آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

یکی از مشکلاتی که جوامع بشری همواره دچار آن بوده و از آن رنج برده فاصله طبقاتی حاکم در میان اعضای جامعه است، به گونه ای که اعضای جامعه را به دو دسته تقسیم نموده، عده ای محروم و تهی دست ضروری ترین لوازم زندگی شان از قبیل غذا، مسکن و لباس را نمی توانند تهیه کنند، و عده ای آن قدر مال و ثروت دارند و غرق در ناز و نعمت که حساب مال و ثروت خود را ندارند.1
جامعه صالح و مبتنی بر ارزش های والای انسانی جامعه ای است که همه افراد در آن از مزایای نعمت های الهی، که برای بشر آفریده شده، برخوردار باشند و ترحّم و تعاون در بین آنان حاکم باشد; زیرا هدف از زندگی اجتماعی، کمک افراد به همدیگر برای آسان تر شدن راه نیل به کمال است.2
اسلام به عنوان یک آیین جامع، که تمام نیازمندی های مادی و معنوی بشر در آن پیش بینی شده، توجه خاصی نسبت به فقرا و محرومان جامعه مبذول داشته است. از این رو، در آیات و روایات، بر تعاون و دیگریاری و تأمین نیازمندی های نیازمندان جامعه سفارش شده است. گذشته از این، در سیره عملی پیامبر و ائمّه اطهار(علیهم السلام)، شواهد فراوانی در اقدام به دستگیری از فقرا و محرومان جامعه می یابیم.
در نوشتار حاضر، پس از تبیین مفهوم «تعاون» و ضرورت آن، به مبانی نظری تعاون و دیگریاری در قرآن و احادیث پرداخته شده است. سپس به اقدامات معصومان(علیهم السلام) در جهت تأمین نیازمندی ها و گره گشایی از مشکلات آحاد جامعه به طور عموم، آن گاه به سیره عملی پیشوایان دین(علیهم السلام) در دستگیری از فقرا و محرومان جامعه پرداخته شده و در نهایت، اقدامات عملی ائمّه هدی(علیهم السلام) در جهت تأمین نیازمندی های خواص مورد بحث قرار گرفته است.
مفاهیم و کلیات
1. مفهوم «تعاون»
واژه «تعاون» در مفاهیم ذیل استعمال شده است:
1. همکاری، یکدیگر را مدد رساندن و تشریک مساعی در جهت ارضای نیاز مشترک;3
2. کنش متقابل و پیوسته که در جهتی یگانه صورت می گیرد.4
3. خودیاری و منتظر کمک دیگران ننشستن;5
4. همیاری (همدیگر را یاری دادن) و توفیق خود را در گرو موفقیت دیگران دانستن;6
5. عملی که در داخل یک شرکت تعاونی صورت می گیرد.7
6. یاری رساندن و کمک به دیگری. کلماتی چون «معاون» (کمک کننده)، «معاونت» (کمک کردن و یاری رساندن)، «اعانه» (کمک کردن)، «استعانت» (طلب یاری کردن) و «مستعان» (کسی که از او یاری می خواهند) بیانگر «تعاون» به معنای اخیر می باشند.8
از «تعاون» به معنای اخیر به «دیگر یاری» نیز تعبیر شده است. بر اساس این معنا از «تعاون»، کمک به دیگران بدون داشتن انتظار کمک از کمک گیرنده و یا بدون تصور سهم و نفعی از امری که به کمک او انجام گرفته صورت می گیرد. صورت کامل و والای دیگریاری، فداکاری و «ایثار» است که شخص منافع و خواست های خود را به نفع ارزش های عالی تر نادیده می گیرد. این امر اثرات کاملا مثبت و پایداری در ایجاد همبستگی اجتماعی دارد.9
در سیره عملی ائمّه اطهار(علیهم السلام) بیشترین اقدامات آنان در جهت تأمین نیازمندی های دیگران در قالب تعاون به معنای دیگریاری انجام گرفته است که در بسیاری از اوقات، به فداکاری و ایثار نیز منجر شده است. البته تعاون به معنای همکاری و همیاری نیز در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)مصادیق فراوانی دارد. اما برای دیگر معانی تعاون به ندرت می توان مصادیق عملی در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)پیدا نمود.
ضرورت وجود تعاون و همکاری در جامعه
بدون تردید، در هر جامعه ای افراد نیازمند، فقیر و محروم وجود دارند; کسانی که یا توان کار و کوشش ندارند و یا درآمدشان به اندازه ای نیست که تمام مخارج و هزینه هایشان را تأمین نماید. به دلیل آنکه در بینش اسلامی، همه افراد بندگان خدایند و تمام ثروت ها نیز متعلق به اوست، نیازمندی های این گونه افراد در حد ممکن و مورد قبول باید تأمین شوند.10 این مسئله به خوبی ضرورت تعاون و دیگریاری را در جامعه به اثبات می رساند.
از این رو، مکتب اسلام تعاون را به عنوان یکی از ضرورت های تفکر هنجاری مورد توجه قرار داده و بر خیرخواهی، تقوا و شتاب در همکاری، همیاری و دیگریاری مؤمنان تأکید نموده و آنان را از هرگونه تعاون در بدی ها و دشمنی ها، که به نابرابری و بی عدالتی اجتماعی دامن می زند، برحذر داشته است.11
اسلام مسلمانان را برادر یکدیگر قرار داده و بر این اساس، تضاد منافع را به اشتراک منافع و همدلی و همدردی تبدیل نموده است. در نظام اسلامی، انسان ها همانند اعضای یک پیکر محسوب می شوند که اگر یکی از آنان دردی احساس نماید و در رنج باشد سایر اعضا نیز در آن احساس با وی شریکند.12
بر اساس روایات اسلامی مسلمانان نسبت به یکدیگر حقوق و وظایفی دارند که یکی از آن ها «مواسات در مال» است; در صورتی یکی از آنان نیازی داشته باشد، دیگران باید در تأمین آن بکوشند.13
مبانی نظری تعاون و تأمین اجتماعی
چنان که اشاره شد، در مکتب اسلام، دیگریاری و تأمین اجتماعی اقشار محروم و نیازمند جامعه به عنوان یکی از ضرورت های تفکر هنجاری مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، در قرآن کریم و احادیث اهل بیت(علیهم السلام) ضمن تأکید بر همکاری، دیگریاری و سعی در رفع مشکلات اجتماعی و اقتصادی فقرا و محرومان جامعه، به مبانی فلسفه آن نیز اشاره شده است. تعلّق اموال به جامعه، اعتقاد به حق همه افراد در ثروت های طبیعی، برادری اسلامی و مشارکت فقرا در اموال اغنیا از آن جمله است.
