آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

 

دین‏ستیزى با شگردهاى گوناگون، پیشینه‏اى بس طولانى به درازاى تاریخ دارد . امروز هم این عمل نافرجام همچنان پابرجاست و برخى همان شایعات بى‏اساس و کهنه را لباس شیک و جدید پوشانده و با شیوه‏اى نو براى نسل حاضر مطرح مى‏کنند . از جمله شبهات و شایعات بى اساس دین‏ستیزان این است که مى‏گویند: فرهنگ دینى هیچ تاثیرى در پیشرفت‏هاى علمى و فرهنگى جهان اسلام در سده‏هاى نخستین اسلامى نداشته است . اینان چون نمى‏توانند اصل پیشرفت‏ها را انکار کنند، سعى در پنهان کردن نقش دین، و منحرف کردن افکار عمومى از این عامل اصلى به عوامل دیگر دارند . این کهنه‏گویان شیک‏پوش مى‏گویند: «جهان اسلامى در قرن دوم تا ششم تاریخ خود، کانون فرهنگى شکوفا بود که دانشمندان اسلام‏شناس قرن اخیر، بدان عنوان خودساخته «فرهنگ اسلامى‏» داده‏اند، بى‏آن‏که این شکوفایى با مذهب ارتباطى داشته باشد .» (1) آنچه در پى مى‏آید، پاسخى به شبهه یاد شده است .
همگرایى اسلام، دانش و تمدن
خویشاوندى دین، فرهنگ و تمدن با یکدیگر امرى قطعى است و این سه در کنار هم هندسه زندگى بشر را تشکیل مى‏دهند . دین و تمدن چنان همگرایند که به نوشته دیوید هیوم، «اگر در پژوهش مسائل اجتماعى، عامل دین را از یاد ببریم، بخش بزرگى از تاریخ و تمدن و میراث فرهنگى جامعه را باید کنار بگذاریم .» (2) به گفته برخى مستشرقان، هیچ فرهنگ و تمدنى را در نزد هیچ قومى نمى‏توان یافت، مگر آن‏که شکلى از مذهب در آن وجود داشته است . (3)
فوستل دوکولانژ فرانسوى هم تمدن و اجتماع بشرى را از قدیم‏ترین مراحل خود، زاییده مذهب و تحت تاثیر شدید آن دانسته است . (4) براى پى بردن به تاثیر یک دین در پیشرفت‏هاى علمى و فرهنگى پیروان آن، ابتدا باید با مبانى نظرى آن، که برخاسته از متون سنتى هر دینى است، آشنا شد . در اسلام، این مبانى برخاسته از قرآن کریم، سنت نبوى، سیره اهل‏بیت علیهم السلام و دیگر صحابه عالم و فرزانه آن حضرات است .
قرآن، خردگرایى و جهل ستیزى
در نگاهى اجمالى به قرآن، دعوت به فراگیرى دانش و تشویق انسان‏ها به عمران و آبادانى زمین در آن آشکار است . آغازین واژه این کتاب آسمانى با امر به «خواندن‏» و «آموزش با قلم‏» شروع شده است . با این‏که عدم تبعیض میان انسان‏ها از اصول تغییرناپذیر قرآن است، اما در همین کتاب به صراحت مى‏فرماید: دانایان و نادانان مساوى نیستند . (5) کاربرد واژه‏هاى عقل، برهان، فکر، فهم و فقه در قرآن، که شمار آن‏ها به بیش از هفتاد مى‏رسد، به حدى است که مى‏توان آن را «کتاب عقل و اندیشه‏» نامید . قرآن کتابى خردگرا و جهل ستیز است و رفتارهاى نابخردانه برخى انسانها را به شدت تقبیح مى‏کند .
