خدمترسانى در سیره و گفتار امیرالمؤمنین(ع)
آرشیو
چکیده
متن
مقصود از «الگو» و «اسوه»پذیرى حالتى است که انسان به هنگام پىروى از غیر خود پیدا مىکند. فردى که از او پىروى مىشود، ممکن است اسوه نیک یا بد باشد. در قرآن کریم، گاه به صراحت و گاه بدون تصریح، به پىروى از کسى سفارش مىکند. از جمله حضرت ابراهیم علیهالسلام الگو معرفى شده است: «قد کانت لکم اسوة حسنه فى ابراهیم والذین معه» (ممتحنه: 4)؛ قطعا براى شما در (پىروى از) ابراهیم و کسانى که با اویند، سرمشقى نیکوست.
در مورد پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نیز مىفرماید: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنةٌ لمن کان یرجوا اللّه و الیومَ الاخر و ذَکَر اللّه کثیرا» (احزاب :21)؛ براى شما در (زندگى) رسول خدا الگوى نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.
امام على علیهالسلام ؛ الگوى خدمت رسانى
تاریخ و شرح حال بزرگان عالم و شخصیتهاى آسمانى براى هرکس بهترین سرمشق و عالىترین الگوى زندگى است. در این میان، شرح زندگى امام امیرالمؤمنین علیهالسلام ، دوّمین شخصیت جهان انسانیت، از اهمیّت خاصى برخوردار است؛ چه اینکه بررسى زندگانى ایشان روح فضیلت، پاکى، ایمان، تقوا، فداکارى، استقامت، شجاعت، فتوّت، و پىروى از حق را در خواننده تقویت مىکند.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در شأن امام على علیهالسلام مىفرماید: «ما عَرَفَکَ حقَّ معرفتک غیرُاللهِ و غیرى»؛(1) غیر از خدا و من هیچ کس دیگرى حق معرفت تو را نشناخت.
آرى، ابعاد گوناگون آن شخصیت بىهمتا، قابل وصف و شمارش نیستند. یکى از ابعاد زندگانى آن بزرگوار، خدمترسانى و توجه به نیازمندان است. آن حضرت در این راه یک لحظه آرام نداشت و در این راه، تمامى سعى و تلاش خویش را به کار مىبرد و دیگران را نیز بدین امر مهم تشویق مىنمود.
برنامه زندگى پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله از زبان امام على علیهالسلام
یکى از برنامههاى زندگى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله رسیدگى به کارها و گرفتارىهاى مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجت مردم کوشش بسیار داشت.
امام حسین علیهالسلام مىگوید: از پدرم درباره امور داخلى زندگانى پیامبر صلىاللهعلیهوآله پرسیدم. امام على علیهالسلام فرمود: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم مىکرد: بخشى براى عبادت خداوند و بخشى براى انجام کارهاى خانواده و بخشى براى خودش. از بخش ویژه خود، قسمتى را به مردم اختصاص مىداد و عام و خاص را مىپذیرفت و چیزى از آنان مضایقه نداشت.
در این مورد، اهل فضل و تقوا را بر دیگران ترجیح مىداد و نیازهاى ایشان را برمىآورد. برخى یک حاجت، برخى دو حاجت و برخى چند حاجت داشتند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله سرگرم پاسخ دادن و برآوردن نیازهاى ایشان مىشد و در این هنگام، مسائلى را که به صلاح ایشان و عموم مسلمانان بود، مطرح مىکرد و مىفرمود: «حاضران به افراد غایب ابلاغ نمایند و نیاز اشخاصى را که به من دسترسى ندارند، بیان کنند و هر کس نیاز نیازمندى را به صاحب قدرتى برساند که خود او نتواند بیان کند، خداوند در قیامت او را پایدار واستوار فرماید.»
در محضر آن حضرت، چیزى جز این صحبت نمىشد و از هیچ کس موضوع دیگرى پذیرفته نمىشد. معمولاً گروه گروه براى کسب فیض به حضورش مىآمدند و در حالى بیرون مىرفتند که کامشان از شهد علم شیرین شده، خود راهنماى دیگران مىشدند.(2)
آرى، روش زندگى پیامبراکرم و اهلبیت او علیهمالسلام ، گرهگشایى و نیکى و احسان بود. آنان عقیده داشتند که خوشحال کردن برادر مسلمان و برآوردن نیازهاى گرفتاران، از مهمترین کارهاى خیر است. سیره اجتماعى آن بزرگواران نشان مىدهد که آنان هرگز در پاسخ مشروع نیازمندان و رفع ستم از ستمدیدگان مسامحهاى به خود راه نمىدادند و پیروان خویش را نیز به کارگشایى و برآوردن حاجت برادر مؤمن تشویق و ترغیب مىکردند.(3)
پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «من قضى لاخیهِ المُؤمنِ حاجةً کانَ کَمَن عَبَداللّه دهرا»؛(4) هر کس یک حاجت برادر خود را برآورد، چنان است که در همه روزگار خدا را عبادت کرده است.
از امام جعفر صادق علیهالسلام نیز روایت شده است: «مَن قضى لاخیهِ المؤمنِ حاجةً قَضَى اللّهَ ـ عزّوجَلَّ ـ لَهُ یومَ القیامَةِ مأَةَ اَلف حاجةٍ مِن ذلکَ؛ اَوَّلُها الجَنَّة»؛(5) هر کس حاجتى از برادر مؤمن خود برآورد، خداى تعالى در روز قیامت صدهزار حاجت او را برآورده سازد، که یکى از آنها داخل کردن او به بهشت است.
خدمت رسانى در اسلام
احسان، نیکوکارى و خدمترسانى در اسلام حد و مرزى ندارد؛ از انسانها گذشته، حیوانها را نیز در برمىگیرد. احسان و خدمت به همنوعان، ویژه گروه مخصوصى نیست؛ هر کس باشد مسلمان یا غیر مسلمان، همه باید از خدمات بهرهمند گردند. از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله سؤال شد: چه کسى نزد خداوند محبوبتر است؟ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «آنکه نفعش به انسانها بیشتر برسد.»(6)
همچنین در گفتار پر ارج پیامبر بزرگ صلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «برترین اعمال از نظر خداوند، خنک ساختن دلهاى سوخته تشنگان و سیر کردن شکمهاى گرسنه است. سوگند به آنکه هستى محمّد در اختیار اوست، به من ایمان نیاورده آنکه سیر بخوابد و برادر مسلمان یا همسایهاش گرسنه باشد.»(7)
این حقیقت که اسلام در خدمترسانى و خدمات اجتماعى، نیکى به همه انسانها را سفارش مىکند، با عبارات گوناگون در گفتار پیشوایان بزرگ اسلام به چشم مىخورد؛ از جمله در روایتى از پیشواى ششم امام صادق علیهالسلام به این مطلب اشاره شده و آن را در ردیف مهمترین کارها آورده است. آن حضرت فرمودند: «سه عمل است که هر کس یکى از آنها را انجام دهد، خداوند بهشت را براى او لازم شمرده است: بخشش به هنگام تنگدستى، گشادهرویى با تمام مردم جهان، و احترام به حقوق مردم.»(8)
این واقعیت را امام صادق علیهالسلام از قول پروردگار بزرگ، در جایى دیگر چنین بیان فرموده است: «مخلوق عیال و روزىخواران من هستند؛ محبوبترین آنها از نظر من کسى است که براى برآوردن نیازهاى آنان سعى بیشترى کند و نسبت به آنان مهربانتر باشد.»(9)
در این جا، نامى از مسلمان در میان نیست، بلکه فقط «مخلوق» به کار برده شده که حتى ممکن است به غیر «انسانها» نیز توسعه یابد.
در خدمت رسانى و خدمات اجتماعى اسلام، به جنبههاى روانى نیز توجه فراوان شده است. اسلام تنها به جسم نپرداخته، بلکه «خدمات روانى» را نیز لازم شمرده شده است. براى نمونه، مىتوان از «مسرور ساختن افراد وشاد کردن دل آنان» یاد کرد، تا آنجا که باب مخصوصى در این زمینه در کتابهاى حدیث به نام: «بابُ ادخالِ السُّرور على المؤمنین» وارد شده است. در همین زمینه، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند: «همانا محبوبترین اعمال نزد خداوند، شادمان ساختن مؤمنان است.»(10)
اهمیت تأمین اجتماعى در اسلام
مسائل مربوط به «تأمین نیازمندىهاى اجتماعى» در آیات قرآن، احادیث و فقه اسلامى ابعاد گستردهاى دارد که احاطه بر آنچه از طریق شرع در این مورد وارد شده، کار آسانى نیست. اسلام از چهاده قرن قبل، رسیدگى و مراقبت از بیماران، اسیران، حمایت از زندانیان و زنان بىسرپرست و زنان باردار و کودکان، به ویژه کودکان استثنایى، را مطرح کرده و در این مورد اصول و کلیاتى را وارد نظام اجتماعى خود کرده است. این اصول به قدرى دلپذیر و اعجاب انگیزند که گویى آورنده شریعت از وضع کنونى جوامع کاملاً آگاه بوده و این همه دستورها و تکالیف را براى انسانى آورده است که بر اثر تکیه بر «ماشین» و رشد تمایلات مادى، عواطف او کم فروغ گشته، جز به «من» و متعلّقات آن نمىاندیشد.
