آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

معمولا جامعه شناسان نگران درستى یا نادرستى عقاید دینى نیستند. آنچه براى ایشان مهم است این است که میلیون ها نفر داراى عقاید دینى مختلف بوده و عقاید ایشان علت پیدایش جنبش ها و نهادهاى قدرتمند شده است. در انگلستان امروزى، میلیون ها نفر از پیروان ادیان اصلىِ مسیحیت و اسلام و هندوئیسم وجود دارند و بدون شک، عقیده دینى ایشان پیامدهاى خاصى داشته و دارد. جامعه شناسان عمدتاً به بررسى این نتایج و پیامدها و به نقش و اهمیت دین در جامعه علاقمندند.
تعریف دین
تعریفى از «دین» که بتوان روى آن توافق داشت وجود ندارد. ولى ادیان سازمان یافته متضمّن همه یا برخى از مشخصات ذیل مى باشند:
اعتقاد به ماوراى طبیعت (انواعى از اعتقاد به خدا یا خدایان) یا اعتقاد به نمادهایى که نزد برخى مقدس شمرده مى شوند; مثل صلیب یا شرک توتم;
از تعالیم و اعتقادات (الهیّات) که معمولا بر مبناى برخى کتب مقدّس مثل تورات و انجیل و قرآن بنا شده اند.
سلسله اى از مناسک و آداب یا مراسم براى اظهار این عقاید به طور علنى یا پنهانى براى مثال بیش تر ادیان داراى مناسک خاصى مثل زانو زدن براى دعا در مسیحیت یا سرود خواندن، روزه گرفتن و یا شمع روشن کردن و... مى باشد;
بعضى اشکال سازمان دهى پرستش کنندگان یا معتقدان مثل روحانیان، کلیساها، مساجد و کنیسه ها;
مجموعه اى از ارزش هاى اخلاقى که رفتار روزانه معتقدان را هدایت کرده یا تحت تأثیر قرار مى دهند، مثل ده فرمان در دین مسیحیت.
نقش دین در جامعه
نقش دین در جامعه را عمدتاً مى توان تحت سه عنوان طبقه بندى کرد:
1. حمایت از افراد;
2. همبستگى اجتماعى;
3. مهار اجتماعى.
حمایت از افراد: دین مى تواند نقش مهمى براى افراد ایفا کند، مانند:
دین مى تواند منبعى از راحتى و آسایش و تبیین معنادارى براى افرادى که با فشار روحى و بحران مواجهند فراهم کند; مثل جنگ، مرگ، تصادفات و فاجعه هاى طبیعى.
مراسم دینى مى تواند به معتقدان احساس اتّحاد، همانندى هویّت، امنیت و احساس تعلّق به گروهى که به آن ها علاقه مند است، بدهد و آن ها را حول اصول اخلاقى و رفتار مشترک به هم متصل کند.
دین مى تواند سؤالاتى مثل مفهوم زندگى و مرگ را تبیین نماید و یا توجیهى براى موقعیت اجتماعى فرد ارائه کند. براى مثال، در هند نظام کاستى2 دین هندو، تبیینى براى موقعیت فرد در سلسله مراتب اجتماعى ارائه مى دهد.
هنوز گروه هاى دینى نقش مهمى در کمک به افراد بى بضاعت و فقیر به عهده دارند، هرچند اکنون تصدّى بسیارى از این وظایف به عهده تشکیلات بهزیستى دولت مى باشد. براى مثال، «سپاه رستگارى» در انگلستان به عنوان بزرگ ترین تهیه کننده خوابگاه براى مردان مجرّد بى خانمان در این کشور، کارش براى تهى دستان و فقرا مشهور است.
همبستگى اجتماعى: دین بخشى از فرهنگ یا روش زندگى یک جامعه مى باشد و کمک مى کند تا سنّت هاى فرهنگى جامعه حفظ شوند.
تنها زمانى جامعه مى تواند به حیات خود ادامه دهد که مردم داراى برخى عقاید مشترک درباره رفتار درست و نادرست باشند. دورکهایم (نویسنده قرن نوزدهم( دین را به عنوان نوعى چسب اجتماعى (پیونددهنده اجتماعى) مى پنداشت که با تشویق کردن افراد براى پذیرفتن ارزش هاى اساسى جامعه، افراد جامعه را به همدیگر پیوند داده، یک پارچه مى کند.
