میزگرد بررسى ابعاد سیاسى، اجتماعى، عرفانى نهضت سید الشهداء
آرشیو
چکیده
متن
نهضت عاشورا اگر چه یک حادثه به ظاهر کوچک است که در یک مقطع خاص از زمان و مکان اتفاق افتاد و جمعى با کم ترین عِدّه و عُدّه به مصاف خیل عظیم دشمن با پیش رفته ترین تجهیزات نظامى و تبلیغى رفتند و در این نبرد نابرابر شکست خوردند و اهل و عیالشان تن به اسارت دادند. اما به واقع، هر قدر پیش تر رویم ابعاد گوناگون این قیام عظیم بیش تر رخ مى نماید، چنان که مى بینیم این واقعه اثرى دگرگونه از خود بر جاى نهاده است: لشکر به ظاهر پیروز خصم به واقع شکست خورد و جمع اندک منهزم، فاتح واقعى این میدان گشته اند. ما کوشیده ایم در محضر استادان ارجمند حجج اسلام و المسلمین دکتر محمود تقى زاده داورى و محسن غرویان و دکتر محمد لگنهاوسن به برخى از ابعاد این نهضت باشکوه بپردازیم و در محضر شما آن ها را به بحث بنشینیم. ماحصل این گفتار پیشکش اهل معرفت.
معرفت: وجه جاودانگى نهضت حسینى چیست؟ چرا این حادثه با وجود شکست ظاهرى، در طول تاریخ اثرى معکوس از خود بر جاى گذاشته است؟
دکتر تقى زاده: علت این که اندیشه اى جاودانه مى شود یا ایده اى در طول تاریخ تداوم و استمرار پیدا مى کند این است که به آرمان و ایده آل یک قوم و ملت تبدیل مى شود. حال اگر چیزى به صورت آرمان یک قوم و ملتى درآید و سپس فراتر از آن، به یک آرمان بشرى تبدیل شود، مادامى که آن قوم حیات دارد و مادامى که بشریت زندگى مى کند، آن آرمان و اندیشه باقى خواهد ماند. در قیام عاشورا نیز حوادثى اتفاق افتاد که سرنوشت پیروان و علاقمندان به خاندان پیامبر را رقم زد. و در طول تاریخ، به آرمان آن ها تبدیل شد; آن ها همواره با تذکّر و یادآورى آن حوادث، زندگى کرده اند، عواطف خود تهییج نموده اند، ذخیره هاى مالى و غیرمالى زندگى خود را براى تداوم یادآورى آن خرج کرده اند، تا این که، حوادث مزبور، به همه چیزشان تبدیل شده است. در واقع، رمز و سرّ دوام و بقاى تاریخى پیروان خاندان پیامبر که شیعه نامیده مى شوند، در نهضت و قیام سیدالشهداء نهفته است. این نهضت، به تدریج هویت تاریخى شیعه را شکل داده و به صورت مذهب غالب ایرانیان درآمده و سرزمین آنان را به استقلال رسانده است.
از آنجایى که در این قیام، آرمان هاى بشرى وجود داشت، در هر فرهنگى که آموزه هاى عاشورا وارد شد، احساسات مردم آن را تهییج نمود، روشنفکران را تسخیر کرد و هم دلى و هم دردى دیگران را برانگیخت; زیرا این قیام جنبه هاى انسانى دارد. به همین دلیل باقى مانده است بنابراین، رمز جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام) این است که از یک حادثه فرقه اى و قومى و تاریخى فراتر رفته و به یک تراژدى انسانى با آرمان هاى روحانى و معنوى تبدیل شده و به همین روى، جاودان مانده است. همان گونه که بسیارى از ارزش هاى انسانى تا وقتى که انسان باقى است باقى مى ماند، این حادثه و تعلیمات و آموزه هاى آن نیز جاودانه خواهد ماند.
معرفت: به طور خلاصه، اهداف اصلى حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)از نهضت عاشورا چه بود؟
دکتر تقى زاده:اهداف عاشورا در آموزه هاى عاشورا و در اسنادى که از عاشورا باقى مانده کاملاً روشن است. متونى وجود دارد که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بر طبق آن ها، اهداف خود را روشن کرده اند; خرافاتى در جامعه شیوع پیدا کرده بوده که قصد امحاى آن ها را داشته و اصلاحاتى را مدّ نظر داشته است که مى توان از آن به «امر به معروف و نهى از منکر» یا به اصطلاح سیاسى از آن به «اصلاحات اجتماعى» تعبیر کرد. مى توان گفت: حقوق انسانى در جامعه عصر آن حضرت و رژیم سیاسى دوران ایشان مورد غفلت و انکار قرار گرفته بود، احکام اسلامى در روابط اجتماعى مورد توجه قرار نمى گرفت و حکومت به صورت وراثتى در دست یک طبقه اشراف قرار گرفته بود، در توزیع بیت المال نیز قرابت هاى قومى و خانوادگى به جاى لیاقت و شایستگى قرار داشت. از لحاظ سیاسى هم حکومت مبتنى بر دفاع از حقوق افراد نبود بلکه حقوق عمومى را انکار مى کرد. ارزش حاکمى که در جامعه رواج داشت، تملّق گویى و چاپلوسى بود. از این رو، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)براى امر به معروف و نهى از منکر و اصلاحات اجتماعى دست به قیام زدند.
معرفت: در منابع دینى ما براى امر به معروف و نهى از منکر شروطى را برشمرده اند که از جمله آن ها احتمال تأثیر است. با توجه به این که یکى از اهداف اصلى حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)امر به معروف و نهى از منکر بود و بر سر همین کار، جان خود و اطرافیان خود را نیز فدا کرد، چگونه مى توان قیام آن حضرت و این هدف ایشان را توجیه کرد؟
دکتر تقى زاده: حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)قیام مسلحانه نکردند، دیگران ایشان را به شهادت رساندند و میان این دو، تفاوت بسیار است. خود آن حضرت نیز در تعبیراتشان فرموده اند که من شورش نکرده ام و یاغى نیستم. قیام مسلحانه را یک یاغى و شورشى به پا مى کند، ولى حضرت این کار را نکردند، بلکه مناصحه داشتند، براى امّت اسلامى، خیرخواهى داشتند. ایشان شریف ترین فرد باقى مانده از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اولى و احقّ نسبت به حکومت و دل سوزتر از بقیه نسبت به دین آباء و اجدادى خود بودند، خاندانشان نیز در جان نثارى براى اسلام از همه پیش قدم تر بودند. بنابراین، طبیعى بود که حق مناصحت و امر به معروف و نهى از منکر داشته باشند، ولى شمشیر بلند نکرده و هیچ کس را نکشتند، اما آن ها حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و حضور ایشان را تحمل نمى کردند تا این که ایشان را کشتند. بنابراین، باید فرق واضحى بگذاریم بین گروهى که خروج مى کند و هر چه را سر راهش است برمى دارد و گروهى که پیام دارد و اهل مناصحه است، اما دیگران آن ها را تحمل نمى کنند و به رویشان شمشیر مى کشند.
معرفت: از جمله ابعاد نهضت عاشورا بعد عرفانى و معنوى آن است. لطفاً تجلّى عشق و عرفان را در نهضت حسینى بیان نمایید.
دکتر لگنهاوسن:وقتى درباره بعد عرفانى نهضتى بحث مى کنیم، باید به چند عنصر توجه داشته باشیم. به عبارت دیگر، اگر در هر نهضتى چند عنصر موجود باشد، مى توان آن را داراى بعد عرفانى دانست: اول ظاهر و باطن; دوم عمق معنویت; و سوم همان گونه که در نوشته هاى عرفا آمده تجلّى خداوند است. یعنى این که چگونه خداوند مى تواند خود را در چیزى که ظاهراً کسى فکر نمى کند نشان بدهد. همین ابعاد را مى توانیم در نهضت امام حسین(علیه السلام) بیابیم. وقتى به ظاهر نهضت امام حسین(علیه السلام)نگاه مى کنیم، مى بینیم یک کار سیاسى بود براى اصلاح اجتماع ولى وقتى به معنویت این نهضت توجه مى کنیم، مى بینیم درصدد احیاى هنجارها و ارزش هاى دینى و روحیات اسلامى درجامعه اسلامى و در بین مسلمانان بودند. هدف حضرت صرفاً یک امر به معروف معمولى نبوده، اگرچه در پى امر به معروف و نهى از منکر نیز بوده اند. بر این اساس، وقتى خوب دقت مى کنیم، مى بینیم ایشان در پى احیاى روح اسلام بوده اند. در این نهضت همچنین مى توانیم بروز محبت خدا را بیابیم. هدایت خدا که در فرستادن پیامبران(علیهم السلام) تجلّى کرده در اصل، همان محبتى است که خداوند نسبت به انسان نشان مى دهد. خداوند پیامبران(علیهم السلام)را فرستاد تا انسان را هدایت کنند، به امام حسین(علیه السلام) هم مأموریت داد تا به عنوان یک واسطه در غیاب پیامبران(علیهم السلام)و ائمّه اطهار(علیهم السلام)براى هدایت الهى عمل کند; یعنى محبت خدا در نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلّى کرده است. در خود امام حسین(علیه السلام)هم مى بینیم که عشق به خدا به عنوان یک انگیزه عمل وجود داشت. چرا امام حسین(علیه السلام) حاضر بود براى امر به معروف و نهى از منکر و براى احیاى ارزش هاى اسلامى در جامعه اسلامى همه چیز خود را فدا کند; خانواده اش از بین برود و صمیمى ترین دوستانش فدا شوند؟ تمام این ها به دلیل محبت خداوند و ابراز عشقى بود که به او داشت. عشقى که امام(علیه السلام) به خدا داشت، در محبت نسبت به مسلمانان و دیگر انسان ها تجلى پیدا مى کند. مسلمانان وقتى شکایت مى کنند که ما نمى توانیم ظلم بنى امیّه را تحمل کنیم، ایشان حرکت مى کنند و وظیفه خود مى دانند که به آن ها کمک کنند و جامعه را اصلاح نمایند و لذا چنین نهضتى جاودانه را در تاریخ رقم مى زنند.
واژه عربى «شهادت» نیز که درباره ایشان به کار مى رود و آن را به معناى گواهى دادن نیز به کار برده اند، همین موضوع را تأیید مى کند. جالب است که در دین مسیح نیز کلمه (martyrdom) مثل دین اسلام داراى چنین کاربردى است: امضا کردن با خون به جاى استفاده از قلم و مرکّب. وقتى کسى به چیزى شهادت مى دهد، مى خواهد که مخاطب به طور غیر مستقیم به حقیقت آن چیز متوجه شود; یعنى امضاى حقیقت چیزى. و تمام تلاش عارف در سیر و سلوک عرفانى خود این است که خدا را مشاهده کند; او سعى مى کند خودش را محو کند تا نور خدا متجلّى شود و خودش مظهر تجلى خدا گردد. نزد عرفا مشهور است که آن ها احوال و مقام هایى دارند تا به این مرحله مى رسند، ولى امام حسین(علیه السلام)بسیار عینى تر این کار را انجام داد و این مراحل را به سرعت پیمود; با خون خود طومار محبت خدا را امضا کرد.
حجة الاسلام غرویان:اساس عشق و عرفان نوعى عاطفه است; یعنى عنصر اصلى در عشق و عرفان، عواطف است. امام حسین(علیه السلام)با نهضت خود در حقیقت، شدیدترین عواطف بشرى را فانى در عاطفه و محبت الهى کردند. عارف کسى است که به مقام فنا مى رسد و حیات طبیعى، طبیعت و زندگى مادى را با همه لوازم اش در علقه بالاتر و عشقى متعالى تر فانى مى کند. در نهضت امام حسین(علیه السلام)، مى بینیم نمونه ها و الگوهاى کامل عواطف طبیعى و مادى حضور داشتند: علاقه به خواهر، به بردار، به فرزند، که این ها هر کدام از شدیدترین و عمیق ترین علاقه ها و عواطف است. همه این عواطف و نمونه هاى عشق زمینى و دنیوى و عواطف مادى در آن جا حضور داشتند، اما امام حسین(علیه السلام) با نهضت و حرکت خود، همه این عواطف را یکجا در عشق الهى و محبت به حق محض فانى کردند و به همین دلیل است که بُعد عرفانى نهضت امام حسین(علیه السلام)بسیار بالاست. هر ایثارگر به طور معمول، ممکن است فقط یکى از این عواطف را فانى کند، اما امام حسین(علیه السلام) در نهضت عاشورا، در یک نیم روز، بسیارى از این عواطف و محبت ها و عشق هاى زمینى را در راه عشق الهى فانى کردند. و به نظر مى رسد که یکى از وجوه جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام)در همین است.
حق، جاودانگى اش ذاتى است. اما اگر چیز دیگرى جاودانه شود، به اعتبار تعلق اش به حق و ارتباط اش با اوست; «کلُ ما بالعرضِ ینتهی اِلى ما بالذّاتِ.» هر چیزى که در طول تاریخ جاودانه مى شود، اگر حق محض باشد، بالذات جاودانه است، اما اگر حق محض نباشد، به میزان برخوردارى اش از حقیقت جاودانه مى شود. به عنوان مثال، در ریاضیات حقایقى داریم که جاودانه است; مانند روابط اعداد که مثلاً مى گوییم: 4=2×2 این حق است. خاصیت ذاتى حق این است که جاودانه باشد و فرازمانى و فرامکانى و فراشخصى است. حقایق و حوادث تاریخ هم به میزان برخوردارى اش از حق ناب و محض جاودانه مى شود. نهضت ها و حوادث متعددى در طول تاریخ رخ داده و قیام ها و انقلاب هاى فراوانى بوده، اما چرا در بین همه این قیام ها و نهضت ها، نهضت امام حسین(علیه السلام) جاودانه شده است؟ به همین دلیل است که در این نهضت، حق محض خودش را نشان داد. همان گونه که اشاره کردند، همین بُعد عرفانى نهضت امام حسین(علیه السلام)آن را جاودانه کرده; چون نهایت عرفان رسیدن به خداست. ملاصدرا(رحمه الله)مى گوید: «حق» و تعبیر «حقیقت» را اولاً و بالذات باید درباره خداوند به کاربرد، او احق الحقایق است. عشق و عاطفه و محبت هم هر قدر رنگ الهى پیدا کند، حقیقت بیش تر در آن تجلّى مى کند. نهضت امام حسین(علیه السلام) هم چون نهضتى بود که عشق الهى و محبت نسبت به حق محض در او به تمامه خود را نشان داد، جاودانه شد. بنابراین، رمز جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلّى و تبلور حق محض در آن است.
