فرهنگ دینى و نقش آن در پیشرفت هاى علمى و فرهنگى در سده هاى نخستین اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
دینستیزى با شگردهاى گوناگون، پیشینهاى بس طولانى به درازاى تاریخ دارد . امروز هم این عمل نافرجام همچنان پابرجاست و برخى همان شایعات بىاساس و کهنه را لباس شیک و جدید پوشانده و با شیوهاى نو براى نسل حاضر مطرح مىکنند . از جمله شبهات و شایعات بى اساس دینستیزان این است که مىگویند: فرهنگ دینى هیچ تاثیرى در پیشرفتهاى علمى و فرهنگى جهان اسلام در سدههاى نخستین اسلامى نداشته است . اینان چون نمىتوانند اصل پیشرفتها را انکار کنند، سعى در پنهان کردن نقش دین، و منحرف کردن افکار عمومى از این عامل اصلى به عوامل دیگر دارند . این کهنهگویان شیکپوش مىگویند: «جهان اسلامى در قرن دوم تا ششم تاریخ خود، کانون فرهنگى شکوفا بود که دانشمندان اسلامشناس قرن اخیر، بدان عنوان خودساخته «فرهنگ اسلامى» دادهاند، بىآنکه این شکوفایى با مذهب ارتباطى داشته باشد .» (1) آنچه در پى مىآید، پاسخى به شبهه یاد شده است .
همگرایى اسلام، دانش و تمدن
خویشاوندى دین، فرهنگ و تمدن با یکدیگر امرى قطعى است و این سه در کنار هم هندسه زندگى بشر را تشکیل مىدهند . دین و تمدن چنان همگرایند که به نوشته دیوید هیوم، «اگر در پژوهش مسائل اجتماعى، عامل دین را از یاد ببریم، بخش بزرگى از تاریخ و تمدن و میراث فرهنگى جامعه را باید کنار بگذاریم .» (2) به گفته برخى مستشرقان، هیچ فرهنگ و تمدنى را در نزد هیچ قومى نمىتوان یافت، مگر آنکه شکلى از مذهب در آن وجود داشته است . (3)
فوستل دوکولانژ فرانسوى هم تمدن و اجتماع بشرى را از قدیمترین مراحل خود، زاییده مذهب و تحت تاثیر شدید آن دانسته است . (4) براى پى بردن به تاثیر یک دین در پیشرفتهاى علمى و فرهنگى پیروان آن، ابتدا باید با مبانى نظرى آن، که برخاسته از متون سنتى هر دینى است، آشنا شد . در اسلام، این مبانى برخاسته از قرآن کریم، سنت نبوى، سیره اهلبیت علیهم السلام و دیگر صحابه عالم و فرزانه آن حضرات است .
قرآن، خردگرایى و جهل ستیزى
در نگاهى اجمالى به قرآن، دعوت به فراگیرى دانش و تشویق انسانها به عمران و آبادانى زمین در آن آشکار است . آغازین واژه این کتاب آسمانى با امر به «خواندن» و «آموزش با قلم» شروع شده است . با اینکه عدم تبعیض میان انسانها از اصول تغییرناپذیر قرآن است، اما در همین کتاب به صراحت مىفرماید: دانایان و نادانان مساوى نیستند . (5) کاربرد واژههاى عقل، برهان، فکر، فهم و فقه در قرآن، که شمار آنها به بیش از هفتاد مىرسد، به حدى است که مىتوان آن را «کتاب عقل و اندیشه» نامید . قرآن کتابى خردگرا و جهل ستیز است و رفتارهاى نابخردانه برخى انسانها را به شدت تقبیح مىکند .
ماراکسى، مترجم قرآن به زبان لاتین در باره عقلانیت آن مىنویسد: «من یقین دارم که اگر قرآن و انجیل را به یک فرد غیر متدین (غیر مسیحى) ارائه دهند، او بدون تردید، اولى را انتخاب خواهد کرد . (6) قرآن کریم با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده سرزمینهاى فتح شده، فضاى علمى و فرهنگى نوى پدید آورد . به گفته مرحوم احمد آرام، «در کتاب آسمانى ... هرجا مناسبتى پیش آمده، آدمى به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش براى پى بردن به اسرار جهان دعوت شده است: آن همه "افلا تعقلون"، " لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و نظایر فراوان اینها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایى است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبر در هر چه آفریده شده است، مىخواند و این خود آغاز علم و دانش است . در کدام کتاب است که برترى دانشمندان بدین زیبایى توصیف شده باشد که "هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" و یا در ستایش حکمت و فرزانگى چنین نغز گفتارى آمده باشد کهومن یؤتالحکمة فقداوتىخیراکثیرا .» (7)
این قرآن بود که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و فرجام هستى نمود و با یاداورى آثار قدرت الهى، دریچهاى به سوى اسرار خلقت گشود و گامى را به سوى پیشرفت علمى فراهم ساخت . با اینکه علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینى بود، اما پس از طى این مرحله، در قرن دوم هجرى، قدم در نهضت علمى جدید نهاد . آنان به سراغ اندوختههاى علمى سایر ملل رفتند و ظرف دو قرن (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) قسمت عمده علوم را از ملتها فراگرفتند . پس از آن در پرتو منطق قرآنى و تجربه علمى دستبه ابتکار زدند . بنابراین، توجه مسلمانان به علوم، منبعث از حس کنجکاوى بود که به وسیله قرآن و آموزههاى اسلام در آنها پیدا شده بود .