الف. تعلّق اموال به جامعه
از دیدگاه اسلام، اموال و ثروت ها در اصل، به جامعه تعلّق دارند; زیرا خداوند خلافت خود در زمین و وکالت در اموال را به انسان ها واگذار نموده است. اموال در اصل، از آن خدایند که آن ها را در اختیار انسان ها قرار داده است: (وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ)(نور: 33) بدین سان، اغنیا وکلا و امنای خدا بر اموال هستند و مال نزد آنان ودیعه و امانت است که به مقتضای وکالت و امانت داری باید عمل نمایند.14
قرآن مؤمنان و جانشینان واقعی خداوند را این گونه معرفی می کند: (وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالَْمحْرُومِ.)(معارج: 24 و 25)
در احادیث اهل بیت(علیهم السلام) نیز به این مطلب، که اموال و ثروت ها در اصل متعلق به خدایند و در دست اغنیا به امانت قرار داده شده اند، اشاره گردیده است. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: آیا گمان می کنی خداوند به آنان که ثروت داده، به سبب گرامی داشتن آنان بوده و هر که را ثروت نداده به سبب خوار داشتن او بوده است؟ هرگز چنین نیست، مال، مال خداست; آن را در نزد افراد به امانت می گذارد و به آنان اجازه داده است که به اقتصاد بخورند، بنوشند، بپوشند، ازدواج کنند، وسیله سواری داشته باشند، از مؤمنان فقیر عیادت و دستگیری کنند و آشفتگی و پریشانی آنان را جبران نمایند.15
بنابراین، اموال و ثروت ها در اصل، به جامعه تعلّق دارند و هر یک از افراد جامعه که از آن ها استفاده می کند در صورتی که به وظیفه امانت داری خود عمل کرده و حقوق محرومان جامعه را در نظر گرفته باشد، حق استفاده دارد، وگرنه این حق را ندارد.
ب. اعتقاد به حق همه افراد جامعه در ثروت های طبیعی
گذشته از تعلّق اموال به جامعه، از آن نظر که اموال در اصل از آن خدایند که به امانت به انسان واگذارده، در مورد ثروت های طبیعی، در اسلام اعتقاد بر این است که این ثروت ها به همه افراد جامعه تعلّق دارند; زیرا این ثروت ها برای همه مردم آفریده شده اند، نه برای افراد یا گروه های خاص.16 قرآن در این زمینه می فرماید: (وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ)(الرحمن: 10) و نیز می فرماید: (هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً.)(بقره: 29)
بنابراین، ثروت های طبیعی، چه آن ها که نیاز به استخراج دارند و چه آن ها که نیاز به استخراج ندارند، در اصل، حق همه افراد جامعه اند.
در روایات نیز برخی از ثروت ها به عنوان مشترکات و مباحات ذکر شده اند. رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «الناسُ شرکاءٌ فی ثلاث: الماءُ و النارُ و الکلاءُ»;17 مردم در سه چیز با یکدیگر شریکند: آب، آتش و مرتع.
ظاهراً یکی از حکمت های وضع زکات بر غلّات چهارگانه (گندم، جو، خرما و کشمش) همین است که این غلات به آب نیاز دارند و آب از مشترکات است و چون تولیدکننده غلّات از این عنصر مشترک بهره می گیرد، باید به کسی که قدرت بهره برداری از این عنصر را ندارد سهمی بپردازد.18
تعبیر مشارکت فقرا در اموال اغنیا، که در مورد تعاون اجتماعی و تأمین نیازمندی های فقرا و محرومان جامعه در احادیث آمده تعبیر بسیار گویا و عمیقی است.
در برخی از این احادیث آمده است که اغنیا و فقرا با هم شریکند. بنابراین، اغنیا، که دارای مال و ثروت و کالا می باشند، با فقرا، که این ها را ندارند، باید همانند شریک رفتار نمایند، و معلوم است که در شراکت، هر دو طرف می توانند از شیء موردنیاز با در نظر گرفتن رضایت هم و حفظ حق همدیگر استفاده نمایند.19
«تعبیر "مشارکت" لزوم تعاون و کمک رسانی را روشن می سازد و این اصل را نیز تثبیت می کند که بینوایان در مال توانگران ذی حق اند; مانند ذی حق بودن شریک. بنابراین، اگر توانگری بخشی از اموال خود را به ناتوانی می دهد، در واقع حق و سهم او را پرداخته است. این موضع گیری اسلام عمق و اصالت تعاون اجتماعی را آشکار می سازد.»20
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه می فرماید: خداوند ثروتمندان و بینوایان را در اموال شریک قرار داد. پس ثروتمندان حق ندارند به غیر شریکشان بدهند.
حضرت علی(علیه السلام) نیز به مسلمانان دستور می دهد که فقرا و محرومان مسلمان را در زندگی شریک خویش سازید: «فقراءُ المسلمینَ اشرکوهم فی معیشتکم.»21
ج. برادری اسلامی
برادری اسلامی یکی دیگر از مبانی تعاون اجتماعی و تأمین زندگی نیازمندان و محرومان جامعه در اسلام به شمار می آید که در قرآن و احادیث نیز بدان اشاره شده است. مسلمانان از آن نظر که باهم برادرند، باید به یگدیگر کمک نمایند.
بنابراین، اگر در جامعه فقیر و مستمندی وجود دارد، اجازه ندهد که گرسنه، پابرهنه و بی سرپناه بماند، در حالی که خودش امکانات لازم برای تأمین نیازهای خود و دیگران را داراست.22
اصول تعاون در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)
1. توجه به مشکلات آحاد جامعه
مشکلات، گرفتاری ها و نیازمندی ها به طور طبیعی، ممکن است به سراغ هر انسانی بیایند. در چنین مواقعی که فردی در جامعه دچار مشکل شده و به یاری دیگران نیازمند است، انتظار دارد کسانی که می توانند قدمی در جهت حل مشکل وی بردارند و یا گوشه ای از نیازمندی های او را تأمین نمایند، از حل مشکل و تأمین نیازمندی های وی مضایقه نکنند.
در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) حل مشکلات و تأمین نیازمندی های دیگران از جایگاه ویژه ای برخوردار است و بارها از سوی اهل بیت(علیهم السلام)مورد تأکید قرار گرفته است، به گونه ای که با اندک تفحّص و جستوجو در کتب تاریخ و سیره، به موارد فراوانی برمی خوریم که امامان(علیهم السلام) با ابزارها و وسایل گوناگون همچون نماز، دعا و کمک های مالی گره از مشکلات مردم گشوده و نیازمندی های آن ها را تأمین نموده اند که در ذیل به آن ها اشاره می شود:
الف. بهره گیری از ابزارهای معنوی
بهره گیری از ابزارهای معنوی همچون نماز و دعا در جهت حل مشکلات و گرفتاری های مردم از ابزار و وسایل رایج در سیره معصومان(علیهم السلام)به شمار می آید. بسیار دیده شده که اشخاصی دچار مشکل شده اند و برای حل مشکلشان خدمت یکی از امامان معصوم(علیهم السلام) آمده اند و امام نیز با بهره گیری از نماز و دعا، گره از مشکلات آنان گشوده اند.
