قرآن مصون از تحریف (بررسی دیدگاه علّامه طباطبائی) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-ترویجیآرشیو
چکیده
هدف از این نوشتار تحلیل و بررسی دیدگاه و ادلّه علّامه طباطبائی در باب مصونیت قرآن از تحریف است. به عقیده صاحب تفسیر المیزان، در قرآن هیچ تحریفی که به اعجاز، هدایت بودن و عامترین وصف آن ـ یعنی «ذکر بودن» ـ لطمهای بزند و تغییری در معنای آن ایجاد کند، صورت نگرفته است. علّامه در اینباره، به دلایل قرآنی و روایی متعددی تمسّک نموده است. وی بر این باور است آیات قرآن چینش الهی خود را در مصحف موجود کاملاً حفظ کردهاند و تفاوت میان ترتیب مصحف کنونی با مصحف حضرت علی علیهالسلام ـ که به ترتیب نزول سامان یافته ـ مانعی برای تمسّک به قرینة سیاق نیست؛ زیرا قرآن به مناسبتهای گوناگون، قطعه قطعه نازل شده و سیاق آیات نشان میدهد که قطعههای مستقل قرآنی پیوند خود را در مصحف کنونی به روشنی حفظ کردهاند. بنابراین، با توجه به واقعیت نزول قرآن، برای تمسّک به قرینه سیاق، نیازی به دانستن ترتیب نزول آیات نداریم و با ترتیب کنونی نیز میتوانیم به خوبی از قرینه سیاق بهره ببریم و به مراد خداوند دست یابیم.متن
یکی از مبانی تفسیری علّامه طباطبائی اعتقاد به عدم تحریف قرآن از حیث زیاده، نقصان و جابهجایی آیات آن است. مراد از مبانی تفسیر در این مقاله، مجموعهای از پیشفرضها درباره مسائل بنیادین قرآن است که پشتوانههای نظری تفسیر قرآن را تشکیل میدهد و موجودیت تفسیر و چگونگی آن، وابسته به آنهاست.1 این پیشفرضها ـ در واقع ـ پاسخهای کلی ما به پرسشهایی درباره قرآن از لحاظ اصالت متن، ظهور، دلالت و فهم آن هستند.
احتمال وقوع برخی اقسام تحریف، اعتبار این کتاب آسمانی را به عنوان منبع اصیل معارف اسلامی و معجزه جاوید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تزلزل و استناد و استدلال به همه یا بخشی از آیات قرآن را مخدوش میسازد. اگر مصونیت قرآن از تحریف (کاستی، افزایش، تغییر و تبدیل مؤثر در معنای آیات، کلمات و سور) به اثبات نرسد، هرگونه استناد و استدلال به همه یا بخشی از آیات قرآن مورد تردید قرار میگیرد؛ زیرا احتمال آنکه آیات مورد استناد و استدلال تحریف شده و آنچه مراد و مقصود خداوند بوده، تغییر یافته باشد، وجود دارد و با چنین احتمالی استناد و استدلال به آیات قرآن نتیجهبخش نیست و نمیتوان هیچ مطلبی را با قاطعیت، مراد خداوند تلقّی کرد و به خدا نسبت داد.
از سوی دیگر، ارتباط مستحکمی میان «اعجاز قرآن» و «عدم تحریف» وجود دارد و پذیرش برخی از انواع تحریف، مستلزم انکار اعجاز آن و در نتیجه، عدم امکان اثبات نبوّت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله از طریق اعجاز قرآن است. افزون بر این اعتبار، روایات پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلامنیز بر حجّیت و اعتبار قرآن متّکی است و اگر در قرآن تحریفی رخ داده باشد، اعتبار روایات نیز خدشهدار میشود.2
مقاله حاضر دیدگاه علّامه طباطبائی را در مقوله مصونیت قرآن از تحریف، تحلیل و بررسی میکند.
بیان مسئله
هرچند اقسامی از تحریف را میتوان درباره قرآن تصور و درباره اثبات یا نفی آن استدلال نمود؛ اما با توجه به بدیهیات و مسلّمات تاریخی، اساسا بسیاری از این اقسام جایگاهی برای نقض و ابرام ندارد. از اینرو، با شناخت محلّ دقیق گفتوگو، بیان و تحلیل دیدگاه صاحب تفسیر المیزان در اینباره ذکر میشود. علّامه طباطبائی در مقام تحریر محل گفتوگو میفرماید:
یکی از ضروریات تاریخ این است که تقریبا در چهارده قرن قبل، پیامبری از نژاد عرب به نام محمّد صلیاللهعلیهوآلهبه نبوّت مبعوث شده و دعوی نبوّت کرده و امّتی از عرب و غیرعرب به وی ایمان آوردهاند و نیز کتابی آورده که آن را قرآن نامیده و به خدای سبحان نسبتش داده و این قرآن متضمّن معارف و کلیاتی از شریعت است که در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت میکرده است. نیز از مسلّمات تاریخ است که آن حضرت با همین قرآن تحدّی کرده و آن را معجزه نبوّت خود خوانده. و اینکه اجمالاً قرآن موجود در این عصر، همان قرآنی است که او آورده و برای مردم عصر خودش قرائت کرده؛ به این معنا که قطعا چنین نیست که آن کتاب بکلی از میان رفته باشد و کتاب دیگری نظیر آن و یا غیر آن به دست اشخاص دیگری تنظیم و به آن حضرت نسبت داده شده و در میان مردم معروف شده باشد. همه اینها اموری است که احدی در آن تردید ندارد، مگر کسی که فهمش آسیب دیده باشد! حتی موافق و مخالف در مسئله تحریف و عدم آن نیز در هیچیک از آنها احتمال خلاف نداده است. تنها چیزی که بعضی از مخالفان و موافقان احتمال دادهاند این است که جملات مختصری و یا آیهای در آن زیاد و یا از آن کم یا جا به جا شده و تغییری در کلمات و یا اعراب آن رخ داده؛ اما بیهیچ تردیدی، اصل کتاب الهی، به همان وضع و سبکی که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بوده، باقی مانده و بکلی از بین نرفته است.3
علّامه طباطبائی معتقد است: هیچگونه تحریف به زیاده و نقصان در قرآن صورت نگرفته است. در آیات هر سوره نیز هیچگونه جابهجایی، که به اوصاف عام قرآن مانند ذکر بودن، اعجاز و هدایت بودن آن لطمهای بزند و معنای آن را تغییر دهد، صورت نگرفته است. قرآن موجود تنها در ترتیب سورهها و نیز در ترتیب برخی آیات، آن هم در حدّی که هیچ تأثیری در مدلول آنها و نیز در اوصاف عام قرآن ندارد، با مصحف علی علیهالسلام ـ که بر اساس ترتیب نزول سامان یافته4 ـ متفاوت است.5 با این توضیح، به بیان و تحلیل ادلّه علّامه طباطبائی در باب مصونیت قرآن از انواع تحریف (تحریف به زیاده، نقصان و جابهجایی) میپردازیم.
دلایل مصونیت قرآن
قرآنپژوهان و محققان علوم قرآنی برای اثبات مصونیت قرآن از انواع تحریف، به دلایل عقلی و نقلی متعدّدی تمسّک جستهاند. برخی با تکیه بر قاعده «لطف» (هدایتگری خداوند و ضرورت اتمام حجت) از یکسو، و توجه دادن به خاتمیت دین اسلام و جاودانگی آن از سوی دیگر، احتمال تحریف در آخرین نسخه هدایتگر الهی را نفی نمودهاند.6 برخی دیگر با تکیه بر اعجاز قرآن، احتمال هرگونه تحریف در آن را منتفی دانستهاند.7 برخی هم علاوه بر این، از دلایل روایی نیز برای این منظور مدد گرفتهاند. دلایلی را که از سوی علّامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان بر این امر اقامه شده است، میتوان تحت عناوین «دلایل قرآنی» و «دلایل روایی» مطرح نمود.
1. دلایل قرآنی:
الف. اوصاف قرآن: صاحب المیزان بر این باور است که قرآن بر خلاف سایر کتابها و رسالههای منسوب به مصنّفان و نویسندگان، برای اثبات صحّت استنادش به خداوند، نیازمند نقل متواتر یا متضافر نیست ـ اگرچه واجد چنین دلیلی نیز هست ـ بلکه قرآن، خود با صفات نیکویش بر اصالت و مصونیت خود گواهی میدهد.8 علّامه این مطلب را با چند مقدّمه به اثبات رسانده است:
یک. یکی از مسلّمات تاریخ ظهور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در بیش از چهارده قرن پیش، ادعای نبوّت از جانب آن حضرت، آوردن کتابی به نام «قرآن» مشتمل بر مجموعه معارف و کلیات شرایع اسلام، اسناد آن به خدای متعال و تحدّی بدان است.
دو. این موضوع نیز به لحاظ تاریخی قطعی است که قرآن موجود ـ فی الجمله ـ همان قرآن ارائه شده از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهاست؛ یعنی چنین نبوده است که در مقطعی از تاریخ اسلام قرآن مفقود شود، سپس کتابی همسان یا ناهمسان با آن تألیف گردد و میان مسلمانان رواج یابد.9
سه. قرآن خود را به اوصافی عام و مرتبط با همه آیات مانند فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف، دربرنداشتن مطالب باطل و ذکر بودن، توصیف و به آنها تحدّی کرده است.
چهار. دقت در آیات قرآن کنونی این حقیقت را متجلّی میسازد که همه آیات آن از این اوصاف عام برخوردار است. در سراسر آیاتش، نظم عجیب، بدیع و بینظیری به چشم میخورد که هرگز در آثار ادبی کلام عرب یافت نمیشود. مضامین آیات از هماهنگی کامل برخوردار است. هیچ مطلب ناصوابی در آن یافت نمیشود. قرآن سخن را درباره اصول معارف حقیقی، کلیات فطری شرایع، فضایل اخلاقی بیهیچ کموکاست و خلل و تناقضی بر پایه توحید به نهایت رسانده است. سرگذشت پیامبران و امّتهای ایشان در قرآن به گونهای شایسته و بینظیر متناسب با قداست ساحت دین و پیامبران الهی مطرح شده و اخبار غیبیاش درباره حوادث و فتنههای آینده تحقق یافته است. صفاتی از قبیل «نور» و «هدایتگری» بر تمامی آیاتش منطبق است و جامعترین صفت آن، یعنی «ذکر بودن» کاملاً بر همه آیات آن صدق میکند.
اگر قرآن در یکی از اوصاف مذکور دچار دگرگونی و زیاده و نقصان شده یا در الفاظ یا ترتیب آیاتش مبتلا به تغییر مؤثری گشته بود، آن وصف دیگر باقی نمیماند، در صورتی که قرآن موجود در عصر ما تمامی آن اوصاف را به کاملترین و بهترین وجه ممکن داراست. بنابراین، دستخوش هیچ تحریفی که یکی از آن اوصاف را از بین ببرد، نگشته و قرآنی که اکنون در دست ماست، عینا همان است که بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهنازل شده. بر فرض هم که چیزی از آن ساقط شده و یا از نظر اعراب و زیر و زبر کلمات و یا ترتیب آیات دچار دگرگونی شده باشد، به گونهای است که کمترین اثری در اوصاف آن از قبیل اعجاز، عدم اختلاف، هدایت، نور بودن، ذکر بودن، هیمنه و غلبه بر سایر کتب آسمانی ندارد. چنین تغییری حداکثر شامل اموری مانند حذف آیهای مکرّر یا اختلاف در نقطه یا یک اعراب میشود.10
هرچند برخی قرآنپژوهان با تکیه بر خود قرآن و اعجاز آن، درصدد اثبات مصونیت قرآن از تحریف برآمدهاند، اما تکیه بر صفات عام قرآن برای اثبات مصونیت آن در سایر آثار قرآنپژوهان نمود آشکاری ندارد و شاید بتوان این سبک از اثبات مصونیت قرآن را از نوآوریهای علّامه به شمار آورد، هرچند اثبات این ادعا نیازمند بررسی کامل آثار همه مفسّران و قرآنپژوهان پیش از علّامه در این باب است. به هر روی، این دلیل ـ چنانکه خود علّامه در چند موضع بر آن تأکید نموده است ـ افزایش، کاهش یا تغییراتی را نفی میکند که اوصاف یادشده (هدایت، ذکر، حق بودن و...) را دگرگون میسازد؛ اما اگر برخی از تغییراتِ جزئی فرض شود، که هیچگونه تأثیری در این اوصاف نداشته باشد، با این دلیل نفی نمیشود.11 بنابراین، جایی برای مناقشه در دایره نفوذ این دلیل باقی نمیماند.12
ب. آیات خاصی از قرآن: آیاتی در قرآن وجود دارند که به صراحت، بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند و هرگونه تحریفی را از قرآن نفی میکنند؛ از این جمله میتوان از آیه «حفظ» (حجر: 9) و آیه «نفی باطل» (فصلت: 42) نام برد.
