آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

 کتاب فلسفه زبان دینی، نوشته دان آر. استیور حاوی مباحثی شگرف و فراگیر و کاوشی دقیق و جامع در عرصه زبان دینی و مسائل علمی وابسته به آن است که تا زمان نگارش آن، کمتر نویسنده ای بدان همّت گمارده است. مؤلف با عنایت خاص به چرخش زبان شناختی سده بیستم و نگرش های تازه فراروی دین پژوهان و دگرگونی های شگرف پدید آمده در فهم زبان دینی به پژوهش پرداخته است. به رغمِ وفورِ تألیفات به زبان انگلیسی در تک تک حوزه های متعدد زبان شناختی، کمتر کتابی می توان یافت که نگرشی جامع به نتایج پژوهش ها در زبان دینی داشته باشد. مؤلف این کتاب به نوبه خود، در این عرصه گام های بلندی پیش نهاده است.
 تلاش نویسنده برای طرح آرای متعدد، متناظر و مکمل یکدیگر و اشاره به نقدهای دیگران و داوری نهایی در هر بخش و جمع بندی آن در انتها، از دیگر مزایای این کتاب است. در نتیجه، مؤلف به تولید اثری تحلیلی نایل آمده که درصدد نیل به رأیی نو در میان انبوه آرای متقابل و متعارض است. زوایای متعددی که می توان در تحلیل گزاره های دینی یافت، به گونه ای زیبا در این کتاب گردآوری شده و مشکلات هر زاویه طرح شده و گامی نو در عرصه زبان پژوهی دین برداشته شده است.
 تسلط نویسنده به آرای جدید و مؤثر در زبان دین، که بیشتر مباحث فصل چهارم تا آخر کتاب را شامل می شود، توجه هر خواننده ای را به خود جلب می کند.
 کتاب حاضر حاوی پی نوشت های مفصل نویسنده است که افزون بر آشکارسازی زوایای نهان بحث، بستر پژوهش های فزون تر را برای مشتاقان این عرصه فراهم می سازد. نویسنده در انتها نیز برای مطالعات فزون تر در شاخه های علمی مرتبط به بحث، منابعی معرفی کرده و ویژگی های علمی هر یک را برشمرده است.
 مترجم نیز بخشی تحلیلی ـ نقدی به کتاب افزوده تا تلاش نویسنده را در معرفی چهره های تأثیرگذار در عرصه زبان دینی و بررسی آن ها، در باب سه موضوع از مباحث کتاب (پوزیتویسمِ منطقی، نظریه ویتگنشتاین و حامیان وی در غیرمعرفت بخشی گزاره های دینی، و هرمنوتیک فلسفی) تکمیل کند. توجه ویژه به این سه موضوع به دلیل نقش بنیانی، اهمیت فزون تر، تأثیر پردامنه و در بر گرفتن طیف وسیعی از اندیشورانِ ساحتِ زبان دینی در قرن بیستم است که ضمن مباحث کتاب از آن هایادشده است. افزودن عنوان «تحقیق» به ترجمه به دلیل همراه شدن کتاب با همین فصل تحلیلی نقدی با عنوان «سخن مترجم» است که به ارزیابی کتاب می پردازد.
 مروری بر فصول کتاب و برجستگی های آن ها
در فصل نحست کتاب، نویسنده به طرح مباحث مقدماتی شامل چرخش زبان شناختی در فلسفه در قرن بیستم و تأثیر آن در پیدایش چرخش زبان شناختی در دین، و خاستگاه یونانی زبان شناسی و فلسفه زبان می پردازد. سپس مؤلفه های الگوی فلسفه یونانی را، که تا عصر جدید بر تفکر فلسفی حاکم بوده، بیان می کند و وجوه تغییر این مؤلفه ها در فلسفه جدید را آشکار می سازد. بدین ترتیب، نویسنده خاستگاه تحولات زبان دینی را به خوبی تبیین کرده است.
