آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

مفروض این نوشتار این است: «قیام امام حسین علیه‏السلام بر پیروزى انقلاب اسلامى تأثیر گذاشته است.» چنان‏که در کلامِ امام خمینى قدس‏سره آمده است که «انقلاب اسلامى ایران، پرتوى از عاشورا... است.»(1) بنابراین، در این مقاله، تلاشى براى اثبات تأثیرپذیرى انقلاب اسلامى از قیام امام حسین علیه‏السلام صورت نمى‏گیرد؛ بلکه مقاله حاضر به دنبال نشان دادن ابعاد تأثیر عاشورا بر وقوع انقلاب اسلامى است. از این‏رو، سؤال اصلى این مقاله عبارت‏است از: «ابعاد تأثیرپذیرى انقلاب اسلامى از قیام امام حسین علیه‏السلام چیست؟» در بیست و چهارمین بهار پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى، اینک نیم‏نگاهى به ابعاد تأثیرپذیرى انقلاب اسلامى از نهضت خونین عاشورا مى‏اندازیم.
مدخل
در پاسخ به سؤال مزبور، به بررسى تأثیر قیام امام حسین علیه‏السلام بر عوامل اصلى پیروزى انقلاب اسلامى، یعنى مکتب اسلام، رهبرى امام خمینى قدس‏سره و حضور مردم مى‏نشینیم. انتخاب این عوامل به آن دلیل است که اغلب نوشته‏ها و گفته‏هاى مربوط به انقلاب اسلامى، این سه عامل را علل اصلى پیروزى انقلاب اسلامى مى‏دانند. به عنوان مثال:
الف. «عامل اصلى که موجب بروز و پیروزى انقلاب اسلامى گردیده است، عامل اسلام‏زدایى شاه بوده است... مسلما غیر از این عامل، نبایدعامل‏وحدت‏بخش‏وحرکت‏آفرین‏رهبرى‏دینى و مرجعیت‏والامقامى‏نظیرامام‏خمینى‏رابه باد فراموشى سپرد.»(2)
ب. «امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتواى سیاسى ـ انقلابى را بدان باز گرداند. [بنابراین]... مکتب اسلام، رهبرى امام و حضور مردم، سه عامل اصلى محدثه انقلاب به حساب مى‏آیند.»(3)
اسلام
ارائه چهره جدیدى از اسلام، که از آن به اسلام حسینى علیه‏السلام یاد مى‏شود، از مهم‏ترین عوامل پیروزى انقلاب اسلامى است. در حقیقت، اسلامى را که امام حسین علیه‏السلام و امام خمینى قدس‏سره به کار گرفتند، با اسلام عبدالله بن زبیر تفاوت داشت؛ زیرا، این‏گونه اسلام‏ها قادر به انقلاب کردن و جاودانه شدن نبوده‏اند. اما واقعا، چه تفاوتى بین اسلام آنان وجود داشت؟ توجه به موارد زیر، بخشى از تفاوت‏هاى این دو را نشان مى‏دهد:
امام حسین علیه‏السلام در نامه‏اى به مردم بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر دعوت مى‏کنم؛ زیرا در شرایطى قرار گرفته‏ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است.»(4) «[امام خمینى قدس‏سره [در ظرف دو دهه توانستند چهره نوینى از اسلام بسازند، چهره‏اى مترقى، انقلابى، مبارز... این اسلام احیا شده همه آن چیزى بود که رژیم شاه نبود... با چنین تصویرى از... اسلام، [او [توانست میلیون‏ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.»(5) اما اسلام حسینى علیه‏السلام و اسلام خمینى قدس‏سره ، چه تفاوت‏هایى با اسلام یزیدى و اسلام پهلوى داشت؟ به برخى از این تفاوت‏ها بنگرید:
تقیه: تقیه که ریشه در قرآن و سنّت دارد، یک حکم قطعى براى همه زمان‏ها و مکان‏ها نیست. به همین دلیل، امام حسین علیه‏السلام و امام خمینى قدس‏سره در مواردى که اسلام در خطر باشد تقیه را حرام و قیام خود علیه حکومت یزید و شاه را آغاز و ادامه دادند.
