سیمای اقتصادی امام هفتم(ع)
آرشیو
چکیده
متن
اوضاع اقتصادی جامعه عصر امام کاظم(ع)
دوران امامت امام کاظم(ع) مقارن با دوران خلافت عبّاسی اول بود و آن امام با چهارتن از خلفای عبّاسی به نامهای منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید هم عصر بود. بنابراین، در مطالعه اوضاع اقتصادی عصر امام کاظم (ع) باید به بیان وضعیت اقتصادی جامعه در عصر اول عبّاسی پرداخت.
این دوران را باید دوران اقتدار و ثبات خلافت عبّاسی دانست. خلفای عبّاسی در این عصر کوشیدند تا در مناطق گسترده تحت قلمرو خود، که حاصل فتوحات قبلی مسلمانان بود، ثبات و امنیت ایجاد کنند. در این دوره، علم، فرهنگ و هنر تعالی پیدا کردند و اقتصاد رونق یافت و نسبت به دورههای قبل، سطح رفاه جامعه بالاتر رفت.
اقتصاد جامعه عبّاسی بر کشاورزی، بازرگانی و صنعت استوار بود. در این میان، کشاورزی مهمترین رکن اقتصادی به حساب میآمد؛ زیرا هنوز تحولات عظیم صنعتی صورت نگرفته بودند. علاوه بر این، تسلّط مسلمانان بر آبها و مناطق حاصلخیز زمینه مناسبی برای توسعه کشاورزی ایجاد کرده بود. گسترش قراردادهای کشاورزی، تأسیس دیوان، دریافت خراج از کشاورزان و «دیوان الماء» برای حفظ و صیانت از حقوق کشاورزان شواهد پیشرفت کشاورزی در این دورهاند.1
پایتخت عبّاسیان دشت حاصلخیز «سواد» بود. هر شهر بزرگی مانند بغداد را روستاها و باغها احاطه کرده بود. شهر «واسط» منطقهای کشاورزی بود که سالانه مقادیر هنگفتی محصول به بار میآورد.2 فراوردههای کشاورزی بسیار گوناگون و متنوع گردیدند. محصولات عمده عراق جو، گندم، برنج، خرما، کنجد، پنبه و کتان بود. میوهها و سبزیهای گرمسیری و سردسیری در دشت حاصلخیز سواد یافت میشدند.
کتابهای فراوانی که در این دوره درباره گیاهان تألیف یا ترجمه شده نشان میدهند که مردم تا چه حد به زراعت ارج مینهادند.3 وسعت فوقالعاده قلمرو خلافت و اوجی که تمدن به آن دست یافته بود، بازرگانی جهانی و دامنهداری پدید آورده بود. طولی نکشید که بنادری همچون بغداد، بصره، سیراف، قاهره و اسکندریه مراکز مهم تجارت خشکی و دریا شدند. تجّار مسلمان به سوی شرق تا چین میرفتند.4 بر آنچه گذشت، تراکم موجودیهای نقدی در دولت اسلامی عهد عبّاسی را باید افزود که تأثیری بسیار بر فعالیتهای تجاری داشت. عوامل مهم دیگری که باعث رشد اقتصادی در این دوره شدند عبارتند از:
ـ تسلط مسلمانان بر سرزمینهای طلاخیز زیرنفوذ دولتهای بیزانس و ساسانی؛
ـ خراج و جزیه فراوانی که اهل ذمّه به دولت عبّاسی پرداخت میکردند؛
ـ زکات، خمس و مالیاتهای هنگفت دولتی که از کشاورزان و پیشهوران و سایر اصناف دریافت میشدند.
جدولهای مالیاتی دولت عبّاسی نمود آشکاری است از مقادیر سرشار ثروتهایی که به دست عبّاسیان میرسیدند.5
این همه بیانگر وضعیت اقتصادی دولت عبّاسی در این دوره است. اما اوضاع اقتصادی عامّه مردم چگونه بوده؟ آیا ثروتهای دولتی صرف آبادانی و عمران جامعه میشدند؟ و آیا همه مردم در سطح عادلانه از رفاه و آسایش به سر میبردند؟
گرچه غالب گزارشهای تاریخی مربوط به وضعیت اقتصادی دولت هستند و مورّخان کمتر به وضعیت اقتصادی توده مردم پرداختهاند، اما شواهد فراوانی نشان میدهند که طبقه وسیعی از مردم تحت حاکمیت عبّاسیان در فقر و تهیدستی زندگی میکردند. نگاهی به اشعار شعرای اجتماعی این مطلب را تأیید میکند؛ از جمله ابوالعتاهیه ضمن اشعاری شکایتآمیز، تصویر دقیقی از وضع اقتصادی جامعه ارائه کرده است:
من مبلغ عنّی الاما م نصائحا متوالیه
انّی اری الاسعارَ اسعا رَ الرعیّةِ غالیه
واری الیتامی والارا ملَ فی البیوتِ الخالیه...6
شاهد دیگر، شورشها و قیامهای متعدد مردمی است که ریشه در نارضایتی عمومی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی در این عصر داشتهاند. آنچه مسلّم است اینکه اموال و داراییهای فراوان دولت، که متعلّق به عامّه مردم بود، به طور عادلانه در بین مردم توزیع نشدند و بیتالمال صرف رفاه و آسایش صاحبان حقیقی آن نگشت. فاصله طبقاتی شدیدی حاکم شد. بغداد، که مرکز تجارت و بازرگانی بود، تنها جیب ثروتمندان و بازرگانان را پر مینمود و طبقه متوسط و ضعیف جامعه تحت فشار خراج و مالیاتها نمیتوانستند سربلند کنند. خزینهها و گنجینههای دولتی صرف امور دربار میشدند و خلفا با کنار نهادن سیره و سنّت رسول خدا(ص) و موازین اسلامی و روی کردن به اخلاق و منش پادشاهان و ملوک کافر کیش، سعی در خوشگذرانی و اسراف و تبذیر مینمودند. از خلافت اسلامی تنها اسمی بر جای مانده بود. این دوران، دوران ظهور و بروز پادشاهان ثروتمندی است که نان دنیا را به نام دین میخوردند و عنوان «خلافت» را یدک میکشیدند. امیرالمؤمنین!های فاسد و عیّاش هدایای هنگفت و گزاف به شعرا و آوازهخوانان و مطربان و رقّاصان میدادند، در حالی که عامه مردم در فقر و تنگدستی و فشار زندگی میگذراندند.
به گفته مسعودی، مجموعه اموالی که منصور به زور از مردم گرفته بود بالغ بر 600 میلیون درهم و 400میلیون دینار بود. او این اموال را به نام «بیتالمال» در محل مخصوص نگهداری میکرد و نام صاحب هر مال را بر روی آن مینوشت، بدون آنکه مقداری از آن را به خدمت عامّه مصروف دارد. این مبلغ غیر از مالیات اراضی و خراجهایی بود که منصور در زمان خلافت خود از کشاورزان گرفته بود.7 سیاست سختگیرانه اقتصادی و تحریم و فشار مالی را علیه مردم در پیش گرفته بود تا مخالفان سیاسی خود را به ضعف بکشاند و زمینه قیامها و شورشهای مردمی را از بین ببرد.8
در دوران هارونالرشید، درآمد سرانه دولت به بالاترین حد خود رسید که تا آن زمان این مقدار برای هیچ حاکم مسلمانی سابقه نداشت.
ابن خلدون موجودی بیتالمال در ایّام رشید را بالغ بر 7500 قنطار در سال تخمین زده است. و جهشیاری مجموع درآمد را قریب 500 میلیون درهم و دویست و چهل هزار درهم میداند.9
عملکرد خلفای عبّاسی از جمله هارون در صرف بیتالمال برای برپایی مراسم جشن و پایکوبی و دادن هدایا و بخششهای مالی حیرتآور به مادحان و چاپلوسان درباری بیسابقه بوده است. حکایات بسیاری از بذل و بخششهای دیوانهوار هارون در تاریخ ثبت شدهاند.
این وضعیت نامطلوب اقتصادی و عدم توجه خلفا به رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم و صرف ثروتهای دولتی در جهت عیش و نوش و خوشگذرانی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی خاصی را در این دوره به دنبال داشت؛ از جمله:
ـ پیدایش فرقه متطوّعه در بغداد؛
ـ گرایش به زهد و تصوف در افرادی که مأیوس از غنی و رفاه بودند و دست از کار اقتصادی کشیده بودند؛
ـ پیدایش شاعران و مادحان و مورّخان درباری که دانش و هنر را در مدح و چاپلوسی خلفا به خدمت گرفته بودند؛
ـ گسترش علوم دنیوی همانند طب، فلسفه و ریاضی که در سایه توجه خلفا و امرا و ثروتمندان رشد یافتند، در حالی که نسبت به علوم دینی خارج از دربار هیچ گونه حمایتی صورت نمیگرفت؛
ـ بروز شورشها و قیامهایی که یک پای در مخالفت فکری و سیاسی با دولت عبّاسی داشتند و پای دیگر در بی عدالتیهای اجتماعی و نابسامانیهای اقتصادی در این دوره.10
عصر امام کاظم (ع) مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عبّاسی بود. آنها تا چندی پس از آنکه زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و بخصوص با علویان برخورد نسبتا ملایمی داشتند، اما به محض اینکه در حکومت استقرار یافتند و پایههای سلطه خود را محکم کردند و از سوی دیگر، با بروز قیامهای پراکندهای که به طرفداری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرد، بنا را بر ستمگری گذاشتند و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند.
امام کاظم (ع) در مرکز فشارهای سیاسی و اجتماعی عبّاسیان قرار داشت، در عین حال، رسالت ایشان آن بود که در این حرکت علمی، توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کند و از هر جهت، به هدایت و رهبری فکری و معنوی جامعه بپردازد.11
با توجه به شناخت اجمالی از اوضاع و شرایط اقتصادی این عصر، زندگی اقتصادی و وضع معیشتی امام کاظم (ع) تبیین میگردد. در این نوشتار، رفتارهای امام کاظم مورد مطالعه قرار میگیرند تا اصول کلی حاکم بر سیره اقتصادی امام در تولید، مصرف و اصلاحات اقتصادی بیان گردند.
منابع مالی امام کاظم (ع)
الف. اموال عمومی
امامت بیتردید محوریترین جایگاه و نقش را در منظومه اندیشه کلامی شیعه امامیه داراست. رکن اصلی و متمّم امامت، ولایت است. ولایت دارای مراتب گوناگونی است که بالاترین آن «ولایت کلیه و مطلقه الهی» است که به معنای «حق حاکمیت همهجانبه و همه جایی بر همه مخلوقات» است. این ولایت از سوی خداوند به پیامبر واگذار شده و پس از پیامبر نیز امام صاحب این ولایت است. از شئون ولایت امام، حق مالکیت خاصی است که دین اسلام برای او مشخص کرده و این از خصایص نگرش فقهی شیعه است. مقصود از «مالکیت امام»، مالکیت منصب امامت و رهبری امّت اسلامی است، نه مالکیت شخص امام؛ زیرا این نوع مالکیت از امامی به امام دیگر منتقل میگردد، نه به وارثان طبیعی امام. بنابراین، به جای مالکیت امام، میتوان عنوان «مالکیت حکومت اسلامی» را به کار برد.
مالکیت امام شامل دو بخش است: یک بخش ثروتهای طبیعی که پیشتر در تملّک کسی قرار نگرفته و در عین حال، از مباحات عامّه به شمار نمیروند؛ مانند: زمینهای موات، جنگلها، مراتع و معادن. بخش دیگر ثروتهایی است که پیشتر در تملّک دیگران بوده و به دلایلی در مالکیت دولت اسلامی در آمدهاند؛ مانند: ارث بدون وارث و قطایع ملوک.
مجموعه مواردی که ملک منصب امامت است، تحت عنوان «انفال» قرار میگیرد، چه ثروتهای طبیعی که در ابتدا به عنوان ملک امام معرفی شدهاند و چه داراییهایی که از راههای گوناگون در اختیار امام قرار میگیرند.12
علاوه بر این موارد، خمس، زکات و مالیاتهای اسلامی همه در اختیار امام قرار میگیرند و امام متصدی و سرپرست توزیع و مصرف آنهاست، ضمن اینکه برای شخص امام نیز در این وجوهات سهمی در نظر گرفته شده است.
البته تمام موارد مزبور زمانی برای امام قابل تحصیل خواهند بود که مسئولیت حکومت اسلامی در اختیار امام باشد و زمانی که این حق از امام غصب شود طبعا این حقوق مالی نیز، به ناحق و از روی ستم، از امام گرفته خواهند شد. با این همه، امامان معصوم همواره انفال را حق مسلّم خود میدانستند و مسئولیت دریافت و توزیع خمس و زکات را انجام میدادند. این امر بر حاکمان ظالم گران میآمد و همیشه یکی از بهانههای دشمنی و کینهتوزی خلفا و سلاطین با امامان شیعه به حساب میآمد.
بخشی از اموال عمومی امام کاظم (ع) شامل خمس، زکات، نذورات، صدقات و موقوفات میشد که این اموال، گاه، مستقیما از سوی شیعیان تحویل امام داده میشد و گاه، از طریق وکلا و نایبان امام دریافت و توزیع میگردید. در این میان، به دلیل جوّ اختناق و فشاری که حکومت علیه امام و شیعیان ایجاد کرده بود، نقش سازمان وکالت دارای اهمیت بیشتری است. در عصر امام کاظم (ع) فعالیت سازمان وکالت به اوج خود رسید و شیعیان در ارتباط با وکلا و نایبان امام، وظیفه پرداخت خمس و زکات و وجوه شرعی را انجام میدادند. با تقویت و گسترش سازمان وکالت در عصر امام کاظم (ع) پرداختهای مالی شیعیان به دفتر وکالت نیز فزونی یافتند.13 شاید بتوان به عنوان قرینهای بر کثرت این پرداختها، به نقل شیخ طوسی و کشّی درباره کثرت اموال باقی مانده نزد وکلای امام کاظم (ع) پس از شهادت آن حضرت، اشاره کرد:
هنگام شهادت امام کاظم (ع) مبلغ هفتاد هزار دینار نزد زیادبن مروان عیسی و مبلغ سی هزار دینار تحویل علیبن حمزه بود.14
مبلغ سی هزار دینار و شش کنیز در تحویل عثمان بن عیسی رواسی نماینده امام در مصر بود که نقل شده است پس از شهادت امام هفتم(ع)، علی بن موسیالرضا(ع)، کسی را نزد زیاد قندی و عثمان بن عیسی فرستاد و پیغام داد اموالی را که از پدرم نزد شما مانده است، برای من بفرستید.15
هشامبن احمر گفت: اموالی را که برای امام هفتم به مدینه بردم، حضرت فرمود: آن را نزد مفضّل بن عمر برگردان.16
نمونههای متعدد دیگری از فعالیت مالی سازمانی وکالت در عصر امام کاظم (ع) در منابع ذکر شدهاند.
قرینه دیگری بر کثرت اموال عمومی امام کاظم (ع) را میتوان در سخن علی بن اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) جست که در مقام سعایت از امام کاظم (ع) به یحیی بن خالد گفت: اموال از شرق و غرب به سوی او سرازیر است که در خزانههایی نگهداری میکند و زمینی را به قیمت سی هزار دینار خریده است.17 از همینرو، بارها هارون آن حضرت را متهم کرد و مورد بازجویی قرار داد که از مردم خراج دریافت میکند و آن حضرت در جواب فرمود:
«والذی بعث محمّدا بالنبوّةِ ما حُمل اِلَی درهما و لادینارا مِن طریقِ الخراجِ لکنّا معاشرَ ابیطالبٍ نقبلُ الهدیةَ التی احلّها اللّه ـ عزّوجلّ ـ لنبیه فی قوله: لو اُهدی لی کراعٌ لَقبِلتُ و لو دعیتُ الی زارعٍ لاَجبتُ و قد عَلِمَ امیرالمؤمنین ضیقَ ما نحنُ فیه و کثرةِ عدوّنا و ما منعنا السلفَ مِن الخمسِ الّذی نطَقَ لنا بِه الکتاب فضاقَ بِنا الامرُ و حرّمت علینا الصدّقةُ و عوّضنا اللّهُ - عزّوجلّ - عنها الخمسَ و اضطُررنا الی قبولِ الهدیة.»18
گرچه امام در این روایت، دریافت خراج و مالیات از مردم را نفی کردهاند، اما دریافت خمس و هدایا و وجوه شرعی را تصدیق میکنند. بنابراین، طبق فرمایش امام، شیعیان خمس و زکات و سایر وجوه شرعی را به امام تحویل میدادند و امام مسئولانه به دریافت و توزیع آنها مبادرت میورزیدند. قراین متعددی حاکی از تأکیدات امامان شیعه به برقراری سنّت پرداخت وجوه شرعی در میان شیعیان و نکوهش از سستی شیعیان در این زمینه است.
در شریعت اسلام، برای مصرف خمس و زکات موارد خاصی تعیین شده است. امام به عنوان متصدّی این اموال آنها را در موارد خاص و در چند محور عمده مصرف مینمود:
1. کمک مالی به نیازمندان و فقرا؛
2. کمک به قرضداران و ورشکستگان؛
3. رفع مشکلات و مشاجرات مالی شیعیان و سادات نیازمند؛
4. پرداخت هدیه و صله به شیعیان و شعرای متعهد و افراد تازه مسلمان؛
5. رفع نیازهای اقتصادی بیت امامت.
در مورد کمکهای مالی امام به نیازمندان و بخشش به شیعیان و شعرا، در بخش کمکهای مالی امام به تفصیل بحث خواهد شد. از جمله میتوان به تزویج برخی از فرزندان امام کاظم با اموال ارسالی از سوی وکیل آن جناب یعنی علی بن یقطین اشاره کرد.19
ب. اموال خصوصی
بخش دیگری از اموال و داراییهای امام کاظم (ع) اموال خصوصی و شخصی امام بود که امام به عنوان فردی عادی و عضوی از اعضای جامعه به روشهای متعارف آنها را به دست میآورد. این بخش نمونه عینی از تأکیدات اسلام بر تولید و گسترش آن در فعالیتهای اقتصادی است. اما آنچه مهم است اهداف و انگیزههای تولید و تکیه بر عوامل صحیح و مشروع تولید است که در شیوه امام کاظم به آنها اهمیت داده شد.
1. کار و تلاش اقتصادی: مهمترین و اصلیترین منبع مالی امام کاظم (ع) کار کشاورزی بود. امام کاظم (ع) از همان دوران کودکی به کار و تلاش مشغول بود. در دورهای که هم سن و سالهای ایشان سرگرم بازیهای کودکانه بودند، آن حضرت به کارهای مفید میپرداخت، علاوه بر اینکه در مکتب و مدرسه پدر بزرگوارشان امام صادق(ع) به کسب معارف الهی میپرداخت و در همان سنین کودکی، پاسخگوی سؤالات و مشکلات فکری جامعه نیز بود.
صفوان جمّال میگوید: نزد امام صادق 7رفتم و از رهبر آینده جهان اسلام سؤال کردم و پرسیدم: پس از شما حجت خدا چه کسی خواهد بود؟ امام صادق(ع)، که به دلیل حفظ جان امام کاظم(ع)، گاه از پاسخ دادن آشکار به این سؤال خودداری میکردند، این بار نیز پاسخ دادند: صاحب امر و حجّت خدا کسی است که سرگرم بازی و لهو و لعب نیست.
صفوان میگوید: در همان هنگام، ابوالحسن موسیبن جعفر(ع)، که نوجوان خردسالی بود، وارد شد، در حالی که گوسفندی به همراه داشت و آن را به جلو میراند و به آن خطاب میکرد: بر پروردگارت سجده کن. آنگاه امام صادق(ع) او را به سینه خود چسباند و فرمود: پدر و مادرم به فدایت که اهل بازی و سرگرمی نیستنی. «بابی انتَ و اُمّی مَن لا یلهوُ و لایَلعبُ».20
اخبار و روایات متعدد تاریخی نشان میدهند که آن حضرت به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از این طریق امرار معاش میکرد و شغل دیگری برای آن امام گزارش نشده است. این اخبار عمدتا مربوط به دوره امامت آن حضرت و مربوط به زمانی است که آن حضرت در مدینه بود. اشتغال حضرت به کشاورزی، هم به دلیل شرایط اقلیمی و جغرافیایی مدینه بود که برای کشاورزی مناسب است و هم به دلیل اهمیت خاصی که ائمّه اطهار: و اولیاء الهی به امر کشاورزی میدادند. تأکید و اهمیت اسلام بر کشاورزی بیانگر آن است که اسلام اقتصاد بر محور کشاورزی را بر سایر موارد ترجیح میدهد، ضمن اینکه هرگونه تولیدی که برای انسان مفید باشد و ثمرهای عقلایی بر آن مترتب باشد مورد قبول اسلام است. یک نمونه تاریخی که نشان میدهد امام خود شخصا به کشاورزی اشتغال داشتند:
علی بن ابی حمزه میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که در زمین کشاورزی خود کار میکرد و عرق میریخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: ای علی! بهتر از من و پدرم در این زمین خود، با بیل کار میکردند. عرض کردم: آنان را معرفی فرما. حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین (ع) و پدرانم همه با دست خود کار میکردند. کشاورزی شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است.21
بنابراین، کار کشاورزی اصلیترین منبع درآمد مالی امام کاظم (ع) بود. حضرت از درآمد محصولات کشاورزی، خود و خانواده و عائلهاش را تأمین میکرد و علاوه بر آن، به فقرا و محرومان و نیازمندان کمک مینمود. برخی از بخششها و هدایای امام نیز از این طریق انجام میگرفت. برای نمونه، حضرت به یکی از غلامان، که در حق او احسان کرده بود، قطعهای زمین کشاورزی اهدا کرد.22 در مورد دیگر، حضرت زمین کشاورزی خود را به غلامی بخشید و او را آزاد کرد.23 حضرت بخشی از زمین کشاورزی خود را به فرزندش، احمد، که مردی والامقام و خیّر بود، هدیه کرد.24 در وصیتنامه آن حضرت نیز آمده است که ایشان سی اصله درخت خرمای خود را برای فقرای آبادی وقف کرد و بقیه آن را بین فرزندانش تقسیم نمود.
2. موقوفهها: یکی از منابع مالی امامان، موقوفههایی بوده که از گذشتگان برای آنها مانده و آنها به عنوان متولّی اوقاف، درآمد محصول آنها را به دست آورده و در راههای گوناگون شرعی به مصرف میرسانند. برای نمونه، وقفنامهای که ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است، در آن به وصیتنامه حضرت زهرا(س) در مورد وقف مزارع هفتگانه به فرزندانش اشاره شده است. وقفنامههای دیگری نیز، که واقف آنها امام علی(ع) بوده در کتب حدیث ذکر شدهاند که تولیت آن به دست امامان شیعه رسیده25 و آنان درآمد محصول آن را در راههای گوناگون و در جهت تحکیم و گسترش تشیّع به مصرف رساندهاند.
در وصیتنامه امام کاظم (ع) نیز آمده است که آن حضرت یک سوم موقوفه پدرش را وصیت کرده است.26 این امر نشان میدهد که اموال و املاکی از طریق موقوفه و ارث از سوی امام صادق(ع) به امام کاظم (ع) منتقل شده است.
3. هدایا: بخش دیگری از اموال خصوصی امام، اموالی بودند که به امام هدیه داده میشدند. در بسیاری از موارد، شیعیان همراه خمس و زکات و وجوهات، هدایایی نیز برای شخص امام میفرستادند. برای نمونه، میتوان به هدایایی که علی بن یقطین برای امام کاظم (ع) میفرستاد، اشاره کرد. علی بن یقطین از موقعیت خود برای کمک رساندن به شیعیان و محرومان و همچنین کمک کردن به شخص امام استفاده میکرد.
پسر علی بن یقطین میگوید: امام کاظم (ع) هر چیزی لازم داشت یا هر کار مهمی که پیش میآمد، به پدرم نامه مینوشت که فلان چیز را برای من خریداری کن یا فلان کار را انجام بده، ولی این کار را به وسیله هشام بن حکم انجام بده.27
در روایتی که قبلا ذکر شد، امام در جواب هارون، فرمود: «به خاطر آنکه ما از حق مالی و شرعی خودمان (خمس) باز داشته شدهایم، مجبور به پذیرش هدیه هستیم».28
یک بار هارون کسی را دنبال امام فرستاد و دستور داد تا هر چه زودتر امام را حاضر کنند. وقتی مأمور خلیفه به حضور امام رسید، حضرت به او فرمود: «لولا اَنّی سمعتُ فی خبر جدّی رسولِ اللّه اَن طاعةَ السلطانِ لِلتقیّةِ واجبةٌ اِذا جئتُ»؛ اگر از رسول خدا روایت نشده بود که اطاعت از سلطان از روی تقیّه و حفظ جان واجب است، هرگز نمیآمدم. و وقتی امام نزد هارون آمد، هارون از او پرسید: چرا نزد ما نمیآیی و با ما رفت و آمد نداری؟ حضرت فرمود: «سعة مُلککَ و حبُّکَ لِلدّنیا»؛ وسعت مملکت و دنیاپرستی تو مانع است.
آنگاه هارون هدایایی به امام داد. امام آنها را پذیرفت و فرمود: «واللّهِ لولا اَنّی اری اَن اَتزوّجَ بِها مِن عزّاب بنی طالبٍ لئلا ینقَطعَ نسلَهُ ابدا ما قبلتُها».29 حضرت آن هدایا را برای کمک کردن به ازدواج جوانان مجرّد از خاندان سادات، از هارون پذیرفت.
در مورد دیگر، مهدی عبّاسی، امام کاظم (ع) را دستگیر و زندانی کرد، سپس در خواب امیرالمؤمنین علی(ع) را دید که او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: «فهل عسیتم اَن تُفسدوا فی الارضِ و تُقطِّعوا ارحامکَم...» آنگاه دستور داد امام را آزاد کنند و مبلغ سه هزار دینار به او بدهند و ایشان را راهی مدینه کنند.
مورد مشهور دیگری از قبول هدیه از سوی امام کاظم (ع) مربوط به دوران منصور دوانیقی است که در روز عید نوروز از امام کاظم (ع) خواست تا جلوس کند و هدایایی که مردم و به ویژه سربازان ایرانی میآورند بپذیرد. حضرت ابتدا از انجام چنین کاری خودداری کرد، اما با اصرار و فشار منصور پذیرفت. شخصیتها، فرماندهان و سربازان به دیدن حضرت میآمدند و به آن حضرت تبریک میگفتند و هدایایی به آن امام میدادند. مأمور منصور از هدایا صورتبرداری میکرد. آخرین فردی که داخل شد پیرمردی بود که عرض کرد: ای پسر دختر رسول خدا(ص) من فقیرم و ثروتی نداشتم که برایت هدیه بیاورم. سه بیت شعری که جدّم درباره جدّت حسینبن علی(ع) سروده است، آوردهام. اشعار خود را خواند. حضرت فرمود: هدیهات را قبول کردم، بنشین خدا به تو برکت دهد. سپس رو کرد به مأمور منصور و به او فرمود: نزد منصور برو و هدیهها را بازگو کن و نظرش را درباره مصرف آن به دست آور. او رفت و بازگشت و گفت: منصور میگوید: همه هدایا را به موسیبن جعفر بخشیدم. هر اقدامی میخواهد درباره آن بنماید. امام همه هدایا را به آن پیرمرد بخشید.
غالبا هدایایی که امام به اکراه از سوی حاکمان دریافت میکرد، به مردم نیازمند و محروم میبخشید و خود از آن استفاده نمیکرد. در برخی موارد، امام کاظم (ع) از قبول هدایا از سوی افراد ظالم خودداری میکرد. در یک مورد، شخص آوازهخوان و هنرپیشهای به نام مخارق وقتی مشاهده کرد، هارون از کمک مالی به امام خودداری میکند، با به کار بستن حیلهای پول و اموال فراوانی از هارون به چنگ آورد و آنها را نزد امام آورد. امام از پذیرش آن هدایا خودداری کرد و فرمود: «خدا به شما و مال شما برکت دهد و جزای نیکو عنایت کند! به خدا سوگند! نه از او و نه از این پول درهمی میگیرم و نه از این زمین چیزی...»30
سندی بن شاهک، زندانبان ظالم و بیرحم امام کاظم (ع) در آخرین لحظات عمر آن حضرت، از وی خواست تا اجازه دهد تا با مال خودش کفنی برای حضرت تهیه کند. حضرت در جواب فرمود: «اِنّا اهل بیتُ مُهورُ نسائِنا و حجُّ صرورتنا و اکفانُ موتانا مِن طاهرِ اموالنا و عندی کفنٌ و اُرید اَن یتَولّی غسلی و جِهازی مولای فلان...» بدینسان، امام از پذیرش هدیه چنین فرد ظالم و گستاخی خودداری کرد.
