تحوّل فرهنگی؛ کلید موفقیت حضرت مهدی(علیه السلام) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام، به عنوان رهبران دینی ـ سیاسی جامعه مسلمانان، چند اصل زیربنایی وجود دارد که به اندیشه و تفکرات آنان قوام بخشیده و عامل توسعه علمی ـ فرهنگی حکومت و جامعه اسلامی است. یکی از این اصول، که در این پژوهش به آن پرداخته شده، اصل «تعلیم و تربیت» است. تشویق به یادگیری علم و دانش در تمام زمینههای عقلی، نقلی و تجربی، و نیز تربیت دینی از جمله مهمترین تعالیم اسلام است و توجه هر مرد و زن مسلمانی به علم و ادب از ضروریات حرکت و رشد و تکامل به شمار میآید. این نوشتار کوشیده است تا با تحقیق در منابع کهن اسلامی و بخصوص شیعی روشن کند که ائمّه اطهار علیهمالسلام در این تلاش ارزشمند، از چه شیوهها، ابزارها، و مواد آموزشی بهره بردهاند و هدف اصلی و فرعی آنان در توجه به این اصل چه بوده است. روش پژوهشی در این مقاله، اسنادی، توصیفی و کتابخانهای است.متن
بخشی از تاریخ صدر اسلام سیره علمی و تربیتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام است. توجه به سیره آنها برای هدایت اعتقادی، تربیتی و علمی مردم و رساندن آن به آیندگان امری ضروری است. اولین چیزی که به سیره پیامبر ارزش و اهمیت داده قرآن کریم است. قرآن به صراحت، به مسلمانان دستور میدهد سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را اسوه نیکو و سرمشق خویش قرار دهند.2
بر این اساس، میتوان گفت: یک اصل اساسی در سیره و رفتار دینی، سیاسی و اجتماعی پیامبران و امامان شیعه علیهمالسلام، توجه آنها به تعلیم و تربیت مردم است؛ اصلی که از جمله وظایف و شئون اولیه یک حاکم اسلامی است. بنابراین، هدف از پرداختن به این موضوع، روشن ساختن ساختار سیره آن بزرگواران در زمینه آموزش و پرورش است تا بتوان از این سیره، الگوی مناسبی برای بالا بردن سطح تربیت دینی و دانش جامعه کنونی گرفت. تلاش این نبشتار بر آن است که به مسئله ساختار و نظام تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام، اهمیت، شیوهها، ابزار و مواد آموزشی و تربیتی این اصل و نقش آنان در روند رو به رشد فرهنگ و تمدن اسلامی با توجه به منابع نقلی و با شیوه تحلیلی ـ توصیفی بپردازد.
بازشناسی مفاهیم مورد بحث
1. سیره: واژه سیره بر وزن «فِعله» از کلمه «سیر» مشتق شده است. «سیره» یعنی: حالت، نوع خاص حرکت و رفتار انسان،3 سنّت، روش، مذهب. «سیرة الرجل» یعنی: روش و کردار مرد، چگونگی رفتار او با مردم. در اصطلاح، به آنچه درباره رفتار پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بیان شده «سیره» گویند.4 راغب اصفهانی نیز در ذیل این واژه مینویسد: سیره حالت و روشی است که انسان و غیر
انسان نهاد و وجودشان بر آن قرار دارد.5 سیره در عرف
مسلمانان، در معنایی معادل معنای «سنّت» نیز به کار رفته و در مجموع، عبارت است از: مجموعه رفتارها و گفتارهای پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام.
2. حکومت اسلامی: حکومتی است که در آن، اداره امور کشور و رسیدگی به مسائل جامعه، مطابق دستورات و قوانین اسلام است. در حکومت اسلامی، حاکمیت بر انسان و جامعه انسانی تنها مخصوص خداوند است و تدبیر و هدایت جامعه در راه مستقیمی که به آخرت ختم میشود و الیاللّه است. این سیاستْ مختص انبیا و امامان شیعه علیهمالسلام و به تبع آنها،علمایبیداراسلام است.6
3. تعلیم: «تعلیم» از ریشه «علم» و مصدر باب تفعیل است. اهل لغت «علم» را چنین تعریف کردهاند: «العلم»، ادراک حقیقت چیزی،7 دانستن، دانش، اظهار و روشن کردن،8 و نقیض جهل.9
«تعلیم» در لغت، به معنای یاد دادن، و در اصطلاح، به معنای ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان است. راغب اصفهانی «تعلیم» را چنین تعریف میکند: «تعلیم» ناشی از تکرار است، به گونهای که از آن اثری در ذهن متعلّم به وجود آید.10
با توجه به این تعاریف، به طور کلی میتوان گفت: تعلیم به معنای انتقال دانایی به دیگری و فراهم آوردن زمینه رشدوشکوفاییانسان استکه به شیوههای گوناگون تحقق مییابد، خواه از طریق وحی باشد و یا غیر آن.
4. تربیت: «تربیت» مصدر باب تفعیل از ماده «ربو» و یا «ربی» است. «تربیه» به معنای تربیت و تهذیب و پرورش فکری و اخلاقی است. «علم التربیه» به معنای آموزش و پرورش است.11
اما ابن منظور در لسان العرب ریشه «تربیة» را از واژه «ربو» به معنای زیادت میداند. «ربا الشیء: أی زاد و نما»؛ یعنی افزایش یافت و رشد کرد.12 راغب اصفهانی نیز مینویسد: تربیت یعنی ایجاد شیء به تدریج از حالتی به حالت دیگر تا به حدّ تمام برسد.13
با توجه به این معنا و مفهوم، در بحث تربیت انسان، مفهوم «تربیت» بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. به عبارت دیگر، در تربیت، عنایت و اهتمام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوّع متربّی لحاظ شده و تربیت نیز در صورتی ثمربخش است که با عمل و کوشش متربّی همراه باشد. اکنون از مجموع توضیحات درباره واژههای تعلیم و تربیت میتوان گفت: این دو واژه به معنای آموزش و پرورش تواناییهای انسانهاست؛ یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شوند.14 بر این اساس، تعلیم بخشی از تربیت محسوب میشود. به عبارت دیگر، تعلیم شرط لازم تربیت است. نیز با توجه به توضیح واژه، درباره حاکم اسلامی میتوان گفت: امر تعلیم و تربیت از جمله وظایف حاکمان اسلامی است.
تعلیم و تربیت در سیره پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله
از منظر قرآن،15 روشن است که مهمترین اهداف ارسال انبیای الهی هدایت انسانها به سوی سعادت و قرب الی اللّه با ارائه طریق و رفع موانع آن است؛ چنانکه قرآن کریم درباره هدف رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «او کسی است که رسولش را همراه با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند.»16
آیه به صراحت اعلام میکند که بعثت و ارسال حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله بدین دلیل است که دین او، یعنی اسلام، دین جهانی باشد، و به عبارت دیگر، همه ادیان و آیینهای قبلی را به دین اسلام دعوت کند. او برای دعوت مردم و نیز تعلیم و تربیت آنها در مسیر تعالیم الهی، با دو شیوه کلی (تبشیر و انذار) کار خود را آغاز میکند؛ زیرا وی به عنوان حاکم اسلامی، وظیفه دارد تا به نومسلمانان آداب اسلامی را یاد دهد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذاری نکند. اهمیت توجه پیامبر به امر تعلیم و تربیت مردم به دلیل نجات جامعه اسلامی، تربیت انسان و روشن نمودن دید آنها به دنیا و جهان آخرت است. این هدف عظیم در تعلیم و تربیت دینی مردم با پرورش افراد برجستهای همانند یاسر و سمیّه نمود پیدا کرد که برای دفاع از حقّانیت آنچه پیامبر آورده بود، جان خود را تقدیم اسلام کردند.
بنابر گزارشهای تاریخی، پیامبر برای هدایت و تربیت مسلمانان، علاوه بر اقدام شخصی در مقاطع و مکانهای گوناگون، با ارسال برخی از مسلمانان به دیگر مناطق، به این مهم، جامه عمل میپوشاندند. طبری در گزارشی، این تلاش پیامبر را چنین نقل میکند: «عبداللّهبن ابیبکر گوید: وقتی فرستادگان "بنیالحارثبن کعب" رفتند، پیامبر، عمروبن حزم انصاری را سوی آنها فرستاد که فقه، دین و سنّت پیامبر و آداب مسلمانی را به آنها تعلیم دهد و زکات بگیرد.»17
در گزارش دیگری درباره تلاش پیامبر برای آموزش و تربیت دینی مردم مدینه و دعوت آنها به اسلام آمده است: «پیامبر مصعببن عمیر را به مدینه فرستاد تا قرآن را بهآنهاتعلیمدهدودستوراتاسلامرابهایشانبیاموزد.»18
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با حضور جدّی خود در میان مردم و اشتغال به آموزش و پرورش آنها، با شیوهها و ابزار گوناگون سعی در نهادینه کردن این رفتار در میان جامعه داشتند. اگر ایشان میتوانستند جامعه جاهلی جزیرهالعرب را به امر دانش و ادب اسلامی متخلّق سازند و فرهنگ عمومی را کیفیت بخشند، به خوبی میتوانستند دیگر موانع سدّ راه اسلام را از بین ببرند. ایشان به همین دلیل، در هر شرایطی به چنین کار عظیمی دست مییازیدند؛ چنانکه در جنگ «بدر»، هنگامی که تعدادی از نیروهای سپاه مکّه به اسارت مسلمانان درآمدند، دستور دادند تا هر اسیر که به ده تن از کودکان مسلمان نوشتن بیاموزد، پس از مهارت یافتن آن کودکان، آزاد شود.19
بنابراین، پیامبر به عنوان حاکم و مدیر هدایت مسلمانان به سوی سعادت ابدی، باید در راه تربیت و آموزش مردم، هزینههای مادی و معنوی لازم را بپردازد و از هیچ تلاشی فروگذار نکند.
جایگاه تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
فلسفه تشکیل حکومت در اسلام، چیزی جز اجرای احکام و تحقق معارف اسلامی در همه عرصههای زندگی بشر نیست. انبیا و پیشوایان دین از جمله امامان معصوم شیعه علیهمالسلام نیز برای تشکیل حکومت بر مبنای قرآن و سنّت پیامبر، به تلاش میپرداختهاند و از حق خویش دفاع میکردهاند؛ زیرا در نظام اسلام، صلاحیت حکومت بر مردم، خاص افرادی است که شرایط کافی در حوزههای مدیریت فقهی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم دارند. اگرچه در میان امامان شیعه تنها حضرت علی و امام حسن علیهماالسلام فرصت کوتاهی پیدا کردند تا مدیریت سیاسی مسلمانان را در حوزه حکومتی به عهده بگیرند، اما هیچگاه دیگران نیز در رهبری و مدیریت سیاسی، فقهی، اجتماعی و تربیتی شیعه به شیوهها و ابزارهای گوناگون کوتاهی نکردهاند و در مقاطع گوناگون تاریخ، آنان را به صورت مقطعی و یا تدریجی به قوانین فقهی، اعتقادی و اخلاقی آشنا کردهاند.
«امامت»،20 که یکی از ارکان اساسی و ضروری عقاید شیعه به شمار میرود، به معنای زعامت امّت در امور معاش و معاد است. این بنیاد سیاسی و دینی همواره مورد تأکید شیعیان بوده و آنان با اتّکا بر آن به مبارزه با سلطههای جور پرداخته و حکومت آنها را نامشروع دانستهاند. امام از نظر شیعه، علاوه بر پیشوای دینی، رهبر سیاسی نیز هست و شیعیان همواره به او توجه میکنند و اوامر او را میپذیرند؛ زیرا آموزه «اطاعت از امامان شیعه»، در کلام و مبانی عقیدتی آنان ریشه وحیانی دارد؛ چنانکه خداوند در سوره نساء، آیه 59 پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، مسلمانان را به پیروی از جانشینان وی امر فرموده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر خدا و اولوالامر اطاعت کنید.»
علّامه طباطبائی در توضیح واژه «اولوالامر» مینویسد: کار آنان صادر نمودن آرائی است که به نظرشان صحیح است و اطاعت از آنان در آراء و اقوالشان بر مردم واجب است؛ همانگونه که اطاعت از رسول خدا در آراء و اقوالش بر مردم واجب است.21
شیخ مفید همگام با سایر فقها و متکلّمان شیعه، امامت و حکومت امام علیهالسلام را نوعی ریاست و رهبری عمومی برای شیعه در امور دین و دنیا میداند و از دیدگاه وی، امامان شیعه زعامت سیاسی و اجتماعی مردم را دارند و اطاعت از آنان بر مردم لازم است تا حکومت آنها در جامعه محقّق گردد. وی مینویسد: من میگویم ائمّه اطهار علیهمالسلام قائممقام انبیا در تنفیذ احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و مربّی تربیت مردم هستند. آنها معصومند همانند عصمت انبیا.22 اما اجرای حدود الهی بر عهده سلطان اسلام است که از جانب خدای متعال نصب شده و آنان عبارتند از: امامان هدایتگر از آل محمّد علیهمالسلام.23
بنابراین، با توجه به آنچه مطرح شد، میتوان گفت: از منظر آیات و روایات و استدلال عقلی، امامان شیعه به عنوان جانشینان پیامبر دارای وظایفی در اداره امور جامعه مسلمانان هستند. یکی از این وظایف مهم و کلیدی آموزش و تربیت دینی و علمی مردم است. امام علیهالسلام نه تنها رئیس اداری، قضایی و نظامی امّت است، بلکه معلم و مربّی مردم در امور تربیتی نیز هست؛ چنانکه امام علی علیهالسلام نیز در خصوص شرح وظایف حاکم اسلامی و جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام، آموزش و پرورش علمی و دینی مردم را اصلیترین حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی میداند و در اینباره میفرماید: خدایا، تو میدانی که آن کارها که از ما سر زد، نه برای همچشمیبود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا چیزی افزون به چنگ آوریم، بلکه میخواستیم نشانههای دین تو را، که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد (زمین) تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیدهات در امان مانندو آن حدودی که مقرّر داشتهای جاری گردد.24
مردم، مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی است. حقی که شما به گردن من دارید، اندرز دادن و نیکوخواهی شماست و غنایم را به تمامی، میان شما تقسیم کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید، و تأدیب شماست تا بیاموزید... .25 ما پرورش یافته خداییم و مردم پرورشیافته ما هستند.26
امام و حاکم اسلامی موظف است معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد.27
والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقّف نماید، و نه کسی باشد که سنّت را فرو میگذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.28
هر آینه، آنچه بر عهده امام است، این است که آنچه را خداوند به او فرمان داده به جا آورد؛ چون رساندن مواعظ و سعی در نیکوخواهی و احیای سنّت پیامبر و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند. پس به تحصیل علم بشتابید.29
امامان شیعه به مشکلات فردی و اجتماعی مردم آگاه بودند و با توجه به شرایط زمان و مکان بر اساس ضرورت و اهمیت موضوعات، به رهبری و مدیریت مسلمانان و به ویژه شیعیان میپرداختند. در آن شرایط زمانی، اهمیت تعلیم و تربیت مسلمانان ـ اگر نگوییم ضرورت بیشتری داشت، دستکم میتوان گفت ـ به حدی بود که زیربنای جامعه اسلامی بر آن استوار بود. بر این اساس، امام علی علیهالسلام دانش آموختن و ذخیره دانش را از ثروتاندوزی ضروریتر میدانند.30 حضرت زهرا علیهاالسلام نیز شیعیان را به پرستش و یادگیری علم، تشویق مینمودند و اجر علما را در پاسخ به سؤالات، بسیار میشمردند.31 همچنین امام حسن مجبتی علیهالسلام به نونهالان سفارش میکردند که از سنّ کودکی شروع به کسب دانش کنند و در نوشتن اندوختهها کوتاهی ننمایند؛ میفرمودند: شما هماکنون خردسالان جامعهاید و به زودی از بزرگان دیگر جوامع خواهید شد، پس علم بیاموزید و هر کس از شما توانایی ندارد که آن را به خاطر بسپارد آن را بنویسد و از آن محافظت کند.32
اینگونه سفارشهاانگیزههایی قوی برای یادگیری علم و ادب اسلامی در اهل آن ایجاد میکرد و به مرور زمان، بر جامعه اسلامی، شوق به فراگیری علم و دانش چراغ تمدّن و فرهنگ ناب اسلام راه رشد و تعالی را نشان داد.
اهداف نظام تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
ائمّه اطهار علیهمالسلام به عنوان مجریان احکام الهی، در بعد آموزش، اهداف علمی را دنبال میکردند تا بدین طریق، علاوهبرپیشبردوضعیتعلمی،سطحفکریودرکاجتماعی مردم را کیفیت بخشند. در بعد پرورشی نیز در پی رشد اخلاق، اعتقاد و پرورش استعدادهای فطری آنان بودند.
الف. اهداف تربیتی
مهمترین اصول و مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام بر محور شناخت خدا، انسان و هستی، و به عبارت دیگر، ایمان به اصول و فروع دین اسلام و اخلاق استوار است. ایشان با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، سعی در توجه مسلمانان به این اصول زیربنایی داشتند تا از این طریق، به اهداف نظام اسلامی دست یابند؛ زیرا زمانی تلاش آنان در تعلیم و تربیت مسلمانان سودبخش است که متربّی به اصول موضوعه اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد. به همین دلیل، یکی از مواد آموزشی آنان در جهت تربیت مردم، آموزش معارف دینی بود. در رأس این تلاشها، توجه دادن مردم به شناخت مبدأ آفرینش، پرستش وی به عنوان خدای یگانه اهمیت بیشتری داشت.
1. توجه به اصول اعتقادی دین و مذهب
اولین هدف تربیتی ائمّه اطهار علیهمالسلام در تعلیم و تربیت شیعیان، توجه دادن آنها به اصول دین و مذهب است و در رأس این تلاش، توجه دادن مردم به مباحث توحید در بعد افعال و صفات خداوند، شناخت و ایمان به او و در نهایت، پرستش او به عنوان تنها پروردگار جهان؛ خداوندی که یگانه است و همه امور به دست قدرت اوست. به فرمایش امام علی علیهالسلامسنگبنای اسلام معرفت به خداست.33 هدف دیگرآنانتوجهدادنمردمبهحقّانیت معاد، نبوّت و وحی، و امامت است. امامان شیعه علیهمالسلام نیز به عنوان جانشینان بر حق پیامبر، مفسّران وحی و کلام الهی هستند. آنان به دنبال پیریزی نظامی تربیتی بودند که از طریق پیامبر و قرآن بهپروردگار عالم منتهی میشود.
2. توجه به احکام و قوانین شرعی
ائمّه اطهار علیهمالسلام در بعد تربیتی، در پی آگاه کردن مردم به قوانین شرعی و توجه دادن آنان در عمل به این فرامین بودند. آنان در زمانها و مکانهای مناسب، شیعیان را به پیروی و یادگیری احکام اسلام فرا میخواندند.
3. رشد اخلاق
یکی دیگر از اهداف تربیتی امامان دین علیهمالسلام در تعلیم و تربیت، توجه دادن مسلمانان به اخلاق، آداب اجتماعی، تقوای الهی و رشد تربیت دینی است. «تربیت دینی» عبارت است از: مجموعهای از اعمال عمدی و هدفدار به منظور آموزش گزارههای معتبر دین به افراد، به نحوی که آنان در عمل و نظر، به آن آموزهها متعهد گردند. از اینرو، در توجه به این حقیقت، تمامی اعمال و رفتار انسانی معنا پیدا میکند. لازم به ذکر است که در زمینه رشد و تعالی اخلاق و تربیت دینی مردم، اولین گام خودسازی مربّی است؛ چنانکه امام علی علیهالسلام میفرمایند: هر کس خود را پیشوای مردم میخواهد، باید پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد و نه به گفتار.34
تلاش بزرگان دین علیهمالسلام در تربیت دینی و رشد اخلاقی شیعیان، به گونهای است که آغازین مرحله آن توجه دادن فرزندان خویش به مسائل تربیتی و آموزش آنان است و در رأس مباحث اخلاقی، اخلاق سپاسگزاری از پروردگار؛ چنانکه امام باقر علیهالسلام پیش از طلوع آفتاب، فرزندانش را جمع میکرد و به آنها دستور میداد قرآن تلاوت کنند و یا ذکر بگویند.35 یا امام صادق علیهالسلام به یکی از یاران خود فرمودند: ما بچههایمان را از پنج سالگی به نماز امر میکنیم.36
نیز آنان تمام تلاش خود را در نهادینه کردن این نوع تربیت در رفتار شیعیانبه کار میبستند تا معیار بازشناسی آنان از دیگران باشد. همچنین از این طریق، به اصلاح جامعه میپردازند؛ زیرا اگر جامعه اصلاح نشود فسادِ برخی نابودی دیگر اقشار جامعه را در پی خواهد داشت.