براى مثال، او عبادت کردن دسته جمعى را به عنوان شیوه تقویت احساس همبستگى در گروه اجتماعى مى دید; دین است که یک فرد را به وسیله ارزش هاى یک جامعه، اجتماعى مى کند. فرهنگ مسلّط مسیحى انگلستان سنّت هایى مثل «کریسمس»، «غسل تعمید» و «ازدواج تک همسرى» را حفظ مى کند و سعى مى نماید تا افراد را به پى روى از هنجارهاى جامعه تشویق کند. به عنوان مثال، قوانین دینى درباره حقوق افراد و خانواده و همچنین قوانین دینى درباره دزدى، قتل، زناى محصنه و مانند آن، که به عنوان سنّت دینى محسوب مى شوند، تا حدّ زیادى هنجارهاى جامعه را تقویت مى کنند. چه بسا این مجموعه از عقاید اخلاقى و ارزش ها با جامعه پذیرى عمیقاً در جامعه ریشه دوانده، به طورى تا تأثیرى یکسان بر رفتار روزمرّه معتقدان و غیرمعتقدان داشته باشد.
براى مثال، اگر قوانین مربوط به قتل، دزدى و زنا توسط کسى نقض شود، اغلب مجرمان دچار عذاب وجدان خواهند شد، و این عبارت است از جامعه پذیرى قدرتمند و تأثیر نفوذ آن در مهار افراد.
در اجتماعات اقلّیت هاى قومى در انگلستان، اغلب عقاید دینى و سنّت ها ابزارى براى این گروه ها به منظور حفظ هویت، فرهنگ و سنّت هاى خودشان مى باشند. اغلب معابد سیک ها و هندوها و مساجد مسلمانان نقش مهمى در جمع کردن چنین اجتماعاتى ایفا کرده، به عنوان نقطه مرکزى زندگى اجتماعى عمل مى کنند; همان گونه که به عنوان هسته اصلى زندگى دینى ایفاى نقش مى کنند.
دین، تضاد اجتماعى و تغییر اجتماعى
دین همان گونه که به عنوان نیرویى براى انسجام و تثبیت جامعه عمل مى کند، همچنین مى تواند سرچشمه تنش و تضاد باشد و سبب اختلافات و نااستوارى در جامعه شود.
براى مثال، در ایرلند شمالى، رقابت میان عقاید دینى کاتولیک و پروتستان تا حدى سبب آشوب اجتماعى بزرگ در طى قرون بوده است. در زمان حاضر، حول همان اغتشاشات، از سال 1969 گرفتار درگیرى مسلّحانه با ارتش انگلیس بوده اند. در شبه قاره هند، جنگ میان مسلمانان و هندوها منجر به تقسیم یک هند متحد، به دو کشور مجزّا (هند و پاکستان) شد. در دهه 1980 و 1990 این اختلافات به وسیله درگیرى هایى میان هندوها و سیک ها افزایش پیدا کرد.
دین سبب تغییرات اجتماعى عمده بوده است. براى مثال، در امریکاى جنوبى، کشیشان کاتولیک رومى پیروان آموزه اى که کمونیسم و کاتولیسیسم را به هم آمیخته و «الهیات رهایى بخش»3 نامیده مى شود، نقش عظیمى در جنگ علیه دیکتاتورى سیاسى و فقر ایفا مى کردند. در ایران، انقلاب اسلامى منجر به سرنگونى حکومت پادشاهى (شاه) و تأسیس یک جمهورى اسلامى در سال 1987 و 79 شد. اسلام نیز تبدیل به یک نیروى عظیم بین المللى براى تغییر اجتماعى در اواخر قرن بیستم گردیده و بنیادگرایى اسلامى سعى دارد تا در بیش تر نقاط جهان، براساس تفسیر ظاهرى از قرآن، تغییرات اجتماعى بیافریند. این امر مستلزم ازاله تأثیرات فرهنگى غربىِ رو به انحطاط و تغییراتى در موقعیت زنان است.
عقیده دنیوى کردن امو4
کلمه «سکولار» یعنى غیردینى، و عقیده «دنیوى کردن امور» عبارت است از این که اهمیت دین و اهمیت عقاید دینى، هم در جامعه و هم نزد افراد رو به کاهش است. ویلسون تعریف ذیل را از «دنیوى کردن امور» در کتاب دین در یک جامعه سکولار5 ارائه مى کند (1969ـ C.A.watts):
"دنیوى کردن امور" عبارت است از: فرایندى که به وسیله آن تفکر دینى و عمل دینى و مؤسّسات دینى اهمیت اجتماعى خود را از دست بدهند.»
طبق تعریف ویلسون، دنیوى کردن امور مى تواند بر حسب سه جنبه آزموده شود. آن سه جنبه عبارتند از:
1. تفکر دینى;
2. تأثیر دین بر اعتقادات مردم و ارزش ها;
3. عمل دینى; مانند مقدار عضویت و حضور در نهادهاى دینى.
مشکلات اندازه گیرى دنیوى کردن امور
در مباحث سابق، احتمالا براى شما روشن شده که مشکل اصلى در مورد این که آیا "دنیوى کردن امور" رخ داده یا نه، این است که چگونه دین و اعتقادات دینى تعریف و سنجیده مى شوند.