پیش از آن نیز هارون کنیز زیبارویی برای آزار و اذیت امام و با عنوان هدیه نزد امام فرستاد. حضرت از قبول کنیز خودداری کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «بَل اَنتُم بِهدیّتکم تَفرحونَ...»
وضعیت مالی و معیشتی امام کاظم (ع)
از جمله مباحث قابل توجه در زندگانی امام کاظم(ع)، شناخت وضعیت اقتصادی و معیشتی ایشان میباشد؛ پرداختن به این موضوع که آیا آن حضرت در وضعیت اقتصادی مطلوب و مناسب به سر میبرد یا در فقر و تنگدستی، و یا وضع زندگی متوسط و معمولی داشت؟
برخی معتقدند: امام کاظم (ع) در دوران امامتش زندگی فقیرانهای داشتند و وضع اقتصادی سختی را تحمل میکردند.31 برای این ادعا، چند شاهد و دلیل تاریخی ذکر شدهاند:
1. تحریم اقتصادی از سوی دستگاه خلافت برای زمینگیر کردن امام (ع)
خلفای معاصر امام، به ویژه منصور و هارون، به طور آشکار، امام را از بسیاری از حقوق و مزایای اقتصادی و مالی محروم کرده بودند. برای نمونه، زمانی که هارون در سفری که به مدینه داشت، برای جلب نظر مردم به همه هدایایی داد، اما امام و خانواده علویان و شیعیان را از این هدایا محروم کرد. هنگامی که مأمون علت آن را پرسید، جواب شنید که فقر او نزد من محبوبتر از غنای اوست. اگر به این مرد پول بدهم، هیچ تضمینی ندارم که فردا با صدهزار شمشیرزن از شیعیان و موالیانش علیه من قیام نکند.32
اساسا یکی از بهانههای هارون بر دشمنی و قتل امام کاظم (ع) جلوگیری از قدرت مالی آن حضرت بود. هارون از اقتدار مالی امام در هراس بود و از دریافت خمس و زکات و وجوهات شرعی توسط امام غضبناک.
2. عائله پرشمار از خانواده و فرزندان و موالی
امام کاظم (ع) سرپرستی فرزندان و عائله متعددی را به عهده داشت. طبق نقل شیخ مفید، آن حضرت 37 فرزند داشت.33 طبیعتا تأمین این عائله پرشمار فشار مالی و اقتصادی زیادی بر آن حضرت وارد میساخت.
3. رهبری فکری و معنوی جامعه و مبارزات سیاسی
امام عهدهدار رهبری فکری و معنوی جامعه اسلامی بود. تفسیر و تبیین احکام و معارف شریعت، پاسخگویی به مسائل فکری، مبارزه با جریانات منحرف و تربیت شاگردان و شیعیان مخلص بر عهده امام بود. این وظایف خطیر، بخشی از ساعات عمر شریف آن حضرت را به خود اختصاص میداد. علاوه بر این، امام به دلیل مبارزات سیاسی و مخالفت با حاکمان، همواره در حال تبعید و حبس و زندان بود و از این شهر به آن شهر منتقل میشد. امام بارها از سوی خلفای عبّاسی احضار شد و همواره تحت فشار سیاسی و اجتماعی بود. بنابراین، نمیتوانست آنگونه که مناسب است، به وضع اقتصادی خود سر و سامان دهد. این امر تا حدودی موجب فقر و تنگدستی امام بود. آنچه ذکر شد دلایل کسانی است که معتقد به فقر امام کاظم (ع) هستند اما این موارد گرچه موانعی جدّی بر زندگی اقتصادی امام کاظم (ع) به شمار میرفتند. اما به نظر میرسد این موارد نمیتوانستند امام را به فقر و تهیدستی بکشانند. هیچ شاهد تاریخی فقیر بودن امام را تأیید نمیکند؛ زیرا «فقیر» یعنی کسی که برای تأمین نیازهای مادی خود به دیگران محتاج است؛ کسی که توان اداره خود و خانواده خود را ندارد. هیچ روایت و گزارش تاریخی وجود ندارد که نشان دهد امام برای تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خود از دیگران کمک گرفته باشد.
علاوه بر این، شواهدی در دست هستند که نشان میدهند امام از تمکّن و قدرت مالی برخوردار بود و زندگی متوسط و معمولی داشت، نه زندگی فقیرانه و سرشار از محرومیت:
1. صاحب املاک، مزارع و زمینهای کشاورزی: امام صاحب املاک، مزارع و زمینهای کشاورزی بود. این مزارع، که عمدتا در اطراف مدینه بودند، به شخص امام تعلّق داشتند و ـ همانگونه که پیشتر گذشت ـ امام در کنار غلامان و فرزندان و کارگرانش به کار مشغول بود.
فرزند امام میگوید: در صبح سردی برای سرزدن به زمینی که امام در منطقه سایه داشت، همراه امام حرکت کردیم... .34
معتب در ضمن روایتی نقل میکند که امام در باغ خود مشغول چیدن خرما بود... .35
در روایت دیگری آمده است که آن حضرت کفن خود را برای زن مؤمنی به نام شطیطه فرستاد و فرمود: این کفن را از پنبههای مزرعه خودمان تهیه کردهایم... .36
امام زمینی کشاورزی در منطقه یسیریه داشت که آن را به فرزندش، احمد، که مردی بزرگوار و با شخصیت بود، هدیه کرد.37
اسماعیل، فرزند موسی بن جعفر(ع)، میگوید: پدرم با فرزندان خود از مدینه به سوی برخی از املاک خود بیرون رفت. اسماعیل میگوید: ما در آنجا بودیم و با احمدبن موسی(ع) بیست تن از خدم و حشم پدرم بودند که اگر احمد برمیخاست آنان با او برمیخاستند و اگر احمد مینشست آنان نیز با او مینشستند.38
سند معتبر دیگری نشان میدهد: امام صاحب زمینها و مزارع کشاورزی بود. موقوفه آن حضرت در کتابهای تاریخی ثبت شده است که به قسمتی از آن اشاره میکنیم:
«این است آنچه موسی بن جعفر وقف نمود که مشتمل است بر همه زمین خود که در فلان مکان واقع است (نام آن ذکر نشده) و حدود زمین فلان است که به طور کلی، درختهای خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب، پستی و بلندی، عرض و طول، میدان جلوباغ، نهرهای کوچک و بزرگ، مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است. متولّی وقف درآمد آن را پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سی عدد درخت خرما برای فقرای آبادی میان فرزندان موسی تقسیم کند؛ برای هر مرد دو برابر زن. چنانچه یکی از دختران موسی ازدواج کند، سهمی در این صدقه ندارد... .39
نمونه دیگری از تمکّن مالی امام، تعداد غلامان آن امام میباشد. در روایتی، حضرت در پاسخ به هارون که پرسیده بود: چه تعداد جیرهخوار داری؟ فرمود: بیش از پانصد نفر که بیشتر آنها موالی و غلامان هستند.40
علیبن ابی حمزه میگوید: تعداد سی نفر غلام حبشی برای آن حضرت خریداری شد و امام برای آنها مقرّری و حقوق تعیین کرد.41
علاوه بر این، تمام همسران آن حضرت کنیزانی بودند که وی خریداری نموده بود؛ از جمله مادر امام رضا(ع) که کنیزی بود که امام آن را از تاجر مغربی خرید.42
بنابراین، خرید و نگهداری غلامان و سپس آزاد کردن تعداد بیشماری از غلامان توسط امام کاظم (ع) خود قرینهای بر تمکّن مالی آن حضرت است.
2. کمکها و بخششهای مالی حضرت: از جمله فصول درخشان زندگی امام کاظم(ع)، کمکها و بخششهای مالی ایشان به فقرا و نیازمندان و درماندگان است. کمکها و بخششهای آن امام شامل حال دوستان و دشمنان آن حضرت میشد و در عصر خود، ضربالمثل بود. مورّخان هدیه معمولی آن حضرت را حدود 200 تا 400 دینار ذکر کردهاند.43
3. اجتناب امام از فقیر نشان دادن خود: نکته دیگری که میتواند در شناخت وضعیت اقتصادی و معیشتی امام کمک کند، سیره و روش امام در مصرف است ـ که در بخشهای بعدی این مقاله به آن خواهیم پرداخت. امام در انتخاب نوع لباس، غذا، منزل و مرکب، همواره جانب اعتدال را نگه میداشتند و دیگران را نیز به اعتدال و میانهروی در مصرف سفارش میکردند. امام هیچ گاه خود را فقیر نشان نمیداد و به شیعیان خود سفارش میکرد تا با وضعیت مناسب و متعارفی در جامعه ظاهر شوند و خود را مقابل دشمن کوچک و حقیر و فقیر نشان ندهند.
آری، امام زندگی ساده و زاهدانهای داشت، اما زهد امام هرگز به معنای فقر او نبود. امام هیچگاه به ثروتاندوزی و انباشت سرمایه و اسراف و تجمّل نپرداخت. هر چه داشت خالصانه بین فقرا و نیازمندان انفاق میکرد. امام بیش از آنکه به خود و رفاه و آسایش خویش فکر کند، در فکر محرومان و مستمندان بود و با توان مالی خود سعی در یاری رساندن به ایشان داشت. امام ـ به معنای دقیق کلمه ـ زاهد بود و زهد را امیرالمؤمنین علی(ع) چنین معنا کرد: «الزهدُ کلّهُ بینَ کلمتَینِ مِن القرآنِ، قالاللّه سبحانه: (لِکَیلا تأسوا عَلی ما فَاتکم و لاتَفرحُوا بِما آتاکُم) وَ مَن لَم یَأسَ علَی الماضی و لم یَفرح بالآتی فقد اَخذ الزهدَ بِطرفَیه».44
از اینرو، وقتی امام به دستور هارون به زندان افکنده شد، خدا را سپاس میگفت که فرصت و موقعیت مناسبی برای عبادت و مناجات با خدا یافته است و از اینکه دنیا را از دست داده، نگران و پریشان نیست.
سیره اقتصادی امام کاظم (ع)
الف. سیره امام کاظم (ع) در تولید
با مطالعه در رفتارهای اقتصادی امام کاظم (ع) میتوان به اصول کلی در زمینه تولید دست یافت. بی شک، آنچه در اینجا ذکر میشود تمام اصول کلی حاکم بر رفتار امام نیست، بلکه مهمترین اصول در سیره امام در تولید میباشد:
1. تلاش در عرصه تولید: در اسلام، به کار و تلاش اقتصادی اهمیت فراوانی داده شده است. آیات و روایات فراوانی در اهمیت و ضرورت کار و تجلیل از مقام کارگر نقل شدهاند. سیره عملی پیامبران و اولیای الهی نیز این بوده است که بار زندگی خود را شخصا به دوش میکشیدند و هیچگاه برای تأمین ضروریات زندگی، خود را نیازمند و وابسته به دیگران نمیکردند.
این امر بیانگر نوع نگرش امام به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشههای انحرافی زهدمآبانه، که کار و تولید را در تضاد با کمالات معنوی و مصالح اخروی میدانستند یا افکار باطل اربابمآبانه، که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه میدانند خط بطلان میکشد.
امام کاظم (ع) میفرماید: «اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِیبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»؛45 خداوند از فرد پرخواب و بیکار متنفّر است. از اینرو، به یکی از یارانش، که کاسب و فروشنده بود، میفرماید: «اُغدُ الی عزِّک»؛46 صبح زود به سوی عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان کسب و تجارت است. عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست میآید. در روایتی دیگر، امام ارزش کار را اینگونه بیان کردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِیعودَ بِه علی نَفسِهِ و عیالِه کانَ کالمجاهدِ فی سبیلِ اللّه»؛47 هر کس در طلب روزی از راه حلال اقدام کند تا خود و خانوادهاش را تأمین نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است.
از اینرو، امام کاظم (ع) با تمام مشکلات و مسئولیتهای طاقتفرسای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، در عرصه کار و تلاش اقتصادی کوشا و فعّال بود و ـ همانگونه که ذکر شد ـ در کنار کارگران و غلامان به کشاورزی میپرداخت و به آن افتخار میکرد.
2. برنامهریزی در امور اقتصادی: قطعاً انجام مسئولیت هدایت و رهبری فکری جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوی، زمانی با تلاشهای اقتصادی قابل جمع خواهد بود که انسان برنامهریزی دقیق و معقولی برای زندگی خود داشته باشد. اینکه امام بزرگوار شیعیان، هم در صحنه فرهنگی و هم عرصه اقتصادی فعّال و پرتلاش حاضر است، به دلیل اعتقاد و عمل به اصل برنامهریزی در زندگی است. امام کاظم (ع) در مورد برنامهریزی و مدیریت زمان و نقش آن در زندگی انسان میفرماید: «اجتهدوا فی اَن یکون زمانکم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذینِ یَعرفونَکم عُیوبَکم و یَخلصونَ لَکم فی الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فیها للذّاتکِم فی غیر محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ علی الثلاثِ ساعاتٍ... .»48
3. تأکید بر عوامل صحیح و مشروع تولید: آنچه در سیره اقتصادی امامان و از جمله امام کاظم (ع) بیش از همه چیز مورد تأکید است، اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید میباشد. امام هرگونه توسعه اقتصادی و پیشرفت در تولید را تأیید نمیکند، بلکه محور فعالیتهای اقتصادی را قانون شرع معرفی میکند و هرگز از دایره احکام و موازین شرع خارج نمیشد. امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود میفرماید: «یا داود اِنَّ الحرامَ لا نمی و اِن نَمی لَم یُبارَک فیه و ما انفَقهُ لَم یُوجر علیه و ما خلفّهَ کان زادهُ اِلی النّارِ»؛49 ای داود، حرام رشد و توسعه نمییابد و اگر رشد یافت، برکت در او نیست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمیشود و هر چه از آن باقی بماند، وسیلهای است برای رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادی امام و مبارزه با مفاسد اقتصادی، نمونههایی از سیره عملی امام در اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید بیان خواهند شد).
4. حمایت از تولیدکنندگان: امام کاظم (ع) علاوه بر آنکه خود پیشگام در عرصه تولید و تلاش اقتصادی بود، از تولیدکنندگان نیز حمایت میکرد. کمکهای فراوان امام به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرضداران، که زندگی اقتصادی آنها به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیرند.
شخصی میگوید: در نزدیکی مدینه صیفیکاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر میکردم، ناگاه امام موسیبن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر اینکه ملخها کشاورزی مرا نابود کردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهای؟ عرض کردم: یکصد و بیست دینار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: یکصد و پنجاه دینار به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده.
آن مرد میگوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: «تمسّکوا ببقایَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشکلات محکم نگهداری کنید.50
بدینسان، امام به مسئولان و افراد جامعه میآموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. امام در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایهای که از دست داده بود، مقدار سودی نیز که انتظار داشت، به او میپردازد، ضمن اینکه حمایت معنوی خود را نیز اعلام میدارد و برای آن کشاورز دعا میکند و با ذکر روایتی از پیامبر، او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار میدهد.
نمونه دیگر، کمک امام کاظم (ع) به بکّار قمی است که مغازهاش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط علی بن حمزه کیسه پولی برای بکّار فرستاد. بکّار میگوید: کیسه را باز کردم، چهل دینار در آن بود و ثروت از دست رفتهام را نیز محاسبه کردم، چهل دینار بود.
5. دفاع و حفاظت از حقوق مالی خود: در اسلام، مال یک ودیعه الهی معرفی شده است که از جانب خداوند در اختیار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ... .) (نور: 33) از اینرو، حفظ مال و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا کرده، همانند حفظ جان بر هر انسانی واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم میشمارد و به هیچ کس اجازه نمیدهد متعرّض اموال دیگران شود و آن را غصب نماید.
در سیره معصومان: نمونههای بسیاری از حفاظت و دفاع از حقوق مالیشان به چشم میخورد. بارزترین دفاع مالی از سوی یگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت که برای باز پسگیری «فدک»، که حق مسلّم ایشان بوده تلاش بسیار کرد. در مورد امام صادق(ع) نیز نقل شده است که داود بن علی (فرماندار مدینه) معلّی بن خنیس (غلام امام صادق(ع)) را کشت و اموالش را غصب کرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالی که از شدت ناراحتی عبایش بر زمین کشیده میشد، آنگاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا کشتی و مال مرا گرفتی! آیا ندانستی که مرد در مصیبت فرزند و دوست میخوابد، ولی در مورد ربودن و غصب مال به خواب نمیرود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرین خواهم کرد. داود به ریشخند گفت: آیا مرا به نفرین خود تهدید میکنی؟ آنگاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پیوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتی نگذشت که صدای شیون برخاست و گفتند داود بن علی مرده است.51
در زندگانی امام کاظم (ع) موارد متعددی یافت میشوند که امام از حق مسلّم مالی خود دفاع و حفاظت کرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زمانی امام کاظم (ع) بر مهدی عبّاسی وارد شد و دید که او ردّ مظالم میکند. امام نزد او آمد و پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمیگردانی؟ مهدی پرسید: آن چیست؟ امام ماجرای فدک را توصیف کرد. مهدی گفت: حدود آن را مشخص کن تا برگردانم. امام حدود فدک را به تفصیل بیان کرد. خلیفه گفت: «هذا کثیر، فانظُر فیه»؛ یعنی این مقدار زیاد است، درباره آن فکر میکنم.52 طبیعی بود که مهدی عبّاسی چنین کاری را انجام ندهد؛ زیرا افزون بر آنکه او محکومیت کسانی را که مانع از بازگرداندن فدک به اهلبیت شده بودند، میپذیرفت، واگذاری آن به امام میتوانست امکانات مالی فراوانی را در اختیار امام قرار دهد که این به نفع حکومت نبود. نظیر این جریان در زمان هارون نیز تکرار شد و حضرت فدک را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خودداری کرد. در مورد دیگری هارون امام را به دربار خود احضار کرد. امام او را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد که چرا سادات و هاشمیان و شیعیان را فراموش کردهای و حقوق آنها را پرداخت نمیکنی؟53
علاوه بر این موارد، چند مورد جزئی دیگر نیز در تاریخ زندگانی امام کاظم (ع) ثبت شدهاند که نشان میدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگیری میکرد:
روزی امام در باغ خود مشغول جمعآوری خرماهای نخلستان بود که متوجه شد یکی از غلامان مقداری از خرماها را به بیرون از باغ پرتاب میکند تا بعداً به دور از چشم امام آنها را برای خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسید: آیا گرسنهای؟ گفت: خیر. امام فرمود: آیا عریانی و نیاز به لباس داری؟ (یعنی آیا فقر مالی تو را به چنین کار زشتی واداشته است؟) او گفت: خیر. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بیرون انداختی؟ عرض کرد: وسوسه شدم، چنین کاری بکنم. آنگاه امام به او فرمود: خوش آمدی و آنچه بیرون انداختی مال تو!54
این روایت به روشنی بیانگر کنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملکرد کارگرانش میباشد، گرچه برخورد کریمانه حضرت که منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نیز درخور توجه است.
در مورد دیگری روزی امام کاظم (ع) سوار بر قاطری در حرکت بود. ناگهان مردی از قبیله «همدان» پیش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعای مالکیت آن را کرد. امام از قاطر پایین آمد و به غلام خود فرمود: زین قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعای مالکیت زین را نیز کرد. امام به او فرمود: دروغ میگویی؛ زیرا من بر مالکیت زین دلیل و بیّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خریدهام، شاید حرف تو صحیح باشد و تو مالک قاطر باشی. بدینسان، امام از حق مسلّم مالی خود، که بر آن دلیل و شاهد داشت، کاملا دفاع کرد و اجازه نداد به راحتی مورد غصب قرار گیرد، اما از مالی که مشتبه به حرام بود، پرهیز کرد.
ب. سیره امام کاظم (ع) در مصرف
هدف نهایی همه تلاشها و کوششهای اقتصادی، مصرف است. هر کس درآمدی کسب میکند یا سرمایهای میاندوزد هدفش آن است که سطح مصرف کنونی یا آینده خود یا دیگران را بالا ببرد. اما انسانها در الگو و انگیزه مصرف متفاوت هستند. برخی هدف نهایی از مصرف را تنها اشباع هر چه بیشتر تمایلات و ارضای کامل نیازهای جسمی و غریزی انسان میدانند و فراتر از آن هدفی نمیشناسند. اما اسلام سعی دارد انسان را به گونهای بسازد که تمام حرکات و فعالیتهایش او را به هدف نهایی آفرینش، که قرب الهی است، نزدیک گرداند. با تأمّل در سیره معصومان(ع)، میتوان به الگوی صحیح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعهای که امام در آن زندگی میکرد ـ نزدیک شد.
در این بخش، به مهمترین موارد مصرف، که همواره مورد ابتلای انسانها هستند و از شاخصههای اقتصادی افراد محسوب میشوند اشاره میشود تا معلوم گردد امام کاظم (ع) چگونه مصرف میکرد:
1. لباس: در مورد لباس و پوشش امام کاظم (ع) روایات متعددی وجود دارند:
ـ یونس میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که طیلسان آبی پوشیده بود.55
«طیلسان» پارچهای بوده که بر شانهها میانداختند و از آنها مانند باشلقی که به پشت افکنند، آویزان میشد. طیلسان گویا بلند بود که سر و شانهها و پشت را به گونه ردا میپوشاند. با آنکه طیلسان نشانه قاضیان و فقیهان بود، اما مردم دیگر هم از آن بهره میگرفتند.56
سلیمان بن رشید از پدرش نقل میکند که ابوالحسن(ع) را دیدم که درّاعه (بالاپوش) سیاه و طلیسان آبی پوشیده بود.57
«دراعه» روپوش گشادی است با آستینهای باز شده از جلو و بیشتر آن را از ابریشم میبافتند و با سوزندوزی متکلّفی میآراستند.58
محمدبن علی میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که قلنسوه (کلاوه سرپوش) پوشیده بود و ابریشمی با آستری از جنس سور به تن داشت.59
در زمان عباسیان کلاه دراز، که شاید از ابریشم پرداخته میشد و با نام «قلنسوه طویله» خوانده میشد، رایج گشت. پیش از آن در زمان امویان، حتی قبل از آن «قلنسوه معمول» یا کوتاه مانند عرقچین یا فینه بود که با پوست یا پارچه درست میشد.60
احمدبن ابینصر میگوید: شخصی از امام رضا(ع) پرسید: آیا میتوان با لباسی که ملحم با ابریشم و پنبه است (یعنی تار و پود آن را ابریشم و پنبه تشکیل داده) و ابریشم آن بیش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود: اشکالی ندارد و ابوالحسن (امام کاظم(ع)) جامه و روپوشی این چنینی داشت.61
حمیری در قرب الاسناد روایت میکند که امام کاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زیبا جلوه بده؛ زیرا علی بن الحسین (ع) جبّهای از خز میپوشید که پانصد درهم ارزش داشت و مطرفی با جنس خز داشت که پنجاه دینار قیمت آن بود و این آیه را تلاوت میکرد: (قُل مَن حَرَّم زینَةَ اللّهِ الّتی اَخرجَ لِعبادِه و الطّیباتِ مِن الرزقِ...)»62
با این همه، روایاتی وجود دارند که نشان میدهند حضرت لباسهای ساده میپوشید؛ از جمله:
ـ شقیق بلخی نقل میکند که در ایّام حج، در منزل قادسیه مشغول تماشای مردم بودم، ناگاه جوانی را دیدم خوشسیما، ضعیف و سبزه که روی لباس خود لباسی از پشم پوشیده بود و به خود پیچیده بود و در پاهای او نعلینی بود... در ادامه روایت، آن شخص را امام کاظم (ع) معرفی میکند.63
ابن ابی الحدید نیز در توصیف امام کاظم (ع) مینویسد: «و أین انتم عن موسی بن جعفرِ بن محمّد و أین انتم عَن علی بن موسی الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و کثرةِ ضیاعهِ غلاتِه».64
این گفتار ابن ابیالحدید که امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهای پشمینه و صوفیانه در طول عمرشان معرفی میکند با بسیاری از روایات تاریخی دیگر ـ که پیشتر ذکر شدند ـ در تعارض است، ضمن اینکه ابن ابیالحدید اذعان دارد که امام در وضعیت مالی و اقتصادی مناسبی به سر میبرد؛ مزارع و باغهای فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولی لباسهای فقیرانه میپوشید!
2. مرکب: روایات تاریخی نشان میدهند که آن حضرت از مرکبهای گوناگونی استفاده میکرد، اما عمدتا مرکب سواری ایشان، قاطر بود که در آن زمان مرکب متوسطی محسوب میشد.
ـ زمانی که هارون الرشید از حج برمیگشت، برخی از بزرگان و رجال مدینه به استقبال او رفتند. امام کاظم (ع) نیز همراه ایشان بود و سوار بر قاطری بود. ربیع نزد امام رفت و گفت: این چه مرکبی است که با آن به استقبال خلیفه آمدهای؟ (منظور او این بود که در این شرایط، باید از مرکب مجلّلتری استفاده میکردی.) امام در جواب فرمود: خوبی قاطر آن است که سوارش نه در خویشتن کبر و نخوت احساس میکند و نه زبونی و مذلّت و بهترین امور حد وسط آنهاست.65
حمّاد بن عثمان میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که از مروه برمیگشت، در حالی که سوار قاطری بود... .66
ابن طیغور متطبّب میگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبی سوار میشوی؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغی را به سیزده دینار خریدهای و اسب باری غیراصیل (برذون) را رها کردهای. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بیشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه که الاغ را کفایت میکند برذون را نیز کافی است. مگر نمیدانی کسی که مرکبی را آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالی که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده میسازد و به او شرح صدر میدهد و به آرزویش میرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبی برای حوایج او خواهد بود.
3. منزل: امام کاظم (ع) در شهر مدینه صاحب منزل بود، ولی متأسفانه روایتهای تاریخی چندان گزارش دقیق و تصویر روشنی از وضعیت منزل امام به دست نمیدهند. اساسا مورّخان به توصیف و تبیین قصرهای با شکوه و مجلل خلفای عبّاسی بیشتر راغب بودهاند تا به بیان منزل کوچک و محقّر ائمه بزرگوار شیعه:. از اینرو، کمتر گزارشی از جزئیات زندگی امامان برای ما نقل شده است، در حالی که اخبار دقیق و جزئی فراوانی حتی از اندرونی و حرمسرای سلاطین در دست هستند.
با این همه، در چند روایت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زیّات میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالی که حضرت در اتاقی که با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فردای آن نزد ایشان رفتم. حضرت در اتاقی بود که در آن جز سنگریزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالی که جامهای خشن پوشیده بود. حضرت، که گویا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقی که دیروز دیدی اتاق من نبود، اتاق همسرم بود.67
ـ محمّد بن عیسی از ابراهیم بن عبدالحمید نقل میکند که نزد امام کاظم (ع) رفتم در اتاقی که حضرت در آن نماز میخواند، چیزی جز سبد (از لیف خرما) و قرآن و شمشیری که به دیوار آویزان بود، قرار نداشت.68
ـ معمّر بن خداد میگوید: امام کاظم (ع) خانهای خرید و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مکان کند و فرمود: خانه تو کوچک و تنگ بود. او به امام عرض کرد: آن خانه برای پدرم بود و من به همان اکتفا کرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نیست مثل او باشی.69
ـ حسین بن عثمان روایت میکند که آن حضرت را دیدم که ساختمانی ساخت، سپس آن را خراب کرد.70
4. غذا: روایاتی که در مورد غذای آن حضرت نقل شده، حاوی نکات ارزشمندی است؛ از جمله اعتدال و میانهروی در مصرف غذا، توجه به فایده و کیفیت غذا، استفاده صحیح و به موقع از غذاها، شیوه استفاده و نگهداری غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصی از غذا و... .
ـ لقانی میگوید: امام کاظم (ع) را در مکّه دیدم که شخصی را فرستاد تا برایش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشتها را تکه تکه کرد و خشکاند تا کمکم از آنها استفاده کند.71
ـ در روایت محمّدبن بکر نیز آمده است که وقتی برای گرفتن کمک مالی نزد امام در مزرعهاش رفتم حضرت از من با گوشت خشک تکه تکه شده پذیرایی کرد.72
ـ موفق مدینی از پدرش نقل میکند که روزی نزد امام کاظم (ع) رفتم، امام مرا برای نهار نزد خود مهمان کرد. موقعی که سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزی نبود. امام شروع به خوردن نکرد و به غلام خود فرمود: آیا نمیدانی که من بر سر سفرهای که سبزی نباشد غذا نمیخورم. سپس به غلامش فرمود سبزی بیاورد. غلام سبزی آورد، آنگاه امام شروع به خوردن کرد.73
ـ معتب میگوید: روزی امام کاظم (ع) به من فرمود: برایم ماهی تازه تهیه کن؛ چون تصمیم دارم حجامت کنم. معتب میگوید: ماهی را خریدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشی از آن را بپز و بخش دیگر آن را کباب کن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول کرد.74
ـ یونس بن یعقوب میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که تره را در آب میشست و میخورد.75 (در روایات دیگری نیز از امام نقل شده است که امام سبزی و میوه را در برنامه غذایی خود گنجانده بود که به خاطر اختصار از ذکر آن خودداری میشود.)
