آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

«بنی اسرائیل» از اقوام یهودی است که در قرآن کریم به صورت مفصّل به بیان زندگی، ویژگی ها و نوع برخورد آنان با پیامبران پرداخته شده است. در قرآن کریم، 41 بار از این قوم نام برده شده; همچنین در عهدین، سیر تحوّلات و اوصاف آنان در اسفار گوناگون بیان شده است. در این پژوهش، تلاش کرده ایم تا گزارش کوتاهی از این قوم در عهدین و قرآن کریم عرضه گردد.
«اسرائیل» واژه ای است عبری که به صورت «اسرائین»، «اسرال» و «اسرالّ» نیز خوانده شده; همچنان که میکائیل به صورت «مَکال» و «مِکال» تلفظ شده است.1 اگرچه برخی از واژه پژوهان تلاش کرده اند این واژه را عربی و برگرفته از «سری ـ یسری» به معنای سفر کردن در شب بدانند و وجه این نام گذاری را فرار یعقوب به دلیل ترس از برادرش و سفر شبانه او ذکر کرده اند، ولی بسیاری از لغت شناسان، به ویژه واژه پژوهان زبان های عجمی در قرآن با دلایلی مانند ختم واژه به «ئیل»، اختلاف در قرائت و نوع صیغه آن، به عبری یا سریانی بودن این واژه ایمان دارند.2 با اغماض از وجه نام گذاری، شکی نیست که «اسرائیل» نام دیگری برای یعقوب پیامبر است.3 به هر حال، اینکه مراد از بنی اسرائیل فرزندان و نوادگان یعقوب پیامبر هستند نکته ای پذیرفته شده و مورد اتفاق همه پژوهشگران است. به دلیل نقش و اهمیت دوران زندگی و تحولات تاریخی بنی اسرائیل، هم کتاب مقدّس و هم قرآن کریم در موارد گوناگون، به شرح و تفسیر زندگی آنان پرداخته اند. این مطالب با وجود اختلاف در بسیاری از موارد، گاه دارای برخی اشتراکات نیز هستند. همچنین منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی نیز از سرگذشت، رویدادها و سرانجام این گروه غافل نبوده اند و پرداخت های فراوان و گاه متفاتی دارند که به نظر می رسد بسیاری از آن ها بر گرفته از کتاب مقدّس یا قرآن کریم هستند.
بنی اسرائیل در عهدین
یهودیان و به پی روی از آنان، مسیحیان بر این باورند که «اسرائیل» نامی است عبری برای یعقوب بن اسحاق که به معنای «با خدا کشتی می گیرد» یا «خدا کشتی می گیرد» و «مقاوم و پیروز در نزد خدا و مردم» آمده است.4 به نقل از عهد عتیق، این نام گذاری به دنبال مصارعه شبانه یعقوب با خدا یا فرشته خدا در «فنوئیل» بوده است.5 کاربرد ترادفی اسرائیل و یعقوب به گونه ای است که در بسیاری از اشعار عبری، به ویژه در عهد عتیق، استفاده از «یعقوب» و «اسرائیل» در صدر و ذیل ابیات به صورت جانشین به وفور یافت می شود.6 البته برخی از واژه شناسان کتاب مقدّس با تفکیک «اسرائیل» به دو بخش «ئیل» به معنای خدا و «اسرا» به معنای عبد و بنده، آن را به معنای «بنده خدا» دانسته اند.7
اگرچه ترکیب «بنی اسرائیل» قرآنی است و این اصطلاح به صورت مرکّب نخستین بار در قرآن به کار رفته، اما در کتاب مقدّس، حکایات گوناگونی درباره فرزندان و نوادگان یعقوب بیان شده است. قاموس نگاران عهدین سه کاربرد برای بنی اسرائیل در کتاب مقدّس یافته اند: نسل اسرائیل (یعقوب);8 گروهی از مؤمنان که اولاد روحانی خدا به شمار می آیند;9 و ملک اسرائیل یا اسباط دهگانه برای جدایی آنان از یهودا.10 اما آنچه از این کاربردها رواج بیشتری دارد و به صورت مطلق از این لفظ فهمیده می شود معنای نخست این اصطلاح است. در کتاب مقدّس، از دوازده پسر یعقوب با نام های رئوبین، شمعون، لاوی، یهودا، دان، نفتالی، جاد، اشیر، یساکار، زبولون، یوسف و بنیامین نام برده شده است. همچنین دختری به نام دینه از فرزندان اوست.11
ماجرای بنی اسرائیل و پدرشان اسرائیل در عهد عتیق از ماجرای قحطی کنعان و عازم شدن برادران یوسف به مصر و به دنبال آن، قصد یعقوب برای کوچ دایمی به آن منطقه، آغاز می شود.12 پس از مرگ یوسف و برادرانش، که به عنوان سرشاخه های اصلی و نیای بنی اسرائیل به شمار می آمدند، نسل های بعدی، که از آنان به وجود آمدند، به سرعت زیاد شدند و قومی بزرگ تشکیل دادند، به حدّی که همه مصر را فرا گرفتند. اما با وجود آمدن حکومت های جدید، حاکمان جامعه به بهانه هراس از طغیان و سرکشی بنی اسرائیل به سخت گیری و برخورد شدید با آنان پرداختند، تا آنجا که در مدت کوتاهی، بسیاری از بنی اسرائیل به بردگی مصریان در آمدند. از آن پس، به دستور فرعون هر فرزند پسری که در قوم بنی اسرائیل متولّد می شد باید به قتل می رسید.13 این آوارگی و افسردگی بنی اسرائیل در انتظار آمدن منجی تا دوران حضرت موسی(علیه السلام)ادامه یافت. به ادعای عهد عتیق حضرت موسی(علیه السلام)به دستور الهی برای نجات بنی اسرائیل از ستم ها و برده کشی های مصریان، رهبران اسرائیل را جمع کرد و از آنان خواست برای رهایی خود به منطقه «کنعان» بازگردند تا از نعمت های آن بهره مند شوند.14 با قدرتی که خداوند به حضرت موسی(علیه السلام)و برادرش هارون داد، آنان توانستند به مصر بازگردند و با فرعون درباره رها کردن بنی اسرائیل از بردگی گفتوگو نمایند. اگرچه فرعون در ابتدا با این درخواست موافقت نکرد، اما معجزات فراوان حضرت موسی(علیه السلام) و مشکلاتی که برای فرعون به وجود آمد او را مجبور به رهایی بنی اسرائیل ساخت. یهودیان این روز رهایی را به عنوان «عید پسح» جشن می گیرند.15
همچنین از ماجراهای مربوط به بنی اسرائیل، که در عهد عتیق بدان ها اشاره شده، شکافته شدن دریای سرخ، عبور حضرت موسی و بنی اسرائیل و نابودی لشکریان فرعون در آن دریاست.16 از آن پس، بنی اسرائیل به مناطقی مانند «ماره»، که دارای آبی تلخ، و ایلیم، که دارای دوازده چشمه بود، کوچ کردند. «سین» در عهد عتیق همان نقطه ای است که به درخواست بنی اسرائیل و با دستور الهی، حضرت موسی(علیه السلام)عصای خود را به صخره ای کوبید و از آن چشمه آبی گوارا پدید آمد.17 از حوادث مهم این دوران، جنگ بنی اسرائیل با عمالقه به فرمان دهی یوشع بود که با پیروزی بنی اسرائیل به پایان رسید.
سه ماه پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و گذر از مناطق گوناگون، آنان به وادی کوه «سینا» رسیدند و حضرت موسی(علیه السلام)در آن کوه، گفتوگوی مفصّلی با خدا داشت.18 نتیجه این گفتوگو صدور فرمان ده ماده ای از سوی خدا به وسیله حضرت موسی(علیه السلام) برای یهودیان بود.19 هنوز حضرت موسی(علیه السلام)عبادت و برنامه خود را در کوه سینا به پایان نرسانده بود که به علت طولانی شدن غیبت او (توقف چهل روزه)، بنی اسرائیل از هارون خواستند برای آنان خدایی بسازد که در غیاب حضرت موسی(علیه السلام) او را عبادت کنند. هارون با پذیرش درخواست آنان و با جمع آوری طلاها و جواهراتشان مجسّمه ای در شکل گوساله ریخت! بنی اسرائیل نیز با مشاهده مجسّمه، آن را خدای خویش خواندند.20 خداوند به دلیل این بت پرستی، بلای هولناکی بر آنان نازل نمود. بنابر گزارش عهد عتیق، تعطیل شدن روز شنبه (سبت) پس از آن اتفاق افتاد که حضرت موسی با مشاهده گوساله پرستی بنی اسرائیل، عصبانی شد و با انداختن لوح سنگی آن را شکست و دوباره برای دریافت آن چهل روز عبادت نمود، تا آنکه این لوح بار دیگر به او داده شد. اما از احکامی که بر آن افزوده شد، ممنوع بودن کار در روز سبت بود.21 علاوه بر این دستور، خداوند عبادات دیگری نیز برای بنی اسرائیل مقرّر کرد که همه آن ها در سفری به نام «لاویان» جمع شده است.
