خانواده و آسیب های روانی موجود در آن
آرشیو
چکیده
متن
خانواده، واژه ای پرمعناست که وقتی به آن فکر میکنیم موجی از احساس و عاطفه را در ما برمی انگیزد. خانواده جایگاه آسایش و اطمینان، اولین نهاد اجتماعی و اساس و بنیان هر جامعه است; مفهومی که امروزه در کشورهای توسعه یافته میرود که فضای اصیل خود را از دست بدهد. به راستی خانواده یعنی چه و آیا وجود آن ضرورت دارد؟
در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت انسان بر عهده دارد. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانی و تقرّب به ذات حق است.
آکرمن (1990) خانواده را به عنوان واحدی عاطفی ـ اجتماعی، کانون رشد و تکامل، التیام و شفادهنده و نیز مرکز پاتولوژی معرفی نموده است. در خانواده فرد خود را متعلق به مجموعه ای میداند که مختص اوست. به گفته مینوچین(1995) افراد هویت خود را از طریق خانواده احراز میکنند. ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و جامعه است.
نقطه آغاز شکل گیری خانواده زمانی است که دو فرد بالغ (یک زن و یک مرد) با هدف تشکیل خانواده به یکدیگر میپیوندند. عقد ازدواج نقشی را به وجود میآورد که جدا از نقش های قبلی است
و نقطه بحرانی این انتقال نقش، شروع دوره زناشویی است.
بدون تردید، خانواده های لجام گسیخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پدید میآورند. جامعه ای که در آن نشانی از خانواده سالم یافت نشود میزان طلاق روز به روز بالا میرود و ازدواج های مطلوب و برنامه ریزی شده کمتر صورت میگیرد. به طور کلی، ریشه بسیاری از کجروی های اجتماعی را باید در خانواده جستوجو کرد. در نشستی که توسط انجمن اولیا و مربیان انجام شده بود، در مبحث کودک و خانواده گزارشها و نتایج تحقیقاتی حاکی از آن بود که اگر شاهد لجام گسیختگی جوامع هستیم، اگر میزان ارتکاب جرایم روزبه روز افزایش مییابد، اگر میزان اختلالات رفتاری و شخصیتی هر روزه بیشتر میشود، اگر بیش از 50 درصد تخت های بیمارستانی را بیماران اسکیزوفرن اشغال کرده اند و اگر از هر چهار ازدواج قریب سه ازدواج به طلاق منجر میشود، ریشه تمامی این مسائل را باید در خانواده جستوجو کرد.
به راستی آیا خانواده تا این حد مؤثر است؟ مسلم است که جواب مثبت میباشد، ولی پرسش اصلی این است که ویژگی یک خانواده سالم چیست؟ چگونه میتوان از بروز مشکلات در خانواده جلوگیری نمود؟ محققان و روان شناسان، به ویژه خانواده درمانگران و مشاوران خانواده، در خصوص خانواده سالم تعاریفی دارند و ویژگی هایی را برشمرده اند.
به نظر ویرجنیاستیر (1376) خانواده هایی که دارای عملکرد مطلوب هستند مشکلات خود را در زمان بندی های خاص حل میکنند و از فلج و خشک نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب کرده و وقتی اتفاق و مشکلی در خانواده رخ میدهد از مچ گیری و جستوجوی فرد گناهکار خودداری میکنند، در حالی که در خانواده های مشکل دار وقتی مشکلی رخ میدهد آن را به گردن یکدیگر میاندازند و در آخر یک نفر که ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع کند باید بار همه گناهان و مشکلات را به دوش بکشد. معمولا این فرد است که نشانه های بیماری را بروز میدهد و برچسب بیماری میخورد و به اصطلاح بلاگردان (سپر بلا) خانواده است. خانواده های سالم شیوه های رفتاری ناموفق در حل مشکلات را رها ساخته و به جستوجوی استراتژی های نو و خلّاق میپردازند، در حالی که خانواده های مشکل دار به انکار مشکل میپردازند و یا سعی میکنند آن را بر اساس منطق روزمرّه و شیوه های ناکارآمد و هیجانی حل کنند.
به طور کلی، خانواده های سالم از ویژگی های زیر برخوردارند:
الف. بهره مندی اعضا از آزادی های اولیه، به گونه ای که قادرند پنج نوع آزادی را درک نمایند:
1. آزادی تصور کردن; 2. آزادی اندیشه; 3. آزادی احساس کردن; 4. آزادی انتخاب; 5. آزادی خلّاقیت.
ب. در خانواده سالم درخواستها و موضوعات به شکل مبهم و چندپهلو مطرح نمی شوند، بلکه به شیوه ای واضح بیان میگردند.
ج. خصومت و کشمکش میان اعضا در خانواده انکار نمی شود، بلکه درباره آن بحث و گفتوگو میشود.