 در فصل دوم کتاب، مروری بر پیشینه تاریخی بحث صورت گرفته است. نویسنده در این فصل ابتدا رویکردهای سه گانه سنتی در باب زبان دینی شیوه سلبی، تک معنا و تمثیلی و سپس سایر جریان های فکری و تاریخی مؤثر در بحث نزاع کلیات درباره ماهیت زبان، و شیوه های تفسیر کتاب مقدس را عرضه می کند. توجه هم زمان نویسنده به بستر فلسفی و تفسیری، گویای دقت نظر وی در تحلیل زبان دینی است.
 در فصل سوم، چالش ابطال پذیری ناشی از نگرش پوزیتویسم منطقی، دیدگاه راسل و ویتگنشتاینِ متقدم و نقش آنان در زبان دینی محور سخن قرار گرفته و ساختار اولیه نزاع ابطال پذیری و ثمرات بعدی آن به وجهی نیکو ترسیم شده است.
 در فصل چهارم، چرخش زبانی ویتگنشتاینِ متأخر و نقش شگرف آن در رویکردهای قرن بیستم به زبان دینی را روشن می سازد. نویسنده در این بخش به نگرش های معرفت بخش و غیرمعرفت بخش و توضیح هر یک می پردازد. وی در طرح رأی ویتگنشتاین، مؤلفه های دیدگاه وی شامل بازی های زبانی، صورت حیات، غیرمعرفت بخشی گزاره های دین، و رأی وی در باب باورهای دینی و ایمان گرایی را محور سخن قرار داده است. نگاه جامع نویسنده به دیدگاه های فلسفی، زبانی و دینی ویتگنشتاین و پیوند آن ها با یکدیگر، تحسین برانگیز و قابل توجه است. طرح نظریه کنش گفتاری آستین، که مهم ترین متفکر تأثیرگذار در عرصه زبان دینی پس از ویتگنشتاین است، و کسانی که پس از وی در صدد کاربست این رأی در تحلیل باورهای دینی برآمده اند، از دیگر مطالب ممتاز این فصل به شمار می رود.
 در فصل پنجم، رویکردهای هرمنوتیکی در حال گسترش در قاره اروپا درباره زبان و دین، که شباهت های جالبی با تفکر ویتگنشتاینِ متأخر دارد، بحث شده است. نویسنده در این فصل با هنرِ ویژه خویش، نقش بنیانی روش سنتی هرمنوتیک، یعنی نظریه تفسیر متنی، در روش های بدیل به زبان و معرفت شناسی در قرن بیستم را از یک سو، و پیوند مباحث هرمنوتیک و زبانِ دینی را از دیگر سوی، آشکار می سازد و گامِ تازه ای در این ساحت پیش می نهد. فصل حاضر، انواع نگرش های هرمنوتیکی، شامل رویکرد ناحیه ای تا عام، نگاه هستی شناختی هایدگر و گادامر، جانبداری انتقادی هابرماس و ریکور و دیدگاه دیوید تریسی را محور سخن قرار می دهد.
 در پایان، از نظریه خواننده پاسخ بحث می کند; جریانی فکری که مشابه فلسفه هرمنوتیکی گادامر و ریکور است و حوزه دریافت پویای معنا را توسعه بیشتری می دهد. این نظریه به دلیل بهبودبخشی به نظریه گادامر و ریکور و نیز نقش شگرف آن در پژوهش های تفسیری کتاب مقدس قابل توجه ویژه ای است.