شیخ طنطاوى مفسر مصرى، قریب 750 آیه از قرآن را مربوط به علوم دانسته است، در حالى که آیات احکام آن از حدود 400 و اندى آیه تجاوز نمىکند . با این بیان، معلوم مىشود قرآن کریم از همان راهى که فکر توحید را در بشر بیدار کرد، دقیقا از همان راه بشر را در خط سیر علمى و کشف حقایق جهان هستى، که پایه تمدن است، قرار داد . (8)
علامه طباطبائى درباره تاثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مىنویسد: «و به جرئت مىتوان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود ... و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مىدارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود ... و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقههاى بارز سلسله حوادث جهان مىباشد در حلقههاى بعدى تاثیر بسزایى خواهد داشت و از اینرو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود .» (9)
دانشجویى عبادت است
افزون بر قرآن کریم، سنت گفتارى و کردارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز مردم را به فراگیرى علم و دانش فرا مىخواند . در سرزمینى که شمار کسانى که توان نوشتن داشتند، از انگشتان دست تجاوز نمىکرد، پیام آورنده الهى مردم را به جستوجوى دانش، اگرچه مستلزم سفر دور باشد، فرا مىخواند . او دانشجویى را از گهواره تا گور بر هر فرد مسلمانى واجب کرده و خود نیز در گفتار زیباى «ارسلتبالتعلیم» ، (10) هدف از بعثتش را تبیین کرد . رسول خدا صلى الله علیه و آله با تقسیم دانش به «علم ادیان» و «علم ابدان» ، (11) جامعه را به فراگیرى هر دانشى که براى روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا مىخواند . در دیدگاه آن حضرت، مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر دانسته شده است . سخنى که به گفته زیگرید هونکه، «آیا محمد صلى الله علیه و آله با گفتن این جمله که «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» چیزى نگفته که اگر آن زمان در رم کسى این حرف را مىزد، او را در دادگاه به عنوان ضد دین محاکمه مىکردند؟» (12)
زیگرید هونکه در بحثى با عنوان «طلب العلم عبادة» مىنویسد: «دنبال علم رفتن را محمد صلى الله علیه و آله چنان جدى به مردان و زنان توصیه مىکند که شباهتبه دستورات مذهبى و عبادات دارد ... شناخت علمى جهان، طبیعت و عجایب خلقت و درک قوانینش، براى محمد صلى الله علیه و آله و مسلمانان حتى ایمانشان را محکمتر و عمیقتر مىکرد . براى آنان علم نه تنها مانند مسیحیان ممنوع نبود، بلکه علم چراغ راه ترقى و زندگى و ایمان محسوب مىشد ... طرز فکر اسلامى این است که همه دانشها از جانب خدا مىآید و به او راه مىبرد . به خاطر همین، دستور مىدهد: "دانش را از هر سرچشمهاى هست، به دست آور! " آرى به خاطر خدا دانش را حتى از منابع و لسان بى دینها و لامذهبها هم بیاموز .» (13)
در پرتو آموزههاى زیباى اسلامى، دانشمندان ادیان دیگر نزد مسلمانان محترم بودند . به نوشته جان دیون پورت، مامون فردى مسیحى را به ریاست دانشکدهاى در دمشق انتخاب کرد و در جواب ملامتگران گفت: او را انتخاب نکردهام که راهنماى دین من باشد، بلکه براى این مقصود است که معلم علوم طبیعى باشد . (14)
داستان رابطه علمى سید رضى، با داشتن مقام علمى و جنبه خاص روحانى، با ابواسحاق صابى بسیار جالب و آموزنده است . وقتى عدهاى به این رابطه اعتراض کردند، او در جواب معترضان گفت: رابطه من با ابو اسحاق رابطه علمى و انسانى است، نه رابطه مذهبى . جالبتر این که او پس از وفات ابواسحاق، در سوگوارى وى اشعارى سرود و مقام علمى او را ستود و باز مهمتر اینکه گفتهاند: هر وقتسواره از مقابل قبر او عبور مىکرد، پیاده مىشد و بدین طریق، احترام خودش را به مقام مطلق علم و دانش نشان مىداد . (15)
مداراى مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامى با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصبات، راه پیشرفتبشریت را باز کند . (16) اهتمام به بزرگداشت مقام عالم در فرهنگ دینى مسلمانان به حدى است که یک شاعر مسلمان مىگوید: به محض اینکه یک نفر دانشمند را مىبینم، دلم مىخواهد روى خاک بیفتم و بر گرد و غبار پاى او بوسه زنم . (17)
به گفته برخى محققان با اینکه فرهنگ دینى ایران کهن تصریح مىکند که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورامزدا این سفارش رابه زرتشت کرده است، در اسلام تعلیم و تعلم براى همه عبادت و فریضه به شمار مىآید . آیا این فرهنگ دینى «طلب العلم فریضة على کل مسلم» (18) نبود که جستوجوى دانش را بر هر مسلمانى لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابى، ابن سینا، خوارزمى و خواجه نصیر پدید آمدند؟ (19)
از سوى دیگر، اسلام یک ساعت تفکر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است; (20) زیرا در پرتو تفکر صحیح است که مىتوان ره چند ساله را یک شبه پیمود . چه زیباست که اسلام تملقگویى و چاپلوسى را به شدت محکوم مىکند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز مىشمارد . (21)
افزون بر سنت گفتارى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، که مشوق مسلمانان در فراگیرى علوم بود، سیره رفتارى آن حضرت نیز آن را تایید مىکرد . او وقتى با دو مجلس مواجه شد که در یکى دعا مىخواندند و در دیگرى گفتوگوى علمى مىنمودند، با نیک شمردن هر دو کار، گفتوگوى علمى را افضل دانسته، خود به گروه اخیر پیوست . (22) در جهت همین اهتمام به فراگیرى دانش است که در جنگ بدر، سر بهاى آزادى هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد، (23) و در پىروى از همین سیره نبوى است که مسلمانان شرط آزادى اسیران جنگى چینى را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازى کار مىکردند . همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازى مهمى رشد کرد . (24) نتیجه آنکه قرآن کریم افکار پیروان خویش را براى اندیشیدن بسیج کرد و احادیث نبوى جان تشنه مؤمنان را براى دریافت دانشهاى گوناگون با عزمى راسخ به حرکت واداشت .
سهم مسلمانان در پیشرفت علوم
سدههاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است . مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر صلى الله علیه و آله و با کمک اندوختههایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزههاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفتهاى علمى و فرهنگى خوبى دستیافتند . شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند . این روح اسلام و فرهنگ دینى آن بود که پذیراى بسیارى از دانشمندانى گشت که از فشار تعصبآمیز جانشینان ژوستىنین دنبال پناهگاهى بودند . انحلال فرهنگستانهاى فلسفه و طب در «ادسا» و «نصیبین» ، استادان و دانشجویان این مراکز را به ایران و عربستان پناهنده ساخته بود . «مدینه» شهرى بود که جمعى از محققان به دور امام صادق علیه السلام گرد آمده بودند . (25) نجاشى از حسن بن على الوشاء روایت کرده که در مسجد (احتمالا مسجدالنبى) محضر نهصد شیخ را درک کردم که هر شیخ مىگفت: «حدثنى جعفر بن محمد (ع) .» بسیارى از تذکرهنویسان از جمله ابن خلکان، جابر بن حیان را، که بنیانگذار علم شیمى در اسلام است، از شاگردان امام صادق علیه السلام شمردهاند . وى کتابى مشتمل بر یک هزار ورق و پانصد رساله از رسائل امام را تالیف کرده است . (26)
مسجد، که از پررنگترین نمادهاى دین و مذهب است، در دنیاى اسلام تا پیش از تاسیس مدارس، محل آموزش دانشهاى گوناگون بود و هنوز در مراکز علمى دینى، مسجد محل تلاقى استاد و شاگرد و بحث و گفتوگوى علمى میان دانشپژوهان است . افزون بر مساجد، خانههاى ائمه و مشاهد اهلبیت علیهم السلام از جمله نجف اشرف، کاظمین و سامراء در عراق و قم و مشهد در ایران، مرکز تجمع علماى شیعه و از حوزههاى پر رونق علوم اسلامى و معارف شیعه در دنیاى اسلام هستند .