براى مثال، آیا حضور در نهادهاى دینى روش خوبى براى سنجش مقدار اعتقادات دینى در جامعه مى باشد یا نه؟ آیا رفتن به مساجد یعنى این که شما واقعاً به خدا اعتقاد دارید؟ آیا مى توانید بدون شرکت در مراسم مذهبى، فردى متدیّن باشید; مثلا، در غرب ارقام شرکت در کلیسا به عنوان مدرکى براى "دنیوى کردن امور"6 کاملا غیرقابل اعتماد مى باشند; زیرا فرقه هاى مختلف شیوه هاى گوناگونى درباره تعریف عضویت دارند. براى مثال، «کلیساى کاتولیک» عضویت را براساس افرادى که به عنوان کاتولیک غسل تعمید داده مى شوند تعیین مى کند. ولى این امر هیچ چیزى درباره عقایدشان در هنگام بلوغ به ما نمى گوید. «کلیساى اسلوب هند» عضویت را براساس آن ها که از شاخص هایى مثل غسل هاى تعمید، تصدیق ها، یا آن هایى که در آیین هاى کلیدى شرکت مى کنند (عید پاک) استفاده مى کند.
جدول صفحه بعد نتایج یک تحقیق بر روى عقاید دینى مردم انگلستان را در سال 1985 نشان مى دهد.
جامعه شناسان مى خواهند بپرسند که شاخص هایى که از آن ها استفاده مى شود واقعاً چه معنایى مى دهند؟ براى مثال، از کلمات «خد» و «گناه» و «روح» چه چیزى قصد مى کنند؟ از چه جهاتى؟ اگر مردم بگویند که آن ها خدا را باور دارند، آیا معنایش این است که این باور رفتار روزمرّه آن ها را تحت تأثیر قرار مى دهد؟ در نتیجه این مشکلات، در تفسیر و تحقیق و سنجش دامنه عقاید دینى، هیچ توافق آشکارى در میان جامعه شناسان بر وسعت آنچه دنیوى کردن آمور در آن رخ داده است وجود ندارد. على رغم مشکلاتى که در سنجش دنیوى کردن امور و کاهش عمومى دخالت دین سازمان یافته در انگلستان امروزى به چشم مى خورد، این جدول مى گوید:
در حالى که بسیارى از مردم ادعا مى کنند که به بعضى از عقاید دینى درست و ارزش هاى اخلاقى که به طور دینى بنا شده، معتقدند، اغلب به نهادهاى دینى چندان وابستگى و علاقه اى ندارند. فرضاً در یک کشور مسیحى، فقط 14 درصد از جمعیت عضو کلیساى مسیحى مى باشند و در سال 1989 فقط 52% از کل ازدواج ها همراه با مراسم مذهبى در کلیسا برگزار شده است.
جدول (1) شاخص هاى تعهد دینى در انگلستان 1985
 
شاخص هاى تمایل دینى درصد نمونه  شاخص هاى اعتقاد درست درصد نمونه
 
درباره معنا و مقاصد زندگى فکر مى کنند
 34%  اعتقادبه خداى شخصى 31%
هرگز درباره بى معنایى زندگى فکر نمى کنند.
 50%  اعتقاد به روح و نیروى زندگى 39%
بیش تر اوقات درباره مرگ فکر مى کنند.
 15%  اعتقاد به خد 76%
بیش تراوقات به خاطرانجام کارهاى بد افسوس مى خورند.
 8%  اعتقاد به گناه 69%
به اوقات نماز و دعا و... نیاز دارند.
 50%  اعتقاد به روح 59%
خود را به عنوان فرد مذهبى معرفى مى کنند.
 58%  اعتقاد به بهشت 57%
آرامش و استحکام خاطر از دین ناشى مى شود.
 46%  اعتقاد به زندگى پس از مرگ 45%
خدا در زندگى من مهم است.
 50%  اعتقاد به شیطان 30%
یک تجربه معنوى داشته اند.
