالی، عدم وابستگی به شهوات و لذایذ مادی زودگذر دنیایی است. هرچند مؤمنان نیز همچون سایر انسان‏ها برای ادامه حیات و زنده ماندن، نیازمند بهره‏گیری از خواست‏ها و لذایذ دنیوی هستند، اما هیچ‏گاه ایشان، دلبستگی به مقام دنیا نداشته، آن را مقدمه و وسیله قرب خویش به رضوان الهی می‏دانند. آنچه در آموزه‏های دینی نکوهیده شده است نه اصل بهره‏گیری از شهوات و لذایذ مادی، بلکه دوستی، وابستگی و هدف قرار گرفتن آنهاست. اصل بهره‏گیری از شهوات و لذات مادی و دنیوی و... توسط مؤمنان و آن را مقدمه سعادت، کمال و تعالی خویش قرار دادن، امری شایسته و پسندیده است. این مقال، به تفصیل به این موضوع می‏پردازد.

متن

دلدادگان خدا و رهیدگان از دام شهوات
«قَدْ خَلَعَ سَرَاییلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّی مِنَ الْهُمُومِ اِلاَّ هَمّا وَاحدا انْفَرَدَ بِهِ»؛1 پیراهن شهوت را از تن بیرون کرده و به جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
مفهوم و کاربردهای شهوت
امام علی علیه‏السلام در این عبارت نورانی، شهوت را به پیراهن تشبیه کرده‏اند و پرداختن به شهوات را بسان پوشیدن آن دانسته‏اند؛ و سپس در وصف دوستان برگزیده خداوند فرموده‏اند: «پیراهن شهوت را از تن به در آورده‏اند.» اما آیا چنان‏که پیروان برخی ادیان تحریف‏شده پیشین و پاره‏ای از فرقه‏های اسلامی معتقدند، لذت‏ها و شهوات دنیا به کلی پلید و منفورند؟ و کسی که می‏خواهد در راه خدا گام بردارد باید همه آنها را کنار نهد؟ یا آنکه حضرت از پوشیدن لباس شهوت منظور دیگری دارند؟ نظیر این پرسش را در آغاز خطبه، درباره استوار شدن لباس ترس و اندوه بر قامت دوستان خدا، مطرح کردیم. اکنون نیز با بررسی معنای‏لغوی‏واصطلاحی شهوت و کاربردهای آن، منظور حضرت و پاسخ پرسش فوق روشن‏خواهد گشت.
«شهوت» در لغت هم در مقام اسم و به معنای «درخواست نفس آنچه را موافق میل است» آمده، که جمع آن «شهوات» است، و هم در مقام مصدر و به معنای تمایل و میل داشتن.2 «اشتهاء» نیز که مصدر باب افتعال است و از شهوت اشتقاق یافته، به معنای تمایل، میل داشتن است.
الف. کاربرد تکوینی شهوت
اصل تمایل و میل، که در معنای لغوی شهوت نهفته است، امری طبیعی و تکوینی است که خداوند در نهاد انسان
قرار داده است. بر این اساس، وقتی نیاز گرسنگی در ما پدید می‏آید، میل و اشتها به غذا رخ می‏نمایاند. با این وصف تمایل و میل داشتن، خودبه‏خود، در قلمرو اخلاق قرار نمی‏گیرد و به «خوب» یا «بد» اخلاقی متصف نمی‏شود و ارزش یا ضد ارزش به شمار نمی‏آید. همان‏گونه که میل و تمایل داشتن در دنیا، امری تکوینی برای انسان به شمار می‏آید. در بهشت نیز میل به لذت‏ها و نعمت‏های بهشتی مطرح است. خداوند در این‏باره می‏فرماید: «وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛3 و در آنجا آنچه دل‏ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما در آن جاودانید.
آیه‏ای دیگر درباره بخشی از نعمت‏های بهشت و تمایل بهشتیان بدان‏ها و لذت‏جویی ایشان از آن نعمت‏ها می‏فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّی...»؛4 وصف آن بهشتی که پرهیزگاران را وعده داده‏اند این است که در آن رودهایی است از آبی دگرگون نشدنی (نگندد و بوی و مزه آن برنگردد) و رودهایی از شیری که مزه‏اش برنگردد و رودهایی از باده‏ای که لذت‏بخش آشامندگان است و رودهایی از عسل ناب.
