آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

جناب حجة الاسلام و المسلمین محمود رجبى چهره اى آشنا، صمیمى و متواضع و از جمله استادان ممتاز و قرآن پژوهان حوزه علمیه و مدیر گروه «علوم قرآن و تفسیر» در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)» است که از سال 1344 تاکنون در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل، تحقیق و تدریس مى باشد. ایشان پس از اتمام سطح حوزه در دروس خارج فقه و اصول، از محضر استادان بزرگوارى همچون مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى(ره)، مرحوم آیة الله حاج شیخ کاظم تبریزى و آیة الله وحید خراسانى و آیة الله مؤمن قمى بهره مند گردید. در کنار دروس حوزوى، به دلیل احساس نیاز و نبوغ سرشار و با برنامه اى منظم و هدایت شده، به سمت علوم روز کشیده شد و پس از آشنایى با حضرت آیة الله مصباح یزدى ـ دام عزه ـ به اشاره معظمٌ له، دوره هفت ساله «مؤسسه در راه حق» را با موفقیت سپرى نمود. با تأسیس «دفتر همکارى حوزه و دانشگاه»، در گروه علوم اجتماعى آن دفتر و نیز در «بنیاد فرهنگى باقرالعلوم(ع)» و سپس در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)» مسؤولیت گروه «علوم قرآن و تفسیر» را عهده دار شد. به توصیه استاد مصباح ـ دام عزه ـ از سال 1348 به تدریس و از سال 1352 به پژوهش و تدریس در زمینه علوم قرآن و تفسیر روى آورد و از سال 1361 ارتباط نزدیک و مستمرى با دانشگاه برقرار کرد و در دانشگاه هاى تهران، شهید بهشتى، علاّمه طباطبایى و علوم پزشکى به تدریس مشغول گردید. اینک ایشان از جمله اعضاى شوراى بررسى متون درسى و رئیس کمیته علوم اجتماعى مى باشد که به بررسى و نقد علمى و ارزشى متون و منابع درسى دانشگاهى مى پردازد.
جناب استاد بیش ترِ عمر با برکت خود را در هدایت، راهنمایى و مشاوره طلاب و دانشجویان جوان سپرى نموده و به تدریس اشتغال داشته، اما آثار ماندگار و ارزشمند متعددى نیز از ایشان به زیور طبع مزین گشته است که مواردى از آن عبارت است از:
1. چند درس درباره ایدئولوژى اسلامى با همکارى آقایان محمدى عراقى و اکبر میرسپاه;
2. چند درس پیرامون شناخت قرآن با همکارى محمدى عراقى و اکبر میرسپاه;
3. ترجمه کتاب ریشه هاى عقب ماندگى و ضعف مسلمین، نوشته سمیع عاطف الزین;
4. درآمدى بر جامعه شناسى اسلامى با همکارى چند تن از استادان حوزه و دانشگاه;
5. تاریخچه جامعه شناسى با همکارى محمدى عراقى و اکبر میرسپاه;
6. مبانى جامعه شناسى با همکارى محمدى عراقى و اکبر میرسپاه;
8. تهیه و تدوین معارف قرآن، قرآن شناسى، اثر استاد علاّمه مصباح یزدى;
9. انسان شناسى;
10. شناخت قرآن.
علاوه بر این، ایشان بر اجراى ده ها طرح پژوهشى و راهنمایى و مشاوره بیش از پانزده رساله در حوزه هاى علوم اجتماعى و علوم قرآن و تفسیر نظارت داشته که همگى دفاع شده است. آنچه در پى مى آید حاصل مصاحبه با ایشان در زمینه معرفى رشته «علوم قرآن و تفسیر» در «مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)» و پیشینه آن و نیز نقش قرآن و قرآن پژوهان در جامعه امروز و مباحثى حول این موضوعات است که آن را به قرآن پژوهان اهل معرفت تقدیم مى داریم
معرفت
معرفت: با توجه به این که حضرت عالى از گذشته مدیر علمى گروه علوم قرآنى بوده اید، سابقه شکل گیرى این گروه و روند فعالیتى آن را بیان نمایید.
حجة الاسلام رجبى: گروه «تفسیر و علوم قرآن» از اولین گروه هاى پژوهشى و آموزشى است که در مؤسسه تأسیس شد. سومین و چهارمین گروه فارغ التحصیلان دوره عمومى موسسه به سه گروه تقسیم شدند و گروه اقتصاد، گروه فلسفه و گروه علوم قرآنى را تشکیل دادند. اولین گروه هایى هم که به عنوان گروه هاى آموزشى در مقطع کارشناسى ارشد تشکیل شد از این فارغ التحصیلان بودند. اولین گروه علوم قرآنى به لحاظ این که محور بحث هایش قرآنى و علوم مورد نیازش علوم حوزوى بود، قبل از آن که دوره تخصصى علوم قرآن را بگذراند شروع به تحقیق در مباحث قرآنى کرد و قریب دو سال به تحقیق در برخى مباحث اجتماعى و سیاسى از دیدگاه قرآن پرداخت. از جمله عناوین مورد بحث این گروه «مبانى حکومت»، «عوامل از هم گسیختگى اجتماع» و «تغییرات اجتماعى» بود. در این دوره دو ساله گروه به گروه هاى کوچک ترى تقسیم شد: گروه هاى پنج نفره و هر گروه آیات را بررسى مى کردند و در جلسات بحث و بررسى، نتیجه مباحث را مى نوشتند. پس از دوره دو ساله، این گروه مشغول تهیه «معجم موضوعى قرآن» شدند. البته، این گروه نیز در سال هاى بعد مباحث تفسیر و علوم قرآن را در یک دوره فشرده گذراندند و از پایان نامه هاى خود دفاع کردند.
دومین گروه علوم قرآنى پس از دوره عمومى حجم قابل توجهى از بحث هاى تفسیرى و علوم قرآنى و دیگر علوم مرتبط با آن مثل درایه و ادیان بزرگ جهان و بررسى تطبیقى عهدین و قرآن را گذراندند، مواددرسى این دوره ازنظرکمى و کیفى بیش از دوره آموزشى کارشناسى و کارشناسى ارشد رشته علوم قرآن در دانشگاه بود. این گروه پایان نامه ى خود را نوشتند و وارد کار تحقیق شدند. اولین کار تحقیقى این گروه «بررسى آیات مربوط به زن در قرآن» بود که شروع به بررسى آیات و تهیه مقالاتى در این زمینه کردند که هنوز هم ادامه دارد.
سومین گروه علوم قرآنى نیزدوره کارشناسى و کارشناسى ارشد را گذرانده و مشغول نوشتن و دفاع از پایان نامه هایشان هستند.
چهارمین گروه علوم قرآنى اکنون مشغول تحصیل هستند، و تقریباً واحدهاى مقطع کارشناسى را تمام کرده اند و واحدهاى کارشناسى ارشد را مى گذرانند.
پنجمین گروه علوم قرآنى اکنون مقطع کارشناسى را مى گذرانند و سال دوم تحصیلشان است. از این پنج گروه، بعضى افراد فارغ التحصیل گردیده و جذب نهادهاى اجتماعى شده و مشغول فعالیت اند، بعضى هم جذب بخش پژوهش مؤسسه شده و مشغول تحقیق اند و برخى هم عضو هیئت علمى آموزش و به تدریس و تحقیق مشغول هستند.