 19%  اعتقاد به جهنم 27%
   کاملا به طور شخصى احکامى را قبول مى کنند که ایجاب کند:
   بى اعتقادى به خد 48%
   احترام گذاشتن به اسم خد 43%
   مقدّس بودن روز تعطیل هفته 25%
شاخص هاى ارزش اخلاق درصد نمونه  شاخص هاى دل بستگى سازمانى درصد نمونه
دستورالعمل هاى کاملى درباره خوب و بد وجود دارد. 28%  ایمان شدید به کلیس 19%
به طور شخصى کاملا محرمات الهى ذیل را مى پذیرند:  کلیسا به مشکلات اخلاقى جواب مى دهد 30%
کشتن 90%  کلیسا به مسائل خانوادگى جواب مى دهد 32%
زنانى محصنه 78%  کلیسا جواب گوى نیازهاى روحى است. 42%
سرقت 87%  حضور ماهانه در مراکز دینى 23%
شهادت دروغ 78%  فرقه مذهبى:
موافقت با آزادى بى قید و شرط جنسى 23%  کاتولیک رومى 11%
موّجه و محقّق بودن تروریسم 12%  پروتستان 68%
فعالیت هاى ذیل هرگز موفق نیستند:  کلیساى آزاد یا پیرو هیچ گروهى نیست. 6%
قبول رشوه 79%  اعتقاد به آینده دین
گدایى 78%  در آینده مهم تر مى شود. 21%
کشیدن و استعمال مارى جوان 81%  در آینده کم تر مهم مى شود. 40%
همجنس بازى 47%  اعتقاد به یک دین درست 21%
قتل از روى ترّحم(کشتن بیماران لاعلاج) 30%  ایمان دینى براى پیشرفت بچه ها ارزشمندتر مى شود. 14%
ترور سیاسى 77%   
چاپلوسى براى مقام بالاتر 37%   
انتحار و خودکشى 34%   
اقتباس از: (M.Abrams,D.Gerard and N.Timms,(eds), Values and Social Change in Britian (macmillan 1985
دلایل رشد دنیوى شدن امور در کشورهاى غربى
در کشورهاى غربى، رشد آشکار سکولار در نتیجه ترکیب چند عامل مى باشد:
1. اکنون پیشرفت هاى واقع شده در علم و فناورى براى سؤالاتى که به طور سنّتى به وسیله دین به آن ها جواب داده مى شد، تبیین هاى علمى ارائه مى کنند; مثل منشأ جهان و علل و اسباب قحطى و مریضى; معجزات دیروزى تبدیل به اکتشافات علمى امروزى شده است.
2. [امروزه] دولت بسیارى از وظایفى را که عادتاً توسط نهادهاى دینى انجام مى شد، به عهده گرفته است: مثل تهیه و تدارک آموزش و پرورش و کمک مالى در مواقع اضطرار و پریشانى، که این امر اهمیت دین را در زندگى مردم کاهش مى دهد.
3. پیشرفت رسانه هاى گروهى، به خصوص تلویزیون که جانشین نهادهاى دینى به عنوان منبع اصلى اقتدار و دانش براى بسیارى از مردم شده و به احتمال قوى، شکل گیرى عقاید مردم براساس آنچه در روزنامه ها مى خوانند یا بر تلویزیون مى بینند بیش تر است از آنچه دین یا نهادهاى دینى به آن ها مى گویند.
مدارکى براى مبارزه با دنیوى کردن امور
در انگلیس، بسیارى از مباحثات دنیوى کردن امور بر دین مسیحیت متمرکز شده و شواهد پیدایش سکولاریسم در بین اقلّیت هاى قومى ناچیز است. از این رو، بخش ذیل مقدّمتاً بر بعضى از استدلال هاى مبارزه با سکولاریسم و همچنین بر نفع یا علیه دیدگاه هایى که براساس آن، دین مسیحیت در انگلستان در حال دنیوى شدن مى باشد، متمرکز مى شود:
کاهش تفکر دینى
اعتقادات دینى در زندگى روزمرّه افراد، از لحاظ رعایت نکات اخلاقى کم اهمیت شده اند. در بررسى نگرش هاى اجتماعى انگلیسى، در سال 1989 نتایج ذیل به دست آمد: یک سوم انگلیسى ها ادعا کردند که ابداً هیچ دینى ندارند. وجود کلیساهاى گوناگون، مخالفت سنتى انواع کلیساها با مسأله طلاق، جلوگیرى از حاملگى، سقط جنین، آمیزش جنسى در خارج از ازدواج، حرام زادگى و همجنس بازى نشان مى دهد که کلیساهاى گوناگون تأثیر اندکى بر رفتار مردم دارند. در کشورهاى غربى، تعداد رو به افزایش طلاق، خانواده هاى تک والدینى و بچه هاى نامشروع، زندگى دو زوج بدون ازدواج، داشتن رابطه جنسى با چند نفر و رشد پذیرش همجنس گرایى، رواج استفاده از [روش هاى] جلوگیرى از حاملگى در میان کاتولیک ها بر خلاف تعلیمات صریح کاتولیکى و سطوح رو به رشد استفاده از مواد مخدّر، و درج موارد مستهجن و سکسى و جرم هاى خشن را مى توان به عنوان مدارکى براى کاهش اصول اخلاقى دینى و عقاید دینى در زندگى کشورهاى غربى به شمار آورد.
