کاوشى در ریشه قرآنى واژه «تربیت» و پیامد معنایى آن
آرشیو
چکیده
متن
تعداد زیادى از کتابهاى معتبر لغت در ذیل ریشه «ربّ» و کتابهاى تفسیر در ذیل سوره «حمد» واژه «ربّ العالمین» آوردهاند که «ربّ» با واژه تربیت مرتبط است، علاوه براین، برخى از کتابهاى لغوى معتبر مانند لسان العرب و تاج العروس بعضى مشتقات واژه «تربیت» مانند «ربّب»، «تَرَبَّب»، «ربّى» و «تربّى» را به رغم اینکه از دو ریشه متفاوت «ربب» و «ربو» هستند. در کنار هم ذکر کردهاند.
با توجه به اینکه شکل فعلى واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است و قرآن بدون تردید، آخرین و کاملترین کتاب تربیتى الهى است، ولى با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «ربب» بیشتر از ریشه «ربو» در قرآن به کار رفتهاند.
مشاهده واقعیتهاى مذکور باعث کنجکاوى و ایجاد پرسشهاى ذیل مىگردد:
اولاً، آیا بین واژه «ربّ» و ریشه «ربب» و کلمه تربیت از ریشه «ربو» همگرایى و همخوانى معنایى وجود دارد؟ ثانیا، بر فرض وجود رابطه معنایى بین آن دو، آیا منشأ این رابطه، رابطه لغوى و لفظى بین آنهاست؛ اگر منشأ رابطه معنایى یاد شده وجود رابطه لغوى و لفظى است، چگونه مىتوان همگرایى و همخوانى رابطه لغوى و لفظى دو واژه ربّ و تربیت را تبیین نمود؟
ثالثا، کدام یک از مشتقات واژه عربى «تربیت» در قرآن به عنوان یک کتاب تربیتى، که به زبان عربى مبین نازل شده است، به کار رفته و این مشتقات بیشتر از کدام ریشه لفظى هستند؟ و چرا؟
چون معمولاً هر کاوشى در پى پاسخگویى به سؤالهاى پژوهشى مشخصى است، اینها نیز برخى از مهمترین پرسشهایى هستند که مقاله حاضرتلاشنمودهاستبه آنها پاسخ دهد.
ریشه لغوى «تربیت»
از کتابهاى لغت اصیل و معتبر، استفاده مىشود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوى «ربو» و «ربب» مرتبط است.
کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوى آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.(1)
گرچه بسیارى از کتابهاى تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر مىکنند، ولى نویسنده عرب زبان کتاب النظام التربوى فى الاسلام با استناد به برخى کتابهاى لغوى معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است(2) با مراجعه اجمالى به کلمات لغویان آشکار مىگردد که واژه «تربیت» داراى دو ریشه لغوى «ربو» و «ربب» است. ولى به دلیل آنکه هر کلمهاى نمىتواند بیش از یک ریشه لغوى اصلى داشته باشد، پرسش مهم این است که کدامیک از دو ریشه مذکور اوّلى و اصلى و کدامیک ثانوى و فرعى است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسى در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره مىشود:
دیدگاه اول: قول افرادى مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فى الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»(3)
از ظاهر کلام راغب استفاده مىشود «تربیت» از ربو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف(4) بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلى و اوّلى واژه تربیت است.
دیدگاه دوم: قول افرادى مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة على تحویل التضعیف و تربّاه على تحویل التضعیف ایضا.»(5)
علاوه بر ابن منظور، زبیدى در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبى یربّه ربّاه... کربّبه تربیبا... و ربّاه تربیةً على تحویل التضعیف.»(6)
از کلام ابن منظور و زبیدى که گفتهاند «ربّاه تربیة على تحویل التضعیف» استفاده مىشود «ربّى» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل(7) بودن فعل «ربّى» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ـ ربّى ـ یربّى ـ تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدى استفاد مىشود. «ربب» ریشه اصلىواوّلى و«ربو» ریشه فرعى و ثانوى «تربیت» است.
به نظر مىرسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمى است؛ زیرا تبدیل یکى از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعدهوقانوناستوازاینرو، در زبانعربى داراىشواهدمتعددىاست.
سیوطى، یکى از دانشمندان ادبیات عرب، در کتاب المزهر مىنویسد: یکى از انواع ابدال و تبدیل حروف به یکدیگر ابدال در برخى کلمات مضاعف است. ابوعبید گفته است که عرب حروف مضاعف را به یاء تبدیل مىکند که از جمله آنها کلمه «دسّا» در قول خداوند تبارک و تعالى «وقد خاب من دَسّها» است. «دسّا» از «دَسَّس» مشتق شده است.(8)
علامه طباطبایى نیز در ذیل آیه شریفه مذکور تصریح کرده است: اصل «دسى» از «دسّ» است که یکى از سینهاى مضاعف آن تبدیل به حرف علّه یاء شده است.(9)
عزالدین زنجانى صاحب کتاب تصریف نیز گفته است: همانا کلمه مضاعف به کلمات معتل ملحق مىگردد؛ چون حرف تضعیف آن دچار ابدال و تغییر مىشود؛ مانند «املیت» که در اصل «امللت» است.(10)
راغب نیز در مفردات آورده است که اصل «املیت»، «امللت» بوده است که به دلیل تخفیف و سهولت در تلفظ، لام دوم آن به حرف یاء قلب و تبدیل شده است.(11)
علاوه بر این، شواهد و موارد دیگرى نیز در زبان عربى مىتوان پیدا نمود؛ مثل «صدّ» که مراحل تحویل لغوى آن چنین است: صدّ ـ صدّد ـ صدّى ـ تصدیه. براى «تربَّب» از باب تفعّل، که ابن منظور گفته حرف دوم مضاعف آن به حرف عله تبدیل شده و در نتیجه «تربّى» گشته است، نیز مىتوان به «تظنّن» مثال زد که به «تظنّى» تحویل مىگردد. همچنین ابن منظور در لسان العرب، ذیل ماده «ظن» تصریح کرده است: «تظنیّت» در اصل، «تظنّنت» بوده که در اثر کثرت نونها و سنگینى تلفظ، یکى از حرفهاى مضاعف آن به یاء تبدیل شده است.(12)
حاصل اینکه قاعده صرفى فوق و شواهد متعدد یاد شده دلایل روشن و واضحى بر صحّت دیدگاه دوم هستند که «ربب» ریشه اصلى و اوّلى «تربیت» و «ربو» ریشه فرعى و ثانوى آن است.
به نظر مىرسد افرادى که «ربو» را به عنوان ریشه واژه تربیت ذکر مىکنند. ریشه فرعى و ثانوى آن را ملاک قرار مىدهند، ولى افرادى که «ربب» را به عنوان ریشه «تربیت» ذکر کردهاند، ریشه اصلى و اولى آن قبل از حدوث تغییرات در آن را مورد توجه قرار دادهاند. به نظر مىرسد بتوان براى یک واژه، بخصوص واژههایى که در اثر جارى شدن برخى قواعد ادبى در حروف آنها تغییراتى رخ مىدهد، قایل به تعدد ریشه لغوى شد که از جمله آنها، مىتوان واژه تربیت را ذکر کرد که داراى ریشه اوّلى «ربب» و ریشه ثانوى «ربو» است. قایل شدن به دو ریشه اولى (ربب) و ریشه ثانویى (ربو) براى «تربیت» در حقیقت، به منزله دیدگاه تفصیلى در مسأله است که آشتىدهنده دو دیدگاه مذکور و مبیّن وجه جمعى بین آن دو است.
گرچه قرآن کتاب لغت نیست و ما نیز نخست براى بررسى ریشه لغوى «تربیت» به سراغ کتابهاى لغت رفتیم و کلمات آنها را بررسى نمودیم، ولى با توجه به اینکه زبان قرآن زبان عربى مبین است. (وهذا لسان عربى مبین) (نحل: 103)و در کتابهاى علوم قرآن، یکى از برجستهترین وجوه اعجاز قرآن را «اعجاز ادبى» آن ذکر مىکنند، حال پرسش مهم این است که آیا براى کشف ریشه لغوى «تربیت» و معناى آن مىتوان از قرآن کمک گرفت یا نه؟
پاسخبهپرسش مزبورمثبت است؛زیرا:
اولاً، ما معتقدیم قرآن معجزه جاوید پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله براى هدایت و تربیت انسان است و اعجاز آن در ابعاد ادبى مثل فصاحت و بلاغت و انتخاب لغات و واژههاى مناسب براى بیان مقاصد خویش امرى مسلّم و غیرقابل تردید است، به گونهاى که ادباى سرآمد عصر نزول قرآن نیز به اعجاز آن در ابعاد ادبىاش شهادت دادهاند.(13)
ثانیا، قرآن خود منشأ و اساس پیدایش علوم گوناگون و از جمله علم لغت بوده است. آیةاللّه حسنزاده آملى در این زمینه فرمودهاند: «چون قرآن به میان آمد، از هر علم درى به روى جهانیان بگشود... دانشمندان سر تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتن قرآن و دانستن الفاظ و معانى آن داشتند، تا کم کم علم قرائتپیشآمد وبراى حفظ ترکیب جملهها و خطاى در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبى درنحو و صرف نوشتند و براى دانستن معانىقرآناحتیاج بهلغتو...پیدا شد.»(14)
بنابراین پرواضح است کتابى آسمانى مانند قرآن، که خود منشأ پیدایش علم لغت بوده و رسالت اصلى و اساسى آن نیز بر تربیت انسان است، حتما مىتواند در ریشهیابى الفاظ و معانى واژههاى زبان عربى و بخصوص واژه عربى «تربیت» به ما کمک کند. با توجه به مطالب مزبور، اکنون به ریشهیابى مشتقات واژه «تربیت» در قرآن مىپردازیم:
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو» در قرآن
با مراجعه به قرآن، به خوبى آشکار مىگردد واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. در ذیل، مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در رابطه با انسان را، که در دو آیه به کار رفتهاند، بررسى مىکنیم:
1. «و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانى صغیرا»؛ (اسراء: 29) و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم، که مرا در کودکى و خردسالى بزرگ کردند، رحم کن.