ماراکسى، مترجم قرآن به زبان لاتین در باره عقلانیت آن مى‏نویسد: «من یقین دارم که اگر قرآن و انجیل را به یک فرد غیر متدین (غیر مسیحى) ارائه دهند، او بدون تردید، اولى را انتخاب خواهد کرد . (6) قرآن کریم با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده سرزمین‏هاى فتح شده، فضاى علمى و فرهنگى نوى پدید آورد . به گفته مرحوم احمد آرام، «در کتاب آسمانى ... هرجا مناسبتى پیش آمده، آدمى به اندیشیدن و بهره جستن از خرد خویش براى پى بردن به اسرار جهان دعوت شده است: آن همه "افلا تعقلون"، " لعلهم یتذکرون"، "افلایتذکرون"، "فانظروا" و نظایر فراوان این‏ها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایى است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبر در هر چه آفریده شده است، مى‏خواند و این خود آغاز علم و دانش است . در کدام کتاب است که برترى دانشمندان بدین زیبایى توصیف شده باشد که "هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" و یا در ستایش حکمت و فرزانگى چنین نغز گفتارى آمده باشد که‏ومن یؤت‏الحکمة فقداوتى‏خیراکثیرا .» (7)
این قرآن بود که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و فرجام هستى نمود و با یاداورى آثار قدرت الهى، دریچه‏اى به سوى اسرار خلقت گشود و گامى را به سوى پیشرفت علمى فراهم ساخت . با این‏که علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینى بود، اما پس از طى این مرحله، در قرن دوم هجرى، قدم در نهضت علمى جدید نهاد . آنان به سراغ اندوخته‏هاى علمى سایر ملل رفتند و ظرف دو قرن (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) قسمت عمده علوم را از ملت‏ها فراگرفتند . پس از آن در پرتو منطق قرآنى و تجربه علمى دست‏به ابتکار زدند . بنابراین، توجه مسلمانان به علوم، منبعث از حس کنجکاوى بود که به وسیله قرآن و آموزه‏هاى اسلام در آن‏ها پیدا شده بود .
شیخ طنطاوى مفسر مصرى، قریب 750 آیه از قرآن را مربوط به علوم دانسته است، در حالى که آیات احکام آن از حدود 400 و اندى آیه تجاوز نمى‏کند . با این بیان، معلوم مى‏شود قرآن کریم از همان راهى که فکر توحید را در بشر بیدار کرد، دقیقا از همان راه بشر را در خط سیر علمى و کشف حقایق جهان هستى، که پایه تمدن است، قرار داد . (8)
علامه طباطبائى درباره تاثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مى‏نویسد: «و به جرئت مى‏توان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آن‏ها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود ... و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم صلى الله علیه و آله قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مى‏دارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود ... و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه‏هاى بارز سلسله حوادث جهان مى‏باشد در حلقه‏هاى بعدى تاثیر بسزایى خواهد داشت و از این‏رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود .» (9)
دانشجویى عبادت است
افزون بر قرآن کریم، سنت گفتارى و کردارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز مردم را به فراگیرى علم و دانش فرا مى‏خواند . در سرزمینى که شمار کسانى که توان نوشتن داشتند، از انگشتان دست تجاوز نمى‏کرد، پیام آورنده الهى مردم را به جست‏وجوى دانش، اگرچه مستلزم سفر دور باشد، فرا مى‏خواند . او دانشجویى را از گهواره تا گور بر هر فرد مسلمانى واجب کرده و خود نیز در گفتار زیباى «ارسلت‏بالتعلیم‏» ، (10) هدف از بعثتش را تبیین کرد . رسول خدا صلى الله علیه و آله با تقسیم دانش به «علم ادیان‏» و «علم ابدان‏» ، (11) جامعه را به فراگیرى هر دانشى که براى روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا مى‏خواند . در دیدگاه آن حضرت، مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر دانسته شده است . سخنى که به گفته زیگرید هونکه، «آیا محمد صلى الله علیه و آله با گفتن این جمله که «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» چیزى نگفته که اگر آن زمان در رم کسى این حرف را مى‏زد، او را در دادگاه به عنوان ضد دین محاکمه مى‏کردند؟» (12)