«روز هشتم ذى‏الحجه 61 هجرى، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنى علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوى کوفه را داشت. عمرو بن سعید ایشان را از این کار خطرناک منع کرد و پرسید: "اى حسین از خدا تقیه نمى‏کنى؟ از جماعت بیرون مى‏آیى و بین امت تفرقه مى‏اندازى؟" امام علیه‏السلام در پاسخ، این آیه را قرائت فرمود: "لى عَمَلى وَ لَکُم عَمَلُکُمْ أنتُم بریئونَ مِمّا اَعمَلُ وَ اَنَا بَرىٌ مِمّا تَعْمَلُون"؛ عمل من براى من، و عمل شما براى خودتان، شما از کار من بیزارید و من از کارهاى شما بیزارم."(6)
امام خمینى قدس‏سره نیز پس از حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در سال 1342، در تلگرافى به آیات عظام تهران نوشتند:
«اینان با شعار شاه دوستى به مقدسات مذهبى اهانت مى‏کنند. شاه دوستى یعنى غارت‏گرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، سوزاندن نشانه‏هاى اسلام، محو آثار اسلامیت، شاه دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ).»(7)
بدعت زدایى: اسلامِ امامِ کربلا و اسلامِ امامِ پانزده خرداد، با بدعت‏گذارى دینى به مخالفت برخاسته‏اند. امام حسین علیه‏السلام در نامه‏اى به بزرگان بصره نوشت: «شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت مى‏کنم؛ همانا سنت مرده و بدعت زنده شده است».(8) امام خمینى قدس‏سره نیز در این‏باره فرمود: «ما باید سعى کنیم تا حصارهاى جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى برسیم و امروز غریب‏ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانى مى‏خواهد و دعا کنید من نیز یکى از قربانى‏هاى آن گردم.»(9)
شهادت‏خواهى: اسلام حسینى علیه‏السلام و اسلام خمینى قدس‏سره ، بر عنصر شهادت‏طلبى استوارند. در یکى از نیایش‏هاى امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا چنین مى‏خوانیم: «خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.»(10) امام قدس‏سره نیز به تأسى از قیام عاشورا گفت: «مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگى سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‏ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند».(11)
عدالت‏طلبى: حرکت امام حسین علیه‏السلام و قیام امام خمینى قدس‏سره بر پایه عدالت قرار داشتند. در زیارت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام مى‏خوانیم: «شهادت مى‏دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادى و به این دعوت کردى.»(12) مسلم هم پس از دستگیرى، خطاب به ابن زیاد فرمود: «ما آمده‏ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.»(13) امام خمینى قدس‏سره سخنى مشابه به این سخنان دارد: «مگر خون ما رنگین‏تر از خون سیدالشهداست. ما چرا بترسیم از این‏که خون بدهیم یا این که جان مى‏دهیم؟ آن هم در ماجراى دفع سلطان جائرى که مى‏گفت مسلمانم. مسلمانى یزید هم مثل مسلمانى شاه بود. اگر بدتر نبود، بهتر نبود.»(14)
امام خمینى قدس‏سره
امام حسین علیه‏السلام بارها به مقایسه یزید با خود و معاویه با على علیه‏السلام پرداخت و از این مسأله براى برانگیختن مردم به قیام علیه یزید سود جست. در تأیید این سخن، مى‏توان به فرازى از کلام امام حسین علیه‏السلام استناد کرد: «به خدا قسم، من به خلافت شایسته‏ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.»(15)
امام خمینى قدس‏سره نیز با تأسى از قیام عاشورا، به مقایسه محمدرضا پهلوى با یزید بن معاویه پرداخت. البته، شباهت‏هاى فراوان موجود بین آن دو، مقایسه فرزند رضاخان و فرزند معاویة بن ابوسفیان را هم آسان‏تر و هم براى مردم قابل درک‏تر مى‏ساخت. به نمونه‏اى از این شباهت‏ها توجه کنید:
یزید در سه سال پادشاهى خود، سه جنایت بزرگ را مرتکب شد. در سال 61 هجرى، امام حسین علیه‏السلام و یارانش را به شهادت رساند. در سال 62 هجرى، به مدینه حمله کرد و به مدت سه روز، مردم شهر را کشت، اموال آنان را به غارت برد و زنان آنان را غاصبانه به ملک خود و سربازانش درآورد. در سال 64 هجرى، به بهانه سرکوب عبدالله بن زبیر، که در خانه خدا پناه گرفته بود، به مکه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست.(16)
از خیانت‏هاى بزرگ شاه، جشن تاج‏گذارى وى در سال 1346 بود. بخشى از هزینه‏هاى این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد، 368 حبه مروارید به وزن دو کیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین. تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهى از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینى 14 میلیون دلار ساخته شده بود. پیراهن همسر شاه مزین به 40 هزار الماس، وان حمام وى بلورین و به ارزش 75 هزار دلار و هزینه درشکه مخصوص او 150 هزار دلار بود.(17)
بى شک مقایسه یزیدبن معاویه با محمدرضا شاه در شرکت و حضور مردم در براندازى رژیم پهلوى نقش ویژه داشته است. این واقعیت را مى‏توان در سند زیر از مجموعه اسناد منتشر شده سفارت آمریکا(=لانه جاسوسى) تحت عنوان نخبگان و توزیع قدرت در ایران یافت:
«روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب مى‏آیند... در وعظ‏ها، نشریات و مراسم مذهبى شاه را مورد انتقاد قرار مى‏دهند. در یکى از بحث‏هاى مرسوم احساسى، شاه را با یزید که مسؤول قتل امام حسین علیه‏السلام در قرن هفتم بود، مقایسه مى‏نمایند. این رویداد تاریخى شیعه، هسته اصلى اسلام مرسوم در ایران بود و هرساله در صدها نقطه از کشور با برپایى نمایش‏هاى دراماتیک نحوه قتل امام حسین علیه‏السلام و خانواده‏اش را در اذهان زنده مى‏کنند.»(18)
چرا چنین مقایسه‏اى به پیروزى انقلاب اسلامى در ایران مدد رساند؟ به آن دلیل که حاصل این مقایسه آن بود که در یک سو امام خمینى قدس‏سره را به جاى امام حسین علیه‏السلام و محمدرضا پهلوى را به جاى یزیدبن معاویه مى‏دیدند. از این رو، همان طورى که قیام امام حسین علیه‏السلام بر ضد یزید واجب بود، قیام بر ضد یزید زمان نیز واجب بود. به راستى که قضاوت مردم درباره مقایسه شباهت بین این دو درست بود؛ زیرا، بین امام خمینى قدس‏سره و امام حسین علیه‏السلام نیز همانند محمدرضا پهلوى و یزید بن معاویه شباهت‏هاى زیادى وجود داشت. به دو نمونه از این شباهت‏ها اشاره مى‏کنیم:
1. قیام فى‏سبیل‏لله: امام حسین علیه‏السلام در پاسخ به سخنان ضحاک بن عبدالله مشرقى که مى‏گفت: کوفیان آماده جنگ با تو هستند، فرمود: «حَسبِىَ اللّهُ وَ نِعْمَ الوَکیل»؛ خدا براى من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهى است.(19)
مقام معظم رهبرى در این مورد، درباره امام خمینى قدس‏سره فرمود: «بزرگ‏ترین ستایش براى رهبر عزیز، همین است که او را عبدالله یعنى بنده خدا و تسلیم اراده پرورگار یاد کنیم.»(20)
2. تکلیف‏گرایى: هنگامى دو نفر از سوى حاکم مکه براى امام حسین علیه‏السلام امان نامه آوردند، تا به این وسیله مانع از ادامه سفر امام علیه‏السلام به عراق شوند، امام علیه‏السلام فرمود: «در خواب، پیامبر خدا را دیدم، به چیزى فرمان یافتم که در پى آن خواهم رفت، به زیانم باشد، یا به سودم.»(21) مشابه چنین برخوردى را در مورد قطعنامه 598 از امام خمینى قدس‏سره شاهد بوده‏ایم. ایشان در این باره فرمود: «شما را مى‏شناسم، شما هم مرا مى‏شناسید. در شرایط کنونى آن چه موجب [این] امر [قبول قطعنامه [شد تکلیف الهى‏ام بود.»(22)
