آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

نظام هاى گوناگون در زمینه هاى متفاوت همواره مورد هجوم آفت ها و آسیب ها قرار مى گیرند. در جهان واقعیت ها، هر پدیده اى مى تواند آفت هاى ویژه خود را داشته باشد و همین آفت هاست که نظام هاى ناکارامد را فرسوده کرده، در پایان متلاشى مى نماید. نظام مدیریت تبلیغ دینى، که در گستره فرهنگ و دین، رسالت پاس دارى و پویش فرهنگ و دین را بر عهده دارد، از این خطر مصون نیست. سهل انگارى و تسامح و تساهل ـ هر چند در ادعا ـ در مقابل آفت ها مى تواند طومار سازمان تبلیغ دین را در مدتى کوتاه یا زمانى دراز در هم پیچد و از آن پوسته اى تهى از مغز بسازد. این مهم زمانى جدّى تر به نظر مى رسد که این نظام تبلیغى دشمنانى کارآزموده، با پشتکار و با انگیزه براندازى در پیش رو داشته باشد. بر این مبنا، از توجه به آفت ها و شناسایى آن ها و سپس درمان و در صورت آرمانى، پیش گیرى از آن ها گریز و گزیرى نیست. از میان این آسیب هاى خرد و کلان، برخى پایه هاى بنیادین را هدف قرار مى دهند و برخى دیگر در دراز مدت یا زمانى کوتاه مى توانند پیکره مدیریت را دچار تلاشى و انهدام نمایند. در ذیل، این آسیب ها بررسى مى شوند:
1ـ فقدان ایمان و هدف و هراس از شرایط
مدیریت در تبلیغ دین، باید ارشاد جامعه را تکلیفى مقدس بداند; آن را رسالتى الهى بشمارد، مشقّات راه را با جان و دل پذیرا گردد، از کمبود امکانات نهراسد و با تمامى توان در اداى مسؤولیت خطیر خویش بکوشد.
انبیا و رسولان الهى(علیهم السلام)در این میان، الگو و اسوه اى بى بدیل به دست مى دهند; چنان که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)آن چنان مجذوب و شیفته هدف مقدس خویش بودند که پیشنهاد سرورى و مال و جمال را به مشرکان بازگردانیدند یا حضرت ابراهیم(علیه السلام)رنج غربت و اسکان خانواده خویش را در بیابانى بر جان مى خرد و یا حضرت نوح(علیه السلام)که صدها سال در طى مسیر تبلیغى خویش لحظه اى سستى به خود راه نداد و یا حضرت خضر(علیه السلام)که سختى ها و بى مهرى ها را بر خود هموار مى سازد تا به وظیفه خود جامه عمل بپوشاند:
«استطعما اَهلها فاَبوا اَن یُضیّفو هما فَوَجدا فیها جِداراً یُریدُ اَن یَنقضَّ فَاقامه» (کهف: 77);
(موسى و خضر(علیهما السلام)) وارد قریه اى شدند، (در حالى که گرسنه بودند) از مردم درخواست غذا کردند، ولى آن ها از مهمان کردنشان خوددارى نمودند; (با این حال) در آن جا چون دیوارى یافتند که در حال خراب شدن بود، (خضر) به تعمیر دیوار پرداخت.1
بى تردید، آن گاه که بحث از اسلامیت یا دینى بودن تبلیغ به میان مى آید، ایمان به هدف و نهراسیدن از سختى ها یکى از شاخص هاى آن به شمار مى رود. حضرت امام(رحمه الله)با توجه به همین نکته، پایه هاى اسلامیت را در باورهاى قلبى جستوجو مى کردند و مى فرمودند: «آقایان روحانیون و خصوص اهل منبر، خطبا این ها سخنگوى اسلام هستند. اگر حکومتى سخنگو مى خواهد، سخنگوى اسلام آقایان خطبا هستند. وقتى مى توانند آقایان خطبا سخنگوى یک اسلامى باشند که اسلامى که همه چیز در آن هست. این اگر خودشان را اسلامى کنند و مطالبى را که گفته مى شود، اسلامى باشد و از قلب پاکیزه اسلامى بیرون بیاید، این سخنگو صلاحیت سخن گویى براى اسلام را دارد.»2 سپس به تفاوت بین دو نگرش اسلام و غرب اشاره نموده، مى گویند: «سخنگوى دولت هاى دیگر هیچ کارى به این ندارند که این حرفى که تو مى زنى باور دارى; از روى قلب است، به قلب هیچ کارى ندارند. این ها فقط کار دارند که این خوب صحبت بکند و مطالب دولت را خوب ادا بکند. حالا به حسب قلبش معتقد باشد یا نباشد، به آن ها کار ندارد; از سخن گویى او هم چیزى کسر نمى شود. اما اسلام این طور نیست.»3
بنابراین، باور قلبى و ایمان به هدف یکى از شاخصه هاى اساسى نه تنها مدیریت تبلیغ دینى، بلکه اجزاى انسانى آن به شمار مى رود و بدون آن نمى توان به سرانجام مطلوب در عرصه تبلیغ مقدس امیدوار بود.