معرفت: ارزیابى شما از نظام آموزشى مؤسسه به طور کلى و برنامه هایى که در رشته علوم قرآنى وجود داشته چگونه است؟
حجة الاسلام رجبى: از شروع دوره آموزشى مؤسسه تا حال، اگر برنامه ها را با توجه به شرایط زمان در نظر بگیریم، ارزیابى مثبتى خواهیم داشت. زمانى که اولین گروه پژوهشى در مؤسسه تشکیل شد مشابه آن در هیچ جایى وجود نداشت و به همین دلیل هم، فارغ التحصیلان آن به اعتراف همه کسانى که آشنا به امور تحقیقى و نیازهاى جامعه هستند، به واسطه کارایى ها و توانمندى هایى که در زمینه هاى گوناگون داشتند چه آن ها که به کارهاى اجرایى پرداختند و چه کسانى که به امر تحقیق و تدریس پرداختند، موفقیتى که داشتند قابل تحسین است. دوره اوّلى که ما هم در آن دوره مشغول آموزش بودیم منتهى شد به سال هاى پیش از پیروزى انقلاب و بعضى ها آن موقع مى گفتند که این درس ها به چه دردى مى خورد. ولى همین افراد پس از پیروزى انقلاب، که احساس مى کردند جامعه، نیاز به تغذیه فکرى متناسب با شرایط انقلاب دارد، خودشان اعتراف مى کردند که این دوره یکى از نیازهاى ضرورى بوده و پاره اى از خلأهاى جدى انقلاب را فارغ التحصیلان این دوره پر کرده اند. در مرحله بعدى، کار گروه دوم که شروع شد، پژوهش هاى جمعى صورت گرفت که در آن مقطع، که کار پژوهشى جمعى اصلاً معنا نداشت و معمولاً افراد به صورت فردى کار مى کردند، مکرّر از آیة الله مصباح ـ مدظله ـ مى شنیدم که مى فرمود کار فردى زیاد است، ما هدفمان این است که جمعى کار کنیم تا کار با اتقان بیش ترى همراه باشد. این را مى توان نقطه آغازکار جمعى دانست که درحوزه کم تردیده مى شود.
باز به خاطر دارم که در همان دوران، که برایمان زبان انگلیسى مى گذاشتند، مکرّر بزرگوارانى مثل آیة الله مصباح یا جناب آقاى دکتر احمدى مى آمدند که ما را توجیه کنند که زبان ضرورت دارد. فضاى حوزه طورى بود که خواندن زبان کار لغوى تلقى مى شد. به هر حال ما مى بینیم که آن مواد درسى و دوره ها چه قدر ضرورت داشته است. بنابراین، چه مواد درسى و چه نظام درسى و چه کارهاى جمعى در پژوهش ضرورى و موفق بوده است. اکنون بحمدالله کارهاى جمعى نسبتاً زیاد است یا برنامه هاى منظم درسى زیاد است، ولى در آن مقطع، این ها کارهایى بسیار بدیع و آینده نگرانه بود که حضرت آیة الله مصباح مد ظله العالى برنامه ریزى کرده بودند، نیازهاى آینده را مى دیدند و چنین برنامه هایى را اجرا مى کردند، همین طور کارآموزى تحقیق، ما در نظام حوزویمان، حداکثر چیزى که داشتیم تقریرات درس استاد بود که کسى آن ها را بنویسد و به استاد ارائه دهد و اگر او وقتى داشته باشد، آن ها را ببیند و نظارتى بکند. ولى مؤسسه افراد را موظف مى کرد که تقریرات دروس را بنویسند و جزوه ها را بیاورند تا استاد ببیند و تذکرات لازم بدهد. یادم هست که آیة الله مظاهرى جزوات درس فقه ما را مى دیدند و راهنمایى مى کردند. این در کنار کارآموزى تحقیق و بحث هاى فلسفى و قرآنى دیگرى بود که در حوزه اصلاً وجود نداشت، نظام آموزشى خاصى ناظر به نیازهاى زمان و همراه با آینده نگرى و تا حدى متناظر با دروس دانشگاهى و علوم انسانى جنبه دیگرى بود که سابقه نداشت. چنین برنامه هایى در آن موقع که مؤسسه شروع به کار کرد براى خود ما هم تازگى داشت،دروس علوم انسانىـ جامعه شناسى، روان شناسى، اقتصاد، حقوق و علوم سیاسى ـ بخوانیم. این ها چیزهایى بود که آن موقع در حوزه مطرح نبود و در مقطع خودش، بسیار ارزشمند بود. و فقط در مدرسه حقانى به صورت بسیار کم رنگ ترى وجود داشت; زیرا در آن جا تکیه بر آموزش دروس حوزوى بود. دلیل روآوردن بنده هم به رشته جامعه شناسى تا حدى این بود که ما در دوره خودمان که جامعه شناسى را در «مؤسسه در راه حق» نزد اساتید مى خواندیم، چون درسى را که مى گرفتیم ما را اقناع نمى کرد، بنده و جناب آقاى محمدى عراقى و جناب آقاى میرسپاه یک کتاب جامعه شناسى را در نظر گرفتیم و مباحثه کردیم. این کار موجب شد که ما به این رشته علاقه مند شویم و زمینه هاى کار را فراهم کنیم.
بنابراین، «این برنامه ها در مقطع خاص خودشان مفید بلکه بدیع بوده اند» ولى ضرورت دارد که هر سال ما در برنامه ها تجدید نظر کنیم، نقاط ضعف اش را بکاهیم، نقاط قوّت اش را تقویت کنیم تا بتوانیم پا به پاى تحولات و نیازها، هم دانش پژوه را تربیت کنیم و هم در عین حال، برنامه ها متناسب با زمان پیشرفت کند و پژوهش هایمان متناسب با نیاز زمان باشد. در عین حال، تأکید مى کنم که نباید این تحولات زمینه سطحى شدن و از بین رفتن کیفیت و اتقان بحث ها را فراهم کند. باید بیش از همه، دغدغه این را داشته باشیم که نیرویى تربیت کنیم که از نظر علمى، قوى باشد، از نظر دقت و موشکافى، حساس باشد و در عین حال، به نیازهاى زمان خودش هم توجه داشته باشد و از اعتدال و معنویت هم برخوردار باشد. اگر این مجموعه در نظر گرفته شود، برنامه ها مطلوب خواهد بود.
معرفت:اجمالاً درباره برنامه هایى که براى آینده گروه علوم قرآنى در نظر دارید، اعم از برنامه هاى آموزشى و پژوهشى، توضیح دهید.
حجة الاسلام رجبى: در برنامه آینده گروه، یک نکته تجدید نظر در برنامه ریزى آموزشى و پژوهشى گروه است که به نظر مى رسد اگر بخواهیم یک برنامه ریزى دقیق داشته باشیم اکنون شرایط فراهم است. به همین دلیل، چه در بخش پژوهش و چه آموزش، از برخى از محققان فارغ التحصیل همین دوره استفاده کرده ایم که بررسى کنند با توجه به گذشته گروه و تجارب مثبت و منفى که از این دوره چندین ساله به دست مى آورند، هدف گذارى کنند که این گروه چه اهدافى مى تواند داشته باشد. این اهداف درجه بندى شود و هدف هاى نهایى و کلى و بعد هدف هاى جزئى، فرعى و ثانوى تنظیم شود و بعد اولویت بندى گردد که کدام یک در حال حاضر اولویت دارد سپس استراتژى رسیدن به این هدف ها را مشخص کنیم، ببینیم چه تصمیماتى باید بگیریم که این هدف ها را محقق کنیم و بعد خط مشى هایمان را مشخص کنیم که با چه شیوه اى و در چه زمانى و با چه کسانى و در چه شرایطى مى خواهیم آن ها را محقق کنیم. از سوى دیگر، باید ببینیم اگر این برنامه اجرا شود چه عوارضى مى تواند داشته باشد; آن ها را پیش بینى و براى عوارض احتمالى چاره اندیشى کنیم. این اولین محور کار ماست که از مدتى پیش آن را شروع کرده ایم و برنامه ها در حال بازنگرى است، هم در بخش پژوهش و هم در بخش آموزش. ان شاءالله اگر بتوانیم برنامه مطلوبى را تنظیم کنیم که دقیق، حساب شده و شفاف باشد، نیمى از کار انجام گرفته و آن موقع است که ما مى توانیم به صورت دقیق و مرحله به مرحله پیش برویم و به صورت دقیق، خودمان را ارزیابى کنیم که آیا پیش بینى ما درست بوده; چه قدر به هدف نزدیک شده ایم یا احیاناً چه قدر از مسیر منحرف گردیده ایم.
