آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

این نوشتار برگردان فارسى یکى از مقالات دوره کارشناسى ارشد نویسنده در گرایش روان شناسى فلسفى اسلامى (علم النفس فلسفى) در دانشگاه «مک گیل» کشور کانادا است. اصل این مقاله به زبان انگلیسى بوده و در یک نیم سال درسى دوره کارشناسى ارشد زیر عنوان «موضوعات ویژه در کلام اسلامى» به پرفسور اریک ارمزبى1 ارائه شده است.
استاد ارمزبى از من خواسته بود که با توجه به علاقه ام به موضوعات روان شناختى و تربیتى، پیرامون یک روایت نبوى مشهور، پژوهشى داشته باشم و دستاورد خود را در مقاله اى به دانشجویان آن درس عرضه کنم. به فراخور انتظار استاد و اقتضاى محل پژوهش، مقاله در نگارش اول بیش تر رویکرد کلامى داشت، اما در بازنگرى ترجمه برخى از جنبه هاى تربیتى و روان شناختى روایت برجسته تر شد.
روش پژوهشى نگارنده، شیوه «تحلیل محتوا»2 است. واژه ها و فرازهاى روایت نبوى مشهورى که در ادامه خواهد آمد، با این روش به تحلیل کشانده شده است. گاهى رویکرد ادبى، زمانى کلامى و در مواردى هم از منظر عرفانى به روایت نگاه شده است. هدف از این آمد و شدها مطالعه یک روایت نبوى در فهم سیره آن حضرت و تلاش براى دست یابى به روش هاى پالایش تربیت عاطفى بوده است. منابع و متون گوناگونى که این نبوى یا مشابه آن را در بر داشته است، مورد مطالعه و مشورت قرار گرفته است تا معلوم شود که آن حضرت در پالایش گرایش هاى عاطفى و هیجانى خود چه راه کارى پیش مى گرفته اند. از آن جا که هنگام گذراندن این واحد درسى، کتاب احیاء علوم الدین غزّالى متن درسى بود، شروع آدرس دهى ها در این نوشتار از کتاب المحبّه متن نامبرده بوده است.
آنچه جالب توجه است این که با تحلیل محتوا و در دست داشتن یک رویکرد تربیتى و روان شناختى، چگونه مى توان از سطح ترجمه یک حدیث نبوى عبور کرد و به برخى از لایه هاى زیرین محتواى کلام معصومان و پیراستگان راه یافت.
بسیارى از مؤمنانى که دوست دارند رفتار، منش و چه بسا احساسات و عواطف خود را به گونه اى نبوى پالایش و تصعید کنند، ممکن است با این پرسش روبه رو باشند که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان الگوى برترى از اخلاق و شخصیت الهى چگونه بودند؟ ایشان چه چیزهایى را دوست مى داشتند؟ چگونه در زندگى روزمره رفتار مى کردند؟ و بالاخره منششان چه بود؟ به نظر مى رسد همین سؤال، حرکت دهنده مفسّر گرانقدر معاصر حضرت علامه طباطبائى بود که طى دوازده سال کوشیدند، برخى از زوایاى سیره نبوى را در کتابى با عنوان سنن النبى گردآورى کنند. این کتاب مجموعه جالبى است; زوایاى زیبایى از زندگى حضرت را به هم پیوند داده است. من هم یک روز با این سؤال رو در رو شدم که: راستى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) چه چیزهایى را در این دنیا دوست داشتند؟ چه چیزهایى بیش تر مورد علاقه و توجهشان بود؟ حضرت عواطف و احساسات عشق و محبت خود را چگونه اولویت گذارى مى کردند؟ تا این که به این نبوى برخوردم:....
بله، حضرت هم مانند ما چیزهاى خاصى را دوست دارند و حتى بین دوست داشتنى ها فرق مى گذارند; برخى را بیش تر و بعضى را کم تر دوست دارند. بوى خوش، همسران و نماز از دوست داشتنى ترها بود. براى جهت دهى و پالایش عواطف و احساسات خود این گفتار نبوى را مرور مى کنیم:
قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): «حُبّبَ الىَّ مِن دنیاکم ثلاثٌ: النساءُ و الطّیب و جُعلت قرّةُ عینى فى الصلاةِ.»3
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: از دنیاى شما سه چیز مورد علاقه من قرار داده شده است: زنان، عطر و نور چشم من در نماز است.
فرمایش پیامبر از نگاه غزّالى
این حدیث توسط ابوحامد محمّد عزّالى (450ـ 505 هـ.ق) و در کاوش جالب او در کتاب المحبة از مجموعه احیاء علوم الدین مطرح شده است. هدف اصلى غزّالى از مطرح ساختن این روایت، تبیین چیستى عشق و برشمارى مراحل و گونه هاى آن به منظور برجسته سازى برترین و بلندترین گونه عشق است که به خداوند اختصاص مى یابد. «عشق» در نگاه غزّالى یک پدیده روانى است که ادراک و لذت را در هم آمیخته است. شاید هدف او از این توصیف آن بوده است که در دوستى و عشق، دو ساحت شناختى و هیجانى به هم پیوند مى خورد.4 غزّالى بر این باور است که به فراخور تقسیم مجراهاى حسى گوناگون، دریافت هاى حسى و ادراکى ما در درد و خوشى متفاوت خواهد بود. هر حس با گونه ویژه اى از ادراک و بى تردید، با نوع مشخصى از لذت یا درد سر و کار دارد.