اسلام نه تنها درباره موضوعات یاد شده به بحث و بررسى پرداخته، بلکه درباره اهمیّت کار و کوشش، موقعیت کارگر، نکوهش از بىکارى و بىکاران، دعوت به تأمین غذاى عمومى، انفاق در راه خدا، بازداشتن گدایان از گدایى، تأمین مسکن آوارگان و پوشاک برهنگان، حمایت از مستمندان، سالمندان، خانوادههاى بىسرپرست، در راهماندگان، یتیمان، بیماران، معلولان، محرومان، خانوادههاى مصیبتزده و شهدا و دهها موضوع دیگر، که همگى شاخههاى مسأله «تأمین نیازمندىهاى اجتماعى» مىباشند، قوانین و مقررّاتى وضع نموده و از این طریق خواسته است به استضعاف، ناتوانى و محرومیت این گروهها پایان دهد، یا از شدّت و تندى آن بکاهد.(11)
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام پیرمرد نابینایى را دیدند که در گوشهاى نشسته و گدایى مىکند. حضرت از کسانى که در اطراف او بودند، پرسیدند: این کیست؟ گفتند: نصرانى است. حضرت فرمودند: «وقتى که جوان بود او را به کار گماردید؛ حال که پیر و ناتوان شده، او را رها کرده و از حق مشروعش بازداشتهاید؛ از بیتالمال به او بپردازید!»(12)
سیره و عمل امیرالمؤمنین علیهالسلام در خدمترسانى
در این جا، به طور خلاصه به بخشى از خدمات اجتماعى و خدمترسانى به مردم، که در زندگى پر برکت امام امیرالمؤمنین علیهالسلام مشاهده شده است، اشاره مىشود. این خدمترسانىها در ابعاد و شکلهاى گوناگون متبلور شدهاند؛ از جمله:
1. انفاق، احسان و نیکوکارى
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام پیوسته از فقیران و یتیمان دستگیرى مىکردند. روح انفاقگرى آن حضرت، چه در زمان محرومیت از خلافت و چه در دوران بازگشت به خلافت، لحظهاى آرام نگرفت. آن بزرگوار دفاع از مستمندان و کمک به بینوایان را به جایى رسانده بودند که به پرداخت حقوق بىچارگان از بیتالمال قناعت نمىکردند، بلکه از مخارج شبانهروزى خود کم مىگذاشتند و در راه خدا انفاق مىکردند؛ شخصا براى بیگانگان کار مىکردند و حاصل دسترنج خود را به ستمدیدگان مىدادند.
ابن ابىالحدید درباره آن حضرت مىنویسد: «على روزها روزه مىگرفت و خوراک خود را به دیگران مىداد و با دست خویش نخلستانهاى بعضى از یهود را آبیارى مىکرد. دستهایش در اثر آبکشى آبله مىزد، اما درامد خود را به مستمندان مىداد.»(13)
در شأن آن حضرت، همان بس که آیه ذیل درباره او نازل شد، آن هنگام که انگشترى خود را در نماز به سائل داد: «انّما ولیّکُمُ اللّهُ و رسولُه و الَّذینَ آمنوا الّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و یؤتونَ الزَّکوةَ و هُم راکعون» (مائده:55)؛ سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز به پا مىدارند و در حال رکوع، زکات (صدقه) مىپردازند.
در اینباره ابوذر غفارى مىگوید: «اى مردم، روزى از روزها با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى هیچکس چیزى به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، ولى کسى جواب مساعد به من نداد. در همین حال، على علیهالسلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون کرد. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله که در حال نماز بود، این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا کرد روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند؛ و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر یا یاورش قرار دهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسانساز. از خاندانم على را وزیر من گردان تا به وسیله او پُشتم قوى و محکم گردد.» ابوذر مىگوید: «هنوز دعاى پیامبر صلىاللهعلیهوآله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان! پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: «انّما ولیُّکُم اللّهُ و رسولُهُ و الّذین آمنوا الّذینَ یقیمونَ الصّلوة و یؤتون الزکوةَ و هم راکعون.»(14)
2. درختکارى و کشاورزى
یکى از مشاغل امام على علیهالسلام در عصر رسالت و پس از آن، کشاورزى و درختکارى بود که بسیارى از خدمات و انفاقهاى خود را از این طریق انجام مىداد و املاک زیادى را وقف مىکرد. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «کانَ امیرالمؤمنین یضرِبُ بالمِرِّ و یستخرجُ الارضین»؛(15) امیرالمؤمنین بیل مىزد و نعمتهاى نهفته در دل زمینها را استخراج مىکرد.
مردى مىگوید: «در خدمت امام على علیهالسلام یک وَسَق هسته خرما دیدیم. (هر وسق شصت صاع و هر صاع تقریبا سه کیلوگرم است. بنابراین، هر وسق قریب 180 کیلوگرم است.) گفتیم: منظور از گرداورى این همه هسته خرما چیست؟
آن حضرت فرمود: اینها یکصد هزار درخت خرماست، اگر خدا بخواهد. وى گوید: آن حضرت همه آنها را کاشت و تمام هستهها بدون استثنا روییدند و باغستانى از آنها ترتیب داد و همه را وقف کرد.(16)
3. آزادى بردگان
آزادسازى بردگان از مستحباتى است که در اسلام بر آن تأکید و بدان سفارش فراوانى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «هرکس بنده مؤمنى آزاد کند، خداوند عزیز جبّار در برابر هر عضوى از آن بنده، عضوى از شخص آزادکننده را از آتش جهنم آزاد مىسازد.»(17)
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام در این موضوع از پیشگامترین افراد بوده و از حاصل دسترنج خود ـ و نه از بیتالمال ـ هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد ساخت. امام صادق علیهالسلام در اینباره مىفرماید: «انّه اعتَقَ الفَ مملوکٍ مِن کَدِّ یدِهِ»؛(18) همانا على علیهالسلام هزار بنده از دسترنج خود آزاد ساخت.
4. احداث قنات
در منطقهاى مانند عربستان، که داراى هواى گرم و سوزان و کم آب است، اهمیت ایجاد قنات و تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى اهمیت بسیار دارد. سرزمینهایى که بدون جنگ و خونریزى در اختیار مسلمانان قرار مىگیرند، بخشى از انفال هستند که مربوط به مقام نبوّت مىباشند. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله باید از آنها به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند. این زمینها براى امور کشاورزى و حفر قنات به کار مىروند.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله زمینى را در اختیار على علیهالسلام گذاشت. امام در آنجا چشمهاى استخراج کرد که آب از آن مانند گردن شتر، فوّاره مىزد. امام علیهالسلام نام آنجا را «ینبُع» گذاشت.
فوران آب مایه امید اهالى شد. یک نفر از اهالى مژده فوران آب را به امام على علیهالسلام داد. امام فرمود: «به وارثان مژده دهید که این آب وقف زائران خانه خدا و رهگذرانى است که از اینجا عبور مىکنند و کسى حق فروش آن را ندارد و نیز هیچکس را در آن حق ارث و بخشش نیست و هرکس آن را بفروشد، یا به کسى ببخشد، لعنت خداوند و ملائکه و مردم، همه بر او باد!»(19)
این مکان هماکنون به نام «بئر على» در راه مدینه به مکّه، در منطقه «جعرانه» معروف است.
5. ساخت مساجد
امیرالمؤمنین علیهالسلام مساجدى بنا کرد، که برخى از آنها عبارتند از: مسجدى در کنار مسجد الفتح در مدینه؛ مسجدى در کنار قبر حضرت حمزه علیهالسلام ، مسجدى در میقات، مسجدى در کوفه و مسجدى در بصره.(20)
6. موقوفات یا باقیات الصالحات
موقوفات و صورت وقفنامههاى امیرالمؤمنین علیهالسلام در کتابهاى حدیث و تاریخ به تفصیل آمدهاند.(21) در اهمیت این موقوفات کافى است بدانیم که طبق نقل مورّخان، درآمد سالیانه آنها چهل هزار دینار بوده که همه آنها به نفع بینوایان و نیازمندان مصرف مىشد. با وجود این درآمد سرشار، گاهى امام على علیهالسلام مجبور مىشدند براى هزینه زندگى خویش، شمشیر خود را بفروشند.(22)
امام علیهالسلام در محلّه «بنى زریق» واقع در مدینه، خانهاى بنا و آن را وقف خالههاى خود کردند و در ضمن، شرط کردند اگر نسل آنان منقرض شود، این خانه در اختیار مسلمانان بىبضاعت قرار گیرد. ترجمه وقفنامه حضرت چنین است: «بسماللّه الرحمن الرحیم. این خانه را على بنابىطالب در حالى که زنده و سالم است، وقف کرده. خانهاى که در محله بنىزریق واقع شده است، وقف باشد؛ فروخته نشود، بخشش نگردد، تا خداوندى که آسمانها و زمین را به ارث مىبرد، آن را به ارث ببرد. [کنایه از وقف تا روز قیامت] در این خانه وقفى، خالههاى على و بازماندگان على زندگى خواهند کرد. وقتى نسل آنها منقرض شد، این خانه در اختیار مسلمانان بىبضاعت قرار مىگیرد.»(23)
در عصر گذشته و عصر کنونى، مسأله «وقف» ارزش و اهمیت خود را از دست نداده است و از این رهگذر، مىتوان طبق مقتضیات روز، در پیشرفت تعلیم و تربیت مسلمانان و تأمین نیازمندىهاى مادى و معنوى و رفع بسیارى از گرفتارىها و سختىها از آن استفاده کرد. از آنرو که اصل مال وقفى، همیشه یا مدتى طولانى ثابت باقى مىماند، امیرالمؤمنین علیهالسلام با وقف اموال خود، در راه تأمین نیازمندىهاى جامعه مسلمانان مىکوشید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در عصر خلفا، که ایشان را از مقام رهبرى کنار زدند، بیشتر به امور کشاورزى اشتغال داشتند. آن حضرت با زحمات و تلاشهاى خود، چندین باغ و چندین چشمه و مزرعه احداث و نوسازى کردند و از دسترنج خود هزار بنده خریدند و آزاد ساختند.
امام على علیهالسلام نگهدارى و سرپرستى دو چشمه و باغ را به «ابونیزر»، فرزند نجاشى، شاه حبشه سپردند. نام یکى از آنها «باغ ابونیزر» و نام دیگرى «باغ بُغیبُغَه» بود.