د. هر فرد قادر به درگیر کردن خود با نظرات دیگران است، هر چند متفاوت و مخالف نظر خود او باشند. فرد امیدها، ترسها و انتظارات خود را از افراد دیگر خانواده مطرح مینماید.
هـ. در خانواده سالم طرح نظرات غیرمتعارف مجاز است.
و. هر فرد بین امکانات رفتاری گوناگون قدرت انتخاب داشته و از طریق تجربه میآزماید و الگوهای ناموفق و ناپسند را کنار میگذارد.
در خانوادههای سالم نوعی سازماندهی و سلسه مراتب انعطاف پذیر در مرزهای بین نسلی (والدین ـ فرزندان) حاکم است، امّا در خانواده های مشکل دار اغتشاش در مرزهای بین نسلی توأم با اضمحلال سازماندهی و شکل گیری مثلث های بیمارگون مشاهده میشود. منظور از مثلث بیمارگون این است که دو نفر از اعضای خانواده بر علیه یک نفر متحد میشوند; برای مثال، مادر و پسر بر علیه پدر متحد میشوند و جبهه ائتلافی را به وجود میآورند.
ی. در خانواده سالم نظام ارزشی مشترک برقرار است. این نظام ممکن است مذهبی، سیاسی، اقتصادی و یا شامل همه موارد باشد. در این نوع خانواده اعضا مراقب و همدل یکدیگر هستند و به یکدیگر احترام میگذارند و هم زمان از نظر شخصیتی استقلال خود را حفظ میکنند.
ز. در خانواده های سالم طیف گسترده ای از احساسات مجال بروز مییابند; مثلا، احساسات محبت آمیز همان گونه ابراز میگردند که احساسات متعارض و غمگین. در این خانوادهها مکانی برای مجادله و مشاجره وجود دارد. مجادلهها به سوی پالایش و راه حل سوق داده میشوند و همچون آتش زیر خاکستر باقی نمی مانند.
خانواده ناسالم (آسیب زا)
خانواده ناسالم خانواده ای است که قادر به تأمین نیازهای تکاملی، حل مشکلات و تعارض های خود نبوده و کارکردهایش مختل میباشد.
بنابراین، با توجه به چنین مفروضه ای، خانواده آسیب زا یا مسئله دار در اثر ازدواج های ناموفق به وجود میآید و ازدواج های ناسالم نیز توسط افراد ناسالم و مشکل دار شکل میگیرد. از آن رو، که افراد مسئله دار همواره مترصد ازدواج با شبیه خود هستند (همسان همسری) فرآیند چندنسلی از خانواده های مسئله دار به وجود میآیند و این نظام مختل نسل به نسل انتقال مییابد. (بوئن، 1989) در این نوع خانوادهها سلسله مراتب قدرت هرج و مرج گونه است، به گونه ای که یکی از والدین قدرت تام دارد و یا اینکه والدین افرادی منزوی و کناره گیر بوده و فرزندان کنترل اوضاع را به عهده دارند. در این نظام، مرزها نامشخص و مبهم است، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، تناقضها فراوان دیده میشود، ابراز آزادانه احساسات دچار مشکل میباشد، الگوی ارتباط هرج و مرج است و بحث و گفتوگو به کلی تعطیل میباشد. این خانوادهها در حل مشکلات با دشواری های زیادی مواجه هستند. به طور کلی، این گونه خانوادهها دارای اختیار و قدرت بسیار نامشخص، غیرشفاف و نامؤثر هستند و ارتباطات نیز حاکی از نارضایی است. روحیه افراد پایین و به سمت افسردگی گرایش دارد. نظام خانواده بسته و اعضای آن دچار سردی عاطفی و از هم گسستگی میباشند. در بعضی از این نوع خانوادهها مرزها بسیار خشک و افراد نسبت به یکدیگر بی تفاوت میباشند یا ممکن است مرزها به هم تنیده باشد. عشق و محبت در این مکانها به صورت مشروط است و حریم شخصی افراد محترم شمرده نمی شود، آستانه تحمل بسیار پایین و کشمکش و تنش بسیار بالاست. مشکلات توسط اعضا نادیده انگاشته میشود و اعضا در صدد یاری رساندن و یا کمک خواستن از یکدیگر نیستند و به نظر میرسد که نشانه های مرضی از یک عضو به عضو دیگر منتقل میشود. ویژگی های این خانواده در یک ترسیم کلی عبارتنداز: اضطراب زیاد، تداخل مرزها، مقرّرات مبهم و پنهان، فقدان آزادی و روابط متقابل دروغین.
ویژگیها و مشخصات خانواده های ناسالم
1. انکار: این قبیل خانوادهها مشکل خود را انکار میکنند. به همین دلیل، مسائل آنان هیچ گاه حل نمی شود.
2. خلأ صمیمیت: صمیمیت از میان اعضا رخت بربسته است.