گوستاولوبون جدیتى را که مسلمانان در فراگرفتن علوم از خود بروز دادند، حیرتانگیز دانسته، ضمن پیشگام دانستن آنان در این خصوص، مىنویسد: آنها هر وقتشهرى را مىگرفتند، اولین اقدامشان بناى مسجد و آموزشگاه بود . (27) دیگر مراکز مهم علمى دنیاى اسلام درسدههاى نخستین همچون «بیتالحکمه» عباسیان، «دارالعلم» فاطمیان مصر و دارالعلمهاى شیعیان در شهرهاى دیگر، به ویژه محله «کرخ» بغداد، محل حضور دانشمندان از هر نژاد و مذهب و ملتى بود . افزون بر اینها، مدارس «نظامیه» ، هرچند اختصاص به شافعى مذهبان داشت، مدرسان و دانشآموختگان برجستهاى به جهان اسلام عرضه نمودند . مداراى مراکز علمى دنیاى اسلام با حضور اندیشمندان نژادها و ملتها و گرایشهاى گوناگون، متاثر از فرهنگ دینى بود که با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب، سعى در کاهش عوامل تفرقه داشت . بیشتر دانشمندان علوم تجربى در دنیاى اسلام در حوزههاى دینى تحصیل کرده بودند، بلکه مىتوان گفت: در سدههاى نخستین تفکیکى میان محل تحصیل دانشآموختگان علوم تجربى و دینى نبود و بیشتر علماى علوم تجربى یا عالم دین بودند و یا با آن آشنایى داشتند .
از نشانههاى تمدن و توسعه هر ملتى، کتاب و کتابت است . کتابخانههاى جهان اسلام مملو از کتابهایى بودند که غرب در آن روز با آن قابل قیاس نبود . چنانچه بخواهیم در این باره سخن بگوییم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد . نگاهى به کتابهایى که درباره فرهنگ و تمدن اسلامى نوشته شدهاند، این حقیقت را آشکار مىسازند . (28)
دین و دانش مسلمانان
تاثیر فرهنگ دینى در پیشرفتبرخى دانشها غیر قابل انکار است . دانش «اخترشناسى» و نجوم از این نمونه است . علم نجوم براى مسلمانان داراى مفهوم عمیق مذهبى بود . به همین دلیل وقتى چند روحانى از دو نفر منجم که کتاب المجسطى مقابل آنها بود، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش فهم خود را سیراب مىکنید، پاسخ دادند که ما شرح قرآن مىخوانیم که مىگوید: «افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت و الى السماء کیف رفعت و الى الجبال کیف نصبت .» دین اسلام براى عبادات روزانه، خواهان مشاهدات دایمى تغییرات نجومى است و چون براى اداى نماز، اوقات خاصى تعیین گردیده، دانشمندانى همچون بیرونى، ابن یونس و دیگران را واداشت تا ابزارى براى تعیین اوقات نماز اختراع کنند . افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماهگرفتگى براى اداى نماز آیات و مهمتر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیاى اسلام کمک نمودند . البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تاثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روى زمین از حیثسعد و نحس بودن) را رد کردند و بى اساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند . (29)
دانش «جغرافیا» نیز در پرتو فرهنگ اسلامى رشد چشمگیرى کرد . بسیارى از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیتالله الحرام بودهاند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیشگام دیگر ملتها شدند . نقشه جهانى، که ابو عبدالله ادریسى، مؤلف کتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق اختراع نمود، مدتها مرجع اروپاییان بود . (30)
«شیمى» به عنوان یک علم، به طور قطع ابداع مسلمانان است . جابر بن حیان، شاگرد امام صادق علیه السلام، به نقل ابن خلکان اثرى در دو هزار صفحه تالیف کرد . گوستاولوبون به نقش ابتکارى مسلمانان در علم شیمى اشاره کرده، مىنویسد: «این که درکتب شیمى مىنویسند لاوازیه موجد این علم مىباشد، باید در نظر داشت که هیچ علمى، اعم از کیمیا یا غیر آن دفعتا ایجاد نشده است . چنانکه لابراتوارهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهم آنها در این علم نبود، هیچ وقت لاوازیه نمىتوانست قدمى به جلو بگذارد .» (31)
ابن هیثم (354 - 430 ق) بزرگترین فیزیکدان اسلامى است که در مغرب زمین به نام الهازن شهرت دارد . کتاب اساسى وى به نام علم المناظر، بهترین کتاب قرون وسطایى در نورشناسى است که بر نوشتههاى نورشناختى راجر بیکن، تیلو و کپلر و نیز آثار مؤلفان اسلامى اثر گذاشت . ابن هیثم در تشریح و بیمارىهاى چشم تحقیقاتى کرده است . (32)
ابتکارات مسلمانان همچون اختراع چاپ، قطبنما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذسازى و دهها ابتکار دیگر نشانگر عشق آنان به آموختن علوم و فنون است . (33) در تاریخ دنیاى اسلام، با نام دانشمندانى مانند ابن حیان (103 - 200ق)، کندى (185 - 260 ق)، حنین بن اسحاق (194 - 263 ق)، ثابتبن قره (211 - 288ق)، خوارزمى (م 249 ق)، محمد بن زکریا رازى (251 - 313 ق)، فارابى (258 - 339 ق)، مسعودى (م 345 ق)، ابن سینا (370 - 428 ق)، ابن هیثم (354 - 430 ق)، بیرونى (362 - 442 ق)، ابن رشد (520 - 595 ق)، نصیرالدین طوسى (597 - 672 ق) و دهها اندیشمند دیگر برخورد مىکنیم که از چهرههاى جهانى علوم اسلامى به شمار مىآیند و هر کدام در یک یا چند علم پیشگام بودهاند . آثار اینان در پیشرفت علوم در غرب بسیار تاثیر گذار بوده و هنوز مورد استفاده آنان هستند . (34)
اعتراف تاریخ تمدننویسان
تاریخ تمدننویسان غربى به نقش تمدن اسلامى در تمدن اروپایى تصریح کرده، پیشرفت غربىها را مدیون فرهنگ والاتر مسلمانان دانستهاند . (35) آنان این اعتقاد که مسلمانان را فقط جذبکننده عناصر تمدنهاى دیگر مىداند، رد کرده و معتقدند: آنان به آنچه دریافت کردند، سهم بسیارى افزودند . به نوشته جرجى زیدان، علوم مزبور با تحقیقات جدید علماى اسلام رنگ تازه به خود گرفت و مطابق مقتضیات محیط و مناسب با تمدن اسلام پیشرفت کرد . (36) رنان هم با اشاره به این که برخى سهم خود مسلمانان را نادیده مىگیرند، مىنویسد: مسلمانان آنچه را به ارث بردند، ترجمه و تفسیر کردند و تحلیلهاى ارزشمندى به آن افزودند و مهمتر اینکه خود نیز تراویدند و مغزهاى اصیلى به بار آوردند . (37)