مردم مسلمان ایران
نقش مردم در دو قیام حسینى علیه‏السلام و خمینى قدس‏سره غیر قابل انکار است. به واقع، اگر دعوت هجده هزار نفرى کوفیان نبود، امام حسین علیه‏السلام به سوى کوفه حرکت نمى‏کرد. مثال‏هاى زیادى در تأیید این مسأله است. از جمله:
1. امام علیه‏السلام پس از برخورد با سپاه حُر، که راه را بر او بستند، فرمود: «من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه‏ها و فرستاده‏هایتان رسید که نزد ما بیا که ما پیشوایى نداریم... اگر بر سر پیمان و سخن خویشید، که آمده‏ام، و اگر خوش ندارید و نمى‏خواهید، بر مى‏گردم.»(23)
2. در جاى دیگر، حضرت از انگیزه نامه نگارى و دعوت کوفیان این گونه یاد مى‏کند: «اِنَّ اَهْلَ الکُوفَةِ کَتَبوُا اَلَىَّ یَسألوننى اَن أقدِمَ عَلَیهِم، لِما اَرْجوُا مِن اِحیاءِ مَعالِمِ الْحَقّ وَ اِماته البِدَع»؛ کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‏اند که نزد آنان روم؛ چرا که امیدوارم معالم و نشانه‏هاى حق زنده گردد و بدعت‏ها میرد.(24)
3. باز امام علیه‏السلام در این‏باره سخنانى دارد: «مردم! شما به من نامه‏ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوى شما بیایم و وعده دادید که دست از یارى من برندارید و پیمان شکنى نکنید. اینک که من به سرزمین شما آمده‏ام، اگر به عهد خود وفا کنید، مرا تنها نگذارید، به هدایت حقیقى مى‏رسید.»(25)
بنابراین امام علیه‏السلام ، به دعوت کوفیان به آن دیار رفت، ولى آنان خیانت ورزیدند، همان‏طور که امام حسین علیه‏السلام فرمود:
«اى مردم! مرگ بر شما! مگر شما نبودید که به من نامه نوشتید و استغاثه کردید و مرا به یارى خویشتن خواندید؟! ولى اکنون که به استغاثه شما پاسخ داده و به فریاد شما رسیده‏ام، شمشیرهاى خود را از نیام به روى من کشیده‏اید و شعله آتشى را متوجه ما ساخته‏اید... چه شد که بعد از آن همه وعده‏ها و دعوت‏ها، صفحه زندگى‏تان ورق خورد و بر ضد دوستان خود گرد آمدید و به نفع دشمنانتان براى منکوب کردن دوستان خود آستین بالا زده‏اید و دشمنان شما نه عدالت‏گسترى کردند که شیفته عدالت آنان شوید و نه امید آینده‏اى بهتر براى شما باقى گذاشتند، تا بهانه دل بستگى شما باشد. شما به خاطر اندکى از مال حرام دنیا که بنى امیه به شما دادند و براى این که به زندگى پست و ناچیزى برسید، به سوى من حمله مى‏کنید. بدون آن که کوچک‏ترین گناهى داشته باشم.»(26)
ولى پس از حادثه کربلا و عاشورا، موجى از بیدارى در جامعه مسلمانان پدید آمد و در پى آن، مردم دریافتند که حق با اهل‏بیت پیامبر بود و کشندگان آن حضرت، نه تنها به اصول اسلامى پایبند نیستند، بلکه سفاک و مستبدند. از آن‏که فرزند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را یارى نکرده بودند، پشیمان شدند و به تدریج دست به اعتراض زدند از جمله:
1. اعتراض عبدالله بن عمر به یزید؛
2. برگزارى پنج سال عزاى مداوم در مدینه؛
3. قیام عبدالله بن حنظله در مکه؛
4. اعتراض در بصره و قیام در کوفه؛
5. پدید آمدن نهضت توابین؛
6. قیام مختاربن ابى عبیده ثقفى؛
7. انقلاب مطرف بن مغیره؛
8. انقلاب عبدالرحمن بن اشعث.(27)
تشابه فراوانى بین مشارکت سیاسى ـ اجتماعى مردم کوفه و ایران در دو حادثه انقلاب حسینى علیه‏السلام و انقلاب خمینى قدس‏سره وجود دارد. مانند:
1. پس از دستگیرى امام قدس‏سره در 13 خرداد 1342، مردم دست به اعتراض زدند و حادثه 15 خرداد 1342 را آفریدند.