بنابراین، او روایت نبوى بالا را به عنوان نمونه و مثال روشنى از بحث خویش در گوناگونى دریافت هاى حسى و ادراکى لذت مطرح مى کند. گمان وى بر این است که در کلام پیامبر هر یک از سه واژه زنان (نساء)، بوى خوش (طیب) و نماز (صلوة) به یک یا چند حس ویژه پیوسته شده است. براى مثال، عطرها تنها به این دلیل مطلوب و مورد علاقه ما هستند که بوى خوش آن ها را از راه بوییدن و نه دیدن و شنیدن احساس مى کنیم. از سوى دیگر، زنان از آن رو در دل مردان جاى مى گیرند که با دیدن و تماس بدنى، از آنان لذت مى برند. پیامد این مطلب آن است که سایر حواس همچون بویایى، چشایى و شنوایى در لذت بردن از زنان نقشى ندارد. اما نماز به عنوان دلپذیرترین عملى که از راه دل و عقل احساس مى شود، مورد توجه یک مؤمن و دین باور قرار مى گیرد. از این رو، غزّالى خاطرنشان مى سازد که بر اساس پیام این روایت، ما باید همچون حواس بیرونى، از سلامت حسى درونى نیز برخوردار باشیم تا بتوانیم از معانى درونى و حقایق معنوى که ناشى از ارتباط با خدا و تعلّق به او است، لذت ببریم.
اگرچه شاید درست باشد که از یک نگاه، ادراک (یا به تعبیر دقیق تر، احساس) و لذت هاى ناشى از آن را بر اساس حواس گوناگون تقسیم کنیم، ولى مى توان ادعا کرد که غزّالى براى استفاده از این فرمایش پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به عنوان شاهدى بر نظریه خود، با مشکلاتى روبه رو است. براى مثال، زنان تنها به این دلیل که از راه تماس و دیدن در ارتباط عاطفى و جنسى با ما قرار مى گیرند، دوست داشتنى نیستند. در فرمایش حضرت، خاطرنشان شده که سه موضوع مورد علاقه آن جناب بوده است. براى فهم دلیل واقعى این بخش از کلام پیامبر، بهتر است و بلکه باید به قرآن و سایر روایت هاى نبوى مراجعه کنیم. مشورت با کریمه هاى قرآنى و برخى دیگر از گفتارهاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) ما را به این نکته رهنمون مى کند که علاوه بر جنبه هاى جسمانى، زنان به عنوان منبع اصلى تأمین نیازهاى روانى، به ویژه در بخش خانواده و ارتباطات خانوادگى، مورد توجه قرار گرفته اند. بر اساس آیه 21 سوره «روم»، زنان و همسران یکى از منابع اصلى آرامش و رهایى از تنش ها به شمار آمده اند. امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى فرمایند: «انّ اللّهَ جَعَل اللیل سکناً و جعلَ النساءَ و سکناً»; خداوند همان گونه که شب را مایه آرامش قرار داد ،زنان را نیز مایه آرامش و رهایى از تنش آفرید.5 رهایى از تنش ها و ایجاد آرامش تنها در لمس کردن و دیدن ریشه ندارد. این امر نیازى روان شناختى است که از طریق ارتباطات دو سویه، اما کاملا مهار شده بین زنان و شوهران تأمین مى شود. بر اساس آیه 33 سوره «احزاب» به زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شده است: «.. آن قدر متواضعانه و همراه با نرمش با مردان سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند...» هرچند در آیه مزبور، زنان پیامبر مورد توجه و خطاب قرار گرفته اند، اما مى توان ادعا کرد که این امر در روابط هر مرد و زن مسلمانى مطرح است; چرا که هیچ خصوصیتى در موردى که آیه به آن اشاره کرده، وجود ندارد. بنابراین، صداى زنان (حتى در صورتى غیر از خوانندگى) مى تواند منشأ لذت انحراف آمیز باشد. پیام روشن این کریمه قرآنى آن است که از راه شنیدن نیز مى توان از زنان استفاده و یا حتى سوء استفاده کرد.
علاوه بر این، امام على بن ابى طالب(علیه السلام) مى فرمایند: زنان همچون گل هستند6 پس نباید در فعالیت ها و مشاغل سخت و دشوار به کار گرفته شوند.هرچند از این کلام حضرت، که زنان را به گل تشبیه کرده اند، استفاده مى شود که نباید در کارهاى دشوار از آنان سوء استفاده کرد، ولى این نتیجه نیز به دست مى آید که آنان همچون گل باید استشمام شوند. از این رو، مى توان از راه بوییدن نیز از زنان لذت برد. بوییدن یکى از مجراهایى است که زن و شوهر مى توانند در برقرارى ارتباطات عاطفى و رهایى از تنش ها از آن بهره جویند.