هنوز مدت زیادی از توقف بنی اسرائیل در وادی سینا نگذشته بود که به دستور خداوند، حضرت موسی(علیه السلام) مأمور به سرشماری آنان برای حضور در جنگ شد. عهد عتیق به صورت دقیق، تعداد قبیله ها و افراد آن ها را در سفر «اعداد» گزارش کرده است.
نخستین حرکت بنی اسرائیل از وادی سینا به سوی کنعان زمانی اتفاق افتاد که ابری بر سر خیمه عبادت آنان ظاهر شد و با حرکت آن ابر، بنی اسرائیل نیز به دنبال آن می رفتند.22پیشاپیش قبایل یهود، صندوق عهد حضرت موسی(علیه السلام) قرار داشت. روی آوری مجدّد بنی اسرائیل به پرستش بت ها از حوادث مهم این دوران است. این دوران زمان آوارگی و سرگردانی بنی اسرائیل بود.23 با نزدیک شدن زمان مرگ حضرت موسی(علیه السلام) و با درخواست او، خداوند یوشع بن نون را به رهبری بنی اسرائیل برگزید. او نزد الیعازار کاهن، جانشین حضرت موسی(علیه السلام) شد.24
به هر حال بنی اسرائیل پس از تحمل رنج ها و مشکلات فراوان و با فرمان دهی یوشع به «سرزمین موعود» دست یافتند.25 با فتح سرزمین موعود، یوشع آن را میان قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل تقسیم نمود.26 پس از یوشع، که فتوحات زیادی برای بنی اسرائیل داشت، سموئیل رهبری آنان را بر عهده گرفت.27 از رهبران و پیامبران دینی پس از او، می توان به داود بن یسی، سلیمان بن داود، سمعیای نبی و ایلیای نبی اشاره کرد.28 از مهم ترین رویدادهای دوران داود، فتوحات زیاد برای بنی اسرائیل و گسترش قلمرو حکومتی آنان است. اما پس از پادشاهی حضرت سلیمان(علیه السلام)، بنی اسرائیل به مدت سه سال به خشک سالی شدیدی گرفتار شدند تا آنکه خداوند ایلیای نبی را به سوی آنان فرستاد.29جانشینی ایلیا به عهده الیسع بوده و پس از وی در دوران پیامبری اشعیای نبی، تورات، که پیش از آن مفقود شده بود، دوباره پیدا شد.30 همچنین حضرت ایّوب(علیه السلام) از پیامبرانی است که در عهد عتیق از مشکلات و مصایب او سخنان زیادی نقل شده.31
در سال های 625 تا 580 قبل از میلاد نیز رهبری معنوی بنی اسرائیل بر عهده ارمیای نبی قرار گرفت.32 این دوران زمانی بود که بنی اسرائیل به دعوت ارمیا پاسخ مثبت ندادند و با روی آوری مجدّد به بت پرستی، نسبت به خداوند بی توجهی نمودند.33 به همین دلیل، بنی اسرائیل گرفتار شخصی به نام نبوکد نصر (بخت النصر) شدند و اورشلیم، که معبد مقدّس یهودیان به شمار می فت، ویران گردید.34 پس از گرفتاری های فراوان ارمیا و مرگ او، پیامبری به نام حزقیال، که با بنی اسرائیل در تبعید بود، نوید آزادی به آنان را داد و با آزادی آنان، پیامبری آنان را بر عهده گرفت.35 آخرین پیامبران بنی اسرائیل، هوشع، یونس، ناحوم، حیقوق، صیفیا، حجی، زکریا و ملاکی هستند. پس از ملاکی، دوران تولّد حضرت عیسی پیامبر و آغاز دوران جدیدی برای بنی اسرائیل است. در عهد عتیق به نام هر یک از این پیامبران کتابی (سِفر) آمده که به بیان زندگی و سرگذشت آنان می پردازد.36
بنی اسرائیل در تاریخ اسلامی
اگرچه درباره بنی اسرائیل در منابع تاریخی اسلامی مطالب زیادی نقل شده و حکایت زندگی آنان از آغاز تا پایان مطرح گردیده است، اما با نگاهی اجمالی به دست می آید که بسیاری از این مطالب برگرفته از عهدین هستند. در این منابع، بیشتر به پادشاهان حاکم در مناطق اسرائیلی، مناطق و زمان حکومت آنان و برخی از رویدادها و جنگ های مهمی که میان این قوم با اقوام دیگر رخ داده، اشاره شده است.37 همچنین منابع تاریخی دوازده پسر یعقوب را، که سرکردگان قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل بودند، روبیل، شمعون، لاوی، یهوذا، یشاجر، زفولون، یوسف، بنیامین، کاذ، آشرودان و نفتالی نام برده اند.38 از ویژگی های مهمی که از نقل های تاریخی درباره بنی اسرائیل برمی آید، سست ایمانی آنان، بازگشت به بت پرستی در موارد متعدد، هراس از مبارزه با دشمنان، ایرادها و اعتراضات فراوان به پیامبران و رهبران دینی و عدم تحمّل مشکلات و سختی های زندگی است.
بنی اسرائیل در قرآن کریم
یکی از اقوامی که به صورت مفصّل مورد توجه قرآن کریم قرار گرفته و آیات زیادی به ذکر وقایع و حوادث و گاه ویژگی های آنان پرداخته است، قوم بنی اسرائیل است. قرآن حتی به بیان بسیاری از اموری که بنی اسرائیل بر سر آن اختلاف نظر دارند نیز پرداخته است: (إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ)(نمل: 76) این اختلافات در مسائلی مانند نبوّت حضرت عیسی(علیه السلام)، تورات، شریعت حضرت موسی(علیه السلام) و معجزه بودند.39 آن گونه که از قرآن کریم بر می آید، این گروه از دوازده فرزند یعقوب به وجود آمده و دارای دوازده نقیب بودند: (وَ لَقَدْ أَخَذَاللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَآئِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً...) (مائده: 12) مفسّران درباره این نقبای دوازده گانه اختلاف دارند. برخی آنان را رئیسان قوم دانسته،40 گروهی دیگر آنان را ضامنانی دانسته اند که خداوند یا حضرت موسی(علیه السلام) از آنان عهد گرفت41 و برخی «نقیب» را به معنای «گواه» گرفته اند که خداوند یا حضرت موسی(علیه السلام) در برابر آنان از بنی اسرائیل عهد گرفت.42 در برخی از آیات دیگر نیز به دوازده سبط بودن آن ها اشاره شده است: (وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْنَا إِلَی مُوسَی إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتاً عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاس مَّشْرَبَهُمْ)(اعراف: 160) در ذیل این آیه، از امام رضا(علیه السلام)نقل شده است که اسباط دوازده گانه فرزندان یعقوب پیامبر(علیه السلام)هستند.43 علّامه طباطبائی نیز در بحثی درباره «سبط» این واژه را معادل «قبیله» در زبان عربی می داند. بر اساس این آیه، خداوند برای هر سبطی چشمه ای جاری ساخت.