1. آیه حفظ: خداوند در آیه نهم سوره حجر میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛ قطعا ما خود، قرآن را نازل کردیم و ما خود، بیگمان حافظ آنیم.13
علّامه طباطبائی درباره این آیه میفرماید: آیه «حفظ» دلالت بر این دارد که کتاب خدا از حیث ذکر بودن، از جمیع اقسام تحریف (تحریف به زیاده، نقصان و تغییر، و تبدیل و جابهجایی) محفوظ است. پس قرآن، ذکری زنده و پابرجاست.14
ایشان درباره چگونگی دلالت این آیه میفرماید: سیاق صدر این آیه سیاق حصر است و ظاهر سیاق مذکور این است که حصر در آن ناظر به گفتار مشرکان است که قرآن را هذیانِ جنون، و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را «مجنون» نامیده بودند. همچنین ناظر به اقتراح و پیشنهاد آنان در باب درخواست نزول ملائکه است تا پس از آن، او را تصدیق نمایند و قرآن را به عنوان کتابی آسمانی و حق بپذیرند. بنابراین، معنای آیه ـ واللّه اعلم ـ این است که این ذکر را تو از ناحیه خودت نیاوردهای تا مشرکان و کفّار آن را به دشمنی و شدت قهر و غلبه خود باطل سازند و تو در نگهداری آن به زحمت بیفتی و سرانجام هم نتوانی آن را حفظ کنی. همچنین از ناحیه فرشتگان نازل نشده تا در نگهداری و تصدیقش محتاج آنان باشی، بلکه ما آن را به صورت تدریجی نازل کردهایم و خود نگهدار آنیم و به عنایت کامل خود، آن را با صفت «ذکر بودنش» حفظ میکنیم. پس قرآن کریم ذکری است زنده و جاودان و محفوظ از زوال و فراموشی و مصون از زیادتی که ذکر بودنش باطل شود و از نقصی که با آن اثرش را از دست بدهد و از تغییر در صورت و سیاقش ـ به گونهای که دیگر ذکر و مبیّن حقایق معارفش نباشد ـ مصون است.15
حاصل آنکه خداوند در این آیه کریمه، مصونیت قرآن را از انواع تحریف ـ دستکم تا حدّی که به ذکر بودن آن لطمهای بخورد ـ ضمانت کرده است. بنابراین، به حکم این آیه شریفه، هیچ تحریفی که این وصف عام قرآن را دچار نوسان سازد، در هنگام نزول قرآن و پس از آن صورت نپذیرفته است.
2. آیه نفی باطل: یکی دیگر از آیاتی که از دیدگاه علّامه انواع تحریف به زیاده و نقص و تغییر را از قرآن نفی میکند، آیه «نفی باطل» است: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»(فصلت: 42)؛ کسانی که به این ذکر (قرآن) زمانی که به سراغشان آمد، کافر شدند با آنکه کتابی است شکستناپذیر که هیچ باطلی از پیشرو و پشتسر در آن راه نمییابد [و] از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است، [کیفر کفرشان دوزخ است.]
صاحب المیزان درباره نحوه دلالت این آیه بر مصونیت قرآن، میفرماید: این آیه در دلالت بر اینکه کتاب عزیزِ (شکستناپذیر) قرآن همواره به حفظ خدایی ـ از حیث ذکر بودن16 ـ از هر نوع تحریف و تصرفی محفوظ است، مانند دلالت آیه «نفی باطل» است. مراد از جمله «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ» زمان نزول قرآن و عصرهای پس از آن تا روز قیامت است و از اطلاق نفی در جمله «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ» عمومیت استفاده میشود. بنابراین، مضمون آیه این است که در بیانات قرآن تناقض، و در خبرهایی که داده دروغ، و در معارف، حکمتها، شرایع و احکامش هیچ بطلانی نیست؛ نه مورد معارضه چیزی واقع میشود و نه دستخوش دگرگونی میگردد. و امکان ندارد چیزی که از قرآن نیست به قرآن راه یابد؛ مثلاً، آیاتش را تحریف کنند و جای آنها را تغییر دهند و یا کم و زیاد کنند. بنابراین، مفاد این آیه با آیه «حفظ» یکی است.17
چنانکه ملاحظه میشود، به نظر علّامه طباطبائی، این آیه نیز مانند آیه «ذکر»، بر عدم تحریف قرآن به افزونی، نقصان و نیز هرگونه تغییری دلالت دارد که به ذکر بودن قرآن لطمهای وارد سازد؛ البته تغییرات بسیار جزئی مانند اختلاف در قرائتی که مغیّر معنای آیه نباشد، از شمول این دلیل خارج است.
شبهه دور و پاسخ آن: در برابر استدلال به این آیات، شبهه دوری بودن استدلال به آیات قرآن مطرح شده است؛ با این توضیح که استدلال بر مصونیت قرآن با تکیه بر آیات آن متوقّف بر اثبات مصونیت قرآن و خصوص همین آیات از تحریف است و با وجود احتمال تحریف، نمیتوان به هیچیک از آیات قرآن از جمله آیات مذکور استناد و استدلال نمود.
برخی از دانشمندان شیعه و سنّی در برابر این شبهه تسلیم شده و آن را بیجواب دانستهاند؛ اما برخی شاگردان علّامه به این شبهه پاسخی دادهاند که خلاصه آن چنین است:
الف. اگر مراد این است که «با احتمال وقوع تحریف، استدلال و استناد به هر آیهای از قرآن و از جمله آیات مذکور مخدوش میشود»، پاسخ آن است که صرف احتمال تحریف هیچ متنی را از اعتبار نمیاندازد، بلکه چنین احتمالی در نهایت، لزوم بررسی تحریف یا عدم تحریف آن متن را اقتضا میکند و چنانچه شواهد و شرایط خارجی اقتضا میکرد که به طور طبیعی آن متن دستخوش تحریف نشود، اگر دلیلی بر تحریف به دست نیاید، اعتبار متن تثبیت میشود و در استدلال بدان هیچ خللی رخ نمیدهد.
ب. اگر مراد این است که «آیات تحریف شده همان آیاتِ مورد استناد است یا شامل آنها هم میشود»، در پاسخ باید گفت: این سخن ادعایی بیش نیست و تاکنون هیچ دلیلی بر تحریف آیات مذکور ارائه نشده است؛ حتی آن دسته از مدعیان تحریف که به زعم خود درصدد گردآوری و استقصای آیات تحریف شده برآمدهاند، این آیات را تحریف شده ندانستهاند.
ج. اگر منظور این باشد که «به اجمال میدانیم برخی از آیات قرآن تحریف شده ولی موارد آن را دقیقا نمیدانیم، بنابراین، احتمال وقوع تحریف به هر آیهای سرایت میکند و در نتیجه، نمیتوانیم به هیچیک از آیات قرآن استناد کنیم»، پاسخ آن است که اولاً، چنین علم اجمالی درباره تحریف آیات قرآن ثابت نیست. ثانیا، اعجاز قرآن اقتضا دارد که همانند هیچیک از بخشهای مستقل آن را نتوانند بیاورند. آیات مورد استدلال با مجموعه آیات قبل و بعد از آن ـ که با آن مرتبطند ـ یک بخش مستقل را تشکیل میدهند که واحد تحدّی قرآن است و غیر خدا ـ به حکم تحدّی پابرجای قرآن ـ از آوردن آن عاجز است. با اثبات از سوی خدا بودن این بخشها، میتوان برای اثبات مصونیت کل قرآن، به مدلول همین آیات استناد و استدلال نمود.18
حاصل مدلول آیات حفظ و نفی باطل
آیه حفظ بر این دلالت دارد که به دلیل حفظ و ضمانت الهی، در قرآن هیچ تغییر، تبدیل، زیاده و نقصان و جابهجایی، که به ذکر بودن آن لطمهای بزند، تحقق نیافته است. آیه «نفی باطل» نیز مانند آیه «حفظ» بر مصونیت قرآن از حیث «ذکر بودن» دلالت دارد. علاوه بر آن، با اضافه «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»، به روشنی دلالت دارد که مصونیت قرآن از راهیابی هرگونه باطل از جمله انواع تحریف، زمان نزول تا عصرهای پس از آن را دربر میگیرد.
ج. تواتر قرآن: یکی دیگر از دلایل مصونیت قرآن کریم، تواتر آن از نسلهای پیشین تا به امروز است. عموم مسلمانان و دانشمندان برجسته ایشان19 به وجود چنین تواتری ـ دستکم در متن (سیاهه قرآن) ـ اعتقاد دارند. البته این تواتر به معنای مصطلح در علم درایة الحدیث نیست که سلسله سند در هر طبقه شامل راویان مشخص و متعدد باشد، بلکه منظور این است که در تمام اعصار و امصار، توده انبوهی از مسلمان بر حفظ و قرائت درست قرآن مداومت و نظارت داشتهاند، هرچند نام اشخاص در جایی ثبت نشود و از آن آگاه نباشیم.20 مرحوم علّامه ضمن بیان دلیل «اوصاف قرآن»، اشارهای به این دلیل دارد.21
2. دلایل روایی: یکی دیگر از دلایلی که مرحوم علّامه بر عدم تحریف قرآن اقامه کرده، روایات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت او علیهمالسلاماست. علّامه در اینباره، به چند حدیث استناد نموده است:
الف. روایات ارجاعدهنده به قرآن در فتنهها و حدیث ثقلین: دستهای از روایات که مردم را به رجوع به قرآن در فتنهها ارجاع میدهد و نیز حدیث «ثقلین» از نظر علّامه، دلیلی استوار بر عدم تحریف قرآن است.
علّامه در اینباره میفرماید: اخبار فراوانی که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهاز طریق راویان شیعه و اهلسنّت نقل شده و در آن فرمان داده شده است که مردم در فتنهها و در حل مشکلات به قرآن مراجعه نمایند،22 و نیز حدیث «ثقلین»، که از طرق شیعه و اهلسنّت به تواتر به ما رسیده است و میفرماید: «من در میان شما دو شیء گرانبها به جای میگذارم: کتاب خدا و عترتم (اهلبیتم را)؛ تا زمانی که به آن دو تمسّک نمایید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد...» این دو دسته از اخبار دلیل بر عدم وقوع تحریف در قرآن است؛ چراکه امر به تمسّک به کتابی تحریف شده و نفی گمراهی برای کسانی که بدان چنگ زنند، با یکدیگر سازگار نیستند.23
توضیح آنکه احادیث ارجاعدهنده به قرآن در فتنهها و نیز حدیث «ثقلین» از این حقیقت حاکیاند که از جانب پیامیر اکرم صلیاللهعلیهوآلهمیزان استواری برای تشخیص حق از باطل و نشانه آشکاری برای هدایت مردم به جای مانده است؛ اما مسلمانان برای پیدا کردن راه درست در تاریکی فتنهها و نیز مصونیت از هرگونه گمراهی، باید از نور هدایت قرآن بهره ببرند. روشن است که اگر قرآن خود دچار تحریف شده بود فرمان به تمسّک بدان برای شناخت راه صحیح، معنا نداشت. بنابراین، دستور اکید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهبرای رجوع به قرآن در فتنهها و نیز تأکید بر اینکه قرآن ـ در کنار عترت ـ دستاویزی محکم برای مصونیت از هر انحراف و گمراهی است، خود دلیل بر آن است که این کتاب آسمانی از هر انحراف و کژی مصون است.
ب. روایات عرضه اخبار و احادیث بر قرآن: پیامبر و اهلبیت او علیهمالسلامدر روایات متعددی، قرآن را معیار و محکی استوار دانستهاند که با آن میتوان اصالت و سلامت احادیث را تشخیص داد؛ از جمله این حدیث از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
«إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُورا فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ»؛24 بر هر حقی حقیقتی است و بر هر امر استواری نوری است (برای آشکار شدن حقیقت و راه درست، معیار و ملاک مشخصی وجود دارد.) پس آنچه را موافق کتاب خداست، بگیرید و آنچه را با کتاب خدا مخالف است، رها کنید.
مرحوم علّامه در اینباره میفرماید: طبق مضمون روایات فراوانی که از طریق رسول خدا و ائمّه اهلبیت علیهمالسلامرسیده است، باید اخبار و احادیث را بر قرآن عرضه نمود و همین دلیل بر سلامت قرآن از تحریف است؛ زیرا اگر کتاب الهی تحریف شده بود معنایی برای اینگونه اخبار نبود. و اینکه بعضی گفتهاند: «مقصود از این دستور تنها عرصه اخبار فقهی بر آیات احکام است و بر فرض که آیات احکام تحریف نشده باشند، اما در غیر آن دلیلی نداریم»، صحیح نیست؛ زیرا دستور مذکور مطلق است و مخصّصی ندارد. بنابراین، تخصیص آن بیدلیل است. علاوه بر آن، زبان روایات عرضه به قرآن، صریح و یا دستکم نزدیک به صریح است در اینکه دستور عرضه مزبور به منظور تشخیص راست از دروغ و حق از باطل است و روشن است که اگر در روایات دسیسه و دستبردی شده باشد تنها در اخبار مربوط به فقه و احکام نبوده، بلکه انگیزه دشمن به دسیسه در اخبار مربوط به اصول و معارف اعتقادی و قصص انبیا و امم گذشته و همچنین اوصاف مبدأ و معاد قویتر و بیشتر بوده و از اینرو، روایات اسرائیلی، که یهود در روایات ما داخل کردهاند و همچنین نظایر آن، غالبا در مسائل اعتقادی است، نه فقهی.25
بنابراین، اگر قرآن دستخوش تحریف شده بود هرگز نمیتوانست معیار مناسبی برای شناسایی روایات صحیح باشد.
شایان ذکر است که عمده شبهات تحریف، مربوط به زمان پس از رحلت رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله، یعنی زمانی است که قرآن از نوشتابزارهای پراکنده جمعآوری شد و در نهایت، در قالب مصاحف عثمانی به شکل مصحفی واحد درآمد؛ اما از آن زمان تاکنون، شبهه قابل توجهی درباره تحریف قرآن مطرح نیست. بنابراین، مهم در اثبات مصونیت قرآن از تحریف، دفع شبهات مرتبط با همین برهه از تاریخ قرآن است.