محور دیگرى که در برنامه ریزى مندرج است و به دلیل اهمیت آن، جداگانه مطرح و مورد نظر است این است که دانش پژوهان در طول دوران تحصیلشان، توانمندى براى کارهاى تحقیقى را پیش از نوشتن پایان نامه تا حد مطلوبى به دست آورند; این گونه نباشد که اولین تجربه تحقیق و نگارش و تدوین آنان پایان نامه شان باشد. به همین منظور، برنامه هایى را پیش بینى کرده ایم، در این زمینه با استادان دروس هم مشورت خواهیم کرد تا متناسب با مجموعه شرایط دانش پژوهان، تحقیقات مرحله به مرحله به آن ها ارائه شود تا انگیزه هاى لازم براى دانش پژوهان ایجاد شود که براى تحقیقات پیش از مرحله پایان نامه وقت بگذارند. بحمدالله، در گروه علوم قرآنى چهارم ما چنین برنامه اى را تدارک دیده ایم تا کارهاى تحقیقى را انجام دهند، هم به عنوان تحقیق عملى درس خود و هم زمینه ها را فراهم کرده باشیم که اگر کار را به صورت جدّى انجام دهند زمینه نشر آن فراهم باشد. همین امر موجب مى شود تا افراد کار تحقیق را جدّى بگیرند، جلسات راهنمایى و مشاوره هم برایشان گذاشته ایم و صرف نظر از اوقاتى که بنده در خدمتشان هستم، پیش بینى شده که برخى از دیگر استادان نیز با آن ها جلساتى داشته باشند تا بتوانند ان شاءالله کار را با بصیرت و با مشکلات کم تر به نحو مطلوب انجام دهند.
محور دیگرى که پیش بینى شده این است که براى فارغ التحصیلانى که مقطع کارشناسى ارشد را طى کرده اند، دوره دکترا برگزار شود که ان شاءالله آزمون آن در مهر ماه امسال برگزار مى شود و براى نیمه دوم سال، کلاس هایشان شروع خواهد شد. کسانى که در این آزمون موفق شوند مقطع دکترى را طى خواهند کرد و براى کسانى که به هر دلیلى به شرکت در آن تمایل نداشته باشند یا موفق نشوند برنامه ریزى شده است که در زمینه هاى مشخص به تحقیق بپردازند و تا حدى که امکان داشته باشد، تدریس کنند، در خود مؤسسه یا در جاهاى دیگرى که بحث هاى قرآنى تدریس مى شود. در زمینه ترجمه هم اگر فعالیت یا علاقه اى دارند کتاب هایى را شناسایى خواهیم کرد که در این زمینه کار کنند. سعى ما این است که افرادى که این جا دوره اى را مى گذرانند، چون هم خودشان وقتى را سپرى کرده اند و هم مؤسسه سرمایه گذارى کرده است، به بهترین وجه، در حد توان افراد و متناسب با علایق آن ها از وجودشان استفاده شود.
معرفت: لطفاً درباره برنامه مقطع دکترى بیش تر توضیح دهید.
حجة الاسلام رجبى: براى برگزارى دوره دکترى، ما با استادان متعددى که در این زمینه تجربه داشتند، چه در رشته علوم قرآنى و چه در رشته هاى دیگر، جلساتى گذاشتیم که حتى الامکان این دوره به نحو مطلوب و با استفاده از تجاربى که دیگران داشته اند، برگزار شود. ما در حال بررسى کل برنامه این دوره هستیم. البته مشکلاتى نیز هست که هنوز به طور کامل رفع نشده است; از جمله این که هنوز استادى که بتواند در این مقطع به نحو مطلوب براى فضلاى حوزه که این دوره را تا مقطع کارشناسى ارشد گذرانده اند تدریس کند، به حد کافى و با فراغتى که مدنظر ماست، که با دانش پژوه به صورت جدى کار کند، وجود ندارد ولى در عین حال، چاره اندیشى مى کنیم تا بتوانیم ان شاءالله زمینه هاى تربیت یا بالفعل کردن استادهاى بالقوه را فراهم کنیم; همان گونه که در مقطع قبلى هم چنین پیش بینى کردیم. در آن مقطع، پیش بینى شد که درس به صورت کنفرانس هاى متعدد از سوى اساتید متعدد برگزار شود; یعنى هر بخش را یک استاد ارائه دهد. البته این کار مشکلاتى هم داشت و دارد. اما در هر صورت، براى تأمین استاد، دو راه وجود دارد: یکى ارائه درس به صورت کنفرانسى توسط استادان گوناگون و دیگرى آن که ما از همین حالا در اندیشه این باشیم که بعضى از کسانى را که توان تحقیق و تدریس را دارند شناسایى کنیم. آن ها هم بروند تحقیق کنند و طبق سرفصل هاى دروس دست کم جزوه درسى تهیه کنند و ارائه دهند.
همچنین پیش بینى شده است که اگر شرکت کنندگان به تعداد کافى بودند، دو گرایش ایجاد کنیم، و بتوانند موضوع پایان نامه یشان را هم از همان آغاز مشخص کنند و در عمل، محققانى که فارغ التحصیل مى شوند در دو زمینه مورد نیاز، و ضرورى، تربیت شوند: یکى مبانى و روش تفسیر و فهم قرآن که بحث تفسیرگرایى تأویلى (هرمنوتیک) مرتبط با این گرایش است و نیاز امروز ماست و دیگرى هم بحث هاى علوم قرآنى است که تصور مى کنم با همه تحقیقاتى که انجام گرفته است، هنوز نیازمند تحقیق و بررسى است. البته تفسیر موضوعى هم ضرورت دارد که گرایشى ویژه آن داشته باشیم که در دوره هاى بعدى پیش بینى مى شود.
معرفت: نیروهایى که در رشته علوم قرآنى تربیت مى شوند چه توانایى هایى دارند و کجا مى توانند فعالیت کنند؟
حجة الاسلام رجبى: چون برنامه آموزشى گروه به گونه اى تنظیم شده است که گروه هم به تحصیل و هم به تحقیق بپردازند، بنابراین هم در زمینه تحقیق و هم تدریس، آن ها مى توانند فعالیت کنند و با توجه به این که بر خلاف برنامه رشته دانشگاهى علوم قرآن و حدیث، بخش قابل توجهى از مباحث این رشته در مؤسسه، مباحث تفسیرى است علاوه بر تدریس و تحقیق در علوم قرآن مى توانند در تفسیر موضوعى و ترتیبى هم تحقیق و تدریس داشته باشند. البته توان و علایق افراد مختلف و در این خصوص مؤثر است. علاوه بر این، افرادى از گروه ها که توان مدیریت علمى یا پژوهشى دارند در طول دوره شناسایى مى شوند به این صورت که نیروهایى که در زمینه مدیریت و اداره یک بخش موفقیت دارند، زمینه ها را فراهم کنیم تا این نیروها را در ضمن دوره آموزشى و پژوهشى به برخى از کارهاى مدیریتى بگماریم. در حال حاضر، از نیروهاى دوره هاى پیشین، بعضى در نهاد نمایندگى ولىّ فقیه در دانشگاه ها مسؤولیت پذیرفته اند، بعضى در سازمان تبلیغات، برخى در جهاد و برخى در خود مؤسسه مدیریت بخشى را بر عهده گرفته اند و کارهاى پژوهشى یا آموزشى یا فرهنگى را سرپرستى مى کنند و بحمدالله موفق هم بوده اند و در زمینه کارى خود توانمندى نشان داده اند. بنابراین، ما افراد را مقیّد نمى کنیم که حتماً بمانند; اگر ببینیم در جایى از عهده کارى برمى آیند و موفقیت آن ها در آن زمینه بیش تر است و جامعه و نظام به وجود آن ها در آن زمینه نیاز دارد راه را باز مى گذاریم که خدمت کنند، البته اولویت ها را در نظر مى گیریم.
معرفت: با توجه به این که براى هر مؤسسه آموزشى مشکلاتى وجود دارد، تاکنون چه تنگناها و مشکلاتى ـ به طور خاص ـ در سر راه گروه «علوم قرآن و تفسیر» بوده یا هنوز هست و براى رفع آن، چه چاره اندیشى هایى کرده اید؟
حجة الاسلام رجبى:مشکلات به دو دسته تقسیم مى شود: مشکلات عام گروه ها که شامل گروه علوم قرآن هم مى شود و مشکلات خاص گروه علوم قرآن. در زمینه مشکلات خاص گروه علوم قرآن برخى از نقاط ضعف و تجربه و خطاهایى داشته ایم که به آن ها اشاره مى کنم. یک مسأله، ترکیب اولین گروه پژوهشى علوم قرآن بود که افراد با توانمندى هاى متفاوت و بدون آموزش هاى لازم وارد پژوهش گروهى شدند. هر چند دوره آغازین کارآموزى بود ولى این امر مشکلاتى را پدید آورد و به همین دلیل در دوره هاى بعدى این دو جنبه به صورت جدى مدنظر قرار گرفت.