برخى اروپا را مدیون اسلام دانستهاند: زیرا صرف نظر از الغاى حکومت ملوک الطوایفى در اروپا و از میان رفتن همه دستگاههاى استبدادى اشرافیت و تاسیس مجللترین بناهاى آزادى بر خرابههاى آن، باز اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد صلى الله علیه و آله دین دیگرى دارد و آن عبارت است از اینکه همین مسلمانان بودند که حلقه اتصال ادبیات قدیم و جدید شدند و در طول مدت زیادى، که اروپا در تاریکى فرو رفته بود، آنان تالیفات و تحقیقات عده زیادى از فلاسفه یونان را حفظ کرده، بسط و نشر مهمترین رشتههاى علوم طبیعى و ریاضیات و طب و مانند آن را بر عهده داشتند و این علوم به مقدار زیادى مدیون زحمات آنهایند . (38)
با تمام آنچه گفته شد، چگونه مىتوان نقش فرهنگ دینى اسلام را در پیشرفتهاى علمى نادیده گرفت، در حالى که به قول زیگرید هونکه هنوز بسیارى از داروها و کالاهاى ضرورى، که اروپاییان پیش روى دارند و هر روز مصرف مىکنند، نام عربى دارند و از کشورهاى اسلامى آمده و اختراع مسلمانان هستند و هر یک خاطره تمدن اسلامى را زنده مىکنند . (39)
در پایان، باید به دینستیزان مسلماننما گفت: حتى ولتر نامسلمان هم، که شما او را الهامبخش خود مىدانید، پس از آشنایى با اسلام، از توهینهاى خود به پیامبر صلى الله علیه و آله و دینش اظهار ندامت کرد و گفت: «دین محمد صلى الله علیه و آله دینى است معقول و جدى و پاک و دوستدار بشریت» و نیز گفت: «من در حق محمد صلى الله علیه و آله بدى کردم .» (40) اندکى انصاف براى قضاوت صحیح کافى است تا انسان در اثر تحولات زمانه، یک بام و دو هوا نگردد .
پىنوشتها
1 - مصطفى حسینى طباطبائى، دینستیزى نافرجام (در نقد تولدى دیگر)، تهران، روزنه، 1380، ص 9، به نقل از: شجاعالدین شفا، تولدى دیگر، ص 416 . آقاى شجاعالدین شفا با نگارش کتابى با عنوان «تولدى دیگر» ، به زعم خویش، براى نسل جدید ارمغان نوى عرضه کرده، غافل از آنکه این شایعات و ترفندها دیگر رنگ باخته و نسل جدید مسلمان ما هویت اصیل دینى خود را بازیافته است .
2 - دیوید هیوم، تاریخ طبیعى دین، ترجمه حمید عنایت، تهران، خوارزمى، ص 11 .
3 - فخرالدین حجازى، نقش پیامبران در تمدن انسان، با مقدمه مهدى بازرگان، چ دوم، تهران: بعثت، بىتا، ص 58 .
4 - همان، ص بیست مقدمه .
5 - «قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» (زمر: 9)
6 - جواد حدیدى، اسلام از نظر ولتر، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1374، ص 29 .
7 - محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379، ص 6 .
8 - محمد واعظزاده خراسانى، «تاثیر قرآن در جنبش فکرى و نهضت علمى تمدن و تکامل بشر» ، مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللى فرهنگ و تمدن اسلامى، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى بینالمللى، 1373، ص 62 - 63 .
9 - محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، چدوم، قم، هجرت، 1369، ص 98 .
10 - محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1360، ج 1، ص 34 - 35 .
11 - محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 202 .
12 - زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370، ص 404 .
13 - همان، ص 371 .
14و15 - جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، تهران، شرکت نسبى حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، 1334، ص 125 - 126 .
16 - عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، 1380، ص 22 .
17 - جان دیون پورت، پیشین، ص 116 .
18 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 36 .
19 - مصطفى حسینى طباطبائى، پیشین، ص 22 .
20 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 48 .
21 - محمدباقرمجلسى، پیشین، ج2، ص45 .
22 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 34 - 35 .
23 - محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410 ق، ج 2، ص 16 .
24 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 78 .
25 - امیر على، روح اسلام، ترجمه ایرج رزاقى و محمد مهدى حیدر پور، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366، ص 329 .
26 - عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، تهران، یزدان، 1364، ص 8 .
27 - گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقى فخر داعى گیلانى، چ چهارم، بىجا، بنگاه مطبوعاتى علىاکبر علمى، 1334، ص 557 .
28 - در این زمینه، ر . ک: جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1379، ص 630 - 640/گوستاولوبون، پیشین، ص 558 .
29 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 157/کالین رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1366، ص 296 - 297/جرجى زیدان، پیشین، ص 613 .
30 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 156 .
31 - گوستاولوبون، پیشین، ص 612/امیر على، پیشین، ص 345 .
32 - سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکتسهامىانتشاراتخوارزمى، 1359، ص45 .
33 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 79 - 80 و ص 259 - 265/امیر على، پیشین، ص 351/جرجى زیدان، پیشین، 604 - 606 .