ج. تمسّک اهلبیت علیهمالسلام به آیات گوناگون: یکی دیگر از دلایل مصونیت قرآن، تمسّک اهلبیت علیهمالسلام به آیاتی از قرآن است که درباره آنها ادعای تحریف شده است. علّامه طباطبائی درباره این دسته از آیات میفرماید: دلیل دیگر عدم تحریف از نظر روایات، روایاتی است که در آنها خود ائمّه اهلبیت علیهمالسلام به آیاتی از قرآن، که عینا مطابق است با قرآنی که نزد ماست، تمسّک کردهاند. این موارد حتی شامل آیاتی که اخبار آحاد مبنی بر تحریف قرآن دربارهشان موجود است نیز میشود و این بهترین شاهد است بر اینکه مراد بسیاری از روایاتی که میفرماید: «کذا نزل: آیه اینطور نازل شده است»، تفسیر بر حسب تنزیل و در مقابل بطن و تأویل است.26
برای نمونه، به این روایت توجه کنید:
«عنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ مَبْشُورَةٌ، کَذَا نُزِلَ بِهَا عَلَی مُحَمَّدٍ صلیاللهعلیهوآله»؛ از برخی اصحاب روایت شده که امام باقر علیهالسلام پس از خواندن آیه 185 سوره آلعمران به گونهای متفاوت از مصحف کنونی فرمودند: [این آیه ]به همین صورت بر محمّد صلیاللهعلیهوآلهنازل شده است.27
از ظاهر این روایت ممکن است تفاوت قرآن نازل شده با قرآن موجود در بعضی واژهها استفاده شود؛ اما روایت دیگری که در آن همین بخش از آیه بدون اضافه «وَ مَبْشُورَةٌ» آمده، نشانگر این است که اضافه مزبور در حدیث مذکور، اضافهای توضیحی است که در مقام بیان شأن نزول آیه و مانند آن آورده شده است.28
گفتنی است که این دلیل تنها شبهه تحریف را در برخی از آیات قرآن (آیاتی که ائمّه اطهار علیهمالسلامبدان تمسّک کردهاند) نفی میکند و در واقع، پاسخگوی برخی از شبهات تحریف قرآن است؛ اما برای دلیلی فراگیر باید به سایر ادلّه و مستندات عدم تحریف قرآن توجه نمود.
د. تأیید صریح یا ضمنی مصحف رایج: یکی دیگر از دلایلی که مرحوم علّامه برای اثبات الهی بودنِ متن مصحف رایج بدان استناد کرده، تأییداتی است که از جانب امامان معصوم علیهمالسلامدرباره متن موجود رسیده است. ایشان در اینباره میفرماید: دلیل دیگر روایاتی است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر ائمّه معصوم علیهمالسلام وارد شده، مبنی بر اینکه قرآن موجود در دست مردم همان قرآنی است که از سوی خدا نازل شده، هرچند با مصحف حضرت علی علیهالسلام، که به خط خود تنظیم نموده، تفاوت دارد... و از همین باب است که امامان علیهمالسلامبه شیعیان خود فرمودهاند: «اقرؤوا کما قرء الناس29»؛ قرآن را همانگونه بخوانید که مردم میخوانند. مقتضای جمع میان این روایات و روایاتی که برای مصحف حضرت علی علیهالسلامویژگیهایی خاص برمیشمارد30 این است که مصحف کنونی از نظر ترتیب بعضی سورهها یا آیات با مصحف حضرت علی علیهالسلامتفاوت دارد، آن هم تنها تا حدی که هیچ اثری در معنای آن و نیز در اوصافی که خداوند برای قرآن برشمرده است، ندارد.31
مرحوم علّامه پس از اشاره به این روایات، میفرماید: مجموع این روایات با اختلاف اصناف آنها، دلیل قطعی است بر اینکه قرآنی که در اختیار ماست همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهنازل شده، بدون آنکه چیزی از اوصاف نیکو، آثار و برکاتش را از دست بدهد.32
چنانکه پیداست، دلایل مذکور در بخش پیشین افزون بر «عدم تحریف به زیاده و نقصان»، «عدم تحریف به جابهجایی» را نیز دربرمیگیرد. از دیدگاه علّامه، همه آیات قرآن با ترتیب کنونی واجد صفاتی مانند ذکر بودن، اعجاز و هدایت هستند و آیاتی مانند آیه «حفظ» و «نفی باطل» هرگونه تحریف و جابهجایی را، که به ذکر بودن قرآن صدمهای بزند، از قرآن نفی میکند. روایات نیز هرگونه تحریف به جابهجایی را، که به هدایت قرآن صدمه بزند و آن را از سطح میزان هدایت و معیاری استوار برای ارزیابی سایر منابع شریعت ـ مانند روایات ـ پایین آورد و مانع استشهاد و استدلال به آنها شود، نفی میکند.
بنابراین، آیات قرآن با همین ترتیب کنونی نیز از هر تحریف به جابهجایی، که به هدایت، ذکر بودن، اعجاز و قابلیت استناد لطمهای وارد سازد، مصون ماندهاند. تنها طبق برخی روایات در ترتیب آیات در مصحف کنونی با مصحف حضرت علی علیهالسلامتفاوتهایی وجود دارد که این تفاوتها هیچ لطمهای به حجّیت این کتاب آسمانی و ارزش و اعتبار آن به عنوان پیام جاودانه الهی نمیزند.
مسئله عمدهای که در «جابهجایی آیات» میتوان بر آن تأکید کرد این است که آیا تفاوت ترتیب آیات قرآن به شکل حاضر با مصحف حضرت علی علیهالسلام مانعی برای تمسّک به «قرینه سیاق» به شمار نمیآید و به تفسیر قرآن و کشف مراد خداوند آسیبی نمیزند؟
الهی بودن نظم آیات و قرینه سیاق
قرآنشناسان تقسیمات گوناگونی برای قالب قرآن ذکر کردهاند؛ از جمله جزء، حزب، عشر و مانند آن.33 اما قرآن به طور مشخص، از واحدهایی به نام «آیه» و «سوره» نام برده است. سؤال این است که آیا آیات قرآن در سورهها و آیات ترتیب و نظم الهی خود را از بدو نزول تاکنون حفظ کردهاند؟ آیا میتوانیم ترتیب کنونی جملات و عبارات قرآن را در آیات و سورهها از جانب خدا بدانیم و بر این اساس، برای کشف مراد خداوند از قرینه سیاق مدد بگیریم؟
تردیدی نیست که سورههای قرآن در مصحف موجود بر اساس سیر نزول تنظیم نشدهاند؛ برای نمونه، سوره بقره، که دومین سوره در ترتیب کنونی قرآن است، در مدینه نازل شده و در ترتیب نزول، پس از سورههای مکّی مانند علق، قلم، مزمّل و مدثّر قرار گرفته است.34 همچنین سوره حمد طبق شواهد تاریخی، پنجمین یا ششمین سوره قرآن طبق ترتیب نزول آن است.35 شواهدی موجود است که برخی آیات نیز طبق ترتیب نزول تنظیم نشدهاند؛ مثلاً، در موارد معدودی36 آیات ناسخ بر منسوخ در یک سوره مقدّم شدهاند.37 حال سخن در این است که با این اوصاف، آیا میتوان چینش عبارات قرآن را در آیات و سورهها از سوی خداوند متعال دانست و آیا تفاوت چینش کنونی قرآن با ترتیب نزول، امر تفسیر قرآن و بخصوص تمسّک به قرینه سیاق را مختل نمیسازد؟
صاحب المیزان معتقد است: تفاوت چینش آیات و سورهها با ترتیب نزول آن هیچ تأثیر منفی بر نظم آیات قرآن و بیان مقاصد آن نگذاشته است و قرآن با چینش و ترتیب حاضر، کاملاً مقصود و مراد خداوند را ادا میکند.38 علّامه برای تبیین دیدگاه خود علاوه بر ادلّهای که گذشت، بر این حقیقت تأکید میورزد که آیات قرآن به صورت نجومی (قطعه قطعه) نازل شدهاند و آنچه در ادای مقصود خداوند نقش اصلی ایفا میکند و بالطبع زمینه را برای استفاده از قرینه سیاق در تفسیر فراهم میسازد، در کنار هم قرار گرفتن آیاتی است که با هم نازل شدهاند. به عقیده علّامه، بررسی آیات قرآن نشان میدهد که این بخشهای مستقل قرآنی در متن موجود، کاملاً ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کردهاند. آیاتی که با هم نازل شدهاند ممکن است قطعاتی از یک سوره و یا حتی تمام یک سوره را دربر بگیرند.
برای نمونه، علّامه درباره سوره انعام مینویسد: با دقت در سیاق آیات سوره انعام، معلوم میشود که سیاق همه آیات آن واحد و همه آیات آن به هم متصل و مربوطند و چیزی که دلالت کند بر اینکه آیات آن جدا جدا نازل شده است به نظر نمیرسد و این خود دلیل بر این است که این سوره همانگونه که هست، یک مرتبه نازل شده است.39
وی برخی دیگر از سورهها مانند سوره یونس و یوسف را نیز دارای سیاق واحد دانسته است.40 اعتقاد به پیوستگی وثیق آیاتی که یکجا در یک مرحله نازل شده و در تدوین قرآن در کنار هم قرار گرفتهاند، موجب شده است که علّامه در تفسیر خود، از قرینه سیاق بهره فراوانی ببرد. بیش از 2370 بار استعمال واژه «سیاق» و مشتقات آن در بیست جلد المیزان مؤیّد این ادعاست.41 صاحب تفسیر المیزان با تدبّری همهجانبه در آیات قرآن، بسیاری از ارتباطهای محکمی را که در یک نظر سطحی ممکن است ناپیدا باشد، کشف و بیان کرده است. برای مثال، پیوند میان آیه 105 و 106 سوره آلعمران در نظر اول روشن نیست. در آیه 105 از اختلاف درباره حق و پراکنده شدن از مدار و محور حقیقت نهی شده است و آیه 106 از سپیدرویی و سیهرویی عدهای در قیامت سخن میگوید. علّامه در بیان ارتباط این دو آیه مینویسد: از آنجا که مقام، مقام کفر و ناسپاسی در برابر نعمت الهی است و کفران نعمت هم مانند خیانتی است که موجب انفعال و خجالت صاحبش میشود، از اینرو، خداوند متعال در ذکر و یادآوری عذاب اینگونه افراد، عذابی را که با خجلت و انفعال مناسب است، تذکر داده؛ یعنی از سیاه شدن چهره معصیتکاران نام برده؛ چنانکه عبارت «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَکْفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ»(آلعمران: 106) به این مطلب دلالت یا دستکم اشعار دارد.42
بر اساس این مبنا در تفسیر قیّم المیزان، معمولاً آیاتی که از نظر علّامه ارتباط بیشتری با یکدیگر دارند در کنار هم قرار گرفته و تفسیر شدهاند. البته گاهی طولانی بودن مجموعه این آیات موجب گردیده است که این آیات از یکدیگر تفکیک شده و هر دسته از آیات جداگانه تفسیر شود. برای نمونه، به اعتقاد علّامه، تمام آیات سوره هود دارای سیاق واحدند و یکباره نازل شدهاند؛ اما قطعاتی از آن، که به نظر علّامه مناسبت بیشتری دارد، در کنار هم قرار گرفته و با هم تفسیر شدهاند.
علّامه معتقد است: نزول نجومی آیات ما را از التزام به هر پیوند سست و تکلّفآمیزی در میان آیات و سورههای قرآن بینیاز میکند. وی در این زمینه مینویسد: باید دانست که نزول نجومی قرآن (نزول تدریجی و بخشبخش قرآن به تناسب شرایط گوناگون) ما را از هر زحمت بیهوده و بیپایهای برای برقراری ارتباط میان آیات قرآن بینیاز میسازد، مگر ارتباط و اتصالی آشکار؛ چنانکه شأن و منزلت کلام بلیغ برخورداری از همین اتصالات و ارتباطات وثیق و آشکار است.43
ایشان ذیل آیه 43 سوره نساء و آیه 20 سوره قیامت نیز ضمن معترضه دانستن این دو آیه در میان سایر آیات این دو سوره میفرماید: با این ترتیب، نیازی نیست برای بیان وجه ارتباط این دو آیه با آیات پس و پیش آن، خود را به زحمتی بیهوده بیفکنیم؛ افزون بر اینکه قرآن به صورت نجومی نازل شده است و چنین ارتباطی جز در آیاتی که به یکباره با هم نازل شدهاند یا آیاتی که اتصال آنها روشن است، موجبی ندارد.44
صاحب تفسیر المیزان معتقد است: با تأمّل و تدبّر در آیات قرآن، به ویژه توجه به سیاق آیات، میتوان ترتیب و سیر تاریخی نزول آیات را به دست آورد و این امر ما را از تکیه بر روایات در باب ترتیب نزول آیات و تشخیص مکّی و مدنی بودن آنها مستغنی میسازد. این روایات از دیدگاه علّامه، به لحاظ سندی نوعا قابل اعتماد نیستند.45
خلاصه آنکه به اعتقاد علّامه طباطبائی، در متن آیات و سورههای قرآن طبق ترتیب کنونی، هیچگونه تغییری که به وحیانی بودن آیات لطمهای بزند وهدایت قرآن و اوصاف متعالی آن را مخدوش سازد، صورت نگرفته است و قرآن با همان نظم و چینش الهی از ابتدای نزول تاکنون دستنخورده باقی مانده و آیات آن در چینش کنونی ـ به ویژه در آیاتی که با هم نازل شدهاند ـ کاملاً پیوند خود را حفظ کردهاند. از اینرو، قرینه سیاق کاملاً میتواند نقش مهم و اساسی خود را در تفسیر آیات ایفا نماید. البته علاوه بر این نوع پیوند ـ به اعتقاد علّامه ـ میان بخشهای به ظاهر مستقل نیز پیوندهای دیگری نیز وجود دارد که به فهم و تفسیر آیات قرآن کمک میکند. از انواع این پیوندها میتوان به پیوند معنایی آیات محکم و متشابه و نیز پیوند معنایی میان آیاتی که حروف مقطعه مشترکی دارند، اشاره کرد.46 افزون بر این، به عقیده علّامه، غرضی واحد آیات هر سوره را به یکدیگر پیوند میزند که میتوان از آن به عنوان قرینهای برای زدودن برخی از ابهامها از آیات قرآن ذکر نمود.47 وی مقصود برخی آیات را با توجه به همین قرینه تبیین نموده است.48 بسط سخن درباره انواع پیوند آیات از دیدگاه علّامه نیاز به مجال بیشتری دارد که اکنون جای آن نیست. گفتنی است: علّامه معتقد به توقیفی بودن ترتیب میان سورههای قرآن نیست. از اینرو، برخلاف تفسیر مجمعالبیان، تقریبا هیچ کوششی در تفسیر المیزان برای تبیین ارتباط آخر هر سوره با ابتدای سوره بعد به چشم نمیخورد.