گویند: در یکی از سال ها، آب فرات زیاد شد، به گونه ای که مردم کوفه از غرق شدن در آن هراسناک شدند، خدمت علی(علیه السلام)آمدند و از آن حضرت مدد خواستند و تقاضای حل این مشکل نمودند.
امام(علیه السلام) با دیدن این منظره، برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد، آن گاه دست به دعا برداشت و از خداوند حل مشکلات و گرفتاری های مردم را طلب نمود، سپس در حالی که چوبی در دست داشت، به سوی فرات آمد و با چوب خویش بر آب زد و کم شدن آن را به اذن و مشیت الهی درخواست نمود. به ناگاه، آب پایین رفت تا جایی که ماهی ها ظاهر شدند و به آن حضرت با عنوان «امیرالمؤمنین(علیه السلام)» سلام کردند.23
ب. تعجیل در تأمین نیازهای مردم
گره گشایی از مشکلات مردم بدون فوت وقت در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)مصادیق فراوان دارد. هرگاه کسانی در جامعه دچار مشکل شده، برای رفع آن به محضر ائمّه هدی(علیهم السلام) می آمدند، آنان بی درنگ در جهت رفع مشکلات و گرفتاری های آنان اقدام می کردند و اجازه نمی دادند گره گشایی از مشکلات مردم به تأخیر افتد و فرصت ها از دست بروند.
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که حضرت علی(علیه السلام)هنگام گرمای روز، به خانه برمی گشت که زنی را مشاهده کرد که از شوهرش شکایت داشت. امام فرمود: صبر کن تا از گرمای هوا کاسته شود. آن زن عرض کرد: اگر دیر کنم آتش غضب شوهرم شعلهورتر می شود. امام علی(علیه السلام) سرش را تکان داد و قسم یاد کرد که بی درنگ حق مظلوم را بستاند و به یاری وی بشتابد و مشکل وی را حل نماید. از این رو، همراه وی به راه افتاد. وقتی به درِ خانه آن زن رسید، شوهرش را، که مردی جوانی بود، به ترس از خدا و عدم آزار واذیت زنش فرا خواند. جوان از سخنان امام برآشفت. اما در این هنگام، وقتی دید مردمی که از آنجا می گذرند، به حضرت علی(علیه السلام) سلام می کنند، فهمید که این شخص امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. به همین دلیل، به دست و پای حضرت افتاد و از گناه و لغزش خویش بخشش خواست، شمشیرش را در غلاف کرد و به زنش فرمود تا داخل منزل برود.24
چنان که ملاحظه می شود، تعجیل در حل مشکلات مردم، به روشنی از این حدیث فهمیده می شود، آن گونه که حضرت علی(علیه السلام) تحمّل هوای گرم را بر خویش هموار کرد و اقدام به حل عاجل مشکل آن زن نمود.
ج. حمایت از مردم
ائمّه اطهار(علیهم السلام) همواره پناهگاه مادی و معنوی مردم بوده اند. چه بسا افرادی در درگیری با دستگاه ظلم، از ستم جبّاران گریخته و به آنان پناه آورده اند و ایشان نیز آنان را در پناه خویش قرار داده اند. در تاریخ و سیره ائمّه هدی(علیهم السلام)موارد متعددی از پناه دادن ها و وساطت ها سراغ داریم که برای نمونه، به یکی از آن ها اشاره می شود:
سعیدبن جبیر از ستم زیاد گریخت و به سوی امام حسن مجتبی(علیه السلام) در مدینه آمد. امام او را در پناه خود گرفت و زیر چتر حمایتی خویش قرار داد. زیاد از این ماجرا خشمگین شد و نسبت به ساحت مقدّس امام گستاخی کرد و نامه تندی به امام نوشت. امام عین نامه زیاد را به معاویه در شام فرستاد و گله گزاری کرد. معاویه هم طی نامه ای زیاد را به تبعیت از امام و مقدّس دانستن پناه وی فرمان داد.25
2. تأمین نیازمندی های محرومان جامعه
اسلام نهایت کوشش و تلاش خود را به خرج می دهد که در تمام جامعه اسلامی حتی یک فقیر و نیازمند پیدا نشود، اما بدون شک، در هر جامعه ای افراد از کارافتاده آبرومند، کودکان یتیم، بیماران و مانند این ها وجود دارند که باید به وسیله بیت المال و نیز افراد متمکّن با نهایت ادب و احترام تأمین شوند.
توجه و اهتمام به امور معیشتی فقرا، محرومان و نیازمندان جامعه جایگاه ویژه ای در سیره ائمّه معصوم(علیهم السلام) دارد. حضرت علی(علیه السلام)حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بود، آن حضرت در عهدنامه خویش به مالک اشتر به وی مأموریت می دهد که هیچ گاه از اقشار محروم جامعه غفلت نورزد و نیازهای آنان را تأمین کند: «ثُمُ اللّهُ اللّهُ فی الطبقةِ السفلی.»26
آن حضرت علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعی محرومان جامعه می دهد، خود نیز عملا به تأمین این قشر در جامعه اقدام می کند. آن حضرت خود را «پدر یتیمان» معرفی می نماید و همچون پدر با آنان رفتار می کند.27
الف. تحذیر جامعه از غفلت نسبت به یکدیگر
ائمّه اطهار(علیهم السلام) ضمن فراخواندن مردم به تأمین زندگی نیازمندان و محرومان، مردم را از غفلت نسبت به این طبقه به شدت برحذر می دارند.
حسن بن کثیر می گوید: در محضر امام باقر(علیه السلام) از نداری خویش و بی توجهی برادران شکایت کردم، حضرت فرمود: بد برادری است کسی که در حال غنا رعایتت نماید و هنگام فقیری و تنگ دستی ات نسبت به تو بی توجه باشد. آن گاه به غلام خود دستور داد کیسه ای را که در آن هفتصد درهم بود بیاورد و فرمود: این ها را خرج کن، وقتی تمام شد مرا باخبر ساز.28
ائمّه هدی(علیهم السلام) همانسان که مردم را به دستگیری از فقرا و نیازمندان تشویق و ترغیب می نمودند و از غفلت ورزیدن نسبت به این طبقه هشدار می دادند، خود نیز در عمل، هیچ گاه از فقرا و نیازمندان غفلت نورزیدند و مایحتاج زندگی آنان را تهیه می نمودند.