کاهش اعمال دینى
کاهش تعداد شرکت کنندگان در کلیسا در میان همه فرق مذهبى عمده مسیحى وجود دارد. کلیساهاى سنّتى از سال 1976 هر 6 ماه یک عضو خود را از دست داده اند. تحقیقات مارى وسوشال (Social and mari( و تحقیقات پیمایشى برنامه ریزى ملّى در سال 1989 به این نتایج رسیده که تنها 15 درصد جمعیت یک بار در هفته یا یک بار در دو سه هفته در کلیسا شرکت کرده اند، در مقایسه با سال 1851 که قریب 40 درصد مردم شرکت داشتند و تنها 20 درصد مردم دست کم ماهى یک بار و قریب نیمى از جمعیت در سال ابداً به هیچ مرکز دینى نمى روند. این امر نشان مى دهد که انگلستان یکى از بى دین ترین کشورها در جهان مسیحیت است. علاوه بر این، بسیارى از آن ها که در مراسم مذهبى شرکت مى کنند، ممکن است به عللى غیر از عقاید دینى این کار را انجام دهند; مثلا، فشار خانواده یا به خاک سپارى خویشاوندان یا ازدواج آن ها. از این رو، حتى تصور این اعمال به عنوان عمل دینى ممکن است غلط و نادرست باشد. )یعنى شرکت در مراسم نیز عمل دینى محسوب نمى شود.) این در حالى است که هنوز از بسیارى از مراسم دینى براى «آیین هاى گذر» استفاده مى کنند. «آیین هاى گذر» یعنى ورود به مراحلى مهم و پرمعنا در زندگى; چیزى مثل غسل تعمید یا ازدواج و آیین دفن.
این مراسم ها ممکن است صرفاً براى نشان دادن یک احساس ضرورت یا مناسبت خاص به کار برده شوند و براى اغلب انسان ها مفهوم یا اهمیت دینى کم ترى در برداشته باشند. اغلب مردم غرب قطع نظر از این مناسبات خاص، بسیار کم در کلیسا شرکت مى کنند و در هر مورد، تعداد این مناسک رو به کاهش است. براى مثال، قریب نیمى از ازدواج ها در کشور انگلستان در سال 1989 ازدواج هاى صرفاً قانونى و فاقد مراسم دینى بودند (و فقط در اداره ثبت انجام گرفته است.)
کاهش نهادهاى دینى
قدرت و نفوذ کلیسا در جوامع مسیحى کاهش یافته است. منزلت و اعتبار کشیش هاى مسیحى به طور پیوسته، رو به کاهش مى باشد و به ندرت، نیروى انسانى تازه، وارد این شغل مى شود و به آن ها اغلب مزدى پایین تر از کارگران دستى غیر تخصصى مى پردازند. امروزه ساختمان هاى کلیسا در حال ویران شدن و بسته شدن مى باشند.
براى مثال، در انگلستان از سال 1970 بیش از 1250 کلیسا بسته شده و تنها 390 کلیسا بازمانده اند. در گذشته، این اماکن ساخته شده با هزینه زیادى تزیین شده به خوبى نگه دارى و تعمیر مى شدند. کلیساها عادتاً تأثیر فراوانى بر دولت و جامعه داشتند. امروزه دولت بسیارى از این نقش ها را به اضافه آموزش دولتى آزاد یا رایگان، خدمات اجتماعى، بیمه ملّى درمانى، اعانات دولتى، سراى سالمندان و... براى مراقبت از مریضان، فقرا و بى کاران و دیگر افراد معیوب به عهده گرفته است.
دین مسیحیت دیگر هیچ هدایتى در اختیار مردم نمى گذارد، به نظر مى رسد که بیش تر از گرایش ها پى روى مى کند تا آن که بخواهد آن ها را ایجاد کند. تنها روشى که مسیحیت مى تواند به وسیله آن به حیات خود ادامه دهد عبارت است از این که با رقیق کردن خود و رها کردن عقاید و رسومات سنّتى، غیر دینى گردد. براى مثال، موسیقى در کلیساها، پذیرش قوانین آسان تر طلاق، اجازه ازدواج مجدّد به افراد مطلّقه در کلیسا، رشد پذیرش سقط جنین، برداشتن الفباى لاتین (خط و زبان) در خدمات کاتولیک، انتصاب کشیش هاى زن و افزایش پذیرش همجنس بازى، که همه این ها به عنوان مدارک فروپاشى عقاید سنتى مسیحیت تلقّى مى شوند.
شواهدى علیه دنیاگرایى
تجدید اهمیت تفکر دینى
در کشورهاى غربى عقیده دینى در قالب هاى متنوّع به صورت معمول و فراوان باقى مى ماند. على رغم این که بررسى ها نشان مى دهد که 70 درصد مردم فکر مى کنند که دین نفوذش را از دست مى دهد، ولى 76 درصد مردم ادعا مى کنند که به خدا ایمان دارند. 69 درصد مردم معتقدند که در معصیت زندگى مى کنند و 57 درصد معتقدند که در بهشت جاى خواهند داشت.
یک بررسى در سال 1991 توسط تایمز میرر (times mirror) در مرکز واشنگتن ایالات متحده امریکا، نشان داد که 58 درصد مردم بریتانیا ادعا مى کردند که هیچ شکّى در مورد خدا نداشته اند. هنوز عقیده رایج در مورد ماوراء الطبیعه وجود دارد.
رشد نرخ هاى جرم، طلاق، حرام زادگى و مانند آن داراى علل گسترده اى مى باشد و با کاهش عقاید دینى نمى تواند تبیین گردد.