ـ فضل بن یونس میگوید: روزی مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایی آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده این وضع، فرمود: نان را گرامی بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند.76
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) بسیاری از اوقات، پیش از خوابیدن شرینی (شیرینی طبیعی) تناول میکرد و میفرمود: اگر کسی ده درهم داشته باشد و با آن شیرینی بخرد، اسراف نکرده است.77 و میفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛78 ما شیرینی را دوست داریم.
نقل است که امام کاظم (ع) هیچگاه بدون خوردن شام نمیخوابید؛ حتی اگر به خوردن یک لقمه غذا هم بود، شام را ترک نمیکرد و میفرمود: «اِنَّه قوّةٌ لِلجسمِ».79
5. عطر و زینت: حسن بن جهم میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهای نزد من آورد که در آن مشک بود و فرمود: بردار، من مقداری از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف کرد که بردار و لباسهایت را معطّر کن. من دوباره مقدار کمی از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر کن. آنگاه فرمود: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لا یأبی الکرامةَ الاّ حِمارٌ»؛80 کرامت و بخشندگی را رد نمیکند، مگر الاغ. عرض کردم منظور از «کرامت» چیست؟ فرمود: عطر، پشتی و چند چیز دیگر.
ـ نیز از حسن بن جهم نقل است که برای امام کاظم (ع) صندوقچهای که در آن عطر و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند که در آن جعبههایی از عطر قرار داشت که مخصوص زنان بود.81
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که با شانهای از جنس عاج موهایش را شانه میکرد و آن شانه را من برای او خریده بودم.82
از حسن بن جهم نقل است که بر امام کاظم (ع) وارد شدم، در حالی که دیدم حضرت با رنگ سیاه خضاب کرده بود.83
علی بن مهران میگوید: نزد امام رفتم، دیدم آن حضرت انگشتری در دست دارد که نگین آن از فیروزه است و روی آن نقش «للّه الملک» بود.84
6. غلامان: از جمله مصارف عادی و معمولی در عصر امام کاظم(ع) خرید غلام و کنیز بود که عمدتا اسرای جنگی بودند. امامان نیز گاه از بازار بردهفروشان غلامان و کنیزانی خریداری میکردند و پس از یک دوره تعلیم و تربیت اسلامی، آنها را آزاد میکردند و گاه بدون آنکه آنها را نگه داری کنند، آزاد میکردند. آزادسازی بردگان سیره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به این امر بسیار سفارش نموده است.
ابن ابیحمزه میگوید: نزد امام کاظم (ع) بودم، سی نفر غلام حبشی برای حضرت خریده بودند و نزد حضرت آوردند. یکی از غلامان با زبان خود سخنی گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب کرد و همه آنها که حضور داشتند نیز تعجب کردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولی در اختیار تو میگذارم، به هر یک از غلامان هر ماه سی درهم پول بده.»85
نکته جالب توجه در این روایت تعیین مقرّری و مزد برای غلامان است که در آن زمان کمتر کسی این کار را انجام میداد و این بیانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روایت کرده است که تاجری از غرب وارد مدینه شد و کنیزانی برای فروش با خود آورده بود. امام موسیبن جعفر(ع) یکی از آنها را خریداری کرد و امام علیبن موسیالرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نکته دیگر آنکه همه یا بیشتر همسران امام موسی کاظم (ع) کنیز بودند.
7. اکرام و اطعام: آنچه در اسلام بیش از خوردن اهمیت دارد، خوراندن و اطعام کردن است. به مسلمانان توصیه شده است تا به مناسبتها و بهانههای گوناگون سفره اطعام خود را برای دیگران پهن کنند. بارزترین تجلّیگاه سخاوت و کرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اکرام آنهاست که سیره همیشگی ایشان بوده.
امام موسی بن کاظم (ع) به مناسبت تولد یکی از فرزندان خود ولیمهای ترتیب داد. در این ولیمه سه روز تمام مردم مدینه را غذا داد (نوع غذایی را که حضرت ولیمه داد فالوذج ذکر کردهاند که حلوایی بوده که با آرد و آب و عسل تهیه میشده.) ظرفها را در مساجد و بازار میگذاشتند و هر کس هر چه مایل بود تناول میکرد. به حضرت اعتراض کردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پیامبران دیگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نیز داده است، به سلیمان(ع) فرمود: (هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِک بغیرِ حسابٍ) (ص: 39) و به حضرت محمّد(ص) فرمود: (وَ ما آتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاکُم عَنه فانتَهوا) (حشر: 7)86
آیا این سفره سادهای که برای عموم مردم بدون هیچ تبعیض و تفاوتی پهن شده با سفرههای رنگین و پر زرق و برق خلفای عبّاسی، که تنها برای چاپلوسان و مادحان و درباریان پهن میشد، قابل مقایسه است؟
اصول کلی حاکم بر سیره امام کاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاکنون در مورد سیره امام در مصرف بیان شد، میتوان اصول کلی و راهبردی از رفتارهای اقتصادی امام را به دست آورد. بدیهی است آنچه در اینجا به اختصار بیان میشود تنها چند اصل مستفاد از سیره عملی امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبک زندگی ایشان، میتوان اصول مهم دیگری را نیز به دست آورد.
1. اعتدال گرایی
مهمترین اصل اسلامی در زمینه مصرف، اعتدال گرایی و پرهیز از افراط و تفریط است. اساسا «اقتصاد» به معنای اعتدال و میانهروی است که در زمینه مصرف نمود بیشتری دارد. اسلام به تلاش در عرصه تولید و قناعت در عرصه مصرف توصیه میکند. امام علی(ع) در مورد نوع لباس افراد متّقی از واژه «اقتصاد» استفاده میکند؛ میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»؛87 یعنی لباس افراد با تقوا معتدل و میانه است. امام کاظم (ع) نیز در مورد اقتصاد و اعتدال در مصرف میفرماید: «مَن اقتصدَ و قَنع بقَیتْ علیه النعمةُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمةُ»؛88 هر کس اقتصاد و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد نعمت بر او باقی خواهد ماند و هر کس اسراف کند نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مرکب، منزل و غذای حضرت نمونهای عالی از اعتدال و میانهروی بود و در برخی موارد، امام تصریح میکرد که علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. برای نمونه، وقتی به نوع مرکب امام، که به استقبال خلیفه رفته بود، اعتراض کردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مرکب متوسطی است و «خیر الامور اوسطها.»89
در مورد غذا نیز حضرت میفرماید: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِی الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛90 اگر مردم در خوردن غذا اعتدال را رعایت کنند بدنهای محکم و استواری خواهند داشت. امام از پرخوری نهی میکند و میفرماید: «اِنَّ اللّه یُبغضُ البطنَ الّذی لا یَشبُع»؛91 خدا از شکمی که سیر نمیشود متنفّر است، ولی به ترک غذا با انگیزههای زاهدانه نیز اعتراض میکند و با کسانی که غذاهای حلال را برخود حرام کردهاند، برخورد میکند. امام هیچگاه بدون خوردن شام نمیخوابید و به این امر توصیه میکرد.
نوع لباس امام بر خلاف تصور برخی که فکر میکنند امامان میبایست لباسهای کهنه و فقیرانه بپوشند بسیار معتدل و میانه بود. امام اهل پشمینهپوشی نبود و خود را فقیر نشان نمیداد؛ همان لباسی را میپوشید که افراد عادی جامعه او میپوشیدند.
در اینجا مناسب است به این سؤال پاسخ داده شود که علت تفاوت سیره و روش امام کاظم (ع) با برخی دیگر از ائمّه از جمله امیرالمؤمین علی(ع) چیست؟ چرا امام علی(ع) لباسهای وصلهدار و کم قیمت میپوشید و غذاهای ساده تناول میکرد، اما امام کاظم (ع) چنین روشی را در مصرف انتخاب نکرد؟
این سؤال بارها از سوی محققان جواب داده شده است: تفاوتهایی که در سیره اقتصادی امامان دیده میشوند، همچون تفاوتهایی که در سیره سیاسی و اجتماعی امامان وجود دارند، ناشی از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعهایاند که امام در آن زندگی میکند یا وضعیت مالی که امام داشته است. برای نمونه، اگر امیرالمؤمنین علی(ع) در دورهای از زندگی خود، لباسهای فقیرانه میپوشید و غذاهای سخت تناول میکرد، دلیل آن مسئولیت حاکمیت جامعه بود که بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاکم جامعه اسلامی بر خود لازم میدانست که خود را در سطح ضعیفترین و فقیرترین افراد جامعه قرار دهد. خود حضرت در این باره میفرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنی اماما لخلقِه، ففرضَ علّی التقدیرُ فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاءِ الناسِ کَی یقتدی الفقیرُ بِفقری و لا یَطغَی الغنی غنا...»92
پس این شکل از زهد و سادهزیستی مخصوص مسئولان و حاکمان جامعه اسلامی است تا ضعفا و فقرای جامعه رهبر و حاکم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نکنند و به تجمّلگرایی و دنیاپرستی سوق نیابند.
علاوه بر این، شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعهای که امام علی(ع) در آن زندگی میکرد بسیار متفاوت با جامعهای بود که امام کاظم (ع) و سایر ائمّه اطهار(ع) در آن زندگی میکردند. در عصر امام علی(ع) به دلیل شرایط سیاسی و نظامی حاکم بر جامعه، بیشتر مردم در فقر و تنگدستی زندگی میکردند و دولت اسلامی، که درگیر جنگها و نزاعهای داخلی بود، فرصت حل معضلات اقتصادی و توسعه و پیشرفت را نیافته بود.
امام صادق(ع) به مردی که به ایشان اعتراض کرد چرا مانند امام علی(ع) لباس زبر و خشن نمیپوشد، فرمود: همانا علی بن ابیطالب(ع) آن لباس را زمانی میپوشید که بدنما نبود و اگر آن لباس را این زمان میپوشید، انگشتنما میشد. پس بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.93
2. پرهیز از زهد فروشی و تصوّفگرایی در مصرف
اسلام طرفدار رهبانیت و زهدهای کاذب نیست. پیشوایان دین اسلام نیز هیچ گاه خود را از نعمتهای حلال و مواهب الهی بیسبب محروم نمیساختند و با کسانی که برای تأمین سعادت آخرت، دنیا را ترک میگفتند مخالفت میکردند. امام همواره میفرمود: «لیس مِنّا مَن ترکَ دُنیاه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنیاه»؛ از ما نیست کسی که دنیا را به خاطر آخرتش ترک کند و آخرتش را به خاطر دنیایش.
امام به برخی افراد که قیافههای زاهدانه به خود میگرفتند و غذا را بر خود حرام میکردند، میفرمود: «لیس الحمیّه اَن تَدع الشیءَ اَصلا لاتأکُله و لکنَّ الحمیه اَن تأکلَ مِن الشیءِ و تحفف»؛94 غیرت (و شجاعت اخلاقی) به این نیست که انسان ترک غذا کند و هیچ نخورد، بلکه غیرت آن است که انسان بخورد، ولی اسراف نکند.
در مورد دیگری، شخصی به حضرت عرض کرد که مردم چقدر تعجب میکنند و شگفتزده میشوند از کسی که لباس خشن میپوشد، غذای سخت میخورد و خشوع میکند! امام فرمود: آیا نمیدانی که یوسف(ع)، پیامبر و فرزند پیامبر بود، او قباهایی از دیباج، که دکمههای طلایی داشت، میپوشید و در مجالس فرعون مینشست و حکم الهی را بیان میکرد، در حالی که حرام خداوند حرام است، چه کم باشد و چه زیاد. خداوند فرموده است: (قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّه الّتی اَخرجَ لِعباده و الطیباتِ مِن الرّزقِ.) (اعراف: 32)95
به خوبی روشن است که امام سعی میکرد تا افکار باطل برخی از افراد زهدمآب را که به نام «دین» و «تأمین آخرت» دنیا و مواهب آن را بر خود و دیگران حرام میکردند و زهدهای کاذب را تشویق و ترویج مینمودند، اصلاح کند، وگرنه همان مقدار که امام از زهدفروشی پرهیز میکرد و آن را نفی مینمود، از تجمّلپرستی و گرایش به زرق و برق دنیا و آخرتگریزی نیز نهی میکرد.
از اینرو، امام همواره به روحیات ابوذر اشاره میکرد و اصحاب را به تأسی از روح دنیاگریزی و آخرتگرایی ابوذر تشویق میکرد: «رَحِمَ اللّهُ اباذَر فلقد کانَ یقول: جزی اللّه الدنیا عَنّی مذّمةً بعدَ رغیفین مِن الشعیرِ، اَتغدّی باَحدِهما و اَتعشی بالآخَرِ و بعد شملتی الصوف اَئتزرُ بِاَحدهما و اَتردّی الاخری...»96
در حقیقت، امام به محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شکل خاص رفتاری که شاید اختصاص به وضع و شرایط خاص ابوذر داشت.
3. توجه به معیارهای عقلایی در مصرف
در راستای دو اصل قبل، این اصل نیز از سیره عملی امام استفاده میشود که در مصرف، باید معقول عمل کرد؛ یعنی باید معیارهای عقلی و عقلایی را در نظر گرفت و به تعبیر دیگر، الگوی مصرف باید کاملا علمی و سنجیده باشد. بیتوجهی به علم و عقل در مصرف، انسان را به بیراهه میکشاند. برای نمونه، امام به فردی که به خاطر ارزان و کم خرج بودن، الاغ را به عنوان مرکب خود انتخاب کرده بود، اعتراض کرد و فرمود: این اسراف است که انسان سیزده دینار بابت الاغ بدهد و مرکب متوسط دیگری مثل برذون را رها کند، در حالی که خرج هر دو یکی است و برذون کارآیی بیشتری دارد، علاوه بر اینکه متناسب با شئون اجتماعی افراد است.97
در مورد دیگری، اسحاق بن عمار از امام کاظم (ع) پرسید: آیا کسی که ده لباس دارد، اسراف کرده است؟ امام فرمود: خیر، داشتن ده لباس اسراف نیست، بلکه اسراف آن است که لباس حفظ خود را (لباس مخصوص مجالس، که برای حفظ شخصیت و آبروی اجتماعی میپوشی) در جاهای کثیف استفاده کنی.98
امام به کسی که منزل کوچک و تنگی برای زندگی خود انتخاب کرده بود، در حالی که توان تهیه و استفاده از منزل بزرگتر و وسیعتر را داشت، اعتراض کرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دلیلی ندارد تو هم مثل او باشی.99
امام همواره میفرمود: «مِن فراهة الرجلِ اَن یکونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه یقول: ثلاثةٌ مِن مَروّه: فراهةِ الدابّة و حُسنُ وجهِ المملوکِ و الفرسُ السری»100 حضرت نشانههای خوشبختی و رفاه انسان را در دنیا داشتن مرکبی چالاک و منزلی وسیع و مملوکی زیبا ذکر میکند. اینها بیانگر توجه اسلام به نیازهای مادی انسان است. چنین است که اسلام دینی جامع و کامل است و عمل به آن تضمینکننده خوشبختی دنیا و آخرت.
نمونه دیگری که نشان میدهد امام در مصرف معیارهای علمی را در نظر میگیرد، انتخاب نوع غذاست. امام با علم و آگاهی فوقالعاده خود، به خواص و فواید میوهها و غذاهای گوناگون آشناست و طبق علم خود عمل میکند. از اینرو، در برخی موارد، از غذاهای خاصی استفاده میکرد؛ مثلا، وقتی میخواست حجامت کند، پیش از آن گوشت ماهی مصرف میکرد که در عملیات خونسازی در بدن بسیار مؤثر است.
4. رعایت شخصیت و شئون اجتماعی افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصیت اجتماعی انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصیههایی که اسلام در مصرف دارد بیشتر برای حفظ شخصیت و اقدام اجتماعی افراد است. اسلام مسلمانی را که در چشم دیگران حقیر و پست جلوه کند، نمیپسندد. امام در مورد فلسفه پوشیدن لباس، به این مسئله توجه کرده و فرموده است: هر گاه یکی از شما لباس جدیدی میپوشد، دست خود را روی لباس بکشد و بگوید: «الحمدُ للّه الذی کسانی ما اُواری به عورتی و اَتجمَّلُ بِه بینَ النّاسِ...»101 سپاس خدا را که زشتیهای مرا پوشاند و لباسی داد که خود را بین مردم زیبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشیدن لباس را رعایت حجاب و پوشاندن زشتیها میداند، علاوه بر آن، لباس را وسیله زیبا جلوه دادن انسان در مقابل دیگران معرفی میکند. انسان با پوشیدن لباس، خود را برای دیگران زیبا و مورد پسند جلوه میدهد. قطعا روابط اجتماعی آنگاه که بر محور محبت و احترام متقابل صورت گیرند، با دوامتر خواهند بود و از راهکارهای ایجاد محبت، رعایت زیبایی و جمال ظاهری و بهداشت جسمانی است، به شرط آنکه افراط و تفریط صورت نگیرد.
در مورد دیگری امام به حسن بن مختار میفرماید: برای من قلنسوه (کلاه، سرپوش) درست کن و آن را مصنوعی درست نکن؛ چون آقایی مثل من لباس مصنوعی نمیپوشد. (اعمل لی قلنسوةً، لاتکون مصنعةً فَاِن السید مِثلی لایَلبسُ المَصنعَ).102
در موارد دیگری امام به شیعیان خود خطاب میکند که «یا معشرَ الشیعةِ اِنّکم قومٌ عاداکم الخلقُ فتزیّنوا لهم بما قَدّرتم علیه...»؛103 ای شیعیان! شما دشمنان زیادی دارید. پس در مقابل دشمن، خود را حقیر جلوه ندهید، بلکه با سیادت و آقایی در جامعه ظاهر شوید و تا آنجا که میتوانید، خود را زیبا و وجیه نشان دهید.
گاه پوشیدن لباسهای کثیف و مندرس یا استفاده از مرکبهای پست در حالی که انسان قادر به تهیه نوع برتر آن است، موجب میشود که انسان در چشم دیگران حقیر و نامقبول جلوه کند و نتواند مسئولیت و رسالت اجتماعی خود را به خوبی ایفا کند.
امام به یکی از یارانش به نام عبداللّه جبلی کنانی، که یک ماهی در دست گرفته بود و در کوچه و بازار در حال حرکت بود، فرمود: آن را بینداز، چون من ناپسند میبینیم که شخص بزرگواری چون تو چنین کار حقیری انجام دهد.104
5. توجه به انگیزههای مثبت در مصرف
مهمتر از خود مصرف، انگیزه مصرف است. وجه تمایز مکتبهای اقتصادی در انگیزههای تولید و مصرف است: اینکه چرا انسان باید این همه تلاش و فعالیت داشته باشد و چگونه و چرا باید مصرف کند؟
در روایاتی که قبلا ذکر شدند، توجه امام به انگیزههای صحیح و مثبت مصرف بیان شد؛ مانند آنچه امام در هنگام پوشیدن لباس نو فرمود، یا آنچه به یکی از شیعیان فرمود که عبارت از حفظ آبرو و شخصیت اجتماعی بود.
امام به یکی از شیعیان خود فرمود: »مگر نمیدانی کسی که مرکبی آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالی که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده میسازد و به او شرح صدر میدهد و به آرزویش میرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبی برای حوایج خود او خواهد بود.»105
بنابراین، در انتخاب مرکب، علاوه بر نیازها و حوایج شخصی، باید امور دیگری همچون مشارکت اجتماعی و فرهنگی را در نظر گرفت، قطعا اقتصادی که در خدمت مکتب و دین انسان باشد با ارزشتر خواهد بود.
کمکها و بخششهای مالی امام کاظم (ع)
از معروفترین خصایل بارز حضرت موسی بن جعفر(ع) سخاوت، گشادهدستی و کرامت ایشان است. کمکها و بخششهای مالی امام کاظم به فقرا، نیازمندان و محرومان فصل مشبعی از رفتارهای اقتصادی امام را تشکیل داده و توجه مورّخان را به خود جلب کرده است. به راستی، این فصل از زندگی اقتصادی امام کاظم (ع) مفهوم جدیدی از انسان اقتصادی ارائه میکند. بر اساس این الگو، «انسان اقتصادی» کسی نیست که تمام تلاش و همّت خود را مصروف رفاه و آسایش خود نماید و در فکر تأمین نیازهای مادی خود باشد، بلکه کسی است که تمام توان خود را به کار میگیرد تا رفع فقر و نیاز از جامعه و انسانهای پیرامون خود نماید. آیا ایثار و انفاق و از خودگذشتگی مالی در قاموس اندیشه اقتصادی جهان جایگاهی دارد؟
کمکها و بخششهای مالی امام چند بخش بودند:
1. کمک به فقرا و محرومان
شیخ مفید در کتاب الارشاد، سخاوت و فقیرنوازی امام را چنین توصیف میکند: «و کانَ اوصلُ الناسِ لاهلِهِ وَ رَحِمه و کان یَفتقَّدُ فقراءَ المدینةِ فی اللیلِ فیَحملُ اِلیهم الزنبیلَ فیهِ العینُ و الورقُ و الاقَّةُ و التمورُ فیُوصلُ الیهم ذلکَ و لایَعلمونَ مِن اَی جهةٍ هو».106
این رفتار سخاوتمندانه و سرشار از ایمان و اخلاص امام شامل پیامها و نکاتی است؛ از جمله:
ـ کمک مخفیانه و شبانه به فقرا که دلیل آن حفظ عزّت نفس و کرامت انسانی فقرا، عدم ترویج تکّدی و حفظ عمل از شائبه ریا و منّت بود.
ـ در کمک کردن به فقرا، باید خویشاوندان را مقدم داشت.
ـ کمکهای مالی امام به فقرا متنوّع و گوناگون بودند.
ـ کمک امام در حدّی بود که آنها را کاملا بینیاز میساخت، به گونهای که عطایا و بخششهای مالی آن حضرت ضربالمثل بودند. به کسی که پول حضرت را میگرفت و باز فقیر میماند، میگفتند: «عجبا لِمَن جائه صرةُ موسی فَشَکا القلَّة»؛ از کسی که کمک مالی امام موسی کاظم (ع) را دریافت کرده تعجب است که از بی پولی بنالد.107
مورّخان هدیه معمولی آن حضرت را بین 200 تا 400 دینار ذکر کردهاند.108 این رقم قابل توجهی است که هم توان مالی امام را میرساند و هم حجم کمکهای مالی امام به فقرا و نیازمندان را نشان میدهد. این در حالی بود که خلفای معاصر امام با وجود ثروتهای فراوان، به عیش و نوش و فساد و تباهی مشغول بودند.
روایت قابل توجه دیگری از عنایت و لطف امام نسبت به فقرا در منابع ذکر شده که حاوی نکات ارزشمندی است: روزی آن حضرت از کنار یک اعرابی (بیابانی / دهاتی)، که خیلی بدقیافه بود، عبور میکرد. وقتی او را دید، نزد وی رفت، به او سلام کرد و در کنار او نشست و با او هم سخن شد. سپس به او فرمود: اگر مشکلی پیدا کردی به من مراجعه کن.
اطرافیان حضرت عرض کردند: آیا کنار چنین فردی مینشینی و از نیاز وی سؤال میکنی؟ حضرت فرمود: «بندهای از بندگان خداست، برادری است که خدا در قرآن برادر بودن او را تعیین کرده و همسایهای است که در روی زمینی که ما زندگی میکنیم، زندگی میکند، ما و او فرزندان آدم هستیم و طرفدار بهترین ادیان الهی. شاید روزگار ما را محتاج او گرداند و ببیند که ما روزی نسبت به او فخر فروختیم و اینک نیازمند او هستیم.» سپس حضرت این شعر را خواند:
نُواصل مَن لایستحق وصالنا مخافةَ اَن نبتغی بغیرِ صدیقٍ.109
یعنی: ما با کسی که نیاز به ارتباط با ما ندارد ارتباط برقرار میکنیم؛ چون میترسیم که روزی برسد که هیچ رفیقی نداشته باشیم. با این همه، کمک به فقرا و مستمندان راه و رسم خاص خود را میطلبد که به آن اشاره شد.
نکته دیگری که در سیره معصومان: در کمک به فقرا به چشم میخورد، آزمایش فقیر قبل از کمک به اوست. در برخی موارد، ائمّه اطهار: فقیر را مورد امتحان و سؤال قرار میدادند و بر مبنای معرفت و درک و بصیرت او، به او کمک میکردند. برای نمونه:
فقیری نزد آن حضرت آمد و پس از اظهار تهیدستی، گفت: اگر صد درهم داشتم با آن کاسبی میکردم و از تنگدستی نجات مییافتم. امام از او پرسید: اگر بنا باشد تو در دنیا آرزویی داشته باشی، آرزویت چیست؟ فقیر گفت: آرزو میکنم به ادای حقوق دینی توفیق یابم و برای حفظ جان، از خطر دشمن قانون تقیه را رعایت کنم.
امام کاظم (ع) پرسید: چرا دوستی ما خاندان (اهلبیت) را آرزو نمیکنی؟ فقیر گفت: این خصلت را که دارا هستم و خدا رابه خاطر داشتن این صفت سپاس میگویم، ولی آن را که ندارم آرزو میکنم.
امام فرمود: پاسخ نیک دادی، آفرین! آنگاه دو هزار درهم (بیست برابر خواسته او) به وی داد و فرمود: این پول را در تجارت و خرید و فروش «مازو» (دانههایی که برای رنگ کردن و دباغی به کار میبرند) به کار بزن؛ زیرا این کالا خشک است (و کمتر آسیب میبیند.) فقیر همین کار را کرد و زندگیاش سروسامان یافت.110
2. کمک به قرضداران و ورشکستگان
محمدبن عبداللّه بکری میگوید: قرضدار بودم و برای حل آن وارد مدینه شدم و هرچه زحمت کشیدم پولی برای ادای قرض خود به دست نیاوردم. به فکر افتادم به حضرت موسیبن جعفر(ع) مراجعه کنم، گفتم: از راهی خدمت آن حضرت میروم که به زمین کشاورزیاش برسم. آن حضرت را با غلام خود در زمین کشاورزی یافتم. وقتی مرا دید، از من با غذایی از گوشت خشک تکه تکه شده که روی غربال بود، پذیرایی کرد. و با هم غذا خوردیم، سپس از من پرسید: چه کار داری؟ من داستان قرض خود را گفتم. حضرت وارد ساختمان شد و زود برگشت و غلامش را کناری فرستاد و دست خود را دراز کرد و همیانی به من داد که سیصد دینار در آن بود.111
کمک امام به کشاورزی، که زراعت او دچار آسیب شده بود، یا مغازه داری که مغازهاش را دزد زده بود در بخش حمایت امام از تولیدکنندگان ذکر شد.
علی بن ابی حمزه میگوید: امام موسی کاظم (ع) هجده درهم به من داد و فرمود: این پول را به مردی میدهی که طبقی پیش رو دارد و یک فلس یک فلس فروش میکند و به او میگویی: ابوالحسن دستور داد این پول را خرج کن و تا زنده هستی این پول برایت بس است. وقتی پول را به آن مرد دادم، گریه کرد. به او گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: چرا گریه نکنم؛ چون خبر مرگ مرا به من داده است. به او گفتم: آنچه نزد خداست بهتر از وضع کنونی توست. مرد ساکت شد و از من پرسید: شما چه کسی هستی؟ گفتم: علیبن ابی حمزه. گفت: به خدا قسم، آقای من همین طور به من خبر داد و فرمود: سفارش خود را توسط علی بن ابی حمزه میفرستم. علیبن ابی حمزه میگوید: حدود 20روز بعد پیش مرد رفتم، مریض بود، گفتم: هر سفارشی داری بگو تا از پول خود آن را انجام دهم. مرد گفت: وقتی مُردم، دخترم را به یک فرد ثروتمند تزویج کن، خانهام را بفروش و پول آن را به امام (ع) بده و غسل و دفن و نماز مرا تحت نظر بگیر. من چنین کردم و پول خانه را نزد امام آوردم. امام دستور داد تا پول را به دخترش برگردانم.112
روایت دیگری از شعیب است که میگوید: دویست دینار به غلام خود دادم تا نزد امام ببرد. پنجاه دینار آن را بدون رضایت دخترم از وی گرفته بودم. موقعی که پول به حضرت رسید، پنجاه دینار دخترم را بیرون آورد و به غلام من داد و فرمود: این پول را به صاحبش برسان؛ چون محتاج آن است. دختر شعیب قصد داشت زمین بیآب و علفی را خریداری کند.113
3. حمایتهای مالی از دوستان و شیعیان
در روایات متعددی، کمکهای مالی امام به شیعیان ذکر شدهاند که نشان میدهند هدف امام تقویت نهاد شیعه بوده است:
در روایتی ـ که قبلا به تفصیل بیان شد ـ امام در عید نوروز به دستور منصور به جمعآوری هدایای مردمی پرداخت و سرانجام، تمام آن هدایا را به پیرمرد شیعهای که ارادت و محبت خود را به اهلبیت و به ویژه امام حسین(ع) در قالب شعر بیان کرده بود، عطا کرد. بیتردید، شعر والاترین جایگاه را در دستگاه تبلیغاتی آن زمان به عهده داشت. بدینروی، امام با دادن این جایزه فرهنگی، به تقویت افکار و اندیشههای شیعی پرداخت.