کلمه صغیر در آیه مزبور، به معناى کوچک در مقابل کلمه کبیر به معناى بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانى»(15) بزرگ کردن و رشد و نمو جسمانى فرزند از سوى پدر و مادر است.
2. «الم نربّک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین»؛ (شعراء: 18) آیا ما تو را در کودکى بزرگ نکردیم، در حالى که چندین سال از عمرت را در بین ما سپرى کردى؟
هنگامى که حضرت موسى علیهالسلام به پیامبرى رسید و در برابر فرعون قیام کرد، فرعون او را شناخت و خطاب به او عبارت فوق را بیان کرد. در این آیه نیز به قرینه لفظ «ولید»، که به معناى «طفل تازه تولد یافته» مىباشد(16) مراد فرعون آن است که اى موسى،، تو طفلى در معرض هلاکت بودى و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود فرعون از واژه «الم نربّک» کمال روحى و دینى و اخلاقى حضرت موسى علیهالسلام نمىتواند باشد.
فرعون فاقد کمال روحى و تربیت الهى واخلاقى، چگونه مىتواند منشأ کمال روحى و تهذیب اخلاقى و دینى حضرت موسى علیهالسلام گردد؟
کسى که خود از هدایت و تربیت برخوردار نیست، چگونه مىتواند دیگران را هدایت و تربیت روحى کند؟ «افمن یهدى الى الحق احقّ ان یتّبع امّن لا یهدى الاّ ان یهدّى»؛ (یونس: 35) آیا آنکه خلق را به راه حق رهبرى مىکند سزاوارتر به پىروى است، یا آنکه هدایت نمىکند، مگر اینکه خود هدایت شود؟
حاصل اینکه با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه «تربیت» از ریشه ثانوى «ربو» در مورد انسان به معناى «تربیت بدنى و رشد و نمو جسمانى مترّبى» است.
پس از این بررسى قرآنى، اکنون نگاهى اجمالى به مقدار کاربرد مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در ادعیه معصومان علیهمالسلام ، که «قرآن صاعد» نام گرفتهاند، خواهیم داشت.
1. «الهى ربّیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمى کبیرا»؛(17)
خدایا، مرا در نعمتها و احسانهایت در هنگام کوچکى و خردسالى، بزرگ و تربیت کردى و در هنگام بزرگى نیز اسم مرا به عظمت یاد نمودى.
2. «ربّ لى صغیرهم»؛(18)
(خدایا) فرزندان کوچک را براى من تربیت و بزرگ کن.
3. «اللّهمَّ انَّک خلقتنی سویّا و ربیّتنی صغیرا»؛(19)
اى خدا، تو مرا به طور متعادل خلق کردى و در زمان خردسالى تربیت و بزرگ نمودى.
از شواهد صریح مزبور، آشکار مىگردد که در ادعیه نیز همانند قرآن، به خاطر وجود قراین لفظى مثل کلمه «صغیر»، «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى زیادت و افزایش جسمانى و بزرگ کردن متربّى است، البته روشن است که لزومى ندارد در همه موارد کلمه صغیر در کنار مشتقات «ربو» موجود باشد تا افادهکننده معناى مذکور باشد بلکه ممکن است قرینههاى لبى و لفظى دیگرى در صدر و یا ذیل کلام وجود داشته باشند.
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربب» در قرآن
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» که در متون اسلامى مثل قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شدهاند، واژه «تربیت» از ریشه اصلى و اوّلى «ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «ربوبیت»، «مربوب» در قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ به گونهاى که مشتقات این واژه از ریشه «ربب» بخصوص کلمه «ربّ» از نظر کثرت استعمال در قرآن و ادعیه کمنظیر است.(20) کثرت استعمال مشتقات ریشه «ربب» به حدّى است که کمتر آیه و جملهاى از ادعیه را مىتوان یافت که یکى از مشتقات «ربّ» در آن به کار نرفته باشد.
در قرآن، علاوه بر واژه «ربّ»، برخى دیگر از مشتقات ماده «ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتى و در اصطلاح، به معناى مربیان و متربیّان است نیز به کار رفته است.
به دلیل آنکه دو رکن اساسى تربیت استادوشاگرد یامربّىومتربّى هستند، برخى آیات مربوط به این دو واژه ذکر مىشود:
ـ «و کایّن من نبىٍّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فى سبیلالله و ما ضعفواومااستکانوا و اللّه یحبُّ الصابرین».(آلعمران:146)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند. آنها هیچگاه دربرابرآنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند) و خداوند صابران را دوست دارد.
«رِبیّون» در آیه مزبور جمع «رِبّى» است و «ربّى» دراصل، از واژه رِبّه» بر وزن «فِعله» مصدر نوعى است که با اضافه شدن یاء نسبت، تاء آن حذف شده است.
«ربیّون» در اصطلاح تربیتى، به معناى متربیّان و شاگردانى است که تحت نوع خاصى از تربیت الهى انبیاء علیهمالسلام قرار گرفتهاند.(21)
ـ «انّا انزلنا التوریة فیها هدىً و نور یحکم بها النبیّون الذین اسلموا للذّین هادوا و الربانیّون والاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»؛ (مائده: 44)
ما تورات را نازل کردیم، در حالى که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مىکردند و همچنین علما و دانشمندان با این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند.
«ربّانیون» در این آیه، جمع «ربّانى» است. واژه «ربّانى» منسوب به «ربّان» است، و او کسى است که وظیفهاش تربیت ثابت و بادوام است و در اصطلاح تربیتى «ربّانى» به معناى مربّى است. و «ربّانى» به همین معنا در حدیثى از امیرمؤمنان امام على علیهالسلام به کار رفته است؛ آنجا که فرمودهاند: «أنا ربّانىّ هذه الامّة»؛(22) من مربّى این امّت (امت اسلام) هستم. و چون استاد و مربّى نسبت به متربّى باید از مراتب بالاترى از تربیت برخوردار باشد تا بتواند در او اثر بگذارد، از اینرو، انتساب به «ربّ» در واژه «ربّانى» به دلیل اضافه شدن الف و نون در آن شدیدتر است.(23)
علاوه بر قرآن، همانگونه که گفته شد ـ در ادعیه نیز مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربب» فراوان آمده است که به چند نمونه آن اشاره مىگردد:
امام على علیهالسلام در دعاى شریف کمیل، که یکى از گنجینهها و معادن تربیت اسلامى و قرآنى است، فراوان واژه «ربّ» و مشتقات آن را به کار بردهاند:
«یا الهى و سیّدى و ربّى، اتراک معذّبى بنارک بعد توحیدکَ.... و بعد صدق اعترافى و دعائى خاضعا لربوبیّتک.»(24)
امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه، که مظهر بارز قرآن صاعد و به «اخت القرآن» مشهور مىباشد و معارف تربیتى آن به منزله معادن تربیت و انسانسازى است نیز فراوان واژه «تربیت» از ریشه «ربب» و مشتقات آن را به کار بردهاند.
براى نمونه، در دعاى امام سجاد علیهالسلام درباره پناه بردن به خداوند از شر شیطان آمده است:
«اللّهمَّ و اعمم بذلک (الاستعاذه من الشیطان) من شهد لک بالربّوبیة... و استظهر بک علیه فی معرفة العلوم الربّانیة.»(25)
همچنین در دعاى دیگرى از آن حضرت آمده است: «لا یجیرُ یا الهى الاّ ربّ على مربوبٍ.»(26)
پیامد دو ریشه لفظى در معناى «تربیت»
پس از بحث درباره ریشه لفظى «تربیت» در لغت و قرآن، مناسب است به اختصار، به معناى «ربّ»(27) در کتابهاى لغت و تفسیر قرآن نیز اشاره گردد:
اصلاح و مصلح(28)، خالق(29)، حفظ و مراعات(30)، خضانت(31) تتمیم و تمام کردن(32) سید مطاع(33) صاحب(34) قیّم(35) منعم(36)، سیاست و تدبیر(37)، مالک مدبّر(38) ولایت و سرپرستى(39) و بیشتر از همه مالک(40) و تربیت و مربّى و پروردگار(41) از جمله معانى است که براى «ربّ» و ریشه «ربب» ذکر شده است.البته لازم به توضیح است که وجه معنا کردن «ربّ» به «مالک» نیز این است که لازمه مالکیت حفاظت و سرپرستى و تربیت مملوک است. به این مطلب، برخى از کتابهاى تفسیر مثل تفسیر انوار التنزیل بیضاوى(42) و العروة الوثقى(43) شیخ بهائى تصریح کردهاند.
در مقابل معانى فراوان ذکر شده براى واژه «ربّ»، براى «تربیت» از ریشه «ربو» معانى محدود و کمترى مثل تغذیه(44) نشو و نمو(45)، و زیادت و فزونى(46) ذکر گردیدهاند.
در کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتى ماده «ربو» در مورد تربیت انسان به کار رود، مراد رشد و نمو و تربیت بدنى، جسمانى و مادى است، برخلاف «تربیت» از ریشه اصلى «ربب» که به معناى سوق به سمت کمال معنوى است.(47)
حال اگر سؤال شود که نقل معانى فوق براى واژه ربّ با تربیت چه ارتباطى دارد؟ پاسخ این است که همانگونه که صاحب کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و برخى تفسیرهاى ادبى مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوى(48) و روح المعانى آلوسى(49) گفتهاند، معناى اصلى «ربّ»، «تربیت» است و تربیت به معناى سوق دادن و رساندن متربّى به سوى کمال است. آلوسى در ذیل تفسیر «ربّ العالمین»، پس از ذکر معانى متعدد براى «ربّ» مىگوید: قول مشهور این است که «رب» به معناى «تربیت» است و سپس از برخى محققان نقل مىکند که «تربیت» معناى حقیقى واژه «ربّ» است و تبادر، علامت حقیقى بودن معناى تربیت براى واژه «ربّ» است، و یکى از بهترین شواهد براى وجود تبادر مذکور، این است که تقریبا همه مترجمان قرآن واژه «ربّ» در سوره «حمد» را به طور صفتى به پروردگار معنا کردهاند.