معصومان: برای رشد اخلاقی و تربیتی جامعه اسلامی، مسلمانان را به کیفیتبخشی اعمال، که همان «تقوا» باشد، توجه میدادند. «تقوا» به معنای حفظ و نگهداری است و در تعلیم و تربیت، این واژه به معنای حفظ و اداره و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسیر عقلانی و وحیانی است. درباره اهمیت وجود تقوا، در زندگی انسانها، امام علی علیهالسلاممیفرمایند: ای بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش میکنم که تقوا حق خداست بر شما، و حق شما بر خدا سبب شود از خدایی یاری جوید که به تقوایتان یاری دهد... راه تقوا راهی روشن است و پناهگاه فردا؛ راهی است که شما را به بهشت میرساند.37
ب. اهداف آموزشی
1. پرورش استعدادها
با توجه به معنا و مفهوم «تربیت»، این واژه بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. به عبارت دیگر، در تربیت و تعلیم دینی، اهتمام ائمّه اطهار علیهمالسلام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوّع متربّی با روشها و ابزارهای آموزشی است. آنان در این راه، با کشف این استعدادها، به پرورش شاگردان برجستهای در زمینههای گوناگون پرداختهاند و آنان را به تفقّه و تفکر در دین و علوم فراخواندهاند.38 اگرچه در هنگام برگزاری جلسات علمی از سوی ائمّه معصوم علیهمالسلام افراد زیادی حضور مییافتند و روایات آنها را نقل میکردند، اما شیعیانی که توانایی بالقوّهای داشتند با مدیریت علمی و تربیتی ائمّه اطهار علیهمالسلام تواناییهایشان فعلیت یافته و مایه افتخار جامعه اسلامی گردیدهاند. بنابراین، در بعد آموزشی، هدف معصومان علیهمالسلامتوجهبه امورزیربناییو اموری است که در آنها باید به تربیت کودکان اهتمام ورزید تا در سنین بالاتر، جامعه علمی و تربیتیو مدینهفاضله تشکیل شود.
2. آموزش علوم و خلق آثار علمی
در بعد آموزشی، ائمّه اطهار علیهمالسلام علاوه بر آموزش مبانی نظری دین به مسلمانان، در تلاش بودند تا آنان را به فراگیری علم و دانش در زمینههای گوناگون و موردنیاز جامعه از جمله قرآن، فقه و مباحث اعتقادی تشویق کنند و بدینوسیله، با خلق آثار علمی، کمّیت و کیفیت دانش اسلام را به عنوان آیینی فرهنگ و تمدنساز معرفی کنند. آنان در این راه، دانشپژوهانی تربیت نمودند که آثار علمی با ارزشی در عرصههای گوناگون به وجود آوردند؛ چنانکه حتی گاهی ائمّه اطهار علیهمالسلام با اصلاح و بررسی نوشتههای شیعیان، آنها را آماده نشر میساختند. عبداللّه حلبی کتاب خود را به امام صادق علیهالسلام عرضه داشت و امام علیهالسلام آن را تصحیح کردند.39
ثبت آثار علمی زیادی از سوی ائمّه هدی علیهمالسلامنشانگر پیشگامی آنان در این هدف بزرگ است. برخی از این آثار یا به وسیله خودشان با عنوان «صحیفه»40 و یا «مصحف» جمعآوری گردید و یا به صورت املا بود و شاگردان به ثبت و ضبط آن پرداختهاند.41 در روایتی از امام باقر علیهالسلام برای پاسخ به مسئلهایکه ازایشان پرسیدند، ایشان به کتاب امام علی علیهالسلام مراجعه کردند و از روی آن پاسخ گفتند.42
دانش و آگاهی امامان معصوم علیهمالسلام و تسلّط آنان بر علوم اسلامی، آنان را در جایگاهی قرار داده است که همواره مورد مراجعه و توجه دانشمندان فرق گوناگون بودهاند. آنها توانستهاند با تشکیل کرسی درس و یا مناظره ـ گاهی رسمی و گاهی غیررسمی و مخفیانه ـ به شکلگیری نظام آموزشی اسلام کمک کنند؛ چنانکه در دوران امام سجّاد علیهالسلام فقهای هفتگانه اهلسنّت در مدینه مشغول فعالیت علمی بودند، اما در این دوران، فقه و تفسیر معارف شیعی امام سجّاد علیهالسلامبرتر از فقه آنان بود. ابن ابیالحدید اعتراف شافعی درباره اعلمیّت امام سجاد علیهالسلام را چنین نقل میکند: من علیبن الحسین علیهالسلام را داناترین شخص به فقه در میان اهل مدینه یافتم.43
شیوه های تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
طبق اشاره آیات قرآن کریم، انبیا به دو روش کلی «انذار» و «تبشیر» به تربیت مردم میپرداختند.44 ائمّه اطهار علیهمالسلامنیز به عنوان جانشینان برحق آنها، به همین روش با ابزارهای خاصی مسلمانان را به دریافت حقایق توجه میدادهاند. در این روش، که نخستین گام برای آشنایی مسلمانان به آیین اسلام بوده، ارتباط به صورت مستقیم، خطابه و نامه شکل میگرفته و این نوع رفتارها و شیوههای آموزشی خطمشی کلی بودهاند تا از طریق آنها، آرمانها و اهداف اسلام به تجلّی در رفتار و گفتار برسند. در ذیل، به این روشها اشاره میشود:
1. ارتباط چهره به چهره با مردم
بهترین راه ارتباطی حاکمان و مدیران با مردم در هر نوع نظامی، دیدار حضوری و «چهره به چهره» است. در دین اسلام، ارتباط مردم و حاکم با یکدیگر ارتباطی مستقیم است و نه ارتباطی پلکانی و طبقاتی. در این نوع ارتباط، مردم میتوانند به راحتی با رئیس حکومت ارتباط برقرار کنند و مشکلات و مسائل خود و جامعه را در تمام عرصهها با آنها در میان بگذارند. این رفتار و شیوه آموزشی و تربیتی به عنوان الگو برای یک مربّی لازم و ضروری است و کیفیت آموزش را بالا میبرد؛ زیرا تأثیر آموزش مستقیم قویتر از ارتباط غیرمستقیم است. امام علی علیهالسلام نیز در همین زمینه، در سخنی به حاکم مشروع اسلامی برای حل مسائل دینی و سیاسی میفرمایند: ای مردم، از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید.45
امام علی علیهالسلام در شیوه «چهره به چهره» با استفاده از ابزارهای گوناگون در جهت کیفتبخشی به علم و ادب اسلامی و اصلاح عقاید فکری و تربیتی مسلمانان تلاش مینمودند. در هنگام جنگ «جمل»، اعرابی از امام علی علیهالسلام پرسید: ای امیرمؤمنان، آیا شما به توحید و یگانگی خداوند اعتقاد دارید؟ عدهای از سپاهیان امام علیهالسلام، که در آن اطراف بودند، با شنیدن این سؤال خشمگین شدند و به وی گفتند: آیا نمیبینی که امام در چه وضعیتی است؟ چگونه او میتواند به این مسائل بپردازد، در حالی که مشغول نبرد با دشمنان است؟ امام علی علیهالسلام فرمودند: رهایش کنید؛ زیرا چیزی که این اعرابی به دنبال آن است همان چیزی است که ما از این قوم (اصحاب جمل) میخواهیم؛ یعنی جنگ ما در حقیقت، بر سر مسئله توحید است. سپس امام علیهالسلام با تفصیلی اعجاببرانگیز، به پاسخ اعرابی پرداختند.46
همچنین امام علی علیهالسلام در نامهای خطاب به مالکاشتر نخعی، علاوه بر تذکر این نکته که باید حاکم و والی اسلام در کنار مردم باشد تا به راحتی بتوانند به وی دسترسی داشته باشند، اصول مدیریت سیاسی را نیز به وی آموزش میدهند و میآموزند که مدیر موفق کسی است که به صورت مستقیم با مردم در ارتباط باشد: رو پوشیدنت از مردم به درازا نکشد؛ زیرا روی پوشیدن والیان از رعیّت خود، گونهای نامهربانی به آنهاست و سبب میشود از امور ملک آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه میتواند از شوربختیها و رنجهای آنان آگاه شود؟47
2. تربیت شاگردان برجسته
با توجه به جوّ اختناق در مرکز خلافت اسلامی و ستم بنیامیه و بنیعبّاس و ممانعت آنها از نقل حدیث و اجرای حقیقی اصول و مبانی اساسی اسلام، ائمّه اطهار علیهمالسلام در ابعاد سیاسی، علمی و اجتماعی مجال کافی در تحقق اهداف خویش نداشتند. بنابراین، آنان اگرچه با مردم در ارتباط بودند، اما در آن شرایط سخت، که دستگاه حاکم مانع اهدافشان بود، بر آن شدند تا به تربیت شاگردان برجستهای همچون سلمان، عمّار، ابوذر، زراره، ابوبصیر، هشام و برخی دیگر بپردازند و از طریق، آنان به آموزش و تربیت مردم همّت گمارند.
در زمان امام صادق علیهالسلام، شاگردانبسیاری برای استفاده از محضر آن حضرت از مناطق گوناگون، رهسپار مدینه میگردیدند و پس از فراگیری علم، یا در آنجا ماندگار میشدند ویابهمناطقخود بازمیگشتند؛چنانکه محمّدبن مسلم کوفی مدت چهار سال در مدینه از محضر امام باقر وامامصادق علیهماالسلامبهرهبرد48وسپسبهموطنخودبازگشت.
روش ائمّه اطهار علیهمالسلام، به ویژه امام صادق علیهالسلام، به گونهای بود که شاگردان خود را به سمت اجتهاد سوق میدادند تا در مناطق گوناگون جهان اسلام و در هنگام عدم دسترسی مردم به پیشوایان دین علیهمالسلام، به تعلیم و تربیت آنان بپردازند. بدینروی، جمیل بن درّاج و زراره حلقه درس داشتند49 و یا در جواب برخی از شیعیان، که از امام سؤال پرسیدند هنگامی که سؤالی برای ما پیش بیاید به چه کسی مراجعه کنیم، امام فرمودند: چرا به محمّدبن مسلم ثقفی مراجعه نمیکنید که او نزد پدرم، وجیه و محترم بود و از او حدیث شنیده است.50
امام علی علیهالسلام نیز با توجه به شایستگیهای مالکاشتر در زمینههای ولایتمداری، هوشمندی، کارامدی و مدیریت سیاسی وی، هنگامی که او را به حاکمیت مصر گماردند، درباره وی به مردم آن دیار نوشتند: من بندهای از بندگان خدا را به سوی شما روانه کردم که در روزهای هراس نمیخوابد و در ساعتهای ترس، از دشمن روی برنمیتابد... . او مالکاشتر نخعی است. به او گوش سپارید و تا آنگاه که حق میگوید، از او فرمان برید که او شمشیری از شمشیرهای خداست... . اگر به شما فرمان داد که حرکت کنید، حرکت کنید.51
3. املای مطالب علمی
یکی از روشهای آموزش و پرورش در ساختار آموزشی ائمّه اطهار علیهمالسلام، چه به طور چهره به چهره و یا از طریق شاگردان، با توجه به شرایط و موقعیت زمانی صدر اسلام، استفاده از روش «املا» برای ثبت و ضبط علم و ادب اسلامی بوده است. ائمّه اطهار علیهمالسلام از این روش برای آموزش شاگردان خود استفاده میکردند. در این شیوه، راوی و پرسشگر از امام سؤالی میپرسید و امام به وی میفرمودند: بنویس، و سپس مطلب را املا میکردند؛ چنانکه امام علی علیهالسلاممیفرمایند: هر گاه از پیامبر پرسشی داشتم، پاسخ میگفت: هیچ آیهای از قرآن نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم قرائت و املا میکرد و من به دست خود مینوشتم.52 به همین دلیل، در جلسات درس و بحث ائمّه اطهار علیهمالسلام، عدهای از اصحاب برای یادداشتبرداری، به همراه نوشتافزار، در خدمت امام صادق علیهالسلام بودند، زراره چنین میکرد53 و پس از استماع کلام امام علیهالسلام، آن را با عین الفاظش مینوشت. ابوبصیر روایت میکند که روزی نزد امام صادق علیهالسلام رفتم. امام به من فرمودند: هماکنون گروهی از مردم بصره اینجا بودند. مطالبی را از من پرسیدند و پاسخهای مرا نوشتند. شما چرا نمینویسید؟ بدان که شما نمیتوانید آموختههای خود را نگاه دارید، مگر آنکه آن را بنویسید.54
4. خطابه و موعظه
از دیگر روشهای آموزشی و تربیتی ائمّه بزرگوار علیهمالسلام، استفاده از روش «خطابه» بوده است. برخی از آنان از جمله امام علی، امام حسن و امام رضا علیهمالسلام55 با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر جامعه، از این روش بهره بردهاند. در روش «خطابه»، خطیب برای اقناع مردم زودتر و سادهتر به نتیجه میرسد؛ زیرا وی با یک روانشناسی از جنسیت، کمّیت و روحیات مخاطبان، آنان را موعظه و اقناع میکند. از ویژگیهای خطابه این است که موضوعات خاص، افراد و گروه خاص، شرایط سنّی و زمان و مکان خاصی56 در آن لحاظ نیست. پیامبر اکرم و ائمّه اطهار علیهمالسلام از این روش برای نیل به اهداف خود بسیار بهره بردهاند. امام علی علیهالسلام با ایراد خطبههای گوناگون در دوران حکومت خود، علاوه بر تربیت دینی مردم، به آموزش مباحث اعتقادی نیز میپرداختند. ایشان موعظه را مایه «صیقل جان»، «برطرفکننده غفلت» و «بیداری»57 انسان میدانستند و به استماع موعظه امر میکردند. امام علی علیهالسلام خطاب به امام حسن علیهالسلامفرمودند: قلبت را با موعظه زنده بدار.58
5. امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از دیرباز، در جوامع اسلامی از جایگاه والایی برخوردار بوده و از این طریق، حاصل تجربیات و اندیشهها و شریعت صحیح به نسلهای بعد منتقل میشده است. ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز در تربیت دینی مردم و اصلاح خطاها و رفتارهای شیعیان، از این ابزار استفاده نموده و متربّیان خود را گام به گام به اهداف دین اسلام نزدیک کردهاند؛ چنانکه امام رضا علیهالسلاممحمّدبن عاصم را از همنشینی با واقفیه نهی نمودند59 و نیز امام کاظم علیهالسلام علیبن عقبه را به اجرای صحیح رکوع در نماز ارشاد نمودند.60
6. تمسّک به قرآن و سنّت
از جمله شیوههای مهم و کاربردی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام برای آموزش و تربیت مردم، استفاده و استناد به قرآن کریم و حدیث و سنّت پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلام است. آنها معیار و صقل تعلیم و تربیت را قرآن، رفتار و گفتار پیامبر دانسته و به همین دلیل در موضوعات آموزشیومناظراتواحتجاجات علمی،61 از آن بهره بردهاند. ایشان معیار و ملاک بازشناسی عقاید درست از نادرست را در تعلیم و تربیت اسلامی، مراجعه به قرآن و سنّت میدانند؛ چنانکه امام سجاد علیهالسلام در اینباره میفرمایند: قرآنی، که راهنمای مردم و نشانه آشکار هدایت است، تمیزدهنده حق از باطل است.62
لازم به ذکر است که پیشوایان دین علیهمالسلام در سیره تربیتی خود، با اولویتسنجی از شرایط زمان، به این منابع و ابزارها تمسّک جستهاند. برای آموزش دین اسلام به مردم، آنان گاهی از قرآن و گاهی از سنّت پیامبر کمک میگرفتهاند. امام علی علیهالسلام هنگامی که عبداللّه بن عباس را برای گفتوگو با خوارج فرستادند، به او فرمودند: با ایشان به وسیله قرآن مناظره مکن؛ زیرا قرآن بار معانی گوناگون را تحمل میکند. تو چیزی میگویی و آنها چیزی میگویند، بلکه با ایشان به وسیله سنّت پیامبر مناظره کن که راه گریزی نیابند.63
7. مناظره و استدلال
از جمله فعالیتهای علمی امامان معصوم علیهمالسلام، شرکت در مناظره و پاسخگویی به شبهاتی بود که در زمینه مسائل عقیدتی آن دوران میان مسلمانان و برخی از فرقهها و دیگر مذاهب رواج داشت. این افراد گاهی برای دریافت پاسخ و گاهی برای مبارزه با عقاید امامیه به مناظره میپرداختند. هدف ائمّه هدی علیهمالسلام در برخورد با مناظرهکنندگان، بیان و آموزش حقیقت دین، پاکسازی عقیده اسلامی از انحراف، و آموزش استفاده از این ابزار به شاگردان خویش بود. امام صادق علیهالسلام هر یک از شاگردان خود را در علوم خاصی متخصص کرده بودند و به گزارش هشامبن سالم، هنگام مراجعه مردی از شام برای مناظره با امام صادق علیهالسلام فرمودند: میخواهی در چه علمی (موضوعی) مناظره کنی؟ سپس امام علیهالسلامدر همان علم، او را برای مناظره به شاگردان خود معرفی میکردند.64
موضوع مناظرات بیشتر عقیدتی ـ کلامی (قرآن و توحید)،65 مسائل فرقهای و فقهی بود. ائمّه اطهار علیهمالسلامنیز به تناسب، برای پاسخ به شبهات حضور مییافتند و از مکتب شیعه دفاع میکردند.66 پاسخگویی آنان به مسائل مطرح شده گاهی در قالب استدلال عقلی صورت میگرفت و گاهی نقلی با استناد به آیات قرآن کریم و در برخی موارد، به کمک خرق عادت؛ زیرا هدف آنان تربیت و اصلاح نظام عقیدتی جامعه بود. یکی از معروفترین احتجاجات و مناظرات آنان در دفاع از حقّانیت شیعه و اثبات حقّانیت اهلبیت علیهمالسلام، مناظره امام رضا علیهالسلام با متکلّمان دیگر ادیان بود که به دعوت مأمون و با پیگیری فضلبن سهل صورت گرفت.67 از جمله دیگر احتجاجات مشهور و معروف، احتجاج امام علی علیهالسلام با ابوبکر بر سر غصب حق خلافت و جانشینی پیامبر بود.68 امام علی علیهالسلام در این مناظره، به ابوبکر، که حق آن حضرت را غصب کرده بود، فرمودند: اگر از سوی شورا کار آنان را به دست گرفتهای، چگونه شورایی بود که صاحبان رأی و مشورت در آن حاضر نبودند؟ و اگر به بهانه خویشاوندی بر خصمان خود حجت آوردهای، ما به پیامبر از تو نزدیکتریم!69
8. کرامت
خرق عادت و یا به عبارت دیگر، کرامت اهلبیت علیهمالسلام به عنوان یک روش آموزشی در خدمت تعلیم و تربیت جامعه قرار داشته و از این طریق، به عنوان روشی آموزشی برای اثبات حقّانیت اسلام و امامت خود استفاده کردهاند. شاید بتوان گفت: علت اصلی به کارگیری این ابزار، شرایط وقت جامعه بود؛ زیرا برخی با عدم درک درست از مقام امامت و ولایت، در پی دریافت حقّانیت شخصیت و مقام آنان بودند. اهلبیت علیهمالسلام نیز به مقتضای حال پرسشگر، به این مهم عنایت داشتند و به تعلیم اصول و سیره واقعی خود میپرداختند.
در گزارشی از منابع روایی، شخصی امام کاظم علیهالسلام را در راه ملاقات کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا، من خدا را شاهد میگیرم که محتاج شما هستم. پس مرا بر آنچه شناختنش بر من لازم است راهنمایی کنید. امام کاظم علیهالسلامامامت امیرالمؤمنین و حقّانیت ایشان پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امامان شیعه تا امام صادق علیهالسلام را برای او بیان کردند و سپس سکوت کردند. آن مرد گفت: فدایت شوم، امروز امام کیست؟ امام فرمودند: اگر بگویم قبول میکنی؟ گفت: بلی. امام علیهالسلامفرمودند: من هستم. آن مرد گفت: به چه چیزی استدلال میکنید؟ حضرت فرمودند: به سوی آن درخت برو و به او بگو: موسیبن جعفر علیهالسلام به تو میگوید: بیا. میگوید: درخت را دیدم که زمین را شکافت و جلوی آن حضرت آمد و بعد امام کاظم علیهالسلاماشاره کردند و درخت برگشت.70
9. دعا
استفاده از دعا و ذکر یکی دیگر از ابزارها و شیوههای کار ائمّه اطهار علیهمالسلام در آموزش و پرورش مردم بود. آنان از ذکر و دعا بیشتر برای تربیت معنوی، دینی و اعتقادی مردم بهره بردهاند. در این روش، به ویژه امام سجّاد علیهالسلام، با سنجش شرایط زمانی و سیاسی مدینه به وسیله دعا به پرورش فکری شیعیان پرداخته و صحیفه سجّادیه را، که نمایانگر سیره تربیت دینی و حتی سیاسی و اعتقادی ایشان در پرداختن به مباحث شناخت ذات و صفات خداوند، مقام و منزلت پیامبر و امامان شیعه علیهمالسلام است بر جای گذاشتهاند.71
10. نامه و پیمان نامه
یکی دیگر از شیوهها و ابزارهای آموزشی و پرورشی ائمّه دین علیهمالسلام، روش «مکاتبه» و نگارش نامه بوده است. اگرچه آنان برخی آثار علمی را برای هدایت مردم به وجود آوردهاند، اما گاهی ـ برای نمونه ـ امام علی علیهالسلام از طریق نگارش نامه علاوه بر تذکر به مسلمانان در عمل به فرامین اسلامی، معیارهای صحیح دین را از این طریق به آنان آموختهاند. آن حضرت در نامههای خود خطاب به قثم بن عبّاس،72 سلمان فارسی،73 و ابن عبّاس74 و دیگر اطرافیان، به مدیریت خود در هدایت و تربیت نخبگان جامعه، استحکام بخشیدهاند. آن حضرت در نامهای تربیتی خطاب به حارث همدانی به وی چنین نگاشتهاند: به ریسمانقرآنچنگبزن و از آن نصیحت بجوی؛ حلالش را حلال بدان و حرامش را حرام. حقی را که پیش از این بوده است تصدیق کن... نام خدا را بزرگ شمار و جز برای حق بر زبان میاور. از مرگ و جهان پس از مرگ زیاد یاد کن و آرزوی مرگ مکن، مگر به شرطی محکم و استوار.75
نیز در گزارش دیگری، امام صادق علیهالسلام به اصحاب خود نامه نوشتند و دستور دادند که آن را پیوسته مطالعه کنند و به یکدیگر تعلیم دهند و بدان عمل نمایند.76
در برخی موارد، ائمّه اطهار علیهمالسلام در قالب پیماننامه میان دو یا چند گروه از مردم، رفتارهای تربیتی را یادآوری و آنان را به اجرای آن ملزم کردهاند؛ همانند پیماننامهای که امامعلی علیهالسلاممیان«ربیعه»ویمننوشتند.دراینپیماننامه، به مواردی همچون، یادگیری و پیروی از قرآن، امر به معروف، نهی از منکر و تعهد بر پیمان و عدم نقض آن اشاره شده است: این پیماننامهای است که اهل یمن و مردم «ربیعه»، چه آنها که شهرنشین هستند و چه آنها که بیاباننشین هستند، بر آن توافق کردهاند که از کتاب خدا پیروی کنند و مردم را به آن فراخوانند و از مردم بخواهند که آن را بپذیرند، و هر کس را که به کتاب خدا دعوت کند و بدان فرمان دهد اجابت کنند... عهد و پیمان خدا در این عهدنامهبرعهدهشماست،وازپیمانخداسؤالخواهندکرد.77
ویژگیهای معلّم از منظر ائمّه اطهار علیهمالسلام
از منظر ائمّه اطهار علیهمالسلام مربّی و معلم علمی و تربیتی مسلمانان باید دارای ویژگیهایی باشد که به کیفیت کار آنان ارزش دهد. برخی از این ویژگیهای مهم عبارتند از:
1. خودسازی پیش از آموزش
امام علی علیهالسلام میفرمایند: هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب کردن دیگران، به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسیکهآموزگاروادبکنندهخویشاست،به تعظیم سزاوارتر استاز آنکهآموزگار و ادبکننده مردم است.78
2. تعهّد بر آموزش و پرورش
امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینباره میفرمایند: خداوند دانایان را موظّف ساخت که نادانان را تعلیم دهند.79 و در جای دیگر میفرمایند: والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقف نماید، و نه کسی باشد که سنّت را فرومیگذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.80
3. پرهیز از خشونت
بردباری از بهترین ویژگیهای یک مربّی با ایمان است. معلمی که در تربیت شاگردان خویش از منطق خشونت استفاده کند علاوه بر تخریب تواناییهای شاگردان، علاقهمندی آنان به فراگیری علم و ادب اسلامی را نیز نابود میکند.
