وسواس و درمان آن; مقایسه دو شیوه شناخت ـ درمانگرى اسلامى و شناخت ـ درمانگرى سنّتى
آرشیو
چکیده
متن
این مقاله به مطالعه درباره رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى اسلامى» و مقایسه آن با رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى سنّتى» در زمینه علایم پیش گیرى و درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى مى پردازد. اختلال وسواس فکرى ـ عملى (OCD)3یکى از اختلالات اضطرابى است که با تفکر وسواسى، رفتار اجبارى و درجات متفاوت اضطراب مشخص مى شود. اولین و جامع ترین مطالعه در مورد این اختلال را ژانه (Johane) در سال 1903 انجام داد و پس از آن، رویکردهاى روان تحلیلگرى، زیست شناختى، رفتارى، شناختى و شناختى ـ رفتارى به بررسى این اختلال پرداختند. در این میان، شناخت ـ رفتار درمانگرى بر پردازش هاى شناختى نادرست در شکل گیرى و تداوم این اختلال تأکید کرده، با ایجاد دگرگونى و تغییر نظام شناختى فرد و بهره گیرى از فنون و اصول شناختى و رفتارى، به درمان این اختلال مى پردازد.4
از سوى دیگر، در متون اسلامى به نکات ظریف و کاربردى در ارتباط با این اختلال برمى خوریم. در این رویکرد، علاوه بر نقش عوامل فیزیولوژیک و عوامل عاطفى و هیجانى، بر نقش فرایندهاى شناختى و عقلانى تأکید شده است. همچنین راهبردهاى پیشگیرانه و درمانى اسلامى بر تمام جنبه هاى درمانى، به ویژه فنون شناختى، رفتارى، معنوى، ارتباطى و دارویى، تأکید دارند.
مقاله حاضر درصدد مقایسه رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى سنّتى» با «شناخت ـ رفتار درمانگرى اسلامى» برگرفته از متون و منابع اسلامى در زمینه علایم، محتوا، سبب شناسى، پیش گیرى و درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى و شناخت وجود تشابه و تمایز این دو رویکرد در ارتباط با موارد مذکور است.
مقدّمه
«وسواس فکرى ـ عملى» یکى از اختلالات اضطرابى است که ویژگى هاى بارز آن شامل افکار وسواسى،5 تصورات وسواسى،6 نشخوارهاى وسواسى،7 شک هاى وسواسى،8تکانه هاى وسواسى9 و آیین هاى وسواسى10 است که عامل مهمى در ایجاد آشفتگى در افراد مبتلا به آن مى باشد و غالباً در عملکرد و سازگارى اجتماعى این افراد اختلال ایجاد مى کند. افکار وسواسى پیوسته موجب پریشانى بیمار مى شوند و فرد مبتلا با تلاش ناموفق، درصدد مقابله با آن ها برمى آید. اعمال یا آیین هاى وسواسى به صورت رفتارهایى کلیشه اى درمى آیند که بیمار مدام آن ها را تکرار مى کند. این اعمال ماهیتاً لذتبخش نبوده و مفید نیستند. علایم خودکار اضطراب غالباً وجود دارند.
ارتباط تنگاتنگى میان علایم وسواسى، به ویژه افکار وسواسى، و افسردگى وجود دارد. این اختلال در زنان و مردان به طور مساوى وجود دارد و به عنوان اختلالى نهفته مطرح شده است که قریب یک درصد از نوجوانان و دو درصد از بزرگ سالان از آن رنج مى برند. شروع اختلال معمولا در کودکى یا اوایل بزرگ سالى است. سیر آن متغیر بوده و احتمالا بدون علایم عمده افسردگى به سوى مزمن شدن پیش مى رود.11
این اختلال در طول تاریخ، دامنگیر تعدادى از انسان ها بوده است. جان بانیان (Bunyan) و چارلز داروین (Darwin) از جمله افراد مشهورى به شمار مى روند که در گذشته مبتلا به این اختلال فلج کننده بوده اند.12
در بسیارى از توصیف هاى اولیه از این اختلال، محتواى مذهبى آن مورد تأکید قرار گرفته است. این نوع محتوا راهنماى مهمى در درک ماهیت این اختلال به شمار مى رود. محتواى وسواس ها منعکس کننده نگرانى عمده هرعصر به شمار مى روند، خواه این محتوا مربوط به کار شیاطین و آلودگى به وسیله میکروب باشد، خواه مربوط به تشعشع یا خطر ابتلا به ایدز. اگرچه اولین و جامع ترین مطالعه در مورد این اختلال را ژانه در سال 1903 انجام داد، اما تا زمانى که فروید راهى به سوى درک عمیق تر این اختلال نگشود و توصیف بالینى خوبى از آن به دست نداد، این اختلال به خوبى شناخته نشده بود. با این حال، ناتوانى و ضعف رویکرد روان تحلیلگرى در درمان منجر به شکل گیرى رویکردهاى دیگرى همچون رویکردهاى زیست شناختى، رفتارى، شناختى و شناختى ـ رفتارى در ارتباط با علایم، پدیده شناسى، سبب شناسى و درمان این اختلال گردیده است.
عوامل زمینه ساز اختلال (OCD) شناخته نشده اند، اما سه علت احتمالى شامل علل عضوى، ژنتیک و تجربیات اولیه بررسى شده اند.13 مطالعات درمانى در مورد این اختلال به طور کلى در سه زمینه دارو درمانى، رفتار درمانى، شناخت درمانى و ترکیب درمان هاى شناختى ـ رفتارى با دارو درمانى بوده است.
شناخت ـ رفتار درمانگرى از جمله رویکردهایى است که بر نقش پردازش هاى شناختى نادرست در شکل گیرى و تدام این اختلال تأکید کرده است. در رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى سنّتى»، وسواس به عنوان افکار، تصاویر ذهنى و تکانه هاى ناخواسته و مزاحم تعریف شده است و محتواى آن مى تواند شامل وسواس آلودگى با نجاست، آسیب رسانى به خود و دیگران، رفتارهاى غیرقابل پذیرش از نظر اجتماعى، وسواس هاى جنسى و وسواس نظم و ترتیب یا شمارش باشد. همچنین پیش گیرى از وسواس به میزان شناخت فرد از خود و تعیین در موقعیت هاى زندگى او وابسته است. مهم ترین تدابیر درمانى ذکر شده در این رویکرد شامل رویارویى و جلوگیرى از پاسخ است که طى آن، درمانگر به شناسایى افکار خودکار منفى فرد پرداخته و با ایجاد تغییر در نظام شناختى و اعتقادى او و استفاده از فنون شناختى و رفتارى به درمان وى مى پردازد.14
در متون و منابع اسلامى نیز به نکات کاربردى قابل اعتمادى در عرصه وسواس و چگونگى درمان آن برمى خوریم; در آیات متعددى، واژه «وسواس» در قرآن کریم آمده (سوره هاى مبارکه ناس، اعراف و طه) و منظور از آن نوعى اختلال روانى و فکرى است که مترادف با ذهاب عقل بوده، باعث مى شود افراد به سوى افکار ناخواسته کشیده شوند و در نتیجه، دست به رفتارهاى نادرست یا ناپسند بزنند.
پیامبراکرم نیز وسواس را به صورت تصورات و افکارى تعریف مى کند که شخص را تحت تأثیر قرار داده، او را به قهقرا مى برد و از انجام اعمال طبیعى باز مى دارد.
بر اساس متون و منابع اسلامى، محتواى وسواس بیش تر در ارتباط با اعمال و رفتارهاى عبادى و مذهبى همچون نماز، غسل، طهارت و نجاست است و علامت مشخصه آن وجود اضطراب مى باشد، به گونه اى که اضطراب، آسایش و راحتى را از فرد سلب مى کند و همراه با شک و تردید است. افراد وسواسى دایم در مورد امور اعتقادى مانند وضو و طهارت دچار شک و تردید مى شوند و احساس الزام و اجبار به اعمال و رفتارهاى تکرارى دارند.
با مراجعه به آیات، روایات و متون اسلامى مى توان مشاهده کرد که وسواس انواع متفاوتى دارد که عبارتند از: وسواس فکرى (ترس از بیمارى و تفکر افراطى در مورد سلامتى)، وسواس اعتقادى (اندیشه هاى بیهوده درباره مرگ، قبر، برزخ و معاد)، وسواس افراطى (داشتن افکارى که به هیچ وجه عاقلانه نمى باشند)، و وسواس عملى (تکرار رکعات نماز، طهارت یا غسل.)
در مورد سبب شناسى وسواس، نظریه پردازان اسلامى با استنباط از آیات و احادیث، معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحى)، اختلالات جسمى (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطى به غرایز (شهوت و امیال کاذب)، عدم رشد عقلى، ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و برخى عوامل دیگر مى توانند سرچشمه ایجاد این اختلال گردند. همچنین پرورش صحیح ذهنى، رشد عقلانى، به کارگیرى شیوه هاى تربیتى درست، پیش گیرى از تشدید اضطراب و ترس و پرخاشگرى، برقرارى نظم و انضباط منطقى در زندگى، آگاهى از وظایف شرعى و زدودن ابهام در این زمینه از جمله راهبردهاى پیش گیرانه اى هستند که در متون اسلامى بر آن ها تأکید شده است.
در احادیث و روایات، به روش ها و فنون شناختى، معنوى، ارتباطى، رفتارى و دارویى براى درمان این اختلال اشاره شده است که برخى از آن ها عبارتند از: پرورش عزّت فرد مبتلا به وسواس، تشریح کامل وظایف شرعى در مورد افکار و اعمال وسواسى، تکیه به خداوند و توکّل به او و استعانت از او، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات، مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان، نظارت مشاورى معتبر و متخصص بر اجراى راهبردهاى درمانى مذکور، درمان از طریق خوردن انار شیرین، روغن زیتون، خرما، سیب، کندر و سبزیجات، شستوشوى سر با آب سدر، دود کردن اسپند و خضاب و رنگ کردن مو.
وسواس از دیدگاه اسلام
الف. «وسواس» از نظر لغوى و اصطلاحى
«وسواس» یکى از نکاتى است که مکرّر در کتب آسمانى و به ویژه در قرآن کریم به آن اشاره شده است. وسواس در زبان عربى و فارسى در اصل، بر نوعى اندیشه و محتواى ناخواسته و نامطلوب دلالت مى کند.15
«وسواس» از ماده «وسوسه» مشتق شده که بیانگر رابطه شیطان با قلب انسان است. بهتر است بگوییم: القائات و تصورات نامقدّس و باطل بر قلب انسان را در مکتب اسلام «وسواس» مى گویند. وسواس دو جنبه فکرى و عملى دارد و نوعى بیمارى روانى است. کسى که به «وسوسه» مبتلا شده است «وسواس» و «موسوس» نام دارد.
در لغت، «وسوسه» و «وسواس» یکى دانسته شده و «وسوسه» کلامى پنهانى است که در آن اختلاط صورت گرفته و در هم و بر هم و بى نظم است. همچنین «وسواس» در جایى گفته مى شود که کسى وحشت کرده، کلامش در اثر وحشت، بى نظم شده باشد و همانند دیوانگان عمل کند.
زمخشرى گفته است: «الوسواس» اسمى است به معناى «وسوسه» و مراد از آن شیطان است.16
در قرآن کریم نیز آمده است که «فوسوَس لهُما الشیطان»; (اعراف: 30) پس شیطان آنان را وسوسه کرد. بنابراین، «وسواس» با (فتح واو) هم به معناى شیطان و هم به معناى گفته وسوسه آمیز است.
از سوى دیگر، در علم کلام نیز براى وسواس و وسوسه تعاریفى بیان شده است که در این جا به برخى از آن ها اشاره مى شود:
ـ دو دلى، تردید و شکى که در ضمیر انسان پدید مى آید;
ـ شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبى، بخصوص در طهارت و نجاست;
ـ آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را به کار بد برانگیزاند;
ـ ایجاد امرى بى نفع یا ضرر در ضمیر کسى توسط نفس شخص یا توسط شیطان ـ که نیروى محرّک انسان به انجام بدى هاست.17
نکته قابل ذکر در مورد وسواس این است که طبق متون و منابع اسلامى، وسواس فقط در اعمال انسان تجلّى پیدا نمى کند، بلکه به اندیشه او نیز راه مى یابد. مرحوم علّامه مجلسى ضمن شرح یک روایت مى گوید: «وسوسه سخن بیهوده و بى سودى است که نفس و شیطان در روح انسان پدید مى آورند.»18
همچنین از شیخ مفید نیز نقل گردیده که «وسوسه» عبارت است از تحریک افعال و اعمال و نیات باطل انسانى به وسیله عوامل شیطانى.19
میر سید شریف جرجانى، مؤلف ترجمان القرآن، «وسوسه» را چنین تعریف کرده است: «اندیشه بد در دل کرده» و در تعریف «وسواس» چنین مى گوید: «دیو وسوسه کننده یعنى اندیشه بد در دل افکننده». نسبت دادن این وسوسه ها یا اندیشه هاى بد به دیو یا شیطان از غایت اجبارى بودن افکار وسواسى حکایت مى کند.20
به طور کلى، از روایات مى توان نتیجه گرفت که:
اولا، وسوسه یا وسواس نوعى اختلال روانى است.
ثانیاً، با اضطراب و ترس همراه است.
ثالثاً، وسوسه و ذهاب عقل و کثرة التخلیط در اختلال روانى باهم مشترکند.
رابعاً، مراد از وسوسه، وسوسه فکرى است و از این رو، از آن به «شیطان الوسوسة» تعبیر شده است; زیرا شیطان کارش این است که افراد را به افکار ناخواسته و مذموم بکشاند تا به وسیله آن، رفتارى ناپسند از آن ها صادر شود.21
ب. محتواى وسواس
وسوسه و وسواس در فرهنگ عرفانى، همان «هواجس و خواطر» نفسانى و به معناى انگیزش هاى نفس آدمى است. نفس، آدمى را به انجام کارهایى ترغیب مى کند و بر آن اصرار مىورزد. این خاطره هاى نفسانى اگر طبق موازین شرع باشند، به سمت نعمت هاى خداوند و انجام اعمال مشروع گرایش پیدا مى کنند، اما وسوسه هاى شیطانى همواره آدمى را به سوى گناه و معصیت مى برند و تنها با توکّل به ذات اقدس خداوند و ذکر حضرت او از میان مى روند و بى اثر مى شوند. وسواس مرضى است که اغلب، اشخاص متدیّن به آن مبتلا مى شوند; گاه در نیت و گاه در مخارج حروف و گاه در صحّت وضو و غسل و گاه در عدد رکعات نماز و گاه در طهارت و نجاست. به همین دلیل، در علم فقه، بابى تحت عنوان «کثیرالشک» یا «وسواس» وجود دارد و طبق دلایل فقهى، شک وسواسى ارزش مذهبى ندارد و احکام شک شامل افراد وسواسى نمى شود. به طور کلى، محتواى متداول و رایج وسواس، شک و شبهه در عبادات و در امور مذهبى، به ویژه طهارت و نجاست، است.
مرحوم دهخدا در یادداشت هاى خود درباره این کلمه آورده است: «در تداول، حالتى است که به بعضى مقدّسین دست مى دهد که متنجّس را ـ مثلا ـ صد بار مى شویند و گمان مى برند هنوز پاک نشده، یا کلمه اى از نماز را صدبار مى گویند و تصور مى کنند درست نبوده، یا بارها در آب غوطه مى خورند و فکر مى کنند ارتماس لازم بجا نیامده است.»22
حضرت امام خمینى(قدس سره) نیز در این باره مواردى از ابتلا به وسواس را ذکر مى کنند; از جمله درباره طهارت و نجاست، نیت و تکبیرة الاحرام، قرائت به واسطه تکرار آن و تغلیظ در اداى حروف آن و خروج از قواعد تجوید و وسواس در وضو و غسل.23
یحیى سیدمحمدى انواع متفاوت وسواس را این گونه ذکر کرده است:24 وسواس فکرى: درباره سلامتى بدن بسیار فکر کردن و ترس از بیمارى، به طورى که فرد وسواسى ممکن است بدون هیچ کسالت و دردى، به پزشک مراجعه کند و دارو مصرف نماید.
وسواس اعتقادى: اندیشه هاى بیهوده درباره مردن، قبر، برزخ، معاد، خیر و شرّ، خوبى و بدى و...
وسواس افراطى: وجود افکارى که به هیچ وجه عاقلانه نیست; مثلا، گاه فرد وسواسى عقیده دارد که داروى بخصوصى طول عمر مى آورد و حال آن که ممکن است مضر باشد.
وسواس عملى: فرد وسواسى دست به کارهایى مى زند که کاملا بى مورد و حتى مخالف عرف و خلاف شرع و احکام الهى است و شاید بدعت محسوب گردد. در صورت همراه شدن وسواس عملى و فکرى، فرد با مشکلات بیش ترى مواجه مى شود.
آثار وسواس عملى فراوانند; از جمله تکرار شستن، رفتارهاى انحرافى (مثل دزدى بدون نیاز مادى); شمارش بى فایده اشیا، به صورت خاصى راه رفتن (مثلا، با فاصله 3 سانتى) و ترس از آلودگى و مرگ. به طور کلى، افراد مبتلا به وسواس ممکن است به امراضى مانند افسردگى، کم خونى، بى محبت شدن، احساس هاى بیجا که جنبه افراط و تفریط دارند و پندارهاى موهوم دچار شوند.
انواع وسواس
از آیات و روایات نیز مى توان انواعى از وسواس را استخراج کرد که عبارتند از:
1. وسواس جدال و کشمکش
یکى از نمونه هاى بارز و روشن وسوسه هاى شیطانى، جدال و کشمکش و گفتوگوهاى زننده و پرخاش جویى و ستیز است. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «به تحقیق، شیاطین دوست خود را وسوسه مى کنند تا با شما به جدال و کشمکش برخیزند.» (انعام: 121)
2. وسواس در نیت
وسواس در نیّت نوعى از کارهاى عجیب و غریب و بیهوده برخى افراد مبتلا به وسواس است; مانند این که در نیت براى نماز تعلّل مى کند و از نماز جماعت باز مى ماند.
ابوحامد غزّالى معتقد است وسوسه در نیت نماز، یا به سبب کمبود عقل است یا به دلیل آشنا نبودن به شرع; زیرا فرمان بردارى و تعظیم و اجراى دستورات در قصد و نیت، مثل فرمان بردارى و تعظیم دستورات دیگران است.
3. وسواس هاى اعتقادى
وسوسه هاى شیطان گاه به مراحل خطرناک ترى مى رسند و تا پاى اعتقادات مؤمنان پیش مى روند. شیطان مى کوشد مؤمنان را در اعتقادات و مبانى فکرى وسوسه کند و پایه هاى ایمانى آن ها را سست سازد; از جمله در مسائلى همچون حج، نماز، روزه، صدقه، صله رحم، خوش زبانى، تقدّم در سلام و مانند آن.
4. وسواس در زمان عبادات
برخى از افراد متدیّن در تعیین و فرا رسیدن زمان عبادات دچار وسواس هستند، به گونه اى که یقینى عادى مثل سایر افراد براى آن ها حاصل نمى شود و در نتیجه، از فضیلت عبادت محروم مى شوند.
5. وسواس در وضو
این نوع وسواس یکى از وسواس هاى بسیار شایع و متداول بین افراد مبتلا به این بیمارى است. مبتلایان این کار را آن قدر تکرار مى کنند که وقت فضیلت عبادت مى گذرد و در آب نیز اسراف مى شود.
6. وسواس بروز حَدَث
کار شیطان همواره وسوسه هاى آزاردهنده و شکنجه کننده است; از قبیل این که پس از فراغ از غسل و وضو فرد بیهوده احساس مى کند که حدث هایى از او خارج مى شوند، که البته نباید به آن ها توجه کند.
به طور کلى، در کلیه مسائل عبادى و اعتقادى، با تسلط شیطان، فرد دچار وسوسه مى شود و با تکرار یا اجتناب از آن اعمال یا افکار، موجبات محرومیت خویش را از پاداش و ثواب فراهم مى سازد. سایر اعمال عبارتند از: وسواس در غسل، قبله، نماز، عدالت امام جماعت، عدم استجابت دعا، وسوسه ریا، ثروت، دنیاخواهى و مانند آن.