3. نقش های بدون انعطاف: اجبار و الزام در این خانوادهها سرسام آور است. فرزندان حقانیت خود را به خاطر فرزند بودن از دست میدهند.
4. مرزهای نامشخص: همه افراد به جای یکدیگر احساس میکنند، تصمیم میگیرند، فکر میکنند و حتی عمل میکنند.
5. فدا شدن نیازهای فردی: افراد اعضای فراموش شده هستند. نیازهای آنان برآورده نمی شود، تقریباً اعضا همیشه خشمگین و افسرده هستند.
6. ارتباط نادرست: اعضا یا در تقابل با یکدیگر هستند و یا اینکه با هم توافق کرده اند که با یکدیگر مخالفت نکنند (پرخاش یا سکوت).
7. مرموزسازی: از جمله مواردی که خانواده را به حالت منجمد نگه میدارد مرموز بودن و ریاکار بودن است. در این شرایط، همه اعضا از برخی مسائل آگاه هستند، امّا تظاهر به ندانستن میکنند.
8. فقدان حد و مرز: افراد برای حفظ نظام خانواده از حد و مرز شخصی خود عدول میکنند.
حال که با ویژگی های خانواده سالم و ناسالم از نظر عملکردی آشنا شدیم، در اینجا لزوم خانواده درمانی مطرح میشود. افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آنها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً خیر. هر فردی میتواند برای تغییر تلاش کند و خود را به یک فرد سالم نزدیک سازد.
لزوم خانواده درمانی
افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آنها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً هر فردی میتواند برای تغییر به سمت مثبت تلاش کند و خود را به یک فرد سالم و کامل نزدیک کند. امّا این کار با مشورت یک مشاور و خانواده درمانگر با سهولت بیشتری انجام میشود. در مواردی که خانوادهها از نشانه های نابهنجار زیادی برخوردارند، اصلاح و تغییر به سمت کمال جز با مشورت یک مشاور امکان پذیر نیست. دامنه فعالیت مشاوران خانوادگی گسترده است. آنها از راه های گوناگونی به رشد خانوادهها کمک میکنند که عبارتند از:
1. ساده سازی رشد
مصاحبه و مشاوره با اعضای خانواده باعث تقلیل مقاومتها و موانعی میشود که بر سر رشد طبیعی اعضای خانواده قرار دارد. وقتی اعضای خانواده با مسیر رشد افراد آشنا شدند و نحوه برخورد صحیح را فرا گرفتند، دانسته های خود را به کار خواهند گرفت و خانواده ای پربارتر خواهند داشت.
2. کمک به برخورد مناسب با بحران های خانوادگی
هر خانواده در طول تاریخ خود گاهی دچار بحران میشود. این بحران ممکن است ناشی از شرایط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بیماریها و حوادث غیرمنتظره باشد. در این صورت، خانواده با احساسات متضاد و گاهی مخالف مواجه میگردد که عملا توان برخورد با آن را ندارد. گاهی بحران در اثر وجود کودک عقب مانده یا ناسازگار ایجاد میگردد، و گاهی مرگ یا جدایی همسر سبب بحران در خانواده میگردد. در چنین مواردی مشاوره خانوادگی میتواند به بررسی امکانات و نحوه برخورد با مشکل کمک کند.
3. آموزش به کودکان و نوجوانان
بسیاری از خانوادهها نحوه صحیح برخورد با کودکان و نوجوانان را نمی دانندو برخوردغیرمنطقی وگاه خصمانه با فرزندان خواهند داشت. مشاور خانواده میتواند به تصحیح این روابط کمک کند.
4. بهبود ارتباطات در درون خانواده
بعضی از همسران رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. آنها به علایق، خواستهها و نیازهای همدیگر توجهی نمی کنند. با اینکه آنها از نظر قانونی با یکدیگر زندگی میکنند ولی از نظر روانی از یکدیگر گسسته اند و اصطلاحاً «طلاق روانی» در بین آنها جریان دارد. مشاور در چنین حالتی میتواند آنان را به داشتن رابطه ای باز توأم با احترام تشویق نماید، شبکه ارتباطات غلط را تصحیح نماید و آنان را در جهت مثبت و سازنده هدایت نماید.
5. کمک به تشکیل خانواده و جلوگیری از به هم پاشیدن آن
از جلسات مشاوره خانوادگی میتوان برای تدارک ازدواج استفاده کرد و به افراد برای شناخت و آشنایی بیشتر با یکدیگر کمک نمود. همچنین میتوان از به هم پاشیدن خانواده جلوگیری نمود. بسیاری از جداییها در اثر نبودن یک مجرای ارتباطی صحیح و وجود روابط غلط و پیچیده ای است که در شبکه و نظام خانواده وجود دارد و مشاور خانواده میتواند به خانوادهها کمک کند تا کانال ارتباطی روشن و رابطه ای باز و نظامی کارساز داشته باشند.