جمعبندی
از آنچه گذشت، به دست میآید که در باور علّامه، هیچ تحریفی به زیاده و نقصان و جابهجایی، که به اوصاف عام قرآن مانند اعجاز، هدایت و ذکر بودن آن لطمهای بزند، صورت نگرفته است. از سوی دیگر، آیاتی از قرآن که درصدد بیان مطلبی مستقل بودهاند، طی یک نزول فرو فرستاده شدهاند و نظم و چینش الهی خود را کاملاً حفظ کردهاند. بدینروی، هیچ مانع و شبههای برای استفاده از هدایت قرآن و استشهاد و تمسّک به آیات آن برای کشف مراد خداوند با با بهرهگیری از سایر آیات قرآن، به ویژه با تکیه بر قرینه سیاق، وجود ندارد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ر.ک. علىاکبر بابایى و دیگران، روششناسى تفسیر، چ دوم، تهران، سمت، 1385، ص 3.
2ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، قرآنشناسى، تحقیق و نگارش محمود رجبى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1380، ص 191 / عبداللّه جوادى آملى، نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، 1383، ص 24ـ25.
3ـ ر.ک. سید محمّدحسین الطباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، ط. الخامسة، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1403، ج 12، ص 104.
4ـ طبق برخى شواهد تاریخى، مصحف حضرت على علیهالسلام بر اساس ترتیب نزول جمعآورى شده بود. ر. ک. ابن شهرآشوب، مناقب آل علىبن ابىطالب، نجف، مطبعة الحیدریة، 1376ق، ج 1، ص 319، به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى حضرت آیهاللّه گلپایگانى، الاصدار الثالث، 1379 / محمّدبن حسن الصفّار، بصائر الدرجات، چ دوم، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404، ص 213، ح 2 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ط. الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیه، ج 92، ص 51ـ52، ح 18 / ابنحجر العسقلانى، فتحالبارى شرح صحیح البخارى، ط. الرابعة، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 9، ص 34 / جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، رضى، بیدار، عزیزى، ج 1، ص 216 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، ص 292ـ295 / السید جعفر مرتضى العاملى، حقایق هامّة حول القرآن الکریم، قم، جامعه مدرّسین، 1410، ص 154 / سید محمّدعلى ایازى، مصحف امام على علیهالسلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1380، ص 83ـ98.
5ـ ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107ـ108.
6ـ درباره تقریر این دلیل عقلى، ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 42ـ44. در البیان مرحوم آیهاللّه خوئى نیز تحریف قرآن مخالف حکم عقل دانسته شده، ولى عمده دلیلى که تحت عنوان مخالفت «روایات جمع قرآن» با حکم عقل ارائه کرده، شواهد تاریخى است. ر.ک. السید ابوالقاسم الخوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، قم، دارالثقلین، 11418، ص 251ـ254. از دیگر دانشمندان، محقق تبریزى در اوثق الوسائل بشرح الرسائل (ص 91) و نهاوندى در تفسیر نفحات الرحمن فى تفسیر القرآن و تبیین الفرقان (نسخه خطى، مرکز فرهنگ و معارف قرآنى، ج 1، ص 11) به چنین دلیلى استناد کردهاند. ر.ک. فتحاللّه المحمّدى، سلامة القرآن من التحریف، تهران، مشعر، 1378، ص 32، پاورقى 2.
7ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 195ـ197 / عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 44ـ48. از دیگر دانشمندان شیعه، سید مرتضى، علّامه حلى در نهایة الوصول فى الاصول و کاشفالغطاء در اصل الشیعة و اصولها، تحقیق علاء آلجعفر، مؤسسة الامام على علیهالسلام، ص 220 در سخنان خود به این دلیل اشاره نمودهاند. (ر.ک. فتحاللّه المحمّدى، پیشین، ص 32، پاورقى. 2.)
8ـ «لا یتوقّف القرآن النازل من عنداللّه إلى النبى ص فى کونه متصفا بصفاته الکریمة على ثبوت استناده إلیه (ص) بنقل متواتر أو متضافر ـ و إن کان واجدا لذلک ـ بل الامر بالعکس فاتصافه بصفاته الکریمة هو الحجة على الاستناد فلیس کالکتب و الرسائل المنسوبة إلى المصنّفین و الکتّاب، و الاقاویل المأثورة عن العلماء و أصحاب الانظار المتوقفة صحّة استنادها إلى نقل قطعى و بلوغ متواتر أو مستفیض مثلاً، بل نفس ذاته هى الحجة على ثبوته.» (سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 126.)
9ـ یعنى قرآن کریم هرگز دچار سرنوشت عهدین نشده است.
10ـ ر.ک. همان، ج 12، ص 104ـ107، با تلخیص.
11ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 198ـ199، پاورقى 2 / عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 86.
12ـ در اثر قرآنى ذیل، دایره نقوذ دلیل علّامه نقد شده است: محمّد الفاضل اللنکرانى، مدخل التفسیر، طهران، مطبعة الحیدرى، 1396ق، ص 207ـ209.
13ـ در ترجمه آیات، غالبا از ترجمه آقاى محمّدمهدى فولادوند استفاده شده است.
14ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 101.
15ـ همان، ج 12، ص 101.
16ـ هرچند قرآن از حیث ذکر بودن مصون از تحریف است، اما دلیل مصونیت آن تنها ذکر بودن آن نیست تا بگوییم کتب آسمانى اهل کتاب نیز در این جهت با قرآن شریکند، بنابراین، باید مصون از تحریف بمانند، بلکه خداوند به حکمت خود، تنها حفظ کتاب خاتمالانبیاء را ـ که هدایتى جاودانى براى تمام ابناى بشر تا روز قیامت است ـ ضمانت نموده است. با توجه به این مطلب، «ال» در الذکر عهد ذکرى و مراد از آن قرآن و مراد از وصف «لحافظون» آینده است؛ یعنى ما خود در آینده تاریخ نگهدار قرآنیم. همان، ج 12، ص 102.
17ـ همان، ج 12، ص 101ـ102.
18ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 168 و 207ـ210.
19ـ علّامه بلاغى، از دانشمندان و مفسّران بزرگ شیعه، معتقد است: اهتمام پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و مسلمانان به حفظ و قرائت قرآن در اعصار گوناگون، زمینهاى بسیار مناسب براى نقل متواتر قرآن فراهم کرده است، به گونهاى که براى هیچ پدیده تاریخى مانند قرآن چنین تواترى فراهم نشده است. ر.ک. محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 1، ص 18. درباره دیدگاه سایر دانشمندان شیعه و اهلسنّت درباره تواتر قرآن، ر. ک. سیدابوالقاسم الموسوى الخوئى، پیشین، ص 123 و 149 / بدرالدین محمّدبن عبداللّه الزرکشى، البرهان فى علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، 1408، ج 2، ص 133ـ134 / جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، پیشین، ج 1، ص 266ـ267.
20ـ همان، ص 193، پاورقى 1.
21ـ ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 136.
22ـ پیامبر اکرم و اهلبیت علیهمالسلام در روایات متعددى، همه مؤمنان را براى شناسایى آراء، جریانهاى فکرى و اجتماعى حق از باطل، در فتنهها و آشوبها به قرآن ارجاع دادهاند؛ مانند این حدیث: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ... وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیل.» ر.ک. محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، تحقیق علىاکبر غفّارى، ط. الرابعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 2، ص 599 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 136 و 177؛ ج 92، ص 17.
23ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107.
24ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 69، باب «الاخذ بالسنة و شواهد الکتاب»، ح 1. در بحارالانوار به نقل از تفسیر عیّاشى، حدیث به گونهاى آغاز مىشود که مشخص مىکند امام در مقام بیان معیارى براى پذیرش و نقل روایات است: «تَرْکُکَ حَدِیثا لَمْ تَرْوِهِ خَیْرٌ مِنْ رِوَایَتِکَ حَدِیثا لَمْ تُحْصِهِ إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً...»؛ رها کردن [و از دست دادن] حدیثى که آن را روایت نکردهاى، از نقل حدیثى که [صحّت و سقم] آن را درست برآورد نکردهاى بهتر است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 2، ص 165، ب 21 «آداب الروایة»، ص 158.) مرحوم علّامه مجلسى در عبارت «لم تروه» چند احتمال مطرح کرده که ترجمه حدیث طبق احتمال اول صورت گرفته است.
25ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107.
26ـ همان، ج 12، ص 108.
27ـ ر. ک. محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 6، ص 188، ب 7 «ما یعاین المؤمن و الکافر...»، ح 26.
28ـ ر. ک. محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 445، باب «مولد النبى ص و وفاته»، ح 19؛ ج 3، ص 221، ح 5 به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى.
29ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 633، باب «النوادر»، ح 23 / محمّدبن حسن الصفّار، پیشین، ص 193، ب 6 «باب فى الائمّة أنّ عندهم بجمیع القرآن»، ح 3 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 89، ص 88، ب 8 «أن للقرآن ظهرا و بطنا...»، ح 28. متن اصلى حدیث که در المیزان اندکى متفاوت نقل شده، در اصول کافى چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِالرَّحْمانِ بْنِ أَبِىهَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ، قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِى عَبْدِاللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفا مِنَ الْقُرْآنِ لَیْسَ عَلَى مَا یَقْرَأُهَا النَّاسُ، فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (ع) کُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ کَمَا یَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ (ع)، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) قَرَأَ کِتَابَ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِى کَتَبَهُ عَلِىٌّ (ع)». احادیث دیگرى نیز به صراحت یا به طور ضمنى بر مصونیت متن قرآن در زمان امامان علیهمالسلام دلالت دارند؛ نظیر: «جعفربن محمّد (ع) فى قوله تعالى: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»، قال یرتلون آیاته و یتفقّهون فیه... ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه... حفظوا حروفه و أضاعوا حدوده.» (حسنبن ابىالحسن الدیلمى، ارشادالقلوب، شریف رضى، 1422، ج 1، ص 78 ب التاسع عشر «فى قراءة القرآن» / ورّامبن ابى فراس، مجموعه ورّام، مکتبة الفقیه (عکسبردارى از نسخه 1376، انتشارات دارصعب و دارالتعارف بیروت)، ج 2، ص 236. این تعبیر در روایت امام باقر علیهالسلام به سعد الخیر آمده است: «کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أَقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ فَهُمْ یَرْوُونَهُ وَ لَا یَرْعَوْنَه» (محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 631، ح 16، به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى.)
30ـ براى ملاحظه این روایات و ویژگىهاى مصحف حضرت على علیهالسلام در مصادر حدیثى شیعه و اهلسنّت، ر.ک. فتحاللّه المحمدى، پیشین، ص 425ـ430.
31ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 108.
32ـ ر.ک. همان.
33ـ ر.ک. ابوالحسن علىبن محمّد السخاوى، جمال القرّاء و کمال الاقراء، بیروت، دارالبلاغة، 1413، ص 313 به بعد.
34ـ طبق روایت ابنعبّاس، سوره بقره اولین سورهاى است که در مدینه نازل شده و پس از نزول بیش از هشتاد سوره مکّى نازل گردیده است. ر.ک. جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، پیشین، ج 1، ص 41ـ42 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 138ـ235.
35ـ ر.ک. الیعقوبى، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، ج 2، ص 33 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 135.
36ـ شواهد تاریخى نشان مىدهد که بسیارى از سورهها در زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهشکل خاص خود را یافته و با نام ویژه خود معروف شدهاند. در برخى موارد نیز پیامبر دستور ترتیب خاصى را در میان آیات یک سوره صادر فرمودهاند. در این موارد، حضور و نظارت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله جایى براى شبهه تحریف به جابهجایى آیات و تردید در الهى بودن ترتیب آیات باقى نمىگذارد. در اینباره ر.ک. السید جعفر مرتضى العاملى، پیشین، ص 146ـ147 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ص 275ـ280.
37ـ براى نمونه، ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 247.
38ـ ر.ک. همان، ج 12، ص 107ـ108.
39ـ همان، ج 7، ص 5.
40ـ ر.ک. همان، ج 10، ص 6؛ ج 11، ص 74.
41ـ این رقم با استفاده از نرمافزار المعجم الفقهى استخراج شده است.
42ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 375.
43ـ همان، ج 2، ص 281.
44ـ همان، ج 4، ص 360.
45ـ وى در این زمینه مىنویسد: «و للعلم بمکّیة السور و مدنیتها ثمّ ترتیب نزولها أثر هام فى الابحاث المتعلّقة بالدعوة النبوّیة و سیرها الروحى و السیاسى و المدنى فى زمنه صلىاللهعلیهوآله و تحلیل سیرته الشریفة، و الروایات ـ کماترى ـ لا تصلح أن تنهض حجة معتمدا علیها فى إثبات شىء من ذلک على أن فیما بینها من التعارض ما یسقطها عن الاعتبار. فالطریق المتعیّن لهذا الغرض هو التدبّر فى سیاق الایات و الاستمداد بما یتحصل من القرائن و الامارات الداخلیة و الخارجیة، و على ذلک نجرى فى هذا الکتاب، و اللّه المستعان.» همان، ج 13، ص 235.