اگرچه قوم بنی اسرائیل پس از حضرت یعقوب(علیه السلام) و نسل ها و فرزندان او به وجود آمدند، ولی آنچه در قرآن کریم بیشتر به عنوان مخاطب این نام قرار گرفته، پیروان و نسل پس از حضرت موسی(علیه السلام)است: (أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُواْ لِنَبِیّ لَهُمُ...)(بقره: 246) البته این آیه وجود قومی به همین نام پیش از حضرت موسی(علیه السلام) را نیز تأیید می کند; زیرا در غیر این صورت، قید «مِن بعدِ موسی» بیهوده خواهد بود. این ادعا با برخی از آیاتی که در آن ها به ارسال چند رسول به سوی بنی اسرائیل اشاره دارد، اثبات می شود:(لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلا...)(مائده: 70) از شواهد دیگر بر اینکه مراد از بنی اسرائیل فرزندان حضرت یعقوب است، کاربرد واژه «اسرائیل» در دو آیه برای حضرت یعقوب است:(کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلاّ لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَی نَفْسِهِ)(آل عمران: 93) و(وَ مِن ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ)(مریم: 58) به همین دلیل، جمهور مفسّران مراد از «اسرائیل» در این آیه را یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم دانسته اند.44
در قرآن کریم هم به برخی از رویدادهای زندگی بنی اسرائیل مانند اختلاف بنی اسرائیل،45 عبادت فرعون توسط آنان46 و خلف وعده فرعون در فرستادن بنی اسرائیل با حضرت موسی(علیه السلام)47 پرداخته شده و برخی از اوصاف پسندیده یا ناپسند آنان ستایش یا نکوهش گردیده است. این بیانات به این صورت قابل گزارش هستند:
نعمت های خداوند بر بنی اسرائیل
بنی اسرائیل از اقوامی هستند که قرآن در موارد گوناگون به برخی از نعمت هایی که از آن برخوردار شده اند اشاره نموده است. این نعمت ها عبارتند از:
1. اعطای حکم، نبوّت و کتاب
(وَ لَقَدْ آتَیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ)(جاثیه: 16) مراد از «حکم»، آشنایی با مسائل دینی یا تمیز حق از باطل است.48 در برخی از نقل ها، تعداد پیامبرانی که خداوند برای هدایت بنی اسرائیل فرستاد تا هزار نفر نیز ذکر شده است که مهم ترین آنان حضرت موسی(علیه السلام)تورات را به عنوان کتاب آسمانی برای آنان آورد.49 این نعمت در آیات دیگر نیز مورد اشاره قرار گرفته است: (وَ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدی لِبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلا) (اسراء: 2) چون این کتاب مشتمل بر شریعت حضرت موسی(علیه السلام) بوده است، خداوند از آن به عنوان هادی برای بنی اسرائیل یاد می کند.50
2. بهره مندی از روزی طیّب
(... وَ رزَقناهُم مِن الطیبات) (جاثیه: 16) این روزی حلال همان «مَنّ» و «سَلوی» است که در برخی از آیات به آن ها اشاره شده.51
3. سایه افکندن ابر
هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات داد و آنان را از مصر بیرون آورد، مدتی بنی اسرائیل در بیابان ها در سرگردانی (تیه) به سر می بردند. در این دوران، چون بنی اسرائیل از شدت گرمای خورشید و تشنگی به تنگ آمده بودند، زبان به اعتراض گشودند و از ادامه مسیر امتناع کردند. خداوند به درخواست حضرت موسی(علیه السلام) ابری فرستاد که در روزها آنان را از نور خورشید محافظت می کرد و بر آنان سایه می افکند: (وَ اَنزَلنَا عَلَیکُم الغَمامَ...)(بقره: 57)
4. برتری بر عالمیان
(یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ) (بقره: 122) و (وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ) (جاثیه: 16) به دلیل برتری امّت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)بر دیگر امّت ها، مفسّران مراد از «عالمین» را تنها مردمان زمان بنی اسرائیل یا برتری آنان در برخی از موارد مانند کثرت پیامبران یا معجزات واقع شده در زمان آنان و برخورداری از نعمت های فراوانی که در برخی از آیات به آن ها اشاره شده است، می دانند.52
5. نجات از دشمنان
(یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ عَدُوِّکُمْ) (طه: 80)
این مسئله در نجات بنی اسرائیل از دست فرعون بود که خداوند با عبور دادن از دریا و غرق کردن فرعون، آنان را از ستم های فرعون رها نمود.53 به رهایی بنی اسرائیل از دریا، در آیات دیگری نیز اشاره شده است: (وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَآئِیلَ الْبَحْرَ)(اعراف: 138) این اسارت به قدری برای بنی اسرائیل دشوار بود که در برخی از آیات از آن به «عذاب» تعبیر شده است: (وَ لَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ)(دخان: 30); زیرا بر اساس برخی از آیات، فرعون مردان و جوانان بنی اسرائیل را می کشت، زنان و کودکان آنان را به اسارت می برد: (وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاء مِن رَبِّکُمْ عَظِیمٌ)(بقره: 49)54 از دشمنان دیگری که خداوند با فرستادن حضرت داود نبی(علیه السلام)، بنی اسرائیل را از دست او رهانید و به ستم های او پایان داد، جالوت بود: (وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَفَسَدَتِ الأَرْضُ.)(بقره: 251)
6. اسکان در زمین
یکی از مشکلات بنی اسرائیل این بود که فرعون با ظلم و ستم هایی که مرتکب می شد، تلاش می کرد آنان را از منطقه حاصلخیز و آباد «مصر» بیرون کند. خداوند با نابود کردن فرعون، آنان را در «سرزمین موعود» سکونت داد و آن را به عنوان نعمتی که بنی اسرائیل را از آن برخوردار کرده است، نام می برد: (وَ قُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُواْ الأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفاً)(اسراء: 104) بسیاری از مفسّران این سرزمین را «شام»55 یا مصر دانسته اند.56 اما برخی از مفسّران با استشهاد به آیه (یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ)(مائده: 21) این سرزمین را «ارض مقدّس موعود» تفسیر کرده اند.57همچنین در آیه دیگری خداوند از به میراث نهادن سرزمین مصر یا شام خبر می دهد: (وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَآئِیلَ)(اعراف: 137) مفسّران با بهره گیری از وصف «بارکنا فیها» معتقدند: این سرزمین همان سرزمین مقدّس موعود (فلسطین) است.58 در تعبیر دیگری، از مکانی که بنی اسرائیل در آن ساکن شدند با عنوان «مُبوَّء صدق» یاد شده و خداوند آن را به عنوان نعمتی برای آنان برشمرده است: (وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّءَ صِدْق)(یونس: 93) علّامه طباطبائی این مکان را جایگاهی می داند که همه امکانات و لوازم زندگی به راستی در آن فراهم است.59 برخی از مفسّران دیگر نیز با اشاره به مناسب بودن این مکان، آن را مصر، شام یا بیت المقدس دانسته اند.60
7. نشان دادن معجزات الهی
خداوند برای آنکه ایمان بنی اسرائیل تقویت شود و در اعتقاد خود استوار باشند، بارها معجزات خود را برای آنان نمایان کرد. یکی از این معجزات عبور بنی اسرائیل از دریا و غرق فرعون بود: (وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیاً وَعَدْواً حَتَّی إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ)(یونس: 90) بر اساس برخی از روایات، خداوند برای راسخ تر شدن ایمان بنی اسرائیل، اجساد همه لشکریان فرعون را در دریا غرق نمود و تنها جسد فرعون به روی آب آمد و در ساحل قرار گرفت تا حقارت او روشن شود و بنی اسرائیل در مرگ او تردیدی به خود راه ندهند.61 اما بر اساس برخی از آیات، با اینکه بنی اسرائیل این معجزه را دیدند، ولی وقتی نجات یافتند، باز به خوی بت پرستی و مادی گرایی خویش روی آوردند و از حضرت موسی(علیه السلام) خواستند که برای آنان بتی به عنوان معبود برگزیند: (وَ جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَآئِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَی قَوْم یَعْکُفُونَ عَلَی أَصْنَام لَهُمْ قَالُواْ یَا مُوسَی اجْعَل لَنَا إِلَـهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ) (اعراف: 138)
علّامه طباطبائی در بحثی ذیل این آیه می فرماید: بنی اسرائیل با آنکه مدعی بودند همیشه بر دین جدّشان حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و خدای یگانه و غیر جسمانی را پرستش می کنند، اما چون دارای خویی مادی و حسی بودند، و اصالت حقیقی را در ماورای حس نمی دانند و چون سال ها در خدمت قبطیان بت پرست بودند، به همین دلیل، با دیدن نشانه هایی از بت پرستی به سرعت به آن روی می آوردند.62
