آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

«جادّه ابریشم» نام راه هاى تجارتى کاروان رویى بوده که از سده هاى دوم قبل از میلاد وجود داشت و گذرگاه بازرگانان و تجّار غرب و شرق به شمار مى رفت. این جاده، که امپراتورى پهناور چین را به امپراتورى با عظمت روم ملحق مى کرد، راه هاى فرعى بسیارى داشت و طول آن بسته به راهى که انتخاب مى شد، بین 6400 تا 10000 کیلومتر، یعنى معادل یک چهارم محیط کره زمین بود.
جادّه ابریشم طولانى ترین و از دیدگاه تاریخ تمدن و فرهنگ، پر اهمیت ترین حلقه زنجیره اى بود که اقوام و ملل اقصا نقاط دنیا را به یکدیگر پیوند مى داد و بى گمان، در طول تاریخ جادّه بازرگانى مهم تر از جادّه ابریشم سراغ نداریم.
واژه «جادّه ابریشم» ذهن انسان را به گذشته هاى دور مى برد. در واقع، ابریشم و راز تولید آن در چین و افسانه خروج آن از کشور و دیگر کالاهایى (عطر، ادویه، شیشه) که به همراه آن توسط کاروانیان از این راه حمل مى شدند، تنها بعد مادى این راه تاریخى است.
ولى از این جاده، تنها ابریشم و سایر محصولات کشورهاى حوزه این جاده نبود که صادر مى شدند، بلکه آنچه در حوزه فرهنگ و اندیشه و هنر مى گنجد نیز در میان ایران پهناور و متمدّن و چین باستان و هند مبادله مى شد. این امر در شکل گیرى مراحل بعدى فرهنگ و تمدن اقوام ساکن در این بخش وسیع از قاره آسیا تأثیر عمیق و فراوانى بر جاى مى گذاشت و به حیات آن ها نوعى وحدت و اشتراک مى بخشید. از این راه، کیش ها، هنرها و مدنیّت هاى مختلف نیز توسط انسان ها از کشورى به کشور دیگر برده مى شد. آداب و سنن و فرآورده هاى تمدنى از کشورهاى شرق و غرب به وسیله جاده ابریشم به یکدیگر منتقل مى شدند و توسعه مى یافتند. این راه ها در رویدادهاى جنگى و مذهبى نیز مؤثر بودند.
در سراسر این بزرگراه، از چین و خوارزم تا غرب، راه ها و کاروان سراهاى آباد و برج هاى خبررسانى و چاپارخانه ها دایر بودند. چون بیشتر این راه از «پامیر» به طرف غرب در خاک ایران قرار داشت، سهم ایرانیان در ساختن این تأسیسات از سایر ملل بیشتر بود. اشکانیان، که نقاط حسّاس جاده ابریشم را تحت نظارت خود داشتند، مانع مبادله مستقیم ابریشم و سایر کالاها از این طریق، بین چین و روم مى شدند، و براى رفاه حال بازرگانان در مسیر راه، چاپارخانه و برج هاى نگهبانى ساخته بودند.1 بزرگ راه هاى مهم بازرگانى در مسیر خود، سبب رونق شهرها با بازارهاى توسعه یافته و آبادى و احداث کاروان سراهاى متعدد مى شدند. طبق نقشه راه ابریشم مندرج در کتاب ایرانشهر، این جاده، حدّ فاصل چین تا اروپا را در بر مى گرفت و از «لانسو» در چین شروع مى شد تا به بندر «افسوس» و در دریاى مدیترانه ادامه مى یافت و از شهرهاى مهمى همچون تورفان، سمرقند، بخارا، نیشابور، قزوین، تبریز و خوى رد مى شد و در کنار دریاى «وان» به دو شاخه منقسم مى شد: یکى به «افسوس» و دیگرى به «پالمیرا» مى رسید و شاخه ها و شعبات متعددى نیز در شهرهاى سرراه از آن جدا مى شدند.2
پیشینه تبادل فرهنگ ها در جاده ابریشم
شهر دارالمؤمنین خوى نیز از دوران پیش از تاریخ، در مسیر بزرگ راه هاى مهم بازرگانى منشعب از جاده ابریشم قرار داشت که شتربانان در خوى این راه را راه «چین» و مردم عادى «دوه یولى» (راه شتر) مى نامیدند.