مسأله دیگر، کلان بودن پروژه هاى تحقیقى بود که در دراز مدت به نتیجه مى رسد وبخش هاى مختلف رابه هم وابسته مى کند و محققان در طول دوره خسته مى شوند. چنین پروژه هایى دست کم در مراحل اولیه تحقیق براى محققان مناسب نیست و هم اکنون در طرح هاى پژوهشى این نکته رعایت مى شود و شاید پروژه هاى درازمدت در مؤسسه در کل طرح هاى پژوهشى به تعداد انگشتان یک دست نرسد.
مسأله سوم، فرصت کم مدیران گروه ها و اساتید گروه هاى آموزشى است که نمى توانند سرمایه گذارى لازم را براى شاگردان بکنند و دانش پژوه را در دوره تحصیلى تربیت کنند; به گونه اى که با نوشتن پایان نامه راهکارهاى تحقیق را به خوبى فراگیرند و به کار بندند. در این زمینه نیز چاره اندیشى هایى صورت گرفته است. البته این مشکل به دلیل وابسته بودن به مجموعه شرایط اجتماعى ـ فرهنگى ونظایر آن،کاملاً درکوتاه مدت قابل اجتناب نیست.
مسأله چهارم، به دلیل بى سابقه بودن این برنامه هاى آموزشى در درون حوزه و تجربه نخستین بودن، در گذشته برخى برنامه ها واقع بینانه نبوده است و به دلیل کمبود فرصت، کارشناسى لازم در آن ها صورت نگرفته و به دلیل لزوم رعایت برخى از مقررات نظام آموزش عالى در مقطع کنونى مشکلاتى وجود داشته که براى این ها نیز چاره جویى هایى صورت گرفته و برخى از آن ها در دست اجرا است. کمبودهاى اطلاع رسانى، کمبود در زمینه فراگیرى راهکارهاى عملى و راهبردهاى نظرى آموزش ها و تحقیقات، فقدان توان شناسى دانش پژوهان در طول دوره آموزشى از سوى مدیران گروه ها و مؤسسه و نبودن کارگاه هاى پژوهشى به صورت مطلوب و جامع برخى دیگر از مشکلات است که تا حدى در جهت رفع آن ها تلاش شده ولى نیازمند تلاش درخور و جدى است. هر برنامه نوپایى اولین مشکل اش این است که چون راهى طى نشده را در پیش رو دارد و کارهایش با تجربه و خطا همراه است، باید توجه کند که راهى را که مى رود، ممکن است مشکلاتى داشته باشد; باید آن ها را شناسایى کند و چنین شهامتى داشته باشد که اگر مسیرى را رفت و فهمید اشتباه است باز گردد. ما هم در طول این دوره، تجربه و خطا داشته ایم. از این رو، در برنامه هاى آموزشى تحول ایجاد کرده ایم; شکل و طول دوره ها با گذشته تفاوت پیدا کرده است. از نظر آموزش هم براى گروه آغازین، پس از دوره عمومى مؤسسه چیزى بیش از آن دوره آموزشى نگذاشتیم; تصور مى کردیم با توجه به معلومات حوزوى قابل توجهى که طى چند سال درس خارج، آقایان اندوخته اند، در این مقطع نیازى به دوره هاى آموزشى دیگرى نیست. ولى در مراحل بعدى، به این نتیجه رسیدیم که بعضى از مواد درسى ضرورت دارد آموزش داده شود. البته بخشى از تغییرات در مواد درسى هم به دلیل تحولاتى است که در زمینه هاى علمى و فرهنگى جامعه ما پدید آمده و معلول خطاى ما در گذشته نیست. در آن مقطعِ زمانى، بسیارى از مباحث و شبهاتى که در فضاى علمى امروز مطرح است وجود نداشت. در حال حاضر، با توجه به تحولات جدیدى که به وجود آمده است، ضرورى دیدیم که مواد درسى دیگرى نیز در برنامه درسى گروه گنجانده شود. بنابراین، در برنامه، نواقصى وجود داشته که از آن ها کاسته شده است. اکنون راه تا حدى براى ما روشن تر شده است.
بد نیست به مشکلات عام هم اشاره شود مشکل دیگرى که ما در آن مقطع داشتیم این بود که چون کار، کارِ نویى بود، انگیزه براى گذراندن این دوره با مدت زمانى که مى برد، کم تر و علاقه به دروس حوزوى بیش تر بود; همه مى خواستند فقه و اصول یاد بگیرند و طبیعى بود که ما باید در گزینش افراد و برگزارى برنامه ها، سهل مى گرفتیم و با توجه به شرایط آن موقع، سخت گیرى مناسب نبود. اما دوره هاى بعدى با قدرى سخت گیرى همراه بوده است. همچنین در آن موقع، ما مقطع بندى نداشتیم; یک دوره شش، هفت ساله بود و تمام مى شد; پیش بینى براى این که هر دوره سه مقطع کارشناسى، کارشناسى ارشد و دکترى داشته باشد وجود نداشت و این یک نقص بود به مرور زمان، برطرف شد. در مرحله بعد مشکلى که وجود داشت این بود که افراد وقتى دوره کارشناسى را مى گذراندند، دروسى که مبانى عقیدتى و فکرى آن ها را طبق بینش اسلامى تأمین مى کرد زیاد بود; بحث هاى معارف قرآن در حجم وسیعى به آن ها بینش هاى قرآنى مى داد، بحث هاى فلسفه اسلامى بنیان هاى فلسفى و عقلى شان را استوار مى کرد و به طور کلى، انس آن ها با مبانى فکرى اسلامى زیاد بود. در مقطع هاى بعدى هم که این دروس به پایان مى رسید، حجم زیادى از آراء و نظریات دانشمندان علوم انسانى براى افراد مطرح مى شد و بحث هاى دینى بسیار کم رنگ و به تعداد محدودى ارائه مى شد. در این رشته ها، لازم بود آرائى که مطرح مى شود از دیدگاه اسلامى نقد گردد که این کار، هم تحقیق درازمدتى را مى طلبید و هم استادانى که علوم را تدریس مى کردند توانمندى نقد از منظر دینى را نداشتند. بنابراین چنین کارى ممکن نبود. اما راه چاره اى که وجود داشت این بود که در کنار مواد درسى، مانند دوره اول ـ یعنى دوره کارشناسى که بخشى از مواد دینى در آن ارائه مى شد ـ میزان مواد دینى را افزایش دهیم; یعنى دروس دانشگاهى درجاى خودش محفوظ بماند وبخشى از مواد حوزوى، که مکمّل دوره هاى قبلى است و در عین حال ناظر به مباحث امروزى مى باشد، به آن افزوده شود. در رشته هاى دیگر، این مواد افزوده شد، در رشته علوم قرآنى هم این دروس را در برنامه گنجاندیم تا تعداد واحدهاى همه رشته هامتعادل شود و در عین حال، فرصت مغتنمى هم بود که بعضى از مواد را، که به نظرمان ضرورى مى رسید در دوره باشد ولى به دلیل محدودیت واحدها در برنامه گنجانده نشده بود، اضافه کنیم. این هم مشکلى بود که برایش چاره اندیشى شد.
بخش تحقیقات در دوره هاى قبل، چندان فعال نبود. از یکى دو سال پیش، بحمدالله، این بخش فعال شده و این نقص هم برطرف شده و براى برنامه ریزى پژوهشى و آموزشى گروه، همان گونه که در دیگر نظام هاى آموزشى و پژوهشى مرسوم است که هر گروهى شوراى علمى دارد که برنامه ها و طرح هاى پژوهش و آینده گروه در آن جا بررسى مى شود و نسبت به آن ها کارشناسى لازم صورت مى گیرد، در این جا نیز این کار اخیراً شروع شده و در گروه ها،ازجمله در گروه علوم قرآنى، شوراى علمى تشکیل داده ایم تا با برگزارى جلسات، طرح هایى که مى خواهد به مرحله اجرا در بیاید، کارشناسى دقیق شود و راه کارهاى مناسبى براى آن ها تعیین گردد.