به عبارت دیگر، ایمان به هدف سبب مى گردد تا از شرایط ناموافق نهراسیم و با شور و شوقى عاشقانه در مسیر سنّت زیبا و تاریخى تبلیغ دین گام بنهیم و مشقّت ها را هیچ انگاریم و جاده آماده و مرکبى رهوار از امکانات را براى سیر و سفر تبلیغ طلب نکنیم و به اشکال تراشى بى مورد در وراى برنامه ریزى کاربردى و سنجیده نپردازیم.
رهبر معظّم، که سابقه تبلیغى درخشانى در پرونده خود دارند، با نگاهى به گذشته خود، براى یادآورى و تذکر به نسل امروز پویندگان تبلیغ دینى مى فرمایند: «سابق ها منبر مى رفتیم; چه طور مى رفتیم؟ بى دعوت و با تنگنا منبر مى رفتیم ـ ما در مشهد مسجدى داشتیم که خدا به دل یک کاسب انداخته بود مغازه اى را مسجد کرده بود... مسجد ما دکان سوم بود. همان دکان کوچک محور و مرکزى براى تبلیغ مذهب و براى همه حرف هاى نو و جاذبه هاى نو در مشهد شده بود. مى شود از این کارها کرد. ما که همانیم و فرقى نکرده ایم. یک مقدار به معنویات، به درون خود، به آن استعدادهاى درونى و به آن چیزهایى که در ما هست و متوقع از ما هست، تکیه کنیم. این سرچشمه ها را از درون خودمان بجوشانیم.»4
هراس از شرایط و نبود ایمان به هدف و باور قلبى به راه و مسیر مقدس تبلیغ دینى یکى از آفت هاى مشکلزا بر سر راه مدیریت سازمان تبلیغ است و در این کارزار فرهنگى ـ دینى، مدیرى بایسته و شایسته است که با نیروى ایمان سرشار و با تکیه بر باورهاى قلبى خود به جنگ شرایط ناسازگار مى برد تا بتواند با استفاده بهینه از امکانات و منابع، پیروز و سربلند از این میدان بیرون آید.
2ـ سستى در رسالت گران بار تبلیغى و عدم باور واقعیت ها
حفظ دستاوردها یکى از رسالت هاى مهم در مدیریت تبلیغ دینى است. آنچه از مدیران تبلیغ انتظار مى رود در وهله اول، پاس دارى از داشته هاى گران بهاى فرهنگ خودى و سپس فتح سنگرهاى فرهنگ غیرخودى است. سستى و باورهاى واژگونه از جایگاه و واقعیت مى تواند به قیمت از بین رفتن تمامى سرمایه ها و دستاوردهاى ارزشى و فرهنگى جامعه تمام شود و این پاسداشت جز بر عهده نهاد تبلیغ و در رأس آن، مدیریت تبلیغى نیست. در فرهنگ دین، نگهبانى از سرمایه هاى گران سنگ ارزشى و تلاش در راه انتشار آن، نه تنها یک تکلیف الهى، بلکه سپاس عملى از نعمت هاى خداوند به شمار مى رود و روشن است که پشت کردن به آن زیانى بزرگ را در این سرا و آن سرا به دنبال خواهد داشت.