ابونیزر مىگوید: «من در باغ بودم، امام على علیهالسلام وارد باغ شد و فرمود: آیا غذا نزد تو هست؟ عرض کردم: با کدویى که از این باغ به دست آمده است و روغن، غذایى آماده ساختهام. فرمود: آن غذا را بیاور، بخوریم. من براى آماده ساختن غذا برخاستم، آن حضرت نیز برخاست و کنار آب چشمه رفت و دست خود را شست. سپس متوجه شد که دستش به خوبى شسته نشده است. به کنار نهر آب بازگشت و با آب و ماسه تمیز، دست خود را کاملاً تمیز شست. سپس با دو کف دست از آب آن آشامید و به من فرمود: کف دستها تمیزترین ظرفهاست.
سپس آن حضرت کلنگ را به دست گرفت و داخل چاه چشمه شد و به لایروبى قنات پرداخت. در حالى که عرق از پیشانىاش مىریخت، از چاه بیرون آمد و بار دیگر به داخل چاه رفت و همچنان به لایروبى چاه پرداخت. هنگام گلنگ زدن به زمین چاه، صداى همهمه آن حضرت به بیرون چاه مىرسید. آن قنات را به گونهاى پاکسازى کرد که به اندازه گردن شتر آب آن زیاد شد. سپس با شتاب از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه مىگیرم که این چشمه و باغ را وقف کردم! آنگاه به من فرمود: دوات و کاغذ بیاور. من با شتاب رفتم و قلم و دوات و کاغذ تهیه کردم و به حضور آن حضرت آوردم. آن حضرت وقف نامه را چنین نوشت: بسمالله الرحمن الرحیم. این دو باغ را بنده خدا، على امیرمؤمنان، وقف کرد. نام این دو باغ، "ابونیزر" و "بُغیبُغه" است، تا محصول آن وقف فقراى مردم مدینه و مسافران درمانده شود، تا با وقف این دو باغ، على چهرهاش را از گرماى آتش دوزخ و قیامت حفظ کند. این دو باغ فروخته نشوند و به کسى بخشیده نشوند تا خداوند، که خیرالوارثین است، آن را به ارث ببرد [یعنى تا قیامت وقف باشد]، مگر آنکه حسن و حسین به این دو باغ نیازمند گردند. این دو باغ براى حسن و حسین، نه براى دیگران طلق و آزاد باشد.»
نقل شده است: امام حسین علیهالسلام مقروض شد. معاویه دویست هزار دینار براى امام حسین علیهالسلام فرستاد که چشمه ابونیزر را به دویست هزار دینار بفروشد. امام حسین علیهالسلام قبول نکردند و فرمودند: «پدرم این دو چشمه و باغ را وقف کرده است تا صورتش در قیامت از حرارت آتش دوزخ محفوظ بماند. بنابراین، آن را به هیچ قیمتى نمىفروشم.»(24)
7. وقف چاه در منطقه سَمُره
نیز از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به همراه گروهى از سربازانش [از محل خود [خارج شدند. گروهى از دشمن در نزدیکى یَنبع با حضرت برخورد کردند ـ هوا به شدت گرم بود ـ تا اینکه به منطقه "سمره" رسیدند. پس از آن، جنگ در گرفت و پیروزى نصیب پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و سربازانش شد و زمینهایى به عنوان غنیمت به مسلمانان رسید. در تقسیمبندى زمینهاى غنیمتى از سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، مکان سَمُره نصیب على علیهالسلام شد....
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام به دو غلام خود دستور حفر چاه داد. چاه حفر شد و آب از آن فوران کرد.
در اینهنگام، شخصى بشارتگویان خبر این قضیه را براى امیرالمؤمنین علیهالسلام آورد. پس حضرت آن را وقف کرد و وقفنامه را اینگونه نوشت: "این چاه به خاطر خداوند، وقف است براى روزى که چهره عدهاى سفید و چهره برخى دیگر سیاه است، تا اینکه خداوند صورت مرا از آتش محفوظ بدارد؛ وقفى قطعى و جداى از اموال، در راه خداى متعال، براى افراد دور و نزدیک، در صلح و جنگ و براى یتیمان و فقرا و غلامها".»(25)
عدالت و دادخواهى امیرالمؤمنین علیهالسلام
پس از شهادت حضرت على علیهالسلام ، یک روز سُوده، دختر عمّار بر معاویه وارد شد. معاویه سوده را سرزنش کرد؛ چون او در جنگ صفین به نفع سپاه حضرت على علیهالسلام فعالیت و تلاش فراوانى انجام مىداد. آنگاه معاویه از سوده پرسید: براى چه اینجا آمدهاى؟
سوده گفت: اى معاویه، خدا تو را به سلب حقوق واجب ما بازخواست خواهد کرد. تو پیوسته فرماندارانى بر ما گسیل مىدارى که محصولات کشاورزى ما را درو مىکنند و مىبرند و مرگ را به ما مىچشانند. اینک این بُسر بن ارطاة، فرستاده توست که مردان ما را مىکشد و اموال ما را مىبرد. اگر نمىخواستیم از حکومت مرکزى پىروى کنیم، خود اکنون دارنده عزّت و قدرت بودیم؛ اگر او را معزول کنى چه بهتر، و گرنه ما خود قیام خواهیم کرد...
معاویه برآشفت و گفت: مرا به قبیله خویش مىترسانى. تو را با بدترین حالت نزد همان بُسر مىفرستم تا هرچه با تو روا مىداند، انجام دهد.
سوده اندکى خاموش ماند؛ گویى در ذهن خود خاطرههایى به شکوه گذشته را مىکاود. آنگاه این شعرها را خواند: «درود خداوند بر آن روان، که در گور خفت و با مرگ او عدالت و دادگرى به خاک سپرده شد. او هم پیمان حق و راستى بود و حق را با هیچ چیز عوض نمىکرد؛ حق و ایمان در او یک جا فراهم آمده بود.»
معاویه پرسید: این چه کسى است؟
سوده پاسخ داد: حضرت على بن ابىطالب علیهالسلام . به یاد دارم که نزد او رفتم و مىخواستم از مأمور جمعآورى زکات شکایت کنم؛ آنگاه رسیدم که او به نماز برمىخاست. اما تا مرا دید به نماز مشغول نشد و با رویى گشاده و مهربان فرمود: آیا حاجتى دارى؟ گفتم: آرى، و شکایت خود را عرض کردم. آن گرامى همچنان که بر آستانه نماز خویش ایستاده بود، گریست و آنگاه به خداوند گفت: "خدایا، تو آگاه و شاهد باش که من هرگز فرمان ندادم که او (آن مأمور) به بندگانت ستم کند"، و بىدرنگ قطعه پوستى درآورد و پس از نام خدا و آیهاى از قرآن، چنین نوشت: "... آنگاه که نامهام را خواندى، دست و بالت را جمع کن تا کسى را بفرستم آنها از تو تحویل بگیرد..."»
و نامه را به من داد. سوگند به خداوند، که نه آن را بست و نه مُهر کرد؛ نامه را به آن مأمور دادم و او معزول گردید و از نزد ما رفت.
معاویه پس از شنیدن این داستان، ناگزیر فرمان داد که: هرچه مىخواهد براى او بنویسید.
اندوه امیرمؤمنان علیهالسلام از ستم به زنان اهل کتاب
سفیان بن عوف، از تیره «بنى غامد» از طرف معاویه مأمور حمله به مرزهاى عراق، کشتن انسانها و غارت اموال مردم عراق شد. معاویه به سفیان گفت: این غارتها چشم عراقیان طرفدار على را مىترساند و دوستان ما را شاد مىدارد. سربازان سفیان در حمله به شهر «انبار»، حاکم این شهر را که نماینده امام على علیهالسلام بود، به قتل رسانده و اموال مردم مسلمان، از جمله گردنبند، دستبند، گوشواره و خلخال زنان اهل کتاب (اهل معاهده) را به غارت بردند.
وقتى خبر به امام على علیهالسلام رسید، ضمن خطبهاى براى یاران خود فرمود:«اگر مرد مسلمان، از غم چنین حادثه بمیرد، چه جاى ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.»(26)
کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره خدمترسانى
در اینجا، به اختصار به بخشى از سخنان پرارزش حضرت على علیهالسلام اشاره مىشود که درباره خدمترسانى، نیکوکارى و برآوردن نیاز دیگران وارد شده است:
1. حق مخلوقین
امام على علیهالسلام در بخشى از نامهاش به مالک اشتر مىفرماید: «مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى؛ زیرا مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تواند، و یا همانند تو انسان هستند.»(27)
باید توجه داشت که فرمان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالکاشتر، در زمانى صادر شد که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچیز بود، چند سال بیشتر از فتح مصر به دست سپاه اسلام نمىگذشت و طبعا در این چند سال، تنها عده قلیلى اسلام را پذیرفته بودند و اکثریت مردم هنوز مسیحى بودند. مالکاشتر فرمانرواى ملتى شده بود که به تبعیت سیاسى حکومت اسلامى درآمده بودند، ولى اکثریت آنها مسیحى و اقلیّت مسلمان بودند. بسیار جالب است در فرمانى که براى اداره چنین کشورى صادر شده، امام على علیهالسلام چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومى مردم مصر دستور مىدهند که گویى در میان آنان حتى یک مسلمان وجود ندارد.(28)
2. حق افراد ضعیف جامعه
افراد مستمند و کمدرآمد مورد توجه امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند و پیوسته در فرمایشهاى خویش و بخصوص به کارگزاران خود توصیه اکید مىنمودند که مواظب آنان باشند و زمینه رهایى آنان از تهىدستى و فقر را فراهم سازند. از اینرو، در بخشى از نامه خویش به مالکاشتر چنین مىفرمایند: «سپس خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهاى ندارند، از زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان (در نظر بگیر.) همانا در این طبقه محروم، گروهى خویشتندارى مىکنند و گروهى به گدایى دست نیاز برمىدارند. پس براى خدا، پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معین نموده است. بخشى از بیتالمال و بخشى از غلّههاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان، سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن هستى.