ج. علایم وسواس
از احادیث مربوط به علایم وسواس، مى توان نتیجه گرفت:
اولا، وسواسى کسى است که براى دورى از افکار ناخواسته (مذموم، رنجش آور یا ناشدنى) به افعالى مانند خوردن خاک، خرد کردن کلوخ، کندن ناخن ها با دندان و به دندان گرفتن ریش پناه مى برد.
ثانیاً، تمنّا و به فکر آرزوهاى غیرممکن بودن از مصادیق وسواس است.
ثالثاً، مراد از «وسواس» در این روایات، وسواس فکرى است; زیرا علایم ذکر شده مانند خوردن خاک ربطى به وسواس عملى ندارد.
از سوى دیگر، بر اساس احادیث مربوط به وسواس، وسواس با شک و تردید همراه است و وسواسى در امور اعتقادى، وضو، طهارت و مانند آن زیاد دچار تردید مى شود.25 وسواسى به صحّت و درستى عملى که انجام مى دهد اطمینان ندارد و از این رو، آن را تکرار مى کند و در آخر هم رضایتى از عمل خود ندارد. احادیثى که از اعاده و تکرار عمل منع مى کنند، بر این موضوع دلالت دارند.26
احساس الزام و اجبار به عمل و رفتار و دخالت نداشتن اراده وسواسى در آن، به گونه اى که گویا عمل خود را ناشى از شیطان مى داند، از ویژگى هاى دیگر افراد مبتلا به وسواس است.27احساس به بن بست رسیدن و این که خود قادر به انجام عمل به صورت عادى نیست و از این رو، از فرد دیگرى مثل امام على(علیه السلام)کمک مى خواهد یا به خداوند التجا مى کند، از ویژگى هاى دیگر وسواسى در روایات است.28
د. سبب شناسى وسواس
نظریه پردازان اسلامى با استنباط از روایات و احادیث معصومان(علیهم السلام) معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحى)، اختلالات جسمى (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطى و غرق بودن در غرایز (شهوات و امیال کاذب) عدم رشد عقلى، ضعف در اراده (تسلیم شدن در برابر افکار شیطانى)، شک و تردید در اعمال، عدم اعتماد به نفس و مواردى مانند آن مى توانند سرچشمه اختلال وسواس فکرى ـ عملى گردند.
از احادیث گوناگون به دست مى آید که بین معده و دستگاه گوارش با وسواس (فکرى) رابطه وجود دارد:29
امام موسى کاظم(علیه السلام) مى فرماید: «چه بسا شخصى که دچار سوءهاضمه است و در هضم غذا با مشکل روبه روست یا پرخورى زیاد مى کند، به اختلال وسواس دچار مى شود.»30
همچنین بین امیال کاذب و وسواس فکرى رابطه وجود دارد. در روایت دیگرى مى فرماید: «هرچه شهوتِ غیر واقع بینانه بیش تر باشد، احتمال مبتلا شدن به وسواس نیز بیش تر است.»31
بین رشد عقلى و وسواس فکرى نیز رابطه منفى وجود دارد و از این رو، ملائکه به وسواس فکرى مبتلا نمى شوند.32 ریشه وسواس عملى هم در وسواس فکرى است و از این رو، اگر از کسى که به وسواس (مثلا، وضو یا نماز) مبتلا شده است، سؤال شود که چرا این گونه عمل مى کنى، در پاسخ مى گوید: افکار شیطانى باعث مى شوند.33
پیش گیرى از وسواس
از نظر اسلام، راهکارهایى که از ابتلا به وسواس پیش گیرى مى کنند، همان شیوه هاى تربیتى هستند که سلامت روانى فرد را ارتقا مى دهند و مانع بروز بیمارى هاى روانى مى گردند. در ادامه، به تعدادى از این روش ها اشاره مى شود:
1. پرورش صحیح ذهنى و رشد عقلانى و پرهیز از تقویت بیش از اندازه قوّه خیال در مراحل رشد;
2. عدم به کارگیرى شیوه هاى نادرست تربیتى از قبیل سخت گیرى بیجا، تهدید، تنبیه بدنى، تحقیر، ملامت و خرده گیرى افراطى; زیرا این شیوه ها امنیت روانى کودک و نوجوان را مختل مى سازند.
3. پیش گیرى از تشدید اضطراب، ترس، پرخاشگرى و مانند آن که زمینه ساز ابتلا به وسواس هستند.
4. برقرارى نظم و انضباط منطقى در زندگى و برنامه ریزى صحیح در اشتغالات، استراحت و عبادت، به گونه اى که فرد اوقات خود را به بیکارى و بطالت نگذراند و زمینه را براى اشتغال به امور خیالى فراهم نسازد.
5. کسب آگاهى صحیح و کافى نسبت به وظایف شرعى و زدودن هرگونه ابهام در این زمینه و توجه به اصول برائت در همه امور و تعیین قلمرو و اصل احتیاط;34
6. استحمام و شستوشوى سر با آب و برگ سدر که در جلوگیرى از ابتلا به اختلالات مغزى مؤثر است.35
7. ایجاد اشتغال ذهنى با ذکر و قرائت قرآن به ویژه سوره «یس».36
و. درمان وسواس
درمان این مرض قلبى، که احتمال دارد افراد را به هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى برساند، همچون سایر بیمارى هاى روانى، با علم و عمل بسیار آسان است، ولى انسان باید ابتدا خود را مریض بداند و پس از آن درصدد علاج برآید. مشکل در اینجاست که شیطان طورى مقدّمات را براى این بیمارى آماده مى کند که فرد خود را مریض نمى داند، بلکه دیگران را منحرف و سهل انگار مى پندارد. هرکسى که در خود شائبه این امر را یافت، باید به مردم معمولى مراجعه کند و عمل خود را بر علما و فقها عرضه دارد و از آن ها بپرسد که آیا مبتلا به وسواس است یا نه. پس از آن که دریافت مبتلا به وسواس است، لازم است به اصلاح خود بپردازد.
راه عمده براى معالجه وسواس، بى اعتنایى به وسوسه هاى شیطانى و خیالاتى است که شیطان به فرد القا مى کند. بدون شک، پس از چندین مرتبه بى اعتنایى و عمل بر خلاف رأى شیطان، او از انسان مأیوس مى شود و قطعاً بیمارى اش معالجه خواهد شد.37
در احادیث و روایات معصومان(علیهم السلام) به روش ها و فنون شناختى، معنوى، ارتباطى، عملى و دارویى براى درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى اشاره شده است.38 این روش ها به شرح ذیل مى باشند:
1. آگاه سازى فرد وسواسى از وضع نابهنجار خود و موقعیتى که در ارتباط با خداوند دارد و ایجاد آمادگى روانى براى درمان; از جمله زنده کردن امید به درمان در وى;39
2. پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگى شیطان و تقویت اراده و اعتماد به نفس در فرد.40
3. تشریح کامل وظایف شرعى در مورد افکار و اعمال وسواسى و تقویت اراده و تعهد عملى به ضوابط و احکام شرعى و عدم تخلّف از آن.41
در این زمینه، امام على(علیه السلام) نیز مى فرمایند: «هرکس یقین و اعتقادش درست باشد، رغبتى به جدال و کشمکش نشان نمى دهد.»42
از برهان خُلف سخن حضرت على(علیه السلام) چنین استنباط مى شود که اهل شک و تردید و وسوسه، افرادى هستند که در مباحثه و گفتوگوى روزمرّه و عملى جدل مى کنند و از سرکوب کردن مخاطب خود احساس غرور مى نمایند.43
وضو گرفتن قبل از غذا و بعد از غذا و ذکر نام خداوند، از جمله شیوه هاى مهم مقابله با وسوسه شیطان است.44 امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «زمانى که کسى وضو بگیرد و بسم اللّه نگوید، شیطان در آن وضو شریک خواهد بود و در خوردن و آشامیدن و هر کار دیگرى سزاوار است که بسم اللّه گفته شود و در غیر این صورت، شیطان در آن شرکت خواهد داشت.»45
4. تغییر موقعیت در مورد عمل وسواسى; براى مثال، در مورد لباسى که پس از شستن، رنگ خون در آن هنوز باقى است و زمینه وسواس را در فرد فراهم مى کند، پیشنهاد مى شود که آن لباس را رنگ آمیزى کند یا از لباس تیره، که پس از شستن، رنگ خون در آن مشخص نیست، استفاده نماید;
5. به خدا تکیه کردن و به وى پناه بردن، استعانت و توجه قلبى و زبانى به پروردگار که وسوسه هاى نفس و شیطان را دور مى کند و به تدریج، از بروز افکار ناخواسته جلوگیرى مى نماید و فرد با اعتماد به خداوند، مى تواند خود را کنترل نماید و از وسواس دورى کند.
حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «هنگامى که شیطان کسى را وسوسه کرد، باید به خدا پناه ببرد و بگوید: "آمنتُ بالله و برسوله مخلصاً له الدین".»46
از ظاهر روایت مزبور معلوم مى شود که وسواس اعتقادى و فکرى منظور است که درمان آن شامل دو چیز مى باشد: توکّل به خداوند و خود را در پناه وى احساس نمودن; و دیگر این که با زبان تکرار کند تا فکر ناخواسته و انحرافى در ذهن او نیاید.
6. درمان از طریق خوردن انار، به ویژه انار شیرین و همچنین خوردن روغن زیتون، خرما، سیب، کندر، سبزیجات و دود کردن اسپند;
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «هرکس انار بخورد، قلبش نورانى مى گردد و وسوسه تا چهل روز از او دور مى شود.»47
در مورد فواید سیب نیز روایاتى آمده است; چنان که جعفرى نقل مى کند: امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «سیب شفا و درمان چندین مرض است: زهر و جادو و وسوسه هایى که از ساکنان زمین پدیدار مى شوند و بلغمى که غالب شده است، و هیچ چیز نیست که زودتر از سیب سود ببخشد.»48
در زمینه استفاده از کندر و اسپند نیز امام صادق(علیه السلام)فرموده اند: «استفاده از کندر فرارى دهنده شیطان ها و برطرف کننده دردهاست و هر خانه اى که در آن اسپند دود کنند، شیطان از آن خانه تا هفتاد خانه مى گریزد.»49
همچنین پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «سفره هاى خود را با سبزیجات مزیّن کنید; زیرا خوردن آن ها همراه با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" سبب گریز شیطان خواهد بود.»50
در کتاب هاى معتبر دینى و فقهى، بیش از ده روایت درباره روغن زیتون آمده است. براى نمونه، امام موسى کاظم(علیه السلام)فرمودند: «از جمله سفارش هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام) آن است که روغن زیتون را بخور و به بدنت بمال! بدون تردید، هرکسى از آن بخورد و آن را به بدن بمالد تا چهل روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد.»51
در سخنان معصومان(علیهم السلام) فواید بسیارى براى خوردن خرما بیان شده است; از جمله پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «جبرئیل به من خبر مى دهد که در خرما نُه خصلت است: از بین بردن توانایى شیطان و قوّت تفکر و ازدیاد حس شنوایى و بینایى و خوش بویى و سلامتى دهان و معده و برطرف کردن دردها و مؤثر در هضم غذا و موجب تقرّب به درگاه حضرت احدیت و دورى از شیطان.»52
همچنین روزه دارى و پرهیز از پرخورى از فنون مهم درمان وسواس است و به دو دلیل در ارتباط با وسواس بر روزه دارى تأکید شده است: یکى معنوى; زیرا انسان روزه دار توجهش به خدا زیاد است و از این رو، افکار شیطانى به او هجوم نمى آورند، و دوم آن که لازمه روزه دارى پرهیز از پر بودن دایمى معده مى باشد و این در کاهش افکار و امیال وسواسى مؤثر است.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «حقیقتاً هیچ راحتى براى مؤمن جز ارتباط و لقاى پروردگار وجود ندارد. البته چهار چیز است که راحتى را فراهم مى سازد; از جمله گرسنگى و روزه دارى براى خدا که داراى دو تأثیر مهم است: 1. امیال و هواهاى نفسانى را تحت کنترل قرار داده، مانع تبلور افراطى آن مى شود. 2. فرد را از وسوسه هاى شیطانى و اوهام و افکار مزاحم باز مى دارد.»53
مطالعات اخیر حاکى از آن است که میزان ابتلا به وسواس در افراد طبقات مرفّه جامعه بیش از بقیه افراد جامعه مى باشد.54
7. خضاب و رنگ کردن مو و شانه کردن آن موجد شادابى و آرامش فرد مى شوند و در کاهش وسواس مؤثرند; حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لاغرى و بیمارى را از بین مى برد و از وسوسه هاى شیطانى کم مى کند.»55
8. اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورت ها و پرهیز از غیر آن.
امام على(علیه السلام) فرمودند: «دل هاى آدمیان گاهى پرنشاطند و گاهى بى نشاط; آن گاه که پرنشاطند، آن ها را به انجام مستحبات نیز وادار کنید و آن گاه که بى نشاطند، تنها به انجام واجبات قناعت کنید.»56
9. مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان و نظارت مشاوره اى معتبر بر اجراى دستورات و انجام وظایف.
در این باره امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هرگز نمى توانى با شیطان و راه هاى چیرگى او و انواع وسوسه هاى وى مقابله کنى، مگر با رعایت چهار نکته:
1) مراقبت دایم از نگرش ها و افکار خود و عوامل تأثیرگذار بر آن ها;
2) پایدارى در مسیر حق و انجام وظیفه شرعى;
3) توجه به عظمت و اعتبار زندگى اخروى ـ یعنى مقصد متعالى و خوش بختى جاوید خود;
4) توجه به خدا و قدرت او و توکّل بدو.»57
وسواس از دیدگاه سنّتى
الف. تعریف وسواس
وسواس هاى عبارتند از: افکار، تصاویر ذهنى و تکانه هاى ناخواسته و مزاحم. این وسواس ها معمولا از جانب فرد به عنوان افکار، تصاویر و تکانه هاى ناسازگار، بى معنا، ناپذیرفتنى و مقاومت ناپذیر، تلقّى مى شوند. محرّک هاى برانگیزاننده زیادى وجود دارند که وسواس ها را موجب شوند. وقتى فرد دچار یک فکر وسواسى مى شود، احساس ناراحتى یا اضطراب مى کند و مایل است براى خنثى سازى58 (جبران) وسواس یا پیامدهاى آن اقدام کند. خنثى سازى غالباً شکل رفتار اجبارى59 (شستوشو یا وارسى کردن) به خود مى گیرد. رفتارهاى وسواسى معمولا به شیوه اى قالبى یا طبق قواعد برخاسته از دیدگاه ویژه فردى، به وقوع مى پیوندند. این رفتارها به تسکین موقّتى اضطراب منجر مى شوند، به طورى که فرد تصور مى کند اگر این رفتار صورت نمى گرفت، اضطرابش افزایش مى یافت.
رفتارهاى بى اثرساز شامل تغییراتى در فعالیت ذهنى هستند; مانند این که فرد در واکنش به یک فکر وسواسى بخواهد آگاهانه به چیز دیگرى فکر کند. همچنین در این افراد رفتارهاى اجتنابى60نیز مشاهده مى گردد، بخصوص اجتناب از موقعیت هایى که افکار وسواسى را برمى انگیزانند.
از لحاظ بالینى، پدیده وسواس فکرى ـ عملى را معمولا به دو دسته افکار وسواسى بدون رفتارهایى آشکار و وسواس هاى همراه با رفتارهاى آشکار تقسیم کرده اند. (راچمن و هاجسون611980، نقل از سالکوسکیس و همکاران، 1977).
ب. محتواى وسواس ها
محتواى افکار، تکانه ها و تصورات وسواسى معمولا از دیدگاه فرد مبتلا، غیرقابل قبول و منافى با اصول است. هرقدر اندیشه مزاحم ناپذیرفتنى تر باشد، وقوعش فرد را بیش تر ناراحت مى کند. شایع ترین محتواى افکار وسواسى، همراه با نمونه هایى از انواع افکار و رفتارهاى اجبارى مربوط به آن ها در ذیل ارائه شده است. (سالکوسکیس و کمپل، 1994)
نمونه وسواس
ـ آلودگى (افکار مربوط به آسیب دیدن بر اثر تماس با میکروب، مدفوع، خون، سم و مانند آن);
ـ آسیب رساندن به خود یا دیگران;
ـ مرگ یا تصور مرگ عزیزان;
ـ ترس از رفتار غیرقابل پذیرش از لحاظ اجتماعى (مثل داد زدن، ناسزا گفتن و به زبان آوردن الفاظ رکیک);
ـ امور جنسى (اشتغال ذهنى درباره اندام ها و اعمال جنسى غیرقابل پذیرش);
ـ مذهب (افکار کفرآمیز و شکل هاى مذهبى).
ـ نظم و ترتیب (قرار دادن اشیا در جاى خود، انجام اعمال به نحو درست و بر حسب الگو و یا شمارش خاص);
ـ بى معنا (جمله ها، تصورات، آهنگ ها، کلمات و رشته هاى بى معناى اعداد).
نمونه رفتارهاى اجبارى
ـ ضد عفونى کردن تمام چیزهایى که احتمالا دیگران با آن ها تماس داشته اند;
ـ پنهان کردن اشیاى تیز مثل چاقو;
ـ وارسى کردن ماشین خود براى اطمینان از این که با کسى تصادف کرده یا کسى را کشته است;
ـ سعى در کنترل رفتار خود، اجتناب از موقعیت هاى اجتماعى و نظرخواهى از دیگران در مورد مناسب بودن رفتار خود;
ـ ترس از تنها بودن با جنس مخالف یا کودکان;
ـ دعا خواندن افراطى، نذر و نیاز زیاد در راه خداوند;
ـ کارها را به تعداد موردپسند تکرار کردن، تکرار یک کار تا وقتى به آرامش خیال برسد;
ـ شنیدن آهنگ برنامه ورزشى تلویزیون در ذهن هنگام مطالعه و تکرار این کار تا زمانى که بتواند پاراگراف موردنظر را بدون شنیدن آهنگ بخواند.
ج. علایم و ملاک هاى تشخیصى وسواس
طبق چهارمین مجموعه راهنماى تشخیصى و آمارى اختلالات روانى انجمن روان پزشکى امریکا (DSM- IV 1994)62ملاک ها و علایم تشخیصى اختلال وسواس فکرى ـ عملى عبارتند از:
1. وجود افکار وسواسى
l افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنى که گاهى در حین اختلال روانى تجربه مى شوند، ایجاد آشفتگى مى کنند، مزاحم و نامناسب تلقّى شده، موجب اضطراب یا نگرانى قابل ملاحظه مى شوند.
l این افکار، تکانه ها، یا تصورات ذهنى صرفاً ناشى از نگرانى هاى مفرط درباره مسائل واقعى زندگى نیستند.
l شخص تلاش مى کند این افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنى را متوقف کند، از آن ها اجتناب نماید یا با فکر و عمل دیگرى، آن ها را خنثى سازد.
l شخص مى داند که افکار، تکانه ها یا تصورات وسواسى محصول ذهن او هستند و از خارج به او تحمیل نمى شوند.
2. وجود اعمال اجبارى
l رفتارهاى تکرارى (مثل شستن دست و وارسى کردن) یا اعمال ذهنى (مثل نیایش، دعا، شمارش و تکرار لغات به صورت بى صدا) که شخص احساس مى کند مجبور است در واکنش به یک فکر وسواسى انجام دهد یا مطابق اصولى که باید به دقت رعایت شوند، عمل کند.
l این رفتارهاى تکرارى یا اعمال ذهنى با هدف جلوگیرى از ناراحتى یا رخ دادن اتفاقات و وقایع وحشتناک طرح ریزى مى شوند و در عین حال، با آنچه قرار است خنثى یا پیش گیرى شود ارتباط ندارند و به وضوح افراطى اند.