ابن عربى براساس رویکرد عرفانى خود در تفسیر این روایت نبوى، مى گوید: عطر و بوى خوش (الطیب) به این دلیل پس از واژه زنان (النساء) چیده شده که زنان از یک نگاه هستى شناسانه، از رایحه هاى تکوینى برخوردارند. (فلِما فى النساءِ مِن روائح التکوین) شاهد وى در این نظر، پیام این ضرب المثل مشهور در زبان عربى است که مى گوید: «خوشبوترین عطرها، بوى دلپذیر گردن محبوب است.» (فانّه اطیبُ الطیبِ عناقُ الحبیب)7
براى درک این کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى توان از رویکردهاى گوناگونى همچون ادبى، کلامى، روایى، عرفانى یا حتى اجتماعى ـ روان شناختى بهره گرفت.
در این نوشتار، ابتدا روایت نبوى بالا بر اساس نقل هاى گوناگونى که در منابع شیعه و سنّى دارد، به صورتى تطبیقى مورد بررسى قرار مى گیرد. سپس بر اساس اختلافات لفظى این نبوى، با رویکردى کلامى مورد کاوش قرار مى گیرد. سرانجام، با نگاهى سریع به برداشت عرفانى ابن عربى از این حدیث در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، نتیجه گیرى مى شود. برداشت هاى روان شناختى و تربیتى نیز در لابه لاى نوشتار جا پیدا کرده اند.
گوناگونى هاى لفظى و ظاهرى روایت
پیش از بررسى اختلافات لفظى و ظاهرى این فرمایش پیامبر، لازم است اهمیت استفاده از صیغه مجهول فعل «حُبِّب» در کلام آن حضرت مورد توجه قرار گیرد. این امر حاکى از آن است که پیامبر گرایش هاى عاطفى و مهرآمیز خود به محورهاى سه گانه را چیزى خداداد و موهبتى الهى مى داند. با این نگاه، درمى یابیم که این خدا است که فضاى روانى ما را با نظامى از گرایش ها و نفرت ها آفریده است. این نگرش نه تنها در برخى از کریمه هاى قرآنى،8 که در سایر نسخه ها و قالب هاى لفظى نبوى (که پس از این به آن ها اشاره خواهد شد) به روشنى ظهوریافته است. کاربرد صیغه مجهول در کلام پیامبر، پیروان آن حضرت را به نوعى توحید افعالى و نگرش خدامحور رهنمون مى شود.
یکى از اختلافات ادبى و لفظى در این حدیث نبوى، گوناگونى کاربرد واژه «دنیا» است. هرچند غزّالى این روایت را به گونه اى نقل کرده که مشتمل بر واژه «الدنیا» است، اما نسخه هاى اصلى، که وى نقل خود را به آن ها متکّى مى کند، به صورت دیگرى است. در دیگر نسخه هاى شیعه و سنّى سه تعبیر مرتبط با این واژه وجود دارند: گاهى تعبیر "من الدنیا"9، زمانى به صورت "من دنیاکم"10 و به ندرت نیز بدون هیچ یک از آن ها ("ال") یا ("کم") به کار رفته است.11 اگر واژه «دنیا» را در یکى از دو شکل (دنیاکم، الدنیا) پى گیرى و معنایابى کنیم، با مشکل مواجه مى شویم. ممکن است کسى چنین بگوید که برخلاف دو واژه اول و دوم (عطر و زنان که امورى دنیایى هستند)، بى تردید نماز را نمى توان چیزى دنیایى به شمار آورد. پس چگونه این هر سه واژه در یک بافت متنى قرار گرفته اند؟! آیا نماز هم واقعاً در سطح سایر امور دنیایى قرار مى گیرد؟
براى پاسخ به این سؤال، دو احتمال وجود دارد: یکى آن که تعبیرى از این حدیث را برگزینیم که فاقد واژه «دنیا» باشد. راه حل دیگر آن که همانند پیشنهاد سیوطى، براى واژه «من» معنایى جایگزین در نظر بگیریم. او مدعى است که به گفته تُسترى در کتاب شرح الاربعین، «من» در این حدیث به معناى «فى» به کار رفته است.
بنابراین، همه موارد سه گانه در روایت نبوى باید امورى دینى «من الدین» در نظر گرفته شوند، هرچند در ظرف دنیا قرار گرفته باشند.12 در این نگاه، دنیا ظرف و جایگاه چیزهایى است که مى تواند انسان را به خدا برساند. جالب این که تعبیر «من دنیاکم» حاکى از آن است که پیامبر در ساختار شخصیتى خود، هیچ گرایشى به امور دنیایى ندارند. حضرت مى گویند: از دنیاى شما، سه چیز محبوب من است. این بریدگى از دنیا و بى میلى به آن ها به سبب آن بود که آن حضرت کاملا براى خدا خالص شده بود. اما او به عنوان یک الگو به گونه اى رفتار مى کرد که پیروانش اسوه کامل و حسنه اى برگزیده و به شیوه اى متعادل و به دور از تندروى یا کندروى عمل کنند. به خدا رسیدن هم باید از مسیر دنیا و چگونگى برخورد با پدیده ها و درون دادهاى آن صورت گیرد.