زیگرید هونکه در بحثى با عنوان «طلب العلم عبادة‏» مى‏نویسد: «دنبال علم رفتن را محمد صلى الله علیه و آله چنان جدى به مردان و زنان توصیه مى‏کند که شباهت‏به دستورات مذهبى و عبادات دارد ... شناخت علمى جهان، طبیعت و عجایب خلقت و درک قوانینش، براى محمد صلى الله علیه و آله و مسلمانان حتى ایمانشان را محکم‏تر و عمیق‏تر مى‏کرد . براى آنان علم نه تنها مانند مسیحیان ممنوع نبود، بلکه علم چراغ راه ترقى و زندگى و ایمان محسوب مى‏شد ... طرز فکر اسلامى این است که همه دانش‏ها از جانب خدا مى‏آید و به او راه مى‏برد . به خاطر همین، دستور مى‏دهد: "دانش را از هر سرچشمه‏اى هست، به دست آور! " آرى به خاطر خدا دانش را حتى از منابع و لسان بى دین‏ها و لامذهب‏ها هم بیاموز .» (13)
در پرتو آموزه‏هاى زیباى اسلامى، دانشمندان ادیان دیگر نزد مسلمانان محترم بودند . به نوشته جان دیون پورت، مامون فردى مسیحى را به ریاست دانشکده‏اى در دمشق انتخاب کرد و در جواب ملامتگران گفت: او را انتخاب نکرده‏ام که راهنماى دین من باشد، بلکه براى این مقصود است که معلم علوم طبیعى باشد . (14)
داستان رابطه علمى سید رضى، با داشتن مقام علمى و جنبه خاص روحانى، با ابواسحاق صابى بسیار جالب و آموزنده است . وقتى عده‏اى به این رابطه اعتراض کردند، او در جواب معترضان گفت: رابطه من با ابو اسحاق رابطه علمى و انسانى است، نه رابطه مذهبى . جالب‏تر این که او پس از وفات ابواسحاق، در سوگوارى وى اشعارى سرود و مقام علمى او را ستود و باز مهم‏تر این‏که گفته‏اند: هر وقت‏سواره از مقابل قبر او عبور مى‏کرد، پیاده مى‏شد و بدین طریق، احترام خودش را به مقام مطلق علم و دانش نشان مى‏داد . (15)
مداراى مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و احترام مقام دانشمندان، سبب شد تا دارالاسلامى با محوریت قرآن ایجاد شود و به دور از تعصبات، راه پیشرفت‏بشریت را باز کند . (16) اهتمام به بزرگداشت مقام عالم در فرهنگ دینى مسلمانان به حدى است که یک شاعر مسلمان مى‏گوید: به محض این‏که یک نفر دانشمند را مى‏بینم، دلم مى‏خواهد روى خاک بیفتم و بر گرد و غبار پاى او بوسه زنم . (17)
به گفته برخى محققان با این‏که فرهنگ دینى ایران کهن تصریح مى‏کند که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورامزدا این سفارش رابه زرتشت کرده است، در اسلام تعلیم و تعلم براى همه عبادت و فریضه به شمار مى‏آید . آیا این فرهنگ دینى «طلب العلم فریضة على کل مسلم‏» (18) نبود که جست‏وجوى دانش را بر هر مسلمانى لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابى، ابن سینا، خوارزمى و خواجه نصیر پدید آمدند؟ (19)
از سوى دیگر، اسلام یک ساعت تفکر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است; (20) زیرا در پرتو تفکر صحیح است که مى‏توان ره چند ساله را یک شبه پیمود . چه زیباست که اسلام تملق‏گویى و چاپلوسى را به شدت محکوم مى‏کند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز مى‏شمارد . (21)
افزون بر سنت گفتارى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، که مشوق مسلمانان در فراگیرى علوم بود، سیره رفتارى آن حضرت نیز آن را تایید مى‏کرد . او وقتى با دو مجلس مواجه شد که در یکى دعا مى‏خواندند و در دیگرى گفت‏وگوى علمى مى‏نمودند، با نیک شمردن هر دو کار، گفت‏وگوى علمى را افضل دانسته، خود به گروه اخیر پیوست . (22) در جهت همین اهتمام به فراگیرى دانش است که در جنگ بدر، سر بهاى آزادى هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد، (23) و در پى‏روى از همین سیره نبوى است که مسلمانان شرط آزادى اسیران جنگى چینى را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازى کار مى‏کردند . همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازى مهمى رشد کرد . (24) نتیجه آن‏که قرآن کریم افکار پیروان خویش را براى اندیشیدن بسیج کرد و احادیث نبوى جان تشنه مؤمنان را براى دریافت دانش‏هاى گوناگون با عزمى راسخ به حرکت واداشت .