ب. کاربرد تشریعی شهوت و مصادیق نکوهیده آن در قرآن
عرف، اغلب شهوت را درباره غرایز و امیال جسمانی، نظیر غریزه جنسی و میل به غذا به کار می‏برد، و از این واژه برای تعبیر از امیال معنوی، نظیر میل به مناجات با خدا، استفاده نمی‏کند و مثلاً نمی‏گوید «شهوت مناجات». در این کاربرد، شهوت و میل در قلمرو اخلاق قرار می‏گیرد و بر حسب متعلق و انگیزه و محرک آن، می‏تواند ارزش یا ضدارزش به شمار آید. در پنج آیه قرآن، واژه «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهیده به کار رفته است:
1. «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاء»؛5 هر آینه شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمی‏آمیزید.
2. همین عبارت تنها با اضافه همزه استفهام در آغاز آن و در قالب جمله‏ای استفهامی در آیه 55 سوره نمل تکرار شده است.
3. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»؛6 دوستی خواستنی‏ها[ی گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏های نشاندار و دام‏ها و کشتزار[ها ]برای مردم آراسته شده است، [لیکن] اینها برخورداری زندگی این جهانی است، و سرانجام نیک نزد خداست.
در این آیه، دلبستگی به لذت‏ها و خواسته‏های دنیوی و آراستنِ خود بدان‏ها نکوهش شده است؛ زیرا دلبستگی به دنیا و لذت‏های آن موجب می‏شود که انسان تمام همت و تلاش خود را صرف متاع ناچیز دنیا سازد و به جای پرداختن به آخرت، که مقصد اصلی است، متاع دنیا را که تنها وسیله‏ای برای رسیدن به رضوان و قرب الهی است، مقصد و تأمین‏کننده نیازهای برین و کمال خویش بپندارد و در نتیجه، از رسیدن به مقصد اصلی و سعادت ابدی خویش باز ماند. پس آنچه خداوند نکوهیده است، دلبستگی و اصالت دادن به لذت‏ها و خواستنی‏های دنیا و غفلت از مقصد ابدی و نهایی است؛ وگرنه گرایش و میل به لذت‏های دنیا، کششی طبیعی و غریزی است که از بستر آن انسان به تأمین نیازهای ضروری خود می‏پردازد.
وقتی انسان گرسنه شود و نیاز به غذا در او پدید آید، به صورت‏طبیعی و غریزی، میل به غذا برای رفع گرسنگی در او پدید می‏آید. همچنین وقتی نیاز جنسی یا سایر نیازها در انسان برانگیخته می‏شود، غریزه خاصی وی را به سوی آن نیازها می‏کشاند. به دیگر سخن، تمایل به لذت‏های دنیوی، خود نه تنها نکوهیده نیست، بلکه چون زمینه تأمین نیازهای ضروری دنیوی را فراهم می‏آورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حیات، سلامتی، آمادگی برای انجام تکالیف الهی و دست‏یابی به مقصد اصلی می‏شود، پسندیده و ارزشمند است. آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجیح ندادن لذت‏های زوال‏پذیر دنیا بر لذت‏های پایدار آخرت است. از این‏رو، خداوند برای بیان تقدم و برتری نعمت‏ها و لذت‏های آخرت بر دنیا، در آیه بعد لذت‏های اخروی را وصف می‏کند تا انسان‏های مؤمن، حسابگر و هوشمند به مقایسه آنها با لذت‏های فانی دنیا بپردازند و وقتی دریافتند که نسبت دنیا و لذت‏های آن با آخرت و لذت‏های آن، نسبت محدود با نامحدود و متناهی با نامتناهی است، دل از دنیا و لذت‏های آن برکنند و تنها دلبسته خداوند و رضوان او شوند: «قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»؛7 بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای تقوا پیشگان نزد خداوند باغ‏هایی است که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانی پاکیزه و [نیز ]خشنودی خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود ]بیناست.
