اخلاق و عرفان اسلامى از دیدگاه استاد مصباح یزدی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
وجود حالاتی همچون ترس، غم، غصه، و اندوه که ملایم طبع و نفس انسانی نیستند و نیز شادی و نشاط که ملایم طبع و نفس انسانی است چه آثار و پیامدهایی برای روح و روان انسان دارد؟ آنچه مهم است نحوه و نیز میزان بهره مندی از این حالات روحی و روانی است و اینکه چگونه به درستی و به موقع از آنها استفاده کنیم و در بهره مندی از آنها دچار افراط و تفریط نشویم امور غریزی، خوردنی ها، آشامیدنی ها، غضب، شهوت و... جملگی نعمت هایی هستند که در نهاد انسان به ودیعت نهاده شده اند. استفاده به هنگام و صحیح از آنها، آثار و پیامدهای بسیاری بر روح و روان آدمی دارد. بهره مندی نامناسب، نابهنگام، افراط و یا تفریط گون از هر یک از امور فطری و غریزی آثار زیانباری بر روح و روان انسان وارد می سازد. باید با استفاده درست از این حالات روحی و غریزی و نیز خوف و ترس از خدا و تعلق و دلبستگی نداشتن به لذایذ و تعلقات مادی، زمینه روشنایی دل خود و هدایت به سوی سرای ابدی را فراهم ساخت.متن
«فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَر مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَی نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ»;(1) پس اندوه را شعار خود سازد و لباس خداترسی در پوشد. دلش در پرتو چراغ هدایت روشن شود و سازوبرگ روزی که بر او در رسد آماده سازد، پس مرگی را که دور انگارند نزدیک بیند و سختی های ترک گناه را آسان گیرد.
لزوم استفاده مناسب از غرایز و حالات روانی
خداوند حکیم حالاتی را در وجود انسان قرار داده و مسلماً همه این حالات مفید و مؤثرند و اگر فایده و تأثیر مثبتی نداشتند، خداوند آنها را در نهاد ما قرار نمی داد. آنچه مهم است اینکه ما باید موارد مصرف و کاربرد آنها را بدانیم و در استفاده از آنها افراط و تفریط نکنیم. معمولا انسان از حالاتی چون غم، غصه، ترس و اندوه خوشش نمی آید، ولی این حالات دارای آثار مفیدی هستند، و اگر به جا از آنها استفاده شود، می توانند سازنده باشند. مشکل اساسی ما این است که از حالات و غرایز خود به درستی استفاده نمی کنیم و در بهره برداری از آنها دچار افراط و تفریط می شویم. معمولا ما از شهوات و امور غریزی، نظیر خوردنی ها، آشامیدنی ها و شهوت جنسی که باب طبعمان است خوشمان می آید، اما در اینکه آنها را از کجا تأمین کنیم و در چه راهی و در چه حدی از آنها بهره برداری کنیم اشتباه می کنیم. اما از حالات ناملایم با طبع، نظیر غضب خوشمان نمی آید. با اینکه حالت غضب در نهاد انسان زاید به حساب نمی آید و خود نعمتی است که باید جای اِعمال آن را شناخت و حدّ استفاده از آن را رعایت کرد. آیا پسندیده است که دشمن به کسی حمله کند و به او هتاکی و فحاشی کند و او را کتک بزند، اما او خونسرد و بی تفاوت باشد و هیچ عکس العملی از خود نشان ندهد؟ انسان در مقام دفاع و در برابر خطرات باید از قوّه غضب خود استفاده کند و واکنش نشان دهد، منتها علاوه بر آنکه باید بداند در کجا از قوّه غضب خود استفاده کند، باید در حد لازم از خشموغضب خود استفاده کند و افراط نورزد.
از جمله مواردی که باید غضبناک و ناراحت شد و واکنش نشان داد، جایی است که به ناموس انسان جسارت شود و یا شرف انسان پایمال گردد و مهم تر از آنها، جایی است که به دین انسان لطمه وارد کنند; در این موارد نباید بی تفاوت بود. بله در موارد عادی که کسی از روی جهالت و نادانی به انسان توهین می کند، به جا و پسندیده است که انسان تحمل داشته باشد و خشموغضب خودرا کنترل کند.
شادی و سرور که در برابر امور خوشایند و مطبوع به انسان دست می دهد، خود نعمتی الهی و منشأ تحوّل، امید و تحرّک انسان می گردد. اگر نعمت شادی و نشاط از انسان گرفته شود، دل او پیوسته افسرده می ماند و دیگر نه انگیزه ای جهت تلاش برای دنیا خواهد داشت و نه آخرت، و کسی هم رغبت نمی کند با او معاشرت داشته باشد. در مقابل شادی، غم و اندوه نیز لازم و نعمت است، چون اگر انسان در برابر سرمایه هایی که از دست داده، اندوهگین نگردد، درصدد جبران بر نمی آید. به علاوه، اگر در برابر آنچه به جهت کوتاهی از دست داده غمگین و ناراحت نگردد، برای حفظ و استفاده از نعمت ها و سرمایه هایی که دارد نمی کوشد و قدر آنها را نمی داند.