در حدیثی آمده است که امام سجّاد(علیه السلام) در شب ظلمانی از خانه خارج می شد و انبانی را که در آن کیسه های درهم و دینار بود بر دوش خویش حمل می کرد و بر در خانه فقرا می آورد و به آنان می بخشید. زمانی که آن حضرت به شهادت رسید و آن عطاها به مردم نرسید، تازه متوجه شدند که آورنده آن عطایا امام سجاد(علیه السلام)بوده است.29
ب. ترویج روحیه مواسات
یکی از زیباترین خصلت های معاشرتی «مواسات» است; یعنی غم خواری و همدردی و یاری کردن دیگران. «مواسات» از ریشه «اسوه» است; یعنی «دیگری را در مال و جان همچون خود دیدن و دانستن، دیگری را بر خود مقدّم قرار دادن، به دوستان و برادران دینی یاری و کمک مالی و جانی رساندن.»30
«مواسی» کسی است که با دیگران همدردی و همراهی دارد و خود را در رنج و غم دیگران شریک می داند و با مال و جان، از آن ها دفاع می کند ومیان خود و دیگران فرقی نمی گذارد.31
در روایات اسلامی، مواسات بسیار ستوده شده است. رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) در این زمینه می فرماید: کسی که دو لباس دارد یکی را خود بپوشد و دیگری را به برادر دینی خویش بپوشاند.32
آن حضرت در جای دیگر، مواسات با برادر دینی را یکی از سه عمل برتر شمرده است: «مواساتُ الاخ فی اللّه عزّو جلّ.»33
امام صادق(علیه السلام) مواسات با برادران دینی را وسیله تقرّب به خداوند دانسته است: «تقرّبوا اِلی اللّهِ بمواساتِ اِخوانِکم.»34
حضرت علی(علیه السلام) مواسات را موجب افزایش روزی دانسته35 و نیز بهترین احسان نسبت به برادر دینی را مواسات معرفی کرده است: «احسنُ الاحسانِ مواساتُ الاخوانِ.»36
امام کاظم(علیه السلام) نیز به جعفربن محمد عاصمی فرمود: «یا عاصم! کیف انتم فی التواصِل و التواسی؟ (قال) قلت: علی افضلِ ما کان علیه احدٌ. قال: أیأتی احدُکم إلی دکّانِ اخیهِ او منزلِهِ عندَ الضائقةِ فیستخرُج کیسه و یأخذَ ما یحتاجُ الیه فلا یُنکر علیه؟ قال: لا: قال: فلستم علی ما احبُّ فی التواصُل»;37 عاصم! در مواسات و ارتباط با یکدیگر چگونه اید؟ او می گوید: عرض کردم: به بهترین حالتی که شخصی ممکن است باشد. فرمود: آیا (این گونه هستید که) یکی از شما هنگام تنگ دستی به مغازه یا خانه برادر (دینی)اش برود و کیسه (پول) او را بردارد و به مقدار نیاز از آن برگیرد و او نیز ناراحت نشود؟ گفتم: نه. فرمود: پس در حالتی از ارتباط با یکدیگر نیستید که من دوست دارم.
گذشته از فرمان ها و دستورات اهل بیت(علیهم السلام) در مورد مواسات، در سیره عملی آنان نیز ترویج روحیه مواسات به وضوح دیده می شود.
گویند: وقتی زمان وفات زیدبن اسامه فرا رسید، زید گریه می کرد. امام سجاد(علیه السلام)، که بر بالین وی حاضر بود، فرمود: چرا گریه می کنی؟ چه چیزی تو را می گریاند؟ زید عرض کرد: گریه ام برای این است که پانزده هزار دینار دین دارم و چیزی هم بجا نگذاشته ام تا آن را ادا نمایند. امام(علیه السلام) فرمود: گریه نکن، من از جانب تو دین تو را ادا می کنم و ذمّه تو بری است. آن حضرت پس از وفات زید، دیون وی را پرداخت.38
امام سجاد(علیه السلام) در اینجا مواسات با مال را عملا به اثبات رساند و با عمل خویش، روحیه مواسات را در جامعه ترویج نمود.
در حدیث دیگری به نقل از ابن اسحاق آمده است که در مدینه خانواده هایی بودند که مایحتاج زندگی شان بدان ها می رسید، اما آنان نمی دانستند از کجا می آید. وقتی علی بن الحسین(علیه السلام) در گذشت، غذاها و مایحتاج آن ها قطع شد، تازه فهمیدند که آورنده غذا و مایحتاج آنان آن حضرت بوده است.39
از این نمونه ها و نیز موارد دیگر، که در سیره اهل بیت(علیهم السلام)فراوانند، مواسات و تعاون اجتماعی به عالی ترین و بهترین وجه به دست می آید و اینکه ائمّه اطهار(علیهم السلام) چگونه با رفتار خویش، روحیه مواسات و تعاون اجتماعی را در جامعه ترویج می نموده اند.
ج. انفاق به فقرا و محرومان
اسلام برای دستگیری از فقرا و محرومان جامعه، راه های زیادی قرار داده است. یکی از این راه ها انفاق کردن به فقرا و مستمندان است.40 در این زمینه، آیات و روایات زیادی وجود دارند که مسلمانان را به انفاق تشویق و ترغیب می کنند.
اسلام برای انفاق، دایره وسیعی قرار داده است; برخی از انفاقات همچون خمس و زکات را واجب ساخته که با نپرداختن آن، فرد متخلّف به شمار می آید و از نظر قانونی، قابل تعقیب است، و بخش دیگری از انفاقات را، که دامنه گسترده ای دارند، مستحب قرار داده41 و با ایجاد روحیه برادری و تشویق مسلمانان به رسیدگی به یگدیگر، آنان را به این گونه انفاقات واداشته است. انفاقات مستحبی از قبیل اطعام ها، هدایا، اوقاف، صدقات مستحبی و نذورات در اسلام، مورد تأکید و سفارش فراوان قرار گرفته اند.
در قرآن کریم و نیز روایات اهل بیت(علیهم السلام) به فضیلت «انفاق» اشاره شده است. قرآن در این زمینه می فرماید: (مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَة مِّئَةُ حَبَّة وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) (بقره: 261); مثل کسانی که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند همانند بذری است که هفت خوشه داده است که در هر خوشه صد دانه دارد و خداوند بر هر که بخواهد می افزاید و خداوند واسع داناست.
در سیره عملی معصومان(علیهم السلام) نیز انفاق در راه خدا را به بهترین شکل آن مشاهده می کنیم. آنچه در انفاق کردن دارای اهمیت بسیار است یکی نحوه انفاق است و دیگری مالی که انفاق می شود.
در مورد نحوه وروش انفاق، مهم ترین مسئله حفظ کرامت فقرا و انفاق به نیازمندان پیش از عرض حاجت آنان می باشد.
در مورد مالی که انفاق می شود بنا به دستور قرآن کریم، باید محبوب ترین مال نزد انسان باشد: (لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ.)(آل عمران: 92)
1. انفاق با حفظ کرامت فقرا: یکی از چیزهایی که در هنگام انفاق به فقرا و نیازمندان جامعه باید مورد توجه جدّی قرار گیرد مسئله حفظ کرامت آنان است. انفاق باید به گونه ای باشد که به کرامت فقرا لطمه ای وارد نسازد. از این رو، باید نهایت کوشش را به خرج داد که زمینه طوری فراهم شود که شخص نیازمند نزد دیگران احساس شرمندگی ننماید.