46ـ همان، ج 18، ص 7ـ8. غرض سوره معمولاً با تدبّر در آیات ابتدایى آن به دست مىآید، ولى استثناهایى نیز به چشم مىخورد؛ مثلاً، در سوره مریم، آیات 58ـ60 دربردارنده غرض سوره است. ر.ک. همان، ج 14، ص 74.
47ـ همان، ج 13، ص 231. نیز ر.ک. همان، ج 10، ص 167.
48ـ همان، ج 1، ص 16ـ17.
احتمال وقوع برخی اقسام تحریف، اعتبار این کتاب آسمانی را به عنوان منبع اصیل معارف اسلامی و معجزه جاوید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله تزلزل و استناد و استدلال به همه یا بخشی از آیات قرآن را مخدوش میسازد. اگر مصونیت قرآن از تحریف (کاستی، افزایش، تغییر و تبدیل مؤثر در معنای آیات، کلمات و سور) به اثبات نرسد، هرگونه استناد و استدلال به همه یا بخشی از آیات قرآن مورد تردید قرار میگیرد؛ زیرا احتمال آنکه آیات مورد استناد و استدلال تحریف شده و آنچه مراد و مقصود خداوند بوده، تغییر یافته باشد، وجود دارد و با چنین احتمالی استناد و استدلال به آیات قرآن نتیجهبخش نیست و نمیتوان هیچ مطلبی را با قاطعیت، مراد خداوند تلقّی کرد و به خدا نسبت داد.
از سوی دیگر، ارتباط مستحکمی میان «اعجاز قرآن» و «عدم تحریف» وجود دارد و پذیرش برخی از انواع تحریف، مستلزم انکار اعجاز آن و در نتیجه، عدم امکان اثبات نبوّت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله از طریق اعجاز قرآن است. افزون بر این اعتبار، روایات پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلامنیز بر حجّیت و اعتبار قرآن متّکی است و اگر در قرآن تحریفی رخ داده باشد، اعتبار روایات نیز خدشهدار میشود.2
مقاله حاضر دیدگاه علّامه طباطبائی را در مقوله مصونیت قرآن از تحریف، تحلیل و بررسی میکند.
بیان مسئله
هرچند اقسامی از تحریف را میتوان درباره قرآن تصور و درباره اثبات یا نفی آن استدلال نمود؛ اما با توجه به بدیهیات و مسلّمات تاریخی، اساسا بسیاری از این اقسام جایگاهی برای نقض و ابرام ندارد. از اینرو، با شناخت محلّ دقیق گفتوگو، بیان و تحلیل دیدگاه صاحب تفسیر المیزان در اینباره ذکر میشود. علّامه طباطبائی در مقام تحریر محل گفتوگو میفرماید:
یکی از ضروریات تاریخ این است که تقریبا در چهارده قرن قبل، پیامبری از نژاد عرب به نام محمّد صلیاللهعلیهوآلهبه نبوّت مبعوث شده و دعوی نبوّت کرده و امّتی از عرب و غیرعرب به وی ایمان آوردهاند و نیز کتابی آورده که آن را قرآن نامیده و به خدای سبحان نسبتش داده و این قرآن متضمّن معارف و کلیاتی از شریعت است که در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت میکرده است. نیز از مسلّمات تاریخ است که آن حضرت با همین قرآن تحدّی کرده و آن را معجزه نبوّت خود خوانده. و اینکه اجمالاً قرآن موجود در این عصر، همان قرآنی است که او آورده و برای مردم عصر خودش قرائت کرده؛ به این معنا که قطعا چنین نیست که آن کتاب بکلی از میان رفته باشد و کتاب دیگری نظیر آن و یا غیر آن به دست اشخاص دیگری تنظیم و به آن حضرت نسبت داده شده و در میان مردم معروف شده باشد. همه اینها اموری است که احدی در آن تردید ندارد، مگر کسی که فهمش آسیب دیده باشد! حتی موافق و مخالف در مسئله تحریف و عدم آن نیز در هیچیک از آنها احتمال خلاف نداده است. تنها چیزی که بعضی از مخالفان و موافقان احتمال دادهاند این است که جملات مختصری و یا آیهای در آن زیاد و یا از آن کم یا جا به جا شده و تغییری در کلمات و یا اعراب آن رخ داده؛ اما بیهیچ تردیدی، اصل کتاب الهی، به همان وضع و سبکی که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بوده، باقی مانده و بکلی از بین نرفته است.3
علّامه طباطبائی معتقد است: هیچگونه تحریف به زیاده و نقصان در قرآن صورت نگرفته است. در آیات هر سوره نیز هیچگونه جابهجایی، که به اوصاف عام قرآن مانند ذکر بودن، اعجاز و هدایت بودن آن لطمهای بزند و معنای آن را تغییر دهد، صورت نگرفته است. قرآن موجود تنها در ترتیب سورهها و نیز در ترتیب برخی آیات، آن هم در حدّی که هیچ تأثیری در مدلول آنها و نیز در اوصاف عام قرآن ندارد، با مصحف علی علیهالسلام ـ که بر اساس ترتیب نزول سامان یافته4 ـ متفاوت است.5 با این توضیح، به بیان و تحلیل ادلّه علّامه طباطبائی در باب مصونیت قرآن از انواع تحریف (تحریف به زیاده، نقصان و جابهجایی) میپردازیم.
دلایل مصونیت قرآن
قرآنپژوهان و محققان علوم قرآنی برای اثبات مصونیت قرآن از انواع تحریف، به دلایل عقلی و نقلی متعدّدی تمسّک جستهاند. برخی با تکیه بر قاعده «لطف» (هدایتگری خداوند و ضرورت اتمام حجت) از یکسو، و توجه دادن به خاتمیت دین اسلام و جاودانگی آن از سوی دیگر، احتمال تحریف در آخرین نسخه هدایتگر الهی را نفی نمودهاند.6 برخی دیگر با تکیه بر اعجاز قرآن، احتمال هرگونه تحریف در آن را منتفی دانستهاند.7 برخی هم علاوه بر این، از دلایل روایی نیز برای این منظور مدد گرفتهاند. دلایلی را که از سوی علّامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان بر این امر اقامه شده است، میتوان تحت عناوین «دلایل قرآنی» و «دلایل روایی» مطرح نمود.
1. دلایل قرآنی:
الف. اوصاف قرآن: صاحب المیزان بر این باور است که قرآن بر خلاف سایر کتابها و رسالههای منسوب به مصنّفان و نویسندگان، برای اثبات صحّت استنادش به خداوند، نیازمند نقل متواتر یا متضافر نیست ـ اگرچه واجد چنین دلیلی نیز هست ـ بلکه قرآن، خود با صفات نیکویش بر اصالت و مصونیت خود گواهی میدهد.8 علّامه این مطلب را با چند مقدّمه به اثبات رسانده است:
یک. یکی از مسلّمات تاریخ ظهور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در بیش از چهارده قرن پیش، ادعای نبوّت از جانب آن حضرت، آوردن کتابی به نام «قرآن» مشتمل بر مجموعه معارف و کلیات شرایع اسلام، اسناد آن به خدای متعال و تحدّی بدان است.
دو. این موضوع نیز به لحاظ تاریخی قطعی است که قرآن موجود ـ فی الجمله ـ همان قرآن ارائه شده از سوی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهاست؛ یعنی چنین نبوده است که در مقطعی از تاریخ اسلام قرآن مفقود شود، سپس کتابی همسان یا ناهمسان با آن تألیف گردد و میان مسلمانان رواج یابد.9
سه. قرآن خود را به اوصافی عام و مرتبط با همه آیات مانند فصاحت و بلاغت، عدم اختلاف، دربرنداشتن مطالب باطل و ذکر بودن، توصیف و به آنها تحدّی کرده است.
چهار. دقت در آیات قرآن کنونی این حقیقت را متجلّی میسازد که همه آیات آن از این اوصاف عام برخوردار است. در سراسر آیاتش، نظم عجیب، بدیع و بینظیری به چشم میخورد که هرگز در آثار ادبی کلام عرب یافت نمیشود. مضامین آیات از هماهنگی کامل برخوردار است. هیچ مطلب ناصوابی در آن یافت نمیشود. قرآن سخن را درباره اصول معارف حقیقی، کلیات فطری شرایع، فضایل اخلاقی بیهیچ کموکاست و خلل و تناقضی بر پایه توحید به نهایت رسانده است. سرگذشت پیامبران و امّتهای ایشان در قرآن به گونهای شایسته و بینظیر متناسب با قداست ساحت دین و پیامبران الهی مطرح شده و اخبار غیبیاش درباره حوادث و فتنههای آینده تحقق یافته است. صفاتی از قبیل «نور» و «هدایتگری» بر تمامی آیاتش منطبق است و جامعترین صفت آن، یعنی «ذکر بودن» کاملاً بر همه آیات آن صدق میکند.
اگر قرآن در یکی از اوصاف مذکور دچار دگرگونی و زیاده و نقصان شده یا در الفاظ یا ترتیب آیاتش مبتلا به تغییر مؤثری گشته بود، آن وصف دیگر باقی نمیماند، در صورتی که قرآن موجود در عصر ما تمامی آن اوصاف را به کاملترین و بهترین وجه ممکن داراست. بنابراین، دستخوش هیچ تحریفی که یکی از آن اوصاف را از بین ببرد، نگشته و قرآنی که اکنون در دست ماست، عینا همان است که بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهنازل شده. بر فرض هم که چیزی از آن ساقط شده و یا از نظر اعراب و زیر و زبر کلمات و یا ترتیب آیات دچار دگرگونی شده باشد، به گونهای است که کمترین اثری در اوصاف آن از قبیل اعجاز، عدم اختلاف، هدایت، نور بودن، ذکر بودن، هیمنه و غلبه بر سایر کتب آسمانی ندارد. چنین تغییری حداکثر شامل اموری مانند حذف آیهای مکرّر یا اختلاف در نقطه یا یک اعراب میشود.10
هرچند برخی قرآنپژوهان با تکیه بر خود قرآن و اعجاز آن، درصدد اثبات مصونیت قرآن از تحریف برآمدهاند، اما تکیه بر صفات عام قرآن برای اثبات مصونیت آن در سایر آثار قرآنپژوهان نمود آشکاری ندارد و شاید بتوان این سبک از اثبات مصونیت قرآن را از نوآوریهای علّامه به شمار آورد، هرچند اثبات این ادعا نیازمند بررسی کامل آثار همه مفسّران و قرآنپژوهان پیش از علّامه در این باب است. به هر روی، این دلیل ـ چنانکه خود علّامه در چند موضع بر آن تأکید نموده است ـ افزایش، کاهش یا تغییراتی را نفی میکند که اوصاف یادشده (هدایت، ذکر، حق بودن و...) را دگرگون میسازد؛ اما اگر برخی از تغییراتِ جزئی فرض شود، که هیچگونه تأثیری در این اوصاف نداشته باشد، با این دلیل نفی نمیشود.11 بنابراین، جایی برای مناقشه در دایره نفوذ این دلیل باقی نمیماند.12
ب. آیات خاصی از قرآن: آیاتی در قرآن وجود دارند که به صراحت، بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند و هرگونه تحریفی را از قرآن نفی میکنند؛ از این جمله میتوان از آیه «حفظ» (حجر: 9) و آیه «نفی باطل» (فصلت: 42) نام برد.
1. آیه حفظ: خداوند در آیه نهم سوره حجر میفرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛ قطعا ما خود، قرآن را نازل کردیم و ما خود، بیگمان حافظ آنیم.13
علّامه طباطبائی درباره این آیه میفرماید: آیه «حفظ» دلالت بر این دارد که کتاب خدا از حیث ذکر بودن، از جمیع اقسام تحریف (تحریف به زیاده، نقصان و تغییر، و تبدیل و جابهجایی) محفوظ است. پس قرآن، ذکری زنده و پابرجاست.14
ایشان درباره چگونگی دلالت این آیه میفرماید: سیاق صدر این آیه سیاق حصر است و ظاهر سیاق مذکور این است که حصر در آن ناظر به گفتار مشرکان است که قرآن را هذیانِ جنون، و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را «مجنون» نامیده بودند. همچنین ناظر به اقتراح و پیشنهاد آنان در باب درخواست نزول ملائکه است تا پس از آن، او را تصدیق نمایند و قرآن را به عنوان کتابی آسمانی و حق بپذیرند. بنابراین، معنای آیه ـ واللّه اعلم ـ این است که این ذکر را تو از ناحیه خودت نیاوردهای تا مشرکان و کفّار آن را به دشمنی و شدت قهر و غلبه خود باطل سازند و تو در نگهداری آن به زحمت بیفتی و سرانجام هم نتوانی آن را حفظ کنی. همچنین از ناحیه فرشتگان نازل نشده تا در نگهداری و تصدیقش محتاج آنان باشی، بلکه ما آن را به صورت تدریجی نازل کردهایم و خود نگهدار آنیم و به عنایت کامل خود، آن را با صفت «ذکر بودنش» حفظ میکنیم. پس قرآن کریم ذکری است زنده و جاودان و محفوظ از زوال و فراموشی و مصون از زیادتی که ذکر بودنش باطل شود و از نقصی که با آن اثرش را از دست بدهد و از تغییر در صورت و سیاقش ـ به گونهای که دیگر ذکر و مبیّن حقایق معارفش نباشد ـ مصون است.15
حاصل آنکه خداوند در این آیه کریمه، مصونیت قرآن را از انواع تحریف ـ دستکم تا حدّی که به ذکر بودن آن لطمهای بخورد ـ ضمانت کرده است. بنابراین، به حکم این آیه شریفه، هیچ تحریفی که این وصف عام قرآن را دچار نوسان سازد، در هنگام نزول قرآن و پس از آن صورت نپذیرفته است.