4. پاسخگویی به پرسشهای دینی
امام علی علیهالسلام خطاب به قثمبن عبّاس میفرمایند: هر بامداد و شامگاه در مجلس ایشان بنشین و کسی را که در امری فتوا میخواهد فتوا بده.81
5. موقعیت سنجی
از امام علی علیهالسلام روایت شده است که انسانها همیشه در یک حالت قرار ندارند] گاهی] دلها را شوق روی آوردن به کاری است یا میل روی برگرداندن از آن. اگر دل را شوق روی آوردن بود آن را به مستحبّات وادار و اگر میل روی برگردانیدن بود به همان واجبات بسنده کن.82
6. رعایت آداب آموزشی
از جمله ویژگیهایی که اسلام برای یک معلم در نظر دارد توجه دادن وی به نکاتی است که علاوه بر بعد تربیتی، نوعی عبادت نیز محسوب میشود. ائمّه اطهار علیهمالسلام به عنوان یک معلم، در برنامه آموزشی و تربیتی خود به این نکات توجه داشتند و دیگران را بدان سفارش میکردند. از جمله این نکات شروع هر کاری با نام و حمد خداوند، داشتن طهارت و با وضو بودن هنگام فعالیت،83 تواضع، و عمل به آموزهها84 است.
مواد آموزشی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
در دیدگاه امامیه، دانش انبیا و امامان معصوم علیهمالسلام برتر از دانش تمام اهل زمان خود است.85 این دانش موهبتی الهی است که از امامی به امام دیگر منتقل میشود. از اینرو، آنها به عنوان مربّیان جامعه اسلامی، وظیفه دارند در بعد تربیت عبادی و اعتقادی، اخلاق و آداب اجتماعی آموزش مردم بپردازند و زمینه آن را فراهم کنند. نیز یادآوری این نکته لازم است که اعمال و رفتار آنها در تعلیم و تربیت اسلامی حجت است.
1. تفسیر و قرائت قرآن
مقتضای نبوّت این است که آنها پیام الهی را دریافت کنند و به مردم برسانند؛ زیرا مهمترین معارف اسلام برای هدایت و راهنمایی انسان در قرآن تبیین شده و مردم در مقام ابلاغ رسالت انبیا، به تفسیر آن نیز نیاز دارند. به همین دلیل، یکی از وظایف اصلی انبیا تفسیر و تبیین وحی است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «... و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است برایشان روشن سازی.»86
امامان شیعه نیز در عصر خویش، آیات الهی را گاهی به صورت عمومی برای مردم و گاهی خصوصی برای فرزندان و یاران برجسته خویش تبیین و تفسیر میکردند تا بتوانند مردم را به سوی سعادت سوق دهند؛ چنانکه علیبن ابیطالب علیهالسلام پس از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، به تعقیبات نماز میپرداختند و به فقرا و دیگر مردمان، که گرد ایشان جمع میشدند، فقه و قرآن میآموختند.87 نیز امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرمایند: مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تأویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش به آیین اسلامت آشنا گردانم.88 همچنین آن حضرتدر توجه و اهمیت به یادگیری قرآن میفرماید: قرآن را بیاموزید که بهترین سخن است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست و از پرتو آن شفا بجویید که شفای سینههاست و نیکو تلاوتش کنید که نافعترین گفتارهاست.89
2. فقه
یکی دیگر از مواد آموزشی معصومان علیهمالسلام به شاگردان برجسته خویش و مردم، آموزش احکام و یا فروع دین و قواعد استنباط آن در مباحث مطرح شده و مستحدثه زمان است. دغدغه اصلی ائمّه معصوم علیهمالسلام به این امر معطوف بود که شیعیان احکام را به خوبی یاد بگیرند و به نسلهای بعد منتقل کنند. آنان در خصوص آموزش احکام به شیعیان و حتی فرزندان و بستگان خود، تلاش میکردند و از آن دریغ نمیورزیدند؛ چنانکه امام علی علیهالسلامدر سخنی خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرمایند: مصمّم شدم که بیش از پیش تو را به آیین اسلام آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیری.90
همچنین زراره نقل میکند: من در جوانی نزد امام صادق علیهالسلام رفتم. امام نمازها و روزه مستحب را برای من برشمردند.91
امام علی علیهالسلام در راستای این حرکت بزرگ، خطاب به والی خود، قثم بن عبّاس، به وی یادآور میشوند: حج را برای مردم برپا دار و ایّام اللّه را به یادشان بیاور و هر بامداد و شامگاه در مجلس آنان بنشین و کسی را که در امری فتوا میخواهد، فتوا بده.92
3. اصول اعتقادی
الف. خداشناسی
در آموزش معارف اسلامی، اولین نکته مهم و اساسی توجه دادن فطرت انسانها به شناخت خداوند است. ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز برای هدایت دقیق مسلمانان، شناخت خداوند در ابعاد گوناگون توحید، ربوبیت و خالقیت را با استفاده از براهین عقلی و نقلی در رأس امور تربیتی میدانستند؛ زیرا با توجه به سؤالها و شبهاتی که برای مسلمانان در دوره حضور پیش میآمد لازم مینمود درباره موضوعات گوناگون، از جمله قضا و قدر، اراده الهی، صفات خداوند، جبر و اختیار در کرسی درس خود پاسخ دهند و به معرفی خالق یکتا بپردازند. امام علی علیهالسلاممیفرمایند: اساس دین، شناخت خداوند است، و کمال شناخت او تصدیق به وجود اوست، و کمال تصدیق به وجود او یکتا و یگانه دانستن اوست، و کمال اعتقاد به یکتاییویگانگیاو پرستش اوست.93 و نیز میفرمایند: فرزندم، بدان که هیچکس از خدا خبر نداده آنسان که پیامبر ما خبر داده است. پس بدان راضی شو که او را پیشوای خود سازی و راه نجات را به رهبری او بپویی.94
ب. پیامبرشناسی و امام شناسی
از دیگر اهداف آموزشی و تربیتی ائمّه معصوم علیهمالسلام آشنا کردن مردم به جایگاه پیامبر و امام در نظام آفرینش و فلسفه ارسال و رسالت و ویژگیها و فضایل آنان است. از منظر آنان، امامت و رهبری عامل نظام بخشیدن به جامعه و حاکمیت نظم و قانون است.95 نیز آنان وظیفه حقوق افراد جامعه را بستانند و به دفع باطل بپردازند.96 ائمّه اطهار علیهمالسلام برای اثبات و تبیین ضرورت97 و ویژگیهای انبیا و امامت،98 به قرآن، سنّت نبوی، ادلّه نقلی و عرفی و امور خارقالعاده و کرامات استناد میکردند و به تعلیم سیره و مغازی پیامبر و خود میپرداختند. امام سجّاد علیهالسلاممیفرمایند: همانگونه که سورهای از قرآن میآموختیم، مغازی رسول خدا را هم میآموختیم.99
امام علی علیهالسلام نیز در سخنی زیبا، در حضور مردم به معرفی مقام پیامبر و امامان شیعه علیهمالسلام پرداختند و در اینباره فرمودند: خداوند سبحان از میان فرزندان آدم، پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را به آنها وحی میشود به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند... . پیامبران از پی یکدیگر آمدند تا از مردم بخواهند عهدی را که خلقتشان بر آن سرشته شده است، به جای آورند... . خداوند سبحان محمّد صلیاللهعلیهوآله را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت را به پایان برد. خداوند محمّد صلیاللهعلیهوآله را به حق به پیامبری مبعوث داشت تا بندگانش را از پرستش بتها برهاندو به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان منع کند و به فرمان او آورد، با قرآنی که معانی آن را روشن ساخت و بنیانش را استوار داشت.100
ایشان همچنین میفرمایند: هر آینه آنچه بر عهده امام است، این است که آنچه را خداوند بدان فرمان داده است به جا آورد؛ همچون رساندن مواعظ و سعی در نیکخواهی و احیای سنّت پیامبر و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند و ادای حق هر کس از بیتالمال.101 و میفرمایند: جز این نیست که امامان از سوی خدا، کار آفریدگان او را به سامان آورند، و از جانب او بر مردم سروری یافتهاند. به بهشت نرود، مگر کسی که آنها را شناخته باشد و آنها او را شناخته باشند.102
امام علی علیهالسلام در این سخنان به تبیین فلسفه وجودی، وظایفوویژگیهایانبیاواوصیایآنهابرایدانشآموختگان مکتب اسلام پرداخته و افکار مردم را در شناخت آنان، به این اصول توجه میدهد. امام صادق علیهالسلام نیز در جهت امامشناسی و پیامبرشناسی، در روایتی درباره فلسفه وجودی آنها خطاب به جابر چنین میفرمایند: [وجود پیامبروامامموردنیازاست]تاجهانبرصلاحشباقیبماند.103
ج. معادشناسی
هدف دیگر ائمّه اهلبیت علیهمالسلام توجه دادن مسلمانان به این نکته است که ورای این جهان مادی جهان دیگری وجود دارد که از آن در قرآن و روایات به «قیامت» تعبیر میشود. انسان با مرگ از بین نمیرود، بلکه فقط روح او از بدنش جدا میشود. این روح تا مدتی در مکانی به نام «برزخ» به زندگی خود ادامه میدهد تا روز قیامت و رستاخیز فرارسد. در آن روز، به اعمال انسان رسیدگی میشود و معیار حساب و کتاب بر رفتار انسان در دنیاست. امام علی علیهالسلام در خطبهای خطاب به مردم میفرمایند: امروز نوبت کار است و نه محاسبه و به زودی نوبت محاسبه میشود و در آن هنگام، کار پذیرفته نیست.104
بنابراین، از نگاه ائمّه اطهار علیهمالسلام آموزش و توجه دادن مردم به مباحث معاد، نیل به کمال تسلیم انسان در برابر خداوند در تمام سطوح فردی و اجتماعی است؛ زیرا تعلیم و تربیت اسلامی به نیازهای جسمانی و روحانی انسان توجه دارد و آنها را اصل میداند.
د. انسان شناسی و گیتی شناسی105
در بعد شخصیتی و حتی فیزیولوژیکی انسان، ائمّه معصوم علیهمالسلام در تلاش بودهاند تا به تبیین وجودی آن بپردازند و بدینگونه، مسلمانان را به هدفی برتر، که عبارت از خودشناسی و خداشناسی است، برسانند. امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه106 و امام رضا علیهالسلام107 در سفارشهای خود به جناب مفضّل، به معرفی شخصیت انسان از ابعاد مختلف پرداختهاند.
در حوزه گیتیشناسی، آنان به بیان ویژگیهای آسمان، زمین، کیفیت آفرینش موجودات و نقش آنها در سیر حرکت تاریخی بشر پرداختهاند.108
ه . اخلاق و تربیت دینی
تربیت اخلاقی شیعیان با تمسّک به متون دینی،109 از مهمترین اهداف ائمّه اطهار علیهمالسلام بوده است؛ زیرا اگر اخلاق یک جامعه اصلاح گردد زمینه تعلیم و تربیت دینی بهتر فراهم میشود و تأثیر دوچندانی دربر دارد. باید یادآور شد که رفتار و گفتار ائمّه اطهار علیهمالسلام بهترین الگو برای شیعیان بوده، اما با این حال، همیشه آنان را به اخلاق، تقوا و ادب اسلامی دعوت کردهاند. امام علی علیهالسلامدر سفارش به مردم، نقطه عطف جامعه سالم را اخلاق اسلامی و ارزش معنوی آن میدانند و در اینباره میفرمایند: ای فرزندم،... گرامیترین حسب و نسب خلق نیکوست.110 هیچ همنشینی همچون خوشخویی و هیچ میراثی همچون ادب نیست... هیچ تجاربی همچون عمل صالح نیست.111 هیچ میراثی همچون ادب ـ و تربیت برای فرزندان ـ با ارزشمند نیست112 حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو برایش برگزیند و نیکو ادبش کند و بدو قرآن بیاموزد.113
4. علم حدیث و کلام
علم حدیث و کلام از جمله علومی است که مورد عنایت ائمّه اطهار علیهمالسلام در آموزش به شیعیان بوده است. آنان با عنایت به اصول این فن، به تعلیم و تربیت شاگردان در ترویج احادیث نبوی و علوی پرداختهاند. برای مثال، امام علی علیهالسلام در آموزش شیعیان برای مراجعه به راوی و شناخت ویژگیهای او، میفرمایند: و حدیث ما را فرانگیرد، جز سینههای امین و خردهای استوار.114 هرگاه خبری شنیدید آن را نیک بفهمید و در آن بیندیشید، نه اینکه بشنوید و نقل کنید؛ زیرا نقلکنندگان علم بسیارند، ولی اندیشهکنندگان در آن اندکند.115
ائمّه اطهار علیهمالسلام در زمینه علم کلام نیز با تشکیل کرسیهای این علم، به تربیت شاگردان برجستهای همچون هشامبن حکم، قیس ماصر116 و هشامبن سالم پرداختند. این شاگردان نیز آثاری کلامی در دفاع از حریم شیعه تدوین کردند.117 شاگردان تربیت شده این مکتب در کلام، و در مناظره با خصم به حدّی توانا بودند که با قدرت استدلال خویش، رقیب را به سکوت وامیداشتند؛ چنانکه عمّار خطاب به عثمان گفت: مرا از سخن و اظهار حقایق بازندار و از اینکه جلوی گفتههای مرا بگیری خودداری کن. معلم من (علی علیهالسلام) مطالب را به من تعلیم داده و مرا از گزند تو حفظ کرده است.118
5. آموزش مدیریت119 سیاسی ـ اداری
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه مسلمانان، اهلبیت علیهمالسلام برای مدیریت سیاسی شیعیان، علاوه بر آموزش آنان، در توجه به تقیّه و دیگر مبانی اندیشه سیاسی در عصر حضور، تلاش فراوان میکردند. این مدیریت قوی آنان مورد توجه خلفا نیز قرار گرفت و آنان برای رهایی از مشکلات، به اهلبیت علیهمالسلام مراجعه میکردند؛ چنانکه در جریان جنگ خلیفه دوم با رومیان، عمربن خطّاب با امام علی علیهالسلام به رایزنی پرداخت و آن حضرت خطاب به وی فرمودند: اگر خودت به سوی دشمن بروی و با دشمن رویارو شوی، اگر مغلوب گردی، مسلمانان را تا اقصا بلادشان پناهگاهی نمیماند و پس از تو مرجعی ندارند که بدان بازگردند. پس مردی سلحشور را به سوی ایشان بفرست و سپاهی گران همراهش کن که هم جنگ آزموده باشند و هم نیکخواه اسلام؛ اگر خداوند پیروزش گرداند همان است که تو خواستهای، و اگر کار به گونهای دیگر افتاد، در آن حال، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود.120
در مدیریت سیاسی ـ اداری، اهلبیت علیهمالسلام بیشتر به بیعت شیعیان با آنها و نیز بر اهمیت عدالت و تقوا121 و پرهیز حاکم مسلمانان از فریب و نیرنگ در مواجهه با مردم، مهربانی و رعایت انصاف با رعیّت و دوست داشتن آنها، پرهیز از غرور و نخوت، فروتنی و پرهیز از استبداد و اجتناب از به کارگیری افراد ناسالم در مسائل مهم تصمیمگیری برحذر میداشتند. امام علی علیهالسلام در سخنی، عملاً به پرهیز از به کارگیری طلحه و زبیر به خاطر فساد عقیده تأکید کردند و در اینباره فرمودند: شما تنها با من در نیرو بخشیدن و پایداری کردن باشید و هنگام سختی و درماندگی، دو یار من باشید، و در مدیریت سیاسی جامعه نقشی ندارید.122
6. تاریخ
«تاریخ» در اصطلاح، علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال زندگانی گذشتگان، ثبت و ضبط حوادث تلخ و شیرین و بیان فراز و نشیبهای زندگی پیشینیان است. قرآن کریم تاریخ را آیینه عبرت انسانها معرفی میکند و در اینباره میفرماید: «در سرگذشت آنها، درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است.»123
تاریخ به دلیل اهمیتی که در اسلام دارد، مورد توجه خاص ائمّه اطهار علیهمالسلام و شیعیان آنها قرار گرفته است. امام علی علیهالسلام در نامهها و خطبههای خویش، در آموزش و تربیت مردم، بخشی از سخنان خود را به مطالعه تاریخ و عبرتگیری از آن اختصاص دادهاند. آن حضرت در مقاطع گوناگون تاریخی، از اتفاقات سیاسی، نظامی و تاریخ اجتماعی پیش124 و پس از اسلام125 و فلسفه تاریخ سخن به میان آورده و شیعیان را به تعمّق و تفکر در تاریخ و مطالعه آن فراخواندهاند. ایشان در نامهای خطاب به امام حسن علیهالسلام، در توجه ایشان به تاریخ و درس گرفتن از آن چنین میفرمایند: پسرم، من اگرچه به اندازه پیشینیان زندگی نکردهام، اما با نظر در اعمال آنها و تفکر در تاریخ و سیر در آثار باقیمانده از ایشان، گویی یکی از آنها هستم... پس برایت بخشهای زلال و سودمند تاریخ را از بخشهای تیره و زیانبارش بازشناخته و از هر جریانی بهترین آن را برایت چیدهام و زیبایش را برگزیدهام و بخشهای ناشناختنی را به کناری زدهام. از موضع پدری دلسوز، که در کار فرزند خود مینگرد، در کار تو نگریستهام و برایت از ادب چیزهایی اندوختهام تا بیاموزی و به کار بندی.126 اخبار گذشتگان را بر (دل خویش) عرضه بدار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است آگاهش کن. بر خانهها و آثارشان بگذر و در آنچه کردهاند و آن جایها که رفتهاند و آن جایها که فرود آمدهاند، نظر کن.127
7. حقوق
بارزترین سخن از سوی اهلبیت علیهمالسلام در بیان حقوق هر گروه از جامعه مسلمانان، سخن امام سجّاد علیهالسلام در رساله حقوق است. در این رساله، ایشان با بیانی روشن و به طور کلی، به آموزش حقوق میپردازند و مسلمانان را به عمل و یادگیری آن سفارش مینمایند؛ زیرا با تعلیم این علم، تمام اقشار جامعه اسلامی با حدود رفتار خود آشنا میشوند و در این زمینه، مشکلات کمتری دامنگیر جامعه خواهد شد.128
8. ادبیات
از جمله تلاشهای ماندگار پیشوایان دین در آموزش قرآن به مسلمانان، تدوین ادبیات عرب برای قرائت آن بوده است. ابراهیمبن محمّد ثقفی کوفی مینویسد: ابوالاسود میگوید: یکی از روزها خدمت علی علیهالسلامرسیدم و دیدم آن حضرت در حال تفکر و و اندیشه است. عرض کردم یا امیرالمؤمنین، در چه موضوعی فکر میکنید؟ فرمودند: امروز یکی از نزدیکان من هنگام محاوره و مکالمه، مرتکب اغلاطی شد و الفاظ و کلمات را درست تلفظ نکرد و من از این جهت در فکر و اندیشه فرورفتم و باید برای این کار چارهای بیندیشم. ابوالاسود میگوید: در این هنگام، علی علیهالسلام صفحهای به من دادند که در آن نوشته بودند: کلام بر سه قسم است: اسم، فعل و حرف، و پس از آن، اصول و قوانینی به من تعلیم دادند و اصل علم نحو از اینجا پدید آمد.129
9. علوم نظامی
یکی از نیازهای ضروری هر جامعه تأمین امنیت سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی است که جز با در اختیار داشتن نیروی مسلّح کارآمد برای مقابله با دشمن خارجی و یا سرکوب اشرار داخلی امکانپذیر نخواهد بود. امام علی علیهالسلام برای آموزش نظامی و افزایش کارایی نیروهای مسلّح، نکات ارزشمندی به سربازان و فرماندهان سپاه آموزش میدادند که از آن جمله عبارتند از:
الف. فنون رزمی
در بعد فنون رزمی، حضرت علی علیهالسلام خطاب به معقلبن قیس میفرمایند: جنگ مکن، مگر آنکه با تو بجنگند. و لشکرت را در ابتدا یا انتهای روز به حرکت درآور و هنگام گرمای نیمروز فرود آور. و مرکبها را خسته مکن و در آغاز شب، لشکر را به حرکت درمیاور که خداوند شب را برای آسودن قرار داده است... هر گاه با دشمن رویاروی شدی، خود در میانه لشکرت قرار گیر، و به دشمن چنان نزدیک نشو که پندارد قصد حمله داری و چندان دور مایست که چون کسی باشی که از جنگ بیمناک است، تا فرمان به تو برسد.130
ایشان در جای دیگر میفرمایند: در مقابل دشمن، آن گروه از جنگاوران را که زره بر تن دارند، پیش دارید و آنان را که زره بر تن ندارند در عقب بگمارید...؛ چون نیزه را به سوی شما گرفتند بیدرنگ بپیچید که این کار شما را از آسیب سرنیزهها در امان میدارد.131 گریختنی که پس از آن بازگشتنی باشد یا واپس نشستنی که از پی آن حملهای باشد بر شما گران نیاید. حق شمشیرها را ادا کنید و پهلوهای دشمن را بر خاک هلاک آورید.132 ای گروه مسلمان، ترس از خدا را شعار خود سازید و جامه آرامش و شکیبایی بر تن کنید... جنگافزارهای خویش را مهیّا کنید و شمشیر را پیش از آنکه آخته کنید در نیامهایشان بیازمایید.133
ب. اصول اخلاقی جنگ
امام علی علیهالسلام میفرمایند: اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی بر متاب. کسی را در میدان به مبارزت فرا مخوان ـ یعنی: آغازگر جنگ مباش ـ و اگر تو را فراخواندند، پاسخ گوی.134
10. امور اجتماعی
الف. ورزش
امیرالمؤمنین علیهالسلام به نقل از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید.135
ب. آداب تجارت136
آداب تجارت در دو بعد «اخلاق» و «فقه» مطرح میشود و اهلبیت علیهمالسلام در هر دو بعد به تعلیم آن به مردمان و شاگردان خویش اقدام کردهاند. به فرموده امام صادق علیهالسلام، تجارت عقل را میافزاید.137 امام علی علیهالسلام نیز درباره آداب تجارت میفرمایند: هر کس علم فقه نداند و تجارت کند در ورطه ربا افتد.138 مؤمن کسی است که در پی تحصیل معاش خویش باشد.139
نیز امام صادق علیهالسلام درباره آموزش آداب تجارت اسلامی میفرمایند: هر چیزی حلال و حرامی دارد. پس همیشه آن چیز بر تو حلال است تا آنکه نوع حرام آن را بشناسی. پس در آن صورت آن را ترک کن.140 کسی که میخواهد تجارت کند، بایددر دینششناخت داشته باشد تا حلال را از حرام بازشناسد، و کسی که شناخت دینی نداردولیتجارتمیکند،خودرادرشبهاتافکندهاست.141
ج. بهداشت و آداب و رسوم اجتماعی
از دیگر مواد تربیتی در سیره بزرگان دین علیهمالسلام آموزش آداب و رسوم اجتماعی و بهداشت فردی و اجتماعی است. برای مثال، در زمینه تربیت بهداشتی مردم، امام صادق علیهالسلام میفرمایند: برای هر چیزی پاککنندهای است و پاککننده دهان مسواک است.142
در زمینه آموزش آداب اجتماعی، یکی از کارهایی که هر روزه با آن سر و کار داریم، غذا خوردن است. بزرگان دین علیهمالسلام غذا خوردن را با نام خدا شروع و با شکر خدا تمام میکردند و دیگران را نیز به این کار سفارش مینمودند. امام صادق علیهالسلام به یکی از اصحاب فرمودند: هرگاه سفره انداخته شد، بگو: «بسماللّه» و هر گاه شروع به غذا خوردن کردی، بگو: «بسماللّه اوّله و آخره» و هنگامی که سفره جمع شد بگو: «الحمدللّه»143
رتبه بندی مسلمانان در تعلیم و تربیت
در آموزش و پرورش مردم از سوی اهلبیت علیهمالسلام، نکته اساسی توجه به صنف متعلّمان و کیفیت درک آنها بود. از نظر امامان معصوم علیهمالسلام، شیوه برخورد با هر گروهی متفاوت از گروه دیگر است. امام علی علیهالسلام میفرمایند: بدان که رعیّت چند صنفاند که کارشان جز با یکدیگر اصلاح نمیشود، و از یکدیگر بینیاز نیستند. صنفی از ایشان لشکرهای خدایند و صنفی دبیران خاص یا عام و صنفی قاضیان عدالتگستر و صنفی کارگزاران که باید در کار خود انصاف و مدارا به کار گیرند و صنفی جزیهدهندگان و خراجگزاران ـ چه ذمّی و چه مسلمان ـ و صنفی بازرگانان و صنعتگران و صنفی که حاجتمند و مستمندند. برای هر یک را خداوند سهمی معیّن کرده و میزان آن را در کتاب خود و سنّت پیامبرش بیان نموده و دستور داده که نزد ما نگهداری شود.144
با توجه به دستهبندی مردم در روایات رسیده از اهلبیت علیهمالسلام، آموزش و پرورش انسانها در هر قشر و گروهی باید از سنین کودکی شروع شود. امام صادق علیهالسلاممیفرمایند: فرزندت را در شش سال دوم، برای آموزش به مکتب بفرست.145
با توجه به این سفارشها، شیعیان فرزندان خود را در سنین کودکی به مکتب میفرستادند و اولین چیزی که کودکان در مکتبخانه میآموختند خواندن و نوشتن و تعلیم ادب اسلامی بود. پس از این مرحله، اولین متن در فرایند آموزش و پرورش، خواندن قرآن و فراگیری احکام فقهی بود.