نقش شناخت و معرفت در بروز حالات روانی
انسان در حدّ معرفت و شناخت خود و آنچه را منفعت و ضرر تشخیص می دهد، شاد و یا اندوهگین می گردد. بر این اساس، کسانی که معرفتشان به امور دنیایی معطوف است و بدان ها انس یافته اند و از دین بهره چندانی ندارند، منفعت و نعمت را منحصر در منفعت و نعمت دنیا می دانند و اگر بهره ای از دنیا به آنها برسد، یا اگر آنها را بستایند و مورد احترام قرار دهند، خوشحال می گردند. در مقابل، اگر سرمایه و پولی از دست بدهند و یا به آنها توهین کنند ناراحت می گردند. ما باید بدانیم که در برابر از دست دادن چه منفعت هایی و تا چه حد باید اندوهگین شویم. در برابر چه کوتاهی هایی و تا چه حد انسان باید ناراحت گردد. انبیاء و فرستادگان الهی تلاش کردند تا به انسان ها بفهمانند که از تمایلات و حالات خود در چه زمینه هایی استفاده کنند. مثلا در چه مواردی از غریزه شهوت و در چه مورادی از غریزه غضب استفاده کنند. در چه مواردی شاد گردند و در چه مواردی غمگین. ما که مسلمانیم و قرآن در اختیارمان هست، باید بنگریم که شادی ها، ناراحتی ها و اعمال غرایزمان با منطق قرآن سازگار است؟ به تعبیر دیگر، ما باید از زاویه آموزه های قرآنی منافع و زیان های خود را تعریف کنیم و شادی کردن و یا ناراحت شدن و اعمال غرایزمان با آموزه ها و دستورات قرآن هماهنگ باشد. قرآن به ما می گوید که بیش از هر چیز باید از ضرر اخروی ترسید که چه بسا قابل جبران نباشد و همه ضررهای دنیوی در برابر ضرر اخروی چیزی به حساب نمی آید. انسان باید بیشتر در برابر نعمت های اخروی که از دست داده، اندوهگین باشد و ازضررهای دنیوی که براوواردشده چندان ناراحت نباشد.
گاهی انسان از اینکه فرصت به دست آوردن منفعت مادی قابل توجهی را از دست داد و یا می توانست معامله سودآوری را انجام دهد و از فرصت استفاده نکرد، تا مدتی غمگین و ناراحت است و افسوس می خورد. اما در برابر گناهی که مرتکب شده است و کیفری که در انتظارش هست، افسوس نمی خورد! به راستی پشیمانی در قبال معصیت خدا، آیا ناشی از باور نداشتن عقاب، انذارهای الهی، عذاب ها و کیفرهایی نیست که برای گناهان در قرآن و روایات آمده است؟ که در این صورت سخنان خداوند و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) مورد تکذیب قرار گرفته است. یا اینکه انسان آن حقایق را باور دارد و منکر آنها نیست، اما غفلت و وسوسه های شیطانی موجب می گردد که به آنها پایبند نباشد و شانه از زیر بار اطاعت از دستورات الهی خالی کند. در این صورت، انسان باید به خود آید و به ملامت و سرزنش نفس سرکش خود بپردازد که چرا به اعتقادات و باورهای دینی خود پایبند نیست.
ضرورت توجه به عذاب های اخروی
ما آیاتی را که درباره گناهان و آثار آنها نازل شده باور داریم و می دانیم که خداوند چه عذاب های دهشتناک و تکان دهنده ای برای پاره ای گناهان ذکر کرده که اگر انسان یکی از آنها را برای خود مجسم کند، جا دارد که از ترس بمیرد، اما با این حال گناه می کنیم! تصور کنید کسی را که در جمعی نشسته است و ناگهان کسی می آید و ریش و یا موی سر او را می گیرد و از جا بلند می کند و با درشتی و نهایت عصبانیت به سرزنش او می پردازد که تو چرا فلان کار را انجام دادی! یا فیلمی را که از کارهای زشت او تهیه شده نشان دیگران می دهد و او را رسوا می سازد. گاه در چنین وضعیتی آرزوی مرگ می کند و از اینکه آبرویش جلوی دیگران ریخته، دیگر نمی تواند سر خود را بلند کند. چنین صحنه هایی، در قیامت، برای گناه کاران و در برابر میلیاردها انسان مکرّر رخ می دهد و مرتب مأموران عذاب، به دستور خداوند، گنه کاران را در غل و زنجیر می کنند و با نهایت تحقیر آنان را به جهنم می افکند و عذاب می کند و آنان علاوه بر شکنجه های جهنم، در برابر بهشتیان و جهنمیان رسوا می گردند که عذابش سخت تر از هر عذاب دیگری است:
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ);(2) بگیرید او را و در غُل کنید. آن گاه میان آتش اندازید. پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید.
برخی از بزرگان می گفتند که از سن تکلیف تا پایان عمرشان از روی عمد و علم هیچ گناهی مرتکب نشده اند، اما اغلب افراد مرتکب گناه می شوند. اگر کسی گناه می کند و آیات راجع به بهشت و جهنم و کیفر گنه کاران را انکار می کند، کافر است و تکلیفش نیز مشخص می باشد. اما پرسش این است کسی که قرآن، قیامت و کیفر گنه کاران را باور دارد چرا گناه می کند و زمینه عذاب خود را فراهم می سازد؟ پاسخ این است که دلبستگی به دنیا و توجه تام به لذت گناه و غلبه شهوت، به هنگام گناه چون پرده ای در برابر گنه کار قرار می گیرد و موجب می شود که او زشتی و پلیدی گناه را احساس نکند و از کیفر و زیانی که گناه برای او در پی دارد غافل بماند. پس او در حال گناه فقط به فکر لذت گناه است و به عواقب آن نمی اندیشد. کسی که در هشیاری و توجه به سر می برد و شهوت و یا غضب بر او غلبه نکرده است، وقتی اندیشه گناه به ذهنش راه می یابد، به خوبی عواقب و آثار بد آن فرارویش نمایان می گردد. اما کسی که شهوت و غضب بر او غلبه کرده، اصلا به عواقب کردار زشت خود نمی اندیشد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می فرمایند:
«رُبَّ شَهْوَةِ سَاعَة أَوْرَثَتْ حُذْناً طَوِیلا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»;(3) چه بسا شهوت رانی در چند لحظه، در روز قیامت اندوهی طولانی در پی دارد.
