سرمقاله : فلسفه، کاستى ها و بایسته ها
آرشیو
چکیده
متن
فلسفه، بر بامِ هستى ایستادن و نگریستن بر عالم وجود است. یکى از فرق هاى فلسفه با سایر علوم و دانش ها در این است که فلسفه، کل نگر است و سایر دانش ها، جزءنگر. و چون کسب آگاهىِ درست درباره جزء، و شناخت جایگاه آن در میان اندام هاى کل، متکى و متوقف بر آگاهى از کلّ است مى توان گفت که سایر دانش ها محتاج فلسفه اند.
«فلسفه» یک ضرورت است و دانشى از سر تفنّن نیست. در جهان معاصر و در روزگار حاضر، نزاع حقیقىِ تمدن ها و تفاوتِ اصلىِ مکاتب و نحله ها، در حوزه فلسفه است. اختلاف و نزاع در اقتصاد، حقوق، جامعه شناسى، سیاست، روان شناسى و مقولاتى از این دست، در واقع به اختلاف و نزاع در نظام هاى فلسفى بازمى گردد، اگر فقه ما هم در برابر نظامات حقوقىِ امروز دنیا، چالش هایى را پیش رو مى بیند، در حقیقت باید گفت ریشه این چالش ها در فلسفه و جهان بینى است.
با توجه به نکات فوق، پرداختن و عنایت به چند امر ضرورى است:
الف) در دانشگاه هاى ما بایستى فلسفه اسلامى از فلسفه غرب جدّى تر گرفته شود، ولى متأسفانه آنچه هم اکنون مى بینیم درست به عکس است. وقتى ذهن و ضمیر دانشجوى ما با فلسفه هاى غربىِ مبتنى بر اُمانیسم اُنس گرفت، طبیعى است که این اُنس ذهنى و پیوندِ روحى، در همه شؤون و اطوار و افکار وى بروز و ظهور خواهد داشت.
ب) در حوزه هاى علمیه ما، بایستى فلسفه تطبیقى و مقایسه اى بیش از پیش جدّى گرفته شود. ما امروز نمى توانیم صرفاً به فلسفه محض اسلامى بپردازیم و حتى نیم نگاهى به فلسفه هاى مضاف و نظام هاى فکرى و فلسفىِ مطرح در جهان معاصر نداشته باشیم. حجم انبوه شبهات فکرى و سؤالاتِ عقیدتى نسل جوانِ امروز، مى طلبد که اساتید، فضلا، و طلاب علاقمند به فلسفه اسلامى، پاسخ هایى مبرهَن و جواب هایى متقن براى سؤالات و شبهات مزبور ارائه نمایند.
ج) متون درسى فلسفه در حوزه هاى علمیه بایستى هر از چند سال، مورد بازنگرى قرار گیرند و به تناسب اولویت ها و سؤالات و مباحث مورد نیاز در هر مقطع زمانى، مباحثى نو و کاربردى در آن ها گنجانیده شود. انجام این مهم منوط به این است که گروهى از فضلا و اساتید آشنا به فلسفه اسلامى و مباحث جدید فلسفه غرب، به تدوین و تألیف متون درسى جدید همت گمارند. امید آن که شوراى عالى سیاست گذارى حوزه علمیه قم (ایدهم الله) در این زمینه اقدام لازم را به عمل آورند. انشاءلله
«فلسفه» یک ضرورت است و دانشى از سر تفنّن نیست. در جهان معاصر و در روزگار حاضر، نزاع حقیقىِ تمدن ها و تفاوتِ اصلىِ مکاتب و نحله ها، در حوزه فلسفه است. اختلاف و نزاع در اقتصاد، حقوق، جامعه شناسى، سیاست، روان شناسى و مقولاتى از این دست، در واقع به اختلاف و نزاع در نظام هاى فلسفى بازمى گردد، اگر فقه ما هم در برابر نظامات حقوقىِ امروز دنیا، چالش هایى را پیش رو مى بیند، در حقیقت باید گفت ریشه این چالش ها در فلسفه و جهان بینى است.
با توجه به نکات فوق، پرداختن و عنایت به چند امر ضرورى است:
الف) در دانشگاه هاى ما بایستى فلسفه اسلامى از فلسفه غرب جدّى تر گرفته شود، ولى متأسفانه آنچه هم اکنون مى بینیم درست به عکس است. وقتى ذهن و ضمیر دانشجوى ما با فلسفه هاى غربىِ مبتنى بر اُمانیسم اُنس گرفت، طبیعى است که این اُنس ذهنى و پیوندِ روحى، در همه شؤون و اطوار و افکار وى بروز و ظهور خواهد داشت.
ب) در حوزه هاى علمیه ما، بایستى فلسفه تطبیقى و مقایسه اى بیش از پیش جدّى گرفته شود. ما امروز نمى توانیم صرفاً به فلسفه محض اسلامى بپردازیم و حتى نیم نگاهى به فلسفه هاى مضاف و نظام هاى فکرى و فلسفىِ مطرح در جهان معاصر نداشته باشیم. حجم انبوه شبهات فکرى و سؤالاتِ عقیدتى نسل جوانِ امروز، مى طلبد که اساتید، فضلا، و طلاب علاقمند به فلسفه اسلامى، پاسخ هایى مبرهَن و جواب هایى متقن براى سؤالات و شبهات مزبور ارائه نمایند.
ج) متون درسى فلسفه در حوزه هاى علمیه بایستى هر از چند سال، مورد بازنگرى قرار گیرند و به تناسب اولویت ها و سؤالات و مباحث مورد نیاز در هر مقطع زمانى، مباحثى نو و کاربردى در آن ها گنجانیده شود. انجام این مهم منوط به این است که گروهى از فضلا و اساتید آشنا به فلسفه اسلامى و مباحث جدید فلسفه غرب، به تدوین و تألیف متون درسى جدید همت گمارند. امید آن که شوراى عالى سیاست گذارى حوزه علمیه قم (ایدهم الله) در این زمینه اقدام لازم را به عمل آورند. انشاءلله