آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح بخش دیگرى از وصایاى امام جعفر صادق(علیه السلام) خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم:
«یا ابن جندب قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما اوحى: انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتى و یکف نفسه عن الشهوات من اجلى و یقطع نهاره بذکرى و لایتعظم على خلقى و یطعم الجائع و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب فذلک یشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلماً اکلأه بعزتى و استحفظه ملائکتى یدعونى فالبّیه و یسألنى فاعطیه فمثل ذلک العبد عندی کمثل جنّات الفردوس لا یسبق اثمارها و لا تتغیر عن حالها.»1
راه هاى تقویت ارتباط با خدا
انسان براى پیمودن را صحیح تکامل و سعادت باید از یک سو، رابطه خود را با خدا و از سوى دیگر، با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته، مسأله عمل به تکالیف دینى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زکات، بحثى است و رسیدن به مراتب عالى کمال بحثى دیگر. نماز و زکات یک ظاهر و مرتبه اى دارد که انجام آن موجب اسقاط تکلیف مى شود; یعنى انسان با عمل به آن از عذاب الهى نجات مى یابد. اما این بدان معنا نیست که لزوماً موجب سعادت اخروى گردد. رسیدن به مقام قرب الهى از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نکات خاصى است که با صِرف عمل به تکلیف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمى گردد.
امام صادق(علیه السلام) در این بخش از سخنان خود با بیان حدیثى قدسى، برخى از شرایط قبولى نماز را یادآور مى شوند: اولین شرط این است که نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به یاد آورد و به این نکته توجه داشته باشد که هر چه بیش تر موفق به درک عظمت خدا گردد، خود را در برابر آن کوچک و ناچیز شمارد: «یا ابن جندب، قال اللّه جل و عزّ فى بعض ما أوحی انما اقبل الصلاة ممّن یتواضع لعظمتى.»
در این جا براى درک بهتر عظمت خدا، داستانى را از زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل مى کنیم. در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، زنى زندگى مى کرد به نام زینب عطاره که به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را که تهیه مى کرد، ابتدا خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى آورد و حضرت نیز آن ها را خریدارى مى کردند. آن زن یک روز از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) خواست تا عظمت خدا را برایش تشریح نمایند. حضرت فرمودند: تو نمى توانى عظمت خدا را درک کنى، مگر این که ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. پیامبر(صلى الله علیه وآله)درباره عظمت آفرینش آسمان و زمین فرمودند: این زمین پهناور با تمام دریاها و کوه ها و شهرهاى بزرگى که دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقه اى است که در یک بیابان بى کران افتاده باشد. همین طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نیز نسبت به عرش خدا، همچون حلقه اى است در یک بیابان بسیار وسیع.
امروزه کیهان شناسان، کهکشان هایى را کشف کرده اند که میلیاردها سال نورى با کهکشان ما فاصله دارند; یعنى کل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر کهکشان راه شیرى و نیز این کهکشان در برابر کهکشان هاى دیگر بسیار ناچیز هستند. حضرت به زینب عطاره فرمودند: وقتى به این مسائل خوب بیندیشى، متوجه مى شوى که تازه در برابر عظمت مخلوق خدا هیچ به حساب نمى آیى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان با چنین دیدى به این مسائل بنگرد، خودش را در برابر عظمت بى نهایت خداوند بسیار کوچک مى شمارد و حالت تواضع براى او پیش مى آید.
شرط دوم از شرایط قبولى نماز این است که نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوس هاى باطل خود دست بردارد; یعنى بگوید: خدایا! به خاطر این که تو را دوست دارم، دنبال شهوترانى و گناه نمى روم. همان طور که انسان به خاطر دوستان خود از برخى خواسته هایش صرف نظر مى کند، به خاطر خدا هم، باید از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بین نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معکوس وجود دارد; به این معنا که انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان میزان از شهوات نامشروع دور مى شود و به عکس، هر چه بیش تر شهوترانى کند، از نماز دور مى شود. قرآن کریم درباره برخى اقوام گذشته این مطلب را به زیبایى بیان فرموده و پس از ذکر نام تعدادى از انبیا(علیهم السلام)مى فرماید: «اذا تتلى علیهم آیات الرحمن خرّوا سجّداً و بکیّاً.» (مریم: 58)، هرگاه آیات رحمت ما بر آن ها تلاوت شود، با گریه روى اخلاص بر خاک نهند. سپس در ادامه مى فرماید: «فخلف من بعدهم خلق اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات.» (مریم: 59); سپس جانشین آن مردم خداپرست، قومى شدند که نماز را ضایع گزارده و از شهوت نفس پیروى کردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آن طور که باید و شاید نمى تواند در نماز با خدا انس بگیرد، باید ببیند چقدر به شهوات نامشروع و افکار باطل دل بسته است. بنابراین، شرط دوم قبولى نماز، کنار گذاشتن شهوات نامشروع است: «و یکف نفسه عن الشهوات من اجلى.»