 در فصل ششم، استعاره، تمثیل و نماد محور سخن قرار گرفته است. این فصل از این حیث اهمیت دارد که به لحاظ تاریخی، استعاره در فلسفه و دین جایگاهی حاشیه ای در حد آرایه زبان، به معنای چیزی که در علم معانی بیان و شعرشناسی مهم بوده نه در فلسفه، داشته است. اما چشم انداز فلسفی در نیمه آخر قرن بیستم این وضعیت را به طور اساسی و به سرعت تغییر داده و این امر در تحلیل زبان دینی تأثیری شگرف بر جای نهاده است. بر همین اساس، نویسنده رویکردهای متعدد به استعاره از نگاه آرایه ای تا امری معرفت بخش و نوسانات آن را مرور کرده و جایگاه زبان استعاری دین را تبیین کرده است. در بحث از زبانِ نماد، آرای تیلیش، گیلکی، ریکور و وجوه تمایز آن آشکار شده است. در عرضه زبان تمثیل، سنت توماس آکویناس، دیوید تریسی، دیوید بورل و ساسکیس محور سخن قرار گرفته است. تلفیق زبانِ استعاره، نماد و تمثیل در این فصل و تلاش برای کشف وجوه تمایز و ارتباط میان آن ها، ارائه آرای سنتی و نو در این باب و تبیین جایگاه استعاره در تفسیر کتاب مقدس و الهیات، گام های بلندی است که به ارتقای تحلیل های زبان دینی می انجامد.
 فصل هفتم کتاب ناظر به الهیات روایی است; گام مهمی که در تحلیل زبان کتاب مقدس، که حاوی حکایات فراوانی است، اهتمام تامی می طلبد و نویسنده بدان تفطن داشته است. در این فصل، نگرش های مکتب های ییل، شیکاگو و کالیفرنیا عرضه شده است. متفکران ییل می کوشند تا ماهیت و اهمیت حکایات در کتب مقدس را بیان کنند، بدون آنکه ریشه آن ها را در ساختارهای کلی انسان شناختی جستوجو کنند. اندیشمندان شیکاگو حکایات را به چارچوب های فرهنگی و فلسفی مرتبط می دانند و در پی کشف آن ها هستند. طرفداران مکتب کالیفرنیاکه برکار جیمزمک کلندون متمرکز بودند، برای تبیین الهیات روایی بیشتر بر زندگی نامه تکیه می کنند.
 در فصل هشتم، محور سخن نهضتِ ساختارگرایی و پساساختارگرایی است. توجه نویسنده به این موضوع نشانه دیگری از جامعیت نگاه وی به مکاتب نوظهور مؤثر در فهم زبان دینی است; زیرا ساختارگرایی در اوایل دهه شصت پدیدار شد، و پساساختارگرایی در دهه هفتاد ظهور کرد و تأثیر بسیاری بر فهم کتاب مقدس بر جای نهاد و دلمشغولی به پساساختارگرایی در دهه هشتاد و نود را در پی داشت. استیور در این فصل ابتدا تأثیر بنیادین سوسور بر ساختارگرایی را به تصویر می کشد و سپس آرای ژاک لاکان، لوی استراس و میشل فوکو را عرضه می کند و بحث ساختارگرایی را با بیان نقش ساختارگرایی در تحلیل آموزه های دینی به پایان می برد. در بخش پساساختارگرایی نیز با ارائه نظرات دریدا و فوکو و نقدآن ها، نقش این آراء در زبان دین را بیان می کند.
 در فصل نهم، که به نتیجه گیری ضمن ارائه الگوی متغیر اختصاص دارد، با توجه به طرح انواع رویکردهای متقابل زبان دینی در کتاب حاضر، نویسنده برای تقلیل تقابل ها، کاهش تشتت ها و نزدیک کردن آراء می کوشد و آنان را سازگار با یکدیگر تلقّی می کند. وی با تکیه بر نظر ویتگنشتاین تضاد عمیق میان رویکرد تک معنا و تمثیلی را کاهش می دهد و چشمگیرترین لازمه تحوّلات اخیر در زبان دینی را فهم پذیری و قابلیت انتقال آن می شمارد.
 علاوه بر این فصول، کتاب حاوی پی نوشت های مفصلی در پایان کتاب است. صفحات پایان بخش کتاب نیز به معرفی کتاب های کلیدی پرداخته است که به طور مستقل در باب هر یک از موضوعات مرتبط به زبان دینی مانند معناشناسی، هرمنوتیک، نگرش های نمادین، تمثیلی و استعاری، نظریه خواننده پاسخ، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، و الهیات روایی به نگارش درآمده است.

تبلیغات