2. آیه نفی باطل: یکی دیگر از آیاتی که از دیدگاه علّامه انواع تحریف به زیاده و نقص و تغییر را از قرآن نفی میکند، آیه «نفی باطل» است: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»(فصلت: 42)؛ کسانی که به این ذکر (قرآن) زمانی که به سراغشان آمد، کافر شدند با آنکه کتابی است شکستناپذیر که هیچ باطلی از پیشرو و پشتسر در آن راه نمییابد [و] از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است، [کیفر کفرشان دوزخ است.]
صاحب المیزان درباره نحوه دلالت این آیه بر مصونیت قرآن، میفرماید: این آیه در دلالت بر اینکه کتاب عزیزِ (شکستناپذیر) قرآن همواره به حفظ خدایی ـ از حیث ذکر بودن16 ـ از هر نوع تحریف و تصرفی محفوظ است، مانند دلالت آیه «نفی باطل» است. مراد از جمله «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ» زمان نزول قرآن و عصرهای پس از آن تا روز قیامت است و از اطلاق نفی در جمله «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ» عمومیت استفاده میشود. بنابراین، مضمون آیه این است که در بیانات قرآن تناقض، و در خبرهایی که داده دروغ، و در معارف، حکمتها، شرایع و احکامش هیچ بطلانی نیست؛ نه مورد معارضه چیزی واقع میشود و نه دستخوش دگرگونی میگردد. و امکان ندارد چیزی که از قرآن نیست به قرآن راه یابد؛ مثلاً، آیاتش را تحریف کنند و جای آنها را تغییر دهند و یا کم و زیاد کنند. بنابراین، مفاد این آیه با آیه «حفظ» یکی است.17
چنانکه ملاحظه میشود، به نظر علّامه طباطبائی، این آیه نیز مانند آیه «ذکر»، بر عدم تحریف قرآن به افزونی، نقصان و نیز هرگونه تغییری دلالت دارد که به ذکر بودن قرآن لطمهای وارد سازد؛ البته تغییرات بسیار جزئی مانند اختلاف در قرائتی که مغیّر معنای آیه نباشد، از شمول این دلیل خارج است.
شبهه دور و پاسخ آن: در برابر استدلال به این آیات، شبهه دوری بودن استدلال به آیات قرآن مطرح شده است؛ با این توضیح که استدلال بر مصونیت قرآن با تکیه بر آیات آن متوقّف بر اثبات مصونیت قرآن و خصوص همین آیات از تحریف است و با وجود احتمال تحریف، نمیتوان به هیچیک از آیات قرآن از جمله آیات مذکور استناد و استدلال نمود.
برخی از دانشمندان شیعه و سنّی در برابر این شبهه تسلیم شده و آن را بیجواب دانستهاند؛ اما برخی شاگردان علّامه به این شبهه پاسخی دادهاند که خلاصه آن چنین است:
الف. اگر مراد این است که «با احتمال وقوع تحریف، استدلال و استناد به هر آیهای از قرآن و از جمله آیات مذکور مخدوش میشود»، پاسخ آن است که صرف احتمال تحریف هیچ متنی را از اعتبار نمیاندازد، بلکه چنین احتمالی در نهایت، لزوم بررسی تحریف یا عدم تحریف آن متن را اقتضا میکند و چنانچه شواهد و شرایط خارجی اقتضا میکرد که به طور طبیعی آن متن دستخوش تحریف نشود، اگر دلیلی بر تحریف به دست نیاید، اعتبار متن تثبیت میشود و در استدلال بدان هیچ خللی رخ نمیدهد.
ب. اگر مراد این است که «آیات تحریف شده همان آیاتِ مورد استناد است یا شامل آنها هم میشود»، در پاسخ باید گفت: این سخن ادعایی بیش نیست و تاکنون هیچ دلیلی بر تحریف آیات مذکور ارائه نشده است؛ حتی آن دسته از مدعیان تحریف که به زعم خود درصدد گردآوری و استقصای آیات تحریف شده برآمدهاند، این آیات را تحریف شده ندانستهاند.
ج. اگر منظور این باشد که «به اجمال میدانیم برخی از آیات قرآن تحریف شده ولی موارد آن را دقیقا نمیدانیم، بنابراین، احتمال وقوع تحریف به هر آیهای سرایت میکند و در نتیجه، نمیتوانیم به هیچیک از آیات قرآن استناد کنیم»، پاسخ آن است که اولاً، چنین علم اجمالی درباره تحریف آیات قرآن ثابت نیست. ثانیا، اعجاز قرآن اقتضا دارد که همانند هیچیک از بخشهای مستقل آن را نتوانند بیاورند. آیات مورد استدلال با مجموعه آیات قبل و بعد از آن ـ که با آن مرتبطند ـ یک بخش مستقل را تشکیل میدهند که واحد تحدّی قرآن است و غیر خدا ـ به حکم تحدّی پابرجای قرآن ـ از آوردن آن عاجز است. با اثبات از سوی خدا بودن این بخشها، میتوان برای اثبات مصونیت کل قرآن، به مدلول همین آیات استناد و استدلال نمود.18
حاصل مدلول آیات حفظ و نفی باطل
آیه حفظ بر این دلالت دارد که به دلیل حفظ و ضمانت الهی، در قرآن هیچ تغییر، تبدیل، زیاده و نقصان و جابهجایی، که به ذکر بودن آن لطمهای بزند، تحقق نیافته است. آیه «نفی باطل» نیز مانند آیه «حفظ» بر مصونیت قرآن از حیث «ذکر بودن» دلالت دارد. علاوه بر آن، با اضافه «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»، به روشنی دلالت دارد که مصونیت قرآن از راهیابی هرگونه باطل از جمله انواع تحریف، زمان نزول تا عصرهای پس از آن را دربر میگیرد.
ج. تواتر قرآن: یکی دیگر از دلایل مصونیت قرآن کریم، تواتر آن از نسلهای پیشین تا به امروز است. عموم مسلمانان و دانشمندان برجسته ایشان19 به وجود چنین تواتری ـ دستکم در متن (سیاهه قرآن) ـ اعتقاد دارند. البته این تواتر به معنای مصطلح در علم درایة الحدیث نیست که سلسله سند در هر طبقه شامل راویان مشخص و متعدد باشد، بلکه منظور این است که در تمام اعصار و امصار، توده انبوهی از مسلمان بر حفظ و قرائت درست قرآن مداومت و نظارت داشتهاند، هرچند نام اشخاص در جایی ثبت نشود و از آن آگاه نباشیم.20 مرحوم علّامه ضمن بیان دلیل «اوصاف قرآن»، اشارهای به این دلیل دارد.21
2. دلایل روایی: یکی دیگر از دلایلی که مرحوم علّامه بر عدم تحریف قرآن اقامه کرده، روایات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهلبیت او علیهمالسلاماست. علّامه در اینباره، به چند حدیث استناد نموده است:
الف. روایات ارجاعدهنده به قرآن در فتنهها و حدیث ثقلین: دستهای از روایات که مردم را به رجوع به قرآن در فتنهها ارجاع میدهد و نیز حدیث «ثقلین» از نظر علّامه، دلیلی استوار بر عدم تحریف قرآن است.
علّامه در اینباره میفرماید: اخبار فراوانی که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهاز طریق راویان شیعه و اهلسنّت نقل شده و در آن فرمان داده شده است که مردم در فتنهها و در حل مشکلات به قرآن مراجعه نمایند،22 و نیز حدیث «ثقلین»، که از طرق شیعه و اهلسنّت به تواتر به ما رسیده است و میفرماید: «من در میان شما دو شیء گرانبها به جای میگذارم: کتاب خدا و عترتم (اهلبیتم را)؛ تا زمانی که به آن دو تمسّک نمایید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد...» این دو دسته از اخبار دلیل بر عدم وقوع تحریف در قرآن است؛ چراکه امر به تمسّک به کتابی تحریف شده و نفی گمراهی برای کسانی که بدان چنگ زنند، با یکدیگر سازگار نیستند.23
توضیح آنکه احادیث ارجاعدهنده به قرآن در فتنهها و نیز حدیث «ثقلین» از این حقیقت حاکیاند که از جانب پیامیر اکرم صلیاللهعلیهوآلهمیزان استواری برای تشخیص حق از باطل و نشانه آشکاری برای هدایت مردم به جای مانده است؛ اما مسلمانان برای پیدا کردن راه درست در تاریکی فتنهها و نیز مصونیت از هرگونه گمراهی، باید از نور هدایت قرآن بهره ببرند. روشن است که اگر قرآن خود دچار تحریف شده بود فرمان به تمسّک بدان برای شناخت راه صحیح، معنا نداشت. بنابراین، دستور اکید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهبرای رجوع به قرآن در فتنهها و نیز تأکید بر اینکه قرآن ـ در کنار عترت ـ دستاویزی محکم برای مصونیت از هر انحراف و گمراهی است، خود دلیل بر آن است که این کتاب آسمانی از هر انحراف و کژی مصون است.
ب. روایات عرضه اخبار و احادیث بر قرآن: پیامبر و اهلبیت او علیهمالسلامدر روایات متعددی، قرآن را معیار و محکی استوار دانستهاند که با آن میتوان اصالت و سلامت احادیث را تشخیص داد؛ از جمله این حدیث از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
«إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُورا فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ»؛24 بر هر حقی حقیقتی است و بر هر امر استواری نوری است (برای آشکار شدن حقیقت و راه درست، معیار و ملاک مشخصی وجود دارد.) پس آنچه را موافق کتاب خداست، بگیرید و آنچه را با کتاب خدا مخالف است، رها کنید.
مرحوم علّامه در اینباره میفرماید: طبق مضمون روایات فراوانی که از طریق رسول خدا و ائمّه اهلبیت علیهمالسلامرسیده است، باید اخبار و احادیث را بر قرآن عرضه نمود و همین دلیل بر سلامت قرآن از تحریف است؛ زیرا اگر کتاب الهی تحریف شده بود معنایی برای اینگونه اخبار نبود. و اینکه بعضی گفتهاند: «مقصود از این دستور تنها عرصه اخبار فقهی بر آیات احکام است و بر فرض که آیات احکام تحریف نشده باشند، اما در غیر آن دلیلی نداریم»، صحیح نیست؛ زیرا دستور مذکور مطلق است و مخصّصی ندارد. بنابراین، تخصیص آن بیدلیل است. علاوه بر آن، زبان روایات عرضه به قرآن، صریح و یا دستکم نزدیک به صریح است در اینکه دستور عرضه مزبور به منظور تشخیص راست از دروغ و حق از باطل است و روشن است که اگر در روایات دسیسه و دستبردی شده باشد تنها در اخبار مربوط به فقه و احکام نبوده، بلکه انگیزه دشمن به دسیسه در اخبار مربوط به اصول و معارف اعتقادی و قصص انبیا و امم گذشته و همچنین اوصاف مبدأ و معاد قویتر و بیشتر بوده و از اینرو، روایات اسرائیلی، که یهود در روایات ما داخل کردهاند و همچنین نظایر آن، غالبا در مسائل اعتقادی است، نه فقهی.25
بنابراین، اگر قرآن دستخوش تحریف شده بود هرگز نمیتوانست معیار مناسبی برای شناسایی روایات صحیح باشد.
شایان ذکر است که عمده شبهات تحریف، مربوط به زمان پس از رحلت رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله، یعنی زمانی است که قرآن از نوشتابزارهای پراکنده جمعآوری شد و در نهایت، در قالب مصاحف عثمانی به شکل مصحفی واحد درآمد؛ اما از آن زمان تاکنون، شبهه قابل توجهی درباره تحریف قرآن مطرح نیست. بنابراین، مهم در اثبات مصونیت قرآن از تحریف، دفع شبهات مرتبط با همین برهه از تاریخ قرآن است.
ج. تمسّک اهلبیت علیهمالسلام به آیات گوناگون: یکی دیگر از دلایل مصونیت قرآن، تمسّک اهلبیت علیهمالسلام به آیاتی از قرآن است که درباره آنها ادعای تحریف شده است. علّامه طباطبائی درباره این دسته از آیات میفرماید: دلیل دیگر عدم تحریف از نظر روایات، روایاتی است که در آنها خود ائمّه اهلبیت علیهمالسلام به آیاتی از قرآن، که عینا مطابق است با قرآنی که نزد ماست، تمسّک کردهاند. این موارد حتی شامل آیاتی که اخبار آحاد مبنی بر تحریف قرآن دربارهشان موجود است نیز میشود و این بهترین شاهد است بر اینکه مراد بسیاری از روایاتی که میفرماید: «کذا نزل: آیه اینطور نازل شده است»، تفسیر بر حسب تنزیل و در مقابل بطن و تأویل است.26
برای نمونه، به این روایت توجه کنید:
«عنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ مَبْشُورَةٌ، کَذَا نُزِلَ بِهَا عَلَی مُحَمَّدٍ صلیاللهعلیهوآله»؛ از برخی اصحاب روایت شده که امام باقر علیهالسلام پس از خواندن آیه 185 سوره آلعمران به گونهای متفاوت از مصحف کنونی فرمودند: [این آیه ]به همین صورت بر محمّد صلیاللهعلیهوآلهنازل شده است.27
از ظاهر این روایت ممکن است تفاوت قرآن نازل شده با قرآن موجود در بعضی واژهها استفاده شود؛ اما روایت دیگری که در آن همین بخش از آیه بدون اضافه «وَ مَبْشُورَةٌ» آمده، نشانگر این است که اضافه مزبور در حدیث مذکور، اضافهای توضیحی است که در مقام بیان شأن نزول آیه و مانند آن آورده شده است.28
گفتنی است که این دلیل تنها شبهه تحریف را در برخی از آیات قرآن (آیاتی که ائمّه اطهار علیهمالسلامبدان تمسّک کردهاند) نفی میکند و در واقع، پاسخگوی برخی از شبهات تحریف قرآن است؛ اما برای دلیلی فراگیر باید به سایر ادلّه و مستندات عدم تحریف قرآن توجه نمود.