البته طبیعى است که امروزه بازار رقابت زیاد است; مراکز متعددى چه در حوزه و چه در خارج آن نیاز به محقق دارند و یکى از عواملى که در این زمینه نقش مؤثر دارد منابع مالى و پشتیبانى خدماتى است. ما از نظر خدمات پژوهشى ـ هر چند قبلاً مشکلاتى داشتیم، ولى الآن بحمدالله مؤسسه مشکل جدى ندارد و امکانات و خدمات پژوهشى را در حد مطلوبى فراهم کرده است. اما در جنبه هاى دیگر، ممکن است محقق براى تأمین نیازش ناچار شود که به جاهاى دیگر رو کند. این معضلى است که در تمام کشور وجود دارد، شاید در کشورهاى دیگر هم باشد که مشکلات اقتصادى و بالا رفتن هزینه و سطح زندگى، قناعتى را که در پنجاه سال پیش وجود داشت از بین برده است. اما نکته اى که وجود دارد این است که چون مؤسسه حوزوى است و مى خواهد صبغه حوزوى بودن خود را حفظ کند، بر دو نکته تأکید دارد: یکى انگیزه هاى معنوى افراد است تا در این بحران، به دلیل معضلاتى که پیش مى آید انگیزه هاى الهى افراد تضعیف نشود و این جا هم مانند بعضى جاهاى دیگر مسابقه دریافت بیش تر و امثال این وجود نداشته باشد و افراد فقط جاذبه هاى مالى برایشان مطرح نباشد، و یا این جنبه جنبه اصلى نشود.
استاد معظّم، آیة الله مصباح مد ظله العالى، مکرر مى فرمایند: ما باید احساس وظیفه اى بکنیم و بدانیم که ما سرباز امام زمان هستیم و باید در برابر امام زمان(ع) پاسخ گو باشیم و این باید انگیزه اصلى ما باشد. اگر این انگیزه اصلى ما نباشد، سمت و سوى تحقیقات، نوع تحقیقات و نوع آموزش ها در راستاى هدف هاى متعالى انسان نخواهدبود. این بلایى است که کشورهاى غربى کم و بیش دچارش هستند و جامعه، هم تا حدى دچارش شده است. بنابراین، باید سعى کنیم انگیزه الهى داشته باشیم. نکته دوم این که باید ضوابط قانونى و شرعى را نیز رعایت کنیم; کارى نکنیم که برخلاف مقررات باشد.البته طبیعى است که رعایت مقررات و حفظ انگیزه هاى معنوى براى ما مشکلاتى پیش مى آوردکه چون این دو نکته براى ما بسیار مهم است، مشکلات را تحمل خواهیم کرد.
دوره هاى کارآموزى پژوهشى نیز به نظر ما ضرورت دارد; عزیزانى که دوره ها را مى گذرانند، در عین حال که تلاش مى شود تا با نگارش و تحقیق آشنا شوند، به نظر مى رسد که حتى پس از نگارش پایان نامه ها هم نیاز به شرکت در کارگاه هاى پژوهشى دارند. بنابراین، شبیه آنچه در دانشگاه ها مرسوم است، اما قدرى حساب شده تر و دقیق تر این کار باید انجام گیرد. این نوع کارگاه پژوهشى را در نظام قدیم حوزوى داشتیم; استادان ما در گذشته، به دلیل این که شاگردانشان محدود بود و با آن ها انس و ارتباط زیادترى داشتند، گاهى استاد غیر از درسى که مى گفت، یک فرع علمى را هم مطرح مى کرد و از طلبه نظر مى خواست و دیگرى آن را نقد مى کرد و در نهایت، استاد بحث را هدایت مى کرد. آن ها به این وسیله، شیوه استاد را فرا مى گرفتند و خودشان وارد گود مى شدند. بنده و دوستان دیگرمان در اولین دوره آموزشى مؤسسه با تدبیر استاد بزرگوار آیت الله مصباح مدظله العالى چندین نوبت کارگاه پژوهشى ـ که واژه آن را نمى پسندم ولى چون براى دانش پژوهان ما گویاست به کار مى برم ـ داشتیم و بسیار مؤثر بود. اما اکنون با توسعه حوزه و کلاس ها، این کار صورت نمى گیرد. به نظر مى رسد که باید در این زمینه نیز برنامه ریزى شود که گروه هایى که فارغ التحصیل مى شوند، زیر نظر یکى از استادان باتجربه، تحقیقاتى انجام دهند و این شیوه را ادامه دهند. این تجربه اى است که در بعضى جاها انجام گرفته موفق هم بوده است. اگراین برنامه انجام شود،افرادبه حد خودکفایى در تحقیق مى رسند. در تدریس هم مى توان این کار را انجام داد: استاد ورزیده اى بیاید و جمعى محدود را در جلسات هفتگى گرد آورد; آن ها تدریس کنند و نقاط ضعفشان را بگوید، شیوه تدریسشان را ارزیابى کند، تمرین نمایند و روش تدریس نظرى و عملى را فراگیرند تا در تدریس موفق باشند. این نوع کارها آن گونه که در دانشگاه به صورت محدود و در زمان کوتاه انجام مى گیرد، موفقیت کامل ندارد; باید تداوم داشته باشد تا به نتیجه مطلوب برسد.
معرفت:قرآن چه نقش و جایگاهى در شکل دادن به معرفت دینى یک مسلمان و نیز حیات فردى و اجتماعى او در دنیاى امروز دارد؟
حجة الاسلام رجبى: قرآن مجید همان گونه که خود در معرفى خودش مى فرماید، نور است و این نور در زمینه هاى گوناگون زندگى، اعم از معرفت دینى و آگاهى هاى انسان، گرایش ها و جنبه هاى اخلاقى و نیز بعد رفتارى انسان، چه فردى و چه اجتماعى، هدایتگر و روشنگر است; به تعبیر خود قرآن: «یَهدی به اللّهُ مِن اتبعَ رِضوانهُ سُبلَ السَّلامِ.» (مائده: 16) در میان مسیرهاى مختلفى که انسان به سوى سعادت فردى و اجتماعى، دنیوى و اخروى اش دارد مسیرهایى وجود دارد که به تعبیر قرآن، مسیر سلام است; قرآن کسى را که در پى خشنودى خدا باشد ـ یعنى انسانى که معتقد به قرآن باشد و قرآن را به عنوان راهنماى عمل و فکر خود قرار داده است، به راه هایى که لغزش و انحرافى در آن نیست راهنمایى مى کند. بنابراین، ما براى آن که مسیر دقیق سعادت واقعى خود را تشخیص دهیم و در آن گام برداریم، در هر زمینه اى که بخواهیم، قرآن مى تواند راهنماى ما باشد و آن هم راهنمایى به نحو تام، به بیان نورانى قرآن «یَهدی لِلّتی هِىَ اَقومُ» (اسراء: 9); به استوارترین شیوه، انسان را براى نیل به سعادت راهنمایى مى کند. بنابراین در بعد معرفتى، حتى معارفى که انسان با توجه به ابزارهاى شناختى در اختیار دارد، مقدارى از راه را مى پیماید، ولى در ادامه، امکان این که بتواند مسیر را خود تشخیص بدهد براى او وجود ندارد. اما خداوند به وسیله قرآن، نیازهاى معرفتى انسان را تأمین مى کند علاوه بر آن اگر انسان به دستورات آن عمل نماید، در جاهایى که انسان به دلایل مختلفى که اقتضاى وجود او و زندگى دنیایى است از آن غفلت مى کند، خداوند در پرتو قرآن، او رادست گیرى مى کند و معرفت لازم را در اختیارش قرار مى دهد. «اِنّ الّذینَ اتَّقوااِذا مَسَّهم طائفٌ مِن الشیطانِ تَذکَّروا فاذاهم مُبصرونَ.» (اعراف:201) قرآن هم راه را نشان مى دهد، هم معرفت در اختیار انسان قرار مى دهد و هم در جاهایى که انسان به طور طبیعى امکان لغزش در بعد معرفتى دارد ـ اگر کسى با قرآن انس داشته باشد ـ او را از لغزش محافظت مى کند.