این فرمایش علّامه با برخی از آیاتی که در آن ها بنی اسرائیل از حضرت موسی(علیه السلام) خواستند که خداوند را به صورت آشکار به آن ها بنمایاند، تأیید می شود: (فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً) (نساء: 153)63
در برخی از آیات تعداد آیات، نشانه ها و معجزاتی را که خداوند برای بنی اسرائیل فرستاده نه آیه ذکر کرده است: (وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ آیَات بَیِّنَات فَاسْأَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ)(اسراء: 101) مفسّران درباره این نُه نشانه اختلاف کرده اند. علّامه طباطبائی بر این باور است که مجموع معجزاتی که بر بنی اسرائیل نشان داده شده بیش از نه عدد است و شاید منظور آیه از ذکر این تعداد، معجزاتی باشد که حضرت موسی(علیه السلام)برای دعوت فرعون آورده است.64 برخی از مفسّران به نقل از روایتی از معمّر از امام رضا(علیه السلام) به نقل از امام کاظم(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) این نشانه ها را عصای حضرت موسی(علیه السلام)، طوفان، بلای ملخ، بلای قورباغه، بلای خون شدن رودها و دریاها، رفع طور و من و سلوی و شکافته شدن دریا ذکر کرده است.65 در برخی از تفاسیر نیز این موارد با اندکی تفاوت بیان شده اند.66
8. نزول منّ و سلوی
یکی از نعمت هایی که خداوند بنی اسرائیل را از آن برخوردار کرد و در چند آیه از آن یادآوری نموده، نزول «من» و «سلوی» برای آنان است: (یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ قَدْ أَنجَیْنَاکُم مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ وَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَی) (طه: 80) مفسّران گفته اند: «من» میوه ای است درختی که شب ها از آسمان بر روی درختان نمایان می شد (ترنجبین) و «سلوی» مرغ بریان است که هر روز بر سفره های بنی اسرائیل قرار می گرفت.67
دلایل مذمّت بنی اسرائیل در قرآن
در آیه ای خداوند از بنی اسرائیل می خواهد بر عهدی که با خدا بسته اند پایدار باشند و از آن اعراض ننمایند. آیه اشاره دارد به اینکه آنان بر عهد خود نماندند: (وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ)(بقره: 83)
از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل شده است که این آیه در شأن یهودیان اهل ذمّه نازل شده است که مانند اسلافشان بسیاری از دستورات الهی را ترک می کردند.68 برخی از مفسّران نیز معتقدند:«اعراض»به معنای استمرار پیمان شکنی است.69
گویا پیمان شکنی از ویژگی های بارز بنی اسرائیل بوده است و آنان به هیچ پیمانی پایبند نبوده اند: (لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلا کُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُواْ وَفَرِیقاً یَقْتُلُونَ)(مائده: 70) مفسّران محتوای این عهد را ایمان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) یا اقرار به یگانگی خداوند متعال و ترک گناهان دانسته اند.70
الف. گمراهی با وجود آیات فراوان
قرآن کریم در آیه ای از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانه های زیادی که خداوند برای آنان فرستاد، باز هم در گمراهی بودند، آنان را مورد مذمّت قرار می دهد: (سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُم مِّنْ آیَة بَیِّنَة وَمَن یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) (بقره: 211) این نشانه ها شامل مار شدن عصای موسی(علیه السلام)، سایه انداختن ابرها بر سر بنی اسرائیل در روزهای آفتاب سوزان، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و انزال من و سلوی برای آنان بود.71 اما آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند نقض عهد، قتل انبیا و ترک وصیت های حضرت موسی(علیه السلام)را مرتکب شدند.72 همچنین وقتی حضرت عیسی(علیه السلام) به عنوان پیامبر به سوی آنان فرستاده شد، با آنکه معجزات زیادی مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران غیرقابل علاج و بینا نمودن نابینا را نشان داد، بسیاری از آنان از او پی روی نکردند: (وَ رَسُولا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَة مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِی الأکْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)(آل عمران: 49) اما با وجود این نشانه های زیاد، حضرت عیسی(علیه السلام)چیزی بیش از کفر از آنان مشاهده نمی کرد: (فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللّهِ) (آل عمران: 52)
ب. نافرمانی پیامبران
هنگامی که بنی اسرائیل به دلیل ظلم های عمالقه یا جالوت به تنگ آمدند و تحمّل این مصایب برای آنان مشکل شد، نزد پیامبرشان آمدند و از او خواستند فرماندهی برای آنان برگزیند تا به رهبری او به جنگ با دشمنان بروند، اما هنگامی که این فرمانده تعیین شد، آنان نافرمانی نمودند و به او پشت نمودند: (أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُواْ لِنَبِیّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِیلا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ)(بقره: 246) بیشتر مفسّران این پیامبر را شموئیل نبی دانسته اند. سدی او را شمعون و مجاهد یوشع بن نون می داند.73
گویا این بیوفایی بنی اسرائیل برای آن پیامبر معهود بوده است که فرار از جنگ و ترک مقاتله را به آنان گوشزد می کند و از آنان اقرار مجدّد می گیرد:(هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ)(بقره: 246)، ولی با این وجود، باز هم آنان نافرمانی می کردند.
ج. انکار نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)
با اینکه از بسیاری از آیات برمی آید که بنی اسرائیل پیش از بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)به آمدن چنین پیامبری علم داشتند، حتی برخی از آنان ویژگی ها و اوصاف او را نیز می دانستند: (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ...) (اعراف: 157) و با وجود آنکه علمای بنی اسرائیل نیز بر آمدن چنین پیامبری علم داشتند، اما با بعثت آن حضرت به او ایمان نیاوردند: (أَوَلَمْ یَکُن لَهُمْ آیَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِی إِسْرَائِیلَ.)(شعراء: 197) با اینکه خداوند وجود نشانه های پیامبر را در کتب آسمانی پیشین و علمای بنی اسرائیل دلیلی بر صحّت ادعای نبوّت آن حضرت می گیرد، اما بسیاری از بنی اسرائیل و علمای آنان نبوّت آن حضرت را انکار کردند.74
د. عمل نکردن به کتاب آسمانی
با آنکه بنی اسرائیل مدعی بودند کتاب آسمانی آنان تورات است و آنان به دستورات این کتاب پای بند هستند، اما مواردی از تخلّفات آنان از این کتاب آسمانی ذکر شده است: هنگامی که بنی اسرائیل به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد خوردن برخی از غذاها مانند گوشت و شیر شتر اعتراض کردند و مدعی شدند حضرت ابراهیم(علیه السلام) گوشت و شیر شتر نمی خورد و در دین او چنین غذاهایی حرام بود، شما چگونه مدعی هستید بر دین ابراهیم هستید ولی از این غذاها پرهیز نمی کنید، قرآن چنین حرمتی را تکذیب کرده، از آنان می خواهد بر کتاب آسمانی خویش پای بند باشند: (کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِـلّاً لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَی نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ) (آل عمران: 93) در اینجا مراد از «اسرائیل»، حضرت یعقوب(علیه السلام)است که به دلایلی، خوردن گوشت و شیر شتر را بر خود حرام کرده بود.75به دلیل آنکه بنی اسرائیل بیهوده آنچه در تورات بیان نشده بود بدان نسبت دادند، خداوند نیز برخی از غذاهای حلال را بر آنان تحریم نمود: (فَبِظُلْم مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَات أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیراً) (نساء: 160) همچنین خداوند در آیه ای دیگر، بنی اسرائیل را به دلیل عمل به برخی از کتاب و ترک برخی دیگر از آن، مورد سرزنش قرار می دهد: (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْض) (بقره: 85) با توجه به صدر آیه، ممکن است مراد از این تفکیک، عمل کردن به دستور تورات درباره فدیه اسیران و ترک دستور آن درباره اخراج آنان باشد: (إِن یَأتُوکُمْ أُسَارَی تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ...) (بقره: 85)
هـ. اسراف
از ویژگی هایی که قرآن کریم پس از بیان قتل عمد نفس مؤمنه برای بنی اسرائیل بیان می کند این است که آنان با وجود آیات و نشانه ها و پیامبرانی که به سوی آنان فرستاده شده، اسراف کارند: (مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَاالنَّاسَ جَمِیعاً وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ)(مائده:32) مفسّران این اسراف را خروج از اعتدال و تحریم حلال هاوتحلیل محرّماتوقتل نفس عمدی تفسیرکرده اند.76
