نظام تعلیم و تربیت اتریش (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
نظام رسمی تعلیم و تربیت شامل: الف. آموزش ابتدایی، متوسطه، عالی؛ ب. آموزش پیشدبستانی؛ ج. تعلیم و تربیت استثنایی؛ د. تعلیم و تربیت حرفهای، فنی و شغلی. ه. تعلیم و تربیت بزرگسالان است. در کنار تعلیم و تربیت رسمی، دورههای غیررسمی و کیفی نیز وجود دارند که هدفشان آمادهسازی کسانی است که برای ورود به دانشگاه به آزمون ورودی نیاز ندارند. به راستی نظامهای آموزشی موجود در کشورهای گوناگون، از همین روشها در نظام آموزشی خود بهره میگیرند؟ بدین منظور این مقاله به توصیف نظام آموزشی کشور اتریش میپردازد. هدف از این مقال، آشنایی با نظام تعلیم و تربیت کشور اتریش است تا ضمن شناخت نظام آموزش این کشور، به شناسایی نقاط قوت آن پرداخته، دستاندرکاران و برنامهریزان نظام آموزشی بتوانند از تجارب این کشور در نظام آموزشی خود بهره ببرند. طبعا روش پژوهش اسنادی و توصیفی خواهد بود.متن
بررسی تاریخ تحوّل نظامهای آموزشی جهان نشان میدهد که به منظور برنامهریزی و اصلاحات آموزشی، اغلب کشورهای پیشرو از مطالعات و پژوهشهای تطبیقی در زمینه آموزش و پرورش بهره گرفتهاند و از آن به عنوان شرط لازم برای طراحی نظام آموزشی نوین خویش نام میبرند و بر لزوم و ضرورت اینگونه بررسیها پیش از اقدام به هرگونه اصلاحات آموزشی جامع برای رفع نیازمندیهای رو به رشد اقتصادی، فرهنگی و فنی خویش تأکید میورزند.
کشور ما یکی از مراحل مهم و اساسی و در عین حال حساس و دقیق خود را در زمینه توسعه آموزش و پرورش میگذراند. بنابراین، لازم است به موازات این امر به مطالعات تطبیقی آموزش و پرورش دست زد. بررسی نظامهای آموزش و پرورش کشورهای گوناگون و عملکرد آنها و آگاهی از تغییرات و اصلاحاتی که در این نظامها رخ داده است و آشنایی با روشها و تدابیری که برای حل مشکلات خود به کار بردهاند، میتواند در شناسایی مسائل و مشکلات آموزشی، اتخاذ تدابیر شایسته برای حل و فصل رضایتبخش آنها، بخصوص در زمانی که در اندیشه بنیاد نهادن نظام نوین آموزشی هستیم، ما را یاری دهد.
همچنین این امر میتواند این امکان را فراهم نماید که با ژرفاندیشی نسبت به اصلاحات آموزشی بنگریم و در مقام قانونگذار، برنامهریز و مجری طرحهای آموزشی و ادارهکننده کانونهای تعلیم و تربیت، با گامهای استوار سنجیده حرکت خویش را در تأمین خیر و صلاح عمومی آغاز کنیم و همان تجارب را که دیگران با صرف زمان و سرمایهگذاری وسیع به دست آوردهاند به علت عدم اطلاع، دوباره حاصل ننماییم.
زمینه کلی
اتریش کشوری کوچک و محصور در خشکی و در قلب اروپاست. مساحت آن 83855 کیلومتر مربع است. تقریبا دو سوم این کشور را بخش وسیعی از کوههای «آلپ» تشکیل میدهد. قریب 99 درصد جمعیت 812/7 میلیون نفری این کشور زبان آلمانی دارند. اقلّیتهای قومی کوچک «اسلواک»، «کرواس»، «مجار» و «چک» در آن زندگی میکنند. قریب 89 درصد جمعیت این کشور کاتولیک و حدود 6 درصد پروتستان هستند.
تنها رشد جمعیت نابالغ مربوط به دهه 1990 و دهه اول قرن 21 است که آن هم به رشد مهاجرت بینالمللی و سنّ جمعیت مربوط میشود. انتظار میرود میزان جمعیت دانشآموزان این کشور سیر نزولی بیشتری داشته باشد و میزان نیروی کار رو به رکود رود و میزان جمعیت سالخورده به طور فزایندهای رشد نماید. در سال 1989 قریب 8 درصد از نیروی کارگری در بخشهای کشاورزی و جنگلبانی، 37 درصد در صنعت و 54 درصد در بخش خدمات دولتی مشغول به کار بودند.
بر حسب تولید ناخالص ملّی (GNP)، اتریش در میان ملل صنعتی اروپای غربی، دارای جایگاه خوبی است. شاخص عدم استخدام در این کشور در پایان دهه 1980 قریب پنج درصد بود.
نظام امنیت اجتماعی و سلامت ملّی دارای استانداردی بالا و قابل قبول است. نظام اقتصادی اتریش اقتصاد «بازار آزاد» نام گرفته است. خصوصیسازی متعادل خطمشی حکومت اتریش در پایان دهه 1980 بود.
اتریش یکی از اعضای اتحادیه تجارت آزاد اروپایی است و درخواست عضویت اتحادیه اروپا را کرده است. چهره شاخص اقتصاد اتریش نظام مشارکت اجتماعی است و هدف آن حل مشکل دستمزدها، قیمتها و تصمیمات اقتصادی دیگر، از جمله بازاریابی بوده که در تبلیغات پارلمانی مورد تأکید است. نتیجه این اقدامات وقوع یک استقلال صنعتی در سطح پایین و تأثیر زیادی است که بر سازمانها دارد. به عقیده برخی، این نظام اقتصادی نظامی بسته و فاقد بحثهای آزاد و مردمی (تبادل افکار عمومی) بر روی مشکلات است.
سیاستها و اهداف نظام تعلیم و تربیت
در سال 1955 پیمان دولتی بین اتریش و چهار دولت همپیمان، اتریش را به عنوان یک دولت مستقل معرفی کرد. در سال 1962 قانونی تصویب شد که مشکل اصلی نظام آموزشی کنونی را به وجود آورد. این قانون با موافقت و تأیید دو گروه اصلی سیاسی موجود در اتریش، پس از بحثهای فراوان، به حذف ساختار آموزش سال اول متوسطه منجر شد.
از اواخر دهه 1960، حکومت اتریش یک هدف روشن و صریح را دنبال میکرد و آن عبارت بود از: بالا بردن سطح آموزش و پرورش عمومی. ایجاد مدارس دوره دوم متوسطه در همه نواحی کشور، توسعه سریع بخش متوسطه و عالی، مدارس حرفهای، و سرمایهگذاری مؤثر برای افزایش مشارکت عمومی در آموزش از جمله سیاستهایی بودند که در این زمینه پیگیری میشدند.
نظام رسمی تعلیم و تربیت
حضور در مدارس برای افراد 6 تا 15 سال، که مقیم دایم هستند، اجباری است. در این گروه سنّی، این مدارس بالقوّه صد درصد فعّالند. علت نامنویسی نشدن بعضی از کودکان 6 ساله در تصویر مزبور، این است که تا پایان مدت معیّنی و مهلت نامنویسی، اقدام نکردهاند. در سن 7 سالگی تقریبا یک سوم گروه سنّی موردنظر ثبتنام شدهاند. تمام مدارس دولتی مختلط هستند. تعداد دانشآموزان هر کلاس سی نفر و یا کمتر است. البته تعداد دانشآموزان کلاسهای فعّال از این مقدار هم کمتر است. در سال 1989ـ 1990 قریب هفت درصد دانشآموزان اتریشی در مدارس خصوصی درس میخواندند که بیشتر آن مدارس توسط کلیسای کاتولیک و یا مؤسسات وابسته اداره میشد. بیشتر مدارس خصوصی از قوانین و مقرّرات دولتی تبعیت میکنند و میتوانند گواهینامهای معادل گواهینامه مدارس دولتی صادر کنند.
طول سال تحصیلی از آغاز ماه سپتامبر تا پایان ماه ژوئن است. مدارس از 8 صبح شروع به کار میکنند. در مدارس ابتدایی بعداز ظهرها تدریسی وجود ندارد.
الف. آموزش ابتدایی، متوسطه، عالی
والدین موظّفند کودکان را در مدرسه ثبتنام کنند. بچههایی که به سن مدرسه میرسند اما از نظر مربیان مدرسه رشد نیافتهاند به مدت یک سال به کلاسهای پیشدبستانی فرستاده میشوند تا برای دوره ابتدایی آماده شوند. (قریب ده درصد از این گروه سنّی) یک فرد معمولی، که میتواند وارد دبستان شود، دوره ابتدایی را میگذارند که چهار سال است و هدفش آشنا نمودن تمام بچهها با یک آموزش عمومی است.
دوره آموزش متوسطه (سال اول متوسطه) از ده سالگی تا چهارده سالگی ادامه دارد. در پایان دوره ابتدایی، دانشآموزان برای ادامه تحصیل آزادند تا یکی از دو نوع مدارس ذیل را انتخاب کنند:
1. مدارس متوسطه عمومی که پذیرش و ورود به آنها فقط منوط به گذراندن چهار سال دوره ابتدایی است.
2. دوره اول مدارس متوسطه نظری که جایگزین مدارس سنّتی است. (مدارسی که وظیفه آموزش بخشی از جمعیت لازمالتعلیم را به عهده داشتند.)
پذیرش در مدارس نوع دوم، بستگی به این دارد که بچهها در کارنامه دوره ابتدایی، رتبه اول و یا دوم را در زبان آلمانی، خواندن و ریاضیات به دست آورده باشند. هر دو نوع مدرسه اهداف آموزشی مشترکی دارند و چون موضوعات درسی یکسان هستند برنامههای درسی نیز مانند هم هستند. مدارس متوسطه عمومی ارائهدهنده نظام سه سطحی در زمینههای زبان آلمانی، زبانهای بیگانه و ریاضیات هستند که این نظام در مدارس متوسطه نظری وجود ندارد.
فقط چهار درصد دانشآموزان مدارس متوسطه عمومی در دوره بالاتر مدارس متوسطه نظری ادامه تحصیل میدهد، اما قریب 22 درصد وارد مدارس حرفهای بالاتر میشوند. به هر حال، 62 درصد دانشآموزان از دوره اول متوسطه نظری 3 تحصیلاتشان را در دوره بعدی (دوره دوم) همین نوع مدارس ادامه میدهند، در حالی که 33 درصد واردمدرسه حرفهای بالاتر میشوند. اگرچه تلاش میشود تا دانشآموزان را در طول آموزش اجباری در مسیر حرکت از یک نوع مدارس به نوع دیگر سوق دهند، اما این کار عملاً رخ نداده است و تبعیض و تفکیک گذشته در مقابل آن مقاومت میکند.
مدارس متوسطه نظری ابتدا به صورت مدرسهای برای پنج درصد از جمعیت دانشآموزشی تصور میشد، در حالی که مدارس عمومی مدارسی بودند که 95 درصد بقیه را تحت پوشش قرار میدادند. اما به هر حال، در سال 1992 این نسبت 30 به 70 شده بود. اینکه چگونه این مرحله از آموزش باید اصلاح شود، موضوع بحث سال 1992 بود.
در حالی که وظیفه اصلی دوره ابتدایی و دوره اول متوسطه، آموزش عمومی است، وظیه دوره دوم متوسطه نیز همین قرار داده شد تا شرایط و صلاحیت آموزش حرفهای را برای افراد فراهم آورد.
مسئله و مشکل دوره دوم متوسطه این است که چگونه از نظر ساختاری، آموزش و پرورش عمومی ـ نظری و آموزش و پرورش شغلی ـ حرفهای از هم جدا شوند، با هم کامل شوند و یا با هم بیامیزند. مدارس نظری و حرفهای، همه بخشهای نظام مدرسهای سطح بالاتر هستند. تنها دوره یک ساله پلیتکنیک، آموزش عمومی اصلی را در حیطه آموزش اجباری تکمیل میکند. قریب 24 درصد از هر گروه سنّی به این رشته روی میآورند. این دانشآموزان عموما کسانی هستند که در جا زدهاند و یا تواناییشان در سطحی پایین است.