در مورد دیگری یکی از یاران و شیعیان حضرت قصد ازدواج داشت. حضرت همیان پولی به او بخشید تا برای ازدواج خود هزینه کند.114
حمّاد بن عیسی میگوید: در بصره خدمت امام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: قربانت گردم! دعا کن خدا یک خانه، یک زن، یک فرزند، یک نوکر و حج همه ساله نصیب من گرداند. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ و آل محمّد، خدایا به حماد خانه، زن، فرزند و نوکر عنایت کن و پنجاه سال مکّه برود.» من از این عبارت فهمیدم که تنها 50 سال زنده خواهم بود. محمد بن عیسی میگوید: حماد را دیدم به من گفت: 48 سال مکّه رفتهام و این خانهای است که خدا داده و این زن است و این پسر و این نوکر. پس از این تاریخ، دو مرتبه دیگر به مکّه رفت. مرتبه دوم برای احرام بستن رفت در رودخانه غسل کند که در آب غرق شد.115
نمونه دیگر مربوط به غلامی است صاعد نام که عشق و ارادت خود را به امام نشان داد و به امام احسان نمود. امام در پاسخ به احسان و ارادت و محبت او، او را از صاحبش خریداری کرد، سپس وی را آزاد نمود و زمینی را به او هدیه کرد.116
4. کمکهای مالی به مخالفان
بخش دیگری از عطایا و کمکهای مالی امام مربوط به کمکهای امام به مخالفان است که بسیار توجه مورّخان و سیرهنویسان را به خود جلب کرده است. این اقدام عمدتا به خاطر ارشاد و هدایت افراد ضعیفالنفس صورت میگرفتند؛ مانند آنچه رسول خدا در صدر اسلام برای جذب برخی از مشرکان به اسلام انجام میداد که آنها را «مؤلفة قلوبهم» میگفتند و اساسا یکی از موارد مصرف وجوهات اسلامی همین است.
مورّخان در مورد این ویژگی امام نوشتهاند: «کان موسی بن جعفر اذا بلغه عَن الرجل ما یَکرُه بعثَ الیه بصرّة دنانیر و کانت صراره ما بین الثلاثمائه دینار فکانت صرار موسی مثلا»؛117 هر گاه فردی موسیبن جعفر(ع) را مورد آزار قرار میداد، آن حضرت کیسه دیناری برای او میفرستاد و کیسههای پول آن حضرت تا سیصد دینار بود، به گونهای که کیسههای حضرت ضربالمثل شده بود. این امر دلالت بر کثرت و فراوانی کمکهای مالی حضرت است. اینگونه نبود که تنها در یک یا دو مورد حضرت کمک کرده باشد، بلکه سیره دایمی حضرت چنین بود.
یکی از فرزندان عمربن خطّاب، که در مدینه ساکن بود، هر وقت امام کاظم (ع) را میدید، به آن حضرت اهانت میکرد و به امام علی(ع) ناسزا میگفت. برخی از یاران ایشان از او خواستند تا اجازه دهد آن فرد را به قتل برسانند. حضرت به شدت مخالفت کرد و نشانی او را جویا شد. یکبار به سراغ او در مزرعه کشاورزی رفت. امام همانگونه که سوار مرکب خود بود، وارد مزرعه آن فرد شد و به طرف وی رفت.
فرزند عمر فریاد کشید: کشاورزی را لگدمال نکن! حضرت اعتنایی نکرد و نزد او رفت و با او به گفتوگو نشست. سپس به او فرمود: چقدر در این زمین خرج کردهای؟ او گفت: یکصد دینار. حضرت فرمود: چه مقدار انتظار سود داری؟ گفت: علم غیب ندارم. سپس به او فرمود: انتظار داری چه قدر سود ببری؟ گفت: آرزو دارم دویست دینار سود ببرم. امام (ع) همیانی بیرون آورد که سیصد دینار در آن بود و به او داد و فرمود: این هم کشاورزی تو بر جای خود. خداوند آنچه را امیدواری، به تو عنایت کند و از زمین بهرهمند شوی.
عمرزاده برخاست و سر حضرت را بوسید و درخواست کرد از اشتباه وی درگذرد. امام (ع) تبسّمی کرد و برگشت و به مسجد وارد شد. آن فرد نیز به مسجد آمده بود. وقتی چشم او به امام افتاد گفت: خدا بهتر میداند که مسئولیت جامعه را به دوش چه کسی بگذارد.
آنگاه امام به کسی که پیشنهاد قتل او را داده بود، فرمود: این روش بهتر بود یا روش شما؟118
نمونه دیگر مربوط به کمکهای مالی امام به برادرزادهاش است که قصد سعایت و توطئه علیه امام داشت. وقتی امام مطّلع شد که علی بن اسماعیل تصمیم دارد نزد هارون برود و اوضاع امام را به هارون گزارش دهد، نزد وی آمد و از حال او جویا شد. امام که میدانست علی بن اسماعیل به خاطر طمع دنیا و رسیدن به آرزوهای مادی خود، طرح دوستی با هارون ریخته است، سعی کرد تا با دادن کمک و هدایای مالی، وی را از رفتن نزد هارون منصرف سازد، اما دنیاپرستی و حرص و طمع فراوان علی بن اسماعیل مانع از نفوذ هدایت امام شد. امام هم در حق او نفرین کرد. علیبن اسماعیل نزد هارون آمد و از امام چنین سعایت کرد که از شرق و غرب برای او پول میفرستند و خراج دریافت میکند ... . هارون دویست هزار درهم به او داد. اما علی بن اسماعیل به دلیل نفرینی که امام درباره او نموده بود، نتوانست از آن پول بهرهای ببرد و تمام احشای بدن او هنگام قضای حاجت ریخت و از دنیا رفت.119
اصلاحات اقتصادی امام کاظم (ع)
الف. مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادی
در کارنامه درخشان امامان معصوم، صفحهای روشن از مبارزات ایشان با فسادها و انحرافات اقتصادی به چشم میخورد. امام مسئول هدایت و رهبری جامعه است و هرگاه فساد و انحرافی دید با آن به مبارزه برمیخیزد.
عمده مبارزات امامان با مفاسد اقتصادی جامعه را باید در سخنان و فرمایشهای راهبردی ایشان جستوجو کرد. نگاهی به کلمات گویای معصومان به ما نشان میدهد که آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهیز از گناه و فساد در مسائل اقتصادی توصیه میکردند. نگارش کتابهای حجیم فقهی با عناوین «مکاسب محرّمه» از سوی فقها، که ریشه در روایات اسلامی دارند، خود گواه بر این مدعاست.
با این همه، در سیره عملی امامان نیز موارد فراوانی از مبارزه با مفاسد اقتصادی به چشم میخورند. در اینجا، نمونههایی از مبارزات عملی امام کاظم (ع) با مفاسد اقتصادی که در کتب تاریخ ثبت شدهاند، ذکر میگردند:
1. مبارزه با تجمّلپرستی و عیش و نوش حاکمان: امام کاظم (ع) بارها و بارها خلفای ظالم دنیاپرست عبّاسی را از اینکه بیتالمال و اموال عمومی را صرف عیش و نوش و خوشگذرانی خود میکردند، مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار دادند.
روزی امام کاظم (ع) وارد یکی از کاخهای بسیار مجلّل و باشکوه هارون در بغداد شد. هارون که مست قدرت و حکومت بود، به قصر خود اشاره کرد و با نخوت و تکبّر پرسید: این قصر از آن کیست؟ (با این کلام میخواست شکوه و قدرت خود را به رخ امام بکشد.) حضرت بدون آنکه کوچکترین اهمیتی برای کاخ پر زرق و برق او قایل شود، با کمال صراحت فرمود: این خانه، خانه فاسقان است؛ همان کسانی که خداوند درباره آنها میفرماید: «کسانی که خود را روی زمین بزرگ پنداشته، تکبّر میکنند و آیهای از آیات الهی را ببینند ایمان نمیآورند و اگر راه راست و رشد و کمال را ببینند آن را در پیش نمیگیرند، ولی هرگاه راه گمراهی ببینند آن را طی میکنند و از (مطالعه و درک) آیات خود منصرف خواهیم کرد؛ زیرا آنان آیات ما را تکذیب نموده، از آن غفلت ورزیدهاند.»
هارون از این پاسخ سخت ناراحت شد و در حالی که خشم خود را به سختی پنهان میکرد، با التهاب، پرسید: پس این خانه از آن کیست؟ امام بیدرنگ فرمود: این خانه از آن شیعیان و پیروان ماست، ولی دیگران با زور و قدرت آن را تصاحب نمودهاند.
هارون گفت: اگر این قصر از آن شیعیان است، پس چرا صاحبان خانه آن را باز نمیستانند؟ امام فرمود: این خانه در حال عمران و آبادی از صاحب اصلیاش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت.120
2. مبارزه با احتکار: معتب، کارگزار امام کاظم(ع)، میگوید: موقعی که محصول کشاورزی به دست میآمد، حضرت امر میفرمود: آنها را بفروشیم، سپس مثل همه مردم، روز به روز به اندازه نیاز میخریدیم.121
3. مبارزه با قمار: امام کاظم (ع) غلامش را برای خرید تخم مرغ فرستاد. آن غلام یک یا دو تخم مرغ خرید و در بین راه با آن قمار کرد.
سپس تخم مرغ را آماده کرد و نزد امام آورد. آن حضرت مشغول خوردن شد. غلام به حضرت عرض کرد که با آن تخم مرغ قمار کرده است. حضرت برآشفت و طشتی طلب کرد و غذا را قی نمود.122
4. مبارزه با غشّ در معامله: موسی بن بکیر میگوید: در محضر امام کاظم (ع) بودم. یک مشت دینار در پیش او دیدم. آن حضرت یکی از سکّهها را برداشت و دو نصف کرد و به من داد و فرمود: «اَلقهِ فی البالوعةِ حتّی لایُباع شیءٌ فیه غش»؛ این دینار قلابی را در چاه فاضلاب بینداز تا با چیزی که قلّابی است معامله صورت نگیرد. با اینکه حکومت در دست امام کاظم (ع) نبود، ولی آن حضرت نمیتوانست خیانت و نیرنگ جامعه را تحمّل کند.123
در مورد دیگری، هشام بن حکم میگوید: مشغول فروش کالایی در سایه (یا تاریکی) بودم. امام از آنجا عبور میکرد، مرا در آن حال دید. نزد من آمد و فرمود: ای هشام، در سایه معامله نکن که موجب غش در معامله میشود و غش حرام است.124
5. مبارزه با سرقت و سوءاستفاده مالی کارگران: هنگامی که امام (ع) مشغول جمعآوری خرماهای نخلستان خود بود، متوجه شد یکی از غلامان او مقداری از خرماها را به بیرون از باغ انداخت. (این ماجرا پیشتر گفته شد.)125
6. منع از کمک مالی به حاکمان ظالم: صفوان جمّال یکی از یاران حضرت موسی بنجعفر(ع) شترهای خود را به هارون کرایه داده بود. وقتی حضرت از این امر مطلع شد، او را مورد توبیخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را یاری میکنی؟ صفوان گفت: من هیچ علاقهای به هارون ندارم و بابت کرایه شترهایم از او پول میگیرم.
امام فرمود: آیا تو آنگاه که برای رفتن به مسافرت، به هارون شتر میدهی دوست نداری او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض کرد: اینکه معلوم است، هر عاقلی چنین خواستهای را از خدای خویش میخواهد.
امام فرمود: ای صفوان، برای تو همین بس که دوست داری مدتی ظالمی زنده بماند تا تو ضرری متحمّل نشوی و این خواسته تو موجب بقای ستمگر و رضای تو به ظلمهای او میشود و این گناه بزرگی است. صفوان در پی سخنان روشنگرانه امام، تمام شترهای خود را فروخت و خود را از این انحراف نجات داد، هرچند این اقدام باعث کدورت بین صفوان و هارونالرشید شد.126
ب. هدایتهای اقتصادی
گرچه امام مسئول هدایت فکری و معنوی جامعه است و تعالیم و رهبریهای او تأمینکننده سعادت جاودانه بشرند، اما دایره هدایت امام وسیعتر از امور عبادی و اخروی است و این ناشی از جامعیت دین مبین اسلام است که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین میکند. بنابراین، امام مستقیما در بسیاری از مسائل مادی و دنیوی نیز انسانها را کمک میکند و آنها را مشمول هدایت خود قرار میدهد. عمده این هدایتها در قالب مشورت دادن امام به افرادی است که نیاز به کمک فکری داشتهاند. در برخی موارد نیز امام افرادی را به دلیل اشتباه در مسائل اقتصادی مورد انتقاد قرار میداد. در برخی موارد، امام برای کمک فکری و هدایت انسانها در مسائل مادی، از علم غیب و شأن خاص امامت استفاده میکرد. در اینجا، تنها چند نمونه از مواردی که امام افرادی را در امور دنیوی و اقتصادی کمک و هدایت کرده است ذکر میشوند:
روزی امام کاظم (ع) به یکی از یارانش به نام ابراهیمبن عبدالحمید، که در حال خارج شدن از مدینه بود، فرمود: ای ابراهیم! کجا میروی؟ او جواب داد: به سمت قبا. امام فرمود: برای چه کاری؟ او گفت: ما در هر سال در چنین موقعی خرما میخریم. تصمیم دارم نزد یکی از مردان انصار بروم و محصول خرمایش را پیش خرید کنم. حضرت فرمود: آیا از شر ملخها در امان هستید؟
ابراهیم میگوید: بعد از جدا شدن از امام، نزد دوستم ابوالعز آمدم و سخن امام را به او گفتم. (او که به مقام و شأن امام و علم او ایمان داشت) گفت: نه، به خدا امسال خرما نخواهیم خرید. پنج روز نگذشته بود که دیدیم ملخها تمام نخلها را ویران کردند!127
در روایتی که پیشتر ذکر شد، امام به یکی از فقرا، که درخواست کمک کرده بود، پولی داد و به او فرمود: با این پول به تجارت «مازو» (دانههایی که برای رنگ کردن و دباغی به کار میبرند) بپرداز؛ زیرا این کالا خشک است و کمتر آسیب میبیند.128 امام از این طریق، کمک مشاورهای خود را به آن فرد ارائه داد و آن فرد توانست به زندگی خود سر و سامان ببخشد.
هشام بن حکم میگوید: قصد خرید کنیزی داشتم. نامهای به امام کاظم (ع) نوشتم تا با او در اینباره مشورت کنم. امام جواب نامه مرا نداد تا آنگاه که در مکّه در مراسم حج مرا دید و آن کنیز را نیز مشاهده کرد. سپس نامهای به من نوشت که خرید آن کنیز از نظر من اشکالی ندارد جز آنکه آن کنیز عمر کوتاهی دارد.
هشام میگوید: با این سخن امام از خرید کنیز منصرف شدم و هنوز از مکّه خارج نشده بودم که دیدم آن کنیز را دفن کردند.129
علی بن ابیحمزه میگوید: نزد امام موسی بنجعفر(ع) بودم. کسی به نام جندب خدمت امام رسید و با آن حضرت صحبت کرد. حضرت هم با او سخن میگفت، در ضمن از احوال برادرش سؤال کرد. جندب گفت: خوب بود و به شما سلام رسانید.
حضرت فرمود: خدا به شما اجر دهد! برادرت از دنیا رفته است. جندب گفت: نامه او 13 روز پیش از کوفه رسید و سالم بود! حضرت فرمود: دو روز بعد از نوشتن نامه، از دنیا رفت. موقع مرگ به همسرش مالی داده و گفته است: وقتی برادرم آمد به او تحویل بده. آن زن مال را در خانهای که زندگی میکند پنهان کرده است. وقتی به آن زن رسیدی، به او محبت کن و او را به طمع ازدواج با خود بینداز تا پول را به تو بدهد.
علیبن ابی حمزه میگوید: جندب مردی نیرومند و زیبا بود. پس از شهادت امام کاظم (ع) او را دیدم و از قضیه سؤال کردم. جندب گفت: به خدا سوگند! امام همه مطالب را صحیح فرمود؛ نه در نامه کسری بود و نه در مال کمبودی وجود داشت.130
در روایتی، امام به تبیین رابطه صحیح اقتصادی مؤمنان میپردازد و بیان میکند که افراد مؤمن نسبت به اموال و داراییهای خود باید چگونه باشند:
امام به یکی از یارانش به نام عاصم میفرماید: ای عاصم! پیوند و ارتباط شما (مؤمنان) چگونه است؟
عاصم عرض کرد: به بهترین شکلی که میتواند باشد.
امام فرمود: آیا به گونهای هست که یکی از شما وقتی تنگدست و فقیر میشود، وارد خانه دوستش شود و از او بخواهد تا همیان پولش را بیاورد، آنگاه آن را باز کند و هر چه بخواهد بردارد و مشکل مالی خود را از این طریق حل کند و دوستش ناراحت نشود؟
عاصم گفت: خیر. امام فرمود: پس شما بهترین شکل ارتباط و پیوند را ندارید.131
برخی از هدایتهای امام مربوط به الگوی صحیح مصرف هستند. امام در برخی موارد، افرادی را که در شیوه زندگی خود خطا میکردند و در انتخاب نوع لباس و غذا و مرکب دقت لازم را نداشتند مورد انتقاد قرار میداد و شیوه صحیح را بیان میکرد:
ابن طیغور متطبّب میگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبی سوار میشوی؟ گفتم: الاغ. آنگاه امام فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغی را به سیزده دینار خریدهای و اسب ساده (برذون) را رها کردهای. (ماجرا پیشتر ذکر شد).132
نمونه دیگر مربوط به عبداللّه جبلی کنانی است که میگوید: روزی یک ماهی در دست گرفته بودم و در کوچه عبور میکردم، در همان حال، امام کاظم (ع) مرا دید، نزد من آمد و مرا مورد انتقاد قرار داد که «این چه کاری است که میکنی؟ این ماهی را بینداز! زیرا من ناپسند میبینم که فرد بزرگوار و شریفی مثل تو چنین کار پست و کوچکی انجام دهد».133
سپس فرمود: ای شیعیان، شما گروهی هستید که دشمنان زیادی دارید. در مقابل دشمنانتان تا میتوانید خود را زیبا و قوی جلوه دهید.
در مورد دیگری که پیشتر روایت آن گذشت، حضرت غلام خود را سرزنش کرد که چرا خانه تنگ و کوچکی برای خود انتخاب کرده است... .134
شخصی از امام در مورد معنای «اسراف» سؤال کرد و گفت آیا داشتن ده لباس اسراف است؟ امام در جواب فرمود: خیر...135 (این روایت نیز پیشتر بیان گردید)
پینوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ محمّدکاظم مکّی، المدخل الی حضارة العصر العبّاسی، ص261.
2 ـ صباح ابراهیم الشیخلی، اصناف در عصر عبّاسی، ترجمه هادی عالمزاده، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ص11.
3 ـ فیلیپ چتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، آگاه، 1344، ص 443.
4 ـ همان، ص437.
5 ـ صباح ابراهیم الشیخلی، پیشین، ص13.
6 ـ احمد امین، ضحیالاسلام، مصر، النهضة المصریة، ج 1، ص233.
7 ـ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، داراندلس، ج 3، ص 312.
8 ـ باقر شریف قرشی، حیاة الامام موسیبن جعفر(ع)، (قم، اسلامیه، 1389ق)، ج 1، ص368.
9 ـ همان، ج 2، ص29.
10 ـ احمد امین، پیشین، ج 1، ص136ـ140.
11 ـ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، 1381، ص385.
12 ـ جمعی از نویسندگان، درآمدی بر اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1372، ص104.
13 ـ محمّدرضا جبّاری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382، ج 1، ص 280.
14 ـ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، شهید، دانشکده الهیات و معارف اسلامی،1348، ص467.1
15 ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ق، ج 1، ص91ـ92.
16 ـ شیخ طوسی، الغیبه، قم، مؤسسةالمعارف الاسلامیه، 1411ق، ص347.
17 ـ همان، ص28.
18 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج 48، ص122.
19 ـ شیخ طوسی، رجال کشی، ص434.
20 ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1362، ج 2، ص87.
21 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، 115.
22 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص 152.
23 ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، قم، کتابخانه آیةاللّه مرعشی نجفی، 1404ق، ج 7، ص 215.
24 ـ شیخ مفید، الارشاد، قم، آلالبیت، 1416ق، ج 2، ص 244.
25 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 7، ص 47و48.
26 ـ شیخ صدوق، پیشین، ص 28.
27 ـ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1380، ص456.
28 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 122.
29 ـ همان.
30 ـ همان، ص129.
31 ـ علی قائمی، در مکتب اسوه ولایت، تهران، امیری، 1376، ص 247.
32 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص131.
33 ـ شیخ مفید، پیشین، ص 244.
34 ـ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (تاریخ مدینةالاسلام)، بیروت، دارالعرب الاسلامی، 1422ق، ج 15، ص17.
35 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص115.
36 ـ همان، ص73.
37 ـ علیبن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمّه، قم، شریف رضی، 1421ق، ج 2، ص765.
38 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص245.
39 ـ شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1391ق، ج 3، ص314.
40 ـ شیخ صدوق، پیشین، ص73.
41 ـ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام المهدی، 1409ق، ج 1، ص312.
42 ـ عائدة عبدالمنعم طالب، الامام موسی الکاظم فی محفةالتاریخ، بیروت، دارالرسول الاسلام، 1421ق، ص31.
43 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص 758.
44 ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار، 439.
45 ـ جعفر الهادی، الشئون الاقتصادیه فی نصوص الکتاب والسنة، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، 1403ق، ص73.
46 ـ عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق، ج 2، ص359.
47 ـ همان، ص42.
48 ـ حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص 481.
49 ـ جعفر الهادی، پیشین، ص 293.
50 ـ خطیب بغدادی، پیشین، ج 15، ص16.
51 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص184.
52 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 156.
53 ـ همان، ص131.
54 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص131.
55 ـ محمّد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، علمی ـ فرهنگی، 1369، ص61.
56 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص648.
57 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص49.
58 ـ محمّد مناظر احسن، پیشین، ص54.
59 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص41.
60 ـ محمد مناظر احسن، پیشین، ص54.
61 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص29.
62 ـ محسن امین، المجالس السنیّه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.
63 ـ ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحدیث، 1380، ص223.
64 ـ ابن ابیالحدید، پیشین، ج 15، ص273.
65 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص234.
66 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 8، ص86.
67 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص28.
68 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص100.
69 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص525.
70 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص 40.
71 ـ همان، ص68.
72 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص102.
73 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص81.
74 ـ همان، ص77.
75 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص341.
76 ـ همان، ص304.
77 ـ همان، ص64.
78 ـ همان.
79 ـ همان، ص 288.
80 ـ همان، ص512.
81 ـ همان، ص515.
82 ـ همان، ص488.
83 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص24.
84 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص 472.
85 ـ قطبالدین راوندی، پیشین، ج 1، ص312.
86 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص110.
87 ـ محمد دشتی و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، قم، نشر اسلامی، 1406ق، ص 1061.
88 ـ جعفر الهادی، پیشین، ص 462.
89 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص86.
90 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص68.
91 ـ همان، ص69.
92 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 2، ص272.
93 ـ همان، ص274.
94 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص 68.
95 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص453.
96 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص134.
97 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص55.
98 ـ محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، کویت، مکتبةالالنین، ج 4، ص322.
99 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص525.
100 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص23.
101 ـ علیبن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص770.
102 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص49.
103 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص480.
104 ـ همان، ص481.
105 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص24.
106 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص231.
107 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص758.
108 ـ همان.
109 ـ مصطفی زمانی، زندگانی امام کاظم، قم، عصر ظهور، 1378، ص32.
110 ـ شیخ عباس قمی، انوارالبهیّه، قم، نشر اسلامی، 1427ق، ص 188.
111 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص102.
112 ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، 1421ق، ج 3، ص48.
113 ـ شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص210.
114 ـ مصطفی زمانی، پیشین، ص43.
115 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 48.
116 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص152.
117 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص758.
118 ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، مکتبة الحیدریه، 1385ق، ص 332 / خطیب بغدادی، پیشین، ج27، ص 13.
119 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص238.
120 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص138 / عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 2، ص 144، (با استفاده از ترجمه حدیث از کتاب پیشوای آزاده، نوشته مهدی پیشوایی.)
121 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 166.
122 ـ همان، ج 5، ص 123.
123 ـ همان، ج 5، ص160.
124 ـ همان، ج 5، ص 161.
125 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 115.
126 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 2، ص266.
127 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص46.
128 ـ شیخ عباس قمی، پیشین، ص 188.
129 ـ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص770.
130 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص61.
131 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 1، ص31.
132 ـ همان، ج 3، ص24.
133 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص481.
134 ـ همان، ص525.
135 ـ محمدرضا حکیمی و دیگران، پیشین، ج 4، ص232.
دوران امامت امام کاظم(ع) مقارن با دوران خلافت عبّاسی اول بود و آن امام با چهارتن از خلفای عبّاسی به نامهای منصور، مهدی، هادی و هارونالرشید هم عصر بود. بنابراین، در مطالعه اوضاع اقتصادی عصر امام کاظم (ع) باید به بیان وضعیت اقتصادی جامعه در عصر اول عبّاسی پرداخت.
این دوران را باید دوران اقتدار و ثبات خلافت عبّاسی دانست. خلفای عبّاسی در این عصر کوشیدند تا در مناطق گسترده تحت قلمرو خود، که حاصل فتوحات قبلی مسلمانان بود، ثبات و امنیت ایجاد کنند. در این دوره، علم، فرهنگ و هنر تعالی پیدا کردند و اقتصاد رونق یافت و نسبت به دورههای قبل، سطح رفاه جامعه بالاتر رفت.
اقتصاد جامعه عبّاسی بر کشاورزی، بازرگانی و صنعت استوار بود. در این میان، کشاورزی مهمترین رکن اقتصادی به حساب میآمد؛ زیرا هنوز تحولات عظیم صنعتی صورت نگرفته بودند. علاوه بر این، تسلّط مسلمانان بر آبها و مناطق حاصلخیز زمینه مناسبی برای توسعه کشاورزی ایجاد کرده بود. گسترش قراردادهای کشاورزی، تأسیس دیوان، دریافت خراج از کشاورزان و «دیوان الماء» برای حفظ و صیانت از حقوق کشاورزان شواهد پیشرفت کشاورزی در این دورهاند.1
پایتخت عبّاسیان دشت حاصلخیز «سواد» بود. هر شهر بزرگی مانند بغداد را روستاها و باغها احاطه کرده بود. شهر «واسط» منطقهای کشاورزی بود که سالانه مقادیر هنگفتی محصول به بار میآورد.2 فراوردههای کشاورزی بسیار گوناگون و متنوع گردیدند. محصولات عمده عراق جو، گندم، برنج، خرما، کنجد، پنبه و کتان بود. میوهها و سبزیهای گرمسیری و سردسیری در دشت حاصلخیز سواد یافت میشدند.
کتابهای فراوانی که در این دوره درباره گیاهان تألیف یا ترجمه شده نشان میدهند که مردم تا چه حد به زراعت ارج مینهادند.3 وسعت فوقالعاده قلمرو خلافت و اوجی که تمدن به آن دست یافته بود، بازرگانی جهانی و دامنهداری پدید آورده بود. طولی نکشید که بنادری همچون بغداد، بصره، سیراف، قاهره و اسکندریه مراکز مهم تجارت خشکی و دریا شدند. تجّار مسلمان به سوی شرق تا چین میرفتند.4 بر آنچه گذشت، تراکم موجودیهای نقدی در دولت اسلامی عهد عبّاسی را باید افزود که تأثیری بسیار بر فعالیتهای تجاری داشت. عوامل مهم دیگری که باعث رشد اقتصادی در این دوره شدند عبارتند از:
ـ تسلط مسلمانان بر سرزمینهای طلاخیز زیرنفوذ دولتهای بیزانس و ساسانی؛
ـ خراج و جزیه فراوانی که اهل ذمّه به دولت عبّاسی پرداخت میکردند؛
ـ زکات، خمس و مالیاتهای هنگفت دولتی که از کشاورزان و پیشهوران و سایر اصناف دریافت میشدند.