در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) به حفظ کرامت فقرا هنگام انفاق به آنان اهمیت زیاد داده شده است. نمونه های متعددی در سیره عملی ایشان داریم که به این مهم کمال توجهو عنایت داشته اند:
محمّد بکری نقل می کند: وارد مدینه شدم تا پولی به دست آورم و قرضم را ادا کنم، اما به مقصود نرسیدم. با خود گفتم: بهتر است خدمت امام موسی کاظم(علیه السلام) بروم. آن حضرت در باغی، که خارج از مدینه قرار داشت، رفته بود. نزد ایشان رفتم. حضرت علت آمدنم را جویا شد، داستان را به عرض رساندم. حضرت به درون باغ رفت و بلافاصله بیرون آمد. غلام خود را مرخّص کرد و سیصد دینار پول به من بخشید و خود نیز تشریف برد. من هم بر مرکب خود سوار شدم و شاد و خندان مراجعت کردم.42
چنان که ملاحظه می شود، امام برای حفظ کرامت محمّد بکری هنگام اعطای پول به وی، غلام خویش را مرخص کرد تا مبادا با اعطای پول در حضور غلام، شخصیت و کرامت وی جریحه دار شود.
2. انفاق پیش از عرض حاجت: مطلب دیگری که رعایت آن در هنگام انفاق کردن به فقرا حایز اهمیت است اینکه پیش از آنکه فقیر و نیازمندی عرض حاجت نماید، نیازمندی های وی تأمین گردد. این امر باعث می شود فقیر و نیازمند غرور و حیثیتش در اثر سؤال کردن جریحه دار نشود.
در سیره ائمّه هدی(علیهم السلام) نیز بر انفاق نسبت به فقرا پیش از عرض حاجت آنان تأکید شده و ضمن سفارش های مکرّر نسبت به رعایت این امر، خود ائمّه اطهار(علیهم السلام) نیز در عمل این مسئله را به اثبات رسانده اند.
عبداللّه بن زبیر از عمربن دینار و عبداللّه بن عبیدبن عمیر روایت می کند که هرگاه امام باقر(علیه السلام) را ملاقات می کردیم، نفقه، صله و جامه ای به ما می بخشید و می فرمود: پیش از آنکه با من ملاقات نمایید این ها را برایتان آماده کرده بودم.43
از این حدیث، گذشته از لزوم انفاق و دستگیری از فقرا پیش از عرض حاجت، لزوم توجه دقیق به آحاد جامعه و اطرافیان و تأمین نیازهای مختلف غذایی، پوشاکی و مالی افراد جامعه نیز استفاده می شود.
3. مقدّم داشتن دیگران بر خویشتن: با نزول آیات انفاق، مسلمانان به قدری تحت تأثیر قرار گرفتند که برخی از آنان نفیس ترین و محبوب ترین اموال خود را در راه خدا به فقرا و مستمندان دادند.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل می کند: «علی(علیه السلام)لباسی را خریداری کرده بود که بسیار نفیس و ارزشمند بود، تا حدی که او را به تعجب درآورده بود. ولی آن را در راه خدا انفاق کرد و فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم: هر کسی دیگران را بر خود مقدّم بدارد خداوند او را روز قیامت به سوی بهشت بر دیگران مقدم می دارد و هر کس چیزی را که دوست دارد برای خدا قرار دهد، خداوند فرموده است: روز قیامت بین بندگان پیوسته به میزان کارهای پسندیده پاداش داده می شود، ولی من در آن روز، تو را با بهشت کفایت می کنم.44
4. ترویج خدمات پنهان اجتماعی: بدون تردید، انفاق، چه علنی باشد و چه مخفیانه، هر کدام اثر مفیدی دارد; زیرا هنگامی که انسان به طور آشکار، مال خود را در راه خدا انفاق می کند، اگر انفاق واجب باشد مردم بدان تشویق می شوند، و اگر مستحب باشد یک نحوه تبلیغ عملی است و مردم را به کارهای خیر و حمایت از محرومان تشویق می کند.45
آیه 274 سوره بقره، که انفاق کنندگان آشکار را نزد خداوند دارای اجر و پاداش می داند، اشاره به همین مطلب دارد:
(الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَ عَلاَنِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاَخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.)
اما آنجا که پای مصالح دیگری همچون تعظیم شعائر مذهبی و تشویق و ترغیب دیگران در میان نباشد، برای رعایت جنبه های اخلاقی، اجتماعی و شخصیتی کسی که به او انفاق می شود و به خاطر حفظ آبروی وی و نیز خلوص بیشتر، باید انفاق به طور مخفیانه انجام گیرد.46
آیه 271 سوره بقره نیز مؤیّد همین مطلب است: (إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَیْرٌ لُّکُمْ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیِّئَاتِکُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ.); اگر انفاق ها را آشکارا کنید خوب است و اگر آن را مخفی ساخته، به نیازمندان بدهید برای شما بهتر است و قسمتی از گناهان را می پوشاند و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.
سیره عملی پیشوایان معصوم(علیهم السلام) نیز بر انفاق مخفیانه مهر تأیید می زند. در سیره عملی آنان نمونه های متعددی می یابیم. آنان گذشته از انفاقات مالی هرگونه خدمتی را که ارائه می دادند، کوشش می کردند به صورت مخفیانه انجام گیرد، هرگاه گره از مشکل کسی باز می کردند و یا نیازمندی های فقیر و مستمندی را تأمین می نمودند، این کار را به نحوی انجام می دادند که خودشان شناخته نشوند. در واقع، آنان با این عملکردشان، در پی ترویج خدمات پنهان اجتماعی بودند.
در مورد امام کاظم(علیه السلام) آمده است: شبانه فقرای مدینه را مورد تفقّد قرار می داد; انبانی که در آن پول، طلا، نقره، آرد و خرما بود به آن ها می رساند. این در حالی بود که آنان نمی دانستند از کجا می آید.47
ابوجعفر خثعمی می گوید: امام صادق(علیه السلام) کیسه ای به من داد و فرمود: آن را به فلان مرد از بنی هاشم بده، اما به او نگو که من آن را داده ام. کیسه را به آن مرد دادم. او گفت: «خدا دهنده آن را پاداش نیکو دهد که گاه گاه چنین کیسه ای برای ما می فرستد و ما با آن زندگی می کنیم. جعفر با اینکه مال فراوانی دارد. درهمی به من کمک نمی کند.48
در مورد حکمت انفاق پنهانی روایاتی از ائمّه معصوم(علیهم السلام)داریم; از جمله:
ابو حمزه ثمالی می گوید: علی بن الحسین(علیه السلام) انبان نان و مواد غذایی را شبانه بر دوش خود حمل می کرد و صدقه می داد و می گفت: «صدقه پنهانی غضب خداوند را خاموش می کند.»49
امام رضا(علیه السلام) به یکی از نیازمندان صدقه پنهانی داد، یکی از اصحاب آن حضرت (سلیمان جعفری) عرض کرد: فدایت شوم! ترحّم کردی و بخشش نمودی، چرا خود را پنهان داشتی؟
امام فرمود: از ترس اینکه مبادا از من خجالت بکشد. آیا نشنیده ای که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که صدقه را پنهانی بدهد مثل این است که هفتاد حج به جا آورد و کسی که گناه را آشکار کند خوار و ذلیل است و کسی که پنهان انجام دهد بخشوده است؟ آیا کلام پیشینیان را نشنیده ای که گفته اند: هرگاه برای حاجتی نزد او می رفتم در حالی بر می گشتم که آبرویم محفوظ مانده بود؟50
بنابراین، گذشته از اجر و پاداش زیادی که انفاق مخفیانه دارد (اجر و پاداشی برابر با هفتاد حج و نیز باعث خاموشی غضب پروردگار)، این کار باعث حفظ آبروی گیرنده انفاق می شود که خود یکی از واجبات به شمار می آید.