مکانهای تعلیم و تربیت
1. منزل: در روایتی به نقل از کلینی، امام باقر تا پاسی از شب، مسائل علمی و معارف دینی را به زراره میآموختند.146
2. مسجد: در روایتی آمده است که مکان جلوس صادقین علیهماالسلام در مسجدرسولخدا صلیاللهعلیهوآلهمشخص بود.147
3. مکانهای عمومی:148 در مکانهایی که محلّ استراحت و یا تجمّع مردم بود، معصومان علیهمالسلام با توجه به نیازهای تربیتی مردم به صورت عام و یاران خویش به طور خاص، در این اماکن به خطابه و موعظه میپرداختند.
نتیجه
از بررسی منابع روایی و تاریخی در سیره اهلبیت علیهمالسلام، چنین به دست میآید که تعلیم دانش و تربیت دینی مردم بر عهده انبیا و اولیای الهی و دو هدف عمده در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام بوده است. در بُعد تربیتی مسائلی همچون اصول اعتقادی دین و مذهب، احکام و قوانین شرعی و رشد اخلاق مورد توجه بوده است. در زمینه اهداف آموزشی نیز میتوان به مسائلی همچون پرورش استعدادها، آموزش علوم گوناگون و خلق آثار علمی تمدن اشاره نمود.
ائمه اطهار علیهمالسلام برای نیل به این مطلوب از شیوههای گوناگونی همچون ارتباط چهره به چهره، تربیت شاگردان برجسته، املای مطالب علمی، مناظره و استدلال و... استفاده میکردند. آنان با ارائه و بیان ویژگیهای لازم برای یک معلم، وظایف و بایستههای لازم برای چنین افرادی را مشخص نموده و سایران را برای انتخاب یک مربی و معلم خوب راهنمایی نمودهاند. برخی از ویژگیهای معلم از منظر اهلبیت علیهمالسلام عبارتند از: خودسازی، تعهد و موقعیتسنجی. با عنایت به نکات مزبور میتوان گفت از جمله مهمترین وظایف اهلبیت علیهمالسلام آن است که به تدریج، علوم الهی را، که مایه سعادت بشر است، به مردم بیاموزند و زمینه این امر را فراهم سازند و در این راه، با توجه به تواناییها و سنجش گروه سنی و جنسی مخاطب و با استفاده از ابزارها و شیوههای متفاوت در شرایط و مکانهای مختلف، به آموزش و پرورش مردم در موضوعات اعتقادی، فقهی، کلامی، مدیریتی، تاریخی و نظامی بپردازند. امور مذکور سبب آن گردید تا مواد آموزشی اهلبیت علیهمالسلام به عنوان یک سیره علمی و تربیتی در بستر زمان توسعه یابد و علوم گوناگونی از آن دامنه گیرد؛ زیرا آنان در این امر مقدّس، علاوه بر اهداف تربیتی، اهداف آموزشی را نیز در نظر داشتند و بر اساس این اهمیت بود که صادقین علیهماالسلام با توجه به سنجش شرایط فرهنگی و سیاسی، توانستند شاگردان زیادی برای انتقال علوم به نسلهای آینده و دفاع از شریعت اسلام پرورش دهند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و دانشجوى کارشناسى ارشد تاریخ تشیّع.
2ـ احزاب: 21.
3ـ ابن منظور، لسان العرب، 1414، ج 4، ص 389، ذیل واژه «سیر».
4ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، 1416، ج 3، ص 340. نیز ر.ک. رضا بهمنیار، فرهنگ ابجدى عربى ـ فارسى، 1410، ص 507.
5ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، 1412، ص 247.
6ـ على آقابخشى، فرهنگ علوم سیاسى، 1379، ص 301.
7ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ج 1، ص 580.
8ـ سید علىاکبر قرشى، قاموس قرآن، 1412، ج 5، ص 22و23.
9ـ خلیلبن احمد فراهیدى، العین، 1410، ص 152.
10ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ج 1، ص 580.
11ـ رضا بهمنیار، فرهنگ لغت ابجدى عربى ـ فارسى، ص 419.
12ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 126.
13ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ص 336. نیز ر.ک. رضا بهمنیار، فرهنگلغت ابجدى عربى ـ فارسى، ص 39. صاحب قاموس قرآن ذیل واژه «رب» مىنویسد: «مراد از ربّالعالمین، پرورش دادن و تربیت کردن تمام موجودات است. خداوند پرورشدهنده تمام موجودات است؛ هم خلقت از جانب اوست و هم تربیت.» سید علىاکبر قرشى، قاموس قرآن، ج 3، ص 43ـ44.
14ـ نهجالبلاغه، ح 465.
15ـ بقره: 151.
16ـ توبه: 32.
17ـ محمّدبن جریر طبرى، تاریخ طبرى، 1375، ص 1258.
18ـ ابن هشام، السیرة النبویة، 1375، ج 1، ص 281.
19ـ ابنسعد، طبقات الکبرى، 1374، ج 2، ص 20.
20ـ امام علیهالسلام به عنوان رهبر دینى و سیاسى جامعه، از نظر شیعه باید داراى چند ویژگى خاص، از جمله عصمت، علم و دانش دینى و سیاسى، و کمال باشد.
21ـ سید محمّدحسینطباطبائى،تفسیرالمیزان،1361،ج4،ص618.
22ـ شیخ مفید، اوائل المقالات، 1414، ص 65 و 67.
23ـ شیخ مفید، المقنعه، 1410، ص 810.
24ـ نهجالبلاغه، 1378، خ 131، ص 202.
25ـ همان، خ 34، ص 99.
26ـ همان، ن 28، ص 648.
27ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، 1407، ج 2، ص 29. نیز ر.ک. نهجالبلاغه، خ 181.
28ـ نهجالبلاغه، خ 131، ص 303.
29ـ همان، خ 109، ص 233.
30ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 23، ص 44. نیز ر.ک. نهجالبلاغه، خ 104.
31ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 3.
32ـ همان، ج 2، ص 152.
33ـ محمّد محمّدىرىشهرى، میزانالحکمه، 1363،ج6، ص 155.
34ـ همان، ح 70، ص 827.
35ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، 1365، ج 2، ص 499.
36ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، 1414، ج 4، ص 19.
37ـ نهجالبلاغه، خ 233، ص 561.
38ـ همان، ح 94، ص 839.
39ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، 1416، ص 231.
40ـ همانند صحیفه على علیهالسلام که در زمینه حدیث، به املاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهو به خط امام على علیهالسلام بود. محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، 1388ق، ج 1، ص 64.
41ـ همانند صحیفه سجادیه که به املاى امام باقر علیهالسلام و توسط زیدبن على نوشته شد.
42ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 360.
43ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، 1962م، ج 15، ص 274.
44ـ بقره: 213.
45ـ نهجالبلاغه، خ 231، ص 555.
46ـ شیخ صدوق، التوحید، بىتا، ص 83ـ84.
47ـ نهجالبلاغه، ن 53، ص 743.
48ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال رجال کشى، 1404، ج 1، ص 391، ش 280.
49ـ همان، ج 1، ص 346.
50ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 18، ص 105.
51ـ نهجالبلاغه، ن 53.
52ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 64.
53ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ص 355.
54ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 153. نیز ر.ک. شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ص 53.
55ـ ر.ک. شیخ صدوق، الامالى، 1400، ص 236.
56ـ پیامبر براى ایراد سخن و خطبه، زمانى در مکّه بر روى کوه صفا مىرفتند و زمانى در مدینه در مسجد به ایراد خطبه مىپرداختند.
57ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج 10، ص 539.
58ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 658.
59ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ج 2، ص 757.
60ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 321.
61ـ ر.ک. احمدبن على طبرسى، الاحتجاج، بىتا، ج 1 و 2 احتجاجات امام جواد علیهالسلام.
62ـ صحیفه سجّادیه، 1375، ص 265.
63ـ نهجالبلاغه، ن 77، ص 789.
64ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ج 2، ص 554.
65ـ همان، ج 2، ص 554.
66ـ ر.ک. احمدبن طبرسى، الاحتجاج، ج 1 و 2.
67ـ همان، ج 2، ص 199.
68ـ احمدبن ابىیعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، 1380، ج 1، ص 527. نیز ر.ک. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 28، ص 184.
69ـ نهجالبلاغه، ح 181، ص 885.
70ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 188.
71ـ ر.ک. صحیفه سجّادیه، ص 30، 35، 99، 156 و 195.
72ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775.
73ـ همان، ن 68، ص 775.
74ـ همان، ن 66 و 72، ص 783.
75ـ همان، ن 69، ص 777.
76ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 17، ص 173.
77ـ نهجالبلاغه، ن 74، ص 785.
78ـ همان، ح 70، ص 827.
79ـ همان، ح 470، ص 1035.
80ـ همان، خ 131، ص 303.
81ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775.
82ـ نهجالبلاغه، ح 304، ص 955.
83ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 50.
84ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 36.
85ـ نهجالبلاغه، خ 2.
86ـ نحل: 44.
87ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، 1896، ج 4، ص 109.
88ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 661.
89ـ همان، خ 109، ص 253 / محمّدبن عمر واقدى، المغازى، 1369، ص 828.
90ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 662.
91ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 442.
92ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775. در زمینه تلاش ائمّه اطهار علیهمالسلامدرباره آموزش فقه. ر.ک. ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 15، ص 274.
93ـ نهجالبلاغه، خ 1، ص 29.
94ـ همان، ن 31، ص 665.
95ـ همان، ح 244، ص 912.
96ـ همان، خ 33، ص 95.
97ـ امام صادق علیهالسلام فرمودند: «زمین از حالى به حالى نگردد، مگر آنکه براى خدا در آن حجتى باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند.» محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 252.
98ـ امام صادق علیهالسلام فرمودند: «رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به حضرت على علیهالسلام بابى از علم آموختند که از آن هزار باب و از هر یک از آن ابواب نیز هزار باب دیگر گشوده مىشود.» محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 40، ص 131.
99ـ ابن کثیر، البدایة و النهایة، 1407، ج 3، ص 242.
100ـ نهجالبلاغه، خ 2 و 147.
101ـ همان، خ 104، ص 231.
102ـ همان، خ 152، ص 345.
103ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 19.
104ـ همان، ج 74، ص 296.
105ـ ر.ک. نهجالبلاغه، خ 83، ص 1. نیز ر.ک. املا امام صادق علیهالسلام بر مفضلبن عمر جعفى کوفى، توحید مفصّل، 1377.
106ـ نهجالبلاغه، خ 82، ص 833.
107ـ ر.ک. توحید مفضّل.
108ـ نهجالبلاغه، بخش خطبهها.
109ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، 1373، ص 163.
110ـ نهجالبلاغه، ح 37، ص 813.
111ـ همان، ح 109، ص 849.
112ـ همان، ح 51، ص 819.
113ـ همان، ح 391، ص 997.
114ـ همان، خ 231، ص 555.
115ـ همان، ح 94، ص 839.
116ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، بىتا، ج 1، ص 238ـ241.
117ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 433 و 434.
118ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، ص 498.
119ـ امام على علیهالسلام در آموزش مدیریت به رهروان و کارگزاران خود نکات اخلاقى و مدیریت سیاسى و اجتماعى را یادآورى کردهاند تا اهداف نظام امامت در جامعه سارى گردند. ر.ک. نهجالبلاغه، ن 53، خ 200، ح 152، ن 27.
120ـ همان، خ 134، ص 309.
121ـ همان، خ 16، ص 61.
122ـ همان، خ 16.
123ـ یوسف: 111.
124ـ نهجالبلاغه، خ 1، 38، 91 و 103.
125ـ همان، موضوعاتى همچون تاریخ اسلام و رسالت پیامبر صلىاللهعلیهوآله، تاریخ خلفا، بیعت با امام على علیهالسلام و در خ 1، 3 و 134.
126ـ همان، ن 31، ص 657 به بعد.
127ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 659.
128ـ ر.ک. رساله حقوق امام سجّاد علیهالسلام، 1385.
129ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، ص 355.
130ـ نهجالبلاغه، ن 12، ص 619.
131ـ همان، خ 124، ص 287.
132ـ همان، ن 16.
133ـ نهجالبلاغه، خ 65، ص 133.
134ـ نهجالبلاغه، ح 225 و ن 53، ص 905.
135ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 21، ص 475.
136ـ در اینباره، ر.ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، 1367، آداب تجارت / محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى.
137ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 282. نیز ر.ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 258.
138ـ نهجالبلاغه، ح 439، ص 1021.
139ـ همان، ح 382. نیز ر. ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 259.
140ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 17، ص 89.
141ـ همان، ج 17، ص 382.
142ـ شیخ صدوق، عللالشرائع، 1380، ج 1، ص 929.
143ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 16، ص 483.
144ـ نهجالبلاغه، ن 52، ص 727.
145ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 21، ص 475.
146ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 370.
147ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 154.
148ـ ر.ک. نهجالبلاغه، خطبههاى امام على علیهالسلام در مقاطع و مکانهاى گوناگون از جنگ جمل و صفّین.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1379.
ـ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1407، ج 2.
ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالکتب العربیة، 1896م، ج 4.
ـ ـــــ ، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیا الکتب العربیه، 1962م، ج 15.
ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 2.
ـ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407، ج 3.
ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1414، چ سوم، ج 4.
ـ ابن هشام، السیرة النبویة، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، کتابچی، 1375، چ پنجم، ج 1.
ـ اصفهانی، راغب، المفردات فی غریبالقرآن، بیروت، دارالعلم، 1412، ج 1.
ـ ـــــ ، المفردات فی غریبالقرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1412.
ـ بهمنیار،رضا، فرهنگابجدی عربیـ فارسی،تهران،اسلامی، 1410.
ـ توحید مفضّل (املاء امام صادق علیهالسلام بر مفضلبن عمر جعفی کوفی)، ترجمه نجفعلی میرزایی، قم، هجرت، 1377، چ پنجم.
ـ ثقفی کوفی، ابراهیمبن محمّد، الغارات، ترجمه عزیزاللّه عطاردی، تهران، عطارد، 1373.
ـ رساله حقوق امام سجّاد علیهالسلام، قم، دارالفکر، 1385، چ دوم.
ـ شیخ مفید، المقنعه، قم، اسلامی، 1410.
ـ ـــــ ، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم انصاری، بیروت، دارالمفید، 1414، چ دوم.
ـ صحیفه سجّادیه، ترجمه عبدالمحمّد آیتی، تهران، سروش، 1375، چ دوم.
ـ صدوق، محمّدبنعلی، الامالی، بیروت، مؤسسهالوفاء، 1400.
ـ ـــــ ، التوحید، تصحیح هاشم حسینی طهرانی، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، بیتا.
ـ ـــــ ، عللالشرائع، ترجمه سید محمّدجواد ذهنی تهرانی، قم، مؤمنین، 1380، ج 1.
ـ ـــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه علیاکبر غفاری، تهران، صدوق، 1367، ج 4.
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1361، ج 4.
ـ طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمّدباقر الخرسان، بیجا، دارالنعمان، بیتا، ج 1 و 2.
ـ طبری، محمّدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، چ پنجم، ج 4.
ـ طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران، مرتضوی، 1416، چ سوم، ج 3.
ـ طوسی، محمّدبن حسن، اختیار معرفهالرجال (رجال کشی)، تصحیح میرداماد، قم، بعثت، 1404، ج 2.
ـ عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، تحقیق مؤسسة آلالبیت، قم، مهر، 1414، چ دوم، ج 4.
ـ فراهیدی، خلیلبن احمد، العین، قم، منشورات الهجره، 1410.
ـ قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1412، چ ششم، ج 5.
ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامی، 1365، چ چهارم، ج 2.
ـ ـــــ ، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق، ج 1.
ـ ـــــ ، اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی علمیه، بیتا، ج 1.
ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
ـ محمّدی ریشهری، محمّد، میزانالحکمة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1363، ج 6.
ـ نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، جامعه مدرسین، 1416، چ پنجم.