حضرت امام(رحمه الله) در خطابى همگانى در جمع روحانیان در این باره چنین مى گویند: «اسلام چیزى است که از خدا آمده است و باید حفظ شود و اگر ـ خداى نخواسته ـ این پیروزى، که دنبال این انقلاب به دست شما آمده است، به واسطه سستى ما، به واسطه ضعف تبلیغ ما، به واسطه ضعف حضور ملت ما به شکست ـ خداى نخواسته ـ برسد، بدانید که اسلام تا قرن ها دیگر نمى تواند سر بلند کند. تکلیف بزرگى است و همه باید این تکلیف بزرگ را بپذیریم ... شما آقایان روحانیون و همه روحانیونى که در کشور هستند، همه مکلّفند به این که این نعمت خدا را، این عطیه الهى را حفظ کنند و شکر این نعمت را برآورند و شکر به این است که تبلیغ کنند.»5
ناتوانى تبلیغى از یک سو و مسأله تهاجم فرهنگى دشمن از سوى دیگر، کیان فرهنگ اسلامى را در مخاطره اى سخت و جدّى قرار داده است. بقاى با عزّت و سرافرازى یا زیستن در حاشیه فرهنگ هاى تهوّع آور و منسوخ، در این نبرد فرهنگى تعیین مى گردد. اعتلا و سربلندى مسلمانان یا خوارى و زبونى آنان در این هماورد رقم خواهد خورد. امروز جنگ گلوله ها و سرنیزه ها جاى خود را به پیکار امواج ارتباطات داده است و جنگ صلیبى با شکلى نو، در عرصه هاى فرهنگى خود مى نمایاند و کینه هاى درون خفته زخم خوردگان صلیبى پس از قرن ها در این وادى همچون زخمى چرکین سر باز مى کند و بوى تعفّن مى پراکند. اما اندوه بار آن است که ناتوانى بر پیکره تبلیغ و مدیریت آن سایه افکنده و عرصه را در این تهاجم بر دشمن بازگذاشته است! «عدم باور جدّى به مسأله تهاجم فرهنگى در سطح مدیران عالى نظام; روشن نبودن استراتژى در آن مسأله و عدم انسجام و همسویى بین دستگاه هاى ذى ربط و نبود و عدم تخصیص امکانات مناسب در خصوص تهاجم»6 از جمله مشکلات و آلامى است که جبهه تبلیغى خودى را در داخل به ضعف کشانیده است.
مقام معظّم رهبرى در دو دهه اخیر، همواره از این نبرد سخن به میان آورده و مخاطرات آن را گوشزد کرده اند و در هشدارى مهم فرمودند: «اگر در مقابل تهاجم فرهنگى و اعتقادى استکبار جهانى مقاومت نکنیم، شکست قطعى است.»7 با این وجود، ابعاد فاجعه براى برخى چندان معلوم نشده و چه بسا با تردیدها و وسوسه هایى روبه رو شده اند و از مبادله فرهنگى سخن به میان آورده و بر ضرورت گفتوشنود و تعامل تأکید کرده اند و در این هیاهو، مهاجم به فراموشى سپرده شده است. رهبر معظّم انقلاب در هشدارى به مدیریت تبلیغ و فرهنگ جامعه مى فرمایند: «ما و همه دست اندرکاران فرهنگ در کشور باید باور کنیم که امروز آماج تهاجمات فرهنگى دشمنان هستیم.»8
بى گمان، سستى و عدم باور واقعیت ها یکى از آفت هاى کشنده و در مواردى مسرى در حوزه مدیریت تبلیغات دینى است. اسوه مدیران، امیرمؤمنان(علیه السلام)، در گفتار نورانى خود به کمیل بن زیاد نخعى او را به دلیل سستى و کوتاهى در انجام وظیفه توبیخ نموده، مى فرمایند:
«سستى انسان در انجام آنچه بر عهده او گذارده شده و اصرار بر انجام آنچه در حدود وظایف او نیست، نشانى روشن از ناتوانى و ضعف و اندیشه و رأیى باطل و بى ارزش است. تو بر اهل قرقیسیا تاختى و این به بهاى بى دفاع رها ساختن مرزهایى تمام شد که حفاظت از آن ها بر عهده تو بود. این کار نشانى از یک فکر نادرست و بیهوده بود. تو در حقیقت، پل پیروزى دشمنان خود شدى تا بر دوستانت بتازند; نه بازوانى توانا دارى و نه هیبت و ابهّتى که در دل دشمن ترس ایجاد کند; نه از مرزها مى توانى حفاظت نمایى و نه دشمنى را در هم مى شکنى; نه اهل شهر و دیارت را حمایت مى کنى و از آنان پاسدارى مى نمایى و نه امیر و پیشوایت را از دخالت در آن بى نیاز و آسوده مى سازى.»9
این نامه گواهى آشکار بر آفت اساسى مدیریت ـ یعنى سستى و عدم توجه به واقعیت ها ـ است. در هر حال، باید توجه داشت که سهل اندیشى و سست پیکرى در اندام مدیریت تبلیغ دینى مى تواند همچون سیلى، ریشه هاى هویّت جامعه را از بین ببرد و آن را در سیلاب امواج و نگرش هاى ضد ارزشى غرب بیگانه غرق سازد. تسامح و تساهل نسبت به واقعیت و دل سپردن به توهّمات توخالى و شانه خالى نمودن از رسالت بنیادى و اصلى و مشغول شدن به فروعات ناکارا، دروغین و شعارگونه آبى است ارزان به آسیاب دشمن فریبکار.
