آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

در ادامه سلسله مباحث اخلاقى استاد مصباح یزدى، در این شماره نیز شرح بخش دیگرى از وصایاى امام جعفر صادق(علیه السلام) خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم مى داریم:
«واعفُ عمَّن ظَلمَک کما اَنک تُحبّ َان یُعفى عنک فَاعْتبرْ بعفواللّه عنک الا ترى اَن شمسه اشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ینزل على الصالحین و الخاطئین»1
ارزش اخلاقى «عفو»
یکى از بزرگ ترین فضایل اخلاقى که در قرآن کریم و روایات مورد تأکید فراوان قرار گرفته، مسأله عفو و گذشت است. قرآن کریم در یکى از آیات درباره عفو مى فرماید: «الذین ینفقون فى السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» (آل عمران: 134); کسانى که از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستى انفاق کنند و خشم و غضب فرو نشانند و از بدى مردم درگذرند. ما اگر بخواهیم خداوند از گناهانمان درگذرد، باید نسبت به دیگران عفو و گذشت داشته باشیم: «ولیعفواولیصفحوا الاتحبّون ان یغفراللّه لکم»(نور:22)
سؤالى که ممکن است در این جا مطرح شود، این است که آیا این فضیلت اخلاقى داراى ارزش مطلق است یا نسبى؟ به دیگر سخن، آیا انسان در همه جا و تحت هر شرایطى باید از دیگران عفو کند یا خیر؟ گذشته از بحث نسبیت که در فلسفه اخلاق مطرح است و آن این که به طور کلى، ارزش ها تابع موضوعاتشان هستند، باید گفت گاهى یک کار، مصداق چند عنوان واقع مى شود. براى مثال، اگر در زمان طاغوت از ما در مورد شخص مظلومى، که از دست مأموران ساواک گریخته و به ما پناه آورده سؤال مى شد، آیا مى بایست از آن جهت که دروغ گفتن خوب نیست، مخفى گاه آن شخص را نشان مى دادیم و یا این که از آن موضوع اظهار بى اطلاعى مى نمودیم و در پاسخ فرد مى گفتیم: «نمى دانم»؟ در فرض مزبور، این پاسخ ما اگر چه عنوان دروغگویى داشت، اما عنوان دیگرى هم داشت و آن نجات یک شخص بى گناه است. در این جا، باید دید ارزش کدامیک بیش تر است; ارزش راست گفتن یا ارزش نجات دادن یک انسان بى گناه از دست فردى ظالم؟
مسأله عفو از دیگران نیز داراى چنین حکمى است; یعنى ممکن است با واقع شدن چند عنوان دیگر، ارزش آن تغییر کند. اگر عفو از کسى، موجب تضییع حقوق فرد یا افراد دیگرى شود، حکم متفاوتى پیدا مى کند. مثلاً، فردى که با کسى در مالى شریک است و شخصى در آن مال خیانت کرده، اگر بخواهد او را مورد عفو و بخشش قرار دهد، به شریک خود ظلم کرده است; چرا که ممکن است وى از این اقدام راضى نباشد. در این جا، گذشتن از حق خود، موجب تضییع حق دیگرى مى شود که از نظر شرع و اخلاق پسندیده نیست.
گاهى اوقات، عفو یک گناهکار، موجب گستاخى وى مى گردد; یعنى موجب مى شود که آن شخص کار زشت و ناپسند خود را تکرار نماید. فلسفه عفو و گذشت این است که انسان خاطى متنبه شده، خود را اصلاح نماید و دشمنى او به دوستى تبدیل گردد: «فاذا الذى بینک و بینه عداوة کانه ولى حمیم» (فصلت: 34) بنابراین، اگر عفو موجب جرى تر شدن فرد گناهکار گردد، نباید از او گذشت نمود. انسان در این کار باید همواره مصالح خود و جامعه را در نظر داشته باشد. ممکن است تنبیه و مجازات فردى که حقوق دیگران را پایمال نموده است، موجب جلوگیرى از تکرار آن کار بد شود. اصولاً یکى از فلسفه هاى احکام مجازات در اسلام، همین نکته است که فرد و جامعه ـ هر دو ـ اصلاح شوند. این که اسلام در برخى از موارد مى گوید حدّ فرد گناهکار را در ملأ عام جارى سازید، براى این است که دیگران هم عبرت بگیرند و مرتکب چنین کارى نشوند.
در اوایل انقلاب، وقتى جنایتکاران را مجازات مى کردند، برخى مى گفتند: این کار با عفو و رأفت اسلامى منافات دارد. در روایت داریم که وقتى حضرت مهدى (عج) ظهور مى کنند، آن قدر گناهکاران و ستمگران را مجازات مى کنند که عده اى مى گویند: اگر این شخص از اولاد فاطمه(علیها السلام)بود، این چنین خون مردم را نمى ریخت; یعنى این کار را خلاف رحمت و عطوفت اسلامى مى بینند. حال آن که باید دید اگر چنین کسانى مجازات نشوند، نتیجه اش چه خواهد شد؟ قرآن کریم در این باره مى فرماید: «ولکم فى القصاص حیاة یا اولی الالباب» (بقره: 179); و قصاص براى حفظ حیات شماست اى خردمندان.