چهار سال دوره دوم متوسطه نظری شامل آموزش عمومی پیشدانشگاهی میشود. اگرچه دانشآموزان در برخی رشتههای تحصیلی تخصّص پیدا میکنند، اما تحصیل در تمام موضوعات پیشدانشگاهی را ادامه میدهند. در پایان دوره، از دانشآموزان امتحان ورودی گرفته میشود. با موفقیت در این آزمون آنها اجازه ورود به دانشگاه را پیدا میکنند. در سال 1990 قریب 21 درصد افراد چهارده ساله در این نوع مدارس ادامه تحصیل میدادند.
پنج سال مدارس حرفهای متوسطه شامل آموزش عمومی پیشرفته و آموزش حرفهای پیشرفته است. دانشآموزان برای شغلهای صنعتی، تجاری، بازرگانی، کشاورزی و یا شغلهای دیگر اقتصادی ـ اجتماعی تربیت میشوند. برنامه آموزشی منعکسکننده برنامه خاص مدارس متوسطه نظری است؛ اما همچنین شامل موضوعات نظری مرتبط با مشاغل آینده میشود؛ مانند فعالیتهای طرّاحی، نقشهکشی، برنامهریزی و کارگاه، امتحان نهایی معادل A.H.S (امتحان کنکور) و نیز سطوح گوناگون صلاحیتهای شغلی است. بر حسب نوع مدرسه، این صلاحیت میتواند مدارس حرفهای متوسطه (برای شغل کارآموزی) یا مدارس حرفهای سطح بالا باشد.
پس از سه سال از انجام کار کیفی، فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی، کشاورزی و تجارت در مدارس حرفهای سطح بالا (دوره دوم) دارای عنوان استادی 4 میشوند. این صلاحیت مضاعف آن قدر برای والدین و دانشآموزانخوشایند و جالب است که موجب افزایش ثبتنام در این مدارس میگردد. (بحث بیشتر درباره آموزش حرفهای در بخش «د» آمده است.)
سه نوع دوره دانشگاهی وجود دارند:
اولین درجه (دوره) در تمام رشتههای تحصیلی (به استثنای پزشکی که دوره دکتری حداقل شش سال طول میکشد) در زمینه استادی داده میشود. دورههای استادی در 107 حوزه وجود دارند. حداقل مدت قانونی بین 4 تا 5 سال است؛ اما مدت زمان فعّال بین 6 تا 5/8 سال تغییر میکند. تنها 6 درصد دانشجویان دورههایشان را در حداقل زمان تکمیل میکنند.
نوع دوم دوره دکتری است. این دوره مخصوص دانشجویانی است که یک درجه استادی دارند و مدت زمان آن دو سال است. آنان باید رساله دکتری را، که توسط دو ممتحن مورد ارزیابی قرار میگیرد ارائه دهند. اگر این رساله پذیرفته شد، دانشجو به دفاع از آن در یک امتحان شفاهی میپردازد.
نوع سوم دورهای است که عمدتا بر اساس نمره نیست، بلکه بستگی به آمادگی بیشتر آموزشی دارد. در سال 1989 بیش از 169000 دانشجو در 12 دانشگاه اتریش و 6 دانشکده هنرهای زیبا ثبتنام کرده بودند. از این تعداد 42 درصد دختر بودند. قریب 19 درصد از یک گروه سنّی در دانشگاهها ثبتنام شده بودند. کسانی که دارای یک درجه دانشگاهی بودند 5 درصد از مجموعه نیروی کار را تشکیل میدادند. بجز موارد جزئی و استثنایی، راه ورود به دانشگاه برای تمامی دانشآموزانی که در آزمون ورودی قبول شده باشند، باز است. کسانی که دارای گواهینامه آموزش دوره دوم متوسطه نباشند، از طریق دیگری میتوانند به دانشگاه وارد شوند؛ مثلاً، پس از برخی تجربیات شغلی و حرفهای (که به طور آزاد کسب میکنند) و پس از گذراندن یک دوره مقدّماتی ممکن است مورد پذیرش قرار گیرند.
دانشکدههای تربیت معلم دورههای سه ساله برای معلمان مدارس ابتدایی، متوسطه، تخصصی و فنی فراهم میآورند.
کارگران اجتماعی (مستخدمان رسمی دولت) در دورههای سه ساله در دانشکدههای ذیربط تربیت میشوند و به آنها گواهینامه غیردانشگاهی اعطا میشود. پذیرش این افراد از طریق یک آزمون استعدادسنجی به انضمام امتحان تشخیص صلاحیت صورت میگیرد. اگر متقاضی دوره یک ساله مقدّماتی را گذرانده باشد، احتمال دارد امتحان او به صورتی دیگر باشد. در مدارس پزشکی ـ فنی (medico- technical) دورهها دو تا سه سال طول میکشند. فارغالتحصیلانْ دیپلم ـ غیرنظری دریافت میدارند. از نظر کمّی، این بخش فوق متوسطه غیردانشگاهی، هنوز دارای نقش حاشیهای است. قریب 89 درصد دانشآموزان مدارس فوق متوسطه در دانشگاه ثبتنام میکنند. 3 درصد در دانشکدههای هنرهای زیبا، 6 درصد در دانشکدههای تربیت معلم و قریب 1 درصد در مدارس پزشکی ـ فنی 5 و کمتراز 1 درصد در دانشکدههای مخصوص کارگران اجتماعی (کارمندان رسمی دولت) ثبتنام میکنند.
در آموزش عالی اتریش مشکلاتی وجود دارد: دانشگاهها، دانشکدهها، نظام تعلیم و تربیت بزرگسالان سه نظام جدای از هم و ناهماهنگ هستند. میانگین مدت زمان تحصیل در دانشگاهها بالاست و میزان ترک تحصیل زیاد است. تنها 57 درصد پسران و 44 درصد دختران دانشجو فارغالتحصیل میشوند. در واقع، پس از فوق متوسطه، غیر از دانشگاهها چیزی وجود ندارد.
به هر حال، پیشنهادات و طرحهایی برای ایجاد دانشکدههای فوق متوسطه غیردانشگاهی وجود دارند، البته برای شاغلان، نه برای معلمان و کارگران اجتماعی.
ب. آموزش پیش دبستانی
آموزش پیشدبستانی اجباری نیست و شامل مهدکودک برای نوباوگان و کودکستان برای کودکان 3 تا 6 ساله میشود. آموزش پیشدبستانی طبق قانون محلّی، هم توسط مؤسسات دولتی و هم خصوصی اداره میشود. در سال 1989ـ1990 قریب 70 درصد کودکان 3 تا 6 ساله اتریشی به این نوع مدارس برده شدند. اما وضعیت از یک محل تا محل دیگر (ایالت تا ایالت دیگر) فرق میکرد. از نظر جا و مکان، در مؤسسات پیشدبستانی اعتراضات قابل توجهی وجود دارد.
ج. تعلیم و تربیت استثنایی (ویژه)
مدارس استثنایی جداگانهای برای افرادی که دارای نقص عضو یا نقص ذهنی هستند در تمام سطوح مدارس اجباری وجود دارد. این مدارس برنامههای درسی ویژهای دارند و بین 4/1 تا 3/3 درصد از هر گروه سنّی در آنها ثبتنام کردهاند. تعداد بچهها در این مدارس، به موازات کاهش تعداد دانشآموزان در مدارس دیگر، در کل تنزّل داشته است. از سوی دیگر، حرکت برای هماهنگ کردن کودکان استثنایی با دیگران شدت یافته است. برای هماهنگ نمودن تعلیم و تربیت، قانونی در سال 1989 به تصویب رسید و طرحهای مقدّماتی در این زمینه در حال بررسی است. این طرحها شامل یک معلم اضافی (پارهوقت یا تماموقت) برای هماهنگی کلاسهایی شد که بر اساس نیاز دانشآموزان استثنایی به تدریس آنها میپرداخت.
د. تعلیم و تربیت حرفهای، فنی و شغلی
در نظام دوگانه، کارآموزان در زمینه مشاغل و صنعت، آموزشهای حرفهای عملی را در محلّ کارشان فرا میگیرند و در مدارس حرفهای پارهوقت نیز شرکت میکنند. (مثلاً، یک روز در هفته) یک سلسله آموزشهای عمومی نیز در این زمینه وجود دارد.
پذیرش نظام دو جانبه پس از اتمام آموزش اجباری (در سن 15 سالگی) به صورت انعقاد قرارداد کارآموزی از سوی کارآموز صورت میگیرد. قریب 47 درصد جمعیت دانشآموزی در سال 1989ـ1990 این نوع صلاحیت را دریافت داشتند. طول دورهها بین دو تا چهار سال در تغییر است؛ اما برای اکثریت سه سال است (به انضمام سالهای دوره فنی). صلاحیت حرفهای به فرد (امکان استفاده) از پروانه کسب را میدهد که میتواند در یک صنف معیّن به طور قانونی به کار مشغول شود. 227 صنف قابل کارآموزی وجود دارند. قریب 50000 شرکت (مؤسسه بازرگانی) در مجموع، 200000 نفر کارآموز را تربیت میکنند. با ساختار اقتصادی که اتریش دارد، این سخنان بدان معناست که قریب 80 درصد از تمام کارآموزان تربیت شده در مؤسسات کوچک و متوسط در صنف تجارت و جهانگردی قرار میگیرند.
مدارس حرفهای متوسطه مدارسی تماموقت هستند. در کنار نظام دوجانبه مدرسه و کارآموزی، برنامه درسی از یک تا چهار سال طول میکشد که شامل تربیت صنوف کارآموخته شده همراه با یک آموزش عمومی کیفی میگردد. نتایج تکمیلی موفقیتآمیز در پروانههای کسب درج میشود که گاهی از مدرکی که نظام دو جانبه میدهد با ارزشتراست. در سال 1989ـ1990 قریب27 درصد از تمام افراد 14 ساله ورود به این مدارس را انتخاب کردند.
جنبه حرفهای دوره دوم متوسطه (مدارس حرفهای دوره دوم) افتخار نظام مدرسهای اتریش بوده است؛ زیرا هم فراهمآورنده صلاحیت شغلی مناسب برای افراد شاغل است و هم موجب میشود تا درصدی از مردم عادی به آموزش عالی راه پیدا کنند. بحث در دوره دوم متوسطه شامل موضوعات ذیل میشود: سازمانهای استخدامکننده احساس میکنند که افراد بسیاری جذب مدارس نظری میشوند و به همین دلیل، صلاحیتهای حرفهای اساسی را کسب نمیکنند. اتحادیههای تجاری و عدهای از محققان آموزشی از تجزیه و فوق تخصصی شدن تعلیم و تربیت حرفهای دوجانبه انتقاد کردهاند که تنها نتیجهاش داد و ستد و تجارت است.
نظام آموزشی دو جنبه به عنوان نوعی مرگ آموزشی تلقّی میشود؛ زیرا فرصتهای خوبی را برای استمرار آموزش تا سطح بالاتر یا آموزش شغلی فراهم نمیکند. مدارس متوسطه نظری هیچ صلاحیت حرفهای یا شغلی ایجاد نمیکنند. از اینرو، غالب مدارسی که بیشتر بهرهوری را در سال اول متوسطه دارند (و چون 62 درصد دانشآموزان در مرحله بالاتر ادامه تحصیل میدهند) عملاً دانشآموزان را مجبور میکنند به سمت آموزش عالی بروند.
ه . تعلیم و تربیت بزرگسالان و تعلیم و تربیت غیررسمی
مؤسسات آموزش بزرگسال تکمیلکننده آموزش کسانی هستند که وارد آموزش عالی شدهاند؛ مؤسسات دولتی مانند مؤسسه «پاراگوجی» مسئولیت تربیت معلمان را دارد، مؤسسات آموزشی اتاق بازرگانی و نیز اتاق کارگری، مؤسسات نیمه خصوصی که بر یارانه دولتی تکیه دارند (مانند کالجهای آموزش بزرگسالان)، و بخشهای خصوصی که دورههایشان را میفروشند؛ مانند مؤسسات تربیت مدیر.