از امام على بن ابى طالب(علیه السلام) نقل شده است: زمانى گروهى از اصحاب پیامبر خود را از تماس با همسران، خواب در شب و خوردن غذا در طول روز محروم کرده بودند. هنگامى که ام السلمه همسر پیامبر این موضوع را به آگاهى حضرت رساند، پیامبر فوراً به میان آنان رفتند و فرمودند: آیا شما زنان را ترک مى کنید؟ من با زنان در ارتباطم; روزها با آنان غذا مى خورم و در شب نیز با آنان مى خوابم. هرکس از سنّت (روش و منش) من اعراض کند، از من نیست (پیرو من نیست.) بر اساس پیام این ماجرا، رفتار پیامبر مى تواند به عنوان اسوه حسنه اى براى جلوگیرى از تندروى ها مورد توجه قرار گیرد.13
با مقایسه محتواى این فرمایش پیامبر با آنچه در کریمه 14 از سوره «آل عمران» ذکر شده است، روشن مى شود که زنان و فرزندان تنها کالا و متاع زندگى دنیا هستند.14
البته این مقایسه در صورتى منطقى است که بپذیریم پیامبر، در این فرمایش، به خود به عنوان یک الگو اشاره داشته اند و آن گاه قبول کنیم که این ویژگى هاى سه گانه گرایشى مى توانند در هر انسانى یافت شوند. با کمال تعجب، در آیه دیگرى (آیه 74 سوره «فرقان»)15 زنان و فرزندان به عنوان روشنى چشم در نظر گرفته شده اند; دقیقاً همان گونه که پیامبر(صلى الله علیه وآله) نماز را روشنى بخش دیده خود در نظر گرفت. این روشنى چشم هنگامى به دست مى آید که در روابط خود با همسران و فرزندان، بلکه همه درون دادهاى زندگى بر اساس تقوا عمل کنیم. بنابراین، تمامى جلوه هاى زندگى دنیا مى توانند با برخورد درست و جهت دار ما ابزارى براى کمال یابى و گونه اى از الگوبردارى از منش نبوى قلمداد شوند. زن دوستى، علاقه به بوى خوش، دوست داشتن فرزندان و حتى علاقه به ثروت دنیا اگر در چارچوبى تقوا ـ محور مورد توجه قرار گیرد، مى تواند، کمال بخشى انسان باشند.
گوناگونى لفظى دیگر این حدیث نبوى، در بود و نبود واژه «ثلاث» در ساختار لفظى آن است. بجز غزّالى (احیاء علوم الدین، کتاب «المحبة»، ص 255)، فیض (المحجة البیضاء، ج 3، ص 68) و مجلسى در یکى از نقل هایش (بحارالانوار، ج 73، ص 141) هیچ یک از دیگر منابع شیعه یا سنّى فرمایش حضرت را همراه با واژه «ثلاث» نقل نکرده اند.16 اما در این جا هم مشکل همانند زمانى است که حدیث شامل واژه دنیا باشد. با فرض داشتن واژه «ثلاث» هر سه مورد مزبور در یک طبقه قرار مى گیرد. با آن که نماز با دو مورد «بوى خوش» و «زنان» در یک ردیف نیست، این چالش لفظى را به یکى از شیوه هاى زیر مى توان پاسخ داد:
1. بیش تر روایاتى که حدیث شناسان به عنوان نسخه هاى این نبوى نقل کرده اند، شامل واژه «ثلاث» نیست.
2. اگر بر اساس نظر سیوطى واژه «من» به معناى «فى» باشد، حتى اگر همه موارد سه گانه را در یک طبقه قرار دهیم، هیچ مشکلى به وجود نخواهد آمد، چرا که دنیا ظرف این مسائل سه گانه است و با اختلاف سطح آن ها منافاتى ندارد.
3. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) معمولا واژه «صلاة» را با واژه «قرة عینى» (روشنى چشم من) و گاهى با فعل «جعل» یا «جعلت» مقرون ساخته و آن را از دو مورد زنان و بوى خوش متمایز ساخته اند.
4. در برخى از نقل هاى دیگر این روایت، تنها زنان (نساء) و عطر (طیب) همراه باهم17 و نماز (صلاة) در فرازى جداگانه نقل شده است.18 با این همه، اگر در جایى هر سه مورد همراه هم چیده شده اند، از نظر فعل متمایز شده اند.19
بحث ادبى دیگر در مورد ترتیب چینش دو واژه «النساء» و «الطیب» است. تنها فیض کاشانى (المحجة البیضاء، ج 3، ص 68) و المتقی (کنزالعمّال، ج 6، ص 673) همچون غزالى (احیاء العلوم، کتاب «المحبة»، کتاب 36، ص 255) این حدیث را با واژه «الطیب» آغاز کرده اند. تمامى منابع دیگر واژه «النساء» را تقدّم داده اند. به نظر نمى رسد که این ترتیب لفظى کم ترین اختلافى در معنا به وجود آورد و یا اولویتى را در محبوبیت ایجاد کند. با این حال، بیش تر منابع اصلى سنّى و شیعه تقدّم لفظى را به واژه «نساء» داده اند. چه بسا این چینش هم دربردارنده پیام تربیتى خاص باشد که نیازمند کاوش بیش تر است.