پس آنچه موجب انجام گناه و مانع توجه به آثار و عواقب آن می گردد، علاقه به دنیا و انس به لذت های مادی است که چون پرده ای فراروی چشم و دل انسان قرار می گیرد تا حقایق را درک نکند و خود را به ننگ گناه بآلاید. در مقابل، آنچه مانع آلوده شدن به گناه و دلبستگی به دنیا می شود، ترس و اندوه اخروی است: اگر انسان بیندیشد که گناه چه فرصت ها و توفیقاتی را از انسان سلب می کند و چه عذاب هایی را به بار می آورد و موجب می گردد انسان از نظر خداوند و امام زمان(علیه السلام) و اولیای خدا ساقط گردد، چه بسا مقهور هوس ها و لذت های دنیا نشود و خود را گرفتار دام گناه نسازد. ترس و هراس از عذاب ها و گرفتاری هایی که گناهان در پی دارند و اندوه از فرصت ها و توفیقات معنوی که انسان از دست داده، دلبستگی به دنیا و پرده ها را از برابر انسان برمی دارد و توجه او را به آخرت و معنویات گسترش می بخشد و موجب انس به خداوند می گردد. چنین ترس و اندوهی جلوی غفلت و سرمست گشتن از لذت های دنیوی را می گیرد. به دلیل آثار ارزشمند و مثبت ترس از خداوند و عذاب های اخروی و اندوه بر فرصت های معنوی از کف داده است که امیرمؤمنان(علیه السلام)آن را می ستاید و الاّ در شأن آن حضرت نیست که به ستایش ترس و اندوه بر دنیا بپردازند. دنیا با همه نعمت هایش در برابر آخرت چه ارزشی دارد که انسان خود را مبتلا به ترس و اندوه بر آن کند؟ اتفاقاً در آموزه های دینی سفارش شده که سمت و سوی ترس و اندوه انسان، خدا و آخرت باشد و نباید از غیر خداوند ترسید.
جلوه های اندوه و ترس از خدا
برای ترسیم آثار خوف و اندوه اخروی و نقشی که توجه به آنها می تواند در خودداری از انجام گناه داشته باشد، کسی را که عزیزی از دست داده و به داغ فرزند مبتلا شده در نظر بگیرید. در آن شرایط او چنان اندوهگین، محزون و سر در گریبان است که هیچ خوشی و لذتی برایش مفهومی ندارد. او در نهایت گرسنگی نیز میل به غذا ندارد و لذت آن را درک نمی کند و با اکراه غذای اندکی می خورد، چه رسد که به لذت های دیگر توجه داشته باشد. یا کسی که تحت تعقیب دشمن قرار گرفته و جانش در خطر است و تنها دغدغه او این است که جانش را از مهلکه خطر برهاند، در آن حال او هیچ تمایلی به خوردن و آشامیدن و سایر لذت ها ندارد. او اصلا احساس نمی کند که هوا گرم و یا سرد است و نمی فهمد که گرسنه است و یا تشنه. باید چنان اندوه و خوف از آخرت را در خودمان زنده و برجسته نگاه داریم که لذت ها و امور دنیایی نتوانند ما را مجذوب خویش سازند. طبیعی است وقتی توجه ما به لذت های دنیایی کاسته شد، میل و علاقه ما به آنها نیز کاهش می یابد و زمینه سرمست شدن از لذت های دنیا از بین می رود. از این رو،برخلاف کسانی که وقتی می خواهند شادی و خوشحالی خود را بروز دهند و مثلا کسی لطیفه ای می گوید، صدای قهقهه آنها فضا را پر می کند و نمی توانند جلوی خنده خود را بگیرند، اولیای خدا حتی در هنگام شادی، تنها تبسم می زدند و قهقهه نداشتند. از جمله ابراهیم بن عبّاس در شمار ویژگی های متعالی اخلاقی و رفتاری که از امام رضا(علیه السلام) نقل می کند، می گوید:
«وَلَا رَأَیْتُهُ یُقَهْقِهُ فِی ضِحْکِهِ بَلْ کَانَ ضِحْکُهُ التَّبَسُّمَ»;(4) هرگز ندیدم که آن حضرت در خنده اش قهقهه زند، بلکه خنده آن حضرت تبسم بود.