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان مقولهاى پیچیده است که داراى ابعاد، آثار و لوازم فراوانى است، به نظر مىرسد معانى متعددى مثل اصلاح، تدبیر، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستى، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که براى دو ریشه «ربب» و «ربو» نقل شده است از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
در ضمن مباحث قبل آشکار شد که تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانى و بدنى انسان است در قرآن بسیار اندک به کار رفته است و در مقابل تربیت از ریشه رَبَب که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوى کمال معنوى است در قرآن فراوان به کار رفته است. حال اگر پرسیده شود چرا چنین است؟ به طور خلاصه پاسخ این است که اساسا از دیدگاه مکاتب الهى، خصوصا دین اسلام که قرآن کتاب آسمانى آن است. تربیت روحى و معنوى انسان در مقایسه با تربیت جسمانى و مادى او اهمیت بیشترى دارد.
توضیح اینکه از دیدگاه اسلام، انسان داراى دو بُعد عمده جسمانى و روحانى است. قرآن، منبع اصیل اسلام درباره بُعد جسمانى انسان مىفرماید: «و بدأ خلق الانسان من طینٍ»؛ (سجده: 7) و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز کرد.
در آیه دیگرى، درباره بعد روحى انسان و اهمیت آن مىفرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»؛ (حجر: 29) پس چون آن عنصر را معتدل بیاراستم و در آن از روح خویش دمیدم، همه بر او سجده کنید.
از آیه شریفه مزبور به روشنى استفاده مىشود که اولاً، انسان برخوردار از روح الهى است، و ثانیا همین برخوردارى انسان از روح الهى باعث ارزش و کرامت انسان گشته، به گونهاى که ملائکه در مقابل انسان از سوى خداوند مأمور به سجده مىشوند. البته روشن است این مطلب، که ارزش و کرامت و هویّت انسان را روح او تشکیل مىدهد و اصالت از آن روح انسان است،(50) به معناى آن نیست که اسلام توجهى به بعد مادى و جسمانى انسان ندارد، اسلام همانگونه که براى صحّت، سلامت و تربیت قواى روحانى و معنوى ـ مثل فکر، عقل، اعتقادات و اخلاقیات ارزش زیادى قایل است، براى صحّت و سلامت و تربیت قواى مادى و جسمانى نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و به قول مشهور، عقل سالم در بدن سالم است.
ولى با این همه، تردیدى نیست که امور روحانى مثل لبّ و عقل حقیقت و اصل انسان را تشکیل مىدهند.(51) و جسم و بدن در مقایسه با عقل و روح، امرى طفیلى و تبعى است که به تبع سلامت بُعد روحانى و معنوى سلامت و صحت بُعد جسمانى نیز داراى ارزش و اعتبار مىگردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانى نیز باید مقدّمه و زمینهاى براى تعالى بُعد روحانى و معنوى انسان باشد؛ همانگونه که این مطلب از این جمله دعاى کمیل از امیرمؤمنان نیز استفاده مىشود که فرمودهاند: «قوّ على خدمتک جوارحى.» اى خدا جوارج و اعضاى بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.
در پایان ناگفته نماند که اگر گفته شود «تربیت» از ریشه «ربب» به معناى سوق دادن متربى به سوى کمال، بخصوص کمال معنوى، است در اینکه مراد و منظور از این کمال معنوى چیست، براساس مکاتب تربیتى گوناگون و از جمله مکتب تربیتى اسلام، مفهوم و مصداق «کمال»(52) تعریف و مظاهر متفاوتى دارد؛ مثلاً، چون در اسلام ما معتقد هستیم خداوند کمال مطلق است، بنابراین، هدف غایى تربیت در اسلام سوق دادن متربى به سوى خداوند به عنوان کمال مطلق و قرب به سوى اوست. تا اینکه با متصف شدن انسان به اوصاف ربوبى و خداگونه شدن، شایستگى خلافت و جانشینى خداوند در روى زمین را کسب نماید.
خلاصه و نتیجهگیرى
از مجموع مباحث مطرح شده، نکات ذیل را به طور خلاصه مىتوان نتیجه گرفت:
1. از کلمات لغویان استفاده مىشود که واژه «تربیت» با دو ریشه لفظى «ربب» و «ربو» مرتبط است.
2. رابطه مزبور را با استناد به برخى قواعد علم صرف و شواهد متعدد مىتوان اینگونه تبیین کرد که از دو ریشه لفظى مذکور، «ربب» ریشه اصلى و «ربو» ریشه فرعى براى واژه «تربیت» است. دلیل اصلى پیدایش ریشه فرعى «ربو» از بین بردن سنگینى تلفظ در فعل «ربّب» و ایجاد سهولت تلفظ از طریق تبدیل آن به «ربّى» است. (ربّب کربّى یربّى تربیة)
3. تغییرات لغوى و لفظى مزبور داراى پیامد معنایى خاص است؛ زیرا «تربیت» از ریشه اولى «ربب» به معناى سوق به سوى کمال معنوى، روحى و دینى است، ولى «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى سوق به سوى کمال و پرورش مادى و جسمانى مىباشد.
4. گرچه از نظر اسلام، جسم و روح هر دو مهم هستند و از اینرو، تربیت و سوق به سوى کمال مادى و روحى، هر دو لازم و داراى ارزش و اهمیت مىباشند، ولى چون روح انسان هویّت او را تشکیل مىدهد و به همین دلیل در مقایسه با جسم و بدن داراى ارزش و اهمیت بیشترى است، بدینروى، تربیت روحى و معنوى انسان نیز از نظر اسلام داراى ارزش و اهمیت بیشترى است.
همین نکته موجب شده است در قرآن به عنوان منبع اصیل اسلام، «تربیت» از ریشه «ربب»، که ناظر به تربیت روحى و دینى است، در مقایسه با تربیت از ریشه «ربو» که به معناى بزرگ کردن و تربیت جسمانى است بیشتر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد.
پیشنهاد
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله، و به منظور مترتب شدن ثمره عملى و کاربردى بر مطالب نظرى طرح شده پیشنهاد ذیل ارایه مىگردد، چون جامعه ما جامعه جوانى است و طبیعتا به ورزش براى حفظ سلامت و دستیابى به نشاط و تفریح اهمیت زیادى مىدهند و این امر در صورت همراهى آن با دیگر نیازهاى تربیتى انسان مثل تربیت دینى، اخلاقى و معنوى امرى نیکو و شایسته و بلکه لازم است. اما از سوى دیگر، روشن است که تقویت قواى روحانى و معنوى، بخصوص در دوره جوانى که دوره مهم شکلپذیرى شخصیت است، از طریق پرداختن به مسائل عقیدتى و اخلاقى که از اهمیت اساسى برخوردار است محقق مىشود؛ زیرا همانگونه که گذشت هویّت و حقیقت انسان را روح و تعالى معنوى و اخلاقى او تشکیل مىدهد. بدین روى، به همه دستاندرکاران ورزش جامعه اسلامى توصیه مىگردد که در کنار توجه به مسائل تربیت بدنى جوانان، حتما براى پرورش و تربیت روحى و دینى و اخلاقى آنان نیز به طور جدّى برنامهریزى کنند؛ زیرا روشن است که یک ورزشکار متخلّق به اخلاق و برخوردار از تربیت دینى و معنوى در صحنههاى ورزشى که روز به روز مسایل معنوى و اخلاقى در آنها کمرنگتر مىگردد الگویى ارزشمند و موجب افتخار است و در مقابل یک جوان ورزشکار فاقد تربیت روحى و دینى مایه ننگ و آبروریزى جامعه است.
بنابراین، براى ارتقاى دقیق و عمیق تربیت دینى و مذهبى جوانان در باشگاههاى و ورزشگاهها، به متولّیان تربیت بدنى توصیه مىشود با همکارى حوزههاى علمیه و کمک گرفتن از طلاب جوان علاقهمند به ورزش، زمینه گسترش و تعمیق تربیت روحى و دینى جوانان ورزشکار را بیش از پیش فراهم سازند. تا بدین طریق با استحکام پایههاى عقیدتى و فکرى ورزشکاران از آسیبهاى عقیدتى و اخلاقى و روحى، که به شدت نسل جوان و از جمله نسل جوان ورزشکار را بعضا تهدید مىکند، پیشگیرى شود.