در نتیجه، باید گفت: تا پای مصلحت بالاتری در میان نباشد اصل بر انفاق مخفیانه است.
د. تأمین امنیت روانی نیازمندان
یکی از اموری که همواره فقرا و محرومان جامعه را رنج می دهد و آرامش روحی و روانی را از آنان سلب می کند. نگرانی ها و دغدغه هایی است که آنان نسبت به آینده خویش دارند; زیرا به دلیل آنکه این طبقه از افراد جامعه درآمد کافی برای تأمین مایحتاج زندگی شان ندارند و با کمک های مالی دیگران روزگار خویش را سپری می کنند، از اینکه آیا در روزهای آینده این گونه کمک ها و انفاقات باز هم در اختیار آنان قرار خواهد گرفت یا نه، نگرانند. با اندیشه کردن در اینکه نکند این کمک ها قطع شود، دلهره و اضطراب به سراغ آنان می آید و امنیت روانی را از آنان سلب می نماید.
بنابراین، وجود نهاد و مرجعی در جامعه که دغدغه های فکری و روانی فقرا و محرومان جامعه را برطرف سازد و امنیت روانی آنان را تأمین نماید، ضرورت می یابد.
در سیره معصومان(علیهم السلام) به این مسئله توجه کافی مبذول شده است. امامان ما علاوه بر تأمین مالی فقرا و محرومان جامعه، امنیت روانی آنان را نیز تأمین می نمودند. موارد متعددی در سیره آنان سراغ داریم که هنگام کمک های مالی به فقرا و محرومان، جملاتی بر زبان آورده اند که دغدغه های فکری و روانی آنان را نسبت به آینده برطرف ساخته و امنیت روانی آنان را تأمین نموده اند.
چنان که ذکر شد، امام باقر(علیه السلام) علاوه بر تأمین نیازمندی های مالی فقرا، امنیت روانی آنان را نیز تأمین می نمود. بیان جملاتی همچون «پیش از آنکه مرا ملاقات کنید این ها برایتان آماده شده بود» و یا «این ها را خرج کن و هرگاه تمام شد مرا باخبر ساز»، به روشنی بر تأمین امنیت روانی فقرا و نیازمندان دلالت دارند. ابراز این قبیل جملات اضطراب و نگرانی نسبت به آینده را از ذهن فقرا دور می سازد و به جای آن، آرامش روحی و روانی را جایگزین می سازد، به گونه ای که احساس می کنند هرگاه در تنگناه و فشار قرار گیرند ملجأ و پناهگاهی دارند که به او مراجعه نمایند و در نتیجه، در کمال احساس آرامش روحی و روانی زندگی می کنند.
3. توجه به خواص و فرهیختگان
ائمّه معصوم(علیهم السلام) گذشته از حل مشکلات و گرفتاری های کسانی که در موارد خاص دچار مشکل می شدند و نیز تأمین نیازمندی های محرومان و نیازمندان جامعه از نظر مالی و روانی، به خواص و فرهیختگان جامعه توجه ویژه داشتند. در مواردی که آنان دچار مشکل می شدند و یا به تأمین مالی نیاز داشتند، اقدام به حل مشکل آنان می کردند و نیازمندی های آنان را تأمین می نمودند و لزوم توجه به آنان را همواره مورد تأکید قرار می دادند. حال به ذکر چند نمونه از سیره عملی آنان در این زمینه اشاره می شود:
الف. تأمین نیازهای مالی خواص
ابی هاشم جعفری، یکی از خواص و از اصحاب خاص امام حسن عسکری(علیه السلام)، می گوید: از فقر و تنگ دستی به امام حسن عسکری(علیه السلام)شکایت کردم، آن حضرت با تازیانه خود، خطی بر روی زمین کشید و شمشی از طلا، که قریب پانصد اشرفی بود، از آن بیرون آورد و فرمود: ای اباهاشم! این را بگیر و ما را معذور دار.51
همچنین از او نقل شده است: هنگامی که در زندان بودم، از تنگی زندان و فشار کند و زنجیر به امام حسن عسکری(علیه السلام)شکایت کردم. حضرت به من نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خودت خواهی خواند. گوید: هنگام ظهر آزاد شدم و چنان که امام فرموده بود، نماز ظهر را در خانه خود خواندم. او می گوید: چون در فشار و تنگ دستی قرار داشتم، خواستم در نامه ای که از زندان برایش نوشتم، کمکی بخواهم، ولی خجالت کشیدم و ننوشتم، اما همین که به خانه رسیدم، حضرت مبلغ صد دینار برایم فرستاد و به من نوشت: هرگاه حاجتی داشتی شرم و ملاحظه نکن و آن را بخواه که هر آنچه بخواهی به تو خواهد رسید ـ ان شاء اللّه.52
از این موارد در سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) نمونه های فراوانی هست و می توان عدم غفلت از مشکلات و گرفتاری های خواص و تأمین نیازمندی های آنان را به بهترین وجه به دست آورد. آنان با پوزش خواستن از آنچه عطا می کردند، نهایت تواضع در حال بخشش را به نمایش می گذارند.
ب. دفع خطر از خواص
تأمین همه نیازمندی ها و دفع حوادث و اتفاقات نابودکننده از خواص از دیگر اقدامات ائمّه هدی(علیهم السلام) در زمینه توجه به خواص و فرهیختگان جامعه می باشد که مصادیق عملی فراوانی در سیره آنان دارد.
علی بن حسین یمانی، یکی از خواص حضرت مهدی (عج)، می گوید: در بغداد بودم که کاروانی از یمنی ها آماده بیرون رفتن شدند. خواستم با آنان بیرون روم، به امام(علیه السلام) نوشتم و درخواست اذن کردم: جواب رسید که با آن ها مرو که در رفتن با آن ها برای تو خیری نیست; در کوفه بمان. او می گوید: من ماندم و کاروان رفت. در بین راه، تیره «حنظله» بر آن ها تاختند و آن ها را برانداختند. به امام نوشتم و اجازه خواستم با کشتی بروم، امام اجازه نداد. از کشتی هایی که در آن سال به دریا رفته بودند، پرسیدم، معلوم شد که هیچ کدام سالم نمانده اند.