دورههای طولانی و حوادث و پیشامدهای کوتاهی وجود دارند. دورههای جالب غیررسمی، دورههای کیفی و حتی دورههایی هستند که هدفشان آمادهسازی کسانی است که برای ورود به دانشگاه به آزمون ورودی نیاز ندارند. از سال 1981 طرحی وسیع و زمینه آموزش و پرورش بزرگسالان وجود داشت که هدف آن هماهنگ کردن این فعالیتها بود. اما به هر حال، دارای اثر مطلوبی نبود.
ساختار و عملکرد مدیریتی و سرپرستی
قانونگذاری عمومی برای تمام امور آموزشی بر عهده مجلس فدرال است. مجالس محلّی میتوانند آییننامههای جزئی را تصویب کنند. بنابراین، سازماندهی مدارس، برنامههای درسی و تدارک زندگی مدرسهای در تمام اتریش به هم شبیه است. همه قوانین و مقرّرات آموزشی مواد قانونی مصوّب هستند. بدینروی، مقرّرات آموزشی و نیازهای آموزشی تکمیلی اکثریت قوانینی هستند که در مجلس اتریش به تصویب میرسند. از اینرو، هیچگونه تغییر را نمیتوان بدون موافقت دو گروه اصلی سیاسی در مجلس اعمال کرد. این کار، نظام آموزشی را به صورت نسبتا ثابتی نگاه داشته است. از اینرو، توافق و مصالحه در موضوعات و مسائل مورد اختلاف بستگی به این دارد که در ساختار موجود تغییری به وجود نیاید. مقامات محلی دارای مسئولیتهای محدودی هستند (غالبا اجراکننده و یا نمایندگان مرکز هستند.)
حقوق معلمان در مدارس متوسطه نظری و حرفهای دوره دوم مستقیما توسط دولت پرداخت میشود، در حالی که در مدارس دیگر، از سوی مقامات همان استان یا محل پرداخت میگردد، هرچند دولت این پول را به آنها بازپرداخت مینماید، مگر مدارس حرفهای که صرفا 50 درصد حقوقشان را دولت تقبّل کرده است.
اداره و بازرسی مدارس توسط وزارت آموزش و پرورش و هنر صورت میگیرد و مقامات ویژهای در سطح استان برای این کار منصوب شدهاند. این مجموعه تا حدودی از نظام تعلیم و تربیت مستقل است؛ زیرا از مقامات سیاسی بخشهای گوناگون تشکیل شده است. علاوه بر این، راهکارهای مشاورهای گوناگونی وجود دارند. پیش از آنکه قوانین تصویب شوند، حکومتهای محلّی و گروههای فشار گوناگون (مانند کارکنان دولت، اتحادیههای بازرگانی و تجاری، سازمانهای معلمی، والدین و سازمانهای جوانان) فرصت پیدا کردهاند تا اظهارنظر کنند و تغییراتی را پیشنهاد کنند. هیأتهای مشورتی مانند کمیسیون اصلاح مدرسه برای مشاوره «والدین ـ وزارت»، تأسیس شدهاند. هیأتهای مشاورهای کودکان در سطح محل و حکومت فدرال به وجود آمدهاند.
در سطح مدارس متوسطه، کمیتههای مشترک مدرسه وجود دارند که والدین، معلمان و کودکان در آن حضور دارند. این کمیتهها در خصوص موضوعاتی همانند حوادث و وقایع مدرسه و تعیین روزهای مشاوره با والدین، انتظامات مدرسه، مشاوره شغلی، و بهداشت و سلامتی تصمیماتی میگیرند.
اصلی قانونی وجود دارد که علم و تدریس علم آزاد از الزام دولت است. به هر روی، این آزادی صوری و ظاهری به عنوان حقّ فردی تلقّی میشود، ولی به طور کامل استقلال دانشگاهها را ایجاب نمیکند. بعکس، عملاً یک نظام پیچیده و مشکلتری به عنوان مدیریت مستقیم دولت و حاکمیت آن بر دانشگاهها وجود دارد.
تمام دانشگاههای اتریش و دانشکدههای هنرهای زیبا دولتی هستند و طبق قوانین و مقرّرات حکومت فدرال اداره میشوند و اساسا از بودجه دولتی تأمین میگردند (فقط 1/3 درصد از بودجه آنها از منابع غیردولتی است.) بیشتر نیروها و کارکنان دانشگاه مستخدمان داخلی هستند که طبق قوانین عمومی مستخدمان داخلی اداره میشوند. اما در عین حال، امتیازات ویژهای برای معلمان و محققان وجود دارد.
وظایفت حکومت فدرال به شرح ذیل است:
1. تعیین مقرّرات دانشگاه، بودجه، کارمندان، پستهای دانشگاهی (مانند پروفسور، استاد)، مدیریت کارکنان، تأسیس، نامگذاری و یا انحلال بخشها، ایجاد دورههای تحصیلی در دانشگاهها، احداث و حفظ و حراست ساختمانها و بناهای آموزشی.
بخشی از این مدیریت دولتی و به ویژه قسمتهایی که مربوط به کارکنان میشود، به خود دانشگاهها واگذار میگردد. دانشگاهها و مؤسسات [آموزشی] در مسائل گزینشی مربوط به عناصر دانشگاه دارای اختیاراتی هستند؛ نظیر هماهنگی و کنترل مقامات دانشگاه و تسهیل امور مربوط به تعیین پستهای جدید، سرمایه و بودجه، استخدام جزئی کارکنان، پستهای تدریس موقّت، ارائه پیشنهاد برای انتخاب مقام پروفسوری ـ اما در نهایت، پروفسورها توسط وزارت تعیین میشوند ـ تعیین برنامه درسی، برنامهریزی و هماهنگی تدریس، اداره امتحانات، اعطای درجه و تحقیق.
ریاست دانشگاه «Rector» نام دارد که یک پروفسور کامل است و توسط مجمع دانشگاه برای مدت دو سال انتخاب میشود. مجمع دانشگاه متشکّل از چند پروفسور، سایر معلمان و استادان و دانشجویان است. وی مسئولیت مدیریت بخشهای دانشگاه را تحت نظر مجلس سنا و طبق مقرّرات داخلی دانشگاه برعهده دارد.
مسائل مالی آموزش و پرورش
تحصیل در تمامی مدارس دولتی مجّانی است. همچنین هزینه رفت و آمد و پول تمام کتابها دریافت نمیگردد. در سال 1988ـ1989 قریب 935 میلیون شلینگ خرج کتابهای درسی مدارس شد. تمام هزینههای دانشجویان دانشگاه اتریش در سال 1972 برداشته شد. علاوه بر این، دولت کمک هزینههای خانوادگی، هزینه رفت و برگشت به مدرسه را تا سن 27 سالگی میپردازد. از سوی دیگر، کاهش مالیات بر درآمد برای والدین و دانشجویان، بورس تحصیلی مستقیم، کمک هزینه دانشجویان با استعداد و کمک مالی برای بیمه دانشآموزان را فراهم کرده است.
کمک اساسی به آموزش و پرورش از طریق مالیاتهای حکومت فدرال است، به انضمام مقداری خیلی جزئی که به طور مستقیم از سوی خانوادهها و دیگر منابع خصوصی پرداخت میگردد. در سال 1988، 000/913/42 میلیون از بودجه دولتی در نظام مدارس برای آموزش و پرورش اختصاص داده شده بود. و نیز 000/112/18 میلیون برای دانشگاهها و امر تحقیق. که این مقدار به ترتیب 54/7 و 18/3 درصد از بودجه دولتی را نشان میداد و (نیز) 6/5 درصد از تولید ناخالص ملّی (GNP) بود. میزان بودجه آموزش و پرورش که صرف سطوح مختلف آموزشی میشود: 8/5 درصد برای پیشدبستانی، 1/17 درصد ابتدایی، 1/47 درصد متوسطه، 7/19 درصد آموزش عالی.
تأمین نیروی انسانی برای نظام آموزش و پرورش
در سال تحصیلی 1988ـ1989 تعداد 111582 معلم در نظام مدارس مشغول تدریس و تعلیم بودند که شامل مؤسسات بعد از متوسطه غیردانشگاهی نیز میشد. 62 درصد معلمان زن بودند و قریب 8 درصد در مدارس خصوصی مشغول بودند.
دو نوع معلم از نظر کیفی و صلاحیت وجود دارد:
نوع اول، معلمان ابتدایی، معلمان مدارس استثنایی و آنها که در مدارس متوسطه عمومی و دورههای پلیتکنیک هستند.
نوع دوم، معلمان رشتههای نظری مدارس متوسطه نظری و مدارس حرفهای سطح اول و دوم که این نوع در دانشگاهها تربیت شدهاند.
میزان کار معلمی که در یک مدرسه متوسطه عمومی درس میدهد 23 جلسه درس در هفته است، در حالی که تدریس معلمی که در دانشگاه و با زبانهای خارجی درس خوانده در مدارس، 17 جلسه در هفته است.
معلمان اتریشی در مدارس دولتی پس از یک قرارداد خدمت موقّت، حکم استخدامی میگیرند. اختلاف حقوق معلمان تربیت شده در دانشگاه و معلمان تربیتشده نظری در بین سالهای 1983 و 1992 از 4/8 درصد به 3/15 درصد افزایش یافت. به هر حال، هر دو گروه طبق میزان ارشدیت، حقوق میگیرند. فرصتهای شغلی محدودی جدای از ضوابط و مدرسه برای معلمان مدارس وجود دارد. دورههای ضمن خدمت معلمی اختیاری هستند، بجز مواقعی که ساختارها یا برنامههای جدیدی ارائه شوند. اکثریت قاطع تمامی دورههای ضمن خدمت به وسیله مؤسسات ضمن خدمت فراهم میشود که در محل (استان) وجود دارد.
در سال تحصیلی 1988ـ1989، دانشگاههای اتریش 1733 پروفسور، 5294 مربّی (استاد) و 802 کارمند نظری دیگر استخدام کردند. این یعنی نسبت شاگرد به استاد (پروفسور) 1 به 101 و نسبت معلمان دانشگاه به دانشجویان 1 به 23. قریب 18 درصد تمام معلمان دانشگاهها زن هستند. همانند نظام مدرسه، درصد زنانی که شغل بالایی را به خود اختصاص دادهاند کم است. علاوه بر این، 17991 شغل تدریس موقّت در دانشگاههای تخصصی وجود دارند.
برنامه ریزی درسی و روش تدریس
برنامههای درسی برای تمام مدارس (شامل مؤسسات فوق متوسطه غیردانشگاهی) در سراسر کشور یکنواخت است. این برنامهها توسط کمیسیونهای تخصصی وزارت «آموزش و پرورش و هنر» پس از شکلگیری در یک جریان تبادل نظر و پیچیده، که شامل تمام گروههای ذینفوذ اجتماعی مانند سازمانهای استخدامی، کلیساها، انجمنهای معلمی و مانند آن میشود، تهیه میگردد. این گروهها طبق دستور وزارت انتخاب میشوند. استانها حق دارند مورد مشورت قرار گیرند. این برنامه درسی، هدف کلی آموزش و پرورش، ابزار و اصول معیّن برنامههای خاص و موضوعات درسی را مشخص میکند. علاوه بر آن، شامل جدولی است که فهرست موضوعات و مواد درسی و تعداد آنها در هر سال و هر هفته در آن درج میگردد.
اگرچه این برنامههای درسی به منزله چهارچوب کلی برنامه درسی است و بر اساس ضرورتْ انتخاب و تعیین میگردد، اما مدارس انتظار دارند که بتوانند با احترام به این برنامه، برنامه دیگری را در برنامههای درسی و داخلی مدرسه بگنجانند. تعیین و انتخاب موضوعات و مواد اصلی در این چهارچوب و روشهایی که باید درس داده شود، به خود معلمان واگذار شده است. اما در عمل، متون درسی به طور گسترده معرّف همان چهارچوبها و روشها هستند. متون درسی توسط انتشارات خصوصی، که معمولاً گروههایی از معلمان با تجربه برای نوشتن آنها استخدام شدهاند، چاپ میشوند. تمام متون درسی و مواد تدریسی مربوط به آن باید توسط کمیسیونهای تخصصی وزارت «آموزش و پرورش و هنر» به تصویب برسند. تهیه برنامههای جدید آموزشی و درسی توسط متخصصان و مدیران مدارس همراه با دروس مرتبط باتربیت معلمان در این زمینه تضمین میشود؛ اما به هر حال این فرایند غالبا به صورت کاملاً بسته، کنترل و تحمیل نمیشود.