معرفت: از بعد عقلانى چگونه مى توانیم نهضت عاشورا را بررسى کنیم؟
دکتر لگنهاوسن:عقل کارکرد خاصى دارد. در همه فهم هاى انسان و همه کارهایى که انجام مى دهد، در جایى که موضوعات مربوط به ایمان، عشق و فداکارى است زیاد شنیده ایم که مى گویند: این جا دیگر عقل جایى ندارد، عاشق مجنون است، مؤمن تعصّب دارد و... . ولى به نظر مى رسد، این دیدگاه بسیار سطحى است. با وجود این، متأسفانه گسترش زیادى هم پیدا کرده است. این گونه نتیجه گیرى ها دلیل این است که از آن سوء استفاده کنند; نوعى که هم عقل و هم دین آن را محکوم مى کند. اگر ملاحظه کنیم نهضت عاشورا از لحاظ پیش فرض هاى معمولى دنیوى با ملاک ارضاى امیال دنیوى کارى نامعقول است. حضرت امام حسین(علیه السلام) مى دانست که هیچ شانسى براى زنده ماندن ندارد، مى داند که آن ها مى خواهند او را شهید کنند. کارهاى ایشان کارهاى شخص دیوانه یا کسى که توان خود را از دست داده باشد هم نبود، بلکه حتى انتخاب و تصمیم ایشان کاملاً عاقلانه بود. اگر به موقعیت سختى که امام(علیه السلام)در آن بود توجه کنیم، متوجه مى شویم که چقدر انحراف در جامعه اسلامى زیاد بود وقتى ما به اهداف بسیار بالایى که ایشان داشت نظر کنیم، مى بینیم براى رسیدن به آن اهداف در آن موقعیت، هیچ عاقلى نمى توانست راه دیگرى را انتخاب کند. با توجه به آن اهداف و موقعیت، امام حسین(علیه السلام) هم نمى توانست از آن صرف نظر کند; به دلیل عشق و تقوایى که ایشان داشت. همان عشق و تقوا بود که به عقل ایشان جهت مى داد. به عبارت دیگر، عاشورا نتیجه عقلانیت امام حسین(علیه السلام)است، همان گونه که نتیجه عشق ایشان است. مى توان گفت عاشورا نتیجه عقل است که در قالب عشق تبلور یافت.
حجة الاسلام غرویان: عشق مقوله اى است که با دل انسان ارتباط دارد. اما فکر و اندیشه، که گاهى آن ها را در کلمه «عقل» جمع مى کنیم، با قوّه عاقله و ذهن انسان سر و کار دارد. بر همین اساس حکمت را به دو بخشِ حکمت نظرى و حکمت عملى تقسیم مى کنند. این مقوله در تاریخ حکمت و عرفان و ادبیات عرفانى ما سابقه بسیارى دارد و بحث هاى فراوانى هم در این زمینه انجام گرفته است; چنان که در این دیدگاه، انسان یک موجود دو ساحتى و دو بعدى است: یک بعد دل دارد که پایگاه معنویات و علایق و عشق هاست. و یک بعد تفکر و اندیشه و محاسبه گرى که پایگاهش عقل و ذهن است.
لازم است توجه کنیم که اصلاً امکان ندارد حقیقتاً بین دل و عقل انسان تباینى وجود داشته باشد; زیرا در یک دستگاه وجودى همانند انسان نمى توان تصور کرد که خداوند ـ مثلاً ـ دل را طورى بیافریند که ضد عقل باشد و یا عقل را به گونه اى که ضد دل و قلب باشد. این ها دو ابزار و دو پایگاه و دو بُعد وجودى انسان است که هر کدام مکمّل یکدیگر است. بنابراین، تضاد بین عقل و عشق وجهى ندارد. اما مى توان گفت عشق مقوله اى است که به تعبیر بعضى از حکما، «طورٌ وراء طور العقل»; یعنى مقوله اى است فراتر از عقل، نه مضاد با عقل. گاهى عقل توان خودش را به کار گرفته است، ولى نمى تواند به حدّى برسد که عشق و علاقه و محبت اقتضا مى کند، اما ضد آن هم نیست. همان گونه که اشاره کردند، اگر گفتیم نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلى عشق است به معناى آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام حسین(علیه السلام)غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار ایشان و نهضت ایشان تجلى عشق و فراتر از حد عقل است. تقابلى بین این دو مسأله قرار نمى دهیم. به نظر مى رسد، مقوله عشق این چنین است و مى تواند فراتر از حدّ عقل باشد، اما هماهنگ با عقل هم باشد; یعنى مورد تأیید عقل هم باشد و نهضت امام حسین(علیه السلام)چنین چیزى بود. پس عقل نمى تواند کار امام حسین(علیه السلام) را رد کند. اگر امام حسین(علیه السلام)به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، مى تواند از کار خودش دفاع عقلانى هم ارائه دهد.
معرفت: هر حادثه اى در مقطع خاصى از زمان و مکان اتفاق مى افتد و آثار و پیامدهایى از خود بر جاى مى گذارد. از جمله آثار و پیامدهاى نهضت عاشورا آثار و پیامدهاى اجتماعى است که در هر عصرى از خود بر جاى مى گذارد. لطفاً آثار و پیامدهاى نهضت عاشورا را در جامعه ما توضیح دهید.
دکتر تقى زاده: شعایر و مناسکى که در ایام محرم به کار مى رود، بخشى از مجموعه آداب و رسومى است که در کلّ جامعه دینى همراه با مراسم اعیاد و سوگوارى ها به کار مى رود و کارکرد آن بخشى از کارکرد کلّ آداب و مناسک و شعایر دینى است. آداب و رسوم مربوط به ایام محرم، به خصوص تاسوعا و عاشورا، داراى ابعاد گوناگونى است و ساخت هاى متعددى دارد: در زمینه کارکردهاى دینى ـ به معناى خاص آن، یعنى مجموعه امور تعبدى که اگر شارع آن ها را نمى آورد عقل انسان آن را درک نمى کرد، و نه دین به معناى عام، که اقتصاد و سیاست را شامل شود و نقش شارع در آن ها نقش هدایت گر است ـ ممارست هاى دینى در این ایام از قبیل نمازخوانى، حضور در جماعت ها، وضودارى، ریش گذارى، رسیدگى به پوشش ها (آستین بلند)، کثرت یادآورى نام خدا، توسل به ارواح اولیاى دین، اندیشه هایى نظیر قرب به خدا، تحصیل رضا و طلب حلال و رعایت مسائل مربوط به مَحرم و نامَحرم، که در دین مطرح است، در این ایام به طور محسوسى برجسته مى شود. تجارب روزمره ما نشان مى دهد که در این ایام، مردم اصرار دارند نماز صبح شان قضا نشود، آب که مى خورند تعمد دارند نام حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)را به زبان بیاورند. بنابراین، به یک تعبیر، مى توان گفت که محرّم موجب بازیابى هویت دینى ما است; افراد سعى مى کنند هویت دینى خود را باز یابند و یا مجدداً آن را توسعه دهند; علاوه بر این که باطنشان دینى است، ظاهرشان را هم دین فرابگیرد و نمود اجتماعى پیدا کند.
از نظر اخلاقى، محرّم و تاسوعا و عاشورا کارکرد بسیار خوبى دارد; کارکرد محسوس رشد جنبه هاى عاطفى افراد جامعه و انگیزه هاى دگرخواهانه. براى مثال، نوع رفتار ما در مجالس، حالت رسمى خشک، سرد و البته احترام آمیز دارد. ولى در مجالس حضرت سیدالشهداء، مجالس سینه زنى، و نوحه خوانى امام حسین(علیه السلام)مى بینید که رفتارها صمیمى و غیر رسمى مى شود، در غذا، در چاى، در آب، مردم نوعاً همدیگر را مقدم مى دارند و انگیزه هاى غیرخواهانه و فراموش کردن خود و خودیت، نمود پیدا مى کند. در نتیجه این نوع رفتارها، جنبه هاى عاطفى افراد شرکت کننده در آن مراسم تقویت مى شود و هم سازى عمومى و انسجام و یکپارچگى بیش ترى پدید مى آید. این گونه کارکردهاى اخلاقى براى دوام و بقاء حیات اجتماعى فوق العاده مهمّ اند. اما کارکرد اجتماعى و جامعه شناختى محرّم و صفر آن است که افراد را به شیوه خاصى جامعه پذیر مى کند، آموزش هاى غیررسمى به فرزندان ما مى دهد، بچه ها از شب اول محرّم، لباس مشکى مى پوشند و به سینه زنى مى روند، شعار مى دهند، علم بر مى دارند، در دسته جات شرکت مى کنند و بدین ترتیب نسل جدید، اجتماعى و جامعه پذیر مى شود. علاوه بر این، محرّم زمینه توبه بعضى از افراد را فراهم مى کند، برخى از افراد ناسازگار را سازگار مى کند، بعضى از افراد نابهنجار را بهنجار مى کند و بعضى از افراد بزهکار و منحرف را اصلاح مى کند، بعضى ها در عزاى سیدالشهداء(علیه السلام)، قسم مى خورند و توبه مى کنند و مى بینیم که مجرم، فاسق و فاسد تغییر ظاهر مى دهند. بنابراین از نظر اجتماعى، این ایام و این مراسم، موجب جامعه پذیر شدن افراد مى شود، انسان ها الگوها و هنجارهاى جامعه دینى را فرا مى گیرند و روزانه و شبانه ممارست مى کنند. از نظر حقوقى، نرخ آسیب هاى اجتماعى به طور معمول در این ایّام کاهش مى یابد. آن مقدارى که اطلاعات و ارقام به ما مى گوید، مثلاً، آمار طلاق در این ایّام به طور محسوسى فروکش مى کند، آمار جرم و جنایت و دزدى و بزهکارى در سطح جامعه تقلیل پیدا مى کند.
از نظر فرهنگى نیز، چیز محسوسى که در بدو امر مى توان دید این است که با آمدن ماه محرم، بلافاصله نمادها و نشانه ها و علایم حرمت گذارى و بزرگ داشت شهداى عاشورا بر در و دیوار شهرها و روستاها ظاهر مى شود و این، اختصاص به اماکن دولتى ندارد، بلکه بر در خانه هاى افراد نیز پرچم عزا نصب مى شود و افراد لباس مشکى مى پوشند و همه آنچه که نماد این ماه محسوب مى شود و بزرگ داشت و احترام به واقعه عاشورا مى باشد از سر و روى جامعه به چشم مى آید; چنان که گویى، این مصیبت فردى و شخصى افراد جامعه است و به شخص آن ها ربط دارد. همه سعى مى کنند با مال و جان و وقت و حتى با پوشش ظاهرى در چنین مراسمى سهیم باشند و بگویند که ما هم آماده احیاى سنت هاى دینى هستیم.
در این ایام، علاوه بر رسم ها و نمادها، ارزش هاى سیاسى نظیر آزادى خواهى و آزاد زیستن نیز تقویت مى شود، مثلاً، این فرمایش حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)که «ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فى دنیاکم» دایم به ذاکره جامعه مى آید، از ناخودآگاه افراد جامعه به اذهان آن ها آورده مى شود و تأکید مى گردد. امامت خواهى به عنوان ارزشى دیگر نیز این چنین است. دیگر ارزش ها هم که احتمالاً مورد تغافل قرار گرفته است مجدداً به ذاکره جامعه مى آید و تقویت و تثبیت مى شود. دوست داشتن امامان(علیهم السلام)که از زشتى برىّ اند، عدل دوستى، تنفّر از طاغوت و نظام هاى ظالمانه طاغوتى، ظلم ستیزى و مبارزه با حاکمان و حکومت هاى نامشروع و هم چنین ترویج احکام اسلامى در خودآگاهى افراد تلقین مى شود و در باورهاى آن ها نفوذ مى کند. ترغیب و تهییج گرایش عمومى به سوى یک نظام اجتماعى عادلانه و متوازن که همه اقشار و اقوام به طور متساوى بتوانند از منابع و مواهب خداوندى آن استفاده کنند از جمله کارکرد فرهنگى دیگر تاسوعا و عاشورا و محرّم است.
از نظر اقتصادى هم مى بینیم که طیف وسیعى از جامعه درگیر نقل و انتقال مربوط به تغذیه و تدارک سوگواران مى شوند. در هر محله، و شهر و استان، دادو ستدهاى وسیعى صورت مى گیرد. طیف وسیعى از اقشار جامعه در قالب آشپز، کمک آشپز، شوینده و پاک کننده مواد غذایى و مانند آن به فعالیت مى پردازند. فروش مواد غذایى و کالاهاى ویژه این ایام در بازار رونق پیدا مى کند، مشاغل ویژه تولید و توزیع لباس ها و آلات و ادواتِ اغذیه و اشربه، ظروف آشپزخانه، آب، چاى، شربت و زنجیر و علم و سِنج و طبل و دهل و پرچم و سربند و امثال آن رونق پیدا مى کند. بنابراین، از نظر اقتصادى نیز، بخش وسیعى از جامعه، مهیّا و تجهیز مى شود تا بتواند این مراسم را تدارک کند. در واقع مى بینید که یک تدارک ملى صورت مى گیرد.
از نظر سیاسى، به خصوص در نیم قرن اخیر، محرّم و صفر و تاسوعا و عاشورا، نقش فوق العاده مؤثرى در شکل دهى یک ایدئولوژى قدرتمند براى گروه هاى اسلام گرا ایفاء کرده است. این ایدئولوژى دو بخش دارد:
1. یک بخش این ایدئولوژى ظلم ستیز، عبارتست از کنار گذاشتن تقیّه و جواز شورش و طغیان علیه نظام جور شاهنشاهى.
2. و بخش دیگر آن عبارت است از انحصار مشروعیّت حاکمیت سیاسى در الگوها و اسوه هاى علمى و اخلاقى جامعه که امروزه از آن به ولایت فقیهان عادل، ولایت اسلام شناسان عادل و ولایت أئمّه عدول تعبیر مى کنیم.
این ایدئولوژى، مرهون تاسوعا و عاشوراست. اگر دقت کنید، در دوران انقلاب بیش از همه در ایّام تظاهرات تاسوعا و عاشورا بود که مردم اعلام و تأکید کردند که رژیم شاهنشاهى منعزل و شاه معزول است. به عبارت دیگر، تاسوعا و عاشورا توانست براى گروه اسلام گرا، یک تفوّق و برترى مشروعیّت نسبت به دیگر دسته جات سیاسى به بار آورد و براى آنان حقانیت ایجاد کند; حقانیت استفاده از قدرت; یعنى فقط جناح اسلام گرا باید در جامعه ما قدرت داشته باشد. جناح کمونیست، ملى گرا و لامذهب را نشاید که تفوق و تسلط سیاسى بر گروهى داشته باشند، که امام و سیّد و سالار و مقتداى آن امام حسین(علیه السلام)است.
در بحث روابط بین الملل نیز، کارکردى که محرّم و صفر داشته و دارد تقلیل ستیزهاى قومى و قوم مدارانه در درون امّت اسلامى و جوامع شیعى مى باشد. البته، این را در درون کشور کم تر مى بینیم، اما در خارج از کشور به طور محسوسى مشاهده مى کنیم ـ مثلاً ـ در یک مسجد واقع در منچستر، یا هامبورگ و یا واشنگتن افراد شیعى، پاکستانى، هندى، عرب، ایرانى، مالزیایى و اخیراً اروپایى در کنار هم مى نشینند و همه ذکر واحدى دارند: «حسین جان». دست هاى همه این ها به یک سمت دراز مى شود: همه به سینه مى زنند، همه با هم غذا مى خورند و دست همدیگر را به گرمى مى فشارند و براى هم آرزوى سلامتى و توفیق مى کنند. و این چیز کمى نیست.