عواملی که ذکر گردیدند، لزوم خانواده درمانی را مطرح میسازند، امّا یک درمانگر چگونه تشخیص میدهد که یک خانواده نیاز به مشاوره دارد و مشاوره با خانواده سودمندتر از مشاوره تک تک اعضا است؟ گرچه خانوادهها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالباً کودکان و نوجوانان بیان میکنند، ولی مشکل را باید در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جستوجو کرد. خانواده هایی که مشکل دارند، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیستند و مشاور این ارتباط معیوب را از کلمات، تُن صدا، حالت چهره، وضعیت بدن، اشارات و علایمی که بین اعضا رد و بدل میشود میفهمد.
تفاوت مشاور مجرب و زبده با مردم عادی در این است که او نکات ریز و خاصی را در ارتباط با خانوادهها رعایت می کند. او هرگز مشکل خانواده را کوچک نمی شمرد، وقتی افراد خانواده مشکل خود را مؤدبانه بیان میکنند ممکن است چنین برداشت شود که مشکل آنان ناچیز و بی اهمیت است، در صورتی که چنین نیست و ممکن است مشکل عمده ای در میان باشد; مثلا، اگر خانمی احساس کند که شوهرش با احترام با او رفتار نمی کند، درمانگر این مسئله را بی اهمیت ندانسته و به تفصیل جویای ماجرا میشود. همچنین یک مشاور مجرب از موضوعات انتزاعی اجتناب میکند و تا آنجا که امکان دارد از اعضا میخواهد تا به رفتارهای عینی و قابل لمس توجه نمایند. مثلا، از شوهرش که نسبت به بی محبتی همسرش اعتراض دارد میخواهد که رفتار غیرمحبت آمیز همسرش را بازگو کند و مشخص کند که چه رفتاری از او را نمی پسندد. به علاوه، یک مشاور زبده در جریان مشاوره هیچ گاه با یک عضو ائتلاف نمی کند. گاهی از یکی از اعضای خانواده در مقابل دیگری حمایت میکند، امّا مواظب است تا از این حمایت تعبیر سوء نشود. او مواظب است که در جریان درمان معنا و مفهوم زندگی به بحث و جدل کشیده نشود; زیرا بعضی از زوجین از طریق بحث های فلسفی و انتزاعی سعی در به انحراف کشیدن جریان مشاوره دارند.
آخرین موضوعی که در رابطه با خانواده درمانی مطرح میشود این است که درمانگر مجرب از بحث زیاد درباره وقایع گذشته دوری میکند. گاهی طرح مسائل گذشته برای روشن شدن وضع فعلی مفید است، ولی نباید بحث در مورد وقایع گذشته باعث شود که بیشتر وقت مشاوره صرف بررسی وقایع گذشته شده و روابط فعلی اعضا خانواده از نظر دور شود. در جوامع امروزی علی رغم رشد سریع فنّاوری و علوم وابسته، ارتباطات خانوادگی روزبه روز به سمت گسستگی و سرد شدن پیش میرود.
بر اساس نتایج تحقیقات، میانگین زمان برقراری ارتباط کلامی پدران و مادران با کودکانشان در برخی شهرها و کشورها در 24 ساعت شبانه روز، یک دقیقه اعلام شده است. این مسئله پایه شروع اختلالات شخصیتی و ناکامی است و این در حالی است که بچهها بیش از آنکه به تماشای برنامه های تلویزیونی نیاز داشته باشند، نیازمند ارتباط بصری و کلامی با پدر و مادر خود هستند. در جوامع امروزی والدین بیشتر وقت خود را در خارج از منزل صرف میکنند و این در حالی است که بیشتر کودکان و نوجوانان بیشتر از پول توجیبی نیازمند توجه و محبت هستند. نرمها تغییر کرده و خانواده، این مأمن و محل آسایش، معنای خود را از دست داده است. شاید تا چند سال آینده کانونی به نام خانواده وجود نداشته باشد و این بنیادی ترین هسته اجتماعی کم رنگ و کم رنگ تر شود. به راستی چرا چنین است؟
منابع
1. سیداحمد احمدی، مقدّمه ای بر مشاوره و روان درمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1377;
2. کلمیت وزیون اشتیرلین، مفاهیم و تئوری های کلیدی در خانواده درمانی، ترجمه سعید پیرمرادی، انتشارات همام، 1379;
3. غلامعلی افروز، روان شناسی خانواده، همسران برتر، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1377;
4. ویرجیناستیر، آدم سازی، ترجمه بهروز بیرنگ، نشر رشد، 1376;
5. سالوادر مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیرکبیر، 1376;
6. N.W Ackerman (1990), The Psychodynamics of family life, New york, Norton.
7. Bowen (1989), Family Therapy in chinical practice, New york, Jason Aronson.
8. Minuchine,s (1995), Family Tenrpy Techiniques, eambridge, massachusetts.
در فرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهادی مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت انسان بر عهده دارد. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، نیل به کمال انسانی و تقرّب به ذات حق است.