34 - سید حسین نصر، پیشین، ص 37 - 52 .
35 - هنرى لوکاس، تاریخ تمدن (از کهنترین روزگار تا سده ما)، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چ چهارم، تهران، سازمانانتشاراتکیهان، 1376، ج1، ص351 .
36 - جرجى زیدان، پیشین، ص 598 .
37 - کالین ا . رنان، پیشین، ص 284/هنرى لوکاس، پیشین، ص 368 .
38 - جان دیون پورت، پیشین، ص 124 .
39 - هونکه، پیشین، ص 44 - 45 .
40 - جواد حدیدى، پیشین، ص 100و 127 .
همگرایى اسلام، دانش و تمدن
خویشاوندى دین، فرهنگ و تمدن با یکدیگر امرى قطعى است و این سه در کنار هم هندسه زندگى بشر را تشکیل مىدهند . دین و تمدن چنان همگرایند که به نوشته دیوید هیوم، «اگر در پژوهش مسائل اجتماعى، عامل دین را از یاد ببریم، بخش بزرگى از تاریخ و تمدن و میراث فرهنگى جامعه را باید کنار بگذاریم .» (2) به گفته برخى مستشرقان، هیچ فرهنگ و تمدنى را در نزد هیچ قومى نمىتوان یافت، مگر آنکه شکلى از مذهب در آن وجود داشته است . (3)
فوستل دوکولانژ فرانسوى هم تمدن و اجتماع بشرى را از قدیمترین مراحل خود، زاییده مذهب و تحت تاثیر شدید آن دانسته است . (4) براى پى بردن به تاثیر یک دین در پیشرفتهاى علمى و فرهنگى پیروان آن، ابتدا باید با مبانى نظرى آن، که برخاسته از متون سنتى هر دینى است، آشنا شد . در اسلام، این مبانى برخاسته از قرآن کریم، سنت نبوى، سیره اهلبیت علیهم السلام و دیگر صحابه عالم و فرزانه آن حضرات است .
قرآن، خردگرایى و جهل ستیزى
در نگاهى اجمالى به قرآن، دعوت به فراگیرى دانش و تشویق انسانها به عمران و آبادانى زمین در آن آشکار است . آغازین واژه این کتاب آسمانى با امر به «خواندن» و «آموزش با قلم» شروع شده است . با اینکه عدم تبعیض میان انسانها از اصول تغییرناپذیر قرآن است، اما در همین کتاب به صراحت مىفرماید: دانایان و نادانان مساوى نیستند . (5) کاربرد واژههاى عقل، برهان، فکر، فهم و فقه در قرآن، که شمار آنها به بیش از هفتاد مىرسد، به حدى است که مىتوان آن را «کتاب عقل و اندیشه» نامید . قرآن کتابى خردگرا و جهل ستیز است و رفتارهاى نابخردانه برخى انسانها را به شدت تقبیح مىکند .
ماراکسى، مترجم قرآن به زبان لاتین در باره عقلانیت آن مىنویسد: «من یقین دارم که اگر قرآن و انجیل را به یک فرد غیر متدین (غیر مسیحى) ارائه دهند، او بدون تردید، اولى را انتخاب خواهد کرد . (6) قرآن کریم با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده سرزمینهاى فتح شده، فضاى علمى و فرهنگى نوى پدید آورد . به گفته مرحوم احمد آرام، «در کتاب آسمانى ... هرجا مناسبتى پیش آمده، آدمى به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش براى پى بردن به اسرار جهان دعوت شده است: آن همه "افلا تعقلون"، " لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و نظایر فراوان اینها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایى است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبر در هر چه آفریده شده است، مىخواند و این خود آغاز علم و دانش است . در کدام کتاب است که برترى دانشمندان بدین زیبایى توصیف شده باشد که "هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" و یا در ستایش حکمت و فرزانگى چنین نغز گفتارى آمده باشد کهومن یؤتالحکمة فقداوتىخیراکثیرا .» (7)
این قرآن بود که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و فرجام هستى نمود و با یاداورى آثار قدرت الهى، دریچهاى به سوى اسرار خلقت گشود و گامى را به سوى پیشرفت علمى فراهم ساخت . با اینکه علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینى بود، اما پس از طى این مرحله، در قرن دوم هجرى، قدم در نهضت علمى جدید نهاد . آنان به سراغ اندوختههاى علمى سایر ملل رفتند و ظرف دو قرن (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) قسمت عمده علوم را از ملتها فراگرفتند . پس از آن در پرتو منطق قرآنى و تجربه علمى دستبه ابتکار زدند . بنابراین، توجه مسلمانان به علوم، منبعث از حس کنجکاوى بود که به وسیله قرآن و آموزههاى اسلام در آنها پیدا شده بود .