در مجموع، اگر بخواهیم موارد ذکر شده را به بیانى دیگر جمع بندى کنیم، محرّم دو کار مرتبط با هم و فوق العاده مهم انجام مى دهد. یکى از آن ها، تخلیه درونى سوگواران از آلام، مصایب، تشویش ها، گرفتارى ها و حزن هاى نامحسوس، مخفى و پنهان است. همه این ها را مى آورد به پاى آلام و مصایب حسین بن على(علیه السلام)مى ریزد و آن ها را تخلیه مى کند مى شوید و پاک مى کند. لازمه این تخلیه چیست؟ تجدید حیات دیگر، طراوت دیگر، سرزندگى دیگر، شادابى، نشاط، خوش بینى و امید به زندگى دیگر که به همه افراد جامعه سوگوار مى دهد. بنابراین، مى بینیم که پس از تاسوعا و عاشورا، نشاط و امید به زندگى و سرزندگى افراد تشدید شده است; انسان هاى سوگوار به درستى تلقین شده اند که آینده از آن مؤمنان و موحدان و یاران امام حسین(علیه السلام)است. پس تاسوعا و عاشورا و عزادارى بر امام حسین(علیه السلام)همه ما را به هم پیوند مى دهد و نسبت به آینده خوش بین مى کند و مصایب و آلام ما را پایین مى آورد و از بین مى برد.
معرفت: لطفاً کارکردهاى سیاسى نهضت عاشورا را ذکر کنید.
حجة الاسلام غرویان: ذکر چند نکته را ضرورى مى دانم:
اول. ما در نهضت عاشورا، به نحوى جمع بین سیاست و عرفان را مى بینیم. همان گونه که بحث شد، یک بُعد نهضت امام حسین(علیه السلام)بُعد عشق و عرفان است. بُعد دیگر نهضت امام حسین(علیه السلام)بعد سیاسى است. شاید بعضى بگویند اصلاً نمى توان بین سیاست و عرفان را جمع کرد; سیاست یک کار دنیوى است براى اهداف مادى دنیوى و رسیدن به قدرت، اما عرفان یعنى اوج گرفتن انسان از این علاقه ها. چگونه مى شود بین سیاست و عرفان را جمع کرد؟ به نظر مى رسد در نهضت امام حسین(علیه السلام)، بین این دو مقوله جمع شده; یعنى کار، سیاسى است، در عین حال، بُعد عرفانى هم دارد. نمونه کوچک تر این کار را ما در حرکت حضرت امام(رحمه الله)دیدیم. ایشان هم چون در مکتب عاشورا پرورش پیدا کرده بودند، هم یک رجل سیاسى بودند و هم یک عارف. بر خلاف پندار بسیارى از کسانى که فکر مى کنند بین عرفان و سیاست نمى توان جمع کرد، در مکتب عاشورا این دو در کنار هم جمع شده اند. این نکته بسیار زیبایى است; یعنى ما ظهور عرفان را در کار سیاسى هم مى توانیم ببینیم و نباید فکر کنیم که عرفان یعنى این که انسان در خانقاهى بنشیند و «یا هو» بکشد، نه ممکن است انسان در صحنه سیاست عارف باشد. و این نکته مهمى است. انسان مى تواند در دنیاى امروز، در روابط پیچیده بین المللى و سیاسى با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در عین حال، عارف هم باشد. تنها این امر در مکتب امام حسین(علیه السلام)تجلى پیدا مى کند.
دوم. این گونه تلقى مى شود که اثر و پیامد سیاسى نهضت امام حسین(علیه السلام) ایجاد شور سیاسى است. کار سیاسى نوعى شور مى طلبد. یکى از آثار عاشورا این است که در شیعیان شور، التهاب و جوشش لازم را براى فعالیت هاى سیاسى ایجاد کرده و این را بنده در برخوردهایى که در مراسم حج با بسیارى از علماى اهل سنّت از بلاد گوناگون دنیا داشته ام، وجدان کرده ام. سنّى ها این شور شیعیان را ندارند. شور اصلاً خودش مقوله اى است، در شیعیان و در مکتب تشیع بیش تر ازتسنّن وجود دارد و خود آن ها هم به این اعتراف مى کنند و این به نظر من، یکى از آثار نهضت عاشوراى حسینى است.
سوم. شعور سیاسى غیر از شور سیاسى است. شور ممکن است در جهت انحرافى هم به کار گرفته شود، اما شعور سیاسى از نهضت امام حسین(علیه السلام) به شیعیان تزریق شده است; یعنى حرکت بر اساس بینش، آگاهى، معرفت و شناخت حق و باطل، نه شور کور و ناآگاهانه; چون شور کور اثرى ندارد. حرکت امام حسین(علیه السلام) هم شور و بعد حماسى داشت و هم شعور سیاسى; همان گونه که خود مى فرماید: «انّى لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداًو لاظالماً و انىّ خرجتُ لطلب الاصلاح فى امة جدّى و ابى على بن طالب.» این ها همه حاکى از آن است که راه مشخص است کورکورانه حرکت نکرده و آگاهانه در این مسیر گام نهاده است.
چهارم. عشق به شهادت در راه هدف سیاسى و خوف نداشتن. کسى که مى خواهد کار سیاسى بکند باید بالاترین درجه ایثار را، که همان شهادت است، بر خودش هموار کند. افراد زیادى هستند که کار سیاسى مى کنند، اما همیشه یک ترسى هم در وجودشان هست که این ترس باعث مى شود در نیمه راه رها کنند. امام حسین(علیه السلام)کار سیاسى کرد و در نهایت، براى رسیدن به آن اهداف سیاسى حاضر شد جانش را هم فدا بکند; نه تنها خودش، بلکه حتى جان نزدیکانش را هم در راه هدف فدا نمود. پس نهضت امام حسین(علیه السلام)عشق به شهادت را به عنوان بالاترین درجه ایثار در شیعیان تزریق کرده است. به همین دلیل، آن ها که واقعاً عاشورایى بوده اند، در تلاش هاى سیاسى خودشان خوفى نداشته اند.
پنجم. نهضت امام حسین(علیه السلام) به کار سیاسى قداست داد. اکنون بعضى روشنفکران و حتى متدینان، کار سیاسى را مقدس نمى دانند، ولى عاشورا کار سیاسى را براى ما مقدس کرده و به آن قداست بخشیده است. کار سیاسى به معناى هرگونه تلاش سیاسى که سیاستمداران و سیاست بازان امروز انجام مى دهند نیست; یعنى وقتى ما کار سیاسى مى کنیم، کأنه راه امام حسین(علیه السلام)را مى رویم. امام حسین(علیه السلام)براى ما مقدس است، کار سیاسى ما هم به همین دلیل، قداست پیدا مى کند; چنان که گویى ما عبادت مى کنیم. وقتى علیه نظام ستم شاهى شعار مى دهیم، این کار را عبادت مى دانیم، این را نوعى عبادت و سیر و سلوک الى الله تلقى مى کنیم. این از کجا پیدا شده است؟ این از کار امام حسین(علیه السلام)نشأت گرفته است. پس قداست بخشى به کار سیاسى یکى از پیامدهاى نهضت امام حسین(علیه السلام) است.
ششم. امام حسین(علیه السلام) در نهضت خودشان به همه نشان دادند که حق و باطل غیر از اقلیّت و اکثریت است. امروزه بعضى فکر مى کنند حق و باطل را با اقلیّت و اکثریت مى توان مشخص کرد. نه، امام حسین(علیه السلام) نشان داد که حق با اوست و تاریخ هم این را گواهى کرد. در حالى که 72 نفر بودند در برابر سى هزار لشکر یزید ایستادند. این یک درس بزرگ سیاسى است، به خصوص براى زمان ما که حق و باطل را با اقلیّت و اکثریت مشخص نکنیم. البته، باید سعى بکنیم اکثریت در جهت حق باشند، اما اگر بنا به دلایل گوناگون، طرف داران حق در اقلیّت قرار گرفتند، این معنایش آن نیست که حق نیستند. امام حسین(علیه السلام)این درس را به ما داده اند. در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم آمده است که «لاتستوحشوا فی طریقِ الهدى لقلّة اهله»;([1]) در راه هدایت از کمى اهلش نترسید. اگر اهل حق کم بودند نشانه آن نیست که شما بر حق نیستید. این هم نکته اى است که در تلاش سیاسى قابل توجه است.
و هفتم. امام حسین(علیه السلام) با نهضت خود، به ما اعلام کردند که با این که باید کار سیاسى کرد، اما سیاست هدف نیست; یعنى امام حسین(علیه السلام)سیاست و کار سیاسى را از تخت به زیر کشیدن یزید یا عبیدالله نمى دانستند، مى فرمودند: «خرجتُ لطلبِ الاصلاحِ فی امّةِ جدّی»; یعنى کار سیاسى باید کرد، اما سیاست نباید هدف باشد. علما و بزرگان ما هم; آن ها که در مکتب امام حسین(علیه السلام) پرورش یافتند و در طول تاریخ کار سیاسى کردند همین طور بودند; این 7 درس را از عاشورا گرفته بودند که کار سیاسى را ما به جد تعقیب مى کنیم، اما سیاست هدفمان نیست، هدف اجراى حکم الهىوتحقق آن هادر روى زمین است.
دکتر تقى زاده: در رابطه با این مطلبى که آقاى غرویان گفتند «سیاست هدف نیست» نکته اى را توضیحاً عرض مى کنم. این ایده را این طور مى توان گفت که اگر یزید را از تخت پایین کشیدیم، یزید دیگرى بر روى آن ننشانیم و خودمان تبدیل به طاغوت نشویم. در واقع، هدف این نیست که یزید و معاویه را از تخت پایین بکشیم و دوباره یک معاویه و یزید دیگرى را به جاى آن ها بنشانیم. آن جا، جاى امیرالمؤمنین(علیه السلام)است، جاى ائمه عادل است. و نکته اى را که از امام حسین(علیه السلام)مى آموزیم نیز همین است که آن جا جاى ائمه حق(علیهم السلام) و مسند اولیاى خداست،این گونه نیست که اگر کس دیگرى غیر از مابالاى تخت نشسته و از بهترین امکانات اجتماعى استفاده کرده و ما که تنها به خاطر برخوردارى از مواهب مادى و ارضاى حسّ جاه طلبى خودمان و حزب مان و دسته مان در حسرت آن بوده ایم، حالا او را به زمین بزنیم و خودمان جاى او را بگیریم و همان سبک زندگى و رویّه و رسم را داشته باشیم. زیرا علّت مبارزه یک تربیت یافته شیعى با طاغوت و ائمه جور هم عصر خود، در واقع مبارزه با زیاده خواهى، خود بزرگ بینى، اسراف، تجمّل، برخوردارى بیش از حدّ و حقّ آن هاست. و هیچ مؤمن و یا فئه مومنه و صالحه اى به چنین زندگى اى که باعث تفاخر بر سایر افراد جامعه مى شود تن نمى دهد.
دکتر لگنهاوسن: درباره عرفان در نهضت امام حسین(علیه السلام)، مى توان گفت: یکى از اصول عرفان این است که آنچه پایین تر است باید تحت حاکمیت چیزهایى بالاتر قرار گیرد; یعنى همیشه شریف تر باید بر آنچه شرافت کم ترى دارد حاکمیت داشته باشد. بر همین اساس، دین هم نباید در خدمت امور سیاسى باشد. به عبارت دیگر، دین نباید فقط امضا کند که کسى قدرت دنیوى پیدا کند، به عنوان مثال، کارى که یزید کرد این بود که مى خواست از دین سوء استفاده کند تا قدرت سیاسى را براى خود کسب کند، ولى نهضت امام حسین(علیه السلام)به عکس، مى خواست از سیاست براى خدمت به دین استفاده کند.
معرفت: به طور خلاصه، جمع بین دیدگاه آقایان این است که در هر حکومتى، اگر دین در خدمت قدرت قرار بگیرد در حقیقت، آن حکومت یزیدى و طاغوتى است; هر کسى هم بر مسند قدرت باشد فرق نمى کند. اما اگر قدرت و سیاست در خدمت دین به کار گرفته شد، این نظام حسینى خواهد بود. به واقع، حکومت ابزار تحقق اهداف دینى است. تشکیل حکومت، براى این است که ارزش ها و هنجارهاى دینى در جامعه اسلامى احیا گردد.
سؤال دیگرى که مطرح است این است که با توجه به این که نهضت عاشورا به عنوان یک آرمان و نهضتى اصلاح طلبانه براى جوامع اسلامى الگو دهنده است، بفرمایید کیفیت بهره بردارى ما در عصر حاضر از نهضت عاشورا چگونه است؟
دکتر لگنهاوسن: مطالعه و دقت درباره نهضت امام حسین(علیه السلام)به ما فرصت ارزش یابى و بازیابى خودمان و نیز تجدید عهد با آن حضرت مى دهد; زیرا با تحقیقات فردى و جمعى درباره آن حضرت و قیاس آن مى توانیم از واقعه عاشورا براى رشد شخصى و اجتماعى خودمان استفاده کنیم. این کار هم بُعد علمى دارد و هم عاطفى. از لحاظ علمى باید ببینیم کارى که امام حسین(علیه السلام) در کربلا کرد از چه موقعیت و اهمیتى برخوردار است و ببینیم چه طور مى توانیم کار او را با موقعیت کنونى خودمان مقایسه کنیم. آیا اصلاحاتى را که ایشان مى خواست در جامعه ایجاد کند ما هم مى خواهیم ایجاد کنیم و با او همراه شویم؟ چگونه مى توانیم جامعه امروز مسلمانان را اصلاح کنیم و چه نوع اصلاحاتى براى آن لازم است؟ این موضوعات باید در عزادارى هاى ما تبیین شود و جا داشته باشد. فقط نباید در بُعد عاطفى ابراز تأسف کنیم که چه قدر حیف شد که در زمان امام حسین(علیه السلام)نبودیم، بلکه باید تصمیم جدّى بر اصلاح بگیریم; همان گونه که امام حسین(علیه السلام)فرمود: «مى خواهم امّت جدم را اصلاح کنم.»
دکتر تقى زاده: درباره نحوه بهره بردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام)در ابعاد بین المللى آن، لازم است به این نکته توجه کنیم که بسیارى از مجامع و فرهنگ هاى امروزى، اصلاً با این تراژدى بشرى آشنایى ندارند. یعنى سخن ما در نحوه ترویج و تبلیغ این واقعه است. روشن است که این حادثه، عواطف و احساسات بشرى را به شدت تحریک مى کند. افرادى که درباره آن مطالعه مى کنند احساس هم دردى و حمایت مى کنند. در شرایط کنونى هم من تصور مى کنم که جامعه شیعى ما اگر بتواند با زبان اقوام و ملل دیگر با ادبیاتى جذاب و روان، داستان عاشورا را بنویسد و ترویج کند، خیلى بهتر و گسترده تر مى تواند از آن بهره بردارى کند. به نظر مى رسد خلأ این مسأله محسوس است، به خصوص که در واقعه عاشورا نوعاً ادبیات منطقى، معقول، مستدل و قابل اشاعه و استفاده عموم متأسفانه خیلى کم وجود دارد، در حالى که امام حسین(علیه السلام)و حادثه کربلا مى تواند یک منبع فوق العاده تأثیر گذار و حمایت برانگیزى براى جامعه شیعى معاصر باشد.