آکرمن (1990) خانواده را به عنوان واحدی عاطفی ـ اجتماعی، کانون رشد و تکامل، التیام و شفادهنده و نیز مرکز پاتولوژی معرفی نموده است. در خانواده فرد خود را متعلق به مجموعه ای میداند که مختص اوست. به گفته مینوچین(1995) افراد هویت خود را از طریق خانواده احراز میکنند. ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و جامعه است.
نقطه آغاز شکل گیری خانواده زمانی است که دو فرد بالغ (یک زن و یک مرد) با هدف تشکیل خانواده به یکدیگر میپیوندند. عقد ازدواج نقشی را به وجود میآورد که جدا از نقش های قبلی است
و نقطه بحرانی این انتقال نقش، شروع دوره زناشویی است.
بدون تردید، خانواده های لجام گسیخته و متزلزل، جامعه متزلزل را پدید میآورند. جامعه ای که در آن نشانی از خانواده سالم یافت نشود میزان طلاق روز به روز بالا میرود و ازدواج های مطلوب و برنامه ریزی شده کمتر صورت میگیرد. به طور کلی، ریشه بسیاری از کجروی های اجتماعی را باید در خانواده جستوجو کرد. در نشستی که توسط انجمن اولیا و مربیان انجام شده بود، در مبحث کودک و خانواده گزارشها و نتایج تحقیقاتی حاکی از آن بود که اگر شاهد لجام گسیختگی جوامع هستیم، اگر میزان ارتکاب جرایم روزبه روز افزایش مییابد، اگر میزان اختلالات رفتاری و شخصیتی هر روزه بیشتر میشود، اگر بیش از 50 درصد تخت های بیمارستانی را بیماران اسکیزوفرن اشغال کرده اند و اگر از هر چهار ازدواج قریب سه ازدواج به طلاق منجر میشود، ریشه تمامی این مسائل را باید در خانواده جستوجو کرد.
به راستی آیا خانواده تا این حد مؤثر است؟ مسلم است که جواب مثبت میباشد، ولی پرسش اصلی این است که ویژگی یک خانواده سالم چیست؟ چگونه میتوان از بروز مشکلات در خانواده جلوگیری نمود؟ محققان و روان شناسان، به ویژه خانواده درمانگران و مشاوران خانواده، در خصوص خانواده سالم تعاریفی دارند و ویژگی هایی را برشمرده اند.
به نظر ویرجنیاستیر (1376) خانواده هایی که دارای عملکرد مطلوب هستند مشکلات خود را در زمان بندی های خاص حل میکنند و از فلج و خشک نمودن فرآیندهای تعاملی در خانواده اجتناب کرده و وقتی اتفاق و مشکلی در خانواده رخ میدهد از مچ گیری و جستوجوی فرد گناهکار خودداری میکنند، در حالی که در خانواده های مشکل دار وقتی مشکلی رخ میدهد آن را به گردن یکدیگر میاندازند و در آخر یک نفر که ضعیف تر است و نمی تواند از خود دفاع کند باید بار همه گناهان و مشکلات را به دوش بکشد. معمولا این فرد است که نشانه های بیماری را بروز میدهد و برچسب بیماری میخورد و به اصطلاح بلاگردان (سپر بلا) خانواده است. خانواده های سالم شیوه های رفتاری ناموفق در حل مشکلات را رها ساخته و به جستوجوی استراتژی های نو و خلّاق میپردازند، در حالی که خانواده های مشکل دار به انکار مشکل میپردازند و یا سعی میکنند آن را بر اساس منطق روزمرّه و شیوه های ناکارآمد و هیجانی حل کنند.
به طور کلی، خانواده های سالم از ویژگی های زیر برخوردارند:
الف. بهره مندی اعضا از آزادی های اولیه، به گونه ای که قادرند پنج نوع آزادی را درک نمایند:
1. آزادی تصور کردن; 2. آزادی اندیشه; 3. آزادی احساس کردن; 4. آزادی انتخاب; 5. آزادی خلّاقیت.
ب. در خانواده سالم درخواستها و موضوعات به شکل مبهم و چندپهلو مطرح نمی شوند، بلکه به شیوه ای واضح بیان میگردند.
ج. خصومت و کشمکش میان اعضا در خانواده انکار نمی شود، بلکه درباره آن بحث و گفتوگو میشود.
د. هر فرد قادر به درگیر کردن خود با نظرات دیگران است، هر چند متفاوت و مخالف نظر خود او باشند. فرد امیدها، ترسها و انتظارات خود را از افراد دیگر خانواده مطرح مینماید.
هـ. در خانواده سالم طرح نظرات غیرمتعارف مجاز است.