آخرین فراز فرمایش حضرت این است که «وجعل (جعلت)20 قرّة عینى فى الصلوة.» هرچند مطمئن نیستیم که آیا این فراز با فعل مستقلى جدا شده یا نه،21 اما در زبان و ادبیات عرب، بین دو واژه «حبِّبَ» و «قرّة عینى» تفاوت چشم گیرى وجود دارد. بودن در حالتى که همراه با آن یا در نتیجه آن، چشم به نشاط آمده یا از آرامش و استراحتى عمیق برخوردار شده (القرار، الهدو)22 نشان مى دهد که فرد در حال نماز در اوج دست یابى به آرزوها و امیال عاطفى خویش است. بنابراین، در مکتب تربیت عاطفى پیامبر، بهترین گونه لذت از راه برپادارى نماز تأمین مى شود. بر این اساس، حتى اگر از همراهى و ارتباط با زنان و بوى خوش، که به ما نوعى آرامش مى دهد، لذت ببریم، آرامش نهایى و دلپذیرتر در نماز حاصل مى شود. به همین دلیل، پیامبر در روایتى دیگر فرمودند: «نماز نزد من محبوب تر از آب براى تشنه، و غذا براى گرسنه است. با این تفاوت که آنان با خوردن و آشامیدن به زودى سیر مى شوند، اما من هرگز از نماز خسته و دل زده نمى شوم.»23 این چینش در تربیت عاطفى به دست دهنده این الگو است که به رغم بهره گیرى از سایر کامجویى هاى هیجانى و عاطفى، مؤمن اوج عشق و گرایش و دل بستگى خود را در ارتباط با خدا و در نماز مى بیند.
برداشت عرفانى ابن عربى از این روایت نبوى
ابن عربى با نقل این فرمایش پیامبر در آخرین فصل کتاب فصوص الحکم، چشم انداز عرفانى جالبى ارائه مى دهد. او هنگامى که این حدیث را در چارچوب و زمینه لفظى واحدى که از پیامبر صادر شده است، در نظر مى گیرد،24 بر کلمه «حبّب» تأکید مى کند. او با این دیدگاه، وارد بحث مى شود که پیامبر به این دلیل فرمایش خود را با عشق و دوستى آغاز کرده اند که عشق گوهر تمام آفرینش است.25 خداوند انسان را با صورتى الهى آفرید. از این روى، او را دوست دارد. محبت و عشق خداوند به انسان ها از این رو است که آنان جلوه اسما و صفات حسناى خداوندند. هرچه آدمیان در بستر تعالى و کمال پیش تر روند، جلوه گرى آنان بیش تر است و نزد خدا محبوب تر خواهند بود. چنانچه از این سوى هم، ارتباط با خدا از راه ایمان، خداوند را نزد انسان ها دوست داشتنى تر مى کند; چرا که «والذین آمنوا اشدّ حبّاً لله» (بقره: 165); کسانى که ایمان مى آورند، عشق و محبتشان به خداوند بیش تر است!
ابن عربى در ادامه مى گوید: خداوند زنان را از مردان و به شکل آنان خلق کرد. پس مردان به طور تکوینى و در بافت هستى شناختى خود، زنان را دوست دارند;26 چرا که زنان در حقیقت، پاره اى از وجود مردان هستند،27 و زنان همان گونه که شهر زادگاه خویش را دوست دارند، به مردان نیز گرایش محبت آمیز دارند. از این رو، پیامبر زنان را دوست دارند; چرا که او واقعیت حقیقى و گوهر هستى را در آن ها مشاهده مى کند. علاوه بر این، ابن عربى عشق را با نظریه جانب دارانه خویش از حقوق زنان، که در آن توضیحى بدیع براى انسان در جریان آفرینش ارائه کرده، در هم آمیخته است. در نگاه او، هماهنگى اجزاى این فرمایش پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آنچه واقعاً در هستى اتفاق مى افتد، شباهت دارد. واژه «الطیب» به عنوان کلمه اى مذکر بین واژه «النساء» (مؤنث حقیقى) و «الصلاة» (مؤنت مجازى) واقع شده; همان گونه که آدم(علیه السلام) بین ذاتى الهى (الذات الموجود عنها / مؤنت مجازى دیگر)، که منبع اصلى آفرینش است، و حوّا (مؤنثى حقیقى) که از آدم(علیه السلام) متجلّى شده، قرار گرفته است.28
پس در هر دو مورد، این مذکر است که از سوى مؤنث ها احاطه شده است. ابن عربى سپس تبیین مى کند که تقدیم زنان و تأخیر نماز در این حدیث، به این دلیل است که ظهور هستى زن، بخشى از شرایط هموارکننده وجود مرد است. مردان بازتاب وجود خویش را در زنان مشاهده مى کنند. علاوه بر این، در نگاه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)خودشناسى همواره بر خداشناسى پیشى مى گیرد. همو فرمود: «مَن عرَفَ نفسَه فَقد عرفَ ربَّه.» از این رو، هرگاه انسان بخواهد ربّ (خالق و مالک) خویش را بشناسد، باید اول خود را بشناسد. شناخت خویش هم تا حدى به شناخت زنان بستگى دارد; چرا که زنان به راستى تجلّى و ظهور وجود اویند.