د. سبب شناسى وسواس
به طور کلى، نظریه هاى شناختى بر شیوه شناخت افراد از محیط و از خودشان تأکید دارند; این که آنان چگونه پدیده ها را درک و ارزشیابى مى کنند، چگونه یاد مى گیرند و چگونه مى اندیشند. اختلال وسواس فکرى ـ عملى نیز از دیدگاه شناختى اختلالى است که ریشه در پردازش هاى شناختى دارد و فرد افکار، عقاید، و تصورات و تکانه هاى ناخواسته مزاحمى را تجربه مى کند که در او ایجاد تشویش مى کنند و حذف آن ها برایش مشکل است.
از سوى دیگر، هنگام ارزیابى و درمان وسواس ها، به آسانى مى توان بسیارى از تحریفات شناختى موجود در اغلب درمان جویان وسواسى را مشاهده کرد. چندین نوع از خطاهاى شناختى یا عقاید غیرمنطقى ـ که تاکنون شناخته شده اند، شامل مقوله هاى ذیل هستند.63
1. خطر، آسیب;
2. شک، عدم یقین و تصمیم گیرى;
3. کمال گرایى;64
4. احساس گناه، مسؤولیت، شرم، تعصّب و اخلاق;65
بسیارى از پژوهشگران معتقدند: افراد مبتلا به اختلال OCD غالباً خطر پیامدهاى منفى بسیارى از اعمال را به صورت افراطى و بیش از اندازه براورد مى کنند.66
حال، سالکوسکیس (1985) اعتقاد دارد که مبتلایان ممکن است واقعاً خطر یا آسیب را به صورت افراطى براورد نکنند، بلکه مسؤولیت خود را بیش از اندازه براورد کنند یا به خاطر فرضیات اساسى، خود را سرزنش نمایند.
ناتوانى در تصمیم گیرى یکى دیگر از خصوصیات شناختى مبتلایان به OCDاست. در یک بررسى مقایسه اى، فریستون و همکاران او (1993) دریافتند که ناتوانى در تحمّل عدم قطعیت، یکى از مشخصه هاى مهم نگرش هاى شناختى وسواسى است.
یکى دیگر از باورهاى نادرست مبتلایان OCD این است که انسان باید در همه زمینه ها شایستگى داشته باشد و ناکامى در جامه عمل پوشاندن به عقاید کمال گرایانه باید تنبیه گردد.
پیمتن (Pimten) (1987) معتقد است: اعمال کمال گرایانه مکرّر در مبتلایان، نشان دهنده کنترل افراطى رفتار است; بدین معنا که این افراد مى کوشند ادراکات خود را با عطف هاى ذهنى ویژه اى انطباق دهند.
همچنین پژوهشگران معتقدند: احساس مسؤولیت ادراک شده و احساس گناه، پیش بینى کننده هاى خوبى براى محتواى فکر وسواسى و اعمال تشریفاتى افراد مى باشند.67 در مورد تعصّب و اخلاق مبتلایان به OCD اطلاعات کمى در دسترس است. یافته هاى گزارش شده توسط استکتى و همکاران او (1991) نشان مى دهند که نوع مذهب فرد نقش نسبتاً ضعیفى در نشانه شناسى روانى دارد.
راچمن (1997) نیز عوامل ذیل را در سبب شناسى OCDمؤثر مى داند:
1. شناخت هاى نادرست که منجر به ایجاد اضطراب مى شوند;
2. میزان اهمیتى که فرد به افکار وسواسى خود مى دهد (اهمیت افراطى به افکار مزاحم);
3. جهت گیرى و تحریفات شناختى (خود را مسؤول و مقصّر دانستن براى حوادث ناراحت کننده);
4. تعبیرها و تفسیرهاى فاجعه آمیز و افراطى از میزان اهمیت افکار مزاحم.
به طور کلى، مى توان گفت: افکار و تکانه هاى مزاحم زمانى مى توانند منجر به اغتشاش در افراد شوند که براى فرد مهم باشند و با افکار خود کارِ منفى مرتبط گردند. بنابراین، مشکل به خود افکار مزاحم مربوط نمى شود، بلکه به ارتباط پردازشى آن ها با افکار منفىِ خودکار و باورهاى مربوطه برمى گردد.68
پیش گیرى از وسواس
از دیدگاه شناخت ـ رفتار درمانگرى، هرکس مى تواند داراى افکار ناخواسته، تکرارى یا ناخوشایند باشد، اما در حالى که بسیارى از افراد این افکار را بى معنا تلقّى مى کنند و آن ها را به آسانى از قلمرو ذهنى خویش بیرون مى رانند، افراد مبتلا به وسواس، خود را به خاطر داشتن چنین افکار وحشتناکى مسؤول و قابل سرزنش مى دانند و مى ترسند که این افکار به اعمال یا پیامدهاى زیان بخشى منجر شوند و کوشش مى کنند با استفاده از جلوه هایى مانند القاى ارادى افکار خوب به خویشتن و وارسى کردن به خنثى سازى این افکار بپردازند. بدین سان، نارسایى در عملکرد نظام شناختى مبتلایان به وسواس، باورهاى نامتناسبى در پى دارد که به ادراک نادرست تهدیدها، که خود نیز ایجاد کننده اضطراب هستند، منتهى مى شود. بر این اساس، در رویکرد شناخت ـ رفتار درمانگرى، مسأله پیش گیرى به میزان شناخت فرد از خود و تغییرات موقعیت هاى زندگى برمى گردد و احساس امنیت، آرامش، تعادل روانى، احساس پیشرفت و برترى و شناخت منطقى از جمله اصول مهم سلامت روان به شمار مى آیند.
بنابراین، داشتن شناخت صحیح، دانستن نیازها و احتیاجات، نیروهاى داخلى، نحوه ارضا و رفع آن ها از راه هاى منطقى و مطلوب و استفاده از واکنش روانى ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامى ها باعث تعادل روانى بیش تر مى شوند و در نتیجه، شخص با اطمینان خاطر به زندگى بدون تشویش خود ادامه مى دهد. تمام این مسائل مستلزم تربیت صحیح و درست و جامعه اى با زمینه مناسب براى پذیرش افراد متعادل و سازگار مى باشد. در نتیجه، پیش گیرى در دیدگاه شناختى، شامل کلیه روش هایى است که در نظام شناختى و اعتقادى فرد تغییر و دگرگونى ایجاد مى کند.69
و. درمان وسواس
در شناخت ـ رفتار درمانگرى، معمولا ارزیابى و درمان در هم ادغام مى شوند، به گونه اى که جنبه بسیار مهم ارزیابى، پاسخ به رویارویى بدون خنثى سازى، چه در حین برقرارى جلسه درمانى و چه در بین جلسات درمانى، از تکالیف مهم به شمار مى رود; زیرا زمانى که حلقه هاى بین برانگیزاننده ها، افکار، فعالیت هاى خنثى ساز و اجتنابى روشن شوند، درمانگر و درمانجو به سرعت مى توانند طرح درمانى را به مرحله اجرا درآورند. وقتى ارزیابى دقیق و جزء به جزء فراهم شود، درمان مبتنى بر دو اصل «رویارویى» و «جلوگیرى از پاسخ»، نسبتاً راحت و سر راست صورت مى پذیرد.70 براى ارزیابى و شناخت ـ رفتار درمانگرى OCD از الگوى روان شناختى اختلال وسواس فکرى ـ عملى استفاده مى شود که فرض هاى اساسى آن عبارتند از:
1. وسواس ها افکارى هستند که با اضطراب ارتباط پیدا کرده اند (شرطى شده اند.) اگر این افکار بیش تر مورد شرطى سازى قرار نگیرند، اضطراب معمولا کاهش مى یابد، اما به دلیل وقوع رفتارهاى اجبارى، اضطراب در افکار وسواسى کاهش پیدا نمى کند.
2. اجبارها رفتارهایى هستند ارادى (آشکار یا ناآشکار) که به رویارویى با این افکار خاتمه مى دهند و ممکن است موجب تسکین اضطراب یا ناراحتى به وجود آمده شوند. وقتى رفتار اجبارى از طریق کاهش اضطراب تقویت مى شود، احتمال وقوعش بیش تر مى گردد. بنابراین، رفتارهاى اجبارى کوتاه مدت از ناراحتى جلوگیرى مى کنند.
3. علاوه بر این، مبتلایان به OCDیاد مى گیرند که رفتارهاى اجتنابى مى توانند مانع افکار وسواسى واضطراب شوند، به گونه اى که از رویارویى با این افکار هرچه بیش تر کاسته مى شود.71
به طور خلاصه، اجتناب مانع رویارویى با افکار ترسناک مى شود و رفتارهاى اجبارى آشکار و پنهان به رویارویى خاتمه مى بخشند. هر دو نوع رفتار، بیمار را از مقابله و رویارویى با افکار و موقعیت هاى ترسناک باز مى دارند. بدین سان، رفتارهاى اجبارى و اجتناب، مانع ارزیابى مجدّد مى شوند. (اگر بیمار این رفتارها را متوقف سازد، درمى یابد که چیزهایى که او را مى ترسانند در عمل اتفاق نمى افتند.)
بنابراین، درمان شامل رویارو ساختن بیمار با محرّک هاى ترسناک و در عین حال، تشویق او براى وقفه در هر نوع رفتارى است که مانع این رویارویى مى شود یا به آن پایان مى بخشد. همزمان با آن، ارزیابى مجدد ترس ها مورد تشویق قرار مى گیرد، به نحوى که بیمار درمى یابدچیزهاى موردترس،درواقع اتفاق نمى افتند.
چنان که ذکر شد، در شناخت ـ رفتار درمانگرى OCD، معمولا ارزیابى و درمان در هم ادغام مى شوند. ارزیابى شامل مصاحبه مفصّل بالینى، خود بازبینى، تکالیف خانگى و مشاهده مستقیم است. هدف هاى عمده ارزیابى عبارتند از:
1. توافق در تنظیم فهرستى از مشکلات;
2. تدوین یک صورت بندى روان شناختى از مشکل شامل عوامل زمینه ساز، آشکارساز و عوامل نگه دارنده فعلى;
3. ارزیابى میزان تناسب درمان روان شناختى;
4. فراهم کردن وسیله اى براى ارزیابى پیشرفت کار.
از سوى دیگر، هدف درمان قرار دادن فرد در بالاترین سطح ممکن رویارویى و در عین حال، حذف هر نوع خنثى سازى است. در غیر این صورت، خنثى سازى باعث مى شود که فرد مبتلا به OCDبه انتهاى جلسه رویارویى برسد، بدون آن که مقابله کاملى با ترس ها صورت گرفته باشد. درمان با مشارکت بیمار و با این هدف که بیمار هرچه زودتر در فرایند درمان، مسؤولیت برنامه ریزى و ادامه آن را خود بپذیرد، صورت مى گیرد. استفاده گسترده از تکالیف خانگى باعث مى شود که نیل به هدف هاى درمانى زودتر و با کارایى بیش ترى انجام پذیرد. در مراحل بعدى درمان، بیمار خود مسؤولیت اجرا و برنامه ریزى را برعهده مى گیرد.
روش هاى ارزیابى مورد استفاده در شناخت ـ رفتار درمانگرى
1. شرح کلى ماهیت مسأله
این مرحله طى مصاحبه آغازین و با استفاده از سؤال هاى باز، مانند «ممکن است درباره مسأله اى که این اواخر داشته اید، توضیح دهید» آغاز مى شود. آن گاه مصاحبه کننده با طرح سؤالى درباره تأثیر آن مسأله در طى هفته گذشته، دامنه را کمى محدودتر مى سازد. وقتى تصویرى کلى از مسائل موجود بیمار فراهم آمد، نمونه هایى از وقوع مسأله در زمان هاى اخیر، مورد توجه قرار مى گیرد. درمانگر باید سعى کند درباره پیوندهاى کارکردى ممکن سرنخ هایى پیدا کند و به ویژه رویدادهایى را که احتمالا افکار یا رفتارهاى خاصى رابرمى انگیزانند، مورد توجه قرار دهد.
2. شرح تفصیلى و اختصاصى و تحلیل رفتارى
وقتى تصویرى کلى فراهم آمد، مصاحبه وارد تحلیل تفصیلى مى شود و بدین منظور، از نمونه هاى اختصاصى، که مسأله را مشخص مى سازند، استفاده مى گردد. درمانگر مى تواند این کار را بر حسب نظام هاى پاسخى سازمان دهى کند; به این معنا که درباره جنبه هاى شناختى ـ ذهنى، هیجانى، فیزیولوژیک و رفتارى مسأله به پرسش بپردازد و از سؤال هاى مستقیم استفاده کند و در هر نظام پاسخى، اطلاعاتى درباره افکار وسواسى، برانگیزاننده هاى آن، اجتناب و آیین مندى فراهم آورد. در هر مرحله، درستى درک ارزیابى کننده از مسأله، با ارائه خلاصه هایى از گفته هاى درمانجو وارسى مى شود.
الف. جنبه شناختى ـ ذهنى
در ارزیابى تجربه ذهنى وسواس، توجه اصلى به شکل72 (فکر، تصویر یا تکانه) و محتواى73 افکار مزاحم معطوف مى شود. محتواى افکار هر فرد، ویژه74 است و باید به تفصیل مورد ارزیابى قرار گیرد. برانگیزاننده هاى ذهنى افکار وسواسى را نیز مى توان همزمان با ارزیابى محتواى این افکار، مورد ارزیابى قرار داد. این برانگیزاننده ها ممکن است افکار، تصورات یا تکانه هاى غیر وسواسى باشند.
از سوى دیگر، آیین مندى هاى ذهنى نیز باید ارزیابى شوند و بدین منظور، از درمانجو درباره حوادث اخیرى، که فکر وسواسى را برمى انگیخته اند، به دقت سؤال مى شود. در این سؤال ها افکار یا تصاویرى که بیمار در ذهنش شکل مى دهد، یا هر نوع فعالیت ذهنى که آگاهانه پدید مى آورد یا مى خواهد به مرحله عمل برساند، مورد توجه قرار مى گیرد.
به دلیل آن که اجتناب (رویگردانى) ممکن است به صورت شناختى یا ذهنى صورت پذیرد، بیمار سعى مى کند درباره هیچ چیز فکر نکند یا سراسیمه مى خواهد درباره سایر چیزها بیندیشد. این امر نه تنها از رویارویى و ارزیابى مجدّد ـ که قبلا به آن اشاره شد ـ جلوگیرى مى کند، بلکه بر عکس، اشتغال ذهنى درباره چیزهایى را که بیمار نمى خواهد درباره آن ها فکر کند، بیش تر مى سازد. بنابراین، مهم است بدانیم که آیا بیمار افکار وسواسى خود را جزو لاینفک شخصیت خود مى داند یا نه. همچنین مهم است بدانیم میزان مقاومت بیمار در مورد وسواس ها و نیز آیین مندى هاى مربوط به آن ها چقدر و چگونه است; زیرا این مقاومت، در پذیرش دلیل درمانگر براى جلوگیرى از واکنش بیمار مؤثر است. همچنین لازم است میزان بى معنا بودن افکار یا رفتارهاى وسواسى از نظر بیمار، مورد ارزیابى قرار گیرد.
ب. جنبه هیجانى
تغییرات خلقى مرتبط با وقوع وسواس، بخصوص اضطراب، ناراحتى و افسردگى، حتماً باید مورد بررسى قرار گیرند. این گرایش وجود دارد که اضطراب، هیجانى مسلط فرض شود، اما بسیارى از بیماران، اثر هیجانى وسواس را ناراحتى، تنش خاص، خشم یا انزجار ذکر مى کنند. باید معلوم شود که آیا تغییرات خلقى، قبل از افکار و رفتارهاى وسواسى اتفاق مى افتند یا به دنبال آن ها.
ج. رفتارها
ارزیابى رفتارها، اهمیتى اساسى دارد. هر رفتارى که افکار وسواسى را برمى انگیزد، از رویارویى با آن ها جلوگیرى مى کند (اجتناب)، آن ها را پایان مى بخشد یا از آن ها ممانعت به عمل مى آورد، به تفصیل مورد ارزیابى قرار مى گیرد و بنابراین، در مورد هر رفتارى اطلاعات دقیقى فراهم مى آید.
این اطلاعات شکل واقعى رفتار، طول مدت وقوع، فراوانى و ثبات رفتار را در بر مى گیرند. همچنین عواملى که شدت رفتار را کم و زیاد مى کنند مورد ارزیابى قرار مى گیرند. این عوامل ممکن است موقعیتى، عاطفى، شناختى و یا بین فردى و اجتماعى باشند.
د. عوامل فیزیولوژیک
زمانى که احساس هاى جسمى، خود منشأ ناراحتى به حساب مى آیند، این قسمت از ارزیابى ـ بخصوص ـ ضرورى است; زیرا احساس هاس جسمى ممکن است افکار و رفتارهاى وسواسى را برانگیزانند (مثلا، در یک مورد، بیمار هرگاه احساس مى کرد بدنش عرق کرده است، تصور آلودگى پیدا مى کرد و باید خود را مى شست.) گاهى ممکن است تغییرات بدنى ناشى از رفتار وسواسى باشند و ـ مثلا ـ بر اثر شستوشوى زیاد پوست آسیب ببیند.
هـ. زمینه بروز مشکل
ارزیابى کلى درباره تاریخچه بیمارى ضرورى است. شرایط مربوط به آغاز مشکل بسیار مهم است. شروع مشکل در نوجوانى، در جامعه پذیرى و توانایى عمومى بیمار براى مقابله اثر مى گذارد. از سوى دیگر، دخالت و نقش سایر افراد خانواده در رفتار وسواسى بیمار باید ارزیابى شود. اثر مشکل بر کار، روابط جنسى و خانوادگى فرد باید مورد بررسى قرار گیرد. آخرین بخش مهم در مصاحبه رفتارى، ارزیابى ارزش کارکردى نشانه ها و توجه دادن بیمار به سود وزیان نسبى تغییر است. در پایان مصاحبه ارزیابى، درمانگر باید درباره ماهیت و دامنه مشکل، یک صورت بندى اولیه به دست دهد و این فرمول بندى باید با بیمار در میان گذاشته شود تا به دنبال آن، بتوان منطق درمان را مطرح کرد. در این بحث، حتماً باید اهمیت «خودکنترلى»75 و همکارى در درمان مورد تأکید قرار گیرد. همچنین مى توان براى روشن نمودن جزئیات مشکل، از آزمون هاى رفتارى، مصاحبه با بستگان و افراد خانواده، سنجش هاى پرسشنامه اى و خود بازبینى76 به صورت یادداشت روزانه افکار و اعمال وسواسى نیز استفاده کرد. (هاوتون و همکاران، 1989، ترجمه قاسم زاده 1376)
به طور کلى، رویارویى و جلوگیرى از واکنش از بهترین فنون براى درمان وسواس همراه با رفتار اجبارى آشکار است و شامل روش هاى ذیل مى شود:
1. رویارویى ارادى و عمدى با همه موقعیت هاى اجتنابى;
2. رویارویى مستقیم با محرّک هاى ترسناک، از جمله افکار مزاحم;
3. جلوگیرى از آیین مندى هاى اجبارى و رفتارهاى خنثى ساز، از جمله رفتارهاى ناآشکار.