ـ نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1378، چ سوم.
ـ واقدی، محمّدبن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، 1369.
ـ یعقوبی، احمدبن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، تهران، علمی و فرهنگی، 1380، چ نهم، ج 1.
بر این اساس، میتوان گفت: یک اصل اساسی در سیره و رفتار دینی، سیاسی و اجتماعی پیامبران و امامان شیعه علیهمالسلام، توجه آنها به تعلیم و تربیت مردم است؛ اصلی که از جمله وظایف و شئون اولیه یک حاکم اسلامی است. بنابراین، هدف از پرداختن به این موضوع، روشن ساختن ساختار سیره آن بزرگواران در زمینه آموزش و پرورش است تا بتوان از این سیره، الگوی مناسبی برای بالا بردن سطح تربیت دینی و دانش جامعه کنونی گرفت. تلاش این نبشتار بر آن است که به مسئله ساختار و نظام تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام، اهمیت، شیوهها، ابزار و مواد آموزشی و تربیتی این اصل و نقش آنان در روند رو به رشد فرهنگ و تمدن اسلامی با توجه به منابع نقلی و با شیوه تحلیلی ـ توصیفی بپردازد.
بازشناسی مفاهیم مورد بحث
1. سیره: واژه سیره بر وزن «فِعله» از کلمه «سیر» مشتق شده است. «سیره» یعنی: حالت، نوع خاص حرکت و رفتار انسان،3 سنّت، روش، مذهب. «سیرة الرجل» یعنی: روش و کردار مرد، چگونگی رفتار او با مردم. در اصطلاح، به آنچه درباره رفتار پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بیان شده «سیره» گویند.4 راغب اصفهانی نیز در ذیل این واژه مینویسد: سیره حالت و روشی است که انسان و غیر
انسان نهاد و وجودشان بر آن قرار دارد.5 سیره در عرف
مسلمانان، در معنایی معادل معنای «سنّت» نیز به کار رفته و در مجموع، عبارت است از: مجموعه رفتارها و گفتارهای پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام.
2. حکومت اسلامی: حکومتی است که در آن، اداره امور کشور و رسیدگی به مسائل جامعه، مطابق دستورات و قوانین اسلام است. در حکومت اسلامی، حاکمیت بر انسان و جامعه انسانی تنها مخصوص خداوند است و تدبیر و هدایت جامعه در راه مستقیمی که به آخرت ختم میشود و الیاللّه است. این سیاستْ مختص انبیا و امامان شیعه علیهمالسلام و به تبع آنها،علمایبیداراسلام است.6
3. تعلیم: «تعلیم» از ریشه «علم» و مصدر باب تفعیل است. اهل لغت «علم» را چنین تعریف کردهاند: «العلم»، ادراک حقیقت چیزی،7 دانستن، دانش، اظهار و روشن کردن،8 و نقیض جهل.9
«تعلیم» در لغت، به معنای یاد دادن، و در اصطلاح، به معنای ایصال و انتقال معلومات به اذهان شاگردان است. راغب اصفهانی «تعلیم» را چنین تعریف میکند: «تعلیم» ناشی از تکرار است، به گونهای که از آن اثری در ذهن متعلّم به وجود آید.10
با توجه به این تعاریف، به طور کلی میتوان گفت: تعلیم به معنای انتقال دانایی به دیگری و فراهم آوردن زمینه رشدوشکوفاییانسان استکه به شیوههای گوناگون تحقق مییابد، خواه از طریق وحی باشد و یا غیر آن.
4. تربیت: «تربیت» مصدر باب تفعیل از ماده «ربو» و یا «ربی» است. «تربیه» به معنای تربیت و تهذیب و پرورش فکری و اخلاقی است. «علم التربیه» به معنای آموزش و پرورش است.11
اما ابن منظور در لسان العرب ریشه «تربیة» را از واژه «ربو» به معنای زیادت میداند. «ربا الشیء: أی زاد و نما»؛ یعنی افزایش یافت و رشد کرد.12 راغب اصفهانی نیز مینویسد: تربیت یعنی ایجاد شیء به تدریج از حالتی به حالت دیگر تا به حدّ تمام برسد.13
با توجه به این معنا و مفهوم، در بحث تربیت انسان، مفهوم «تربیت» بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. به عبارت دیگر، در تربیت، عنایت و اهتمام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوّع متربّی لحاظ شده و تربیت نیز در صورتی ثمربخش است که با عمل و کوشش متربّی همراه باشد. اکنون از مجموع توضیحات درباره واژههای تعلیم و تربیت میتوان گفت: این دو واژه به معنای آموزش و پرورش تواناییهای انسانهاست؛ یعنی زمینهای فراهم شود که استعدادهای انسان به تدریج شکوفا شوند.14 بر این اساس، تعلیم بخشی از تربیت محسوب میشود. به عبارت دیگر، تعلیم شرط لازم تربیت است. نیز با توجه به توضیح واژه، درباره حاکم اسلامی میتوان گفت: امر تعلیم و تربیت از جمله وظایف حاکمان اسلامی است.
تعلیم و تربیت در سیره پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله
از منظر قرآن،15 روشن است که مهمترین اهداف ارسال انبیای الهی هدایت انسانها به سوی سعادت و قرب الی اللّه با ارائه طریق و رفع موانع آن است؛ چنانکه قرآن کریم درباره هدف رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «او کسی است که رسولش را همراه با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند.»16
آیه به صراحت اعلام میکند که بعثت و ارسال حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله بدین دلیل است که دین او، یعنی اسلام، دین جهانی باشد، و به عبارت دیگر، همه ادیان و آیینهای قبلی را به دین اسلام دعوت کند. او برای دعوت مردم و نیز تعلیم و تربیت آنها در مسیر تعالیم الهی، با دو شیوه کلی (تبشیر و انذار) کار خود را آغاز میکند؛ زیرا وی به عنوان حاکم اسلامی، وظیفه دارد تا به نومسلمانان آداب اسلامی را یاد دهد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذاری نکند. اهمیت توجه پیامبر به امر تعلیم و تربیت مردم به دلیل نجات جامعه اسلامی، تربیت انسان و روشن نمودن دید آنها به دنیا و جهان آخرت است. این هدف عظیم در تعلیم و تربیت دینی مردم با پرورش افراد برجستهای همانند یاسر و سمیّه نمود پیدا کرد که برای دفاع از حقّانیت آنچه پیامبر آورده بود، جان خود را تقدیم اسلام کردند.
بنابر گزارشهای تاریخی، پیامبر برای هدایت و تربیت مسلمانان، علاوه بر اقدام شخصی در مقاطع و مکانهای گوناگون، با ارسال برخی از مسلمانان به دیگر مناطق، به این مهم، جامه عمل میپوشاندند. طبری در گزارشی، این تلاش پیامبر را چنین نقل میکند: «عبداللّهبن ابیبکر گوید: وقتی فرستادگان "بنیالحارثبن کعب" رفتند، پیامبر، عمروبن حزم انصاری را سوی آنها فرستاد که فقه، دین و سنّت پیامبر و آداب مسلمانی را به آنها تعلیم دهد و زکات بگیرد.»17
در گزارش دیگری درباره تلاش پیامبر برای آموزش و تربیت دینی مردم مدینه و دعوت آنها به اسلام آمده است: «پیامبر مصعببن عمیر را به مدینه فرستاد تا قرآن را بهآنهاتعلیمدهدودستوراتاسلامرابهایشانبیاموزد.»18
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با حضور جدّی خود در میان مردم و اشتغال به آموزش و پرورش آنها، با شیوهها و ابزار گوناگون سعی در نهادینه کردن این رفتار در میان جامعه داشتند. اگر ایشان میتوانستند جامعه جاهلی جزیرهالعرب را به امر دانش و ادب اسلامی متخلّق سازند و فرهنگ عمومی را کیفیت بخشند، به خوبی میتوانستند دیگر موانع سدّ راه اسلام را از بین ببرند. ایشان به همین دلیل، در هر شرایطی به چنین کار عظیمی دست مییازیدند؛ چنانکه در جنگ «بدر»، هنگامی که تعدادی از نیروهای سپاه مکّه به اسارت مسلمانان درآمدند، دستور دادند تا هر اسیر که به ده تن از کودکان مسلمان نوشتن بیاموزد، پس از مهارت یافتن آن کودکان، آزاد شود.19
بنابراین، پیامبر به عنوان حاکم و مدیر هدایت مسلمانان به سوی سعادت ابدی، باید در راه تربیت و آموزش مردم، هزینههای مادی و معنوی لازم را بپردازد و از هیچ تلاشی فروگذار نکند.
جایگاه تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
فلسفه تشکیل حکومت در اسلام، چیزی جز اجرای احکام و تحقق معارف اسلامی در همه عرصههای زندگی بشر نیست. انبیا و پیشوایان دین از جمله امامان معصوم شیعه علیهمالسلام نیز برای تشکیل حکومت بر مبنای قرآن و سنّت پیامبر، به تلاش میپرداختهاند و از حق خویش دفاع میکردهاند؛ زیرا در نظام اسلام، صلاحیت حکومت بر مردم، خاص افرادی است که شرایط کافی در حوزههای مدیریت فقهی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم دارند. اگرچه در میان امامان شیعه تنها حضرت علی و امام حسن علیهماالسلام فرصت کوتاهی پیدا کردند تا مدیریت سیاسی مسلمانان را در حوزه حکومتی به عهده بگیرند، اما هیچگاه دیگران نیز در رهبری و مدیریت سیاسی، فقهی، اجتماعی و تربیتی شیعه به شیوهها و ابزارهای گوناگون کوتاهی نکردهاند و در مقاطع گوناگون تاریخ، آنان را به صورت مقطعی و یا تدریجی به قوانین فقهی، اعتقادی و اخلاقی آشنا کردهاند.
«امامت»،20 که یکی از ارکان اساسی و ضروری عقاید شیعه به شمار میرود، به معنای زعامت امّت در امور معاش و معاد است. این بنیاد سیاسی و دینی همواره مورد تأکید شیعیان بوده و آنان با اتّکا بر آن به مبارزه با سلطههای جور پرداخته و حکومت آنها را نامشروع دانستهاند. امام از نظر شیعه، علاوه بر پیشوای دینی، رهبر سیاسی نیز هست و شیعیان همواره به او توجه میکنند و اوامر او را میپذیرند؛ زیرا آموزه «اطاعت از امامان شیعه»، در کلام و مبانی عقیدتی آنان ریشه وحیانی دارد؛ چنانکه خداوند در سوره نساء، آیه 59 پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، مسلمانان را به پیروی از جانشینان وی امر فرموده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر خدا و اولوالامر اطاعت کنید.»
علّامه طباطبائی در توضیح واژه «اولوالامر» مینویسد: کار آنان صادر نمودن آرائی است که به نظرشان صحیح است و اطاعت از آنان در آراء و اقوالشان بر مردم واجب است؛ همانگونه که اطاعت از رسول خدا در آراء و اقوالش بر مردم واجب است.21
شیخ مفید همگام با سایر فقها و متکلّمان شیعه، امامت و حکومت امام علیهالسلام را نوعی ریاست و رهبری عمومی برای شیعه در امور دین و دنیا میداند و از دیدگاه وی، امامان شیعه زعامت سیاسی و اجتماعی مردم را دارند و اطاعت از آنان بر مردم لازم است تا حکومت آنها در جامعه محقّق گردد. وی مینویسد: من میگویم ائمّه اطهار علیهمالسلام قائممقام انبیا در تنفیذ احکام و اقامه حدود و حفظ شریعت و مربّی تربیت مردم هستند. آنها معصومند همانند عصمت انبیا.22 اما اجرای حدود الهی بر عهده سلطان اسلام است که از جانب خدای متعال نصب شده و آنان عبارتند از: امامان هدایتگر از آل محمّد علیهمالسلام.23
بنابراین، با توجه به آنچه مطرح شد، میتوان گفت: از منظر آیات و روایات و استدلال عقلی، امامان شیعه به عنوان جانشینان پیامبر دارای وظایفی در اداره امور جامعه مسلمانان هستند. یکی از این وظایف مهم و کلیدی آموزش و تربیت دینی و علمی مردم است. امام علیهالسلام نه تنها رئیس اداری، قضایی و نظامی امّت است، بلکه معلم و مربّی مردم در امور تربیتی نیز هست؛ چنانکه امام علی علیهالسلام نیز در خصوص شرح وظایف حاکم اسلامی و جایگاه تعلیم و تربیت دینی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام، آموزش و پرورش علمی و دینی مردم را اصلیترین حقوق مردم بر امام و حاکم اسلامی میداند و در اینباره میفرماید: خدایا، تو میدانی که آن کارها که از ما سر زد، نه برای همچشمیبود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا چیزی افزون به چنگ آوریم، بلکه میخواستیم نشانههای دین تو را، که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد (زمین) تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیدهات در امان مانندو آن حدودی که مقرّر داشتهای جاری گردد.24
مردم، مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی است. حقی که شما به گردن من دارید، اندرز دادن و نیکوخواهی شماست و غنایم را به تمامی، میان شما تقسیم کردن و تعلیم دادن شماست تا جاهل نمانید، و تأدیب شماست تا بیاموزید... .25 ما پرورش یافته خداییم و مردم پرورشیافته ما هستند.26
امام و حاکم اسلامی موظف است معارف اسلامی و ایمانی را به افراد تحت حکومتش آموزش دهد.27
والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقّف نماید، و نه کسی باشد که سنّت را فرو میگذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.28
هر آینه، آنچه بر عهده امام است، این است که آنچه را خداوند به او فرمان داده به جا آورد؛ چون رساندن مواعظ و سعی در نیکوخواهی و احیای سنّت پیامبر و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند. پس به تحصیل علم بشتابید.29
امامان شیعه به مشکلات فردی و اجتماعی مردم آگاه بودند و با توجه به شرایط زمان و مکان بر اساس ضرورت و اهمیت موضوعات، به رهبری و مدیریت مسلمانان و به ویژه شیعیان میپرداختند. در آن شرایط زمانی، اهمیت تعلیم و تربیت مسلمانان ـ اگر نگوییم ضرورت بیشتری داشت، دستکم میتوان گفت ـ به حدی بود که زیربنای جامعه اسلامی بر آن استوار بود. بر این اساس، امام علی علیهالسلام دانش آموختن و ذخیره دانش را از ثروتاندوزی ضروریتر میدانند.30 حضرت زهرا علیهاالسلام نیز شیعیان را به پرستش و یادگیری علم، تشویق مینمودند و اجر علما را در پاسخ به سؤالات، بسیار میشمردند.31 همچنین امام حسن مجبتی علیهالسلام به نونهالان سفارش میکردند که از سنّ کودکی شروع به کسب دانش کنند و در نوشتن اندوختهها کوتاهی ننمایند؛ میفرمودند: شما هماکنون خردسالان جامعهاید و به زودی از بزرگان دیگر جوامع خواهید شد، پس علم بیاموزید و هر کس از شما توانایی ندارد که آن را به خاطر بسپارد آن را بنویسد و از آن محافظت کند.32
اینگونه سفارشهاانگیزههایی قوی برای یادگیری علم و ادب اسلامی در اهل آن ایجاد میکرد و به مرور زمان، بر جامعه اسلامی، شوق به فراگیری علم و دانش چراغ تمدّن و فرهنگ ناب اسلام راه رشد و تعالی را نشان داد.
اهداف نظام تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
ائمّه اطهار علیهمالسلام به عنوان مجریان احکام الهی، در بعد آموزش، اهداف علمی را دنبال میکردند تا بدین طریق، علاوهبرپیشبردوضعیتعلمی،سطحفکریودرکاجتماعی مردم را کیفیت بخشند. در بعد پرورشی نیز در پی رشد اخلاق، اعتقاد و پرورش استعدادهای فطری آنان بودند.
الف. اهداف تربیتی
مهمترین اصول و مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام بر محور شناخت خدا، انسان و هستی، و به عبارت دیگر، ایمان به اصول و فروع دین اسلام و اخلاق استوار است. ایشان با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، سعی در توجه مسلمانان به این اصول زیربنایی داشتند تا از این طریق، به اهداف نظام اسلامی دست یابند؛ زیرا زمانی تلاش آنان در تعلیم و تربیت مسلمانان سودبخش است که متربّی به اصول موضوعه اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد. به همین دلیل، یکی از مواد آموزشی آنان در جهت تربیت مردم، آموزش معارف دینی بود. در رأس این تلاشها، توجه دادن مردم به شناخت مبدأ آفرینش، پرستش وی به عنوان خدای یگانه اهمیت بیشتری داشت.
1. توجه به اصول اعتقادی دین و مذهب
اولین هدف تربیتی ائمّه اطهار علیهمالسلام در تعلیم و تربیت شیعیان، توجه دادن آنها به اصول دین و مذهب است و در رأس این تلاش، توجه دادن مردم به مباحث توحید در بعد افعال و صفات خداوند، شناخت و ایمان به او و در نهایت، پرستش او به عنوان تنها پروردگار جهان؛ خداوندی که یگانه است و همه امور به دست قدرت اوست. به فرمایش امام علی علیهالسلامسنگبنای اسلام معرفت به خداست.33 هدف دیگرآنانتوجهدادنمردمبهحقّانیت معاد، نبوّت و وحی، و امامت است. امامان شیعه علیهمالسلام نیز به عنوان جانشینان بر حق پیامبر، مفسّران وحی و کلام الهی هستند. آنان به دنبال پیریزی نظامی تربیتی بودند که از طریق پیامبر و قرآن بهپروردگار عالم منتهی میشود.
2. توجه به احکام و قوانین شرعی
ائمّه اطهار علیهمالسلام در بعد تربیتی، در پی آگاه کردن مردم به قوانین شرعی و توجه دادن آنان در عمل به این فرامین بودند. آنان در زمانها و مکانهای مناسب، شیعیان را به پیروی و یادگیری احکام اسلام فرا میخواندند.
3. رشد اخلاق
یکی دیگر از اهداف تربیتی امامان دین علیهمالسلام در تعلیم و تربیت، توجه دادن مسلمانان به اخلاق، آداب اجتماعی، تقوای الهی و رشد تربیت دینی است. «تربیت دینی» عبارت است از: مجموعهای از اعمال عمدی و هدفدار به منظور آموزش گزارههای معتبر دین به افراد، به نحوی که آنان در عمل و نظر، به آن آموزهها متعهد گردند. از اینرو، در توجه به این حقیقت، تمامی اعمال و رفتار انسانی معنا پیدا میکند. لازم به ذکر است که در زمینه رشد و تعالی اخلاق و تربیت دینی مردم، اولین گام خودسازی مربّی است؛ چنانکه امام علی علیهالسلام میفرمایند: هر کس خود را پیشوای مردم میخواهد، باید پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد و نه به گفتار.34
تلاش بزرگان دین علیهمالسلام در تربیت دینی و رشد اخلاقی شیعیان، به گونهای است که آغازین مرحله آن توجه دادن فرزندان خویش به مسائل تربیتی و آموزش آنان است و در رأس مباحث اخلاقی، اخلاق سپاسگزاری از پروردگار؛ چنانکه امام باقر علیهالسلام پیش از طلوع آفتاب، فرزندانش را جمع میکرد و به آنها دستور میداد قرآن تلاوت کنند و یا ذکر بگویند.35 یا امام صادق علیهالسلام به یکی از یاران خود فرمودند: ما بچههایمان را از پنج سالگی به نماز امر میکنیم.36
نیز آنان تمام تلاش خود را در نهادینه کردن این نوع تربیت در رفتار شیعیانبه کار میبستند تا معیار بازشناسی آنان از دیگران باشد. همچنین از این طریق، به اصلاح جامعه میپردازند؛ زیرا اگر جامعه اصلاح نشود فسادِ برخی نابودی دیگر اقشار جامعه را در پی خواهد داشت.
معصومان: برای رشد اخلاقی و تربیتی جامعه اسلامی، مسلمانان را به کیفیتبخشی اعمال، که همان «تقوا» باشد، توجه میدادند. «تقوا» به معنای حفظ و نگهداری است و در تعلیم و تربیت، این واژه به معنای حفظ و اداره و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسیر عقلانی و وحیانی است. درباره اهمیت وجود تقوا، در زندگی انسانها، امام علی علیهالسلاممیفرمایند: ای بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش میکنم که تقوا حق خداست بر شما، و حق شما بر خدا سبب شود از خدایی یاری جوید که به تقوایتان یاری دهد... راه تقوا راهی روشن است و پناهگاه فردا؛ راهی است که شما را به بهشت میرساند.37
ب. اهداف آموزشی
1. پرورش استعدادها
با توجه به معنا و مفهوم «تربیت»، این واژه بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینه رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. به عبارت دیگر، در تربیت و تعلیم دینی، اهتمام ائمّه اطهار علیهمالسلام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوّع متربّی با روشها و ابزارهای آموزشی است. آنان در این راه، با کشف این استعدادها، به پرورش شاگردان برجستهای در زمینههای گوناگون پرداختهاند و آنان را به تفقّه و تفکر در دین و علوم فراخواندهاند.38 اگرچه در هنگام برگزاری جلسات علمی از سوی ائمّه معصوم علیهمالسلام افراد زیادی حضور مییافتند و روایات آنها را نقل میکردند، اما شیعیانی که توانایی بالقوّهای داشتند با مدیریت علمی و تربیتی ائمّه اطهار علیهمالسلام تواناییهایشان فعلیت یافته و مایه افتخار جامعه اسلامی گردیدهاند. بنابراین، در بعد آموزشی، هدف معصومان علیهمالسلامتوجهبه امورزیربناییو اموری است که در آنها باید به تربیت کودکان اهتمام ورزید تا در سنین بالاتر، جامعه علمی و تربیتیو مدینهفاضله تشکیل شود.