دکتر لگنهاوسن: واقعه کربلا به خصوص در ابتداى انقلاب اسلامى ایران و سپس در دوران دفاع مقدس نقش بسیار برجسته اى داشت. ولى متأسفانه در سال هاى اخیر احساس مى شود که افت پیدا کرده و آن قدر که شور و حماسه در خارج ـ به طور مثال، در امریکا ـ وجود دارد، در این جا نیست، به عنوان مثال، هر ساله در خیابان پنجم نیویورک راه پیمایى و سینه زنى مى کنند، در مساجد آن جا همین طور. البته آن جا هم ضد تبلیغات وجود دارد; مثلاً، پارکینگ مسجد آن جا از خون قرمز شده بود; چون پاکستانى ها و هندى ها در عزادارى افراط کرده بودند این ها تبلیغات براى نهضت امام حسین(علیه السلام) نیست، ضد تبلیغات است. وقتى مردم خارج این چیزها را مى بینند بدشان مى آید و این یک واکنش طبیعى است که هر کس نسبت به خون نشان مى دهد; مى گویند اگر این تشیع است، بدتر از آن ندیده ایم. باید سعى کنیم نشان بدهیم که روحیات امام حسین(علیه السلام) در ما اثر گذارده و ما حاضریم براى اصلاح جامعه تلاش کنیم. اما متأسفانه این بُعد واقعاً مظلوم و مغفول است. کسى بحث نمى کند که امام حسین(علیه السلام) چه کرد، این گونه تبلیغ مى کنند که اگر کسى عَلَمى را در خانه خود نگه دارد، اهل آن خانه مریض نمى شوند. از این گونه خرافات درست مى کنند و با آن مشغول مى شوند و اصل مطلب را که اصلاح جامعه مسلمانان است مورد غفلت قرار مى دهند.
دکتر تقى زاده: البته آنچه را گفتند دلیل دارد; ممکن است این بحث حساسیت بعضى از اقوام را بر انگیزد، ولى منصفانه باید تصدیق کرد که روحانیت کنونى شیعه در ایران ـ على رغم نارسائى ها و کمبودهایش ـ در میان علماى سایر جوامع اسلامى، تحصیل کرده تر، ملاّتر، چیزفهم تر و منطقى تر است و حتّى اگر مبالغه نباشد با آن ها قابل قیاس نیست. گاه از یک عالم برجسته غیر شیعى در نماز جمعه مطلبى را مى شنوید که احساس چِندش مى کنید. در مجموع، شیعه هایى که در جوامع اروپایى و امریکایى زندگى مى کنند روحانى و ملاّى تحصیل کرده اى که بتوانند آن ها را هدایت کنند ندارند. البته کار بر روى آن ها هم نمى تواند یک کار مقطعى و عجولانه باشد بلکه باید در دراز مدت و با ارسال عالمانى فهمیده و تحصیل کرده، آن ها را هدایت نمود.
دکتر لگنهاوسن: متأسفانه در ایران هم همین نوع افکار پیدا مى شود. نمى دانم چه شد که با نهضت امام خمینى(رحمه الله)روشن شد که شهادت امام حسین(علیه السلام) براى چیست و فکر مى کنم که براى همه ایرانى ها کنارگذاشتن شاه مانند کنارگذاشتن یزید روشن بود، ولى همین بعد سیاسى نهضت امام حسین(علیه السلام)قبل از آن ـ مثلاً، در دوره قاجارها ـ این قدر برجسته نبود.
حجة الاسلام غرویان: از صحبت آقاى دکتر لگنهاوسن این گونه برداشت مى کنیم که مراسمى که به نام امام حسین(علیه السلام)برگزار مى کنیم، اگر صرفاً در حد برگزارى یک مراسم صورى و بدون عمق باشد، گاهى مشمئزکننده هم هست; یعنى اگر واقعاً شعور لازم در کنار این شور نباشد، از ظاهر این حرکات انسان اکراه دارد; مانند روى آتش رفتن پاکستانى ها که در روز عاشورا، گودالى از آتش به پا مى کنند و با پاى برهنه از روى آن عبور مى کنند، خودشان هم اعتقاد دارند که آسیبى نمى بینند. یا حتى همین مراسم زنجیر زدن و سینه زدن که گاهى موجب مى شود از بدنشان خون جارى شود. اگر کسى ظاهر این افراد را ببیند و در باطن این مراسم حقیقتى نبیند مى گوید: این ها خرافات است. بنابراین، ما در بعد عاشورا و پیامدها و آثارش و همچنین نحوه برخوردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام)که بحث مى کنیم، باید انصاف به خرج بدهیم واقعیات را مطرح کنیم. عاشورا و تاسوعا را غبارها و زنگار گرفته است. شهید مطهرى(رحمه الله) در کتاب حماسه حسینى، بحثى را مطرح کرده اند تحت عنوان «تحریفات عاشورا». ما باید اعتراف کنیم که برخى خبرهاى دروغین در طول تاریخ آمده که برخى مورخان یا مرثیه خوانان و مداحان ساخته اند; مثلاً، کسى زبان حال حضرت زینب کبرى(س) را ساخته یا به شعر سروده است. به تدریج این امر، به یک خبر تبدیل شده یا چنان که کأنّه خبرى است که مخبر صادقى که در صحنه بوده نقل کرده است. این ها نکاتى است که در دگرگون کردن قیام امام حسین(علیه السلام)تأثیر داشته و اکنون تحقیق درباره آن ها لازم است. در عین حال، لازم است روز به روز بعد حماسى و شور عاشورا را تقویت بکنیم. نویسندگان، گویندگان، مداحان، مرثیه خوانان و سخنرانان ما باید بیش تر مردم را به همان هدف اصلى امام حسین(علیه السلام)جهت بدهند.
براى روشن تر شدن مسأله مثالى مى زنم: وقتى مادرى در مقابل چشمش، بچه اش زیر ماشین مى رود، موهاى سرش را مى کند. دیدن این منظره که کسى موى سرش را مى کند هر کسى را ناراحت مى کند. اما اگر بداند براى چه او موى سرش را مى کند، بداند که به خاطر عشق به فرزندش است، دیگر او را ملامت نمى کند، مى گوید مادر است و حق دارد به خاطر بچه اش این کار را بکند. اما اگر یک زن بدون دلیل موى سرش را بکند همه او را ملامت مى کنند و مى گویند این چه کارى است که مى کنى؟ بنابراین، سینه زنى و سایر مراسم عزادارى هم اگر بر اساس یک عشق حقیقى باشد; یعنى عشق و عاطفه حقیقى در قلب عزادار و بیننده باشد همین کار هم توجیه بردار است.
این که متأسفانه دیده مى شود برخى در طول یک سال هیچ نمود و بروزى از امام حسین(علیه السلام) در زندگى شان نیست، فقط یک روز تاسوعا و عاشورا مى آیند حسینى مى شوند بر دیگران اثر منفى دارد. ما باید همه کسانى را که در فرهنگ جامعه به نحوى تأثیرگذارند، دایم به سمت عمق عاشورا و تاسوعا هدایت کنیم. اگر چنین کنیم، حسینى عمل کرده ایم، ولى اگر صرفاً به برخى مراسم اکتفا کنیم و تفسیرهایى عوامانه از عاشورا و تاسوعا و نهضت امام حسین(علیه السلام)ارائه دهیم ظلم کرده ایم.
دکتر لگنهاوسن: لازم است وقتى در مراسم ها شهادت امام حسین(علیه السلام) را متذکر مى شویم، تصمیم بگیریم انجمنى هم درست کنیم ـ مثلاً ـ براى جلوگیرى از رشوه گرفتن یا انجام کارهاى خیر تا عملاً برسیم به نقطه اى که جامعه را اصلاح کنیم و با تشکیل انجمن حسینى، اهداف و قیام امام حسین(علیه السلام) را در طول سال و نه فقط در ایام محرّم زنده نگهداریم.
حجة الاسلام غرویان: چون نحوه بهره بردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام) در عصر حاضر مطرح است، به نظر من، متولّیان مسائل هنرى و فرهنگى جامعه ما در این زمینه بسیار کم کار کرده اند. در این جا، باید این تذکر را بدهیم که بعد شور و حماسه در نهضت امام حسین(علیه السلام)واقعاً چیز عجیبى است و بسیار تأثیرگذار. اگر آن را در قالب فیلم، نمایش و دیگر اشکال هنرى براى مردم نمایش بدهند بسیار مفید است. اما در این زمینه کم کار شده است. این همه فیلم و نمایش ساخته مى شود، ولى درباره امام حسین(علیه السلام) فقط صرفاً به مراسم تعزیه خوانى و شبیه سازى اکتفا مى کنیم. متولّیان و مسؤولان فرهنگى کشور لازم است این بعد حماسى و شور نهضت امام حسین(علیه السلام)را در اشکال گوناگون به مردم ارائه کنند.
معرفت: نکته اى که متأسفانه در حال حاضر برخى مطرح مى کنند این است که مى گویند محرم و صفر و عزادارى در این ایام، تزریق روحیه غم و اندوه به جامعه است، در حالى که جامعه باید شاد باشد. بفرمایید در این باره چه نظرى دارید؟
دکتر لگنهاوسن: اگر منظور از طرح این گونه مسائل صرفاً تزریق غم و اندوه به جامعه باشد، این کار اشتباه است و جامعه باید شاد باشد. ولى واقع این است که هر کس وضعیت امّت اسلام را مى بیند غمگین مى شود. وقتى ما مى بینیم هدف امّت اسلام چه بوده و ما چه چیزهایى از خودمان درآورده ایم و به اسلام نسبت داده ایم باید احساس ناراحتى کنیم. وقتى مى بینیم امام حسین(علیه السلام)حاضر بود چه کارهایى انجام دهد ولى ما چه مى کنیم، از این نقص خودمان دچار غم و غصه مى شویم. وقتى ما درباره مصیبت امام حسین(علیه السلام) گریه مى کنیم فقط براى این گریه نمى کنیم که امام(علیه السلام) چه قدر رنج برد، بلکه این گریه باید براى ما محرّکى باشد تا ببینیم خودمان چه کرده ایم و در جامعه چه نقشى داریم. یزید در قلب هر یک از ما هم هست.
دکتر تقى زاده: اگر ملاک را صرفاً شادى قرار دهیم سر از افراط درمى آورد. حزن نیز به همان اندازه مى تواند مفید باشد که شادى مى تواند، و گریه نیز به همان اندازه مى تواند مفید باشد که خنده مى تواند. خداى گریه، خداى خنده هم هست، خداى اندوه، خداى شادى هم هست. در عین حال که این گریه ها، گریه هاى ناامید کننده نیست، گریه هاى فرح بخش، تسکین دهنده و امید بخش است. شما وقتى که براى امام حسین(علیه السلام) گریه مى کنید تصور نمى کنید که زندگى براى شما تمام شده است و باید بروید خودکشى کنید. این نکته اى فوق العاده مهم است. در میان گروه هاى دینى، شما یک نفر را سراغ ندارید که از کثرت اندوه به خاطر امام حسین(علیه السلام)خودکشى کرده باشد، تاریخ این را نشان نمى دهد. بنابراین، این ها تبلیغات گروه هایى است که اصلاً گرایش هاى دینى ندارند. ما در طول تاریخ، گروه هاى مذهبى داشته ایم که حزنشان با شادى شان مخلوط بوده و اندوهشان با فرحشان، و خنده با گریه شان و هیچ وقت هم به پوچى نرسیده اند و سر از نهیلیسم در نیاورده اند. همین تجربه تاریخى بهترین گواه است بر این که غم و اندوهى که عاشورا به ما مى دهد راه بُر نیست، زندگى را تلخ نمى کند، بلکه آن را شیرین مى کند، امید بخش و نشاط آور مى کند. علاوه بر این، فرد به ظاهر متدیّنى که همواره به طور مستانه مى خندد معلوم نیست کارش و سبک تربیت اش مورد تأیید دین باشد. متون دینى به ما مى گوید که مؤمن ظاهرش فرحناک است و بشاشت اش در چهره اش است، اما در دلش حزن دارد. هر دو را با هم جمع مى کند. بنابراین، ما طبق تربیت دینى، موظف ایم جورى تربیت شویم که حزن و اندوه را با هم داشته باشیم و در عین حال، ظاهرمان فرحناک باشد و بشاشت و طراوت داشته باشیم. صرف نظر از این، نسبت به وقایع بزرگ دینى، گریه نشانه هم دردى است، شما خودتان را به زحمت نمى گریانید، اشک تصنّعى نمى ریزید. بلکه هنگام تذکّر و یادآورى این وقایع عمیق ترین عاطفه ها، بر قلب شما مى نشیند تا قطره اشکى سرازیر شود و این تصنّعى نیست بلکه از عمق عاطفه و عشق و ترحّم انسانى است.
حجة الاسلام غرویان: به نظر من هم این یک بحث انحرافى است که امروز بعضى ها مطرح مى کنند. البته در واقع، هدفشان این است که اصل پیام عاشورا و پیام نهضت دینى امام حسین(علیه السلام) را محو کنند، وگرنه کاملاً روشن است که دین و نهضت امام حسین(علیه السلام) و یا هر پدیده دیگرى در حوزه دین نه براى این است که انسان بخندد و نه براى این که گریه کند. تشیّع بر این اساس نیست که انسان را بگریاند. فلسفه تشیع گریستن نیست، فلسفه تشیع یا نهضت امام حسین(علیه السلام)خندیدن هم نیست. اصلاً خندیدن و گریستن هیچ کدام هدف اسلام نیست. هدف نهضت امام حسین(علیه السلام)تکامل انسانیت است و دین براى کمال انسان آمده است، نه براى خندیدن یا گریستن انسان. خنده و گریه دو حالتى است که در موقعیت هاى مختلف براى انسان پیش مى آید. گاهى انسان خنده مى کند و خندیدنش براى حصول کمال است. این خندیدن هم ارزش است. اما به عکس، گاهى ممکن است انسان هنگام پدید آمدن ارزشى گریه کند. چنین گریه اى نشانه ذلت اوست; مثلاً، اگر کسى گریه کند که چرا قاچاقچیان مواد مخدر را اعدام مى کنند، این گریه بر از دست رفتن یک انسان مفسد نشانه ذلت و پستى گریه کننده است. یا اگر کسى خوشحال شود و بخندد که راه فساد در جامعه باز شده، این خنده ضد ارزش است، پس باید ببینیم خنده و گریه براى چه هدفى است. انسان متعادل هم مى تواند خنده اش ارزشى باشد و هم گریه اش. پس باید به معیارها توجه کنیم.