عقاید دینى هنوز نقش مهمى در تحکیم بخشیدن به برخى ارزش هاى اجتماعى و سیاست هاى رفاه اجتماعى ایفا مى کنند. در انگلستان، هنوز انسان هاى بسیارى از ارزش هاى اخلاقى، که بر اساس دین بنا شده است، حمایت مى کنند. مثل نگرش هایى در ارتباط با دزدى، آدم کشى و زناى محصنه. پذیرش عقاید رایج بنا شده بر اساس دین، مثل اهمیت مراقبت از فقیر، مى تواند دولت را مجبور کند تا تصدّى مسؤولیت هاى رفاه اجتماعى را، که در گذشته بر عهده کلیسا بود، به عهده بگیرد.
پایدارى عمل دینى
ایمان داشتن به خدا ضرورتاً به معناى رفتن به کلیسا نیست و رفتن به کلیسا به معناى ایمان به خدا نمى باشد. در گذشته، انسان هاى بسیارى فقط به دلیل این که رفتن به کلیسا براى دست یابى به اعتبار اجتماعى، ضرورى به نظر مى رسید، به طور منظّم در کلیسا شرکت مى کردند. از این رو، امروزه کاهش شرکت مردم در کلیسا ضرورتاً به این معنا نیست که افولى در عقاید مردم رخ داده است، بلکه فقط فشار اجتماعى براى شرکت در کلیسا کم شده و هنوز علاقه به عقاید بسیار قوى است. مردم به سادگى توسط کلیساهاى سنّتى تحت تأثیر قرار مى گیرند و عقایدشان به شیوه هاى متفاوتى ظاهر مى شود. براى مثال، کاهش یافتن شرکت در کلیسا ممکن است به این معنا باشد که مردم بیش تر ترجیح مى دهند در خلوت خانه هاى خودشان در گروه هاى خانگى یا مجالس یا همراه با خدمات تلویزیون و رادیو به دینشان عمل کنند تا این که بخواهند به کلیسا بروند.
نیم کت هاى خالى کلیسا
گفته هاى جدال برانگیز: یک کشیش درباره تغییرات پرهیجان در شیوه هایى که کلیساها به کار مى گیرند، صحبت مى کند. او مى ترسد اگر قدم هاى اساسى برداشته نشود، به زودى شاهد پایان یافتن خود مسیحیت باشیم. کشیش راندل (Dennis Randall) معتقد است: اگر مردان مقدس براى حرکت همراه با زمانه حاضر نشوند، به زودى براى ردیف هاى خالى نیم کت کلیسا موعظه خواهند کرد.
به صورت سنّتى در سرتاسر کشور انگلستان، «کریسمس» به معناى بازار گرمى براى کلیسا مى باشد، ولى همه چیز در حال تغییر است و هر سال کشیش ها خودشان را براى شرکت کننده هاى کم ترى آماده مى کنند.
در چند سال گذشته، یک کاهش بهت آورى در تعداد شرکت کننده هاى کلیسا به وجود آمد و رؤساى دینى مى ترسند اگر جلوى این فروپاشى را نگیرند، به زودى هزاران کلیسا در سرتاسر بریتانیا تعطیل گردند.
مناره هاى سر مخروطى کلیسا
عالى جناب راندل به چند عامل، که مسؤول کاهش حضّار کلیسا مى باشند، معتقد است: براى جذب مردم در این جا سرمایه گذارى نمى شود، بلکه پول هاى بسیار براى مناره هاى سرمخروطى کلیساها صرف مى شود، در حالى که بودجه در خصوص خود کلیساها به قدر کفایت نمى باشد. ما در ساختمان هاى کهنه و از تاریخ مصرف گذشته هستیم. بسیارى از آن ها حتى امکانات اساسى یک سرویس بهداشتى را هم ندارد. همچنین سرودهاى مذهبى کلیسا نیز قدیمى مى باشند. بعضى از آن ها بى اغراق، صدها سال عمر دارند و من مطمئنم که جوانان زیادى از پوشیدن لباس رسمى در کلیسا بى زارند. براى مثال، در انگلستان احتمالا کلیسا تنها مکانى است که اجازه گذاشتن کلاه بر سرتان ندارید.
از جمله پیشنهادهایى که او مطرح ساخته، ساختن کلیساهاى فوق العاده جدید در بیرون از شهر مى باشد. کلیساهاى کوچک واقع در گوشه و کنار کاملا قدیمى شده اند. ما باید کلیساهاى بزرگ و جدید در حومه شهر بسازیم که تا دیر وقت باز بوده و در هر هفته، هفت شب دایر و داراى پارکینگ عمومى باشند.