در منابع و اسناد ایرانى و غیرایرانى بازمانده از روزگاران کهن، این راه بزرگ کاروان رو به نام «جاده ابریشم» نامیده شد، و به قولى، این واژه ساخته و پرداخته ذهن غربیان است که از سده نوزدهم به بعد مرسوم شده و این راه ها، در گذشته، به نام «جاده شاهى»، معروف بود، روزگارى جاده شرق و غرب، و بعدها «جاده ابریشم» نام گرفت. ولى از اینکه درّه نظربیگ (که قبر على بیگ دنبلى در آن قرار دارد)، در «یوخارى بله سور»، که گذرگاه بود و به نام «ایپک قاپیسى» (دروازه ابریشم) نامیده مى شود، چنین مستفادمى گرددکه ازگذشته، این راه به نام «ابریشم» معروف بوده است.
در سکوت اسرارآمیز کوهستان ها و کویر، هنوز نواى جرس کاروان هایى که سالیان دراز در این پهنه ها راه پیموده اند، به گوش مى رسند و کاروانیان همراه با صداى گوشنواز جرس کاروان، بشارت ها و امیدها را با خود همراه آورده، وارد آبادى هاى بین راه شان مى گردیدند. بانیان سفرهایى به قدمت افسانه ها و اساطیر، از ابتدا تا آخر جهان و در جاده اى به نام «ابریشم»، جاده اى که در آن سرزمین کهن سال ما به عنوان یک گلوگاه مهم ارتباطى جایگاه ویژه اى داشت، این بزرگ راه تبادل فرهنگ ها، که بیش از سه هزار سال به مثابه بزرگ ترین گذرگاه بازرگانى جهان شرق را به غرب پیوند مى داد، حالیا گویى در غبار تاریخ خفته اند، اما جاذبه هاى شگفت انگیز تاریخى و طبیعى این جاده کهن هنوز باقى است و جهانگردان و سیاحان بسیارى را به خود مى خواند.آن ها علاقه مندند از این میراث مشترک تاریخى ملت هاى گوناگون دیدن کنند و به همین سبب است که سازمان «یونسکو» اعلام کرده براى احیاى کانون هاى گردشگرى واقع در این مسیر، به مطالعات و تلاش هاى جدّى روى آورده است و به کمک کشورهاى واقع در مسیر راه باستانى جاده ابریشم، در نظر دارد طرح کلى بازسازى جاذبه هاى جهانگردى این جاده را به انجام برساند.
وقایع نگاران چینى مى نویسند: سالانه قریب دوازده کاروان خاک چین را ترک مى کردند که هریک از آن ها قریب یکصد نفر عضو و به تعداد لازم حیوان بارکش داشتند.3
گفتنى است که از راه طولانى جاده ابریشم، که به روایتى به آخر دنیا مى رسید، تنها ابریشم و سایر محصولات کشور حوزه این جاده نبود که صادر مى شد، بلکه آنچه در حوزه فرهنگ و اندیشه و هنر مى گنجد نیز میان ایران پهناور و متمدّن و چین باستان و هند مبادله مى شد. تشابه در افسانه هاواساطیرملل مزبورمؤیّداین نظراست.
این امر در شکل گیرى مراحل بعدى فرهنگ و تمدن اقوام ساکن در این بخش وسیع از قاره آسیا، تأثیرى عمیق و فراوان بر جاى مى گذاشت و به حیات آن ها نوعى وحدت و اشتراک مى بخشید. نمونه بارزى از این مبادلات روحانى و معنوى، شعر فارسى بود که زمانى کوتاه پس از سروده شدن، از طریق همان راه کاروان روى ابریشم به چین مى رسید و با حسن استقبال مردم آن سرزمین و شهرهاى مسیر، روبه رو مى شد و مى رفت تا در میان آنان جاى مناسبى براى خود بگشاید. مطالعه گلستان سعدى در این مورد کمک مؤثرى خواهد بود.
آداب و سنّن از کشورهاى شرق و غرب به وسیله جاده ابریشم به یکدیگر منتقل مى شدند و توسعه مى یافتند. در سراسر این راه ها، از چین و خوارزم تا غرب راه ها، کاروان سراهاى آباد و برج هاى خبررسانى و چاپارخانه ها دایر بودند. در طول تاریخ، علاوه بر رفت و آمدهاى نظامى و بازرگانى از این راه، ادیان، فرهنگ هاى شرق و غرب و زبان ها، تمدن هاى گوناگون را درهم مى آمیختند و تمدن و فرهنگ ایرانى از همین راه در جهان منتشر مى شد.