شیخ طنطاوى مفسر مصرى، قریب 750 آیه از قرآن را مربوط به علوم دانسته است، در حالى که آیات احکام آن از حدود 400 و اندى آیه تجاوز نمىکند . با این بیان، معلوم مىشود قرآن کریم از همان راهى که فکر توحید را در بشر بیدار کرد، دقیقا از همان راه بشر را در خط سیر علمى و کشف حقایق جهان هستى، که پایه تمدن است، قرار داد . (8)
علامه طباطبائى درباره تاثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مىنویسد: «و به جرئت مىتوان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود ... و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مىدارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود ... و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقههاى بارز سلسله حوادث جهان مىباشد در حلقههاى بعدى تاثیر بسزایى خواهد داشت و از اینرو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود .» (9)
دانشجویى عبادت است
افزون بر قرآن کریم، سنت گفتارى و کردارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز مردم را به فراگیرى علم و دانش فرا مىخواند . در سرزمینى که شمار کسانى که توان نوشتن داشتند، از انگشتان دست تجاوز نمىکرد، پیام آورنده الهى مردم را به جستوجوى دانش، اگرچه مستلزم سفر دور باشد، فرا مىخواند . او دانشجویى را از گهواره تا گور بر هر فرد مسلمانى واجب کرده و خود نیز در گفتار زیباى «ارسلتبالتعلیم» ، (10) هدف از بعثتش را تبیین کرد . رسول خدا صلى الله علیه و آله با تقسیم دانش به «علم ادیان» و «علم ابدان» ، (11) جامعه را به فراگیرى هر دانشى که براى روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا مىخواند . در دیدگاه آن حضرت، مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر دانسته شده است . سخنى که به گفته زیگرید هونکه، «آیا محمد صلى الله علیه و آله با گفتن این جمله که «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» چیزى نگفته که اگر آن زمان در رم کسى این حرف را مىزد، او را در دادگاه به عنوان ضد دین محاکمه مىکردند؟» (12)
زیگرید هونکه در بحثى با عنوان «طلب العلم عبادة» مىنویسد: «دنبال علم رفتن را محمد صلى الله علیه و آله چنان جدى به مردان و زنان توصیه مىکند که شباهتبه دستورات مذهبى و عبادات دارد ... شناخت علمى جهان، طبیعت و عجایب خلقت و درک قوانینش، براى محمد صلى الله علیه و آله و مسلمانان حتى ایمانشان را محکمتر و عمیقتر مىکرد . براى آنان علم نه تنها مانند مسیحیان ممنوع نبود، بلکه علم چراغ راه ترقى و زندگى و ایمان محسوب مىشد ... طرز فکر اسلامى این است که همه دانشها از جانب خدا مىآید و به او راه مىبرد . به خاطر همین، دستور مىدهد: "دانش را از هر سرچشمهاى هست، به دست آور! " آرى به خاطر خدا دانش را حتى از منابع و لسان بى دینها و لامذهبها هم بیاموز .» (13)
در پرتو آموزههاى زیباى اسلامى، دانشمندان ادیان دیگر نزد مسلمانان محترم بودند . به نوشته جان دیون پورت، مامون فردى مسیحى را به ریاست دانشکدهاى در دمشق انتخاب کرد و در جواب ملامتگران گفت: او را انتخاب نکردهام که راهنماى دین من باشد، بلکه براى این مقصود است که معلم علوم طبیعى باشد . (14)
داستان رابطه علمى سید رضى، با داشتن مقام علمى و جنبه خاص روحانى، با ابواسحاق صابى بسیار جالب و آموزنده است . وقتى عدهاى به این رابطه اعتراض کردند، او در جواب معترضان گفت: رابطه من با ابو اسحاق رابطه علمى و انسانى است، نه رابطه مذهبى . جالبتر این که او پس از وفات ابواسحاق، در سوگوارى وى اشعارى سرود و مقام علمى او را ستود و باز مهمتر اینکه گفتهاند: هر وقتسواره از مقابل قبر او عبور مىکرد، پیاده مىشد و بدین طریق، احترام خودش را به مقام مطلق علم و دانش نشان مىداد . (15)
مداراى مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامى با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصبات، راه پیشرفتبشریت را باز کند . (16) اهتمام به بزرگداشت مقام عالم در فرهنگ دینى مسلمانان به حدى است که یک شاعر مسلمان مىگوید: به محض اینکه یک نفر دانشمند را مىبینم، دلم مىخواهد روى خاک بیفتم و بر گرد و غبار پاى او بوسه زنم . (17)
به گفته برخى محققان با اینکه فرهنگ دینى ایران کهن تصریح مىکند که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورامزدا این سفارش رابه زرتشت کرده است، در اسلام تعلیم و تعلم براى همه عبادت و فریضه به شمار مىآید . آیا این فرهنگ دینى «طلب العلم فریضة على کل مسلم» (18) نبود که جستوجوى دانش را بر هر مسلمانى لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابى، ابن سینا، خوارزمى و خواجه نصیر پدید آمدند؟ (19)
از سوى دیگر، اسلام یک ساعت تفکر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است; (20) زیرا در پرتو تفکر صحیح است که مىتوان ره چند ساله را یک شبه پیمود . چه زیباست که اسلام تملقگویى و چاپلوسى را به شدت محکوم مىکند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز مىشمارد . (21)
افزون بر سنت گفتارى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، که مشوق مسلمانان در فراگیرى علوم بود، سیره رفتارى آن حضرت نیز آن را تایید مىکرد . او وقتى با دو مجلس مواجه شد که در یکى دعا مىخواندند و در دیگرى گفتوگوى علمى مىنمودند، با نیک شمردن هر دو کار، گفتوگوى علمى را افضل دانسته، خود به گروه اخیر پیوست . (22) در جهت همین اهتمام به فراگیرى دانش است که در جنگ بدر، سر بهاى آزادى هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد، (23) و در پىروى از همین سیره نبوى است که مسلمانان شرط آزادى اسیران جنگى چینى را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازى کار مىکردند . همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازى مهمى رشد کرد . (24) نتیجه آنکه قرآن کریم افکار پیروان خویش را براى اندیشیدن بسیج کرد و احادیث نبوى جان تشنه مؤمنان را براى دریافت دانشهاى گوناگون با عزمى راسخ به حرکت واداشت .
سهم مسلمانان در پیشرفت علوم
سدههاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است . مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر صلى الله علیه و آله و با کمک اندوختههایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزههاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفتهاى علمى و فرهنگى خوبى دستیافتند . شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند . این روح اسلام و فرهنگ دینى آن بود که پذیراى بسیارى از دانشمندانى گشت که از فشار تعصبآمیز جانشینان ژوستىنین دنبال پناهگاهى بودند . انحلال فرهنگستانهاى فلسفه و طب در «ادسا» و «نصیبین» ، استادان و دانشجویان این مراکز را به ایران و عربستان پناهنده ساخته بود . «مدینه» شهرى بود که جمعى از محققان به دور امام صادق علیه السلام گرد آمده بودند . (25) نجاشى از حسن بن على الوشاء روایت کرده که در مسجد (احتمالا مسجدالنبى) محضر نهصد شیخ را درک کردم که هر شیخ مىگفت: «حدثنى جعفر بن محمد (ع) .» بسیارى از تذکرهنویسان از جمله ابن خلکان، جابر بن حیان را، که بنیانگذار علم شیمى در اسلام است، از شاگردان امام صادق علیه السلام شمردهاند . وى کتابى مشتمل بر یک هزار ورق و پانصد رساله از رسائل امام را تالیف کرده است . (26)
مسجد، که از پررنگترین نمادهاى دین و مذهب است، در دنیاى اسلام تا پیش از تاسیس مدارس، محل آموزش دانشهاى گوناگون بود و هنوز در مراکز علمى دینى، مسجد محل تلاقى استاد و شاگرد و بحث و گفتوگوى علمى میان دانشپژوهان است . افزون بر مساجد، خانههاى ائمه و مشاهد اهلبیت علیهم السلام از جمله نجف اشرف، کاظمین و سامراء در عراق و قم و مشهد در ایران، مرکز تجمع علماى شیعه و از حوزههاى پر رونق علوم اسلامى و معارف شیعه در دنیاى اسلام هستند .