در بعد اخلاقى هم همین طور است. در زندگى فردى و اجتماعى، تمایلات سرکش انسان به طور طبیعى شکوفا مى شود. و تمایلات انسانى نیاز به تلاش آگاهانه دارد. اگر در پرتو تعالیم انبیاء: از جمله تعلیمات قرآن قرار بگیرد، امکان نجات دارد، وگرنه همان گونه که در آیات فراوانى به این نکته اشاره کرده زیان خواهد کرد:«اِنّ الاِنسانَ لَفی خُسرالاّ الّذینَ آمَنوا وَعَملوا الصَّالحاتِ»(عصر:2ـ 3); «ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا الاّ المصلین.» (معارج: 19 الى 22) این گونه تعبیرها که به طور کلى، انسان را در مسیر نادرست مى داند مگر جایى که دست به دامان وحى شود، معنایش این است که انسان از نظر خصلت هاى درونى، اگر در مسیر درست قرار نگیرد و در پرتو تعالیم قرآن قرار نگیرد از مسیرش منحرف مى شود. دربعد رفتارى نیزچنین است. به هر حال، از بیانات پیامبر گرامى9 و ائمّه طاهرین: ما مى توانیم و باید استفاده کنیم ولى اعتبار آن ها و هدایت به سوى آن ها هم توسط قرآن صورت مى گیرد. به علاوه به نظر مى رسد که قرآن نزدیک ترین راه است; یعنى ما به آسانى به این نتیجه مى رسیم که قرآن سخن خداست، بدون این که نیاز به بررسى هاى سندى داشته باشد. قرآن متنى است که به اتفاق همه مسلمان ها، سخن خداست و کسى نیاز به احراز این موضوع ندارد، یک راه میان برى است که سریع تر انسان را به نتیجه مى رساند، همه فرق مسلمان، با همه اختلاف هایشان قرآن را به عنوان محور اسلام قبول دارند و تردیدى در آن نیست، به عنوان راهنماى عمل مى تواند مورد استفاده قرار بگیرد. اما در پذیرش روایات در میان فرق، نظرگاه هاى مختلفى وجود دارد و نیاز به بررسى هاى سندى است.
بنابراین، قرآن، هم از نظر این که راهى میان بر است، هم از نظر اتفاقى که بر اصل متن آن وجود دارد و هم به لحاظ توصیه هاى فراوانى که به خواندن قرآن و بهره گیرى از آن شده است که هر قدر انسان با قرآن بیش تر انس بگیرد، با صفاى باطن و با ایمان و اعتقاد، به همان میزان به خدا نزدیک مى شود، یک منبع و یک راهنماى منحصر به فرد در جهان اسلام، بلکه در جهان بشریت است و مى توان گفت که نقش منحصربه فردى در شکل دادن معرفت دینى انسان وحیات فردى و اجتماعى او بر عهده دارد. البته هیچ گاه مقصود ازاین نکته بى نیازى از بیانات پیامبر9 و ائمه: نیست.
معرفت: آیا خود افراد هم مستقیماً مى توانند از قرآن استفاده کنند یا نیاز به واسطه اى هست؟
حجة الاسلام رجبى: هر کتابى که براى توده مردم نوشته شده باشد تنها شرط فهم آن، آشنایى با زبان آن کتاب و برخوردارى از قدرت درک و دقت است. اما وقتى کتابى محدود به توده مردم نیست و مى خواهد همه قشرها را هدایت کند و به فرمایش مرحوم علاّمه طباطبائى، براى یک حقوق دان منبع حقوقى است، براى یک فیلسوف راهنماى بحث هاى عقلى است و همین طور دانشمندان رشته هاى دیگر، این کتاب نه تنها یک راهنما، بلکه یک معجزه است; کسى که با تخصص ویژه خود وارد قرآن مى شود مى بیند که مطالب شگفت انگیزى در آن وجود دارد که حتى دانشمندان و محققان نمى توانند به این حد از معرفت دست یابند و آن را ارائه بدهند. چنین کتابى که مى خواهد همه را هدایت کند، داراى درجات است; یک سطح آن در سطح عموم است که اگر کسى زبان عربى را به خوبى بداند و بر ادبیات عرب دقیقاً مسلط باشد، مى تواند به سطح اول از فهم قرآن دست یابد. این همان چیزى است که در بعضى روایات آمده است: «فالعباراتُ للعوامِ»;1 براى توده مردم، فهم قرآن در حد عبارت ظاهرى امکان پذیر است. اما قرآن در این حد خلاصه نمى شود; درجات دیگرى نیز دارد که با این حد از معلومات دست یافتنى نیست و نیاز به معارف بالاتر و صفاى باطن فراترى دارد. از سوى دیگر خود آیات هم چنان که در بعضى از روایات هم آمده، چند قسم است: برخى از آیات را به روشنى نمى توانیم بفهمیم، حتى گاهى مفسران بزرگ هم در فهم بعضى آیات دچار مشکل مى شوند. بنابراین، چنین نیست که هر آیه اى را هر کسى بتواند بفهمد. مى توان گفت یک تقسیم بندى عرضى داریم و یک تقسیم بندى طولى; یک تقسیم بندى افقى داریم، یک تقسیم بندى عمودى و در هر دو سو، یک مقطع براى کسانى است که با ادبیات عرب آشنا بوده و بخواهند قرآن را بفهمند. اگر کسى از سر لجاج و عناد و غرضورزى و سوء استفاده بخواهد سراغ قرآن بیاید و با آن معارضه کند، بسیارى از حقایق آن را نمى فهمد. این نکات در روایات آمده، در خود آیات هم به آن اشاره شده است. بر این اساس، در حدى از فهم قرآن، که حد توده مردم است. هیچ قید و شرط و شیوه خاصى وجود ندارد; به همین دلیل قرآن تحدى مى کند و مشرکان هم سخن قرآن را مى فهمند و برمى آشوبند و یا دیگر اقشار توده مردم به حقایق آن پى مى برند و تسلیم مى شوند. البته این گونه نیست که هر کس هرچه دلش بخواهد بگوید و آن را به قرآن نسبت دهد، باید با عبارات قرآن طبق قواعد زبان عرب و عرف گفتوگو عقلایى سازگار باشد و هر کس ضرورت رعایت این نکات را درک مى کند و کسانى که بى حساب حرف مى زنند و نسبت هایى مى دهد اکثر قریب به اتفاقشان این حقیقت را درک مى کنند: «ان الانسان على نفسه بصیره» هم افراد توده مردم و هم برخى از خواص که گاه برداشت هاى انحرافى مى کنند و گرایش هاى سیاسى و غیره آنان را به این امور مى کشاند خود خوب درک مى کنند که عیب کار کجاست; به قول مولانا اگر خود توان پى بردن به عمق آیات را ندارند ولى مى دانند که آنچه مى گویند اشتباه است:
تو نمى دانى که آن اشتر کجاست    لیک دانى کین نشانى ها خطاست
هر کس ادعا مى کند که قرآن مطلبى را مى گوید، باید بتواند مستند به تعابیر آن، نکات ادبى آن و قواعد محاوره اى عقلا باشد. اگر چنین شد، معنایش آن است که روش و معیار خاصى وجود دارد و فهم قرآن ذوقى و سلیقه اى نیست و در این صورت، قرائت هاى مختلف ـ که امروزه مطرح است ـ حرف باطلى خواهد بود. قرائت هاى مختلف به این معنا که هر کسى برداشتى داشته باشد و معلوم نباشد که کدام حق است و کدام باطل یا همه حق است و همه بخشى از حق را دارند و معیارى هم براى تشخیص حق و باطل آن ها در دست نیست، این سخن نادرستى است. این در جایى است که بگوییم براى فهم ظاهر و برداشت از قرآن، هیچ معیارى نداریم، هر کس طبق ذوق و سلیقه اش چیزى مى گوید، در صورتى که بحث تفصیلى و مستدل در جاى خود در کتاب هاى اصولى مطرح شده است که استفاده از قرآن در حد اولیه اش هم باید مستند به قواعد و اصول خاص خود باشد. منتهى هر قدر بخواهیم فهم ها عمیق تر باشد، نکات و قواعد عمیق ترى مى طلبد و تخصص لازم دارد; مانند هر رشته علمى دیگر که نیاز به تخصص دارد. در این فرصت کوتاه نمى توان به دلایل نیاز به تخصص در فهم آیات پرداخت; زیرا خود یک فرصت جداگانه اى مى طلبد. ولى اجمالاً چنان که گفته شد باید مقدمات و تخصص لازم در فهم را فراهم ساخت. تسلط به زبان عربى و قواعد ادبیات عرب، رعایت اصول محاوره عقلایى، شناسایى دقیق قراین کلام و بهره گیرى از آن ها و معیار قراردادن مطالب معتبر، فراگیرى علوم مورد نیاز و شیوه استفاده از منابع تفسیر و نیز شیوه و مراحل تفسیر امورى است که براى فهم دقیق آیات قرآن ضرورت دارد.