بنابراین، روشن شد آنچه خداوند نکوهش کرده، صرف بهره‏برداری از شهوات نیست، بلکه دوستی شهوات و خواستنی‏های دنیا و دلبستن به آنهاست. این دلبستگی در نتیجه وسوسه‏های شیطانی پدید می‏آید. شیطان برای اینکه مردم را از خداوند و نعمت‏های پایدار آخرت غافل سازد، نعمت‏ها و لذت‏های حقیر دنیا را در نظر آنان بزرگ جلوه می‏دهد و می‏آراید. در نتیجه، انسان برای رسیدن به برخی لذت‏های دنیوی، وقت و سرمایه زیادی صرف می‏کند. اما وقتی به آنها رسید درمی‏یابد که ارزش سرمایه‏ای را که برای آن صرف کرده نداشته، و در دام فریب شیطان گرفتار آمده است. وسوسه‏های شیطانی قدرت محاسبه صحیح و تعقل را از انسان می‏ستانند و موجب می‏شوند انسان به ارزش و اهمیت لذتی که در پی آن است نیندیشد، و در نتیجه سرمایه بسیاری را برای رسیدن به لذتی اندک از دست بدهد و وقتی به آن لذت رسید، درمی‏یابد که فریب خورده است. اما شگفت آنکه پند نمی‏گیرد و باز در روز و فرصتی دیگر همان رفتار از او سر می‏زند و هر بار داغ فریب شیطان و پشیمانی بر پیشانی او می‏نشیند.
4. خداوند پس از بیان ویژگی‏های متعالی انبیا و اولیای خویش می‏فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّا»؛8 آن‏گاه از پی ایشان جانشینان بد و ناشایسته‏ای آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهل‏انگاری کردند) و از خواستنی‏ها [و خواهش‏های دل] پیروی کردند، پس به زودی [سزای] گمراهی خود را ببینند.
بر اساس سخن خداوند، دو نسل از پی هم و با ویژگی‏های کاملاً متفاوت در زمین زندگی کرده‏اند: نسل اول، انبیا و اولیای خاص الهی بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق می‏ورزیدند و چنان جذبه انس با معبود و شنیدن کلام او آنان را به وجد می‏آورد که با شنیدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاری می‏شد و به سجده می‏افتادند. اما نسل دوم از معنویات و کمالات والای انسانی بی‏بهره، و به زشتی‏ها و پلیدی‏ها آلوده بودند. خداوند از شمار ویژگی‏های ناپسند این نسل، بر دو ویژگی تأکید می‏ورزد: یکی بی‏اعتنایی به نماز و مناجات با خداوند، و دیگری پیروی از خواهش‏های دل. بین این دو حالت و دو ویژگی تلازم و ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. هر قدر توجه انسان به شهوات و خواهش‏های دل بیشتر شود، بی‏اعتنایی او به نماز و مناجات با خدا افزون می‏گردد و از نشاط او برای عبادت کاسته می‏شود. در مقابل، هر قدر از شهوات و خواهش‏های دل دور شود، آمادگی او برای درک مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بیشتر می‏گردد. فرجام آن دو ویژگی ناپسند، گمراهی و بی‏بهره گشتن از هدایت خداوند است. شخص گمراه و اسیر وسوسه‏های شیطان، دیوانه‏وار به رفتاری دست می‏زند که با منطق عقل قابل توجیه نیست. وی سرمایه، عمر و بالاتر از همه آخرتش را در ازای رسیدن به خواهش‏های پوچ و بی‏مقدار دل از کف می‏دهد که اگر به درستی در رفتار خویش اندیشه کند، درمی‏یابد که چه زیان بزرگ و جبران‏ناپذیری بر او وارد شده است. این غفلت و بی‏توجهی به رفتار ناشایست و فرجام خسارت‏بار آن ناشی از آن است که شخص گمراه، دل در گرو پیروی از شیطان نهاده است و شیطان بر اندیشه و رفتار او تسلط یافته و فرصت اندیشیدن را از او گرفته است. به تعبیر دیگر، شخص گمراه چون مرکبی است که عقل، شعور و اختیار خویش را به سوار خود یعنی شیطان سپرده است و از پی فرمان او به حرکت درمی‏آید و با خیالی موهوم مشغول کامجویی و لذت بردن از دنیا و جلوه‏های آن می‏شود؛ اما دیری نمی‏پاید که پرده‏ها کنار می‏روند و حقایق آشکار می‏شوند و او می‏فهمد که در ازای محروم شدن از رضوان خدا و نعمت‏های ابدی، دستاوردی جز جلب رضایت شیطان و پشیمانی ابدی نداشته است. خداوند درباره ویژگی و فرجام کسانی که عنان اختیار خویش را به شیطان می‏سپرند، می‏فرماید: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ»؛9 همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر گمراهان که تو را پیروی کنند. همانا دوزخ وعده‏گاه همه آنهاست.