و. شرک
(لَقَدْ کَفَرَالَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَالْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْاللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ) (مائده: 72) مفسّران این گروه را «یعقوبیه» از قوم بنی اسرائیل دانسته اند که به اتحاد مسیح با خدا اعتقاد داشتند و ناسوت را به لاهوت باز می گرداندند.77
ز. آسیب رسانی به پیامبران و انکار آنان
از نعمت هایی که خداوند برای عیسی(علیه السلام) برمی شمارد، محافظت از او در برابر آسیب های بنی اسرائیل و اعطای آیات روشن بر نبوّت او علی رغم کفر آنان است: (إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ... وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ)(مائده: 110) برخی از مفسّران نقل کرده اند عده ای از بنی اسرائیل قصد قتل حضرت عیسی(علیه السلام) را داشتند که خداوند با فرستادن شبیهی برای او جانش را حفظ کرد، در حالی که آنان گمان می کردند او را کشته اند.78 علّامه طباطبائی معتقد است: به هر حال، از این آیه برمی آید که بنی اسرائیل قصد آزار عیسی(علیه السلام)را داشتند و به او ایمان نیاوردند.79
ح. تفرقه و اختلاف
با وجود آنکه خداوند بنی اسرائیل را از دست دشمنان به ویژه فرعون نجات داد و آنان را در منطقه ای بسیار مرفّه ساکن کرد و از انواع روزی ها برخوردار ساخت، اما آنان پس از مدت کوتاهی که تورات بر ایشان نازل شد، دچار اختلاف و تفرقه شدند: (وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّءَ صِدْق وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّی جَاءهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیَما کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ)(یونس: 93) یعنی: تا زمانی که علم به رسول و کتاب نداشتند بر کفر خویش اتفاق داشتند، ولی پس از علم به آن ها گروهی ایمان آوردند و گروهی دیگر کفر ورزیدند.80 یا مراد آن است که پیش از بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که تنها آشنایی اندکی با ویژگی ها و اوصاف آن حضرت داشتند، به او ایمان آوردند، ولی پس از بعثت، در آنان اختلاف ایجاد شد.81 برخی نیز بر این باورند که آنان پیش از خواندن تورات و علم به وظایف خود، همه بر یک باور بودند، ولی پس از علم به احکام و شریعت موسوی، گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر رها نمودند.82
ط. فساد در زمین
خداوند در قرآن خبر داده است که بنی اسرائیل دوبار در زمین فساد می کنند: (وَ قَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً) (اسراء: 4) مفسّران یکی از این فسادها را مخالفت با احکام تورات و قتل پیامبرانی مانند اشعیا و ارمیای نبی و دیگری را قتل زکریا، یحیی و قصد قتل حضرت عیسی(علیه السلام) دانسته اند.83 برخی دیگر از مفسّران با استناد به روایتی از امام صادق(علیه السلام)، فساد نخست را شهادت امام علی(علیه السلام)، فساد دوم را طعن و شهادت امام حسن(علیه السلام) و علو کبیر را شهادت امام حسین(علیه السلام) تفسیر کرده اند و آیه بعد (فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَاداً لَّنَا أُوْلِی بَأْس شَدِید فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْداً مَّفْعُولا) (اسراء: 5) را اشاره به ظهور حضرت قائم(علیه السلام)دانسته اند.84
ی. امر به نیکی و ترک آن
خداوند یهودیان را به دلیل اینکه مردم را به انجام کارهای نیک و خیرات دعوت می کنند ولی خود عمل ناپسند انجام می دهند و آن خیرات را رها می کنند، مورد نکوهش قرار می دهد: (أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ) (بقره: 44) برخی از مفسّران با بهره گیری از «اَنتُم تَتَلونَ الکتاب» معتقدند: این آیه درباره بزرگان و علمای یهود است که مردم را به ادای صدقات و مبرّات دعوت می کردند و اموالی را که از این راه به دست می آمد، برای خود مصرف می کردند.85 از دیگر صفات ناپسندی که خدا برای بنی اسرائیل ذکر کرده، ترک نهی از منکر است: (کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُنکَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ) (مائده: 79) در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که آنان نه گناه می کردند و نه در مجالس گناه دیگران شرکت می کردند، بلکه این ملامت تنها به دلیل بی تفاوتی و سکوت آنان در برابر گناه دیگران بود.86 برخی از مفسّران منکری را که این گروه در برابر آن سکوت کرده اند، صید ماهی در روز شنبه دانسته اند که اصحاب سبت مرتکب آن شده بودند.87
ک. گوساله پرستی
پس از آنکه خدا بنی اسرائیل را از ظلم و ستم فرعون رها کرد و فرعون و لشکریان او را غرق ساخت و حضرت موسی(علیه السلام) وارد وادی طور شد، از حضرت موسی(علیه السلام) دعوت کرد که برای عبادت به مدت سی روز به کوه طور برود. سپس بر اساس بدائی که حاصل شد، حضرت موسی(علیه السلام) ده شب دیگر در آن کوه به عبادت خود ادامه داد. هنگامی که مدت سی روز گذشت و بنی اسرائیل از حضرت موسی(علیه السلام)خبری نیافتند، به گوساله پرستی روی آوردند: (وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ)(بقره: 51) برخلاف عهدین آن گونه که از برخی آیات دیگر برمی آید، این گوساله به وسیله سامری، که بنابر برخی تفاسیر، نام او موسی بن ظفر یا میحا و شخصی زرگر بود،88 ساخته شد: (فَکَذَلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلا جَسَداً لَهُ خُوَارٌ.)(طه: 87و88) اگرچه برخی از آیات به حیله های سامری اشاره ای نموده اند: (قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِیُّ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی) (طه: 95و 96)، ولی درباره کیفیت ساخت گوساله و عامل خروج صدا از آن، که باعث گم راهی بنی اسرائیل گردید، میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد.89 آنچه از این آیات برمی آید این نکته است که ایمان بنی اسرائیل به اندازه ای سست و بی پایه بود که با مشاهده این گوساله، به سرعت از ایمان خود بازگشته، سفارش های حضرت موسی(علیه السلام) و فریادهای برادرش حضرت هارون(علیه السلام)را نادیده گرفتند و آن گوساله را خدای خویش پنداشتند: (فَقَالُوا هَذَا إِلَهُکُمْ وَ إِلَهُ مُوسَی فَنَسِیَ أَفَلَا یَرَوْنَ أَلَّا یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلا وَلَا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَرّاً وَلَا نَفْعاً وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَی.)(طه: 88ـ91)
ل. درخواست رؤیت خدا
یکی از شرط هایی که بنی اسرائیل برای ایمان آوردن به حضرت موسی(علیه السلام)، مطرح کردند، دیدن خداوند به صورت آشکار و با چشم ظاهری بود: (وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ.)(بقره: 55) درباره اینکه این گروه از بنی اسرائیل، که چنین درخواستی از حضرت موسی(علیه السلام)کردند چه کسانی از بنی اسرائیل بودند، میان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از مفسّران گفته اند: اینان همان هفتاد نفری بودند که حضرت موسی(علیه السلام) آنان را برای حضور در میقات از میان بنی اسرائیل برگزید. وقتی این هفتاد نفر گفتوگوی خدا با حضرت موسی(علیه السلام) را از کوه طور شنیدند: (وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ)(اعراف: 143)، از او خواستند که اگر در گفتار خویش صادق است، او را به بنی اسرائیل بنمایاند. به همین دلیل، حضرت موسی(علیه السلام)نیز درخواست رؤیت خدا نمود: (قَالَ رَبِّ أَرِنی أَنظُر إِلَیکَ)90 برخی دیگر این گروه را همان کسانی می دانند که به گوساله پرستی روی آوردند.91 به هر حال، در پی این درخواست ناشایست، خداوند صاعقه ای به صورت آتش، صدایی ترسناک یا جنودی آسمانی فرستاد و همگی آنان را نابود کرد، اما دوباره آنان را زنده ساخت. از آنجا که درخواست رؤیت از سوی حضرت موسی(علیه السلام) نبود و با استشهاد به آیه (فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذَلِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَلِکَ وَآتَیْنَا مُوسَی سُلْطَاناً مُّبِیناً)(نساء: 153) بسیاری از مفسّران بر این نکته تصریح کرده اند که حضرت موسی(علیه السلام) از کسانی نبود که در اثر صاعقه نابود گشته و دوباره زنده شده باشد.92 ابوالقاسم بلخی و برخی از متکلّمان این آیه را دلیل انکار رؤیت خداوند دانسته اند.93 همچنین این آیه و آیه بعد، که به زنده شدن مجدّد بنی اسرائیل پس از صاعقه اشاره دارد (ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)(بقره: 56)، شاهد گویایی بر صحّت اعتقاد شیعه درباره «رجعت» است.94