2. در یک دوره چهارده ساله پس از آن، مردم چندان حضور فعال در صحنه ندارند. بنابراین، نهضت امام خمینى قدس‏سره به ثمر نمى‏نشیند.
3. پس از آن، مردم ایران همانند توابین عراقى به میدان آمدند و آرمان حسینى علیه‏السلام را نشر دادند و انقلاب اسلامى را به پیروزى رساندند.
از این‏رو، نمونه‏هاى بسیارى از الگوگیرى مردم ایران از عاشوراى حسینى علیه‏السلام در روند پیروزى انقلاب اسلامى به چشم مى‏خورد. از جمله:
الف. «تظاهرات 250 تا 400 هزار نفرى با توجه به جمعیت 5/1 میلیونى تهران در روز عاشوراى 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. تهران از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام قدس‏سره (مسجد شاه) ختم شد.»(28)
ب. «سخنرانى معروف امام قدس‏سره در عصر عاشوراى 1383 ق. / 13 خرداد 1342 ش. در مدرسه فیضیه آغاز شد که منجر به دستگیرى و بازداشت و زندانى شدن امام قدس‏سره گردید و در اعتراض به آن، حرکت‏هاى مردمى در مساجد شهرهاى مختلف شکل گرفت.»(29)
ج. «راهپیمایى عاشوراى دوازدهم محرم 1384 ق. / 1343 ش. از مسجد امام قدس‏سره ، آغاز گردید. این راهپیمایى براى بزرگ داشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام قدس‏سره ، آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.»(30)
د. «حدود چهار میلیون نفر در تهران در عاشوراى 1399 ق. / 1357 ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سر دادند. پس از آن، ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه متقاعد گردید یک چهره به ظاهر ملى را به عنوان نخست‏وزیر برگزیند و خود ایران را ترک کند.»(31)
ه. «مردم براى نشان دادن همبستگى خود بر ادامه مبارزه تا برپایى جمهورى اسلامى، راهپیمایى عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله اکبر و درود بر خمینى توسط چند میلیون زن، مرد و کودک دنیا را به تعجب و حیرت وا داشت.»(32)
ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامى را در گزارش‏هاى ساواک هم مى‏بینیم. به عنوان مثال، کمیته مشترک ضد خراب کارى در گزارشى به ریاست پلیس تهران مى‏نویسد: «از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد، که اقدامات آن‏ها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیرى به عمل آمد تا با مذاکره با مسؤولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آنان در آینده با مصالح کشور هماهنگى داشته باشد. على هذا نظر به این که توافق‏هایى که با واقفین و هیأت مؤسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبى زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود.»(33)
در دستورالعمل نحوه تشکیل مجالس عزادارى در ماه‏هاى محرم و صفر ستاد فرماندارى نظامى تهران و حومه (رکن 2) در 7/9/1357 آمده است:
«الف. از طریق دولت به طور قاطع طى اعلامیه‏اى نکاتى را که مردم بایستى در ایام عزادارى ماه‏هاى محرم و صفر رعایت نمایند به وسیله دستگاه‏هاى ارتباط جمعى ابلاغ مى‏گردد.
ب. در شهرهایى که مقررات حکومت نظامى برقرار مى‏باشد، اجراى دستورات درباره نحوه برگزارى مجالس عزادارى با فرماندارى نظامى بوده و در سایر شهرها با شهربانى و ژاندارمرى محل مى‏باشد.