معرفت: اساسى ترین پرسش هایى که امروزه در حوزه قرآن پژوهى فراروى محققان قرار دارد چیست؟ در این راستا، چه مباحثى باید در اولویت پژوهشى قرار گیرد؟
حجة الاسلام رجبى: در مورد اولویت بندى مباحث قرآن پژوهى، مانند سایر زمینه ها باید معیارهایى براى اولویت بندى در نظر بگیریم و بر اساس آن بگوییم چه سؤال هایى مهم تر و داراى اولویت بیش تر است. به نظر مى رسد که از یک سو، باید به مسائل مبنایى قرآن پژوهى ـ چیزهایى که اگر در آن ها مناقشه شود کل بحث هاى قرآن زیر سؤال مى رود ـ پرداخت. همچنین یکى از معیارهاى اولویت پاسخگویى به نیازهاى زمان و شبهات روز است که براى قشرهاى مختلف درباره قرآن و معارف آن مطرح است و نیز نیازهاى بالفعل جامعه مان و جامعه اسلامى و جامعه جهانى در دست یابى به دیدگاه قرآن در زمینه هاى مختلف امروزین است، این شیوه اى است که بزرگان ما در طول تاریخ به آن همت گمارده اند. آن ها هم متناسب با زمان خود، با این دو معیار به مباحث پرداخته اند. دانشمندان بزرگى مانند شیخ مفید، علاّمه طباطبایى،شهیدمطهرى; وحضرت آیة الله مصباح، هم مباحث مبنایى را در نظر داشته اند، هم پرسش هاى روز جامعه را، به خصوص شبهاتى را که در سطح وسیعى مطرح بوده و در قشرهاى تحصیل کرده وجود دارد. مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسیر المیزان یا در بحث هاى روش رئالیسم و امثال آن توجه شان به این نکات معطوف بوده است. مرحوم شهید مطهرى نیز به همین صورت. ما هم اگر بخواهیم اولویت بندى کنیم، باید با همین دو معیار به سراغ قرآن پژوهى برویم. بنابراین، اگر در باب قرآن پژوهى بخواهیم بگوییم چه مسائلى اولویت دارد، بحث هاى هرمنوتیک و فهم متون دینى یک مسأله اساسى است، بحث زبان قرآن و زبان دین، قرائت هاى مختلف از دین، قلمروشناسى بیانات قرآنى و این که قرآن به چه مسائلى مى پردازد و حیطه مسائل اش اداره امور دنیوى به ویژه جنبه هاى اجتماعى و از جمله حکومتى را در برمى گیرد یا خیر و نیز بحث هاى روش شناسى ـ که از قدیم مطرح بوده ـ و جهانى و جاودانگى بودن بیانات قرآن از جمله مسائل داراى اولویت است. علاوه بر این ها، بحث هاى مربوط به مبانى فهم قرآن و اعجاز قرآن هنوز هم جاى تحقیق جدّى دارد همچنین مسأله مصونیت قرآن از تحریف ـ به لحاظ نسبتى که از سوى بعضى محافل به شیعه داده مى شود ـ از مسائل مهم است.
نکته دیگر این که ما این معارف را باید به صورت نظام مند ارائه کنیم. تفسیر موضوعى هنوزبه تحقیق جدّى در زمینه هاى گوناگون نیاز دارد. اگر بتوانیم یک نظام اقتصادى اسلامى با توجه به آیات و روایات ارائه دهیم کار بسیار مطلوبى است یا اگر بتوانیم دیدگاه هاى تربیتى قرآن را ارائه دهیم کار بسیار مهم و مفیدى براى جامعه است.این ها یک سلسله مسائل ضرورى است که هم باید مبانى اش بررسى شود و هم مسائل اش. اکنون جهان اسلام چشمش به نظام ما و تحقیقاتى است که در حوزه ها و دانشگاه هاى ما انجام مى گیرد. ما باید پاسخ این گونه سؤال ها را فراهم کنیم و آماده داشته باشیم، وگرنه با یکى از دو نتیجه نامطلوب مواجه خواهیم شد: یا این تلقى پیدا مى شود که اسلام در این زمینه ها سخنى ندارد و یک دین اجتماعى که پاسخ گوى نیازهاى انسان در همه زمینه ها باشد، نیست یا این که برداشت هاى انحرافى به نام «اسلام» ارائه خواهد شد که هر دو به جدا شدن انسان ها از اسلام و از قرآن منجر خواهد شد. بنابراین، این مباحث را با نکاتى که باید در آن ها رعایت شود و متناسب با سطوح جامعه، اعم از قشر توده مردم، جوان و نوجوانان و کودکان، به جامعه عرضه کنیم.
معرفت: براى ترویج فرهنگ قرآنى در سطح عموم و نیز عرضه مباحث آن به صورت روزامد چه توصیه هایى دارید؟
حجة الاسلام رجبى: در زمینه ترویج قرآن براى عموم مى توان گفت از آن جا که قرآن براى عموم مردم از هر قشر و صنف و در هر سطح علمى و فرهنگى که باشند نازل شده است و چون توده مردم یکسان نیستند، باید یک برنامه چند مرحله اى را در نظر بگیریم تا هر کس در هر مرحله اى هست، بتواند با قرآن انس بگیرد. از امتیازات ادیان الهى این است که بر خلاف برخى از مکتب هاى دیگر، وقتى بحث سعادت و دست یابى به خوشبختى مطرح مى شود، نمى گویند باید تا آخر راه بیایید، آن وقت ببینید که سعادت این جاست و اگر کسى تا آخر نرود چیزى عایدش نشود. در ادیان الهى، سخن بر سر این است که انسان در هر لحظه مى تواند یک قدم به خدا نزدیک شود; یعنى کوچک ترین کار، یک پیشرفت تلقى مى شود. این یعنى داراى درجات بودن، و نکته بسیار مهمى است که فرد احساس کند با یک کلمه یا یک نگاه مى تواند به سعادت نزدیک شود یا از آن دور گردد.
بنابراین، وقتى هدف گذارى مى کنیم و براى جمعى برنامه ریزى مى نماییم، برنامه باید داراى درجات و مراتب باشد. در ترویج قرآن نیز، باید این گونه عمل کنیم; نکته دوم آن است که ما مى توانیم و باید نگرش نادرست افراد، را نسبت به قرآن عوض کنیم. به گونه اى که به هر حدّى از معرفت و انس با قرآن که مى رسند به آن قانع نباشند; و یکى از محورهایى که دشمنان ما آن را هدف گرفته است تخریب بینش صحیح نسبت به قرآن و القاء بینش هاى نادرست درباب قرآن به افراد جامعه است که یا به کلى سراغ قرآن نیایند و یا در زمینه ها و ابعاد بسیار جزیى قرآن را مرجع خود بدانند. مقصود بنده از نگرش مفهوم روان شناختى آن است که شامل بعد معرفتى، عاطفى و دیگر مؤلفه ها است نه صرفاً بعد معرفتى آن. افراد هم باید شناخت درست از قرآن و معارف آن داشته باشند و هم از نظر عاطفى دلبستگى خاص نسبت به قرآن داشته باشند و به قرآن عشق بورزند و ما باید در هر دو زمینه تلاش کنیم.
بنابراین، اگر یک برنامه چند مرحله اى داشته باشیم، بهترین راه ترویج است و در کنار آن، ایجاد انگیزه براى افراد و اصلاح نگرش آن ها نسبت به قرآن. مرحوم علاّمه بلاغى مى فرماید: در صدر اسلام، قرآن همه چیز مردم بود; هم کتاب انس شان بود، هم راهنماى عمل شان، هم معجزه پیامبرشان بود، هم متن معارف شان بود، هم منبع دین شان;2 یعنى در هر زمینه اى که مى خواستنداشباع شوند، سراغ قرآن مى آمدند. اگر این حالت ایجاد شود، قرآن در همه جانفوذکردهواین بهترین شیوه ترویج قرآن است.