جدولهای مالیاتی دولت عبّاسی نمود آشکاری است از مقادیر سرشار ثروتهایی که به دست عبّاسیان میرسیدند.5
این همه بیانگر وضعیت اقتصادی دولت عبّاسی در این دوره است. اما اوضاع اقتصادی عامّه مردم چگونه بوده؟ آیا ثروتهای دولتی صرف آبادانی و عمران جامعه میشدند؟ و آیا همه مردم در سطح عادلانه از رفاه و آسایش به سر میبردند؟
گرچه غالب گزارشهای تاریخی مربوط به وضعیت اقتصادی دولت هستند و مورّخان کمتر به وضعیت اقتصادی توده مردم پرداختهاند، اما شواهد فراوانی نشان میدهند که طبقه وسیعی از مردم تحت حاکمیت عبّاسیان در فقر و تهیدستی زندگی میکردند. نگاهی به اشعار شعرای اجتماعی این مطلب را تأیید میکند؛ از جمله ابوالعتاهیه ضمن اشعاری شکایتآمیز، تصویر دقیقی از وضع اقتصادی جامعه ارائه کرده است:
من مبلغ عنّی الاما م نصائحا متوالیه
انّی اری الاسعارَ اسعا رَ الرعیّةِ غالیه
واری الیتامی والارا ملَ فی البیوتِ الخالیه...6
شاهد دیگر، شورشها و قیامهای متعدد مردمی است که ریشه در نارضایتی عمومی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی در این عصر داشتهاند. آنچه مسلّم است اینکه اموال و داراییهای فراوان دولت، که متعلّق به عامّه مردم بود، به طور عادلانه در بین مردم توزیع نشدند و بیتالمال صرف رفاه و آسایش صاحبان حقیقی آن نگشت. فاصله طبقاتی شدیدی حاکم شد. بغداد، که مرکز تجارت و بازرگانی بود، تنها جیب ثروتمندان و بازرگانان را پر مینمود و طبقه متوسط و ضعیف جامعه تحت فشار خراج و مالیاتها نمیتوانستند سربلند کنند. خزینهها و گنجینههای دولتی صرف امور دربار میشدند و خلفا با کنار نهادن سیره و سنّت رسول خدا(ص) و موازین اسلامی و روی کردن به اخلاق و منش پادشاهان و ملوک کافر کیش، سعی در خوشگذرانی و اسراف و تبذیر مینمودند. از خلافت اسلامی تنها اسمی بر جای مانده بود. این دوران، دوران ظهور و بروز پادشاهان ثروتمندی است که نان دنیا را به نام دین میخوردند و عنوان «خلافت» را یدک میکشیدند. امیرالمؤمنین!های فاسد و عیّاش هدایای هنگفت و گزاف به شعرا و آوازهخوانان و مطربان و رقّاصان میدادند، در حالی که عامه مردم در فقر و تنگدستی و فشار زندگی میگذراندند.
به گفته مسعودی، مجموعه اموالی که منصور به زور از مردم گرفته بود بالغ بر 600 میلیون درهم و 400میلیون دینار بود. او این اموال را به نام «بیتالمال» در محل مخصوص نگهداری میکرد و نام صاحب هر مال را بر روی آن مینوشت، بدون آنکه مقداری از آن را به خدمت عامّه مصروف دارد. این مبلغ غیر از مالیات اراضی و خراجهایی بود که منصور در زمان خلافت خود از کشاورزان گرفته بود.7 سیاست سختگیرانه اقتصادی و تحریم و فشار مالی را علیه مردم در پیش گرفته بود تا مخالفان سیاسی خود را به ضعف بکشاند و زمینه قیامها و شورشهای مردمی را از بین ببرد.8
در دوران هارونالرشید، درآمد سرانه دولت به بالاترین حد خود رسید که تا آن زمان این مقدار برای هیچ حاکم مسلمانی سابقه نداشت.
ابن خلدون موجودی بیتالمال در ایّام رشید را بالغ بر 7500 قنطار در سال تخمین زده است. و جهشیاری مجموع درآمد را قریب 500 میلیون درهم و دویست و چهل هزار درهم میداند.9
عملکرد خلفای عبّاسی از جمله هارون در صرف بیتالمال برای برپایی مراسم جشن و پایکوبی و دادن هدایا و بخششهای مالی حیرتآور به مادحان و چاپلوسان درباری بیسابقه بوده است. حکایات بسیاری از بذل و بخششهای دیوانهوار هارون در تاریخ ثبت شدهاند.
این وضعیت نامطلوب اقتصادی و عدم توجه خلفا به رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم و صرف ثروتهای دولتی در جهت عیش و نوش و خوشگذرانی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی خاصی را در این دوره به دنبال داشت؛ از جمله:
ـ پیدایش فرقه متطوّعه در بغداد؛
ـ گرایش به زهد و تصوف در افرادی که مأیوس از غنی و رفاه بودند و دست از کار اقتصادی کشیده بودند؛
ـ پیدایش شاعران و مادحان و مورّخان درباری که دانش و هنر را در مدح و چاپلوسی خلفا به خدمت گرفته بودند؛
ـ گسترش علوم دنیوی همانند طب، فلسفه و ریاضی که در سایه توجه خلفا و امرا و ثروتمندان رشد یافتند، در حالی که نسبت به علوم دینی خارج از دربار هیچ گونه حمایتی صورت نمیگرفت؛
ـ بروز شورشها و قیامهایی که یک پای در مخالفت فکری و سیاسی با دولت عبّاسی داشتند و پای دیگر در بی عدالتیهای اجتماعی و نابسامانیهای اقتصادی در این دوره.10
عصر امام کاظم (ع) مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عبّاسی بود. آنها تا چندی پس از آنکه زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و بخصوص با علویان برخورد نسبتا ملایمی داشتند، اما به محض اینکه در حکومت استقرار یافتند و پایههای سلطه خود را محکم کردند و از سوی دیگر، با بروز قیامهای پراکندهای که به طرفداری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرد، بنا را بر ستمگری گذاشتند و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند.
امام کاظم (ع) در مرکز فشارهای سیاسی و اجتماعی عبّاسیان قرار داشت، در عین حال، رسالت ایشان آن بود که در این حرکت علمی، توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کند و از هر جهت، به هدایت و رهبری فکری و معنوی جامعه بپردازد.11
با توجه به شناخت اجمالی از اوضاع و شرایط اقتصادی این عصر، زندگی اقتصادی و وضع معیشتی امام کاظم (ع) تبیین میگردد. در این نوشتار، رفتارهای امام کاظم مورد مطالعه قرار میگیرند تا اصول کلی حاکم بر سیره اقتصادی امام در تولید، مصرف و اصلاحات اقتصادی بیان گردند.
منابع مالی امام کاظم (ع)
الف. اموال عمومی
امامت بیتردید محوریترین جایگاه و نقش را در منظومه اندیشه کلامی شیعه امامیه داراست. رکن اصلی و متمّم امامت، ولایت است. ولایت دارای مراتب گوناگونی است که بالاترین آن «ولایت کلیه و مطلقه الهی» است که به معنای «حق حاکمیت همهجانبه و همه جایی بر همه مخلوقات» است. این ولایت از سوی خداوند به پیامبر واگذار شده و پس از پیامبر نیز امام صاحب این ولایت است. از شئون ولایت امام، حق مالکیت خاصی است که دین اسلام برای او مشخص کرده و این از خصایص نگرش فقهی شیعه است. مقصود از «مالکیت امام»، مالکیت منصب امامت و رهبری امّت اسلامی است، نه مالکیت شخص امام؛ زیرا این نوع مالکیت از امامی به امام دیگر منتقل میگردد، نه به وارثان طبیعی امام. بنابراین، به جای مالکیت امام، میتوان عنوان «مالکیت حکومت اسلامی» را به کار برد.
مالکیت امام شامل دو بخش است: یک بخش ثروتهای طبیعی که پیشتر در تملّک کسی قرار نگرفته و در عین حال، از مباحات عامّه به شمار نمیروند؛ مانند: زمینهای موات، جنگلها، مراتع و معادن. بخش دیگر ثروتهایی است که پیشتر در تملّک دیگران بوده و به دلایلی در مالکیت دولت اسلامی در آمدهاند؛ مانند: ارث بدون وارث و قطایع ملوک.
مجموعه مواردی که ملک منصب امامت است، تحت عنوان «انفال» قرار میگیرد، چه ثروتهای طبیعی که در ابتدا به عنوان ملک امام معرفی شدهاند و چه داراییهایی که از راههای گوناگون در اختیار امام قرار میگیرند.12
علاوه بر این موارد، خمس، زکات و مالیاتهای اسلامی همه در اختیار امام قرار میگیرند و امام متصدی و سرپرست توزیع و مصرف آنهاست، ضمن اینکه برای شخص امام نیز در این وجوهات سهمی در نظر گرفته شده است.
البته تمام موارد مزبور زمانی برای امام قابل تحصیل خواهند بود که مسئولیت حکومت اسلامی در اختیار امام باشد و زمانی که این حق از امام غصب شود طبعا این حقوق مالی نیز، به ناحق و از روی ستم، از امام گرفته خواهند شد. با این همه، امامان معصوم همواره انفال را حق مسلّم خود میدانستند و مسئولیت دریافت و توزیع خمس و زکات را انجام میدادند. این امر بر حاکمان ظالم گران میآمد و همیشه یکی از بهانههای دشمنی و کینهتوزی خلفا و سلاطین با امامان شیعه به حساب میآمد.
بخشی از اموال عمومی امام کاظم (ع) شامل خمس، زکات، نذورات، صدقات و موقوفات میشد که این اموال، گاه، مستقیما از سوی شیعیان تحویل امام داده میشد و گاه، از طریق وکلا و نایبان امام دریافت و توزیع میگردید. در این میان، به دلیل جوّ اختناق و فشاری که حکومت علیه امام و شیعیان ایجاد کرده بود، نقش سازمان وکالت دارای اهمیت بیشتری است. در عصر امام کاظم (ع) فعالیت سازمان وکالت به اوج خود رسید و شیعیان در ارتباط با وکلا و نایبان امام، وظیفه پرداخت خمس و زکات و وجوه شرعی را انجام میدادند. با تقویت و گسترش سازمان وکالت در عصر امام کاظم (ع) پرداختهای مالی شیعیان به دفتر وکالت نیز فزونی یافتند.13 شاید بتوان به عنوان قرینهای بر کثرت این پرداختها، به نقل شیخ طوسی و کشّی درباره کثرت اموال باقی مانده نزد وکلای امام کاظم (ع) پس از شهادت آن حضرت، اشاره کرد:
هنگام شهادت امام کاظم (ع) مبلغ هفتاد هزار دینار نزد زیادبن مروان عیسی و مبلغ سی هزار دینار تحویل علیبن حمزه بود.14
مبلغ سی هزار دینار و شش کنیز در تحویل عثمان بن عیسی رواسی نماینده امام در مصر بود که نقل شده است پس از شهادت امام هفتم(ع)، علی بن موسیالرضا(ع)، کسی را نزد زیاد قندی و عثمان بن عیسی فرستاد و پیغام داد اموالی را که از پدرم نزد شما مانده است، برای من بفرستید.15
هشامبن احمر گفت: اموالی را که برای امام هفتم به مدینه بردم، حضرت فرمود: آن را نزد مفضّل بن عمر برگردان.16
نمونههای متعدد دیگری از فعالیت مالی سازمانی وکالت در عصر امام کاظم (ع) در منابع ذکر شدهاند.
قرینه دیگری بر کثرت اموال عمومی امام کاظم (ع) را میتوان در سخن علی بن اسماعیل بن جعفر الصادق(ع) جست که در مقام سعایت از امام کاظم (ع) به یحیی بن خالد گفت: اموال از شرق و غرب به سوی او سرازیر است که در خزانههایی نگهداری میکند و زمینی را به قیمت سی هزار دینار خریده است.17 از همینرو، بارها هارون آن حضرت را متهم کرد و مورد بازجویی قرار داد که از مردم خراج دریافت میکند و آن حضرت در جواب فرمود:
«والذی بعث محمّدا بالنبوّةِ ما حُمل اِلَی درهما و لادینارا مِن طریقِ الخراجِ لکنّا معاشرَ ابیطالبٍ نقبلُ الهدیةَ التی احلّها اللّه ـ عزّوجلّ ـ لنبیه فی قوله: لو اُهدی لی کراعٌ لَقبِلتُ و لو دعیتُ الی زارعٍ لاَجبتُ و قد عَلِمَ امیرالمؤمنین ضیقَ ما نحنُ فیه و کثرةِ عدوّنا و ما منعنا السلفَ مِن الخمسِ الّذی نطَقَ لنا بِه الکتاب فضاقَ بِنا الامرُ و حرّمت علینا الصدّقةُ و عوّضنا اللّهُ - عزّوجلّ - عنها الخمسَ و اضطُررنا الی قبولِ الهدیة.»18
گرچه امام در این روایت، دریافت خراج و مالیات از مردم را نفی کردهاند، اما دریافت خمس و هدایا و وجوه شرعی را تصدیق میکنند. بنابراین، طبق فرمایش امام، شیعیان خمس و زکات و سایر وجوه شرعی را به امام تحویل میدادند و امام مسئولانه به دریافت و توزیع آنها مبادرت میورزیدند. قراین متعددی حاکی از تأکیدات امامان شیعه به برقراری سنّت پرداخت وجوه شرعی در میان شیعیان و نکوهش از سستی شیعیان در این زمینه است.
در شریعت اسلام، برای مصرف خمس و زکات موارد خاصی تعیین شده است. امام به عنوان متصدّی این اموال آنها را در موارد خاص و در چند محور عمده مصرف مینمود:
1. کمک مالی به نیازمندان و فقرا؛
2. کمک به قرضداران و ورشکستگان؛
3. رفع مشکلات و مشاجرات مالی شیعیان و سادات نیازمند؛
4. پرداخت هدیه و صله به شیعیان و شعرای متعهد و افراد تازه مسلمان؛
5. رفع نیازهای اقتصادی بیت امامت.
در مورد کمکهای مالی امام به نیازمندان و بخشش به شیعیان و شعرا، در بخش کمکهای مالی امام به تفصیل بحث خواهد شد. از جمله میتوان به تزویج برخی از فرزندان امام کاظم با اموال ارسالی از سوی وکیل آن جناب یعنی علی بن یقطین اشاره کرد.19
ب. اموال خصوصی
بخش دیگری از اموال و داراییهای امام کاظم (ع) اموال خصوصی و شخصی امام بود که امام به عنوان فردی عادی و عضوی از اعضای جامعه به روشهای متعارف آنها را به دست میآورد. این بخش نمونه عینی از تأکیدات اسلام بر تولید و گسترش آن در فعالیتهای اقتصادی است. اما آنچه مهم است اهداف و انگیزههای تولید و تکیه بر عوامل صحیح و مشروع تولید است که در شیوه امام کاظم به آنها اهمیت داده شد.
1. کار و تلاش اقتصادی: مهمترین و اصلیترین منبع مالی امام کاظم (ع) کار کشاورزی بود. امام کاظم (ع) از همان دوران کودکی به کار و تلاش مشغول بود. در دورهای که هم سن و سالهای ایشان سرگرم بازیهای کودکانه بودند، آن حضرت به کارهای مفید میپرداخت، علاوه بر اینکه در مکتب و مدرسه پدر بزرگوارشان امام صادق(ع) به کسب معارف الهی میپرداخت و در همان سنین کودکی، پاسخگوی سؤالات و مشکلات فکری جامعه نیز بود.
صفوان جمّال میگوید: نزد امام صادق 7رفتم و از رهبر آینده جهان اسلام سؤال کردم و پرسیدم: پس از شما حجت خدا چه کسی خواهد بود؟ امام صادق(ع)، که به دلیل حفظ جان امام کاظم(ع)، گاه از پاسخ دادن آشکار به این سؤال خودداری میکردند، این بار نیز پاسخ دادند: صاحب امر و حجّت خدا کسی است که سرگرم بازی و لهو و لعب نیست.
صفوان میگوید: در همان هنگام، ابوالحسن موسیبن جعفر(ع)، که نوجوان خردسالی بود، وارد شد، در حالی که گوسفندی به همراه داشت و آن را به جلو میراند و به آن خطاب میکرد: بر پروردگارت سجده کن. آنگاه امام صادق(ع) او را به سینه خود چسباند و فرمود: پدر و مادرم به فدایت که اهل بازی و سرگرمی نیستنی. «بابی انتَ و اُمّی مَن لا یلهوُ و لایَلعبُ».20
اخبار و روایات متعدد تاریخی نشان میدهند که آن حضرت به شغل کشاورزی اشتغال داشت و از این طریق امرار معاش میکرد و شغل دیگری برای آن امام گزارش نشده است. این اخبار عمدتا مربوط به دوره امامت آن حضرت و مربوط به زمانی است که آن حضرت در مدینه بود. اشتغال حضرت به کشاورزی، هم به دلیل شرایط اقلیمی و جغرافیایی مدینه بود که برای کشاورزی مناسب است و هم به دلیل اهمیت خاصی که ائمّه اطهار: و اولیاء الهی به امر کشاورزی میدادند. تأکید و اهمیت اسلام بر کشاورزی بیانگر آن است که اسلام اقتصاد بر محور کشاورزی را بر سایر موارد ترجیح میدهد، ضمن اینکه هرگونه تولیدی که برای انسان مفید باشد و ثمرهای عقلایی بر آن مترتب باشد مورد قبول اسلام است. یک نمونه تاریخی که نشان میدهد امام خود شخصا به کشاورزی اشتغال داشتند:
علی بن ابی حمزه میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که در زمین کشاورزی خود کار میکرد و عرق میریخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: ای علی! بهتر از من و پدرم در این زمین خود، با بیل کار میکردند. عرض کردم: آنان را معرفی فرما. حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین (ع) و پدرانم همه با دست خود کار میکردند. کشاورزی شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است.21
بنابراین، کار کشاورزی اصلیترین منبع درآمد مالی امام کاظم (ع) بود. حضرت از درآمد محصولات کشاورزی، خود و خانواده و عائلهاش را تأمین میکرد و علاوه بر آن، به فقرا و محرومان و نیازمندان کمک مینمود. برخی از بخششها و هدایای امام نیز از این طریق انجام میگرفت. برای نمونه، حضرت به یکی از غلامان، که در حق او احسان کرده بود، قطعهای زمین کشاورزی اهدا کرد.22 در مورد دیگر، حضرت زمین کشاورزی خود را به غلامی بخشید و او را آزاد کرد.23 حضرت بخشی از زمین کشاورزی خود را به فرزندش، احمد، که مردی والامقام و خیّر بود، هدیه کرد.24 در وصیتنامه آن حضرت نیز آمده است که ایشان سی اصله درخت خرمای خود را برای فقرای آبادی وقف کرد و بقیه آن را بین فرزندانش تقسیم نمود.
2. موقوفهها: یکی از منابع مالی امامان، موقوفههایی بوده که از گذشتگان برای آنها مانده و آنها به عنوان متولّی اوقاف، درآمد محصول آنها را به دست آورده و در راههای گوناگون شرعی به مصرف میرسانند. برای نمونه، وقفنامهای که ابوبصیر از امام باقر(ع) نقل کرده است، در آن به وصیتنامه حضرت زهرا(س) در مورد وقف مزارع هفتگانه به فرزندانش اشاره شده است. وقفنامههای دیگری نیز، که واقف آنها امام علی(ع) بوده در کتب حدیث ذکر شدهاند که تولیت آن به دست امامان شیعه رسیده25 و آنان درآمد محصول آن را در راههای گوناگون و در جهت تحکیم و گسترش تشیّع به مصرف رساندهاند.
در وصیتنامه امام کاظم (ع) نیز آمده است که آن حضرت یک سوم موقوفه پدرش را وصیت کرده است.26 این امر نشان میدهد که اموال و املاکی از طریق موقوفه و ارث از سوی امام صادق(ع) به امام کاظم (ع) منتقل شده است.
3. هدایا: بخش دیگری از اموال خصوصی امام، اموالی بودند که به امام هدیه داده میشدند. در بسیاری از موارد، شیعیان همراه خمس و زکات و وجوهات، هدایایی نیز برای شخص امام میفرستادند. برای نمونه، میتوان به هدایایی که علی بن یقطین برای امام کاظم (ع) میفرستاد، اشاره کرد. علی بن یقطین از موقعیت خود برای کمک رساندن به شیعیان و محرومان و همچنین کمک کردن به شخص امام استفاده میکرد.
پسر علی بن یقطین میگوید: امام کاظم (ع) هر چیزی لازم داشت یا هر کار مهمی که پیش میآمد، به پدرم نامه مینوشت که فلان چیز را برای من خریداری کن یا فلان کار را انجام بده، ولی این کار را به وسیله هشام بن حکم انجام بده.27
در روایتی که قبلا ذکر شد، امام در جواب هارون، فرمود: «به خاطر آنکه ما از حق مالی و شرعی خودمان (خمس) باز داشته شدهایم، مجبور به پذیرش هدیه هستیم».28
یک بار هارون کسی را دنبال امام فرستاد و دستور داد تا هر چه زودتر امام را حاضر کنند. وقتی مأمور خلیفه به حضور امام رسید، حضرت به او فرمود: «لولا اَنّی سمعتُ فی خبر جدّی رسولِ اللّه اَن طاعةَ السلطانِ لِلتقیّةِ واجبةٌ اِذا جئتُ»؛ اگر از رسول خدا روایت نشده بود که اطاعت از سلطان از روی تقیّه و حفظ جان واجب است، هرگز نمیآمدم. و وقتی امام نزد هارون آمد، هارون از او پرسید: چرا نزد ما نمیآیی و با ما رفت و آمد نداری؟ حضرت فرمود: «سعة مُلککَ و حبُّکَ لِلدّنیا»؛ وسعت مملکت و دنیاپرستی تو مانع است.
آنگاه هارون هدایایی به امام داد. امام آنها را پذیرفت و فرمود: «واللّهِ لولا اَنّی اری اَن اَتزوّجَ بِها مِن عزّاب بنی طالبٍ لئلا ینقَطعَ نسلَهُ ابدا ما قبلتُها».29 حضرت آن هدایا را برای کمک کردن به ازدواج جوانان مجرّد از خاندان سادات، از هارون پذیرفت.
در مورد دیگر، مهدی عبّاسی، امام کاظم (ع) را دستگیر و زندانی کرد، سپس در خواب امیرالمؤمنین علی(ع) را دید که او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: «فهل عسیتم اَن تُفسدوا فی الارضِ و تُقطِّعوا ارحامکَم...» آنگاه دستور داد امام را آزاد کنند و مبلغ سه هزار دینار به او بدهند و ایشان را راهی مدینه کنند.
مورد مشهور دیگری از قبول هدیه از سوی امام کاظم (ع) مربوط به دوران منصور دوانیقی است که در روز عید نوروز از امام کاظم (ع) خواست تا جلوس کند و هدایایی که مردم و به ویژه سربازان ایرانی میآورند بپذیرد. حضرت ابتدا از انجام چنین کاری خودداری کرد، اما با اصرار و فشار منصور پذیرفت. شخصیتها، فرماندهان و سربازان به دیدن حضرت میآمدند و به آن حضرت تبریک میگفتند و هدایایی به آن امام میدادند. مأمور منصور از هدایا صورتبرداری میکرد. آخرین فردی که داخل شد پیرمردی بود که عرض کرد: ای پسر دختر رسول خدا(ص) من فقیرم و ثروتی نداشتم که برایت هدیه بیاورم. سه بیت شعری که جدّم درباره جدّت حسینبن علی(ع) سروده است، آوردهام. اشعار خود را خواند. حضرت فرمود: هدیهات را قبول کردم، بنشین خدا به تو برکت دهد. سپس رو کرد به مأمور منصور و به او فرمود: نزد منصور برو و هدیهها را بازگو کن و نظرش را درباره مصرف آن به دست آور. او رفت و بازگشت و گفت: منصور میگوید: همه هدایا را به موسیبن جعفر بخشیدم. هر اقدامی میخواهد درباره آن بنماید. امام همه هدایا را به آن پیرمرد بخشید.
غالبا هدایایی که امام به اکراه از سوی حاکمان دریافت میکرد، به مردم نیازمند و محروم میبخشید و خود از آن استفاده نمیکرد. در برخی موارد، امام کاظم (ع) از قبول هدایا از سوی افراد ظالم خودداری میکرد. در یک مورد، شخص آوازهخوان و هنرپیشهای به نام مخارق وقتی مشاهده کرد، هارون از کمک مالی به امام خودداری میکند، با به کار بستن حیلهای پول و اموال فراوانی از هارون به چنگ آورد و آنها را نزد امام آورد. امام از پذیرش آن هدایا خودداری کرد و فرمود: «خدا به شما و مال شما برکت دهد و جزای نیکو عنایت کند! به خدا سوگند! نه از او و نه از این پول درهمی میگیرم و نه از این زمین چیزی...»30
سندی بن شاهک، زندانبان ظالم و بیرحم امام کاظم (ع) در آخرین لحظات عمر آن حضرت، از وی خواست تا اجازه دهد تا با مال خودش کفنی برای حضرت تهیه کند. حضرت در جواب فرمود: «اِنّا اهل بیتُ مُهورُ نسائِنا و حجُّ صرورتنا و اکفانُ موتانا مِن طاهرِ اموالنا و عندی کفنٌ و اُرید اَن یتَولّی غسلی و جِهازی مولای فلان...» بدینسان، امام از پذیرش هدیه چنین فرد ظالم و گستاخی خودداری کرد.
پیش از آن نیز هارون کنیز زیبارویی برای آزار و اذیت امام و با عنوان هدیه نزد امام فرستاد. حضرت از قبول کنیز خودداری کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «بَل اَنتُم بِهدیّتکم تَفرحونَ...»
وضعیت مالی و معیشتی امام کاظم (ع)
از جمله مباحث قابل توجه در زندگانی امام کاظم(ع)، شناخت وضعیت اقتصادی و معیشتی ایشان میباشد؛ پرداختن به این موضوع که آیا آن حضرت در وضعیت اقتصادی مطلوب و مناسب به سر میبرد یا در فقر و تنگدستی، و یا وضع زندگی متوسط و معمولی داشت؟
برخی معتقدند: امام کاظم (ع) در دوران امامتش زندگی فقیرانهای داشتند و وضع اقتصادی سختی را تحمل میکردند.31 برای این ادعا، چند شاهد و دلیل تاریخی ذکر شدهاند:
1. تحریم اقتصادی از سوی دستگاه خلافت برای زمینگیر کردن امام (ع)
خلفای معاصر امام، به ویژه منصور و هارون، به طور آشکار، امام را از بسیاری از حقوق و مزایای اقتصادی و مالی محروم کرده بودند. برای نمونه، زمانی که هارون در سفری که به مدینه داشت، برای جلب نظر مردم به همه هدایایی داد، اما امام و خانواده علویان و شیعیان را از این هدایا محروم کرد. هنگامی که مأمون علت آن را پرسید، جواب شنید که فقر او نزد من محبوبتر از غنای اوست. اگر به این مرد پول بدهم، هیچ تضمینی ندارم که فردا با صدهزار شمشیرزن از شیعیان و موالیانش علیه من قیام نکند.32
اساسا یکی از بهانههای هارون بر دشمنی و قتل امام کاظم (ع) جلوگیری از قدرت مالی آن حضرت بود. هارون از اقتدار مالی امام در هراس بود و از دریافت خمس و زکات و وجوهات شرعی توسط امام غضبناک.
2. عائله پرشمار از خانواده و فرزندان و موالی
امام کاظم (ع) سرپرستی فرزندان و عائله متعددی را به عهده داشت. طبق نقل شیخ مفید، آن حضرت 37 فرزند داشت.33 طبیعتا تأمین این عائله پرشمار فشار مالی و اقتصادی زیادی بر آن حضرت وارد میساخت.
3. رهبری فکری و معنوی جامعه و مبارزات سیاسی
امام عهدهدار رهبری فکری و معنوی جامعه اسلامی بود. تفسیر و تبیین احکام و معارف شریعت، پاسخگویی به مسائل فکری، مبارزه با جریانات منحرف و تربیت شاگردان و شیعیان مخلص بر عهده امام بود. این وظایف خطیر، بخشی از ساعات عمر شریف آن حضرت را به خود اختصاص میداد. علاوه بر این، امام به دلیل مبارزات سیاسی و مخالفت با حاکمان، همواره در حال تبعید و حبس و زندان بود و از این شهر به آن شهر منتقل میشد. امام بارها از سوی خلفای عبّاسی احضار شد و همواره تحت فشار سیاسی و اجتماعی بود. بنابراین، نمیتوانست آنگونه که مناسب است، به وضع اقتصادی خود سر و سامان دهد. این امر تا حدودی موجب فقر و تنگدستی امام بود. آنچه ذکر شد دلایل کسانی است که معتقد به فقر امام کاظم (ع) هستند اما این موارد گرچه موانعی جدّی بر زندگی اقتصادی امام کاظم (ع) به شمار میرفتند. اما به نظر میرسد این موارد نمیتوانستند امام را به فقر و تهیدستی بکشانند. هیچ شاهد تاریخی فقیر بودن امام را تأیید نمیکند؛ زیرا «فقیر» یعنی کسی که برای تأمین نیازهای مادی خود به دیگران محتاج است؛ کسی که توان اداره خود و خانواده خود را ندارد. هیچ روایت و گزارش تاریخی وجود ندارد که نشان دهد امام برای تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خود از دیگران کمک گرفته باشد.