نکته دیگر این که گریه مى تواند توأم با ابتهاج و لذت روحى باشد. لذت معنوى گاهى در گریستن است; یعنى ما مى گرییم از گریستن بر فقدان ارزش ها در جامعه لذت مى بریم. بنابراین، گاهى انسان مى گرید، اما از همین گریستن ابتهاج پیدا مى کند و اوج مى گیرد و لذت مى برد. پس بحثى که عده اى مطرح کرده اند که جامعه باید شاد و به دور از حزن و اندوه باشد، به نظر من، یک بحث انحرافى است.
معرفت: از حضور سروران گرامى و مطالبى که بیان نمودید کمال تشکر را داریم.
معرفت: وجه جاودانگى نهضت حسینى چیست؟ چرا این حادثه با وجود شکست ظاهرى، در طول تاریخ اثرى معکوس از خود بر جاى گذاشته است؟
دکتر تقى زاده: علت این که اندیشه اى جاودانه مى شود یا ایده اى در طول تاریخ تداوم و استمرار پیدا مى کند این است که به آرمان و ایده آل یک قوم و ملت تبدیل مى شود. حال اگر چیزى به صورت آرمان یک قوم و ملتى درآید و سپس فراتر از آن، به یک آرمان بشرى تبدیل شود، مادامى که آن قوم حیات دارد و مادامى که بشریت زندگى مى کند، آن آرمان و اندیشه باقى خواهد ماند. در قیام عاشورا نیز حوادثى اتفاق افتاد که سرنوشت پیروان و علاقمندان به خاندان پیامبر را رقم زد. و در طول تاریخ، به آرمان آن ها تبدیل شد; آن ها همواره با تذکّر و یادآورى آن حوادث، زندگى کرده اند، عواطف خود تهییج نموده اند، ذخیره هاى مالى و غیرمالى زندگى خود را براى تداوم یادآورى آن خرج کرده اند، تا این که، حوادث مزبور، به همه چیزشان تبدیل شده است. در واقع، رمز و سرّ دوام و بقاى تاریخى پیروان خاندان پیامبر که شیعه نامیده مى شوند، در نهضت و قیام سیدالشهداء نهفته است. این نهضت، به تدریج هویت تاریخى شیعه را شکل داده و به صورت مذهب غالب ایرانیان درآمده و سرزمین آنان را به استقلال رسانده است.
از آنجایى که در این قیام، آرمان هاى بشرى وجود داشت، در هر فرهنگى که آموزه هاى عاشورا وارد شد، احساسات مردم آن را تهییج نمود، روشنفکران را تسخیر کرد و هم دلى و هم دردى دیگران را برانگیخت; زیرا این قیام جنبه هاى انسانى دارد. به همین دلیل باقى مانده است بنابراین، رمز جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام) این است که از یک حادثه فرقه اى و قومى و تاریخى فراتر رفته و به یک تراژدى انسانى با آرمان هاى روحانى و معنوى تبدیل شده و به همین روى، جاودان مانده است. همان گونه که بسیارى از ارزش هاى انسانى تا وقتى که انسان باقى است باقى مى ماند، این حادثه و تعلیمات و آموزه هاى آن نیز جاودانه خواهد ماند.
معرفت: به طور خلاصه، اهداف اصلى حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)از نهضت عاشورا چه بود؟
دکتر تقى زاده:اهداف عاشورا در آموزه هاى عاشورا و در اسنادى که از عاشورا باقى مانده کاملاً روشن است. متونى وجود دارد که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بر طبق آن ها، اهداف خود را روشن کرده اند; خرافاتى در جامعه شیوع پیدا کرده بوده که قصد امحاى آن ها را داشته و اصلاحاتى را مدّ نظر داشته است که مى توان از آن به «امر به معروف و نهى از منکر» یا به اصطلاح سیاسى از آن به «اصلاحات اجتماعى» تعبیر کرد. مى توان گفت: حقوق انسانى در جامعه عصر آن حضرت و رژیم سیاسى دوران ایشان مورد غفلت و انکار قرار گرفته بود، احکام اسلامى در روابط اجتماعى مورد توجه قرار نمى گرفت و حکومت به صورت وراثتى در دست یک طبقه اشراف قرار گرفته بود، در توزیع بیت المال نیز قرابت هاى قومى و خانوادگى به جاى لیاقت و شایستگى قرار داشت. از لحاظ سیاسى هم حکومت مبتنى بر دفاع از حقوق افراد نبود بلکه حقوق عمومى را انکار مى کرد. ارزش حاکمى که در جامعه رواج داشت، تملّق گویى و چاپلوسى بود. از این رو، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)براى امر به معروف و نهى از منکر و اصلاحات اجتماعى دست به قیام زدند.
معرفت: در منابع دینى ما براى امر به معروف و نهى از منکر شروطى را برشمرده اند که از جمله آن ها احتمال تأثیر است. با توجه به این که یکى از اهداف اصلى حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)امر به معروف و نهى از منکر بود و بر سر همین کار، جان خود و اطرافیان خود را نیز فدا کرد، چگونه مى توان قیام آن حضرت و این هدف ایشان را توجیه کرد؟
دکتر تقى زاده: حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)قیام مسلحانه نکردند، دیگران ایشان را به شهادت رساندند و میان این دو، تفاوت بسیار است. خود آن حضرت نیز در تعبیراتشان فرموده اند که من شورش نکرده ام و یاغى نیستم. قیام مسلحانه را یک یاغى و شورشى به پا مى کند، ولى حضرت این کار را نکردند، بلکه مناصحه داشتند، براى امّت اسلامى، خیرخواهى داشتند. ایشان شریف ترین فرد باقى مانده از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، اولى و احقّ نسبت به حکومت و دل سوزتر از بقیه نسبت به دین آباء و اجدادى خود بودند، خاندانشان نیز در جان نثارى براى اسلام از همه پیش قدم تر بودند. بنابراین، طبیعى بود که حق مناصحت و امر به معروف و نهى از منکر داشته باشند، ولى شمشیر بلند نکرده و هیچ کس را نکشتند، اما آن ها حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) و حضور ایشان را تحمل نمى کردند تا این که ایشان را کشتند. بنابراین، باید فرق واضحى بگذاریم بین گروهى که خروج مى کند و هر چه را سر راهش است برمى دارد و گروهى که پیام دارد و اهل مناصحه است، اما دیگران آن ها را تحمل نمى کنند و به رویشان شمشیر مى کشند.
معرفت: از جمله ابعاد نهضت عاشورا بعد عرفانى و معنوى آن است. لطفاً تجلّى عشق و عرفان را در نهضت حسینى بیان نمایید.
دکتر لگنهاوسن:وقتى درباره بعد عرفانى نهضتى بحث مى کنیم، باید به چند عنصر توجه داشته باشیم. به عبارت دیگر، اگر در هر نهضتى چند عنصر موجود باشد، مى توان آن را داراى بعد عرفانى دانست: اول ظاهر و باطن; دوم عمق معنویت; و سوم همان گونه که در نوشته هاى عرفا آمده تجلّى خداوند است. یعنى این که چگونه خداوند مى تواند خود را در چیزى که ظاهراً کسى فکر نمى کند نشان بدهد. همین ابعاد را مى توانیم در نهضت امام حسین(علیه السلام) بیابیم. وقتى به ظاهر نهضت امام حسین(علیه السلام)نگاه مى کنیم، مى بینیم یک کار سیاسى بود براى اصلاح اجتماع ولى وقتى به معنویت این نهضت توجه مى کنیم، مى بینیم درصدد احیاى هنجارها و ارزش هاى دینى و روحیات اسلامى درجامعه اسلامى و در بین مسلمانان بودند. هدف حضرت صرفاً یک امر به معروف معمولى نبوده، اگرچه در پى امر به معروف و نهى از منکر نیز بوده اند. بر این اساس، وقتى خوب دقت مى کنیم، مى بینیم ایشان در پى احیاى روح اسلام بوده اند. در این نهضت همچنین مى توانیم بروز محبت خدا را بیابیم. هدایت خدا که در فرستادن پیامبران(علیهم السلام) تجلّى کرده در اصل، همان محبتى است که خداوند نسبت به انسان نشان مى دهد. خداوند پیامبران(علیهم السلام)را فرستاد تا انسان را هدایت کنند، به امام حسین(علیه السلام) هم مأموریت داد تا به عنوان یک واسطه در غیاب پیامبران(علیهم السلام)و ائمّه اطهار(علیهم السلام)براى هدایت الهى عمل کند; یعنى محبت خدا در نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلّى کرده است. در خود امام حسین(علیه السلام)هم مى بینیم که عشق به خدا به عنوان یک انگیزه عمل وجود داشت. چرا امام حسین(علیه السلام) حاضر بود براى امر به معروف و نهى از منکر و براى احیاى ارزش هاى اسلامى در جامعه اسلامى همه چیز خود را فدا کند; خانواده اش از بین برود و صمیمى ترین دوستانش فدا شوند؟ تمام این ها به دلیل محبت خداوند و ابراز عشقى بود که به او داشت. عشقى که امام(علیه السلام) به خدا داشت، در محبت نسبت به مسلمانان و دیگر انسان ها تجلى پیدا مى کند. مسلمانان وقتى شکایت مى کنند که ما نمى توانیم ظلم بنى امیّه را تحمل کنیم، ایشان حرکت مى کنند و وظیفه خود مى دانند که به آن ها کمک کنند و جامعه را اصلاح نمایند و لذا چنین نهضتى جاودانه را در تاریخ رقم مى زنند.
واژه عربى «شهادت» نیز که درباره ایشان به کار مى رود و آن را به معناى گواهى دادن نیز به کار برده اند، همین موضوع را تأیید مى کند. جالب است که در دین مسیح نیز کلمه (martyrdom) مثل دین اسلام داراى چنین کاربردى است: امضا کردن با خون به جاى استفاده از قلم و مرکّب. وقتى کسى به چیزى شهادت مى دهد، مى خواهد که مخاطب به طور غیر مستقیم به حقیقت آن چیز متوجه شود; یعنى امضاى حقیقت چیزى. و تمام تلاش عارف در سیر و سلوک عرفانى خود این است که خدا را مشاهده کند; او سعى مى کند خودش را محو کند تا نور خدا متجلّى شود و خودش مظهر تجلى خدا گردد. نزد عرفا مشهور است که آن ها احوال و مقام هایى دارند تا به این مرحله مى رسند، ولى امام حسین(علیه السلام)بسیار عینى تر این کار را انجام داد و این مراحل را به سرعت پیمود; با خون خود طومار محبت خدا را امضا کرد.
حجة الاسلام غرویان:اساس عشق و عرفان نوعى عاطفه است; یعنى عنصر اصلى در عشق و عرفان، عواطف است. امام حسین(علیه السلام)با نهضت خود در حقیقت، شدیدترین عواطف بشرى را فانى در عاطفه و محبت الهى کردند. عارف کسى است که به مقام فنا مى رسد و حیات طبیعى، طبیعت و زندگى مادى را با همه لوازم اش در علقه بالاتر و عشقى متعالى تر فانى مى کند. در نهضت امام حسین(علیه السلام)، مى بینیم نمونه ها و الگوهاى کامل عواطف طبیعى و مادى حضور داشتند: علاقه به خواهر، به بردار، به فرزند، که این ها هر کدام از شدیدترین و عمیق ترین علاقه ها و عواطف است. همه این عواطف و نمونه هاى عشق زمینى و دنیوى و عواطف مادى در آن جا حضور داشتند، اما امام حسین(علیه السلام) با نهضت و حرکت خود، همه این عواطف را یکجا در عشق الهى و محبت به حق محض فانى کردند و به همین دلیل است که بُعد عرفانى نهضت امام حسین(علیه السلام)بسیار بالاست. هر ایثارگر به طور معمول، ممکن است فقط یکى از این عواطف را فانى کند، اما امام حسین(علیه السلام) در نهضت عاشورا، در یک نیم روز، بسیارى از این عواطف و محبت ها و عشق هاى زمینى را در راه عشق الهى فانى کردند. و به نظر مى رسد که یکى از وجوه جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام)در همین است.
حق، جاودانگى اش ذاتى است. اما اگر چیز دیگرى جاودانه شود، به اعتبار تعلق اش به حق و ارتباط اش با اوست; «کلُ ما بالعرضِ ینتهی اِلى ما بالذّاتِ.» هر چیزى که در طول تاریخ جاودانه مى شود، اگر حق محض باشد، بالذات جاودانه است، اما اگر حق محض نباشد، به میزان برخوردارى اش از حقیقت جاودانه مى شود. به عنوان مثال، در ریاضیات حقایقى داریم که جاودانه است; مانند روابط اعداد که مثلاً مى گوییم: 4=2×2 این حق است. خاصیت ذاتى حق این است که جاودانه باشد و فرازمانى و فرامکانى و فراشخصى است. حقایق و حوادث تاریخ هم به میزان برخوردارى اش از حق ناب و محض جاودانه مى شود. نهضت ها و حوادث متعددى در طول تاریخ رخ داده و قیام ها و انقلاب هاى فراوانى بوده، اما چرا در بین همه این قیام ها و نهضت ها، نهضت امام حسین(علیه السلام) جاودانه شده است؟ به همین دلیل است که در این نهضت، حق محض خودش را نشان داد. همان گونه که اشاره کردند، همین بُعد عرفانى نهضت امام حسین(علیه السلام)آن را جاودانه کرده; چون نهایت عرفان رسیدن به خداست. ملاصدرا(رحمه الله)مى گوید: «حق» و تعبیر «حقیقت» را اولاً و بالذات باید درباره خداوند به کاربرد، او احق الحقایق است. عشق و عاطفه و محبت هم هر قدر رنگ الهى پیدا کند، حقیقت بیش تر در آن تجلّى مى کند. نهضت امام حسین(علیه السلام) هم چون نهضتى بود که عشق الهى و محبت نسبت به حق محض در او به تمامه خود را نشان داد، جاودانه شد. بنابراین، رمز جاودانگى نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلّى و تبلور حق محض در آن است.
معرفت: از بعد عقلانى چگونه مى توانیم نهضت عاشورا را بررسى کنیم؟
دکتر لگنهاوسن:عقل کارکرد خاصى دارد. در همه فهم هاى انسان و همه کارهایى که انجام مى دهد، در جایى که موضوعات مربوط به ایمان، عشق و فداکارى است زیاد شنیده ایم که مى گویند: این جا دیگر عقل جایى ندارد، عاشق مجنون است، مؤمن تعصّب دارد و... . ولى به نظر مى رسد، این دیدگاه بسیار سطحى است. با وجود این، متأسفانه گسترش زیادى هم پیدا کرده است. این گونه نتیجه گیرى ها دلیل این است که از آن سوء استفاده کنند; نوعى که هم عقل و هم دین آن را محکوم مى کند. اگر ملاحظه کنیم نهضت عاشورا از لحاظ پیش فرض هاى معمولى دنیوى با ملاک ارضاى امیال دنیوى کارى نامعقول است. حضرت امام حسین(علیه السلام) مى دانست که هیچ شانسى براى زنده ماندن ندارد، مى داند که آن ها مى خواهند او را شهید کنند. کارهاى ایشان کارهاى شخص دیوانه یا کسى که توان خود را از دست داده باشد هم نبود، بلکه حتى انتخاب و تصمیم ایشان کاملاً عاقلانه بود. اگر به موقعیت سختى که امام(علیه السلام)در آن بود توجه کنیم، متوجه مى شویم که چقدر انحراف در جامعه اسلامى زیاد بود وقتى ما به اهداف بسیار بالایى که ایشان داشت نظر کنیم، مى بینیم براى رسیدن به آن اهداف در آن موقعیت، هیچ عاقلى نمى توانست راه دیگرى را انتخاب کند. با توجه به آن اهداف و موقعیت، امام حسین(علیه السلام) هم نمى توانست از آن صرف نظر کند; به دلیل عشق و تقوایى که ایشان داشت. همان عشق و تقوا بود که به عقل ایشان جهت مى داد. به عبارت دیگر، عاشورا نتیجه عقلانیت امام حسین(علیه السلام)است، همان گونه که نتیجه عشق ایشان است. مى توان گفت عاشورا نتیجه عقل است که در قالب عشق تبلور یافت.