پىنوشتها
1ـ «ربّى یربى تربیة» مانند «زکّى یزکّى تزکیة»
2ـ «التربیة فى اللغة مأخوذة من ربّ ولده و الصبى یربّه» باقر شریف قریشى، النظام التربوى فى الاسلام، ص 41
3ـ راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالتعارف، ماده «ربب» و «ربو»، تحقیق ندیم مرعشى، دارالکاتب العربى
4ـ «مضاعف» کلمهاى است که حروف عینالفعل و لام الفعل یا فاء الفعل و عین الفعل آن همجنس و همانند باشند؛ مانند: ربب، مدد، سدد، ددن، محمدرضا طباطبایى، صرف ساده، قم، دارالعلم، 1361، ص 20
5ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاءالتراثالعربى، 1416، ماده «ربب»
6ـ محمد مرتضى زبیدى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، لبنان، دار مکتبة الحیاة، ماده «ربب»
7ـ کلمهاى را که یک یا چند حرف اصلى آن حرف علّه (الف. واو. یاء) باشد «معتل» مىنامند.محمدرضاطباطبایى،پیشین،ص19
8ـ الابدال فى المضاعف. و من المضاعف قال ابو عبیده: العرب تقلب حروف المضاعف الى الیاء، و منه قوله تعالى؛ و قد خاب من دسّاها.» هو من دسّست.» (جلال الدین سیوطى، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، دارالفکر، ج 1، ص 468
9ـ والدسى: و هوالدسّ بقلب احدى السنین یاء» (سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیرالقرآن، الطبعة الثانیة، بیروت، اعلمى، 1393 ق، ج 20، ص 429، ذیل سوره شمس، آیه 10)
10ـ «انما اُلحِق المضاعف بالمعتلات؛ لانّ حرف التضعیف یلحقه الابدال کقولهم "املیت" بمعنى "امللت".» از نویسندگان جامع المقدّمات، (عزالدین زنجانى، «التصریف»،تهران،اسلامیه،1379، ص 60)
11ـ «اصل "املیت"، "امللت" فقلب تخفیفا.»(راغباصفهانى،پیشین،ماده«ملى»
12ـ ابن منظور، پیشین، ج 8، ص 271، ماده «ظنّ»
13ـ محمدباقر سعیدى روشن، علوم قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1377، ص 105ـ104
14ـ ویژهنامه المحقق الطباطبایى فى ذکراه السنویة الاولى، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1417، ج 3، ص 1327 مقاله «تدوین لغت عرب»، آیةالله حسنزاده آملى
15ـ برخلاف واژه «ربّ» در آیه مورد بحث، که از ریشه «ربب» است، واژه «ربیّانى» از ریشه «ربو» و صیغه دومفعلماضى از بابتفعیل همراه با ضمیرمتکلّم است.(ربیّا+ نى)
16ـ «الولید: الصبى المولود» (فیومى، احمدبن محمدبن على المقرى، المصباح المنیر، بیروت، المکتبة العلمیة، ماده «ولد»)
17ـ شیخعباسقمى،مفاتیحالجنان، تهران، انتشاراتعلمى،دعاىابوحمزه ثمالى
18ـ صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح سید علینقى فیضالاسلام، 1375 ق، دعاى 25 (دعا براى فرزندان) فقره دوم دعا. توجه شود که ربّ در این دعا، از ریشه «ربب» نیست، بلکه فعل امر از ریشه «ربو» است.
19ـ صحیفه سجادیه، دعاى شماره 50 (دعا از خوف خدا)، فقره اول دعا
20ـ در مجموع، کلمه «ربّ» به شکلهاى گوناگونمضافوغیرمضافقریب987مرتبه در قرآن به کار رفته است. (محمد فؤاد عبدالباقى،المعجمالمفهرس لالفاظ القرآن الکریم)، قم، اسماعیلیان، ماده «رب»)
21ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، موسسة الطباعة والنشر، وزارة الثقافة الاسلامى، 1416، واژه «ربّ»
22ـ راغب اصفهانى، پیشین، واژه «ربّ»
23ـ ابن منظور، پیشین، ماده «ربّ»، همچنین ر.ک: ابن میثم بحرانى، کمال الدین، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالعالم الاسلامى، ج 5، ص 325
24ـ شیخعباسقمى، پیشین، «دعاى کمیل»
25ـ صحیفه سجادیه، دعاى 17، فقره11 26ـ همان، دعاى 21، فقره سوم
27ـ کتابهاى لغت و تفسیر، که براى «ربّ» معانى متعددى نقل کردهاند. در این مطلب که آیا «ربّ» مصدر است یا صفت مشبهّه یا اسم فاعل، دیدگاههاى متفاوتى دارند. بدین دلیل برخى آن را به صورت مصدرى و برخى دیگر به صورت صفت معنا کردهاند. البته دیدگاه مشهور این است که ربّ مصدر است.
28ـ ابى الحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1404 / ابن منظور، پیشین / جوهرى، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح اللغة، و صحاح العربیة، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399، ذیل ماده «ربّ» / آلوسى بغدادى، سیدمحمود، تفسیر روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ذیل ربّ العالمین «در سوره حمد»
29ـ احمدبنفارس،پیشین / آلوسى، پیشین
30ـ ابن منظور، پیشین، ابن اثیر محمد الجزرى، النهایة فى غریب الحدیث والاثر، تحقیق طاهراحمد الزادى و محمود احمد الطنامى، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1367، ذیل ماده «ربّ»
31ـ خلیل بناحمدالفراهیدى، کتابالعین، قم، دارالهجرة، 1405، ماده «ربّ»
32ـ ابن درید، ابوبکر محمدبن الحسن، جمهرة اللغة، بیروت، دارصادر / ابوجعفر احمدبن على بن احمد المقرى، بیهقى، تاج المصادر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1366، ماده «ربّ»
33ـ شیخ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، / فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، داراحیاء التراث العربى، 14062، ذیل سوره حمد واژه «ربّ العالمین»
34ـ احمد بن فارس، پیشین / آلوسى، طبرسى، پیشین
35ـ ابن منظور، پیشین
36ـ ابن منظور، پیشین / آلوسى، پیشین
37ـ فیومى، پیشین، ماده «ربّ»
38ـ علّامه طباطبائى، پیشین، ذیل سوره «حمد» واژه «رب العالمین»
39ـ ابن منظور، پیشین / زبیدى، پیشین / بیهقى، پیشین / امین ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، الطبعة الثانیة
40ـ اسماعیل بن عباد، المحیط فى اللغه / ابن منظور، پیشین، ذیل ماده ربّ / زمخشرى، محمدبن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فى وجوه التأویل، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالکتب العربى، 1407 / طبرسى، پیشین / العروة الوثقى، تحقیق و تصحیح اکبر ایرانى قمى، قم، نشر دارالقرآن الکریم، 1412، تفسیر سوره حمد
41ـ «رب» به معناى مصدرى تربیت و به معناى صفتى «مربى» و پروردگار در بیشتر کتابهاى لغت و تفسیر یادشده به کار رفته است حتى لغویان و مفسران که رابطه لفظى بین دو واژه «ربّ» و «تربیت» را انکار کردهاند، بیشتر قایل شدهاند که «ربّ» و «ربّب» و «تربب» به معناى «ربّى» است.
42ـ «سمّى به المالک لانّه یحفظ ما یملکه و یربیّه» (بیضاوى، ناصرالدین بن سعید، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار صادر، ذیل سوره «حمد» کلمه «ربّ»
43ـ شیخ بهائى، تفسیر سوره حمد، ذیل واژه «ربّ العالمین»، ص 94
44ـ خلیل، پیشین، احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
45ـ ابن منظور، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
46ـ خلیل، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
47ـ مصطفوى،پیشین، ماده «ربو» و «ربب»
48ـ بیضاوى، پیشین، تفسیر سوره «حمد» ذیل واژه «ربّ العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشىء الى کماله شیئا فشیئا.
49ـ آلوسى، پیشین، سوره «حمد» ذیل واژه «رب العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشىء الى کماله بحسب استعداده الازلى شیئا فشیئا... و یطلق ایضا على الخالق و السید و الملک و المنعم والمصلح و الصاحب الاّ ان المشهور کونه بمعنى التربیة فلهذا قال بعض المحققین انّه حقیقة فیه لانّ التبادر امارتها و البواقى اما مجاز او مشترک و الاول ارجح لإنّ فى جمیعها ما یوجد معنى التربیة
50ـ براى آگاهى بیشتر درباره اصالت روح و ادله و شواهد آن ر.ک: انسان از دیدگاه اسلام، ص 34ـ43
51ـ امامعلى علیهالسلام ،: «اصل الانسان لبّه» (محمدباقرمجلسى،بحارالانوار،ج1،ص82)
52ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، خودشناسى براى خودسازى، این کتاب اخیرا با تکمیل و اضافاتى با عنوان به سوى خودسازى منتشر شده است.
سایر منابع
ـ ابن درید، ابىبکر محمد بن الحسن، الاشتقاق، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، مصر، نوشته الفانجى، 1378؛
ـ الزمخشرى،جاراللهابىالقاسم،محمود بن عمر،اساسالبلاغه،بیروت، دارصادر، 1385
ـ الشرتونى اللبنانى، سعید الخورى، اقرب الموارد فى فصح العربیة و الشوارد، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1374
ـ احمدرضا، معجم متن اللغه، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1377
ـ لویس معلوف، المنجد فى اللغه، قم، اسماعیلیان، 1362
ـ مصطفى خمینى، تفسیرالقرآن الکریم، قم، اسماعیلیان
ـ لسان التنزیل، (تألیف قرن چهارم یا پنجم هجرى)، به اهتمام مهدى محقق، چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362
ـ فخرالدین الطریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چاپ دوم، تهران، مترضوى، 1362
ـ نگارنده، بررسى جایگاه عقل در تربیت از دیدگاه امام موسى کاظم علیهالسلام در روایت هشام بن حکم، پایاننامه کارشناسىارشدعلومتربیتى،مؤسسه آموزشىوپژوهشىامام خمینى (ره)، 1377
ـ احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، تهران،سمت،1377،ص 34، «بحث اصالت روح»، ص 44 «شواهد عقلى اصالت روح»
ـ جعفر سبحانى، الاسماء الثلاثة، الاله و الربّ والعبادة، قم، مؤسسة الامام الصادق علیهالسلام ، 1417 ه. ق
ـ اسفراینى ابو المظفر، شاهفوربن طاهربنمحمد، تاجالتراجمفىتفسیر القرآن الاعاجم، تصحیح نجیب مایل هروى، علىاکبر الهى خراسانى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375
--------------------------------------------------------------------------------
با توجه به اینکه شکل فعلى واژه «تربیت» از ریشه «ربو» است و قرآن بدون تردید، آخرین و کاملترین کتاب تربیتى الهى است، ولى با این وجود مشتقات تربیت از ریشه «ربّ» و «ربب» بیشتر از ریشه «ربو» در قرآن به کار رفتهاند.