بنابراین، باید با باور جدّى، پیش بینى و راهکارهاى راهبردى و روشن به این مهم پرداخت و از نعره هاى شیطانى دشمن نهراسید.
3ـ نبود آشنایى با فرهنگ اجتماعى
فرهنگ درون مایه اصیل هر جامعه اى است. بى شک، هویت هر جامعه اى بستگى به فرهنگ آن دارد. از دیدگاه جامعه شناسان، افراد یک اجتماع از فرهنگ ویژه خود پیروى مى کنند. از این رو، هیچ انسان بزرگ سال و طبیعى بى فرهنگ نیست. در واقع، فرهنگ را مى توان مجموع رفتارهاى اکتسابى و ویژگى هاى اعتقادى و ارزشى اعضاى یک جامعه دانست. فرهنگ در یک تقسیم درونى، به سه بخش اساسى تقسیم مى شود:
یکم. ارزش ها: احساسات عمیق و ریشه دارى هستند که اعضاى جامعه در آن شریک بوده، کردار و رفتار آنان را تعیین مى نماید و میزان قضاوتى است براى ارزش یابى اعمال.
دوم. آداب و رسوم: شامل شیوه هاى رفتارى عادى مى شود که در جامعه رواج دارد. غذا خوردن در سه وعده، نوع پوشش و آداب فردى مانند دید و بازدیدها از همین نمونه اند و در این چارچوب قرار مى گیرند.
سوم. عرف: عبارت از رسومى است که در نظام حقوقى و آموزشى و آموزه هاى دینى متبلور مى شود. قوانین بخشى از عرف است که به صورت مقررات درآمده و جنبه رسمى پیدا کرده است.10
با توجه به آنچه آمد، مدیریت تبلیغات دینى و فرهنگى باید ضمن آگاهى از چگونگى و نوع چینش ارکان فرهنگ، بر آن ها اشراف کامل داشته باشد و هویت جامعه خویش را همچون هستى تمام عیار آن بداند. معمار انقلاب جایگاه فرهنگ و اهمیت آن را این چنین ترسیم مى نمایند: «بى شک، بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى دهد.»11
با توجه به گرانى و سنگینى بار تبلیغ که مانند پاس دارى از فرهنگ خودى، باید از آن محافظت نمود، رسالت مهم مدیریت تبلیغ بیش تر رخ مى نماید; چرا که تنها مدیریتى کارا، اثربخش و نواندیش و آزاداندیش توان آن را دارد که فرهنگ و دیانت را از گذرگاه سخت عصر ارتباطات و انفجار آن بگذراند و در همین حال، به آن گزندى نرسد و نرساند. او باید فرهنگ زمانه را به نیکى بشناسد و ظرایف آن را دریابد تا بتواند امواج سهمگین و خطرآفرین دشمن را ـ که تمامى ارکان فرهنگ خودى را آماج تهاجمات ویرانگر خود قرار داده است ـ به سواحل آنان بازگرداند یا دست کم با آماده سازى و برنامه ریزى، بسترى مناسب براى مواجهه با آن پدید آورد. بر همین اساس است که رهبرى تیزبین، ژرف اندیش و هوشمند انقلاب، در مورد ویژگى کار فرهنگى، لزوم هوشیارى را خاطرنشان مى سازند و مى گویند: «کار فرهنگى اولین خصوصیتى که دارد این است که باید هوشمندانه باشد.»12
معلوم است که کار هوشمندانه محتاج به مدیریتى هوشیار و آن نیز وابسته و نیازمند فرهنگ شناسى و هویت شناسى جامعه مى باشد; و این مهم میسر نیست، مگر در پرتو توجه به آرمان ها و ارزش ها و دیگر ارکان فرهنگى جامعه که سخت ریشه در فرهنگ ناب دینى دارد.