در دوره اسلامى، کلمه «چین» شناخته شده بود. در یکى از احادیث نبوى(صلى الله علیه وآله)، که مربوط به دانش است، آمده «اُطلبوالعلم ولو بالصّین.»4هنگامى که ابن بطوطه، جهانگرد معروف، در چین به سر مى برد، در سفرى که در طول رودخانه «یانگ تسه کیانگ» با دوستان چینى خود داشت، با یک چینى برخورد کرد که شعرى از سعدى را از حفظ مى خواند.5 همچنین نمونه هاى متعدد به جا مانده در آثار هنرى، مذهبى، و رفتارى وجود دارند که نقش مهم جاده ابریشم را در تأثیرپذیرى جوامع از یکدیگر حکایت مى کنند.
از زمان پارتیان براى توسعه بازرگانى و حفظ راه ها، اقدامات اساسى صورت گرفتند. براى حمایت از جان و مال کاروانیان و حفظ آنان از خطر راهزنان و بومیان، دسته هاى انتظامى سوار همراه کاروانیان حرکت مى کردند.6 در دوره ساسانى، بخصوص زمان انوشیروان، اقدامات وسیعى براى امنیت راه و آسایش مسافران از جیحون تا انطاکیه صورت مى گرفتند.
ابن اثیر مى نویسد: انوشیروان در راه ها، رباط ها، کاروان سراها و قلعه ها بنا کرد و عمّال شایسته برگزید. نویسنده کتاب زندگانى تیمور مى نویسد: در زمان وى، کلیه کاروان سراها و مهمان خانه ها تعمیر گشتند. با توجه
فراوان وى، جاده ها مسطح و هموار شدند و به گونه اى که در سخت ترین زمستان ها نیز معابر کوهستانى بسته نمى شدند، و در کاروان سراها کلیه وسایل رفاه و آسایش آماده بودند.
در زمان اشکانیان، به منظور فراهم نمودن تسهیلات سفر و آگاه ساختن مسافران از امکانات رفاهى مسیرهایى که در آن سفر مى کردند، جزوه ها و به عبارت امروزى، بروشورها و نقشه هاى راهنماى کاروانیان تهیه و در اختیار آنان گذاشته مى شدند.
تیمور گورکان دستور داده بود در طول راه، با فاصله هر چهار کیلومتر، سنگ هاى راهنما بگذارند تا مسافران به سادگى راه خویش را بیابند.
به گفته اى، این جاده باستانى از دورترین نقطه شرقى چین شروع مى شد و پس از طى مسافتى طولانى، به «همدان» منتهى گشت و از آنجا به «تیسفون» مى رسید و در آنجا چند شاخه مى شد: شاخه اى به مصر و شاخه اى دیگر به شبه جزیره ایتالیا مى رسید. ولى با توجه به نقشه مندرج در کتاب ایرانشهر مسیر جاده ابریشم پس از رسیدن به خاک پهناور ایران در خوى به چند شاخه تقسیم مى شد: شاخه اى از طریق «وان» به غرب مى رفت تا به دریاى مدیترانه مى رسید، و شاخه اى از طریق «جلفا» و «نخجوان» و طى سرزمین هاى قفقاز، به خاک اروپا مى رسید، و شاخه اى پس از عبور از پل «خاتون»، که روى رودخانه اى قطور بسته شده است، به ارومیه وصل مى گردید، سپس به همدان مى رسید و سرزمین هاى جنوبى را به جاده ابریشم وصل مى نمود.
مسیر جاده ابریشم در خوى
بنا به نوشته جغرافیاى استان آذربایجان غربى، پیش از اسلام، شعبه اى از بزرگ راه معروف ابریشم، که شرق و غرب را به هم متصل مى نمود از خوى عبور مى کرد. در صدر اسلام، طبق نوشته اصطخرى و نقشه موجود در کتاب المسالک و الممالک، بزرگ راهى که عربستان را به ماوراى دریاى خزر و ارس و اردبیل و مرکز آذربایجان وصل مى کرد (که به آن «مکّه یولى» گفته مى شد) از خوى مى گذشت.7 در 15 کیلومترى غرب شهر «ساراى» ترکیه، آبادى بزرگى به نام «خوى» موجود است. احتمال دارد که تجّار و بازگانان خویى هنگام عبور از جاده ابریشم، که از آن نقطه مى گذرد، این آبادى را به وجود آورده و به نام موطن اصلى خود، آنجا را «خوى» نام نهاده اند. همچنین با توجه به اینکه «ساراى» از بناهاى سلمان خان دنبلى (بانى مسجد «سلیمان خان» در خوى)، معروف به سلمان سوباشى بوده و قبلا «سلمان سراى» شهرت داشته است، احتمال دارد که خویى هاى همراه وى این آبادى را ایجاد نموده اند.