او با تلاش براى تفسیر آخرین فراز از فرمایش پیامبر، به این دلیل که حقیقت و گوهر نماز «رؤیت و مشاهده» است، آن را «قرة العین» مى داند. بنابراین، اوج بهره گیرى و لذت نماز براى چشم باطنى انسان یا دل او است. نماز یاد (ذکر) خدا است و کسى که حقیقت محض را یاد مى کند، خود را همنشین و همجوار با خدا قرار مى دهد.29 در نهایت، اگر کسى از چشم باطنى برخوردار باشد، بدون شک، کسى را که در کنارش نشسته و با او همجوار است، مشاهده مى کند. اگر کسى نتواند در نماز مرحله مشاهده را به دست آورد، نمى تواند به حقیقت غایى نماز دست یابد و البته «قرة عین» و روشنى چشم نخواهد داشت; چون طرف صحبت و گفتوگوى خود را نمى بیند.
«قرّة عین» چیزى جز مشاهده محبوب و معشوق نیست. وقتى عاشق دل سوخته اى معشوق خود را مى بیند، چشم و دل عطشناکش سیراب شده، قرار مى یابد و هواى دیگرى در سر ندارد. به این دلیل نماز ابزار یا مجرایى است که به وسیله یا در نتیجه آن، چشم خنک و شاداب شده، و جان آدمى به آسودگى کامل مى رسد. پیش از این نیز گفته شد که شادابى و آرامش و قرار در فضاى روانى ما اتفاق مى افتد نه در چشم سر. پس قرة عین پر شدن خلأ عاطفى دنیاى روان و فرود در حال و هواى آرامش و قرار روانى است!
نقد و نظر
با مقایسه دو رویکرد متفاوت غزّالى و ابن عربى، درمى یابیم که فرمایش پیامبر نیز همچون قرآن، ابعاد گوناگونى دارد که با چشم اندازهاى متفاوتى مى تواند مورد مطالعه قرار گیرد. اما رویکرد غزّالى داراى محدودیت هایى بود که ارزیابى شدند. هرچند غزّالى و مرحوم فیض کاشانى هر دو این حدیث را از نسائى و احمد بن حنبل نقل کرده اند، ولى مى توان تفاوت هایى در جنبه لفظى نقل هاى آن دو مشاهده کرد که موجب دگرگونى فهم ما از حدیث مى گردد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) با تلفیق عشقورزى و محبت زن و تمایل به عطر و بوى خوش با عشق به نماز، الگوى معتدلى ارائه کرده اند که بر اساس آن امور دنیایى و الهى هر دو به هم پیوند خورده اند. بنابراین، نگرش ها و رفتارهاى افراطى در ارتباط با این سه محور در هر دو سوى (دنیایى و آخرتى) محکومند. این فهم و برداشت به معناى آن است که نه کناره گیرى از زنان و بوى خوش به عنوان جلوه هایى از زندگى دنیا و پرداختن صرف به نماز و نه صورت وارونه آن ها، هیچ یک محبوب پیامبر و منش پیامبرگونه نیست. با این همه، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) با استعمال دو واژه، «حبّب» براى زنان و عطر از یک سو، و «قرّة عین» براى نماز از سوى دیگر، توجه خویش را به تقسیم متناسب و در خور محبت و جلوه هاى عاطفى خود به همه جنبه هاى مادى و الهى نشان داده اند.
از عایشه، همسر پیامبر، نقل شده است که گفت: «کان رسول الله یحدّثنا و نحدّثه فاذا حضرت الصلاة فکأنّه لم یعرفنا و لم نعرفه.» این نشان مى دهد که هرچند پیامبر به همسرانشان علاقه مند بودند، ولى عشق عمیق ایشان به سخن گفتن با خدا اختصاص یافته است.30 مشابه این پالایش و تصعید عاطفى و هیجانى، که در این حدیث نشان داده شده ـ که فقط نماز موضوع و محور قرّة عین و نور چشم دل است ـ در یک کریمه قرآنى (فرقان: 74)، زنان و فرزندان نیز چنانچه در راه تقوا و با گرایشى خدامحور مورد عشق و محبت واقع شوند، مى توانند موضوع «قرّة عین» قرار گیرند.
اکنون اگر بخواهیم یافته هاى خود را از مرور این نبوى در زمینه تربیت عاطفى جمع بندى کنیم، به نکات زیر دست مى یابیم:
1. گوناگونى قالب هاى لفظى یک روایت در جمع بندى یافته ها و درجه اطمینان ما از این یافته ها مؤثر است.
2. این روایت روزنه کوچکى به دنیاى معارف نبوى بیش نیست و باید با گفته ها و سیره رفتارى و حتى موضع گیرى هاى همراه با سکوت آن حضرت مقایسه و ترکیب شود.