5. «وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیما»؛10 و خدا می‏خواهد که [به مهر و بخشایش خویش] بر شما بازگردد [و شما را از کارهای ناپسند توبه دهد] و کسانی که از خواستنی‏ها [و آروزهای دل ]پیروی می‏کنند می‏خواهند که به کجروی و لغزش بزرگ افتید.
ضرورت بازشناسی دنیای نکوهیده از دنیای مطلوب
بنابر آنچه گذشت، مراد حضرت از اینکه بندگان محبوب و شایسته خدا پیراهن شهوات را از تن درآورده‏اند، این است که دلبستگی و تعلّق‏خاطر به لذت‏های دنیا به مثابه پیراهنی است که شیطان بر تن انسان می‏پوشاند و مادام که انسان تحت تأثیر وسوسه‏های شیطانی است، این پیراهن از تن او بیرون نمی‏آید و توجه به دنیا و لذت‏های آن پیوسته فکر و ذهن وی را به خود مشغول می‏دارد. پس آنچه نکوهیده است، دلبستگی به لذت‏های دنیاست و اولیای خدا چون از حقیقت دنیا و لذت‏های آن آگاهند، بدان دل نمی‏سپارند. البته، این نه بدان معناست که لذت و بهره بردن از نعمت‏های دنیا بکلی مذموم و ممنوع است و انسان باید از جامعه و لذت‏های دنیا دوری گزیند. متأسفانه برخی با سوءاستفاده یا سوءبرداشت از این سخنان، موجب انحراف دیگران می‏شوند.
بهره بردن از لذت‏ها و نعمت‏های دنیا نه فقط ممنوع و نکوهیده نیست، بلکه در مواردی واجب نیز هست. اساسا خداوند از سَرِ حکمت خویش نعمت‏های دنیا را آفریده تا انسان برای تأمین نیازها و رسیدن به مقاصد خویش از آنها استفاده کند. همچنین خداوند در استفاده از آن نعمت‏ها لذت‏های فراوانی قرار داده است؛ زیرا اگر انسان از آنها لذتی نمی‏برد، سراغشان نمی‏رفت، و در نتیجه، زندگی فردی و اجتماعی‏اش مختل می‏گشت. انسان باید در این دنیا زندگی کند و باید به درستی از ابزارهایی که تداوم حیات او را تسهیل می‏کنند بهره برد: او باید غذا بخورد؛ زیرا در غیر این صورت مریض می‏شود و سلامتی خود را از دست می‏دهد. او باید از غریزه جنسی استفاده کند؛ چه در غیر این صورت نسل او منقرض می‏شود. خداوند انسان را آفریده که در این دنیا رشد و ترقّی کند و از جمله تولیدمثل داشته باشد تا نسل انسان‏ها افزایش و تداوم یابد. اما باید توجه داشت که انسان باید از دنیا و نعمت‏های آن به منزله ابزار و وسیله برای رسیدن به مقاصد و اهداف متعالی خویش استفاده کند و آنها را اصیل نپندارد. آنچه نکوهیده است و مصداق دنیای نکوهیده و به اصطلاح قرآن «متاع الغرور» به شمار می‏آید، نگاه استقلالی به دنیا و لذت‏های آن و هدف دانستن آنها و دلبستگی و تعلّق‏خاطر داشتن به آنهاست که در برخی از آیات قرآن مذمت شده است. برای نمونه خداوند می‏فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَاما وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»؛11 بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمی و آرایش و فخر کردن با یکدیگر و نازیدن [یا افزون‏طلبی] در مال‏ها و فرزندان است. همچون بارانی که گیاه رویانیدنش کشاورزان را خوش آید و به شگفت آرد، پس پژمرده شود و آن را زرد بینی و آن‏گاه خشک و شکسته و خرد گردد و در آن جهان [کافران را ]عذابی سخت و [مؤمنان را] آمرزشی از جانب خدا و خشنودی اوست؛ و زندگی این جهان جز کالای فریبنده نیست.