درمان وسواس هاى بدون رفتار اجبارى آشکار، مبتنى بر دو روش «عادت آموزى» و «ایجاد وقفه و فکر» است. «عادت آموزى» بر این فرض استوار است که تمرین هاى اولیه باید به طور مکرّر و پیش بینى پذیر، افکارى را طى دوره لازم براى کاهش اضطراب، برانگیزاند و در عین حال، هر نوع اجتناب نهفته و رفتارهاى خنثى ساز را متوقف سازد. وقتى در بیمار نسبت به محرّک هاى پیش بینى پذیر عادت ایجاد شد، درمان به سوى محرّک هاى پیش بینى ناپذیر و ایجاد عادت سوق داده مى شود و این کار در حالى صورت مى گیرد که بیمار هنوز اضطراب دارد. هدف از ایجاد وقفه در فکر این است که راهبردى به منظور کنار گذاشتن افکار فراهم بیاورد و از این رهگذر، دوام آن ها را کم کند. این امر ممکن است بر افزایش احساس کنترل بیمار و درنتیجه،در کاهش ناراحتى او اثر بگذارد. در الگوى شناختى ـ رفتارى، پیش بینى مى شود که افکار وسواسى بر اثر خنثى سازى و اجتناب تداوم یابند. بنابراین، با استفاده از روش مؤثر ایجاد وقفه در فکر، سعى مى شود برنامه اى نیز در جهت حذف خنثى سازى و از جمله، حذف کسب اطمینان و خاطر جمع شدن و نیز اجتناب تنظیم شود.77
به دلیل آن که در شناخت ـ رفتار درمانگرى بر اهمیت نقش فرایندهاى شناختى و رفتارى در شکل گیرى و تداوم اختلالات روان شناختى و کاربرد روش هاى تجربى مبتنى بر رفتارگرایى و شناخت گرایى، براى درمان الگوهاى پاسخ دهى نادرست، تأکید مى گردد و با توجه به این که تلفیق فنون شناختى با درمان هاى رفتارى موجود، رویکرد غالب در درمان اختلالات روانى است،78به سایر فنون رفتارى مؤثر در درمان OCD اشاره مى شود. این فنون عبارتند از: رویارویى تجسّمى یا تخیّلى، شوخى و مزاح، تنش زدایى، نیت متناقض، تلفن زدن، درمان به روش باردارى، که خود شامل روش هاى خودکنترلى، آموزش هایى براى توقف تشریفات وسواسى، روش هاى تدریجى (به تأخیر انداختن واکنش)، نظارت شدید و روش هاى انزجارى مى شود.
خلاصه و نتیجه گیرى
در رویکرد شناختى ـ رفتارى، وسواس به عنوان افکار، تکانه ها یا تصورات مزاحم و ناخواسته اى تعریف مى شود که فرد کنترلى بر آن ها ندارد و عملکرد اجتماعى، شغلى، خانوادگى و تحصیلى او را تحت تأثیر قرار مى دهند و براى وى آشفتگى و اضطراب ایجاد مى کنند. فرد براى تسکین اضطراب و آشفتگى خود، به طور موقّت، به خنثى سازى روى مى آورد و این خنثى سازى، شکل رفتارهاى وسواسى و اجبارى به خود مى گیرد.
در دیدگاه اسلامى، منظور از «وسوسه» یا «وسواس» به عنوان
یک اختلال روانى، همان وسواس فکرى است که توسط شیطان برانگیخته مى شود; زیرا کار شیطان آن است که افراد را به سوى افکار ناخواسته، مزاحم و مذموم بکشاند تا بدینوسیله، رفتارهاى ناپسند و اعمال نادرستى از آنان صادر شود. به عبارت دیگر، نسبت دادن این اندیشه ها و افکار مزاحم، ناخواسته و نادرست به شیطان، دلالت بر اجبارى بودن آن ها و غیرقابل کنترل بودن این افکار توسط فرد دارد.
همچنین در متون و منابع اسلامى به اضطراب زا بودن وسواس نیز اشاره شده و «وسواس عملى» به عنوان نتیجه و پیامدى از «وسواس فکرى» مطرح شده است. بنابراین، به طور کلى، مى توان استنتاج نمود که در هر دو رویکرد، به تعریف مشابهى از وسواس برمى خوریم و در این زمینه، تفاوت محسوسى بین دو رویکرد موجود نیست.
اگرچه محتواى وسواس از فردى به فرد دیگر متفاوت است، اما شایع ترین وسواس ها عبارتند از: وسواس آلودگى، ترس از آسیب رساندن به خود یا دیگرى، داشتن رفتارهاى غیراجتماعى، اشتغال به امور جنسى غیرطبیعى، وسواس هاى مذهبى، نظم و ترتیب، وسواس هاى بى معنا و افکارى در مورد مرگ خود یا عزیزان و وابستگان.
در ارتباط با محتواى وسواس، اگرچه متون و منابع اسلامى بیش تر به وسواس هایى در ارتباط با انجام اعمال و فرایض مذهبى و دینى نظیر شک در تعداد رکعات نماز، وضو، غسل، نیت نماز، تکبیرة الاحرام، قرائت، وسواس در طهارت و نجاست (شستوشو) اشاره شده است، با این حال، به انواع دیگر وسواس همچون وسواس در مورد سلامتى و ترس از بیمارى، داشتن اندیشه هاى بیهوده (وسواس اعتقادى)، وسواس در ارتباط با مرگ، برزخ، قبر، دوزخ و معاد، وسواس هاى افراطى مانند داشتن افکار و عقاید غیرمنطقى و ناعاقلانه و وسواس جدال و کشمکش نیز اشاره شده است. به طور کلى، در رویکردهاى گوناگون، علایم و نوع افکار و حرکات اجبارى تقریباً مشابه هستند و بر علایم خاصى مثل تشریفات و آیین مندى هاى رفتارى، نشخوارهاى ذهنى و فکرى و اجتناب تأکید شده است.
مشهورترین اشکال بالینى تشریفات «شستوشو و پاکیزگى» است و تظاهر دیگر وسواس تشریفات «وارسى» است که با هدف جلوگیرى از فاجعه هاى ویژه اى همچون آتش سوزى، دزدى و مانند آن طراحى مى شوند. اَشکال دیگر تشریفات به صورت «نظم و ترتیب» و «احتکار» مشاهده مى شود. تشریفات یا نشخوارهاى ذهنى، که براى کاهش تشویش و ناراحتى برانگیخته مى شوند، توسط ترس هاى وسواسى طراحى مى گردند و شامل شمارش و وردخوانى و مانند آن هستند.
در متون و منابع اسلامى نیز به هر سه مورد مزبور یعنى «اعمال و آیین مندى هاى وسواسى»، «افکار وسواسى یا نشخوارهاى ذهنى و فکرى» و «اجتناب» اشاره شده است. در احادیث و روایات تأکید شده است که فرد مبتلا به وسواس براى اجتناب از افکار ناخواسته و مزاحم، به رفتارهاى اجبارى پناه مى برد (اجتناب). در متون اسلامى، به این موضوع نیز اشاره شده است که اعمال و رفتارهاى اجبارى ناشى از افکار و اندیشه هاى ناخواسته و مزاحم هستند که فرد کنترلى بر آن ها ندارد و ناشى از وسوسه شیطان هستند.
در ارتباط با سبب شناسى وسواس، رویکردهاى شناختى ـ رفتارى بر چگونگى ادراک و ارزیابى پدیده ها توسط فرد تأکید دارند و این اختلال را ناشى از پردازش شناختى نادرست و غیر منطقى افراد مبتلا مى دانند. افراد مبتلا به وسواس نه تنها داراى احساس مسؤولیت و احساس گناه افراطى و شدید براى رخ دادن حوادث و وقایع مى باشند، بلکه باورهاى نادرستى در مورد شایستگى ها و لیاقت هاى خود دارند که ناشى از کمال گرایى افراطى یا اخلاق گرایى متعالى آن هاست. همچنین این افراد به طور افراطى و شدیدى به افکار مزاحم و ناخواسته اى که تجربه مى کنند اهمیت مى دهند و تعبیر و تفسیرهاى فاجعه آمیزى از این افکار دارند.
در متون و منابع اسلامى، در زمینه سبب شناسى وسواس، هم به نقش فرایندهاى شناختى و عقلانى مانند «عدم رشد عقلى»، «ضعف در اراده و تسلیم شدن در برابر افکار شیطانى»، «عدم اعتماد به نفس»، «توجه افراطى به غرق بودن در برابر غرایز و شهوات» و «امیال کاذب» و نیز به نقش عوامل فیزیولوژیک همچون «سوء هاضمه» و هم به نقش عوامل عاطفى و هیجانى مانند «اضطراب» اشاره شده است.
یکى از نکات اساسى که در هر دو رویکرد بر آن تأکید بسیار مى شود، مسأله پیش گیرى و درمان است. درباره پیش گیرى، نظریه پردازان شناختى بر شناخت منطقى تأکید مى کنند و اعتقاد دارند که ایجاد احساس امنیت، آرامش و تعادل روانى و شناخت منطقى مى توانند عوامل مؤثرى در پیش گیرى از اختلالات روانى باشند واین تحقق نمى یابد، مگر در پرتو تربیت صحیح و درست افراد و جامعه اى با زمینه مناسب براى پذیرش افراد سازگار و متعادل.
به دلیل این که نظریه هاى رفتارگرایى بر یادگیرى و ارائه الگوهاى رفتارى صحیح و منطقى تأکید مىورزند، پیش گیرى طبق رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى» شامل ارائه الگوهاى صحیح رفتارى از طریق تقویت و پاداش و روش حذف یا تنبیه و شرطى سازى مى باشد. البته باید متذکر شد که کارایى این روش ها بیش تر در حیطه پیش گیرى ثانویه به اثبات رسیده است. در دیدگاه اسلامى، راهکارهایى که از ابتلا به اختلالات روانى، از جمله وسواس فکرى ـ عملى، پیش گیرى مى کنند، شامل روش هاى ذکر شده در رویکردهاى روان کاوى، زیست شناختى، شناختى و رفتارى مى باشند. برخى از این راهکارها عبارتند از: پرورش صحیح ذهنى و رشد عقلانى، عدم به کارگیرى شیوه هاى سلبى در تربیت مانند تنبیه و تهدید، جلوگیرى از بروز عوامل زمینه ساز اختلالات روانى، همچون اضطراب و ترس، ایجاد تعادل و نظم در کلیه برنامه هاى زندگى، دادن آگاهى صحیح یعنى ایجاد شناخت منطقى در افراد نسبت به وظایف شرعى و اجتماعى، استفاده از گیاهان دارویى مانند سدر و ایجاد اشتغال ذهنى (قرائت قرآن و ذکر).
در زمینه درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى، رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى» متأثر از نظریه سالکوسکیس (1989) تأکید مى کند که اگرچه «مواجهه طولانى مدت با جلوگیرى از پاسخ» در درمان بعضى از انواع وسواس موفقیت آمیز مى باشد، اما براى سایر افراد مبتلا به اختلال، مانند افرادى که داراى افسردگى شدید و یا عقاید بیش بها داده شده هستند، سودمند نمى باشد. بنابراین، در این رویکرد، بر شناسایى و اصلاح ارزیابى هاى منفى و افکار مداخله گر، اصلاح نگرش هاى مربوط به احساس مسؤولیت و جلوگیرى از خنثى سازى، که در پى ارزیابى متأثر از احساس مسؤولیت پدید مى آید، تأکید مى شود.
این در حالى است که بر اساس متون و منابع اسلامى (آیات، احادیث و روایات)، مى توان از روش ها و فنون گوناگون شناختى، معنوى، ارتباطى، عملى و دارویى براى درمان این اختلال استفاده کرد. در واقع، در رویکرد اسلامى، بر تمام ابعاد و جنبه هاى این اختلال تأکید شده و درمان هاى گوناگونى از این قبیل در آن به چشم مى خورند. آگاه سازى فرد وسواسى از وضع نابهنجار خود و موقعیتى که در ارتباط با خداوند دارد، پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگى شیطان، تغییر موقعیت در مورد اعمال وسواسى، پناه بردن به خداوند (توکّل به خداوند) و توجه قلبى و زبانى (ذکر خدا و ذکر اهل بیت(علیهم السلام))، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورت ها و پرهیز از اعمال غیرضرورى، توجه دادن به الگوها و اسوه ها در اعمال دینى و تشریح رفتار معصومان(علیهم السلام)، غرقه سازى در امور معنوى، حسّاسیت زدایى و زدودن اشکال از ذهن فرد وسواسى، تأکید بر روزه دارى و پرهیز از پرخورى و درمان هاى دارویى مانند مصرف بعضى از مواد غذایى، به ویژه انار، خرما، سیب و روغن زیتون و انجام اعمالى که موجب موقعیت روانى ویژه و شادابى و آرامش فرد مى گردد، مانند خضاب و رنگ کردن مو، بى اعتنایى به شک و تردید و مراقبت مستمر از فرد مبتلا به وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال وى.
بنابراین، فنون درمانى برگرفته از متون اسلامى شامل فنون درمان شناختى، رفتارى و دارویى است. همچنین نتایج پژوهش ها نشان دهنده تأثیر و کارامدى بیش تر این فنون به صورت ترکیبى است، تا به کارگیرى این فنون به تنهایى; زیرا به کارگیرى فنون مزبور به صورت ترکیبى، اثر تعاملى ویا دست کم اثر تجمعى دارد و به بهبودى سریع تر، بیش تر و پایدار این اختلال منجر مى شود. بنابراین، مى توان نتیجه گرفت که شیوه هاى پیش گیرانه و درمانى رویکرد اسلامى به وسواس، کلى تر، کامل تر و کارامدتر مى باشند.
پى نوشت ها
* دانشیار علوم تربیتى دانشگاه قم و رئیس مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (دکتراى علوم تربیتى)
** پژوهشگر در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) و مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (کارشناش ارشد روان شناسى)
1. Obsessive - Compulsive Disorder (OCD).
2. J. Piacentini (2000), Cognitive Behavioral Therapy of Childhood OCD. Child and Adolescent Psychiatric Clinics of North America, 8(3), 599 - 616.
3. obsessive thoughts.
4. obsessive images.
5. obsessive yuminations.
6. obsessive doubts.
7. obsessive impulses.
8. obsessive rituals.
9ـ نصرت الله پورافکارى، افسردگى واکنش یا بیمارى، تهران، آزاده، 1371.
10ـ کیت هاوتون، کرک پاتریک، سالکوسکیس و کلارک (1989)، رفتار درمانى شناختى: راهنماى کاربردى در درمان اختلال هاى روانى، ترجمه قاسم زاده، تهران، ارجمند، 1376.
11ـ مایکل گلدز، دنیس گات و ریچارد مى یر، مبانى روان پزشکى آکسفورد، ترجمه کیانوش هاشمیان و ابوحمزه الهام، تهران، تبیان، 1377.
12. J. Piacentini, Opcit.
13ـ على نقى فقیهى، شناخت مشاوره از دیدگاه اسلامى (چکیده مقالات دومین همایش)، تهران، سپهر، 1379، ص 97.
14ـ اثیرالدین محمد بن یوسف بن ابى حیان اندلسى، تفسیر البحر المحیط، ج 10، ص 579.
15ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، قم، مجمع ذخائر اسلامى، 1379، ص 20 ـ 19.
16ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 122.
17ـ محمود ارگانى بهبهانى، پیشین، ص 21.
18ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 15، ص 293.
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163، ح 20، 4 تا 43 و ج 82، ص 83، ح 30.
20ـ على اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج 14، حرف واو.
21ـ امام خمینى، چهل حدیث، تهران، رجاء، 1368، ص 402.
22ـ ر.ک.به: یحیى سیدمحمدى، وسوسه و وسواس در اسلام.
23ـ کنزالعمّال، ح 1266.
24ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ص 231، ج 5 و 6.
25ـ همان، ج 1، ص 46 / محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 11.
26ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 424، ح 2.
27ـ على نقى فقیهى، پیشین، ص 98.
28ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163.
29ـ همان، ج 72، ص 69.
30ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 11.
31ـ همان، ج 1، ص 11 / شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 1، ص 46.
32ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 3، ص 4، ح 7.
33ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 87 / شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 19.
34ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 290.
35ـ امام خمینى، پیشین، ص 405ـ 406.
36ـ على نقى فقیهى، پیشین، ص 101.
37ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424 / همو، فروع کافى، ج 3، ص 14.
38ـ نهج البلاغه، خ 91.
39ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروغ کافى، ج 3، ص 14 و ص 360.
40ـ آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 352.
41ـ یحیى سید محمدى، پیشین، ص 76.
42ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، ص 121.
43ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424.
44ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 10، ص 102.
45ـ همان، ج 66، ص 162، ح 36 تا 42.
46ـ ابى جعفر احمدبن محمدبن خالد البرقى، المحاسن، ق. المجمع العالمى لاهل البیت(علیهم السلام)، 1413، ج 2، ص 553.
47ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 5، ص 96، باب 97، ح 6025.
48ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 62، ص 300.
49ـ ابى جعفراحمدبن محمدبن خالدالبرقى،پیشین،ج2، ص 485.
50ـ همان، ج 201، ص 789 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 126.
51ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 69، ص 69.
52ـ ر.ک: جمشیداحمدى، وسواسودرمان آن، شیراز،نوید،1368.
53ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 97.
54ـ نهج البلاغه، حکمت 312.
55ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 124، روایت 2.
56. Neutralization.
57. Compulsive Behavior.
58. Avoidance Behavior.
59. S.J. Rachmn & R.L. Hodgson (1980), Obsessions and Compulsions, Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
60. Diagnostic and Statistical ManuaI of Menta Disorder (DSM- IV).
61ـ گیل اس استکتى، درمان رفتارى وسواس، ترجمه عباس بخشى پور، تبریز، مؤسسه انتشاراتى روان پویا، 1376.
62. Perfectibility.
63. Morality.
64. M.H. Freeston, R. haducuer, F. Gagnon & N. Thibodeau (1993), "Belifs about Obsessional Thoughts", Journal of Psychopathology and Behavioral Asse ssment, 15, 1-27.
65ـ وسواس، برداشت ها و درمان رفتارى، گیل اس استکتى و همکاران، ترجمه امیر هوشنگ مهریار، تهران، پویا، 1373.
66. P.M.Salkovskis, D. Westbrook, J. Davis, A. Jeavons & A. Gledhill (1994), Effects of Neutalizing of in Trusive Thoughts: An Experiment Investigation.
67ـ بهروز میلانى فر، بهداشت روانى،تهران،قومس،1372،ص53
68. P.M. Salkovskis, C. Richards & E. Forrester (1995), The Relation between Obsessional Problems and Intrusive Thoughts: Behavioral and Cognitive Psychothrapy, 23, 281, 299.
69ـ ر.ک.به: کیت هاوتون و همکاران، پیشین.
70. form.
71. Content.
72. Idiosyncratic.
73. Self0 ontrol.
74. Self - monitoring.
75. P.M. Salkovskis, P. Cambell (1994), Thought Suppression in Naturally.
76. P.M. Salkovskis, Cognitive - Behavioral Factors and The Persisstence of Intrusive Thoughts in Obsessional Problems: Behaviors Research and Theory, 27, 677, 682 / P.M. Salkovskis & H.C. Warwick (1988), Cognitve Theorg of Obsessive Compulsive Disorder: In the Theory and Practice of Cognitive Theory (Perris, C.Blackburn, I.M. and Perris H. eds), P.P 376 - 395, Springer, Heidelbery.
سایر منابع
1. The Etiology of Obsessive - Compulsive Disorder Behavior and Research, 35 (3), 211- 219.
2. Occuring negative In Trusive Thoughts: Behavior Research and Therapy, 32, 1-8.
3. American Psychiatric Association (1994), Diagnostic, and Statistical "Manual of Mental Disorders", Fourth Edition.
4. P.M. Salkovskis (1985), Obsessional - Compulsive Problems: Acognitive - Behavioral analysis; Behavior Research and Therapy, 23, 571 - 583.
5. I.M. Marks (1986), Fears, Phobias and Rizuals (New York: Oxford University Press).
6. S. Rachman (1996), Obsessions, Responsibility, and Guilt: Behavior Research and Therapy, 31, 149 - 254.
7. S. Rechman, R. Hodgson & I.M. Marks (1971), How to Remain Neutral: An Experimental Analysis of Neutralization: Behavior Research and Therapy, 34, 889- 898.
8. A.E. Bergin (1991), "Values and Religious lssues in Psycho Therapy and Mental Health". American Psychologist, 45, 394- 403.
9. O. Conner, K. Todorov, c. Rebillard, S. Borgeat & M. Brault (1999) "Cognitive - Behavior Therapy and Medication in The Treatment of Obsessive - Compulsive Disorder, Canadian, journal of Psychiatry, 44 (1), 64- 72.
10. M.J. Kozak, M.R. Liedowitz & E.B. Foa (2000), Cognitive Behavior Therapy and Pharmacotherapy for Obsessive - Compulive Disorde, Goodman, Waynek, Rudorfer, Maltt Hew, V. (Eds), Personality and Clinical Psychology Series.