پ. مجالس عزادارى در مساجد، تکایا و حسینیه‏ها در تهران و شهرستان‏ها محدود گردد، به طورى که در حوزه استحفاظى هر کلانترى بیش از دو مجلس تشکیل نشود.»(34)
فرجام سخن
آنچه گذشت نشان از تأثیر انقلاب امام حسین علیه‏السلام بر پیروزى انقلاب اسلامى دارد. اما چگونه مى‏توان از نهضت حسینى علیه‏السلام بر ادامه نهضت خمینى قدس‏سره استفاده کرد؟ پیش از پاسخ به این سؤال، باید به سؤال دیگرى پاسخ داد و آن این که آیا گره زدن این دو نهضت براى ادامه انقلاب اسلامى ضرورى است؟ پاسخ امام خمینى قدس‏سره را در این باره ببینید:
«اگر ما بخواهیم مملکت‏مان، یک مملکت مستقلى باشد، یک مملکت آزاد باشد، باید این رمز [قضیه سیدالشهداء] را حفظ کنیم...(35) اگر بخواهید نهضت شما محفوظ باشد، باید این سنت‏ها [عزادارى و...] را حفظ کنید...(36) عاشورا را زنده نگه دارید که با زنده نگه داشتن عاشورا، کشور شما آسیب نخواهد دید.»(37)
بنابراین، تنها راه حفظ انقلاب اسلامى، عاشورایى کردن آن است. نگارنده بر آن است که تأسّى و توسّل به مؤلفه‏هاى عاشورایى زیر، همان گونه که عامل پیروزى انقلاب اسلامى بوده‏اند، بر همه نگرانى‏هایى که درباره حیات و ممات انقلاب اسلامى وجود دارد، پایان مى‏دهد؛ زیرا، رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى انقلاب اسلامى است:
کار براى خدا: امام حسین علیه‏السلام فرمود: «اِلهى رِضاً بِرِضاکَ وَ تَسلیماً لأَمْرِکَ»؛ خدایا، با تمام سختى‏ها و مصیبت‏ها به خشنودى تو خشنود و تسلیم فرمان تو هستم.(38)
نترسیدن از دشمن: امام حسین علیه‏السلام فرمود: «أَلا اِنّى زاحِفٌ بِهذِهِ الاُْسْرَةِ عَلى قِلَّةِ العَدَدِ وَ حذْلانِ النّاصِرِ»؛ آگاه باشید که من با همین گروه اندکى که به من پیوسته‏اند و با این که یاران به من پشت کرده‏اند، آماده جهاد هستم.(39)
تحمل در مصائب: امام حسین علیه‏السلام فرمود: «یا أُخَیَّة، اِتَّقى اللّهُ وَ تَعزّى بعَزاء اللّهِ وَ اعْلَمى اَنَّ اَهْلَ الاَْرضِ یَموُتوُنَ وَ اَهْلَ السَّماءِ لا یَبقونَ»؛ خواهرم، [زینب علیهاالسلام [صبر داشته باش و بدان که اهل زمین و آسمان همه مى‏میرند.(40)
پذیرش ولایت: امام حسین علیه‏السلام فرمود: «فَاِنِّى لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَولى وَ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابى وَلا اَهْلَ‏بَیتٍ اَبَرَّ وَ لا اَوْصَلَ مِنْ اَهْلِ‏بَیْتى»؛ من اصحابى والاتر و بهتر از اصحاب خودم نمى‏شناسم و خاندانى نیکوکارتر و بهتر از خاندانم سراغ ندارم.(41)
عزت خواهى: امام حسین علیه‏السلام فرمود: «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»؛ هیهات که ما زیر بار ذلت برویم.(42)
حاصل آن‏که، «ما که از نقطه قیام آفرین عاشورا آغاز کرده‏ایم، باید به همان نقطه باز گردیم: عدالت، این انقلاب خود را حامل پیام عاشورا مى‏خواند، پس اکنون که قدرت را در دست گرفته است، باید عامل به آن پیام باشد. حامل پیام بود (براى بسیج کردن شورانگیز مردم)، و به منظور کسب قدرت، و براى اجراى عدالت، و قیام به قسط، اکنون باید عامل به پیام باشد (براى حاضر نگاه داشتن تعهدآمیز مردم)، به منظور حفظ قدرت، براى اجراى عدالت و قیام به قسط.»(43)