اجراى حدود الهى موجب رحمت و حیات جامعه مى شود. قرآن هم بر این مسأله تأکید مى نماید: «و من یتعّد حدوداللّه فاولئک هم الظالمون» (بقره: 229); کسانى که از احکام خدا سرپیچى کند، آن ها به حقیقت ستمکارانند. البته در مواردى که مصالح اسلام و جامعه اسلامى اقتضا کند، حاکم شرع، (ولىّ فقیه) حق دارد حدود را ببخشد. بنابراین، فلسفه اجراى حدود، دیات و قصاص این است که از شیوع فساد در جامعه جلوگیرى گردد. در روایات آمده است که برکت اجراى یک حدّ از حدود الهى در جامعه، از باران وسیعى که بر زمین ببارد و همه جا را سرسبز و خرم نماید، بیش تر است. مسؤولان نظام اسلامى باید این نکته را در نظر داشته باشند که عفو و گذشت از کسانى که به بیت المال خیانت کرده اند، چه بسا در برخى موارد، خود خیانتى بزرگ به جامعه و مردم مى باشد. قرآن کریم در مورد کسانى که مرتکب عمل منافى عفت شده اند و چهار نفر شاهد عادل هم شهادت داده اند، مى فرماید: آن ها را جلوى مردم تازیانه بزنید، مبادا تحت تأثیر عواطف خود قرار بگیرید و از اجراى حدّ چشم پوشى نمایید: «ولا تأخذکم بهما رأفة فى دین اللّه» (نوز: 2); هرگز درباره آنان در دین خدا رأفت و ترحم روا مدارید.
رعایت مصالح جامعه از حفظ آبروى دو نفر که ـ مثلاً ـ اعمال منافى عفت انجام داده اند، بسیار مهم تر است; چه بسا فواید اجراى حدود الهى از عفو و بخشش برخى گناهکاران بسیار بیش تر باشد.
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در این فراز از سخنان خود مى فرمایند: «واعف عمن ظلمک کما انک تحبّ اَن یعفى عنک»; از کسى که به شما ستم کرده است گذشت کنید، همان طور که دوست دارید دیگران از شما گذشت کنند. البته، همان گونه که پیش تر اشاره شد، باید به این نکته توجه داشته باشیم که ما حق نداریم کسانى را که در بیت المال خیانت کرده اند مورد عفو و بخشش قرار دهیم; ما فقط مى توانیم از حق خود بگذریم.
نکته دیگر، مسأله «حق اللّه» و «حق الناس» است. اگر کسى نسبت به دیگرى مرتکب جنایتى شده و حتى مورد بخشش آن شخص هم قرار گرفته باشد، الزاماً مورد بخشش خداوند قرار نمى گیرد; به دیگر سخن، با گذشت صاحب حق، حق خدا بخشیده نمى شود. حق خدا با توبه و پذیرش آن از سوى پروردگار، بخشیده مى شود. بنابراین، در این موارد، علاوه بر این که باید رضایت مردم را جلب نماییم، باید از درگاه خداوند نیز طلب عفو و بخشش نماییم تا خالق هستى هم از گناه ما درگذرد.
حضرت در ادامه مى فرمایند: «فاعتبر بعفواللّه عنک» عفو از دیگران موجب مى شود تا انسان استحقاق عفو الهى پیدا کند. این خود انگیزه بالاترى است براى هر فرد.
یکى از صفات خداى متعال این است که بد و خوب ـ هر دو ـ را مورد رحمت خود قرار مى دهد. ما انسان ها هم باید سعى کنیم مظهر صفات خدا باشیم; یعنى در مواردى که حکمت و مصلحت اقتضا مى کند، با همه مردم، اعم از انسان هاى خوب و بد، رفتارى توأم با مهر و عطوفت داشته باشیم. این هم انگیزه بالاترى است که انسان ها کوشش نمایند صفت رحمانیت الهى را در خود تقویت کنند; زیرا خداوند کمال مطلق است، گناهکاران را از رحمت خود محروم نمى سازد. «الاترى ان شمسه اشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ینزل على الصالحین و الخاطئین»; خورشید خدا بر خوبان و بدان یکسان مى تابد و باران خدا هم بر نیکوکاران و خطاکاران ـ هر دو ـ مى بارد.
ادامه دارد
--------------------------------------------------------------------------------
پى‌نوشت‌ها
1ـ محمدباقرمجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 284، روایت 1، باب 24

تبلیغات