مشاهده واقعیتهاى مذکور باعث کنجکاوى و ایجاد پرسشهاى ذیل مىگردد:
اولاً، آیا بین واژه «ربّ» و ریشه «ربب» و کلمه تربیت از ریشه «ربو» همگرایى و همخوانى معنایى وجود دارد؟ ثانیا، بر فرض وجود رابطه معنایى بین آن دو، آیا منشأ این رابطه، رابطه لغوى و لفظى بین آنهاست؛ اگر منشأ رابطه معنایى یاد شده وجود رابطه لغوى و لفظى است، چگونه مىتوان همگرایى و همخوانى رابطه لغوى و لفظى دو واژه ربّ و تربیت را تبیین نمود؟
ثالثا، کدام یک از مشتقات واژه عربى «تربیت» در قرآن به عنوان یک کتاب تربیتى، که به زبان عربى مبین نازل شده است، به کار رفته و این مشتقات بیشتر از کدام ریشه لفظى هستند؟ و چرا؟
چون معمولاً هر کاوشى در پى پاسخگویى به سؤالهاى پژوهشى مشخصى است، اینها نیز برخى از مهمترین پرسشهایى هستند که مقاله حاضرتلاشنمودهاستبه آنها پاسخ دهد.
ریشه لغوى «تربیت»
از کتابهاى لغت اصیل و معتبر، استفاده مىشود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوى «ربو» و «ربب» مرتبط است.
کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ریشه لغوى آن، مصدرش همانند «تزکیه» بر وزن «تفعله» آمده است.(1)
گرچه بسیارى از کتابهاى تعلیم و تربیت هنگام بحث از ریشه واژه «تربیت» آن را از ماده «ربو» ذکر مىکنند، ولى نویسنده عرب زبان کتاب النظام التربوى فى الاسلام با استناد به برخى کتابهاى لغوى معتبر، تصریح کرده است: تربیت در لغت، از ماده «ربب» است(2) با مراجعه اجمالى به کلمات لغویان آشکار مىگردد که واژه «تربیت» داراى دو ریشه لغوى «ربو» و «ربب» است. ولى به دلیل آنکه هر کلمهاى نمىتواند بیش از یک ریشه لغوى اصلى داشته باشد، پرسش مهم این است که کدامیک از دو ریشه مذکور اوّلى و اصلى و کدامیک ثانوى و فرعى است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه لغویان متفاوت است. که در ذیل دو دیدگاه مهم و متضاد و قابل بحث و بررسى در بین کلمات لغویان به طور اختصار اشاره مىشود:
دیدگاه اول: قول افرادى مانند راغب در مفردات است که گفته: «الربّ فى الاصل التربیة...، ربیّت الولد من هذا (ربو)، قیل: اصله من المضاعف فقلب تخفیفا.»(3)
از ظاهر کلام راغب استفاده مىشود «تربیت» از ربو مشتق شده است، نه از «ربب» مضاعف(4) بنابراین، از نظر ایشان «ربو» ریشه اصلى و اوّلى واژه تربیت است.
دیدگاه دوم: قول افرادى مانند ابن منظور در لسان العرب است که آورده: «تَرَبَّبَهُ وَارْتَبَّهُ و ربّاه تربیة على تحویل التضعیف و تربّاه على تحویل التضعیف ایضا.»(5)
علاوه بر ابن منظور، زبیدى در تاج العروس نقل کرده است: «ربّ الولد والصبى یربّه ربّاه... کربّبه تربیبا... و ربّاه تربیةً على تحویل التضعیف.»(6)
از کلام ابن منظور و زبیدى که گفتهاند «ربّاه تربیة على تحویل التضعیف» استفاده مىشود «ربّى» در اصل «ربّب» و مضاعف بوده که به دلیل ایجاد سهولت در تلفظ و تخفیف حرف باء دوم تحویل و تبدیل به حرف عله یاء شده و در نهایت، مصدر آن به دلیل معتل(7) بودن فعل «ربّى» بر وزن تفعله آمده است. (ربّب ـ ربّى ـ یربّى ـ تربیة) بر خلاف سخن راغب، از کلام ابن منظور و زبیدى استفاد مىشود. «ربب» ریشه اصلىواوّلى و«ربو» ریشه فرعى و ثانوى «تربیت» است.
به نظر مىرسد از دو دیدگاه مذکور، دیدگاه دوم صحیح و قابل دفاع علمى است؛ زیرا تبدیل یکى از حروف کلمه مضاعف به حرف علّه در علم صرف براساس قاعدهوقانوناستوازاینرو، در زبانعربى داراىشواهدمتعددىاست.
سیوطى، یکى از دانشمندان ادبیات عرب، در کتاب المزهر مىنویسد: یکى از انواع ابدال و تبدیل حروف به یکدیگر ابدال در برخى کلمات مضاعف است. ابوعبید گفته است که عرب حروف مضاعف را به یاء تبدیل مىکند که از جمله آنها کلمه «دسّا» در قول خداوند تبارک و تعالى «وقد خاب من دَسّها» است. «دسّا» از «دَسَّس» مشتق شده است.(8)
علامه طباطبایى نیز در ذیل آیه شریفه مذکور تصریح کرده است: اصل «دسى» از «دسّ» است که یکى از سینهاى مضاعف آن تبدیل به حرف علّه یاء شده است.(9)
عزالدین زنجانى صاحب کتاب تصریف نیز گفته است: همانا کلمه مضاعف به کلمات معتل ملحق مىگردد؛ چون حرف تضعیف آن دچار ابدال و تغییر مىشود؛ مانند «املیت» که در اصل «امللت» است.(10)
راغب نیز در مفردات آورده است که اصل «املیت»، «امللت» بوده است که به دلیل تخفیف و سهولت در تلفظ، لام دوم آن به حرف یاء قلب و تبدیل شده است.(11)
علاوه بر این، شواهد و موارد دیگرى نیز در زبان عربى مىتوان پیدا نمود؛ مثل «صدّ» که مراحل تحویل لغوى آن چنین است: صدّ ـ صدّد ـ صدّى ـ تصدیه. براى «تربَّب» از باب تفعّل، که ابن منظور گفته حرف دوم مضاعف آن به حرف عله تبدیل شده و در نتیجه «تربّى» گشته است، نیز مىتوان به «تظنّن» مثال زد که به «تظنّى» تحویل مىگردد. همچنین ابن منظور در لسان العرب، ذیل ماده «ظن» تصریح کرده است: «تظنیّت» در اصل، «تظنّنت» بوده که در اثر کثرت نونها و سنگینى تلفظ، یکى از حرفهاى مضاعف آن به یاء تبدیل شده است.(12)
حاصل اینکه قاعده صرفى فوق و شواهد متعدد یاد شده دلایل روشن و واضحى بر صحّت دیدگاه دوم هستند که «ربب» ریشه اصلى و اوّلى «تربیت» و «ربو» ریشه فرعى و ثانوى آن است.
به نظر مىرسد افرادى که «ربو» را به عنوان ریشه واژه تربیت ذکر مىکنند. ریشه فرعى و ثانوى آن را ملاک قرار مىدهند، ولى افرادى که «ربب» را به عنوان ریشه «تربیت» ذکر کردهاند، ریشه اصلى و اولى آن قبل از حدوث تغییرات در آن را مورد توجه قرار دادهاند. به نظر مىرسد بتوان براى یک واژه، بخصوص واژههایى که در اثر جارى شدن برخى قواعد ادبى در حروف آنها تغییراتى رخ مىدهد، قایل به تعدد ریشه لغوى شد که از جمله آنها، مىتوان واژه تربیت را ذکر کرد که داراى ریشه اوّلى «ربب» و ریشه ثانوى «ربو» است. قایل شدن به دو ریشه اولى (ربب) و ریشه ثانویى (ربو) براى «تربیت» در حقیقت، به منزله دیدگاه تفصیلى در مسأله است که آشتىدهنده دو دیدگاه مذکور و مبیّن وجه جمعى بین آن دو است.
گرچه قرآن کتاب لغت نیست و ما نیز نخست براى بررسى ریشه لغوى «تربیت» به سراغ کتابهاى لغت رفتیم و کلمات آنها را بررسى نمودیم، ولى با توجه به اینکه زبان قرآن زبان عربى مبین است. (وهذا لسان عربى مبین) (نحل: 103)و در کتابهاى علوم قرآن، یکى از برجستهترین وجوه اعجاز قرآن را «اعجاز ادبى» آن ذکر مىکنند، حال پرسش مهم این است که آیا براى کشف ریشه لغوى «تربیت» و معناى آن مىتوان از قرآن کمک گرفت یا نه؟
پاسخبهپرسش مزبورمثبت است؛زیرا:
اولاً، ما معتقدیم قرآن معجزه جاوید پیامبراکرم صلىاللهعلیهوآله براى هدایت و تربیت انسان است و اعجاز آن در ابعاد ادبى مثل فصاحت و بلاغت و انتخاب لغات و واژههاى مناسب براى بیان مقاصد خویش امرى مسلّم و غیرقابل تردید است، به گونهاى که ادباى سرآمد عصر نزول قرآن نیز به اعجاز آن در ابعاد ادبىاش شهادت دادهاند.(13)
ثانیا، قرآن خود منشأ و اساس پیدایش علوم گوناگون و از جمله علم لغت بوده است. آیةاللّه حسنزاده آملى در این زمینه فرمودهاند: «چون قرآن به میان آمد، از هر علم درى به روى جهانیان بگشود... دانشمندان سر تسلیم به پیش او نهادند و اهتمام تمام در فراگرفتن قرآن و دانستن الفاظ و معانى آن داشتند، تا کم کم علم قرائتپیشآمد وبراى حفظ ترکیب جملهها و خطاى در اعراب و بناء و صحت و اعتلال، کتبى درنحو و صرف نوشتند و براى دانستن معانىقرآناحتیاج بهلغتو...پیدا شد.»(14)
بنابراین پرواضح است کتابى آسمانى مانند قرآن، که خود منشأ پیدایش علم لغت بوده و رسالت اصلى و اساسى آن نیز بر تربیت انسان است، حتما مىتواند در ریشهیابى الفاظ و معانى واژههاى زبان عربى و بخصوص واژه عربى «تربیت» به ما کمک کند. با توجه به مطالب مزبور، اکنون به ریشهیابى مشتقات واژه «تربیت» در قرآن مىپردازیم:
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو» در قرآن
با مراجعه به قرآن، به خوبى آشکار مىگردد واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. در ذیل، مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در رابطه با انسان را، که در دو آیه به کار رفتهاند، بررسى مىکنیم:
1. «و قل ربّ ارحمهما کما ربیّانى صغیرا»؛ (اسراء: 29) و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم، که مرا در کودکى و خردسالى بزرگ کردند، رحم کن.