همچنین خداوند می‏فرماید: «وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»؛12 این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا [در ]سرای آخرت است. ای کاش می‏دانستند.
بازتاب منفی دلبستگی به دنیا در روان و رفتار انسان
کسی که به شهوات و لذت‏های دنیا دلبستگی ندارد و خود را اسیر آنها قرار نداده است، در حدی که عقل لازم می‏داند و شرع برای او تجویز کرده است، از نعمت‏ها و لذت‏های دنیا بهره می‏برد و خود را فارغ از غم و اهتمام به دنیا ساخته است. به جرئت می‏توان گفت که ریشه و خاستگاه همه ناراحتی‏ها، غصه‏ها و افسردگی‏ها در اغلب افراد، بی‏بهرگی یا محروم گشتن از لذت‏ها و نعمت‏های دنیوی است. تحقیقات روان‏شناسان و معاینات روان‏کاوان درباره اغلب مردم نشان می‏دهد که علاقه به خدا و آخرت در شمار عوامل ناراحتی‏ها و افسردگی‏ها نمی‏باشد، بلکه همه آن ناراحتی‏ها، غصه‏ها و افسردگی‏ها با امور دنیا ارتباط دارند. چه کسانی که از لذت‏ها و نعمت‏های دنیا بهره‏مندند و چه کسانی که از آنها بی‏بهره‏اند. توجه به دنیا و لذت‏های آن چنان بر دلشان سایه افکنده و فکرشان را به خود مشغول ساخته که نمی‏توانند لحظه‏ای به خود آیند و خویشتن را از دام دنیا و ناراحتی‏های آن برهانند.
کسانی که از نعمت‏ها و لذت‏های دنیا برخوردار شده‏اند و گمان می‏کنند چیزی به دست آورده‏اند، توجه ندارند که در برابر آنچه به دست آورده‏اند آسایش و آرامش خویش را از دست داده و مشکلات و ناراحتی‏های فراوانی را متحمل گشته‏اند، و چه بسا برای رسیدن به آنها دست به خیانت نیز زده باشند. حال اگر ناراحتی‏ها و سختی‏هایی را که برای رسیدن به لذتی دنیوی کشیده‏اند، با لذتی که دستاورد آنان است بسنجند، درمی‏یابند بهای گزافی برای رسیدن به آن لذت پرداخته‏اند که ارزش آن لذت در برابر آن همه سختی ناچیز است. پس برخورداری از لذت‏های بیشتر بر خوشی‏ها و آرامش انسان نمی‏افزاید، بلکه از آنها می‏کاهد. اوضاع و شرایطی که امروزه در کشورهای پیشرفته حاکم است، این ادعا را تأیید می‏کند. امروزه در کشوری که بیشترین امکانات زندگی فراهم است و مردم آن از نعمت‏ها و لذت‏هایی برخوردارند که دیگران به کلی از آنها بی‏خبرند، بیشترین داروهای روانی تولید و مصرف می‏شود و بیشتر داروهای تولیدی، داروهای روانی است. همچنین از بیشترین روان‏پزشکان، روان‏کاوان و کلینیک‏های روانی برخوردارند و مجهزترین بیمارستان‏ها به بیماران روانی اختصاص دارد. حال اگر لذت‏های دنیا موجب راحتی و آسایش انسان است، چرا در کشوری که چنین امکانات گسترده‏ای برای زندگی و لذت‏جویی دارد، آمار افسردگی‏ها و بیماری‏های روانی تا این میزان بالاست؟ اما در برابر، در گوشه و کنار کشور خودمان افرادی هستند که از امکانات محدودی برخوردارند، ولی چون به دنیا تعلّق‏خاطر ندارند، سرزنده و با نشاطند و از زندگی ساده خود لذت می‏برند و محبت خداوند کانون دلشان را گرم و باطراوت نگاه داشته است و خداوند را به پاس نعمت‏هایی که به آنها داده پی‏درپی شکر می‏گویند.