مبادا سرمستى حکومت، تو را از رسیدگى به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیتهاى کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه به امور کسانى از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمىآیند و دیگران آنان را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.»(29)
3. ارزش نیکوکارى
آن حضرت در نهجالبلاغه در ارزش کار نیک و عمل پسندیده چنین مىفرمایند: «کار نیک به جا آورید و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، واندک آن فراوان است، و کسى از شما نگوید که دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است! گرچه سوگند به خدا که چنین است. خوب و بد را طرفدارانى است که هرگاه هر کدام از آن دو را واگذارید، انجامشان خواهند داد.»(30)
4. سفارش در مورد یتیمان
«خدا را خدا را درباره یتیمان (در نظر بگیرید.) نکند آنان گاهى سیر و گاهى گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!»(31)
5. سفارش در مورد همسایه
«خدا را خدا را درباره همسایگان (در نظر بگیرید.) حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله شماست. همواره به خوشرفتارى با همسایگان سفارش مىکرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد.»(32)
خدمترسانى و مسؤولیت کارمندان و کارگزاران دولت
سال 1382 از سوى مقام معظّم رهبرى «سال خدمترسانى» اعلام شده است. این نامگذارى اهمیت خدمترسانى به ملت شریف ایران را مىرساند. از سوى دیگر، از طرف دولت جمهورى اسلامى، طرح «تکریم ارباب رجوع» مطرح گردیده است. این نامگذارى و طرح اخیر از جهات ذیل قابل توجه است:
1. ملت ایران ملتى شریف، صبور و شایسته خدمت هستند؛ ملتى که انقلاب را به وجود آوردند و در برهههاى گوناگون مانند: توطئهها، کودتا و جنگ عراق علیه ایران از آن حفظ و نگهدارى کردند. بنابراین، هرگونه کوتاهى در خدمترسانى به این مردم، خیانت به اسلام، مقدّسات دینى و ارزشهاى انقلاب است و کارشکنى و ایجاد بدبینى در میان ارباب رجوع، گناهى نابخشودنى.
2. علىرغم تأکید مقامات جمهورى اسلامى بر خدمترسانى، برخى نارضایتىها از ادارات و دستگاههاى دولتى مشاهده مىشوند، و در مواردى، وجود فساد، رشوه، استفاده شخصى از امکانات و اموال دولتى، کمکارى و اتلاف اموال بیتالمال موجبات ناراحتى مردم را فراهم مىآورند.
اکنون با وجود این مشکلات، چه راهکارى وجود دارد؟
در وهله اول، ضرورت دارد که همه افراد، بخصوص کسانى که با امکانات و اموال بیتالمال سر و کار دارند، متوجه مسؤولیت الهى خویش در حفظ و حراست از بیتالمال باشند. در این میان، آموزشهاى لازم و انجام فعالیتهاى فرهنگى در گسترش فرهنگ خدمترسانى و حفظ و حراست از اموال بیتالمال کارسازند. روشن است که عدهاى از سر ناآگاهى و نه به عمد و تقصیر، رفتار شایستهاى با ارباب رجوع ندارند و یا اموال دولتى و بیتالمال را در موارد ناصحیح مصرف مىکنند.
در وهلهدوم، لازم است سازمانهاى بازرسى مسؤولیت نظارتى خویش را با قاطعیت انجام دهند، از افراد مطمئن و دلسوز براى کسب خبر استفاده کنند، هرگاه با موارد تخلّف برخورد کردند، با متخلف برخورد قاطع نمایند تا درسى براى دیگر خطاکاران باشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در موارد متعددى، عدهاى از کارگزاران و مسؤولان حکومت خویش را به دلیل سوء مدیریت، آزار مردم و بىتوجهى به فقرا مورد توبیخ و سرزنش قرار دادند و یا آنها را از کار برکنار ساختند. یکى از راههاى کسب خبر، گزارشهایى بود که از سوى مردم به امیرالمؤمنین علیهالسلام مىرسید و در موارد متعددى، عدهاى از افراد مطمئن و ناشناس از سوى حضرت به عنوان «عَین» یا «جاسوس» تعیین شده بودند. در تاریخ، هیچگاه نامى از این افراد بیان نشده است. به هر حال، آن بزرگوار هرگاه از موارد تخلّف آگاهى پیدا مىکردند، به صراحت اقدام لازم را مبذول مىداشتند؛ در مواردى به تذکر کتبى و اخطار، در قالب امر به معروف و نهى از منکر بسنده مىکردند و در مواردى دیگر، شخص خطاکار را بلافاصله از کار برکنار مىساختند. براى مثال، وقتى براى حضرت خبر آوردند که عثمان بن حنیف، یکى از کارگزاران حکومت، بر سر سفره اغنیا و اشراف نشسته است، امام علیهالسلام ، نامه توبیخى و هشداردهندهاى براى این کارگزار حکومت ارسال داشتند: «اى پسر حُنیف! به من گزارش دادند که مردى از سرمایهداران بصره تو را به مهمانى خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوى آن شتافتهاى؛ خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردهاند و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادهاند. گمان نمىکردم مهمانى مردى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. اندیشه کن در کجایى! و بر سر کدام سفره مىخورى؟... آگاه باش! امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایى چنین کارى ندارید، اما با پرهیزگارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیاى شما طلا و نقرهاى نیندوخته و از غنیمتهاى آن چیزى ذخیره نکردهام؛ بر دو جامه کهنهام جامهاى نیفزودهام، و از زمین دنیا، حتى یک وجب، در اختیار نگرفتهام و دنیاى شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!»(33)
امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتى از طریق زنى به نام سوده شنید که عامل جمعآورى زکات به مردم ظلم مىکند و بر آنان سختگیرى مىکند، فورا نامهاى نوشتند و او را از کار برکنار کردند و نامه را به سوده دادند تا به دست او برساند.
مسأله کسب خبر از سوى افراد مطمئن، آنقدر اهمیت دارد که حضرت على علیهالسلام وقتى مالکاشتر را به عنوان فرماندار مصر به آن دیار روانه ساختند، در نامه 53 نهجالبلاغه، منشور حکومتى براى او ترسیم کردند و در بخشى از نامه خود، به نصب «عین» یا «جاسوس» دستور دادند. همه این مسائل اهمیت نظارت و دقت بر عملکرد مسؤولان را روشن مىسازد.
پىنوشتها
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 39، ص 84.
2ـ محمدعلى کریمىنیا، تربیت اجتماعى، ص 166.
3ـ تربیت اجتماعى، ص 165.
4ـ بحارالانوار، ج 93، ص 383.
5ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 192.
6ـ «سُئِلَ رسولُ اللّهِ: من اَحبُّ الناسِ الى اللّه؟ قال صلىاللهعلیهوآله : اَنفَعُ الناس للنّاس.» (اصولکافى، باب«الاهتمام بامور المسلمین»، ح 7)
7ـ قال رسولالله صلىاللهعلیهوآله : «مِن افضَلِ الاعمالِ عنداللهِ ابراد الکباد الحارة، و اشباعُ الکباد الجائعة، والّذى نفسُ محمّدٍ بیدهِ، لا یؤمنُ بى عبدٌ یبیتُ شبعان و اخوه (او قال جاره) المسلم جائعٌ.» (شیخ عباس قمى، سفینةالبحار، ج 1، ماده «جوع».
8ـ ابواب «احکام العشرة»: قال الصادق علیهالسلام : «ثلاثُ من اتى بواحدةٍ منهنَّ اوجبَ اللّهُ له الجنة: الانفاقُ بالاقتارِ و البُشر بجمیع العالم، و الانصاف من نفسه.» (شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 6، ص 107.)
9ـ قال الصادق علیهالسلام : «... الخلقُ عیالى فَاَحَبَّهم الىَّ الطفهم بهم واسعاهم فى حوائجهم.» (اصول کافى، ج 2، باب «السعى فى حاجة المؤمن»، حدیث 10)
10ـ همان، ج 2، باب ادخال السّرور، حدیث 4.
11ـ مالک محمودى و ابراهیم بهادرى، زیرنظر آیةالله جعفر سبحانى، تأمین اجتماعى در اسلام، تهران، مسجد الغدیر، 1365، ص 8 ـ 9.
12ـ وسائل الشیعه، ج11، ابواب «جهاد العدو»، باب 11، حدیث 19.
13ـ به نقل از مصطفى زمانى، اسلام و خدمات اجتماعى، پیام اسلام، 1348، ص 189.
14ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 422.
15ـ بحارالانوار، ج 41، ص 37.
16ـ همان، ج 41، ص 34.
17و18ـ محمدبن یعقوب کلینى، روضه کافى، ج 2، ص 181.
19ـ وسائل الشیعه، ج 13، ص 303، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 2.
20ـ سیدابراهیمحسینىسعیدى، على آینه حقنما، ج 2، ص 191.
21ـ در مورد موقوفات و وقفنامههاى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، ر.ک: وسائلالشیعه، ج 13، ص 293 ـ 323 / نهجالبلاغه، نامه 24.
22ـ و قال فیه: «انّه علیهالسلام وقف امواله و کانت غلّته اربعین الف دینارا و باع سیفه.» (بحارالانوار، ج 41، ص 43.)
23ـ وسائلالشیعه، ج 13، ص 304، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 6.
24ـ محمد محمدى اشتهاردى، داستان دوستان، ج 4، ص 123، به نقل از معجم البلدان، ج 4، ص 76.
25ـ محمد محمدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج 10، ص 614.
26ـ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 27، صفحات 27، 28 و 457.
27ـ همان، نامه 53.