سهم مسلمانان در پیشرفت علوم
سده‏هاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است . مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر صلى الله علیه و آله و با کمک اندوخته‏هایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزه‏هاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفت‏هاى علمى و فرهنگى خوبى دست‏یافتند . شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند . این روح اسلام و فرهنگ دینى آن بود که پذیراى بسیارى از دانشمندانى گشت که از فشار تعصب‏آمیز جانشینان ژوستى‏نین دنبال پناهگاهى بودند . انحلال فرهنگستان‏هاى فلسفه و طب در «ادسا» و «نصیبین‏» ، استادان و دانشجویان این مراکز را به ایران و عربستان پناهنده ساخته بود . «مدینه‏» شهرى بود که جمعى از محققان به دور امام صادق علیه السلام گرد آمده بودند . (25) نجاشى از حسن بن على الوشاء روایت کرده که در مسجد (احتمالا مسجدالنبى) محضر نهصد شیخ را درک کردم که هر شیخ مى‏گفت: «حدثنى جعفر بن محمد (ع) .» بسیارى از تذکره‏نویسان از جمله ابن خلکان، جابر بن حیان را، که بنیانگذار علم شیمى در اسلام است، از شاگردان امام صادق علیه السلام شمرده‏اند . وى کتابى مشتمل بر یک هزار ورق و پانصد رساله از رسائل امام را تالیف کرده است . (26)
مسجد، که از پررنگ‏ترین نمادهاى دین و مذهب است، در دنیاى اسلام تا پیش از تاسیس مدارس، محل آموزش دانش‏هاى گوناگون بود و هنوز در مراکز علمى دینى، مسجد محل تلاقى استاد و شاگرد و بحث و گفت‏وگوى علمى میان دانش‏پژوهان است . افزون بر مساجد، خانه‏هاى ائمه و مشاهد اهل‏بیت علیهم السلام از جمله نجف اشرف، کاظمین و سامراء در عراق و قم و مشهد در ایران، مرکز تجمع علماى شیعه و از حوزه‏هاى پر رونق علوم اسلامى و معارف شیعه در دنیاى اسلام هستند .
گوستاولوبون جدیتى را که مسلمانان در فراگرفتن علوم از خود بروز دادند، حیرت‏انگیز دانسته، ضمن پیشگام دانستن آنان در این خصوص، مى‏نویسد: آن‏ها هر وقت‏شهرى را مى‏گرفتند، اولین اقدامشان بناى مسجد و آموزشگاه بود . (27) دیگر مراکز مهم علمى دنیاى اسلام درسده‏هاى نخستین همچون «بیت‏الحکمه‏» عباسیان، «دارالعلم‏» فاطمیان مصر و دارالعلم‏هاى شیعیان در شهرهاى دیگر، به ویژه محله «کرخ‏» بغداد، محل حضور دانشمندان از هر نژاد و مذهب و ملتى بود . افزون بر این‏ها، مدارس «نظامیه‏» ، هرچند اختصاص به شافعى مذهبان داشت، مدرسان و دانش‏آموختگان برجسته‏اى به جهان اسلام عرضه نمودند . مداراى مراکز علمى دنیاى اسلام با حضور اندیشمندان نژادها و ملت‏ها و گرایش‏هاى گوناگون، متاثر از فرهنگ دینى بود که با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب، سعى در کاهش عوامل تفرقه داشت . بیش‏تر دانشمندان علوم تجربى در دنیاى اسلام در حوزه‏هاى دینى تحصیل کرده بودند، بلکه مى‏توان گفت: در سده‏هاى نخستین تفکیکى میان محل تحصیل دانش‏آموختگان علوم تجربى و دینى نبود و بیش‏تر علماى علوم تجربى یا عالم دین بودند و یا با آن آشنایى داشتند .