راه «طرابوزان» به تبریز و تهران از خوى مى گذشت. در خاک ایران، از راه خوى تا تبریز و از تبریز تا تهران درشکه رو است. از طرابوازان تا تبریز را مسافر مى تواند بیست روزه با اسب طى نماید. راه جلفا و نخجوان به ارومیه، از طریق خوى، از جلفا به خوى با کاروان سه روز، از جلفا به سلماس با کاروان پنج روز و از جلفا به ارومیه، از راه «صوفیان» با کاروان ده روز راه است.8
بدین سان، شعباتى از راه هاى مهم «مکّه یولى» از طریق راه طرابوزان به تبریز و نخجوان از خوى مى گذشتند، کاروان هاى بازرگانى از راه تبریز، شبستر، تسوج و دیزج دیز به خوى مى رسیدند، از دروازه سنگى وارد شهر مى شدند. پس از عبور از بازار، از دروازه محله، که «دروازه استانبول» نامیده مى شد، از شهر خارج مى شدند و پس از گذشتن از «دسته درّه»، از راه «سکمن آباد» و عبور از روستاى «قواقوش سفلى»، به طرف «وان» و «سکمن آباد» و «آواجیق»، راه خود را به سوى «ارزروم» و «طرابوزان» ادامه مى دادند. میان خوى و تبریز علاوه بر راه «تسوج»، راه دیگر هم از مرند بود که شاعر معروف، ناصر خسرو قبادیانى، در قرن پنجم از همان راه به خوى آمد. کلاویخو، سفیر اسپانیا و آمده ژوبر، فرستاده ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه، از همان راه به تبریز رفتند. ناصر خسرو از طریق «قطور»9 به «وان» و آمده ژوبر از این راه به خوى آمدند. گرچه این راه ظاهراً رونق راه «سمکن آباد» را نداشته، اما وجود کاروان سراى کهن در «قطور» و ویرانه هاى کاروان سرایى در «استران» و آثار کاروان سرایى در «بویله پوش» (از روستاهاى خوى)، مى رساند که از این راه هم رفت و آمد مى شده است. راه «سکمن آباد» پررفتو آمدترین راه ارتباطى خوى
بوده، وجود ویرانه هاى کاروان سراهاى متعدد در زورآباد، شوریک، قوردیک، قشلاق، پره (فیرورق) و مانند آن رونق این مسیر را نشان مى دهد.
پس از ظهور دولت صفوى و وقوع جنگ هاى متعدد، بین این سلسله با امپراتورى عثمانى، راه تجارت ایران به غرب از طریق خوى بسته شد و شاه عباس، «بندرعباس» را رونق داد و از سوى دیگر، با ساختن «جاده سنگ فرش» در مازندران، راه دریاى خزر، دربند، حاجى طرخان و مسکو را براى صادرات و واردات ایران تأمین کرد. در این دوره، تجارت ایران با عثمانى بسیار اندک بود، ولى پس از شکست عثمانى از اتریش و انعقاد معاده «پاسار و ونتیس» (پاسار و ویکز) در سال 1130 ق مادّه اى در آن گنجانیده شد که دولت عثمانى را مجبور به خوددارى از تضییقات در مبادلات تجارت میان ایران و اروپا مى کرد.
هامر پورگشتال مى نویسد: «تجّار ایرانى اجازه دارند، که از خاک عثمانى با ممالک اتریش مراوده تجارتى داشته و از قرار پنج درصد گمرک بدهند.»10
رونق تجارى اقتصادى خوى در عصر جاده ابریشم
رونق بازرگانى و تجارى خوى از آن به بعد رو به شکوفایى گذاشت و در خاطرات افراد گوناگون از تجّار مشهور خویى در شهرهاى طرابوزان و استانبول نام برده مى شود. تجّار خویى اولین سفارت خانه ایران را در زمان ناصرالدین شاه در استانبول دایر نمودند.11 تا سال 1286 ق، که آبراه سوئز گشوده شود، روزانه قریب سه هزار نفر شتر، حامل کالا از طرابوزان به مقصد ایران حرکت مى کردند. اگر همین تعداد نیز از ایران راهى شوند، روزانه شش هزار نفر شتر وارد خوى مى شدند. در آن سال ها، خوى با داشتن راه هاى مهم تجارتى از طریق وان و ارزروم و طرابوزان به سمت غرب، از طریق شبستر و تسوج به تبریز، که به «توپ یولى» مشهور بود، و از طریق جلفا و نخجوان به شهرهاى ماوراء قفقاز، بزرگ ترین شهر تجارى و مرکز منحصر به فرد صادرات و واردات ایران و کشورهاى شرق ایران به شمار مى رفت و به شواهد کتب تاریخى، کالاهاى متعددى از جمله قالى و شیشه و پارچه نیز در خود خوى تولید و به اطراف فرستاده مى شدند.