تنها رعایت این سلسله زنجیروار است که مى تواند ضامن جاودانگى، پویایى و سلامت فرهنگ دینى در جامعه باشد و در مقابل، عدم مراقبت و رعایت ننمودن هر یک از حلقه هاى گذشته به بحرانى دردناک ـ یعنى گسست فرهنگى و ایجاد فواصل و یا بیش تر نمودن آن ها در بین نهادها و گروه هاى اجتماعى ـ منجر خواهد شد.
هدایت و راهبرى مردم در شاهراه سعادت جز با مردم شناسى و هویت شناسى آنان و در جمع، ویژگى هایى همچون پرهیزگارى، درست کارى و پاى دارى در ساختار نظام مدیریتى تبلیغ دینى ممکن نخواهد بود. امام راحل(رحمه الله) با اشاره به موارد گذشته، این چنین مى فرمایند: «نداشتن سوابق مشکوک و شناختن درست هویت جامعه ایرانى و آرمان هاى اساسى آن ها در ابعاد مادى و معنوى، تقوا و صداقت و درستى در عمل، قدرت رهبرى و اداره امور و استقامت در مبارزه براى عقیده، شرایط اساسى براى هدایت مردم است.»13
کوتاه سخن آن که عدم شناخت ماهیت فرهنگى جامعه و نبود درک از پیوند آن با فرهنگ ناب اسلامى موجب ضعف بنیادین در ارکان مدیریت تبلیغ دینى خواهد شد و پیامدهاى آن جز ضد تبلیغات حاصلى دیگر در بر نخواهد داشت.
4ـ عدم پاسخ گویى و همراهى با مردم
از دیگر مشکلات بزرگى که مى تواند پیوسته مدیریت کلان و به ویژه مدیریت تبلیغ را دچار انحراف نماید، عدم پاسخ گویى مناسب به عموم است. این احساس سبب مى شود جزمیت ها در درون سازمان تبلیغ ریشه دوانیده، هراس هاى موجود از پاسخگو بودن را به حداقل برساند و در مراحل بعدى، مسیر خود را از توده مردم جداساخته، به صلاحدیدهاى سازمان تحت فرمان خود توجه نماید و با تزویر، به مردم فریبى دست زند و دستگاه عظیم تبلیغ را در راه تخدیر یا تحمیر به کار گیرد، به ویژه آن که دین را به عنوان ابزارى در سرکوب مخالفان خویش به تباهى بکشاند.
بر این اساس، وجود مدیریتى پاسخگو در رأس پیکره تبلیغ دینى ضرورى مى نماید تا در صورت کج روى، انتقادها را بپذیرد و با استدلال شفّاف، از کارکرد درست خویش به دفاع بنشیند.
این مدیر پاسخگوست که در راه تصحیح فراز و نشیب ها و آماده سازى مسیر تبلیغ دینى، به همراهى با مردم دل مى سپرد و راه حقیقت را فداى کوره راه باورهاى خویش نمى سازد. او چون پاسخگوست، باید همراه مردم باشد و چون مدیر است، با نگره اى دینى و با استفاده از ابزارها و شیوه هاى مؤثر، سعى در جهت دهى آنان مى نماید. او در تلاش است تا گسستگى ها را با تدبیر فرهنگى ترمیم نماید و چالش ها را به پرشگاه تعالى تبدیل نماید. مولاى پرهیزگاران با تکیه بر اندیشه پاسخ گویى به مردم، خطاب به مالک اشتر مى فرمایند: «باید خود به قسمتى از کارها بپردازى; از آن جمله پاسخ گویى به کارگزاران است، البته در صورتى که منشیان و دیوان دارانت قادر به جواب گویى نباشند; و دیگر آن که در مقابل نیازهاى مردم، که کارمندان تو از پاسخ به آن ناتوان هستند، به سرعت اقدام نموده، پاسخ دهى.»14
ایشان در فرازى دیگر، بى اطلاعى از امور را ثمره دورى گزیدن از مردم مى شمارند:
«هیچ گاه خود را در زمانى طولانى از مردم پنهان مکن; چرا که دور بودن زمام داران از چشم رعایا، خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت به امور مملکت است و این چهره پنهان داشتن زمام داران آگاهى آنان را از مسائلى که نمى دانستند از بین مى برد. در نتیجه، بزرگ در نزد آنان کوچک و کوچک در نزد آنان بزرگ و کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مى شود و حق با باطل آمیخته مى گردد.»15
از این رو، مدیریت پسندیده در تبلیغ دینى، باید پاسخگو به نیازها و پرسش ها; همراه و همگام و پیشرو و جهت دهنده مسیر فرهنگى توده ها باشد.