می گوید: به زیارت امام(علیه السلام)در سامرّا رفتم، با کسی سخن نگفتم و خود را معرفی نکردم. پس از انجام زیارت، در مسجد نماز می خواندم که خادمی آمد و گفت: برخیز! گفتم کجا؟ گفت: برویم منزل. گفتم: شاید تو به دنبال دیگری فرستاده شده ای. گفت: نه، جز به دنبال تو فرستاده نشده ام، تو علی بن الحسین فرستاده جعفربن ابراهیم هستی. مرا برد تا اینکه وارد منزل حسین بن احمد شدیم. سپس با او رازی گفت که من ندانستم، تا آنکه هر چه نیاز داشتم برایم آوردند. سه روز ماندم، آن گاه اجازه خواستم امام(علیه السلام) را زیارت کنم. اجازه دادند و شبانه امام را زیارت کردم.53
چنان که ملاحظه می شود، امام(علیه السلام) با استفاده از علم غیب به علی بن حسین یمانی اجازه سفر با کاروان یمنی ها و نیز کاروان دریایی نمی دهد و بدینوسیله، حوادث و اتفاقات هلاک کننده را از وی دفع می نماید، و هنگامی که وی به زیارت امام در سامرّا می رود، همه نیازمندی های وی را تأمین می کند. این خود، نهایت توجه به خواص را به اثبات می رساند.
ج. هدایت خواص مقدّمه هدایت دیگران
در تأمین نیازهای معنوی جامعه و تحریک آن در مسیر توحیدی، توجه به خواص و فرهیختگان در درجه اول اهمیت قرار دارد; زیرا هدایت آنان مقدّمه هدایت دیگران است و این زمینه را برای هدایت عامه مردم فراهم می سازد. از این رو، ابتدا باید به سراغ فرهیختگان جامعه رفت و با بهره گیری از ابزارهای مناسب، به هدایت آنان پرداخت تا به خاطر اثرگذاری که آنان بر توده ها و عوام جامعه دارند، هدایت آنان مقدّمه هدایت دیگران قرار گیرد.
با نگاهی کوتاه به سیره عملی ائمّه شیعه(علیهم السلام) درمی یابیم که آنان نیز همین شیوه را در موارد متعدد به کار گرفته اند; یعنی ابتدا به سراغ فرهیختگان جامعه رفته و آنان را هدایت کرده اند تا هدایت آنان مقدّمه هدایت توده عوام قرار گیرد.
محمّدبن قولویه (به سند خویش) از رافعی روایت می کند که گفت: پسر عمویی داشتم که نامش حسن بن عبداللّه بود; زاهدترین و عابدترین مردم زمانش بود. چه بسا پیش روی سلطان سخنان درشت در پند و اندرز و امر به معروف و نهی از منکر می گفت که او را به خشم می آورد. به همین دلیل، سلطان وقت (حاکم) از جدّیت و کوشش وی در دین پروا داشت. روزی وی داخل مسجد شد، در حالی که حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) نیز در مسجد بود. حضرت به او اشاره کرد، وی نزد امام آمد. حضرت فرمود: ای ابا علی! من این روش تو را بسیار دوست دارم و روش دل پسندی است، جز اینکه تو معرفت نداری; در جستوجوی معرفت باش! عموزاده من گفت: قربانت شوم! معرفت چیست؟ فرمود: برو تحصیل فهم کن و در جستوجوی حدیث باش! عرض کرد: از چه کسی؟ فرمود: از فقهای مدینه، سپس آن ها را بر من عرضه کن.
رافعی گوید: حسن بن عبداللّه رفت و پس از مدتی احادیثی آورد و بر امام خواند، حضرت همه را رد کرد و بی اعتبار دانست و دوباره فرمود: برو تحصیل معرفت کن; آن مرد به دین خود پای بند بود و پیوسته درصدد استفاده و بهره بردن از امام بود تا اینکه روزی آن مرد امام را دیدار کرد و اظهار داشت: قربانت شوم! من در برابر خدا دامن شما را می گیرم، مرا به آنچه معرفت آن بر من واجب است راهنمایی فرما. امام(علیه السلام) او را به جریان خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)و سزاواری وی در خلافت خبر داد و امامت حسن و حسین و حسین و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفر بن محمد(علیهم السلام) را به وی گزارش داد، آن گاه ساکت شد. حسن بن عبداللّه گفت: قربانت شوم! امروز امام کیست؟ امام فرمود: اگر برایت بگویم می پذیری؟ عرض کرد: آری، حضرت فرمود: آن امام منم. عرض کرد: نشانه ای دارید (معجزه) که بدان وسیله، من این را بدانم؟ امام فرمود: (آری) نزد این درخت برو ـ و با دست خود اشاره به درخت خار مغیلانی کرد ـ و بگو: موسی بن جعفر به تو می گوید: پیش من بیا! حسن بن عبدالله گوید: من نزد درخت رفتم، به خدا دیدم (از جا کنده شد) و زمین را شکافت و آمد تا اینکه در برابر امام(علیه السلام) ایستاد. آن گاه امام به او اشاره فرمود که برگردد و آن درخت به جای خود برگشت. پس آن مرد به امامت آن حضرت اقرار کرد و خموشی گزید. از آن پس دیده نشد در جایی سخن بگوید.54
د. حل مشکل یاران و اصحاب خاص
گاهی یاران و اصحاب خاص امامان در زندگی شان دچار مشکلی می شدند که با عرضه آن در محضر امام، به دست امام گره از مشکل آنان گشوده می شد.
ابوبصیر، از یاران و اصحاب خاص امام صادق(علیه السلام)، می گوید: همسایه ای داشتم که از راه حرام مالی به دست آورده بود و برای زنان آوازه خوان مجلس آماده می ساخت. خودش هم شراب می نوشید. من بارها شکایت کردم، اما او دست برنداشت. چون اصرار کردم، گفت: من مردی گرفتارم، حال مرا نزد صاحبت (امام صادق(علیه السلام)) عرضه کن. امیدوارم خدا به وسیله تو مرا نجات دهد. ابوبصیر می گوید: چون نزد امام صادق(علیه السلام) رسیدم، حال وی را بازگو کردم. حضرت فرمود: به او بگو: تو آنچه را بر سرش هستی واگذار، من بهشت را از خداوند برای تو ضمانت می کنم.