28ـ محمدمجتهد شبسترى، مکتب اسلام، سال 8، ش 5، ص 49.
29ـ نهجالبلاغه، نامه 53.
30ـ نهجالبلاغه، حکمت 422.
31و32ـ همان، نامه 47.
33ـ همان، نامه 45.
--------------------------------------------------------------------------------
در مورد پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نیز مىفرماید: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنةٌ لمن کان یرجوا اللّه و الیومَ الاخر و ذَکَر اللّه کثیرا» (احزاب :21)؛ براى شما در (زندگى) رسول خدا الگوى نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.
امام على علیهالسلام ؛ الگوى خدمت رسانى
تاریخ و شرح حال بزرگان عالم و شخصیتهاى آسمانى براى هرکس بهترین سرمشق و عالىترین الگوى زندگى است. در این میان، شرح زندگى امام امیرالمؤمنین علیهالسلام ، دوّمین شخصیت جهان انسانیت، از اهمیّت خاصى برخوردار است؛ چه اینکه بررسى زندگانى ایشان روح فضیلت، پاکى، ایمان، تقوا، فداکارى، استقامت، شجاعت، فتوّت، و پىروى از حق را در خواننده تقویت مىکند.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در شأن امام على علیهالسلام مىفرماید: «ما عَرَفَکَ حقَّ معرفتک غیرُاللهِ و غیرى»؛(1) غیر از خدا و من هیچ کس دیگرى حق معرفت تو را نشناخت.
آرى، ابعاد گوناگون آن شخصیت بىهمتا، قابل وصف و شمارش نیستند. یکى از ابعاد زندگانى آن بزرگوار، خدمترسانى و توجه به نیازمندان است. آن حضرت در این راه یک لحظه آرام نداشت و در این راه، تمامى سعى و تلاش خویش را به کار مىبرد و دیگران را نیز بدین امر مهم تشویق مىنمود.
برنامه زندگى پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله از زبان امام على علیهالسلام
یکى از برنامههاى زندگى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله رسیدگى به کارها و گرفتارىهاى مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجت مردم کوشش بسیار داشت.
امام حسین علیهالسلام مىگوید: از پدرم درباره امور داخلى زندگانى پیامبر صلىاللهعلیهوآله پرسیدم. امام على علیهالسلام فرمود: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم مىکرد: بخشى براى عبادت خداوند و بخشى براى انجام کارهاى خانواده و بخشى براى خودش. از بخش ویژه خود، قسمتى را به مردم اختصاص مىداد و عام و خاص را مىپذیرفت و چیزى از آنان مضایقه نداشت.
در این مورد، اهل فضل و تقوا را بر دیگران ترجیح مىداد و نیازهاى ایشان را برمىآورد. برخى یک حاجت، برخى دو حاجت و برخى چند حاجت داشتند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله سرگرم پاسخ دادن و برآوردن نیازهاى ایشان مىشد و در این هنگام، مسائلى را که به صلاح ایشان و عموم مسلمانان بود، مطرح مىکرد و مىفرمود: «حاضران به افراد غایب ابلاغ نمایند و نیاز اشخاصى را که به من دسترسى ندارند، بیان کنند و هر کس نیاز نیازمندى را به صاحب قدرتى برساند که خود او نتواند بیان کند، خداوند در قیامت او را پایدار واستوار فرماید.»
در محضر آن حضرت، چیزى جز این صحبت نمىشد و از هیچ کس موضوع دیگرى پذیرفته نمىشد. معمولاً گروه گروه براى کسب فیض به حضورش مىآمدند و در حالى بیرون مىرفتند که کامشان از شهد علم شیرین شده، خود راهنماى دیگران مىشدند.(2)
آرى، روش زندگى پیامبراکرم و اهلبیت او علیهمالسلام ، گرهگشایى و نیکى و احسان بود. آنان عقیده داشتند که خوشحال کردن برادر مسلمان و برآوردن نیازهاى گرفتاران، از مهمترین کارهاى خیر است. سیره اجتماعى آن بزرگواران نشان مىدهد که آنان هرگز در پاسخ مشروع نیازمندان و رفع ستم از ستمدیدگان مسامحهاى به خود راه نمىدادند و پیروان خویش را نیز به کارگشایى و برآوردن حاجت برادر مؤمن تشویق و ترغیب مىکردند.(3)
پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «من قضى لاخیهِ المُؤمنِ حاجةً کانَ کَمَن عَبَداللّه دهرا»؛(4) هر کس یک حاجت برادر خود را برآورد، چنان است که در همه روزگار خدا را عبادت کرده است.
از امام جعفر صادق علیهالسلام نیز روایت شده است: «مَن قضى لاخیهِ المؤمنِ حاجةً قَضَى اللّهَ ـ عزّوجَلَّ ـ لَهُ یومَ القیامَةِ مأَةَ اَلف حاجةٍ مِن ذلکَ؛ اَوَّلُها الجَنَّة»؛(5) هر کس حاجتى از برادر مؤمن خود برآورد، خداى تعالى در روز قیامت صدهزار حاجت او را برآورده سازد، که یکى از آنها داخل کردن او به بهشت است.
خدمت رسانى در اسلام
احسان، نیکوکارى و خدمترسانى در اسلام حد و مرزى ندارد؛ از انسانها گذشته، حیوانها را نیز در برمىگیرد. احسان و خدمت به همنوعان، ویژه گروه مخصوصى نیست؛ هر کس باشد مسلمان یا غیر مسلمان، همه باید از خدمات بهرهمند گردند. از پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله سؤال شد: چه کسى نزد خداوند محبوبتر است؟ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «آنکه نفعش به انسانها بیشتر برسد.»(6)
همچنین در گفتار پر ارج پیامبر بزرگ صلىاللهعلیهوآله مىخوانیم: «برترین اعمال از نظر خداوند، خنک ساختن دلهاى سوخته تشنگان و سیر کردن شکمهاى گرسنه است. سوگند به آنکه هستى محمّد در اختیار اوست، به من ایمان نیاورده آنکه سیر بخوابد و برادر مسلمان یا همسایهاش گرسنه باشد.»(7)
این حقیقت که اسلام در خدمترسانى و خدمات اجتماعى، نیکى به همه انسانها را سفارش مىکند، با عبارات گوناگون در گفتار پیشوایان بزرگ اسلام به چشم مىخورد؛ از جمله در روایتى از پیشواى ششم امام صادق علیهالسلام به این مطلب اشاره شده و آن را در ردیف مهمترین کارها آورده است. آن حضرت فرمودند: «سه عمل است که هر کس یکى از آنها را انجام دهد، خداوند بهشت را براى او لازم شمرده است: بخشش به هنگام تنگدستى، گشادهرویى با تمام مردم جهان، و احترام به حقوق مردم.»(8)
این واقعیت را امام صادق علیهالسلام از قول پروردگار بزرگ، در جایى دیگر چنین بیان فرموده است: «مخلوق عیال و روزىخواران من هستند؛ محبوبترین آنها از نظر من کسى است که براى برآوردن نیازهاى آنان سعى بیشترى کند و نسبت به آنان مهربانتر باشد.»(9)
در این جا، نامى از مسلمان در میان نیست، بلکه فقط «مخلوق» به کار برده شده که حتى ممکن است به غیر «انسانها» نیز توسعه یابد.
در خدمت رسانى و خدمات اجتماعى اسلام، به جنبههاى روانى نیز توجه فراوان شده است. اسلام تنها به جسم نپرداخته، بلکه «خدمات روانى» را نیز لازم شمرده شده است. براى نمونه، مىتوان از «مسرور ساختن افراد وشاد کردن دل آنان» یاد کرد، تا آنجا که باب مخصوصى در این زمینه در کتابهاى حدیث به نام: «بابُ ادخالِ السُّرور على المؤمنین» وارد شده است. در همین زمینه، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند: «همانا محبوبترین اعمال نزد خداوند، شادمان ساختن مؤمنان است.»(10)
اهمیت تأمین اجتماعى در اسلام
مسائل مربوط به «تأمین نیازمندىهاى اجتماعى» در آیات قرآن، احادیث و فقه اسلامى ابعاد گستردهاى دارد که احاطه بر آنچه از طریق شرع در این مورد وارد شده، کار آسانى نیست. اسلام از چهاده قرن قبل، رسیدگى و مراقبت از بیماران، اسیران، حمایت از زندانیان و زنان بىسرپرست و زنان باردار و کودکان، به ویژه کودکان استثنایى، را مطرح کرده و در این مورد اصول و کلیاتى را وارد نظام اجتماعى خود کرده است. این اصول به قدرى دلپذیر و اعجاب انگیزند که گویى آورنده شریعت از وضع کنونى جوامع کاملاً آگاه بوده و این همه دستورها و تکالیف را براى انسانى آورده است که بر اثر تکیه بر «ماشین» و رشد تمایلات مادى، عواطف او کم فروغ گشته، جز به «من» و متعلّقات آن نمىاندیشد.