5ـ همکارى و همپایى با صاحبان ثروت و قدرت
همراهى و دل در گرو ثروت و قدرت دیگران داشتن از دیگر آسیب هاى بزرگ است که استقلال تبلیغات دینى را تهدید مى نماید. جدا افتادن از مردمان و همراهى با قدرتمندان و صاحبان ثروت روند تبلیغ دینى را از رسیدن به اهداف آرمانى خویش، همچون جامعه عدالت محور، به پرتگاه ها و چالش هاى مصالح و منافع دچار خواهد ساخت و بدگمانى ها و اتهامات دامان مقدس تبلیغ دینى را آلوده خواهد ساخت; همان گونه که تبلیغات مسیحى به دام آن افتاده است. «یکى از افریقایى ها گفته است روزى که اروپایى ها به کشورهاى ما آمدند ما زمین داشتیم و آن ها انجیل به دست داشتند، ولى پس از گذشت 40، 50 سال دیدیم انجیل در دست ما مانده است و زمین ها در دست آنان است.»16
اما جداى از دینى بودن تبلیغات، امروزه یکى از آفت هاى گرانى که رکن چهارم دموکراسى و به صورت کلى، بدنه نظام تبلیغى غرب را به لرزه انداخته، وابستگى آنان به آگهى هاى تجارى و زرمداران است. رسانه ها نه تنها با مردم همدردى نمى کنند، بلکه با واژگونه جلوه دادن حقایق، دروغ هاى خود را همچون صداقتى ناب در کام تشنه آنان مى ریزند.
اصولاً در «دهکده جهانى» ترسیم شده به وسیله مک لوهان، سر نخ آنچه ارتباطات محسوب مى شود، به دست سرمایه داران قدرتمند است که با تزویر و درویى سعى در پنهان نمودن چهره خود دارند. و این خود موجب مى شود سیلاب تبلیغاتى غرب همسو با غرضورزى ها و منفعت طلبى هاى سودپرستان جهت یابد.
رهبر معظّم انقلاب در همین باره به مالکیت رسانه هاى گروهى در غرب اشاره مى کنند و مى فرمایند: «به طور کلى، در غرب، مالکیت رسانه ها متعلّق به سرمایه دارها و کمپانى هاست. عمدتاً حتى رسانه هایى که ظاهراً در اختیار دولت هستند، در معنا، به وسیله سرمایه دارهاى بزرگ است که هدایت مى شوند و خط داده مى شوند.»17
اما در اسلام، آن چه از نخستین روز طلوع آن موجب افتخار بوده است و بر تارک آن مى درخشد دورى از صاحبان زور و ثروت است و نه تنها دورى، بلکه مقابله با آن ها در جهت ایجاد عدل. پیام آور وحیانى اسلام، که خود رسالت گران بار تبلیغ دین مقدس را بر دوش مى کشید، از آغازین رویدادها تا انجام، تمامى تلاش خود را مبذول داشت تا از درّه هوا و هوس و منفعت پرستى و سیاست بازى زراندوزانِ قدرت اندیش به دور باشد، رسالت خود را خالى از هرگونه جانب دارى و مصالح، به صورت ناب و سره در اختیار تشنگان مکتب الهى قرار دهد. رویداد ورود به مدینه و سپردن تعیین جایگاه اسکان به شتر خویش از ظرایف حرکت تبلیغى ایشان به شمار مى رود. شاگرد ایشان و جانشین اول او نیز گام در راه آن حضرت نهاده و در نامه بیست و پنجم نهج البلاغه، در خطابى به مسؤول جمع آورى زکات سفارش مى نمایند:
«فاذَا قدمتَ علىَ الحىِّ فانزِل بمائهم مِن غَیر ان تُخالطَ ابیاتهم»;18
هنگامى که بر قبیله اى وارد شدى، در منازل آن ها مسکن نگزین و بر سر سفره کسى ننشین و بر لب آب چشمه یا قنات آن ها، که عمومى است، فرود آى.