م. بهانه گیری
یکی از مسائلی که خداوند در قرآن کریم بنی اسرائیل را بدان ملامت نموده، بهانه گیری های مکرّر آنان است. یکی از این بهانه گیری ها درباره غذایی است که خداوند به آن ها روزی کرده بود و آنان به راحتی از آن استفاده می کردند: (وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَن نَصْبِرَ عَلَی طَعَام وَاحِد فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا...) (بقره: 61) در اینجا مراد از «طعام واحد»، که بنی اسرائیل از خوردن آن خسته و ملول شده بودند، «من» و «سلوی» بود; همان مرغ بریان و میوه هایی که خدا هر روز و شب بر سفره آنان می فرستاد. هنگام تشنگی نیز حضرت موسی(علیه السلام)عصای خود را بر سنگی می زد و دوازده چشمه از آن می جوشید و هر یک از قبایل بنی اسرائیل از چشمه ای می نوشیدند.95 در برابر این ناشکری، خداوند این نعمت ها را از آنان گرفته و آن ها را به سوی وادی مصر روانه کرد: (قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ...)(بقره: 61) مفسّران «ذلّت» را اجبار بر پرداخت جزیه و «مسکنت» را فقر تفسیر کرده اند.96
ن. پول دوستی و فخر فروشی
هنگامی که جالوت بر بنی اسرائیل مسلّط شد، آنان برای رهایی از ستم های او از پیامبر زمان خویش شخصی نیرومند و جنگجو را تقاضا کردند که به فرمان دهی او به مبارزه با جالوت بروند. آن پیامبر طالوت را، که فردی نیرومند و فرماندهی شایسته بود، به آنان معرفی کرد. اما بنی اسرائیل با محور قرار دادن ثروت و مال دنیوی، فقر او را به رخ کشیده، از پذیرش فرماندهی طالوت امتناع کردند: (قَالُوَاْ أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ...)(بقره: 247) چون پادشاهان از فرزندان حضرت یوسف(علیه السلام) و پیامبران از نسل لاوی به وجود آمدند و طالوت از نسل بنیامین بود، به همین دلیل، چون هیچ یک از دو امتیازی که بنی اسرائیل به آن ها فخر می فروختند نصیب او نشد، بنی اسرائیل او را شایسته فرمان دهی نمی دانستند.97
س. خون ریزی
یکی از پیمان هایی که خدا از بنی اسرائیل گرفت ترک خون ریزی و کشتار همکیشان و یهودیان دیگر بود: (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَارِکُمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.)(بقره: 84و85) اما بنی اسرائیل بر این پیمان خویش نیز پای بند نبودند، نزاع ها و جنگ های قومی زیادی به راه انداختند و باعث خون ریزی های زیادی شدند: (ثُمَّ أَنتُمْ هَـؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنکُم مِن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَ إِن یَأتُوکُمْ أُسَارَی تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ...)(بقره: 85) بر اساس برخی از روایات، این آیه درباره قبیله های «بنی قریظه» و «بنی نظیر» است که مکرّر به جنگ و خون ریزی با یکدیگر پرداختند.98قمی در بیان شأن نزول این آیه، در بحثی مفصل و با استناد به برخی از روایات شیعی و اهل سنّت آن را درباره تبعید ابوذر به «ربذه» به وسیله خلیفه سوم می داند.99
عذاب های بنی اسرائیل
خداوند به دلیل گناهانی که بنی اسرائیل مرتکب شدند، عذاب هایی بر آنان مقرّر کرد که برخی از آن ها در قرآن اشاره شده است:
1. لعن الهی و کور دلی
خداوند با نعمت هایی که به بنی اسرائیل عطا کرد، پیامبرانی را به سوی آنان فرستاد و از آنان خواست دستوراتی را که از آنان خواسته است بجای آورند: (وَ لَقَدْ أَخَذَاللّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَآئِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ قَالَ اللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاَةَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَلأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّات تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ...)(مائده: 12) اما در آیه دیگر، از نقض پیمان ها و عملی نشدن دستورات الهی به وسیله آنان خبر داده، آنان را گرفتار لعن الهی می داند: (فَبَِما نَقْضِهِم میثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَآئِنَة مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلا مِّنْهُمُ...)(مائده: 13) این لعن الهی دوری از رحمت، مسخ یا پرداخت جزیه بود.100 سنگ دلی آنان نیز به اندازه ای بود که تورات را تحریف کردند و جز اندکی از آنان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)ایمان نیاوردند. علاوه بر لعن الهی، که بنی اسرائیل را شامل شد، در برخی از آیات دیگر، بنی اسرائیل مورد لعن برخی از پیامبران نیز قرار گرفته اند: (لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَی بْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَکَانُواْ یَعْتَدُونَ) (مائده: 78)
طبرسی با استناد به روایتی از امام باقر(علیه السلام)، لعن شدگان در زبان حضرت داود(علیه السلام) را کسانی می داند که حرمت روز سبت را نگه نداشتند و با لعن او، به صورت میمون مسخ شدند و حضرت عیسی(علیه السلام)نیز کسانی را که از او تقاضای مائده آسمانی کردند اما وقتی چنین سفره ای نازل شد بدان کفر ورزیدند، لعن کرد و آنان به صورت خوک مسخ شدند.101 برخی احتمال داده اند که لعن شدگان در زبان حضرت داود(علیه السلام) کسانی باشند که خداوند در زبور آنان را لعن کرد و ملعونان حضرت عیسی(علیه السلام)لعن شدگان در انجیل هستند.102 برخی از مفسّران نیز بر این باورند که کسانی از این امّت را، که در آینده به پیامبر اسلام ایمان نمی آورند، لعن کرده اند.103
2. رسوایی در دنیا وآخرت
به دلیل گناهانی مانند قتل نفس، عداوت با مؤمنان و کفر به کتاب های آسمانی، خداوند بنی اسرائیل را به رسوایی در دنیا وآخرت تهدید کرده و عذاب دردناک الهی را به آنان خبر داده است: (ثُمَّ أَنتُمْ هَـؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنکُم مِّن دِیَارِهِمْ... فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِل عَمَّا تَعْمَلُونَ.) (بقره: 85)
دستورات خدا به بنی اسرائیل
از بررسی مجموعه آیات قرآن کریم، برمی آید که خداوند متعال در برابر نعمت هایی که به بنی اسرائیل ارزانی داشته است، دستوراتی به آنان داده و از آنان می خواهد برخی از کارها را به جای آورده، برخی دیگر را ترک نمایند. این دستورات عبارتند از:
الف. وفای به عهد
به دلیل پیمان شکنی های مکرّری که از بنی اسرائیل سرزد، خداوند در چند مورد از آنان خواسته است بر عهد پیمان خویش استوار بوده، از هرگونه پیمان شکنی پرهیز نمایند: (یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی...)(بقره: 40) برخی از مفسّران این آیه را خطاب به یهودیان زمان پیامبر می دانند و عده ای دیگر آن را شامل مسیحیان نیز دانسته اند. برخی نیز آن را درباره احبار و عالمان یهودی می دانند.104
مفسّران درباره محتوای این عهد، که خداوند بنی اسرائیل را بر پای بندی به آن سفارش کرده است، اختلاف دارند. برخی از مفسّران به نقل از امام حسن عسکری(علیه السلام)آن را نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دانسته اند که خداوند در تورات به آن خبر داده بود.105 عده ای نیز آن را عمل به دستورات الهی و مانند اقامه نماز و زکات یا همه دستورات تورات تفسیر کرده اند.106
عیاشی به نقل از سماعة بن مهران از امام صادق(علیه السلام)، محتوای این عهد را ولایت امام علی(علیه السلام) دانسته است.107 از ابن عباس نقل شده است که بنی اسرائیل یهود را به تلاوت تورات تشویق می کردند، ولی خود به مضمون آن، که درباره بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)خبر داده بود، عمل نمی کردند.108
برخی مخاطبان این آیه را خطیبان و قضات دانسته اند که مردم را به نیکی دعوت کرده، خود را فراموش می کنند.109طبرسی معتد است: این آیه درباره یهود است که نزدیکان مسلمان خود را به پی روی از محمد(صلی الله علیه وآله) فرا می خواندند، ولی خود منکر او بودند.110
ب. ترس از خدا