11. S. Rachman (1997), A Cognitive Theory of Obsessions: Behavior Research and Therapy, 35, 793- 802.
12. P.M. Salkovskis & D. Westbrook (1989) Behavior Therapy and Obsessional Rumminations: Can Failure be Turned in to Success, Behavior Research and Therapy, 27, 149 - 160.
از سوى دیگر، در متون اسلامى به نکات ظریف و کاربردى در ارتباط با این اختلال برمى خوریم. در این رویکرد، علاوه بر نقش عوامل فیزیولوژیک و عوامل عاطفى و هیجانى، بر نقش فرایندهاى شناختى و عقلانى تأکید شده است. همچنین راهبردهاى پیشگیرانه و درمانى اسلامى بر تمام جنبه هاى درمانى، به ویژه فنون شناختى، رفتارى، معنوى، ارتباطى و دارویى، تأکید دارند.
مقاله حاضر درصدد مقایسه رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى سنّتى» با «شناخت ـ رفتار درمانگرى اسلامى» برگرفته از متون و منابع اسلامى در زمینه علایم، محتوا، سبب شناسى، پیش گیرى و درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى و شناخت وجود تشابه و تمایز این دو رویکرد در ارتباط با موارد مذکور است.
مقدّمه
«وسواس فکرى ـ عملى» یکى از اختلالات اضطرابى است که ویژگى هاى بارز آن شامل افکار وسواسى،5 تصورات وسواسى،6 نشخوارهاى وسواسى،7 شک هاى وسواسى،8تکانه هاى وسواسى9 و آیین هاى وسواسى10 است که عامل مهمى در ایجاد آشفتگى در افراد مبتلا به آن مى باشد و غالباً در عملکرد و سازگارى اجتماعى این افراد اختلال ایجاد مى کند. افکار وسواسى پیوسته موجب پریشانى بیمار مى شوند و فرد مبتلا با تلاش ناموفق، درصدد مقابله با آن ها برمى آید. اعمال یا آیین هاى وسواسى به صورت رفتارهایى کلیشه اى درمى آیند که بیمار مدام آن ها را تکرار مى کند. این اعمال ماهیتاً لذتبخش نبوده و مفید نیستند. علایم خودکار اضطراب غالباً وجود دارند.
ارتباط تنگاتنگى میان علایم وسواسى، به ویژه افکار وسواسى، و افسردگى وجود دارد. این اختلال در زنان و مردان به طور مساوى وجود دارد و به عنوان اختلالى نهفته مطرح شده است که قریب یک درصد از نوجوانان و دو درصد از بزرگ سالان از آن رنج مى برند. شروع اختلال معمولا در کودکى یا اوایل بزرگ سالى است. سیر آن متغیر بوده و احتمالا بدون علایم عمده افسردگى به سوى مزمن شدن پیش مى رود.11
این اختلال در طول تاریخ، دامنگیر تعدادى از انسان ها بوده است. جان بانیان (Bunyan) و چارلز داروین (Darwin) از جمله افراد مشهورى به شمار مى روند که در گذشته مبتلا به این اختلال فلج کننده بوده اند.12
در بسیارى از توصیف هاى اولیه از این اختلال، محتواى مذهبى آن مورد تأکید قرار گرفته است. این نوع محتوا راهنماى مهمى در درک ماهیت این اختلال به شمار مى رود. محتواى وسواس ها منعکس کننده نگرانى عمده هرعصر به شمار مى روند، خواه این محتوا مربوط به کار شیاطین و آلودگى به وسیله میکروب باشد، خواه مربوط به تشعشع یا خطر ابتلا به ایدز. اگرچه اولین و جامع ترین مطالعه در مورد این اختلال را ژانه در سال 1903 انجام داد، اما تا زمانى که فروید راهى به سوى درک عمیق تر این اختلال نگشود و توصیف بالینى خوبى از آن به دست نداد، این اختلال به خوبى شناخته نشده بود. با این حال، ناتوانى و ضعف رویکرد روان تحلیلگرى در درمان منجر به شکل گیرى رویکردهاى دیگرى همچون رویکردهاى زیست شناختى، رفتارى، شناختى و شناختى ـ رفتارى در ارتباط با علایم، پدیده شناسى، سبب شناسى و درمان این اختلال گردیده است.
عوامل زمینه ساز اختلال (OCD) شناخته نشده اند، اما سه علت احتمالى شامل علل عضوى، ژنتیک و تجربیات اولیه بررسى شده اند.13 مطالعات درمانى در مورد این اختلال به طور کلى در سه زمینه دارو درمانى، رفتار درمانى، شناخت درمانى و ترکیب درمان هاى شناختى ـ رفتارى با دارو درمانى بوده است.
شناخت ـ رفتار درمانگرى از جمله رویکردهایى است که بر نقش پردازش هاى شناختى نادرست در شکل گیرى و تدام این اختلال تأکید کرده است. در رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى سنّتى»، وسواس به عنوان افکار، تصاویر ذهنى و تکانه هاى ناخواسته و مزاحم تعریف شده است و محتواى آن مى تواند شامل وسواس آلودگى با نجاست، آسیب رسانى به خود و دیگران، رفتارهاى غیرقابل پذیرش از نظر اجتماعى، وسواس هاى جنسى و وسواس نظم و ترتیب یا شمارش باشد. همچنین پیش گیرى از وسواس به میزان شناخت فرد از خود و تعیین در موقعیت هاى زندگى او وابسته است. مهم ترین تدابیر درمانى ذکر شده در این رویکرد شامل رویارویى و جلوگیرى از پاسخ است که طى آن، درمانگر به شناسایى افکار خودکار منفى فرد پرداخته و با ایجاد تغییر در نظام شناختى و اعتقادى او و استفاده از فنون شناختى و رفتارى به درمان وى مى پردازد.14
در متون و منابع اسلامى نیز به نکات کاربردى قابل اعتمادى در عرصه وسواس و چگونگى درمان آن برمى خوریم; در آیات متعددى، واژه «وسواس» در قرآن کریم آمده (سوره هاى مبارکه ناس، اعراف و طه) و منظور از آن نوعى اختلال روانى و فکرى است که مترادف با ذهاب عقل بوده، باعث مى شود افراد به سوى افکار ناخواسته کشیده شوند و در نتیجه، دست به رفتارهاى نادرست یا ناپسند بزنند.
پیامبراکرم نیز وسواس را به صورت تصورات و افکارى تعریف مى کند که شخص را تحت تأثیر قرار داده، او را به قهقرا مى برد و از انجام اعمال طبیعى باز مى دارد.
بر اساس متون و منابع اسلامى، محتواى وسواس بیش تر در ارتباط با اعمال و رفتارهاى عبادى و مذهبى همچون نماز، غسل، طهارت و نجاست است و علامت مشخصه آن وجود اضطراب مى باشد، به گونه اى که اضطراب، آسایش و راحتى را از فرد سلب مى کند و همراه با شک و تردید است. افراد وسواسى دایم در مورد امور اعتقادى مانند وضو و طهارت دچار شک و تردید مى شوند و احساس الزام و اجبار به اعمال و رفتارهاى تکرارى دارند.
با مراجعه به آیات، روایات و متون اسلامى مى توان مشاهده کرد که وسواس انواع متفاوتى دارد که عبارتند از: وسواس فکرى (ترس از بیمارى و تفکر افراطى در مورد سلامتى)، وسواس اعتقادى (اندیشه هاى بیهوده درباره مرگ، قبر، برزخ و معاد)، وسواس افراطى (داشتن افکارى که به هیچ وجه عاقلانه نمى باشند)، و وسواس عملى (تکرار رکعات نماز، طهارت یا غسل.)
در مورد سبب شناسى وسواس، نظریه پردازان اسلامى با استنباط از آیات و احادیث، معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحى)، اختلالات جسمى (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطى به غرایز (شهوت و امیال کاذب)، عدم رشد عقلى، ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و برخى عوامل دیگر مى توانند سرچشمه ایجاد این اختلال گردند. همچنین پرورش صحیح ذهنى، رشد عقلانى، به کارگیرى شیوه هاى تربیتى درست، پیش گیرى از تشدید اضطراب و ترس و پرخاشگرى، برقرارى نظم و انضباط منطقى در زندگى، آگاهى از وظایف شرعى و زدودن ابهام در این زمینه از جمله راهبردهاى پیش گیرانه اى هستند که در متون اسلامى بر آن ها تأکید شده است.
در احادیث و روایات، به روش ها و فنون شناختى، معنوى، ارتباطى، رفتارى و دارویى براى درمان این اختلال اشاره شده است که برخى از آن ها عبارتند از: پرورش عزّت فرد مبتلا به وسواس، تشریح کامل وظایف شرعى در مورد افکار و اعمال وسواسى، تکیه به خداوند و توکّل به او و استعانت از او، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات، مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان، نظارت مشاورى معتبر و متخصص بر اجراى راهبردهاى درمانى مذکور، درمان از طریق خوردن انار شیرین، روغن زیتون، خرما، سیب، کندر و سبزیجات، شستوشوى سر با آب سدر، دود کردن اسپند و خضاب و رنگ کردن مو.
وسواس از دیدگاه اسلام
الف. «وسواس» از نظر لغوى و اصطلاحى
«وسواس» یکى از نکاتى است که مکرّر در کتب آسمانى و به ویژه در قرآن کریم به آن اشاره شده است. وسواس در زبان عربى و فارسى در اصل، بر نوعى اندیشه و محتواى ناخواسته و نامطلوب دلالت مى کند.15
«وسواس» از ماده «وسوسه» مشتق شده که بیانگر رابطه شیطان با قلب انسان است. بهتر است بگوییم: القائات و تصورات نامقدّس و باطل بر قلب انسان را در مکتب اسلام «وسواس» مى گویند. وسواس دو جنبه فکرى و عملى دارد و نوعى بیمارى روانى است. کسى که به «وسوسه» مبتلا شده است «وسواس» و «موسوس» نام دارد.
در لغت، «وسوسه» و «وسواس» یکى دانسته شده و «وسوسه» کلامى پنهانى است که در آن اختلاط صورت گرفته و در هم و بر هم و بى نظم است. همچنین «وسواس» در جایى گفته مى شود که کسى وحشت کرده، کلامش در اثر وحشت، بى نظم شده باشد و همانند دیوانگان عمل کند.
زمخشرى گفته است: «الوسواس» اسمى است به معناى «وسوسه» و مراد از آن شیطان است.16
در قرآن کریم نیز آمده است که «فوسوَس لهُما الشیطان»; (اعراف: 30) پس شیطان آنان را وسوسه کرد. بنابراین، «وسواس» با (فتح واو) هم به معناى شیطان و هم به معناى گفته وسوسه آمیز است.
از سوى دیگر، در علم کلام نیز براى وسواس و وسوسه تعاریفى بیان شده است که در این جا به برخى از آن ها اشاره مى شود:
ـ دو دلى، تردید و شکى که در ضمیر انسان پدید مى آید;
ـ شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبى، بخصوص در طهارت و نجاست;
ـ آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را به کار بد برانگیزاند;
ـ ایجاد امرى بى نفع یا ضرر در ضمیر کسى توسط نفس شخص یا توسط شیطان ـ که نیروى محرّک انسان به انجام بدى هاست.17
نکته قابل ذکر در مورد وسواس این است که طبق متون و منابع اسلامى، وسواس فقط در اعمال انسان تجلّى پیدا نمى کند، بلکه به اندیشه او نیز راه مى یابد. مرحوم علّامه مجلسى ضمن شرح یک روایت مى گوید: «وسوسه سخن بیهوده و بى سودى است که نفس و شیطان در روح انسان پدید مى آورند.»18
همچنین از شیخ مفید نیز نقل گردیده که «وسوسه» عبارت است از تحریک افعال و اعمال و نیات باطل انسانى به وسیله عوامل شیطانى.19
میر سید شریف جرجانى، مؤلف ترجمان القرآن، «وسوسه» را چنین تعریف کرده است: «اندیشه بد در دل کرده» و در تعریف «وسواس» چنین مى گوید: «دیو وسوسه کننده یعنى اندیشه بد در دل افکننده». نسبت دادن این وسوسه ها یا اندیشه هاى بد به دیو یا شیطان از غایت اجبارى بودن افکار وسواسى حکایت مى کند.20
به طور کلى، از روایات مى توان نتیجه گرفت که:
اولا، وسوسه یا وسواس نوعى اختلال روانى است.
ثانیاً، با اضطراب و ترس همراه است.
ثالثاً، وسوسه و ذهاب عقل و کثرة التخلیط در اختلال روانى باهم مشترکند.
رابعاً، مراد از وسوسه، وسوسه فکرى است و از این رو، از آن به «شیطان الوسوسة» تعبیر شده است; زیرا شیطان کارش این است که افراد را به افکار ناخواسته و مذموم بکشاند تا به وسیله آن، رفتارى ناپسند از آن ها صادر شود.21
ب. محتواى وسواس
وسوسه و وسواس در فرهنگ عرفانى، همان «هواجس و خواطر» نفسانى و به معناى انگیزش هاى نفس آدمى است. نفس، آدمى را به انجام کارهایى ترغیب مى کند و بر آن اصرار مىورزد. این خاطره هاى نفسانى اگر طبق موازین شرع باشند، به سمت نعمت هاى خداوند و انجام اعمال مشروع گرایش پیدا مى کنند، اما وسوسه هاى شیطانى همواره آدمى را به سوى گناه و معصیت مى برند و تنها با توکّل به ذات اقدس خداوند و ذکر حضرت او از میان مى روند و بى اثر مى شوند. وسواس مرضى است که اغلب، اشخاص متدیّن به آن مبتلا مى شوند; گاه در نیت و گاه در مخارج حروف و گاه در صحّت وضو و غسل و گاه در عدد رکعات نماز و گاه در طهارت و نجاست. به همین دلیل، در علم فقه، بابى تحت عنوان «کثیرالشک» یا «وسواس» وجود دارد و طبق دلایل فقهى، شک وسواسى ارزش مذهبى ندارد و احکام شک شامل افراد وسواسى نمى شود. به طور کلى، محتواى متداول و رایج وسواس، شک و شبهه در عبادات و در امور مذهبى، به ویژه طهارت و نجاست، است.
مرحوم دهخدا در یادداشت هاى خود درباره این کلمه آورده است: «در تداول، حالتى است که به بعضى مقدّسین دست مى دهد که متنجّس را ـ مثلا ـ صد بار مى شویند و گمان مى برند هنوز پاک نشده، یا کلمه اى از نماز را صدبار مى گویند و تصور مى کنند درست نبوده، یا بارها در آب غوطه مى خورند و فکر مى کنند ارتماس لازم بجا نیامده است.»22
حضرت امام خمینى(قدس سره) نیز در این باره مواردى از ابتلا به وسواس را ذکر مى کنند; از جمله درباره طهارت و نجاست، نیت و تکبیرة الاحرام، قرائت به واسطه تکرار آن و تغلیظ در اداى حروف آن و خروج از قواعد تجوید و وسواس در وضو و غسل.23
یحیى سیدمحمدى انواع متفاوت وسواس را این گونه ذکر کرده است:24 وسواس فکرى: درباره سلامتى بدن بسیار فکر کردن و ترس از بیمارى، به طورى که فرد وسواسى ممکن است بدون هیچ کسالت و دردى، به پزشک مراجعه کند و دارو مصرف نماید.
وسواس اعتقادى: اندیشه هاى بیهوده درباره مردن، قبر، برزخ، معاد، خیر و شرّ، خوبى و بدى و...
وسواس افراطى: وجود افکارى که به هیچ وجه عاقلانه نیست; مثلا، گاه فرد وسواسى عقیده دارد که داروى بخصوصى طول عمر مى آورد و حال آن که ممکن است مضر باشد.
وسواس عملى: فرد وسواسى دست به کارهایى مى زند که کاملا بى مورد و حتى مخالف عرف و خلاف شرع و احکام الهى است و شاید بدعت محسوب گردد. در صورت همراه شدن وسواس عملى و فکرى، فرد با مشکلات بیش ترى مواجه مى شود.
آثار وسواس عملى فراوانند; از جمله تکرار شستن، رفتارهاى انحرافى (مثل دزدى بدون نیاز مادى); شمارش بى فایده اشیا، به صورت خاصى راه رفتن (مثلا، با فاصله 3 سانتى) و ترس از آلودگى و مرگ. به طور کلى، افراد مبتلا به وسواس ممکن است به امراضى مانند افسردگى، کم خونى، بى محبت شدن، احساس هاى بیجا که جنبه افراط و تفریط دارند و پندارهاى موهوم دچار شوند.
انواع وسواس
از آیات و روایات نیز مى توان انواعى از وسواس را استخراج کرد که عبارتند از:
1. وسواس جدال و کشمکش
یکى از نمونه هاى بارز و روشن وسوسه هاى شیطانى، جدال و کشمکش و گفتوگوهاى زننده و پرخاش جویى و ستیز است. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «به تحقیق، شیاطین دوست خود را وسوسه مى کنند تا با شما به جدال و کشمکش برخیزند.» (انعام: 121)
2. وسواس در نیت
وسواس در نیّت نوعى از کارهاى عجیب و غریب و بیهوده برخى افراد مبتلا به وسواس است; مانند این که در نیت براى نماز تعلّل مى کند و از نماز جماعت باز مى ماند.
ابوحامد غزّالى معتقد است وسوسه در نیت نماز، یا به سبب کمبود عقل است یا به دلیل آشنا نبودن به شرع; زیرا فرمان بردارى و تعظیم و اجراى دستورات در قصد و نیت، مثل فرمان بردارى و تعظیم دستورات دیگران است.
3. وسواس هاى اعتقادى
وسوسه هاى شیطان گاه به مراحل خطرناک ترى مى رسند و تا پاى اعتقادات مؤمنان پیش مى روند. شیطان مى کوشد مؤمنان را در اعتقادات و مبانى فکرى وسوسه کند و پایه هاى ایمانى آن ها را سست سازد; از جمله در مسائلى همچون حج، نماز، روزه، صدقه، صله رحم، خوش زبانى، تقدّم در سلام و مانند آن.
4. وسواس در زمان عبادات
برخى از افراد متدیّن در تعیین و فرا رسیدن زمان عبادات دچار وسواس هستند، به گونه اى که یقینى عادى مثل سایر افراد براى آن ها حاصل نمى شود و در نتیجه، از فضیلت عبادت محروم مى شوند.
5. وسواس در وضو
این نوع وسواس یکى از وسواس هاى بسیار شایع و متداول بین افراد مبتلا به این بیمارى است. مبتلایان این کار را آن قدر تکرار مى کنند که وقت فضیلت عبادت مى گذرد و در آب نیز اسراف مى شود.
6. وسواس بروز حَدَث
کار شیطان همواره وسوسه هاى آزاردهنده و شکنجه کننده است; از قبیل این که پس از فراغ از غسل و وضو فرد بیهوده احساس مى کند که حدث هایى از او خارج مى شوند، که البته نباید به آن ها توجه کند.
به طور کلى، در کلیه مسائل عبادى و اعتقادى، با تسلط شیطان، فرد دچار وسوسه مى شود و با تکرار یا اجتناب از آن اعمال یا افکار، موجبات محرومیت خویش را از پاداش و ثواب فراهم مى سازد. سایر اعمال عبارتند از: وسواس در غسل، قبله، نماز، عدالت امام جماعت، عدم استجابت دعا، وسوسه ریا، ثروت، دنیاخواهى و مانند آن.
ج. علایم وسواس
از احادیث مربوط به علایم وسواس، مى توان نتیجه گرفت:
اولا، وسواسى کسى است که براى دورى از افکار ناخواسته (مذموم، رنجش آور یا ناشدنى) به افعالى مانند خوردن خاک، خرد کردن کلوخ، کندن ناخن ها با دندان و به دندان گرفتن ریش پناه مى برد.
ثانیاً، تمنّا و به فکر آرزوهاى غیرممکن بودن از مصادیق وسواس است.
ثالثاً، مراد از «وسواس» در این روایات، وسواس فکرى است; زیرا علایم ذکر شده مانند خوردن خاک ربطى به وسواس عملى ندارد.