از نشانه‏هاى تمدن و توسعه هر ملتى، کتاب و کتابت است . کتابخانه‏هاى جهان اسلام مملو از کتاب‏هایى بودند که غرب در آن روز با آن قابل قیاس نبود . چنانچه بخواهیم در این باره سخن بگوییم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد . نگاهى به کتاب‏هایى که درباره فرهنگ و تمدن اسلامى نوشته شده‏اند، این حقیقت را آشکار مى‏سازند . (28)
دین و دانش مسلمانان
تاثیر فرهنگ دینى در پیشرفت‏برخى دانش‏ها غیر قابل انکار است . دانش «اخترشناسى‏» و نجوم از این نمونه است . علم نجوم براى مسلمانان داراى مفهوم عمیق مذهبى بود . به همین دلیل وقتى چند روحانى از دو نفر منجم که کتاب المجسطى مقابل آن‏ها بود، سؤال کردند از کدام سرچشمه عطش فهم خود را سیراب مى‏کنید، پاسخ دادند که ما شرح قرآن مى‏خوانیم که مى‏گوید: «افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت و الى السماء کیف رفعت و الى الجبال کیف نصبت .» دین اسلام براى عبادات روزانه، خواهان مشاهدات دایمى تغییرات نجومى است و چون براى اداى نماز، اوقات خاصى تعیین گردیده، دانشمندانى همچون بیرونى، ابن یونس و دیگران را واداشت تا ابزارى براى تعیین اوقات نماز اختراع کنند . افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماه‏گرفتگى براى اداى نماز آیات و مهم‏تر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیاى اسلام کمک نمودند . البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تاثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روى زمین از حیث‏سعد و نحس بودن) را رد کردند و بى اساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند . (29)
دانش «جغرافیا» نیز در پرتو فرهنگ اسلامى رشد چشم‏گیرى کرد . بسیارى از کتب «مسالک و ممالک‏» با محور قرار دادن مکه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیت‏الله الحرام بوده‏اند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیش‏گام دیگر ملت‏ها شدند . نقشه جهانى، که ابو عبدالله ادریسى، مؤلف کتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق اختراع نمود، مدت‏ها مرجع اروپاییان بود . (30)
«شیمى‏» به عنوان یک علم، به طور قطع ابداع مسلمانان است . جابر بن حیان، شاگرد امام صادق علیه السلام، به نقل ابن خلکان اثرى در دو هزار صفحه تالیف کرد . گوستاولوبون به نقش ابتکارى مسلمانان در علم شیمى اشاره کرده، مى‏نویسد: «این که درکتب شیمى مى‏نویسند لاوازیه موجد این علم مى‏باشد، باید در نظر داشت که هیچ علمى، اعم از کیمیا یا غیر آن دفعتا ایجاد نشده است . چنان‏که لابراتوارهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهم آن‏ها در این علم نبود، هیچ وقت لاوازیه نمى‏توانست قدمى به جلو بگذارد .» (31)
ابن هیثم (354 - 430 ق) بزرگ‏ترین فیزیکدان اسلامى است که در مغرب زمین به نام الهازن شهرت دارد . کتاب اساسى وى به نام علم المناظر، بهترین کتاب قرون وسطایى در نورشناسى است که بر نوشته‏هاى نورشناختى راجر بیکن، تیلو و کپلر و نیز آثار مؤلفان اسلامى اثر گذاشت . ابن هیثم در تشریح و بیمارى‏هاى چشم تحقیقاتى کرده است . (32)