باید بکوشیم که فریفته و سرمست لذت های دنیا نگردیم و برای آنها اصالت قائل نشویم، چون در این صورت لذت جویی های دنیوی حجاب دل ما می گردند و موجب کور شدن چشم دل انسان و قطع ارتباط باطن انسان با حقایق برین می گردند. طبیعی است که فرجام کوری دل، غفلت از سرنوشت و افتادن در ورطه هلاکت و نابودی است. وقتی انسان با خوف و حزن از تعلقات دنیوی خود کاست و از دام دل بستگی های مادی رهید، چشم دلش باز می شود و فضای پیش روی خویش و آستان سرنوشت خود را شفاف و واضح می نگرد و در نتیجه، با هشیاری و توجه کامل در مسیر رسیدن به کمال و سعادت گام برمی دارد و موانع راه نمی توانند او را از رسیدن به هدف متعالی باز دارند. مَثل حجاب گشتن تعلقات و دل بستگی های دنیوی در فراروی دل انسان و جلوگیری آنها از مشاهده های باطنی و درک حقایق معنوی، مَثل ابرهای تیره و متراکمی است که محیط آسمان را فرا گرفته و حتی مانع مشاهده خورشید تابان و فروزان گشته است. یا مَثل طوفانی است که بخصوص در مناطق خشک و کویری ذرات گرد و غبار و شن را در هوا می پراکند و روز را چون شب تاریک می گرداند و مانع می گردد که انسان حتی پیش پای خودش را ببیند چه رسد که فضای دورتر را مشاهده کند. در چنین شرایطی که گرد و غبار مانع دیدن انسان گشته، اگر در برابر انسان چاهی باشد و او قدمی به سوی آن بردارد، در آن سقوط می کند.
بهره مندی از هدایت و تلاش برای سرای آخرت
برای اینکه دریچه نور و روشنایی در دل انسان گشوده شود و انسان بتواند فضای پیش روی خود را ببیند و بفهمد که در چه موقعیتی قرار گرفته و راه را از چاه تشخیص دهد. بداند چه چیزی مطلوب و دوست داشتنی و چه چیزی مذموم و دشمن داشتنی است، چاره ای جز این ندارد که محیط پیش روی خود را تلطیف سازد و حجاب هاوپرده ها راازبرابرچشمان خود بردارد. مؤثرترین عوامل برای رسیدن به این منظور خوف و حزن است که به وسیله آنها خداوند نور و چراغ هدایت را در دل انسان مؤمن رهیده از دام غفلت روشن می سازد. از این رو، حضرت بازتاب خوف و حزن را این گونه معرفی می کنند:
1. فروزانی چراغ هدایت در قلب مؤمن
«فَزَهَر مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ» کسی که چراغ هدایت در قلبش فروزان و روشن گردد و آلودگی ها و تیرگی ها از دلش زدوده شود، محیط زندگی خویش را به روشنی می بیند و راه را می شناسد و می داند مقصد کجاست و با چه توشه ای و از چه راهی باید بدان رسید. او سرمایه های حقیقی و پایدار را می شناسد و برای کسب آنها تلاش می کند و از گذران عمر و فرصت های طلایی خویش برای امور پوچ و بیهوده می پرهیزد. او چون کسی نیست که در فضای مه آلود و غبار گرفته قدم می زند که به زحمت یک قدمی خویش را می بیند و نمی تواند فاصله های دورتر را مشاهده کند. کسی که چشم دلش بی فروغ گشته، نمی تواند مقصد اصلی حیات را بنگرد تا به سوی آن قدم بردارد. نگاه و توجه او تنها معطوف پدیده ها و لذت های موقتی و زودگذر است. او فقط به چرب و شیرین دنیا می اندیشد و در این فکر است که چه بخورد و با چه چیزی و چگونه شهوت خویش را ارضاء سازد و لذت ببرد. او از گرفتاری ها و آثار بد سرمستی ها و کام جویی های بدفرجام غافل است.
2. باور به سرای ابدی
«واعدّ القری لیومه النّازل به فقرّب علی نفسه البعید وهوّن الشدید» وقتی خداوند چشم دل انسان را گشود، باور می کند که دنیا ماندنی و جای دل بستن نیست و نیز باور می کند که آخرت سرای ابدی اوست. پس همه سعی و تلاش خود را مصروف تهیه توشه و سازوبرگ برای گذران زندگی ابدی خویش در عالم آخرت می کند. وی چون غافلان نیست که مرگ را دور از دسترس می بینند و در این اندیشه هستند که دم را غنیمت شمرند و تا می توانند از لذت ها و شهوات مادی بهره برداری کنند. بلکه او مرگ و گاه رفتن از دنیا و قیامت را نزدیک می بیند و هر لحظه منتظر مرگ است و کاملا خود را آماده سفر به دیار باقی ساخته است:
(إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَرَاهُ قَرِیباً);(5) آنها آن ]روز قیامت[ را دور می پندارند، و ما آن را نزدیک می دانیم.
طبیعی است وقتی وی خود را در آستانه مرگ دید و توجه داشت که برای ورود سعادتمندانه به دیار آخرت باید توشه کافی فراهم ساخته باشد و از انجام آنچه موجب هلاکت ابدی و محروم گشتن از سعادت می گردد، یعنی گناهان باید پرهیز کند، ترک گناهان برای وی آسان، بلکه لذت بخش می گردد. او چون طالبان دنیا و دلباختگان لذت های مادی نیست که لحظه ای از اندیشه و کار دنیا خارج نمی شوند و اندیشه آخرت و کار برای آن، برایشان بسیار دشوار است و حتی با اکراه و به سختی نمازشان که عالی ترین سرمایه اخروی است می خوانند; از این رو، خداوند می فرماید:
(وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ);(6) و از شکیبایی و نماز یاری جویید، و این ]کار [هر آینه گران و دشوار است مگر بر فروتنان خدا ترس.