حجة الاسلام غرویان: عشق مقوله اى است که با دل انسان ارتباط دارد. اما فکر و اندیشه، که گاهى آن ها را در کلمه «عقل» جمع مى کنیم، با قوّه عاقله و ذهن انسان سر و کار دارد. بر همین اساس حکمت را به دو بخشِ حکمت نظرى و حکمت عملى تقسیم مى کنند. این مقوله در تاریخ حکمت و عرفان و ادبیات عرفانى ما سابقه بسیارى دارد و بحث هاى فراوانى هم در این زمینه انجام گرفته است; چنان که در این دیدگاه، انسان یک موجود دو ساحتى و دو بعدى است: یک بعد دل دارد که پایگاه معنویات و علایق و عشق هاست. و یک بعد تفکر و اندیشه و محاسبه گرى که پایگاهش عقل و ذهن است.
لازم است توجه کنیم که اصلاً امکان ندارد حقیقتاً بین دل و عقل انسان تباینى وجود داشته باشد; زیرا در یک دستگاه وجودى همانند انسان نمى توان تصور کرد که خداوند ـ مثلاً ـ دل را طورى بیافریند که ضد عقل باشد و یا عقل را به گونه اى که ضد دل و قلب باشد. این ها دو ابزار و دو پایگاه و دو بُعد وجودى انسان است که هر کدام مکمّل یکدیگر است. بنابراین، تضاد بین عقل و عشق وجهى ندارد. اما مى توان گفت عشق مقوله اى است که به تعبیر بعضى از حکما، «طورٌ وراء طور العقل»; یعنى مقوله اى است فراتر از عقل، نه مضاد با عقل. گاهى عقل توان خودش را به کار گرفته است، ولى نمى تواند به حدّى برسد که عشق و علاقه و محبت اقتضا مى کند، اما ضد آن هم نیست. همان گونه که اشاره کردند، اگر گفتیم نهضت امام حسین(علیه السلام)تجلى عشق است به معناى آن نیست که غیر معقول است. هرگز چنین نیست که کار امام حسین(علیه السلام)غیر معقول یا ضد عقل باشد، بلکه کار ایشان و نهضت ایشان تجلى عشق و فراتر از حد عقل است. تقابلى بین این دو مسأله قرار نمى دهیم. به نظر مى رسد، مقوله عشق این چنین است و مى تواند فراتر از حدّ عقل باشد، اما هماهنگ با عقل هم باشد; یعنى مورد تأیید عقل هم باشد و نهضت امام حسین(علیه السلام)چنین چیزى بود. پس عقل نمى تواند کار امام حسین(علیه السلام) را رد کند. اگر امام حسین(علیه السلام)به عنوان یک فیلسوف مورد سؤال قرار بگیرد، مى تواند از کار خودش دفاع عقلانى هم ارائه دهد.
معرفت: هر حادثه اى در مقطع خاصى از زمان و مکان اتفاق مى افتد و آثار و پیامدهایى از خود بر جاى مى گذارد. از جمله آثار و پیامدهاى نهضت عاشورا آثار و پیامدهاى اجتماعى است که در هر عصرى از خود بر جاى مى گذارد. لطفاً آثار و پیامدهاى نهضت عاشورا را در جامعه ما توضیح دهید.
دکتر تقى زاده: شعایر و مناسکى که در ایام محرم به کار مى رود، بخشى از مجموعه آداب و رسومى است که در کلّ جامعه دینى همراه با مراسم اعیاد و سوگوارى ها به کار مى رود و کارکرد آن بخشى از کارکرد کلّ آداب و مناسک و شعایر دینى است. آداب و رسوم مربوط به ایام محرم، به خصوص تاسوعا و عاشورا، داراى ابعاد گوناگونى است و ساخت هاى متعددى دارد: در زمینه کارکردهاى دینى ـ به معناى خاص آن، یعنى مجموعه امور تعبدى که اگر شارع آن ها را نمى آورد عقل انسان آن را درک نمى کرد، و نه دین به معناى عام، که اقتصاد و سیاست را شامل شود و نقش شارع در آن ها نقش هدایت گر است ـ ممارست هاى دینى در این ایام از قبیل نمازخوانى، حضور در جماعت ها، وضودارى، ریش گذارى، رسیدگى به پوشش ها (آستین بلند)، کثرت یادآورى نام خدا، توسل به ارواح اولیاى دین، اندیشه هایى نظیر قرب به خدا، تحصیل رضا و طلب حلال و رعایت مسائل مربوط به مَحرم و نامَحرم، که در دین مطرح است، در این ایام به طور محسوسى برجسته مى شود. تجارب روزمره ما نشان مى دهد که در این ایام، مردم اصرار دارند نماز صبح شان قضا نشود، آب که مى خورند تعمد دارند نام حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)را به زبان بیاورند. بنابراین، به یک تعبیر، مى توان گفت که محرّم موجب بازیابى هویت دینى ما است; افراد سعى مى کنند هویت دینى خود را باز یابند و یا مجدداً آن را توسعه دهند; علاوه بر این که باطنشان دینى است، ظاهرشان را هم دین فرابگیرد و نمود اجتماعى پیدا کند.
از نظر اخلاقى، محرّم و تاسوعا و عاشورا کارکرد بسیار خوبى دارد; کارکرد محسوس رشد جنبه هاى عاطفى افراد جامعه و انگیزه هاى دگرخواهانه. براى مثال، نوع رفتار ما در مجالس، حالت رسمى خشک، سرد و البته احترام آمیز دارد. ولى در مجالس حضرت سیدالشهداء، مجالس سینه زنى، و نوحه خوانى امام حسین(علیه السلام)مى بینید که رفتارها صمیمى و غیر رسمى مى شود، در غذا، در چاى، در آب، مردم نوعاً همدیگر را مقدم مى دارند و انگیزه هاى غیرخواهانه و فراموش کردن خود و خودیت، نمود پیدا مى کند. در نتیجه این نوع رفتارها، جنبه هاى عاطفى افراد شرکت کننده در آن مراسم تقویت مى شود و هم سازى عمومى و انسجام و یکپارچگى بیش ترى پدید مى آید. این گونه کارکردهاى اخلاقى براى دوام و بقاء حیات اجتماعى فوق العاده مهمّ اند. اما کارکرد اجتماعى و جامعه شناختى محرّم و صفر آن است که افراد را به شیوه خاصى جامعه پذیر مى کند، آموزش هاى غیررسمى به فرزندان ما مى دهد، بچه ها از شب اول محرّم، لباس مشکى مى پوشند و به سینه زنى مى روند، شعار مى دهند، علم بر مى دارند، در دسته جات شرکت مى کنند و بدین ترتیب نسل جدید، اجتماعى و جامعه پذیر مى شود. علاوه بر این، محرّم زمینه توبه بعضى از افراد را فراهم مى کند، برخى از افراد ناسازگار را سازگار مى کند، بعضى از افراد نابهنجار را بهنجار مى کند و بعضى از افراد بزهکار و منحرف را اصلاح مى کند، بعضى ها در عزاى سیدالشهداء(علیه السلام)، قسم مى خورند و توبه مى کنند و مى بینیم که مجرم، فاسق و فاسد تغییر ظاهر مى دهند. بنابراین از نظر اجتماعى، این ایام و این مراسم، موجب جامعه پذیر شدن افراد مى شود، انسان ها الگوها و هنجارهاى جامعه دینى را فرا مى گیرند و روزانه و شبانه ممارست مى کنند. از نظر حقوقى، نرخ آسیب هاى اجتماعى به طور معمول در این ایّام کاهش مى یابد. آن مقدارى که اطلاعات و ارقام به ما مى گوید، مثلاً، آمار طلاق در این ایّام به طور محسوسى فروکش مى کند، آمار جرم و جنایت و دزدى و بزهکارى در سطح جامعه تقلیل پیدا مى کند.
از نظر فرهنگى نیز، چیز محسوسى که در بدو امر مى توان دید این است که با آمدن ماه محرم، بلافاصله نمادها و نشانه ها و علایم حرمت گذارى و بزرگ داشت شهداى عاشورا بر در و دیوار شهرها و روستاها ظاهر مى شود و این، اختصاص به اماکن دولتى ندارد، بلکه بر در خانه هاى افراد نیز پرچم عزا نصب مى شود و افراد لباس مشکى مى پوشند و همه آنچه که نماد این ماه محسوب مى شود و بزرگ داشت و احترام به واقعه عاشورا مى باشد از سر و روى جامعه به چشم مى آید; چنان که گویى، این مصیبت فردى و شخصى افراد جامعه است و به شخص آن ها ربط دارد. همه سعى مى کنند با مال و جان و وقت و حتى با پوشش ظاهرى در چنین مراسمى سهیم باشند و بگویند که ما هم آماده احیاى سنت هاى دینى هستیم.
در این ایام، علاوه بر رسم ها و نمادها، ارزش هاى سیاسى نظیر آزادى خواهى و آزاد زیستن نیز تقویت مى شود، مثلاً، این فرمایش حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)که «ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فى دنیاکم» دایم به ذاکره جامعه مى آید، از ناخودآگاه افراد جامعه به اذهان آن ها آورده مى شود و تأکید مى گردد. امامت خواهى به عنوان ارزشى دیگر نیز این چنین است. دیگر ارزش ها هم که احتمالاً مورد تغافل قرار گرفته است مجدداً به ذاکره جامعه مى آید و تقویت و تثبیت مى شود. دوست داشتن امامان(علیهم السلام)که از زشتى برىّ اند، عدل دوستى، تنفّر از طاغوت و نظام هاى ظالمانه طاغوتى، ظلم ستیزى و مبارزه با حاکمان و حکومت هاى نامشروع و هم چنین ترویج احکام اسلامى در خودآگاهى افراد تلقین مى شود و در باورهاى آن ها نفوذ مى کند. ترغیب و تهییج گرایش عمومى به سوى یک نظام اجتماعى عادلانه و متوازن که همه اقشار و اقوام به طور متساوى بتوانند از منابع و مواهب خداوندى آن استفاده کنند از جمله کارکرد فرهنگى دیگر تاسوعا و عاشورا و محرّم است.
از نظر اقتصادى هم مى بینیم که طیف وسیعى از جامعه درگیر نقل و انتقال مربوط به تغذیه و تدارک سوگواران مى شوند. در هر محله، و شهر و استان، دادو ستدهاى وسیعى صورت مى گیرد. طیف وسیعى از اقشار جامعه در قالب آشپز، کمک آشپز، شوینده و پاک کننده مواد غذایى و مانند آن به فعالیت مى پردازند. فروش مواد غذایى و کالاهاى ویژه این ایام در بازار رونق پیدا مى کند، مشاغل ویژه تولید و توزیع لباس ها و آلات و ادواتِ اغذیه و اشربه، ظروف آشپزخانه، آب، چاى، شربت و زنجیر و علم و سِنج و طبل و دهل و پرچم و سربند و امثال آن رونق پیدا مى کند. بنابراین، از نظر اقتصادى نیز، بخش وسیعى از جامعه، مهیّا و تجهیز مى شود تا بتواند این مراسم را تدارک کند. در واقع مى بینید که یک تدارک ملى صورت مى گیرد.
از نظر سیاسى، به خصوص در نیم قرن اخیر، محرّم و صفر و تاسوعا و عاشورا، نقش فوق العاده مؤثرى در شکل دهى یک ایدئولوژى قدرتمند براى گروه هاى اسلام گرا ایفاء کرده است. این ایدئولوژى دو بخش دارد:
1. یک بخش این ایدئولوژى ظلم ستیز، عبارتست از کنار گذاشتن تقیّه و جواز شورش و طغیان علیه نظام جور شاهنشاهى.
2. و بخش دیگر آن عبارت است از انحصار مشروعیّت حاکمیت سیاسى در الگوها و اسوه هاى علمى و اخلاقى جامعه که امروزه از آن به ولایت فقیهان عادل، ولایت اسلام شناسان عادل و ولایت أئمّه عدول تعبیر مى کنیم.
این ایدئولوژى، مرهون تاسوعا و عاشوراست. اگر دقت کنید، در دوران انقلاب بیش از همه در ایّام تظاهرات تاسوعا و عاشورا بود که مردم اعلام و تأکید کردند که رژیم شاهنشاهى منعزل و شاه معزول است. به عبارت دیگر، تاسوعا و عاشورا توانست براى گروه اسلام گرا، یک تفوّق و برترى مشروعیّت نسبت به دیگر دسته جات سیاسى به بار آورد و براى آنان حقانیت ایجاد کند; حقانیت استفاده از قدرت; یعنى فقط جناح اسلام گرا باید در جامعه ما قدرت داشته باشد. جناح کمونیست، ملى گرا و لامذهب را نشاید که تفوق و تسلط سیاسى بر گروهى داشته باشند، که امام و سیّد و سالار و مقتداى آن امام حسین(علیه السلام)است.
در بحث روابط بین الملل نیز، کارکردى که محرّم و صفر داشته و دارد تقلیل ستیزهاى قومى و قوم مدارانه در درون امّت اسلامى و جوامع شیعى مى باشد. البته، این را در درون کشور کم تر مى بینیم، اما در خارج از کشور به طور محسوسى مشاهده مى کنیم ـ مثلاً ـ در یک مسجد واقع در منچستر، یا هامبورگ و یا واشنگتن افراد شیعى، پاکستانى، هندى، عرب، ایرانى، مالزیایى و اخیراً اروپایى در کنار هم مى نشینند و همه ذکر واحدى دارند: «حسین جان». دست هاى همه این ها به یک سمت دراز مى شود: همه به سینه مى زنند، همه با هم غذا مى خورند و دست همدیگر را به گرمى مى فشارند و براى هم آرزوى سلامتى و توفیق مى کنند. و این چیز کمى نیست.