علاوه بر این، شواهدی در دست هستند که نشان میدهند امام از تمکّن و قدرت مالی برخوردار بود و زندگی متوسط و معمولی داشت، نه زندگی فقیرانه و سرشار از محرومیت:
1. صاحب املاک، مزارع و زمینهای کشاورزی: امام صاحب املاک، مزارع و زمینهای کشاورزی بود. این مزارع، که عمدتا در اطراف مدینه بودند، به شخص امام تعلّق داشتند و ـ همانگونه که پیشتر گذشت ـ امام در کنار غلامان و فرزندان و کارگرانش به کار مشغول بود.
فرزند امام میگوید: در صبح سردی برای سرزدن به زمینی که امام در منطقه سایه داشت، همراه امام حرکت کردیم... .34
معتب در ضمن روایتی نقل میکند که امام در باغ خود مشغول چیدن خرما بود... .35
در روایت دیگری آمده است که آن حضرت کفن خود را برای زن مؤمنی به نام شطیطه فرستاد و فرمود: این کفن را از پنبههای مزرعه خودمان تهیه کردهایم... .36
امام زمینی کشاورزی در منطقه یسیریه داشت که آن را به فرزندش، احمد، که مردی بزرگوار و با شخصیت بود، هدیه کرد.37
اسماعیل، فرزند موسی بن جعفر(ع)، میگوید: پدرم با فرزندان خود از مدینه به سوی برخی از املاک خود بیرون رفت. اسماعیل میگوید: ما در آنجا بودیم و با احمدبن موسی(ع) بیست تن از خدم و حشم پدرم بودند که اگر احمد برمیخاست آنان با او برمیخاستند و اگر احمد مینشست آنان نیز با او مینشستند.38
سند معتبر دیگری نشان میدهد: امام صاحب زمینها و مزارع کشاورزی بود. موقوفه آن حضرت در کتابهای تاریخی ثبت شده است که به قسمتی از آن اشاره میکنیم:
«این است آنچه موسی بن جعفر وقف نمود که مشتمل است بر همه زمین خود که در فلان مکان واقع است (نام آن ذکر نشده) و حدود زمین فلان است که به طور کلی، درختهای خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب، پستی و بلندی، عرض و طول، میدان جلوباغ، نهرهای کوچک و بزرگ، مرغزارها، آباد و خراب همه را وقف نموده است. متولّی وقف درآمد آن را پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سی عدد درخت خرما برای فقرای آبادی میان فرزندان موسی تقسیم کند؛ برای هر مرد دو برابر زن. چنانچه یکی از دختران موسی ازدواج کند، سهمی در این صدقه ندارد... .39
نمونه دیگری از تمکّن مالی امام، تعداد غلامان آن امام میباشد. در روایتی، حضرت در پاسخ به هارون که پرسیده بود: چه تعداد جیرهخوار داری؟ فرمود: بیش از پانصد نفر که بیشتر آنها موالی و غلامان هستند.40
علیبن ابی حمزه میگوید: تعداد سی نفر غلام حبشی برای آن حضرت خریداری شد و امام برای آنها مقرّری و حقوق تعیین کرد.41
علاوه بر این، تمام همسران آن حضرت کنیزانی بودند که وی خریداری نموده بود؛ از جمله مادر امام رضا(ع) که کنیزی بود که امام آن را از تاجر مغربی خرید.42
بنابراین، خرید و نگهداری غلامان و سپس آزاد کردن تعداد بیشماری از غلامان توسط امام کاظم (ع) خود قرینهای بر تمکّن مالی آن حضرت است.
2. کمکها و بخششهای مالی حضرت: از جمله فصول درخشان زندگی امام کاظم(ع)، کمکها و بخششهای مالی ایشان به فقرا و نیازمندان و درماندگان است. کمکها و بخششهای آن امام شامل حال دوستان و دشمنان آن حضرت میشد و در عصر خود، ضربالمثل بود. مورّخان هدیه معمولی آن حضرت را حدود 200 تا 400 دینار ذکر کردهاند.43
3. اجتناب امام از فقیر نشان دادن خود: نکته دیگری که میتواند در شناخت وضعیت اقتصادی و معیشتی امام کمک کند، سیره و روش امام در مصرف است ـ که در بخشهای بعدی این مقاله به آن خواهیم پرداخت. امام در انتخاب نوع لباس، غذا، منزل و مرکب، همواره جانب اعتدال را نگه میداشتند و دیگران را نیز به اعتدال و میانهروی در مصرف سفارش میکردند. امام هیچ گاه خود را فقیر نشان نمیداد و به شیعیان خود سفارش میکرد تا با وضعیت مناسب و متعارفی در جامعه ظاهر شوند و خود را مقابل دشمن کوچک و حقیر و فقیر نشان ندهند.
آری، امام زندگی ساده و زاهدانهای داشت، اما زهد امام هرگز به معنای فقر او نبود. امام هیچگاه به ثروتاندوزی و انباشت سرمایه و اسراف و تجمّل نپرداخت. هر چه داشت خالصانه بین فقرا و نیازمندان انفاق میکرد. امام بیش از آنکه به خود و رفاه و آسایش خویش فکر کند، در فکر محرومان و مستمندان بود و با توان مالی خود سعی در یاری رساندن به ایشان داشت. امام ـ به معنای دقیق کلمه ـ زاهد بود و زهد را امیرالمؤمنین علی(ع) چنین معنا کرد: «الزهدُ کلّهُ بینَ کلمتَینِ مِن القرآنِ، قالاللّه سبحانه: (لِکَیلا تأسوا عَلی ما فَاتکم و لاتَفرحُوا بِما آتاکُم) وَ مَن لَم یَأسَ علَی الماضی و لم یَفرح بالآتی فقد اَخذ الزهدَ بِطرفَیه».44
از اینرو، وقتی امام به دستور هارون به زندان افکنده شد، خدا را سپاس میگفت که فرصت و موقعیت مناسبی برای عبادت و مناجات با خدا یافته است و از اینکه دنیا را از دست داده، نگران و پریشان نیست.
سیره اقتصادی امام کاظم (ع)
الف. سیره امام کاظم (ع) در تولید
با مطالعه در رفتارهای اقتصادی امام کاظم (ع) میتوان به اصول کلی در زمینه تولید دست یافت. بی شک، آنچه در اینجا ذکر میشود تمام اصول کلی حاکم بر رفتار امام نیست، بلکه مهمترین اصول در سیره امام در تولید میباشد:
1. تلاش در عرصه تولید: در اسلام، به کار و تلاش اقتصادی اهمیت فراوانی داده شده است. آیات و روایات فراوانی در اهمیت و ضرورت کار و تجلیل از مقام کارگر نقل شدهاند. سیره عملی پیامبران و اولیای الهی نیز این بوده است که بار زندگی خود را شخصا به دوش میکشیدند و هیچگاه برای تأمین ضروریات زندگی، خود را نیازمند و وابسته به دیگران نمیکردند.
این امر بیانگر نوع نگرش امام به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشههای انحرافی زهدمآبانه، که کار و تولید را در تضاد با کمالات معنوی و مصالح اخروی میدانستند یا افکار باطل اربابمآبانه، که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه میدانند خط بطلان میکشد.
امام کاظم (ع) میفرماید: «اِنّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ لِیبغضُ العبدَ النوّامَ الفارغَ»؛45 خداوند از فرد پرخواب و بیکار متنفّر است. از اینرو، به یکی از یارانش، که کاسب و فروشنده بود، میفرماید: «اُغدُ الی عزِّک»؛46 صبح زود به سوی عزّت خود بشتاب. منظور حضرت همان کسب و تجارت است. عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست میآید. در روایتی دیگر، امام ارزش کار را اینگونه بیان کردند: «مَن طَلَب هذا الرزقَ مِن حِلّه لِیعودَ بِه علی نَفسِهِ و عیالِه کانَ کالمجاهدِ فی سبیلِ اللّه»؛47 هر کس در طلب روزی از راه حلال اقدام کند تا خود و خانوادهاش را تأمین نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده است.
از اینرو، امام کاظم (ع) با تمام مشکلات و مسئولیتهای طاقتفرسای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، در عرصه کار و تلاش اقتصادی کوشا و فعّال بود و ـ همانگونه که ذکر شد ـ در کنار کارگران و غلامان به کشاورزی میپرداخت و به آن افتخار میکرد.
2. برنامهریزی در امور اقتصادی: قطعاً انجام مسئولیت هدایت و رهبری فکری جامعه و پرداختن به عبادت و امور معنوی، زمانی با تلاشهای اقتصادی قابل جمع خواهد بود که انسان برنامهریزی دقیق و معقولی برای زندگی خود داشته باشد. اینکه امام بزرگوار شیعیان، هم در صحنه فرهنگی و هم عرصه اقتصادی فعّال و پرتلاش حاضر است، به دلیل اعتقاد و عمل به اصل برنامهریزی در زندگی است. امام کاظم (ع) در مورد برنامهریزی و مدیریت زمان و نقش آن در زندگی انسان میفرماید: «اجتهدوا فی اَن یکون زمانکم اربعَ ساعاتٍ: ساعةٌ لمناجاةِ اللّه و ساعةٌ لامرار معاشٍ و ساعةٌ لِمعاشرةِ الاخوانِ و الثُقّات الذینِ یَعرفونَکم عُیوبَکم و یَخلصونَ لَکم فی الباطنِ و ساعةٌ تخلونُ فیها للذّاتکِم فی غیر محرَّمٍ و بهذهِ الساعةِ تقدرونَ علی الثلاثِ ساعاتٍ... .»48
3. تأکید بر عوامل صحیح و مشروع تولید: آنچه در سیره اقتصادی امامان و از جمله امام کاظم (ع) بیش از همه چیز مورد تأکید است، اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید میباشد. امام هرگونه توسعه اقتصادی و پیشرفت در تولید را تأیید نمیکند، بلکه محور فعالیتهای اقتصادی را قانون شرع معرفی میکند و هرگز از دایره احکام و موازین شرع خارج نمیشد. امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود میفرماید: «یا داود اِنَّ الحرامَ لا نمی و اِن نَمی لَم یُبارَک فیه و ما انفَقهُ لَم یُوجر علیه و ما خلفّهَ کان زادهُ اِلی النّارِ»؛49 ای داود، حرام رشد و توسعه نمییابد و اگر رشد یافت، برکت در او نیست و هر چه از آن انفاق شود، اجر داده نمیشود و هر چه از آن باقی بماند، وسیلهای است برای رفتن انسان به جهنم.
(در بخش اصلاحات اقتصادی امام و مبارزه با مفاسد اقتصادی، نمونههایی از سیره عملی امام در اهمیت دادن به عوامل صحیح و مشروع تولید بیان خواهند شد).
4. حمایت از تولیدکنندگان: امام کاظم (ع) علاوه بر آنکه خود پیشگام در عرصه تولید و تلاش اقتصادی بود، از تولیدکنندگان نیز حمایت میکرد. کمکهای فراوان امام به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرضداران، که زندگی اقتصادی آنها به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیرند.
شخصی میگوید: در نزدیکی مدینه صیفیکاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بدهکار بودم. نشسته بودم و فکر میکردم، ناگاه امام موسیبن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آنجا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر اینکه ملخها کشاورزی مرا نابود کردهاند. حضرت فرمود: چه قدر ضرر کردهای؟ عرض کردم: یکصد و بیست دینار با پول دو شتر، حضرت به غلام خود فرمود: یکصد و پنجاه دینار به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده.
آن مرد میگوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: «تمسّکوا ببقایَا المصائِب»؛ از بازماندگان مشکلات محکم نگهداری کنید.50
بدینسان، امام به مسئولان و افراد جامعه میآموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. امام در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایهای که از دست داده بود، مقدار سودی نیز که انتظار داشت، به او میپردازد، ضمن اینکه حمایت معنوی خود را نیز اعلام میدارد و برای آن کشاورز دعا میکند و با ذکر روایتی از پیامبر، او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار میدهد.
نمونه دیگر، کمک امام کاظم (ع) به بکّار قمی است که مغازهاش مورد سرقت قرار گرفت. امام توسط علی بن حمزه کیسه پولی برای بکّار فرستاد. بکّار میگوید: کیسه را باز کردم، چهل دینار در آن بود و ثروت از دست رفتهام را نیز محاسبه کردم، چهل دینار بود.
5. دفاع و حفاظت از حقوق مالی خود: در اسلام، مال یک ودیعه الهی معرفی شده است که از جانب خداوند در اختیار بشر قرار گرفته: (وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ... .) (نور: 33) از اینرو، حفظ مال و نعمتهایی که خداوند به انسان عطا کرده، همانند حفظ جان بر هر انسانی واجب است. اسلام جان و مال انسان مسلمان را محترم میشمارد و به هیچ کس اجازه نمیدهد متعرّض اموال دیگران شود و آن را غصب نماید.
در سیره معصومان: نمونههای بسیاری از حفاظت و دفاع از حقوق مالیشان به چشم میخورد. بارزترین دفاع مالی از سوی یگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) صورت گرفت که برای باز پسگیری «فدک»، که حق مسلّم ایشان بوده تلاش بسیار کرد. در مورد امام صادق(ع) نیز نقل شده است که داود بن علی (فرماندار مدینه) معلّی بن خنیس (غلام امام صادق(ع)) را کشت و اموالش را غصب کرد. امام (ع) بر او وارد شد، در حالی که از شدت ناراحتی عبایش بر زمین کشیده میشد، آنگاه او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: غلام مرا کشتی و مال مرا گرفتی! آیا ندانستی که مرد در مصیبت فرزند و دوست میخوابد، ولی در مورد ربودن و غصب مال به خواب نمیرود. سپس فرمود: آگاه باش! به خدا تو را نفرین خواهم کرد. داود به ریشخند گفت: آیا مرا به نفرین خود تهدید میکنی؟ آنگاه امام صادق (ع) به خانه برگشت و پیوسته آن شب را به دعا و نماز گذراند. ساعتی نگذشت که صدای شیون برخاست و گفتند داود بن علی مرده است.51
در زندگانی امام کاظم (ع) موارد متعددی یافت میشوند که امام از حق مسلّم مالی خود دفاع و حفاظت کرد و آن را از غاصبان مطالبه نمود.
زمانی امام کاظم (ع) بر مهدی عبّاسی وارد شد و دید که او ردّ مظالم میکند. امام نزد او آمد و پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، برنمیگردانی؟ مهدی پرسید: آن چیست؟ امام ماجرای فدک را توصیف کرد. مهدی گفت: حدود آن را مشخص کن تا برگردانم. امام حدود فدک را به تفصیل بیان کرد. خلیفه گفت: «هذا کثیر، فانظُر فیه»؛ یعنی این مقدار زیاد است، درباره آن فکر میکنم.52 طبیعی بود که مهدی عبّاسی چنین کاری را انجام ندهد؛ زیرا افزون بر آنکه او محکومیت کسانی را که مانع از بازگرداندن فدک به اهلبیت شده بودند، میپذیرفت، واگذاری آن به امام میتوانست امکانات مالی فراوانی را در اختیار امام قرار دهد که این به نفع حکومت نبود. نظیر این جریان در زمان هارون نیز تکرار شد و حضرت فدک را مطالبه نمود و هارون از دادن آن خودداری کرد. در مورد دیگری هارون امام را به دربار خود احضار کرد. امام او را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد که چرا سادات و هاشمیان و شیعیان را فراموش کردهای و حقوق آنها را پرداخت نمیکنی؟53
علاوه بر این موارد، چند مورد جزئی دیگر نیز در تاریخ زندگانی امام کاظم (ع) ثبت شدهاند که نشان میدهند امام بر حفظ اموال خود حسّاس بود و از غصب اموالش توسط افراد جلوگیری میکرد:
روزی امام در باغ خود مشغول جمعآوری خرماهای نخلستان بود که متوجه شد یکی از غلامان مقداری از خرماها را به بیرون از باغ پرتاب میکند تا بعداً به دور از چشم امام آنها را برای خود بردارد. امام نزد او آمد و پرسید: آیا گرسنهای؟ گفت: خیر. امام فرمود: آیا عریانی و نیاز به لباس داری؟ (یعنی آیا فقر مالی تو را به چنین کار زشتی واداشته است؟) او گفت: خیر. حضرت فرمود: پس چرا خرماها را بیرون انداختی؟ عرض کرد: وسوسه شدم، چنین کاری بکنم. آنگاه امام به او فرمود: خوش آمدی و آنچه بیرون انداختی مال تو!54
این روایت به روشنی بیانگر کنترل و نظارت امام بر اموال خود و عملکرد کارگرانش میباشد، گرچه برخورد کریمانه حضرت که منجر به اخراج آبرومندانه آن غلام شد، نیز درخور توجه است.
در مورد دیگری روزی امام کاظم (ع) سوار بر قاطری در حرکت بود. ناگهان مردی از قبیله «همدان» پیش آمد و راه را بر امام بست و افسار قاطر را در دست گرفت و ادعای مالکیت آن را کرد. امام از قاطر پایین آمد و به غلام خود فرمود: زین قاطر را بردار و قاطر را به او بده. آن مرد گستاخانه ادعای مالکیت زین را نیز کرد. امام به او فرمود: دروغ میگویی؛ زیرا من بر مالکیت زین دلیل و بیّنه دارم، اما خود قاطر را تازه خریدهام، شاید حرف تو صحیح باشد و تو مالک قاطر باشی. بدینسان، امام از حق مسلّم مالی خود، که بر آن دلیل و شاهد داشت، کاملا دفاع کرد و اجازه نداد به راحتی مورد غصب قرار گیرد، اما از مالی که مشتبه به حرام بود، پرهیز کرد.
ب. سیره امام کاظم (ع) در مصرف
هدف نهایی همه تلاشها و کوششهای اقتصادی، مصرف است. هر کس درآمدی کسب میکند یا سرمایهای میاندوزد هدفش آن است که سطح مصرف کنونی یا آینده خود یا دیگران را بالا ببرد. اما انسانها در الگو و انگیزه مصرف متفاوت هستند. برخی هدف نهایی از مصرف را تنها اشباع هر چه بیشتر تمایلات و ارضای کامل نیازهای جسمی و غریزی انسان میدانند و فراتر از آن هدفی نمیشناسند. اما اسلام سعی دارد انسان را به گونهای بسازد که تمام حرکات و فعالیتهایش او را به هدف نهایی آفرینش، که قرب الهی است، نزدیک گرداند. با تأمّل در سیره معصومان(ع)، میتوان به الگوی صحیح و موردنظر اسلام ـ البته با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعهای که امام در آن زندگی میکرد ـ نزدیک شد.
در این بخش، به مهمترین موارد مصرف، که همواره مورد ابتلای انسانها هستند و از شاخصههای اقتصادی افراد محسوب میشوند اشاره میشود تا معلوم گردد امام کاظم (ع) چگونه مصرف میکرد:
1. لباس: در مورد لباس و پوشش امام کاظم (ع) روایات متعددی وجود دارند:
ـ یونس میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که طیلسان آبی پوشیده بود.55
«طیلسان» پارچهای بوده که بر شانهها میانداختند و از آنها مانند باشلقی که به پشت افکنند، آویزان میشد. طیلسان گویا بلند بود که سر و شانهها و پشت را به گونه ردا میپوشاند. با آنکه طیلسان نشانه قاضیان و فقیهان بود، اما مردم دیگر هم از آن بهره میگرفتند.56
سلیمان بن رشید از پدرش نقل میکند که ابوالحسن(ع) را دیدم که درّاعه (بالاپوش) سیاه و طلیسان آبی پوشیده بود.57
«دراعه» روپوش گشادی است با آستینهای باز شده از جلو و بیشتر آن را از ابریشم میبافتند و با سوزندوزی متکلّفی میآراستند.58
محمدبن علی میگوید: ابوالحسن(ع) را دیدم که قلنسوه (کلاوه سرپوش) پوشیده بود و ابریشمی با آستری از جنس سور به تن داشت.59
در زمان عباسیان کلاه دراز، که شاید از ابریشم پرداخته میشد و با نام «قلنسوه طویله» خوانده میشد، رایج گشت. پیش از آن در زمان امویان، حتی قبل از آن «قلنسوه معمول» یا کوتاه مانند عرقچین یا فینه بود که با پوست یا پارچه درست میشد.60
احمدبن ابینصر میگوید: شخصی از امام رضا(ع) پرسید: آیا میتوان با لباسی که ملحم با ابریشم و پنبه است (یعنی تار و پود آن را ابریشم و پنبه تشکیل داده) و ابریشم آن بیش از نصف لباس را گرفته، نماز خواند؟
امام در جواب فرمود: اشکالی ندارد و ابوالحسن (امام کاظم(ع)) جامه و روپوشی این چنینی داشت.61
حمیری در قرب الاسناد روایت میکند که امام کاظم (ع) به فرزندش امام رضا (ع) فرمود: «لباس بپوش و خود را زیبا جلوه بده؛ زیرا علی بن الحسین (ع) جبّهای از خز میپوشید که پانصد درهم ارزش داشت و مطرفی با جنس خز داشت که پنجاه دینار قیمت آن بود و این آیه را تلاوت میکرد: (قُل مَن حَرَّم زینَةَ اللّهِ الّتی اَخرجَ لِعبادِه و الطّیباتِ مِن الرزقِ...)»62
با این همه، روایاتی وجود دارند که نشان میدهند حضرت لباسهای ساده میپوشید؛ از جمله:
ـ شقیق بلخی نقل میکند که در ایّام حج، در منزل قادسیه مشغول تماشای مردم بودم، ناگاه جوانی را دیدم خوشسیما، ضعیف و سبزه که روی لباس خود لباسی از پشم پوشیده بود و به خود پیچیده بود و در پاهای او نعلینی بود... در ادامه روایت، آن شخص را امام کاظم (ع) معرفی میکند.63
ابن ابی الحدید نیز در توصیف امام کاظم (ع) مینویسد: «و أین انتم عن موسی بن جعفرِ بن محمّد و أین انتم عَن علی بن موسی الرضا لابسُ الصوفِ طولَ عمرِه مع سعةِ اموالِه و کثرةِ ضیاعهِ غلاتِه».64
این گفتار ابن ابیالحدید که امام کاظم (ع) و امام رضا(ع) را پوشنده لباسهای پشمینه و صوفیانه در طول عمرشان معرفی میکند با بسیاری از روایات تاریخی دیگر ـ که پیشتر ذکر شدند ـ در تعارض است، ضمن اینکه ابن ابیالحدید اذعان دارد که امام در وضعیت مالی و اقتصادی مناسبی به سر میبرد؛ مزارع و باغهای فراوان داشت و صاحب اموال بود، ولی لباسهای فقیرانه میپوشید!
2. مرکب: روایات تاریخی نشان میدهند که آن حضرت از مرکبهای گوناگونی استفاده میکرد، اما عمدتا مرکب سواری ایشان، قاطر بود که در آن زمان مرکب متوسطی محسوب میشد.
ـ زمانی که هارون الرشید از حج برمیگشت، برخی از بزرگان و رجال مدینه به استقبال او رفتند. امام کاظم (ع) نیز همراه ایشان بود و سوار بر قاطری بود. ربیع نزد امام رفت و گفت: این چه مرکبی است که با آن به استقبال خلیفه آمدهای؟ (منظور او این بود که در این شرایط، باید از مرکب مجلّلتری استفاده میکردی.) امام در جواب فرمود: خوبی قاطر آن است که سوارش نه در خویشتن کبر و نخوت احساس میکند و نه زبونی و مذلّت و بهترین امور حد وسط آنهاست.65
حمّاد بن عثمان میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که از مروه برمیگشت، در حالی که سوار قاطری بود... .66
ابن طیغور متطبّب میگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبی سوار میشوی؟ گفتم: الاغ. فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغی را به سیزده دینار خریدهای و اسب باری غیراصیل (برذون) را رها کردهای. گفتم: خرج برذون از خرج الاغ بیشتر است. حضرت فرمود: آن مقدار آذوقه که الاغ را کفایت میکند برذون را نیز کافی است. مگر نمیدانی کسی که مرکبی را آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالی که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده میسازد و به او شرح صدر میدهد و به آرزویش میرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبی برای حوایج او خواهد بود.
3. منزل: امام کاظم (ع) در شهر مدینه صاحب منزل بود، ولی متأسفانه روایتهای تاریخی چندان گزارش دقیق و تصویر روشنی از وضعیت منزل امام به دست نمیدهند. اساسا مورّخان به توصیف و تبیین قصرهای با شکوه و مجلل خلفای عبّاسی بیشتر راغب بودهاند تا به بیان منزل کوچک و محقّر ائمه بزرگوار شیعه:. از اینرو، کمتر گزارشی از جزئیات زندگی امامان برای ما نقل شده است، در حالی که اخبار دقیق و جزئی فراوانی حتی از اندرونی و حرمسرای سلاطین در دست هستند.
با این همه، در چند روایت به وضع منزل امام اشاره شده است:
ـ حسن بن زیّات میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم، در حالی که حضرت در اتاقی که با پرده و فرش آراسته شده بود، حضور داشت. فردای آن نزد ایشان رفتم. حضرت در اتاقی بود که در آن جز سنگریزه و شن نبود. آنگاه امام نزد من آمد، در حالی که جامهای خشن پوشیده بود. حضرت، که گویا از تعجب من آگاه شده بود، فرمود: اتاقی که دیروز دیدی اتاق من نبود، اتاق همسرم بود.67
ـ محمّد بن عیسی از ابراهیم بن عبدالحمید نقل میکند که نزد امام کاظم (ع) رفتم در اتاقی که حضرت در آن نماز میخواند، چیزی جز سبد (از لیف خرما) و قرآن و شمشیری که به دیوار آویزان بود، قرار نداشت.68
ـ معمّر بن خداد میگوید: امام کاظم (ع) خانهای خرید و به غلام خود دستور داد تا به آن خانه نقل مکان کند و فرمود: خانه تو کوچک و تنگ بود. او به امام عرض کرد: آن خانه برای پدرم بود و من به همان اکتفا کرده بودم. امام فرمود: اگر پدر تو نادان بود تو لازم نیست مثل او باشی.69
ـ حسین بن عثمان روایت میکند که آن حضرت را دیدم که ساختمانی ساخت، سپس آن را خراب کرد.70
4. غذا: روایاتی که در مورد غذای آن حضرت نقل شده، حاوی نکات ارزشمندی است؛ از جمله اعتدال و میانهروی در مصرف غذا، توجه به فایده و کیفیت غذا، استفاده صحیح و به موقع از غذاها، شیوه استفاده و نگهداری غذا، علاقه نشان دادن به نوع خاصی از غذا و... .
ـ لقانی میگوید: امام کاظم (ع) را در مکّه دیدم که شخصی را فرستاد تا برایش گوشت گاو بخرد، سپس امام گوشتها را تکه تکه کرد و خشکاند تا کمکم از آنها استفاده کند.71
ـ در روایت محمّدبن بکر نیز آمده است که وقتی برای گرفتن کمک مالی نزد امام در مزرعهاش رفتم حضرت از من با گوشت خشک تکه تکه شده پذیرایی کرد.72
ـ موفق مدینی از پدرش نقل میکند که روزی نزد امام کاظم (ع) رفتم، امام مرا برای نهار نزد خود مهمان کرد. موقعی که سفره غذا را آوردند، بر سر سفره سبزی نبود. امام شروع به خوردن نکرد و به غلام خود فرمود: آیا نمیدانی که من بر سر سفرهای که سبزی نباشد غذا نمیخورم. سپس به غلامش فرمود سبزی بیاورد. غلام سبزی آورد، آنگاه امام شروع به خوردن کرد.73
ـ معتب میگوید: روزی امام کاظم (ع) به من فرمود: برایم ماهی تازه تهیه کن؛ چون تصمیم دارم حجامت کنم. معتب میگوید: ماهی را خریدم و نزد امام آوردم. امام فرمود: بخشی از آن را بپز و بخش دیگر آن را کباب کن. سپس امام نهار و شام خود را از آن تناول کرد.74
ـ یونس بن یعقوب میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که تره را در آب میشست و میخورد.75 (در روایات دیگری نیز از امام نقل شده است که امام سبزی و میوه را در برنامه غذایی خود گنجانده بود که به خاطر اختصار از ذکر آن خودداری میشود.)