کسی که خداوند دلش را به نور ایمان روشن کرده، ارزشمندترین و شورانگیزترین اوقاتش، همان ساعت هایی است که به نماز مشغول است و نماز را فرصت انس با معشوق می داند و بدان عشق میورزد و از آن خسته نمی گردد. درباره مرحوم شیخ انصاری نقل شده که ایشان در یکی از روزهای گرم نجف پس از درس، ظهر به خانه آمدند و چون تشنه بودند درخواست آب خنک کردند. پیش از اینکه آب برای ایشان آماده شود، ایشان فرصت را غنیمت شمردْ و مشغول نماز شدند. خادم آب خنک را آورد و کنار ایشان نهاد، اما ایشان چون به خواندن سوره ای طولانی پرداختند، نمازشان خیلی طولانی شد و در این فاصله آب خنک کاملا گرم گشته بود. پس از نماز به ناچار قدری از آن آب گرم را نوشیدند و مجدداً مشغول به نماز شدند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ نهج البلاغه، خ 87.
2ـ الحاقة: 30ـ32.
3ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ب 58، ص 321، ح 38.
4ـ همان، ج 49، ب 7، ص 91، ح 4.
5ـ معارج: 6و7.
6ـ بقره: 45.
لزوم استفاده مناسب از غرایز و حالات روانی
خداوند حکیم حالاتی را در وجود انسان قرار داده و مسلماً همه این حالات مفید و مؤثرند و اگر فایده و تأثیر مثبتی نداشتند، خداوند آنها را در نهاد ما قرار نمی داد. آنچه مهم است اینکه ما باید موارد مصرف و کاربرد آنها را بدانیم و در استفاده از آنها افراط و تفریط نکنیم. معمولا انسان از حالاتی چون غم، غصه، ترس و اندوه خوشش نمی آید، ولی این حالات دارای آثار مفیدی هستند، و اگر به جا از آنها استفاده شود، می توانند سازنده باشند. مشکل اساسی ما این است که از حالات و غرایز خود به درستی استفاده نمی کنیم و در بهره برداری از آنها دچار افراط و تفریط می شویم. معمولا ما از شهوات و امور غریزی، نظیر خوردنی ها، آشامیدنی ها و شهوت جنسی که باب طبعمان است خوشمان می آید، اما در اینکه آنها را از کجا تأمین کنیم و در چه راهی و در چه حدی از آنها بهره برداری کنیم اشتباه می کنیم. اما از حالات ناملایم با طبع، نظیر غضب خوشمان نمی آید. با اینکه حالت غضب در نهاد انسان زاید به حساب نمی آید و خود نعمتی است که باید جای اِعمال آن را شناخت و حدّ استفاده از آن را رعایت کرد. آیا پسندیده است که دشمن به کسی حمله کند و به او هتاکی و فحاشی کند و او را کتک بزند، اما او خونسرد و بی تفاوت باشد و هیچ عکس العملی از خود نشان ندهد؟ انسان در مقام دفاع و در برابر خطرات باید از قوّه غضب خود استفاده کند و واکنش نشان دهد، منتها علاوه بر آنکه باید بداند در کجا از قوّه غضب خود استفاده کند، باید در حد لازم از خشموغضب خود استفاده کند و افراط نورزد.
از جمله مواردی که باید غضبناک و ناراحت شد و واکنش نشان داد، جایی است که به ناموس انسان جسارت شود و یا شرف انسان پایمال گردد و مهم تر از آنها، جایی است که به دین انسان لطمه وارد کنند; در این موارد نباید بی تفاوت بود. بله در موارد عادی که کسی از روی جهالت و نادانی به انسان توهین می کند، به جا و پسندیده است که انسان تحمل داشته باشد و خشموغضب خودرا کنترل کند.
شادی و سرور که در برابر امور خوشایند و مطبوع به انسان دست می دهد، خود نعمتی الهی و منشأ تحوّل، امید و تحرّک انسان می گردد. اگر نعمت شادی و نشاط از انسان گرفته شود، دل او پیوسته افسرده می ماند و دیگر نه انگیزه ای جهت تلاش برای دنیا خواهد داشت و نه آخرت، و کسی هم رغبت نمی کند با او معاشرت داشته باشد. در مقابل شادی، غم و اندوه نیز لازم و نعمت است، چون اگر انسان در برابر سرمایه هایی که از دست داده، اندوهگین نگردد، درصدد جبران بر نمی آید. به علاوه، اگر در برابر آنچه به جهت کوتاهی از دست داده غمگین و ناراحت نگردد، برای حفظ و استفاده از نعمت ها و سرمایه هایی که دارد نمی کوشد و قدر آنها را نمی داند.
نقش شناخت و معرفت در بروز حالات روانی
انسان در حدّ معرفت و شناخت خود و آنچه را منفعت و ضرر تشخیص می دهد، شاد و یا اندوهگین می گردد. بر این اساس، کسانی که معرفتشان به امور دنیایی معطوف است و بدان ها انس یافته اند و از دین بهره چندانی ندارند، منفعت و نعمت را منحصر در منفعت و نعمت دنیا می دانند و اگر بهره ای از دنیا به آنها برسد، یا اگر آنها را بستایند و مورد احترام قرار دهند، خوشحال می گردند. در مقابل، اگر سرمایه و پولی از دست بدهند و یا به آنها توهین کنند ناراحت می گردند. ما باید بدانیم که در برابر از دست دادن چه منفعت هایی و تا چه حد باید اندوهگین شویم. در برابر چه کوتاهی هایی و تا چه حد انسان باید ناراحت گردد. انبیاء و فرستادگان الهی تلاش کردند تا به انسان ها بفهمانند که از تمایلات و حالات خود در چه زمینه هایی استفاده کنند. مثلا در چه مواردی از غریزه شهوت و در چه مورادی از غریزه غضب استفاده کنند. در چه مواردی شاد گردند و در چه مواردی غمگین. ما که مسلمانیم و قرآن در اختیارمان هست، باید بنگریم که شادی ها، ناراحتی ها و اعمال غرایزمان با منطق قرآن سازگار است؟ به تعبیر دیگر، ما باید از زاویه آموزه های قرآنی منافع و زیان های خود را تعریف کنیم و شادی کردن و یا ناراحت شدن و اعمال غرایزمان با آموزه ها و دستورات قرآن هماهنگ باشد. قرآن به ما می گوید که بیش از هر چیز باید از ضرر اخروی ترسید که چه بسا قابل جبران نباشد و همه ضررهای دنیوی در برابر ضرر اخروی چیزی به حساب نمی آید. انسان باید بیشتر در برابر نعمت های اخروی که از دست داده، اندوهگین باشد و ازضررهای دنیوی که براوواردشده چندان ناراحت نباشد.