مواد درسی مدارس ابتدایی برای تدریس موضوعات از هم جدا نیست، بلکه در جهت برانگیختن یادگیری فعّال در محیطهای پیچیدهتر است. آرمان و آرزو صرفا رشد استعداد و هوش نیست، بلکه جنبههای اجتماعی، احساسی و فیزیکی شخصیت کودک نیز مدّنظر است. با آغاز سال تحصیلی، یک زبان بیگانه معمولاً انگلیسی و گاهی اوقات فرانسه به شیوه غیررسمی تدریس میشود. برای هر دو نوع مدارس متوسطه سطح پایین (سطح اول)، برنامههای درسی در سطح وسیعی یکسان است، بجز در چند موضوع اضافی که در مدارس نظری سطح یک ارائه میشود. بنابراین، یک برنامه درسی هستهای (مرکزی) مشترک و تقریبا یکسان در اهداف و محتوا، برای تمام افراد از 6 تا 14 ساله و دستکم یک زبان بیگانه برای افراد 8 تا 15 ساله تدریس میشود. محتوای موضوعات انتخابی جدیدند. فقط در سال 1989 موضوعاتی اجباری به مرحله بالاتر مدارس متوسط نظری معرفی شدند.
اصلاحات برنامه آموزشی، که در دهه سال 1980 به اجرا درآمدند، در برنامه درسی ابتدایی، سال دوم آموزش متوسطه نظری و مطالعات کامپیوتر بودند. در سال تحصیلی 1985ـ1986، فناوری اطلاعاتی برای تمام پایهها، در مدارس متوسطه نظری اجباری شد. فلسفه اصلی آن این است که فناوریهای اطلاعاتی جدید در موضوعات و مواد درسی موجود جمعآوری شوند تا تربیت متخصصان در سختافزار و نرمافزار فراهم آید. دیگر زمینههای جدید مورد علاقه جامعه مانند آموزش محیطی، آموزش تندرستی و شهرنشینی ایجاد نشده بودند. در مقابل، مسئولیت آنچه را به وسیله تمام موضوعات شکل گرفته بود، به عنوان اصول یادگیری بیان کرده بودند.
نظام امتحانات، ترفیعات و گواهینامه ها
نظام امتحانات طبق قانون مشخص شده است و در سطح گستردهای با ارزیابی معلمان کلاسها ارتباط دارد. اتمام موفقیتآمیز هر سال تحصیلی بر اساس گزارش سالانه مدرسه، که مورد تأیید قرار گرفته، اساس اجازه ورود به کلاس بالاتر است. انگیزه قوی قانونمندی در نظام مدارس اتریش بر این حقیقت تأکید دارد که گزارشهای مدارس مورد تأیید و تصدیق نظام اجرایی است. در مقابل، حق اعتراض نیز محفوظ است. امتحانات در مدارس اتریش غالبا تعیینکننده نیستند. قریب چهار درصد از تمام دانشآموزان در سال تحصیلی 1989ـ1990 به کلاس بالاتر نرفتند. درصد کلاسهای مجدّد برای مدارس متوسطه عمومی 9/1 و برای دورههای پلیتکنیک 4/7 و برای مدارس حرفهای 7/2 بود. برای مدارس متوسطه نظری، این میزان 2/7 درصد برای مدارس فنی سطح بالا 8/15 درصد و برای مدارس بازرگانی و تجاری 6/12 درصد بود. همچنین از نظر اعتبار و ارزش گواهینامههای بازار کار، بین مدارس و دانشگاهها اختلافی جزئی وجود دارد. از سوی دیگر، به نظر میرسد دانشآموزان پس از اینکه مدرسه خاصی را تمام کنند حق انتخاب مدرسه جدید (نوع جدید) را دارا هستند، به ویژه آنکه این حق انتخاب در سنین 10 و 14 سالگی است. داشتن حق انتخاب نوع خاصی از مدرسه، دانشآموزان را به سمت شغلهای آموزشی خاصی سوق میدهد که به طور گسترده تعیینکننده مرحله بعد است. دانشآموزان تنها وقتی میتوانند از این مجاری عبور کنند که تلاش و دقت بیشتری انجام دهند.
ارزیابی آموزشی، ارزشیابی آموزشی و تحقیق
هیچ نوع ارزشیابی خارجی از مدارس، و هیچگونه ارزیابی خارجی از پیشرفت تحصیلی دانشآموزان وجود ندارد. بازرسیها عمدتا بر روی اشخاص متمرکز میگردند تا بر روی مؤسسات. ایده «پاسخگویی» با نظام متمرکز اداری مردم اتریش بیگانه است. اما ـ به هر حال ـ آمارهای آموزشی رشد خوبی داشتهاند. این آمارها ارتباط تعداد معلمان و دانشآموزان را در برنامهها و اطلاعات مربوط به شاخصهای درآمد، به جای شاخصهای هزینه و اختلافات کیفی مشخص میکنند.
هیچ طرح جامعی برای توسعه نظام آموزشی وجود ندارد، و هیچ بحث روشن عمومی بر روی موضوعات آموزشی در سطح ملّی و منطقهای نیست. برنامهریزی آموزشی در همنوایی مقامات سیاسی، گروههای اجتماعی علاقهمند و بخشهای مربوط به وزارت رخ میدهد. از سال 1970، وزارت آموزش و پرورش ترجیح داده است تا تحقیق و توسعه زیرنظر بخشهای خود وزارت صورت گیرد تا زیرنظر مؤسسات و دانشگاههای تحقیقاتی خارجی. توسعه و تحقیق آموزشی در سطوح وزارت و دانشگاه (در سطحی بسیار وسیع) پیامدهای ناهماهنگی داشته است. در عین حال، سند نسبتا خوبی در زمینه تحقیقات آموزشی در اتریش منتشر شد که این سند به نظامهای اطلاعاتی ـ آموزشی متصل گردید.
در نظام دانشگاهی، ارزشیابی محدودی وجود داشته است. در عین حال، در سال 1990 دو فهرست که نشاندهنده استعدادها و رشتهها بر طبق نظر دانشآموزان و عدهای از محققان بودند، در روزنامهها منتشر شدند. در همان زمان، قانونی اساسی برای انجام و برگزاری امتحانات در دانشگاه و تقسیمات فرعی آنها به هدف طرحریزی و برنامهریزی و تنظیم اولویتها در تحقیق و تدریس و ارزیابی اثر تحقیقات اصلی، تهیه شده بود. تحقیقات در فیزیک توسط برخی روشهای برگردان (تکراری) ارزشیابی شده بودند و تمام دانشگاهها، با یک چارچوب مشورتی خصوصی مورد ارزشیابی قرار میگرفتند. نتیجه این امور افزایش بحث و مناظره بر روی مسئولیت ارزشیابی و تأثیر آن در دانشگاهها بود، به ویژه آنکه به نظر میرسد ارزشیابی یکی از محورهای سیاست جدید وزارت در مورد تجدید سازمان نظام دانشگاه است تا آن را قابل انعطافتر و قابل رقابتتر نماید.
اصلاحات اساسی در دهه 1980 و 1990
شرایط ساختاری جامعه و شرایط قانونی موجب شدند که نوآوری و تغییر قابل ملاحظهای صورت نگیرد. قویترین نیروهایی که مانع این اصلاح و نوآوری بودند عبارتند از: قانونگرایی و نظام اداری؛ یعنی آنها از یکسو، از ارباب رجوعحمایتمیکنند،وازسویدیگر،مانعابتکارو خلّاقیت میشوند. نتیجه این کار آن میشود که معلمان و مدارس از تمام خلّاقیتها و ابتکارات محروم شوند، در حالی که اینها عناصر و مقدّمات یک تعلیم و تربیت کیفی هستند.
«استمرار» و «هماهنگی» به عنوان ارزشهای اداری و اجتماعی در سطح بالایی مورد احترام هستند و به تغییر ـ اگر در مجموع ضروری تشخیص داده شود ـ به مثابه یک آهنگ کند قانونی نگاه میشود که دورههای اثبات طولانی مدت را به دنبال دارد و نه به عنوان یک فرایند منظّم، دایمی و ثابت.
آنگونه که آقای گروبر، خاطرنشان کرده است، نظام مدرسی در کشورهایی که زبان آلمانی دارند به نظر میرسدکهبخصوصدرمقابلتغییراتسازمانیوبرنامهریزی درسی،مقاومتمیکند.هرسهگروهسیاسیموجوددراتریش در انتخابات اخیر، به آموزش متوسطه نظری و جدایی دقیق بین آموزش عمومی و آموزش حرفهای نظر دادند.
اتریش استثنا نیست و در دهه 1980 با یک رکود روبهرو شد. بسیاری از ابتکارات اصلاحی به زودی خاتمه یافتند و یا شکست خوردند، مشکلات زیادی بدون حل، به تعویق افتاد، و ایدههای جدید و قابل قبول محدودی شروع شده بود. تغییرات در سطح اول متوسطه، حتی پس از تجربیات وسیع موفقیتآمیزی که اجرا شده بودند، به تعویق افتادند و این خود موجب مشکلات پیچیدهتری گردید.
توسعه برنامهریزی درسی در تمام سطوح متوسطه به سختی رخ میداد. دلیل آن سؤالات و مسائل لاینحلی بود که در سطح اول متوسطه وجود داشتند.
جدایی آموزش و پرورش حرفهای و عمومی به طور ساختاری، در سطح دوم متوسطه ادامه پیدا کرد. سازمان قانونی مدارس تا آنجا ادامه یافت که عده زیادی از مردم مدارس را فوق مقرّرات میدانستند. زمانی که اصلاحاتی نیز وجود داشتند، باز هم یا تحت فشار توسعههای جهانی قرار داشتند و یا علیه خواستهها و اراده افراد ذینفوذ اجرا میشدند؛ مانند سازمان جدید مدارس ابتدایی برای اقلّیتهای قومی.
دیگر اینکه آنها جایگزین اختلافات مواد درسی میشدند؛ مانند تعلیم و تربیت محیطی. در بازنگری، تنها اصلاح اساسی دهه 1980 که مقاومت کرد، تجدید برنامه آموزشی ابتدایی بود.
مشکلات اساسی تا سال 2000م
به هر حال، نشانههایی از توسعه به چشم میخورند. معلمان تلاش میکنند تا بر سیاستهای رکود، با بر عهده گرفتن ابداعات محلّی در کلاسهایشان فائق آیند. مدارس آنها به طور فزایندهای آنها را به یکدیگر متصل میکند و آرزوها و نداها و فریادهایشان را به هم پیوند میدهد. برخی از مؤسسات ضمن خدمت محلی از این ابتکار توسعه موضعی در دورهها و طرحهای همکاری و مشاورهای حمایت میکنند. والدین با دقت بیشتری درخواستهایشان را تنظیم میکنند و برای رشد و توسعه سیاستهای جدید، مقامات را تحت فشار قرار میدهند. هم وزارت «آموزش و پرورش و هنر»، و هم وزارت «علوم و تحقیقات» به وسیله وزرای جدیدی اداره میشوند که به نظر میرسد به ابتکارات و پیشدستی در توسعههای جدید در حوزههای اصلاح دانشگاه در زمینه بالا بردن حمایت نهایی برای آموزش و پرورش محلّی (حوزهای که ابتکارات محلّی زیادی در بخش معلمان وجود دارد) و در زمینه دادن استقلال بیشتر به مدارس، علاقهمند هستند. با وجود همه اینها، چالشهای زیادی وجود دارند.
عدم کنترل و نظارت وقتی موفقیتآمیز خواهد بود که مدارس، خودشان را برای انجام وظایف جدید آماده کنند و اقداماتی برای ایجاد ساختارهایی در جهت رشد و توسعه مدارس داخلی اتخاذ گردند و تصمیمگیری برای توسعه ساختارهای مورد حمایت محلّی و قدرت دادن به معلمان تا رسیدن به مرحله حرفهای شدن انجام شود. مشکلات ساختاری دوره اول متوسطه دیگر نمیتوانند نادیده گرفته شوند.