از سوى دیگر، بر اساس احادیث مربوط به وسواس، وسواس با شک و تردید همراه است و وسواسى در امور اعتقادى، وضو، طهارت و مانند آن زیاد دچار تردید مى شود.25 وسواسى به صحّت و درستى عملى که انجام مى دهد اطمینان ندارد و از این رو، آن را تکرار مى کند و در آخر هم رضایتى از عمل خود ندارد. احادیثى که از اعاده و تکرار عمل منع مى کنند، بر این موضوع دلالت دارند.26
احساس الزام و اجبار به عمل و رفتار و دخالت نداشتن اراده وسواسى در آن، به گونه اى که گویا عمل خود را ناشى از شیطان مى داند، از ویژگى هاى دیگر افراد مبتلا به وسواس است.27احساس به بن بست رسیدن و این که خود قادر به انجام عمل به صورت عادى نیست و از این رو، از فرد دیگرى مثل امام على(علیه السلام)کمک مى خواهد یا به خداوند التجا مى کند، از ویژگى هاى دیگر وسواسى در روایات است.28
د. سبب شناسى وسواس
نظریه پردازان اسلامى با استنباط از روایات و احادیث معصومان(علیهم السلام) معتقدند: وجود اضطراب (حالات شدید روحى)، اختلالات جسمى (مانند سوء هاضمه)، توجه افراطى و غرق بودن در غرایز (شهوات و امیال کاذب) عدم رشد عقلى، ضعف در اراده (تسلیم شدن در برابر افکار شیطانى)، شک و تردید در اعمال، عدم اعتماد به نفس و مواردى مانند آن مى توانند سرچشمه اختلال وسواس فکرى ـ عملى گردند.
از احادیث گوناگون به دست مى آید که بین معده و دستگاه گوارش با وسواس (فکرى) رابطه وجود دارد:29
امام موسى کاظم(علیه السلام) مى فرماید: «چه بسا شخصى که دچار سوءهاضمه است و در هضم غذا با مشکل روبه روست یا پرخورى زیاد مى کند، به اختلال وسواس دچار مى شود.»30
همچنین بین امیال کاذب و وسواس فکرى رابطه وجود دارد. در روایت دیگرى مى فرماید: «هرچه شهوتِ غیر واقع بینانه بیش تر باشد، احتمال مبتلا شدن به وسواس نیز بیش تر است.»31
بین رشد عقلى و وسواس فکرى نیز رابطه منفى وجود دارد و از این رو، ملائکه به وسواس فکرى مبتلا نمى شوند.32 ریشه وسواس عملى هم در وسواس فکرى است و از این رو، اگر از کسى که به وسواس (مثلا، وضو یا نماز) مبتلا شده است، سؤال شود که چرا این گونه عمل مى کنى، در پاسخ مى گوید: افکار شیطانى باعث مى شوند.33
پیش گیرى از وسواس
از نظر اسلام، راهکارهایى که از ابتلا به وسواس پیش گیرى مى کنند، همان شیوه هاى تربیتى هستند که سلامت روانى فرد را ارتقا مى دهند و مانع بروز بیمارى هاى روانى مى گردند. در ادامه، به تعدادى از این روش ها اشاره مى شود:
1. پرورش صحیح ذهنى و رشد عقلانى و پرهیز از تقویت بیش از اندازه قوّه خیال در مراحل رشد;
2. عدم به کارگیرى شیوه هاى نادرست تربیتى از قبیل سخت گیرى بیجا، تهدید، تنبیه بدنى، تحقیر، ملامت و خرده گیرى افراطى; زیرا این شیوه ها امنیت روانى کودک و نوجوان را مختل مى سازند.
3. پیش گیرى از تشدید اضطراب، ترس، پرخاشگرى و مانند آن که زمینه ساز ابتلا به وسواس هستند.
4. برقرارى نظم و انضباط منطقى در زندگى و برنامه ریزى صحیح در اشتغالات، استراحت و عبادت، به گونه اى که فرد اوقات خود را به بیکارى و بطالت نگذراند و زمینه را براى اشتغال به امور خیالى فراهم نسازد.
5. کسب آگاهى صحیح و کافى نسبت به وظایف شرعى و زدودن هرگونه ابهام در این زمینه و توجه به اصول برائت در همه امور و تعیین قلمرو و اصل احتیاط;34
6. استحمام و شستوشوى سر با آب و برگ سدر که در جلوگیرى از ابتلا به اختلالات مغزى مؤثر است.35
7. ایجاد اشتغال ذهنى با ذکر و قرائت قرآن به ویژه سوره «یس».36
و. درمان وسواس
درمان این مرض قلبى، که احتمال دارد افراد را به هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى برساند، همچون سایر بیمارى هاى روانى، با علم و عمل بسیار آسان است، ولى انسان باید ابتدا خود را مریض بداند و پس از آن درصدد علاج برآید. مشکل در اینجاست که شیطان طورى مقدّمات را براى این بیمارى آماده مى کند که فرد خود را مریض نمى داند، بلکه دیگران را منحرف و سهل انگار مى پندارد. هرکسى که در خود شائبه این امر را یافت، باید به مردم معمولى مراجعه کند و عمل خود را بر علما و فقها عرضه دارد و از آن ها بپرسد که آیا مبتلا به وسواس است یا نه. پس از آن که دریافت مبتلا به وسواس است، لازم است به اصلاح خود بپردازد.
راه عمده براى معالجه وسواس، بى اعتنایى به وسوسه هاى شیطانى و خیالاتى است که شیطان به فرد القا مى کند. بدون شک، پس از چندین مرتبه بى اعتنایى و عمل بر خلاف رأى شیطان، او از انسان مأیوس مى شود و قطعاً بیمارى اش معالجه خواهد شد.37
در احادیث و روایات معصومان(علیهم السلام) به روش ها و فنون شناختى، معنوى، ارتباطى، عملى و دارویى براى درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى اشاره شده است.38 این روش ها به شرح ذیل مى باشند:
1. آگاه سازى فرد وسواسى از وضع نابهنجار خود و موقعیتى که در ارتباط با خداوند دارد و ایجاد آمادگى روانى براى درمان; از جمله زنده کردن امید به درمان در وى;39
2. پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگى شیطان و تقویت اراده و اعتماد به نفس در فرد.40
3. تشریح کامل وظایف شرعى در مورد افکار و اعمال وسواسى و تقویت اراده و تعهد عملى به ضوابط و احکام شرعى و عدم تخلّف از آن.41
در این زمینه، امام على(علیه السلام) نیز مى فرمایند: «هرکس یقین و اعتقادش درست باشد، رغبتى به جدال و کشمکش نشان نمى دهد.»42
از برهان خُلف سخن حضرت على(علیه السلام) چنین استنباط مى شود که اهل شک و تردید و وسوسه، افرادى هستند که در مباحثه و گفتوگوى روزمرّه و عملى جدل مى کنند و از سرکوب کردن مخاطب خود احساس غرور مى نمایند.43
وضو گرفتن قبل از غذا و بعد از غذا و ذکر نام خداوند، از جمله شیوه هاى مهم مقابله با وسوسه شیطان است.44 امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «زمانى که کسى وضو بگیرد و بسم اللّه نگوید، شیطان در آن وضو شریک خواهد بود و در خوردن و آشامیدن و هر کار دیگرى سزاوار است که بسم اللّه گفته شود و در غیر این صورت، شیطان در آن شرکت خواهد داشت.»45
4. تغییر موقعیت در مورد عمل وسواسى; براى مثال، در مورد لباسى که پس از شستن، رنگ خون در آن هنوز باقى است و زمینه وسواس را در فرد فراهم مى کند، پیشنهاد مى شود که آن لباس را رنگ آمیزى کند یا از لباس تیره، که پس از شستن، رنگ خون در آن مشخص نیست، استفاده نماید;
5. به خدا تکیه کردن و به وى پناه بردن، استعانت و توجه قلبى و زبانى به پروردگار که وسوسه هاى نفس و شیطان را دور مى کند و به تدریج، از بروز افکار ناخواسته جلوگیرى مى نماید و فرد با اعتماد به خداوند، مى تواند خود را کنترل نماید و از وسواس دورى کند.
حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «هنگامى که شیطان کسى را وسوسه کرد، باید به خدا پناه ببرد و بگوید: "آمنتُ بالله و برسوله مخلصاً له الدین".»46
از ظاهر روایت مزبور معلوم مى شود که وسواس اعتقادى و فکرى منظور است که درمان آن شامل دو چیز مى باشد: توکّل به خداوند و خود را در پناه وى احساس نمودن; و دیگر این که با زبان تکرار کند تا فکر ناخواسته و انحرافى در ذهن او نیاید.
6. درمان از طریق خوردن انار، به ویژه انار شیرین و همچنین خوردن روغن زیتون، خرما، سیب، کندر، سبزیجات و دود کردن اسپند;
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «هرکس انار بخورد، قلبش نورانى مى گردد و وسوسه تا چهل روز از او دور مى شود.»47
در مورد فواید سیب نیز روایاتى آمده است; چنان که جعفرى نقل مى کند: امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «سیب شفا و درمان چندین مرض است: زهر و جادو و وسوسه هایى که از ساکنان زمین پدیدار مى شوند و بلغمى که غالب شده است، و هیچ چیز نیست که زودتر از سیب سود ببخشد.»48
در زمینه استفاده از کندر و اسپند نیز امام صادق(علیه السلام)فرموده اند: «استفاده از کندر فرارى دهنده شیطان ها و برطرف کننده دردهاست و هر خانه اى که در آن اسپند دود کنند، شیطان از آن خانه تا هفتاد خانه مى گریزد.»49
همچنین پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «سفره هاى خود را با سبزیجات مزیّن کنید; زیرا خوردن آن ها همراه با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" سبب گریز شیطان خواهد بود.»50
در کتاب هاى معتبر دینى و فقهى، بیش از ده روایت درباره روغن زیتون آمده است. براى نمونه، امام موسى کاظم(علیه السلام)فرمودند: «از جمله سفارش هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)به على(علیه السلام) آن است که روغن زیتون را بخور و به بدنت بمال! بدون تردید، هرکسى از آن بخورد و آن را به بدن بمالد تا چهل روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد.»51
در سخنان معصومان(علیهم السلام) فواید بسیارى براى خوردن خرما بیان شده است; از جمله پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «جبرئیل به من خبر مى دهد که در خرما نُه خصلت است: از بین بردن توانایى شیطان و قوّت تفکر و ازدیاد حس شنوایى و بینایى و خوش بویى و سلامتى دهان و معده و برطرف کردن دردها و مؤثر در هضم غذا و موجب تقرّب به درگاه حضرت احدیت و دورى از شیطان.»52
همچنین روزه دارى و پرهیز از پرخورى از فنون مهم درمان وسواس است و به دو دلیل در ارتباط با وسواس بر روزه دارى تأکید شده است: یکى معنوى; زیرا انسان روزه دار توجهش به خدا زیاد است و از این رو، افکار شیطانى به او هجوم نمى آورند، و دوم آن که لازمه روزه دارى پرهیز از پر بودن دایمى معده مى باشد و این در کاهش افکار و امیال وسواسى مؤثر است.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «حقیقتاً هیچ راحتى براى مؤمن جز ارتباط و لقاى پروردگار وجود ندارد. البته چهار چیز است که راحتى را فراهم مى سازد; از جمله گرسنگى و روزه دارى براى خدا که داراى دو تأثیر مهم است: 1. امیال و هواهاى نفسانى را تحت کنترل قرار داده، مانع تبلور افراطى آن مى شود. 2. فرد را از وسوسه هاى شیطانى و اوهام و افکار مزاحم باز مى دارد.»53
مطالعات اخیر حاکى از آن است که میزان ابتلا به وسواس در افراد طبقات مرفّه جامعه بیش از بقیه افراد جامعه مى باشد.54
7. خضاب و رنگ کردن مو و شانه کردن آن موجد شادابى و آرامش فرد مى شوند و در کاهش وسواس مؤثرند; حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «لاغرى و بیمارى را از بین مى برد و از وسوسه هاى شیطانى کم مى کند.»55
8. اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورت ها و پرهیز از غیر آن.
امام على(علیه السلام) فرمودند: «دل هاى آدمیان گاهى پرنشاطند و گاهى بى نشاط; آن گاه که پرنشاطند، آن ها را به انجام مستحبات نیز وادار کنید و آن گاه که بى نشاطند، تنها به انجام واجبات قناعت کنید.»56
9. مراقبت مستمر از وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال خود در فرایند درمان و نظارت مشاوره اى معتبر بر اجراى دستورات و انجام وظایف.
در این باره امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هرگز نمى توانى با شیطان و راه هاى چیرگى او و انواع وسوسه هاى وى مقابله کنى، مگر با رعایت چهار نکته:
1) مراقبت دایم از نگرش ها و افکار خود و عوامل تأثیرگذار بر آن ها;
2) پایدارى در مسیر حق و انجام وظیفه شرعى;
3) توجه به عظمت و اعتبار زندگى اخروى ـ یعنى مقصد متعالى و خوش بختى جاوید خود;
4) توجه به خدا و قدرت او و توکّل بدو.»57
وسواس از دیدگاه سنّتى
الف. تعریف وسواس
وسواس هاى عبارتند از: افکار، تصاویر ذهنى و تکانه هاى ناخواسته و مزاحم. این وسواس ها معمولا از جانب فرد به عنوان افکار، تصاویر و تکانه هاى ناسازگار، بى معنا، ناپذیرفتنى و مقاومت ناپذیر، تلقّى مى شوند. محرّک هاى برانگیزاننده زیادى وجود دارند که وسواس ها را موجب شوند. وقتى فرد دچار یک فکر وسواسى مى شود، احساس ناراحتى یا اضطراب مى کند و مایل است براى خنثى سازى58 (جبران) وسواس یا پیامدهاى آن اقدام کند. خنثى سازى غالباً شکل رفتار اجبارى59 (شستوشو یا وارسى کردن) به خود مى گیرد. رفتارهاى وسواسى معمولا به شیوه اى قالبى یا طبق قواعد برخاسته از دیدگاه ویژه فردى، به وقوع مى پیوندند. این رفتارها به تسکین موقّتى اضطراب منجر مى شوند، به طورى که فرد تصور مى کند اگر این رفتار صورت نمى گرفت، اضطرابش افزایش مى یافت.
رفتارهاى بى اثرساز شامل تغییراتى در فعالیت ذهنى هستند; مانند این که فرد در واکنش به یک فکر وسواسى بخواهد آگاهانه به چیز دیگرى فکر کند. همچنین در این افراد رفتارهاى اجتنابى60نیز مشاهده مى گردد، بخصوص اجتناب از موقعیت هایى که افکار وسواسى را برمى انگیزانند.
از لحاظ بالینى، پدیده وسواس فکرى ـ عملى را معمولا به دو دسته افکار وسواسى بدون رفتارهایى آشکار و وسواس هاى همراه با رفتارهاى آشکار تقسیم کرده اند. (راچمن و هاجسون611980، نقل از سالکوسکیس و همکاران، 1977).
ب. محتواى وسواس ها
محتواى افکار، تکانه ها و تصورات وسواسى معمولا از دیدگاه فرد مبتلا، غیرقابل قبول و منافى با اصول است. هرقدر اندیشه مزاحم ناپذیرفتنى تر باشد، وقوعش فرد را بیش تر ناراحت مى کند. شایع ترین محتواى افکار وسواسى، همراه با نمونه هایى از انواع افکار و رفتارهاى اجبارى مربوط به آن ها در ذیل ارائه شده است. (سالکوسکیس و کمپل، 1994)
نمونه وسواس
ـ آلودگى (افکار مربوط به آسیب دیدن بر اثر تماس با میکروب، مدفوع، خون، سم و مانند آن);
ـ آسیب رساندن به خود یا دیگران;
ـ مرگ یا تصور مرگ عزیزان;
ـ ترس از رفتار غیرقابل پذیرش از لحاظ اجتماعى (مثل داد زدن، ناسزا گفتن و به زبان آوردن الفاظ رکیک);
ـ امور جنسى (اشتغال ذهنى درباره اندام ها و اعمال جنسى غیرقابل پذیرش);
ـ مذهب (افکار کفرآمیز و شکل هاى مذهبى).
ـ نظم و ترتیب (قرار دادن اشیا در جاى خود، انجام اعمال به نحو درست و بر حسب الگو و یا شمارش خاص);
ـ بى معنا (جمله ها، تصورات، آهنگ ها، کلمات و رشته هاى بى معناى اعداد).
نمونه رفتارهاى اجبارى
ـ ضد عفونى کردن تمام چیزهایى که احتمالا دیگران با آن ها تماس داشته اند;
ـ پنهان کردن اشیاى تیز مثل چاقو;
ـ وارسى کردن ماشین خود براى اطمینان از این که با کسى تصادف کرده یا کسى را کشته است;
ـ سعى در کنترل رفتار خود، اجتناب از موقعیت هاى اجتماعى و نظرخواهى از دیگران در مورد مناسب بودن رفتار خود;
ـ ترس از تنها بودن با جنس مخالف یا کودکان;
ـ دعا خواندن افراطى، نذر و نیاز زیاد در راه خداوند;
ـ کارها را به تعداد موردپسند تکرار کردن، تکرار یک کار تا وقتى به آرامش خیال برسد;
ـ شنیدن آهنگ برنامه ورزشى تلویزیون در ذهن هنگام مطالعه و تکرار این کار تا زمانى که بتواند پاراگراف موردنظر را بدون شنیدن آهنگ بخواند.
ج. علایم و ملاک هاى تشخیصى وسواس
طبق چهارمین مجموعه راهنماى تشخیصى و آمارى اختلالات روانى انجمن روان پزشکى امریکا (DSM- IV 1994)62ملاک ها و علایم تشخیصى اختلال وسواس فکرى ـ عملى عبارتند از:
1. وجود افکار وسواسى
l افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنى که گاهى در حین اختلال روانى تجربه مى شوند، ایجاد آشفتگى مى کنند، مزاحم و نامناسب تلقّى شده، موجب اضطراب یا نگرانى قابل ملاحظه مى شوند.
l این افکار، تکانه ها، یا تصورات ذهنى صرفاً ناشى از نگرانى هاى مفرط درباره مسائل واقعى زندگى نیستند.
l شخص تلاش مى کند این افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنى را متوقف کند، از آن ها اجتناب نماید یا با فکر و عمل دیگرى، آن ها را خنثى سازد.
l شخص مى داند که افکار، تکانه ها یا تصورات وسواسى محصول ذهن او هستند و از خارج به او تحمیل نمى شوند.
2. وجود اعمال اجبارى
l رفتارهاى تکرارى (مثل شستن دست و وارسى کردن) یا اعمال ذهنى (مثل نیایش، دعا، شمارش و تکرار لغات به صورت بى صدا) که شخص احساس مى کند مجبور است در واکنش به یک فکر وسواسى انجام دهد یا مطابق اصولى که باید به دقت رعایت شوند، عمل کند.
l این رفتارهاى تکرارى یا اعمال ذهنى با هدف جلوگیرى از ناراحتى یا رخ دادن اتفاقات و وقایع وحشتناک طرح ریزى مى شوند و در عین حال، با آنچه قرار است خنثى یا پیش گیرى شود ارتباط ندارند و به وضوح افراطى اند.
د. سبب شناسى وسواس
به طور کلى، نظریه هاى شناختى بر شیوه شناخت افراد از محیط و از خودشان تأکید دارند; این که آنان چگونه پدیده ها را درک و ارزشیابى مى کنند، چگونه یاد مى گیرند و چگونه مى اندیشند. اختلال وسواس فکرى ـ عملى نیز از دیدگاه شناختى اختلالى است که ریشه در پردازش هاى شناختى دارد و فرد افکار، عقاید، و تصورات و تکانه هاى ناخواسته مزاحمى را تجربه مى کند که در او ایجاد تشویش مى کنند و حذف آن ها برایش مشکل است.