گویا بنی اسرائیل با نافرمانی های و پیمان شکنی های مکرّر خود، هیچ هراسی از عذاب های ابدی الهی نداشتند و بر شیوه پیشین خویش مداومت می کردند. به همین دلیل، خدا در قرآن پس از دعوت آنان بر وفاداری، از آنان می خواهد از عذاب او هراسان باشند: (یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ... وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ.) (بقره: 40) شاید این آیه از بنی اسرائیل می خواهد به دلیل ترس از ظالمان، عهد خویش با خدا را در مخالفت با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)111 یا ارتکاب گناهان112 نقض نکنند و تنها از او بترسند; همچنان که این نکته از «ایّای»، که مفید حصر است استفاده می شود. همچنین در آیه دیگری، بنی اسرائیل را از عذاب روز جزا پرهیز داده است: (وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَفْس شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ...)(بقره: 48)
ج. ایمان به وحی
یکی از دستورات خداوند به بنی اسرائیل ایمان به آنچه او نازل کرده و نهی از کفر و انکار آن است: (وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُمْ وَلاَ تَکُونُواْ أَوَّلَ کَافِر بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ) (بقره: 41) مفسّران «بما انزلتُ» را نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که در تورات به آن خبر داده شده113یا قرآن114 دانسته اند. از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: عده ای از علمای بنی اسرائیل مانند حَی بن اخطب و کعب بن اشرف با آنکه در تورات از نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)آگاهی یافته بودند، به دلیل آنکه از هدایای مردمی یا کمک های حکومتی بهره مند شوند، آن را انکار کردند.115 بنابراین، «ثمن قلیل» ثمن دنیایی است که احبار برای دست یابی به آن، آخرت خویش را فروختند. اما با استناد به آیاتی مانند: (وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِیَاء بِغَیْرِ حَقًّ)(نساء: 155)، که از آن جواز قتل پیامبران با حق اثبات نمی شود، روشن می گردد که از تعبیر «لا تکونوا اول کافر به» برنمی آید که کافر بعدی بودن اشکالی ندارد، بلکه مفسّران بر این باورند که با توجه به پیشی گرفتن قریش بر یهود در کفر به پیامبر و کتمان نبوّت او، مراد از آیه می تواند اول بودن در میان اهل کتاب،116 امام و پیشوای کفار بودن،117اولین کافر اهل معرفت و آگاهی118 یا سابق نبودن بر دیگران برای پی روی آنان119 باشد. برخی از مفسّران نیز این آیه را درباره کتمان حقّانیت حضرت علی(علیه السلام) به دلیل منافع دنیوی قلمداد کرده اند.120
د. عدم خلط حق و باطل و کتمان حق
(وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ) (بقره: 42) از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل شده است: این آیه درباره یهودیانی است که با پذیرش اصل نبوّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینی حضرت علی(علیه السلام)، بر این باور بودند که این مسئله پانصد سال دیگر اتفاق خواهد افتاد. بنابراین، حق و باطل را با هم آمیخته بودند.121 برخی از مفسّران به نقل از ابن عباس گفته اند: آنان نبوّت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را درباره دیگران می پذیرفتند، ولی در مورد خودشان چنین باوری نداشتند.122 ممکن است این آیه خطاب به رئسا و عالمان بنی اسرائیل بوده و مراد از آن خلط حق و باطل در تورات باشد; یعنی آنان برخی از اخبار و احکام تورات را، که به سودشان بود، می پذیرفتند، ولی آن بخش را که به بیان صفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)مربوط می شد، کتمان می کردند. این تفسیر با ادامه آیه (وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ) سازگاری بیشتری دارد.123 البته برخی از مفسّران (وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ)را به معنای آگاهی بنی اسرائیل از معاد و جزا یا عذاب هایی مانند مسخ، که خداوند پیشینیان آنان را به آن مبتلا کرد، تفسیر نموده اند.124
هـ. اقامه نماز و ادای زکات
یکی از دستورات خدا به بنی اسرائیل، که در چند آیه مورد توجه قرار گرفته و تکرار شده،125 دستور به برپایی نماز و ادای زکات است: (وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ وَارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ) (بقره: 43) بسیاری از مفسّران مخاطبان این آیه را بنی اسرائیل دانسته اند که خداوند التزام به احکام شرعی را به آنان دستور داده است. دلیل ذکر نماز و زکات این است که از میان عبادات بدنی، نماز و در میان عبادات مالی، زکات برترین است.126 برخی از مفسّران نیز آیه را اشاره به اعمال روز فطر می دانند که شامل نماز و زکات فطره است.127 برخی از راویان روایت هایی از امام صادق و امام رضا(علیهما السلام) نقل کرده اند که در استدلال به وجوب نماز و زکات فطره به این آیه تمسّک جسته اند.128 ملّاصدرا از این آیه استفاده می کند که اهل کتاب نیز همانند مسلمانان مأمور به فروعات هستند، اگرچه شرط قبولی این اعمال ایمان و باور به معتقدات مسلمانان است.129 برخی از مفسّران در تأیید اینکه این آیه اشاره به بنی اسرائیل است به (... وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ) استشهاد کرده و معتقدند: چون نماز یهودیان رکوع ندارد، بخش نخست آیه دستور به آنان و بخش دوم مختص مسلمانان است.130اما با توجه به اینکه با نزول قرآن، بنی اسرائیل مأمور به همه دستورات قرآن هستند، این تفسیر دور از واقع به نظر می رسد. به همین دلیل، بسیاری از مفسّران توجیه هایی مطرح کرده اند که این قسمت از آیه به نماز جماعت، تواضع در برابر عظمت الهی یا همان گونه که از ابن عباس نیز نقل شده است، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و حضرت علی(علیه السلام) ـ که نخستین رکوع کنندگان بودند ـ اشاره دارد.131
و. عبادت خدا، احسان به والدین و دست گیری از یتیمان و بینوایان
(وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ...)(بقره: 83)
علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که این آیه درباره اهل ذمّه نازل شده است، ولی پس از آنکه آنان پیمان شکنی کرده و با پیامبر بدرفتاری نمودند، خداوند این حکم را فسخ کرد.132 همچنین محمّدبن یعقوب در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که مراد از «والدین» در این آیه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و حضرت علی(علیه السلام)است.133
ز. گفتار نیکو
خداوند از بنی اسرائیل می خواهد در گفتار از ناسزاگویی و پرخاشگری دوری جسته، نیکو سخن بگویند: (وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً) (بقره: 83) احمدبن محمّد در روایتی به نقل از امام صادق(علیه السلام) «الناس» در این آیه را پیامبر اکرمو اهل بیتش(علیهم السلام)تفسیر کرده است.134
ح. پرهیز از زیاده روی
یکی از نعمت هایی که خداوند برای بنی اسرائیل مقرّر کرد برخورداری از روزی فراوان و غذاهای پاکیزه ای بود که به آن ها بخشید. از این رو، از آنان می خواهد در آنچه به آنان روزی کرده است زیاده روی و طغیان نکنند و حدّ اعتدال را رعایت نمایند:
(کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی...) (طه: 81) برخی از مفسّران با استشهاد به آیاتی مانند: (وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَن نَصْبِرَ عَلَی طَعَام وَاحِد فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ...) (بقره: 61) طغیان را کفران نعمت و شاکر نبودن آنان در برابر این روزی ها دانسته اند.135 ممکن است این طغیان خوردن این روزی ها به صورت حرام باشد.136
پی‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ ابومنصور جوالیقى، المعرب، تحقیق احمدمحمد شاکر، بیروت، مطبعه دارالکتب، 1389 ق، ص 61 و 62 / محمّدبن عزیز سجستانى، غریب القرآن، تحقیق احمد عبدالقادر اصلاحیه، دمشق، دارطلاس للدراساتوالترجمهوالنشر، 1993 م، ص 126.
2ـ براى توضیح بیشتر، ر.ک: آرتور جفرى، واژه هاى دخیل در قرآن، تهران، توس، ص 119 و 120.
3ـ ابى بکر محمّدبن عزیز سجستانى، پیشین، ص 126/ محمّدبن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربى، ج 1، ص 359.
4ـ عهد عتیق، خروج 32:31ـ22.
5ـ همان و نیز ر.ک: بطرس عبدالملک، جون الکساندر طمسن و ابراهیم مطر، قاموس الکتاب المقدس، چ دهم، قاهره، دارالثقافه، ص 69ـ72.
6ـ ر.ک: اعداد، 7:23 / مزامیر، 14:7.
7ـ سلیمان بن احمد طبرانى، المجم الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1412 ق، ج 1، ص 278.
8ـ نک: قرنتیان، 10:18.
9ـ نک: روم، 9:6.
10ـ نک: اول سموئیل، 11:8.
11ـ پیدایش، 29:35ـ31 و 30: 23ـ1.
12ـ پیدایش، 43 تا 46.
13ـ خروج، 1:1ـ22.
14ـ خروج، 3:1ـ18.