ـ فضل بن یونس میگوید: روزی مهمان امام کاظم (ع) بودم، ظرف غذایی آورد و نان را زیر آن ظرف گذاشته بودند. حضرت با مشاهده این وضع، فرمود: نان را گرامی بدارید و آن را زیر ظرف قرار ندهید! سپس به غلام خود فرمود تا نان را از زیر ظرف خارج کند.76
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) بسیاری از اوقات، پیش از خوابیدن شرینی (شیرینی طبیعی) تناول میکرد و میفرمود: اگر کسی ده درهم داشته باشد و با آن شیرینی بخرد، اسراف نکرده است.77 و میفرمود: «نحنُ نحبُّ الحلو»؛78 ما شیرینی را دوست داریم.
نقل است که امام کاظم (ع) هیچگاه بدون خوردن شام نمیخوابید؛ حتی اگر به خوردن یک لقمه غذا هم بود، شام را ترک نمیکرد و میفرمود: «اِنَّه قوّةٌ لِلجسمِ».79
5. عطر و زینت: حسن بن جهم میگوید: نزد ابوالحسن(ع) رفتم. آن حضرت صندوقچهای نزد من آورد که در آن مشک بود و فرمود: بردار، من مقداری از آن را برداشتم. امام دوباره به من تعارف کرد که بردار و لباسهایت را معطّر کن. من دوباره مقدار کمی از آن برداشتم و به جامه خود زدم. باز امام فرمود: بردار و لباست را معطّر کن. آنگاه فرمود: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «لا یأبی الکرامةَ الاّ حِمارٌ»؛80 کرامت و بخشندگی را رد نمیکند، مگر الاغ. عرض کردم منظور از «کرامت» چیست؟ فرمود: عطر، پشتی و چند چیز دیگر.
ـ نیز از حسن بن جهم نقل است که برای امام کاظم (ع) صندوقچهای که در آن عطر و مشک بود و از آبنوس بود، آوردند که در آن جعبههایی از عطر قرار داشت که مخصوص زنان بود.81
ـ موسی بن بکر میگوید: امام کاظم (ع) را دیدم که با شانهای از جنس عاج موهایش را شانه میکرد و آن شانه را من برای او خریده بودم.82
از حسن بن جهم نقل است که بر امام کاظم (ع) وارد شدم، در حالی که دیدم حضرت با رنگ سیاه خضاب کرده بود.83
علی بن مهران میگوید: نزد امام رفتم، دیدم آن حضرت انگشتری در دست دارد که نگین آن از فیروزه است و روی آن نقش «للّه الملک» بود.84
6. غلامان: از جمله مصارف عادی و معمولی در عصر امام کاظم(ع) خرید غلام و کنیز بود که عمدتا اسرای جنگی بودند. امامان نیز گاه از بازار بردهفروشان غلامان و کنیزانی خریداری میکردند و پس از یک دوره تعلیم و تربیت اسلامی، آنها را آزاد میکردند و گاه بدون آنکه آنها را نگه داری کنند، آزاد میکردند. آزادسازی بردگان سیره و سنّت همه معصومان بود و اسلام به این امر بسیار سفارش نموده است.
ابن ابیحمزه میگوید: نزد امام کاظم (ع) بودم، سی نفر غلام حبشی برای حضرت خریده بودند و نزد حضرت آوردند. یکی از غلامان با زبان خود سخنی گفت و امام (ع) با همان زبان به او پاسخ داد. غلام تعجب کرد و همه آنها که حضور داشتند نیز تعجب کردند. امام به آن غلام فرموده بود: «من پولی در اختیار تو میگذارم، به هر یک از غلامان هر ماه سی درهم پول بده.»85
نکته جالب توجه در این روایت تعیین مقرّری و مزد برای غلامان است که در آن زمان کمتر کسی این کار را انجام میداد و این بیانگر نوع نگرش امام به مسئله بردگان بود.
ـ هشام بن احمر روایت کرده است که تاجری از غرب وارد مدینه شد و کنیزانی برای فروش با خود آورده بود. امام موسیبن جعفر(ع) یکی از آنها را خریداری کرد و امام علیبن موسیالرضا(ع) از او متولد شد.
ـ نکته دیگر آنکه همه یا بیشتر همسران امام موسی کاظم (ع) کنیز بودند.
7. اکرام و اطعام: آنچه در اسلام بیش از خوردن اهمیت دارد، خوراندن و اطعام کردن است. به مسلمانان توصیه شده است تا به مناسبتها و بهانههای گوناگون سفره اطعام خود را برای دیگران پهن کنند. بارزترین تجلّیگاه سخاوت و کرامت ائمّه اطهار(ع) اطعام و اکرام آنهاست که سیره همیشگی ایشان بوده.
امام موسی بن کاظم (ع) به مناسبت تولد یکی از فرزندان خود ولیمهای ترتیب داد. در این ولیمه سه روز تمام مردم مدینه را غذا داد (نوع غذایی را که حضرت ولیمه داد فالوذج ذکر کردهاند که حلوایی بوده که با آرد و آب و عسل تهیه میشده.) ظرفها را در مساجد و بازار میگذاشتند و هر کس هر چه مایل بود تناول میکرد. به حضرت اعتراض کردند، حضرت در جواب فرمود: خداوند هر چه به پیامبران دیگر داده است به حضرت محمد(ص) هم داده، و اضافه نیز داده است، به سلیمان(ع) فرمود: (هذا عطاؤُنا فامنُن او اَمسِک بغیرِ حسابٍ) (ص: 39) و به حضرت محمّد(ص) فرمود: (وَ ما آتاکُم الرّسولُ فخذوهُ و مانَهاکُم عَنه فانتَهوا) (حشر: 7)86
آیا این سفره سادهای که برای عموم مردم بدون هیچ تبعیض و تفاوتی پهن شده با سفرههای رنگین و پر زرق و برق خلفای عبّاسی، که تنها برای چاپلوسان و مادحان و درباریان پهن میشد، قابل مقایسه است؟
اصول کلی حاکم بر سیره امام کاظم (ع) در مصرف
از آنچه تاکنون در مورد سیره امام در مصرف بیان شد، میتوان اصول کلی و راهبردی از رفتارهای اقتصادی امام را به دست آورد. بدیهی است آنچه در اینجا به اختصار بیان میشود تنها چند اصل مستفاد از سیره عملی امام است و با مطالعه در گفتار و سخنان آن امام و دقت در سبک زندگی ایشان، میتوان اصول مهم دیگری را نیز به دست آورد.
1. اعتدال گرایی
مهمترین اصل اسلامی در زمینه مصرف، اعتدال گرایی و پرهیز از افراط و تفریط است. اساسا «اقتصاد» به معنای اعتدال و میانهروی است که در زمینه مصرف نمود بیشتری دارد. اسلام به تلاش در عرصه تولید و قناعت در عرصه مصرف توصیه میکند. امام علی(ع) در مورد نوع لباس افراد متّقی از واژه «اقتصاد» استفاده میکند؛ میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»؛87 یعنی لباس افراد با تقوا معتدل و میانه است. امام کاظم (ع) نیز در مورد اقتصاد و اعتدال در مصرف میفرماید: «مَن اقتصدَ و قَنع بقَیتْ علیه النعمةُ مَن بذر و اسرف زالت عَنه النعمةُ»؛88 هر کس اقتصاد و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد نعمت بر او باقی خواهد ماند و هر کس اسراف کند نعمت از دستش خواهد رفت.
نوع لباس، مرکب، منزل و غذای حضرت نمونهای عالی از اعتدال و میانهروی بود و در برخی موارد، امام تصریح میکرد که علت انتخابش، معتدل بودن آن بوده است. برای نمونه، وقتی به نوع مرکب امام، که به استقبال خلیفه رفته بود، اعتراض کردند، امام در پاسخ فرمود: قاطر مرکب متوسطی است و «خیر الامور اوسطها.»89
در مورد غذا نیز حضرت میفرماید: «لَو اَنَّ الناسَ قصدوا فِی الطعام لاستقامت اَبدانهُم»؛90 اگر مردم در خوردن غذا اعتدال را رعایت کنند بدنهای محکم و استواری خواهند داشت. امام از پرخوری نهی میکند و میفرماید: «اِنَّ اللّه یُبغضُ البطنَ الّذی لا یَشبُع»؛91 خدا از شکمی که سیر نمیشود متنفّر است، ولی به ترک غذا با انگیزههای زاهدانه نیز اعتراض میکند و با کسانی که غذاهای حلال را برخود حرام کردهاند، برخورد میکند. امام هیچگاه بدون خوردن شام نمیخوابید و به این امر توصیه میکرد.
نوع لباس امام بر خلاف تصور برخی که فکر میکنند امامان میبایست لباسهای کهنه و فقیرانه بپوشند بسیار معتدل و میانه بود. امام اهل پشمینهپوشی نبود و خود را فقیر نشان نمیداد؛ همان لباسی را میپوشید که افراد عادی جامعه او میپوشیدند.
در اینجا مناسب است به این سؤال پاسخ داده شود که علت تفاوت سیره و روش امام کاظم (ع) با برخی دیگر از ائمّه از جمله امیرالمؤمین علی(ع) چیست؟ چرا امام علی(ع) لباسهای وصلهدار و کم قیمت میپوشید و غذاهای ساده تناول میکرد، اما امام کاظم (ع) چنین روشی را در مصرف انتخاب نکرد؟
این سؤال بارها از سوی محققان جواب داده شده است: تفاوتهایی که در سیره اقتصادی امامان دیده میشوند، همچون تفاوتهایی که در سیره سیاسی و اجتماعی امامان وجود دارند، ناشی از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعهایاند که امام در آن زندگی میکند یا وضعیت مالی که امام داشته است. برای نمونه، اگر امیرالمؤمنین علی(ع) در دورهای از زندگی خود، لباسهای فقیرانه میپوشید و غذاهای سخت تناول میکرد، دلیل آن مسئولیت حاکمیت جامعه بود که بر دوش آن حضرت نهاده شده بود و حضرت به عنوان حاکم جامعه اسلامی بر خود لازم میدانست که خود را در سطح ضعیفترین و فقیرترین افراد جامعه قرار دهد. خود حضرت در این باره میفرمود: «اِنّ اللّه جَعَلنی اماما لخلقِه، ففرضَ علّی التقدیرُ فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاءِ الناسِ کَی یقتدی الفقیرُ بِفقری و لا یَطغَی الغنی غنا...»92
پس این شکل از زهد و سادهزیستی مخصوص مسئولان و حاکمان جامعه اسلامی است تا ضعفا و فقرای جامعه رهبر و حاکم خود را الگو قرار دهند و ثروتمندان از ثروت خود سوءاستفاده نکنند و به تجمّلگرایی و دنیاپرستی سوق نیابند.
علاوه بر این، شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعهای که امام علی(ع) در آن زندگی میکرد بسیار متفاوت با جامعهای بود که امام کاظم (ع) و سایر ائمّه اطهار(ع) در آن زندگی میکردند. در عصر امام علی(ع) به دلیل شرایط سیاسی و نظامی حاکم بر جامعه، بیشتر مردم در فقر و تنگدستی زندگی میکردند و دولت اسلامی، که درگیر جنگها و نزاعهای داخلی بود، فرصت حل معضلات اقتصادی و توسعه و پیشرفت را نیافته بود.
امام صادق(ع) به مردی که به ایشان اعتراض کرد چرا مانند امام علی(ع) لباس زبر و خشن نمیپوشد، فرمود: همانا علی بن ابیطالب(ع) آن لباس را زمانی میپوشید که بدنما نبود و اگر آن لباس را این زمان میپوشید، انگشتنما میشد. پس بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن زمان است.93
2. پرهیز از زهد فروشی و تصوّفگرایی در مصرف
اسلام طرفدار رهبانیت و زهدهای کاذب نیست. پیشوایان دین اسلام نیز هیچ گاه خود را از نعمتهای حلال و مواهب الهی بیسبب محروم نمیساختند و با کسانی که برای تأمین سعادت آخرت، دنیا را ترک میگفتند مخالفت میکردند. امام همواره میفرمود: «لیس مِنّا مَن ترکَ دُنیاه لآخرتهِ و لا آخرتَهُ لِدُنیاه»؛ از ما نیست کسی که دنیا را به خاطر آخرتش ترک کند و آخرتش را به خاطر دنیایش.
امام به برخی افراد که قیافههای زاهدانه به خود میگرفتند و غذا را بر خود حرام میکردند، میفرمود: «لیس الحمیّه اَن تَدع الشیءَ اَصلا لاتأکُله و لکنَّ الحمیه اَن تأکلَ مِن الشیءِ و تحفف»؛94 غیرت (و شجاعت اخلاقی) به این نیست که انسان ترک غذا کند و هیچ نخورد، بلکه غیرت آن است که انسان بخورد، ولی اسراف نکند.
در مورد دیگری، شخصی به حضرت عرض کرد که مردم چقدر تعجب میکنند و شگفتزده میشوند از کسی که لباس خشن میپوشد، غذای سخت میخورد و خشوع میکند! امام فرمود: آیا نمیدانی که یوسف(ع)، پیامبر و فرزند پیامبر بود، او قباهایی از دیباج، که دکمههای طلایی داشت، میپوشید و در مجالس فرعون مینشست و حکم الهی را بیان میکرد، در حالی که حرام خداوند حرام است، چه کم باشد و چه زیاد. خداوند فرموده است: (قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّه الّتی اَخرجَ لِعباده و الطیباتِ مِن الرّزقِ.) (اعراف: 32)95
به خوبی روشن است که امام سعی میکرد تا افکار باطل برخی از افراد زهدمآب را که به نام «دین» و «تأمین آخرت» دنیا و مواهب آن را بر خود و دیگران حرام میکردند و زهدهای کاذب را تشویق و ترویج مینمودند، اصلاح کند، وگرنه همان مقدار که امام از زهدفروشی پرهیز میکرد و آن را نفی مینمود، از تجمّلپرستی و گرایش به زرق و برق دنیا و آخرتگریزی نیز نهی میکرد.
از اینرو، امام همواره به روحیات ابوذر اشاره میکرد و اصحاب را به تأسی از روح دنیاگریزی و آخرتگرایی ابوذر تشویق میکرد: «رَحِمَ اللّهُ اباذَر فلقد کانَ یقول: جزی اللّه الدنیا عَنّی مذّمةً بعدَ رغیفین مِن الشعیرِ، اَتغدّی باَحدِهما و اَتعشی بالآخَرِ و بعد شملتی الصوف اَئتزرُ بِاَحدهما و اَتردّی الاخری...»96
در حقیقت، امام به محتوا و روح رفتار ابوذر توجه داشت، نه شکل خاص رفتاری که شاید اختصاص به وضع و شرایط خاص ابوذر داشت.
3. توجه به معیارهای عقلایی در مصرف
در راستای دو اصل قبل، این اصل نیز از سیره عملی امام استفاده میشود که در مصرف، باید معقول عمل کرد؛ یعنی باید معیارهای عقلی و عقلایی را در نظر گرفت و به تعبیر دیگر، الگوی مصرف باید کاملا علمی و سنجیده باشد. بیتوجهی به علم و عقل در مصرف، انسان را به بیراهه میکشاند. برای نمونه، امام به فردی که به خاطر ارزان و کم خرج بودن، الاغ را به عنوان مرکب خود انتخاب کرده بود، اعتراض کرد و فرمود: این اسراف است که انسان سیزده دینار بابت الاغ بدهد و مرکب متوسط دیگری مثل برذون را رها کند، در حالی که خرج هر دو یکی است و برذون کارآیی بیشتری دارد، علاوه بر اینکه متناسب با شئون اجتماعی افراد است.97
در مورد دیگری، اسحاق بن عمار از امام کاظم (ع) پرسید: آیا کسی که ده لباس دارد، اسراف کرده است؟ امام فرمود: خیر، داشتن ده لباس اسراف نیست، بلکه اسراف آن است که لباس حفظ خود را (لباس مخصوص مجالس، که برای حفظ شخصیت و آبروی اجتماعی میپوشی) در جاهای کثیف استفاده کنی.98
امام به کسی که منزل کوچک و تنگی برای زندگی خود انتخاب کرده بود، در حالی که توان تهیه و استفاده از منزل بزرگتر و وسیعتر را داشت، اعتراض کرد و فرمود: اگر پدر تو نادان بود، دلیلی ندارد تو هم مثل او باشی.99
امام همواره میفرمود: «مِن فراهة الرجلِ اَن یکونَ دوابّه سِمانا و سمعتُه یقول: ثلاثةٌ مِن مَروّه: فراهةِ الدابّة و حُسنُ وجهِ المملوکِ و الفرسُ السری»100 حضرت نشانههای خوشبختی و رفاه انسان را در دنیا داشتن مرکبی چالاک و منزلی وسیع و مملوکی زیبا ذکر میکند. اینها بیانگر توجه اسلام به نیازهای مادی انسان است. چنین است که اسلام دینی جامع و کامل است و عمل به آن تضمینکننده خوشبختی دنیا و آخرت.
نمونه دیگری که نشان میدهد امام در مصرف معیارهای علمی را در نظر میگیرد، انتخاب نوع غذاست. امام با علم و آگاهی فوقالعاده خود، به خواص و فواید میوهها و غذاهای گوناگون آشناست و طبق علم خود عمل میکند. از اینرو، در برخی موارد، از غذاهای خاصی استفاده میکرد؛ مثلا، وقتی میخواست حجامت کند، پیش از آن گوشت ماهی مصرف میکرد که در عملیات خونسازی در بدن بسیار مؤثر است.
4. رعایت شخصیت و شئون اجتماعی افراد در مصرف
حفظ آبرو و شخصیت اجتماعی انسان همواره مورد توجه اسلام بوده است. توصیههایی که اسلام در مصرف دارد بیشتر برای حفظ شخصیت و اقدام اجتماعی افراد است. اسلام مسلمانی را که در چشم دیگران حقیر و پست جلوه کند، نمیپسندد. امام در مورد فلسفه پوشیدن لباس، به این مسئله توجه کرده و فرموده است: هر گاه یکی از شما لباس جدیدی میپوشد، دست خود را روی لباس بکشد و بگوید: «الحمدُ للّه الذی کسانی ما اُواری به عورتی و اَتجمَّلُ بِه بینَ النّاسِ...»101 سپاس خدا را که زشتیهای مرا پوشاند و لباسی داد که خود را بین مردم زیبا جلوه دهم.
حضرت فلسفه پوشیدن لباس را رعایت حجاب و پوشاندن زشتیها میداند، علاوه بر آن، لباس را وسیله زیبا جلوه دادن انسان در مقابل دیگران معرفی میکند. انسان با پوشیدن لباس، خود را برای دیگران زیبا و مورد پسند جلوه میدهد. قطعا روابط اجتماعی آنگاه که بر محور محبت و احترام متقابل صورت گیرند، با دوامتر خواهند بود و از راهکارهای ایجاد محبت، رعایت زیبایی و جمال ظاهری و بهداشت جسمانی است، به شرط آنکه افراط و تفریط صورت نگیرد.
در مورد دیگری امام به حسن بن مختار میفرماید: برای من قلنسوه (کلاه، سرپوش) درست کن و آن را مصنوعی درست نکن؛ چون آقایی مثل من لباس مصنوعی نمیپوشد. (اعمل لی قلنسوةً، لاتکون مصنعةً فَاِن السید مِثلی لایَلبسُ المَصنعَ).102
در موارد دیگری امام به شیعیان خود خطاب میکند که «یا معشرَ الشیعةِ اِنّکم قومٌ عاداکم الخلقُ فتزیّنوا لهم بما قَدّرتم علیه...»؛103 ای شیعیان! شما دشمنان زیادی دارید. پس در مقابل دشمن، خود را حقیر جلوه ندهید، بلکه با سیادت و آقایی در جامعه ظاهر شوید و تا آنجا که میتوانید، خود را زیبا و وجیه نشان دهید.
گاه پوشیدن لباسهای کثیف و مندرس یا استفاده از مرکبهای پست در حالی که انسان قادر به تهیه نوع برتر آن است، موجب میشود که انسان در چشم دیگران حقیر و نامقبول جلوه کند و نتواند مسئولیت و رسالت اجتماعی خود را به خوبی ایفا کند.
امام به یکی از یارانش به نام عبداللّه جبلی کنانی، که یک ماهی در دست گرفته بود و در کوچه و بازار در حال حرکت بود، فرمود: آن را بینداز، چون من ناپسند میبینیم که شخص بزرگواری چون تو چنین کار حقیری انجام دهد.104
5. توجه به انگیزههای مثبت در مصرف
مهمتر از خود مصرف، انگیزه مصرف است. وجه تمایز مکتبهای اقتصادی در انگیزههای تولید و مصرف است: اینکه چرا انسان باید این همه تلاش و فعالیت داشته باشد و چگونه و چرا باید مصرف کند؟
در روایاتی که قبلا ذکر شدند، توجه امام به انگیزههای صحیح و مثبت مصرف بیان شد؛ مانند آنچه امام در هنگام پوشیدن لباس نو فرمود، یا آنچه به یکی از شیعیان فرمود که عبارت از حفظ آبرو و شخصیت اجتماعی بود.
امام به یکی از شیعیان خود فرمود: »مگر نمیدانی کسی که مرکبی آماده کرده است تا به وسیله آن امور ما را اجرا کند و دشمنان ما را پریشان سازد در حالی که منسوب به ماست (شیعه ماست)، خداوند رزقش را بر او گسترده میسازد و به او شرح صدر میدهد و به آرزویش میرساند و علاوه بر این، آن مرکب کمک خوبی برای حوایج خود او خواهد بود.»105
بنابراین، در انتخاب مرکب، علاوه بر نیازها و حوایج شخصی، باید امور دیگری همچون مشارکت اجتماعی و فرهنگی را در نظر گرفت، قطعا اقتصادی که در خدمت مکتب و دین انسان باشد با ارزشتر خواهد بود.
کمکها و بخششهای مالی امام کاظم (ع)
از معروفترین خصایل بارز حضرت موسی بن جعفر(ع) سخاوت، گشادهدستی و کرامت ایشان است. کمکها و بخششهای مالی امام کاظم به فقرا، نیازمندان و محرومان فصل مشبعی از رفتارهای اقتصادی امام را تشکیل داده و توجه مورّخان را به خود جلب کرده است. به راستی، این فصل از زندگی اقتصادی امام کاظم (ع) مفهوم جدیدی از انسان اقتصادی ارائه میکند. بر اساس این الگو، «انسان اقتصادی» کسی نیست که تمام تلاش و همّت خود را مصروف رفاه و آسایش خود نماید و در فکر تأمین نیازهای مادی خود باشد، بلکه کسی است که تمام توان خود را به کار میگیرد تا رفع فقر و نیاز از جامعه و انسانهای پیرامون خود نماید. آیا ایثار و انفاق و از خودگذشتگی مالی در قاموس اندیشه اقتصادی جهان جایگاهی دارد؟
کمکها و بخششهای مالی امام چند بخش بودند:
1. کمک به فقرا و محرومان
شیخ مفید در کتاب الارشاد، سخاوت و فقیرنوازی امام را چنین توصیف میکند: «و کانَ اوصلُ الناسِ لاهلِهِ وَ رَحِمه و کان یَفتقَّدُ فقراءَ المدینةِ فی اللیلِ فیَحملُ اِلیهم الزنبیلَ فیهِ العینُ و الورقُ و الاقَّةُ و التمورُ فیُوصلُ الیهم ذلکَ و لایَعلمونَ مِن اَی جهةٍ هو».106
این رفتار سخاوتمندانه و سرشار از ایمان و اخلاص امام شامل پیامها و نکاتی است؛ از جمله:
ـ کمک مخفیانه و شبانه به فقرا که دلیل آن حفظ عزّت نفس و کرامت انسانی فقرا، عدم ترویج تکّدی و حفظ عمل از شائبه ریا و منّت بود.
ـ در کمک کردن به فقرا، باید خویشاوندان را مقدم داشت.
ـ کمکهای مالی امام به فقرا متنوّع و گوناگون بودند.
ـ کمک امام در حدّی بود که آنها را کاملا بینیاز میساخت، به گونهای که عطایا و بخششهای مالی آن حضرت ضربالمثل بودند. به کسی که پول حضرت را میگرفت و باز فقیر میماند، میگفتند: «عجبا لِمَن جائه صرةُ موسی فَشَکا القلَّة»؛ از کسی که کمک مالی امام موسی کاظم (ع) را دریافت کرده تعجب است که از بی پولی بنالد.107
مورّخان هدیه معمولی آن حضرت را بین 200 تا 400 دینار ذکر کردهاند.108 این رقم قابل توجهی است که هم توان مالی امام را میرساند و هم حجم کمکهای مالی امام به فقرا و نیازمندان را نشان میدهد. این در حالی بود که خلفای معاصر امام با وجود ثروتهای فراوان، به عیش و نوش و فساد و تباهی مشغول بودند.
روایت قابل توجه دیگری از عنایت و لطف امام نسبت به فقرا در منابع ذکر شده که حاوی نکات ارزشمندی است: روزی آن حضرت از کنار یک اعرابی (بیابانی / دهاتی)، که خیلی بدقیافه بود، عبور میکرد. وقتی او را دید، نزد وی رفت، به او سلام کرد و در کنار او نشست و با او هم سخن شد. سپس به او فرمود: اگر مشکلی پیدا کردی به من مراجعه کن.
اطرافیان حضرت عرض کردند: آیا کنار چنین فردی مینشینی و از نیاز وی سؤال میکنی؟ حضرت فرمود: «بندهای از بندگان خداست، برادری است که خدا در قرآن برادر بودن او را تعیین کرده و همسایهای است که در روی زمینی که ما زندگی میکنیم، زندگی میکند، ما و او فرزندان آدم هستیم و طرفدار بهترین ادیان الهی. شاید روزگار ما را محتاج او گرداند و ببیند که ما روزی نسبت به او فخر فروختیم و اینک نیازمند او هستیم.» سپس حضرت این شعر را خواند:
نُواصل مَن لایستحق وصالنا مخافةَ اَن نبتغی بغیرِ صدیقٍ.109
یعنی: ما با کسی که نیاز به ارتباط با ما ندارد ارتباط برقرار میکنیم؛ چون میترسیم که روزی برسد که هیچ رفیقی نداشته باشیم. با این همه، کمک به فقرا و مستمندان راه و رسم خاص خود را میطلبد که به آن اشاره شد.
نکته دیگری که در سیره معصومان: در کمک به فقرا به چشم میخورد، آزمایش فقیر قبل از کمک به اوست. در برخی موارد، ائمّه اطهار: فقیر را مورد امتحان و سؤال قرار میدادند و بر مبنای معرفت و درک و بصیرت او، به او کمک میکردند. برای نمونه:
فقیری نزد آن حضرت آمد و پس از اظهار تهیدستی، گفت: اگر صد درهم داشتم با آن کاسبی میکردم و از تنگدستی نجات مییافتم. امام از او پرسید: اگر بنا باشد تو در دنیا آرزویی داشته باشی، آرزویت چیست؟ فقیر گفت: آرزو میکنم به ادای حقوق دینی توفیق یابم و برای حفظ جان، از خطر دشمن قانون تقیه را رعایت کنم.
امام کاظم (ع) پرسید: چرا دوستی ما خاندان (اهلبیت) را آرزو نمیکنی؟ فقیر گفت: این خصلت را که دارا هستم و خدا رابه خاطر داشتن این صفت سپاس میگویم، ولی آن را که ندارم آرزو میکنم.
امام فرمود: پاسخ نیک دادی، آفرین! آنگاه دو هزار درهم (بیست برابر خواسته او) به وی داد و فرمود: این پول را در تجارت و خرید و فروش «مازو» (دانههایی که برای رنگ کردن و دباغی به کار میبرند) به کار بزن؛ زیرا این کالا خشک است (و کمتر آسیب میبیند.) فقیر همین کار را کرد و زندگیاش سروسامان یافت.110
2. کمک به قرضداران و ورشکستگان
محمدبن عبداللّه بکری میگوید: قرضدار بودم و برای حل آن وارد مدینه شدم و هرچه زحمت کشیدم پولی برای ادای قرض خود به دست نیاوردم. به فکر افتادم به حضرت موسیبن جعفر(ع) مراجعه کنم، گفتم: از راهی خدمت آن حضرت میروم که به زمین کشاورزیاش برسم. آن حضرت را با غلام خود در زمین کشاورزی یافتم. وقتی مرا دید، از من با غذایی از گوشت خشک تکه تکه شده که روی غربال بود، پذیرایی کرد. و با هم غذا خوردیم، سپس از من پرسید: چه کار داری؟ من داستان قرض خود را گفتم. حضرت وارد ساختمان شد و زود برگشت و غلامش را کناری فرستاد و دست خود را دراز کرد و همیانی به من داد که سیصد دینار در آن بود.111
کمک امام به کشاورزی، که زراعت او دچار آسیب شده بود، یا مغازه داری که مغازهاش را دزد زده بود در بخش حمایت امام از تولیدکنندگان ذکر شد.