2. آموزش علوم و خلق آثار علمی
در بعد آموزشی، ائمّه اطهار علیهمالسلام علاوه بر آموزش مبانی نظری دین به مسلمانان، در تلاش بودند تا آنان را به فراگیری علم و دانش در زمینههای گوناگون و موردنیاز جامعه از جمله قرآن، فقه و مباحث اعتقادی تشویق کنند و بدینوسیله، با خلق آثار علمی، کمّیت و کیفیت دانش اسلام را به عنوان آیینی فرهنگ و تمدنساز معرفی کنند. آنان در این راه، دانشپژوهانی تربیت نمودند که آثار علمی با ارزشی در عرصههای گوناگون به وجود آوردند؛ چنانکه حتی گاهی ائمّه اطهار علیهمالسلام با اصلاح و بررسی نوشتههای شیعیان، آنها را آماده نشر میساختند. عبداللّه حلبی کتاب خود را به امام صادق علیهالسلام عرضه داشت و امام علیهالسلام آن را تصحیح کردند.39
ثبت آثار علمی زیادی از سوی ائمّه هدی علیهمالسلامنشانگر پیشگامی آنان در این هدف بزرگ است. برخی از این آثار یا به وسیله خودشان با عنوان «صحیفه»40 و یا «مصحف» جمعآوری گردید و یا به صورت املا بود و شاگردان به ثبت و ضبط آن پرداختهاند.41 در روایتی از امام باقر علیهالسلام برای پاسخ به مسئلهایکه ازایشان پرسیدند، ایشان به کتاب امام علی علیهالسلام مراجعه کردند و از روی آن پاسخ گفتند.42
دانش و آگاهی امامان معصوم علیهمالسلام و تسلّط آنان بر علوم اسلامی، آنان را در جایگاهی قرار داده است که همواره مورد مراجعه و توجه دانشمندان فرق گوناگون بودهاند. آنها توانستهاند با تشکیل کرسی درس و یا مناظره ـ گاهی رسمی و گاهی غیررسمی و مخفیانه ـ به شکلگیری نظام آموزشی اسلام کمک کنند؛ چنانکه در دوران امام سجّاد علیهالسلام فقهای هفتگانه اهلسنّت در مدینه مشغول فعالیت علمی بودند، اما در این دوران، فقه و تفسیر معارف شیعی امام سجّاد علیهالسلامبرتر از فقه آنان بود. ابن ابیالحدید اعتراف شافعی درباره اعلمیّت امام سجاد علیهالسلام را چنین نقل میکند: من علیبن الحسین علیهالسلام را داناترین شخص به فقه در میان اهل مدینه یافتم.43
شیوه های تعلیم و تربیت در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
طبق اشاره آیات قرآن کریم، انبیا به دو روش کلی «انذار» و «تبشیر» به تربیت مردم میپرداختند.44 ائمّه اطهار علیهمالسلامنیز به عنوان جانشینان برحق آنها، به همین روش با ابزارهای خاصی مسلمانان را به دریافت حقایق توجه میدادهاند. در این روش، که نخستین گام برای آشنایی مسلمانان به آیین اسلام بوده، ارتباط به صورت مستقیم، خطابه و نامه شکل میگرفته و این نوع رفتارها و شیوههای آموزشی خطمشی کلی بودهاند تا از طریق آنها، آرمانها و اهداف اسلام به تجلّی در رفتار و گفتار برسند. در ذیل، به این روشها اشاره میشود:
1. ارتباط چهره به چهره با مردم
بهترین راه ارتباطی حاکمان و مدیران با مردم در هر نوع نظامی، دیدار حضوری و «چهره به چهره» است. در دین اسلام، ارتباط مردم و حاکم با یکدیگر ارتباطی مستقیم است و نه ارتباطی پلکانی و طبقاتی. در این نوع ارتباط، مردم میتوانند به راحتی با رئیس حکومت ارتباط برقرار کنند و مشکلات و مسائل خود و جامعه را در تمام عرصهها با آنها در میان بگذارند. این رفتار و شیوه آموزشی و تربیتی به عنوان الگو برای یک مربّی لازم و ضروری است و کیفیت آموزش را بالا میبرد؛ زیرا تأثیر آموزش مستقیم قویتر از ارتباط غیرمستقیم است. امام علی علیهالسلام نیز در همین زمینه، در سخنی به حاکم مشروع اسلامی برای حل مسائل دینی و سیاسی میفرمایند: ای مردم، از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید.45
امام علی علیهالسلام در شیوه «چهره به چهره» با استفاده از ابزارهای گوناگون در جهت کیفتبخشی به علم و ادب اسلامی و اصلاح عقاید فکری و تربیتی مسلمانان تلاش مینمودند. در هنگام جنگ «جمل»، اعرابی از امام علی علیهالسلام پرسید: ای امیرمؤمنان، آیا شما به توحید و یگانگی خداوند اعتقاد دارید؟ عدهای از سپاهیان امام علیهالسلام، که در آن اطراف بودند، با شنیدن این سؤال خشمگین شدند و به وی گفتند: آیا نمیبینی که امام در چه وضعیتی است؟ چگونه او میتواند به این مسائل بپردازد، در حالی که مشغول نبرد با دشمنان است؟ امام علی علیهالسلام فرمودند: رهایش کنید؛ زیرا چیزی که این اعرابی به دنبال آن است همان چیزی است که ما از این قوم (اصحاب جمل) میخواهیم؛ یعنی جنگ ما در حقیقت، بر سر مسئله توحید است. سپس امام علیهالسلام با تفصیلی اعجاببرانگیز، به پاسخ اعرابی پرداختند.46
همچنین امام علی علیهالسلام در نامهای خطاب به مالکاشتر نخعی، علاوه بر تذکر این نکته که باید حاکم و والی اسلام در کنار مردم باشد تا به راحتی بتوانند به وی دسترسی داشته باشند، اصول مدیریت سیاسی را نیز به وی آموزش میدهند و میآموزند که مدیر موفق کسی است که به صورت مستقیم با مردم در ارتباط باشد: رو پوشیدنت از مردم به درازا نکشد؛ زیرا روی پوشیدن والیان از رعیّت خود، گونهای نامهربانی به آنهاست و سبب میشود از امور ملک آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه میتواند از شوربختیها و رنجهای آنان آگاه شود؟47
2. تربیت شاگردان برجسته
با توجه به جوّ اختناق در مرکز خلافت اسلامی و ستم بنیامیه و بنیعبّاس و ممانعت آنها از نقل حدیث و اجرای حقیقی اصول و مبانی اساسی اسلام، ائمّه اطهار علیهمالسلام در ابعاد سیاسی، علمی و اجتماعی مجال کافی در تحقق اهداف خویش نداشتند. بنابراین، آنان اگرچه با مردم در ارتباط بودند، اما در آن شرایط سخت، که دستگاه حاکم مانع اهدافشان بود، بر آن شدند تا به تربیت شاگردان برجستهای همچون سلمان، عمّار، ابوذر، زراره، ابوبصیر، هشام و برخی دیگر بپردازند و از طریق، آنان به آموزش و تربیت مردم همّت گمارند.
در زمان امام صادق علیهالسلام، شاگردانبسیاری برای استفاده از محضر آن حضرت از مناطق گوناگون، رهسپار مدینه میگردیدند و پس از فراگیری علم، یا در آنجا ماندگار میشدند ویابهمناطقخود بازمیگشتند؛چنانکه محمّدبن مسلم کوفی مدت چهار سال در مدینه از محضر امام باقر وامامصادق علیهماالسلامبهرهبرد48وسپسبهموطنخودبازگشت.
روش ائمّه اطهار علیهمالسلام، به ویژه امام صادق علیهالسلام، به گونهای بود که شاگردان خود را به سمت اجتهاد سوق میدادند تا در مناطق گوناگون جهان اسلام و در هنگام عدم دسترسی مردم به پیشوایان دین علیهمالسلام، به تعلیم و تربیت آنان بپردازند. بدینروی، جمیل بن درّاج و زراره حلقه درس داشتند49 و یا در جواب برخی از شیعیان، که از امام سؤال پرسیدند هنگامی که سؤالی برای ما پیش بیاید به چه کسی مراجعه کنیم، امام فرمودند: چرا به محمّدبن مسلم ثقفی مراجعه نمیکنید که او نزد پدرم، وجیه و محترم بود و از او حدیث شنیده است.50
امام علی علیهالسلام نیز با توجه به شایستگیهای مالکاشتر در زمینههای ولایتمداری، هوشمندی، کارامدی و مدیریت سیاسی وی، هنگامی که او را به حاکمیت مصر گماردند، درباره وی به مردم آن دیار نوشتند: من بندهای از بندگان خدا را به سوی شما روانه کردم که در روزهای هراس نمیخوابد و در ساعتهای ترس، از دشمن روی برنمیتابد... . او مالکاشتر نخعی است. به او گوش سپارید و تا آنگاه که حق میگوید، از او فرمان برید که او شمشیری از شمشیرهای خداست... . اگر به شما فرمان داد که حرکت کنید، حرکت کنید.51
3. املای مطالب علمی
یکی از روشهای آموزش و پرورش در ساختار آموزشی ائمّه اطهار علیهمالسلام، چه به طور چهره به چهره و یا از طریق شاگردان، با توجه به شرایط و موقعیت زمانی صدر اسلام، استفاده از روش «املا» برای ثبت و ضبط علم و ادب اسلامی بوده است. ائمّه اطهار علیهمالسلام از این روش برای آموزش شاگردان خود استفاده میکردند. در این شیوه، راوی و پرسشگر از امام سؤالی میپرسید و امام به وی میفرمودند: بنویس، و سپس مطلب را املا میکردند؛ چنانکه امام علی علیهالسلاممیفرمایند: هر گاه از پیامبر پرسشی داشتم، پاسخ میگفت: هیچ آیهای از قرآن نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم قرائت و املا میکرد و من به دست خود مینوشتم.52 به همین دلیل، در جلسات درس و بحث ائمّه اطهار علیهمالسلام، عدهای از اصحاب برای یادداشتبرداری، به همراه نوشتافزار، در خدمت امام صادق علیهالسلام بودند، زراره چنین میکرد53 و پس از استماع کلام امام علیهالسلام، آن را با عین الفاظش مینوشت. ابوبصیر روایت میکند که روزی نزد امام صادق علیهالسلام رفتم. امام به من فرمودند: هماکنون گروهی از مردم بصره اینجا بودند. مطالبی را از من پرسیدند و پاسخهای مرا نوشتند. شما چرا نمینویسید؟ بدان که شما نمیتوانید آموختههای خود را نگاه دارید، مگر آنکه آن را بنویسید.54
4. خطابه و موعظه
از دیگر روشهای آموزشی و تربیتی ائمّه بزرگوار علیهمالسلام، استفاده از روش «خطابه» بوده است. برخی از آنان از جمله امام علی، امام حسن و امام رضا علیهمالسلام55 با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر جامعه، از این روش بهره بردهاند. در روش «خطابه»، خطیب برای اقناع مردم زودتر و سادهتر به نتیجه میرسد؛ زیرا وی با یک روانشناسی از جنسیت، کمّیت و روحیات مخاطبان، آنان را موعظه و اقناع میکند. از ویژگیهای خطابه این است که موضوعات خاص، افراد و گروه خاص، شرایط سنّی و زمان و مکان خاصی56 در آن لحاظ نیست. پیامبر اکرم و ائمّه اطهار علیهمالسلام از این روش برای نیل به اهداف خود بسیار بهره بردهاند. امام علی علیهالسلام با ایراد خطبههای گوناگون در دوران حکومت خود، علاوه بر تربیت دینی مردم، به آموزش مباحث اعتقادی نیز میپرداختند. ایشان موعظه را مایه «صیقل جان»، «برطرفکننده غفلت» و «بیداری»57 انسان میدانستند و به استماع موعظه امر میکردند. امام علی علیهالسلام خطاب به امام حسن علیهالسلامفرمودند: قلبت را با موعظه زنده بدار.58
5. امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از دیرباز، در جوامع اسلامی از جایگاه والایی برخوردار بوده و از این طریق، حاصل تجربیات و اندیشهها و شریعت صحیح به نسلهای بعد منتقل میشده است. ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز در تربیت دینی مردم و اصلاح خطاها و رفتارهای شیعیان، از این ابزار استفاده نموده و متربّیان خود را گام به گام به اهداف دین اسلام نزدیک کردهاند؛ چنانکه امام رضا علیهالسلاممحمّدبن عاصم را از همنشینی با واقفیه نهی نمودند59 و نیز امام کاظم علیهالسلام علیبن عقبه را به اجرای صحیح رکوع در نماز ارشاد نمودند.60
6. تمسّک به قرآن و سنّت
از جمله شیوههای مهم و کاربردی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام برای آموزش و تربیت مردم، استفاده و استناد به قرآن کریم و حدیث و سنّت پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلام است. آنها معیار و صقل تعلیم و تربیت را قرآن، رفتار و گفتار پیامبر دانسته و به همین دلیل در موضوعات آموزشیومناظراتواحتجاجات علمی،61 از آن بهره بردهاند. ایشان معیار و ملاک بازشناسی عقاید درست از نادرست را در تعلیم و تربیت اسلامی، مراجعه به قرآن و سنّت میدانند؛ چنانکه امام سجاد علیهالسلام در اینباره میفرمایند: قرآنی، که راهنمای مردم و نشانه آشکار هدایت است، تمیزدهنده حق از باطل است.62
لازم به ذکر است که پیشوایان دین علیهمالسلام در سیره تربیتی خود، با اولویتسنجی از شرایط زمان، به این منابع و ابزارها تمسّک جستهاند. برای آموزش دین اسلام به مردم، آنان گاهی از قرآن و گاهی از سنّت پیامبر کمک میگرفتهاند. امام علی علیهالسلام هنگامی که عبداللّه بن عباس را برای گفتوگو با خوارج فرستادند، به او فرمودند: با ایشان به وسیله قرآن مناظره مکن؛ زیرا قرآن بار معانی گوناگون را تحمل میکند. تو چیزی میگویی و آنها چیزی میگویند، بلکه با ایشان به وسیله سنّت پیامبر مناظره کن که راه گریزی نیابند.63
7. مناظره و استدلال
از جمله فعالیتهای علمی امامان معصوم علیهمالسلام، شرکت در مناظره و پاسخگویی به شبهاتی بود که در زمینه مسائل عقیدتی آن دوران میان مسلمانان و برخی از فرقهها و دیگر مذاهب رواج داشت. این افراد گاهی برای دریافت پاسخ و گاهی برای مبارزه با عقاید امامیه به مناظره میپرداختند. هدف ائمّه هدی علیهمالسلام در برخورد با مناظرهکنندگان، بیان و آموزش حقیقت دین، پاکسازی عقیده اسلامی از انحراف، و آموزش استفاده از این ابزار به شاگردان خویش بود. امام صادق علیهالسلام هر یک از شاگردان خود را در علوم خاصی متخصص کرده بودند و به گزارش هشامبن سالم، هنگام مراجعه مردی از شام برای مناظره با امام صادق علیهالسلام فرمودند: میخواهی در چه علمی (موضوعی) مناظره کنی؟ سپس امام علیهالسلامدر همان علم، او را برای مناظره به شاگردان خود معرفی میکردند.64
موضوع مناظرات بیشتر عقیدتی ـ کلامی (قرآن و توحید)،65 مسائل فرقهای و فقهی بود. ائمّه اطهار علیهمالسلامنیز به تناسب، برای پاسخ به شبهات حضور مییافتند و از مکتب شیعه دفاع میکردند.66 پاسخگویی آنان به مسائل مطرح شده گاهی در قالب استدلال عقلی صورت میگرفت و گاهی نقلی با استناد به آیات قرآن کریم و در برخی موارد، به کمک خرق عادت؛ زیرا هدف آنان تربیت و اصلاح نظام عقیدتی جامعه بود. یکی از معروفترین احتجاجات و مناظرات آنان در دفاع از حقّانیت شیعه و اثبات حقّانیت اهلبیت علیهمالسلام، مناظره امام رضا علیهالسلام با متکلّمان دیگر ادیان بود که به دعوت مأمون و با پیگیری فضلبن سهل صورت گرفت.67 از جمله دیگر احتجاجات مشهور و معروف، احتجاج امام علی علیهالسلام با ابوبکر بر سر غصب حق خلافت و جانشینی پیامبر بود.68 امام علی علیهالسلام در این مناظره، به ابوبکر، که حق آن حضرت را غصب کرده بود، فرمودند: اگر از سوی شورا کار آنان را به دست گرفتهای، چگونه شورایی بود که صاحبان رأی و مشورت در آن حاضر نبودند؟ و اگر به بهانه خویشاوندی بر خصمان خود حجت آوردهای، ما به پیامبر از تو نزدیکتریم!69
8. کرامت
خرق عادت و یا به عبارت دیگر، کرامت اهلبیت علیهمالسلام به عنوان یک روش آموزشی در خدمت تعلیم و تربیت جامعه قرار داشته و از این طریق، به عنوان روشی آموزشی برای اثبات حقّانیت اسلام و امامت خود استفاده کردهاند. شاید بتوان گفت: علت اصلی به کارگیری این ابزار، شرایط وقت جامعه بود؛ زیرا برخی با عدم درک درست از مقام امامت و ولایت، در پی دریافت حقّانیت شخصیت و مقام آنان بودند. اهلبیت علیهمالسلام نیز به مقتضای حال پرسشگر، به این مهم عنایت داشتند و به تعلیم اصول و سیره واقعی خود میپرداختند.
در گزارشی از منابع روایی، شخصی امام کاظم علیهالسلام را در راه ملاقات کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا، من خدا را شاهد میگیرم که محتاج شما هستم. پس مرا بر آنچه شناختنش بر من لازم است راهنمایی کنید. امام کاظم علیهالسلامامامت امیرالمؤمنین و حقّانیت ایشان پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امامان شیعه تا امام صادق علیهالسلام را برای او بیان کردند و سپس سکوت کردند. آن مرد گفت: فدایت شوم، امروز امام کیست؟ امام فرمودند: اگر بگویم قبول میکنی؟ گفت: بلی. امام علیهالسلامفرمودند: من هستم. آن مرد گفت: به چه چیزی استدلال میکنید؟ حضرت فرمودند: به سوی آن درخت برو و به او بگو: موسیبن جعفر علیهالسلام به تو میگوید: بیا. میگوید: درخت را دیدم که زمین را شکافت و جلوی آن حضرت آمد و بعد امام کاظم علیهالسلاماشاره کردند و درخت برگشت.70
9. دعا
استفاده از دعا و ذکر یکی دیگر از ابزارها و شیوههای کار ائمّه اطهار علیهمالسلام در آموزش و پرورش مردم بود. آنان از ذکر و دعا بیشتر برای تربیت معنوی، دینی و اعتقادی مردم بهره بردهاند. در این روش، به ویژه امام سجّاد علیهالسلام، با سنجش شرایط زمانی و سیاسی مدینه به وسیله دعا به پرورش فکری شیعیان پرداخته و صحیفه سجّادیه را، که نمایانگر سیره تربیت دینی و حتی سیاسی و اعتقادی ایشان در پرداختن به مباحث شناخت ذات و صفات خداوند، مقام و منزلت پیامبر و امامان شیعه علیهمالسلام است بر جای گذاشتهاند.71
10. نامه و پیمان نامه
یکی دیگر از شیوهها و ابزارهای آموزشی و پرورشی ائمّه دین علیهمالسلام، روش «مکاتبه» و نگارش نامه بوده است. اگرچه آنان برخی آثار علمی را برای هدایت مردم به وجود آوردهاند، اما گاهی ـ برای نمونه ـ امام علی علیهالسلام از طریق نگارش نامه علاوه بر تذکر به مسلمانان در عمل به فرامین اسلامی، معیارهای صحیح دین را از این طریق به آنان آموختهاند. آن حضرت در نامههای خود خطاب به قثم بن عبّاس،72 سلمان فارسی،73 و ابن عبّاس74 و دیگر اطرافیان، به مدیریت خود در هدایت و تربیت نخبگان جامعه، استحکام بخشیدهاند. آن حضرت در نامهای تربیتی خطاب به حارث همدانی به وی چنین نگاشتهاند: به ریسمانقرآنچنگبزن و از آن نصیحت بجوی؛ حلالش را حلال بدان و حرامش را حرام. حقی را که پیش از این بوده است تصدیق کن... نام خدا را بزرگ شمار و جز برای حق بر زبان میاور. از مرگ و جهان پس از مرگ زیاد یاد کن و آرزوی مرگ مکن، مگر به شرطی محکم و استوار.75
نیز در گزارش دیگری، امام صادق علیهالسلام به اصحاب خود نامه نوشتند و دستور دادند که آن را پیوسته مطالعه کنند و به یکدیگر تعلیم دهند و بدان عمل نمایند.76
در برخی موارد، ائمّه اطهار علیهمالسلام در قالب پیماننامه میان دو یا چند گروه از مردم، رفتارهای تربیتی را یادآوری و آنان را به اجرای آن ملزم کردهاند؛ همانند پیماننامهای که امامعلی علیهالسلاممیان«ربیعه»ویمننوشتند.دراینپیماننامه، به مواردی همچون، یادگیری و پیروی از قرآن، امر به معروف، نهی از منکر و تعهد بر پیمان و عدم نقض آن اشاره شده است: این پیماننامهای است که اهل یمن و مردم «ربیعه»، چه آنها که شهرنشین هستند و چه آنها که بیاباننشین هستند، بر آن توافق کردهاند که از کتاب خدا پیروی کنند و مردم را به آن فراخوانند و از مردم بخواهند که آن را بپذیرند، و هر کس را که به کتاب خدا دعوت کند و بدان فرمان دهد اجابت کنند... عهد و پیمان خدا در این عهدنامهبرعهدهشماست،وازپیمانخداسؤالخواهندکرد.77
ویژگیهای معلّم از منظر ائمّه اطهار علیهمالسلام
از منظر ائمّه اطهار علیهمالسلام مربّی و معلم علمی و تربیتی مسلمانان باید دارای ویژگیهایی باشد که به کیفیت کار آنان ارزش دهد. برخی از این ویژگیهای مهم عبارتند از:
1. خودسازی پیش از آموزش
امام علی علیهالسلام میفرمایند: هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب کردن دیگران، به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسیکهآموزگاروادبکنندهخویشاست،به تعظیم سزاوارتر استاز آنکهآموزگار و ادبکننده مردم است.78
2. تعهّد بر آموزش و پرورش
امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینباره میفرمایند: خداوند دانایان را موظّف ساخت که نادانان را تعلیم دهند.79 و در جای دیگر میفرمایند: والی نباید در بیان احکام و حدود الهی توقف نماید، و نه کسی باشد که سنّت را فرومیگذارد تا امّت را به هلاکت اندازد.80
3. پرهیز از خشونت
بردباری از بهترین ویژگیهای یک مربّی با ایمان است. معلمی که در تربیت شاگردان خویش از منطق خشونت استفاده کند علاوه بر تخریب تواناییهای شاگردان، علاقهمندی آنان به فراگیری علم و ادب اسلامی را نیز نابود میکند.