کلمه صغیر در آیه مزبور، به معناى کوچک در مقابل کلمه کبیر به معناى بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانى»(15) بزرگ کردن و رشد و نمو جسمانى فرزند از سوى پدر و مادر است.
2. «الم نربّک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین»؛ (شعراء: 18) آیا ما تو را در کودکى بزرگ نکردیم، در حالى که چندین سال از عمرت را در بین ما سپرى کردى؟
هنگامى که حضرت موسى علیهالسلام به پیامبرى رسید و در برابر فرعون قیام کرد، فرعون او را شناخت و خطاب به او عبارت فوق را بیان کرد. در این آیه نیز به قرینه لفظ «ولید»، که به معناى «طفل تازه تولد یافته» مىباشد(16) مراد فرعون آن است که اى موسى،، تو طفلى در معرض هلاکت بودى و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود فرعون از واژه «الم نربّک» کمال روحى و دینى و اخلاقى حضرت موسى علیهالسلام نمىتواند باشد.
فرعون فاقد کمال روحى و تربیت الهى واخلاقى، چگونه مىتواند منشأ کمال روحى و تهذیب اخلاقى و دینى حضرت موسى علیهالسلام گردد؟
کسى که خود از هدایت و تربیت برخوردار نیست، چگونه مىتواند دیگران را هدایت و تربیت روحى کند؟ «افمن یهدى الى الحق احقّ ان یتّبع امّن لا یهدى الاّ ان یهدّى»؛ (یونس: 35) آیا آنکه خلق را به راه حق رهبرى مىکند سزاوارتر به پىروى است، یا آنکه هدایت نمىکند، مگر اینکه خود هدایت شود؟
حاصل اینکه با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه «تربیت» از ریشه ثانوى «ربو» در مورد انسان به معناى «تربیت بدنى و رشد و نمو جسمانى مترّبى» است.
پس از این بررسى قرآنى، اکنون نگاهى اجمالى به مقدار کاربرد مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در ادعیه معصومان علیهمالسلام ، که «قرآن صاعد» نام گرفتهاند، خواهیم داشت.
1. «الهى ربّیتنی فی نعمک و احسانک صغیرا و نوّهت باسمى کبیرا»؛(17)
خدایا، مرا در نعمتها و احسانهایت در هنگام کوچکى و خردسالى، بزرگ و تربیت کردى و در هنگام بزرگى نیز اسم مرا به عظمت یاد نمودى.
2. «ربّ لى صغیرهم»؛(18)
(خدایا) فرزندان کوچک را براى من تربیت و بزرگ کن.
3. «اللّهمَّ انَّک خلقتنی سویّا و ربیّتنی صغیرا»؛(19)
اى خدا، تو مرا به طور متعادل خلق کردى و در زمان خردسالى تربیت و بزرگ نمودى.
از شواهد صریح مزبور، آشکار مىگردد که در ادعیه نیز همانند قرآن، به خاطر وجود قراین لفظى مثل کلمه «صغیر»، «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى زیادت و افزایش جسمانى و بزرگ کردن متربّى است، البته روشن است که لزومى ندارد در همه موارد کلمه صغیر در کنار مشتقات «ربو» موجود باشد تا افادهکننده معناى مذکور باشد بلکه ممکن است قرینههاى لبى و لفظى دیگرى در صدر و یا ذیل کلام وجود داشته باشند.
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربب» در قرآن
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوى و فرعى «ربو» که در متون اسلامى مثل قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شدهاند، واژه «تربیت» از ریشه اصلى و اوّلى «ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «ربوبیت»، «مربوب» در قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ به گونهاى که مشتقات این واژه از ریشه «ربب» بخصوص کلمه «ربّ» از نظر کثرت استعمال در قرآن و ادعیه کمنظیر است.(20) کثرت استعمال مشتقات ریشه «ربب» به حدّى است که کمتر آیه و جملهاى از ادعیه را مىتوان یافت که یکى از مشتقات «ربّ» در آن به کار نرفته باشد.
در قرآن، علاوه بر واژه «ربّ»، برخى دیگر از مشتقات ماده «ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتى و در اصطلاح، به معناى مربیان و متربیّان است نیز به کار رفته است.
به دلیل آنکه دو رکن اساسى تربیت استادوشاگرد یامربّىومتربّى هستند، برخى آیات مربوط به این دو واژه ذکر مىشود:
ـ «و کایّن من نبىٍّ قاتل معه ربّیون کثیرٌ فما وهنوا لما اصابهم فى سبیلالله و ما ضعفواومااستکانوا و اللّه یحبُّ الصابرین».(آلعمران:146)
چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند. آنها هیچگاه دربرابرآنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند) و خداوند صابران را دوست دارد.
«رِبیّون» در آیه مزبور جمع «رِبّى» است و «ربّى» دراصل، از واژه رِبّه» بر وزن «فِعله» مصدر نوعى است که با اضافه شدن یاء نسبت، تاء آن حذف شده است.
«ربیّون» در اصطلاح تربیتى، به معناى متربیّان و شاگردانى است که تحت نوع خاصى از تربیت الهى انبیاء علیهمالسلام قرار گرفتهاند.(21)
ـ «انّا انزلنا التوریة فیها هدىً و نور یحکم بها النبیّون الذین اسلموا للذّین هادوا و الربانیّون والاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء»؛ (مائده: 44)
ما تورات را نازل کردیم، در حالى که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن براى یهود حکم مىکردند و همچنین علما و دانشمندان با این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند.
«ربّانیون» در این آیه، جمع «ربّانى» است. واژه «ربّانى» منسوب به «ربّان» است، و او کسى است که وظیفهاش تربیت ثابت و بادوام است و در اصطلاح تربیتى «ربّانى» به معناى مربّى است. و «ربّانى» به همین معنا در حدیثى از امیرمؤمنان امام على علیهالسلام به کار رفته است؛ آنجا که فرمودهاند: «أنا ربّانىّ هذه الامّة»؛(22) من مربّى این امّت (امت اسلام) هستم. و چون استاد و مربّى نسبت به متربّى باید از مراتب بالاترى از تربیت برخوردار باشد تا بتواند در او اثر بگذارد، از اینرو، انتساب به «ربّ» در واژه «ربّانى» به دلیل اضافه شدن الف و نون در آن شدیدتر است.(23)
علاوه بر قرآن، همانگونه که گفته شد ـ در ادعیه نیز مشتقات واژه «تربیت» از ریشه «ربب» فراوان آمده است که به چند نمونه آن اشاره مىگردد:
امام على علیهالسلام در دعاى شریف کمیل، که یکى از گنجینهها و معادن تربیت اسلامى و قرآنى است، فراوان واژه «ربّ» و مشتقات آن را به کار بردهاند:
«یا الهى و سیّدى و ربّى، اتراک معذّبى بنارک بعد توحیدکَ.... و بعد صدق اعترافى و دعائى خاضعا لربوبیّتک.»(24)
امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه، که مظهر بارز قرآن صاعد و به «اخت القرآن» مشهور مىباشد و معارف تربیتى آن به منزله معادن تربیت و انسانسازى است نیز فراوان واژه «تربیت» از ریشه «ربب» و مشتقات آن را به کار بردهاند.
براى نمونه، در دعاى امام سجاد علیهالسلام درباره پناه بردن به خداوند از شر شیطان آمده است:
«اللّهمَّ و اعمم بذلک (الاستعاذه من الشیطان) من شهد لک بالربّوبیة... و استظهر بک علیه فی معرفة العلوم الربّانیة.»(25)
همچنین در دعاى دیگرى از آن حضرت آمده است: «لا یجیرُ یا الهى الاّ ربّ على مربوبٍ.»(26)
پیامد دو ریشه لفظى در معناى «تربیت»
پس از بحث درباره ریشه لفظى «تربیت» در لغت و قرآن، مناسب است به اختصار، به معناى «ربّ»(27) در کتابهاى لغت و تفسیر قرآن نیز اشاره گردد:
اصلاح و مصلح(28)، خالق(29)، حفظ و مراعات(30)، خضانت(31) تتمیم و تمام کردن(32) سید مطاع(33) صاحب(34) قیّم(35) منعم(36)، سیاست و تدبیر(37)، مالک مدبّر(38) ولایت و سرپرستى(39) و بیشتر از همه مالک(40) و تربیت و مربّى و پروردگار(41) از جمله معانى است که براى «ربّ» و ریشه «ربب» ذکر شده است.البته لازم به توضیح است که وجه معنا کردن «ربّ» به «مالک» نیز این است که لازمه مالکیت حفاظت و سرپرستى و تربیت مملوک است. به این مطلب، برخى از کتابهاى تفسیر مثل تفسیر انوار التنزیل بیضاوى(42) و العروة الوثقى(43) شیخ بهائى تصریح کردهاند.
در مقابل معانى فراوان ذکر شده براى واژه «ربّ»، براى «تربیت» از ریشه «ربو» معانى محدود و کمترى مثل تغذیه(44) نشو و نمو(45)، و زیادت و فزونى(46) ذکر گردیدهاند.
در کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتى ماده «ربو» در مورد تربیت انسان به کار رود، مراد رشد و نمو و تربیت بدنى، جسمانى و مادى است، برخلاف «تربیت» از ریشه اصلى «ربب» که به معناى سوق به سمت کمال معنوى است.(47)
حال اگر سؤال شود که نقل معانى فوق براى واژه ربّ با تربیت چه ارتباطى دارد؟ پاسخ این است که همانگونه که صاحب کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و برخى تفسیرهاى ادبى مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوى(48) و روح المعانى آلوسى(49) گفتهاند، معناى اصلى «ربّ»، «تربیت» است و تربیت به معناى سوق دادن و رساندن متربّى به سوى کمال است. آلوسى در ذیل تفسیر «ربّ العالمین»، پس از ذکر معانى متعدد براى «ربّ» مىگوید: قول مشهور این است که «رب» به معناى «تربیت» است و سپس از برخى محققان نقل مىکند که «تربیت» معناى حقیقى واژه «ربّ» است و تبادر، علامت حقیقى بودن معناى تربیت براى واژه «ربّ» است، و یکى از بهترین شواهد براى وجود تبادر مذکور، این است که تقریبا همه مترجمان قرآن واژه «ربّ» در سوره «حمد» را به طور صفتى به پروردگار معنا کردهاند.