اصلاح در این حوزه پیامدها و نتایجی بر آموزش و معلمان خواهد داشت. رشد و مهاجرت روزافزون و احتمال عضویت در اتحادیه اروپا، تلاشهای جدیدی را در تعلیم و تربیت درون فرهنگی موجب خواهد شد. برای آمادگی در جهت بالا بردن سریع و پیچیده توسعه اجتماعی، نکته دارای اهمیت این است که هم دستیابی به آموزش و پرورش بیشتر و دایمی را با برداشتن و از بین بردن «مرگ آموزشی» 6 تشویق کنیم و همفراگیری و آموختن چیزی را که تأکید بردرک علم و دانش را به تعریف و حلّ مشکل و به توسعه و رشد دانش محلّی تغییر میدهد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 - The international Encyclopedia of Education, 2th ed. by Torsten Husen, To Neville postlethwaite, peGamon, 1994, v. 1, pp. 423-431."AUSTRIA SYSTEM OF EDUCATICON".
2 -دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد علوم تربیتى.
3 - lower Secondary sch.
4 - Ingenievr.
5 - medico- technical.
6 - Educational death - ends.
کشور ما یکی از مراحل مهم و اساسی و در عین حال حساس و دقیق خود را در زمینه توسعه آموزش و پرورش میگذراند. بنابراین، لازم است به موازات این امر به مطالعات تطبیقی آموزش و پرورش دست زد. بررسی نظامهای آموزش و پرورش کشورهای گوناگون و عملکرد آنها و آگاهی از تغییرات و اصلاحاتی که در این نظامها رخ داده است و آشنایی با روشها و تدابیری که برای حل مشکلات خود به کار بردهاند، میتواند در شناسایی مسائل و مشکلات آموزشی، اتخاذ تدابیر شایسته برای حل و فصل رضایتبخش آنها، بخصوص در زمانی که در اندیشه بنیاد نهادن نظام نوین آموزشی هستیم، ما را یاری دهد.
همچنین این امر میتواند این امکان را فراهم نماید که با ژرفاندیشی نسبت به اصلاحات آموزشی بنگریم و در مقام قانونگذار، برنامهریز و مجری طرحهای آموزشی و ادارهکننده کانونهای تعلیم و تربیت، با گامهای استوار سنجیده حرکت خویش را در تأمین خیر و صلاح عمومی آغاز کنیم و همان تجارب را که دیگران با صرف زمان و سرمایهگذاری وسیع به دست آوردهاند به علت عدم اطلاع، دوباره حاصل ننماییم.
زمینه کلی
اتریش کشوری کوچک و محصور در خشکی و در قلب اروپاست. مساحت آن 83855 کیلومتر مربع است. تقریبا دو سوم این کشور را بخش وسیعی از کوههای «آلپ» تشکیل میدهد. قریب 99 درصد جمعیت 812/7 میلیون نفری این کشور زبان آلمانی دارند. اقلّیتهای قومی کوچک «اسلواک»، «کرواس»، «مجار» و «چک» در آن زندگی میکنند. قریب 89 درصد جمعیت این کشور کاتولیک و حدود 6 درصد پروتستان هستند.
تنها رشد جمعیت نابالغ مربوط به دهه 1990 و دهه اول قرن 21 است که آن هم به رشد مهاجرت بینالمللی و سنّ جمعیت مربوط میشود. انتظار میرود میزان جمعیت دانشآموزان این کشور سیر نزولی بیشتری داشته باشد و میزان نیروی کار رو به رکود رود و میزان جمعیت سالخورده به طور فزایندهای رشد نماید. در سال 1989 قریب 8 درصد از نیروی کارگری در بخشهای کشاورزی و جنگلبانی، 37 درصد در صنعت و 54 درصد در بخش خدمات دولتی مشغول به کار بودند.
بر حسب تولید ناخالص ملّی (GNP)، اتریش در میان ملل صنعتی اروپای غربی، دارای جایگاه خوبی است. شاخص عدم استخدام در این کشور در پایان دهه 1980 قریب پنج درصد بود.
نظام امنیت اجتماعی و سلامت ملّی دارای استانداردی بالا و قابل قبول است. نظام اقتصادی اتریش اقتصاد «بازار آزاد» نام گرفته است. خصوصیسازی متعادل خطمشی حکومت اتریش در پایان دهه 1980 بود.
اتریش یکی از اعضای اتحادیه تجارت آزاد اروپایی است و درخواست عضویت اتحادیه اروپا را کرده است. چهره شاخص اقتصاد اتریش نظام مشارکت اجتماعی است و هدف آن حل مشکل دستمزدها، قیمتها و تصمیمات اقتصادی دیگر، از جمله بازاریابی بوده که در تبلیغات پارلمانی مورد تأکید است. نتیجه این اقدامات وقوع یک استقلال صنعتی در سطح پایین و تأثیر زیادی است که بر سازمانها دارد. به عقیده برخی، این نظام اقتصادی نظامی بسته و فاقد بحثهای آزاد و مردمی (تبادل افکار عمومی) بر روی مشکلات است.
سیاستها و اهداف نظام تعلیم و تربیت
در سال 1955 پیمان دولتی بین اتریش و چهار دولت همپیمان، اتریش را به عنوان یک دولت مستقل معرفی کرد. در سال 1962 قانونی تصویب شد که مشکل اصلی نظام آموزشی کنونی را به وجود آورد. این قانون با موافقت و تأیید دو گروه اصلی سیاسی موجود در اتریش، پس از بحثهای فراوان، به حذف ساختار آموزش سال اول متوسطه منجر شد.
از اواخر دهه 1960، حکومت اتریش یک هدف روشن و صریح را دنبال میکرد و آن عبارت بود از: بالا بردن سطح آموزش و پرورش عمومی. ایجاد مدارس دوره دوم متوسطه در همه نواحی کشور، توسعه سریع بخش متوسطه و عالی، مدارس حرفهای، و سرمایهگذاری مؤثر برای افزایش مشارکت عمومی در آموزش از جمله سیاستهایی بودند که در این زمینه پیگیری میشدند.
نظام رسمی تعلیم و تربیت
حضور در مدارس برای افراد 6 تا 15 سال، که مقیم دایم هستند، اجباری است. در این گروه سنّی، این مدارس بالقوّه صد درصد فعّالند. علت نامنویسی نشدن بعضی از کودکان 6 ساله در تصویر مزبور، این است که تا پایان مدت معیّنی و مهلت نامنویسی، اقدام نکردهاند. در سن 7 سالگی تقریبا یک سوم گروه سنّی موردنظر ثبتنام شدهاند. تمام مدارس دولتی مختلط هستند. تعداد دانشآموزان هر کلاس سی نفر و یا کمتر است. البته تعداد دانشآموزان کلاسهای فعّال از این مقدار هم کمتر است. در سال 1989ـ 1990 قریب هفت درصد دانشآموزان اتریشی در مدارس خصوصی درس میخواندند که بیشتر آن مدارس توسط کلیسای کاتولیک و یا مؤسسات وابسته اداره میشد. بیشتر مدارس خصوصی از قوانین و مقرّرات دولتی تبعیت میکنند و میتوانند گواهینامهای معادل گواهینامه مدارس دولتی صادر کنند.
طول سال تحصیلی از آغاز ماه سپتامبر تا پایان ماه ژوئن است. مدارس از 8 صبح شروع به کار میکنند. در مدارس ابتدایی بعداز ظهرها تدریسی وجود ندارد.
الف. آموزش ابتدایی، متوسطه، عالی
والدین موظّفند کودکان را در مدرسه ثبتنام کنند. بچههایی که به سن مدرسه میرسند اما از نظر مربیان مدرسه رشد نیافتهاند به مدت یک سال به کلاسهای پیشدبستانی فرستاده میشوند تا برای دوره ابتدایی آماده شوند. (قریب ده درصد از این گروه سنّی) یک فرد معمولی، که میتواند وارد دبستان شود، دوره ابتدایی را میگذارند که چهار سال است و هدفش آشنا نمودن تمام بچهها با یک آموزش عمومی است.
دوره آموزش متوسطه (سال اول متوسطه) از ده سالگی تا چهارده سالگی ادامه دارد. در پایان دوره ابتدایی، دانشآموزان برای ادامه تحصیل آزادند تا یکی از دو نوع مدارس ذیل را انتخاب کنند:
1. مدارس متوسطه عمومی که پذیرش و ورود به آنها فقط منوط به گذراندن چهار سال دوره ابتدایی است.
2. دوره اول مدارس متوسطه نظری که جایگزین مدارس سنّتی است. (مدارسی که وظیفه آموزش بخشی از جمعیت لازمالتعلیم را به عهده داشتند.)
پذیرش در مدارس نوع دوم، بستگی به این دارد که بچهها در کارنامه دوره ابتدایی، رتبه اول و یا دوم را در زبان آلمانی، خواندن و ریاضیات به دست آورده باشند. هر دو نوع مدرسه اهداف آموزشی مشترکی دارند و چون موضوعات درسی یکسان هستند برنامههای درسی نیز مانند هم هستند. مدارس متوسطه عمومی ارائهدهنده نظام سه سطحی در زمینههای زبان آلمانی، زبانهای بیگانه و ریاضیات هستند که این نظام در مدارس متوسطه نظری وجود ندارد.
فقط چهار درصد دانشآموزان مدارس متوسطه عمومی در دوره بالاتر مدارس متوسطه نظری ادامه تحصیل میدهد، اما قریب 22 درصد وارد مدارس حرفهای بالاتر میشوند. به هر حال، 62 درصد دانشآموزان از دوره اول متوسطه نظری 3 تحصیلاتشان را در دوره بعدی (دوره دوم) همین نوع مدارس ادامه میدهند، در حالی که 33 درصد واردمدرسه حرفهای بالاتر میشوند. اگرچه تلاش میشود تا دانشآموزان را در طول آموزش اجباری در مسیر حرکت از یک نوع مدارس به نوع دیگر سوق دهند، اما این کار عملاً رخ نداده است و تبعیض و تفکیک گذشته در مقابل آن مقاومت میکند.
مدارس متوسطه نظری ابتدا به صورت مدرسهای برای پنج درصد از جمعیت دانشآموزشی تصور میشد، در حالی که مدارس عمومی مدارسی بودند که 95 درصد بقیه را تحت پوشش قرار میدادند. اما به هر حال، در سال 1992 این نسبت 30 به 70 شده بود. اینکه چگونه این مرحله از آموزش باید اصلاح شود، موضوع بحث سال 1992 بود.
در حالی که وظیفه اصلی دوره ابتدایی و دوره اول متوسطه، آموزش عمومی است، وظیه دوره دوم متوسطه نیز همین قرار داده شد تا شرایط و صلاحیت آموزش حرفهای را برای افراد فراهم آورد.
مسئله و مشکل دوره دوم متوسطه این است که چگونه از نظر ساختاری، آموزش و پرورش عمومی ـ نظری و آموزش و پرورش شغلی ـ حرفهای از هم جدا شوند، با هم کامل شوند و یا با هم بیامیزند. مدارس نظری و حرفهای، همه بخشهای نظام مدرسهای سطح بالاتر هستند. تنها دوره یک ساله پلیتکنیک، آموزش عمومی اصلی را در حیطه آموزش اجباری تکمیل میکند. قریب 24 درصد از هر گروه سنّی به این رشته روی میآورند. این دانشآموزان عموما کسانی هستند که در جا زدهاند و یا تواناییشان در سطحی پایین است.
چهار سال دوره دوم متوسطه نظری شامل آموزش عمومی پیشدانشگاهی میشود. اگرچه دانشآموزان در برخی رشتههای تحصیلی تخصّص پیدا میکنند، اما تحصیل در تمام موضوعات پیشدانشگاهی را ادامه میدهند. در پایان دوره، از دانشآموزان امتحان ورودی گرفته میشود. با موفقیت در این آزمون آنها اجازه ورود به دانشگاه را پیدا میکنند. در سال 1990 قریب 21 درصد افراد چهارده ساله در این نوع مدارس ادامه تحصیل میدادند.