چون به کوفه برگشتم، آن مرد نزدم آمد، سخنان امام را به وی گفتم. گریه کرد و فرمود: به خدا قسم که امام چنین گفته است؟ ابوبصیر گوید: قسم یاد کردم. گفت: کافی است و رفت. پس از چند روز، دنبالم فرستاد. وقتی رفتم، دیدم بر در خانه خود عریان است. گفت: ای ابابصیر! هیچ چیزی در منزل ندارم. پس از چند روز مریض شد و در حالی که جان می داد، گفت: ای ابابصیر! صاحب تو (امام صادق(علیه السلام)) به وعده خویش در حقم وفا کرد.
ابابصیر می گوید: وقتی در ایام حج نزد امام صادق(علیه السلام)رفتم، زمانی که داشتم وارد خانه می شدم، امام فرمود: ای ابابصیر! در مورد صاحب تو وفا کردم.55
نتیجه گیری
با توجه به آنچه مورد بررسی قرار گرفت، به این نتیجه می رسیم تعاون و دیگریاری در مکتب اسلام، به عنوان یکی از ضرورت های تفکر هنجاری مورد توجه قرار دارد. گذشته از آیات قرآن و احادیث ائمّه اطهار(علیهم السلام)، که مبانی نظری تعاون، دیگریاری و تأمین اجتماعی اقشار محروم جامعه را به اثبات می رساند، تعاون و دیگریاری در سیره عملی ائمّه هدی(علیهم السلام)نیز جایگاه بلندی دارد.
با تتبّع در کتب تاریخ و سیره، درمی یابیم که پیشوایان دین(علیهم السلام)برای تأمین نیازمندی های آحاد جامعه، به صور گوناگون اقدام نموده اند. به دلیل آنکه مشکلات و گرفتاری ها به طور طبیعی گه گاه به سراغ هر انسانی می آیند، یک سلسله از اقدامات آنان معطوف به رفع مشکلات و گرفتاری های افراد می شده است، که در این زمینه، به شکل های گوناگون همچون نماز و دعا اقدام به رفع مشکلات و گرفتاری های مردم می نموده اند.
برخی از اقدامات آنان، که شاید بیشترین اقدامات عملی شان را به خود اختصاص دهد، در جهت تأمین نیازمندی های فقرا و محرومان جامعه (کسانی که قادر به تأمین مایحتاج زندگی شان نمی باشند) صورت می گرفته است. اقدامات آن ها در این زمینه عبارتند از: هشدار دادن به آحاد جامعه از غفلت ورزیدن نسبت به همدیگر و ترویج روحیه مواسات در بین مردم تا آنان را به کمک نمودن به فقرا و محرومان جامعه ترغیب نمایند. در همین زمینه، انفاق به فقرا و نیازمندان به عنوان یکی از راه های کمک به فقرا و محرومان در دستور کار آن ها قرار داشته است. انفاق به فقرا با حفظ کرامت آنان، انفاق پیش از عرض حاجت از طرف آنان، مقدّم داشتن دیگران بر خویشتن و ترویج خدمات پنهان اجتماعی با انفاق های مخفیانه، از مهم ترین اقدامات ایشان در این زمینه به شمار می آیند.
لازم به ذکر است که آن ها علاوه بر تأمین نیازمندی های مادی فقرا و مستمندان جامعه، امنیت روانی آنان را نیز تأمین می نموده اند.
توجه به خواص و فرهیختگان جامعه و تأمین نیازمندی های آنان در موارد گوناگون از دیگر اقدامات عملی ائمّه اطهار(علیهم السلام) به شمار می آید.
پی‌نوشت‌ها
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1364، ج 2، ص 315.
2ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1374، ج 2، ص 189.
3و4ـ مهدى طالب، اصول و اندیشه هاى تعاونى، تهران، دانشگاه تهران، 1376، ص 2.
5و6و7و8و9ـ همان، ص 4.
10ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، مبانى اقتصاد اسلامى، تهران، سمت، 1371، ص 272.
11ـ على اصغر پیلهور، «تعاون و عدالت گسترى در فضاى شهرى»، ماهنامه تعاون، ش 116، (اردیبهشت 1350)، ص 46.
12ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، پیشین، ص 149.
13ـ در این زمینه، احادیث فراوانى داریم. در یکى از این احادیث، رسول گرامى(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: کسى که سیر باشد و برادر او گرسنه، به خدا ایمان نیاورده است، و نیز کسى که پوشیده باشد، در حالى که برادرش برهنه، به خدا ایمان نیاورده است. (فضل بن حسن طبرسى، مکارم الاخلاق، چ ششم، بیروت، موسسه اعلمى، 1392ق، ص 134 و نیز محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 222، قم، مؤسسة الوفاء، 1402ق / محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 173 و 174.)
14ـ محمّدمهدى کرمى و محمّد پورمند، مبانى فقهى اقتصاد اسلامى، قم، ص 182ـ183.
15ـ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاءالتراث، 1412ق، ج 8، ص س 366.
16ـ محمّدمهدى کرمى، و محمّد پورمند، پیشین، ص 185.
17ـ شیخ حر عاملى، پیشین، ج 17، ص 331.
18ـ محمّدمهدى کرمى و محمّد پورمند، پیشین، ص 185.
19ـ محمد حکیمى، معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوى، مشهد، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370، ص 237.
20ـ همان، ص 241.
21ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 6، ص 150 / محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیات، ج 4، ص 322.
22ـ محمد حکیمى، پیشین، ص 241.
23ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ذوى القربى، 1379، ج 2، ص 368.
24ـ همان، ص 122.
25ـ على قائمى، در مکتب کریم اهل بیت، تهران، امیرکبیر، 1374، ص 323ـ324.
26ـ نهج البلاغه، نامه 53.
27ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 406.
28ـ شیخ مفید،الارشاد، قم،مؤسسه آل البیت،1413، ج2،ص 166.
29ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 389 / شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 149.
30ـ جواد محدثى، پیام هاى عاشورا، قم،تحسین،1381،ص 103.
31ـ همان، ص 104.
32ـ محمّد محمّدى رى شهرى، منتخب میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1380، ص 534.
33ـ شیخ عباس قمى، سفینة البحار، تهران، فراهانى، ج 2، ص 23.
34ـ همان، ص 23.
35ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 71، ص 395، ح 22.
36ـ عبدالواحد تمیمى آمدى، غررالحکم.
37ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 74، ص 231.
38و39ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 149.
40ـ سیدجعفر میرعظیمى،انفاق ازدیدگاه اسلام،قم،1371،ص 29.
41ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، پیشین، ص 393.
42و43ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 232 / ص 166.
44ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، بیروت، مؤسسه اعلمى، 1415ق، ج 2، ص 437.
45و46ـ سیدجعفر میرعظیمى، پیشین، ص 29 / ص 30.
47ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 231.
48ـ ابن شهرآشوب، پیشین، ج 4، ص 295.
49ـ على بن عیسى اربلى، کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنى هاشمى، 1381 ق، ج 2، ص 289.
50و51و52،ـ ابن شهرآشوب، پیشین، ج 4، ص 390 / ص 328 / ص 330.
53ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 436.
54ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 223ـ224.
55ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 395.

تبلیغات