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان مقولهاى پیچیده است که داراى ابعاد، آثار و لوازم فراوانى است، به نظر مىرسد معانى متعددى مثل اصلاح، تدبیر، حفظ و مراعات، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستى، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که براى دو ریشه «ربب» و «ربو» نقل شده است از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
در ضمن مباحث قبل آشکار شد که تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانى و بدنى انسان است در قرآن بسیار اندک به کار رفته است و در مقابل تربیت از ریشه رَبَب که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوى کمال معنوى است در قرآن فراوان به کار رفته است. حال اگر پرسیده شود چرا چنین است؟ به طور خلاصه پاسخ این است که اساسا از دیدگاه مکاتب الهى، خصوصا دین اسلام که قرآن کتاب آسمانى آن است. تربیت روحى و معنوى انسان در مقایسه با تربیت جسمانى و مادى او اهمیت بیشترى دارد.
توضیح اینکه از دیدگاه اسلام، انسان داراى دو بُعد عمده جسمانى و روحانى است. قرآن، منبع اصیل اسلام درباره بُعد جسمانى انسان مىفرماید: «و بدأ خلق الانسان من طینٍ»؛ (سجده: 7) و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز کرد.
در آیه دیگرى، درباره بعد روحى انسان و اهمیت آن مىفرماید: «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»؛ (حجر: 29) پس چون آن عنصر را معتدل بیاراستم و در آن از روح خویش دمیدم، همه بر او سجده کنید.
از آیه شریفه مزبور به روشنى استفاده مىشود که اولاً، انسان برخوردار از روح الهى است، و ثانیا همین برخوردارى انسان از روح الهى باعث ارزش و کرامت انسان گشته، به گونهاى که ملائکه در مقابل انسان از سوى خداوند مأمور به سجده مىشوند. البته روشن است این مطلب، که ارزش و کرامت و هویّت انسان را روح او تشکیل مىدهد و اصالت از آن روح انسان است،(50) به معناى آن نیست که اسلام توجهى به بعد مادى و جسمانى انسان ندارد، اسلام همانگونه که براى صحّت، سلامت و تربیت قواى روحانى و معنوى ـ مثل فکر، عقل، اعتقادات و اخلاقیات ارزش زیادى قایل است، براى صحّت و سلامت و تربیت قواى مادى و جسمانى نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و به قول مشهور، عقل سالم در بدن سالم است.
ولى با این همه، تردیدى نیست که امور روحانى مثل لبّ و عقل حقیقت و اصل انسان را تشکیل مىدهند.(51) و جسم و بدن در مقایسه با عقل و روح، امرى طفیلى و تبعى است که به تبع سلامت بُعد روحانى و معنوى سلامت و صحت بُعد جسمانى نیز داراى ارزش و اعتبار مىگردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانى نیز باید مقدّمه و زمینهاى براى تعالى بُعد روحانى و معنوى انسان باشد؛ همانگونه که این مطلب از این جمله دعاى کمیل از امیرمؤمنان نیز استفاده مىشود که فرمودهاند: «قوّ على خدمتک جوارحى.» اى خدا جوارج و اعضاى بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.
در پایان ناگفته نماند که اگر گفته شود «تربیت» از ریشه «ربب» به معناى سوق دادن متربى به سوى کمال، بخصوص کمال معنوى، است در اینکه مراد و منظور از این کمال معنوى چیست، براساس مکاتب تربیتى گوناگون و از جمله مکتب تربیتى اسلام، مفهوم و مصداق «کمال»(52) تعریف و مظاهر متفاوتى دارد؛ مثلاً، چون در اسلام ما معتقد هستیم خداوند کمال مطلق است، بنابراین، هدف غایى تربیت در اسلام سوق دادن متربى به سوى خداوند به عنوان کمال مطلق و قرب به سوى اوست. تا اینکه با متصف شدن انسان به اوصاف ربوبى و خداگونه شدن، شایستگى خلافت و جانشینى خداوند در روى زمین را کسب نماید.
خلاصه و نتیجهگیرى
از مجموع مباحث مطرح شده، نکات ذیل را به طور خلاصه مىتوان نتیجه گرفت:
1. از کلمات لغویان استفاده مىشود که واژه «تربیت» با دو ریشه لفظى «ربب» و «ربو» مرتبط است.
2. رابطه مزبور را با استناد به برخى قواعد علم صرف و شواهد متعدد مىتوان اینگونه تبیین کرد که از دو ریشه لفظى مذکور، «ربب» ریشه اصلى و «ربو» ریشه فرعى براى واژه «تربیت» است. دلیل اصلى پیدایش ریشه فرعى «ربو» از بین بردن سنگینى تلفظ در فعل «ربّب» و ایجاد سهولت تلفظ از طریق تبدیل آن به «ربّى» است. (ربّب کربّى یربّى تربیة)
3. تغییرات لغوى و لفظى مزبور داراى پیامد معنایى خاص است؛ زیرا «تربیت» از ریشه اولى «ربب» به معناى سوق به سوى کمال معنوى، روحى و دینى است، ولى «تربیت» از ریشه «ربو» به معناى سوق به سوى کمال و پرورش مادى و جسمانى مىباشد.
4. گرچه از نظر اسلام، جسم و روح هر دو مهم هستند و از اینرو، تربیت و سوق به سوى کمال مادى و روحى، هر دو لازم و داراى ارزش و اهمیت مىباشند، ولى چون روح انسان هویّت او را تشکیل مىدهد و به همین دلیل در مقایسه با جسم و بدن داراى ارزش و اهمیت بیشترى است، بدینروى، تربیت روحى و معنوى انسان نیز از نظر اسلام داراى ارزش و اهمیت بیشترى است.
همین نکته موجب شده است در قرآن به عنوان منبع اصیل اسلام، «تربیت» از ریشه «ربب»، که ناظر به تربیت روحى و دینى است، در مقایسه با تربیت از ریشه «ربو» که به معناى بزرگ کردن و تربیت جسمانى است بیشتر مورد توجه و کاربرد قرار گیرد.
پیشنهاد
با توجه به مباحث مطرح شده در این مقاله، و به منظور مترتب شدن ثمره عملى و کاربردى بر مطالب نظرى طرح شده پیشنهاد ذیل ارایه مىگردد، چون جامعه ما جامعه جوانى است و طبیعتا به ورزش براى حفظ سلامت و دستیابى به نشاط و تفریح اهمیت زیادى مىدهند و این امر در صورت همراهى آن با دیگر نیازهاى تربیتى انسان مثل تربیت دینى، اخلاقى و معنوى امرى نیکو و شایسته و بلکه لازم است. اما از سوى دیگر، روشن است که تقویت قواى روحانى و معنوى، بخصوص در دوره جوانى که دوره مهم شکلپذیرى شخصیت است، از طریق پرداختن به مسائل عقیدتى و اخلاقى که از اهمیت اساسى برخوردار است محقق مىشود؛ زیرا همانگونه که گذشت هویّت و حقیقت انسان را روح و تعالى معنوى و اخلاقى او تشکیل مىدهد. بدین روى، به همه دستاندرکاران ورزش جامعه اسلامى توصیه مىگردد که در کنار توجه به مسائل تربیت بدنى جوانان، حتما براى پرورش و تربیت روحى و دینى و اخلاقى آنان نیز به طور جدّى برنامهریزى کنند؛ زیرا روشن است که یک ورزشکار متخلّق به اخلاق و برخوردار از تربیت دینى و معنوى در صحنههاى ورزشى که روز به روز مسایل معنوى و اخلاقى در آنها کمرنگتر مىگردد الگویى ارزشمند و موجب افتخار است و در مقابل یک جوان ورزشکار فاقد تربیت روحى و دینى مایه ننگ و آبروریزى جامعه است.
بنابراین، براى ارتقاى دقیق و عمیق تربیت دینى و مذهبى جوانان در باشگاههاى و ورزشگاهها، به متولّیان تربیت بدنى توصیه مىشود با همکارى حوزههاى علمیه و کمک گرفتن از طلاب جوان علاقهمند به ورزش، زمینه گسترش و تعمیق تربیت روحى و دینى جوانان ورزشکار را بیش از پیش فراهم سازند. تا بدین طریق با استحکام پایههاى عقیدتى و فکرى ورزشکاران از آسیبهاى عقیدتى و اخلاقى و روحى، که به شدت نسل جوان و از جمله نسل جوان ورزشکار را بعضا تهدید مىکند، پیشگیرى شود.