از سوى دیگر، هنگام ارزیابى و درمان وسواس ها، به آسانى مى توان بسیارى از تحریفات شناختى موجود در اغلب درمان جویان وسواسى را مشاهده کرد. چندین نوع از خطاهاى شناختى یا عقاید غیرمنطقى ـ که تاکنون شناخته شده اند، شامل مقوله هاى ذیل هستند.63
1. خطر، آسیب;
2. شک، عدم یقین و تصمیم گیرى;
3. کمال گرایى;64
4. احساس گناه، مسؤولیت، شرم، تعصّب و اخلاق;65
بسیارى از پژوهشگران معتقدند: افراد مبتلا به اختلال OCD غالباً خطر پیامدهاى منفى بسیارى از اعمال را به صورت افراطى و بیش از اندازه براورد مى کنند.66
حال، سالکوسکیس (1985) اعتقاد دارد که مبتلایان ممکن است واقعاً خطر یا آسیب را به صورت افراطى براورد نکنند، بلکه مسؤولیت خود را بیش از اندازه براورد کنند یا به خاطر فرضیات اساسى، خود را سرزنش نمایند.
ناتوانى در تصمیم گیرى یکى دیگر از خصوصیات شناختى مبتلایان به OCDاست. در یک بررسى مقایسه اى، فریستون و همکاران او (1993) دریافتند که ناتوانى در تحمّل عدم قطعیت، یکى از مشخصه هاى مهم نگرش هاى شناختى وسواسى است.
یکى دیگر از باورهاى نادرست مبتلایان OCD این است که انسان باید در همه زمینه ها شایستگى داشته باشد و ناکامى در جامه عمل پوشاندن به عقاید کمال گرایانه باید تنبیه گردد.
پیمتن (Pimten) (1987) معتقد است: اعمال کمال گرایانه مکرّر در مبتلایان، نشان دهنده کنترل افراطى رفتار است; بدین معنا که این افراد مى کوشند ادراکات خود را با عطف هاى ذهنى ویژه اى انطباق دهند.
همچنین پژوهشگران معتقدند: احساس مسؤولیت ادراک شده و احساس گناه، پیش بینى کننده هاى خوبى براى محتواى فکر وسواسى و اعمال تشریفاتى افراد مى باشند.67 در مورد تعصّب و اخلاق مبتلایان به OCD اطلاعات کمى در دسترس است. یافته هاى گزارش شده توسط استکتى و همکاران او (1991) نشان مى دهند که نوع مذهب فرد نقش نسبتاً ضعیفى در نشانه شناسى روانى دارد.
راچمن (1997) نیز عوامل ذیل را در سبب شناسى OCDمؤثر مى داند:
1. شناخت هاى نادرست که منجر به ایجاد اضطراب مى شوند;
2. میزان اهمیتى که فرد به افکار وسواسى خود مى دهد (اهمیت افراطى به افکار مزاحم);
3. جهت گیرى و تحریفات شناختى (خود را مسؤول و مقصّر دانستن براى حوادث ناراحت کننده);
4. تعبیرها و تفسیرهاى فاجعه آمیز و افراطى از میزان اهمیت افکار مزاحم.
به طور کلى، مى توان گفت: افکار و تکانه هاى مزاحم زمانى مى توانند منجر به اغتشاش در افراد شوند که براى فرد مهم باشند و با افکار خود کارِ منفى مرتبط گردند. بنابراین، مشکل به خود افکار مزاحم مربوط نمى شود، بلکه به ارتباط پردازشى آن ها با افکار منفىِ خودکار و باورهاى مربوطه برمى گردد.68
پیش گیرى از وسواس
از دیدگاه شناخت ـ رفتار درمانگرى، هرکس مى تواند داراى افکار ناخواسته، تکرارى یا ناخوشایند باشد، اما در حالى که بسیارى از افراد این افکار را بى معنا تلقّى مى کنند و آن ها را به آسانى از قلمرو ذهنى خویش بیرون مى رانند، افراد مبتلا به وسواس، خود را به خاطر داشتن چنین افکار وحشتناکى مسؤول و قابل سرزنش مى دانند و مى ترسند که این افکار به اعمال یا پیامدهاى زیان بخشى منجر شوند و کوشش مى کنند با استفاده از جلوه هایى مانند القاى ارادى افکار خوب به خویشتن و وارسى کردن به خنثى سازى این افکار بپردازند. بدین سان، نارسایى در عملکرد نظام شناختى مبتلایان به وسواس، باورهاى نامتناسبى در پى دارد که به ادراک نادرست تهدیدها، که خود نیز ایجاد کننده اضطراب هستند، منتهى مى شود. بر این اساس، در رویکرد شناخت ـ رفتار درمانگرى، مسأله پیش گیرى به میزان شناخت فرد از خود و تغییرات موقعیت هاى زندگى برمى گردد و احساس امنیت، آرامش، تعادل روانى، احساس پیشرفت و برترى و شناخت منطقى از جمله اصول مهم سلامت روان به شمار مى آیند.
بنابراین، داشتن شناخت صحیح، دانستن نیازها و احتیاجات، نیروهاى داخلى، نحوه ارضا و رفع آن ها از راه هاى منطقى و مطلوب و استفاده از واکنش روانى ناخودآگاه در هنگام مواجه شدن با مشکلات و ناکامى ها باعث تعادل روانى بیش تر مى شوند و در نتیجه، شخص با اطمینان خاطر به زندگى بدون تشویش خود ادامه مى دهد. تمام این مسائل مستلزم تربیت صحیح و درست و جامعه اى با زمینه مناسب براى پذیرش افراد متعادل و سازگار مى باشد. در نتیجه، پیش گیرى در دیدگاه شناختى، شامل کلیه روش هایى است که در نظام شناختى و اعتقادى فرد تغییر و دگرگونى ایجاد مى کند.69
و. درمان وسواس
در شناخت ـ رفتار درمانگرى، معمولا ارزیابى و درمان در هم ادغام مى شوند، به گونه اى که جنبه بسیار مهم ارزیابى، پاسخ به رویارویى بدون خنثى سازى، چه در حین برقرارى جلسه درمانى و چه در بین جلسات درمانى، از تکالیف مهم به شمار مى رود; زیرا زمانى که حلقه هاى بین برانگیزاننده ها، افکار، فعالیت هاى خنثى ساز و اجتنابى روشن شوند، درمانگر و درمانجو به سرعت مى توانند طرح درمانى را به مرحله اجرا درآورند. وقتى ارزیابى دقیق و جزء به جزء فراهم شود، درمان مبتنى بر دو اصل «رویارویى» و «جلوگیرى از پاسخ»، نسبتاً راحت و سر راست صورت مى پذیرد.70 براى ارزیابى و شناخت ـ رفتار درمانگرى OCD از الگوى روان شناختى اختلال وسواس فکرى ـ عملى استفاده مى شود که فرض هاى اساسى آن عبارتند از:
1. وسواس ها افکارى هستند که با اضطراب ارتباط پیدا کرده اند (شرطى شده اند.) اگر این افکار بیش تر مورد شرطى سازى قرار نگیرند، اضطراب معمولا کاهش مى یابد، اما به دلیل وقوع رفتارهاى اجبارى، اضطراب در افکار وسواسى کاهش پیدا نمى کند.
2. اجبارها رفتارهایى هستند ارادى (آشکار یا ناآشکار) که به رویارویى با این افکار خاتمه مى دهند و ممکن است موجب تسکین اضطراب یا ناراحتى به وجود آمده شوند. وقتى رفتار اجبارى از طریق کاهش اضطراب تقویت مى شود، احتمال وقوعش بیش تر مى گردد. بنابراین، رفتارهاى اجبارى کوتاه مدت از ناراحتى جلوگیرى مى کنند.
3. علاوه بر این، مبتلایان به OCDیاد مى گیرند که رفتارهاى اجتنابى مى توانند مانع افکار وسواسى واضطراب شوند، به گونه اى که از رویارویى با این افکار هرچه بیش تر کاسته مى شود.71
به طور خلاصه، اجتناب مانع رویارویى با افکار ترسناک مى شود و رفتارهاى اجبارى آشکار و پنهان به رویارویى خاتمه مى بخشند. هر دو نوع رفتار، بیمار را از مقابله و رویارویى با افکار و موقعیت هاى ترسناک باز مى دارند. بدین سان، رفتارهاى اجبارى و اجتناب، مانع ارزیابى مجدّد مى شوند. (اگر بیمار این رفتارها را متوقف سازد، درمى یابد که چیزهایى که او را مى ترسانند در عمل اتفاق نمى افتند.)
بنابراین، درمان شامل رویارو ساختن بیمار با محرّک هاى ترسناک و در عین حال، تشویق او براى وقفه در هر نوع رفتارى است که مانع این رویارویى مى شود یا به آن پایان مى بخشد. همزمان با آن، ارزیابى مجدد ترس ها مورد تشویق قرار مى گیرد، به نحوى که بیمار درمى یابدچیزهاى موردترس،درواقع اتفاق نمى افتند.
چنان که ذکر شد، در شناخت ـ رفتار درمانگرى OCD، معمولا ارزیابى و درمان در هم ادغام مى شوند. ارزیابى شامل مصاحبه مفصّل بالینى، خود بازبینى، تکالیف خانگى و مشاهده مستقیم است. هدف هاى عمده ارزیابى عبارتند از:
1. توافق در تنظیم فهرستى از مشکلات;
2. تدوین یک صورت بندى روان شناختى از مشکل شامل عوامل زمینه ساز، آشکارساز و عوامل نگه دارنده فعلى;
3. ارزیابى میزان تناسب درمان روان شناختى;
4. فراهم کردن وسیله اى براى ارزیابى پیشرفت کار.
از سوى دیگر، هدف درمان قرار دادن فرد در بالاترین سطح ممکن رویارویى و در عین حال، حذف هر نوع خنثى سازى است. در غیر این صورت، خنثى سازى باعث مى شود که فرد مبتلا به OCDبه انتهاى جلسه رویارویى برسد، بدون آن که مقابله کاملى با ترس ها صورت گرفته باشد. درمان با مشارکت بیمار و با این هدف که بیمار هرچه زودتر در فرایند درمان، مسؤولیت برنامه ریزى و ادامه آن را خود بپذیرد، صورت مى گیرد. استفاده گسترده از تکالیف خانگى باعث مى شود که نیل به هدف هاى درمانى زودتر و با کارایى بیش ترى انجام پذیرد. در مراحل بعدى درمان، بیمار خود مسؤولیت اجرا و برنامه ریزى را برعهده مى گیرد.
روش هاى ارزیابى مورد استفاده در شناخت ـ رفتار درمانگرى
1. شرح کلى ماهیت مسأله
این مرحله طى مصاحبه آغازین و با استفاده از سؤال هاى باز، مانند «ممکن است درباره مسأله اى که این اواخر داشته اید، توضیح دهید» آغاز مى شود. آن گاه مصاحبه کننده با طرح سؤالى درباره تأثیر آن مسأله در طى هفته گذشته، دامنه را کمى محدودتر مى سازد. وقتى تصویرى کلى از مسائل موجود بیمار فراهم آمد، نمونه هایى از وقوع مسأله در زمان هاى اخیر، مورد توجه قرار مى گیرد. درمانگر باید سعى کند درباره پیوندهاى کارکردى ممکن سرنخ هایى پیدا کند و به ویژه رویدادهایى را که احتمالا افکار یا رفتارهاى خاصى رابرمى انگیزانند، مورد توجه قرار دهد.
2. شرح تفصیلى و اختصاصى و تحلیل رفتارى
وقتى تصویرى کلى فراهم آمد، مصاحبه وارد تحلیل تفصیلى مى شود و بدین منظور، از نمونه هاى اختصاصى، که مسأله را مشخص مى سازند، استفاده مى گردد. درمانگر مى تواند این کار را بر حسب نظام هاى پاسخى سازمان دهى کند; به این معنا که درباره جنبه هاى شناختى ـ ذهنى، هیجانى، فیزیولوژیک و رفتارى مسأله به پرسش بپردازد و از سؤال هاى مستقیم استفاده کند و در هر نظام پاسخى، اطلاعاتى درباره افکار وسواسى، برانگیزاننده هاى آن، اجتناب و آیین مندى فراهم آورد. در هر مرحله، درستى درک ارزیابى کننده از مسأله، با ارائه خلاصه هایى از گفته هاى درمانجو وارسى مى شود.
الف. جنبه شناختى ـ ذهنى
در ارزیابى تجربه ذهنى وسواس، توجه اصلى به شکل72 (فکر، تصویر یا تکانه) و محتواى73 افکار مزاحم معطوف مى شود. محتواى افکار هر فرد، ویژه74 است و باید به تفصیل مورد ارزیابى قرار گیرد. برانگیزاننده هاى ذهنى افکار وسواسى را نیز مى توان همزمان با ارزیابى محتواى این افکار، مورد ارزیابى قرار داد. این برانگیزاننده ها ممکن است افکار، تصورات یا تکانه هاى غیر وسواسى باشند.
از سوى دیگر، آیین مندى هاى ذهنى نیز باید ارزیابى شوند و بدین منظور، از درمانجو درباره حوادث اخیرى، که فکر وسواسى را برمى انگیخته اند، به دقت سؤال مى شود. در این سؤال ها افکار یا تصاویرى که بیمار در ذهنش شکل مى دهد، یا هر نوع فعالیت ذهنى که آگاهانه پدید مى آورد یا مى خواهد به مرحله عمل برساند، مورد توجه قرار مى گیرد.
به دلیل آن که اجتناب (رویگردانى) ممکن است به صورت شناختى یا ذهنى صورت پذیرد، بیمار سعى مى کند درباره هیچ چیز فکر نکند یا سراسیمه مى خواهد درباره سایر چیزها بیندیشد. این امر نه تنها از رویارویى و ارزیابى مجدّد ـ که قبلا به آن اشاره شد ـ جلوگیرى مى کند، بلکه بر عکس، اشتغال ذهنى درباره چیزهایى را که بیمار نمى خواهد درباره آن ها فکر کند، بیش تر مى سازد. بنابراین، مهم است بدانیم که آیا بیمار افکار وسواسى خود را جزو لاینفک شخصیت خود مى داند یا نه. همچنین مهم است بدانیم میزان مقاومت بیمار در مورد وسواس ها و نیز آیین مندى هاى مربوط به آن ها چقدر و چگونه است; زیرا این مقاومت، در پذیرش دلیل درمانگر براى جلوگیرى از واکنش بیمار مؤثر است. همچنین لازم است میزان بى معنا بودن افکار یا رفتارهاى وسواسى از نظر بیمار، مورد ارزیابى قرار گیرد.
ب. جنبه هیجانى
تغییرات خلقى مرتبط با وقوع وسواس، بخصوص اضطراب، ناراحتى و افسردگى، حتماً باید مورد بررسى قرار گیرند. این گرایش وجود دارد که اضطراب، هیجانى مسلط فرض شود، اما بسیارى از بیماران، اثر هیجانى وسواس را ناراحتى، تنش خاص، خشم یا انزجار ذکر مى کنند. باید معلوم شود که آیا تغییرات خلقى، قبل از افکار و رفتارهاى وسواسى اتفاق مى افتند یا به دنبال آن ها.
ج. رفتارها
ارزیابى رفتارها، اهمیتى اساسى دارد. هر رفتارى که افکار وسواسى را برمى انگیزد، از رویارویى با آن ها جلوگیرى مى کند (اجتناب)، آن ها را پایان مى بخشد یا از آن ها ممانعت به عمل مى آورد، به تفصیل مورد ارزیابى قرار مى گیرد و بنابراین، در مورد هر رفتارى اطلاعات دقیقى فراهم مى آید.
این اطلاعات شکل واقعى رفتار، طول مدت وقوع، فراوانى و ثبات رفتار را در بر مى گیرند. همچنین عواملى که شدت رفتار را کم و زیاد مى کنند مورد ارزیابى قرار مى گیرند. این عوامل ممکن است موقعیتى، عاطفى، شناختى و یا بین فردى و اجتماعى باشند.
د. عوامل فیزیولوژیک
زمانى که احساس هاى جسمى، خود منشأ ناراحتى به حساب مى آیند، این قسمت از ارزیابى ـ بخصوص ـ ضرورى است; زیرا احساس هاس جسمى ممکن است افکار و رفتارهاى وسواسى را برانگیزانند (مثلا، در یک مورد، بیمار هرگاه احساس مى کرد بدنش عرق کرده است، تصور آلودگى پیدا مى کرد و باید خود را مى شست.) گاهى ممکن است تغییرات بدنى ناشى از رفتار وسواسى باشند و ـ مثلا ـ بر اثر شستوشوى زیاد پوست آسیب ببیند.
هـ. زمینه بروز مشکل
ارزیابى کلى درباره تاریخچه بیمارى ضرورى است. شرایط مربوط به آغاز مشکل بسیار مهم است. شروع مشکل در نوجوانى، در جامعه پذیرى و توانایى عمومى بیمار براى مقابله اثر مى گذارد. از سوى دیگر، دخالت و نقش سایر افراد خانواده در رفتار وسواسى بیمار باید ارزیابى شود. اثر مشکل بر کار، روابط جنسى و خانوادگى فرد باید مورد بررسى قرار گیرد. آخرین بخش مهم در مصاحبه رفتارى، ارزیابى ارزش کارکردى نشانه ها و توجه دادن بیمار به سود وزیان نسبى تغییر است. در پایان مصاحبه ارزیابى، درمانگر باید درباره ماهیت و دامنه مشکل، یک صورت بندى اولیه به دست دهد و این فرمول بندى باید با بیمار در میان گذاشته شود تا به دنبال آن، بتوان منطق درمان را مطرح کرد. در این بحث، حتماً باید اهمیت «خودکنترلى»75 و همکارى در درمان مورد تأکید قرار گیرد. همچنین مى توان براى روشن نمودن جزئیات مشکل، از آزمون هاى رفتارى، مصاحبه با بستگان و افراد خانواده، سنجش هاى پرسشنامه اى و خود بازبینى76 به صورت یادداشت روزانه افکار و اعمال وسواسى نیز استفاده کرد. (هاوتون و همکاران، 1989، ترجمه قاسم زاده 1376)
به طور کلى، رویارویى و جلوگیرى از واکنش از بهترین فنون براى درمان وسواس همراه با رفتار اجبارى آشکار است و شامل روش هاى ذیل مى شود:
1. رویارویى ارادى و عمدى با همه موقعیت هاى اجتنابى;
2. رویارویى مستقیم با محرّک هاى ترسناک، از جمله افکار مزاحم;
3. جلوگیرى از آیین مندى هاى اجبارى و رفتارهاى خنثى ساز، از جمله رفتارهاى ناآشکار.
درمان وسواس هاى بدون رفتار اجبارى آشکار، مبتنى بر دو روش «عادت آموزى» و «ایجاد وقفه و فکر» است. «عادت آموزى» بر این فرض استوار است که تمرین هاى اولیه باید به طور مکرّر و پیش بینى پذیر، افکارى را طى دوره لازم براى کاهش اضطراب، برانگیزاند و در عین حال، هر نوع اجتناب نهفته و رفتارهاى خنثى ساز را متوقف سازد. وقتى در بیمار نسبت به محرّک هاى پیش بینى پذیر عادت ایجاد شد، درمان به سوى محرّک هاى پیش بینى ناپذیر و ایجاد عادت سوق داده مى شود و این کار در حالى صورت مى گیرد که بیمار هنوز اضطراب دارد. هدف از ایجاد وقفه در فکر این است که راهبردى به منظور کنار گذاشتن افکار فراهم بیاورد و از این رهگذر، دوام آن ها را کم کند. این امر ممکن است بر افزایش احساس کنترل بیمار و درنتیجه،در کاهش ناراحتى او اثر بگذارد. در الگوى شناختى ـ رفتارى، پیش بینى مى شود که افکار وسواسى بر اثر خنثى سازى و اجتناب تداوم یابند. بنابراین، با استفاده از روش مؤثر ایجاد وقفه در فکر، سعى مى شود برنامه اى نیز در جهت حذف خنثى سازى و از جمله، حذف کسب اطمینان و خاطر جمع شدن و نیز اجتناب تنظیم شود.77
به دلیل آن که در شناخت ـ رفتار درمانگرى بر اهمیت نقش فرایندهاى شناختى و رفتارى در شکل گیرى و تداوم اختلالات روان شناختى و کاربرد روش هاى تجربى مبتنى بر رفتارگرایى و شناخت گرایى، براى درمان الگوهاى پاسخ دهى نادرست، تأکید مى گردد و با توجه به این که تلفیق فنون شناختى با درمان هاى رفتارى موجود، رویکرد غالب در درمان اختلالات روانى است،78به سایر فنون رفتارى مؤثر در درمان OCD اشاره مى شود. این فنون عبارتند از: رویارویى تجسّمى یا تخیّلى، شوخى و مزاح، تنش زدایى، نیت متناقض، تلفن زدن، درمان به روش باردارى، که خود شامل روش هاى خودکنترلى، آموزش هایى براى توقف تشریفات وسواسى، روش هاى تدریجى (به تأخیر انداختن واکنش)، نظارت شدید و روش هاى انزجارى مى شود.