و. هر فرد بین امکانات رفتاری گوناگون قدرت انتخاب داشته و از طریق تجربه میآزماید و الگوهای ناموفق و ناپسند را کنار میگذارد.
در خانوادههای سالم نوعی سازماندهی و سلسه مراتب انعطاف پذیر در مرزهای بین نسلی (والدین ـ فرزندان) حاکم است، امّا در خانواده های مشکل دار اغتشاش در مرزهای بین نسلی توأم با اضمحلال سازماندهی و شکل گیری مثلث های بیمارگون مشاهده میشود. منظور از مثلث بیمارگون این است که دو نفر از اعضای خانواده بر علیه یک نفر متحد میشوند; برای مثال، مادر و پسر بر علیه پدر متحد میشوند و جبهه ائتلافی را به وجود میآورند.
ی. در خانواده سالم نظام ارزشی مشترک برقرار است. این نظام ممکن است مذهبی، سیاسی، اقتصادی و یا شامل همه موارد باشد. در این نوع خانواده اعضا مراقب و همدل یکدیگر هستند و به یکدیگر احترام میگذارند و هم زمان از نظر شخصیتی استقلال خود را حفظ میکنند.
ز. در خانواده های سالم طیف گسترده ای از احساسات مجال بروز مییابند; مثلا، احساسات محبت آمیز همان گونه ابراز میگردند که احساسات متعارض و غمگین. در این خانوادهها مکانی برای مجادله و مشاجره وجود دارد. مجادلهها به سوی پالایش و راه حل سوق داده میشوند و همچون آتش زیر خاکستر باقی نمی مانند.
خانواده ناسالم (آسیب زا)
خانواده ناسالم خانواده ای است که قادر به تأمین نیازهای تکاملی، حل مشکلات و تعارض های خود نبوده و کارکردهایش مختل میباشد.
بنابراین، با توجه به چنین مفروضه ای، خانواده آسیب زا یا مسئله دار در اثر ازدواج های ناموفق به وجود میآید و ازدواج های ناسالم نیز توسط افراد ناسالم و مشکل دار شکل میگیرد. از آن رو، که افراد مسئله دار همواره مترصد ازدواج با شبیه خود هستند (همسان همسری) فرآیند چندنسلی از خانواده های مسئله دار به وجود میآیند و این نظام مختل نسل به نسل انتقال مییابد. (بوئن، 1989) در این نوع خانوادهها سلسله مراتب قدرت هرج و مرج گونه است، به گونه ای که یکی از والدین قدرت تام دارد و یا اینکه والدین افرادی منزوی و کناره گیر بوده و فرزندان کنترل اوضاع را به عهده دارند. در این نظام، مرزها نامشخص و مبهم است، اعضای خانواده استقلال رأی ندارند، تناقضها فراوان دیده میشود، ابراز آزادانه احساسات دچار مشکل میباشد، الگوی ارتباط هرج و مرج است و بحث و گفتوگو به کلی تعطیل میباشد. این خانوادهها در حل مشکلات با دشواری های زیادی مواجه هستند. به طور کلی، این گونه خانوادهها دارای اختیار و قدرت بسیار نامشخص، غیرشفاف و نامؤثر هستند و ارتباطات نیز حاکی از نارضایی است. روحیه افراد پایین و به سمت افسردگی گرایش دارد. نظام خانواده بسته و اعضای آن دچار سردی عاطفی و از هم گسستگی میباشند. در بعضی از این نوع خانوادهها مرزها بسیار خشک و افراد نسبت به یکدیگر بی تفاوت میباشند یا ممکن است مرزها به هم تنیده باشد. عشق و محبت در این مکانها به صورت مشروط است و حریم شخصی افراد محترم شمرده نمی شود، آستانه تحمل بسیار پایین و کشمکش و تنش بسیار بالاست. مشکلات توسط اعضا نادیده انگاشته میشود و اعضا در صدد یاری رساندن و یا کمک خواستن از یکدیگر نیستند و به نظر میرسد که نشانه های مرضی از یک عضو به عضو دیگر منتقل میشود. ویژگی های این خانواده در یک ترسیم کلی عبارتنداز: اضطراب زیاد، تداخل مرزها، مقرّرات مبهم و پنهان، فقدان آزادی و روابط متقابل دروغین.
ویژگیها و مشخصات خانواده های ناسالم
1. انکار: این قبیل خانوادهها مشکل خود را انکار میکنند. به همین دلیل، مسائل آنان هیچ گاه حل نمی شود.
2. خلأ صمیمیت: صمیمیت از میان اعضا رخت بربسته است.
3. نقش های بدون انعطاف: اجبار و الزام در این خانوادهها سرسام آور است. فرزندان حقانیت خود را به خاطر فرزند بودن از دست میدهند.