ابتکارات مسلمانان همچون اختراع چاپ، قطب‏نما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذسازى و ده‏ها ابتکار دیگر نشانگر عشق آنان به آموختن علوم و فنون است . (33) در تاریخ دنیاى اسلام، با نام دانشمندانى مانند ابن حیان (103 - 200ق)، کندى (185 - 260 ق)، حنین بن اسحاق (194 - 263 ق)، ثابت‏بن قره (211 - 288ق)، خوارزمى (م 249 ق)، محمد بن زکریا رازى (251 - 313 ق)، فارابى (258 - 339 ق)، مسعودى (م 345 ق)، ابن سینا (370 - 428 ق)، ابن هیثم (354 - 430 ق)، بیرونى (362 - 442 ق)، ابن رشد (520 - 595 ق)، نصیرالدین طوسى (597 - 672 ق) و ده‏ها اندیشمند دیگر برخورد مى‏کنیم که از چهره‏هاى جهانى علوم اسلامى به شمار مى‏آیند و هر کدام در یک یا چند علم پیش‏گام بوده‏اند . آثار اینان در پیشرفت علوم در غرب بسیار تاثیر گذار بوده و هنوز مورد استفاده آنان هستند . (34)
اعتراف تاریخ تمدن‏نویسان
تاریخ تمدن‏نویسان غربى به نقش تمدن اسلامى در تمدن اروپایى تصریح کرده، پیشرفت غربى‏ها را مدیون فرهنگ والاتر مسلمانان دانسته‏اند . (35) آنان این اعتقاد که مسلمانان را فقط جذب‏کننده عناصر تمدن‏هاى دیگر مى‏داند، رد کرده و معتقدند: آنان به آنچه دریافت کردند، سهم بسیارى افزودند . به نوشته جرجى زیدان، علوم مزبور با تحقیقات جدید علماى اسلام رنگ تازه به خود گرفت و مطابق مقتضیات محیط و مناسب با تمدن اسلام پیشرفت کرد . (36) رنان هم با اشاره به این که برخى سهم خود مسلمانان را نادیده مى‏گیرند، مى‏نویسد: مسلمانان آنچه را به ارث بردند، ترجمه و تفسیر کردند و تحلیل‏هاى ارزشمندى به آن افزودند و مهم‏تر این‏که خود نیز تراویدند و مغزهاى اصیلى به بار آوردند . (37)
برخى اروپا را مدیون اسلام دانسته‏اند: زیرا صرف نظر از الغاى حکومت ملوک الطوایفى در اروپا و از میان رفتن همه دستگاه‏هاى استبدادى اشرافیت و تاسیس مجلل‏ترین بناهاى آزادى بر خرابه‏هاى آن، باز اروپا باید به خاطر داشته باشد که به پیروان محمد صلى الله علیه و آله دین دیگرى دارد و آن عبارت است از این‏که همین مسلمانان بودند که حلقه اتصال ادبیات قدیم و جدید شدند و در طول مدت زیادى، که اروپا در تاریکى فرو رفته بود، آنان تالیفات و تحقیقات عده زیادى از فلاسفه یونان را حفظ کرده، بسط و نشر مهم‏ترین رشته‏هاى علوم طبیعى و ریاضیات و طب و مانند آن را بر عهده داشتند و این علوم به مقدار زیادى مدیون زحمات آن‏هایند . (38)
با تمام آنچه گفته شد، چگونه مى‏توان نقش فرهنگ دینى اسلام را در پیشرفت‏هاى علمى نادیده گرفت، در حالى که به قول زیگرید هونکه هنوز بسیارى از داروها و کالاهاى ضرورى، که اروپاییان پیش روى دارند و هر روز مصرف مى‏کنند، نام عربى دارند و از کشورهاى اسلامى آمده و اختراع مسلمانان هستند و هر یک خاطره تمدن اسلامى را زنده مى‏کنند . (39)
در پایان، باید به دین‏ستیزان مسلمان‏نما گفت: حتى ولتر نامسلمان هم، که شما او را الهام‏بخش خود مى‏دانید، پس از آشنایى با اسلام، از توهین‏هاى خود به پیامبر صلى الله علیه و آله و دینش اظهار ندامت کرد و گفت: «دین محمد صلى الله علیه و آله دینى است معقول و جدى و پاک و دوستدار بشریت‏» و نیز گفت: «من در حق محمد صلى الله علیه و آله بدى کردم .» (40) اندکى انصاف براى قضاوت صحیح کافى است تا انسان در اثر تحولات زمانه، یک بام و دو هوا نگردد .