به راستى، رمز پویندگى، پایندگى و بالندگى تبلیغات دینى دورى از وابستگى به قدرت هاست و این مهم جز با ایجاد صفاتى همانند قناعت، شجاعت و بردبارى در مجموعه سازمان و به ویژه در مدیریت ممکن نیست. بنابر همین باور است که امام(رحمه الله)مى فرماید: «این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یک کاسه است و خداوند کسانى را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى کنند، نمى بخشد ... به هر حال، خصوصیات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت ها و مهم تر از همه، احساس مسؤولیت در برابر توده ها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.»19
در این میان، مى توان از جمله ویژگى هاى مثبت مدیریت تبلیغ در ساختار حوزوى را دورى از پول داران و متنفّذان دانست و این یک سنّت تاریخى در حوزه دینى در درون جامعه شیعى به حساب مى آید. حضرت آیة الله خامنه اى در همین زمینه مى گویند: «برادران عزیز، از خصوصیات روحانیت شیعه این بوده که همیشه با مردم بوده است هر روحانى اى که از مردم جدا شد از روحانیت ساقط گردید. ما در گذشته، رئیس العلما، عالمباشى و علماى متنفّذ پولدار با عناوین گوناگون ـ که وابسته به دستگاه ها بودند و از مردم دور بودند ـ داشتیم. این ها عنوان داشتند، اما پیش غیر مردم، پیش حکّام ...»20
بنابراین، جداسازى مسیر تبلیغ دینى از جهت گیرى هاى زورمدارانه و زرپرسانه و تلاش در پاس دارى از استقلال آن از ضروریات، و یکى سازى راه هاى تبلیغ دینى با زر و قدرت عریان از آفت هاى این راه مقدس به شمار مى رود.
6ـ نفوذ غیرخودى ها و نااهلان
جریان هاى سالم در جهان امروز همواره از سوى مخالفان و جریان هاى ناسالم تهدید شده اند. با پیروزى انقلاب غرورآفرین اسلامى و توجه به تبلیغات دینى، هجوم گسترده اى از سوى ابرقدرت هاى تبلیغى دنیا بر ضد آن صورت گرفت. عرصه فرهنگ و تبلیغ نیز از این هجوم بى نصیب نماند. روشن است یکى از نقاط امیدوارى دشمنان قبضه و یا دست کم مهار کردن بخشى از مدیریت تبلیغى در جامعه اسلامى است. و در مراحل بعد، تأثیرگذارى و نفوذ دادن سربازان فرهنگى خویش در میدانگاه ابزار حسّاس تبلیغى همچون مطبوعات است. ارزیابى و گزینش شاخص مند، آگاهى از حساسیت ابزارهاى فرهنگى و احساس مسؤولیت همراه با به تساهل نسپردن امور فرهنگى از جمله ابزار کارامد در مبارزه با این پدیده خطرناک است.
معمار انقلاب در گفتارى حکیمانه، به این موضوع اشاره مى نمایند: «اشخاصى که اداره مى کنند یک جایى را باید از اول ارزیابى شود که این اشخاص چه کاره بودند، سوابقشان چیست و تحصیلاتشان در کجا بوده، چه رویه اى در تحصیلات داشته اند و بعد از انقلاب، چه وضعیتى داشته اند، قبلاً چه وضعیتى داشته اند. افکارشان قبلاً چه بوده، اگر کسى افکارش منحرف بوده و حالا بیاید ادعا بکند که من برگشته ام، باید قبول کنیم، اما نباید او را مجله نویس کنیم این دو با هم فرق دارد. ما قبول مى کنیم که در جامعه مسلمین مثل سایرمسلمین با او عمل کنیم، اما نباید رادیو و تلویزیون را به دست او بدهیم; نباید خوش باور باشیم.»21
ورود بى رویه افراد ناباب با گذشته اى ناسالم به حوزه مدیریت فرهنگى ـ تبلیغى دین مى تواند ضربه اى غیرقابل جبران به پیکره ارزشى جامعه وارد سازد. آنان همچون مستانى که سر در گرو دیگران دارند، با شمشیر بى رحم و برنده تبلیغات بر اندام جامعه مى کوبند و با ادعاى آزادى بیان و قلم، عرصه را ملک طلق خود پنداشته، هر چند خود را سینه چاک چند صدایى معرفى مى کنند، ولى کوچک ترین حرکت قلم یا زبان را با کوهى از اتهام و رگبارى از واژگان فریبنده و دهان بند خفه مى کنند.