اسلام نه تنها درباره موضوعات یاد شده به بحث و بررسى پرداخته، بلکه درباره اهمیّت کار و کوشش، موقعیت کارگر، نکوهش از بىکارى و بىکاران، دعوت به تأمین غذاى عمومى، انفاق در راه خدا، بازداشتن گدایان از گدایى، تأمین مسکن آوارگان و پوشاک برهنگان، حمایت از مستمندان، سالمندان، خانوادههاى بىسرپرست، در راهماندگان، یتیمان، بیماران، معلولان، محرومان، خانوادههاى مصیبتزده و شهدا و دهها موضوع دیگر، که همگى شاخههاى مسأله «تأمین نیازمندىهاى اجتماعى» مىباشند، قوانین و مقررّاتى وضع نموده و از این طریق خواسته است به استضعاف، ناتوانى و محرومیت این گروهها پایان دهد، یا از شدّت و تندى آن بکاهد.(11)
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام پیرمرد نابینایى را دیدند که در گوشهاى نشسته و گدایى مىکند. حضرت از کسانى که در اطراف او بودند، پرسیدند: این کیست؟ گفتند: نصرانى است. حضرت فرمودند: «وقتى که جوان بود او را به کار گماردید؛ حال که پیر و ناتوان شده، او را رها کرده و از حق مشروعش بازداشتهاید؛ از بیتالمال به او بپردازید!»(12)
سیره و عمل امیرالمؤمنین علیهالسلام در خدمترسانى
در این جا، به طور خلاصه به بخشى از خدمات اجتماعى و خدمترسانى به مردم، که در زندگى پر برکت امام امیرالمؤمنین علیهالسلام مشاهده شده است، اشاره مىشود. این خدمترسانىها در ابعاد و شکلهاى گوناگون متبلور شدهاند؛ از جمله:
1. انفاق، احسان و نیکوکارى
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام پیوسته از فقیران و یتیمان دستگیرى مىکردند. روح انفاقگرى آن حضرت، چه در زمان محرومیت از خلافت و چه در دوران بازگشت به خلافت، لحظهاى آرام نگرفت. آن بزرگوار دفاع از مستمندان و کمک به بینوایان را به جایى رسانده بودند که به پرداخت حقوق بىچارگان از بیتالمال قناعت نمىکردند، بلکه از مخارج شبانهروزى خود کم مىگذاشتند و در راه خدا انفاق مىکردند؛ شخصا براى بیگانگان کار مىکردند و حاصل دسترنج خود را به ستمدیدگان مىدادند.
ابن ابىالحدید درباره آن حضرت مىنویسد: «على روزها روزه مىگرفت و خوراک خود را به دیگران مىداد و با دست خویش نخلستانهاى بعضى از یهود را آبیارى مىکرد. دستهایش در اثر آبکشى آبله مىزد، اما درامد خود را به مستمندان مىداد.»(13)
در شأن آن حضرت، همان بس که آیه ذیل درباره او نازل شد، آن هنگام که انگشترى خود را در نماز به سائل داد: «انّما ولیّکُمُ اللّهُ و رسولُه و الَّذینَ آمنوا الّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و یؤتونَ الزَّکوةَ و هُم راکعون» (مائده:55)؛ سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند و نماز به پا مىدارند و در حال رکوع، زکات (صدقه) مىپردازند.
در اینباره ابوذر غفارى مىگوید: «اى مردم، روزى از روزها با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى هیچکس چیزى به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، ولى کسى جواب مساعد به من نداد. در همین حال، على علیهالسلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون کرد. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله که در حال نماز بود، این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا کرد روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند؛ و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر یا یاورش قرار دهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسانساز. از خاندانم على را وزیر من گردان تا به وسیله او پُشتم قوى و محکم گردد.» ابوذر مىگوید: «هنوز دعاى پیامبر صلىاللهعلیهوآله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان! پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: «انّما ولیُّکُم اللّهُ و رسولُهُ و الّذین آمنوا الّذینَ یقیمونَ الصّلوة و یؤتون الزکوةَ و هم راکعون.»(14)
2. درختکارى و کشاورزى
یکى از مشاغل امام على علیهالسلام در عصر رسالت و پس از آن، کشاورزى و درختکارى بود که بسیارى از خدمات و انفاقهاى خود را از این طریق انجام مىداد و املاک زیادى را وقف مىکرد. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «کانَ امیرالمؤمنین یضرِبُ بالمِرِّ و یستخرجُ الارضین»؛(15) امیرالمؤمنین بیل مىزد و نعمتهاى نهفته در دل زمینها را استخراج مىکرد.
مردى مىگوید: «در خدمت امام على علیهالسلام یک وَسَق هسته خرما دیدیم. (هر وسق شصت صاع و هر صاع تقریبا سه کیلوگرم است. بنابراین، هر وسق قریب 180 کیلوگرم است.) گفتیم: منظور از گرداورى این همه هسته خرما چیست؟
آن حضرت فرمود: اینها یکصد هزار درخت خرماست، اگر خدا بخواهد. وى گوید: آن حضرت همه آنها را کاشت و تمام هستهها بدون استثنا روییدند و باغستانى از آنها ترتیب داد و همه را وقف کرد.(16)
3. آزادى بردگان
آزادسازى بردگان از مستحباتى است که در اسلام بر آن تأکید و بدان سفارش فراوانى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «هرکس بنده مؤمنى آزاد کند، خداوند عزیز جبّار در برابر هر عضوى از آن بنده، عضوى از شخص آزادکننده را از آتش جهنم آزاد مىسازد.»(17)
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام در این موضوع از پیشگامترین افراد بوده و از حاصل دسترنج خود ـ و نه از بیتالمال ـ هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد ساخت. امام صادق علیهالسلام در اینباره مىفرماید: «انّه اعتَقَ الفَ مملوکٍ مِن کَدِّ یدِهِ»؛(18) همانا على علیهالسلام هزار بنده از دسترنج خود آزاد ساخت.
4. احداث قنات
در منطقهاى مانند عربستان، که داراى هواى گرم و سوزان و کم آب است، اهمیت ایجاد قنات و تأمین آب آشامیدنى و کشاورزى اهمیت بسیار دارد. سرزمینهایى که بدون جنگ و خونریزى در اختیار مسلمانان قرار مىگیرند، بخشى از انفال هستند که مربوط به مقام نبوّت مىباشند. پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله باید از آنها به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند. این زمینها براى امور کشاورزى و حفر قنات به کار مىروند.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: «پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله زمینى را در اختیار على علیهالسلام گذاشت. امام در آنجا چشمهاى استخراج کرد که آب از آن مانند گردن شتر، فوّاره مىزد. امام علیهالسلام نام آنجا را «ینبُع» گذاشت.
فوران آب مایه امید اهالى شد. یک نفر از اهالى مژده فوران آب را به امام على علیهالسلام داد. امام فرمود: «به وارثان مژده دهید که این آب وقف زائران خانه خدا و رهگذرانى است که از اینجا عبور مىکنند و کسى حق فروش آن را ندارد و نیز هیچکس را در آن حق ارث و بخشش نیست و هرکس آن را بفروشد، یا به کسى ببخشد، لعنت خداوند و ملائکه و مردم، همه بر او باد!»(19)
این مکان هماکنون به نام «بئر على» در راه مدینه به مکّه، در منطقه «جعرانه» معروف است.
5. ساخت مساجد
امیرالمؤمنین علیهالسلام مساجدى بنا کرد، که برخى از آنها عبارتند از: مسجدى در کنار مسجد الفتح در مدینه؛ مسجدى در کنار قبر حضرت حمزه علیهالسلام ، مسجدى در میقات، مسجدى در کوفه و مسجدى در بصره.(20)
6. موقوفات یا باقیات الصالحات
موقوفات و صورت وقفنامههاى امیرالمؤمنین علیهالسلام در کتابهاى حدیث و تاریخ به تفصیل آمدهاند.(21) در اهمیت این موقوفات کافى است بدانیم که طبق نقل مورّخان، درآمد سالیانه آنها چهل هزار دینار بوده که همه آنها به نفع بینوایان و نیازمندان مصرف مىشد. با وجود این درآمد سرشار، گاهى امام على علیهالسلام مجبور مىشدند براى هزینه زندگى خویش، شمشیر خود را بفروشند.(22)
امام علیهالسلام در محلّه «بنى زریق» واقع در مدینه، خانهاى بنا و آن را وقف خالههاى خود کردند و در ضمن، شرط کردند اگر نسل آنان منقرض شود، این خانه در اختیار مسلمانان بىبضاعت قرار گیرد. ترجمه وقفنامه حضرت چنین است: «بسماللّه الرحمن الرحیم. این خانه را على بنابىطالب در حالى که زنده و سالم است، وقف کرده. خانهاى که در محله بنىزریق واقع شده است، وقف باشد؛ فروخته نشود، بخشش نگردد، تا خداوندى که آسمانها و زمین را به ارث مىبرد، آن را به ارث ببرد. [کنایه از وقف تا روز قیامت] در این خانه وقفى، خالههاى على و بازماندگان على زندگى خواهند کرد. وقتى نسل آنها منقرض شد، این خانه در اختیار مسلمانان بىبضاعت قرار مىگیرد.»(23)
در عصر گذشته و عصر کنونى، مسأله «وقف» ارزش و اهمیت خود را از دست نداده است و از این رهگذر، مىتوان طبق مقتضیات روز، در پیشرفت تعلیم و تربیت مسلمانان و تأمین نیازمندىهاى مادى و معنوى و رفع بسیارى از گرفتارىها و سختىها از آن استفاده کرد. از آنرو که اصل مال وقفى، همیشه یا مدتى طولانى ثابت باقى مىماند، امیرالمؤمنین علیهالسلام با وقف اموال خود، در راه تأمین نیازمندىهاى جامعه مسلمانان مىکوشید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رحلت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله در عصر خلفا، که ایشان را از مقام رهبرى کنار زدند، بیشتر به امور کشاورزى اشتغال داشتند. آن حضرت با زحمات و تلاشهاى خود، چندین باغ و چندین چشمه و مزرعه احداث و نوسازى کردند و از دسترنج خود هزار بنده خریدند و آزاد ساختند.
امام على علیهالسلام نگهدارى و سرپرستى دو چشمه و باغ را به «ابونیزر»، فرزند نجاشى، شاه حبشه سپردند. نام یکى از آنها «باغ ابونیزر» و نام دیگرى «باغ بُغیبُغَه» بود.