د. تأیید صریح یا ضمنی مصحف رایج: یکی دیگر از دلایلی که مرحوم علّامه برای اثبات الهی بودنِ متن مصحف رایج بدان استناد کرده، تأییداتی است که از جانب امامان معصوم علیهمالسلامدرباره متن موجود رسیده است. ایشان در اینباره میفرماید: دلیل دیگر روایاتی است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر ائمّه معصوم علیهمالسلام وارد شده، مبنی بر اینکه قرآن موجود در دست مردم همان قرآنی است که از سوی خدا نازل شده، هرچند با مصحف حضرت علی علیهالسلام، که به خط خود تنظیم نموده، تفاوت دارد... و از همین باب است که امامان علیهمالسلامبه شیعیان خود فرمودهاند: «اقرؤوا کما قرء الناس29»؛ قرآن را همانگونه بخوانید که مردم میخوانند. مقتضای جمع میان این روایات و روایاتی که برای مصحف حضرت علی علیهالسلامویژگیهایی خاص برمیشمارد30 این است که مصحف کنونی از نظر ترتیب بعضی سورهها یا آیات با مصحف حضرت علی علیهالسلامتفاوت دارد، آن هم تنها تا حدی که هیچ اثری در معنای آن و نیز در اوصافی که خداوند برای قرآن برشمرده است، ندارد.31
مرحوم علّامه پس از اشاره به این روایات، میفرماید: مجموع این روایات با اختلاف اصناف آنها، دلیل قطعی است بر اینکه قرآنی که در اختیار ماست همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهنازل شده، بدون آنکه چیزی از اوصاف نیکو، آثار و برکاتش را از دست بدهد.32
چنانکه پیداست، دلایل مذکور در بخش پیشین افزون بر «عدم تحریف به زیاده و نقصان»، «عدم تحریف به جابهجایی» را نیز دربرمیگیرد. از دیدگاه علّامه، همه آیات قرآن با ترتیب کنونی واجد صفاتی مانند ذکر بودن، اعجاز و هدایت هستند و آیاتی مانند آیه «حفظ» و «نفی باطل» هرگونه تحریف و جابهجایی را، که به ذکر بودن قرآن صدمهای بزند، از قرآن نفی میکند. روایات نیز هرگونه تحریف به جابهجایی را، که به هدایت قرآن صدمه بزند و آن را از سطح میزان هدایت و معیاری استوار برای ارزیابی سایر منابع شریعت ـ مانند روایات ـ پایین آورد و مانع استشهاد و استدلال به آنها شود، نفی میکند.
بنابراین، آیات قرآن با همین ترتیب کنونی نیز از هر تحریف به جابهجایی، که به هدایت، ذکر بودن، اعجاز و قابلیت استناد لطمهای وارد سازد، مصون ماندهاند. تنها طبق برخی روایات در ترتیب آیات در مصحف کنونی با مصحف حضرت علی علیهالسلامتفاوتهایی وجود دارد که این تفاوتها هیچ لطمهای به حجّیت این کتاب آسمانی و ارزش و اعتبار آن به عنوان پیام جاودانه الهی نمیزند.
مسئله عمدهای که در «جابهجایی آیات» میتوان بر آن تأکید کرد این است که آیا تفاوت ترتیب آیات قرآن به شکل حاضر با مصحف حضرت علی علیهالسلام مانعی برای تمسّک به «قرینه سیاق» به شمار نمیآید و به تفسیر قرآن و کشف مراد خداوند آسیبی نمیزند؟
الهی بودن نظم آیات و قرینه سیاق
قرآنشناسان تقسیمات گوناگونی برای قالب قرآن ذکر کردهاند؛ از جمله جزء، حزب، عشر و مانند آن.33 اما قرآن به طور مشخص، از واحدهایی به نام «آیه» و «سوره» نام برده است. سؤال این است که آیا آیات قرآن در سورهها و آیات ترتیب و نظم الهی خود را از بدو نزول تاکنون حفظ کردهاند؟ آیا میتوانیم ترتیب کنونی جملات و عبارات قرآن را در آیات و سورهها از جانب خدا بدانیم و بر این اساس، برای کشف مراد خداوند از قرینه سیاق مدد بگیریم؟
تردیدی نیست که سورههای قرآن در مصحف موجود بر اساس سیر نزول تنظیم نشدهاند؛ برای نمونه، سوره بقره، که دومین سوره در ترتیب کنونی قرآن است، در مدینه نازل شده و در ترتیب نزول، پس از سورههای مکّی مانند علق، قلم، مزمّل و مدثّر قرار گرفته است.34 همچنین سوره حمد طبق شواهد تاریخی، پنجمین یا ششمین سوره قرآن طبق ترتیب نزول آن است.35 شواهدی موجود است که برخی آیات نیز طبق ترتیب نزول تنظیم نشدهاند؛ مثلاً، در موارد معدودی36 آیات ناسخ بر منسوخ در یک سوره مقدّم شدهاند.37 حال سخن در این است که با این اوصاف، آیا میتوان چینش عبارات قرآن را در آیات و سورهها از سوی خداوند متعال دانست و آیا تفاوت چینش کنونی قرآن با ترتیب نزول، امر تفسیر قرآن و بخصوص تمسّک به قرینه سیاق را مختل نمیسازد؟
صاحب المیزان معتقد است: تفاوت چینش آیات و سورهها با ترتیب نزول آن هیچ تأثیر منفی بر نظم آیات قرآن و بیان مقاصد آن نگذاشته است و قرآن با چینش و ترتیب حاضر، کاملاً مقصود و مراد خداوند را ادا میکند.38 علّامه برای تبیین دیدگاه خود علاوه بر ادلّهای که گذشت، بر این حقیقت تأکید میورزد که آیات قرآن به صورت نجومی (قطعه قطعه) نازل شدهاند و آنچه در ادای مقصود خداوند نقش اصلی ایفا میکند و بالطبع زمینه را برای استفاده از قرینه سیاق در تفسیر فراهم میسازد، در کنار هم قرار گرفتن آیاتی است که با هم نازل شدهاند. به عقیده علّامه، بررسی آیات قرآن نشان میدهد که این بخشهای مستقل قرآنی در متن موجود، کاملاً ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کردهاند. آیاتی که با هم نازل شدهاند ممکن است قطعاتی از یک سوره و یا حتی تمام یک سوره را دربر بگیرند.
برای نمونه، علّامه درباره سوره انعام مینویسد: با دقت در سیاق آیات سوره انعام، معلوم میشود که سیاق همه آیات آن واحد و همه آیات آن به هم متصل و مربوطند و چیزی که دلالت کند بر اینکه آیات آن جدا جدا نازل شده است به نظر نمیرسد و این خود دلیل بر این است که این سوره همانگونه که هست، یک مرتبه نازل شده است.39
وی برخی دیگر از سورهها مانند سوره یونس و یوسف را نیز دارای سیاق واحد دانسته است.40 اعتقاد به پیوستگی وثیق آیاتی که یکجا در یک مرحله نازل شده و در تدوین قرآن در کنار هم قرار گرفتهاند، موجب شده است که علّامه در تفسیر خود، از قرینه سیاق بهره فراوانی ببرد. بیش از 2370 بار استعمال واژه «سیاق» و مشتقات آن در بیست جلد المیزان مؤیّد این ادعاست.41 صاحب تفسیر المیزان با تدبّری همهجانبه در آیات قرآن، بسیاری از ارتباطهای محکمی را که در یک نظر سطحی ممکن است ناپیدا باشد، کشف و بیان کرده است. برای مثال، پیوند میان آیه 105 و 106 سوره آلعمران در نظر اول روشن نیست. در آیه 105 از اختلاف درباره حق و پراکنده شدن از مدار و محور حقیقت نهی شده است و آیه 106 از سپیدرویی و سیهرویی عدهای در قیامت سخن میگوید. علّامه در بیان ارتباط این دو آیه مینویسد: از آنجا که مقام، مقام کفر و ناسپاسی در برابر نعمت الهی است و کفران نعمت هم مانند خیانتی است که موجب انفعال و خجالت صاحبش میشود، از اینرو، خداوند متعال در ذکر و یادآوری عذاب اینگونه افراد، عذابی را که با خجلت و انفعال مناسب است، تذکر داده؛ یعنی از سیاه شدن چهره معصیتکاران نام برده؛ چنانکه عبارت «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَکْفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ»(آلعمران: 106) به این مطلب دلالت یا دستکم اشعار دارد.42
بر اساس این مبنا در تفسیر قیّم المیزان، معمولاً آیاتی که از نظر علّامه ارتباط بیشتری با یکدیگر دارند در کنار هم قرار گرفته و تفسیر شدهاند. البته گاهی طولانی بودن مجموعه این آیات موجب گردیده است که این آیات از یکدیگر تفکیک شده و هر دسته از آیات جداگانه تفسیر شود. برای نمونه، به اعتقاد علّامه، تمام آیات سوره هود دارای سیاق واحدند و یکباره نازل شدهاند؛ اما قطعاتی از آن، که به نظر علّامه مناسبت بیشتری دارد، در کنار هم قرار گرفته و با هم تفسیر شدهاند.
علّامه معتقد است: نزول نجومی آیات ما را از التزام به هر پیوند سست و تکلّفآمیزی در میان آیات و سورههای قرآن بینیاز میکند. وی در این زمینه مینویسد: باید دانست که نزول نجومی قرآن (نزول تدریجی و بخشبخش قرآن به تناسب شرایط گوناگون) ما را از هر زحمت بیهوده و بیپایهای برای برقراری ارتباط میان آیات قرآن بینیاز میسازد، مگر ارتباط و اتصالی آشکار؛ چنانکه شأن و منزلت کلام بلیغ برخورداری از همین اتصالات و ارتباطات وثیق و آشکار است.43
ایشان ذیل آیه 43 سوره نساء و آیه 20 سوره قیامت نیز ضمن معترضه دانستن این دو آیه در میان سایر آیات این دو سوره میفرماید: با این ترتیب، نیازی نیست برای بیان وجه ارتباط این دو آیه با آیات پس و پیش آن، خود را به زحمتی بیهوده بیفکنیم؛ افزون بر اینکه قرآن به صورت نجومی نازل شده است و چنین ارتباطی جز در آیاتی که به یکباره با هم نازل شدهاند یا آیاتی که اتصال آنها روشن است، موجبی ندارد.44
صاحب تفسیر المیزان معتقد است: با تأمّل و تدبّر در آیات قرآن، به ویژه توجه به سیاق آیات، میتوان ترتیب و سیر تاریخی نزول آیات را به دست آورد و این امر ما را از تکیه بر روایات در باب ترتیب نزول آیات و تشخیص مکّی و مدنی بودن آنها مستغنی میسازد. این روایات از دیدگاه علّامه، به لحاظ سندی نوعا قابل اعتماد نیستند.45
خلاصه آنکه به اعتقاد علّامه طباطبائی، در متن آیات و سورههای قرآن طبق ترتیب کنونی، هیچگونه تغییری که به وحیانی بودن آیات لطمهای بزند وهدایت قرآن و اوصاف متعالی آن را مخدوش سازد، صورت نگرفته است و قرآن با همان نظم و چینش الهی از ابتدای نزول تاکنون دستنخورده باقی مانده و آیات آن در چینش کنونی ـ به ویژه در آیاتی که با هم نازل شدهاند ـ کاملاً پیوند خود را حفظ کردهاند. از اینرو، قرینه سیاق کاملاً میتواند نقش مهم و اساسی خود را در تفسیر آیات ایفا نماید. البته علاوه بر این نوع پیوند ـ به اعتقاد علّامه ـ میان بخشهای به ظاهر مستقل نیز پیوندهای دیگری نیز وجود دارد که به فهم و تفسیر آیات قرآن کمک میکند. از انواع این پیوندها میتوان به پیوند معنایی آیات محکم و متشابه و نیز پیوند معنایی میان آیاتی که حروف مقطعه مشترکی دارند، اشاره کرد.46 افزون بر این، به عقیده علّامه، غرضی واحد آیات هر سوره را به یکدیگر پیوند میزند که میتوان از آن به عنوان قرینهای برای زدودن برخی از ابهامها از آیات قرآن ذکر نمود.47 وی مقصود برخی آیات را با توجه به همین قرینه تبیین نموده است.48 بسط سخن درباره انواع پیوند آیات از دیدگاه علّامه نیاز به مجال بیشتری دارد که اکنون جای آن نیست. گفتنی است: علّامه معتقد به توقیفی بودن ترتیب میان سورههای قرآن نیست. از اینرو، برخلاف تفسیر مجمعالبیان، تقریبا هیچ کوششی در تفسیر المیزان برای تبیین ارتباط آخر هر سوره با ابتدای سوره بعد به چشم نمیخورد.