4. پاسخگویی به پرسشهای دینی
امام علی علیهالسلام خطاب به قثمبن عبّاس میفرمایند: هر بامداد و شامگاه در مجلس ایشان بنشین و کسی را که در امری فتوا میخواهد فتوا بده.81
5. موقعیت سنجی
از امام علی علیهالسلام روایت شده است که انسانها همیشه در یک حالت قرار ندارند] گاهی] دلها را شوق روی آوردن به کاری است یا میل روی برگرداندن از آن. اگر دل را شوق روی آوردن بود آن را به مستحبّات وادار و اگر میل روی برگردانیدن بود به همان واجبات بسنده کن.82
6. رعایت آداب آموزشی
از جمله ویژگیهایی که اسلام برای یک معلم در نظر دارد توجه دادن وی به نکاتی است که علاوه بر بعد تربیتی، نوعی عبادت نیز محسوب میشود. ائمّه اطهار علیهمالسلام به عنوان یک معلم، در برنامه آموزشی و تربیتی خود به این نکات توجه داشتند و دیگران را بدان سفارش میکردند. از جمله این نکات شروع هر کاری با نام و حمد خداوند، داشتن طهارت و با وضو بودن هنگام فعالیت،83 تواضع، و عمل به آموزهها84 است.
مواد آموزشی در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام
در دیدگاه امامیه، دانش انبیا و امامان معصوم علیهمالسلام برتر از دانش تمام اهل زمان خود است.85 این دانش موهبتی الهی است که از امامی به امام دیگر منتقل میشود. از اینرو، آنها به عنوان مربّیان جامعه اسلامی، وظیفه دارند در بعد تربیت عبادی و اعتقادی، اخلاق و آداب اجتماعی آموزش مردم بپردازند و زمینه آن را فراهم کنند. نیز یادآوری این نکته لازم است که اعمال و رفتار آنها در تعلیم و تربیت اسلامی حجت است.
1. تفسیر و قرائت قرآن
مقتضای نبوّت این است که آنها پیام الهی را دریافت کنند و به مردم برسانند؛ زیرا مهمترین معارف اسلام برای هدایت و راهنمایی انسان در قرآن تبیین شده و مردم در مقام ابلاغ رسالت انبیا، به تفسیر آن نیز نیاز دارند. به همین دلیل، یکی از وظایف اصلی انبیا تفسیر و تبیین وحی است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «... و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است برایشان روشن سازی.»86
امامان شیعه نیز در عصر خویش، آیات الهی را گاهی به صورت عمومی برای مردم و گاهی خصوصی برای فرزندان و یاران برجسته خویش تبیین و تفسیر میکردند تا بتوانند مردم را به سوی سعادت سوق دهند؛ چنانکه علیبن ابیطالب علیهالسلام پس از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، به تعقیبات نماز میپرداختند و به فقرا و دیگر مردمان، که گرد ایشان جمع میشدند، فقه و قرآن میآموختند.87 نیز امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرمایند: مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تأویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش به آیین اسلامت آشنا گردانم.88 همچنین آن حضرتدر توجه و اهمیت به یادگیری قرآن میفرماید: قرآن را بیاموزید که بهترین سخن است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست و از پرتو آن شفا بجویید که شفای سینههاست و نیکو تلاوتش کنید که نافعترین گفتارهاست.89
2. فقه
یکی دیگر از مواد آموزشی معصومان علیهمالسلام به شاگردان برجسته خویش و مردم، آموزش احکام و یا فروع دین و قواعد استنباط آن در مباحث مطرح شده و مستحدثه زمان است. دغدغه اصلی ائمّه معصوم علیهمالسلام به این امر معطوف بود که شیعیان احکام را به خوبی یاد بگیرند و به نسلهای بعد منتقل کنند. آنان در خصوص آموزش احکام به شیعیان و حتی فرزندان و بستگان خود، تلاش میکردند و از آن دریغ نمیورزیدند؛ چنانکه امام علی علیهالسلامدر سخنی خطاب به امام حسن علیهالسلام میفرمایند: مصمّم شدم که بیش از پیش تو را به آیین اسلام آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیری.90
همچنین زراره نقل میکند: من در جوانی نزد امام صادق علیهالسلام رفتم. امام نمازها و روزه مستحب را برای من برشمردند.91
امام علی علیهالسلام در راستای این حرکت بزرگ، خطاب به والی خود، قثم بن عبّاس، به وی یادآور میشوند: حج را برای مردم برپا دار و ایّام اللّه را به یادشان بیاور و هر بامداد و شامگاه در مجلس آنان بنشین و کسی را که در امری فتوا میخواهد، فتوا بده.92
3. اصول اعتقادی
الف. خداشناسی
در آموزش معارف اسلامی، اولین نکته مهم و اساسی توجه دادن فطرت انسانها به شناخت خداوند است. ائمّه اطهار علیهمالسلام نیز برای هدایت دقیق مسلمانان، شناخت خداوند در ابعاد گوناگون توحید، ربوبیت و خالقیت را با استفاده از براهین عقلی و نقلی در رأس امور تربیتی میدانستند؛ زیرا با توجه به سؤالها و شبهاتی که برای مسلمانان در دوره حضور پیش میآمد لازم مینمود درباره موضوعات گوناگون، از جمله قضا و قدر، اراده الهی، صفات خداوند، جبر و اختیار در کرسی درس خود پاسخ دهند و به معرفی خالق یکتا بپردازند. امام علی علیهالسلاممیفرمایند: اساس دین، شناخت خداوند است، و کمال شناخت او تصدیق به وجود اوست، و کمال تصدیق به وجود او یکتا و یگانه دانستن اوست، و کمال اعتقاد به یکتاییویگانگیاو پرستش اوست.93 و نیز میفرمایند: فرزندم، بدان که هیچکس از خدا خبر نداده آنسان که پیامبر ما خبر داده است. پس بدان راضی شو که او را پیشوای خود سازی و راه نجات را به رهبری او بپویی.94
ب. پیامبرشناسی و امام شناسی
از دیگر اهداف آموزشی و تربیتی ائمّه معصوم علیهمالسلام آشنا کردن مردم به جایگاه پیامبر و امام در نظام آفرینش و فلسفه ارسال و رسالت و ویژگیها و فضایل آنان است. از منظر آنان، امامت و رهبری عامل نظام بخشیدن به جامعه و حاکمیت نظم و قانون است.95 نیز آنان وظیفه حقوق افراد جامعه را بستانند و به دفع باطل بپردازند.96 ائمّه اطهار علیهمالسلام برای اثبات و تبیین ضرورت97 و ویژگیهای انبیا و امامت،98 به قرآن، سنّت نبوی، ادلّه نقلی و عرفی و امور خارقالعاده و کرامات استناد میکردند و به تعلیم سیره و مغازی پیامبر و خود میپرداختند. امام سجّاد علیهالسلاممیفرمایند: همانگونه که سورهای از قرآن میآموختیم، مغازی رسول خدا را هم میآموختیم.99
امام علی علیهالسلام نیز در سخنی زیبا، در حضور مردم به معرفی مقام پیامبر و امامان شیعه علیهمالسلام پرداختند و در اینباره فرمودند: خداوند سبحان از میان فرزندان آدم، پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را به آنها وحی میشود به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند... . پیامبران از پی یکدیگر آمدند تا از مردم بخواهند عهدی را که خلقتشان بر آن سرشته شده است، به جای آورند... . خداوند سبحان محمّد صلیاللهعلیهوآله را فرستاد تا وعده خود برآورد و دور نبوّت را به پایان برد. خداوند محمّد صلیاللهعلیهوآله را به حق به پیامبری مبعوث داشت تا بندگانش را از پرستش بتها برهاندو به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان منع کند و به فرمان او آورد، با قرآنی که معانی آن را روشن ساخت و بنیانش را استوار داشت.100
ایشان همچنین میفرمایند: هر آینه آنچه بر عهده امام است، این است که آنچه را خداوند بدان فرمان داده است به جا آورد؛ همچون رساندن مواعظ و سعی در نیکخواهی و احیای سنّت پیامبر و اقامه حدود خدا بر کسانی که سزاوار آن هستند و ادای حق هر کس از بیتالمال.101 و میفرمایند: جز این نیست که امامان از سوی خدا، کار آفریدگان او را به سامان آورند، و از جانب او بر مردم سروری یافتهاند. به بهشت نرود، مگر کسی که آنها را شناخته باشد و آنها او را شناخته باشند.102
امام علی علیهالسلام در این سخنان به تبیین فلسفه وجودی، وظایفوویژگیهایانبیاواوصیایآنهابرایدانشآموختگان مکتب اسلام پرداخته و افکار مردم را در شناخت آنان، به این اصول توجه میدهد. امام صادق علیهالسلام نیز در جهت امامشناسی و پیامبرشناسی، در روایتی درباره فلسفه وجودی آنها خطاب به جابر چنین میفرمایند: [وجود پیامبروامامموردنیازاست]تاجهانبرصلاحشباقیبماند.103
ج. معادشناسی
هدف دیگر ائمّه اهلبیت علیهمالسلام توجه دادن مسلمانان به این نکته است که ورای این جهان مادی جهان دیگری وجود دارد که از آن در قرآن و روایات به «قیامت» تعبیر میشود. انسان با مرگ از بین نمیرود، بلکه فقط روح او از بدنش جدا میشود. این روح تا مدتی در مکانی به نام «برزخ» به زندگی خود ادامه میدهد تا روز قیامت و رستاخیز فرارسد. در آن روز، به اعمال انسان رسیدگی میشود و معیار حساب و کتاب بر رفتار انسان در دنیاست. امام علی علیهالسلام در خطبهای خطاب به مردم میفرمایند: امروز نوبت کار است و نه محاسبه و به زودی نوبت محاسبه میشود و در آن هنگام، کار پذیرفته نیست.104
بنابراین، از نگاه ائمّه اطهار علیهمالسلام آموزش و توجه دادن مردم به مباحث معاد، نیل به کمال تسلیم انسان در برابر خداوند در تمام سطوح فردی و اجتماعی است؛ زیرا تعلیم و تربیت اسلامی به نیازهای جسمانی و روحانی انسان توجه دارد و آنها را اصل میداند.
د. انسان شناسی و گیتی شناسی105
در بعد شخصیتی و حتی فیزیولوژیکی انسان، ائمّه معصوم علیهمالسلام در تلاش بودهاند تا به تبیین وجودی آن بپردازند و بدینگونه، مسلمانان را به هدفی برتر، که عبارت از خودشناسی و خداشناسی است، برسانند. امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه106 و امام رضا علیهالسلام107 در سفارشهای خود به جناب مفضّل، به معرفی شخصیت انسان از ابعاد مختلف پرداختهاند.
در حوزه گیتیشناسی، آنان به بیان ویژگیهای آسمان، زمین، کیفیت آفرینش موجودات و نقش آنها در سیر حرکت تاریخی بشر پرداختهاند.108
ه . اخلاق و تربیت دینی
تربیت اخلاقی شیعیان با تمسّک به متون دینی،109 از مهمترین اهداف ائمّه اطهار علیهمالسلام بوده است؛ زیرا اگر اخلاق یک جامعه اصلاح گردد زمینه تعلیم و تربیت دینی بهتر فراهم میشود و تأثیر دوچندانی دربر دارد. باید یادآور شد که رفتار و گفتار ائمّه اطهار علیهمالسلام بهترین الگو برای شیعیان بوده، اما با این حال، همیشه آنان را به اخلاق، تقوا و ادب اسلامی دعوت کردهاند. امام علی علیهالسلامدر سفارش به مردم، نقطه عطف جامعه سالم را اخلاق اسلامی و ارزش معنوی آن میدانند و در اینباره میفرمایند: ای فرزندم،... گرامیترین حسب و نسب خلق نیکوست.110 هیچ همنشینی همچون خوشخویی و هیچ میراثی همچون ادب نیست... هیچ تجاربی همچون عمل صالح نیست.111 هیچ میراثی همچون ادب ـ و تربیت برای فرزندان ـ با ارزشمند نیست112 حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو برایش برگزیند و نیکو ادبش کند و بدو قرآن بیاموزد.113
4. علم حدیث و کلام
علم حدیث و کلام از جمله علومی است که مورد عنایت ائمّه اطهار علیهمالسلام در آموزش به شیعیان بوده است. آنان با عنایت به اصول این فن، به تعلیم و تربیت شاگردان در ترویج احادیث نبوی و علوی پرداختهاند. برای مثال، امام علی علیهالسلام در آموزش شیعیان برای مراجعه به راوی و شناخت ویژگیهای او، میفرمایند: و حدیث ما را فرانگیرد، جز سینههای امین و خردهای استوار.114 هرگاه خبری شنیدید آن را نیک بفهمید و در آن بیندیشید، نه اینکه بشنوید و نقل کنید؛ زیرا نقلکنندگان علم بسیارند، ولی اندیشهکنندگان در آن اندکند.115
ائمّه اطهار علیهمالسلام در زمینه علم کلام نیز با تشکیل کرسیهای این علم، به تربیت شاگردان برجستهای همچون هشامبن حکم، قیس ماصر116 و هشامبن سالم پرداختند. این شاگردان نیز آثاری کلامی در دفاع از حریم شیعه تدوین کردند.117 شاگردان تربیت شده این مکتب در کلام، و در مناظره با خصم به حدّی توانا بودند که با قدرت استدلال خویش، رقیب را به سکوت وامیداشتند؛ چنانکه عمّار خطاب به عثمان گفت: مرا از سخن و اظهار حقایق بازندار و از اینکه جلوی گفتههای مرا بگیری خودداری کن. معلم من (علی علیهالسلام) مطالب را به من تعلیم داده و مرا از گزند تو حفظ کرده است.118
5. آموزش مدیریت119 سیاسی ـ اداری
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه مسلمانان، اهلبیت علیهمالسلام برای مدیریت سیاسی شیعیان، علاوه بر آموزش آنان، در توجه به تقیّه و دیگر مبانی اندیشه سیاسی در عصر حضور، تلاش فراوان میکردند. این مدیریت قوی آنان مورد توجه خلفا نیز قرار گرفت و آنان برای رهایی از مشکلات، به اهلبیت علیهمالسلام مراجعه میکردند؛ چنانکه در جریان جنگ خلیفه دوم با رومیان، عمربن خطّاب با امام علی علیهالسلام به رایزنی پرداخت و آن حضرت خطاب به وی فرمودند: اگر خودت به سوی دشمن بروی و با دشمن رویارو شوی، اگر مغلوب گردی، مسلمانان را تا اقصا بلادشان پناهگاهی نمیماند و پس از تو مرجعی ندارند که بدان بازگردند. پس مردی سلحشور را به سوی ایشان بفرست و سپاهی گران همراهش کن که هم جنگ آزموده باشند و هم نیکخواه اسلام؛ اگر خداوند پیروزش گرداند همان است که تو خواستهای، و اگر کار به گونهای دیگر افتاد، در آن حال، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود.120
در مدیریت سیاسی ـ اداری، اهلبیت علیهمالسلام بیشتر به بیعت شیعیان با آنها و نیز بر اهمیت عدالت و تقوا121 و پرهیز حاکم مسلمانان از فریب و نیرنگ در مواجهه با مردم، مهربانی و رعایت انصاف با رعیّت و دوست داشتن آنها، پرهیز از غرور و نخوت، فروتنی و پرهیز از استبداد و اجتناب از به کارگیری افراد ناسالم در مسائل مهم تصمیمگیری برحذر میداشتند. امام علی علیهالسلام در سخنی، عملاً به پرهیز از به کارگیری طلحه و زبیر به خاطر فساد عقیده تأکید کردند و در اینباره فرمودند: شما تنها با من در نیرو بخشیدن و پایداری کردن باشید و هنگام سختی و درماندگی، دو یار من باشید، و در مدیریت سیاسی جامعه نقشی ندارید.122
6. تاریخ
«تاریخ» در اصطلاح، علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال زندگانی گذشتگان، ثبت و ضبط حوادث تلخ و شیرین و بیان فراز و نشیبهای زندگی پیشینیان است. قرآن کریم تاریخ را آیینه عبرت انسانها معرفی میکند و در اینباره میفرماید: «در سرگذشت آنها، درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است.»123
تاریخ به دلیل اهمیتی که در اسلام دارد، مورد توجه خاص ائمّه اطهار علیهمالسلام و شیعیان آنها قرار گرفته است. امام علی علیهالسلام در نامهها و خطبههای خویش، در آموزش و تربیت مردم، بخشی از سخنان خود را به مطالعه تاریخ و عبرتگیری از آن اختصاص دادهاند. آن حضرت در مقاطع گوناگون تاریخی، از اتفاقات سیاسی، نظامی و تاریخ اجتماعی پیش124 و پس از اسلام125 و فلسفه تاریخ سخن به میان آورده و شیعیان را به تعمّق و تفکر در تاریخ و مطالعه آن فراخواندهاند. ایشان در نامهای خطاب به امام حسن علیهالسلام، در توجه ایشان به تاریخ و درس گرفتن از آن چنین میفرمایند: پسرم، من اگرچه به اندازه پیشینیان زندگی نکردهام، اما با نظر در اعمال آنها و تفکر در تاریخ و سیر در آثار باقیمانده از ایشان، گویی یکی از آنها هستم... پس برایت بخشهای زلال و سودمند تاریخ را از بخشهای تیره و زیانبارش بازشناخته و از هر جریانی بهترین آن را برایت چیدهام و زیبایش را برگزیدهام و بخشهای ناشناختنی را به کناری زدهام. از موضع پدری دلسوز، که در کار فرزند خود مینگرد، در کار تو نگریستهام و برایت از ادب چیزهایی اندوختهام تا بیاموزی و به کار بندی.126 اخبار گذشتگان را بر (دل خویش) عرضه بدار و از آنچه بر سر پیشینیان تو رفته است آگاهش کن. بر خانهها و آثارشان بگذر و در آنچه کردهاند و آن جایها که رفتهاند و آن جایها که فرود آمدهاند، نظر کن.127
7. حقوق
بارزترین سخن از سوی اهلبیت علیهمالسلام در بیان حقوق هر گروه از جامعه مسلمانان، سخن امام سجّاد علیهالسلام در رساله حقوق است. در این رساله، ایشان با بیانی روشن و به طور کلی، به آموزش حقوق میپردازند و مسلمانان را به عمل و یادگیری آن سفارش مینمایند؛ زیرا با تعلیم این علم، تمام اقشار جامعه اسلامی با حدود رفتار خود آشنا میشوند و در این زمینه، مشکلات کمتری دامنگیر جامعه خواهد شد.128
8. ادبیات
از جمله تلاشهای ماندگار پیشوایان دین در آموزش قرآن به مسلمانان، تدوین ادبیات عرب برای قرائت آن بوده است. ابراهیمبن محمّد ثقفی کوفی مینویسد: ابوالاسود میگوید: یکی از روزها خدمت علی علیهالسلامرسیدم و دیدم آن حضرت در حال تفکر و و اندیشه است. عرض کردم یا امیرالمؤمنین، در چه موضوعی فکر میکنید؟ فرمودند: امروز یکی از نزدیکان من هنگام محاوره و مکالمه، مرتکب اغلاطی شد و الفاظ و کلمات را درست تلفظ نکرد و من از این جهت در فکر و اندیشه فرورفتم و باید برای این کار چارهای بیندیشم. ابوالاسود میگوید: در این هنگام، علی علیهالسلام صفحهای به من دادند که در آن نوشته بودند: کلام بر سه قسم است: اسم، فعل و حرف، و پس از آن، اصول و قوانینی به من تعلیم دادند و اصل علم نحو از اینجا پدید آمد.129
9. علوم نظامی
یکی از نیازهای ضروری هر جامعه تأمین امنیت سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی است که جز با در اختیار داشتن نیروی مسلّح کارآمد برای مقابله با دشمن خارجی و یا سرکوب اشرار داخلی امکانپذیر نخواهد بود. امام علی علیهالسلام برای آموزش نظامی و افزایش کارایی نیروهای مسلّح، نکات ارزشمندی به سربازان و فرماندهان سپاه آموزش میدادند که از آن جمله عبارتند از:
الف. فنون رزمی
در بعد فنون رزمی، حضرت علی علیهالسلام خطاب به معقلبن قیس میفرمایند: جنگ مکن، مگر آنکه با تو بجنگند. و لشکرت را در ابتدا یا انتهای روز به حرکت درآور و هنگام گرمای نیمروز فرود آور. و مرکبها را خسته مکن و در آغاز شب، لشکر را به حرکت درمیاور که خداوند شب را برای آسودن قرار داده است... هر گاه با دشمن رویاروی شدی، خود در میانه لشکرت قرار گیر، و به دشمن چنان نزدیک نشو که پندارد قصد حمله داری و چندان دور مایست که چون کسی باشی که از جنگ بیمناک است، تا فرمان به تو برسد.130
ایشان در جای دیگر میفرمایند: در مقابل دشمن، آن گروه از جنگاوران را که زره بر تن دارند، پیش دارید و آنان را که زره بر تن ندارند در عقب بگمارید...؛ چون نیزه را به سوی شما گرفتند بیدرنگ بپیچید که این کار شما را از آسیب سرنیزهها در امان میدارد.131 گریختنی که پس از آن بازگشتنی باشد یا واپس نشستنی که از پی آن حملهای باشد بر شما گران نیاید. حق شمشیرها را ادا کنید و پهلوهای دشمن را بر خاک هلاک آورید.132 ای گروه مسلمان، ترس از خدا را شعار خود سازید و جامه آرامش و شکیبایی بر تن کنید... جنگافزارهای خویش را مهیّا کنید و شمشیر را پیش از آنکه آخته کنید در نیامهایشان بیازمایید.133
ب. اصول اخلاقی جنگ
امام علی علیهالسلام میفرمایند: اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روی بر متاب. کسی را در میدان به مبارزت فرا مخوان ـ یعنی: آغازگر جنگ مباش ـ و اگر تو را فراخواندند، پاسخ گوی.134
10. امور اجتماعی
الف. ورزش
امیرالمؤمنین علیهالسلام به نقل از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: به فرزندان خود شنا و تیراندازی بیاموزید.135
ب. آداب تجارت136
آداب تجارت در دو بعد «اخلاق» و «فقه» مطرح میشود و اهلبیت علیهمالسلام در هر دو بعد به تعلیم آن به مردمان و شاگردان خویش اقدام کردهاند. به فرموده امام صادق علیهالسلام، تجارت عقل را میافزاید.137 امام علی علیهالسلام نیز درباره آداب تجارت میفرمایند: هر کس علم فقه نداند و تجارت کند در ورطه ربا افتد.138 مؤمن کسی است که در پی تحصیل معاش خویش باشد.139
نیز امام صادق علیهالسلام درباره آموزش آداب تجارت اسلامی میفرمایند: هر چیزی حلال و حرامی دارد. پس همیشه آن چیز بر تو حلال است تا آنکه نوع حرام آن را بشناسی. پس در آن صورت آن را ترک کن.140 کسی که میخواهد تجارت کند، بایددر دینششناخت داشته باشد تا حلال را از حرام بازشناسد، و کسی که شناخت دینی نداردولیتجارتمیکند،خودرادرشبهاتافکندهاست.141
ج. بهداشت و آداب و رسوم اجتماعی
از دیگر مواد تربیتی در سیره بزرگان دین علیهمالسلام آموزش آداب و رسوم اجتماعی و بهداشت فردی و اجتماعی است. برای مثال، در زمینه تربیت بهداشتی مردم، امام صادق علیهالسلام میفرمایند: برای هر چیزی پاککنندهای است و پاککننده دهان مسواک است.142
در زمینه آموزش آداب اجتماعی، یکی از کارهایی که هر روزه با آن سر و کار داریم، غذا خوردن است. بزرگان دین علیهمالسلام غذا خوردن را با نام خدا شروع و با شکر خدا تمام میکردند و دیگران را نیز به این کار سفارش مینمودند. امام صادق علیهالسلام به یکی از اصحاب فرمودند: هرگاه سفره انداخته شد، بگو: «بسماللّه» و هر گاه شروع به غذا خوردن کردی، بگو: «بسماللّه اوّله و آخره» و هنگامی که سفره جمع شد بگو: «الحمدللّه»143
رتبه بندی مسلمانان در تعلیم و تربیت
در آموزش و پرورش مردم از سوی اهلبیت علیهمالسلام، نکته اساسی توجه به صنف متعلّمان و کیفیت درک آنها بود. از نظر امامان معصوم علیهمالسلام، شیوه برخورد با هر گروهی متفاوت از گروه دیگر است. امام علی علیهالسلام میفرمایند: بدان که رعیّت چند صنفاند که کارشان جز با یکدیگر اصلاح نمیشود، و از یکدیگر بینیاز نیستند. صنفی از ایشان لشکرهای خدایند و صنفی دبیران خاص یا عام و صنفی قاضیان عدالتگستر و صنفی کارگزاران که باید در کار خود انصاف و مدارا به کار گیرند و صنفی جزیهدهندگان و خراجگزاران ـ چه ذمّی و چه مسلمان ـ و صنفی بازرگانان و صنعتگران و صنفی که حاجتمند و مستمندند. برای هر یک را خداوند سهمی معیّن کرده و میزان آن را در کتاب خود و سنّت پیامبرش بیان نموده و دستور داده که نزد ما نگهداری شود.144
با توجه به دستهبندی مردم در روایات رسیده از اهلبیت علیهمالسلام، آموزش و پرورش انسانها در هر قشر و گروهی باید از سنین کودکی شروع شود. امام صادق علیهالسلاممیفرمایند: فرزندت را در شش سال دوم، برای آموزش به مکتب بفرست.145
با توجه به این سفارشها، شیعیان فرزندان خود را در سنین کودکی به مکتب میفرستادند و اولین چیزی که کودکان در مکتبخانه میآموختند خواندن و نوشتن و تعلیم ادب اسلامی بود. پس از این مرحله، اولین متن در فرایند آموزش و پرورش، خواندن قرآن و فراگیری احکام فقهی بود.