ابونیزر مىگوید: «من در باغ بودم، امام على علیهالسلام وارد باغ شد و فرمود: آیا غذا نزد تو هست؟ عرض کردم: با کدویى که از این باغ به دست آمده است و روغن، غذایى آماده ساختهام. فرمود: آن غذا را بیاور، بخوریم. من براى آماده ساختن غذا برخاستم، آن حضرت نیز برخاست و کنار آب چشمه رفت و دست خود را شست. سپس متوجه شد که دستش به خوبى شسته نشده است. به کنار نهر آب بازگشت و با آب و ماسه تمیز، دست خود را کاملاً تمیز شست. سپس با دو کف دست از آب آن آشامید و به من فرمود: کف دستها تمیزترین ظرفهاست.
سپس آن حضرت کلنگ را به دست گرفت و داخل چاه چشمه شد و به لایروبى قنات پرداخت. در حالى که عرق از پیشانىاش مىریخت، از چاه بیرون آمد و بار دیگر به داخل چاه رفت و همچنان به لایروبى چاه پرداخت. هنگام گلنگ زدن به زمین چاه، صداى همهمه آن حضرت به بیرون چاه مىرسید. آن قنات را به گونهاى پاکسازى کرد که به اندازه گردن شتر آب آن زیاد شد. سپس با شتاب از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه مىگیرم که این چشمه و باغ را وقف کردم! آنگاه به من فرمود: دوات و کاغذ بیاور. من با شتاب رفتم و قلم و دوات و کاغذ تهیه کردم و به حضور آن حضرت آوردم. آن حضرت وقف نامه را چنین نوشت: بسمالله الرحمن الرحیم. این دو باغ را بنده خدا، على امیرمؤمنان، وقف کرد. نام این دو باغ، "ابونیزر" و "بُغیبُغه" است، تا محصول آن وقف فقراى مردم مدینه و مسافران درمانده شود، تا با وقف این دو باغ، على چهرهاش را از گرماى آتش دوزخ و قیامت حفظ کند. این دو باغ فروخته نشوند و به کسى بخشیده نشوند تا خداوند، که خیرالوارثین است، آن را به ارث ببرد [یعنى تا قیامت وقف باشد]، مگر آنکه حسن و حسین به این دو باغ نیازمند گردند. این دو باغ براى حسن و حسین، نه براى دیگران طلق و آزاد باشد.»
نقل شده است: امام حسین علیهالسلام مقروض شد. معاویه دویست هزار دینار براى امام حسین علیهالسلام فرستاد که چشمه ابونیزر را به دویست هزار دینار بفروشد. امام حسین علیهالسلام قبول نکردند و فرمودند: «پدرم این دو چشمه و باغ را وقف کرده است تا صورتش در قیامت از حرارت آتش دوزخ محفوظ بماند. بنابراین، آن را به هیچ قیمتى نمىفروشم.»(24)
7. وقف چاه در منطقه سَمُره
نیز از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که فرمود: «رسول خدا صلىاللهعلیهوآله به همراه گروهى از سربازانش [از محل خود [خارج شدند. گروهى از دشمن در نزدیکى یَنبع با حضرت برخورد کردند ـ هوا به شدت گرم بود ـ تا اینکه به منطقه "سمره" رسیدند. پس از آن، جنگ در گرفت و پیروزى نصیب پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و سربازانش شد و زمینهایى به عنوان غنیمت به مسلمانان رسید. در تقسیمبندى زمینهاى غنیمتى از سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، مکان سَمُره نصیب على علیهالسلام شد....
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام به دو غلام خود دستور حفر چاه داد. چاه حفر شد و آب از آن فوران کرد.
در اینهنگام، شخصى بشارتگویان خبر این قضیه را براى امیرالمؤمنین علیهالسلام آورد. پس حضرت آن را وقف کرد و وقفنامه را اینگونه نوشت: "این چاه به خاطر خداوند، وقف است براى روزى که چهره عدهاى سفید و چهره برخى دیگر سیاه است، تا اینکه خداوند صورت مرا از آتش محفوظ بدارد؛ وقفى قطعى و جداى از اموال، در راه خداى متعال، براى افراد دور و نزدیک، در صلح و جنگ و براى یتیمان و فقرا و غلامها".»(25)
عدالت و دادخواهى امیرالمؤمنین علیهالسلام
پس از شهادت حضرت على علیهالسلام ، یک روز سُوده، دختر عمّار بر معاویه وارد شد. معاویه سوده را سرزنش کرد؛ چون او در جنگ صفین به نفع سپاه حضرت على علیهالسلام فعالیت و تلاش فراوانى انجام مىداد. آنگاه معاویه از سوده پرسید: براى چه اینجا آمدهاى؟
سوده گفت: اى معاویه، خدا تو را به سلب حقوق واجب ما بازخواست خواهد کرد. تو پیوسته فرماندارانى بر ما گسیل مىدارى که محصولات کشاورزى ما را درو مىکنند و مىبرند و مرگ را به ما مىچشانند. اینک این بُسر بن ارطاة، فرستاده توست که مردان ما را مىکشد و اموال ما را مىبرد. اگر نمىخواستیم از حکومت مرکزى پىروى کنیم، خود اکنون دارنده عزّت و قدرت بودیم؛ اگر او را معزول کنى چه بهتر، و گرنه ما خود قیام خواهیم کرد...
معاویه برآشفت و گفت: مرا به قبیله خویش مىترسانى. تو را با بدترین حالت نزد همان بُسر مىفرستم تا هرچه با تو روا مىداند، انجام دهد.
سوده اندکى خاموش ماند؛ گویى در ذهن خود خاطرههایى به شکوه گذشته را مىکاود. آنگاه این شعرها را خواند: «درود خداوند بر آن روان، که در گور خفت و با مرگ او عدالت و دادگرى به خاک سپرده شد. او هم پیمان حق و راستى بود و حق را با هیچ چیز عوض نمىکرد؛ حق و ایمان در او یک جا فراهم آمده بود.»
معاویه پرسید: این چه کسى است؟
سوده پاسخ داد: حضرت على بن ابىطالب علیهالسلام . به یاد دارم که نزد او رفتم و مىخواستم از مأمور جمعآورى زکات شکایت کنم؛ آنگاه رسیدم که او به نماز برمىخاست. اما تا مرا دید به نماز مشغول نشد و با رویى گشاده و مهربان فرمود: آیا حاجتى دارى؟ گفتم: آرى، و شکایت خود را عرض کردم. آن گرامى همچنان که بر آستانه نماز خویش ایستاده بود، گریست و آنگاه به خداوند گفت: "خدایا، تو آگاه و شاهد باش که من هرگز فرمان ندادم که او (آن مأمور) به بندگانت ستم کند"، و بىدرنگ قطعه پوستى درآورد و پس از نام خدا و آیهاى از قرآن، چنین نوشت: "... آنگاه که نامهام را خواندى، دست و بالت را جمع کن تا کسى را بفرستم آنها از تو تحویل بگیرد..."»
و نامه را به من داد. سوگند به خداوند، که نه آن را بست و نه مُهر کرد؛ نامه را به آن مأمور دادم و او معزول گردید و از نزد ما رفت.
معاویه پس از شنیدن این داستان، ناگزیر فرمان داد که: هرچه مىخواهد براى او بنویسید.
اندوه امیرمؤمنان علیهالسلام از ستم به زنان اهل کتاب
سفیان بن عوف، از تیره «بنى غامد» از طرف معاویه مأمور حمله به مرزهاى عراق، کشتن انسانها و غارت اموال مردم عراق شد. معاویه به سفیان گفت: این غارتها چشم عراقیان طرفدار على را مىترساند و دوستان ما را شاد مىدارد. سربازان سفیان در حمله به شهر «انبار»، حاکم این شهر را که نماینده امام على علیهالسلام بود، به قتل رسانده و اموال مردم مسلمان، از جمله گردنبند، دستبند، گوشواره و خلخال زنان اهل کتاب (اهل معاهده) را به غارت بردند.
وقتى خبر به امام على علیهالسلام رسید، ضمن خطبهاى براى یاران خود فرمود:«اگر مرد مسلمان، از غم چنین حادثه بمیرد، چه جاى ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.»(26)
کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره خدمترسانى
در اینجا، به اختصار به بخشى از سخنان پرارزش حضرت على علیهالسلام اشاره مىشود که درباره خدمترسانى، نیکوکارى و برآوردن نیاز دیگران وارد شده است:
1. حق مخلوقین
امام على علیهالسلام در بخشى از نامهاش به مالک اشتر مىفرماید: «مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى؛ زیرا مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تواند، و یا همانند تو انسان هستند.»(27)
باید توجه داشت که فرمان حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالکاشتر، در زمانى صادر شد که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچیز بود، چند سال بیشتر از فتح مصر به دست سپاه اسلام نمىگذشت و طبعا در این چند سال، تنها عده قلیلى اسلام را پذیرفته بودند و اکثریت مردم هنوز مسیحى بودند. مالکاشتر فرمانرواى ملتى شده بود که به تبعیت سیاسى حکومت اسلامى درآمده بودند، ولى اکثریت آنها مسیحى و اقلیّت مسلمان بودند. بسیار جالب است در فرمانى که براى اداره چنین کشورى صادر شده، امام على علیهالسلام چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومى مردم مصر دستور مىدهند که گویى در میان آنان حتى یک مسلمان وجود ندارد.(28)
2. حق افراد ضعیف جامعه
افراد مستمند و کمدرآمد مورد توجه امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند و پیوسته در فرمایشهاى خویش و بخصوص به کارگزاران خود توصیه اکید مىنمودند که مواظب آنان باشند و زمینه رهایى آنان از تهىدستى و فقر را فراهم سازند. از اینرو، در بخشى از نامه خویش به مالکاشتر چنین مىفرمایند: «سپس خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهاى ندارند، از زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان (در نظر بگیر.) همانا در این طبقه محروم، گروهى خویشتندارى مىکنند و گروهى به گدایى دست نیاز برمىدارند. پس براى خدا، پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معین نموده است. بخشى از بیتالمال و بخشى از غلّههاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان، سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن هستى.
