آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

الف) آدمى به اقتضاى حبّ به ذاتِ خویش، کمال خود را نیز دوست مى دارد و براى نیل به آن تلاش مى کند. بهترین راه نیل به کمال، دیندارى و التزام به احکام خداوند است که خالق جهان هستى است. روشن است که دیندارى بدون فهم دین، میسور نیست و فقه مصطلح، دانشى است درجه اول براى رسیدن به احکام دینى و اوامر و نواهى خداوندى. فهم و درکِ مستدل و مبرهن از احکام شرعى براساس منابع و متون دینى، محتاج قواعد و اصول و فرمول هایى است و علم مشتمل بر این قواعد و اصول، «علم اصول الفقه» نامیده مى شود. علم اصول الفقه همچون علم فقه، از نوع معرفت هاى درجه اول محسوب مى شود و موضوع آن، عناصر مشترک در استنباط احکام شرعى است.
ب) امروزه بحث از فلسفه علم اصول در حوزه هاى علمیه ما یک ضرورت است. فلسفه علم اصول به عنوان معرفتى درجه دوم، در حقیقت به معناى بحث از رؤوس ثمانیه علم اصول است. به تعبیر دیگر، فلسفه یک علم، آشنایى با شناسنامه آن علم است. امروزه بحث از فلسفه علوم در مراکز علمى دنیا از اهمیت ویژه اى برخوردار است و بجاست که ما نیز در حوزه هاى علوم دینى به این مبحث بپردازیم و مباحثى را تحت عنوان «فلسفه علم فقه»، «فلسفه علم اصول»، «فلسفه علم فلسفه»، «فلسفه علم منطق»، «فلسفه علم تفسیر» و... ارائه کنیم.
البته مقالات و رساله هاى متعددى در برخى از این زمینه ها به طور پراکنده نوشته شده و در مقدمه برخى کتاب هاى فقهى و اصولى و یا به صورت مستقل منتشر شده است، امّا بجاست اساتید دروس خارج، این گونه مباحث را به صورت جدّى و با عنایت بیش تر براى طلاب و فضلا مطرح کنند.
ج) «فلسفه اصول فقه» غیر از «فلسفه علم اصول» است، همان طور که «فلسفه اخلاق» غیر از «فلسفه علم اخلاق» است. فلسفه اصول فقه، بحث از مبادى تصوّریه و مبادى تصدیقیه اصولِ فقه است، کما این که فلسفه اخلاق بحث از مبادى تصوریه و تصدیقیه اخلاق است. ما در تعریف علم اصول مى گوییم علمى است که مشتمل بر اصول و فرمول هاى «استنباط» احکام دینى است. اینک این سؤال مطرح است که خودِ «استنباط» چگونه واقعه اى است و عمل «فهم» چگونه صورت مى گیرد؟ عناصر دخیل در وقوعِ واقعه فهمِ دین و استنباط حکم شرع، چه عناصرى هستند؟ آیا حضور و دخالت این عناصر در واقعه «فهمیدن و استنباط» در خلوص فهم و عینیت آن تأثیرى دارد یا نه؟ بحث از ماهیّتِ فهم و کشف واقعه استنباطِ حکم خدا، از مبادى تصوریه اصول فقه محسوب مى شود و بحث از این که عناصر دخیل در حادثه فهم، در خلوص و عینى بودن آن تأثیر مى گذارند یا نه، از مبادى تصدیقیه اصول فقه است. همچنین بحث از این که در فهم و استنباطِ احکام دین باید مفسِّر محور باشیم یا مؤلف محور و یا متن محور، از مباحث و مبادى تصدیقیه مهم در اصول الفقه است.
فقها و عالمان اصولىِ ما در طول تاریخ پرفراز و نشیب این دو علم، گام هاى بلندى در جهت تحوّل و تکامل فقه و اصول برداشته اند.اینک پرداختن به مباحث «هرمنوتیک مدرن» و مبتنى ساختن فهم و تفسیر قرآن و استنباط احکام شرعى از متون دینى بر پایه هایى محکم و استوار از گام هاى بلند و ضرورىِ دیگرى است که بایستى توسط مجتهدان و عالمانِ فرهیخته این عصر برداشته شود،1
پى نوشت ها
1 صاحب این قلم در بحث هاى خارج اصول خود بر ضرورت طرح این مباحث پاى فشرده، ورود عالمان و صاحب نظران حوزوى را در این عرصه جدید علمى، فرض و واجب مى داند.

تبلیغات