پنج سال مدارس حرفهای متوسطه شامل آموزش عمومی پیشرفته و آموزش حرفهای پیشرفته است. دانشآموزان برای شغلهای صنعتی، تجاری، بازرگانی، کشاورزی و یا شغلهای دیگر اقتصادی ـ اجتماعی تربیت میشوند. برنامه آموزشی منعکسکننده برنامه خاص مدارس متوسطه نظری است؛ اما همچنین شامل موضوعات نظری مرتبط با مشاغل آینده میشود؛ مانند فعالیتهای طرّاحی، نقشهکشی، برنامهریزی و کارگاه، امتحان نهایی معادل A.H.S (امتحان کنکور) و نیز سطوح گوناگون صلاحیتهای شغلی است. بر حسب نوع مدرسه، این صلاحیت میتواند مدارس حرفهای متوسطه (برای شغل کارآموزی) یا مدارس حرفهای سطح بالا باشد.
پس از سه سال از انجام کار کیفی، فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی، کشاورزی و تجارت در مدارس حرفهای سطح بالا (دوره دوم) دارای عنوان استادی 4 میشوند. این صلاحیت مضاعف آن قدر برای والدین و دانشآموزانخوشایند و جالب است که موجب افزایش ثبتنام در این مدارس میگردد. (بحث بیشتر درباره آموزش حرفهای در بخش «د» آمده است.)
سه نوع دوره دانشگاهی وجود دارند:
اولین درجه (دوره) در تمام رشتههای تحصیلی (به استثنای پزشکی که دوره دکتری حداقل شش سال طول میکشد) در زمینه استادی داده میشود. دورههای استادی در 107 حوزه وجود دارند. حداقل مدت قانونی بین 4 تا 5 سال است؛ اما مدت زمان فعّال بین 6 تا 5/8 سال تغییر میکند. تنها 6 درصد دانشجویان دورههایشان را در حداقل زمان تکمیل میکنند.
نوع دوم دوره دکتری است. این دوره مخصوص دانشجویانی است که یک درجه استادی دارند و مدت زمان آن دو سال است. آنان باید رساله دکتری را، که توسط دو ممتحن مورد ارزیابی قرار میگیرد ارائه دهند. اگر این رساله پذیرفته شد، دانشجو به دفاع از آن در یک امتحان شفاهی میپردازد.
نوع سوم دورهای است که عمدتا بر اساس نمره نیست، بلکه بستگی به آمادگی بیشتر آموزشی دارد. در سال 1989 بیش از 169000 دانشجو در 12 دانشگاه اتریش و 6 دانشکده هنرهای زیبا ثبتنام کرده بودند. از این تعداد 42 درصد دختر بودند. قریب 19 درصد از یک گروه سنّی در دانشگاهها ثبتنام شده بودند. کسانی که دارای یک درجه دانشگاهی بودند 5 درصد از مجموعه نیروی کار را تشکیل میدادند. بجز موارد جزئی و استثنایی، راه ورود به دانشگاه برای تمامی دانشآموزانی که در آزمون ورودی قبول شده باشند، باز است. کسانی که دارای گواهینامه آموزش دوره دوم متوسطه نباشند، از طریق دیگری میتوانند به دانشگاه وارد شوند؛ مثلاً، پس از برخی تجربیات شغلی و حرفهای (که به طور آزاد کسب میکنند) و پس از گذراندن یک دوره مقدّماتی ممکن است مورد پذیرش قرار گیرند.
دانشکدههای تربیت معلم دورههای سه ساله برای معلمان مدارس ابتدایی، متوسطه، تخصصی و فنی فراهم میآورند.
کارگران اجتماعی (مستخدمان رسمی دولت) در دورههای سه ساله در دانشکدههای ذیربط تربیت میشوند و به آنها گواهینامه غیردانشگاهی اعطا میشود. پذیرش این افراد از طریق یک آزمون استعدادسنجی به انضمام امتحان تشخیص صلاحیت صورت میگیرد. اگر متقاضی دوره یک ساله مقدّماتی را گذرانده باشد، احتمال دارد امتحان او به صورتی دیگر باشد. در مدارس پزشکی ـ فنی (medico- technical) دورهها دو تا سه سال طول میکشند. فارغالتحصیلانْ دیپلم ـ غیرنظری دریافت میدارند. از نظر کمّی، این بخش فوق متوسطه غیردانشگاهی، هنوز دارای نقش حاشیهای است. قریب 89 درصد دانشآموزان مدارس فوق متوسطه در دانشگاه ثبتنام میکنند. 3 درصد در دانشکدههای هنرهای زیبا، 6 درصد در دانشکدههای تربیت معلم و قریب 1 درصد در مدارس پزشکی ـ فنی 5 و کمتراز 1 درصد در دانشکدههای مخصوص کارگران اجتماعی (کارمندان رسمی دولت) ثبتنام میکنند.
در آموزش عالی اتریش مشکلاتی وجود دارد: دانشگاهها، دانشکدهها، نظام تعلیم و تربیت بزرگسالان سه نظام جدای از هم و ناهماهنگ هستند. میانگین مدت زمان تحصیل در دانشگاهها بالاست و میزان ترک تحصیل زیاد است. تنها 57 درصد پسران و 44 درصد دختران دانشجو فارغالتحصیل میشوند. در واقع، پس از فوق متوسطه، غیر از دانشگاهها چیزی وجود ندارد.
به هر حال، پیشنهادات و طرحهایی برای ایجاد دانشکدههای فوق متوسطه غیردانشگاهی وجود دارند، البته برای شاغلان، نه برای معلمان و کارگران اجتماعی.
ب. آموزش پیش دبستانی
آموزش پیشدبستانی اجباری نیست و شامل مهدکودک برای نوباوگان و کودکستان برای کودکان 3 تا 6 ساله میشود. آموزش پیشدبستانی طبق قانون محلّی، هم توسط مؤسسات دولتی و هم خصوصی اداره میشود. در سال 1989ـ1990 قریب 70 درصد کودکان 3 تا 6 ساله اتریشی به این نوع مدارس برده شدند. اما وضعیت از یک محل تا محل دیگر (ایالت تا ایالت دیگر) فرق میکرد. از نظر جا و مکان، در مؤسسات پیشدبستانی اعتراضات قابل توجهی وجود دارد.
ج. تعلیم و تربیت استثنایی (ویژه)
مدارس استثنایی جداگانهای برای افرادی که دارای نقص عضو یا نقص ذهنی هستند در تمام سطوح مدارس اجباری وجود دارد. این مدارس برنامههای درسی ویژهای دارند و بین 4/1 تا 3/3 درصد از هر گروه سنّی در آنها ثبتنام کردهاند. تعداد بچهها در این مدارس، به موازات کاهش تعداد دانشآموزان در مدارس دیگر، در کل تنزّل داشته است. از سوی دیگر، حرکت برای هماهنگ کردن کودکان استثنایی با دیگران شدت یافته است. برای هماهنگ نمودن تعلیم و تربیت، قانونی در سال 1989 به تصویب رسید و طرحهای مقدّماتی در این زمینه در حال بررسی است. این طرحها شامل یک معلم اضافی (پارهوقت یا تماموقت) برای هماهنگی کلاسهایی شد که بر اساس نیاز دانشآموزان استثنایی به تدریس آنها میپرداخت.
د. تعلیم و تربیت حرفهای، فنی و شغلی
در نظام دوگانه، کارآموزان در زمینه مشاغل و صنعت، آموزشهای حرفهای عملی را در محلّ کارشان فرا میگیرند و در مدارس حرفهای پارهوقت نیز شرکت میکنند. (مثلاً، یک روز در هفته) یک سلسله آموزشهای عمومی نیز در این زمینه وجود دارد.
پذیرش نظام دو جانبه پس از اتمام آموزش اجباری (در سن 15 سالگی) به صورت انعقاد قرارداد کارآموزی از سوی کارآموز صورت میگیرد. قریب 47 درصد جمعیت دانشآموزی در سال 1989ـ1990 این نوع صلاحیت را دریافت داشتند. طول دورهها بین دو تا چهار سال در تغییر است؛ اما برای اکثریت سه سال است (به انضمام سالهای دوره فنی). صلاحیت حرفهای به فرد (امکان استفاده) از پروانه کسب را میدهد که میتواند در یک صنف معیّن به طور قانونی به کار مشغول شود. 227 صنف قابل کارآموزی وجود دارند. قریب 50000 شرکت (مؤسسه بازرگانی) در مجموع، 200000 نفر کارآموز را تربیت میکنند. با ساختار اقتصادی که اتریش دارد، این سخنان بدان معناست که قریب 80 درصد از تمام کارآموزان تربیت شده در مؤسسات کوچک و متوسط در صنف تجارت و جهانگردی قرار میگیرند.
مدارس حرفهای متوسطه مدارسی تماموقت هستند. در کنار نظام دوجانبه مدرسه و کارآموزی، برنامه درسی از یک تا چهار سال طول میکشد که شامل تربیت صنوف کارآموخته شده همراه با یک آموزش عمومی کیفی میگردد. نتایج تکمیلی موفقیتآمیز در پروانههای کسب درج میشود که گاهی از مدرکی که نظام دو جانبه میدهد با ارزشتراست. در سال 1989ـ1990 قریب27 درصد از تمام افراد 14 ساله ورود به این مدارس را انتخاب کردند.
جنبه حرفهای دوره دوم متوسطه (مدارس حرفهای دوره دوم) افتخار نظام مدرسهای اتریش بوده است؛ زیرا هم فراهمآورنده صلاحیت شغلی مناسب برای افراد شاغل است و هم موجب میشود تا درصدی از مردم عادی به آموزش عالی راه پیدا کنند. بحث در دوره دوم متوسطه شامل موضوعات ذیل میشود: سازمانهای استخدامکننده احساس میکنند که افراد بسیاری جذب مدارس نظری میشوند و به همین دلیل، صلاحیتهای حرفهای اساسی را کسب نمیکنند. اتحادیههای تجاری و عدهای از محققان آموزشی از تجزیه و فوق تخصصی شدن تعلیم و تربیت حرفهای دوجانبه انتقاد کردهاند که تنها نتیجهاش داد و ستد و تجارت است.
نظام آموزشی دو جنبه به عنوان نوعی مرگ آموزشی تلقّی میشود؛ زیرا فرصتهای خوبی را برای استمرار آموزش تا سطح بالاتر یا آموزش شغلی فراهم نمیکند. مدارس متوسطه نظری هیچ صلاحیت حرفهای یا شغلی ایجاد نمیکنند. از اینرو، غالب مدارسی که بیشتر بهرهوری را در سال اول متوسطه دارند (و چون 62 درصد دانشآموزان در مرحله بالاتر ادامه تحصیل میدهند) عملاً دانشآموزان را مجبور میکنند به سمت آموزش عالی بروند.
ه . تعلیم و تربیت بزرگسالان و تعلیم و تربیت غیررسمی
مؤسسات آموزش بزرگسال تکمیلکننده آموزش کسانی هستند که وارد آموزش عالی شدهاند؛ مؤسسات دولتی مانند مؤسسه «پاراگوجی» مسئولیت تربیت معلمان را دارد، مؤسسات آموزشی اتاق بازرگانی و نیز اتاق کارگری، مؤسسات نیمه خصوصی که بر یارانه دولتی تکیه دارند (مانند کالجهای آموزش بزرگسالان)، و بخشهای خصوصی که دورههایشان را میفروشند؛ مانند مؤسسات تربیت مدیر.
دورههای طولانی و حوادث و پیشامدهای کوتاهی وجود دارند. دورههای جالب غیررسمی، دورههای کیفی و حتی دورههایی هستند که هدفشان آمادهسازی کسانی است که برای ورود به دانشگاه به آزمون ورودی نیاز ندارند. از سال 1981 طرحی وسیع و زمینه آموزش و پرورش بزرگسالان وجود داشت که هدف آن هماهنگ کردن این فعالیتها بود. اما به هر حال، دارای اثر مطلوبی نبود.
ساختار و عملکرد مدیریتی و سرپرستی
قانونگذاری عمومی برای تمام امور آموزشی بر عهده مجلس فدرال است. مجالس محلّی میتوانند آییننامههای جزئی را تصویب کنند. بنابراین، سازماندهی مدارس، برنامههای درسی و تدارک زندگی مدرسهای در تمام اتریش به هم شبیه است. همه قوانین و مقرّرات آموزشی مواد قانونی مصوّب هستند. بدینروی، مقرّرات آموزشی و نیازهای آموزشی تکمیلی اکثریت قوانینی هستند که در مجلس اتریش به تصویب میرسند. از اینرو، هیچگونه تغییر را نمیتوان بدون موافقت دو گروه اصلی سیاسی در مجلس اعمال کرد. این کار، نظام آموزشی را به صورت نسبتا ثابتی نگاه داشته است. از اینرو، توافق و مصالحه در موضوعات و مسائل مورد اختلاف بستگی به این دارد که در ساختار موجود تغییری به وجود نیاید. مقامات محلی دارای مسئولیتهای محدودی هستند (غالبا اجراکننده و یا نمایندگان مرکز هستند.)