4. مرزهای نامشخص: همه افراد به جای یکدیگر احساس میکنند، تصمیم میگیرند، فکر میکنند و حتی عمل میکنند.
5. فدا شدن نیازهای فردی: افراد اعضای فراموش شده هستند. نیازهای آنان برآورده نمی شود، تقریباً اعضا همیشه خشمگین و افسرده هستند.
6. ارتباط نادرست: اعضا یا در تقابل با یکدیگر هستند و یا اینکه با هم توافق کرده اند که با یکدیگر مخالفت نکنند (پرخاش یا سکوت).
7. مرموزسازی: از جمله مواردی که خانواده را به حالت منجمد نگه میدارد مرموز بودن و ریاکار بودن است. در این شرایط، همه اعضا از برخی مسائل آگاه هستند، امّا تظاهر به ندانستن میکنند.
8. فقدان حد و مرز: افراد برای حفظ نظام خانواده از حد و مرز شخصی خود عدول میکنند.
حال که با ویژگی های خانواده سالم و ناسالم از نظر عملکردی آشنا شدیم، در اینجا لزوم خانواده درمانی مطرح میشود. افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آنها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً خیر. هر فردی میتواند برای تغییر تلاش کند و خود را به یک فرد سالم نزدیک سازد.
لزوم خانواده درمانی
افراد در خانواده های مشکل دار چه سرنوشتی دارند؟ آیا آنها مقهور طبیعت نابهنجار خود هستند؟ مسلماً هر فردی میتواند برای تغییر به سمت مثبت تلاش کند و خود را به یک فرد سالم و کامل نزدیک کند. امّا این کار با مشورت یک مشاور و خانواده درمانگر با سهولت بیشتری انجام میشود. در مواردی که خانوادهها از نشانه های نابهنجار زیادی برخوردارند، اصلاح و تغییر به سمت کمال جز با مشورت یک مشاور امکان پذیر نیست. دامنه فعالیت مشاوران خانوادگی گسترده است. آنها از راه های گوناگونی به رشد خانوادهها کمک میکنند که عبارتند از:
1. ساده سازی رشد
مصاحبه و مشاوره با اعضای خانواده باعث تقلیل مقاومتها و موانعی میشود که بر سر رشد طبیعی اعضای خانواده قرار دارد. وقتی اعضای خانواده با مسیر رشد افراد آشنا شدند و نحوه برخورد صحیح را فرا گرفتند، دانسته های خود را به کار خواهند گرفت و خانواده ای پربارتر خواهند داشت.
2. کمک به برخورد مناسب با بحران های خانوادگی
هر خانواده در طول تاریخ خود گاهی دچار بحران میشود. این بحران ممکن است ناشی از شرایط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بیماریها و حوادث غیرمنتظره باشد. در این صورت، خانواده با احساسات متضاد و گاهی مخالف مواجه میگردد که عملا توان برخورد با آن را ندارد. گاهی بحران در اثر وجود کودک عقب مانده یا ناسازگار ایجاد میگردد، و گاهی مرگ یا جدایی همسر سبب بحران در خانواده میگردد. در چنین مواردی مشاوره خانوادگی میتواند به بررسی امکانات و نحوه برخورد با مشکل کمک کند.
3. آموزش به کودکان و نوجوانان
بسیاری از خانوادهها نحوه صحیح برخورد با کودکان و نوجوانان را نمی دانندو برخوردغیرمنطقی وگاه خصمانه با فرزندان خواهند داشت. مشاور خانواده میتواند به تصحیح این روابط کمک کند.
4. بهبود ارتباطات در درون خانواده
بعضی از همسران رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. آنها به علایق، خواستهها و نیازهای همدیگر توجهی نمی کنند. با اینکه آنها از نظر قانونی با یکدیگر زندگی میکنند ولی از نظر روانی از یکدیگر گسسته اند و اصطلاحاً «طلاق روانی» در بین آنها جریان دارد. مشاور در چنین حالتی میتواند آنان را به داشتن رابطه ای باز توأم با احترام تشویق نماید، شبکه ارتباطات غلط را تصحیح نماید و آنان را در جهت مثبت و سازنده هدایت نماید.
5. کمک به تشکیل خانواده و جلوگیری از به هم پاشیدن آن
از جلسات مشاوره خانوادگی میتوان برای تدارک ازدواج استفاده کرد و به افراد برای شناخت و آشنایی بیشتر با یکدیگر کمک نمود. همچنین میتوان از به هم پاشیدن خانواده جلوگیری نمود. بسیاری از جداییها در اثر نبودن یک مجرای ارتباطی صحیح و وجود روابط غلط و پیچیده ای است که در شبکه و نظام خانواده وجود دارد و مشاور خانواده میتواند به خانوادهها کمک کند تا کانال ارتباطی روشن و رابطه ای باز و نظامی کارساز داشته باشند.