مکانهای تعلیم و تربیت
1. منزل: در روایتی به نقل از کلینی، امام باقر تا پاسی از شب، مسائل علمی و معارف دینی را به زراره میآموختند.146
2. مسجد: در روایتی آمده است که مکان جلوس صادقین علیهماالسلام در مسجدرسولخدا صلیاللهعلیهوآلهمشخص بود.147
3. مکانهای عمومی:148 در مکانهایی که محلّ استراحت و یا تجمّع مردم بود، معصومان علیهمالسلام با توجه به نیازهای تربیتی مردم به صورت عام و یاران خویش به طور خاص، در این اماکن به خطابه و موعظه میپرداختند.
نتیجه
از بررسی منابع روایی و تاریخی در سیره اهلبیت علیهمالسلام، چنین به دست میآید که تعلیم دانش و تربیت دینی مردم بر عهده انبیا و اولیای الهی و دو هدف عمده در سیره ائمّه اطهار علیهمالسلام بوده است. در بُعد تربیتی مسائلی همچون اصول اعتقادی دین و مذهب، احکام و قوانین شرعی و رشد اخلاق مورد توجه بوده است. در زمینه اهداف آموزشی نیز میتوان به مسائلی همچون پرورش استعدادها، آموزش علوم گوناگون و خلق آثار علمی تمدن اشاره نمود.
ائمه اطهار علیهمالسلام برای نیل به این مطلوب از شیوههای گوناگونی همچون ارتباط چهره به چهره، تربیت شاگردان برجسته، املای مطالب علمی، مناظره و استدلال و... استفاده میکردند. آنان با ارائه و بیان ویژگیهای لازم برای یک معلم، وظایف و بایستههای لازم برای چنین افرادی را مشخص نموده و سایران را برای انتخاب یک مربی و معلم خوب راهنمایی نمودهاند. برخی از ویژگیهای معلم از منظر اهلبیت علیهمالسلام عبارتند از: خودسازی، تعهد و موقعیتسنجی. با عنایت به نکات مزبور میتوان گفت از جمله مهمترین وظایف اهلبیت علیهمالسلام آن است که به تدریج، علوم الهی را، که مایه سعادت بشر است، به مردم بیاموزند و زمینه این امر را فراهم سازند و در این راه، با توجه به تواناییها و سنجش گروه سنی و جنسی مخاطب و با استفاده از ابزارها و شیوههای متفاوت در شرایط و مکانهای مختلف، به آموزش و پرورش مردم در موضوعات اعتقادی، فقهی، کلامی، مدیریتی، تاریخی و نظامی بپردازند. امور مذکور سبب آن گردید تا مواد آموزشی اهلبیت علیهمالسلام به عنوان یک سیره علمی و تربیتی در بستر زمان توسعه یابد و علوم گوناگونی از آن دامنه گیرد؛ زیرا آنان در این امر مقدّس، علاوه بر اهداف تربیتی، اهداف آموزشی را نیز در نظر داشتند و بر اساس این اهمیت بود که صادقین علیهماالسلام با توجه به سنجش شرایط فرهنگی و سیاسی، توانستند شاگردان زیادی برای انتقال علوم به نسلهای آینده و دفاع از شریعت اسلام پرورش دهند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و دانشجوى کارشناسى ارشد تاریخ تشیّع.
2ـ احزاب: 21.
3ـ ابن منظور، لسان العرب، 1414، ج 4، ص 389، ذیل واژه «سیر».
4ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، 1416، ج 3، ص 340. نیز ر.ک. رضا بهمنیار، فرهنگ ابجدى عربى ـ فارسى، 1410، ص 507.
5ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، 1412، ص 247.
6ـ على آقابخشى، فرهنگ علوم سیاسى، 1379، ص 301.
7ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ج 1، ص 580.
8ـ سید علىاکبر قرشى، قاموس قرآن، 1412، ج 5، ص 22و23.
9ـ خلیلبن احمد فراهیدى، العین، 1410، ص 152.
10ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ج 1، ص 580.
11ـ رضا بهمنیار، فرهنگ لغت ابجدى عربى ـ فارسى، ص 419.
12ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 126.
13ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریبالقرآن، ص 336. نیز ر.ک. رضا بهمنیار، فرهنگلغت ابجدى عربى ـ فارسى، ص 39. صاحب قاموس قرآن ذیل واژه «رب» مىنویسد: «مراد از ربّالعالمین، پرورش دادن و تربیت کردن تمام موجودات است. خداوند پرورشدهنده تمام موجودات است؛ هم خلقت از جانب اوست و هم تربیت.» سید علىاکبر قرشى، قاموس قرآن، ج 3، ص 43ـ44.
14ـ نهجالبلاغه، ح 465.
15ـ بقره: 151.
16ـ توبه: 32.
17ـ محمّدبن جریر طبرى، تاریخ طبرى، 1375، ص 1258.
18ـ ابن هشام، السیرة النبویة، 1375، ج 1، ص 281.
19ـ ابنسعد، طبقات الکبرى، 1374، ج 2، ص 20.
20ـ امام علیهالسلام به عنوان رهبر دینى و سیاسى جامعه، از نظر شیعه باید داراى چند ویژگى خاص، از جمله عصمت، علم و دانش دینى و سیاسى، و کمال باشد.
21ـ سید محمّدحسینطباطبائى،تفسیرالمیزان،1361،ج4،ص618.
22ـ شیخ مفید، اوائل المقالات، 1414، ص 65 و 67.
23ـ شیخ مفید، المقنعه، 1410، ص 810.
24ـ نهجالبلاغه، 1378، خ 131، ص 202.
25ـ همان، خ 34، ص 99.
26ـ همان، ن 28، ص 648.
27ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، 1407، ج 2، ص 29. نیز ر.ک. نهجالبلاغه، خ 181.
28ـ نهجالبلاغه، خ 131، ص 303.
29ـ همان، خ 109، ص 233.
30ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 23، ص 44. نیز ر.ک. نهجالبلاغه، خ 104.
31ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 3.
32ـ همان، ج 2، ص 152.
33ـ محمّد محمّدىرىشهرى، میزانالحکمه، 1363،ج6، ص 155.
34ـ همان، ح 70، ص 827.
35ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، 1365، ج 2، ص 499.
36ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، 1414، ج 4، ص 19.
37ـ نهجالبلاغه، خ 233، ص 561.
38ـ همان، ح 94، ص 839.
39ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، 1416، ص 231.
40ـ همانند صحیفه على علیهالسلام که در زمینه حدیث، به املاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهو به خط امام على علیهالسلام بود. محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، 1388ق، ج 1، ص 64.
41ـ همانند صحیفه سجادیه که به املاى امام باقر علیهالسلام و توسط زیدبن على نوشته شد.
42ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 360.
43ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، 1962م، ج 15، ص 274.
44ـ بقره: 213.
45ـ نهجالبلاغه، خ 231، ص 555.
46ـ شیخ صدوق، التوحید، بىتا، ص 83ـ84.
47ـ نهجالبلاغه، ن 53، ص 743.
48ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال رجال کشى، 1404، ج 1، ص 391، ش 280.
49ـ همان، ج 1، ص 346.
50ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 18، ص 105.
51ـ نهجالبلاغه، ن 53.
52ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 64.
53ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ص 355.
54ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 153. نیز ر.ک. شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ص 53.
55ـ ر.ک. شیخ صدوق، الامالى، 1400، ص 236.
56ـ پیامبر براى ایراد سخن و خطبه، زمانى در مکّه بر روى کوه صفا مىرفتند و زمانى در مدینه در مسجد به ایراد خطبه مىپرداختند.
57ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج 10، ص 539.
58ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 658.
59ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ج 2، ص 757.
60ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 321.
61ـ ر.ک. احمدبن على طبرسى، الاحتجاج، بىتا، ج 1 و 2 احتجاجات امام جواد علیهالسلام.
62ـ صحیفه سجّادیه، 1375، ص 265.
63ـ نهجالبلاغه، ن 77، ص 789.
64ـ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ج 2، ص 554.
65ـ همان، ج 2، ص 554.
66ـ ر.ک. احمدبن طبرسى، الاحتجاج، ج 1 و 2.
67ـ همان، ج 2، ص 199.
68ـ احمدبن ابىیعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، 1380، ج 1، ص 527. نیز ر.ک. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 28، ص 184.
69ـ نهجالبلاغه، ح 181، ص 885.
70ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 188.
71ـ ر.ک. صحیفه سجّادیه، ص 30، 35، 99، 156 و 195.
72ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775.
73ـ همان، ن 68، ص 775.
74ـ همان، ن 66 و 72، ص 783.
75ـ همان، ن 69، ص 777.
76ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 17، ص 173.
77ـ نهجالبلاغه، ن 74، ص 785.
78ـ همان، ح 70، ص 827.
79ـ همان، ح 470، ص 1035.
80ـ همان، خ 131، ص 303.
81ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775.
82ـ نهجالبلاغه، ح 304، ص 955.
83ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 50.
84ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 36.
85ـ نهجالبلاغه، خ 2.
86ـ نحل: 44.
87ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، 1896، ج 4، ص 109.
88ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 661.
89ـ همان، خ 109، ص 253 / محمّدبن عمر واقدى، المغازى، 1369، ص 828.
90ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 662.
91ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 442.
92ـ نهجالبلاغه، ن 67، ص 775. در زمینه تلاش ائمّه اطهار علیهمالسلامدرباره آموزش فقه. ر.ک. ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 15، ص 274.
93ـ نهجالبلاغه، خ 1، ص 29.
94ـ همان، ن 31، ص 665.
95ـ همان، ح 244، ص 912.
96ـ همان، خ 33، ص 95.
97ـ امام صادق علیهالسلام فرمودند: «زمین از حالى به حالى نگردد، مگر آنکه براى خدا در آن حجتى باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند.» محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 252.
98ـ امام صادق علیهالسلام فرمودند: «رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به حضرت على علیهالسلام بابى از علم آموختند که از آن هزار باب و از هر یک از آن ابواب نیز هزار باب دیگر گشوده مىشود.» محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 40، ص 131.
99ـ ابن کثیر، البدایة و النهایة، 1407، ج 3، ص 242.
100ـ نهجالبلاغه، خ 2 و 147.
101ـ همان، خ 104، ص 231.
102ـ همان، خ 152، ص 345.
103ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 19.
104ـ همان، ج 74، ص 296.
105ـ ر.ک. نهجالبلاغه، خ 83، ص 1. نیز ر.ک. املا امام صادق علیهالسلام بر مفضلبن عمر جعفى کوفى، توحید مفصّل، 1377.
106ـ نهجالبلاغه، خ 82، ص 833.
107ـ ر.ک. توحید مفضّل.
108ـ نهجالبلاغه، بخش خطبهها.
109ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، 1373، ص 163.
110ـ نهجالبلاغه، ح 37، ص 813.
111ـ همان، ح 109، ص 849.
112ـ همان، ح 51، ص 819.
113ـ همان، ح 391، ص 997.
114ـ همان، خ 231، ص 555.
115ـ همان، ح 94، ص 839.
116ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، بىتا، ج 1، ص 238ـ241.
117ـ احمدبن على نجاشى، رجال النجاشى، ص 433 و 434.
118ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، ص 498.
119ـ امام على علیهالسلام در آموزش مدیریت به رهروان و کارگزاران خود نکات اخلاقى و مدیریت سیاسى و اجتماعى را یادآورى کردهاند تا اهداف نظام امامت در جامعه سارى گردند. ر.ک. نهجالبلاغه، ن 53، خ 200، ح 152، ن 27.
120ـ همان، خ 134، ص 309.
121ـ همان، خ 16، ص 61.
122ـ همان، خ 16.
123ـ یوسف: 111.
124ـ نهجالبلاغه، خ 1، 38، 91 و 103.
125ـ همان، موضوعاتى همچون تاریخ اسلام و رسالت پیامبر صلىاللهعلیهوآله، تاریخ خلفا، بیعت با امام على علیهالسلام و در خ 1، 3 و 134.
126ـ همان، ن 31، ص 657 به بعد.
127ـ نهجالبلاغه، ن 31، ص 659.
128ـ ر.ک. رساله حقوق امام سجّاد علیهالسلام، 1385.
129ـ ابراهیمبن محمّد ثقفى کوفى، الغارات، ص 355.
130ـ نهجالبلاغه، ن 12، ص 619.
131ـ همان، خ 124، ص 287.
132ـ همان، ن 16.
133ـ نهجالبلاغه، خ 65، ص 133.
134ـ نهجالبلاغه، ح 225 و ن 53، ص 905.
135ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 21، ص 475.
136ـ در اینباره، ر.ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، 1367، آداب تجارت / محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى.
137ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 282. نیز ر.ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 258.
138ـ نهجالبلاغه، ح 439، ص 1021.
139ـ همان، ح 382. نیز ر. ک. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 259.
140ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 17، ص 89.
141ـ همان، ج 17، ص 382.
142ـ شیخ صدوق، عللالشرائع، 1380، ج 1، ص 929.
143ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 16، ص 483.
144ـ نهجالبلاغه، ن 52، ص 727.
145ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 21، ص 475.
146ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 3، ص 370.
147ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 10، ص 154.
148ـ ر.ک. نهجالبلاغه، خطبههاى امام على علیهالسلام در مقاطع و مکانهاى گوناگون از جنگ جمل و صفّین.
--------------------------------------------------------------------------------
منابع
ـ آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1379.
ـ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1407، ج 2.
ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالکتب العربیة، 1896م، ج 4.
ـ ـــــ ، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیا الکتب العربیه، 1962م، ج 15.
ـ ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 2.
ـ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407، ج 3.
ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1414، چ سوم، ج 4.
ـ ابن هشام، السیرة النبویة، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، کتابچی، 1375، چ پنجم، ج 1.
ـ اصفهانی، راغب، المفردات فی غریبالقرآن، بیروت، دارالعلم، 1412، ج 1.
ـ ـــــ ، المفردات فی غریبالقرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1412.
ـ بهمنیار،رضا، فرهنگابجدی عربیـ فارسی،تهران،اسلامی، 1410.
ـ توحید مفضّل (املاء امام صادق علیهالسلام بر مفضلبن عمر جعفی کوفی)، ترجمه نجفعلی میرزایی، قم، هجرت، 1377، چ پنجم.
ـ ثقفی کوفی، ابراهیمبن محمّد، الغارات، ترجمه عزیزاللّه عطاردی، تهران، عطارد، 1373.
ـ رساله حقوق امام سجّاد علیهالسلام، قم، دارالفکر، 1385، چ دوم.
ـ شیخ مفید، المقنعه، قم، اسلامی، 1410.
ـ ـــــ ، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم انصاری، بیروت، دارالمفید، 1414، چ دوم.
ـ صحیفه سجّادیه، ترجمه عبدالمحمّد آیتی، تهران، سروش، 1375، چ دوم.
ـ صدوق، محمّدبنعلی، الامالی، بیروت، مؤسسهالوفاء، 1400.
ـ ـــــ ، التوحید، تصحیح هاشم حسینی طهرانی، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، بیتا.
ـ ـــــ ، عللالشرائع، ترجمه سید محمّدجواد ذهنی تهرانی، قم، مؤمنین، 1380، ج 1.
ـ ـــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه علیاکبر غفاری، تهران، صدوق، 1367، ج 4.
ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1361، ج 4.
ـ طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمّدباقر الخرسان، بیجا، دارالنعمان، بیتا، ج 1 و 2.
ـ طبری، محمّدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، چ پنجم، ج 4.
ـ طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران، مرتضوی، 1416، چ سوم، ج 3.
ـ طوسی، محمّدبن حسن، اختیار معرفهالرجال (رجال کشی)، تصحیح میرداماد، قم، بعثت، 1404، ج 2.
ـ عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، تحقیق مؤسسة آلالبیت، قم، مهر، 1414، چ دوم، ج 4.
ـ فراهیدی، خلیلبن احمد، العین، قم، منشورات الهجره، 1410.
ـ قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1412، چ ششم، ج 5.
ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامی، 1365، چ چهارم، ج 2.
ـ ـــــ ، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ق، ج 1.
ـ ـــــ ، اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی علمیه، بیتا، ج 1.
ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
ـ محمّدی ریشهری، محمّد، میزانالحکمة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1363، ج 6.
ـ نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، جامعه مدرسین، 1416، چ پنجم.
ـ نهجالبلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1378، چ سوم.
ـ واقدی، محمّدبن عمر، المغازی، ترجمه محمود مهدی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، 1369.
ـ یعقوبی، احمدبن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، تهران، علمی و فرهنگی، 1380، چ نهم، ج 1.