حقوق معلمان در مدارس متوسطه نظری و حرفهای دوره دوم مستقیما توسط دولت پرداخت میشود، در حالی که در مدارس دیگر، از سوی مقامات همان استان یا محل پرداخت میگردد، هرچند دولت این پول را به آنها بازپرداخت مینماید، مگر مدارس حرفهای که صرفا 50 درصد حقوقشان را دولت تقبّل کرده است.
اداره و بازرسی مدارس توسط وزارت آموزش و پرورش و هنر صورت میگیرد و مقامات ویژهای در سطح استان برای این کار منصوب شدهاند. این مجموعه تا حدودی از نظام تعلیم و تربیت مستقل است؛ زیرا از مقامات سیاسی بخشهای گوناگون تشکیل شده است. علاوه بر این، راهکارهای مشاورهای گوناگونی وجود دارند. پیش از آنکه قوانین تصویب شوند، حکومتهای محلّی و گروههای فشار گوناگون (مانند کارکنان دولت، اتحادیههای بازرگانی و تجاری، سازمانهای معلمی، والدین و سازمانهای جوانان) فرصت پیدا کردهاند تا اظهارنظر کنند و تغییراتی را پیشنهاد کنند. هیأتهای مشورتی مانند کمیسیون اصلاح مدرسه برای مشاوره «والدین ـ وزارت»، تأسیس شدهاند. هیأتهای مشاورهای کودکان در سطح محل و حکومت فدرال به وجود آمدهاند.
در سطح مدارس متوسطه، کمیتههای مشترک مدرسه وجود دارند که والدین، معلمان و کودکان در آن حضور دارند. این کمیتهها در خصوص موضوعاتی همانند حوادث و وقایع مدرسه و تعیین روزهای مشاوره با والدین، انتظامات مدرسه، مشاوره شغلی، و بهداشت و سلامتی تصمیماتی میگیرند.
اصلی قانونی وجود دارد که علم و تدریس علم آزاد از الزام دولت است. به هر روی، این آزادی صوری و ظاهری به عنوان حقّ فردی تلقّی میشود، ولی به طور کامل استقلال دانشگاهها را ایجاب نمیکند. بعکس، عملاً یک نظام پیچیده و مشکلتری به عنوان مدیریت مستقیم دولت و حاکمیت آن بر دانشگاهها وجود دارد.
تمام دانشگاههای اتریش و دانشکدههای هنرهای زیبا دولتی هستند و طبق قوانین و مقرّرات حکومت فدرال اداره میشوند و اساسا از بودجه دولتی تأمین میگردند (فقط 1/3 درصد از بودجه آنها از منابع غیردولتی است.) بیشتر نیروها و کارکنان دانشگاه مستخدمان داخلی هستند که طبق قوانین عمومی مستخدمان داخلی اداره میشوند. اما در عین حال، امتیازات ویژهای برای معلمان و محققان وجود دارد.
وظایفت حکومت فدرال به شرح ذیل است:
1. تعیین مقرّرات دانشگاه، بودجه، کارمندان، پستهای دانشگاهی (مانند پروفسور، استاد)، مدیریت کارکنان، تأسیس، نامگذاری و یا انحلال بخشها، ایجاد دورههای تحصیلی در دانشگاهها، احداث و حفظ و حراست ساختمانها و بناهای آموزشی.
بخشی از این مدیریت دولتی و به ویژه قسمتهایی که مربوط به کارکنان میشود، به خود دانشگاهها واگذار میگردد. دانشگاهها و مؤسسات [آموزشی] در مسائل گزینشی مربوط به عناصر دانشگاه دارای اختیاراتی هستند؛ نظیر هماهنگی و کنترل مقامات دانشگاه و تسهیل امور مربوط به تعیین پستهای جدید، سرمایه و بودجه، استخدام جزئی کارکنان، پستهای تدریس موقّت، ارائه پیشنهاد برای انتخاب مقام پروفسوری ـ اما در نهایت، پروفسورها توسط وزارت تعیین میشوند ـ تعیین برنامه درسی، برنامهریزی و هماهنگی تدریس، اداره امتحانات، اعطای درجه و تحقیق.
ریاست دانشگاه «Rector» نام دارد که یک پروفسور کامل است و توسط مجمع دانشگاه برای مدت دو سال انتخاب میشود. مجمع دانشگاه متشکّل از چند پروفسور، سایر معلمان و استادان و دانشجویان است. وی مسئولیت مدیریت بخشهای دانشگاه را تحت نظر مجلس سنا و طبق مقرّرات داخلی دانشگاه برعهده دارد.
مسائل مالی آموزش و پرورش
تحصیل در تمامی مدارس دولتی مجّانی است. همچنین هزینه رفت و آمد و پول تمام کتابها دریافت نمیگردد. در سال 1988ـ1989 قریب 935 میلیون شلینگ خرج کتابهای درسی مدارس شد. تمام هزینههای دانشجویان دانشگاه اتریش در سال 1972 برداشته شد. علاوه بر این، دولت کمک هزینههای خانوادگی، هزینه رفت و برگشت به مدرسه را تا سن 27 سالگی میپردازد. از سوی دیگر، کاهش مالیات بر درآمد برای والدین و دانشجویان، بورس تحصیلی مستقیم، کمک هزینه دانشجویان با استعداد و کمک مالی برای بیمه دانشآموزان را فراهم کرده است.
کمک اساسی به آموزش و پرورش از طریق مالیاتهای حکومت فدرال است، به انضمام مقداری خیلی جزئی که به طور مستقیم از سوی خانوادهها و دیگر منابع خصوصی پرداخت میگردد. در سال 1988، 000/913/42 میلیون از بودجه دولتی در نظام مدارس برای آموزش و پرورش اختصاص داده شده بود. و نیز 000/112/18 میلیون برای دانشگاهها و امر تحقیق. که این مقدار به ترتیب 54/7 و 18/3 درصد از بودجه دولتی را نشان میداد و (نیز) 6/5 درصد از تولید ناخالص ملّی (GNP) بود. میزان بودجه آموزش و پرورش که صرف سطوح مختلف آموزشی میشود: 8/5 درصد برای پیشدبستانی، 1/17 درصد ابتدایی، 1/47 درصد متوسطه، 7/19 درصد آموزش عالی.
تأمین نیروی انسانی برای نظام آموزش و پرورش
در سال تحصیلی 1988ـ1989 تعداد 111582 معلم در نظام مدارس مشغول تدریس و تعلیم بودند که شامل مؤسسات بعد از متوسطه غیردانشگاهی نیز میشد. 62 درصد معلمان زن بودند و قریب 8 درصد در مدارس خصوصی مشغول بودند.
دو نوع معلم از نظر کیفی و صلاحیت وجود دارد:
نوع اول، معلمان ابتدایی، معلمان مدارس استثنایی و آنها که در مدارس متوسطه عمومی و دورههای پلیتکنیک هستند.
نوع دوم، معلمان رشتههای نظری مدارس متوسطه نظری و مدارس حرفهای سطح اول و دوم که این نوع در دانشگاهها تربیت شدهاند.
میزان کار معلمی که در یک مدرسه متوسطه عمومی درس میدهد 23 جلسه درس در هفته است، در حالی که تدریس معلمی که در دانشگاه و با زبانهای خارجی درس خوانده در مدارس، 17 جلسه در هفته است.
معلمان اتریشی در مدارس دولتی پس از یک قرارداد خدمت موقّت، حکم استخدامی میگیرند. اختلاف حقوق معلمان تربیت شده در دانشگاه و معلمان تربیتشده نظری در بین سالهای 1983 و 1992 از 4/8 درصد به 3/15 درصد افزایش یافت. به هر حال، هر دو گروه طبق میزان ارشدیت، حقوق میگیرند. فرصتهای شغلی محدودی جدای از ضوابط و مدرسه برای معلمان مدارس وجود دارد. دورههای ضمن خدمت معلمی اختیاری هستند، بجز مواقعی که ساختارها یا برنامههای جدیدی ارائه شوند. اکثریت قاطع تمامی دورههای ضمن خدمت به وسیله مؤسسات ضمن خدمت فراهم میشود که در محل (استان) وجود دارد.
در سال تحصیلی 1988ـ1989، دانشگاههای اتریش 1733 پروفسور، 5294 مربّی (استاد) و 802 کارمند نظری دیگر استخدام کردند. این یعنی نسبت شاگرد به استاد (پروفسور) 1 به 101 و نسبت معلمان دانشگاه به دانشجویان 1 به 23. قریب 18 درصد تمام معلمان دانشگاهها زن هستند. همانند نظام مدرسه، درصد زنانی که شغل بالایی را به خود اختصاص دادهاند کم است. علاوه بر این، 17991 شغل تدریس موقّت در دانشگاههای تخصصی وجود دارند.
برنامه ریزی درسی و روش تدریس
برنامههای درسی برای تمام مدارس (شامل مؤسسات فوق متوسطه غیردانشگاهی) در سراسر کشور یکنواخت است. این برنامهها توسط کمیسیونهای تخصصی وزارت «آموزش و پرورش و هنر» پس از شکلگیری در یک جریان تبادل نظر و پیچیده، که شامل تمام گروههای ذینفوذ اجتماعی مانند سازمانهای استخدامی، کلیساها، انجمنهای معلمی و مانند آن میشود، تهیه میگردد. این گروهها طبق دستور وزارت انتخاب میشوند. استانها حق دارند مورد مشورت قرار گیرند. این برنامه درسی، هدف کلی آموزش و پرورش، ابزار و اصول معیّن برنامههای خاص و موضوعات درسی را مشخص میکند. علاوه بر آن، شامل جدولی است که فهرست موضوعات و مواد درسی و تعداد آنها در هر سال و هر هفته در آن درج میگردد.
اگرچه این برنامههای درسی به منزله چهارچوب کلی برنامه درسی است و بر اساس ضرورتْ انتخاب و تعیین میگردد، اما مدارس انتظار دارند که بتوانند با احترام به این برنامه، برنامه دیگری را در برنامههای درسی و داخلی مدرسه بگنجانند. تعیین و انتخاب موضوعات و مواد اصلی در این چهارچوب و روشهایی که باید درس داده شود، به خود معلمان واگذار شده است. اما در عمل، متون درسی به طور گسترده معرّف همان چهارچوبها و روشها هستند. متون درسی توسط انتشارات خصوصی، که معمولاً گروههایی از معلمان با تجربه برای نوشتن آنها استخدام شدهاند، چاپ میشوند. تمام متون درسی و مواد تدریسی مربوط به آن باید توسط کمیسیونهای تخصصی وزارت «آموزش و پرورش و هنر» به تصویب برسند. تهیه برنامههای جدید آموزشی و درسی توسط متخصصان و مدیران مدارس همراه با دروس مرتبط باتربیت معلمان در این زمینه تضمین میشود؛ اما به هر حال این فرایند غالبا به صورت کاملاً بسته، کنترل و تحمیل نمیشود.
مواد درسی مدارس ابتدایی برای تدریس موضوعات از هم جدا نیست، بلکه در جهت برانگیختن یادگیری فعّال در محیطهای پیچیدهتر است. آرمان و آرزو صرفا رشد استعداد و هوش نیست، بلکه جنبههای اجتماعی، احساسی و فیزیکی شخصیت کودک نیز مدّنظر است. با آغاز سال تحصیلی، یک زبان بیگانه معمولاً انگلیسی و گاهی اوقات فرانسه به شیوه غیررسمی تدریس میشود. برای هر دو نوع مدارس متوسطه سطح پایین (سطح اول)، برنامههای درسی در سطح وسیعی یکسان است، بجز در چند موضوع اضافی که در مدارس نظری سطح یک ارائه میشود. بنابراین، یک برنامه درسی هستهای (مرکزی) مشترک و تقریبا یکسان در اهداف و محتوا، برای تمام افراد از 6 تا 14 ساله و دستکم یک زبان بیگانه برای افراد 8 تا 15 ساله تدریس میشود. محتوای موضوعات انتخابی جدیدند. فقط در سال 1989 موضوعاتی اجباری به مرحله بالاتر مدارس متوسط نظری معرفی شدند.