گاهی انسان از اینکه فرصت به دست آوردن منفعت مادی قابل توجهی را از دست داد و یا می توانست معامله سودآوری را انجام دهد و از فرصت استفاده نکرد، تا مدتی غمگین و ناراحت است و افسوس می خورد. اما در برابر گناهی که مرتکب شده است و کیفری که در انتظارش هست، افسوس نمی خورد! به راستی پشیمانی در قبال معصیت خدا، آیا ناشی از باور نداشتن عقاب، انذارهای الهی، عذاب ها و کیفرهایی نیست که برای گناهان در قرآن و روایات آمده است؟ که در این صورت سخنان خداوند و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) مورد تکذیب قرار گرفته است. یا اینکه انسان آن حقایق را باور دارد و منکر آنها نیست، اما غفلت و وسوسه های شیطانی موجب می گردد که به آنها پایبند نباشد و شانه از زیر بار اطاعت از دستورات الهی خالی کند. در این صورت، انسان باید به خود آید و به ملامت و سرزنش نفس سرکش خود بپردازد که چرا به اعتقادات و باورهای دینی خود پایبند نیست.
ضرورت توجه به عذاب های اخروی
ما آیاتی را که درباره گناهان و آثار آنها نازل شده باور داریم و می دانیم که خداوند چه عذاب های دهشتناک و تکان دهنده ای برای پاره ای گناهان ذکر کرده که اگر انسان یکی از آنها را برای خود مجسم کند، جا دارد که از ترس بمیرد، اما با این حال گناه می کنیم! تصور کنید کسی را که در جمعی نشسته است و ناگهان کسی می آید و ریش و یا موی سر او را می گیرد و از جا بلند می کند و با درشتی و نهایت عصبانیت به سرزنش او می پردازد که تو چرا فلان کار را انجام دادی! یا فیلمی را که از کارهای زشت او تهیه شده نشان دیگران می دهد و او را رسوا می سازد. گاه در چنین وضعیتی آرزوی مرگ می کند و از اینکه آبرویش جلوی دیگران ریخته، دیگر نمی تواند سر خود را بلند کند. چنین صحنه هایی، در قیامت، برای گناه کاران و در برابر میلیاردها انسان مکرّر رخ می دهد و مرتب مأموران عذاب، به دستور خداوند، گنه کاران را در غل و زنجیر می کنند و با نهایت تحقیر آنان را به جهنم می افکند و عذاب می کند و آنان علاوه بر شکنجه های جهنم، در برابر بهشتیان و جهنمیان رسوا می گردند که عذابش سخت تر از هر عذاب دیگری است:
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ);(2) بگیرید او را و در غُل کنید. آن گاه میان آتش اندازید. پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید.
برخی از بزرگان می گفتند که از سن تکلیف تا پایان عمرشان از روی عمد و علم هیچ گناهی مرتکب نشده اند، اما اغلب افراد مرتکب گناه می شوند. اگر کسی گناه می کند و آیات راجع به بهشت و جهنم و کیفر گنه کاران را انکار می کند، کافر است و تکلیفش نیز مشخص می باشد. اما پرسش این است کسی که قرآن، قیامت و کیفر گنه کاران را باور دارد چرا گناه می کند و زمینه عذاب خود را فراهم می سازد؟ پاسخ این است که دلبستگی به دنیا و توجه تام به لذت گناه و غلبه شهوت، به هنگام گناه چون پرده ای در برابر گنه کار قرار می گیرد و موجب می شود که او زشتی و پلیدی گناه را احساس نکند و از کیفر و زیانی که گناه برای او در پی دارد غافل بماند. پس او در حال گناه فقط به فکر لذت گناه است و به عواقب آن نمی اندیشد. کسی که در هشیاری و توجه به سر می برد و شهوت و یا غضب بر او غلبه نکرده است، وقتی اندیشه گناه به ذهنش راه می یابد، به خوبی عواقب و آثار بد آن فرارویش نمایان می گردد. اما کسی که شهوت و غضب بر او غلبه کرده، اصلا به عواقب کردار زشت خود نمی اندیشد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می فرمایند:
«رُبَّ شَهْوَةِ سَاعَة أَوْرَثَتْ حُذْناً طَوِیلا یَوْمَ الْقِیَامَةِ»;(3) چه بسا شهوت رانی در چند لحظه، در روز قیامت اندوهی طولانی در پی دارد.