علی بن ابی حمزه میگوید: امام موسی کاظم (ع) هجده درهم به من داد و فرمود: این پول را به مردی میدهی که طبقی پیش رو دارد و یک فلس یک فلس فروش میکند و به او میگویی: ابوالحسن دستور داد این پول را خرج کن و تا زنده هستی این پول برایت بس است. وقتی پول را به آن مرد دادم، گریه کرد. به او گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: چرا گریه نکنم؛ چون خبر مرگ مرا به من داده است. به او گفتم: آنچه نزد خداست بهتر از وضع کنونی توست. مرد ساکت شد و از من پرسید: شما چه کسی هستی؟ گفتم: علیبن ابی حمزه. گفت: به خدا قسم، آقای من همین طور به من خبر داد و فرمود: سفارش خود را توسط علی بن ابی حمزه میفرستم. علیبن ابی حمزه میگوید: حدود 20روز بعد پیش مرد رفتم، مریض بود، گفتم: هر سفارشی داری بگو تا از پول خود آن را انجام دهم. مرد گفت: وقتی مُردم، دخترم را به یک فرد ثروتمند تزویج کن، خانهام را بفروش و پول آن را به امام (ع) بده و غسل و دفن و نماز مرا تحت نظر بگیر. من چنین کردم و پول خانه را نزد امام آوردم. امام دستور داد تا پول را به دخترش برگردانم.112
روایت دیگری از شعیب است که میگوید: دویست دینار به غلام خود دادم تا نزد امام ببرد. پنجاه دینار آن را بدون رضایت دخترم از وی گرفته بودم. موقعی که پول به حضرت رسید، پنجاه دینار دخترم را بیرون آورد و به غلام من داد و فرمود: این پول را به صاحبش برسان؛ چون محتاج آن است. دختر شعیب قصد داشت زمین بیآب و علفی را خریداری کند.113
3. حمایتهای مالی از دوستان و شیعیان
در روایات متعددی، کمکهای مالی امام به شیعیان ذکر شدهاند که نشان میدهند هدف امام تقویت نهاد شیعه بوده است:
در روایتی ـ که قبلا به تفصیل بیان شد ـ امام در عید نوروز به دستور منصور به جمعآوری هدایای مردمی پرداخت و سرانجام، تمام آن هدایا را به پیرمرد شیعهای که ارادت و محبت خود را به اهلبیت و به ویژه امام حسین(ع) در قالب شعر بیان کرده بود، عطا کرد. بیتردید، شعر والاترین جایگاه را در دستگاه تبلیغاتی آن زمان به عهده داشت. بدینروی، امام با دادن این جایزه فرهنگی، به تقویت افکار و اندیشههای شیعی پرداخت.
در مورد دیگری یکی از یاران و شیعیان حضرت قصد ازدواج داشت. حضرت همیان پولی به او بخشید تا برای ازدواج خود هزینه کند.114
حمّاد بن عیسی میگوید: در بصره خدمت امام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: قربانت گردم! دعا کن خدا یک خانه، یک زن، یک فرزند، یک نوکر و حج همه ساله نصیب من گرداند. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: «اللّهمّ صلِّ علی محمّدٍ و آل محمّد، خدایا به حماد خانه، زن، فرزند و نوکر عنایت کن و پنجاه سال مکّه برود.» من از این عبارت فهمیدم که تنها 50 سال زنده خواهم بود. محمد بن عیسی میگوید: حماد را دیدم به من گفت: 48 سال مکّه رفتهام و این خانهای است که خدا داده و این زن است و این پسر و این نوکر. پس از این تاریخ، دو مرتبه دیگر به مکّه رفت. مرتبه دوم برای احرام بستن رفت در رودخانه غسل کند که در آب غرق شد.115
نمونه دیگر مربوط به غلامی است صاعد نام که عشق و ارادت خود را به امام نشان داد و به امام احسان نمود. امام در پاسخ به احسان و ارادت و محبت او، او را از صاحبش خریداری کرد، سپس وی را آزاد نمود و زمینی را به او هدیه کرد.116
4. کمکهای مالی به مخالفان
بخش دیگری از عطایا و کمکهای مالی امام مربوط به کمکهای امام به مخالفان است که بسیار توجه مورّخان و سیرهنویسان را به خود جلب کرده است. این اقدام عمدتا به خاطر ارشاد و هدایت افراد ضعیفالنفس صورت میگرفتند؛ مانند آنچه رسول خدا در صدر اسلام برای جذب برخی از مشرکان به اسلام انجام میداد که آنها را «مؤلفة قلوبهم» میگفتند و اساسا یکی از موارد مصرف وجوهات اسلامی همین است.
مورّخان در مورد این ویژگی امام نوشتهاند: «کان موسی بن جعفر اذا بلغه عَن الرجل ما یَکرُه بعثَ الیه بصرّة دنانیر و کانت صراره ما بین الثلاثمائه دینار فکانت صرار موسی مثلا»؛117 هر گاه فردی موسیبن جعفر(ع) را مورد آزار قرار میداد، آن حضرت کیسه دیناری برای او میفرستاد و کیسههای پول آن حضرت تا سیصد دینار بود، به گونهای که کیسههای حضرت ضربالمثل شده بود. این امر دلالت بر کثرت و فراوانی کمکهای مالی حضرت است. اینگونه نبود که تنها در یک یا دو مورد حضرت کمک کرده باشد، بلکه سیره دایمی حضرت چنین بود.
یکی از فرزندان عمربن خطّاب، که در مدینه ساکن بود، هر وقت امام کاظم (ع) را میدید، به آن حضرت اهانت میکرد و به امام علی(ع) ناسزا میگفت. برخی از یاران ایشان از او خواستند تا اجازه دهد آن فرد را به قتل برسانند. حضرت به شدت مخالفت کرد و نشانی او را جویا شد. یکبار به سراغ او در مزرعه کشاورزی رفت. امام همانگونه که سوار مرکب خود بود، وارد مزرعه آن فرد شد و به طرف وی رفت.
فرزند عمر فریاد کشید: کشاورزی را لگدمال نکن! حضرت اعتنایی نکرد و نزد او رفت و با او به گفتوگو نشست. سپس به او فرمود: چقدر در این زمین خرج کردهای؟ او گفت: یکصد دینار. حضرت فرمود: چه مقدار انتظار سود داری؟ گفت: علم غیب ندارم. سپس به او فرمود: انتظار داری چه قدر سود ببری؟ گفت: آرزو دارم دویست دینار سود ببرم. امام (ع) همیانی بیرون آورد که سیصد دینار در آن بود و به او داد و فرمود: این هم کشاورزی تو بر جای خود. خداوند آنچه را امیدواری، به تو عنایت کند و از زمین بهرهمند شوی.
عمرزاده برخاست و سر حضرت را بوسید و درخواست کرد از اشتباه وی درگذرد. امام (ع) تبسّمی کرد و برگشت و به مسجد وارد شد. آن فرد نیز به مسجد آمده بود. وقتی چشم او به امام افتاد گفت: خدا بهتر میداند که مسئولیت جامعه را به دوش چه کسی بگذارد.
آنگاه امام به کسی که پیشنهاد قتل او را داده بود، فرمود: این روش بهتر بود یا روش شما؟118
نمونه دیگر مربوط به کمکهای مالی امام به برادرزادهاش است که قصد سعایت و توطئه علیه امام داشت. وقتی امام مطّلع شد که علی بن اسماعیل تصمیم دارد نزد هارون برود و اوضاع امام را به هارون گزارش دهد، نزد وی آمد و از حال او جویا شد. امام که میدانست علی بن اسماعیل به خاطر طمع دنیا و رسیدن به آرزوهای مادی خود، طرح دوستی با هارون ریخته است، سعی کرد تا با دادن کمک و هدایای مالی، وی را از رفتن نزد هارون منصرف سازد، اما دنیاپرستی و حرص و طمع فراوان علی بن اسماعیل مانع از نفوذ هدایت امام شد. امام هم در حق او نفرین کرد. علیبن اسماعیل نزد هارون آمد و از امام چنین سعایت کرد که از شرق و غرب برای او پول میفرستند و خراج دریافت میکند ... . هارون دویست هزار درهم به او داد. اما علی بن اسماعیل به دلیل نفرینی که امام درباره او نموده بود، نتوانست از آن پول بهرهای ببرد و تمام احشای بدن او هنگام قضای حاجت ریخت و از دنیا رفت.119
اصلاحات اقتصادی امام کاظم (ع)
الف. مبارزه با مفاسد و انحرافات اقتصادی
در کارنامه درخشان امامان معصوم، صفحهای روشن از مبارزات ایشان با فسادها و انحرافات اقتصادی به چشم میخورد. امام مسئول هدایت و رهبری جامعه است و هرگاه فساد و انحرافی دید با آن به مبارزه برمیخیزد.
عمده مبارزات امامان با مفاسد اقتصادی جامعه را باید در سخنان و فرمایشهای راهبردی ایشان جستوجو کرد. نگاهی به کلمات گویای معصومان به ما نشان میدهد که آنان تا چه حد مردم و مسئولان جامعه را به پرهیز از گناه و فساد در مسائل اقتصادی توصیه میکردند. نگارش کتابهای حجیم فقهی با عناوین «مکاسب محرّمه» از سوی فقها، که ریشه در روایات اسلامی دارند، خود گواه بر این مدعاست.
با این همه، در سیره عملی امامان نیز موارد فراوانی از مبارزه با مفاسد اقتصادی به چشم میخورند. در اینجا، نمونههایی از مبارزات عملی امام کاظم (ع) با مفاسد اقتصادی که در کتب تاریخ ثبت شدهاند، ذکر میگردند:
1. مبارزه با تجمّلپرستی و عیش و نوش حاکمان: امام کاظم (ع) بارها و بارها خلفای ظالم دنیاپرست عبّاسی را از اینکه بیتالمال و اموال عمومی را صرف عیش و نوش و خوشگذرانی خود میکردند، مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار دادند.
روزی امام کاظم (ع) وارد یکی از کاخهای بسیار مجلّل و باشکوه هارون در بغداد شد. هارون که مست قدرت و حکومت بود، به قصر خود اشاره کرد و با نخوت و تکبّر پرسید: این قصر از آن کیست؟ (با این کلام میخواست شکوه و قدرت خود را به رخ امام بکشد.) حضرت بدون آنکه کوچکترین اهمیتی برای کاخ پر زرق و برق او قایل شود، با کمال صراحت فرمود: این خانه، خانه فاسقان است؛ همان کسانی که خداوند درباره آنها میفرماید: «کسانی که خود را روی زمین بزرگ پنداشته، تکبّر میکنند و آیهای از آیات الهی را ببینند ایمان نمیآورند و اگر راه راست و رشد و کمال را ببینند آن را در پیش نمیگیرند، ولی هرگاه راه گمراهی ببینند آن را طی میکنند و از (مطالعه و درک) آیات خود منصرف خواهیم کرد؛ زیرا آنان آیات ما را تکذیب نموده، از آن غفلت ورزیدهاند.»
هارون از این پاسخ سخت ناراحت شد و در حالی که خشم خود را به سختی پنهان میکرد، با التهاب، پرسید: پس این خانه از آن کیست؟ امام بیدرنگ فرمود: این خانه از آن شیعیان و پیروان ماست، ولی دیگران با زور و قدرت آن را تصاحب نمودهاند.
هارون گفت: اگر این قصر از آن شیعیان است، پس چرا صاحبان خانه آن را باز نمیستانند؟ امام فرمود: این خانه در حال عمران و آبادی از صاحب اصلیاش گرفته شده است و هر وقت بتواند آن را آباد سازد، پس خواهد گرفت.120
2. مبارزه با احتکار: معتب، کارگزار امام کاظم(ع)، میگوید: موقعی که محصول کشاورزی به دست میآمد، حضرت امر میفرمود: آنها را بفروشیم، سپس مثل همه مردم، روز به روز به اندازه نیاز میخریدیم.121
3. مبارزه با قمار: امام کاظم (ع) غلامش را برای خرید تخم مرغ فرستاد. آن غلام یک یا دو تخم مرغ خرید و در بین راه با آن قمار کرد.
سپس تخم مرغ را آماده کرد و نزد امام آورد. آن حضرت مشغول خوردن شد. غلام به حضرت عرض کرد که با آن تخم مرغ قمار کرده است. حضرت برآشفت و طشتی طلب کرد و غذا را قی نمود.122
4. مبارزه با غشّ در معامله: موسی بن بکیر میگوید: در محضر امام کاظم (ع) بودم. یک مشت دینار در پیش او دیدم. آن حضرت یکی از سکّهها را برداشت و دو نصف کرد و به من داد و فرمود: «اَلقهِ فی البالوعةِ حتّی لایُباع شیءٌ فیه غش»؛ این دینار قلابی را در چاه فاضلاب بینداز تا با چیزی که قلّابی است معامله صورت نگیرد. با اینکه حکومت در دست امام کاظم (ع) نبود، ولی آن حضرت نمیتوانست خیانت و نیرنگ جامعه را تحمّل کند.123
در مورد دیگری، هشام بن حکم میگوید: مشغول فروش کالایی در سایه (یا تاریکی) بودم. امام از آنجا عبور میکرد، مرا در آن حال دید. نزد من آمد و فرمود: ای هشام، در سایه معامله نکن که موجب غش در معامله میشود و غش حرام است.124
5. مبارزه با سرقت و سوءاستفاده مالی کارگران: هنگامی که امام (ع) مشغول جمعآوری خرماهای نخلستان خود بود، متوجه شد یکی از غلامان او مقداری از خرماها را به بیرون از باغ انداخت. (این ماجرا پیشتر گفته شد.)125
6. منع از کمک مالی به حاکمان ظالم: صفوان جمّال یکی از یاران حضرت موسی بنجعفر(ع) شترهای خود را به هارون کرایه داده بود. وقتی حضرت از این امر مطلع شد، او را مورد توبیخ قرار داد و فرمود: چرا دشمنان ما را یاری میکنی؟ صفوان گفت: من هیچ علاقهای به هارون ندارم و بابت کرایه شترهایم از او پول میگیرم.
امام فرمود: آیا تو آنگاه که برای رفتن به مسافرت، به هارون شتر میدهی دوست نداری او به سلامت از سفر برگردد و اجاره شتران تو را بپردازد؟ صفوان عرض کرد: اینکه معلوم است، هر عاقلی چنین خواستهای را از خدای خویش میخواهد.
امام فرمود: ای صفوان، برای تو همین بس که دوست داری مدتی ظالمی زنده بماند تا تو ضرری متحمّل نشوی و این خواسته تو موجب بقای ستمگر و رضای تو به ظلمهای او میشود و این گناه بزرگی است. صفوان در پی سخنان روشنگرانه امام، تمام شترهای خود را فروخت و خود را از این انحراف نجات داد، هرچند این اقدام باعث کدورت بین صفوان و هارونالرشید شد.126
ب. هدایتهای اقتصادی
گرچه امام مسئول هدایت فکری و معنوی جامعه است و تعالیم و رهبریهای او تأمینکننده سعادت جاودانه بشرند، اما دایره هدایت امام وسیعتر از امور عبادی و اخروی است و این ناشی از جامعیت دین مبین اسلام است که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین میکند. بنابراین، امام مستقیما در بسیاری از مسائل مادی و دنیوی نیز انسانها را کمک میکند و آنها را مشمول هدایت خود قرار میدهد. عمده این هدایتها در قالب مشورت دادن امام به افرادی است که نیاز به کمک فکری داشتهاند. در برخی موارد نیز امام افرادی را به دلیل اشتباه در مسائل اقتصادی مورد انتقاد قرار میداد. در برخی موارد، امام برای کمک فکری و هدایت انسانها در مسائل مادی، از علم غیب و شأن خاص امامت استفاده میکرد. در اینجا، تنها چند نمونه از مواردی که امام افرادی را در امور دنیوی و اقتصادی کمک و هدایت کرده است ذکر میشوند:
روزی امام کاظم (ع) به یکی از یارانش به نام ابراهیمبن عبدالحمید، که در حال خارج شدن از مدینه بود، فرمود: ای ابراهیم! کجا میروی؟ او جواب داد: به سمت قبا. امام فرمود: برای چه کاری؟ او گفت: ما در هر سال در چنین موقعی خرما میخریم. تصمیم دارم نزد یکی از مردان انصار بروم و محصول خرمایش را پیش خرید کنم. حضرت فرمود: آیا از شر ملخها در امان هستید؟
ابراهیم میگوید: بعد از جدا شدن از امام، نزد دوستم ابوالعز آمدم و سخن امام را به او گفتم. (او که به مقام و شأن امام و علم او ایمان داشت) گفت: نه، به خدا امسال خرما نخواهیم خرید. پنج روز نگذشته بود که دیدیم ملخها تمام نخلها را ویران کردند!127
در روایتی که پیشتر ذکر شد، امام به یکی از فقرا، که درخواست کمک کرده بود، پولی داد و به او فرمود: با این پول به تجارت «مازو» (دانههایی که برای رنگ کردن و دباغی به کار میبرند) بپرداز؛ زیرا این کالا خشک است و کمتر آسیب میبیند.128 امام از این طریق، کمک مشاورهای خود را به آن فرد ارائه داد و آن فرد توانست به زندگی خود سر و سامان ببخشد.
هشام بن حکم میگوید: قصد خرید کنیزی داشتم. نامهای به امام کاظم (ع) نوشتم تا با او در اینباره مشورت کنم. امام جواب نامه مرا نداد تا آنگاه که در مکّه در مراسم حج مرا دید و آن کنیز را نیز مشاهده کرد. سپس نامهای به من نوشت که خرید آن کنیز از نظر من اشکالی ندارد جز آنکه آن کنیز عمر کوتاهی دارد.
هشام میگوید: با این سخن امام از خرید کنیز منصرف شدم و هنوز از مکّه خارج نشده بودم که دیدم آن کنیز را دفن کردند.129
علی بن ابیحمزه میگوید: نزد امام موسی بنجعفر(ع) بودم. کسی به نام جندب خدمت امام رسید و با آن حضرت صحبت کرد. حضرت هم با او سخن میگفت، در ضمن از احوال برادرش سؤال کرد. جندب گفت: خوب بود و به شما سلام رسانید.
حضرت فرمود: خدا به شما اجر دهد! برادرت از دنیا رفته است. جندب گفت: نامه او 13 روز پیش از کوفه رسید و سالم بود! حضرت فرمود: دو روز بعد از نوشتن نامه، از دنیا رفت. موقع مرگ به همسرش مالی داده و گفته است: وقتی برادرم آمد به او تحویل بده. آن زن مال را در خانهای که زندگی میکند پنهان کرده است. وقتی به آن زن رسیدی، به او محبت کن و او را به طمع ازدواج با خود بینداز تا پول را به تو بدهد.
علیبن ابی حمزه میگوید: جندب مردی نیرومند و زیبا بود. پس از شهادت امام کاظم (ع) او را دیدم و از قضیه سؤال کردم. جندب گفت: به خدا سوگند! امام همه مطالب را صحیح فرمود؛ نه در نامه کسری بود و نه در مال کمبودی وجود داشت.130
در روایتی، امام به تبیین رابطه صحیح اقتصادی مؤمنان میپردازد و بیان میکند که افراد مؤمن نسبت به اموال و داراییهای خود باید چگونه باشند:
امام به یکی از یارانش به نام عاصم میفرماید: ای عاصم! پیوند و ارتباط شما (مؤمنان) چگونه است؟
عاصم عرض کرد: به بهترین شکلی که میتواند باشد.
امام فرمود: آیا به گونهای هست که یکی از شما وقتی تنگدست و فقیر میشود، وارد خانه دوستش شود و از او بخواهد تا همیان پولش را بیاورد، آنگاه آن را باز کند و هر چه بخواهد بردارد و مشکل مالی خود را از این طریق حل کند و دوستش ناراحت نشود؟
عاصم گفت: خیر. امام فرمود: پس شما بهترین شکل ارتباط و پیوند را ندارید.131
برخی از هدایتهای امام مربوط به الگوی صحیح مصرف هستند. امام در برخی موارد، افرادی را که در شیوه زندگی خود خطا میکردند و در انتخاب نوع لباس و غذا و مرکب دقت لازم را نداشتند مورد انتقاد قرار میداد و شیوه صحیح را بیان میکرد:
ابن طیغور متطبّب میگوید: امام کاظم (ع) از من پرسید: چه مرکبی سوار میشوی؟ گفتم: الاغ. آنگاه امام فرمود: آن را چند خریدهای؟ گفتم: سیزده دینار. امام فرمود: این اسراف است که الاغی را به سیزده دینار خریدهای و اسب ساده (برذون) را رها کردهای. (ماجرا پیشتر ذکر شد).132
نمونه دیگر مربوط به عبداللّه جبلی کنانی است که میگوید: روزی یک ماهی در دست گرفته بودم و در کوچه عبور میکردم، در همان حال، امام کاظم (ع) مرا دید، نزد من آمد و مرا مورد انتقاد قرار داد که «این چه کاری است که میکنی؟ این ماهی را بینداز! زیرا من ناپسند میبینم که فرد بزرگوار و شریفی مثل تو چنین کار پست و کوچکی انجام دهد».133
سپس فرمود: ای شیعیان، شما گروهی هستید که دشمنان زیادی دارید. در مقابل دشمنانتان تا میتوانید خود را زیبا و قوی جلوه دهید.
در مورد دیگری که پیشتر روایت آن گذشت، حضرت غلام خود را سرزنش کرد که چرا خانه تنگ و کوچکی برای خود انتخاب کرده است... .134
شخصی از امام در مورد معنای «اسراف» سؤال کرد و گفت آیا داشتن ده لباس اسراف است؟ امام در جواب فرمود: خیر...135 (این روایت نیز پیشتر بیان گردید)
پینوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ محمّدکاظم مکّی، المدخل الی حضارة العصر العبّاسی، ص261.
2 ـ صباح ابراهیم الشیخلی، اصناف در عصر عبّاسی، ترجمه هادی عالمزاده، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ص11.
3 ـ فیلیپ چتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، آگاه، 1344، ص 443.
4 ـ همان، ص437.
5 ـ صباح ابراهیم الشیخلی، پیشین، ص13.
6 ـ احمد امین، ضحیالاسلام، مصر، النهضة المصریة، ج 1، ص233.
7 ـ مسعودی، مروج الذهب، بیروت، داراندلس، ج 3، ص 312.
8 ـ باقر شریف قرشی، حیاة الامام موسیبن جعفر(ع)، (قم، اسلامیه، 1389ق)، ج 1، ص368.
9 ـ همان، ج 2، ص29.
10 ـ احمد امین، پیشین، ج 1، ص136ـ140.
11 ـ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، 1381، ص385.
12 ـ جمعی از نویسندگان، درآمدی بر اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1372، ص104.
13 ـ محمّدرضا جبّاری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمّه(ع)، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382، ج 1، ص 280.
14 ـ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، شهید، دانشکده الهیات و معارف اسلامی،1348، ص467.1
15 ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، نجف، مکتبة الحیدریة، 1385ق، ج 1، ص91ـ92.
16 ـ شیخ طوسی، الغیبه، قم، مؤسسةالمعارف الاسلامیه، 1411ق، ص347.
17 ـ همان، ص28.
18 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج 48، ص122.
19 ـ شیخ طوسی، رجال کشی، ص434.
20 ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1362، ج 2، ص87.
21 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، 115.
22 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص 152.
23 ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، قم، کتابخانه آیةاللّه مرعشی نجفی، 1404ق، ج 7، ص 215.
24 ـ شیخ مفید، الارشاد، قم، آلالبیت، 1416ق، ج 2، ص 244.
25 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 7، ص 47و48.
26 ـ شیخ صدوق، پیشین، ص 28.
27 ـ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1380، ص456.
28 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 122.
29 ـ همان.
30 ـ همان، ص129.
31 ـ علی قائمی، در مکتب اسوه ولایت، تهران، امیری، 1376، ص 247.
32 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص131.
33 ـ شیخ مفید، پیشین، ص 244.
34 ـ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (تاریخ مدینةالاسلام)، بیروت، دارالعرب الاسلامی، 1422ق، ج 15، ص17.
35 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص115.
36 ـ همان، ص73.
37 ـ علیبن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمّه، قم، شریف رضی، 1421ق، ج 2، ص765.
38 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص245.
39 ـ شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1391ق، ج 3، ص314.
40 ـ شیخ صدوق، پیشین، ص73.
41 ـ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام المهدی، 1409ق، ج 1، ص312.
42 ـ عائدة عبدالمنعم طالب، الامام موسی الکاظم فی محفةالتاریخ، بیروت، دارالرسول الاسلام، 1421ق، ص31.
43 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص 758.
44 ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار، 439.
45 ـ جعفر الهادی، الشئون الاقتصادیه فی نصوص الکتاب والسنة، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین، 1403ق، ص73.
46 ـ عزیزاللّه عطاردی، مسند الامام الکاظم(ع)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1409ق، ج 2، ص359.
47 ـ همان، ص42.
48 ـ حسین بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنّتی، تهران، علمیه اسلامیه، ص 481.
49 ـ جعفر الهادی، پیشین، ص 293.
50 ـ خطیب بغدادی، پیشین، ج 15، ص16.
51 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص184.
52 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 156.
53 ـ همان، ص131.
54 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص131.
55 ـ محمّد مناظر احسن، زندگی اجتماعی در حکومت عبّاسیان، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، علمی ـ فرهنگی، 1369، ص61.
56 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص648.
57 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص49.
58 ـ محمّد مناظر احسن، پیشین، ص54.
59 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص41.
60 ـ محمد مناظر احسن، پیشین، ص54.
61 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص29.
62 ـ محسن امین، المجالس السنیّه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1413ق، ج 2، ص372.
63 ـ ابن صبّاغ، الفصول المهمّه، قم، دارالحدیث، 1380، ص223.
64 ـ ابن ابیالحدید، پیشین، ج 15، ص273.
65 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص234.
66 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 8، ص86.
67 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص28.
68 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص100.
69 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص525.
70 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص 40.
71 ـ همان، ص68.
72 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص102.
73 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص81.
74 ـ همان، ص77.
75 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص341.
76 ـ همان، ص304.
77 ـ همان، ص64.
78 ـ همان.
79 ـ همان، ص 288.
80 ـ همان، ص512.
81 ـ همان، ص515.
82 ـ همان، ص488.
83 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص24.
84 ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 6، ص 472.
85 ـ قطبالدین راوندی، پیشین، ج 1، ص312.
86 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص 155 / محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص110.
87 ـ محمد دشتی و کاظم محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه، قم، نشر اسلامی، 1406ق، ص 1061.
88 ـ جعفر الهادی، پیشین، ص 462.
89 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص86.
90 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص68.
91 ـ همان، ص69.
92 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 2، ص272.
93 ـ همان، ص274.
94 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص 68.
95 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص453.
96 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص134.
97 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص55.
98 ـ محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، کویت، مکتبةالالنین، ج 4، ص322.
99 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص525.
100 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص23.
101 ـ علیبن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص770.
102 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص49.
103 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 6، ص480.
104 ـ همان، ص481.
105 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 3، ص24.
106 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص231.
107 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص758.
108 ـ همان.
109 ـ مصطفی زمانی، زندگانی امام کاظم، قم، عصر ظهور، 1378، ص32.
110 ـ شیخ عباس قمی، انوارالبهیّه، قم، نشر اسلامی، 1427ق، ص 188.
111 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص102.
112 ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، 1421ق، ج 3، ص48.
113 ـ شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص210.
114 ـ مصطفی زمانی، پیشین، ص43.
115 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 48.
116 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 1، ص152.
117 ـ علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 2، ص758.
118 ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، مکتبة الحیدریه، 1385ق، ص 332 / خطیب بغدادی، پیشین، ج27، ص 13.
119 ـ شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص238.
120 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص138 / عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 2، ص 144، (با استفاده از ترجمه حدیث از کتاب پیشوای آزاده، نوشته مهدی پیشوایی.)
121 ـ محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 166.
122 ـ همان، ج 5، ص 123.
123 ـ همان، ج 5، ص160.
124 ـ همان، ج 5، ص 161.
125 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص 115.
126 ـ باقر شریف قرشی، پیشین، ج 2، ص266.
127 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص46.
128 ـ شیخ عباس قمی، پیشین، ص 188.
129 ـ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص770.
130 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 48، ص61.
131 ـ عزیزاللّه عطاردی، پیشین، ج 1، ص31.
132 ـ همان، ج 3، ص24.
133 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص481.
134 ـ همان، ص525.
135 ـ محمدرضا حکیمی و دیگران، پیشین، ج 4، ص232.