مبادا سرمستى حکومت، تو را از رسیدگى به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیتهاى کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه به امور کسانى از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمىآیند و دیگران آنان را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.»(29)
3. ارزش نیکوکارى
آن حضرت در نهجالبلاغه در ارزش کار نیک و عمل پسندیده چنین مىفرمایند: «کار نیک به جا آورید و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، واندک آن فراوان است، و کسى از شما نگوید که دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است! گرچه سوگند به خدا که چنین است. خوب و بد را طرفدارانى است که هرگاه هر کدام از آن دو را واگذارید، انجامشان خواهند داد.»(30)
4. سفارش در مورد یتیمان
«خدا را خدا را درباره یتیمان (در نظر بگیرید.) نکند آنان گاهى سیر و گاهى گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!»(31)
5. سفارش در مورد همسایه
«خدا را خدا را درباره همسایگان (در نظر بگیرید.) حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله شماست. همواره به خوشرفتارى با همسایگان سفارش مىکرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد.»(32)
خدمترسانى و مسؤولیت کارمندان و کارگزاران دولت
سال 1382 از سوى مقام معظّم رهبرى «سال خدمترسانى» اعلام شده است. این نامگذارى اهمیت خدمترسانى به ملت شریف ایران را مىرساند. از سوى دیگر، از طرف دولت جمهورى اسلامى، طرح «تکریم ارباب رجوع» مطرح گردیده است. این نامگذارى و طرح اخیر از جهات ذیل قابل توجه است:
1. ملت ایران ملتى شریف، صبور و شایسته خدمت هستند؛ ملتى که انقلاب را به وجود آوردند و در برهههاى گوناگون مانند: توطئهها، کودتا و جنگ عراق علیه ایران از آن حفظ و نگهدارى کردند. بنابراین، هرگونه کوتاهى در خدمترسانى به این مردم، خیانت به اسلام، مقدّسات دینى و ارزشهاى انقلاب است و کارشکنى و ایجاد بدبینى در میان ارباب رجوع، گناهى نابخشودنى.
2. علىرغم تأکید مقامات جمهورى اسلامى بر خدمترسانى، برخى نارضایتىها از ادارات و دستگاههاى دولتى مشاهده مىشوند، و در مواردى، وجود فساد، رشوه، استفاده شخصى از امکانات و اموال دولتى، کمکارى و اتلاف اموال بیتالمال موجبات ناراحتى مردم را فراهم مىآورند.
اکنون با وجود این مشکلات، چه راهکارى وجود دارد؟
در وهله اول، ضرورت دارد که همه افراد، بخصوص کسانى که با امکانات و اموال بیتالمال سر و کار دارند، متوجه مسؤولیت الهى خویش در حفظ و حراست از بیتالمال باشند. در این میان، آموزشهاى لازم و انجام فعالیتهاى فرهنگى در گسترش فرهنگ خدمترسانى و حفظ و حراست از اموال بیتالمال کارسازند. روشن است که عدهاى از سر ناآگاهى و نه به عمد و تقصیر، رفتار شایستهاى با ارباب رجوع ندارند و یا اموال دولتى و بیتالمال را در موارد ناصحیح مصرف مىکنند.
در وهلهدوم، لازم است سازمانهاى بازرسى مسؤولیت نظارتى خویش را با قاطعیت انجام دهند، از افراد مطمئن و دلسوز براى کسب خبر استفاده کنند، هرگاه با موارد تخلّف برخورد کردند، با متخلف برخورد قاطع نمایند تا درسى براى دیگر خطاکاران باشد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در موارد متعددى، عدهاى از کارگزاران و مسؤولان حکومت خویش را به دلیل سوء مدیریت، آزار مردم و بىتوجهى به فقرا مورد توبیخ و سرزنش قرار دادند و یا آنها را از کار برکنار ساختند. یکى از راههاى کسب خبر، گزارشهایى بود که از سوى مردم به امیرالمؤمنین علیهالسلام مىرسید و در موارد متعددى، عدهاى از افراد مطمئن و ناشناس از سوى حضرت به عنوان «عَین» یا «جاسوس» تعیین شده بودند. در تاریخ، هیچگاه نامى از این افراد بیان نشده است. به هر حال، آن بزرگوار هرگاه از موارد تخلّف آگاهى پیدا مىکردند، به صراحت اقدام لازم را مبذول مىداشتند؛ در مواردى به تذکر کتبى و اخطار، در قالب امر به معروف و نهى از منکر بسنده مىکردند و در مواردى دیگر، شخص خطاکار را بلافاصله از کار برکنار مىساختند. براى مثال، وقتى براى حضرت خبر آوردند که عثمان بن حنیف، یکى از کارگزاران حکومت، بر سر سفره اغنیا و اشراف نشسته است، امام علیهالسلام ، نامه توبیخى و هشداردهندهاى براى این کارگزار حکومت ارسال داشتند: «اى پسر حُنیف! به من گزارش دادند که مردى از سرمایهداران بصره تو را به مهمانى خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوى آن شتافتهاى؛ خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردهاند و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادهاند. گمان نمىکردم مهمانى مردى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. اندیشه کن در کجایى! و بر سر کدام سفره مىخورى؟... آگاه باش! امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایى چنین کارى ندارید، اما با پرهیزگارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیاى شما طلا و نقرهاى نیندوخته و از غنیمتهاى آن چیزى ذخیره نکردهام؛ بر دو جامه کهنهام جامهاى نیفزودهام، و از زمین دنیا، حتى یک وجب، در اختیار نگرفتهام و دنیاى شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!»(33)
امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتى از طریق زنى به نام سوده شنید که عامل جمعآورى زکات به مردم ظلم مىکند و بر آنان سختگیرى مىکند، فورا نامهاى نوشتند و او را از کار برکنار کردند و نامه را به سوده دادند تا به دست او برساند.
مسأله کسب خبر از سوى افراد مطمئن، آنقدر اهمیت دارد که حضرت على علیهالسلام وقتى مالکاشتر را به عنوان فرماندار مصر به آن دیار روانه ساختند، در نامه 53 نهجالبلاغه، منشور حکومتى براى او ترسیم کردند و در بخشى از نامه خود، به نصب «عین» یا «جاسوس» دستور دادند. همه این مسائل اهمیت نظارت و دقت بر عملکرد مسؤولان را روشن مىسازد.
پىنوشتها
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 39، ص 84.
2ـ محمدعلى کریمىنیا، تربیت اجتماعى، ص 166.
3ـ تربیت اجتماعى، ص 165.
4ـ بحارالانوار، ج 93، ص 383.
5ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 192.
6ـ «سُئِلَ رسولُ اللّهِ: من اَحبُّ الناسِ الى اللّه؟ قال صلىاللهعلیهوآله : اَنفَعُ الناس للنّاس.» (اصولکافى، باب«الاهتمام بامور المسلمین»، ح 7)
7ـ قال رسولالله صلىاللهعلیهوآله : «مِن افضَلِ الاعمالِ عنداللهِ ابراد الکباد الحارة، و اشباعُ الکباد الجائعة، والّذى نفسُ محمّدٍ بیدهِ، لا یؤمنُ بى عبدٌ یبیتُ شبعان و اخوه (او قال جاره) المسلم جائعٌ.» (شیخ عباس قمى، سفینةالبحار، ج 1، ماده «جوع».
8ـ ابواب «احکام العشرة»: قال الصادق علیهالسلام : «ثلاثُ من اتى بواحدةٍ منهنَّ اوجبَ اللّهُ له الجنة: الانفاقُ بالاقتارِ و البُشر بجمیع العالم، و الانصاف من نفسه.» (شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 6، ص 107.)
9ـ قال الصادق علیهالسلام : «... الخلقُ عیالى فَاَحَبَّهم الىَّ الطفهم بهم واسعاهم فى حوائجهم.» (اصول کافى، ج 2، باب «السعى فى حاجة المؤمن»، حدیث 10)
10ـ همان، ج 2، باب ادخال السّرور، حدیث 4.
11ـ مالک محمودى و ابراهیم بهادرى، زیرنظر آیةالله جعفر سبحانى، تأمین اجتماعى در اسلام، تهران، مسجد الغدیر، 1365، ص 8 ـ 9.
12ـ وسائل الشیعه، ج11، ابواب «جهاد العدو»، باب 11، حدیث 19.
13ـ به نقل از مصطفى زمانى، اسلام و خدمات اجتماعى، پیام اسلام، 1348، ص 189.
14ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 422.
15ـ بحارالانوار، ج 41، ص 37.
16ـ همان، ج 41، ص 34.
17و18ـ محمدبن یعقوب کلینى، روضه کافى، ج 2، ص 181.
19ـ وسائل الشیعه، ج 13، ص 303، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 2.
20ـ سیدابراهیمحسینىسعیدى، على آینه حقنما، ج 2، ص 191.
21ـ در مورد موقوفات و وقفنامههاى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، ر.ک: وسائلالشیعه، ج 13، ص 293 ـ 323 / نهجالبلاغه، نامه 24.
22ـ و قال فیه: «انّه علیهالسلام وقف امواله و کانت غلّته اربعین الف دینارا و باع سیفه.» (بحارالانوار، ج 41، ص 43.)
23ـ وسائلالشیعه، ج 13، ص 304، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 6.
24ـ محمد محمدى اشتهاردى، داستان دوستان، ج 4، ص 123، به نقل از معجم البلدان، ج 4، ص 76.
25ـ محمد محمدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج 10، ص 614.
26ـ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، خطبه 27، صفحات 27، 28 و 457.
27ـ همان، نامه 53.
28ـ محمدمجتهد شبسترى، مکتب اسلام، سال 8، ش 5، ص 49.
29ـ نهجالبلاغه، نامه 53.
30ـ نهجالبلاغه، حکمت 422.
31و32ـ همان، نامه 47.
33ـ همان، نامه 45.
--------------------------------------------------------------------------------