جمعبندی
از آنچه گذشت، به دست میآید که در باور علّامه، هیچ تحریفی به زیاده و نقصان و جابهجایی، که به اوصاف عام قرآن مانند اعجاز، هدایت و ذکر بودن آن لطمهای بزند، صورت نگرفته است. از سوی دیگر، آیاتی از قرآن که درصدد بیان مطلبی مستقل بودهاند، طی یک نزول فرو فرستاده شدهاند و نظم و چینش الهی خود را کاملاً حفظ کردهاند. بدینروی، هیچ مانع و شبههای برای استفاده از هدایت قرآن و استشهاد و تمسّک به آیات آن برای کشف مراد خداوند با با بهرهگیری از سایر آیات قرآن، به ویژه با تکیه بر قرینه سیاق، وجود ندارد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ر.ک. علىاکبر بابایى و دیگران، روششناسى تفسیر، چ دوم، تهران، سمت، 1385، ص 3.
2ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، قرآنشناسى، تحقیق و نگارش محمود رجبى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1380، ص 191 / عبداللّه جوادى آملى، نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، 1383، ص 24ـ25.
3ـ ر.ک. سید محمّدحسین الطباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، ط. الخامسة، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1403، ج 12، ص 104.
4ـ طبق برخى شواهد تاریخى، مصحف حضرت على علیهالسلام بر اساس ترتیب نزول جمعآورى شده بود. ر. ک. ابن شهرآشوب، مناقب آل علىبن ابىطالب، نجف، مطبعة الحیدریة، 1376ق، ج 1، ص 319، به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى حضرت آیهاللّه گلپایگانى، الاصدار الثالث، 1379 / محمّدبن حسن الصفّار، بصائر الدرجات، چ دوم، قم، کتابخانه آیهاللّه مرعشى نجفى، 1404، ص 213، ح 2 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ط. الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیه، ج 92، ص 51ـ52، ح 18 / ابنحجر العسقلانى، فتحالبارى شرح صحیح البخارى، ط. الرابعة، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 9، ص 34 / جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، رضى، بیدار، عزیزى، ج 1، ص 216 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، ص 292ـ295 / السید جعفر مرتضى العاملى، حقایق هامّة حول القرآن الکریم، قم، جامعه مدرّسین، 1410، ص 154 / سید محمّدعلى ایازى، مصحف امام على علیهالسلام، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1380، ص 83ـ98.
5ـ ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107ـ108.
6ـ درباره تقریر این دلیل عقلى، ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 42ـ44. در البیان مرحوم آیهاللّه خوئى نیز تحریف قرآن مخالف حکم عقل دانسته شده، ولى عمده دلیلى که تحت عنوان مخالفت «روایات جمع قرآن» با حکم عقل ارائه کرده، شواهد تاریخى است. ر.ک. السید ابوالقاسم الخوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، قم، دارالثقلین، 11418، ص 251ـ254. از دیگر دانشمندان، محقق تبریزى در اوثق الوسائل بشرح الرسائل (ص 91) و نهاوندى در تفسیر نفحات الرحمن فى تفسیر القرآن و تبیین الفرقان (نسخه خطى، مرکز فرهنگ و معارف قرآنى، ج 1، ص 11) به چنین دلیلى استناد کردهاند. ر.ک. فتحاللّه المحمّدى، سلامة القرآن من التحریف، تهران، مشعر، 1378، ص 32، پاورقى 2.
7ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 195ـ197 / عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 44ـ48. از دیگر دانشمندان شیعه، سید مرتضى، علّامه حلى در نهایة الوصول فى الاصول و کاشفالغطاء در اصل الشیعة و اصولها، تحقیق علاء آلجعفر، مؤسسة الامام على علیهالسلام، ص 220 در سخنان خود به این دلیل اشاره نمودهاند. (ر.ک. فتحاللّه المحمّدى، پیشین، ص 32، پاورقى. 2.)
8ـ «لا یتوقّف القرآن النازل من عنداللّه إلى النبى ص فى کونه متصفا بصفاته الکریمة على ثبوت استناده إلیه (ص) بنقل متواتر أو متضافر ـ و إن کان واجدا لذلک ـ بل الامر بالعکس فاتصافه بصفاته الکریمة هو الحجة على الاستناد فلیس کالکتب و الرسائل المنسوبة إلى المصنّفین و الکتّاب، و الاقاویل المأثورة عن العلماء و أصحاب الانظار المتوقفة صحّة استنادها إلى نقل قطعى و بلوغ متواتر أو مستفیض مثلاً، بل نفس ذاته هى الحجة على ثبوته.» (سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 126.)
9ـ یعنى قرآن کریم هرگز دچار سرنوشت عهدین نشده است.
10ـ ر.ک. همان، ج 12، ص 104ـ107، با تلخیص.
11ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 198ـ199، پاورقى 2 / عبداللّه جوادى آملى، پیشین، ص 86.
12ـ در اثر قرآنى ذیل، دایره نقوذ دلیل علّامه نقد شده است: محمّد الفاضل اللنکرانى، مدخل التفسیر، طهران، مطبعة الحیدرى، 1396ق، ص 207ـ209.
13ـ در ترجمه آیات، غالبا از ترجمه آقاى محمّدمهدى فولادوند استفاده شده است.
14ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 101.
15ـ همان، ج 12، ص 101.
16ـ هرچند قرآن از حیث ذکر بودن مصون از تحریف است، اما دلیل مصونیت آن تنها ذکر بودن آن نیست تا بگوییم کتب آسمانى اهل کتاب نیز در این جهت با قرآن شریکند، بنابراین، باید مصون از تحریف بمانند، بلکه خداوند به حکمت خود، تنها حفظ کتاب خاتمالانبیاء را ـ که هدایتى جاودانى براى تمام ابناى بشر تا روز قیامت است ـ ضمانت نموده است. با توجه به این مطلب، «ال» در الذکر عهد ذکرى و مراد از آن قرآن و مراد از وصف «لحافظون» آینده است؛ یعنى ما خود در آینده تاریخ نگهدار قرآنیم. همان، ج 12، ص 102.
17ـ همان، ج 12، ص 101ـ102.
18ـ ر.ک. محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 168 و 207ـ210.
19ـ علّامه بلاغى، از دانشمندان و مفسّران بزرگ شیعه، معتقد است: اهتمام پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و مسلمانان به حفظ و قرائت قرآن در اعصار گوناگون، زمینهاى بسیار مناسب براى نقل متواتر قرآن فراهم کرده است، به گونهاى که براى هیچ پدیده تاریخى مانند قرآن چنین تواترى فراهم نشده است. ر.ک. محمّدجواد بلاغى، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 1، ص 18. درباره دیدگاه سایر دانشمندان شیعه و اهلسنّت درباره تواتر قرآن، ر. ک. سیدابوالقاسم الموسوى الخوئى، پیشین، ص 123 و 149 / بدرالدین محمّدبن عبداللّه الزرکشى، البرهان فى علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، 1408، ج 2، ص 133ـ134 / جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، پیشین، ج 1، ص 266ـ267.
20ـ همان، ص 193، پاورقى 1.
21ـ ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 136.
22ـ پیامبر اکرم و اهلبیت علیهمالسلام در روایات متعددى، همه مؤمنان را براى شناسایى آراء، جریانهاى فکرى و اجتماعى حق از باطل، در فتنهها و آشوبها به قرآن ارجاع دادهاند؛ مانند این حدیث: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ... وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیل.» ر.ک. محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، تحقیق علىاکبر غفّارى، ط. الرابعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 2، ص 599 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 136 و 177؛ ج 92، ص 17.
23ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107.
24ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 69، باب «الاخذ بالسنة و شواهد الکتاب»، ح 1. در بحارالانوار به نقل از تفسیر عیّاشى، حدیث به گونهاى آغاز مىشود که مشخص مىکند امام در مقام بیان معیارى براى پذیرش و نقل روایات است: «تَرْکُکَ حَدِیثا لَمْ تَرْوِهِ خَیْرٌ مِنْ رِوَایَتِکَ حَدِیثا لَمْ تُحْصِهِ إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً...»؛ رها کردن [و از دست دادن] حدیثى که آن را روایت نکردهاى، از نقل حدیثى که [صحّت و سقم] آن را درست برآورد نکردهاى بهتر است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 2، ص 165، ب 21 «آداب الروایة»، ص 158.) مرحوم علّامه مجلسى در عبارت «لم تروه» چند احتمال مطرح کرده که ترجمه حدیث طبق احتمال اول صورت گرفته است.
25ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 107.
26ـ همان، ج 12، ص 108.
27ـ ر. ک. محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 6، ص 188، ب 7 «ما یعاین المؤمن و الکافر...»، ح 26.
28ـ ر. ک. محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 445، باب «مولد النبى ص و وفاته»، ح 19؛ ج 3، ص 221، ح 5 به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى.
29ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 633، باب «النوادر»، ح 23 / محمّدبن حسن الصفّار، پیشین، ص 193، ب 6 «باب فى الائمّة أنّ عندهم بجمیع القرآن»، ح 3 / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 89، ص 88، ب 8 «أن للقرآن ظهرا و بطنا...»، ح 28. متن اصلى حدیث که در المیزان اندکى متفاوت نقل شده، در اصول کافى چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِالرَّحْمانِ بْنِ أَبِىهَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ، قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِى عَبْدِاللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفا مِنَ الْقُرْآنِ لَیْسَ عَلَى مَا یَقْرَأُهَا النَّاسُ، فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (ع) کُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ کَمَا یَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى یَقُومَ الْقَائِمُ (ع)، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) قَرَأَ کِتَابَ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِى کَتَبَهُ عَلِىٌّ (ع)». احادیث دیگرى نیز به صراحت یا به طور ضمنى بر مصونیت متن قرآن در زمان امامان علیهمالسلام دلالت دارند؛ نظیر: «جعفربن محمّد (ع) فى قوله تعالى: «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»، قال یرتلون آیاته و یتفقّهون فیه... ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه... حفظوا حروفه و أضاعوا حدوده.» (حسنبن ابىالحسن الدیلمى، ارشادالقلوب، شریف رضى، 1422، ج 1، ص 78 ب التاسع عشر «فى قراءة القرآن» / ورّامبن ابى فراس، مجموعه ورّام، مکتبة الفقیه (عکسبردارى از نسخه 1376، انتشارات دارصعب و دارالتعارف بیروت)، ج 2، ص 236. این تعبیر در روایت امام باقر علیهالسلام به سعد الخیر آمده است: «کَانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْکِتَابَ أَنْ أَقَامُوا حُرُوفَهُ وَ حَرَّفُوا حُدُودَهُ فَهُمْ یَرْوُونَهُ وَ لَا یَرْعَوْنَه» (محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 631، ح 16، به نقل از: نرمافزار المعجم الفقهى.)
30ـ براى ملاحظه این روایات و ویژگىهاى مصحف حضرت على علیهالسلام در مصادر حدیثى شیعه و اهلسنّت، ر.ک. فتحاللّه المحمدى، پیشین، ص 425ـ430.
31ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 12، ص 108.
32ـ ر.ک. همان.
33ـ ر.ک. ابوالحسن علىبن محمّد السخاوى، جمال القرّاء و کمال الاقراء، بیروت، دارالبلاغة، 1413، ص 313 به بعد.
34ـ طبق روایت ابنعبّاس، سوره بقره اولین سورهاى است که در مدینه نازل شده و پس از نزول بیش از هشتاد سوره مکّى نازل گردیده است. ر.ک. جلالالدین عبدالرحمان السیوطى، پیشین، ج 1، ص 41ـ42 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 138ـ235.
35ـ ر.ک. الیعقوبى، تاریخ یعقوبى، بیروت، دار صادر، ج 2، ص 33 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 135.
36ـ شواهد تاریخى نشان مىدهد که بسیارى از سورهها در زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهشکل خاص خود را یافته و با نام ویژه خود معروف شدهاند. در برخى موارد نیز پیامبر دستور ترتیب خاصى را در میان آیات یک سوره صادر فرمودهاند. در این موارد، حضور و نظارت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله جایى براى شبهه تحریف به جابهجایى آیات و تردید در الهى بودن ترتیب آیات باقى نمىگذارد. در اینباره ر.ک. السید جعفر مرتضى العاملى، پیشین، ص 146ـ147 / محمّدهادى معرفت، پیشین، ص 275ـ280.
37ـ براى نمونه، ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 247.
38ـ ر.ک. همان، ج 12، ص 107ـ108.
39ـ همان، ج 7، ص 5.
40ـ ر.ک. همان، ج 10، ص 6؛ ج 11، ص 74.
41ـ این رقم با استفاده از نرمافزار المعجم الفقهى استخراج شده است.
42ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 375.
43ـ همان، ج 2، ص 281.
44ـ همان، ج 4، ص 360.
45ـ وى در این زمینه مىنویسد: «و للعلم بمکّیة السور و مدنیتها ثمّ ترتیب نزولها أثر هام فى الابحاث المتعلّقة بالدعوة النبوّیة و سیرها الروحى و السیاسى و المدنى فى زمنه صلىاللهعلیهوآله و تحلیل سیرته الشریفة، و الروایات ـ کماترى ـ لا تصلح أن تنهض حجة معتمدا علیها فى إثبات شىء من ذلک على أن فیما بینها من التعارض ما یسقطها عن الاعتبار. فالطریق المتعیّن لهذا الغرض هو التدبّر فى سیاق الایات و الاستمداد بما یتحصل من القرائن و الامارات الداخلیة و الخارجیة، و على ذلک نجرى فى هذا الکتاب، و اللّه المستعان.» همان، ج 13، ص 235.
46ـ همان، ج 18، ص 7ـ8. غرض سوره معمولاً با تدبّر در آیات ابتدایى آن به دست مىآید، ولى استثناهایى نیز به چشم مىخورد؛ مثلاً، در سوره مریم، آیات 58ـ60 دربردارنده غرض سوره است. ر.ک. همان، ج 14، ص 74.
47ـ همان، ج 13، ص 231. نیز ر.ک. همان، ج 10، ص 167.
48ـ همان، ج 1، ص 16ـ17.