شرط سوم این است که نمازگزار، روز خود را با یاد خدا سپرى کند. هستند کسانى که همیشه و در تمام حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمى شوند: «رجالٌ لا تُلهیهم تجارةٌ و لا بیعٌ عن ذکر الله.» (نور: 37); پاک مردانى که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. خداوند چنین مردانى دارد که حتى اشتغالات مادى دنیا، آنان را از یاد خدا بازنمى دارد. مرحوم علامه طباطبایى(رحمه الله) در این باره که چگونه انسان هم مى تواند به یاد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مى فرمودند: اگر انسان به این دو مطلب توجه داشته باشد که هیچ گاه از دست دادن عزیزى و یا محبت داشتن به دوستى، مانع از کار و فعالیت روزانه او نمى شود و انسان على رغم این که به امور دنیوى خود مشغول است، به یاد عزیز از دست رفته و یا دوست خود نیز مى باشد، همواره و در تمام حالات به یاد خداست: «و یقطع نهاره بذکرى.»
ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن
انسان باید همان گونه که در پیشگاه الهى متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و اگر گرسنه اى را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکى از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبى که به اموال خاصى تعلق مى گیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عیسى(علیه السلام) نیز صرفاً شامل زکات و نماز واجب نمى شود. قرآن کریم از زبان حضرت عیسى(علیه السلام) که تازه متولد شده و در گهواره بود، مى فرماید: «انّى عبدالله آتانى الکتاب و جعلنى نبیاً و جعلنى مبارکاً این ما کنت و اوصانى بالصلوة و الزکوة ما دمتُ حیّاً.» (مریم: 30 و 31); همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر کجا باشم براى جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب; زکات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مى گیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردى نظیر آن مى شود. زکات و نماز هیچ گاه از یکدیگر جدا نمى شوند; نماز که هست، زکات هم باید باشد. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: «ولا یتعظم على خلقى و یطعم الجائع.»
شرط دیگر قبولى نماز این است که انسان اگر برهنه اى را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، این سخن بدین معنا نیست که فرد حتماً باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسى به مصیبتى دچار شده است، به کمک او بشتابم و اگر سرپناهى ندارد، تا آن جا که برایمان مقدور است، براى وى مسکن تهیه کنیم: «و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب.»
کسى که شرایط قبولى نماز را رعایت کند، چهره اش در عالم معنا و ملکوت همچون خورشید مى درخشد و این درخشش را کسانى که چشم باطن بین داشته باشند مى بینند. ممکن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند کسانى که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهره کسى متوجه مى شوند که وى اهل معصیت است یا اهل عبادت. نورانیّت دل و روح، یکى از آثار تکوینى عبادت است: «فذلک یشرق نوره مثل الشمس.» خداوند ظلمت هاى زندگى را براى بنده اى که نمازش را قبول کرده است، روشن مى سازد: «اجعل له فى الظلمة نوراً.» خداوند در قرآن مى فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نوراً تمشون به و یغفر لکم والله غفورٌ رحیم.» (حدید: 28) اى کسانى که به حق گرویدید، اینک خداترس و متقى شوید و به رسولش محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله)نیز ایمان آورید تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصیب گرداند: یکى بر ایمان رسولان پیشین و یکى بر ایمان بدین رسول ـ و نورى از پرتو ایمان به قرآن شما را عطا کند که بدان نور راه ـ بهشت ابد ـ پیمایید و از گناه شما نیز در گذرد که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. انسان هاى خداترس و متقى هنگامى که دچار ظلمت هاى مادى مى شوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ایشان عطا مى فرماید. بوده اند افراد نابینایى که قرآن را از رو تلاوت کرده اند. یکى از این موارد که خود من از افراد مورد اعتماد شنیده ام این است که یک شب خادم مدرسه مروى تهران در یکى از حجره ها دو شعاع نور مى بیند. وقتى نزدیک مى رود، مشاهده مى کند که فرد نابینایى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مى تابد.
انسان در دنیا خواه ناخواه با کسانى مواجه مى شود که با برخوردهاى نابخردانه شان، صبر و تحمل را از انسان مى گیرند. بسیار مشکل است که انسان بتواند در این شرایط خودش را کنترل نماید. اما خداوند به کسانى که نمازشان را پذیرفته است، بردبارى و حلمى عطا مى فرماید که در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را کنترل کنند: «و فى الجهالة حلماً.» خداوند مادامى که ادامه حیات به نفع چنین بنده اى باشد، او را به وسیله فرشتگانش حفظ مى کند: «اکلاه بعزتى و استحفظه ملائکتى» و درخواست او را اجابت مى کند: «یدعونى فالبّیه و یسألنى فاعطیه» چنین بنده اى همچون گل ها و میوه هاى بهشتى که هیچ گاه پژمرده و پوسیده نمى گردند، همیشه با طراوت و سرزنده است: «فمثل ذلک العبد عندى کمثل جنات الفردوس لا یسبق اثمارها و لا تتغیر عن حالها.»
تفسیر عقلانى این مطلب این است که بنده آن چنان با آموزه هاى دینى خو گرفته است که هیچ گاه این حالت او تغییر نخواهد کرد; یعنى این حالات در او ملکه شده و به صورت صفت ثابتى براى نفس و روحش درآمده است.
ادامه دارد
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 285، روایت 1، باب 24

تبلیغات