قدم هایى نیز براى کشاندن مردم به کلیسا برداشته شده است. زمین هایى بایر گورستان ها زمین هاى خوبى هستند. ما مى توانیم از این مکان براى نمایش هاى میدانى جذاب استفاده کنیم، شهربازى براى بچه ها و کارواش، که هر کسى در روز یکشنبه ماشین خود را بتواند بشوید.
عالى جناب راندل معتقد است: کلید موفقیت آمیز آینده، جذب جوانان به کلیسا مى باشد و مى گوید: ما باید سعى کنیم تا خانواده ها به کلیسا برگردند. برگشتن خویشاوندان قدیمى خوب است، ولى کثیرى از آن ها صرفاً به خاطر فنجان چاى مجّانى به کلیسا مى آیند. هنگامى که بشقاب جمع آورى اعانات را مى گردانند، افراد سخاوتمندى حاضر نمى باشند.7
همان گونه که در جدول (2) نشان داده شده، واقعاً افزایشى در اعضاى دیگر فرقه هاى مسیحى مانند «مورمون ه» (Mormons) و یهوه اى هاى «ویت نیس» (Jehovah¨s Witnesses) و پى روان سایر ادیان رخ داده است. فرقه «مسیحیت انجیلى» (تولد دوباره)8 در حال عضوگیرى و پوشش دادن جمیعت زیادى مى باشد و انتظار مى رود که کلیساهاى منظّم انگلیسى دو برابر شوند و 18% بالغان را تا سال 2015 پوشش دهند.
کاهش تعداد افرادى که در کلیسا ازدواج مى کنند و افزایش عروسى هاى در اداره ثبت مى تواند به این علت باشد که هر دو زوج یا یکى از آن ها براى دومین بار ازدواج مى کند یا به خاطر هزینه بالاى ازدواج در کلیسا مى باشد، نه به خاطر بى اعتقادى دینى. هنوز از کل ازدواج هاى بار اول 69% زوج هایى که هر دو براى اولین بار ازدواج مى کنند، در کلیسا و همراه با مراسم دینى حاضر مى شوند.
سریع ترین رشد جنبش مسیحى در انگلستان در دهه 1990 و دهه 1980 در فرقه «مسیحیت انجیلى» مى باشد. «انجیلى گرى» یک مجموعه وسیعى از مسیحیان مى باشند که در یک اعتقاد اصولى در پذیرفتن کتاب مقدّس به این که کتاب مقدّس کلمات تحت اللفظى خداست و مى بایست به طور جدّى از آن اطاعت شود، مشترک هستند. بسیارى از انجیلى ها به بازگشت دوباره مسیح، شفا دادن مریض، گویا کردن لال‌ها (گنگ ها)، معجزات او، بیرون انداختن اجنّه و شیاطین و تسخیر جن ایمان دارند. آن ها با جادوگرى، شیطان گرایى، جادوگرایى به وسیله جن و شیطان (جادوى سیاه)، هر نوع فعالیت مرموز، سیگار کشیدن، مشروب خوارى، بى بند و بارى جنسى و همجنس بازى مبارزه مى کنند. بیش از نیمى از کل کشیشان جدید انگلیسى در سال 1990 مسیحیان انجیلى بودند و یک چهارم اسقف هاى انگلیسى، که شامل اسقف اعظم کانتربورى (Canterbury)، دکتر جورج کرى (Gorge Carey) هم بود، انجیلى هستند. در سال 1990 دیده شد که دویست هزار نفر در راه پیمایى براى عیسى مسیح از سرتاسر انگلستان اجتماع کردند و یک دهه انجیلى گرى از سال 1991 آغاز شد. این یک مبارزه ده ساله اى در انگلستان مى باشد، با حامیانى از همه کلیساهاى عمده براى وارد کردن افراد جدید به مسیحیت. این انجیلى گرى جدید به نظر مى رسد که احساسات و تعهّد دینى را، که در کلیساهاى دیگر یافت نمى شود، زنده مى کند و گویا در دهه 90 هدف خود را متوقّف کردن و وارونه ساختن کاهش اعتقاد دینى و حضور در کلیسا، که در سرتاسر قرن بیستم ادامه داشته، قرار داده است.
رشد نفوذ نهادهاى دینى
اگرچه قدرت و نفوذ نهادهاى دینى، به ویژه کلیساى انگلستان، ممکن است در مقایسه با قرن گذشته کاهش یافته باشد، ولى در امور ذیل هنوز مهم مى باشند:
اسقف هاى کلیساى انگلستان در مجلس اعیان جاى مى گیرند. (بزرگان مذهبى)
پادشاه باید یکى از اعضاى کلیساى انگلستان باشد. تاج به وسیله اسقف اعظم بر سر پادشاه گذاشته مى شود و پادشاه از زمان هنرى هشتم در صدر کلیساى انگلستان حامى دین بوده است.
کلیساى انگلستان کلیسایى تثبیت شده یا رسمى در انگلستان باقى مى ماند.