خلاصه و نتیجه گیرى
در رویکرد شناختى ـ رفتارى، وسواس به عنوان افکار، تکانه ها یا تصورات مزاحم و ناخواسته اى تعریف مى شود که فرد کنترلى بر آن ها ندارد و عملکرد اجتماعى، شغلى، خانوادگى و تحصیلى او را تحت تأثیر قرار مى دهند و براى وى آشفتگى و اضطراب ایجاد مى کنند. فرد براى تسکین اضطراب و آشفتگى خود، به طور موقّت، به خنثى سازى روى مى آورد و این خنثى سازى، شکل رفتارهاى وسواسى و اجبارى به خود مى گیرد.
در دیدگاه اسلامى، منظور از «وسوسه» یا «وسواس» به عنوان
یک اختلال روانى، همان وسواس فکرى است که توسط شیطان برانگیخته مى شود; زیرا کار شیطان آن است که افراد را به سوى افکار ناخواسته، مزاحم و مذموم بکشاند تا بدینوسیله، رفتارهاى ناپسند و اعمال نادرستى از آنان صادر شود. به عبارت دیگر، نسبت دادن این اندیشه ها و افکار مزاحم، ناخواسته و نادرست به شیطان، دلالت بر اجبارى بودن آن ها و غیرقابل کنترل بودن این افکار توسط فرد دارد.
همچنین در متون و منابع اسلامى به اضطراب زا بودن وسواس نیز اشاره شده و «وسواس عملى» به عنوان نتیجه و پیامدى از «وسواس فکرى» مطرح شده است. بنابراین، به طور کلى، مى توان استنتاج نمود که در هر دو رویکرد، به تعریف مشابهى از وسواس برمى خوریم و در این زمینه، تفاوت محسوسى بین دو رویکرد موجود نیست.
اگرچه محتواى وسواس از فردى به فرد دیگر متفاوت است، اما شایع ترین وسواس ها عبارتند از: وسواس آلودگى، ترس از آسیب رساندن به خود یا دیگرى، داشتن رفتارهاى غیراجتماعى، اشتغال به امور جنسى غیرطبیعى، وسواس هاى مذهبى، نظم و ترتیب، وسواس هاى بى معنا و افکارى در مورد مرگ خود یا عزیزان و وابستگان.
در ارتباط با محتواى وسواس، اگرچه متون و منابع اسلامى بیش تر به وسواس هایى در ارتباط با انجام اعمال و فرایض مذهبى و دینى نظیر شک در تعداد رکعات نماز، وضو، غسل، نیت نماز، تکبیرة الاحرام، قرائت، وسواس در طهارت و نجاست (شستوشو) اشاره شده است، با این حال، به انواع دیگر وسواس همچون وسواس در مورد سلامتى و ترس از بیمارى، داشتن اندیشه هاى بیهوده (وسواس اعتقادى)، وسواس در ارتباط با مرگ، برزخ، قبر، دوزخ و معاد، وسواس هاى افراطى مانند داشتن افکار و عقاید غیرمنطقى و ناعاقلانه و وسواس جدال و کشمکش نیز اشاره شده است. به طور کلى، در رویکردهاى گوناگون، علایم و نوع افکار و حرکات اجبارى تقریباً مشابه هستند و بر علایم خاصى مثل تشریفات و آیین مندى هاى رفتارى، نشخوارهاى ذهنى و فکرى و اجتناب تأکید شده است.
مشهورترین اشکال بالینى تشریفات «شستوشو و پاکیزگى» است و تظاهر دیگر وسواس تشریفات «وارسى» است که با هدف جلوگیرى از فاجعه هاى ویژه اى همچون آتش سوزى، دزدى و مانند آن طراحى مى شوند. اَشکال دیگر تشریفات به صورت «نظم و ترتیب» و «احتکار» مشاهده مى شود. تشریفات یا نشخوارهاى ذهنى، که براى کاهش تشویش و ناراحتى برانگیخته مى شوند، توسط ترس هاى وسواسى طراحى مى گردند و شامل شمارش و وردخوانى و مانند آن هستند.
در متون و منابع اسلامى نیز به هر سه مورد مزبور یعنى «اعمال و آیین مندى هاى وسواسى»، «افکار وسواسى یا نشخوارهاى ذهنى و فکرى» و «اجتناب» اشاره شده است. در احادیث و روایات تأکید شده است که فرد مبتلا به وسواس براى اجتناب از افکار ناخواسته و مزاحم، به رفتارهاى اجبارى پناه مى برد (اجتناب). در متون اسلامى، به این موضوع نیز اشاره شده است که اعمال و رفتارهاى اجبارى ناشى از افکار و اندیشه هاى ناخواسته و مزاحم هستند که فرد کنترلى بر آن ها ندارد و ناشى از وسوسه شیطان هستند.
در ارتباط با سبب شناسى وسواس، رویکردهاى شناختى ـ رفتارى بر چگونگى ادراک و ارزیابى پدیده ها توسط فرد تأکید دارند و این اختلال را ناشى از پردازش شناختى نادرست و غیر منطقى افراد مبتلا مى دانند. افراد مبتلا به وسواس نه تنها داراى احساس مسؤولیت و احساس گناه افراطى و شدید براى رخ دادن حوادث و وقایع مى باشند، بلکه باورهاى نادرستى در مورد شایستگى ها و لیاقت هاى خود دارند که ناشى از کمال گرایى افراطى یا اخلاق گرایى متعالى آن هاست. همچنین این افراد به طور افراطى و شدیدى به افکار مزاحم و ناخواسته اى که تجربه مى کنند اهمیت مى دهند و تعبیر و تفسیرهاى فاجعه آمیزى از این افکار دارند.
در متون و منابع اسلامى، در زمینه سبب شناسى وسواس، هم به نقش فرایندهاى شناختى و عقلانى مانند «عدم رشد عقلى»، «ضعف در اراده و تسلیم شدن در برابر افکار شیطانى»، «عدم اعتماد به نفس»، «توجه افراطى به غرق بودن در برابر غرایز و شهوات» و «امیال کاذب» و نیز به نقش عوامل فیزیولوژیک همچون «سوء هاضمه» و هم به نقش عوامل عاطفى و هیجانى مانند «اضطراب» اشاره شده است.
یکى از نکات اساسى که در هر دو رویکرد بر آن تأکید بسیار مى شود، مسأله پیش گیرى و درمان است. درباره پیش گیرى، نظریه پردازان شناختى بر شناخت منطقى تأکید مى کنند و اعتقاد دارند که ایجاد احساس امنیت، آرامش و تعادل روانى و شناخت منطقى مى توانند عوامل مؤثرى در پیش گیرى از اختلالات روانى باشند واین تحقق نمى یابد، مگر در پرتو تربیت صحیح و درست افراد و جامعه اى با زمینه مناسب براى پذیرش افراد سازگار و متعادل.
به دلیل این که نظریه هاى رفتارگرایى بر یادگیرى و ارائه الگوهاى رفتارى صحیح و منطقى تأکید مىورزند، پیش گیرى طبق رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى» شامل ارائه الگوهاى صحیح رفتارى از طریق تقویت و پاداش و روش حذف یا تنبیه و شرطى سازى مى باشد. البته باید متذکر شد که کارایى این روش ها بیش تر در حیطه پیش گیرى ثانویه به اثبات رسیده است. در دیدگاه اسلامى، راهکارهایى که از ابتلا به اختلالات روانى، از جمله وسواس فکرى ـ عملى، پیش گیرى مى کنند، شامل روش هاى ذکر شده در رویکردهاى روان کاوى، زیست شناختى، شناختى و رفتارى مى باشند. برخى از این راهکارها عبارتند از: پرورش صحیح ذهنى و رشد عقلانى، عدم به کارگیرى شیوه هاى سلبى در تربیت مانند تنبیه و تهدید، جلوگیرى از بروز عوامل زمینه ساز اختلالات روانى، همچون اضطراب و ترس، ایجاد تعادل و نظم در کلیه برنامه هاى زندگى، دادن آگاهى صحیح یعنى ایجاد شناخت منطقى در افراد نسبت به وظایف شرعى و اجتماعى، استفاده از گیاهان دارویى مانند سدر و ایجاد اشتغال ذهنى (قرائت قرآن و ذکر).
در زمینه درمان اختلال وسواس فکرى ـ عملى، رویکرد «شناخت ـ رفتار درمانگرى» متأثر از نظریه سالکوسکیس (1989) تأکید مى کند که اگرچه «مواجهه طولانى مدت با جلوگیرى از پاسخ» در درمان بعضى از انواع وسواس موفقیت آمیز مى باشد، اما براى سایر افراد مبتلا به اختلال، مانند افرادى که داراى افسردگى شدید و یا عقاید بیش بها داده شده هستند، سودمند نمى باشد. بنابراین، در این رویکرد، بر شناسایى و اصلاح ارزیابى هاى منفى و افکار مداخله گر، اصلاح نگرش هاى مربوط به احساس مسؤولیت و جلوگیرى از خنثى سازى، که در پى ارزیابى متأثر از احساس مسؤولیت پدید مى آید، تأکید مى شود.
این در حالى است که بر اساس متون و منابع اسلامى (آیات، احادیث و روایات)، مى توان از روش ها و فنون گوناگون شناختى، معنوى، ارتباطى، عملى و دارویى براى درمان این اختلال استفاده کرد. در واقع، در رویکرد اسلامى، بر تمام ابعاد و جنبه هاى این اختلال تأکید شده و درمان هاى گوناگونى از این قبیل در آن به چشم مى خورند. آگاه سازى فرد وسواسى از وضع نابهنجار خود و موقعیتى که در ارتباط با خداوند دارد، پرورش عزّت نفس و تبیین منافات آن با وسواس و بندگى شیطان، تغییر موقعیت در مورد اعمال وسواسى، پناه بردن به خداوند (توکّل به خداوند) و توجه قلبى و زبانى (ذکر خدا و ذکر اهل بیت(علیهم السلام))، اکتفا به واجبات و ترک مستحبات و پرداختن به ضرورت ها و پرهیز از اعمال غیرضرورى، توجه دادن به الگوها و اسوه ها در اعمال دینى و تشریح رفتار معصومان(علیهم السلام)، غرقه سازى در امور معنوى، حسّاسیت زدایى و زدودن اشکال از ذهن فرد وسواسى، تأکید بر روزه دارى و پرهیز از پرخورى و درمان هاى دارویى مانند مصرف بعضى از مواد غذایى، به ویژه انار، خرما، سیب و روغن زیتون و انجام اعمالى که موجب موقعیت روانى ویژه و شادابى و آرامش فرد مى گردد، مانند خضاب و رنگ کردن مو، بى اعتنایى به شک و تردید و مراقبت مستمر از فرد مبتلا به وسواس و کنترل پیوسته افکار و اعمال وى.
بنابراین، فنون درمانى برگرفته از متون اسلامى شامل فنون درمان شناختى، رفتارى و دارویى است. همچنین نتایج پژوهش ها نشان دهنده تأثیر و کارامدى بیش تر این فنون به صورت ترکیبى است، تا به کارگیرى این فنون به تنهایى; زیرا به کارگیرى فنون مزبور به صورت ترکیبى، اثر تعاملى ویا دست کم اثر تجمعى دارد و به بهبودى سریع تر، بیش تر و پایدار این اختلال منجر مى شود. بنابراین، مى توان نتیجه گرفت که شیوه هاى پیش گیرانه و درمانى رویکرد اسلامى به وسواس، کلى تر، کامل تر و کارامدتر مى باشند.
پى نوشت ها
* دانشیار علوم تربیتى دانشگاه قم و رئیس مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (دکتراى علوم تربیتى)
** پژوهشگر در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) و مؤسسه مطالعاتى مشاوره اسلامى (کارشناش ارشد روان شناسى)
1. Obsessive - Compulsive Disorder (OCD).
2. J. Piacentini (2000), Cognitive Behavioral Therapy of Childhood OCD. Child and Adolescent Psychiatric Clinics of North America, 8(3), 599 - 616.
3. obsessive thoughts.
4. obsessive images.
5. obsessive yuminations.
6. obsessive doubts.
7. obsessive impulses.
8. obsessive rituals.
9ـ نصرت الله پورافکارى، افسردگى واکنش یا بیمارى، تهران، آزاده، 1371.
10ـ کیت هاوتون، کرک پاتریک، سالکوسکیس و کلارک (1989)، رفتار درمانى شناختى: راهنماى کاربردى در درمان اختلال هاى روانى، ترجمه قاسم زاده، تهران، ارجمند، 1376.
11ـ مایکل گلدز، دنیس گات و ریچارد مى یر، مبانى روان پزشکى آکسفورد، ترجمه کیانوش هاشمیان و ابوحمزه الهام، تهران، تبیان، 1377.
12. J. Piacentini, Opcit.
13ـ على نقى فقیهى، شناخت مشاوره از دیدگاه اسلامى (چکیده مقالات دومین همایش)، تهران، سپهر، 1379، ص 97.
14ـ اثیرالدین محمد بن یوسف بن ابى حیان اندلسى، تفسیر البحر المحیط، ج 10، ص 579.
15ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، قم، مجمع ذخائر اسلامى، 1379، ص 20 ـ 19.
16ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 122.
17ـ محمود ارگانى بهبهانى، پیشین، ص 21.
18ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 15، ص 293.
19ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163، ح 20، 4 تا 43 و ج 82، ص 83، ح 30.
20ـ على اکبر دهخدا، فرهنگ دهخدا، ج 14، حرف واو.
21ـ امام خمینى، چهل حدیث، تهران، رجاء، 1368، ص 402.
22ـ ر.ک.به: یحیى سیدمحمدى، وسوسه و وسواس در اسلام.
23ـ کنزالعمّال، ح 1266.
24ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ص 231، ج 5 و 6.
25ـ همان، ج 1، ص 46 / محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 11.
26ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 424، ح 2.
27ـ على نقى فقیهى، پیشین، ص 98.
28ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 163.
29ـ همان، ج 72، ص 69.
30ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 11.
31ـ همان، ج 1، ص 11 / شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 1، ص 46.
32ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 3، ص 4، ح 7.
33ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 87 / شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 19.
34ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 290.
35ـ امام خمینى، پیشین، ص 405ـ 406.
36ـ على نقى فقیهى، پیشین، ص 101.
37ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424 / همو، فروع کافى، ج 3، ص 14.
38ـ نهج البلاغه، خ 91.
39ـ محمدبن یعقوب کلینى، فروغ کافى، ج 3، ص 14 و ص 360.
40ـ آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 352.
41ـ یحیى سید محمدى، پیشین، ص 76.
42ـ محمود ارگانى بهبهانى، شناخت و درمان وسوسه و وسواس در اسلام، ص 121.
43ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 424.
44ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 10، ص 102.
45ـ همان، ج 66، ص 162، ح 36 تا 42.
46ـ ابى جعفر احمدبن محمدبن خالد البرقى، المحاسن، ق. المجمع العالمى لاهل البیت(علیهم السلام)، 1413، ج 2، ص 553.
47ـ شیخ حرّ عاملى، پیشین، ج 5، ص 96، باب 97، ح 6025.
48ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 62، ص 300.
49ـ ابى جعفراحمدبن محمدبن خالدالبرقى،پیشین،ج2، ص 485.
50ـ همان، ج 201، ص 789 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 66، ص 126.
51ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 69، ص 69.
52ـ ر.ک: جمشیداحمدى، وسواسودرمان آن، شیراز،نوید،1368.
53ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 76، ص 97.
54ـ نهج البلاغه، حکمت 312.
55ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 124، روایت 2.
56. Neutralization.
57. Compulsive Behavior.
58. Avoidance Behavior.
59. S.J. Rachmn & R.L. Hodgson (1980), Obsessions and Compulsions, Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
60. Diagnostic and Statistical ManuaI of Menta Disorder (DSM- IV).
61ـ گیل اس استکتى، درمان رفتارى وسواس، ترجمه عباس بخشى پور، تبریز، مؤسسه انتشاراتى روان پویا، 1376.
62. Perfectibility.
63. Morality.
64. M.H. Freeston, R. haducuer, F. Gagnon & N. Thibodeau (1993), "Belifs about Obsessional Thoughts", Journal of Psychopathology and Behavioral Asse ssment, 15, 1-27.
65ـ وسواس، برداشت ها و درمان رفتارى، گیل اس استکتى و همکاران، ترجمه امیر هوشنگ مهریار، تهران، پویا، 1373.
66. P.M.Salkovskis, D. Westbrook, J. Davis, A. Jeavons & A. Gledhill (1994), Effects of Neutalizing of in Trusive Thoughts: An Experiment Investigation.
67ـ بهروز میلانى فر، بهداشت روانى،تهران،قومس،1372،ص53
68. P.M. Salkovskis, C. Richards & E. Forrester (1995), The Relation between Obsessional Problems and Intrusive Thoughts: Behavioral and Cognitive Psychothrapy, 23, 281, 299.
69ـ ر.ک.به: کیت هاوتون و همکاران، پیشین.
70. form.
71. Content.
72. Idiosyncratic.
73. Self0 ontrol.
74. Self - monitoring.
75. P.M. Salkovskis, P. Cambell (1994), Thought Suppression in Naturally.
76. P.M. Salkovskis, Cognitive - Behavioral Factors and The Persisstence of Intrusive Thoughts in Obsessional Problems: Behaviors Research and Theory, 27, 677, 682 / P.M. Salkovskis & H.C. Warwick (1988), Cognitve Theorg of Obsessive Compulsive Disorder: In the Theory and Practice of Cognitive Theory (Perris, C.Blackburn, I.M. and Perris H. eds), P.P 376 - 395, Springer, Heidelbery.
سایر منابع
1. The Etiology of Obsessive - Compulsive Disorder Behavior and Research, 35 (3), 211- 219.
2. Occuring negative In Trusive Thoughts: Behavior Research and Therapy, 32, 1-8.
3. American Psychiatric Association (1994), Diagnostic, and Statistical "Manual of Mental Disorders", Fourth Edition.
4. P.M. Salkovskis (1985), Obsessional - Compulsive Problems: Acognitive - Behavioral analysis; Behavior Research and Therapy, 23, 571 - 583.
5. I.M. Marks (1986), Fears, Phobias and Rizuals (New York: Oxford University Press).
6. S. Rachman (1996), Obsessions, Responsibility, and Guilt: Behavior Research and Therapy, 31, 149 - 254.
7. S. Rechman, R. Hodgson & I.M. Marks (1971), How to Remain Neutral: An Experimental Analysis of Neutralization: Behavior Research and Therapy, 34, 889- 898.
8. A.E. Bergin (1991), "Values and Religious lssues in Psycho Therapy and Mental Health". American Psychologist, 45, 394- 403.
9. O. Conner, K. Todorov, c. Rebillard, S. Borgeat & M. Brault (1999) "Cognitive - Behavior Therapy and Medication in The Treatment of Obsessive - Compulsive Disorder, Canadian, journal of Psychiatry, 44 (1), 64- 72.
10. M.J. Kozak, M.R. Liedowitz & E.B. Foa (2000), Cognitive Behavior Therapy and Pharmacotherapy for Obsessive - Compulive Disorde, Goodman, Waynek, Rudorfer, Maltt Hew, V. (Eds), Personality and Clinical Psychology Series.
11. S. Rachman (1997), A Cognitive Theory of Obsessions: Behavior Research and Therapy, 35, 793- 802.
12. P.M. Salkovskis & D. Westbrook (1989) Behavior Therapy and Obsessional Rumminations: Can Failure be Turned in to Success, Behavior Research and Therapy, 27, 149 - 160.