3. تأکید بر مهرورزى به زنان و آغشته بودن به بوى خوش از جمله راهکارهاى تثبیت روابط عاطفى زن و شوهر و آماده سازى آنان براى پذیرش مسؤولیت سنگین تربیت فرزندان است.
4. گرایش هاى عاطفى ما باید به گونه متناسبى بین جلوه هاى دین و دنیا تقسیم شود، و یکى دیگرى را تحت الشعاع قرار ندهد. بلکه در یک نگاه عشق به جلوه هاى دنیایى با پالایش هاى شناختى و انگیزشى مى تواند خداگونه و کمال آفرین باشد و اساساً گذرا انسان از گستره دنیا به هدف بهره گیرى از موجودى آن در جهت کمال یابى است.
5. به همان گونه که ما از بوى خوش و ارتباط با زنان لذت مى بریم، نماز هم اگر به درستى دریافت و انجام شود، باید ما را به نوعى آرامش روانى و تیزشدن بصیرت منتهى کند; چرا که خداوند فرمود: «اقم الصلوة لذکرى» (طه: 14); «و الا بذکرالله تطمئن القلوب.» (رعد: 28)
نکته مهم دیگر مربوط به حوزه روان شناسى اجتماعى در فرمایش پیامبر آن است که حضرت در کنار زنان و نماز، بوى خوش را یکى از چیزهاى مورد علاقه خود دانسته اند. نه تنها در لفظ، بلکه ویژگى رفتارى مهم پیامبر، استفاده فراوان ایشان از بوى خوش بود. آن حضرت بیش از مقدارى که براى تغذیه و فراهم آوردن غذاها خرج مى کردند، براى تهیه عطر هزینه مى نمودند.31 ایشان نه تنها براى نماز، بلکه هنگامى که مى خواستند به دیدار مردم بروند، نیز مى کوشیدند تا خود را معطّر نموده، با بویى خوش به ملاقات دیگران بروند. پس از هر وضو، بى درنگ عطر استعمال مى کردند. از این رو، هرگاه ایشان از منزل خویش خارج مى شدند، مردم بوى پیامبر را مى شناختند. بوى گذر ایشان در کوى و برزن بوى آشنایى بود. زمانى که به خانه بازمى گشتند همسر و اعضاى خانواده در انتظار بوى دلرباى ایشان بودند.
نکته پایانى این که ـ چنان که گفته شد ـ تنها راه شناخت درست سنّت ها و منش و روش پیامبر (از جمله روایت هاى نبوى) مراجعه به قرآن و سایر سخنان ایشان است. ابن عربى با به کارگیرى این روش، براى کسب فهمى عرفانى از این حدیث تلاش کرد. دیدگاه او بر محور اصلى فرمایش پیامبر، یعنى عشق، متمرکز شده است. چه بسا این محور با رویکردى روان شناختى و تربیتى، ما را به نتایج دیگرى برساند. همچنین این کلام نبوى محورهاى دیگرى نیز دارد که در انتظار کاوشگران مسلمان روزشمارى مى کند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1. Eric Ormsby
2. Content analysis method
3ـ محمدبن محمد الغزّالى، احیاء علوم الدین، قاهره، مطبعة العثمانیة المصریة، 1325/ 1933، ج 4، ص 255 به نقل از نسّائى از حدیث انس بن مالک / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 76، ص 141. روایت هاى 8 و 9، باب 19
4ـ محمدبن محمد غزّالى، احیاء علوم الدین، ص 254
5ـ ر.ک: محمدحسین طباطبائى، سنن النبى(صلى الله علیه وآله)، ترجمه و ویراسته محمدهادى فقهى، تهران، اسلامیه، 1366، ص 148، به نقل از عیّاشى، تفسیرالقرآن، ج 10، ص 371 / شیخ طوسى، التهذیب، ج 7، ص 409). این دیدگاه به روشنى در آیه 67 سوره «یونس» و آیه 21 سوره «روم» تبیین شده است. در آیه اول آمده است: "او (خدا) کسى است که شب را براى شما قرار داد، تا در آن آرامش یابید" و در آیه اخیر عنوان شده: "... و از نشانه هاى او آن است که از جنس خودتان براى شما همسرانى قرار داد، تا به آن ها آرامش یابید و بین شما مودّت و رحمت (قلبى) قرار داد..."
6ـ "المرأةُ ریحانةٌ لیست بقهرمانة"; زن گل است، نه یک خدمت کار. (محمد الحر العاملى، وسایل الشیعه، ج 14،ص 120)
7ـ ابن عربى، فصوص الحکم، ص 220
8ـ «ولکنَّ اللّهَ حبَّب الیکم الایمانَ و زیّنهُ فی قلوبِکم و کرّهَ الیکم الکفر و الفسوق و العصیان» (حجرات: 7); اما خداوند ایمان را خوشایند شما قرار داد و آن را در دل هایتان آراست و کفر و فسق و عصیان را براى شما ناخوشایند گردانید.