کلیساى انگلستان فوق العاده ثروتمند است، با سرمایه اى که در سال 1991 سه میلیون پوند برآورد شده و یکى از بزرگ ترین زمین داران در کشور انگلستان مى باشد.
از سال 1994 طبق لایحه آموزش و پرورش، همه مدارس قانوناً مکلّف شده اند تا روزانه آیین دینى برگزار نمایند و در سال 1988 اصلاحیه لایحه مجدداً الزام به برگزارى اجتماعات مسیحى و آموختن عقاید مسیحى در مدارس را با قاطعیت ابراز مى دارد.
هنوز نهادهاى دینى مدارس زیادى را اداره مى کنند; مثلا، کاتولیک ها و کلیساى انگلستان مدارسى را اداره مى کنند.
ویژگى دینى روز استراحت یا تعطیلى (day of rest) یک شنبه ها حفظ مى شود. تاکنون گروه هاى دینى على رغم مخالفت فراوان با آن ثابت کرده اند که در رد تلاش هایى براى تغییر قوانین تجارى یک شنبه ها (به منظور اجازه دادن به فروشگاه ها براى باز بودن در این روز) بسیار موفق مى باشند، هرچند به نظر مى رسد که از اواخر سال 1991 گویا چنین گروه هایى نهایتاً این مبارزه را مى بازند; زیرا فروشگاه هاى بزرگ زنجیره اى مثل «تسکاس»(Tescos) و ساینس بورى (Sains burys) با باز کردن فروشگاه ها در یک شنبه ها از قوانین تجارت یک شنبه ها سرپیچى کرده اند، و دادستان کل اعلام کرد که آن ها را به خاطر این عمل تحت پیگرد قانونى قرار نخواهد داد.
گروه هاى دینى هنوز مى توانند به عنوان گروه هاى فشار قدرتمند عمل کرده، بر افرادى که در موقعیت قدرت در جامعه هستند، تأثیر بگذارند. براى مثال، گروه LIFE و گروه SPUS (یعنى جامعه حمایت از کودکان متولد نشده) اساساً سازمان هاى کاتولیکى مى باشند که تلاش مى کنند تا سقط جنین را کاملا غیرقانونى کنند و در بزرگ نمایى مسأله سقط جنین در مجلس عوام بسیار مؤثر بوده اند. در ایرلند شمالى، کلیساى مشایخى یا شبانى، که شعبه اى از کلیساى پروتستان و مبتنى بر عقاید کالوین است(Presbyterian charch)، در اشکال متنوّعش و کلیساى کاتولیک نقش اصلى سیاسى را ایفا مى کنند.
دین در اجتماعات اقلیّت هاى قومى بسیار مهم مى باشد. مساجد، معابر و کنیسه ها اغلب کانونى از زندگى اجتماعى و فرهنگى مى باشند، همان گونه که کانون زندگى دینى هستند.
این انتظار که دین همراه با زمان تغییر نکند و تنوّع وسیع کلیساها شیوه هاى گوناگون بیان عقاید را نشان مى دهند، غیرواقع بینانه است. مسیحیت انجیلى سریع ترین شکل رشد مسیحیت در انگلستان است و بنیادگرایى دینى، که در این دین مى باشد، نمى تواند به عنوان آبکى کردن دین مطرح باشد.
در خاتمه، این فصل نشان داد که در حالى که دین مى تواند نقش مهمى را در جامعه ایفا کند، ولى ظاهراً شواهدى در دست است دالّ بر این که دین در انگلستان رو به کاهش و سقوط مى باشد، در حالى که هنوز افراد زیادى ادعا مى کنند که داراى عقاید دینى بوده، و طرف دار ارزش هاى اخلاقى پى ریزى شده بر اساس دین مى باشند. گویا انجیل گرایى یک نیروى عمده براى زنده نگه داشتن مسیحیت در دهه 90 مى باشد و چه بسا کاهش کلیساهاى مسیحى را، که در تمام مدت قرن بیستم ادامه داشتند، متوقف کند و یا بر عکس افزایش دهد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت‌ها
1 - An Introduction to Sociology (Ken Browne, Polity Press, 1994)
2 اصطلاح «کاست» براى طبقه بندى سنّتى و تا حدّى فرضى جامعه هندو، به چهار دسته مى باشد: 1. روحانیان (برهمن(; 2. سلحشوران )کشتری(; 3. کشاورزان )وایسی(; 4. طبقات نجس )سودر(. این نظام براساس اعتقاد به تناسخ ارواح مبتنى بر دین هندو توجیه مى شود. )ر.ک: فرهنگ علوم اجتماعى، مازیار، 1376، ص 682)
3 Liberation thedogy
4 The Secalarization thesis
5 Religion in a Secular Society
6 Secularization
7 این جمله مى خواهد بگوید که تنوع کلیساها تنها ناشى از تنوع عقاید نیست، بلکه ناشى از تغییرات جامعه و مدرنیزه شدن آن هاست.
8 watered down

تبلیغات