در مجموع، اگر بخواهیم موارد ذکر شده را به بیانى دیگر جمع بندى کنیم، محرّم دو کار مرتبط با هم و فوق العاده مهم انجام مى دهد. یکى از آن ها، تخلیه درونى سوگواران از آلام، مصایب، تشویش ها، گرفتارى ها و حزن هاى نامحسوس، مخفى و پنهان است. همه این ها را مى آورد به پاى آلام و مصایب حسین بن على(علیه السلام)مى ریزد و آن ها را تخلیه مى کند مى شوید و پاک مى کند. لازمه این تخلیه چیست؟ تجدید حیات دیگر، طراوت دیگر، سرزندگى دیگر، شادابى، نشاط، خوش بینى و امید به زندگى دیگر که به همه افراد جامعه سوگوار مى دهد. بنابراین، مى بینیم که پس از تاسوعا و عاشورا، نشاط و امید به زندگى و سرزندگى افراد تشدید شده است; انسان هاى سوگوار به درستى تلقین شده اند که آینده از آن مؤمنان و موحدان و یاران امام حسین(علیه السلام)است. پس تاسوعا و عاشورا و عزادارى بر امام حسین(علیه السلام)همه ما را به هم پیوند مى دهد و نسبت به آینده خوش بین مى کند و مصایب و آلام ما را پایین مى آورد و از بین مى برد.
معرفت: لطفاً کارکردهاى سیاسى نهضت عاشورا را ذکر کنید.
حجة الاسلام غرویان: ذکر چند نکته را ضرورى مى دانم:
اول. ما در نهضت عاشورا، به نحوى جمع بین سیاست و عرفان را مى بینیم. همان گونه که بحث شد، یک بُعد نهضت امام حسین(علیه السلام)بُعد عشق و عرفان است. بُعد دیگر نهضت امام حسین(علیه السلام)بعد سیاسى است. شاید بعضى بگویند اصلاً نمى توان بین سیاست و عرفان را جمع کرد; سیاست یک کار دنیوى است براى اهداف مادى دنیوى و رسیدن به قدرت، اما عرفان یعنى اوج گرفتن انسان از این علاقه ها. چگونه مى شود بین سیاست و عرفان را جمع کرد؟ به نظر مى رسد در نهضت امام حسین(علیه السلام)، بین این دو مقوله جمع شده; یعنى کار، سیاسى است، در عین حال، بُعد عرفانى هم دارد. نمونه کوچک تر این کار را ما در حرکت حضرت امام(رحمه الله)دیدیم. ایشان هم چون در مکتب عاشورا پرورش پیدا کرده بودند، هم یک رجل سیاسى بودند و هم یک عارف. بر خلاف پندار بسیارى از کسانى که فکر مى کنند بین عرفان و سیاست نمى توان جمع کرد، در مکتب عاشورا این دو در کنار هم جمع شده اند. این نکته بسیار زیبایى است; یعنى ما ظهور عرفان را در کار سیاسى هم مى توانیم ببینیم و نباید فکر کنیم که عرفان یعنى این که انسان در خانقاهى بنشیند و «یا هو» بکشد، نه ممکن است انسان در صحنه سیاست عارف باشد. و این نکته مهمى است. انسان مى تواند در دنیاى امروز، در روابط پیچیده بین المللى و سیاسى با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در عین حال، عارف هم باشد. تنها این امر در مکتب امام حسین(علیه السلام)تجلى پیدا مى کند.
دوم. این گونه تلقى مى شود که اثر و پیامد سیاسى نهضت امام حسین(علیه السلام) ایجاد شور سیاسى است. کار سیاسى نوعى شور مى طلبد. یکى از آثار عاشورا این است که در شیعیان شور، التهاب و جوشش لازم را براى فعالیت هاى سیاسى ایجاد کرده و این را بنده در برخوردهایى که در مراسم حج با بسیارى از علماى اهل سنّت از بلاد گوناگون دنیا داشته ام، وجدان کرده ام. سنّى ها این شور شیعیان را ندارند. شور اصلاً خودش مقوله اى است، در شیعیان و در مکتب تشیع بیش تر ازتسنّن وجود دارد و خود آن ها هم به این اعتراف مى کنند و این به نظر من، یکى از آثار نهضت عاشوراى حسینى است.
سوم. شعور سیاسى غیر از شور سیاسى است. شور ممکن است در جهت انحرافى هم به کار گرفته شود، اما شعور سیاسى از نهضت امام حسین(علیه السلام) به شیعیان تزریق شده است; یعنى حرکت بر اساس بینش، آگاهى، معرفت و شناخت حق و باطل، نه شور کور و ناآگاهانه; چون شور کور اثرى ندارد. حرکت امام حسین(علیه السلام) هم شور و بعد حماسى داشت و هم شعور سیاسى; همان گونه که خود مى فرماید: «انّى لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداًو لاظالماً و انىّ خرجتُ لطلب الاصلاح فى امة جدّى و ابى على بن طالب.» این ها همه حاکى از آن است که راه مشخص است کورکورانه حرکت نکرده و آگاهانه در این مسیر گام نهاده است.
چهارم. عشق به شهادت در راه هدف سیاسى و خوف نداشتن. کسى که مى خواهد کار سیاسى بکند باید بالاترین درجه ایثار را، که همان شهادت است، بر خودش هموار کند. افراد زیادى هستند که کار سیاسى مى کنند، اما همیشه یک ترسى هم در وجودشان هست که این ترس باعث مى شود در نیمه راه رها کنند. امام حسین(علیه السلام)کار سیاسى کرد و در نهایت، براى رسیدن به آن اهداف سیاسى حاضر شد جانش را هم فدا بکند; نه تنها خودش، بلکه حتى جان نزدیکانش را هم در راه هدف فدا نمود. پس نهضت امام حسین(علیه السلام)عشق به شهادت را به عنوان بالاترین درجه ایثار در شیعیان تزریق کرده است. به همین دلیل، آن ها که واقعاً عاشورایى بوده اند، در تلاش هاى سیاسى خودشان خوفى نداشته اند.
پنجم. نهضت امام حسین(علیه السلام) به کار سیاسى قداست داد. اکنون بعضى روشنفکران و حتى متدینان، کار سیاسى را مقدس نمى دانند، ولى عاشورا کار سیاسى را براى ما مقدس کرده و به آن قداست بخشیده است. کار سیاسى به معناى هرگونه تلاش سیاسى که سیاستمداران و سیاست بازان امروز انجام مى دهند نیست; یعنى وقتى ما کار سیاسى مى کنیم، کأنه راه امام حسین(علیه السلام)را مى رویم. امام حسین(علیه السلام)براى ما مقدس است، کار سیاسى ما هم به همین دلیل، قداست پیدا مى کند; چنان که گویى ما عبادت مى کنیم. وقتى علیه نظام ستم شاهى شعار مى دهیم، این کار را عبادت مى دانیم، این را نوعى عبادت و سیر و سلوک الى الله تلقى مى کنیم. این از کجا پیدا شده است؟ این از کار امام حسین(علیه السلام)نشأت گرفته است. پس قداست بخشى به کار سیاسى یکى از پیامدهاى نهضت امام حسین(علیه السلام) است.
ششم. امام حسین(علیه السلام) در نهضت خودشان به همه نشان دادند که حق و باطل غیر از اقلیّت و اکثریت است. امروزه بعضى فکر مى کنند حق و باطل را با اقلیّت و اکثریت مى توان مشخص کرد. نه، امام حسین(علیه السلام) نشان داد که حق با اوست و تاریخ هم این را گواهى کرد. در حالى که 72 نفر بودند در برابر سى هزار لشکر یزید ایستادند. این یک درس بزرگ سیاسى است، به خصوص براى زمان ما که حق و باطل را با اقلیّت و اکثریت مشخص نکنیم. البته، باید سعى بکنیم اکثریت در جهت حق باشند، اما اگر بنا به دلایل گوناگون، طرف داران حق در اقلیّت قرار گرفتند، این معنایش آن نیست که حق نیستند. امام حسین(علیه السلام)این درس را به ما داده اند. در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم آمده است که «لاتستوحشوا فی طریقِ الهدى لقلّة اهله»;([1]) در راه هدایت از کمى اهلش نترسید. اگر اهل حق کم بودند نشانه آن نیست که شما بر حق نیستید. این هم نکته اى است که در تلاش سیاسى قابل توجه است.
و هفتم. امام حسین(علیه السلام) با نهضت خود، به ما اعلام کردند که با این که باید کار سیاسى کرد، اما سیاست هدف نیست; یعنى امام حسین(علیه السلام)سیاست و کار سیاسى را از تخت به زیر کشیدن یزید یا عبیدالله نمى دانستند، مى فرمودند: «خرجتُ لطلبِ الاصلاحِ فی امّةِ جدّی»; یعنى کار سیاسى باید کرد، اما سیاست نباید هدف باشد. علما و بزرگان ما هم; آن ها که در مکتب امام حسین(علیه السلام) پرورش یافتند و در طول تاریخ کار سیاسى کردند همین طور بودند; این 7 درس را از عاشورا گرفته بودند که کار سیاسى را ما به جد تعقیب مى کنیم، اما سیاست هدفمان نیست، هدف اجراى حکم الهىوتحقق آن هادر روى زمین است.
دکتر تقى زاده: در رابطه با این مطلبى که آقاى غرویان گفتند «سیاست هدف نیست» نکته اى را توضیحاً عرض مى کنم. این ایده را این طور مى توان گفت که اگر یزید را از تخت پایین کشیدیم، یزید دیگرى بر روى آن ننشانیم و خودمان تبدیل به طاغوت نشویم. در واقع، هدف این نیست که یزید و معاویه را از تخت پایین بکشیم و دوباره یک معاویه و یزید دیگرى را به جاى آن ها بنشانیم. آن جا، جاى امیرالمؤمنین(علیه السلام)است، جاى ائمه عادل است. و نکته اى را که از امام حسین(علیه السلام)مى آموزیم نیز همین است که آن جا جاى ائمه حق(علیهم السلام) و مسند اولیاى خداست،این گونه نیست که اگر کس دیگرى غیر از مابالاى تخت نشسته و از بهترین امکانات اجتماعى استفاده کرده و ما که تنها به خاطر برخوردارى از مواهب مادى و ارضاى حسّ جاه طلبى خودمان و حزب مان و دسته مان در حسرت آن بوده ایم، حالا او را به زمین بزنیم و خودمان جاى او را بگیریم و همان سبک زندگى و رویّه و رسم را داشته باشیم. زیرا علّت مبارزه یک تربیت یافته شیعى با طاغوت و ائمه جور هم عصر خود، در واقع مبارزه با زیاده خواهى، خود بزرگ بینى، اسراف، تجمّل، برخوردارى بیش از حدّ و حقّ آن هاست. و هیچ مؤمن و یا فئه مومنه و صالحه اى به چنین زندگى اى که باعث تفاخر بر سایر افراد جامعه مى شود تن نمى دهد.
دکتر لگنهاوسن: درباره عرفان در نهضت امام حسین(علیه السلام)، مى توان گفت: یکى از اصول عرفان این است که آنچه پایین تر است باید تحت حاکمیت چیزهایى بالاتر قرار گیرد; یعنى همیشه شریف تر باید بر آنچه شرافت کم ترى دارد حاکمیت داشته باشد. بر همین اساس، دین هم نباید در خدمت امور سیاسى باشد. به عبارت دیگر، دین نباید فقط امضا کند که کسى قدرت دنیوى پیدا کند، به عنوان مثال، کارى که یزید کرد این بود که مى خواست از دین سوء استفاده کند تا قدرت سیاسى را براى خود کسب کند، ولى نهضت امام حسین(علیه السلام)به عکس، مى خواست از سیاست براى خدمت به دین استفاده کند.
معرفت: به طور خلاصه، جمع بین دیدگاه آقایان این است که در هر حکومتى، اگر دین در خدمت قدرت قرار بگیرد در حقیقت، آن حکومت یزیدى و طاغوتى است; هر کسى هم بر مسند قدرت باشد فرق نمى کند. اما اگر قدرت و سیاست در خدمت دین به کار گرفته شد، این نظام حسینى خواهد بود. به واقع، حکومت ابزار تحقق اهداف دینى است. تشکیل حکومت، براى این است که ارزش ها و هنجارهاى دینى در جامعه اسلامى احیا گردد.
سؤال دیگرى که مطرح است این است که با توجه به این که نهضت عاشورا به عنوان یک آرمان و نهضتى اصلاح طلبانه براى جوامع اسلامى الگو دهنده است، بفرمایید کیفیت بهره بردارى ما در عصر حاضر از نهضت عاشورا چگونه است؟
دکتر لگنهاوسن: مطالعه و دقت درباره نهضت امام حسین(علیه السلام)به ما فرصت ارزش یابى و بازیابى خودمان و نیز تجدید عهد با آن حضرت مى دهد; زیرا با تحقیقات فردى و جمعى درباره آن حضرت و قیاس آن مى توانیم از واقعه عاشورا براى رشد شخصى و اجتماعى خودمان استفاده کنیم. این کار هم بُعد علمى دارد و هم عاطفى. از لحاظ علمى باید ببینیم کارى که امام حسین(علیه السلام) در کربلا کرد از چه موقعیت و اهمیتى برخوردار است و ببینیم چه طور مى توانیم کار او را با موقعیت کنونى خودمان مقایسه کنیم. آیا اصلاحاتى را که ایشان مى خواست در جامعه ایجاد کند ما هم مى خواهیم ایجاد کنیم و با او همراه شویم؟ چگونه مى توانیم جامعه امروز مسلمانان را اصلاح کنیم و چه نوع اصلاحاتى براى آن لازم است؟ این موضوعات باید در عزادارى هاى ما تبیین شود و جا داشته باشد. فقط نباید در بُعد عاطفى ابراز تأسف کنیم که چه قدر حیف شد که در زمان امام حسین(علیه السلام)نبودیم، بلکه باید تصمیم جدّى بر اصلاح بگیریم; همان گونه که امام حسین(علیه السلام)فرمود: «مى خواهم امّت جدم را اصلاح کنم.»
دکتر تقى زاده: درباره نحوه بهره بردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام)در ابعاد بین المللى آن، لازم است به این نکته توجه کنیم که بسیارى از مجامع و فرهنگ هاى امروزى، اصلاً با این تراژدى بشرى آشنایى ندارند. یعنى سخن ما در نحوه ترویج و تبلیغ این واقعه است. روشن است که این حادثه، عواطف و احساسات بشرى را به شدت تحریک مى کند. افرادى که درباره آن مطالعه مى کنند احساس هم دردى و حمایت مى کنند. در شرایط کنونى هم من تصور مى کنم که جامعه شیعى ما اگر بتواند با زبان اقوام و ملل دیگر با ادبیاتى جذاب و روان، داستان عاشورا را بنویسد و ترویج کند، خیلى بهتر و گسترده تر مى تواند از آن بهره بردارى کند. به نظر مى رسد خلأ این مسأله محسوس است، به خصوص که در واقعه عاشورا نوعاً ادبیات منطقى، معقول، مستدل و قابل اشاعه و استفاده عموم متأسفانه خیلى کم وجود دارد، در حالى که امام حسین(علیه السلام)و حادثه کربلا مى تواند یک منبع فوق العاده تأثیر گذار و حمایت برانگیزى براى جامعه شیعى معاصر باشد.