15ـ مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1377، ذیل واژه «پسح»، همچنین ر.ک: خروج، 29:12ـ42.
16ـ خروج، 14:1ـ31.
17ـ همان، 17:1ـ7.
18ـ همان، 19:1ـ7.
19ـ همان، 20:1ـ21.
20ـ همان، 32:1ـ35 و نیز ر.ک: تثنیه، 9:6ـ29.
21ـ همان، 35:1ـ3.
22ـ اعداد، 10:11ـ14.
23ـ اعداد، 25:1ـ4.
24ـ اعداد، 27:12ـ23 و نیز ر.ک: تثنیه، 31:1ـ8.
25ـ تثنیه، 31:7ـ8.
26ـ یوشع، 13 تا 21.
27ـ اول سموئیل، 1:16ـ8.
28ـ ر.ک: اول سموئیل، 16:1ـ8 / دوم سموئیل، 8:1ـ13 / اول پادشاهان، 1:11ـ15 / اول پادشاهان: 4:1ـ2.
29ـ اول پادشاهان، 18:1ـ7.
30ـ دوم پادشاهان، 19:1ـ5 و نیز همان، 22:1ـ2.
31ـ ایوب، 1ـ16.
32ـ ارمیا، 1:1ـ4.
33ـ همان، 2:1ـ4.
34ـ همان، 52:1ـ31.
35ـ حزقیال، 2:1ـ10.
36ـ ر.ک: عهد عتیق، چهار کتاب پایانى.
37ـ براى توضیح بیشتر، ر.ک: طبرى، پیشین، ج 1، ص 360 / على بن الحسین مسعودى، مروج الذهب، مصر، السعادة، 1384 ق، ج 1، ص 50ـ80 / احمدبن ابى اسحاق یعقوبى، تاریخ یعقوبى، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، 1364، ج 1، ص 31ـ100.
38ـ یعقوبى، پیشین، ج 1، ص 31.
39ـ شیخ طوسى،التبیان،نجف،مکتبة الامین،1376ق،ج8،ص116.
40ـ همان، ج 3، ص 465 / سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، چ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1363، ج 1، ص 258.
41ـ محمدبن محمدرضا قمى مشهدى، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1366، ج 4، ص 60.
42ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 465.
43ـ همان، ج 5، ص 8 / عبدالعلى بن جمعه عروسى حویزى، نورالثقلین، چ 2، قم، مجاهدى، 1383 ق، ص 87.
44ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 531 / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1379 ق، ج 1، ص 475 / محمدبن محمدرضا قمى مشهدى، پیشین، ج 3، ص 161.
45ـ یونس: 93.
46ـ حج: 26.
47ـ اعراف: 134
48ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5، ص 75.
49ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 18، ص 178.
50ـ همان، ج 13، ص 36 / همچنین نک: سجده: 23.
51ـ همان، ج 18، ص 178.
52ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 9، ص 254 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5، ص 75 / ملّاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار، 1361، ج 3، ص 311 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 18، ص 178.
53ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 14، ص 201.
54ـ همچنین نک: ابراهیم 6.
55ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 6، ص 529.
56ـ على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، قم، مؤسسة دارالکتاب، 1404 ق، ج 2، ص 29 / محمّدبن عبدالله زرکشى، البرهان، قم، اسماعیلیان، 1374 ق، ج 3، ص 452.
57ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 234.
58ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 8، ص 228.
59ـ همان، ج 10، ص 123.
60ـ همان، ج 3، ص 197 / شیخ طوسى، پیشین، ج 5، ص 429 / محمّدبن محمدرضا قمى مشهدى، پیشین، ج 6، ص 95.
61ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 316 / حسین بن على جزاعى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى، 1404 ق، ج 10، ص 194.
62ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 8، ص 266.
63ـ ر.ک: بقره: 55.
64ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 233.
65ـ محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 3، ص 452.
66ـ ر.ک: شیخ طوسى، پیشین، ج 6، ص 527 / محمدبن مسعود بن عیّاشى، تفسیر عیاشى، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه، 1363ق، ج2، ص318/ على بن ابراهیم قمى،پیشین، ج 2، ص 29.
67ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسگرى(علیه السلام)، قم، مدرسه المهدى، 1409 ق، ج 1، ص 257 / على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 47 / شیخ طوسى، پیشین، ج 7، ص 192 / همچنین ر.ک: بقره: 57، اعراف: 160.
68ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 266.
69ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 150.
70ـ همان، ج 2، ص 266 / همچنین ر.ک: بقره: 83.
71ـ همان، ج 1، ص 304 / الخطیب الشربینى، السراج المنیر، ج 1، ص 275 / شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 190.
72ـ شیخ طوسى، پیشین.
73ـ همان، ج 2، ص 288 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 433 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 350.
74ـ ر.ک: بقره: 249 / آل عمران: 52 / مائده: 110.
75ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 107 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 1، ص 654 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 475.
76ـ محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 2، ص 283 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 187 / شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 503.
77ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 601 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 227.
78ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 4، ص 56 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 262.
79ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 6، ص 235.
80ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 5، ص 429.
81ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 5، ص 429 / الخطیب الشربینى، پیشین، ج4، ص198/ حسین بن على جزاعى،پیشین، ج 6، ص 95.
82ـ حسین بن على جزاعى، پیشین.
83ـ همان، ج 7، ص 357.
84ـ محمّدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 2، ص 281 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 3، ص 407.
85ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 233.
86ـ محمدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 335 / محمّدبن عبداللّه زرکشى، پیشین، ج 2، ص 343 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 6، ص 299.
87ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 610.
88ـ تفسیر امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
89ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 44 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج1،ص248/ ملاصدرا،پیشین،ج3،ص373.
90ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 47 / محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 219 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 114 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 251.
91ـ محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 219 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 406.
92ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 251 / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 422.
93ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 114 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 407.
94ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 422ـ 423.
95ـ محمّدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 632 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 274.
96ـ محمدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 45 / تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 263 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 124.
97ـ محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 506 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 351 / شیخ طوسى، پیشین، ج 2، ص 291.
98ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 335 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 153.
99ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 51 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 269.
100ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 3، ص 470 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 5، ص 259 / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 4، ص 61.
101ـ محمدبن مسعود عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 335 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 231 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 2، ص 343.
102ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 335 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 2، ص 343 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 6، ص 86.
103ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 231.
104ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 182 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج1، ص93/ حسین بن على جزاعى،پیشین، ج 1، ص 237.
105ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 228 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 93 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 199.
106ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 93 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 182.
107ـ محمّدبن مسعودبن عیاشى، پیشین، ج 1، ص 47 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 199.
108ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 197 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 98 / صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 258.
109ـ على بن ابراهیم قمى، پیشین، ج 1، ص 46.
110ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 98.
111ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 227 / محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 199.
112ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 93 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 182.
113ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 94 / شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 185 / عبدالعلى بن جمعه عروسى حویزى، پیشین، ج 1، ص 73.
114ـ صدرالمتألّهین، پیشین، ج 3، ص 213 / محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 201 / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 396.
115ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 94 / صدرالمتألّهین، پیشین، ج 3، ص 217 / عبدالعلى بن جمعه عروسى الحویزى، پیشین، ج 1، ص 73.
116ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 94 / صدرالمتألهین، پیشین، ج 3، ص 214.
117ـ صدرالمتألّهین، پیشین، ج 3، ص 214.
118ـ همان، ص 216.
119ـ حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 396.
120ـ محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 201 / عبدالعلى بن جمعه عروسى الحویزى، پیشین، ج 1، ص 73.
121ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 230 / محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 202.
122ـ شیخ طوسى، پیشین، ج1، ص 190/ فضل بن حسن طبرسى،پیشین، ج 1، ص 96.
123ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 94.
124ـ صدرالمتألّهین، پیشین، ج 3، ص 237.
125ـ بقره: 83.
126ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 1، ص 194 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 97 / ملاصدرا، پیشین، ج 3، ص 243.
127ـ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام)، ج 1، ص 232 / محمّدبن مسعودبن عیّاشى، پیشین، ج 1، ص 42 / محمّدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 204.
128ـ محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 204.
129ـ صدرالمتألّهین، پیشین، ج 3، ص 234.
130ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 97.
131ـ محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 204 / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 1، ص 400.
132ـ محمدبن عبدالله زرکشى، پیشین، ج 1، ص 261.
133ـ همان / حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 2، ص 62.
134ـ حسین بن على جزاعى، پیشین، ج 2، ص 66.
135ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 14، ص 202.
136ـ شیخ طوسى، پیشین، ج 7، ص 195.

تبلیغات