پى‏نوشت‏ها
1 - مصطفى حسینى طباطبائى، دین‏ستیزى نافرجام (در نقد تولدى دیگر)، تهران، روزنه، 1380، ص 9، به نقل از: شجاع‏الدین شفا، تولدى دیگر، ص 416 . آقاى شجاع‏الدین شفا با نگارش کتابى با عنوان «تولدى دیگر» ، به زعم خویش، براى نسل جدید ارمغان نوى عرضه کرده، غافل از آن‏که این شایعات و ترفندها دیگر رنگ باخته و نسل جدید مسلمان ما هویت اصیل دینى خود را بازیافته است .
2 - دیوید هیوم، تاریخ طبیعى دین، ترجمه حمید عنایت، تهران، خوارزمى، ص 11 .
3 - فخرالدین حجازى، نقش پیامبران در تمدن انسان، با مقدمه مهدى بازرگان، چ دوم، تهران: بعثت، بى‏تا، ص 58 .
4 - همان، ص بیست مقدمه .
5 - «قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون‏» (زمر: 9)
6 - جواد حدیدى، اسلام از نظر ولتر، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1374، ص 29 .
7 - محمدرضا حکیمى، دانش مسلمین، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379، ص 6 .
8 - محمد واعظزاده خراسانى، «تاثیر قرآن در جنبش فکرى و نهضت علمى تمدن و تکامل بشر» ، مجموعه مقالات اولین کنفرانس بین المللى فرهنگ و تمدن اسلامى، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگى بین‏المللى، 1373، ص 62 - 63 .
9 - محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، چ‏دوم، قم، هجرت، 1369، ص 98 .
10 - محمدرضا حکیمى و دیگران، الحیاة، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1360، ج 1، ص 34 - 35 .
11 - محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 202 .
12 - زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370، ص 404 .
13 - همان، ص 371 .
14و15 - جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، تهران، شرکت نسبى حاج محمدحسین اقبال و شرکاء، 1334، ص 125 - 126 .
16 - عبدالحسین زرین‏کوب، کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، 1380، ص 22 .
17 - جان دیون پورت، پیشین، ص 116 .
18 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 36 .
19 - مصطفى حسینى طباطبائى، پیشین، ص 22 .
20 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 48 .
21 - محمدباقرمجلسى، پیشین، ج‏2، ص‏45 .
22 - محمدرضا حکیمى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 34 - 35 .
23 - محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410 ق، ج 2، ص 16 .
24 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 78 .
25 - امیر على، روح اسلام، ترجمه ایرج رزاقى و محمد مهدى حیدر پور، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366، ص 329 .
26 - عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه‏هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، تهران، یزدان، 1364، ص 8 .
27 - گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقى فخر داعى گیلانى، چ چهارم، بى‏جا، بنگاه مطبوعاتى على‏اکبر علمى، 1334، ص 557 .
28 - در این زمینه، ر . ک: جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1379، ص 630 - 640/گوستاولوبون، پیشین، ص 558 .
29 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 157/کالین رنان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1366، ص 296 - 297/جرجى زیدان، پیشین، ص 613 .
30 - محمدرضا حکیمى، پیشین، ص 156 .
31 - گوستاولوبون، پیشین، ص 612/امیر على، پیشین، ص 345 .
32 - سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت‏سهامى‏انتشارات‏خوارزمى، 1359، ص‏45 .
33 - زیگرید هونکه، پیشین، ص 79 - 80 و ص 259 - 265/امیر على، پیشین، ص 351/جرجى زیدان، پیشین، 604 - 606 .
34 - سید حسین نصر، پیشین، ص 37 - 52 .
35 - هنرى لوکاس، تاریخ تمدن (از کهن‏ترین روزگار تا سده ما)، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چ چهارم، تهران، سازمان‏انتشارات‏کیهان، 1376، ج‏1، ص‏351 .
36 - جرجى زیدان، پیشین، ص 598 .
37 - کالین ا . رنان، پیشین، ص 284/هنرى لوکاس، پیشین، ص 368 .
38 - جان دیون پورت، پیشین، ص 124 .
39 - هونکه، پیشین، ص 44 - 45 .
40 - جواد حدیدى، پیشین، ص 100و 127 .

تبلیغات