9ـ احمدبن حنبل، مسند، ج 3، ص 128 و 258 / النسّایى، کتاب السنن، ج 7، «عشرت النساء»، ص 61 / المتّقى، کنزالعمال، ج 6، ص 673، تحت عنوان «من عیش الدنیا» / شیخ صدوق، کتاب الخصال، ج 1، ص 154 / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 73، ص 141 و ج 100، ص 218
10ـ محمدبن غزّالى، احیاء علوم الدین، کتاب المحبة، ص 255 / مولى محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ج 3، ص 68 / محمد الحر العاملى، پیشین، ج 7، ص 10 / نقل قول ها از: محمدبن یعقوب کلینى، فروع الکافى، ج 2، ص 2 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 73، ص 141 / النسائى، پیشین، ج 7، کتاب عشرت النساد، ص 61
11ـ الحکیم، کتاب المستدرک، ج 2، ص 106 / احمد بن حنبل، پیشین، ج 3، ص 199
12ـ حواشى جلال الدین السیوطى بر سنن النسایى، ج 7، ص 62
13ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 147
14ـ «زیّنَ للناس حبّ الشهوات من النساءِ و البنین... ذلک متاعُ الحیوة الدنیا»; علاقه به شهوات همچون زنان و فرزندان و... براى مردم و در دل آنان آراسته شد... این متاع و کالاهاى زندگى دنیاست.
15ـ «ربَّنا هَب لنا مِن ازواجنا و ذُرّیّاتنا قُرّةَ اَعین واجعلنا للمتُتقّین اماماً»; پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ببخش و ما را پیشواى پرهیزگاران قرارده.
16ـ احمد بن حنبل، پیشین، ج 3، ص 128، 199، 285 / النسائى، پیشین، ج 7، ص 61 و 62 / شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 154. جالب این که حکیم در مستدرک این حدیث را بدون واژه هاى دنیا و ثلاث نقل مى کند.
17ـ المتقى، پیشین، ج 60، ص 673، (ما احببت من عیش الدنیا الاّ الطیب و النساء) / محمد الحرّ العاملى، پیشین، ج 7، ص 10 / نقل ها از: محمدبن یعقوب کلینى، فروغ الکافى، ج 2، ص 2 (ما اطیب من دنیاکم الاّ الطیب و النساء)
18ـ احمد بن حنبل، پیشین، ج 1، ص 245، 255 و 296 (انّ جبرئیل قال: للنبى(صلى الله علیه وآله): انّه قد حبّب الیک الصلوة فخذ منها ما شئت» علامه طباطبائى نیز حدیث مشابه دیگرى را که بر اهمیت نماز تأکید دارد، نقل مى کند. (سنن النبى(صلى الله علیه وآله)، ص 269) نقل قول ها از: شیخ الطوسى، کتاب الأمالى، ج 2، ص 141: «عن النبى(صلى الله علیه وآله) قال: یا اباذر، انّ اللّه تعالى جعل قرّة عینى فى الصلاة و حببّها الىّ.»
19ـ این شبیه چیزى است که کلینى در کتاب الکافى، ج 5، ص 320  و فروغ الکافى، ج 2، ص 2 نقل کرده است: «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله)"جُعل قرّةُ عینى فى الصلوةِ و لذّتى (فى الدنیا) فى النساءِ" (و نیز ر.ک: محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 147)
20ـ النسایى، پیشین، ج 7، کتاب «عشرت النساء»، ص 61ـ62
21ـ احمدبن حنبل، پیشین،ج3، ص128،199،285/ شیخ صدوق، پیشین، ج 1، ص 154
22. See: E.W. Lane (فرهنگ عربى ـ انگلیسى) vol.2.
و نیز ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 53 و 54
23ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 269 / نقل ها از: الشیخ الطوسى، پیشین، ج 2، ص 141 / همو، مجالس، ج 1، ص 174
24ـ «فصّ حکمة فردیّة فى کلمة محمدیّة.»
25ـ ابن عربى، فصوص الحکم، فص 27، ص 214. او شاید به این حدیث قدسى که مى فرماید: «کنتُ کنزاً مخفیّاً فاحببتُ ان أُعرف» (من گنج پنهانى بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس انسان را آفریدم...) تکیه کرده است. امام خمینى، تعلیقات على شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، تهران، پاسدار اسلام، 1406 / 1986، ص 56 / نقل ها از: عبدالله شبّر، مصابیح الانوار، ج 2، ص 405)
26ـ «فحبَّب الیه ربَّه النساءَ کما احبَّ اللّه من هو على صورته»; پس پروردگار زنان را محبوب و مورد علاقه انسان گردانید; همان گونه که خود انسان را که به هیأت ربویى است، دوست دارد. (همان، ص 216)
27ـ «ثمّ اشتقّ له منه شخصاً على صورته سمّاه امرأة فظهرت بصورته فحنّ الیها حنین الشىء الى نفسه» (همان) و نیز «لاَنّ المرأةَ جزءٌ من الرجل فی اصل ظهور عینها» (همان، ص 215)
28ـ همان، ص 220
29ـ «قال الله تعالى: انا جلیسُ من ذکرَنى» (همان، ص 223)
30ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 251، به نقل از: الشهید الثانى، اسرار الصلاة، ص 18 و 23 / محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 84، ص 257.
31ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 97ـ98

تبلیغات