پس آنچه موجب انجام گناه و مانع توجه به آثار و عواقب آن می گردد، علاقه به دنیا و انس به لذت های مادی است که چون پرده ای فراروی چشم و دل انسان قرار می گیرد تا حقایق را درک نکند و خود را به ننگ گناه بآلاید. در مقابل، آنچه مانع آلوده شدن به گناه و دلبستگی به دنیا می شود، ترس و اندوه اخروی است: اگر انسان بیندیشد که گناه چه فرصت ها و توفیقاتی را از انسان سلب می کند و چه عذاب هایی را به بار می آورد و موجب می گردد انسان از نظر خداوند و امام زمان(علیه السلام) و اولیای خدا ساقط گردد، چه بسا مقهور هوس ها و لذت های دنیا نشود و خود را گرفتار دام گناه نسازد. ترس و هراس از عذاب ها و گرفتاری هایی که گناهان در پی دارند و اندوه از فرصت ها و توفیقات معنوی که انسان از دست داده، دلبستگی به دنیا و پرده ها را از برابر انسان برمی دارد و توجه او را به آخرت و معنویات گسترش می بخشد و موجب انس به خداوند می گردد. چنین ترس و اندوهی جلوی غفلت و سرمست گشتن از لذت های دنیوی را می گیرد. به دلیل آثار ارزشمند و مثبت ترس از خداوند و عذاب های اخروی و اندوه بر فرصت های معنوی از کف داده است که امیرمؤمنان(علیه السلام)آن را می ستاید و الاّ در شأن آن حضرت نیست که به ستایش ترس و اندوه بر دنیا بپردازند. دنیا با همه نعمت هایش در برابر آخرت چه ارزشی دارد که انسان خود را مبتلا به ترس و اندوه بر آن کند؟ اتفاقاً در آموزه های دینی سفارش شده که سمت و سوی ترس و اندوه انسان، خدا و آخرت باشد و نباید از غیر خداوند ترسید.
جلوه های اندوه و ترس از خدا
برای ترسیم آثار خوف و اندوه اخروی و نقشی که توجه به آنها می تواند در خودداری از انجام گناه داشته باشد، کسی را که عزیزی از دست داده و به داغ فرزند مبتلا شده در نظر بگیرید. در آن شرایط او چنان اندوهگین، محزون و سر در گریبان است که هیچ خوشی و لذتی برایش مفهومی ندارد. او در نهایت گرسنگی نیز میل به غذا ندارد و لذت آن را درک نمی کند و با اکراه غذای اندکی می خورد، چه رسد که به لذت های دیگر توجه داشته باشد. یا کسی که تحت تعقیب دشمن قرار گرفته و جانش در خطر است و تنها دغدغه او این است که جانش را از مهلکه خطر برهاند، در آن حال او هیچ تمایلی به خوردن و آشامیدن و سایر لذت ها ندارد. او اصلا احساس نمی کند که هوا گرم و یا سرد است و نمی فهمد که گرسنه است و یا تشنه. باید چنان اندوه و خوف از آخرت را در خودمان زنده و برجسته نگاه داریم که لذت ها و امور دنیایی نتوانند ما را مجذوب خویش سازند. طبیعی است وقتی توجه ما به لذت های دنیایی کاسته شد، میل و علاقه ما به آنها نیز کاهش می یابد و زمینه سرمست شدن از لذت های دنیا از بین می رود. از این رو،برخلاف کسانی که وقتی می خواهند شادی و خوشحالی خود را بروز دهند و مثلا کسی لطیفه ای می گوید، صدای قهقهه آنها فضا را پر می کند و نمی توانند جلوی خنده خود را بگیرند، اولیای خدا حتی در هنگام شادی، تنها تبسم می زدند و قهقهه نداشتند. از جمله ابراهیم بن عبّاس در شمار ویژگی های متعالی اخلاقی و رفتاری که از امام رضا(علیه السلام) نقل می کند، می گوید:
«وَلَا رَأَیْتُهُ یُقَهْقِهُ فِی ضِحْکِهِ بَلْ کَانَ ضِحْکُهُ التَّبَسُّمَ»;(4) هرگز ندیدم که آن حضرت در خنده اش قهقهه زند، بلکه خنده آن حضرت تبسم بود.
باید بکوشیم که فریفته و سرمست لذت های دنیا نگردیم و برای آنها اصالت قائل نشویم، چون در این صورت لذت جویی های دنیوی حجاب دل ما می گردند و موجب کور شدن چشم دل انسان و قطع ارتباط باطن انسان با حقایق برین می گردند. طبیعی است که فرجام کوری دل، غفلت از سرنوشت و افتادن در ورطه هلاکت و نابودی است. وقتی انسان با خوف و حزن از تعلقات دنیوی خود کاست و از دام دل بستگی های مادی رهید، چشم دلش باز می شود و فضای پیش روی خویش و آستان سرنوشت خود را شفاف و واضح می نگرد و در نتیجه، با هشیاری و توجه کامل در مسیر رسیدن به کمال و سعادت گام برمی دارد و موانع راه نمی توانند او را از رسیدن به هدف متعالی باز دارند. مَثل حجاب گشتن تعلقات و دل بستگی های دنیوی در فراروی دل انسان و جلوگیری آنها از مشاهده های باطنی و درک حقایق معنوی، مَثل ابرهای تیره و متراکمی است که محیط آسمان را فرا گرفته و حتی مانع مشاهده خورشید تابان و فروزان گشته است. یا مَثل طوفانی است که بخصوص در مناطق خشک و کویری ذرات گرد و غبار و شن را در هوا می پراکند و روز را چون شب تاریک می گرداند و مانع می گردد که انسان حتی پیش پای خودش را ببیند چه رسد که فضای دورتر را مشاهده کند. در چنین شرایطی که گرد و غبار مانع دیدن انسان گشته، اگر در برابر انسان چاهی باشد و او قدمی به سوی آن بردارد، در آن سقوط می کند.