گوستاولوبون جدیتى را که مسلمانان در فراگرفتن علوم از خود بروز دادند، حیرتانگیز دانسته، ضمن پیشگام دانستن آنان در این خصوص، مىنویسد: آنها هر وقتشهرى را مىگرفتند، اولین اقدامشان بناى مسجد و آموزشگاه بود . (27) دیگر مراکز مهم علمى دنیاى اسلام درسدههاى نخستین همچون «بیتالحکمه» عباسیان، «دارالعلم» فاطمیان مصر و دارالعلمهاى شیعیان در شهرهاى دیگر، به ویژه محله «کرخ» بغداد، محل حضور دانشمندان از هر نژاد و مذهب و ملتى بود . افزون بر اینها، مدارس «نظامیه» ، هرچند اختصاص به شافعى مذهبان داشت، مدرسان و دانشآموختگان برجستهاى به جهان اسلام عرضه نمودند . مداراى مراکز علمى دنیاى اسلام با حضور اندیشمندان نژادها و ملتها و گرایشهاى گوناگون، متاثر از فرهنگ دینى بود که با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب، سعى در کاهش عوامل تفرقه داشت . بیشتر دانشمندان علوم تجربى در دنیاى اسلام در حوزههاى دینى تحصیل کرده بودند، بلکه مىتوان گفت: در سدههاى نخستین تفکیکى میان محل تحصیل دانشآموختگان علوم تجربى و دینى نبود و بیشتر علماى علوم تجربى یا عالم دین بودند و یا با آن آشنایى داشتند .
از نشانههاى تمدن و توسعه هر ملتى، کتاب و کتابت است . کتابخانههاى جهان اسلام مملو از کتابهایى بودند که غرب در آن روز با آن قابل قیاس نبود . چنانچه بخواهیم در این باره سخن بگوییم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد . نگاهى به کتابهایى که درباره فرهنگ و تمدن اسلامى نوشته شدهاند، این حقیقت را آشکار مىسازند . (28)
دین و دانش مسلمانان
تاثیر فرهنگ دینى در پیشرفتبرخى دانشها غیر قابل انکار است . دانش «اخترشناسى» و نجوم از این نمونه است . علم نجوم براى مسلمانان داراى مفهوم عمیق مذهبى بود . به همین دلیل وقتى چند روحانى از دو نفر منجم که کتاب المجسطى مقابل آنها بود، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش فهم خود را سیراب مىکنید، پاسخ دادند که ما شرح قرآن مىخوانیم که مىگوید: «افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت و الى السماء کیف رفعت و الى الجبال کیف نصبت .» دین اسلام براى عبادات روزانه، خواهان مشاهدات دایمى تغییرات نجومى است و چون براى اداى نماز، اوقات خاصى تعیین گردیده، دانشمندانى همچون بیرونى، ابن یونس و دیگران را واداشت تا ابزارى براى تعیین اوقات نماز اختراع کنند . افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماهگرفتگى براى اداى نماز آیات و مهمتر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیاى اسلام کمک نمودند . البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تاثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روى زمین از حیثسعد و نحس بودن) را رد کردند و بى اساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند . (29)
دانش «جغرافیا» نیز در پرتو فرهنگ اسلامى رشد چشمگیرى کرد . بسیارى از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیتالله الحرام بودهاند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیشگام دیگر ملتها شدند . نقشه جهانى، که ابو عبدالله ادریسى، مؤلف کتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق اختراع نمود، مدتها مرجع اروپاییان بود . (30)
«شیمى» به عنوان یک علم، به طور قطع ابداع مسلمانان است . جابر بن حیان، شاگرد امام صادق علیه السلام، به نقل ابن خلکان اثرى در دو هزار صفحه تالیف کرد . گوستاولوبون به نقش ابتکارى مسلمانان در علم شیمى اشاره کرده، مىنویسد: «این که درکتب شیمى مىنویسند لاوازیه موجد این علم مىباشد، باید در نظر داشت که هیچ علمى، اعم از کیمیا یا غیر آن دفعتا ایجاد نشده است . چنانکه لابراتوارهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهم آنها در این علم نبود، هیچ وقت لاوازیه نمىتوانست قدمى به جلو بگذارد .» (31)
ابن هیثم (354 - 430 ق) بزرگترین فیزیکدان اسلامى است که در مغرب زمین به نام الهازن شهرت دارد . کتاب اساسى وى به نام علم المناظر، بهترین کتاب قرون وسطایى در نورشناسى است که بر نوشتههاى نورشناختى راجر بیکن، تیلو و کپلر و نیز آثار مؤلفان اسلامى اثر گذاشت . ابن هیثم در تشریح و بیمارىهاى چشم تحقیقاتى کرده است . (32)
ابتکارات مسلمانان همچون اختراع چاپ، قطبنما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذسازى و دهها ابتکار دیگر نشانگر عشق آنان به آموختن علوم و فنون است . (33) در تاریخ دنیاى اسلام، با نام دانشمندانى مانند ابن حیان (103 - 200ق)، کندى (185 - 260 ق)، حنین بن اسحاق (194 - 263 ق)، ثابتبن قره (211 - 288ق)، خوارزمى (م 249 ق)، محمد بن زکریا رازى (251 - 313 ق)، فارابى (258 - 339 ق)، مسعودى (م 345 ق)، ابن سینا (370 - 428 ق)، ابن هیثم (354 - 430 ق)، بیرونى (362 - 442 ق)، ابن رشد (520 - 595 ق)، نصیرالدین طوسى (597 - 672 ق) و دهها اندیشمند دیگر برخورد مىکنیم که از چهرههاى جهانى علوم اسلامى به شمار مىآیند و هر کدام در یک یا چند علم پیشگام بودهاند . آثار اینان در پیشرفت علوم در غرب بسیار تاثیر گذار بوده و هنوز مورد استفاده آنان هستند . (34)
اعتراف تاریخ تمدننویسان
تاریخ تمدننویسان غربى به نقش تمدن اسلامى در تمدن اروپایى تصریح کرده، پیشرفت غربىها را مدیون فرهنگ والاتر مسلمانان دانستهاند . (35) آنان این اعتقاد که مسلمانان را فقط جذبکننده عناصر تمدنهاى دیگر مىداند، رد کرده و معتقدند: آنان به آنچه دریافت کردند، سهم بسیارى افزودند . به نوشته جرجى زیدان، علوم مزبور با تحقیقات جدید علماى اسلام رنگ تازه به خود گرفت و مطابق مقتضیات محیط و مناسب با تمدن اسلام پیشرفت کرد . (36) رنان هم با اشاره به این که برخى سهم خود مسلمانان را نادیده مىگیرند، مىنویسد: مسلمانان آنچه را به ارث بردند، ترجمه و تفسیر کردند و تحلیلهاى ارزشمندى به آن افزودند و مهمتر اینکه خود نیز تراویدند و مغزهاى اصیلى به بار آوردند . (37)