دکتر لگنهاوسن: واقعه کربلا به خصوص در ابتداى انقلاب اسلامى ایران و سپس در دوران دفاع مقدس نقش بسیار برجسته اى داشت. ولى متأسفانه در سال هاى اخیر احساس مى شود که افت پیدا کرده و آن قدر که شور و حماسه در خارج ـ به طور مثال، در امریکا ـ وجود دارد، در این جا نیست، به عنوان مثال، هر ساله در خیابان پنجم نیویورک راه پیمایى و سینه زنى مى کنند، در مساجد آن جا همین طور. البته آن جا هم ضد تبلیغات وجود دارد; مثلاً، پارکینگ مسجد آن جا از خون قرمز شده بود; چون پاکستانى ها و هندى ها در عزادارى افراط کرده بودند این ها تبلیغات براى نهضت امام حسین(علیه السلام) نیست، ضد تبلیغات است. وقتى مردم خارج این چیزها را مى بینند بدشان مى آید و این یک واکنش طبیعى است که هر کس نسبت به خون نشان مى دهد; مى گویند اگر این تشیع است، بدتر از آن ندیده ایم. باید سعى کنیم نشان بدهیم که روحیات امام حسین(علیه السلام) در ما اثر گذارده و ما حاضریم براى اصلاح جامعه تلاش کنیم. اما متأسفانه این بُعد واقعاً مظلوم و مغفول است. کسى بحث نمى کند که امام حسین(علیه السلام) چه کرد، این گونه تبلیغ مى کنند که اگر کسى عَلَمى را در خانه خود نگه دارد، اهل آن خانه مریض نمى شوند. از این گونه خرافات درست مى کنند و با آن مشغول مى شوند و اصل مطلب را که اصلاح جامعه مسلمانان است مورد غفلت قرار مى دهند.
دکتر تقى زاده: البته آنچه را گفتند دلیل دارد; ممکن است این بحث حساسیت بعضى از اقوام را بر انگیزد، ولى منصفانه باید تصدیق کرد که روحانیت کنونى شیعه در ایران ـ على رغم نارسائى ها و کمبودهایش ـ در میان علماى سایر جوامع اسلامى، تحصیل کرده تر، ملاّتر، چیزفهم تر و منطقى تر است و حتّى اگر مبالغه نباشد با آن ها قابل قیاس نیست. گاه از یک عالم برجسته غیر شیعى در نماز جمعه مطلبى را مى شنوید که احساس چِندش مى کنید. در مجموع، شیعه هایى که در جوامع اروپایى و امریکایى زندگى مى کنند روحانى و ملاّى تحصیل کرده اى که بتوانند آن ها را هدایت کنند ندارند. البته کار بر روى آن ها هم نمى تواند یک کار مقطعى و عجولانه باشد بلکه باید در دراز مدت و با ارسال عالمانى فهمیده و تحصیل کرده، آن ها را هدایت نمود.
دکتر لگنهاوسن: متأسفانه در ایران هم همین نوع افکار پیدا مى شود. نمى دانم چه شد که با نهضت امام خمینى(رحمه الله)روشن شد که شهادت امام حسین(علیه السلام) براى چیست و فکر مى کنم که براى همه ایرانى ها کنارگذاشتن شاه مانند کنارگذاشتن یزید روشن بود، ولى همین بعد سیاسى نهضت امام حسین(علیه السلام)قبل از آن ـ مثلاً، در دوره قاجارها ـ این قدر برجسته نبود.
حجة الاسلام غرویان: از صحبت آقاى دکتر لگنهاوسن این گونه برداشت مى کنیم که مراسمى که به نام امام حسین(علیه السلام)برگزار مى کنیم، اگر صرفاً در حد برگزارى یک مراسم صورى و بدون عمق باشد، گاهى مشمئزکننده هم هست; یعنى اگر واقعاً شعور لازم در کنار این شور نباشد، از ظاهر این حرکات انسان اکراه دارد; مانند روى آتش رفتن پاکستانى ها که در روز عاشورا، گودالى از آتش به پا مى کنند و با پاى برهنه از روى آن عبور مى کنند، خودشان هم اعتقاد دارند که آسیبى نمى بینند. یا حتى همین مراسم زنجیر زدن و سینه زدن که گاهى موجب مى شود از بدنشان خون جارى شود. اگر کسى ظاهر این افراد را ببیند و در باطن این مراسم حقیقتى نبیند مى گوید: این ها خرافات است. بنابراین، ما در بعد عاشورا و پیامدها و آثارش و همچنین نحوه برخوردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام)که بحث مى کنیم، باید انصاف به خرج بدهیم واقعیات را مطرح کنیم. عاشورا و تاسوعا را غبارها و زنگار گرفته است. شهید مطهرى(رحمه الله) در کتاب حماسه حسینى، بحثى را مطرح کرده اند تحت عنوان «تحریفات عاشورا». ما باید اعتراف کنیم که برخى خبرهاى دروغین در طول تاریخ آمده که برخى مورخان یا مرثیه خوانان و مداحان ساخته اند; مثلاً، کسى زبان حال حضرت زینب کبرى(س) را ساخته یا به شعر سروده است. به تدریج این امر، به یک خبر تبدیل شده یا چنان که کأنّه خبرى است که مخبر صادقى که در صحنه بوده نقل کرده است. این ها نکاتى است که در دگرگون کردن قیام امام حسین(علیه السلام)تأثیر داشته و اکنون تحقیق درباره آن ها لازم است. در عین حال، لازم است روز به روز بعد حماسى و شور عاشورا را تقویت بکنیم. نویسندگان، گویندگان، مداحان، مرثیه خوانان و سخنرانان ما باید بیش تر مردم را به همان هدف اصلى امام حسین(علیه السلام)جهت بدهند.
براى روشن تر شدن مسأله مثالى مى زنم: وقتى مادرى در مقابل چشمش، بچه اش زیر ماشین مى رود، موهاى سرش را مى کند. دیدن این منظره که کسى موى سرش را مى کند هر کسى را ناراحت مى کند. اما اگر بداند براى چه او موى سرش را مى کند، بداند که به خاطر عشق به فرزندش است، دیگر او را ملامت نمى کند، مى گوید مادر است و حق دارد به خاطر بچه اش این کار را بکند. اما اگر یک زن بدون دلیل موى سرش را بکند همه او را ملامت مى کنند و مى گویند این چه کارى است که مى کنى؟ بنابراین، سینه زنى و سایر مراسم عزادارى هم اگر بر اساس یک عشق حقیقى باشد; یعنى عشق و عاطفه حقیقى در قلب عزادار و بیننده باشد همین کار هم توجیه بردار است.
این که متأسفانه دیده مى شود برخى در طول یک سال هیچ نمود و بروزى از امام حسین(علیه السلام) در زندگى شان نیست، فقط یک روز تاسوعا و عاشورا مى آیند حسینى مى شوند بر دیگران اثر منفى دارد. ما باید همه کسانى را که در فرهنگ جامعه به نحوى تأثیرگذارند، دایم به سمت عمق عاشورا و تاسوعا هدایت کنیم. اگر چنین کنیم، حسینى عمل کرده ایم، ولى اگر صرفاً به برخى مراسم اکتفا کنیم و تفسیرهایى عوامانه از عاشورا و تاسوعا و نهضت امام حسین(علیه السلام)ارائه دهیم ظلم کرده ایم.
دکتر لگنهاوسن: لازم است وقتى در مراسم ها شهادت امام حسین(علیه السلام) را متذکر مى شویم، تصمیم بگیریم انجمنى هم درست کنیم ـ مثلاً ـ براى جلوگیرى از رشوه گرفتن یا انجام کارهاى خیر تا عملاً برسیم به نقطه اى که جامعه را اصلاح کنیم و با تشکیل انجمن حسینى، اهداف و قیام امام حسین(علیه السلام) را در طول سال و نه فقط در ایام محرّم زنده نگهداریم.
حجة الاسلام غرویان: چون نحوه بهره بردارى از نهضت امام حسین(علیه السلام) در عصر حاضر مطرح است، به نظر من، متولّیان مسائل هنرى و فرهنگى جامعه ما در این زمینه بسیار کم کار کرده اند. در این جا، باید این تذکر را بدهیم که بعد شور و حماسه در نهضت امام حسین(علیه السلام)واقعاً چیز عجیبى است و بسیار تأثیرگذار. اگر آن را در قالب فیلم، نمایش و دیگر اشکال هنرى براى مردم نمایش بدهند بسیار مفید است. اما در این زمینه کم کار شده است. این همه فیلم و نمایش ساخته مى شود، ولى درباره امام حسین(علیه السلام) فقط صرفاً به مراسم تعزیه خوانى و شبیه سازى اکتفا مى کنیم. متولّیان و مسؤولان فرهنگى کشور لازم است این بعد حماسى و شور نهضت امام حسین(علیه السلام)را در اشکال گوناگون به مردم ارائه کنند.
معرفت: نکته اى که متأسفانه در حال حاضر برخى مطرح مى کنند این است که مى گویند محرم و صفر و عزادارى در این ایام، تزریق روحیه غم و اندوه به جامعه است، در حالى که جامعه باید شاد باشد. بفرمایید در این باره چه نظرى دارید؟
دکتر لگنهاوسن: اگر منظور از طرح این گونه مسائل صرفاً تزریق غم و اندوه به جامعه باشد، این کار اشتباه است و جامعه باید شاد باشد. ولى واقع این است که هر کس وضعیت امّت اسلام را مى بیند غمگین مى شود. وقتى ما مى بینیم هدف امّت اسلام چه بوده و ما چه چیزهایى از خودمان درآورده ایم و به اسلام نسبت داده ایم باید احساس ناراحتى کنیم. وقتى مى بینیم امام حسین(علیه السلام)حاضر بود چه کارهایى انجام دهد ولى ما چه مى کنیم، از این نقص خودمان دچار غم و غصه مى شویم. وقتى ما درباره مصیبت امام حسین(علیه السلام) گریه مى کنیم فقط براى این گریه نمى کنیم که امام(علیه السلام) چه قدر رنج برد، بلکه این گریه باید براى ما محرّکى باشد تا ببینیم خودمان چه کرده ایم و در جامعه چه نقشى داریم. یزید در قلب هر یک از ما هم هست.
دکتر تقى زاده: اگر ملاک را صرفاً شادى قرار دهیم سر از افراط درمى آورد. حزن نیز به همان اندازه مى تواند مفید باشد که شادى مى تواند، و گریه نیز به همان اندازه مى تواند مفید باشد که خنده مى تواند. خداى گریه، خداى خنده هم هست، خداى اندوه، خداى شادى هم هست. در عین حال که این گریه ها، گریه هاى ناامید کننده نیست، گریه هاى فرح بخش، تسکین دهنده و امید بخش است. شما وقتى که براى امام حسین(علیه السلام) گریه مى کنید تصور نمى کنید که زندگى براى شما تمام شده است و باید بروید خودکشى کنید. این نکته اى فوق العاده مهم است. در میان گروه هاى دینى، شما یک نفر را سراغ ندارید که از کثرت اندوه به خاطر امام حسین(علیه السلام)خودکشى کرده باشد، تاریخ این را نشان نمى دهد. بنابراین، این ها تبلیغات گروه هایى است که اصلاً گرایش هاى دینى ندارند. ما در طول تاریخ، گروه هاى مذهبى داشته ایم که حزنشان با شادى شان مخلوط بوده و اندوهشان با فرحشان، و خنده با گریه شان و هیچ وقت هم به پوچى نرسیده اند و سر از نهیلیسم در نیاورده اند. همین تجربه تاریخى بهترین گواه است بر این که غم و اندوهى که عاشورا به ما مى دهد راه بُر نیست، زندگى را تلخ نمى کند، بلکه آن را شیرین مى کند، امید بخش و نشاط آور مى کند. علاوه بر این، فرد به ظاهر متدیّنى که همواره به طور مستانه مى خندد معلوم نیست کارش و سبک تربیت اش مورد تأیید دین باشد. متون دینى به ما مى گوید که مؤمن ظاهرش فرحناک است و بشاشت اش در چهره اش است، اما در دلش حزن دارد. هر دو را با هم جمع مى کند. بنابراین، ما طبق تربیت دینى، موظف ایم جورى تربیت شویم که حزن و اندوه را با هم داشته باشیم و در عین حال، ظاهرمان فرحناک باشد و بشاشت و طراوت داشته باشیم. صرف نظر از این، نسبت به وقایع بزرگ دینى، گریه نشانه هم دردى است، شما خودتان را به زحمت نمى گریانید، اشک تصنّعى نمى ریزید. بلکه هنگام تذکّر و یادآورى این وقایع عمیق ترین عاطفه ها، بر قلب شما مى نشیند تا قطره اشکى سرازیر شود و این تصنّعى نیست بلکه از عمق عاطفه و عشق و ترحّم انسانى است.
حجة الاسلام غرویان: به نظر من هم این یک بحث انحرافى است که امروز بعضى ها مطرح مى کنند. البته در واقع، هدفشان این است که اصل پیام عاشورا و پیام نهضت دینى امام حسین(علیه السلام) را محو کنند، وگرنه کاملاً روشن است که دین و نهضت امام حسین(علیه السلام) و یا هر پدیده دیگرى در حوزه دین نه براى این است که انسان بخندد و نه براى این که گریه کند. تشیّع بر این اساس نیست که انسان را بگریاند. فلسفه تشیع گریستن نیست، فلسفه تشیع یا نهضت امام حسین(علیه السلام)خندیدن هم نیست. اصلاً خندیدن و گریستن هیچ کدام هدف اسلام نیست. هدف نهضت امام حسین(علیه السلام)تکامل انسانیت است و دین براى کمال انسان آمده است، نه براى خندیدن یا گریستن انسان. خنده و گریه دو حالتى است که در موقعیت هاى مختلف براى انسان پیش مى آید. گاهى انسان خنده مى کند و خندیدنش براى حصول کمال است. این خندیدن هم ارزش است. اما به عکس، گاهى ممکن است انسان هنگام پدید آمدن ارزشى گریه کند. چنین گریه اى نشانه ذلت اوست; مثلاً، اگر کسى گریه کند که چرا قاچاقچیان مواد مخدر را اعدام مى کنند، این گریه بر از دست رفتن یک انسان مفسد نشانه ذلت و پستى گریه کننده است. یا اگر کسى خوشحال شود و بخندد که راه فساد در جامعه باز شده، این خنده ضد ارزش است، پس باید ببینیم خنده و گریه براى چه هدفى است. انسان متعادل هم مى تواند خنده اش ارزشى باشد و هم گریه اش. پس باید به معیارها توجه کنیم.
نکته دیگر این که گریه مى تواند توأم با ابتهاج و لذت روحى باشد. لذت معنوى گاهى در گریستن است; یعنى ما مى گرییم از گریستن بر فقدان ارزش ها در جامعه لذت مى بریم. بنابراین، گاهى انسان مى گرید، اما از همین گریستن ابتهاج پیدا مى کند و اوج مى گیرد و لذت مى برد. پس بحثى که عده اى مطرح کرده اند که جامعه باید شاد و به دور از حزن و اندوه باشد، به نظر من، یک بحث انحرافى است.
معرفت: از حضور سروران گرامى و مطالبى که بیان نمودید کمال تشکر را داریم.