اورسل مى نویسد: «شتربانان تاتار با پاپاق هاى پشمالوى، فرش هاى خوى را، که در اندرون بیش از هر جاى دیگر طرفدار و مشترى پروپا قرص دارد، تا اینجا (تهران) حمل کرده اند.» نمونه هاى متعددى از این دست نقل ها را مى توان در کتاب هاى دیگر از جمله الکامل ابن اثیر و دیگران یافت.
براى رفاه حال این همه مسافر که وارد خوى مى شدند، مجموعه بازارهایى با سراها و تیمچه هاى متعدد، با اماکن رفاهى مسافران از جمله مساجد و حمام ها احداث شده بودند و کاروان سراهاى متعدد در داخل شهر و در دروازه ها به وجود آمده بودند; مانند: خان، میرزاهاشم،قوشاکاروان سراهاوچیت ساز.
در آن سال ها، همه جهانگردان و هیأت هاى سیاسى، که از اروپا به ایران مى آمدند، از خوى مى گذشتند و کمتر سفرنامه اى از آن سال ها در دست است که از وصف شهر دارالمؤمنین و دارالصّفاى خوى، و عروس شهرهاى ایران خالى باشد و توصیفى از مزارع پنبه، خیابان هاى مشجّر و منظم و ساختمان ها و آثار منحصر به فردش، مانند «منار شمس تبریزى» و جامع هایش نداشته باشد. براى رعایت اختصار، تنها به ذکر نام سیّاحان و جهانگردان یا سفراى کشورهاى اروپایى، که از خوى عبور نموده و در نوشته هاى خود به این شهر باستانى اشاره نموده اند، اکتفا مى شود; از جمله: اولیاء چلپى، بازرگان گم نام ونیزى، آمده ژوبر، گاردان، تانکوانى، کلاویخو، بن تان، جیمز موریه، گارپورتر، چارلز استوارت، رالین سون، ویلسون، کنت دوسرسى، اوژن فلاندن، کنت گوبینو، ادوار بروان، اوژان اوبن، اورسل و جکسون. همچنین کمتر جغرافیادان اسلامى است که در نوشته هاى خود از شهر خوى نام نبرده باشد.
با توجه به مطالب مزبور، شهر خوى شهرت و آوازه اش را گذشته از علما و دانشمندان فراوان (که شرف المکان بالمکین مى تواند مصداق باشد) مدیون راه ارتباطى اش با نقاط دیگر است که در مرحله اول، جاده معروف و باستانى ابریشم و سپس راه هاى منشعب شده از آن مى باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ ر.ک: عباس تشکرى، ایران به روایت چین باستان، 1356.
2ـ ایرانشهر، نشریه ش 22 کمیسیون ملى یونسکودرایران،1343،ج2،ص1375.
3ـ ر.ک: عباس تشکرى، پیشین.
4ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، ص 180، روایت 65، باب 1.
5ـ ر.ک: ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلى موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348، ج 2.
6ـ ر.ک: حسن پیرنیا، ایران باستان / محمدجواد مشکور و مسعود رجب نیا، تاریخ سیاسى و اجتماعى / گوتبنمید، تاریخ ایران.
7ـ جغرافیاى استان آذربایجان غربى، ص 29.
8ـ ر.ک: محمدعلى جمالزاده، گنج شایان، ص 63ـ 67.
9ـ در داستان کوراغلى آمده است که وى قلعه خود را (چنلى بئل) در نزدیک راه بازرگان (بزرگان یولى) بنا نهاد. هم اکنون قلعه اى به نام «کور اغلى» در دره «قطور» وجود دارد، این موضوع نیز مى تواند اهمیت این راه را برساند.
10ـ پورگشتال هامر، تاریخ امپراتورى عثمانى، ترجمه میرزا زکى على آبادى، ج 4، ص 3052.
11ـ میرزا هاشم خان، رجال وزارت خارجه، به کوشش ایرج افشار، ص40ـ42.

تبلیغات