اما این که بخواهیم مسائل روزامد باشد، باید هر مسأله اى را که مى خواهیم ارائه کنیم در سه بعد به جنبه روزامدى آن بپردازیم: یکى آن که قبلاً اشاره شد; سؤالاتى را که براى مردم مطرح است مورد توجه قرار دهیم. اگر آنچه را که براى توده مردم و اقشار مختلف از جمله قشر جوان مطرح است مورد توجه قرار دهیم، سریع جذب مى شوند; همچون تشنه اى که آب زلال در اختیارش قرار دهیم. ولى اگر مسائل دیگرى را برایشان بگوییم جذب نمى شوند یا بسیار کم جذب مى شوند. دوم، شیوه و زبان ارائه است; ما باید متناسب با مخاطب، پیام قرآن را ارائه دهیم; ویژگى هاى مخاطب را مورد توجه قرار دهیم و متناسب با او بنویسیم. البته ما باید مدار و معیارمان ارائه آنچه به صلاح جامعه و مردم و نیاز واقعى آنان است باشد نه خواسته هاى کاذب و نادرستى که القا مى شود ولى ابتدا باید زمینه سازى کنیم و احساس نیاز را پدید آوریم و نیز با زبان آنان به آنان ارائه کنیم. قشر جوان چیزهایى برایش جاذبه دارد و زبانى برایش مفهوم است غیر از توده مردم و زبان آن ها; همان گونه که متخصصان هر رشته زبانى خاص دارند. باید هر قشرى را متناسب با نیازهایى که دارد و خصوصیات زبانى اش تغذیه فکرى کنیم.
سوم آن که در ارائه مفاهیم و انتقال آن ها به دیگران، باز از فن آورى روز استفاده کنیم. در ارائه معارف قرآنى، نباید فقط صرف نوشتن کتاب یا مقاله یا ارائه سخنرانى را کافى بدانیم، هم در بعد تحقیق از تکنیک ها و امکانات جدید مانند رایانه و اینترنت استفاده کنیم و هم در ارائه نتایج از فنون مختلف پیام رسانى و ارتباطات استفاده کنیم; از انواع شیوه هاى هنرى مانند شعر، داستان، تصویر، نرم افزارهاى رایانه اى و مانند آن بهره بگیریم و همان گونه که قرآن در دفاع نظامى از اسلام مى فرماید: «وَاَعِدّوا لَهم مااستطعتم مِن قُوَّة» (انفال: 60) در ترویج و دفاع فکرى وفرهنگى هم،باید همه امکانات را فراهم و از آن بهره بگیریم و در هر زمینه اى از فن آورى هاى موجود استفاده کنیم و نکته دیگر در نظر گرفتن وضعیت جهانى ودشمن شناسىوترفندهاى دشمنان است. امروزه شرایط اجتماعى به گونه اى است که ارتباطات،همه جوامع و فرهنگ ها را به هم مرتبط ساخته و به اصطلاح دهکده جهانى پدید آمده است و دشمن با برنامه هاى حساب شده قدم به قدم پیش مى آید و حتى به نام قرآن و فرهنگ قرآنى افکار باطل و ضدقرآنى را با مغلطه کارى به مردم تزریق مى کند ما باید ترفندهاى آن ها را بشناسیم و متناسب با آن پاسخ بدهیم.
معرفت:ارائه مباحث متناسب با ویژگى مخاطب مستلزم تربیت نیروهایى متخصص با توانایى هاى لازم است. براى تربیت این نیروها چه باید کرد؟
حجة الاسلام رجبى: نکته اول آن است که باید در گزینش نیروها دقت کافى به عمل آید تا نیروهاى داراى استعداد و علاقه کافى به این زمینه، وارد رشته شوند. همچنین برنامه درسى مناسب و دقیق به گونه اى که این هدف را تأمین کند باید طراحى شود. و در مرحله سوم براى اجراى این برنامه آموزشى نیز اساتید ورزیده و جدى و شاگردپرور به کارگرفته شوند و تحقیقات ضمن تحصیل به صورت جدى تعقیب شود وبه مورد اجرا درآید.
در مرحله پایان نامه نویسى هم نسبت به انتخاب موضوع، اساتید راهنما و مشاور و روند نوشتن پایان نامه تلاش و دقت کافى صورت پذیرد تا پایان نامه با اتقان مطلوب و رعایت استانداردهاى علمى نوشته و دفاع شود.
نکته چهارم آن است که از تجارب علمى و تحقیقى صاحب نظران رشته به صورت جلسات علمىوکنفرانس ها تحقیقى براى گروه بهره گیرى شود و سرانجام تشویق مادى و معنوى گروه و ایجاد انگیزه هاى معنوى و الهى و فراهم آوردن زمینه براى کارورزى تحقیقى ضرورت دارد.
از سوى دیگر دانش پژوهان نیز باید به نوآورى و خلاقیت در این عرصه تشویق شوند و خود نیز امورى را به عنوان اصول اساسى محقق سازند. اولین اصل اساسى توجه به خدا و ائمّه اطهار:، به خصوص امام زمان(ع) است که نقش عمده اى در موفقیت انسان دارد. تمام بزرگان ما به این امر توصیه کرده اند، اگر در هر زمینه علمى دیگر این شرط نقش بازى کند، در این جا نقش منحصر به فرد دارد و فقدان آن بسیار زیانبار است و این نقطه شروع و اولین شرط موفقیت است.
در شرح حال مرحوم علامه طباطبایى نوشته اند که با استمداد و توجه به امیرمؤمنان على(ع) و عنایت ایشان زمینه هاى موفقیت برایشان فراهم شد و درباره تفسیر شریف المیزان، اساتید بزرگوار فرموده اند که این کتاب فقط با فکر نوشته نشده است، با امداد غیبى و عنایات خاصه نوشته شده است.
اصل دوم جدّیت است. گاهى به برخى از عزیزانى که براى انتخاب رشته به من مراجعه مى کنند عرض مى کنم که اگر به هر رشته اى وارد شوید و در آن جدّى باشید، حتى اگر از سطح متوسط استعداد برخوردار هستید، مى توانید به درجات بالایى برسید. در طول تاریخ معرفت بشرى، افرادى از این نمونه ها داشته ایم که گاهى اشخاص حتى دیرفهم بوده اند، ولى چون انگیزه قوى در آن ها ایجاد شده، از دانشمندان بزرگ شده اند. هیچ کارى را نباید جزیى و بى اهمیت تلقى کرد. این درسى است که دین به ما مى دهد. در روایات هم داریم که هیچ عمل خیرى را هر چند کوچک باشد، کوچک نشمارید.3هیچ عمل ناشایستى را هم هر چند کوچک باشد، حقیر ندانید.4 در زمینه تحقیق هم باید هر نکته اى و هر فرصتى را جدّى گرفت. جدیّت عنصر مهمى است که در موفقیت محققان هر رشته بسیار مهم است.
اصل سوم نظم و انضباط در کارها و برنامه ریزى داشتن براى تحصیل و تحقیق است; امیرالمؤمنین، على(ع)، در آخرین لحظه هاى عمر پربرکت خود در توصیه هایشان مى فرمایند: «اُوصیکم بِتقوىَ اللّهِ و نَظمِ اَمرکم.»5 از این وصیت معلوم مى شود که نظم نقش اساسى در کار دارد. یکى از ویژگى هاى حضرت امام; هم نظم بوده است; همان گونه که از ویژگى هاى شهید بهشتى، شهید قدوسى و حضرت استاد مصباح نظم ویژه این بزرگواران است; این عاملى است که در موفقیت بسیار نقش دارد، و علاوه بر این که در دیگران هم مؤثر واقع مى شود و الگو مى گیرند، موجب مى شود بیش ترین بهره را از اوقات ببریم. به عکس، بى نظمى موجب مى شود که بیش ترین تلفات و خسارات را در زندگى داشته باشیم. اگر کسى بتواند این سه عنصر را داشته باشد، موفقیت رابراى خود ضمانت کرده است.
معرفت: از حضرت عالى که وقت خودتان را در اختیار قرآن پژوهان قرار دادید، سپاس گزاریم.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ بحارالانوار، ج 78، ص 278، روایت 113، ج 92، ص 20، روایت 18
2ـ آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 17 (قم، مکتبة الوجدانى)
3ـ نهج البلاغه، قصار الحکم، ص 422
4ـ5ـ بحارالانوار، ج 73، باب 137، روایت 62، ص 355 / باب 47

تبلیغات