پىنوشتها
1ـ «ربّى یربى تربیة» مانند «زکّى یزکّى تزکیة»
2ـ «التربیة فى اللغة مأخوذة من ربّ ولده و الصبى یربّه» باقر شریف قریشى، النظام التربوى فى الاسلام، ص 41
3ـ راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالتعارف، ماده «ربب» و «ربو»، تحقیق ندیم مرعشى، دارالکاتب العربى
4ـ «مضاعف» کلمهاى است که حروف عینالفعل و لام الفعل یا فاء الفعل و عین الفعل آن همجنس و همانند باشند؛ مانند: ربب، مدد، سدد، ددن، محمدرضا طباطبایى، صرف ساده، قم، دارالعلم، 1361، ص 20
5ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاءالتراثالعربى، 1416، ماده «ربب»
6ـ محمد مرتضى زبیدى، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، لبنان، دار مکتبة الحیاة، ماده «ربب»
7ـ کلمهاى را که یک یا چند حرف اصلى آن حرف علّه (الف. واو. یاء) باشد «معتل» مىنامند.محمدرضاطباطبایى،پیشین،ص19
8ـ الابدال فى المضاعف. و من المضاعف قال ابو عبیده: العرب تقلب حروف المضاعف الى الیاء، و منه قوله تعالى؛ و قد خاب من دسّاها.» هو من دسّست.» (جلال الدین سیوطى، المزهر فى علوم اللغة و انواعها، دارالفکر، ج 1، ص 468
9ـ والدسى: و هوالدسّ بقلب احدى السنین یاء» (سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیرالقرآن، الطبعة الثانیة، بیروت، اعلمى، 1393 ق، ج 20، ص 429، ذیل سوره شمس، آیه 10)
10ـ «انما اُلحِق المضاعف بالمعتلات؛ لانّ حرف التضعیف یلحقه الابدال کقولهم "املیت" بمعنى "امللت".» از نویسندگان جامع المقدّمات، (عزالدین زنجانى، «التصریف»،تهران،اسلامیه،1379، ص 60)
11ـ «اصل "املیت"، "امللت" فقلب تخفیفا.»(راغباصفهانى،پیشین،ماده«ملى»
12ـ ابن منظور، پیشین، ج 8، ص 271، ماده «ظنّ»
13ـ محمدباقر سعیدى روشن، علوم قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1377، ص 105ـ104
14ـ ویژهنامه المحقق الطباطبایى فى ذکراه السنویة الاولى، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1417، ج 3، ص 1327 مقاله «تدوین لغت عرب»، آیةالله حسنزاده آملى
15ـ برخلاف واژه «ربّ» در آیه مورد بحث، که از ریشه «ربب» است، واژه «ربیّانى» از ریشه «ربو» و صیغه دومفعلماضى از بابتفعیل همراه با ضمیرمتکلّم است.(ربیّا+ نى)
16ـ «الولید: الصبى المولود» (فیومى، احمدبن محمدبن على المقرى، المصباح المنیر، بیروت، المکتبة العلمیة، ماده «ولد»)
17ـ شیخعباسقمى،مفاتیحالجنان، تهران، انتشاراتعلمى،دعاىابوحمزه ثمالى
18ـ صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح سید علینقى فیضالاسلام، 1375 ق، دعاى 25 (دعا براى فرزندان) فقره دوم دعا. توجه شود که ربّ در این دعا، از ریشه «ربب» نیست، بلکه فعل امر از ریشه «ربو» است.
19ـ صحیفه سجادیه، دعاى شماره 50 (دعا از خوف خدا)، فقره اول دعا
20ـ در مجموع، کلمه «ربّ» به شکلهاى گوناگونمضافوغیرمضافقریب987مرتبه در قرآن به کار رفته است. (محمد فؤاد عبدالباقى،المعجمالمفهرس لالفاظ القرآن الکریم)، قم، اسماعیلیان، ماده «رب»)
21ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، موسسة الطباعة والنشر، وزارة الثقافة الاسلامى، 1416، واژه «ربّ»
22ـ راغب اصفهانى، پیشین، واژه «ربّ»
23ـ ابن منظور، پیشین، ماده «ربّ»، همچنین ر.ک: ابن میثم بحرانى، کمال الدین، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالعالم الاسلامى، ج 5، ص 325
24ـ شیخعباسقمى، پیشین، «دعاى کمیل»
25ـ صحیفه سجادیه، دعاى 17، فقره11 26ـ همان، دعاى 21، فقره سوم
27ـ کتابهاى لغت و تفسیر، که براى «ربّ» معانى متعددى نقل کردهاند. در این مطلب که آیا «ربّ» مصدر است یا صفت مشبهّه یا اسم فاعل، دیدگاههاى متفاوتى دارند. بدین دلیل برخى آن را به صورت مصدرى و برخى دیگر به صورت صفت معنا کردهاند. البته دیدگاه مشهور این است که ربّ مصدر است.
28ـ ابى الحسین احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1404 / ابن منظور، پیشین / جوهرى، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح اللغة، و صحاح العربیة، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالعلم للملایین، 1399، ذیل ماده «ربّ» / آلوسى بغدادى، سیدمحمود، تفسیر روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ذیل ربّ العالمین «در سوره حمد»
29ـ احمدبنفارس،پیشین / آلوسى، پیشین
30ـ ابن منظور، پیشین، ابن اثیر محمد الجزرى، النهایة فى غریب الحدیث والاثر، تحقیق طاهراحمد الزادى و محمود احمد الطنامى، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1367، ذیل ماده «ربّ»
31ـ خلیل بناحمدالفراهیدى، کتابالعین، قم، دارالهجرة، 1405، ماده «ربّ»
32ـ ابن درید، ابوبکر محمدبن الحسن، جمهرة اللغة، بیروت، دارصادر / ابوجعفر احمدبن على بن احمد المقرى، بیهقى، تاج المصادر، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1366، ماده «ربّ»
33ـ شیخ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، / فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق هاشم رسولى محلاتى، داراحیاء التراث العربى، 14062، ذیل سوره حمد واژه «ربّ العالمین»
34ـ احمد بن فارس، پیشین / آلوسى، طبرسى، پیشین
35ـ ابن منظور، پیشین
36ـ ابن منظور، پیشین / آلوسى، پیشین
37ـ فیومى، پیشین، ماده «ربّ»
38ـ علّامه طباطبائى، پیشین، ذیل سوره «حمد» واژه «رب العالمین»
39ـ ابن منظور، پیشین / زبیدى، پیشین / بیهقى، پیشین / امین ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، الطبعة الثانیة
40ـ اسماعیل بن عباد، المحیط فى اللغه / ابن منظور، پیشین، ذیل ماده ربّ / زمخشرى، محمدبن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فى وجوه التأویل، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالکتب العربى، 1407 / طبرسى، پیشین / العروة الوثقى، تحقیق و تصحیح اکبر ایرانى قمى، قم، نشر دارالقرآن الکریم، 1412، تفسیر سوره حمد
41ـ «رب» به معناى مصدرى تربیت و به معناى صفتى «مربى» و پروردگار در بیشتر کتابهاى لغت و تفسیر یادشده به کار رفته است حتى لغویان و مفسران که رابطه لفظى بین دو واژه «ربّ» و «تربیت» را انکار کردهاند، بیشتر قایل شدهاند که «ربّ» و «ربّب» و «تربب» به معناى «ربّى» است.
42ـ «سمّى به المالک لانّه یحفظ ما یملکه و یربیّه» (بیضاوى، ناصرالدین بن سعید، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار صادر، ذیل سوره «حمد» کلمه «ربّ»
43ـ شیخ بهائى، تفسیر سوره حمد، ذیل واژه «ربّ العالمین»، ص 94
44ـ خلیل، پیشین، احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
45ـ ابن منظور، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
46ـ خلیل، پیشین / احمد بن فارس، پیشین، ماده «ربو»
47ـ مصطفوى،پیشین، ماده «ربو» و «ربب»
48ـ بیضاوى، پیشین، تفسیر سوره «حمد» ذیل واژه «ربّ العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشىء الى کماله شیئا فشیئا.
49ـ آلوسى، پیشین، سوره «حمد» ذیل واژه «رب العالمین» الربّ فى الاصل مصدر بمعنى التربیة و هى تبلیغ الشىء الى کماله بحسب استعداده الازلى شیئا فشیئا... و یطلق ایضا على الخالق و السید و الملک و المنعم والمصلح و الصاحب الاّ ان المشهور کونه بمعنى التربیة فلهذا قال بعض المحققین انّه حقیقة فیه لانّ التبادر امارتها و البواقى اما مجاز او مشترک و الاول ارجح لإنّ فى جمیعها ما یوجد معنى التربیة
50ـ براى آگاهى بیشتر درباره اصالت روح و ادله و شواهد آن ر.ک: انسان از دیدگاه اسلام، ص 34ـ43
51ـ امامعلى علیهالسلام ،: «اصل الانسان لبّه» (محمدباقرمجلسى،بحارالانوار،ج1،ص82)
52ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، خودشناسى براى خودسازى، این کتاب اخیرا با تکمیل و اضافاتى با عنوان به سوى خودسازى منتشر شده است.
سایر منابع
ـ ابن درید، ابىبکر محمد بن الحسن، الاشتقاق، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، مصر، نوشته الفانجى، 1378؛
ـ الزمخشرى،جاراللهابىالقاسم،محمود بن عمر،اساسالبلاغه،بیروت، دارصادر، 1385
ـ الشرتونى اللبنانى، سعید الخورى، اقرب الموارد فى فصح العربیة و الشوارد، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1374
ـ احمدرضا، معجم متن اللغه، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1377
ـ لویس معلوف، المنجد فى اللغه، قم، اسماعیلیان، 1362
ـ مصطفى خمینى، تفسیرالقرآن الکریم، قم، اسماعیلیان
ـ لسان التنزیل، (تألیف قرن چهارم یا پنجم هجرى)، به اهتمام مهدى محقق، چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1362
ـ فخرالدین الطریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چاپ دوم، تهران، مترضوى، 1362
ـ نگارنده، بررسى جایگاه عقل در تربیت از دیدگاه امام موسى کاظم علیهالسلام در روایت هشام بن حکم، پایاننامه کارشناسىارشدعلومتربیتى،مؤسسه آموزشىوپژوهشىامام خمینى (ره)، 1377
ـ احمد واعظى، انسان از دیدگاه اسلام، تهران،سمت،1377،ص 34، «بحث اصالت روح»، ص 44 «شواهد عقلى اصالت روح»
ـ جعفر سبحانى، الاسماء الثلاثة، الاله و الربّ والعبادة، قم، مؤسسة الامام الصادق علیهالسلام ، 1417 ه. ق
ـ اسفراینى ابو المظفر، شاهفوربن طاهربنمحمد، تاجالتراجمفىتفسیر القرآن الاعاجم، تصحیح نجیب مایل هروى، علىاکبر الهى خراسانى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1375
--------------------------------------------------------------------------------