بهره مندی از هدایت و تلاش برای سرای آخرت
برای اینکه دریچه نور و روشنایی در دل انسان گشوده شود و انسان بتواند فضای پیش روی خود را ببیند و بفهمد که در چه موقعیتی قرار گرفته و راه را از چاه تشخیص دهد. بداند چه چیزی مطلوب و دوست داشتنی و چه چیزی مذموم و دشمن داشتنی است، چاره ای جز این ندارد که محیط پیش روی خود را تلطیف سازد و حجاب هاوپرده ها راازبرابرچشمان خود بردارد. مؤثرترین عوامل برای رسیدن به این منظور خوف و حزن است که به وسیله آنها خداوند نور و چراغ هدایت را در دل انسان مؤمن رهیده از دام غفلت روشن می سازد. از این رو، حضرت بازتاب خوف و حزن را این گونه معرفی می کنند:
1. فروزانی چراغ هدایت در قلب مؤمن
«فَزَهَر مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ» کسی که چراغ هدایت در قلبش فروزان و روشن گردد و آلودگی ها و تیرگی ها از دلش زدوده شود، محیط زندگی خویش را به روشنی می بیند و راه را می شناسد و می داند مقصد کجاست و با چه توشه ای و از چه راهی باید بدان رسید. او سرمایه های حقیقی و پایدار را می شناسد و برای کسب آنها تلاش می کند و از گذران عمر و فرصت های طلایی خویش برای امور پوچ و بیهوده می پرهیزد. او چون کسی نیست که در فضای مه آلود و غبار گرفته قدم می زند که به زحمت یک قدمی خویش را می بیند و نمی تواند فاصله های دورتر را مشاهده کند. کسی که چشم دلش بی فروغ گشته، نمی تواند مقصد اصلی حیات را بنگرد تا به سوی آن قدم بردارد. نگاه و توجه او تنها معطوف پدیده ها و لذت های موقتی و زودگذر است. او فقط به چرب و شیرین دنیا می اندیشد و در این فکر است که چه بخورد و با چه چیزی و چگونه شهوت خویش را ارضاء سازد و لذت ببرد. او از گرفتاری ها و آثار بد سرمستی ها و کام جویی های بدفرجام غافل است.
2. باور به سرای ابدی
«واعدّ القری لیومه النّازل به فقرّب علی نفسه البعید وهوّن الشدید» وقتی خداوند چشم دل انسان را گشود، باور می کند که دنیا ماندنی و جای دل بستن نیست و نیز باور می کند که آخرت سرای ابدی اوست. پس همه سعی و تلاش خود را مصروف تهیه توشه و سازوبرگ برای گذران زندگی ابدی خویش در عالم آخرت می کند. وی چون غافلان نیست که مرگ را دور از دسترس می بینند و در این اندیشه هستند که دم را غنیمت شمرند و تا می توانند از لذت ها و شهوات مادی بهره برداری کنند. بلکه او مرگ و گاه رفتن از دنیا و قیامت را نزدیک می بیند و هر لحظه منتظر مرگ است و کاملا خود را آماده سفر به دیار باقی ساخته است:
(إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَرَاهُ قَرِیباً);(5) آنها آن ]روز قیامت[ را دور می پندارند، و ما آن را نزدیک می دانیم.
طبیعی است وقتی وی خود را در آستانه مرگ دید و توجه داشت که برای ورود سعادتمندانه به دیار آخرت باید توشه کافی فراهم ساخته باشد و از انجام آنچه موجب هلاکت ابدی و محروم گشتن از سعادت می گردد، یعنی گناهان باید پرهیز کند، ترک گناهان برای وی آسان، بلکه لذت بخش می گردد. او چون طالبان دنیا و دلباختگان لذت های مادی نیست که لحظه ای از اندیشه و کار دنیا خارج نمی شوند و اندیشه آخرت و کار برای آن، برایشان بسیار دشوار است و حتی با اکراه و به سختی نمازشان که عالی ترین سرمایه اخروی است می خوانند; از این رو، خداوند می فرماید:
(وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ);(6) و از شکیبایی و نماز یاری جویید، و این ]کار [هر آینه گران و دشوار است مگر بر فروتنان خدا ترس.
کسی که خداوند دلش را به نور ایمان روشن کرده، ارزشمندترین و شورانگیزترین اوقاتش، همان ساعت هایی است که به نماز مشغول است و نماز را فرصت انس با معشوق می داند و بدان عشق میورزد و از آن خسته نمی گردد. درباره مرحوم شیخ انصاری نقل شده که ایشان در یکی از روزهای گرم نجف پس از درس، ظهر به خانه آمدند و چون تشنه بودند درخواست آب خنک کردند. پیش از اینکه آب برای ایشان آماده شود، ایشان فرصت را غنیمت شمردْ و مشغول نماز شدند. خادم آب خنک را آورد و کنار ایشان نهاد، اما ایشان چون به خواندن سوره ای طولانی پرداختند، نمازشان خیلی طولانی شد و در این فاصله آب خنک کاملا گرم گشته بود. پس از نماز به ناچار قدری از آن آب گرم را نوشیدند و مجدداً مشغول به نماز شدند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ نهج البلاغه، خ 87.
2ـ الحاقة: 30ـ32.
3ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ب 58، ص 321، ح 38.
4ـ همان، ج 49، ب 7، ص 91، ح 4.
5ـ معارج: 6و7.
6ـ بقره: 45.