برخى اروپا را مدیون اسلام دانستهاند: زیرا صرف نظر از الغاى حکومت ملوک الطوایفى در اروپا و از میان رفتن همه دستگاههاى استبدادى اشرافیت و تاسیس مجللترین بناهاى آزادى بر خرابههاى آن، باز اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد صلى الله علیه و آله دین دیگرى دارد و آن عبارت است از اینکه همین مسلمانان بودند که حلقه اتصال ادبیات قدیم و جدید شدند و در طول مدت زیادى، که اروپا در تاریکى فرو رفته بود، آنان تالیفات و تحقیقات عده زیادى از فلاسفه یونان را حفظ کرده، بسط و نشر مهمترین رشتههاى علوم طبیعى و ریاضیات و طب و مانند آن را بر عهده داشتند و این علوم به مقدار زیادى مدیون زحمات آنهایند . (38)
با تمام آنچه گفته شد، چگونه مىتوان نقش فرهنگ دینى اسلام را در پیشرفتهاى علمى نادیده گرفت، در حالى که به قول زیگرید هونکه هنوز بسیارى از داروها و کالاهاى ضرورى، که اروپاییان پیش روى دارند و هر روز مصرف مىکنند، نام عربى دارند و از کشورهاى اسلامى آمده و اختراع مسلمانان هستند و هر یک خاطره تمدن اسلامى را زنده مىکنند . (39)
در پایان، باید به دینستیزان مسلماننما گفت: حتى ولتر نامسلمان هم، که شما او را الهامبخش خود مىدانید، پس از آشنایى با اسلام، از توهینهاى خود به پیامبر صلى الله علیه و آله و دینش اظهار ندامت کرد و گفت: «دین محمد صلى الله علیه و آله دینى است معقول و جدى و پاک و دوستدار بشریت» و نیز گفت: «من در حق محمد صلى الله علیه و آله بدى کردم .» (40) اندکى انصاف براى قضاوت صحیح کافى است تا انسان در اثر تحولات زمانه، یک بام و دو هوا نگردد .
پىنوشتها
1 - مصطفى حسینى طباطبائى، دینستیزى نافرجام (در نقد تولدى دیگر)، تهران، روزنه، 1380، ص 9، به نقل از: شجاعالدین شفا، تولدى دیگر، ص 416 . آقاى شجاعالدین شفا با نگارش کتابى با عنوان «تولدى دیگر» ، به زعم خویش، براى نسل جدید ارمغان نوى عرضه کرده، غافل از آنکه این شایعات و ترفندها دیگر رنگ باخته و نسل جدید مسلمان ما هویت اصیل دینى خود را بازیافته است .
2 - دیوید هیوم، تاریخ طبیعى دین، ترجمه حمید عنایت، تهران، خوارزمى، ص 11 .
3 - فخرالدین حجازى، نقش پیامبران در تمدن انسان، با مقدمه مهدى بازرگان، چ دوم، تهران: بعثت، بىتا، ص 58 .
4 - همان، ص بیست مقدمه .
5 - «قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» (زمر: 9)
6 - جواد حدیدى، اسلام از نظر ولتر، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1374، ص 29 .
7 - محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379، ص 6 .
8 - محمد واعظزاده خراسانى، «تاثیر قرآن در جنبش فکرى و نهضت علمى تمدن و تکامل بشر» ، مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللى فرهنگ و تمدن اسلامى، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى بینالمللى، 1373، ص 62 - 63 .
9 - محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، چدوم، قم، هجرت، 1369، ص 98 .
10 - محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1360، ج 1، ص 34 - 35 .
11 - محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 202 .
12 - زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370، ص 404 .
13 - همان، ص 371 .
14و15 - جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، تهران، شرکت نسبى حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، 1334، ص 125 - 126 .
16 - عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، 1380، ص 22 .
17 - جان دیون پورت، پیشین، ص 116 .
18 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 36 .
19 - مصطفى حسینى طباطبائى، پیشین، ص 22 .
20 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 48 .
21 - محمدباقرمجلسى، پیشین، ج2، ص45 .
22 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 34 - 35 .
23 - محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410 ق، ج 2، ص 16 .
24 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 78 .
25 - امیر على، روح اسلام، ترجمه ایرج رزاقى و محمد مهدى حیدر پور، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366، ص 329 .
26 - عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، تهران، یزدان، 1364، ص 8 .
27 - گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقى فخر داعى گیلانى، چ چهارم، بىجا، بنگاه مطبوعاتى علىاکبر علمى، 1334، ص 557 .
28 - در این زمینه، ر . ک: جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1379، ص 630 - 640/گوستاولوبون، پیشین، ص 558 .
29 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 157/کالین رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1366، ص 296 - 297/جرجى زیدان، پیشین، ص 613 .
30 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 156 .
31 - گوستاولوبون، پیشین، ص 612/امیر على، پیشین، ص 345 .
32 - سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکتسهامىانتشاراتخوارزمى، 1359، ص45 .
33 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 79 - 80 و ص 259 - 265/امیر على، پیشین، ص 351/جرجى زیدان، پیشین، 604 - 606 .
34 - سید حسین نصر، پیشین، ص 37 - 52 .
35 - هنرى لوکاس، تاریخ تمدن (از کهنترین روزگار تا سده ما)، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چ چهارم، تهران، سازمانانتشاراتکیهان، 1376، ج1، ص351 .
36 - جرجى زیدان، پیشین، ص 598 .
37 - کالین ا . رنان، پیشین، ص 284/هنرى لوکاس، پیشین، ص 368 .
38 - جان دیون پورت، پیشین، ص 124 .
39 - هونکه، پیشین، ص 44 - 45 .
40 - جواد حدیدى، پیشین، ص 100و 127 .