عواملی که ذکر گردیدند، لزوم خانواده درمانی را مطرح میسازند، امّا یک درمانگر چگونه تشخیص میدهد که یک خانواده نیاز به مشاوره دارد و مشاوره با خانواده سودمندتر از مشاوره تک تک اعضا است؟ گرچه خانوادهها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالباً کودکان و نوجوانان بیان میکنند، ولی مشکل را باید در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جستوجو کرد. خانواده هایی که مشکل دارند، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیستند و مشاور این ارتباط معیوب را از کلمات، تُن صدا، حالت چهره، وضعیت بدن، اشارات و علایمی که بین اعضا رد و بدل میشود میفهمد.
تفاوت مشاور مجرب و زبده با مردم عادی در این است که او نکات ریز و خاصی را در ارتباط با خانوادهها رعایت می کند. او هرگز مشکل خانواده را کوچک نمی شمرد، وقتی افراد خانواده مشکل خود را مؤدبانه بیان میکنند ممکن است چنین برداشت شود که مشکل آنان ناچیز و بی اهمیت است، در صورتی که چنین نیست و ممکن است مشکل عمده ای در میان باشد; مثلا، اگر خانمی احساس کند که شوهرش با احترام با او رفتار نمی کند، درمانگر این مسئله را بی اهمیت ندانسته و به تفصیل جویای ماجرا میشود. همچنین یک مشاور مجرب از موضوعات انتزاعی اجتناب میکند و تا آنجا که امکان دارد از اعضا میخواهد تا به رفتارهای عینی و قابل لمس توجه نمایند. مثلا، از شوهرش که نسبت به بی محبتی همسرش اعتراض دارد میخواهد که رفتار غیرمحبت آمیز همسرش را بازگو کند و مشخص کند که چه رفتاری از او را نمی پسندد. به علاوه، یک مشاور زبده در جریان مشاوره هیچ گاه با یک عضو ائتلاف نمی کند. گاهی از یکی از اعضای خانواده در مقابل دیگری حمایت میکند، امّا مواظب است تا از این حمایت تعبیر سوء نشود. او مواظب است که در جریان درمان معنا و مفهوم زندگی به بحث و جدل کشیده نشود; زیرا بعضی از زوجین از طریق بحث های فلسفی و انتزاعی سعی در به انحراف کشیدن جریان مشاوره دارند.
آخرین موضوعی که در رابطه با خانواده درمانی مطرح میشود این است که درمانگر مجرب از بحث زیاد درباره وقایع گذشته دوری میکند. گاهی طرح مسائل گذشته برای روشن شدن وضع فعلی مفید است، ولی نباید بحث در مورد وقایع گذشته باعث شود که بیشتر وقت مشاوره صرف بررسی وقایع گذشته شده و روابط فعلی اعضا خانواده از نظر دور شود. در جوامع امروزی علی رغم رشد سریع فنّاوری و علوم وابسته، ارتباطات خانوادگی روزبه روز به سمت گسستگی و سرد شدن پیش میرود.
بر اساس نتایج تحقیقات، میانگین زمان برقراری ارتباط کلامی پدران و مادران با کودکانشان در برخی شهرها و کشورها در 24 ساعت شبانه روز، یک دقیقه اعلام شده است. این مسئله پایه شروع اختلالات شخصیتی و ناکامی است و این در حالی است که بچهها بیش از آنکه به تماشای برنامه های تلویزیونی نیاز داشته باشند، نیازمند ارتباط بصری و کلامی با پدر و مادر خود هستند. در جوامع امروزی والدین بیشتر وقت خود را در خارج از منزل صرف میکنند و این در حالی است که بیشتر کودکان و نوجوانان بیشتر از پول توجیبی نیازمند توجه و محبت هستند. نرمها تغییر کرده و خانواده، این مأمن و محل آسایش، معنای خود را از دست داده است. شاید تا چند سال آینده کانونی به نام خانواده وجود نداشته باشد و این بنیادی ترین هسته اجتماعی کم رنگ و کم رنگ تر شود. به راستی چرا چنین است؟
منابع
1. سیداحمد احمدی، مقدّمه ای بر مشاوره و روان درمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1377;
2. کلمیت وزیون اشتیرلین، مفاهیم و تئوری های کلیدی در خانواده درمانی، ترجمه سعید پیرمرادی، انتشارات همام، 1379;
3. غلامعلی افروز، روان شناسی خانواده، همسران برتر، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1377;
4. ویرجیناستیر، آدم سازی، ترجمه بهروز بیرنگ، نشر رشد، 1376;
5. سالوادر مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیرکبیر، 1376;
6. N.W Ackerman (1990), The Psychodynamics of family life, New york, Norton.
7. Bowen (1989), Family Therapy in chinical practice, New york, Jason Aronson.
8. Minuchine,s (1995), Family Tenrpy Techiniques, eambridge, massachusetts.