اصلاحات برنامه آموزشی، که در دهه سال 1980 به اجرا درآمدند، در برنامه درسی ابتدایی، سال دوم آموزش متوسطه نظری و مطالعات کامپیوتر بودند. در سال تحصیلی 1985ـ1986، فناوری اطلاعاتی برای تمام پایهها، در مدارس متوسطه نظری اجباری شد. فلسفه اصلی آن این است که فناوریهای اطلاعاتی جدید در موضوعات و مواد درسی موجود جمعآوری شوند تا تربیت متخصصان در سختافزار و نرمافزار فراهم آید. دیگر زمینههای جدید مورد علاقه جامعه مانند آموزش محیطی، آموزش تندرستی و شهرنشینی ایجاد نشده بودند. در مقابل، مسئولیت آنچه را به وسیله تمام موضوعات شکل گرفته بود، به عنوان اصول یادگیری بیان کرده بودند.
نظام امتحانات، ترفیعات و گواهینامه ها
نظام امتحانات طبق قانون مشخص شده است و در سطح گستردهای با ارزیابی معلمان کلاسها ارتباط دارد. اتمام موفقیتآمیز هر سال تحصیلی بر اساس گزارش سالانه مدرسه، که مورد تأیید قرار گرفته، اساس اجازه ورود به کلاس بالاتر است. انگیزه قوی قانونمندی در نظام مدارس اتریش بر این حقیقت تأکید دارد که گزارشهای مدارس مورد تأیید و تصدیق نظام اجرایی است. در مقابل، حق اعتراض نیز محفوظ است. امتحانات در مدارس اتریش غالبا تعیینکننده نیستند. قریب چهار درصد از تمام دانشآموزان در سال تحصیلی 1989ـ1990 به کلاس بالاتر نرفتند. درصد کلاسهای مجدّد برای مدارس متوسطه عمومی 9/1 و برای دورههای پلیتکنیک 4/7 و برای مدارس حرفهای 7/2 بود. برای مدارس متوسطه نظری، این میزان 2/7 درصد برای مدارس فنی سطح بالا 8/15 درصد و برای مدارس بازرگانی و تجاری 6/12 درصد بود. همچنین از نظر اعتبار و ارزش گواهینامههای بازار کار، بین مدارس و دانشگاهها اختلافی جزئی وجود دارد. از سوی دیگر، به نظر میرسد دانشآموزان پس از اینکه مدرسه خاصی را تمام کنند حق انتخاب مدرسه جدید (نوع جدید) را دارا هستند، به ویژه آنکه این حق انتخاب در سنین 10 و 14 سالگی است. داشتن حق انتخاب نوع خاصی از مدرسه، دانشآموزان را به سمت شغلهای آموزشی خاصی سوق میدهد که به طور گسترده تعیینکننده مرحله بعد است. دانشآموزان تنها وقتی میتوانند از این مجاری عبور کنند که تلاش و دقت بیشتری انجام دهند.
ارزیابی آموزشی، ارزشیابی آموزشی و تحقیق
هیچ نوع ارزشیابی خارجی از مدارس، و هیچگونه ارزیابی خارجی از پیشرفت تحصیلی دانشآموزان وجود ندارد. بازرسیها عمدتا بر روی اشخاص متمرکز میگردند تا بر روی مؤسسات. ایده «پاسخگویی» با نظام متمرکز اداری مردم اتریش بیگانه است. اما ـ به هر حال ـ آمارهای آموزشی رشد خوبی داشتهاند. این آمارها ارتباط تعداد معلمان و دانشآموزان را در برنامهها و اطلاعات مربوط به شاخصهای درآمد، به جای شاخصهای هزینه و اختلافات کیفی مشخص میکنند.
هیچ طرح جامعی برای توسعه نظام آموزشی وجود ندارد، و هیچ بحث روشن عمومی بر روی موضوعات آموزشی در سطح ملّی و منطقهای نیست. برنامهریزی آموزشی در همنوایی مقامات سیاسی، گروههای اجتماعی علاقهمند و بخشهای مربوط به وزارت رخ میدهد. از سال 1970، وزارت آموزش و پرورش ترجیح داده است تا تحقیق و توسعه زیرنظر بخشهای خود وزارت صورت گیرد تا زیرنظر مؤسسات و دانشگاههای تحقیقاتی خارجی. توسعه و تحقیق آموزشی در سطوح وزارت و دانشگاه (در سطحی بسیار وسیع) پیامدهای ناهماهنگی داشته است. در عین حال، سند نسبتا خوبی در زمینه تحقیقات آموزشی در اتریش منتشر شد که این سند به نظامهای اطلاعاتی ـ آموزشی متصل گردید.
در نظام دانشگاهی، ارزشیابی محدودی وجود داشته است. در عین حال، در سال 1990 دو فهرست که نشاندهنده استعدادها و رشتهها بر طبق نظر دانشآموزان و عدهای از محققان بودند، در روزنامهها منتشر شدند. در همان زمان، قانونی اساسی برای انجام و برگزاری امتحانات در دانشگاه و تقسیمات فرعی آنها به هدف طرحریزی و برنامهریزی و تنظیم اولویتها در تحقیق و تدریس و ارزیابی اثر تحقیقات اصلی، تهیه شده بود. تحقیقات در فیزیک توسط برخی روشهای برگردان (تکراری) ارزشیابی شده بودند و تمام دانشگاهها، با یک چارچوب مشورتی خصوصی مورد ارزشیابی قرار میگرفتند. نتیجه این امور افزایش بحث و مناظره بر روی مسئولیت ارزشیابی و تأثیر آن در دانشگاهها بود، به ویژه آنکه به نظر میرسد ارزشیابی یکی از محورهای سیاست جدید وزارت در مورد تجدید سازمان نظام دانشگاه است تا آن را قابل انعطافتر و قابل رقابتتر نماید.
اصلاحات اساسی در دهه 1980 و 1990
شرایط ساختاری جامعه و شرایط قانونی موجب شدند که نوآوری و تغییر قابل ملاحظهای صورت نگیرد. قویترین نیروهایی که مانع این اصلاح و نوآوری بودند عبارتند از: قانونگرایی و نظام اداری؛ یعنی آنها از یکسو، از ارباب رجوعحمایتمیکنند،وازسویدیگر،مانعابتکارو خلّاقیت میشوند. نتیجه این کار آن میشود که معلمان و مدارس از تمام خلّاقیتها و ابتکارات محروم شوند، در حالی که اینها عناصر و مقدّمات یک تعلیم و تربیت کیفی هستند.
«استمرار» و «هماهنگی» به عنوان ارزشهای اداری و اجتماعی در سطح بالایی مورد احترام هستند و به تغییر ـ اگر در مجموع ضروری تشخیص داده شود ـ به مثابه یک آهنگ کند قانونی نگاه میشود که دورههای اثبات طولانی مدت را به دنبال دارد و نه به عنوان یک فرایند منظّم، دایمی و ثابت.
آنگونه که آقای گروبر، خاطرنشان کرده است، نظام مدرسی در کشورهایی که زبان آلمانی دارند به نظر میرسدکهبخصوصدرمقابلتغییراتسازمانیوبرنامهریزی درسی،مقاومتمیکند.هرسهگروهسیاسیموجوددراتریش در انتخابات اخیر، به آموزش متوسطه نظری و جدایی دقیق بین آموزش عمومی و آموزش حرفهای نظر دادند.
اتریش استثنا نیست و در دهه 1980 با یک رکود روبهرو شد. بسیاری از ابتکارات اصلاحی به زودی خاتمه یافتند و یا شکست خوردند، مشکلات زیادی بدون حل، به تعویق افتاد، و ایدههای جدید و قابل قبول محدودی شروع شده بود. تغییرات در سطح اول متوسطه، حتی پس از تجربیات وسیع موفقیتآمیزی که اجرا شده بودند، به تعویق افتادند و این خود موجب مشکلات پیچیدهتری گردید.
توسعه برنامهریزی درسی در تمام سطوح متوسطه به سختی رخ میداد. دلیل آن سؤالات و مسائل لاینحلی بود که در سطح اول متوسطه وجود داشتند.
جدایی آموزش و پرورش حرفهای و عمومی به طور ساختاری، در سطح دوم متوسطه ادامه پیدا کرد. سازمان قانونی مدارس تا آنجا ادامه یافت که عده زیادی از مردم مدارس را فوق مقرّرات میدانستند. زمانی که اصلاحاتی نیز وجود داشتند، باز هم یا تحت فشار توسعههای جهانی قرار داشتند و یا علیه خواستهها و اراده افراد ذینفوذ اجرا میشدند؛ مانند سازمان جدید مدارس ابتدایی برای اقلّیتهای قومی.
دیگر اینکه آنها جایگزین اختلافات مواد درسی میشدند؛ مانند تعلیم و تربیت محیطی. در بازنگری، تنها اصلاح اساسی دهه 1980 که مقاومت کرد، تجدید برنامه آموزشی ابتدایی بود.
مشکلات اساسی تا سال 2000م
به هر حال، نشانههایی از توسعه به چشم میخورند. معلمان تلاش میکنند تا بر سیاستهای رکود، با بر عهده گرفتن ابداعات محلّی در کلاسهایشان فائق آیند. مدارس آنها به طور فزایندهای آنها را به یکدیگر متصل میکند و آرزوها و نداها و فریادهایشان را به هم پیوند میدهد. برخی از مؤسسات ضمن خدمت محلی از این ابتکار توسعه موضعی در دورهها و طرحهای همکاری و مشاورهای حمایت میکنند. والدین با دقت بیشتری درخواستهایشان را تنظیم میکنند و برای رشد و توسعه سیاستهای جدید، مقامات را تحت فشار قرار میدهند. هم وزارت «آموزش و پرورش و هنر»، و هم وزارت «علوم و تحقیقات» به وسیله وزرای جدیدی اداره میشوند که به نظر میرسد به ابتکارات و پیشدستی در توسعههای جدید در حوزههای اصلاح دانشگاه در زمینه بالا بردن حمایت نهایی برای آموزش و پرورش محلّی (حوزهای که ابتکارات محلّی زیادی در بخش معلمان وجود دارد) و در زمینه دادن استقلال بیشتر به مدارس، علاقهمند هستند. با وجود همه اینها، چالشهای زیادی وجود دارند.
عدم کنترل و نظارت وقتی موفقیتآمیز خواهد بود که مدارس، خودشان را برای انجام وظایف جدید آماده کنند و اقداماتی برای ایجاد ساختارهایی در جهت رشد و توسعه مدارس داخلی اتخاذ گردند و تصمیمگیری برای توسعه ساختارهای مورد حمایت محلّی و قدرت دادن به معلمان تا رسیدن به مرحله حرفهای شدن انجام شود. مشکلات ساختاری دوره اول متوسطه دیگر نمیتوانند نادیده گرفته شوند.
اصلاح در این حوزه پیامدها و نتایجی بر آموزش و معلمان خواهد داشت. رشد و مهاجرت روزافزون و احتمال عضویت در اتحادیه اروپا، تلاشهای جدیدی را در تعلیم و تربیت درون فرهنگی موجب خواهد شد. برای آمادگی در جهت بالا بردن سریع و پیچیده توسعه اجتماعی، نکته دارای اهمیت این است که هم دستیابی به آموزش و پرورش بیشتر و دایمی را با برداشتن و از بین بردن «مرگ آموزشی» 6 تشویق کنیم و همفراگیری و آموختن چیزی را که تأکید بردرک علم و دانش را به تعریف و حلّ مشکل و به توسعه و رشد دانش محلّی تغییر میدهد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 - The international Encyclopedia of Education, 2th ed. by Torsten Husen, To Neville postlethwaite, peGamon, 1994, v. 1, pp. 423-431."AUSTRIA SYSTEM OF EDUCATICON".
2 -دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد علوم تربیتى.
3 - lower Secondary sch.
4 - Ingenievr.
5 - medico- technical.
6 - Educational death - ends.