اولیای خدا و توجه کامل به معبود
چنان‏که گذشت، انسان نمی‏باید فریفته دنیا شود و تمام همّ و غمّ خویش را صرف رسیدن به لذت‏های آن کند. بی‏شک دلبستگی به دنیا و توجه افراطی به شهوات و لذت‏های آن انسان را حقیر و خوار می‏سازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور می‏سازد؛ زیرا هر قدر لذت‏جویی و توجه به شهوات بیشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته می‏گردد. بر اساس تجربه‏ای که ما از زندگی خود داریم، هر قدر میل به شهوات و لذت‏های حلال بیشتر شود، از حال و نشاط فرد برای نماز، انس با خدا و مناجات با او کاسته می‏شود. از این‏رو، حضرت فارغ بودن از غم دنیا و لذت‏های آن و اهتمام به ارتباط با خدا و آخرت را از زمره ویژگی‏های دوستان خدا می‏دانند: «وَ تَخَلَّی مِنَ الْهُمُومِ اِلاَّ هَمّا واحدا انْفَرَدَ بِهِ»؛ و جز یک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهی خویشتن را تهی ساخته است.
بر اساس آموزه‏های قرآن، هدف و مقصد نهایی انسان اللّه است، که انسان به سوی او ره می‏پوید و سراسر زندگی‏اش، در حوزه رفتار اختیاری و تشریعی، سیر تکوینی و سیر تشریعی به سوی خداست و اگر کسانی به این حرکت و مقصد خویش آگاهی داشته باشند، ممکن نیست اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد در آنان نباشد؛ زیرا بدون اهتمام و دغدغه رسیدن به مقصد و هدف، انسان از حرکت باز می‏ایستد. تنبلی و راحت‏طلبی و عدم تکاپو برای تأمین توشه و وسایل سفر، انسان را از حرکت به سوی مقصد نهایی، که همان لقای الهی است، باز می‏دارد. بر این اساس، بندگان محبوب خدا که هوای رسیدن به محبوب را در سر دارند، دغدغه و اهتمامشان تنها مصروف مقصد نهایی و رسیدن به لقای معبود است و باور دارند که سراسر زندگی‏شان تکاپو در مسیر رسیدن به اوست: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحا فَمُلَاقِیهِ»؛13 ای انسان، همانا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.
خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهمی‏فرماید: «یَا أَحْمَدُ، اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّا وَاحِدا فَاجْعَلْ لِسَانَکَ لِسَانا وَاحِدا وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّا لَا تَغْفُلْ أَبَدا مَنْ یَغْفُلُ لا أُبِاَلی بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ»؛14 ای احمد، همّ و غمّت را متوجه یک چیز ساز و زبانت را یکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسی که از من غافل گردد، برایم مهم نیست که به کدام وادی هلاکت در افتد.
کسی که فقط به مقصد نهایی می‏اندیشد، به غیر خداوند توجهی ندارد و همّ و غمّ دنیا برای او بی‏ارزش است. او دل را از این امور تهی ساخته است؛ چون آنها را مانع رسیدن به مقصد نهایی خود می‏داند. او نگران است که کوتاهی‏هایش وی را از مقصد باز دارد یا دست‏کم وقفه‏ای در رسیدن به مقصود ایجاد کند. اما وقتی به سلامت به مقصد نهایی رسید و خود را در آستانه رضوان حق دید، یکباره همه نگرانی‏ها از دلش خارج می‏شود و سبکبار و سرشار از سرور و شادمانی قدم در بهشت خدا می‏نهد و به پاداش استقامت و پایداری در مسیر خداوند دست می‏یابد: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ»؛15 همانا کسانی که گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست، و آن‏گاه [بر آن] پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرود آیند [و گویند] که مترسید و اندوه مخورید و شما را مژده باد به آن بهشتی که نوید داده می‏شدید. ما در زندگانی این جهان و در آن جهان دوستان شماییم و شما راست در آن جهان آنچه جان‏های شما خواهش کند و شما راست در آن هرچه درخواست کنید.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ نهج‏البلاغه، خ 87.
2ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 468.
3ـ زخرف: 71.
4ـ محمّد: 15.
5ـ اعراف: 81.
6ـ آل‏عمران: 14.
7ـ اعراف: 15.
8ـ مریم: 59.
9ـ حجر: 42ـ43.
10ـ نساء: 27.
11ـ حدید: 20.
12ـ عنکبوت: 64.
13ـ انشقاق: 6.
14ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ب 2، ص 29، ح 6.
15ـ فصلت: 30ـ31.

تبلیغات