سکّاندار انقلاب با تشبیهى جالب، این گونه بیان مى کنند: «مطبوعات مثل شمشیربرنده اى هستندکه اگر دست انسانـ هاى ناباب بیفتد، زیان ها خواهند داشت و اگر دست انسان هاى متعهد و مسؤول و آگاه و هوشمند بیفتد، بهترین و سازنده ترین نقش را ایفا خواهند داشت.»22
به راستى ابزارهاى تبلیغى همچون تیغى دو لبه مى توانند در مسیر خوبى ها یا ناپاکى ها به کار برده شوند و روشن است سلامت فرهنگى جامعه در سایه پاس دارى از این ابزارها و جلوگیرى از نفوذ غیرخودى ها به دست خواهد آمد. گویى چنین باید گفت که سلامت اجتماع به سلامتى مدیران به کارگیرنده ابزار تبلیغى وابسته است. رهبرى معظّم انقلاب در این باره مى فرمایند: «سلامت مطبوعات سلامت این ملت است و همچنین بد عمل کردن و کج عمل کردن آن، کج عمل کردن این ملت مى باشد.»23
از این رو، بهانه هایى همچون استفاده از تخصص، ایجاد جامعه چندصدایى، اصل برائت و مانند آن نه تنها مجوّزى براى راه دادن به این گونه افراد به حساب نمى آید، بلکه بسترى براى هجوم داخلى نیز فراهم مى آورد. کوتاه سخن آن که حضور این گونه افراد نه تنها مشکلى را هموار نخواهد ساخت، بلکه حتى زمینه اى براى مشکلات بعدى خواهد شد.
امیرمؤمنان(علیه السلام)درباره انسان هاى بیمار و بى اعتقاد چنین مى فرمایند:
«فانّ المتکارَهُ مغیبه خیرٌ مِن شهوده و قعودُه اَغنى مِن نُهوضِه»;24
سست عنصران ناراضى نبودشان بهتر از حضورشان و بیکارى شان مفیدتر است از اقدامشان.
بنابراین، بر مدیریت تبلیغ و ارکان مدیریت کلان جامعه دینى است که از نفوذ غیرخودى در عرصه تبلیغ جلوگیرى نمایند و عوارض بعدى را با هوشیارى قبلى به سامان رسانند.
سخن پایانى آن که با توجه به مفهوم مدیریت دینى و بایسته هاى برنامه ریزى و آسیب هاى جدّى هر کدام، مى توان گام در راه رهبرى عظیم آن برداشت. آشکار است که پى بردن به جنبه هاى مدیریت و رهبرى در عرصه تبلیغ دینى مجالى بیش از این مى طلبد; چه بسا تلاش هاى مجدّانه و کوشش هاى پیگیر خالصانه لازم است تا همه جوانب به محک نظریه و عمل درآیند. و این تنها دریچه اى بود تا از دورنمایى کوتاه و محدود از مدیریت و برنامه ریزى به دست آید.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ با استفاده از ترجمه قرآن و تبلیغ، محسن قرائتى، ص 90
2و3ـ امام خمینى(رحمه الله)صحیفه نور،ج8، ص 65
4ـ در دیدار با مسؤولان سازمان تبلیغات اسلامى، 6/2/72
5ـ صحیفه نور، ج 17، ص 61
6ـ مجله بصائر، ش. 11 و 12، ص 6، مصاحبه با حجة الاسلام سعیدى، قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامى
7ـ8 حوزه و روحانیت، ص 98/ ص 99
9ـ نهج البلاغه، شرح فیض الاسلام، نامه 61
10ـ تقسیم بندى و تعاریف با کمى تصرف به نقل از: بروس کوئن، مبانى جامعه شناسى، ص 59 ـ 61
11ـ صحیفه نور، ج 15، ص 160
12ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى دفتر تبلیغات، مورخ، 9/7/75
13ـ صحیفه نور، ج 3، ص 100
14ـ نهج البلاغه، شرح فیض الاسلام، نامه 53، ص 1022
15ـ همان، نامه 53، ص 1024
16ـعلى باقى نصرآبادى،فروغ اندیشه ها،ص37
17ـ احمد رزاقى، تبلیغات دینى ابزارها و شیوه ها، ص 65
18ـ نهج البلاغه، شرح فیض الاسلام، ص 879
19ـ روزنامه اطلاعات، 6/12/67
20ـ در دیدار با علما و روحانیان شهرستان یزد، 8/9/66
21ـ صحیفه نور، ج 13، ص 249
22ـ تبلیغات دینى، ص 60 / روزنامه کیهان، مورخه 18/10/63
23ـ تبلیغات دینى، ص 60 / روزنامه کیهان، مورخه 21/5/61
24ـ محمدحسن نبوى،مدیریت اسلامى، ص 225

تبلیغات