 پى‏نوشت‏ها
1ـ امام خمینى، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ج18،ص22
2ـ مجید کاشانى، جامعه‏شناسى انقلاب، تهران، دانشگاه پیام نور، 1376، ص 248
3ـ جمیله کدیور، «نقش عاشورا در شکل‏گیرى و تداوم انقلاب اسلامى ایران»، چکیده مقالات کنگره بین‏المللى امام خمینى و فرهنگ عاشورا، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1374، ص 189
4ـ محسن نصرى، «رویکرد جامعه شناختى به نهضت عاشورا»، مجموعه مقالات دومین کنگره بین‏المللى امام خمینى، و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1376، ص 650
5ـ صادق زیبا کلام، مقدمه‏اى بر انقلاب اسلامى، تهران، روزنه، 1372، ص 89
6ـ رضا موسوى «اسوه تقیه و مقتداى متقین»، مجموعه مقالات، همان، ص 599
7ـ علیرضا زهیرى، عصر پهلوى به روایت اسناد، تهران، معارف، 1379، ص 222
8ـ جواد محدثى، پیام‏هاى عاشورا، پژوهشکده تحقیقات اسلامى، قم، 1377، ص 44، به نقل از: حیاة الامام الحسین بن على، ج 2، ص 322
9ـ امام خمینى، پیشین، ج 21، ص 41
10ـ جواد محدثى، پیشین، ص 115؛ به نقل از: معالى السبطین، ج 2، ص 18
11ـ امام خمینى، پیشین، ج 14، ص 266
12ـ جواد محدثى، پیشین، ص 182؛ به نقل از مفاتیح الجنان
13ـ همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 39
14ـ امام خمینى، پیشین، ج 2، ص 218
15ـ جواد محدثى، پیشین، ص 41؛ به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 268
16ـ على مؤمن، «فرهنگ‏حسینى‏وفرهنگ یزیدى»، چکیده مقالات...، همان، ص 166
17ـ عباس على عمیدزنجانى، انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، تهران، نشر کتاب سیاسى، 1369، ص 475
18ـ علیرضا زهیرى، پیشین، ص 292
19ـ امام خمینى، پیشین، ج 1، ص 72
20ـ مجله حوزه، شماره 49، ص 160
21ـ جواد محدثى، پیشین، ص 75؛ به نقل از: تاریخ طبرى، ج 4، ص 292
22ـ امام خمینى، پیشین، ج 8، ص 12
23ـ جواد محدثى، پیشین، ص 77؛ به نقل از: تاریخ طبرى، ج 4، ص 303
24ـ همان، ص 222؛ به نقل از: دینورى، الاخبار الطوال، ص 246
25وـ محمدمهدى شمس‏الدین، ارزیابى انقلاب امام حسین علیه‏السلام ، ترجمه مهدى پیشوایى، تهران، الست فردا، 1380، ص 172 / ص 175
27ـ ابوالفضل اردکانى، پیامدهاى عاشورا، قم، منبع، 1380، صفحات مختلف.
28الى 32ـ جواد منصورى، سیر تکوینى انقلاب اسلامى، تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى، 1379، ص 180 / ص 182 / ص 195 / ص 330 / ص 339
33و34ـ علیرضا زهیرى، پیشین، ص 333 / ص 366
35الى 37ـ امام خمینى، پیشین، ج 10، ص 216 / ج 15، ص 204 / ص 205
38ـ حسین اسحاقى، جام عبرت، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1380، ص146؛ به‏نقل‏از: شیخ‏عباس‏قمى، نفس‏المهموم،ص244
39ـ همان، ص 145؛ به نقل از: ابن طاووس، اللهوف، ص 57
40ـ همان، ص 147؛ به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 97
41ـ همان، ص 153؛ به نقل از: تاریخ طبرى، ج 3، ص 315
42ـ همان، ص 155؛ به نقل از: همان، ص 326
43ـ محمدرضاحکیمى، قیام‏جاودانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373، ص 117
--------------------------------------------------------------------------------

تبلیغات